سالها پیش دوست غربت زده ای درد دل می کرد که از خوابیدن با دختر های بلوند و سک سی  امریکایی خسته شده و دوست دارد با یک زن ایرانی توی رختخواب برود و توی گوشش کلمه های رکیک فارسی بگوید. می گفت دلم لک زده بگویم (… )و بشنوم( …. ) ( همه نوع کلمه ای که با «ک «شروع می شود را می توانید در نقطه چین قرار دهید مثلا  کوه ، کانگورو و کربلا) آن روزها خیلی بهش خندیدیم ولی این روزها می فهمم به چه چیزی اشاره می کرد. خودم این روزها  مدام  به  وزن معلق  کلمات فکر می کنم. اینکه هر کلمه ای به جز مفهومی که دارد ، وزنی عاطفی دارد که خاطرات ما آن را می سازد. انکه این کلام را اول بار کی و از زبان چه کسی شنیده ایم. اینکه شنیدنش با چه حس هایی قاطی شده است و در حافظه ی ما به جا مانده  گاهی از معنی کلمات مهم تر است. مثلا من وقتی خیلی  بچه بودم پدرم  عاشقانه مرا دوست داشت . از راه که می رسید به سمتش می دویدم و او مرا در هوا بلند می کرد و روی کولش می نشاند و به شوخی و با لحنی که مهربانی در آن موج می زد به من می گفت «پشگل «!! همه هم سرش داد می کشیدند که آخر این چه طرز حرف زدن با بچه است اما انگار این کلمه بین من و او رمزی از محبت و صمیمیت و شوخ طبعی بود. اشاره اش هم البته  بیشتر به ریز بودن من بود  و وقتی بزرگ تر شدم از آن لقب پر افتخار محروم شدم. شاید باورش سخت باشد اما کلمه ی پشگل برای من هنوز هم حس خوشایندی را تداعی می کند!.

وقتی به زبانی که با آن خاطره ای نداری سخن می گویی کلمات بی اعتبار و سبک می شوند.حتی شنیدن دوستت دارم هم به زبانی دیگر خالی از معنی است  و شاید  فقط آدم را یاد فیلم های هالیوودی  که دیده بیاندازد.آدم موجود شرطی شده ی عجیبی است. اینجا مد شده که به جای های یا سلام خیلی خودمانی بهت می گویند: هی. و این در فرهنگ ما چیزی شبیه هی الاغ یا هی حیوون را تداعی می کند و من هربار که می شنوم یک لحظه جا می خورم. چیزی پشت هر کلمه است که  قدرت عجیبی دارد. بعضی کلمه ها ی تکراری هم  فارغ از مفهومشان حتی وزن نا خوشایندی دارند.مثلا در ایران همیشه از مردهای لوسی که برای جلب نظر از کلماتی مثل «دارلینگ» و » هانی » استفاده می کردند بیزار بودم. حالا شنیدن این کلمات از زبان انگلیسی زبان بیچاره که به زبا ن خودش دارد ابراز محبت می کند بدون آنکه بدانم همان حس اشمئزاز را تداعی می کند.از دیوید خواهش کرده ام به من بگوید «سلام خانم محترم» . بیچاره  فعلا دارد تمرین می کند. کلمه ها  خیلی بیشتر از ابزار انتقال مفهوم هستند. آنها با خود حس ها را می آورند  و حس ها را بر می انگیزانند. با آنها می توان شاد کرد ، خنداند و رنجاند.

و در ابتدا کلمه بود

و کلمه نزد خدا بود

و کلمه  خدا بود*.

امان از روزی که وزن کلام هم معلق شود.  .

انجیل به روایت یوحنا