اولین کتابی که خوندم الدوز و کلاغ های صمد بهرنگی بود. هنوز درست حسابی خوندن و نوشتن بلد نبودم که پدرم  سری کتابهاش را از جلوی دانشگاه گرفت تا  فارسی خوندن تمرین کنم. الدوز اولین شخصیت داستانی زندگی من است، دختری یتیم با یک زن بابای سلیطه و داستان هایی تلخ و سیاه که شک دارم  برای بچه های هفت ساله نوشته شده باشد. «ماهی سیاه کوچولو» هم با همون سری کتاب ها آمد و تاثیر غریبی روی  من گذاشت.توی خونه راه می رفتم و در مورد فقر و مرگ ومرغ ماهیخوار حرف می زدم. این شد که مادرم کلی برای بچه اش نگران شد و با پدرم دعوا کرد، پدرم هم رفت وبرایم  «ماجراهای تن و تن و میلو» گرفت که تبدیل به مهم ترین کتابهای دوران کودکی ام شد. تن تن و کاپیتان هادوک عرق خور و تورنسل دیوانه تبدیل به دوستان تخیلی من شدند. ساعت ها در تصاویر کتاب غرق می شدم و همراه آنها  به همه جای دنیا سفر می کردم و ماجراهای عجیب و غریب را از سر می گذراندم .

دوران راهنمایی که رسیدم به خواندن معتاد شده بودم. روزهای گرم و کشدار تابستون روی تخت دراز می کشیدم و می خواندم. بعضی روزها حتی دو تا کتاب در یک روز می خواندم.خوره ی کتاب بودم و  از بابا لنگ دراز و دزیره وکنت مونت کریستو بگیر تا کتابهای موریس مترلینگ و بالزاک هرچی که دم دست بود را قورت می دادم . مادرم اجازه نمی داد رمان های عشقی بخوانم ، کتاب» غرور و تعصب «جین آستین را یواشکی و دور از چشم مادرم ظرف سه روز  خواندم و یواشکی برگردوندم سر جاش و هیچ کس هم نفهمید.  «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری را هم در همان دوران خواندم، کتابی که  هنوز هم می خوانم وهربار بیشتر از بار قبل دوستش دارم و هرگز برایم تمام نمی شود.

دوران دبیرستان دوران کتابهای سیاه و سنگین بود. با یکی از هم کلاسی هایم که پدرش دو رگه ی روس بود ( شیوا) زدیم به نویسندگان روس و ته کتابهای چخوف و داستایوسکی وتولستوی و پوشکین را در آوردیم.همان دوران بیگانه ی آلبر کامو و افسانه سیزیف و طاعون را خواندیم.شیوا عاشق استفراغ ژان پل سارتر بود و من دیوانه ی وانهاده ی سیمون دوبوار.در ضمن بعد از مدتها  با نویسندگان ایرانی آشتی کردم.احمد محمود، هوشنگ گلشیری را آن روزها شناختم . کتابهای صادق هدایت  را دیوانه وار دوست داشتم وبوف کورش را 26 بار خواندم. تنگسیر صادق چوبک ،زنبورک خانه ی  غلامحسین ساعدی، آبشوران علی اشرف درویشیان که هنوز هم تلخی اش توی دهنم است. وسووشون سیمین دانشور را هم دوست داشتم . کتابهای دیگری هم بود که چون پدرم می خواند می خواندم مثلا بزرگ علوی را دوست نداشتم و یا جلال آل احمد را با این همه بیشتر کتابهایشان را خواندم.

بیشتر که گذشت فهمیدم که ناچارم از میان کتاب ها انتخاب کنم.عمر محدود بود و هرگز نمی توانستم همه ی کتابهای دنیا را بخوانم.برای همین شروع به گزیده تر خواندن کردم .کم کم با سبک ها ی  مختلف داستان نویسی  آشنا شدم .با جادوی کلمات و قدرت سهمگین جمله ها یی که برای همیشه ماندگار می شوند.»مسخ » کافکا  و جمله ی اولش درک مرا از نوشتن برای همیشه تغییر داد ولی بعضی کتابها زندگی ام را عوض کردند. مثلاٌ  «گرگ بیایان» هرمان هسه ، » اوهام»  ریچارد باخ  ،  زوربای یونانی» نیکوس کازانتراکیس «. و بعضی کتابها هم سلیقه ی هنری ام را عوض کرد مثل «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز با رئالیسم جادویی اش برای منی که به خواندن کتابهای کلاسیک عادت داشتم معجزه ای شگفت انگیز بود

کتاب ها زندگی مرا دگرگون کردند. بسیاری از چیزهایی که بلدم را مدیون این یار بی زبان هستم. بعضی از آنها کمک کردند که خودم را بشناسم مثل «عقاید یک دلقک » هاینریش بل. شاید با هیچ کدام  از قهرمانان کتابها به اندازه ی آن دلقک دیوانه ی مونوگامی رمانتیک و شکست خورده همذات پنداری نکرده باشم. بعضی ها کمک کردند جامعه را بشناسم ،مثل قلعه ی حیوانات و 1984 اثر جورج اورول  بعضی  کتاب ها درک مرا از آدمها عوض کرد، مثل کتابهای  میلان کوندرا ،از سبکی تحمل ناپذیر هستی اش بگیر تا والس خداحافظی. طنز تلخ و شناخت بی نظیرش از پیچیدگی روان آدمها  و موقعیت های انسانیی که در یک سیستم دیکتاتوری ترسیم می کند او را به یکی از محبوب ترین نویسندگان  من تبدیل کرده است .آثار دیگری هم هستند که برای همیشه در خاطرم ثبت شده اند . مثل » خداحافظ گاری کوپر» اثر رومن گاری یا» دیوانه بازی» اثر کریستین بوبن  یا «مرشد و مارگاریتا » اثر میخاییل بولگاکف  و نا گفته پیداست » بارون درخت نشین» ایتالو کالوینو  و شخصیت زن بی پروا و دیوانه ای که  به تصویر می کشد، ویولتا ..

پی نوشت: این پست در راستای پیشنهاد زیبای یک دوست برای ترویج کتاب خوانی به رشته تحریر در آمد. می خواهید  به کمپین ملحق شوید وکتاب هایتان را جا بگذارید، می خواهید آن ها را ببخشید، می خواهید قرض بدهید یا به کتابخانه اهدا کنید.سرانه ی مطالعه در ایران عدد بسیار غم انگیزی است. فکر کنم باید هرکاری از دستمان بر می آید بکنیم تا کتاب و کتاب خوانی به فراموشی سپرده نشود. مثلا شما هم  زیر این پست بهترین کتابی که خواندید رابنویسید و جا افتاده های بی شمار فهرست مرا تکمیل کنید و کتابهای خوب را به آنهایی که نخوانده اند معرقی کنید. تجربه ی خوبی خواهد شد.. .