نهایت بی سلیقگی است که رویت را بکنی سمت مخاطب و خودت را توضیح بدهی. فکر کنم ورنر هرتسوگ بود که جایی گفته بود: هنرمند نباید خودش را به اثرش سنجاق کند. من این جمله را خیلی دوست دارم.حرف ورنر هرتسوگ این است که من هر چه باید می گفتم را توی اثرم گفته ام. باقی سهم مخاطب است. تفسیرش ، درکش و تصمیم گرفتن در مورد این که دوستش داشته باشد یا نه. ورنر هرتسوگ راست می گوید.
***
همه ی اینها را گفتم که پیشاپیش بابت این نوشته از شما و از ورنر هرتسوگ عذر خواهی کنم. اما مدتی است که این نوشته سر دلم ورم کرده بود. سامانتا چند وقت قبل از آنکه وارد دوران غیبت کبری شود روزی به من زنگ زد و با لحنی خیلی جدی گفت :» مردم دارند ما را می خوانند، نوشته های ما روی مردم اثر می گذارد.» سامانتا از چیزی می گفت که طیف و گستردگی مخاطب به همراه می آورد ، همان چیزی که ورنر هرتسوگ سهم مخاطب می داند. برداشت مخاطب چیز ترسناکی است همان طور که «اثر» گذاشتن چیز ترسناکی است- شما می شنوید که چند نوجوان بعد از دیدن فلان فیلم یک نفر را با اسلحه کشته اند یا خودشان را از پشت بام پرت کرده اند-خوب این ترسناک است، نیست؟ من که هرچه بیشتر بهش فکر می کنم بیشتر می ترسم. برای آنکه اولا من اصولا آدم ترسویی هستم و دوم این که من آدم بی مسوولیتی ام. من نمی خواهم مسول هیچ چیز و هیچ کسی باشم.
برای همین هم دارم این یادداشت ضد ورنر هرتسوگانه را می نویسم. یعنی می روم بالای چهار پایه و نه مثل یک هنرمند که مثل یک سبزی فروش که توی بلندگو برقی داد می کشد هندوانه …کیلویی ..تومن ( بلندگویش هم هر ازگاهی بوق می کشد) همین جا اعلام می کنم که من به تمام اصول اخلاقی ایمان دارم ( نمی گویم عمل می کنم، اما ایمان دارم)- وارد بحث نسبی بودن اخلاق نشوید . من هم می دونم که در جاهایی از قطب جنوب اسکیموها تعارف کردن زنشان را به میهمان کاری اخلاقی می دانند- منظورم همان اصولی است که همه می دانیم. همه شنیده ایم و با آن بزرگ شده ایم. همان ها که در تمام دوران و همه ی فرهنگ ها و مذاهب به زبانهای مختلف تکرار شده است. پیروان بودا به آن «سیلا «یا پنج اصل اخلاقی می گویند : دزدی مکن؛ دروغ مگو، قتل نکن، زنا نکن و شرب خمر نکن. سیلا ها به اندازه ی عمر بشر قدمت دارد . اگر در نوشته های من ، رویه ی دیگری از این اصول می بینید این به معنی تایید و تبلیغ و ترویج آن نیست. همان طور که اگر کسی در مورد قتل فیلمی بسازد معنی اش این نیست که مردم باید از فردا همدیگر را بکشند. توجه کنید که تصویر کردن یک پدیده با تایید کردن آن یکی نیست.
عادل گفت:
هر کسی مسئول رفتار خودشه؛ نمیتونی با این استدلال که این فیلم روی من اثر گذشات یا اینکه مست بودم یا اینکه فلان نفر به من مشورت داد، خودت رو از بار مسئولیت کاری که انجام میدی معاف کنی …
در مورد 5 اصلی که گفتی در مورد دو تاش سؤال دارم … شرب خمر نکن یعنی چی؟!؟؟! این غیراخلاقیه؟!؟! من نمی تونم این رو باور کنم که این از اصول اخلاق در نظر گرفته شه و بتونیم اون رو متر اندازه گیری انتخاب کنی …
دو اینکه زنا یعنی چی!؟؟! اصلاً سکس یعنی چی؟!؟!؟ مگه اصلاً بشر به این نتیجه رسیده که سکس چیه، کاربردش چیه، خواستگاهش و جایگاه برآورده شدنش چیه که حالا بشه زنا رو تعریف کرد؟!؟!؟ اصلاً خیانت چیه ؟!؟!؟
البته توصیه میکنم یه نوشته رو به حال خودش رها کنید؛ این قدر در مقام توضیح و تصحیح و اعلام انزجار و سلب مسئولیت نباشید …. بنویسید؛ همین! هر کسی از ظن خودش و به میزان سلیقه و ادراکش برداشت میکنه … مسئولیتش هم با خودشه! بلا شک ….
نسوان گفت:
عادل جان
شرب خمر یعنی تعطیل کردن مغز.. از آن جهت راه را برای شکستن بقیه سیلاها باز می کند.
خودش به خودی خود هم که برای سلامت مضر است.
( من می خورم و دوست دارم شرب خمر را، ببین فقط دارم توضیح می دم که چرا)
در مورد زنا به نظر من بدی اش اینه که به خاطرش مجبور میشی دروغ بگی. از نظر جسمی هم که ریسک هاش نیازی به گفتن نداره.
عادل گفت:
اصلاً من مشکلم اینه که باید بریم سراغ مفاهیم؛ تعریف کنیم …بگیم سکس چیه و زنا چیه!؟؟! با این جملاتی که شما میگید و با توجه به اینکه تعریفی ندارید، میشه گفت اگه زنا کنی و دروغ نگی، اشکالی نداره؟!؟؟!
میدونی … این نوشته خیلی به این وبلاگ نمیومد ….من توقع داشتم اگه قراره از اخلاق حرف بزنیم پرمغزتر و پرمحتواتر باشه ….فکر هم میکنم که این وبلاگ جای خوبی برای این بحثهاست؛ بیآییم و خانواده رو تعریف کنیم؛ بیآییم راههای تحکیم بنیان خانواده رو تعریف کنیم؛ بیآییم و دلیل بیآریم چرا سکس در چارچوب خانواده باشه (یا حتی بیآن و بگن چرا نباید منحصر به خانواده باشه؟؟!؟!) نه اینکه بگیم زنا بده؛ آخه با این استدلالها اصلاً نمی شه پذیرفت که هم آغوشی خارج از خانواده و روابط زن و شوهری پسندیده نیست …
در مورد شرب خمر … پس اگه عقلت زایل نشه ایراد نداره ! پس ایرادش به کارهایی که بعدش ممکنه یا شاید انجام بدی؟!؟!؟ خوب … پس ذاتش ایراد نداره؟!؟! مثل دروغ نیست ؟!؟؟! یا چرا هست؟!؟!؟ برای سلامتی هم که هیچ اجماعی روش نیست که اصلاً و ابداً خوب نیست ….
ببین … تمام این ها که گفتی و ایرادهای مطروحه چون تعریفی پشتش ارائه نکردی، ابهام داره … پس بحث اخلاق رو از یه جای دیگه شروع کنیم ….
نسوان گفت:
خیلی کار سختیه عادل…من نمی تونم در مورد اخلاقیات بنویسم.. من فقط می تونم این بحث رو شروع کنم.این در بازه اگر زیر این نوشته میخواین نظر بدین. هرکی بگه که چی و چرا درسته یا نیست ..انقدر این بحث گسترده است که من نمی تونم جمعش کنم. شخصا نظرم در یک کلام اینه که هرعمل ناآگاهانه ای ضداخلاقی است. شراب باعث میشه سطح آگاهی بیاد پایین. دروغ پراکندن آگاهی دیگران را مخدوش می کنه… و به همین ترتیب برو بگیر جلو. ریشه قتل چیه ؟ خشم. خشم نا آگاهی است. ریشه ی زنا چیه؟؟ شهوت … شهوت کور می کند..
برای همین هم ضد اخلاقی است
.
عادل گفت:
امیدوارم در پستهای بعدی این مطلب رو بیشتر باز کنی؛ چون فکر میکنم جای بحث بیشتری داره … باز همین «هر عمل ناآگاهانه ای» خودش توش خیلی بحثه! آیا هر چیزی که ریشه ش شهوت باشه ایراد داره؟!؟؟! فکر نکنم … چون اگه اینجوری بود که نسل بشر منقرض میشد!!
اذیتت نمی کنم که هی تو از این 5 شعاری که به نظر من صرفاً شعارند، دفاع کنی و من نقضش کنم … به نظر من دایره اخلاقیات از اونجا که مبتنی بر تجربه بشری هست، لازمه که با شرایط امروز تطبیق داده بشه تا بفهمی و کاری رو انجام بدی و یا انجام ندی … بدونی چرا نباید خیانت کرد و بدونی چرا نباید دروغ گفت …
باز هم حس میکنم بحث در مورد مسائل جنسی به خاطر تابو بودنشون خیلی میتونی مفید باشه؛ بحثی باز کنیم در مورد اینکه خانواده چیه؛ چرا باید معاشقه و هم آغوشی در چارچوب خانواده باشه و خیلی سؤالهای مشابه …..
آرش گفت:
@ نسوان
چرا حاشیه میری ؟ اگر کاری کردی که فکر کردی اشتباه بوده ؛ نباید تکرار کنی ؛ اگرم فکر می کنی درست بوده نباید توجیه کنی.
این پستت هم بیشتر حالت توجیهی داره ؛ فکر کنم کار اشتباهی رو انجام دادی , میخوای توجیه کنی ؛ اما باز هم تکرار می کنی؛ یک حلقه بسته از اشتباه ؛ توجیه ؛ تکرار.
gol گفت:
دقیقا فقط یک گناه وجود داره و اون ناآگاهی است و فقط یک عبادت و آن آگاهی است. در نظر بگیرید یک روز صبح بیدار میشی به هوش میای و زنده ای شب وقتی بر می گردی خونه تازه یادت میفته تمام روزت را چه جور گذروندی به تمام اون قسمت گم شدن و فراموشکاری در روز من میگم گناه حتی بدون خمر هم ناآگاهی وجود داره و من همیشه در این شرایط می پرسم اگه من تو اون لحظات حاضر بودم چرا نبودم اون کی بود که روزا گذروند این کیه که داره مرور میکنه. ……
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟ ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه (گفتار در ك گفت:
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟
ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم
تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه
(گفتار در كسى كه از او جزيه مى گيرند)
مساءله 1 – از يهود و نصارى كه اهل كتاب هستند و هر ملتى كه شبهه داشتن كتاب در آنها هست نظير مجوسيان جزيه يعنى ماليات سرانه گرفته مى شود، و در اين حكم فرقى نيست بين مذاهب مختلفه آنان نظير كاتوليك و پروتستان و غير اينها هر چند كه در فروع و بعضى از اصول مختلف باشند بعد از آنكه همه نصارى يا يهود يا مجوس خوانده مى شوند.
مساءله 2 – حكومت اسلامى جزيه را از ساير فرقه هاى كفار يعنى مشركين مانند بت پرستان و ستاره پرستان و غير اينها نمى پذيرد، چه عرب و چه عجم ، چه اينكه خود را بصاحب كتابى مثل ابراهيم و داود و انبيائى ديگر منسوب كنند و چه نكنند، بنابراين از غير يهود و نصارى و مجوس غير از اسلام آوردن و يا كشته شدن پذيرفته نيست ، و همچنين از كسانيكه در اصل يكى از اين سه كيش را نداشته اند و جديدا يعنى بعد از نسخ شرايع سه گانه بوسيله اسلام به اين كيش ها در آمده اند جزيه پذيرفته نيست و كافر جربى شناخته مى شوند كه يا به اسلام در مى آيند يا كشته مى شوند، چه اينكه قبلا مشرك بوده باشند و چه از فرقه هاى باطل ديگر باشند.
( این یعنی کشتن همه هندیها و ژاپنی ها و چینی ها و…یعنی کشتن بیش از دو میلیارد نفر مجاز شمرده شده و باجگیری از تمام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان٬ یعنی اگر قدرتش را پیدا کنند حتماً انجام خواهند داد. این یعنی گفتگوی تمدنهای اسلامی!؟ و این در رساله همه آخوندها هست و هر روز در حوزه درس داده می شود).
( این احکام را نمی توا نند نفی کنند زیرا احکام واجب اسلام را نفی کرده اند و از اسلام خارج شده اند و اگر هم تایید کنند بر تروریسم در اسلام صحه گذاشته اند.)
.«کورش فردوسی»
ايرج گفت:
نقل قول از وبلاگ نگاشته ها:
در این رابطه بین فقیهان اختلاف شده است و این اختلاف به خاطر متفاوت بودن روایات است. در برخی از روایات آمده است که تنها یهودیان ومسیحیان می توانند اهل ذمه به حساب آیند و در برخی دیگر زرتشتیان نیز به آنان ملحق شده اند. اما در برخی دیگر از روایات همه غیر مسلمانان، حتی مشرکان، می توانند اهل ذمه به حساب آیند. فقیه برجسته معاصر، مرحوم آیت الله منتظری اعلی الله مقامه، پس از نقل همه این روایات و بحث و بررسی مفصل آنها این را ترجیح می دهد که اهل ذمه منحصر به گروه خاصی نباشد و همه غیر مسلمانان بتوانند اهل ذمه به حساب آیند و با پرداختن جزیه از حق شهروندی برخوردار شوند(مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج7، ص 86-117). ایشان در پایان یک بحث طولانی از آیه ای از قرآن مجید نیز همین عام بودن را استفاده می کند:
«خداوند شما را از خوشرفتاری و دادگری با کسانی که در دین با شما پیکار نکرده اند و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند باز نمی دارد…»(ممتحنه/8). ظاهر این آیه عام است و بلکه شان نزول آن مشرکان مکه بوده است.
ایشان یک دلیل شبه عقلی یا عقلایی نیز اضافه می کند: «من گمان نمی کنم کسی ملتزم به وجوب کشتن نزدیک به نصف مردم کره زمین در صورت تسلط یافتن بر آنها بشود؛ یعنی کشتن ملیاردها انسان[که اسلام یا دینی آسمانی را نپذیرفته اند]…»(همان، ص118).
آرش گفت:
» من به تمام اصول اخلاقی ایمان دارم ( نمی گویم عمل می کنم، اما ایمان دارم) »
ببین ایمان بدون عمل که نمی شه ؛ این حرف رو هرکسی می تونه بزنه , هیتلر ؛ عمو جوزف ، ا.ن و…
یعنی در واقع اونها هم همین حرفها رو زدن ؛ نمیشه که ما بگیم من به اینکه دزدی چیز بدیست اعتقاد دارم ولی دزدی می کنم , حالا هم چون اعتقاد دارم زیاد به دزدی من گیر ندید. این تفسیر حرف شماست.
اما در مورد » تصویر کردن یک پدیده با تایید کردن آن یکی نیست » و ساختن فیلم در مورد قتل و کلا اون چیزی که میخوای با نوشتن این جمله بگی ؛ نکته ای هست ؛ قسمت عمده ای از نوشته های تو به شکلی است که به مخاطب القا میشه این داستان واقعی است و شرحی است از موقعیتی که تو درش قرار داشتی و یا داری ، به همراه اکشنها و ری اکشنهات در اون موقعیت ؛ کمتر نوشته ای از تو هست که غیر از این باشه؛ حالا دو حالات وجود داره یا اینها واقعی نیست و داستانه ؛ که اون موقع تو هم مثل اون فیلم ساز هستی و حرفت درسته ؛ یا واقعیت داره و داستان حقیقی است – یا برگرفته از حقیقته ( که به نظر من روایت حقیقی است و خودت هم تاکید داری که حقیقی است ) – که در این صورت عملی است که از تو سر زده و زمانیکه این عمل تکرار می شه و در تمام داستانهات وجود داره ( حتی اگر تخیلی باشه بر گرفته از ایمان توست به اون چیزی که داری تاکیدش می کنی) تو نمی تونی این ادعا رو بکنی که مورد تاییدت نیست و به برخی از اصول ایمان داری.
به نظر من انسان تنها به اون چیزهایی ایمان داره که بهشون عمل می کنه.
نسوان گفت:
پاسخ سوال شما تیتر مطلب است. حافظ به زیبایی جواب این سوال را داده.. بخون یک بار دیگه.
آرش گفت:
من سوال نکردم, کردم؟
هر کسی که داره عملی خارج از اصول و قواعد بازی انجام میده ؛ میتونه بقیه رو به این تیتر شما ارجاع
بده. یک جوری از سر باز کردنه و رفع مسولیت در برابر خویشن (البته خودت هم گفتی که آدم مسولی نیستی).
کل حرف من جمله آخریه که گفتم ؛ همین.
ايرج گفت:
شما منكر خشم و شهوت و … خلاصه غريزه در آدمي هستيد؟! ايمان اراده مي آفريند. اما حتي اگر وجود داشته باشند آدميان معدودي كه همواره اراده شان بر غريزه غلبه دارد؛ چنين امري را نمي توان تعميم بخشيد و بقيه ي آدميان را محكوم دانست. ما همه در زمانهايي ( و گاه در بيشينه ي عمر خويش) مقهور ترس و غريزه ي حيات هستيم. من شخصا كسي را نمي شناسم كه بتواند با حبس كردن نفس خويش؛ خودكشي كند. هركسي در لحظاتي از عمر خويش اراده ي خود را به پاي غريزه ي خويش قرباني مي يابد. اما آن كسي كه مي خواهد اخلاقيات را پاس بدارد؛ نيكي و بدي را در چنين مواردي منكر نمي شود يا سعي در نيك جلوه دادن بدي اي كه از او صادر شده نمي كند. او ممكن است حس گناه و تلاش جهت توبه كند يا ممكن است همچون نويسنده ي اين وبلاگ خود؛ به بهاي تحقير خود ؛ از توبه نيز پرهيز كند. ولي باز هم اين كه اصل اخلاقيات را منكر نشود؛ خود امري مثبت و زيبا است.
آرش گفت:
اول اینکه دلیل اینی که نمیشه با حبس کردن نفس خودکشی کرد اینه که مغز این اجازه رو نمیده ؛ تقریبا قسمت عمده ای از فعالیتهای مغز و دستوراتی که به اعضا بدن میده در جهت حفظ سلامت و کارکرد صحیح خود مغز هست به همین دلیل به محض اینکه اکسیژنی که داره به مغز می رسه کم میشه مغز فرمان میده و شما نا خواسته شروع به تنفس می کنید ؛ یعنی مغز راسا کنترل رو بر عهده می گیره.
اما در مورد بقیه مطالب شما باید عرض شود که ؛ کسی که میخواد اخلاقیات رو پاس بداره ؛ کسی است که برای مثال از زور گرسنگی میره دزدی می کنه ؛ اما قلبا اعتقاد داره که دزدی کار بدیست ؛ اما کسی که روزانه آب قاطی شیر می کنه میده به مردم نمی تونه همچین ادعایی کنه.
من کسی رو نمی شناسم که اصل اخلاقیات رو منکر بشه ؛ اما در حالت کلی کاری که از روی انتخاب باشه و مکررا هم تکرار بشه رو میشه کاری گفت که طرف به اون به چشم کار غیر اخلاقی نگاه نمی کنه.
سوگل گفت:
این کامنت آقای آرش و جمله آخرش را باید با طلا نوشت.
من این وبلاگ را مدام می خوانم اما کمتر کامنت می گذارم.همیشه کامنتهای آقای آرش را دوست دارم ؛ هم اطلاعات بسیار زیادی دارند و هم بسیار دقیق به موضوعات می پردازند.از اینکه این هموطنان را دارم خیلی خیلی خوشحالم.
این را هم اضافه کنم که من در پراگ زندگی می کنم و اینجا ایرانی زیاد نیست ؛ این وبلاگ خواندنها برایم مانند این است که با دوستانم به کافی شاپ رفته ام و گفتگو می کنم. مرسی نسوان.
gol گفت:
آرش بس کن لطفن. برو بیرون یه دوری بزن دوباره بیا جدی میگم سوزنت گیر کرده. برو یه هوایی بخور و برگرد. اینطوری فقط صفحه سیاه میکنی
آرش گفت:
@ گل
منظورت رو نمی فهمم ؛ حرفت رو واضح بزن.
gol گفت:
زندگی همینه دیگه . اینجوری نیست که خط بکشی بگی من به اخلاقیات باور دارم و حتمن عمل می کنم و …این یه طرز تفکر ادمی جدیه. زنها واقعگراترند. به نظرم ویول دیدگاه پراگماتیکی داره ولی تو داری مته به خشخاش میذاری تو این دوسه کامنت اخرتا میگم. شاد باشی
کالیفرنیا گفت:
++++++++ برای آرش
یادمان باشد ما در هر سن و شرایطی همیشه الگوی برخی آدم های کم سن و سال تر از خودمان هستیم و هر چه دایره شهرت و قدرت و تماس ما با افراد گسترده تر باشد تعداد آدم های الگو بردار هم بیشتر می شود. الان خامنه ای و احمدی نژاد و انصار الگوی بسیاری از بسیجی ها هستند در حالیکه به نظر می رسد جناح مخالف کسی را ندارد که در کفه ترازو همسنگ اینها باشد. نسوان همیشه در حال توجیه کردن است و مخالف را بی عقل و مغرض فرض می کند.
آرش گفت:
@ gol
مته به خشخاش نیست ؛ من می دونم چه حرفی رو کجا بزنم چه حرفی رو جای دیگه بزنم.
اخلاقیات خط نداره ؛ من هم با این حرف موافقم ؛ اما یک کارهایی قطعا خلاف اخلاق تعریف میشه ، و بازگویی اون کارها به نحوی که نشون بده شما از کاری که کردید دفاع می کنید ؛ نشان دهنده این هست که شما به اون قسمت از اخلاقیات و اصول پایبند نیستید و ایمان ندارید.شعار دادن کاری نداره.
در ضمن در مورد اینکه من کِی بس کنم یا نه هم ؛ دیگه نظر ندید. لطفا.
نسوان گفت:
آرش جان سعی کردم در پست بعدی کمی در موردش توضیح بدم امیدوارم بتونه روشن کنه منظورم رو. بعد هم مهربون تر ، مخصوصا با خانم ها. پلیز. تنک یو وری ماچ
آرش گفت:
@ نسوان
با تمام احترامی که برای شما قائل هستم ؛ باید بگم که من با هر کسی هر طوری دلم بخواد حرف می زنم.
بازتاب: آیین تقوا ما نیز دانیم، لیکن چه چاره با بخت گمراه | allow archive
ايرج گفت:
سلام
البته نمي خواهم ملانقطي باشم. ولي از نوشته ي شما چنين استنباط مي شود كه اصول اخلاقي را در همان پنج فرمان خلاصه مي فرماييد. اگر چنين باشد؛ به نظرم قدري پاي اخلاقياتتان لنگ مي زند (اموري چون بدگويي در غياب ديگري حتي اگر دروغ نباشد؛ خشونت حتي اگر به قتل نيانجامد؛ تحقير ديگري به صفتي كه به راستي دارد و …. جايشان در اين فرامين خالي است) و البته اگر -چنانكه حدس زده ام- شما اين پنج فرمان را صرفا به عنوان مثال مطرح فرموده ايد؛ شايد بد نباشد اين موضوع را در نوشته ي خود تدقيق فرماييد.
پرتگاه گفت:
با اینکه اینجا کامنت گذاشتن رو حروم کرده بودم
جهت اطلاع
اینکه بیای سریع یه پست بزاری تا از بار فشاری که میتونست پست قبلی برای جلوه وبلاگتون داشته باشه کم کنه ، چیزی از پستی و رندی شما نگارنده عزیز کم نخواهد کرد.
حرام باد کسی در این وبلاگ نظر بگذارد. ( رجوع به کامنت شماره 88 پست ماقبل )
PRINCE گفت:
» مردم دارند ما را می خوانند، نوشته های ما روی مردم اثر می گذارد»
هر عملی,عکس العملی و عواقبی بدنبال میاره.
بخشی از عواقب ,پیشبینی نشده بدلیل ایده ال گرایی زیاده از حد هنرمند,بخشی بخاطر کجبینی مخاطب , بخشی بخاطر اقتضای چرخش این چرخ گردون (تو بخوان شانس و یا مشیت الهی) و بخشی هم بخاطر این اتفاق می افتند که ما حالِ پبشبینی و بررسی همه عواقب اعمال خود را نداریم و اصلا این کار خدا و پیغمبرش است!
توکار خودت را انجام میدهی. مواردی که تا حدی-قابل قبول- محتمل سوء برداشت میباشند را کاور کن.والبته که تعریف و حد قابل قبول محل مناقشه و بسته به شرایط و زاویع دید,متغیراست.
لکن نه ما ادعا و امکانات خدایی را داریم که butterfly effect اعمالمان هم ادعای بینقص بودن را داشته باشند و نه ما مومنینِ ایمان و 0 و 100% هستیم که مسئولیت ما چنین اقتضای بکند.
ما در همان حدبین 0 و 100, خارج از محدوده اسطوره و ایمان,در حد توان خود قضاوت میکنیم.تصمیم میگیریم.اشتباه میکنیم ولی در نهایت کاملتر میکنیم.
گیتی گفت:
ویولتا جان….
فرق می کنه عزیزم…یک بحثی هست در مورد » مولف بودن » و » مولف نبودن «….
مثلا در دنیای سینما….
آدم هایی شبیه ویم وندرس، اینگمار برگمان ، آندری تارکوفسکی و…. فیلمساز مولف هستند…
مثل یک پیامبر دارن دیدگاه خودشون رو راجع به هستی و انسان و هر اونچه که در اون هست بیان می کنند…. یکجور خطابه ی شخصی که میان وسط دنیا و رو به بقیه می خونند… از روی ضمیر خودشون….
وقتی کسی مولف است یعنی داره یک پنجره ی متفاوت باز می کنه به منظر دیگری ، از زاویه ی دیگری داره به اون منشور نگاه می کنه …. حالا چه از نظر اخلاقی چه هر مبحث دیگه ای که کلا بشر بهش پرداخته…
معمولا هم زندگیشون براساس همون دیدگاه است…
اگر هم مولف نیست که بحثش جداست…
به همین دلیل هم هست شاید که آدم هایی که فکرشون اصالت واقعی داره ، اون فکر روی ظاهرشون و مدل زندگیشون تاثیر می گذاره، اصلا اثرشون برگرفته از همون هست…
به زندگی ونگوگ نگاه کن، یا سالوادور دالی یا پیکاسو….
اما بهرحال و درنهایت، هر انسان بالغی مسوول کنش ها و واکنش های خودشه و هر کسی هم از ظن خود شد یار من، در این هیچ شکی نیست به نظر من ….
در غیر اینصورت که سنگ روی سنگ بند نمی شد و هر ادمی بخاطر بیان نظر خودش باید متهم می شد به گمراه کردن دیگران…حالا گمراهی از چی و کجا ؟؟ کی می دونه !! والله !!
PRINCE گفت:
+
ببینم,محض کنجکاوی,از کامنت من چه دریافتی را داشتی؟
گیتی گفت:
پرینس جان
برداشت اولیه ی من از کامنت شما در یک خوانش سریع صبح این بود که در لفافه و در کاوری که خودت گفتی ، داری به ویولتا توصیه می کنی که یک خودسانسوری ملایم و مخملی رو چاشنی کارش بکنه برای رهایی از تبعات ذهنی برای خودش یا واکنش دیگران… یکجور تاکتیک نوشتاری و رعایت سیاست بیشتر…
اما الان که دوباره خوندم می بینم یکجورایی باهات مخالفم…. موضوعاتی مثل اخلاق ، اسطوره ، ایمان ، آرمان شهر و نسبی بودن هر کدوم از این مفاهیم و پایبندی و امید بستن به اونها حالا بقول شما در محدوده ی خاکستری ( 0 و 100 % ) به نظر من اونقدر مهم نیست … مضافا اینکه مثلا 0.01 % کجا و 99.9 % کجا…
از دید من بهتره فراموش نکنیم که تمام این مفاهیم ساخته ی ذهن خودمونه برای راحت و بهتر زندگی کردن در یک زندگی جمعی، یکجور قانون که حتی در حیواناتی که جمعی زندگی می کنند هم به شکلی برقراره… یکجور آیین و روش…خود مفهوم نیک و بد در زمان و مکان متفاوت می تونه معنی متفاوتی داشته باشه…
مثلا قتل نفس… کی اخلاقی است کی غیراخلاقی ؟؟ ویولتا گفت بحث نسبی بودن اخلاق رو پیش نکشید پس همینجا رهاش می کنم…
منظور اصلی من اینه که در عصر حاضر، اصولا این مباحث کاربرد نداره… در جوامع انسانی امروزی یکسری قانون انسانی وجود داره و حدود و مرزهایی که شای بیسش همون اخلاق باشه اما متحول شده ، که چه فرهنگش باشه در اون آدم چه نباشه مجبور به رعایت میشه برای موندگاری در اون جامعه ، در غیراینصورت طرد میشه و امکاناتش گرفته میشه.. حتی اگه از وحشی ترین مناطق این کره ی خاکی اومده باشه…
در مقابل انسان آزاد هست برای بیان خودش و خواسته هاش و انچه که در ذهنش می گذره… و ساختن به شیوه ی خودش…
یعنی رعایت حریم دیگران جایزه و رهاوردش برای انسان آزادی فردی شده….و این خوبه به نظر من…
تعریف اخلاق به نظر من الان اینه….در این دوره و عصر…من آزادم به بیان خودم تا حد حریم دیگری….
این حد حریم دیگری مفهوم گسترده ای است اما مسلما معنی اش خودسانسوری نیست…انسان آزاد است در بیان !!
اصالت فرد…من و شما و دیگری فقط مسوول انتخاب های خودمون هستیم… و بابت اونها پاسخگو خواهیم بود…
اگر قرار باشه توی همون ریلهای قدیمی قطارهای قبلی حرکت کنیم که نهایتا به همون ایستگاه قدیمی میرسیم !!
———
پینوشت : (در این دایره مسلما بچه ها قرار نمی گیرند و تحت حمایت پدر و مادر یا حمایتگرشون هستن تا مغزشون به حدی رشد بکنه که قادر به انتخاب باشند..منظور یک انسان با هوش متوسط که قادر به زندگی کردن و مدیریت امور خویش است.) گرچه خود من هر کتابی رو که منع شدم در بچگی از خوندنش همون موقع گشتم و پیدا کردم و واژه به واژه حفظ شدم !! 🙂
گردو گفت:
گیتی!
البته خارج از این بحثه ولی چون یکبار دیگه هم اینو گفته بودی بنظرم میاد بر داشتت از اصالت فرد خیلی محدوده.
این «من و شما و دیگری فقط مسوول انتخاب های خودمون هستیم… و بابت اونها پاسخگو خواهیم بود» که شما میگی تنها مربوط به بخش مسئولیتهای اصالت فرد هست. بخش اصلی اصالت فرد مبتنی بر حقوق هست و از اول هم بحث بر سر حقوق فرد مطرح شد در مقابل حقوق جامعه. سوسیالیستها حقوق فرد رو بر اساس حقوق جامعه تعریف میکردن و به حقوق جامعه در مقابل فرد اولویت میدادند. همین طرز تلقی هم باعث زیر پا گذاشتن حقوق افراد شد و منجر به دیکتاتوری. در مقابل ایندوویدئالیستها(individualists) آمدند و اصالت فرد و مطرح کردند و گفتند حقوق اجتماع باید بر اساس حقوق فرد تعریف بشه که هر کسی اجازه نداشته باشه به اسم حقوق اجتماع جقوق افراد و نادیده بگیره. به همین دلیل هم بهش میگن اصالت فرد. بعدا برای تکمیل تعاریف، همونطور که در مقابل هر حقی مسئولیتی هم وجود داره این تعریف شما بهش اضافه شد.
گیتی گفت:
@ گردو
راستش گردو جان ، اگر جای دیگه هم چنین حرفی زدم، منظورم اصالت وجود بوده یا همون اگزیستانسیالیسم…اشتباه گفتم اصالت فرد…
اما علاوه بر تایید حرف شما در مورد ایندیویجوالیسم وتاثیرش برحقوق فردی در اجتماع، فکر می کنم موضوع مسوولیت اخلاقی هم مطرحه در مقابل دیدگاه هایی که عمدتا از طرف مذهبیون و نمایندگان خدا اعمال می شده….
بهرحال من منظورم اون یکی بود نه این یکی !!! ممنون از یادآوری… اشتباه گفتم، امشب چقدر سوتی دادم ها !! 🙂
گیتی گفت:
اوا خاک عالم !! 🙂
پرینس…الان واژه ی ( خارج از ) محدوده ی اسطوره و ایمان رو دیدم…عذر می خوام ، حسته و خوابالود و گیجم…
پس منظورت از 0 و 100 % چی بود ؟؟ نسبت به چی سنجیدی ؟؟ نسبت به انسان کامل ایده آل ؟؟ خوب اون که میشه همون اسطوره که دوباره… اسطوره ی اخلاق !!
prince گفت:
ممنون از پاسخ.
منظور من بیشتر مخالفت با نگاه سامانتا می بود تا توصیه نسوان به محافظه کاری بیشتر.
که سامانتا نباید انقدر وسواس و کمال طلبی (مثال در مورد واکنشهای محتمل خوانندگانش) بخرج بده که بعدا بدین نتیجه برسه که اگه اصلا کاری نکنه و چیزی ننویسه بهتره.
کمال طلبی زیاد قاتل نبوغ هنرمندان و سقط کننده درجه اول افرینش های بالقوه ایشان هست.نشنیدی سنگ بزرگ ورداشتن نشان از نکردن/نیانداختن است؟
ممکن است در پاسخ بگویند که ماحصل اعمال ما بر انسانها موثر است و این ارزش جان انسانها, بکار گیری وسواس تا «هر اندازه ای» را توجیه میکند.در پاسخ این بود که اشاره کردم که اولا 0 و 100 و ایمان کار ما نیست که کار پیغمبرش هم نبود (اشاره به ایراد خدا در قران به پیغمبر که انقدر بر سعادت و سرانجام ایشان خودت را حرص مده.خدا منم و نه تو) ثانیا اصلا متناسب با امکانات و زمان ما نیست.
(چه انتظار دارند؟ ویولا هر متنش را قبل از انتشار بده سه تا جامعه شناس ممیزی کنند؟ لابد بعدشم در یک ازمایش پایلوت بده 10 نفر بخونند بگن چی استنباط میکنند!).مهم این است که بنظر خودش بعد از نوشتن متن,متن مضر نباشد.فوقش به بازخوردهایی که از جامعه خوانندگانش میگیره,توجهی هم داشته باشه ولی نه دیگر اینقدر.
بنظرم باید نحوه نگارشم رو بهتر بکنم.وگرنه مثه اون یارو میشم که با نی حرف میزد و همه را از ظن خدشان,همراه خود می دانست.
گیتی گفت:
نه پرینس جان..
واقعا موضوع نگارش شما نبود…دقت من کم بود… بی دقتی کردم…
موافقم …
آخه من نمی فهمم مضر یعنی چی ؟؟ مگه مخاطب خودش شعور نداره ، مگه عقل نداره ؟؟ مگه محدوده ی خوندن و دانستنش محدوده به این وبلاگ ؟؟؟ اصلا این دید توهین به مخاطبه….
شما من رو می خونی ، من پرینس رو می خونم ، من ویولتا و لولیتا و اسکارلت و ریجیتا و…رو می خونم ، اما خیلی چیزای دیگه هم می خونم…
اون پروسه ای که قراره در مغز من و شما و دیگری اتفاق بیفته پس تکلیفش چی میشه ؟؟ مگه مردم ظروف خالی هستند که قراره فقط و فقط اینجا پر بشن …
راستش من بیشتر فکر می کنم ویولتا از حجم زیاد مخاطب و خواننده و گستردگی اون یکذفعه نگران شده ، که به نظر من بی منطق است این نگرانی !!
خرزهره گفت:
آیکون «انگشت حیرت به دندان گرفتن»
nima گفت:
اگر ازباده مستی خوش باش
بالاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کارجهان نیستی است انگار که نیستی چوهستی خوش باش
خیام
nima گفت:
ﺁﺭﺵ : ﮊﻭﺋﯿﻪ 2011 ,30 ﺩﺭ 7:12 ﻕ.ﻅ
« ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ»
+++++
خانوم گلي گفت:
آخه كسي موضوعي را كه مورد تاييدش نيست مگه تصوير ميكنه؟ قرار نشد جا بزني
امید 5 گفت:
جو جو جان مثل اینکه باز دیشب دوباره چند تا از اون قرصهای توهم زا( مدل جدیدش اسمشون میو میو است تا چند سال دیگه هم توی ایران پیدا میشه) زده بودی و بعدش هم بعضی چیزها باز بهت الهام شده .
خرگوشک ، حبه قندم، قربون اون سوراخ نافت برم خوتو توی دسته تصویر گرها نذار.
تو با یک تصویرگر خیلی فرق داری. یک تصویرگر در درجه اول بیطرف است در گزارش واقعه ها.
یک تصویر گر در گزارش وقایع احساسات شخصی و تمایلات ایده ئولوژیک را داخل نمیکند و فقط محیط را تشریح میکند.
شما همون بیشتر یک تبلیغ گر بهت میخوره و تا تصویرگر.
زیاد هم نگو که نگران برخورد مردم شدی. یعنی چی؟ نگران چی؟ یعنی قراره کسی بیاد خفت بکنه؟ قراره مال تورا بدزدن؟
امثال شما زیاده. آدمهائی که در زندگی شکست خوردند. حالا یکی معتاد شده یکی طلاق میگیره و یکی هم با خانواده اش قهر میکنه اونوقت دنبال توجیح میگردنند. اوف دنیا پر است از این نوع آدمها.
مگه نگفتی که دکتری؟ پس باید از این مکانیزم دفائی فکر برای توجیح شکست هم آشنا باشی. میدونی که ضمیر ناخود آگاهت مجبوره که تصویر خودش را نگه داره و بهمین خاطر مجبور به تحریف حقیقت میشه.
به این نوع تو میگن: Denial – Pathological Level 1
عزیزم قدم اول برای درمان ،پذیرفتن حقیقت است. برای خودت توجیه درست نکن. گوش بکن که ببین اکثریت مردم چی بهت میگن. میدونم که فکر میکنی که مردم تو را درک نمیکنن ولی نازگل باور داشته باش به درک مردم.
شما مشگلت اینه که هم خودت و هم دوستت لولیتا دنبال توجیه میگردید. اونها که خودشونو در پست قبلی توجیه کردن و تو جبه قند هم در اینجا درای خودتو توجیه میکنه.
نه عزیزم تو تصویر گر نیستی. خودتو در توی اون دسته نذار.
کالیفرنیا گفت:
کار تصویر گر مولف ارایه اموراستعلایی در قالب تصویر است نه موضوعاتی در سطح نخود و لوبیا آشپزخانه آن هم با هم یاری رقیه خانم سر کوچه.
Parvaaz گفت:
سلام
آیین تقوا یعنی چی؟ آیا کسی که مشروب میخوره تقوا نداره. این قضیه کاملا نسبی. بودا گفت نخور اما مسیح نگفته نخور. واضح هست که هر کسی مسول عواقب اعمال خودش هست. فکر نمیکنم شما موقعی که این وبلاگ رو باز کردید گفتین » بچهها بیام کاری کنیم رو هیچ کی اثر نذاره»؟ این خیلی بی معنی. هدف هر نوشتاری نشر یک عقیده مرام یک فکر است. تولید فکر رو نباید منزوی کرد. تفّکر استبدادی همین رو میخواد. شما نگران نباش. کسی که بخواد با وبلاگ شما گمراه بشه اگه شما تعطیلش کنی میره با یک وبلاگ دیگه گمراه میشه. بذار حداقل این وبلاگ رو بخونه کمتر گمراه شه. زنا دیگه چرا بده؟ مگر ازدواج جز برگی کاغذ نیست؟ یک تعهد کاغذی. دیدم دوست دختر و دوست پسرایی که هیچ گاه به هم خیانت نکردند و دیدم همسران خیانت کار بیشمار. اخلاق یک مقولهٔ بحث کاملا نسبی است. من میبینم که این دوّمین پستی است که شما داری راهتون رو روشن میکنید. اون از ثبت در تاریخ اینم از این پست. اگه تهدید امنیتی شدید که هیچ اما اگر نه بنویسید و روشنگری کنید. و به هیچ کسی اجازه ندید که تولید و بازتولید فکر رو محدود کنه. چه در فضای مجازی چه حقیقی.
خسته گفت:
تاریخ و مناسبات اقتصادی اثر مستقیم بر اخلاق بجا میگذارند. چرا در گذشته زن و مرد عریان از هم شرم نداشتند و چرا در دوران ویکتوریا اینقدر مرزها پررنگ شد، و چرا امروزه دوباره عریانی زن و مرد تحمل میشود(گیرم در محلی مشخص مانند کنار دریا). از منظر جامعه شناختی فرهیختگی نگاه حجاب را از زن برداشته و درون انسان ها قرار داده است این همان فرهیختگی سائق هاست . از این منظر اصول اخلاقی بیش از آنچه تصور می کنیم ریشه در اقتصاد و تاریخ و اجتماع دارد تازه اینکه برخی هم بر ریشه های زیستی اخلاق متمرکز شده اند.
از این منظر اخلاق نماز خواندن و روزه نگرفتن نیست که از تغییر آن دست و دلمان بلرزد.
Sam گفت:
ویول، تو میگی مسئولیت قبول نمیکنی، ولی باید گفت احساس مسئولیت پذیری تو قابل تقدیر است. خوانندههای اینجا بنظر نمیاد زیاد تاثیر پذیر باشند. منظورم به لحاظ سنّ و تحصیلات است و هر کس عقاید خودش را میگه. بنابر این نگران نباش.
Jack Morrison گفت:
ویولتا این کلمه مسئولیت نپذریتو بدجوریی درک می کنم و اینکه چرا اومدی و این پست را با حالتی هول هولکی نوشتی …اما…
1ـاخلاقیاتی که تو راجعشون اینطوری نوشتی رو خیلی ها در بنیاد قبول دارن اما همین سیلا الان شده دستمایه کشت و کشتار و قتل و اسارت بشر..
2ـ اسکیموها تو قطب شمال زندگی می کنند عزیزدلم ،جنوبگان به جز یه سری محققِ مادرقحبهِ روس و امریکایی انسان دیگه ای رو تو خودش نداشته
3ـ به سامانتا بگو بیاد بنویسه …..جان من بگو …
همتون بنویسید…خیلی عزیزید…بنویسید.
صادق گفت:
عزیزیم خیلی توهم زدی که فکر میکنی نوشته هات رو خوانندگان به شدت تاثیر میذاره
تو یه مطلب مینویسی اینهمه فحش و بد بیراه بارت میکنند و میگن حرفاتو قبول ندارن بعدشم مجبور میشی یه مطلب دیگه بذاری که غلط کردم منظورم این نبود، اون بود
در شرایط کنونی کسی از کس دیگر تاثیر نمیگیره بلکه سعی میکنه همه حرفهایی که زده میشه رو بشنوه و با یه جمع بندی در ذهن خودش به یه نتیجه ای برسه که ممکنه قسمتی از این نتیجه فرایند تامل خودش باشه وغیر از خودش کسی مسئول نباشه.
قبلا هم گفتم بازم میگم اینجا همه خوب کس و شعر میگن هم نویسندگان هم کامنت گذاران
من فکر میکنم اکثرا میان اونجا یه مطلبی بخونن که سبک و ادبیات خاصی داره بعدشم سریع میرن کامنت ها رو میخونند اینجوری گروهی وقتشون میگذره گروهی که دنبال گفتگوی جمعی هستند به نتیجه ی دلخواه شون میرسن گروهی هم مثل من میخندند گروهی توهم میزنند. گروهی……
کلا فکر کنم زندگی و دنیا رو خیلی جدی گرفتی!!!!!!!
soghoot گفت:
سلام قبول ندارم حرفت یه جوری تضاد و تناقض داره. هیچ چیزی به نام سیلا و یا تابو و … وجود خارجی و دایمی نداره. همه این ها نسبی و متغیر است و صد البته بستگی به موقعیتش داره. چه بسا گاهی اوقات زنای توافقی بهتر از تجاوز زوری به غریبه ها باشه و یا قتل یک عده بعضی اوقات در شرایطی خاص مفید باشه .. من فکر می کنم این اصول من دراوردی اخلاقی و یا اصول 3 گانه زرتشت و … هیچ فایده ای برای بشریت نداشته و نداره همانطور که تا الان هم کاری از پیش نبرده است.
فروغ گفت:
این دیگه اخرش بود نسوان.اصلا نتظار همچین برخورد چیپی رو نداشتم.نوشته قبلی تون راجع به آمار و….بسیار بسیار سطح پایین و دم دستی بود.گر چه که من اصولا از بحثهای این چنینی خوشم نمیاد.اما شما که من نیستین پس حق دارین هی در عالم دستع بندی و خط کشی باشین اما پست قبلی دیگه و اون یکی که راجع به نگاه مرد ایرانی به زن بود واقعا فاجعه بودند(از نظر تناسب با بقیه پستها،سطح بی منطقی و یکجانبه نگری و…)اما اینکه بخواهین این جوری بحث رو توجیه کنید خیلی بدتره.اگه واقعا به اونچه نوشته اید اعتقاد دارید با بازخوردهای ایده هاتون شجاعانه روبهرو بشید اگر هم اعتقاد نبوده و یا به هر دلیلنظرتون تغییر کرده یه عذر خواهی ساده ماجرا رو حل میکنه.این جوری اعتبار و ارزشتون رو از دست میدید.
هنوز هم براتون بسیار احترام قائلم.
موفق باشید.
فروغ گفت:
این دیگه اخرش بود نسوان.اصلا نتظار همچین برخورد چیپی رو نداشتم.نوشته قبلی تون راجع به آمار و….بسیار بسیار سطح پایین و دم دستی بود.گر چه که من اصولا از بحثهای این چنینی خوشم نمیاد.اما شما که من نیستین پس حق دارین هی در عالم دسته بندی و خط کشی باشین اما پست قبلی دیگه و اون یکی که راجع به نگاه مرد ایرانی به زن بود واقعا فاجعه بودند(از نظر تناسب با بقیه پستها،سطح بی منطقی و یکجانبه نگری و…)اما اینکه بخواهین این جوری بحث رو توجیه کنید خیلی بدتره.اگه واقعا به اونچه نوشته اید اعتقاد دارید با بازخوردهای ایده هاتون شجاعانه روبه رو بشید اگر هم اعتقاد نبوده و یا به هر دلیل نظرتون تغییر کرده یه عذر خواهی ساده ماجرا رو حل میکنه.این جوری اعتبار و ارزشتون رو از دست میدید.
هنوز هم براتون بسیار احترام قائلم.
موفق باشید.
XY گفت:
چیزی به اسم زنا وجود نداره! درواقع زناشویی بوجود آمده تا حقوق اولیه فرزند در ملیتی حفظ شه وگرنه پدر مادر فلان پیغمبر را کی به کی حلال کرد قبل از اینکه خودش بدنیا بیاد. در اسلام و یهودیت ازدواج آسانترین روش رو داره حال ما یا یهودیه انجام نمیدیم یا لاش لایحه تعریف میکنیم که کیفمون کیفور بشه ایراد از فرهنگ بشریست وگرنه اصول اخلاقی در کل ملتها چه قابل تعمیم به یک اله یا به چند اله یا به هیچی اله تعریف شده است (بالاخره یکچیز بوده که 200 خوردهای کشور تو سازمان ملل زیرش امضا زدن). در زمان پیدایش ادیان قوانین خودشان در زمان بسیار پیشرفته بودند و انسانها هم بسیار بدوی بواضح نه ابوذر نه برادر موسی جبر و مقابله مثل خوارزمی مطالعه نمیکردن نه مانند سینا اغراض مابعد الطبیعه رو برای بار 40 می خوندن. تصور کنید عرب بدوی براحتی دخترشو خاک میکرد بعد مییومد خونه میگفت خانم ناهار چی داریم! حالا تصور کنید شخصی مانند محمد آمد و گفت آقا از فردا یکماه غذا نمیخورین اسمش روزست! اونم برای عربها! سکس هم برای این ماهها تعطیله! خودم زیاد زن میگیرم زیاد زن هم میدم! (توهین به خانمها نشه منظور شکستن بت غیرته) در واقع خود محمد در زمان خودش از بیغیرت ترین مردها حساب میشد. ضمنا او گفت همه هم باهم برابرید چیزی که الان در عربستان سعودی بعد از 14 قرن نمیفهمند. ضمنا خیلی عربی برخلاف مسیح گفت بکشی می کشمت (تکزاس واقعی). همینطور حضرات عرب در اشعارشون فجیع کشتن و دزدیدن و تجاوز را میستودند. حال شما وسط اینهمه دیوانه چکار میکنی اصلا الان با عربها چکار میکنید همین فردا اسم شما محمد. ولی به وضوح مشخص است که این قوانین برای آن جامعه و آن زمان تعریف شده و خیلی از آنها قابلیت روز ندارند ضمنا برخلاف اینکه اصرار بر این است که قرآن تحریف ندارد چرا قرآن تحریف دارد خوب هم دارد دلیل آن اختلاف بدوی ترین آداب دینیست شیعه یکساعت نماز میخواند سنی یک ساعت ککاتولیک میگوید صلیب انگونه است ارتدکس می کوید نه یک خط مورب دارد پایینش یک گروه دیگر هم میگویند نه بالایش هم مورب است! شیعه یکجور وضو میگیرد سنی یکجور. پس قرآن نیز انحراف دارد بسیار هم دارد. نتیجه اینکه که پیامبران مفتون و شیدا بودند و پیروان سازمان ساز. آنها در زمان خودشان کار خودشان را مثل این وبلاگ کردند و رفتند. اصلا دلیل جذب عرب وحشی یا پیروان وحشی مسیح هم همین بود نهی پیامبران از خشونت و بیخیالی به حال بقیه و عشق بازی کردن با آنچه که دوستش داشتند روی همین حساب آدمها مرگ، تجاوز ، ظلم و .. را پیشتر تجربه کرده بودند و بهمین دلیل جذب افکار چوپانانی میشدند که بیخیال دنیا حال خود را میکردند پول هم نداشتند ولی اصول اخلاق را با استعداد بالا محترم میشماردند. اصلا سود دین آوری برای مسیح محمد یا موسی چه بوده؟!! لشکر پول، زنان زیبا نه همه خیلی ساده زندگی میکردند. پیروان بعدی نیز دو دسته بودند که یک دسته میگفتند ما راهبریم پس از پیغمبر X و دیگر میگفتند بیخیال بابا مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه لذا چون از کسی در کره خاکی حساب نمیبردند حتی خود پیامبران را هم به چالش میکشیدند (ديد موسي يك شباني را به راه) چون بر عقل مطلق در آدم خاکی اعتقاد نداشتند و میگفتند نظریات نسبیست مطلق نیستند. دسته اول برای رهبری نیاز به پول، سکس و قدرت داشتند که هم برای با دین و هم برای بی دین بگونهای عزیزند (خط هردو بادین و بی دین یکیست). دسته عاشقان در هر دینی تمام تمرکز خود را در کانون متوجه میکنند و میگویند انسان اگر یک قطره بردارد همان جاودانش خواهد کرد بودا اینطور کرد، پیش از بودا زرتشت همین بود حافظ و مولوی و گالیله جزو مسلک عاشقان بودند اما مثل خر نمیپرستیدند و بینش را در حکم شناخت میدانستند ما ایرانیها از زرتشت تا کنون آنرا عرفان میدانیم اینجاست که حس شناخت و معرفت به هر سوراخی سرک می کشد از جامعه شناسی مثل سعدی شعر میبینی هزلیات میبینی محمد پرستی هم میبینی. خیام همه را در یک جام شراب میبیند. گالیله اتفاقا مرد خدا مسلکی بود اما در نامه معروف خود به دوستش پس از دادگاه مومن سازی میگوید «برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را باید بررسی کنیم تا کردارش را ؟ آیا کردار از گفتار مقدس و محترم تر است ؟» متعصفانه ما به دلیل شرایط روزگار همه چیز را باهم قاطی کردهایم وقتی میگوییم عرفان میگویند طرف درویش است وقتی میگویی محمد با دین تازیش عدهای دیگر ترش میشوند وقتی میگوییم قربون فاطمه میگویند خاک بر سر خر مقدس تازیت کنند! راه رهایی از محمد ، بیدینی بادینی کم دینی پر دینی توسط بزرگان ما بارها نقل شده مثال «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدندحقیقت ره افسانه زدند» از هم مسلک همین طرف داستان خر و خاطوره را میبینیم. این بوده که بزرگان ما به ما تاکید میکرده اند لازمه رسیدن به مسیح به محمد حتی به اوج انکار دینداران رهایی از قیدهای بت فکر است و شکستن تقدس تا به ریشه برسی و چه هزینهها که برای این تفکر پرداخت نکردند. پدر سوخته کافر به حضرت رسول صلوات .. .ی.سب.س.ب.سیب.سیب.سی.بس.یب.س.یب.سی.ب توهین میکنی. حال او در آندم میپرسیده که اگر انبیاء اینقدر کاسه داغتر از آش داشتند چرا پس زن روسپی روز آخر به دهان مسیح آب داد و هیچ طرفداری او را نبود پس میگفتند ما را هم مسیح کش کنید تا رها شویم.
حالا همه اینها را نوشتم که بگویم همه این نوشته را در حکم هیچ بیانگارید دوم از نهایت زشتی یک چیز خوبی آنرا را جستجوگر باشید از محمد خوبیش را نه بدی سید علی گدا هند گاندی از مسیح مادر ترزا از برنامه نویس لائیک اسکاندیناویایی خدمتش برای نرمافزار متن باز. بقول معروف زیبا ببنیدش خودش خیلی زیبا نیست تو استعداد دیدن داشته باش و مانند آفریقایی از زمختی زن آفرقایی ظریفترین مجسمهها را بساز که وصف زن باشد. برای اینکار باید وحشی فطری و غریزی در مورد موضوع عشق بود شعور مولوی از غریزهاش بود نه از سوادش چون قبل از دیدن شمس هم علامه ای برای خودش بود.
و نسوان عزیز بت میشکند آینه میشکند تا لختی فکر کنی و از درون تکهها آنچه که را که گم کردی بیابی و این همان چیزی است که اخلاق پرور است و گرنه تو ثانیهای حوصله فکر نداری چه با زور مسیح چه بازور کارل مارکس. نوشته نسوان استفراغ مغز دیگری نیست میگوید غذای خودت را بخور نه مال فکر نسوان یا هرکس دیگر اینروزها سبک نوشتنی دارد در میان بشر شکل میگیرد(خصوصا وب) که میگوید خودت فکر هی خودت فکر کن دیگه منتظر نباش مثل اول تاریخ تمدن بشری تا زمان پیغمبر X و عمو هیتلر پیشوا چیزی در ذهنت وارد شود. خودت برای خودت ماهیگیری کن من فقط گهگاه لگدی در کونت میزنم تا حواست جمع باشه خوابت نبره ماهیه در بره. همان لگدی که شمس در کون مولوی زد. لگد پنجاه سالگی سعدی.
نسوان برخلاف ترس زنانهاش بسیار وحشیست و فقط گذر عمر این اسب وحشی را رام میکند یا اینکه خود مادیان به این نتیجه برسد که اسبی وحشیتر از خودش او را از نفس میاندازد و او لیاقت او را دارد. از آن نسل است که از توسری خوری یاد گرفته توسری نزند و از شدت ترس یاد گرفته ترسو نباشد، از شدت توهین یاد گرفته توهین نکند و از کشته شدن زیاد برای خواستش کشته شود اما نکشد. این فال نیک ماست.
مرسی نسوان با همه رذایل و محاسنت گل با تیغ را خوشست!
Parvaaz گفت:
کی گفته اعراب دخترانشون رو زنده به گور میکردند. این هم آثار تبلیغاتی اخونداست. دوباره، لطفا برید تاریخ طبری رو بخونید تا ببینید تا قبل از اسلام دختران چقدر عزیز بودند در سرزمین اعراب. بابا جان محمد با کی ازدواج کرد، چرا خدیجه زنده به گور نشد توسط باباش که هیچ تاجر هم بود نه اینکه تو خونه بشینه. محمد هم باهاش ازدواج کرد. برید بخونید تا به منزلت زنان بین اعراب پی ببرید قبل از اسلام. چند تا احمق دخترشون رو زنده به گور کردند هنوز هم میکنند، اخبار ایران که تو وب هست، هنوز هم زنده به گور میکنند.
ايرج گفت:
براي اين كه ميزان عزت دختران در زمان جاهليت عربي را بدانيد همين كافي است كه به ازدواجهاي تحريم شده توسط اسلام نگاهي بياندازيد. يكي دو نمونه را در ذهن دارم. بقيه اش را خود تحقيق بفرماييد.
– مبادله ي دختران: طرف سنش كه بالا مي رفت دخترش را به پيرمرد ديگري مي داد به شرط آن كه از او دختري بستاند.
-ازدواج با زن پدر: در بعضي قبايل وقتي مردي مي مرد و زن جواني داشت؛ آن زن به ناپسري به ارث مي رسيد.
اما درباره ي زنده به گور شدن دختران. بلي اين رسمي عام نبوده است. بلكه بيشتر در قبايلي مرسوم بوده است كه در جنگي دائمي بوده اند و به دو دليل فقر شديد ناشي از اين نبردها و همچنين ترس از به غارت رفتن دختران قبيله؛ در دوره هايي اين رسم را به اجرا مي نهادند. به هرحال همين كه قرآن نصيحتشان مي كرد كه «فرزندانتان را از ترس تنگدستي به قتل نرسانيد. ما ايشان را روزي مي دهيم….» خود گواه بر اين است كه چنين رسمي وجود داشته است.
آخرين نكته اين كه صرف وجود يك بانو همچون خديجه نمي تواند براي شما معياري جهت سنجش مقام و موقعيت زنان در آن جامعه باشد. وگرنه لابد ژاندارك هم دليلي مي شد بر اين كه در اروپاي قرون وسطي زنان همه سردار و سپهسالار و فرمانده بوده اند.
شما كه اهل تحقيق هستيد؛ يك تحقيقي در زمينه ي قوانين ارث در دوران جاهليت بفرماييد تا ببينيد اسلام با وضع استقلال مالي براي زنان و همان قانون ارثي كه امروز مورد حمله ي شما است؛ چگونه ايشان را در برابر انواع خطر ناشي از مرگ پدر يا شوهر بيمه كرد.
در سايت «كتابخانه ي طهور» مي توانيد ببينيد كه (لينك را نمي گذارم. چون ديگر كامنتهاي لينكدار نياز به تاييد دارند و بدون تاييد عمومي نخواهند شد):
«….عرب جاهلیت به خاطر ضعف قدرت سربازی زن، آنجا که ارزشها بر اساس قهرمانیها و پهلوانیها بود و یکی مرد جنگی را به از صد هزار آدم ناتوان میدانستند زن را بخاطر عدم توانائی بر انجام عملیات دفاعی و سربازی از ارث محروم میکردند. مخالف ارث بردن زن بود و تا پای مردی ولو در طبقات بعدی در میان بود به زن ارث نمیداد، لهذا وقتی که آیه ارث نازل شد و تصریح کرد به اینکه: » «للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا»؛ مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشان به جا می گذارند سهمی است، و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشان به جا می گذارند سهمی است، چه کم باشد و چه زیاد، (و) این سهمی تعیین شده است. (نساء/7)» باعث تعجب اعراب شد.
اتفاقا در آن اوقات برادر حسان بن ثابت شاعر معروف عرب مرد و از او زنی با چند دختر باقی ماند. پسر عموهای او همه دارائی او را تصرف کردند و چیزی به زن و فرزندان او ندادند، زن او شکایت نزد پیامبر اکرم برد. رسول اکرم آنها را احضار کرد. آنها گفتند زن که قادر نیست سلاح بپوشد و در مقابل دشمن بایستند این ما هستیم که باید شمشیر دست بگیریم و از خودمان و از این زنها دفاع کنیم. پس ثروت هم باید متعلق به مردان باشد، ولی رسول اکرم حکم خدا را به آنها ابلاغ کرد. …»
Parvaaz گفت:
برادر عزیز خلاصه میکنم چونکه این مطلب سر دراز و ته دراز تاری دارد. در کلّ از اینکه شما با ادب و احترام قلم فرسأیی کردید تشکر میکنم. شما خودتون قبول دارید که زنده به گور کردن دختران رسم نبود و این برای من قابل احترام است. خدیجه معروف به سیدهٔ قریش رو مثال زدم برای اینکه آشنای همگان است. آفتاب آمد دلیل آفتاب. شما بد از اسلام نام یک زن سپهسالار یا بازرگان معروف رو بگید؟ بعد از اینکه قوانین اسلام در جامعه عرب جا افتاد. قبل از اسلام علاوه بر خدیجه شعرای زن معروف عرب نیز بودند (رجوع شود به همان تاریخ طبری). بعد اسلام بود که زنان در پستو شدند.
ماجرای حسان بن ثابت که شما نقل کردید از کتاب «حقوق زن در اسلام» مطهری چطور دلیل ادعای شماست؟وقتی نمونهٔ خدیجه که من آوردم نمیتواند معیار و سنجش موقعیت زنان در جامعه پیش اسلام باشد؟ شما آمار دارید؟ مثال بزنید. آیا خدیجه ثروت نداشت؟ حقِ تجارت نداشت؟ زنان در ایران چه نقشی داشتند? ارتادخت وزیر دارایی اشکانی , پرين دانشمند, گردافريد دلاور, زربانوسردار جنگجوی ایران.
آیا شما اینان رو میشناسید؟ نامهای بیشتری میخواهید؟
حیف وقت است که به تاریخ اعراب بعد از اسلام بپردازیم. به احوالات فرومایگان تاریخ. به تاریخ کشوری که زنان حق رانندگی در آن ندارند هنوز. تنها کشور جهان که زنان حق رای ندارند. آنان مکه را برای تجارت و چاپیدن بقیهٔ مسلمانان دارند تا اسلام پا برجاست. ایران عزیز را دریاب که دارد از دست میرود.
ايرج گفت:
بلي. نامهاي بيشتري مي خواهم. چرا كه اينهايي كه نام برديد (جداي بعضي كه اصلا واقعيت وجوديشان معلوم نيست. مانند گردآفريد)؛ باز هم در قياس با يك تاريخ چند هزار ساله چيزي جز استثنا نيستند. بعد هم اشكانيان فيل هلن بودند. چه ربطي به ايران داشتند؟! مگر نخوانده ايد سخن اردشير بابكان را كه گفت: «من خون دارا طلب كنم و اين ملك باز به جاي خويش برم.». خون درا (داريوش سوم هخامنشي) را از اردوان چرا طلب مي كرد؟! جز اين بود كه اردوان را جانشين اسكندر مي ديد (به دليل فيل هلن بودن ايشان). خبر داريد كه وقتي سر كراسوس رومي را براي ارد آوردند مشغول تماشاي يك تئاتر تراژدي يوناني بود؟!
همه ي اينها به كنار. سخن بر سر اعراب جاهلي است كه آيا زنان در نزد ايشان چه مقام و موقعيتي داشتند. شما جز خديجه بنت خويلد چند نام ديگر از زنان ثروتمند و سالار در آن دوران مي توانيد بياوريد؟! و در مقابل اين قوانيني كه اسلام مطرح كرده است (منع ازدواج با زن پدر؛ منع مبادله ي دختران؛ استقلال مالي براي زنان) چه مي فرماييد؟! يعني اين تحريمها و قوانين در زمينه ي خالي مطرح شده بودند؟! يعني اعراب دختر مبادله نمي كردند و اسلام همينجوري و بي مقدمه چنين ازدواجي را تحريم كرد؟!
اما درباره ي زنان پس از اسلام. من هرچند مسلمان هستم؛ ولي مي دانم كه تاريخ زنان و موقعيت ايشان در جوامع بشري نه به «پيش و پس از اسلام» بلكه به «پيش و پس از انقلاب صنعتي» قابل تقسيم است. تا پيش از انقلاب صنعتي زن نه تنها در جوامع شرقيبلكه همچنين در جوامع غربي فاقد حقوق ابتدايي مدني بود. حق راي نداشت و حق كار نيز بهكذا (حق كار براي زنان در انگلستان طي جنگ جهاني اول حاصل شد). تا همين قرن هفدهم وقتي يك زن اروپايي ازدواج مي كرد؛ كليه ي مايملك او به شهرش تعلق مي يافت.حال شما استقلال مالي زن در اسلام را نه با وضع اعراب جاهلي بلكه با همين اروپاي متمدن قرن هفده مقايسه كن.
با اينهمه و از براي آن كه توجه داشته باشيد افراد استثنايي در هر دوراني وجود داشته اند نام چند زن مسلمان را نيز مطرح مي كنم:
– تركان همسر مملوك مصر بود. در جريان جنگ صليبي با فرانسه؛ مملوك مصر از دنيا رفت. تركان مرگ پادشاه را مخفي نگاه داشت. خود امور جنگي را به دست گرفت. ناوگان فرانسه را شكست داد و قرارداد صلح بست و سپس پادشاهي را به فرزند خويش تفويض كرد.
– يكي از پادشاهان سلجوقي كرمان يك زن بود. به گفته ي باستاني پاريزي دوران حكمراني او در كرمان از جهت اقتدار و امنيت در آن زمانه بي نظير بوده است. از او اين شعر به يادگار است:
من آن زنم كه همه كار من نكوكاري است
به زير مقتعه ي من بسي كلهداري است.
-گوهرشاد زني است كه به وجود خويش خط تمايز ميان شوهرش شاهرخ و پدر او (تيمور لنگ) كشيده است. اگر امروز ما تيمور را يك قصاب جاني و شاهرخ را يك پادشاه مي بينيم؛ جز به تاثير گوهرشاد نيست.
-تاجلو خانم همسر شاه اسماعيل صفوي در چالدران به همراه بسياري زنان شمشير به دست گرفت و جنگيد. حضور او در جنگ آنقدر جدي و واقعي بود كه به اسارت نيز درآمد. او با بذل گوشواره ي گرانقيمت خود به سرباز عثماني خود را رهانيد و به اردوي شاه اسماعيل بازگشت.
….
اينها زنان مثبت تاريخ پس از اسلام بوده اند. زنان استثنايي با نقش منفي نيز كم نيستند. تركان مادر خوارزمشاه؛ مهدعليا؛ بغداد خاتون؛ پريخان خانم (دختر شاه طهماسب) و …..
با اينهمه باز هم تكرار مي كنم. همه ي اين نامها چيزي جز استثنا نبوده اند. نه به دليل ضعف ذاتي زنان (كه خرافه است) بلكه به دليل ساختار جوامع پيش از حضور ماشين و بهداشت عمومي؛ زنان در جوامع سنتي (اعم از مسلمان؛ مسيحي يا بت پرست) نقشي و شغلي جز ازدواج و فرزند آوردن نداشته اند. اين بديهي است كه وقتي از هر ده فرزند شش تن پيش از سن بلوغ از بين مي رفته اند؛ بقاي نسل الزام مي كرده كه توليد مثل با سرعتي بسيار بيش از جوامع مدرن انجام گيرد. چنين امري جايي براي «زن به شخصه» باقي نمي نهاد و تنها «زن به عنوان مادر» براي چنين جوامعي قابل قبول بوده است.
ايرج گفت:
در متن بالايي كه نوشته ام اين جمله اشتباه است:
ا همين قرن هفدهم وقتي يك زن اروپايي ازدواج مي كرد؛ كليه ي مايملك او به شهرش تعلق مي يافت
درست اين است:
ا همين قرن هفدهم وقتي يك زن اروپايي ازدواج مي كرد؛ كليه ي مايملك او به شوهرش تعلق مي يافت
اشتباه تايپي اي است كه خيلي معنا را تحريف مي كند.
Parvaaz گفت:
دکمهٔ پاسخ رو به نوشتهٔ پایین نیافتم پس اینجا پاسخ میدهم. من گفتم که این رشته سر دراز و ته دراز تری دارد. شما بحث رو بسیار مبسوط کردید و به اروپا و غرب کشاندید. اما جواب چند سوال سادهٔ مرا ندادید. اینکه چرا عربستان سعودی تنها کشور دنیاست که زنان در آن حق رانندگی و رای ندارند؟
بحث بر سر این بود که آیا زنده به گور کردن دختران رسم بوده که شما قبول دارید نبود. خدیجه مثالی بود متقن. من شاید منظور خودم رو درست بیان نکردم. من پرسیدم شما بعد از اسلام در سرزمین حجاز وقتی قوانین اسلام جا افتاد در جامعه یعنی بد ۲۰-۳۰ سال، مثالی بیاورید از زنان تاجر و سپهسلار؟ بیاورید و به علم من بیفزایید. من گشتم و نیافتم.
در اینکه محمد قوانینی رو وضع کرد که انقلابی در حقوق زنان در حجاز (نسبت به پیش از اسلام) بود شکی نیست. مشکل اینجاست که عربستان در سال ۲۰۱۱ میخواهد همان قوانین رو اجرا کنند یعنی بعد ۱۴۰۰ سال. حقوق سیاسی برای زنان در اروپا بدست آمده است در نهایت، در عربستان چطور؟ اموال زنان در انگلیس بعد ازدواج به شوهرانشون میرسید، درست . حالا چطور؟ آیا ما باید در ۱۴۰۰ سال پیش زندگی کنیم هنوز؟ در ضمن کی گفته که زنان در انگلیس تا جنگ جهانی اول حق کار نداشتند؟ این اشتباه است. سند شما چیست؟
گفتم اینها فقط دامنهٔ بحث را گسترش میدهد که البته من مشکلی ندارم با بحث راجع به این موضوعات ولی شما لطف کنی جواب چند سوال ابتدایی من را بدهید تا برسیم به باقی موضوعات. من به تک تک جملات شما نقد دارم. هر چند باز هم میگویم علاقه به زنده کردن احوال فرومایگان تاریخ (حجاز پس از اسلام) ندارم. زنان موفق ایران پیش از اسلام را هم مثال زدم که همانطور که گفتم سر بحث را به طرف کشور عزیزمان بر گردانیم چرا که اولاً آینده ش مهمترین است و ثانیا معمولاً جز معدودی از هموطنان، باقی از تاریخ، فرهنگ، هنر و علم دیگر کشورها جز آنچه که در رادیو تلویزیون شنیده اند یا در مدرسه خواندند اطلاع بیشتری ندارند. اسلام ایران هم ملغمهای از فرهنگ ایرانی و چیزی من در آوردی به اسم شیعه است که خود بحث دیگری است.
اگر بخواهیم راجع به اروپا بحث کنیم که جز رو سیاهی به من و شما چیزی نمیماند. شما چی رو با چی مقایسه میکنید. حجاز رو با انگلیس؟ اصلا این دو قابل قیاس هستند؟ خاور میانه در کلّ در ۴۰۰ سال اخیر چه ارمغانی برای دنیا داشته است و انگلیس به تنهایی چه؟ بگذریم.
ايرج گفت:
سعي مي كنم پاسخ پرسشهاي شما را يك به يك بگويم:
– اين كه زنان تا پيش از جنگ اول جهاني حق كار نداشتند؛ به اين معني نيست كه در صورت كار كردن مجرم بودند. بلكه به معناي ناپذيرفته بودن ايشان در محيطهاي كار است. سند بنده كتاب «جنگ جهاني اول» نوشته ي جي پي اي تيلر است كه بيان مي كند زنان انگليسي در دوره ي لويد جورج جهت يافتن حق كار كردن تظاهرات كردند و موفق هم شدند.
– اين كه عربستان مي تواند همچنان زنان خود را با موفقيت محدود نگاه دارد. يا ايران مي تواند حقوق زنان را متوقف كند و در پاره اي زمينه ها عقبگرد نمايد.يا …… باز مي گردد به همان مسئله ي «ابزار توليد». در اروپا زنان توانستند پس از انقلاب صنعتي و گسترش يافتن بهداشت عمومي نقش خود به عنوان انساني في نفسه ( و نه صرفا مادران) بازيابند و هرچه گذشت حقوق بيشتري كسب كنند. اين نه به دليل نرمش مسيحيت يا قوانين اروپا؛ بلكه به دليل ماهيت مدرنيزاسيون صنعتي و راستين بوده است. در رقابت جوامع اروپايي با يكديگر آن جامعه اي كه خود را تطبيق نمي داد و از نيروي كار زنان محروم مي كرد محكوم به شكست بود (كما اين كه اسپانيايي ها عقب افتادند). اما در اينسوي جهان كه هنوز حتي صنعتي هم نشده ايم. يعني توليد راستين صنعتي نداريم و آنچه كه داريم كاريكاتوري مضحك از صنعت است (خودروسازي ما يك نمونه اش) و در واقع همه بر سفره ي نفت نشسته ايم و نه نان بازوي خود بلكه نان فروش منابع زيرزمينيمان را مي خوريم؛ شرايط فرق مي كند. اينجا عربستان مي تواند به پشتوانه ي نفت همچنان سعي در ساختن جامعه اي پيشامدرن كند و موفق هم باشد. هنوز روابط قبيله اي در عربستان برقرار است. در ايران قوانين محدودكننده ي زنان بيش از آن كه ناشي از مقاومت فقه اسلامي باشد؛ ناشي از امكان اين مقاومت به واسطه ي سنتي بودن و ماندن ابزار توليد ما است. قدري ماركس را جدي بگيريد و باور بفرماييد اقتصاد زيربناي احوال فرهنگي و اجتماعي ما است.
– من نام بسياري زنان موفق در جهان اسلام را آوردم. حال اگر هيچيك از ايشان خاص از حجاز نبوده اند شايد يك دليلش اين باشد كه حجاز از همان اوان كار (از دوران خلافت علي بن ابي طالب) مركزيت خود در جهان اسلام را از دست داد و ديگر هرگز نقشي سياسي در اين حوزه نداشت.
Parvaaz گفت:
ممنونم.
نگاه ایدئولوژیک آن است که نویسندهٔ این سطور را زن میپندارد و او را «بانوی عزیز» خطاب میکند.
عایشه که در بچگی rape شد، در جوانی به خیانت متهم شد و آیهٔ معروف «زنا» و ۴ شاهد و این داستانها به این علت نازل شد. و در بزرگسالی به علی بن ابی طالب حمله کرد. شما اینها رو قبول دارید؟ یا نقش آفرینی میدانید؟
راستی میشود راجع به نقش آفرینی «سکینه بنت حسین» توضیح دهید. من جداً ایشان را نمیشناسم.
من هم قصد جدال و بی احترامی ندارم. اما نقطه آغاز روشنفکری «پرسشگری» است. و پرسشگری اسطوره زدایی از امریست که به پرسش در میاید.
Parvaaz گفت:
ممنونم. اجازه بدهید کلام را به دو قسمت تقسیم کنیم. مواردی که توافق داریم آنطور که من برداشت کردم:
– حقوق زنان در ایران و عربستان محدود شده است.
– مثالی از زنان بازرگان یا سردار جنگی یا دانشمند در پس از اسلام در سرزمین حجاز نیست.
و اینکه زنان در اروپا بسیار پیش از جنگ جهانی اول حق کار داشتند. پذیرفته شدن یا نشدن در کار مغلطه است. حق کار تعریف واضحی دارد.
اما آنچه اختلاف دیدگاه است. چرا پس از اسلام در سرزمین حجاز زنی ندرخشید؟
بدیهی است که صرف زاده شدن در یک خاندان سلطنتی با توجه به موروثی بودن آن منزلتی برای شخص نمیآورد. شما که نتوانستید در حجاز مثالی بیاورید و متمسک به زنان ایرانی و مصری شدید که خود یا شهزاده بودند یا همسر پادشه در دو سرزمین خود تمدن ساز. سخن من در باب زنانی بود که از بطن جامعه بر خواستند و مدارج عالی رسیدند. این یعنی اینکه جامعه و قوانین آن این اجازه را به این زنان بدهد که این حقی است که اسلام دریغ میکند. مرکزیت سیاسی دیگر چه صیغه ای ست. مگر اینهمه زنان موفق در کشورهایی با مرکزیت سیاسی امکان پیشرفت یافتند. زمانی که محمد میگوید تو ارثت را بگیر، نفقه ت را بگیر ولی بنشین خانه این محروم کردن زن از حقوق اجتماعی خود است. این باعث میشود که شما بتوانید ۴ زن اختیار کنید چه فرقی میکند یک نان خور یا ۴ تا. رانندگی را میخواهید چه کار کنید. برای چه رای میخواهید بدهید و بسیاری مسائل دیگر.
البته که اقتصاد و فرهنگ و سیاست و اجتماع از هم تاثیر میپذیرند اما این لزوماً به این معنا نیست که ما نقش پر رنگ دین را نادیده بگیریم. قبل از انقلاب صنعتی قرون وسطا بود جایی که نقط عزیمت بشریت به سوی پیشرفت است. آن هنگام که تو دهان کلیسا زده شد و علوم بر خرافات توافق یافتند. پول نفت چه ربطی به حکم اسلام دارد. عمر استخراج نفت تجاری به ۱۵۰ سال بیشتر نمیرسد. مگر کویت نفت ندارد. ثروتشان نسبت به جمعیت، چند برابر عربستان است. پول نفت ندارد؟ زنان آنجا حق رای دارند یا نه؟ قطر چطور؟ چرا اونجا از ۱۵ سال پیش حق رای داده شده با ثروت عظیم نفتی.
البته من منکر بالا رفتن هوش اجتماعی و در پی اون مطالبات اجتماعی به دنبال ساخت حقیقی زیربنای اقتصادی و صنعتی شدن و فراهم شدن ملزومات آن نیستم.کما اینکه در اروپا شرقی با اینکه اسلام عزیز چندان رخنه نکرده است کماکان از بسیاری جهات منش دمکراتیک عقب افتاده هستند. آیا میدانید هنوز در آلبانی «کانون» وجود دارد. چیزی در مایههای رسوم قبیلهای حجاز با حق خوری از زنان؟
اما قوانین غیر مترقی، منسوخ و به روز نشدهٔ اسلام خود یکی از علل درماندگی امروز مسلمانان در کل دنیاست. هر جا فقر و فاقه، ناامیدی و بیچارگی، فساد و فحشا بیداد میکند شما ردّ مسلمانی و اسلام را میابید در آنجا. جالب اینجاست که در ایران امروز هم از دختران تحصیل کرده میهراسند. ازینکه دختر مراغهای به شیراز برود و با فرهنگ و اداب شهر بزرگتری آشنا شود میترسند. که احمدی نژاد میگوید زن موجود عزیزی است مقام بالای زن و این مزخرفات . که باید زن پارت تایم کار کند بنشیند خونه بچه بزرگ کند حیف نیست واقعا؟ ارث هم که محمد قانون گذاشته بالا خره میگیرد حالا پیشرفت و منزلت اجتماعی را میخواهد چه کند.
جان کلام من این است که اسلام جلوی پیشرفت زنان را گرفته است و نمونه اش همین عربستان است که شما نمیتوانید حتا یک مثال از موفقیت زنان در آنجا بیاورید. ایران را هم دارند به همان سمت میبرند.
ايرج گفت:
خوب خانم خديجه نيز زني بزرگزاده بود. من متوجه نمي شوم شما چه چيز را با چه چيز مقايسه مي فرماييد. اگر سخن بر سر اين است كه زن يا مردي از مدارج پايين بتواند به بالاترين سطوح برسد؛ بايد بگويم چنين امري در جهان كهن بسيار نادر بوده است. در ايران ساساني به دليل نظام كاستي هيچ شخصي (اعم از مرد يا زن) نمي توانست از طبقه ي خود گامي پيش بنهد.
اما مثالهايي كه زدم مربوط به جهان اسلام بود. اگر شما اصرار داريد كه از جهان عرب مثال بزنم خانمهايي چون زينب بنت علي؛ سكينه بنت حسين و همچنين عايشه بنت ابوبكر بوده اند كه از موقعيت خانوادگي خود بهره بردند و در تاريخ نقش آفريني كردند. نمي توان وابستگي خانوادگي اين افراد را بهانه كرد و مدعي شد ايشان هنري نكرده اند وقتي مي دانيم بسياري افراد با همين موقعيتهاي خانوادگي هيچ اثري در جامعه ي خويش نداشته اند.
اما جمله ي شما كه فرموديد:
زمانی که محمد میگوید تو ارثت را بگیر، نفقه ت را بگیر ولی بنشین خانه این محروم کردن زن از حقوق اجتماعی خود است.
اين جمله مرا بر آن مي دارد كه گويا شما به جان كلام من توجه نفرموديد. سخن من اين بود كه حقوق اجتماعي براي بانوان در جهان كهن اصلا امري ناشناخته بوده است. زن در جهان كهن (جهاني كه بقاي نسل در گروي توليد مثل در حداكثر امكان بود و به دليل عدم حضور ماشين هيچ نيروي كاري جز عامل انساني وجود نداشت) شغلي جز آوردن فرزند نمي توانست داشته باشد. اگر جامعه اي در دوران كهن مي خواست حقوق اجتماعي براي زنان (آنطور كه ما امروز درك مي كنيم) قائل باشد؛ منقرض ميشد. چرا كه زن شاغل؛ زنحاضر در جامعه؛ زني كه بخواهد وقت خود را صرف اموري غير از بچه داري كند؛ حداكثر دو يا سه فرزند مي توانست به دنيا آورد و با وضع بهداشت در آن دوران؛ تعداد كودكاني كه به سن بلوغ مي رسيدند آنقدر كم بود كه اين جامعه منهدم مي شد. مردسالاري؛ بانوي عزيز؛ نه توطئه ي مردان بر عليه زنان و نه حاصل از شريعت اسلام؛ بلكه لازمه ي جهان كهن بود. همچنانكه برابري حقوق زن و مرد لازمه ي جهان مدرن است. شما فرصت داشتيد به انجيل نگهي بياندازيد تا متوجه شويد برتري مرد بر زن خاص اسلام نبوده است. حتي بوديسم نيز از اين اتهام در امان نيست. ايزاك آسيموف در مقاله اي مي نويسد رسوخ بوديسم در ژاپن مايه ي سقوط منزلت زنان شد. اما به گمان من او نيز اشتباه مي كند. سقوط منزلت زنان و برآمدن مردسالاري ناشي از اين امر واضح بود كه كشاورزي نياز به نيروي كار انساني داشت و مي توانست غذاي كافي براي جمعيت بيشتر را تامين كند و در حضور غذاي كافي و همزمان سطح پايين بهداشت؛ قوت و قدرت جامعه تنها با افزايش جمعيت و آن تنها با ضريب بالاي زاد و ولد ممكن بود. ضريب بالاي زاد و ولد نيز چه بخواهيد و چه نه؛ مايه ي خانه نشيني زنان و افت منزلت اجتماعي ايشان مي شود.
شما مي دانيد پيش از انقلاب صنعتي و پس از قرون وسطي فاصله اي وجود دارد به نام عصر رنسانس. بفرماييد تحقيقي كنيد تا ببينيد حقوق اجتماعي و منزلت زنان در اروپاي دوران رنسانس چه بوده است. جز اين نبوده كه حتي شاهزاده خانمها نيز مجبور به ازدواج در اوان بلوغ و مطابق امر پادشاه بوده اند و زنان در هر سطح و مرتبه اي نقشي جز مادري نداشته اند. امثال لوكرس بورژيا نه تنها استثنا بودند بلكه فرهنگ رنسانس ايشان را خبيث و قبيح مي شناخت. در دوران رنسانس كه اروپا جهش خود در دانش را آغاز كرد؛ چند دانشمند زن به جهان عرضه كرد؟! در برابر گاليله و كوپرنيك و دكارت و …. چند نام زن اروپايي در عرصه ي دانش مي توانيد بيابيد؟!
من قصد جدل ندارم. شما اگر از اديان عموما و دين اسلام خصوصا متنفريد؛ كاري از من ساخته نيست و راستش از جهت دين خودم؛ اهميتي هم ندارد. اما معتقدم «ديدن اشياء آنچنانكه استند» نقطه ي آغاز روشنفكري است. تا زماني كه شما نتوانيد تاريخ را آنچنان كه بوده است و فارغ از فرضيات ابتدايي خود بخوانيد و ببينيد؛ محكوميد كه ايدئولوژيك بيانديشيد و اين حصر انديشه است ولو از حصار شريعت آزاد باشيد.
Parvaaz گفت:
ممنونم.
نگاه ایدئولوژیک آن است که نویسندهٔ این سطور را زن میپندارد و او را “بانوی عزیز” خطاب میکند.
عایشه که در بچگی rape شد، در جوانی به خیانت متهم شد و آیهٔ معروف “زنا” و ۴ شاهد و این داستانها به این علت نازل شد. و در بزرگسالی به علی بن ابی طالب حمله کرد. شما اینها رو قبول دارید؟ یا نقش آفرینی میدانید؟
راستی میشود راجع به نقش آفرینی “سکینه بنت حسین” توضیح دهید. من جداً ایشان را نمیشناسم.
من هم قصد جدال و بی احترامی ندارم. اما نقطه آغاز روشنفکری “پرسشگری” است. و پرسشگری اسطوره زدایی از امریست که به پرسش در میاید.
ايرج گفت:
1) از اين كه شما را «بانو» خطاب كردم عذر مي خواهم. در اين زمينه حق داريد كه معترض باشيد. هرچند اين را نشانگر «نگاه ايدئولوژيك» خودم (به اين معني كه تصور كرده باشم چون مدافع حقوق زنان هستيد ؛ پس حتما زن هستيد) نمي دانم. صرفا بر اساس لحن و شيوه ي نگارش شما حدس زدم زن هستيد و خوب. گويا اشتباه كرده بودم.
2) درباره ي سن عايشه در زمان ازدواج سخن بسيار است. تاريخ طبري وحي منزل نيست. تواريخ ديگري نيز وجود دارند. اهل تسنن عايشه را هفدهمين انسان مسلمان مي دانند. با توجه به اين كه اهل تسنن ايمان پيش از بلوغ را قبول ندارند ( و به همين دليل نه علي بلكه ابوبكر را نخستين مرد مسلمان به شمار مي آورند) و اين كه در زمان هجرت پيامبر به مدينه تعداد مسلمانان مكه بيش از هفتاد تن بوده است؛ به نظر مي رسد سن عايشه در زمان ازدواج قطعا بيش از نه ساله گي ادعايي و چيزي بين چهارده الي هجده بوده است.
به هرحال بر سر سن عايشه در زمان ازدواج بحث نمي كنم. سخن اين است كه او زني بود با نقش -مثبت يا منفي- در تاريخ. مطمئنا اگر عايشه را از تاريخ اسلام حذف كنيم؛ سير وقايع اين تاريخ بسيار متفاوت مي بود.
سكينه بنت حسين تا نود ساله گي زندگي كرد. بعضي او را نخستين زن آزاد مسلمان مي دانند كه به حجاب پايبندي نداشت ( و امروز بر پايه ي رفتار او بعضي آيات حجاب را دليل بر استحباب حجاب و نه وجوب آن مي دانند. -برگرفته از نوشته هاي آقاي ابوالحسن بني صدر). خانه ي او محلي بود شبيه به سالن در فرانسه ي عصر كلاسيك. مكاني براي زنان و اهل ادب و شعر.خود او نيز از سرآمدان ادب و شعر عرب به شمار مي آمد. اينها چيزهايي است كه به طور پراكنده درباره ي اين بانو خوانده ام و البته صحت و سقم اين مطالب (به خصوص درباره ي مسئله ي حجاب ايشان) برايم روشن نيست.
3) پرسشگري و نقد امري است بسيار نيك و بنده هم اسائه ي ادب نكردم. اما اگر روشنفكري «نقد قدرت» است. اين نقد مي بايد مبنايي داشته باشد و به نظرم اين مبنا همان «ديدن اشياء آنچنانكه استند» مي تواند باشد.
DarkEvil گفت:
@ ایرج
شما تو ماست مالیزاسیون مثل اینکه تبحّر دارین !!!!!
– اگر تاريخ طبري مستند نباشد خيلي از مسائل شما زير سئوال ميرود
– دوره این حرف ها گذشته و مردم دیگر به آخوند که دکان دار دین است، و یک عمر مردمی را خر کرده است، ، اعتماد و باور ندارند، و کالای او بی مشتری است.
فرهنگ ایرانی مالامال از دوستی و کرامت و احترام است. ولی فرهنگ تازیان و تازی زاده ها مانند آخوند با فحش و دشنام و تجاوز و …آمیخته است.
– به یاد تاریخ پرشکوه کشورم افتادم که زمانی ارزش زن چنان بود که زمین را نماد زن می خواندند و در مقابل آسمان مرد بود. پدیده جدایی آنچنان پیچیده نیست اما اگر به احکام اسلامی آلوده شود بسیار پیچیده خواهد شد. در این فرقه ازدواج بیش از آنکه عقدی عاطفی باشد یک قرارداد خرید و فروش خانوادگی در ازدواج دایم و یک قرارداد اجاره در ازدواج موقت است. درست همان رسمی که تازیان داشتند و آن بخشیدن دختران و زنان بود در برابر ثروت دنیا. همچنین دادن حق چند همسری به مرد که در اندیشه دانشمندانی همچون امانوئل کانت این چنین حقی بسیار سبب فساد است چرا که بر مبنای اندیشه هرگز نمیتوان میان همسران تعادلی برقرار نمود و این خود مبحثی است دنباله دار
اما از آنجا که در باور تازی زن هیچ است و تنها ابزاری برای شهوت رانی و زاییندگی است بیش از این نیز نباید چشم داشت. آنگاه که زن را در مقابل مال دنیا که هر چه بیشتر باشد بهتر به مرد می فروشند و نام شرعی مهریه بر آن می نهند اما در آخر زن چاره ای جز بخشش آن ندارد تا جان خود را آزاد کند.
دخترکان تا ۹ سالگی یک دنیا دارند و از ۹ سالگی به بعد به ناگه دگرگونی ژرفی در برخوردهای اجتماعی می بینند که تا آخر عمر گریبان گیرشان است. از گذشته گفته اند که کافر همه را به کیش خود پندارد و این همان تازیان متوحشی است که تصور کرده و می کنند که همگان چون آنان وحشی و بیابان گرد بوده اند و زن را ابزار می دانند.
این فرمان یازدهم اوستا است:
باور به برابری و يکسان بودن زن و مرد و گزينش آزاد همسر از سوی زن يا مرد
ای امان از تعصب بیجا و یا بهتر بگم ترس و گرایش به خرافات.
والسلام علیکم و رحمه ا.. و پر کاهو
* پ.ن:
اگر 50میلیون انسان به یک چیز احمقانه ایمان داشته باشند چیزی از احمقانه بودن آن کم نمیشه !!
ناپلئون
DarkEvil گفت:
@ ايرج
کسی که به یه دختر 7 ساله یا (9ساله!!) یعنی عایشه رحم نمیکنه معلومه که چه شخصیت والایی داره . تازه با شمشیرش ماه را هم نصف میکنه!
هه هه هه
خجالت نداره عزیز دلم خب جریان ازدواج محمد با عایشه رو بگو!!!!!!
میخوای من بگم:
دکتر سروش و استاد دکتر حسین الهی قمشه ای با استناد به منابع معتبر اعلام کردند که محمد در سن شش سالگی که یتیم شد مورد تجاوز جنسی از جانب ابوی ابوبکر (پدر) قرار گرفت و وقتی به رسالت مبعوث شد، جبرئیل شخصاً به محمد نازل شد و اعلام داشت که باید برای انتقام اسلام به دختر شش ساله ابوبکر ، هم از قُبُل و هم از دُ بُر تجاوز کند.
خواهران و برادران دینی در صفحه 12 تحریر الوسیله خمینی هم بطور سربسته به این موضوع اشاره شده !!!!.
……….
همون پیامبر بی سواد شما هم وقتی داشت میمرد وصیت کرد کسی با زن آخرش که از نوه شم کوچکتره ازدواج نکنه (یعنی اون حق ازدواج بعد پیامبر رو نداشته) این ظلم نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در قرآن اومده که اطاعت از ارباب برای برده ها واجب هست، آیا این دامن زدن به برده داری نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در نهج البلاغه اومده که زنان خود را بی لباس و زینت بگذارید تا نتوانند از منزل خارج شوند، این ظلم نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تبعیض جنسی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در احادیثی از محمد اومده که هیچ زنی حق نداره از شوهرش شکایت یا گلگی کنه (یعنی شوهره اگه هر گهی خورد اشکالی نداره) اما اگه شوهره کوچکترین ناراحتی از همسرش داشته باشه وای به حال اون زن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینا همش ظلم هست از نظر من
– فرق کوروش بزرگ با محمد بن عبد الله رو به ماها میگی؟؟؟ برده داری و تجارت کنیز در اسلام رو چی؟؟ حماسه مقاومت ایرانیان در برابر اعراب؟؟
ايرج گفت:
این فرمان یازدهم اوستا است:
باور به برابری و يکسان بودن زن و مرد و گزينش آزاد همسر از سوی زن يا مرد
لابد به همين خاطر بوده كه «دينكرد» تبيين كرده كه اگر دختري از خانه ي شوهرش قهر كند و بيرون رود؛ بايد كشته شود. و اگر مردي دست به زن حائض بزند بايد با غسل در ادرار گاو خود را تطهير كند. و اگر مردي از غذايي بخورد كه سايه ي زن حائض بر آن افتاده باشد بايد برود و ده هزار مورچه ي سواري بيابد و بكشد و ….
ازدواج در همه ي جوامع و فرق بوده است و آن مشتمل بر تعهدي دوجانبه ميان مرد و زن است. شرايط اين تعهد در اديان مختلف و دورانهاي مختلف تغيير كرده و خواهد كرد. قبلا هم گفتم كه در اروپا تا پيش از قرون اخير وقتي زني ازدواج مي كرد؛ همه ي اموالش به شوهر او تعلق مي يافت. درباره ي ازدواج ايرانيان ساساني نيز بفرماييد كتاب «ايران در زمان ساسانيان» نوشته ي آرتور كريستن سن را بخوانيد.چند همسري در ايران ساساني خيلي عجيبتر و پيچيده تر از چندهمسري اسلام بوده است و حتي نوعي همسر وجود داشته كه مرد حق داشته او را به مهمانان خود تعارف كند.
ايرج گفت:
اما درباره ي آن بخش كه در نهايت بي ادبي و رذالت؛ هر دروغي كه به ذهن مخروبه ات رسيد به پيامبر اسلام نسبت دادي و شرم نكردي از آنهمه ادعاي شرافت ايراني و …. كه داشتي و دروغ خود را از قول سروش و الهي قمشه اي بيان كردي؛ چيزي ندارم بگويم جز اين كه امثال تو را مي شناسم. گفتگو براي شما معني ندارد و آن را با بازي بوكس اشتباه گرفته ايد و در نهايت ناجوانمردي هم اين بازي را انجام مي دهيد و از هيچ ضربه ي غير قانوني پرهيز نمي كنيد. خوب. هدف تو بيرون راندن حريف از ميدان است؟! موفق شدي. من ديگر با تو هم صحبت نمي شوم. من از ميدان بيرون رفتم. راضي هستي؟!
وقتي از سويي جمهوري اسلامي را مي بينم و از سوي ديگر تو و امثال تو را؛ جز آرزوي مرگ هيچ دعايي به ذهنم نمي رسد.
DarkEvil گفت:
@ Parvaaz
چه عجب یه مسلمون زاده تاریخ طبری رو قبول کرد و ارجاع میده به اون!!!!!!!!
تاریخ طبری بهترین سند برای نشون دادن چهره ی واقعی محمد و خاندانشه!! تاریخ طبری نشون میده 200سال طول کشید تا ایران به دست تازیان فتح بشه پس ایرانیان با میل و رضا مسلمان نشدن …
تاریخ طبری :
طبری(از مورخین مسلمان) می نویسد :» سعید ابن عاص» لشگری راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و کافر شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر «تمیشه» بود که به سختی با لشگر اعراب نبرد کرد . «سعید عاص» شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه «سعید ابن عاص» مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند . در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر در راس لشگر اعراب قرار داشتند . ( تاریخ طبری ).
______________________________
کشتار مردم گرگان توسط حسن و حسین
در تاریخ طبری آمده است که : ” سعید ابن عاص” لشگری راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گريزان شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد . “سعید عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند . در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند.
(تاریخ طبری)
*پ.ن:
کشتار ایرانیان بدست حسن و حسین
تاریخ طبرستان – حسن بن اسفندیار ؛ برگ ۱۵۴ – ۱۵۵:
ذکر حکومت و شاهنشاهی « باو» در طبرستان
« تا لشکر اسلام نصر هم الله بر یزدگرد ظفر یافتند و او منهزم بری افتاد « باو» با او بود٬ اجازت طلبید که بطریق طبرستان بگذرد و بکوشان آتشکده را که جد او کیوس بنیاد نهاد زیارت کند و بکرگان بدو پیوندد٬ یزدگرد اجازت داد. چون مدت مقام و مکث او دراز شد خبر واقعه یزدگرد و غدر ماهوی سوری بدو رسید٬ فردوسی را معجز است در نظم سخن شاهنامه:..
اما « باو» سر بتراشید و مجاور بکوسان بآتشگاه بنشست٬ ترکان جمله خراسان و طبرستان خراب کردند و از جانب عراق لشکر عمر با امام حسن بن علی علیهما السلام و عبدالله بن عمر الخطاب و حذیفّهّ الیمانی و قثم بن عباس با مالک اشتر نخعی به آمل امدند و هنوز معسکر ایشان باقی است٬ مالکه دشت میگویند. اهل طبرستان از زحمت صدمه ستوه شدند و اتفاق کرده که اول ما را پادشاهی بزرگ قدر باید تا همه منقاد او شویم و از زحمت او عیب و عار نداریم. گفتند جز باو این کارا نشاید٬ پیش او رفتند و ماجرای او را گفته٬ بعد الحاح بسیار بدان شرط قبول کرد که مردان ولایت و زنان ببندگی او را خط دهند و حکم اموال ایشان و دماً نافذ باشد٬ بدین عهد از آتشکده بیرون آمد و ولایت از دشمنان پاک کرد. پانزده سال پادشاهی او بود …. »
بر این گواه تاریخی٬ حسن بن علی اولین بار در زمان خلیفه اول عمر٬ به همراهی با عبدالله بن عمر الخطاب و چند تن دیگر به حوالی آمل هجوم برده اند و دست به تاراج اموال مردم زده اند که مردم به « باو» پناه برده و از او کمک خواستند. باو سپس موفق میشود تا تازیان را از آن حدود براند.
حسن بن علی دگر بار در زمان خلافت عثمان به همراهی برادرش حسین به تبرستان هجوم میاورد که شرح آن در زیر میاید.
فتوح البلدان – بلاذری برگ ۳۰۳
« عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند. هر دو نفر حرکت کردن عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی تبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن وحسین هر دو بودند ……. »
مختصرالبلدان – ابن فقیه برگ ۱۵۲ ؛ تاریخ تبری ج ۵ برگ ۲۱۱۶
مردم گیلان و تبرستان و دیلمستان سال ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت٬ اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و تبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند. در زمان عثمان اعراب برای فتح تبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این هجوم امام حسن و امام حسین (فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند.
زندگانی امام حسین – زین العابدین رهنما
جلد دوم – فصل سوم
« در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش(عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب(سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی تبرستان فرستاد. دو فرزند علی امام حسن و امام حسین هم بسمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری بشمار میامد زیر…
زندگانی امام حسین – زین العابدین رهنما
جلد اول – فصل بیست و نهم
______________________________
طبری مینوسید : … سپس یکی از خوارج به نام «ابومریم سعدی» که از شخصیتهای اصلی فتوحات ایران بود در کردستان قیام کرد وی با گروهی 400 نفری که 4 نفر آنان عرب بودند و بقیه آنان ایرانی راهی مدائن شدند . مدائن را آنان فتح کردند و راهی کوفه شدند . امام علی لشگری 700 نفری را با فرماندهی » شریح ابن هانی» جهت سرکوب آنان بسیج کرد لیکن خوارج که ایرانیان آن را تشکیل میدادند پیروز شدند و شایع شد که شریح کشته شده است . سپس امام علی خود راسا از کوفه راهی جنگ با ایرانیان خوارجی شد . او ضمنا لشگری را با فرماندهی «جاریه ابن قدامه» راهی مبارزه با آنان کرد . طبری مینوسید : ابومریم و یارانش کشته شدند و اثری از آنان نماند
طبری مینوسید : چونکه شورش ها در زمان خلافت علی در ایران بسیار شده بود در سال 39 هجری «زیاد ابن سمیه» که در بصره به جای عبدالله عباس نشسته بود به فرمان علی جهت سرکوب شورشیان راهی خوزستان و پارس شد طبری میگوید :(( مردم را لگد کوب کردند و از ایشان خراج گرفتند .)) در اثر سرکوب شورشیان پارس به دست «زیاد» امام علی حاکمیت پارس را طی نامه ای به وی داد . طبری شورش در ایران در زمان علی را بیشتر از هر زمان میداند .
____________________________
… بعد از آن گرگان به محاصره «یزید مهلب» در آمد . طبری مینویسد او با الله پیمان بست که به مناسبت این مبارزه طولانی ایرانیان طبرستان با اسلام و کشتن عده زیادی از مسلمانان در آنجا آنقدر از مردمان آنها خواهد کشت که خونشان به جریان بیافتد و آسیاب ها بگردش درافتد و با خون آنها گندم و نان بپزند . محاصره بعد از 7 ماه به پایان رسید .
یزید مهلب 1000 نفر را در دره ای برد و همگان را قتل عام نمود . ولی خونشان به جریان نیافتاد . لیکن دستور داد آب را به خونها ببندند تا جریان بیافتد گزارش این نبرد حاکی از آن است که 14000 هزار ترک در شبه جزیره و 40000 تن ایرانی در نبرد گرگان کشته شدند و هزاران اسیر بدست آمد و 30 میلیون درهم غنائم بدست آمد . که یک پنجم آن به مبلغ 6 میلیون درهم راهی دمشق شد .
بدین ترتیب آخرین منطقه از ایران ( طبرستان ) به زیر یوق سپاه وحشی اعراب در آمد و به نام خدا هم میهنان ما کشتار و غارت شد
ايرج گفت:
شما بسيار بي ادب هستيد و من از همصحبتي با شما هيچ لذتي نمي برم. بنابراين خواهش مي كنم فحاشيتان را از اين پس به تنهايي ادامه دهيد و مرا از تصحيح خطاهاي تاريخي كه احتمالا به عمد در نوشته هاي خود مرتكب مي شويد معاف كنيد.
به هرحال اين نكته ي تاريخي را به ياد داشته باشيد كه ابومسلم خراساني حدود يكصد سال پس از ورود اسلام به ايران؛ نه با پرچم زرتشتيگري يا بازگشت به شكوه دوران ساساني و … بلكه با شعار «الرضا من آل محمد» توانست مردمان خراساني و سپس ايرانيان از ساير قسمتها را گرد پرچم خويش آورد و اعراب را از همان مسيري كه به ايران وارد شده بودند (خوزستان- اصفهان- ري-خراسان) دوباره بيرون براند. اين نكته كه اين دين طي يكصد سال توانسته بود اينچنين توده ي ايراني را با خويش همراه كند؛ خود گواه بر نادرستي تحليل زوركي-دشنامگوي شما است.
DarkEvil گفت:
@ ايرج
شما از جهل حرف میزنید من از رو مدرک!!!!!
آیا واقعا» ایرانیان باآغوش باز رفتند جلوی سپاهیان اعراب !!! و گفتند ای اعراب بیائید و مردان مارا سر ببرید و زنها و بچه های ما را به غلامی و کنیزی ببرید ( حتما» خوانندگان میدانند با غلام و کنیز چه رفتاری میشود و چه آیه ای هم محمد در قران برای کنیز آورده است. )
اینقدر برای اسلام ماله کشی نکنید.همین.فایده نداره.گندش در اومده.بهم نزنید.
اگر به پیامبرانتان و کتاب هایشان ایمان و اعتماد دارید، آن ها را قهرمانان بی نقص و فرستاده خدا می دانید، پس چرا هنگامی که اشخاص به درست یا غلط به آن ها توهین می کنند، به مانند اینکه نشادر به آن سر بدنتان مالیده باشند رَم می کنید؟ آیا به مقام و درجه آن ها شک دارید و یا اینکه دفاع کردن از اعمال و رفتار آن ها به علت وجود اسناد تاریخی مشکل است؟ بهتر نبود پیغمبری که برای نجات بشریت از طرف خدا آمده بود، با علم و بشارت بی نهایت جلوی آلت خود را اندکی بگیرد و یا اینکه حداقل دامنه شهوت رانی خود را کوچک تر کند تا امروز دشمنانش این چنین سرگذشت وی را به تمسخر نگیرند؟
اگر مقدسات شما آنقدر ها که شما می گویید عاری از اشتباه و خفن بودند، در مقابل توهین به آن ها این گونه عکس العمل نشان نمی دادید! حشت الاسلام تربیت می کنید که گفته پیغمبرانتان را جوری ترجمه کنند که کمترین بار حماقت را بدوش بکشد و بر نادانی آن ها سر پوش بگذارند. هزار سال دیگر از امروز شاهنامه ها و گلستان ها با ارزش و قابل فهم خواهند بود و نیازی به تغییر و تفسیر و ماست مالی در آن ها نیست…
راست می گویید شما نمی توانید و نمی خواهید نظر دیگران را بدانید. به شما پیشنهاد می کنم که با خواندن کتابهای زادالمعاد، مفاتیح الجنان، حلیت المتقین، زیارت نامه امام سیزدهم حضرت امام خمینی (ع)، دعای نطفه، عاق والدین، جوشن صغیر و کبیر، و نمونه هایی ازاین گنج های بیکران دانش و علم که در اختیار دارید، و به نذری دادن شمع روشن کردن، و دعای سفره می پردازید ادامه دهید تا از آن بهشتی که به شما وعده دادند باز نمانید.
حیف از شماست که به نظر و گفتار دیگران توجه کنید.
اجرکم عند الله.
پ.ن:
نکته جالبی هم درباره امامزاده های زیاد درایران به ذهنم رسیده که بهتره شماهم بخونید: عربها وقتی به ایران حمله کردند به هرحال کشته هم میدادند ولی چون نمی تونستن کشته هاشونو به عربستان برگردونند درجاهای بخصوصی دفن میکردند وبه مردم میگفتند که اینها از قدیسان هستند!!! تا مبادا مردم انها را به خاطر انتقام از گوربیرون اورده واتش نزنند همین قبرها بعدها نسل به نسل توذهن مردم ماند که امامزاده هستند.
XY گفت:
میگم عزیزم تاریخ طبری که من ترجیح میدهم انرا تبری بنویسم یک چیز را مشخص نمیکند آداب وضوی شیعه درست است یا سنی باقی نقل تاریخی پیشکش در ضمن این دینهای مزحک اسلام مسیحیت، یهود بودیسم بمن مولوی، حافظ نیوتن و .. ارائه میکنند شما چه گلی داری به سر ما بزنی از دین بزرگ و عارف مسلک زرتشت نقل میکنی به پندار نیک, گفتار نیک, کردار نیک آن که پیشکش به آدم فکر نمیکنی اگر راه همان زرتشت درست باشد که درست است تو اول باید بتوانی یک عرب بدوی را تربیت کنی که نمیتوانی چون خود یکطرفه به قاضی میروی. نه از اسلام محمدی برای ما نقل کن نه از زرتشت از خودت بگو که چکار کردی وگرنه من در یک جمله شما چیزی بجز کلمات تازی، کثافت و فحاشی نمیبینم. متاسفانه ما همه برای محکم کردن نقطه نظر خود دنبال یک نام میگردیم و چیزی نداریم. برادر حرفهای شما و امثال مقدسان اسلامی ماب ، یهودیان قدسی برگزیده ، مسیحیان تارک دنیا دیگر در جوامع مدرن جای ندارد و مردم دارند یاد می گیرند که از بخشهای یک دین یا مسلک یا … بخشهای مفید آنرا بردارند و باقی آفریدههای دروغ و ریا و فرهنگ را بکنار بگذارند. من بتو پیشنهاد میکنم برای اینکه راه زرتشت را بروی برای شروع سعی کن 2 سطر بدون فحاشی بنویسی و از ذهن و فهم خودت چیزی را نقل کنی نه از از مرجعی در N سال پیش نه از دینی در n سال پیش باقی مسلکها و دینها پیشکشت! واقعا بمن بگو میخواهم بفهمم فرق شما با یک بسیجی متعصب یا یک یهودی متعصب یا یک مسلمان یا مسیحی یا … چیست چه چیزی را در خودت ممتاز تر از آنها می بینی. نه ایران باستان خوب بود نه دیروز نه امروز انسان همیشه در تعصب بوده و اصلا کارکرد افرادی مانند محمد یا زرتشت کاستن از این حجم هرمان و آزار بوده. از زرتشت گفتی بگو که چه نالههای درناکی از نادانی و آزار و اذیت انسانهای ایران باستان می کند. از روز بگو عزیزم خیلی دنیا تغییر کرده خیلی. مطالب کتابها و تحقیقها هم نقل به اثبات نیستند نقل به استنباط هستند اصلا ما دانشگاهیان برای چه دوباره تحقیق بر تحقیق مینویسیم. چرا چون نه برای دین بلکه برای اهرام ثلاثه مصر هم هنوز اختلافهایی در مورد نحوه ساختشان وجود دارد. سخن کوتاه باید والسلام
DarkEvil گفت:
@ XY
با منی یا با حشت الاسلام ایرج؟؟!!!
نیکـــــول گفت:
خیلی ها عادت دارند از یک شبکه تلویزیونی اینترنتی و یا رادیویی خوششون نمیاد اما میزارن میبینن و فحش میدن
مازوخیست و سادیست رو با هم دارن
بنویسین واسه کسایی که واقعا راه شما رو دوست دارن و شاید جایی هستن که 10 سال یا 5 پیش شما بودید
یک نظر گفت:
سلام
از این که می بینم به ارزشهای اخلاقی ایمان دارید،حتی بدون عمل!،خوشحالم.
اما با اینی که گفتید تصویر کردن یک پدیده به معنی تاییدش نیست مخالفم.شما دارید خودتون رو توجیه می کنید، همونطور که سیلاها مدتهاست روی مردم اثر می گذارن ، اگر کسی از عکس سیلاها هم حرف بزنه روی مردم اثر می گذاره ، بی شک.
به هیچ وجه نمی تونی منکر تاثیری باشی که آدمها از همدیگه می گیرن ، اگر مدت زیادی تو یه جمع فرهنگی باشی با این که تو یه جمع بازاری یا …. باشی یکیه؟
حتی اگر افکار اون آدما رو قبول نداشته باشی ناخودگاه کمی شبیه اونا میشی.
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود
مراقبت شخصیتت باش که سر نوشتت می شود.
از علی (ع)
و دست آخر فکر می کنم سرنوشت تک تک ما با هم و با جامعه گره خوردست.
gol گفت:
این کجاش مال علی -ع- است. این کلام بیشتر توضیح همون پندار نیک گفتار نیک کردار نیک زرتشتی هاست. البته برامن فرقی نمیکنه کی گفته فقط برا جدایی دین از سیاست خاطرنشان کردم.
خودم گفت:
اینا رو اگه ولشون کنی میگن اختراع اینترنت و ماهواره و موشک هم مال علی بوده.
یک نظر گفت:
عزیزم یه سرچ ساده اصلا کار سختی نیست که بفهمی حرف کیه،ضمن اینکه اگر حرف هر دو بزرگوار بوده باشه به اصل مطلب و منظور ضربه نمی زنه.
DarkEvil گفت:
پیشوایان عرب که فاقد هرگونه صفات و خصوصیات پسندیده انسانی بودند، صفات برجسته ایرانیان، مانند راست گویی، گذشت، فداکاری، بخشش، به تنگدستان و فقیران رسیدگی کردن، جوانمردی، میهمان دوستی و مانند آن، به ویژه پندار، کردار، و گفتار نیک برگرفته از دین زردشت را بدان ها نسبت دادند.
soghoot گفت:
شهر من شهر دعا….همه گنبداش طلا
شهر تو شهر فرنگ ادماش هریک یک رنگ
پریای نازنین چتونه زار می زنین؟ نمی گین که برف می یاد نمی گین بارون می یاد؟ نمی ترسین پریا؟
شهر من شهر شهر اشوب….شهر من پر از پررویی و خشم و دروغ
شهر من شهر بی شرم بی پروا…شهر حیوانی انسان نما
شهر من پر از فریب و ریا…پر ز بی عدالتی و جرم و جنا
شهر من قربانی قدرت…شهر من سلطانی ثروت
شهر من دشنه در سینه….شهر من کشته در کینه
بریزید تا دوباره بر سازید…..شهر من بپاخیزید
شبگرد عاشق گفت:
من متوجه نمیشم احساس می کنم که شما به اون چیزی که میگید اعتقاد ندارید شاید اشتباه کنم ولی اگر در نوشته های من ، رویه ی دیگری از این اصول می بینید این به معنی تایید و تبلیغ و ترویج آن نیست. برام توضیح بدین
گردو گفت:
ببین این دیگه جر زنی در ملا عامه.
مثل این جاهلها که اول عاشورا میرن تو تکیه و توبه میکنند و دیگران و هم به توبه دعوت.
شاید هم زیر سر این بقیه نسوان باشه که وادارت کردن به توبه.
اصلا دیروز ننتو برای چی برده بودی . بین ننت و دیگر نسوان چی گذشت که ختم به این پست شد.
نه آبجی ما نه که توبه قبول نمیکنیم، بلکه اصلا نمیخوایم تو توبه کنی.
بالاخره هر جمعی یک خط شکن لازم داره وگرنه میون توده سیلا ها – که دوستی گفت خیلی بیشتر از پنجتاست – و خرافات حاصل از نشخوار قرنهای آنها میپوسه و ازبین میره.
نگران تاثیر نوشته هات هم نباش. اصلا اگه تو به این چیزا معتقد باشی چرا باید نگران تاثیرش رو دیگران باشی. اتفاقا باید خوشحال باشی تازه اگر بتونی اندازه سر جوی تغیر ایجاد کنی.
دل رميده ما را كه پيش مي گيرد خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير
حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظ كه ساقيان كمان ابرويت زنند به تير
mahgoon گفت:
باطن هر بدي تجاوز به حقوق خود و ديگري است.
حقوق هم ميتواند مورد توافق جماعت باشد و مثلا حقوق بشري و اجتماعي نام بگيرد، و هم ميتواند قراردادي و تجربي و بر اساس باورهاي شخصي باشد.
رفتار ما در اجتماعيات، هم ميتواند بر اساس احترام به هنجارهاي جامعه باشد و هم به آن اعتنايي نكند و بر اساس هنجارهاي شخصي باشد.
با اين مقدمه:
1- آدمها روي ثبات و بيثباتي و سستي و ثابت قدم بودن هم حساب ميكنند و روابط خود را برقرار ميكنند.
2-كسي كه خودسرانه يك قرارداد دونفره يا اجتماعي را نقض ميكند مرتكب اشتباه شده است و ميتواند آنرا جبران كند.
3- ممكن است كسي يك قرارداد اجتماعي را امضاء نكرده باشد و بر اساس زور زير بار رفته باشد بنابراين با نقض آن قرارداد ممكن است خطاي وجداني انجام نداده باشد اما چوب آن را با دل و جان و يا با اعتراض ميخورد چون حضور خود را در آن جامعه پذيرفته.
4-كسي ممكن است در چارديواري خودش كمي مشروب بخورد و يا خودش را مست لايعقل كند و به خود نيز آسيبي بزند اما به حقوق ديگران تجاوز نكند. كسي ممكن است در ملاء عام كمي مشورب بخورد و خوش خلق شود و ممكن است مست لايعقل شود و به حريم ديگران هم آسيب بزند. آن چه در اين ميان مهم است پايمال كردن حقوق خود و ديگران است كه البته عواقب هم دارد.
5-فرق ديالوگ عمومي با ديالوگ خصوصي در حوزه و دامنهي مباحث آن مشخص ميشود.
6- گفتند ازدواج با دختر خود، كار درستي نيست و نشدني است! گفت: ما كرديم و شد!
7-مرزي هست بين سلامت و كسالت و بيماري كه تدريجي و تا حدودي مبهم است اما انسان گاه خسته ميشود و كسالت دارد و عوارض آن كسالت ميتواند برطرف شود و يا به بيماري منجر شود.
8- برخي از آنان كه به ويولتا ايراد ميگيرند خود در پايههاي باورهايشان ميلنگند بنابراين انتقاد آنان را نبايد جدي گرفت.
9- ما انسانيم با توانايي هاي محدود و مدام در حال تغييريم…رشد ميكنيم يا پست رفت…اما برآيند حركتمان رشد است و اين يعني زنده ايم.
10-خوبي اين آپارتمان پنج طبقه (وبلاگ) اين است كه صادق است. صدق هيچ ربطي به درستي يا نادرستي ندارد. صدق مهم تر از حرف درست يا نادرست است. و من اين وبلاگ را براي اين مي پسندم.
محمدرضا گفت:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد/// بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه/// زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/// شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوش خرام کجا میروی بایست/// غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل/// ما را خدا ز زهد ریا بینیاز کرد
آتش گفت:
میزان تاثیر گذاری یک نوشته از نظر من به عوامل زیادی بستگی داره، و ارتباط مستقیم با سطح درک و باور های خواننده. ولی در مورد این وبلاگ یه چیزی هست که اگه رعایت کنید نه نیاز به توجیه دارد و نه نگران برداشت خواننده هاتون خواهید بود، و اون هم بهبود شیوه ی شخصیت پردازی تونه. برای خواننده هایی که هر روز ماجراهای ویولتا رو دنبال میکنن دیدن تناقض های شخصیتی این کاراکتر جالب نیست مخصوصن که فکر میکنن یه جورایی ارتباط مستقیم با شخص این خانم دارن و میتونن همین جا نقدش کنن. اگر از این نوشتن ها هدفی دارید فکر میکنم اول از همه باید ویولتا رو خوب بشناسید و تکلیفتونو باهاش معلوم کنید بعد در موردش بنویسید در مورد لولیتا هم همین.
و اگر اینجا برای شما مثل دفترچه خاطراته که خوب بهتره به جای بخشی از واقعیت همه ی اونو بنویسید، اینطوری ملموس تره و افراط و تفریط ها رو هم کمتر میکنه. به هر حال من هم از خواننده های شمام و به خاطر این همه وقت و انرژی که اینجا میزارین ممنونم.
گردو گفت:
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شهرزاد گفت:
من که از شما الگونمیگیرم با اینکه خیلی بهت علاقه دارم
شما با این شرایط زندگی ممکنه یه کارهایی بکنی که اخلاقی نباشه ولی من شرایط زندگیم با شما فرق داره
یکی ممکنه قاتل باشه کسی نمیتونه ایراد بگیره شاید شرایط زندگی وحشتناکی داشته
ولی همین که گفتی به این چیزها اعتقاد داری ولی عملی نمیکنی باعث خوشحالی من شد چون فکر میکردم به هیچ چیز اخلاقی اعتقاد نداری
بي خدا گفت:
امور اخلاقي چيزهاي هستن كه انسان اونها رو درست، خوب و بايد مي دونه يعني چيزهايي هستن كه پايه روابط و گفتگوي انساني هستن. در طول تاريخ امور اخلاقي پنج تا بودن:1- عدالت و انصاف 2- واقعيت و حقيقت 3- محبت و عشق 4- رهايي و آزادي 5- حرمت و حيثيت
اصول اخلاقي واقعيات مرجح هستن. يعني انسان به طور مثال عدالت را به ظلم ترجيح ميده.بحث اخلاق با هنجار متفاوت است. امور اخلاقي اموري جهاني هستن اگر عملي در تضاد با اين اصول قرارگيرد غير اخلاقي است.اصول اخلاقي را اگر زير پا بگذاريم مثل خرمني هست كه آتش زديم و اين مي تونه ما رو هم بسوزونه.رشد اخلاقي جوامع انساني از رشد عقلي اون جوامع بيشتر نمي تونه باشه. اگر شما در جامعهاي بي اخلاقي مي بينيد اين ناشي از بي سوادي و عدم رشد علم و فلسفه در اون جامعه هست.
آرش کمانگیر گفت:
«من تصویر می کنم ولی تایید نمی کنم . »
من نقاشی هستم که قلم موی احساس و اشراق خود با رنگ ندانم ها بر تابلویی از جان خود می نگارم بی آنکه بدانم چه نقش می زنم. من چشمان خود می بندم و نوایی از آفرینش رابا نیروی ادراک خود در سیم های سه تارم به دام می اندازم بی آنکه این موسیقا از من باشد که خود را نه خالقی خلاق که ناظمی مدهوش می دانم که در سرزمین های حیرت و نادانی با کوله باری ازدانشها به سوی مرزهای «خود» روانم…
گردو گفت:
نگاه کنید و لذت ببرید از ابتکار عمل جوونها.
توضیحات شهرداری درباره آبپاشی دخترها و پسرها
http://ayandenews.com/news/33804/
ناشناس گفت:
بسي لذت بردم از ديدن عكسها p:
مدونا گفت:
خوب معلومه که تاثیر میذارید .. اصلا شک نکنید ولی من تا حالا فکر میکردم به این مؤثر بودنتون واقفید و با علم اینکار رو انجام میدید. سامانتا خیلی زن دانائیه، کاش بیشتر مینوشت و بیشتر میشناختیمش. البته ویول جون، در مورد تو خیلی فرق میکنه تا لولی. من فکر میکنم لولی همیشه هم گفته که قصد آگاهی دادن داره، یعنی به عقایدش از ته دل ایمان داره و میخواد به بقیه هم اون چیزی رو که به نظرش درسته انتقال بده. ولی در مورد تو من واقعا یاد داستانهای بل دو ژور میافتم (ببخشید میدونم بل یه کال گرل بود، قصدم مقایسه از اون جهت نبود، ولی اونم راجع به روابطش با آدمای مختلف توی وبلاگش مینوشت و بعد ها این نوشته ها کتاب و سریال شد). حالا اگه بگیم داستان های بل روی آدما تاثیر میذارن، خوب بله، یه جورایی کال گرل ها رو بعد از خوندن ماجراهای بل دو ژور بیشتر درک میکنم و بیشتر دوست دارم، ولی اینکه چند نفر بعد از خوندن این ماجراها شغل بل رو انتخاب کردن .. بعید میدونم حتی در یک مورد این اتفاق افتاده باشه. ببین من خودم همیشه دلم خواسته مثل تو باشم … رها … کیف میکنم وقتی داستاناتو میخونم، نمیدونم چقدرش تخیلیه و چقدرش واقعیت ولی هر دفعه که میخونم به خودم میگم وای خدا جون من دلم میخواد عین ویول باشم. دو ساله دارم داستاناتو میخونم و هردفعه اینو گفتم ولی حتی در یک مورد نتونستم و شاید به صورت ناخودآگاه نخواستم مثل تو باشم. چون تو ویولی همونی که همه مردا عاشقشن و همه زنا میخوان مثل اون باشن، ولی من نمیتونم ادای تو رو در بیارم و با ادای تو زندگی کنم. من مدونام با یه سری خصوصیات شخصیتی که تا اینجای کار منو ساخته، گیتی گیتیه، هما هماست. با تو موافقت و مخالفت میکنیم ولی آخرش خودمونیم. تاثیر رومون میذاری ولی به صورت خیلی خیلی نامحسوس. کسی که مشروبخور نیست برای این مشروبخور نبودنش دلائل خودشو داره، با خوندن داستان تو مشروبخور نمیشه … اگه هم بشه بدون اگه از تو تاثیر نمیگرفت این آدم بالاخره اینکارو میکرد چون با مشروبخور نبودنش خوشحال نبوده. من نرسیدم هیچکدوم از کامنت ها رو بخونم امیدوارم نظرم تکراری نبوده باشه. در پایان: قربونت برم با این وجدان بیدارت آخه! ماچ xxxx
هما گفت:
ویولتا چقدر از این مطلبت بوی ترس میومد
شاید بدترین اتفاقی که ممکنه بیفته اینه که یک وبلاگ نویس غایب به یک وبلاگ نویس حاضر ..بگه تو اثر گذاری
با علم اینکه بدونه این حرف بر روی هرکسی چه ترسو و چه شجاع چه اثرات مخربی رو بدنبال داره
این اثرات در درجه اول می تونه باعث خودسانسوری بشه ..یعنی در پس هر جمله و کلامی یک ترس مداوم شروع میشه که اینو بگم نکنه اینجوری بشه …..اونو بگم نکنه طرف بد برداشت کنه و قس علی هذا
اثر دیگه اینه که وبلاگ نویس حاضر جوگیر میشه …این جوگیری در کوتاه مدت زیاد نمودی نداره اما در بلند مدت باعث میشه فک کنه این اثرگذاری در حدی است که اگه ننویسه مردم صاف میفتن توی جوق اب و اب میبرتشون
یعنی یک دیکتاتور سازی از یک ادم معمولی که ما ملت دراون از اساتید فن هستیم (البته واضحه دیکتاتور که میگم در فضا و چارچوب دنیای مجازی …یا شاید بهتره بجای دیکتاتور بگم یک وبلاگ نویس لوس ازخود متشکر افاده ای )
در کل ویولتاجان
حالا من نمی دونم سامانتا از چه منظری این حرف رو زده اما اگر نسوان اثرگزاری دارد بخاطر چیزی است که بوده
حالا هرچی که بوده ..ساختار شکن؟ شجاع؟ فیمینیسم؟ خل و چل؟
هرچی …و مسلما ایجاد تغییر اونهم از دید الان تو تنها باعث * بی اثر شدن* خواهد شد نه چیز دیگه
بعدشم خواهر من مردم عقل دارن شعور دارن نظر دارن این نیست که توهرچی بگی براشون وحی منزل باشه خب اگه اینطور باشه که الان بشر باید پس از این همه نظریات متفاوتی که در طول تاریخ از ملیون ها انسان خوب و بد صادر شده به باد فنا میرفت ……
نسوان اگر اثر گذار بوده که بوده بخاطر همین بی چارچوب بودنی بوده که نکات کلیدی رو بصورت جذاب به نقد و بررسی کشونده
خب مگه مریضی میخوای به این سیستم ترس رو تزریق کنی؟
هما گفت:
الان که دوباره نوشته ات را خواندم ..یادم افتاد من هم همیشه در بحث های مذهبی چه اینجا و چه هرجا اخرش میگم
این برداشت شخصی منه و چه بسا غلط ..پس با طناب من خودتون رو بدبخت نکنید
پس تو هم حق داری بترسی از بازتاب و اثرگذاری نوشته هات
اما باز که فکر می کنم در این مدتی که من اینجا هستم اثر بدی روم نذاشته …فرق کردم و اثرگرفتم اما اینکه بد بوده باشه ؟ فک نکنم …. چون راستش اینجا یک رویه خوب جریان داره یعنی هر مطلب دوسویه داره …همونقدر که نوشته شما مهمه شق دیگر در کامنت ها پیاده میشه …یعنی حتی اگر تو منکری را تبلیغ کنی اینقدر نظرات متفاوت نوشته و خوانده میشه که نه تنها اثرمنکر تورو از بین میبره که باعث رواج بیشتر معروف هم میشه و جالبتر اینکه این معروف جدید روی تو نویسنده هم اثر میذاره
خودتو چقدر در امالت تغییر کردی؟ لولیتا چقدر ؟ و همه ما ؟
یعنی اینجا تو نویسنده متکلم وحده نیستی …پس نگران نباش ..چون اگر هر نادرستی رو هم تبلیغ کنی و باور داشته باشی وقتی اینجا مطرحش می کنی هستند که برات تشریح کنند داری اشتباه می کنی و درست چیه …. خواننده ات هم عاقله و هم نادرست رو میخونه و هم درست رو می بینه پس انتخاب می کنه و انتخاب حق هرکسی است و نتیجه عقلانیت خودش ..پس تو دیگه مسول نیستی و مسولیتی نداری
nima گفت:
اعتقادات ما دارای مراحل مختلف اند.
1. نظر(به نظر من): به طورکلی هر نظر دارای یک سری دلایل و مدارک به نام «چهارچوب های مرجع» است، هر چه تعداد چهارچوب های مرجع بیشتر باشد باورهای ما قوی تر خواهند بود. «نظر» دارای شرایط تغییرپذیری است. با یک استدلال از بین می رود یا تغییر می کند. نظرها ،ثبات کم و عمر کوتاهی دارند.
2. عقیده (من معتقدم،به اعتقاد من)
عقیده نسبت به نظر چهارچوب های مرجع بیشتر و محکم تر وباثبات تری دارد، اما تغییرپذیر است.
3.ایمان: ایمان از چندین چهارچوب مرجع درست شده است، ثبات بیشتری دارد و به سختی تغییر می کند یا اصلأ تغییر نمی کند
4.یقین: یقین، محکم تروباثبات تر از ایمان است
اعتقادات مفید(مثبت) اعتقاداتی اند که انگیزه لازم برای موفقیت را در ما به وجود می آورند و اعتقادات مضر(منفی) اعتقاداتی اند که قدرت مارا کاهش می دهند و مارا از رسیدن به اهدافمان باز می دارند. بنابراین، اعتقادات ما می توانند مانع یا نیروی محرکه فعالیت ما باشند.سرمنشا افکار ما از باور های ما میاید.مثبت اندیشی به ما کمک میکند تغییرات مفیدی را در رفتار،گفتار و زندگی خود ایجاد کنیم.ذهن انسان و چگونگی باورهای او تعیین کننده کیفیت زندگی اوست. باید به دوردست ها بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست یابید.
به تصورهای خوشایند اجازه بروز دهيد.
خلاقیت سبب بروز افکار بزرگ در انسان میشود،اما به طور معمول،سخت ترین مرحله نقطه شروع است.افکار بزرگ مارا به سمت پیشرفت راهنمایی میکنند و فردایی روشن برایمان ارمغان میاورند.به توانایی های خود اتکا کنید
قوائد و اصول کلی را فراموش کنید.این رهنمون ها در جای خود مفیدند،اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کنند و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم انداز های متفاوت را به شما ندهند.هر از گاهی خود را از قید و بند قوانین رها کنید.شما می توانید بدون توجه به کارایی روش های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید.
در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید
خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد اما این گردش باید در حیطه دانش شما باشد. افکار شما فقط در رشته ای که مهارت دارید خوب کار میکنند.اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری دارید بهتر است پیش از آن با یک متخصص مشورت کنید و انجام امور را به دست او بسپارید.
همیشه با خود تمرین کنید و این احساس را در خود ایجاد کنید که درحال ترقی و پیشرفتید.هر گاه فکر مناسبی به ذهنتان میرسد به سرعت تصمیم به انجام آن بگیرید. خود را برای انجام دادن مشکل ترین کارها در روز آماده کنید.در واقع آغاز کردن کارها و چگونگی انجام آنها اهمیت ویژه ای دارد که نباید از آنها غافل ماند.بعضی ها بیشتر وقت و انرژی خود را صرف شروع کاری میکنند در حالیکه باید برای هر کاری به اندازه خودش وقت صرف کرد.
ناشناس گفت:
نمی دونم چرا حس می کنم دغدغه اصلی نویسندگان این وبلاگ سکس و مشکلات سکسی هست!! البته خب هر جای دنیا هم که باشید بالاخره بزرگ شده این مملکت هستید که همگی عقده ای های جنسی هستیم!
غزال گفت:
دوست عزیز، هنرمند گرانمایه
اگراجازه داشته باشم چند نکته کوچک بگویم؛
اولا چند مطلب اخیرتان را انگارکسی غیر ازخود همیشگیتان نوشته یا اینکه کسی این خود همیشگی را مجبور به نوشتنشان کرده. مثل کارگردان بیچاره فیلم مارمولک که دژخیمان دولتی مجبورش کردند برای ادامه حیات هنریش فیلمی به مثابه توبه نامه بسازد و او هم ساخت و صد البته همه فهمیدند که چرا.
ثانیا این «ما را می خوانند» یعنی چه؟ طبیعتا «می نویسید» چون «می خوانند». مگر احیانا اینجا مدرسه و نوشته های شما «تصمیم کبری» است که دانش آموزان رج بزنند و حفظش کنند که دغدغه اثرات بعدیش را داشته باشید؟ فرض این است که اینجا همه خوانندگان «تصمیم کیری هایشان» را قبلا خوانده اند. اگر هر نویسنده ای می ترسید که خدا نکرده نوشته اش ذهن جامعه را منحرف کند اونوقت هرگز نه جیمزجویس اولیسی می نوشت نه هومر اودیسه ای!
ثالثا اگر فرض هم بگیریم که تولیدات هنری برنحوه ذهنیت جامعه «اثر مستقیم» می گذارد، انقدر جامعه فعلی ما به لطف رسانه هایش شعارزده و خفه شده از تزریق اصول اخلاقی- به دلزده کننده ترین وجهش- شده و انقدر زنانمان از فرهنگ، سنت ، تجربیاتشان و … توسری خورده اند که اگر به چیزی برای ایجاد موازنه در سرهای «معلقشان» احتیاج باشد، نه تکرار اصول اخلاقی و نشخوارشان بلکه تزریق جسارت و امکان «دگرگون بودن و دیگرگون اندیشیدن» است.
رابعا، اگر بخواهید بازتاب برخوردهای مخاطب را در کارهایتان اثر دهید ممکن است «مقبول تر» شوید، اما از ناب بودن هنرتان کاسته می شود و این که ظاهرا هدفتان نیست، نه؟ واقعا چه اهمیتی دارد که مثلا من و پدربزرگ عین الله و یدالله و نادون و دوندون و … درباره شخصیت حقیقیتان چه می اندیشند؟ در دلتان یه «به جهنم» بزرگ به آنها بگویید و کارتان را بکنید.
خامسا این که کاش به جای این وقتی که لطف می کنی و میگذاری و به نظرات خوانندگانت پاسخ می دهی وبا آنها سرو کله می زنی را به جمع و جور کردن نوشته ها و ویرایششان اختصاص بدهی و به زیور طبعشان بیارایی که حیف است. نوشته هایت » ارزشش» را دارند وتنها همین است که می ماند.
از روده دارزیم پوزش می خواهم «دوست عزیز»
وبلاگ بارباپاپا گفت:
به نظر من اصول اخلاقی هم مثل بقیه موارد نسبی هستند.
مثلا تو 5 تا اصل گفتی که میگی مطلقن و ملاکت هم اینه که قدمتی به انداز عمر بشر دارن
من میخوام مثالهایی برای این اصول بیارم
دزدی نکن:
اگر انسانی بر اثر گرسنگی از یک فروشگاه دزدی کند کاری غیر اخلاقی کرده است؟به نظر من نکرده است
دروغ نگو:
اگر انسانی برای حفظ جان خودش یا کسی دروغ بگوید کار غیر اخلاقی کرده است؟به نظر من اینطور نیست
مثلا بسیجی ها در تظاهرات دارند اسلحه به دست یکی را تعقیب میکنند و از تو میپرسند از کدام طرف رفت.
قتل نکن:
یک لباس شخصی با اسلحه چند نفر را کشته و دارد به سمت تو هم شلیک میکند و درست همان لحظه اسلحه اش گیر میند و تو با یک میله بر سرش میکوبی که باعث مرگش میشود.به نظر من قتل تو غیر عمدی و برای دفاع از خود بوده است
زنا نکن:
من و دوست دخترم با هم سکس داریم و از این بابت خوشحالیم و اسم این عمل زناست کاری است بسیار مفید و لازم و انجام ندادنش باعث هزاران جور عقده و خشونت میشود
شرب خمر نکن:
این هم مثل بالایی اگر زیاده روی نکنی اصلا چیز غیر اخلاقی نیست.
افرا گفت:
نه … نه … نه
نباید اینو می نوشتی …
اگر نوشته هاتون روی مخاطبین اثر بد می گذاره
اگر مخاطبین بعد این همه مدت ، نمی فهمند که کدوم نوشته فیلمه ( دروغه ) و کدوم واقعی و قابل اتکا
خب ننویسید
لااقل این جور ننویسید
اگر برداشت مخاطب مهم نیست
اگر دوست دارید این جور بنویسید
اگر لازمه که این جور بنویسید
اگر جور دیگه نوشتن رو بلد نیستید
خب بنویسید
اما …
از خود خودتون ننویسید
مثل این پست …
این مخاطبین هستند که باید بفهمند شما چی و کی هستید
عزیزی مثل همیشه
ن ر گ س گفت:
به نظرم می دونن دارن چیکار می کنن !!
یک وب گرد گفت:
متاسفانه نتوانستم همه دیدگاه ها را بخونم. یک زمانی فکردم وب لاگ توکای مقدس خواننده زیاد داره فکر کنم شما رکوردش و زدید.
به هر حال این را گفتم چون ممکنه قبل از من هم کسی این نظر را داده باشد.
1. شنونده خودش باید عاقل باشه. اصلا فرض کن که شما به اخلاق و یا عرف های رایج اجتماعی همانطور که عمل نمی کنی اعتقاد هم نداشتی و نوشتی. من خواننده نوعی خودم دارای عقل ، تفکر و قدرت بررسی و اسستنتاج هستم. و می باید براساس تفکر انتخاب و یا عمل کنم. نه تنها خواند یک وب لاگ. اگر چنین باشد که خواندن مطالب بتواند چنین تاثیری داشته باشد. در جمهوری اسلامی پس از 12 سال تحصیل خروجی باید کسی غیر شما می بود.
2. در ادامه مباحثه با عادل، در مورد اخلاق و مباحث اخلاقی، یاد کتاب بادبادک باز افتادم. پدر به پسرش می گه تنها یک خلاف وجود داره و آن هم دزدی در ادامه می گه هیچ وقت دزدی نکن. وقتی دروغ می گی حق یک نفر از حقیقت را دزدیدی وقتی آدم می کشی، حیات و زندگی یک نفر را دزدیدی.
من می گم تنها یک گناهه و آن تضییع حق دیگری است. حق دانستن، حق حیات، حق انتخاب، حق زندگی و ….
چرا زنا خلاف است چون حق شریک و همراهت را دانستن و انتخاب ضایع کردی . می دونی به نظر من در چه حالتی زنا دیگه گناه نیست وقتی که به شریک زندگیت حیا همان پارتنر بگی من می خوام با یکی دیگه رابطه داشته باشم.
ALI گفت:
+
–