سال پیش این موقع عمه بلقیس وقتی نمازش را خواند شناسنامه اش را درآورد و روی طاقچه گذاشت. شناسنامه ای که تا آن زمان هیچ مهری در آن کوبانده نشده بود. عمه بلقیس از سیاست سر در نمی آورد. همین قدر که خانه اش تمیز باشد و اموراتش بگذرد برایش کافی بود. پارسال اما همه چیز فرق کرد. عمه بلقیس هر وقت تلویزیون نگاه می کرد و چشمش به جمال رییس جمهور محبوبش می افتاد عقش می گرفت. می گفت آدم قحط بود این شد رییس مملکت؟ جعفر جنی گورکن قبرستون مسگر آباد از این وجنات و سکناتش بهتره. این شد که عمه بلقیس تصمیم گرفت برای اولین بار رای بدهد.
__________
پارسال همین موقع پدر من هم بعد از کلی تردید مصمم شد که فردا برای دومین بار رای خواهد داد. رای اول او رای نه به جمهوری اسلامی بود.همان که با 99% آرا تصویب شد. از آن روز هم هرگز رای نداده بود. همیشه می گفت انتخابی که تو را بین بد و بد تر مخیر کند انتخاب باطلی است. اما در این سی سال انزوا ی روشنفکرانه ی او و تحریم انتخابات نتیجه ای نداده بود.چهار سال اخیر دیگر به چشم نابودی مملکت را می دید. پس سال 88 فرق می کرد. او هم شناسنامه ی فابریکش را گذاشت توی جیب کت فلانل خاکستری اش و عزم کرد که رای می دهد.
__________
به شهادت آمار، ده میلیون نفر از همین مردم هر کدام با بهانه های متفاوت برای اولین بار پای صندوق ها رفتند. این ده میلیون نفر مسلما از شدت شور و هیجان و بدلیل کاریزمای ریاست دولت نهم پای صندوق ها نیامدند. این ده میلیون تصمیم گرفتند چیزی را عوض کنند
__________________
روز 23 خرداد یکی از تلخ ترین روزهای تاریخ ایران است. صبح که نتایج را دیدم فکر کردم که چشمهایم اشکال پیدا کرده است. باورم نمی شد که این نتایج از توی صندوق ها بیرون آمده باشد. مدام اشک توی چشمهایم حلقه می زد. مردم توی خیابان بهت زده راه می رفتند. گلوی ملت را بغضی فشرده بود که کمی بعد تر به نعره ای تبدیل شد که جهان صدای آن را شنید.بعد تر از پدرم پرسیدم که چه حالی دارد وقتی بعد از اینهمه سال رای داده و رایش را دزدیده اند. لبخندی زد و گفت: این اتفاقی که افتاد بسیار بهتر از آن بود که میر حسین موسوی از توی صندوق ها در می آمد! همه ی ما می دانستیم که در بهترین حالت میرحسین نسخه ی عقیم تر خاتمی بود و به جز کند تر کردن روند نابودی جمهوری اسلامی حرفی برای گفتن نداشت. این بار اما اتفاق سرنوشت ملت را دگرگون کرد. خواست ها و مطالبات جدیدی مطرح شد و بسیاری از باورها زیر سوال رفت. شعار جمهوری ایرانی مطرح شد. طرح جدایی دین از سیاست مطرح شد. از همه مهم تر بسیاری به فکر واداشته شدند. این که وقایع بعدی به کدام سمت خواهد رفت را حوصله ی تاریخ نشان خواهد داد.آنچه مسلم است هیچ قدرت فاسد و تا بن دندان مسلحی یک باره حاکمیت را دو دستی پیشکش اراده ی مردم نخواهد کرد. آنچه مسلم است این است که با چند تا تظاهرات حتی در سطح میلیونی حکومت ساقط نخواهد شد. آنچه مسلم است این است که مردم با سلیقه های مختلف باید در نهایت در کنار یکدیگر قرار گیرند و به رهبر یا رهبرانی با کفایت و ازاده و مقتدر با برنامه ای مشخص بپیوندند و آنگاه با هم اراده کنند تا این حرکت به بار بنشیند. آنچه مسلم است این است که این راه بسیار دراز و سخت و پرهزینه خواهد بود. ما در ابتدای این راه ایستاده ایم و این به اعتقاد من که نه سبزم و نه سفید و نه سرخ ،حتی از رای دزدیده شده ی ما هم بهتر است.
مهدي از ابهر گفت:
نوشته زير در پاسخ به نظرات دوستان در پست زير است كه به دليل ارتباط با موضوع در اينجا ارسال و ابراز مي شود.
.
.
متاسفانه ديشب سيستم wordpress.com براي مدتي بالا نيومد و Down شده بود،مدتي منتظر موندم و بعدش خوابيدم. اينطور كه پيداست نظر شما هم 2 ساعت بعد از آخرين نظر من داده شده، به هر حال برم سراغ ادامه بحث:
به نظرم خيلي از بحث ها تو لينك هايي كه بالا دادم اومده و دوباره نوشتنش به نوعي تكرار مكررات محسوب ميشه ولي يه جاهايي رو بايد روشن كرد اما بايد بگم كه جواب دادن به سوالات شما از عهده من بر نمياد. من نه علوم سياسي خوندم و نه جامعه شناسي بلدم. من فقط يه ادم معمولي هستم كه سعي مي كنم مستقل فكر كنم.
گيتي جان منم مي دونم كه روندش طولانيه و به همين خاطر هست كه معتقدم براي اين روند طولاني نمي تونيم يك نقشه كاملا حساب شده داشته باشيم و بايد به صورت مقطعي و موقعيتي عمل كنيم.
من كي گفتم نمي خواي بياي بشين تخمه بشكن،اون حرفو در جواب حرف كاملا بي ربط هما گفتم كه گفته بود: «کدام زیبا تر و شجاعانه تر بود؟ اینکه رهبران جنبش از دولت نامشروع اجازه نمی خواست و به پاس خون های ریخته اعلام میکرد 22 خرداد در خیابان… یا الان که مردم سردرگم مانده اند بروند یا نه؟ اخه یکی نیست به این حضرات بگه ما داریم از شما و … دفاع میکنیم بعد خودت میترسی میگی نمیام؟؟؟؟؟ کاش اینا حداقل این شجاعت رو داشتن بیان بگن اقا ما از رهبری جنبش اشتعفا دادیم» انصافا مگه كسي اينا رو به رهبري جنبش منصوب كرده يا همچين ادعاي دارن كه حالا بيان استعفا بدن؟! كي گفته ما داريم از اينا دفاع مي كنيم؟؟!! خيلي زيبا بود اگه مي گفتن بريزيد تو خيابونا بعد فردا 4 تا عوضي رو اجير مي كردن مثل پارسال هزارتا كار ناجور انجام بدن و فرداش مي گرفتن اينا رو اعدام مي كردن و ما راحت مي شديم و با خيال راحت در حال شكستن تخمه به اين خبر گوش مي كرديم و سري به تاسف مي جنبونديم؟! اگه مجوز مي دادن بايد امنيت رو هم خودشون تامين مي كردن و اگه اتفاقي مي افتاد ديگه نمي تونستن يقه موسوي و كروبي رو بچسپن. من در جواب اين حرفا بود كه خلاصه اون جوابو دادم و شما پيرهن عثمانش كردي.
سوراخاشون به نظرت چقدر جا داره؟ مي تونن چند ميليون نفرو زنداني كنن؟
ايده هات قشنگه،منم كلي ايده دارم ولي تا كي بايد بشينيم تا اين ايده ها عملي بشن؟ كاري كه امروز از دستمون بر مياد رو انجام نديم به اين اميد كه اينده يه عده دور هم جمع بشن ما رو سازماندهي كنن؟ سي ساله كه اين خارج نشينا فقط هي دارن شعار ميدن. هخا هر سال داره مياد ايران ما رو ازاد كنه!!! من هيچ اميدي به خارج از ايران فعلا ندارم،اين رژيم تو 3 سوت طوري به گند مي كشونتشون كه ديگه مردم نگاهشون هم نمي كنن. تو ببين چطور نوه خميني و هاشمي و بقيه رو كه از اركان اين نظام هستند به گند كشيدن تو روز روشن. فكر كن يه لحظه يكي از اينا بره بيرون،فردا هزار نفرو ميارن اول بهشون تهمت ناموسي و جنسي مي زنن و اينطوري 80% مردم ايران خر ميشن و بقيه رو هم كه ديگه لازم نيست كاري بكنن چون كاري از دستشون بر نمياد! من نديدم ولي ظاهرا اخيرا شوهر شيرين عبادي رو اوردن و كلي در مورد زنش چرت و پرت گفته. بابا اينا تروريستن گيتي مي فهمي؟ ترور شخصيتي،فيزيكي، رواني، همه چي ازشون بر مياد. اگه تو خارج هم رهبري پيدا بشه كلي مزدور ادم كش اون طرف دارن. ما فقط بايد تا جايي كه مي تونيم به هر نحو مردم رو اگاه و وادار به تفكر كنيم و از طرفي هم به هر نحوي برينيم تو دهن اين رژيم. با پول نويسي،با وبلاگ نويسي، با نظر دادن،با بحث كردن، با تظاهرات،به هر نحو. بايد رژيم رو مستهلك كنيم و تدريجا دهنشو صاف كنيم.
باور كن ديگه جنگ داخلي و زرگري نيست. جنگ زرگري تا حدي و مرزي ميره جلو. حتي اگه جنگ داخلي هم باشه ما بايد به نفع خودمون ازش بهره برداري بكنيم و به كليت رژيم صدمه بزنيم كه تا به حال موفق هم بوديم.
چه فردايي بشه فردا …
رهگذر جان اول از همه بگم كه بيرون و داخل گود نداريم،هركسي كه خودشو ايراني ميدونه و دلش براي خاك و مردم بدبخت ايران مي تپه داخل گوده. قبلا هم گفتم لازم نيست شما خارج نشينا بيايد داخل تظاهرات كنيد. مي تونيد همونجا تظاهرات كنيد، مي تونيد كار رسانه اي و جنگ رواني كنيد. بالاخره دست و بال شما تو اينترنت بازتره. حتي تف هايي هم كه اينجا انداختيد به درد بخوره.
به نظرم كلا مسائل سياسي و مخصوصا اجتماعي فوق العاده پيچيده هستند چرا كه با موجود پيچيده اي به نام انسان سر و كار دارند. اگه پيچيده نبودن در طول ساليان دراز اين همه تغيير و تحولات در اين علوم پيش نميومد واين همه مكاتب مختلف از بينن مي رفتن و جايگزيني براشون پيدا نمي شد. بگذريم.
1- در گذشته اينطور بوده ولي الان نه كاملا ولي تا حدي تغيير كرده. جووناي امروز دارن بدون سازماندهي ديوارنويسي مي كنن و ديگه لازم نيست خميني دستور بده و حاجي مسجد محل بره براشون رنگ و اسپري بخره و بهشون بگه چيكار كنن. ماها امروز خودمون شعار درست مي كنيم و رو اسكناس مي نويسيم و همونطور كه مي بيني علي رغم درخواست سران جنبش (و البته نه رهبران!) باز مي ريزيم تو خيابون و خلاصه از هز جايي كه گيرمون بياد اين حكومتو نوازش مي كنيم. اما يه چيزي، به نظر من همه جنبش هاي برانداز يك حكومت بي شرف مانند آخوندي بايد سر داشته باشن ولي ديگه مثل سابق به نظرم نمي خواد خيلي هم كاريزماتيك باشه. راستي واقعا فرانسه اونطوري بوده؟ رژيم مقابلشون چطور؟ به حرومزادگي اخوندا بودن؟
2- اين حركتا لزوما و به خودي خود ممكنه برانداز نباشن اما حركت هاي بعدي رو تسهيل مي كنن و نقطه تاريكي رو در ذهن مردم ايجاد مي كنن و به تدريج ريزش در ميان طرفداران رژيم بالا مي ره. بعد از حادثه كوي دانشگاه در 18 تير 78 كسي گمانن مي كرد كه دوباره اتفاقي بيفته ولي درست 10 سال بعد ققنوس از خاكسترش برخواست و شك نكنيد كه حركت هاي 10 سال اينده بسيار گسترده تر خواهد بود و چه بسا به براندازي بيانجامد.
3- مشكل اينه كه شهرساني ها زياد اهل وب واين حرفا نيستن و اون معدودي هم كه شما اشاره فرمودين به نظرم سازماندهي شدن و بيشتر از طرفداراي خودشونن (صرفا نظر شخصيمه و بدون پايه منطقي!) ولي چيزي كه هست من الان خودم شهرستانم و باور كنيد جو اصلا اونطوري نيست. پارسال همه فكر مي كردن كه شهرستانا و دهات به ا.ن راي ميدن ولي اصلا اينطور نبود و كاش مي تونستم فيلمايي كه از شهرستان دارم براتون آپلود كنم تا ببينيد مزدم چه شوري داشتن اينجاها براي موسوي. راستي يكي از مزاياي حوادث سال گذشته همين بوده كه حناي رژيم رو اساسا بي رنگ كرده و كمتر كسي ديگه به اينا اطمينان داره. كفن پوشا و سانديس خورا كه بحثشون جداست و جزو مردم حساب نميشن. گوسفند هاي «قلعه حيوانات» هستن.
مديوني اگه فقط آرزو كني، از حرفات معلومه كه مثل يه عده كلا بي خيال نشدي و موقع رفتن با خودت نگفتي «ما كه رفتيم نگران، ك– تو كو- دگران!» نمي دونم چيكار مي توني بكني ولي اگه كاري از دستت بر مياد خواهش مي كنم دريغ نكن. ماها تو اين خراب شده به حمايت شماها نياز داريم. من نمي دونم شما چند سالتونه ولي اميدوارم فكر كنيد من پسر يا برادرتون هستم و ممكنه فردا هزارتا بلا سرم بياد… بي خيال نشينيد تو رو خدا…
و دست اخر ميشه لطفا بگي اين لينك در مورده چيه؟ شايد قبلا شنيده باشم و نيازي به دانلود دوباره نباشه. اينترنت من سرعتش خيلي كمه و دايال اپه و 14 مگ يكم زياده
عصربارانی گفت:
مردمی که فردا میرند تظاهرات هم کمند هم آسیبپذیر نسبت به وقتی که سران سبزها می آمدند و این تناقضی است با ادعایی که میگوید جان مردم مهمتر است!
مهدي از ابهر گفت:
سران سبزها نگفتن فردا نميايم جناب. سال پيش هم گفتن نريد ولي وقتي مردم رفتن تو خيابون اونا هم اومدن.
چقدر حافظه ها ضعيف شده اين روزا!
مریم ج گفت:
این یکی از بهترین چیزهایی بود که تا حالا خونده بودم…
گیتی گفت:
دیگه الان من چیزی نمی گم، دیگه یکروز مونده به عروسی مهم نیست دوماد کجه یا عروس مادرمرده… الان ویتامین بخورین که خوب بتونین بدوید ! 🙂
اینکه لینک چیه خود خانم یا آقای رهگذر حتما می گه ، من با دایل آپ یک ساعته گرفتمش، از 14 بیشتره، 19 مگ…
اما رهگذر این کیه داره صحبت می کنه…یعنی اسمش چیه و کجا داره صحبت می کنه ؟ صداش خیلی آشناست.
مهدي از ابهر گفت:
ویدئویی تازه و منتشر نشده از شهادت ندا آقا سلطان
http://www.4shared.com/video/styqPc6L/CAUTION_GRAPHIC_VIDEO_New_vide.html
http://www.2shared.com/video/a5Cfs_J0/CAUTION_GRAPHIC_VIDEO_New_vide.html
امیدوارم این ویدیو دهن همه رو ببنده که میگفتن ندا رنگ ریخته تو بینیش !! و کشته شدن ساختگی بوده. از این زاویه همه چیز مشخصه …. وعده ما 22 خرداد
مهدي از ابهر گفت:
بیانیه موسوی و کروبی؛ بازی دوسر باخت برای حاکمیت
رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی در بیانیه ای اعلام کردند که ؛ درپی کارشکنی های مکرر وزارت کشور برای صدور مجوز راهپیمایی 22 خرداد، برای حفظ و جان مردم این راهپیمایی برگزار نخواهد شد.
تا اینجای کار نظر و تحلیل های متفاوتی درباره همین بیانیه منتشر شده و عده ای رهبران سبز را به عقب نشینی متهم کرده اند و عده ای دیگر با در نظر گرفتن احتمالاتی از یک بازی سیاسی و تغییر و تحولات احتمالی در آینده خبر داده اند و عده ای هم آن را با مثال هایی حرکتی درست قلمداد کرده اند.
من اما تنها به این بیانیه و موضوع پیشنهادی آن یعنی عدم شرکت در راهپیمایی 22 خرداد می پردازم و از احتمالات در می گذرم. به گمانم بیانیه آقایان موسوی و کروبی یک حرکت درست سیاسی است که از رهبران با درایت یک جنبش مردمی انتظار می رفت.
با توجه به اخباری که در چند روز گذشته درباره آماده باش نیروهای انتظامی و امنیتی در تهران منتشر شده ، برگزاری «مانور اقتدار» و همچنین تحلیل های ارایه شده در نشریات داخلی سپاه پاسداران، حاکمیت برای کنترل راهپیمایی 22 خرداد دو راهکار را مد نظر داشت؛
اول این که با وقت کشی تا لحظه آخر در نهایت مجوز راهپیمایی 22 خرداد را صادر کند اما همزمان مسیرهای منتهی به میدان امام حسین ، خیابان انقلاب تا آزادی و همچنین منافذ مترو در این مسیر را با حضور پرتعداد نیروهایش ببندد و مانع حضور مردم در مسیر امام حسین به آزادی شود. به این ترتیب روز راهپیمایی 22 خرداد جمعیتی بسیار کم موفق به حضور شده و در نهایت با اجازه ورود به آقایان موسوی و کروبی و جمعیت بسیار اندک حاکمیت این موضوع را در بوق و کرنا می کرد که بله جنبش سبز یا به قول خودشان «فتنه» با سرانش جمیعن انقدر تعدادشان است.
دومین راهکارشان این بود که کارشکنی برای مجوز را تا آخر وقت ادامه می دهیم، درنهایت مجوز صادر نمی کنیم، نیروهای انتظامی و امنیتی را هم در شمال و جنوب مسیر امام حسین تا آزادی مستقر می کنیم،منافذ مترو را می بندیم، اگر آقایان موسوی و کروبی و طرفدارانشان آمدند در یک تجمع غیر قانونی شرکت کرده اند و ما سرکوبشان می کنیم چون خلاف قانون و امنیت ملی اقدام کرده اند. درکنار این مساله توجیهاتی از این دست که اینها دستشان با عوامل خارجی یکی است هم قدرت می گرفت، با این توصیف که بله شورای امنیت قطعنامه تحریمی صادر کرده است و آمریکا و غرب از بیرون و این «منافقان» از داخل در حرکتی هماهنگ به ما ضربه می زنند.
این دو تحلیل و راهکار غالب در حاکمیت برای رویارویی با راهپیمایی مردمی 22 خرداد بود. در مقابل امااین جا بیانیه آقایان موسوی و کروبی مبنی بر عدم برگزاری راهپیمایی برای حفظ و جان مردم را قرار می دهیم.
رهبران جنبش سبز با این بیانیه به گمانم هر دو دست و بازی حاکمیت را به هم زدند. با درخواست آنها از مردم برای لغو راهپیمایی 22 خرداد ؛ اول یکبار دیگر نشان دادند که حاکمیت ایران و شخص رهبری و دولت مستقر اهل گفت و گو و منطق نیست و همچنان اصرار بر حفظ بحران در کشور دارد، چرا که حتا با راهپیمایی سکوت و مسالمت آمیز منتقدان یا معترضان به حکومت نیز مخالفت کرده است، این موضوع دو عمق دارد، یکی عمق داخلی و دیگری عمقی بین المللی. یعنی هم در میان طرفداران جناح حاکم این موضوع به تناقضات دیگر درباره مشروعیت دولت و حکومت مستقر دامن می زند و هم در وجه بین الملی حکومت ایران تاثیر منفی خواهد گذاشت و عدم مشروعیتش را دوباره به رخ جهانیان می کشد.
دوم اما اگر مردم در راهپیمایی 22 خرداد به صورت خودجوش حاضر شوند و به سکوت خود در مسیر میدان امام حسین تا آزادی ادامه دهند و نیروهای انتظامی و امنیتی احیانن با مردم برخوردی کنند، باز همان عوارض مورد اول گریبانگیر حاکمیت خواهد بود، به این ترتیب که هم مجوز راهپیمایی مسالمت آمیز نداده و هم مردم خود که در سکوت اعتراض می کنند را سرکوب کرده است. به این ترتیب دو سر این بیانیه و تصمیم رهبران سبز به نفع جنبش و مردم و هر دو سرش باخت برای حاکمیت خواهد بود.
در کنار این موضوع البته جنبه مردمی و انسانی بیانیه را هم نباید فراموش کرد که به این ترتیب رهبران جنبش همچنان اعلام می کنند که مردم برای شان اهمیت بیشتری از هرمساله دارد و آنها حاضر نیستند برای یک گام به جلو مردم را در خطر بیاندازند. البته موضوع دیگری هم هست و این که این بیانیه با کمال خونسردی و درایت نشان می دهد که توانایی های جنبش سبز و اعضایش آنقدر هست که بتواند از یک مناسبت یا حضور خیابانی برای حقوق انسانی صرف نظر کند.
والبته به این تصمیم رهبران جنبش سبز و هوشمندی سیاسی باید این مساله را نیز اضافه کرد که با چنین موضعی همچنان که در طول یکسال گذشته نیروهای انتظامی، نظامی و امنیتی در بسیاری مواقع آماده باش بوده اند و در سایر مواقع هم نیمه آماده باش. به این ترتیب همچنان آنها خسته می شوند و نه ما و جنبش سبز. به عبارتی با این روش در عین حالی که نیروی آنها همچنان تحلیل می رود این مشت بسته برای جنبش سبز محفوظ می ماند که ما هرزمانی که بخواهیم توانایی و پشتوانه مردمی اش را داریم که به کف خیابان بیاییم و مطالباتمان را درخواست کنیم از حاکمیت شما.
پس نوشت: اول این که این نظر در بحث با دوستان خوبم در یک کافه و پیش از بیانیه آقایان موسوی و کروبی به بحث گذاشتیم و دوم این که برای این می نویسمش چون همین بحث درباره بیانیه آقایان موسوی و کروبی در فیس بوک و در حلقه دوستان نیز مطرح شد من هم این نظر را دادم و حالا خواستم که منتشر شود برای رفقای چشم هایش.
http://donbalak.blogspot.com/2010/06/blog-post.html
عصربارانی گفت:
آقا مهدی سران جنبش گفتن ما فردا می یام؟حالتون خوبه؟شهر ما هوا گرمه شما چرا گرمازده شدین؟خاکشیر بخورید برای حافظه هم خوبه
مهدي از ابهر گفت:
حرف منو تحريف نكنيد. من گفتم «سران سبزها نگفتن فردا نميايم»
اگه توضيح بيشتري لازم بود بفرماييد.
سينا جامي گفت:
چه فونت سبزي!
اي آنكه نه سبزي، نه سپيد، نه سرخ!
مهدي از ابهر گفت:
با توجه به همکاری وازارت کشور در ندادن مجوز راهپیمایی و برنامه ریزی مناسب بعضی از دوستان ! آقا ما اعلام میکنیم که ما (تعداد اندکی) ” شنبه صبح تا بعد از ظهر اعتصاب می کنیم و حتی الامکان در سطح شهر هم تردد نمی کنیم ، و عصر وشب هنگام به سبک چهارشنبه سوری تجمع پراکنده خواهیم داشت ” و از همه ایرانیان هم در خواست داریم به ما بپیوندند (نیازی به مجوز هم ندارد) .
شنبه : صبح تا بعد از ظهر اعتصاب و عدم تردد در سطح شهر + عصر و شب هنگام تجمع و اعتراض پراکنده به سبک چهارشنبه سوری
اين لينكم خوبه:
http://cssnd.com/
دختری از جنس بهار گفت:
بهترین نوشته ای بود که خوندم توی این یکی دو روز…مرسی..مرسی که گفتی میر حسین فقط روند سرنگونی را کند میکنه…
گیتی گفت:
شعله فکن در قفس ای آه آتشین….ای مرغان سحر عزیز
نسوان گفت:
دلمان شور می زند بد جور، گیتی عزیز و باقی عزیزان ..از شما چه پنهان
sheikhi_ba_cherag گفت:
ملت عجول!
دير راه افتاده ايم زود هم مي خواهيم برسيم!
و ما در مورد اظهارات پدر محنرم؛ ضمن عرض احترام و نيز ديده بوسي شما از جانب ايشان:
دوران خاتمي را:
اگر بخواهيم در راستاي آنكه منتظر انقلابي ار جنس انقلاب 22 بهمن بوديم، بايد يك ترمز به حساب آورد!
اما در راستاي اصلاحگري، بنده آن را يك پيشرفت و گام بجلو مي دانم. دوم خرداد مطالبات دموكراسي خواهي ايران را يك گام بجلو برد. فرهنگ جنبش مدني را ارتقا داد! …
نيز در همين راستا است جنبش بيست و دوم خرداد 88 و نقش مبر حسين!
و اما در مورد امروز:
به اين اطلاعيه مهم سايت كلمه، چيزي كه من منتظرش بوديم توجه نماييد:
کلمه- گروه سیاسی: اخبار واصله نشان از آن دارد که دولت نامشروع با توجه به شکست های پی در پی در عرصه های مختلف داخلی و متاسفانه بین المللی، از جمله افشای چهره ی ریاکارانه ی آنها در برخورد با امام امت و رهبر کبیر انقلاب، جسارت به یادگار آن عزیر بزرگوار در ۱۴ خرداد، تصویب قطعنامه جدید سازمان ملل متحد که اصولا مدیون سیاستهای ماجراجویانه دولت است و اطمینان از زنده بودن جنبش سبز مردم ایران و عزم راسخ مردم برای شرکت میلیونی در راهپیمایی سکوت پیش بینی شده برای ۲۲ خرداد در صدد حادثه آفرینی و ماجرا جویی های جدید در صحنه های داخلی و بین المللی است تا بار دیگر با انحصار وسایل ارتباط جمعی نسبت به تشدید جو پلیسی در جامعه و رادیکالیزه کردن صحنه سیاسی کشور به سرکوب بی رحمانه و شدید مردمی که صرفا خواهان برخورداری از حق ابتدایی خود برای انجام تظاهرات مسالمت آمیز هستند اقدام کند و اذهان عمومی را از آنچه که این روزها در کشور می گذرد منحرف کند. تظاهرات مسالمت آمیز از مکانیزم های کاملا شناخته شده برای تضمین حقوق بنیادین شهروندان و یکی از پایه های دموکراسی است. اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز این حق را صراحتا شناسایی کرده است . دعوت به تظاهرات از جانب اشخاص و شخصیت ها نیاز به کسب مجوز ندارد.در خواست مجوز از سوی رهبران جنبش نیز برای بر طرف کردن هر گونه شائبه قانونی و انسداد راههای قانون گریزی مسوولین امربود. اما اظهارات و مواضع غیر قانونی و شرم آور آنها موید ترس وحشتناکشان از حضور عظیم و با شکوه مردم در این راهپیمایی بود. زیرا چه کسی است که نداند اصل بر آزادی است و محدودیت در آزادی افراد از جانب حکومت تنها باید توسط قانون صورت گیرد.
تنها دیکتاتورها انتظار دارند مردم و جوامع مدنی برای هر کار و هر اقدامی از آنها اجازه بگیرند وگرنه استناد به اینکه راه پیمایی سکوت در قانون پیش بینی نشده است مضحک تر و بی پایه تر از آن است که کسی به آن باور داشته باشد. آیا قانون یا آئین نامه، راهپیمایی همراه با سکوت را منع کرده است یا راهپیمایی در تایید دولت را صرفا مجاز اعلام کرده است؟!
مردم شریف ایران و همه فعالان جنبش سبز در این شرایط حساس متوجه توطئه قدرت طلبان و خشونت طلبان باشند و کوچکترین فرصت و امکانی را برای آنها فراهم ننمایند تا با بهره گیری از آن به مقاصد شوم خود دست پیدا کنند و با استفاده از نیروهای تحت امر خود دست به خشونت زده و سپس به بهانه ی آن مردم بی دفاع را مورد تهاجم و کشتار و اسارت قرار دهند و به این نکته توجه کنند که دولت دراین برهه اساسا به حرکات رادیکال نیاز مبرم دارد.
بیانیه آقایان موسوی و کروبی در لغو راهپیمایی پیش بینی شده نیز در همین راستا صورت گرفته است.
منبع: http://www.kaleme.com/1389/03/21/klm-22431
ALI گفت:
+
اين مسابقه
مسابقه دوي استقامت است نه دوي سرعت
گیتی گفت:
خوب بود….حتما خبرها را دارید…اما به نظر من که خوب بود 🙂
همه مدل و رقم نیرویی آورده بودند، یعنی کلکسیون کاملی را می تونستید مشاهده کنید و زیاد بودند خیلی زیاد و نکته لذت بخشش عصبانی بودن و کلافه بودنشون بود…کلافه بودند ها !
من حدود 3 ساعت یعنی از 4.5 تا 7.5 از فردوسی تا میدان انقلاب و کوچه های اطراف را چندین بار متر کردم…متراژش بد نیست، قیمت مناسب باشه خریداریم ! گرچه از شرق به غرب مردم را کیش می کردند در کوچه ها، اما از کوچه پشتی ها می تونستی دوباره بیای انقلاب و از غرب به شرق حرکت کنی …
فقط بشدت دلنگران داخل دانشگاه بودم که درهاش بسته بود و چندتا اتوبوس پارک کرده بودند جلوی در اصلی..راه رفتن در پیاده روها همراه با حرکت موتورها بود…اول که لگد می زدند به عابرین فکر کن ! موقع حرکت از طرفین پاها را باز می کردند و لگد می زندند…هنوز آنقدر شلوغ نشده بود اما من یک لگدی خوردم..با حالت یک زن عابر شاکی اما ساده و احمق که خیلی هم بهم میومد رفتم سراغ فرمانده شون…-آقا …(نگام کرد!)…-آقا، اوا…این موتوریا کین؟ (نگام کرد!)..-.آقا اینا رو دیدین به مردم لگد می زنن تو پیاده رو؟ …فکر کنم گرفت داستان چیه…گفت نه خانم اینا بچه های مودبی هستن به کسی لگد نمی زنن…شما بیا برو ببینم ..من دعواشون می کنم !…شما بفرما!
شلوغ تر که شد باتوم زدن هم شروع شد…یک چند نفری هم ضربه خوردن که یکیشون پیرمردی بود که دادش در آمد…من جای پدر شما هستم به من باتوم می زنی !! یکی رو هم من دیدم که گرفتن و بردن، یکی هم که افتاد یک گوشه و مردم جمع شدن دورش …سر و صدا که از پشت می آمد و مردم می دویدن یعنی می زنند و میان ، خانم بار اول که غافلگیرانه بود من قوز کردم و گفتم الانه که بخوره الانه که بخوره ولی نخورد خوشبختانه و از بغل ما رد شدن…دفعات بعد هم که مثل وزغ می پریدیم اینور آنور …
کلا داستان اینجوری بود که مردم هی راه می رفتن دیگه ! و با هم حرف می زندند و فحش می دادن به اینا و تبادل نظر می کردند تو پیاده رو و لبخند میزدند ، گاهی هم می پریدن در خیابون یا می چسبیدن کنار دیوار برای فرار از باتوم…
خلاصه ما یک چند دوری زدیم تا بالاخره فکر کنم منو با یک شخصیت خیلی جالب و معروف اشتباه گرفتن و یکی از برادرا افتاد دنبال من ، یعنی رسما شونه به شونه می آمد و تو صورتم نگاه می کرد، من هم نگاش کردم…خلاصه آنقدر بهم نگاه کردیم تا از همدیگر سیر شدیم !
جاهای دیگه که من عبوری هنگام برگشت دیدم خبر خاصی نبود یعنی درگیری اگر هم بوده من ندیدم…اما کلافه بودن ها…کلافه !!
و این بود انشای من.
ناشناس گفت:
ممنون از گزارشت
هما گفت:
اخرین خبر************************
بعلت دستگیری نسوان در تجمعات 22 خرداد این سایت دیگر بروز نمی شود لطفا تجمع نفرمایید
با تشکر********* حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی
Sam گفت:
http://www.khodnevis.org/index.php?news=7140
we need a leader
نسوان گفت:
I told u Sam. Plz don’t rely on me. I am not in the mood darling!
فروغ گفت:
میخواستم واسه این نظر بدم اشتباهی به پست قبلی دادم…این رو گفتم خیلی بی نظیر بود..ممنون
خودم گفت:
نوکر پدرتم. شما ها چه باباهای باحالی داشتی همه تون. دختر کو ندارد نشان از پدر …..
بیخود نیست اینجوری از آب در اومدین. باباهاتون خوب بودن.