پنجره را که باز می کنی ، نسیم خوبی صورتت را نوازش می دهد، پنجره را که باز می کنی، چشم انداز می بینی، افق نگاهت وسعت می یابد. پنجره را که باز می کنی از پنجره ی خانه ی بغلی دختر زیبای همسایه برایت دست تکان می دهد.پنجره را که باز می کنی گاهی دو تا خرمگس چاق هم وارد اتاق می شوند .خرمگس ها خودشان را به در و دیوار می کوبند.وز وز می کنند با گیجی وکندی به روشنایی توی لامپ حمله می کنند. انگار کلافه هستند. اما از آنجا که خرمگس ها کمی تا قسمتی خر هستند متوجه نمی شوند که پنجره هنوز باز است و از همانجا که وارد شده اند می توانند خارج شوند.
خرمگس ها تقصیری ندارند، این ذات آنهاست. شما از یک خرمگس نمی توانید بخواهید که خرمگس نباشد . شما نمی توانید از آنها بخواهید که به جای وزوز کردن صدای قناری بدهند. شما نمی توانید با خرمگس ها بحث دیالکتیک کنید. شما البته خیلی کارها می توانید بکنید. من وقتی نوجوان بودم با یک سنجاق روی کاغذ می دوختمشان و دونه دونه بالهایشان را می کندم و زجر کششان می کردم. الان که یادم می افتد از خودم خجالت می کشم .پدرم همیشه با حشره کش آنها را می تاراند اما فضای اتاق سمی می شد و خودمان هم خفه می شدیم. بعضی ها برای ممانعت از ورود خرمگس توری نصب می کنند ولی توری چشم انداز را خراب می کند و به مذاق من خوش نمی آید.
من شخصا این روزها با خرمگس ها رفتار بهتری دارم. زیاد پا پی شان نمی شوم. می گذارم برای خودشان جولان بدهند و با حماقت ذاتی شان هی توی در و دیوار بکوبند. برای من بودن و نبودن خرمگس ها این روزها علی السویه است. من نمی خواهم دنیا بدون خرمگس بسازم. من می خواهم خودم را طوری بسازم که هیچ خرمگسی نتواند ارامشم را بر هم بزند. خرمگس ها همیشه هستند و بوده اند و خواهند بود. واقعیت این است که قدمت آنها بر روی زمین از من بسیار بیشتر است با این همه آنها در برابر من بسیار حقیر و کوچکند . من نمی توانم تمام زندگی ام را صرف فکر کردن به آنها بکنم وقتی خیلی حوصله ام را سر می برند با یک روزنامه به سمت پنجره هدایتشان می کنم و آنها وز وز کنان از پنجره خارج می شوند..
نه نه اشتباه نکنید. خرمگس بد نیست. پنجره بد نیست. من هم بد نیستم. دنیا به خر مگس همان قدر نیاز دارد که به من. منتها جای خرمگس در اتاق نیست. جای خرمگس روی پهن است. این هم برای خرمگس خوب تر است هم برای من و هم شاید برای پهن.
Perfecto!
به جان خودم ویولتا جوون
الان بر و بچس شاکی میشن چرا ما رو به خر مگس تشبیه کردی؟ حالا اگه اینجا دعوا راه نیفتاد!من اسممو عوض میکنم.
ولی خوب راس میگی. منم یادمه تو اون تابستونی که منتظر بودم وارد دبیرستان بشم،به جای اینکه برم کلاس نقاشی و خیاطی و قلاب بافی(لول) میرفتم خر مگسا رو جم میکردم تو شیشه.بعد به پاشون نخ میبستم.از همین نخ نازوکا که صورتمونو باهاش بند میندازیم. هی با زحمت میرفتن بالا،هی آروم میومدن پایین.خلاصه نمیدونی چه حسّ آرامشی بهم میداد از اینکه میدیدم تحت سلطهٔ من بودن اینا.بعد یه روز مامانم دید.خیلی شاکی شد. داد زد این چه کاریه؟مثلا داری میری دبیرستان.حتما مثل تو داش به این فک میکرد که اینا فقط رو پهن میشینن و کثیفن و اینا. بعد یه روز که دید من به این کار معتاد شدم از درخت گیلاس یه شاخه کند و با همون افتاد به جونم. تا دیدم داره میدوه طرفم،زود بستمش به یه میله که بدن بیام سراغش.خلاصه کتک رو که خوردم و درد خوابید و خودمم یه سری خوابیدم،بیدار که شدم یه هفت، هشت ساعتی گذشته بود. یهو یادش افتادم. رفتم سراغش. دیدم نخ بند آویزونه به میله،اما بدون خرمگسم. خیلی غصّه خوردم.حتما یه جونوری پرنده ای چیزی پیداش کرده بود و قولوپ.
خلاصه اینکه از اون روز دیگه حسّش نبود برم سراغ خرمگسا.اونایی هم که تو شیشه بودن رو کلا به حال خودشون گذاشتم،بعد هم که بدن بهشون سر زدم،همه شون تو شیشه خالی سوس مهرام خشک شده بودن. ولی خوب تا مدتها داشتم فک میکردم به اینکه…به اینکه…همم،مهم نیست… این روزا خر مگسا رو اصلا نمیبینم، چه بخواد که بخوام به یاد قدیما نخ بند هم ببندم به پاشون…
خر مگس مگسی بزرگ است ولی بعضی ها از مگس ها خر هستند! دسته دوم در زیست شناسی تعریف نمیشوند ولی در جامع شناسی هویتی بی بدیل دارند!و البته کهن!
«منتها جای خرمگس در اتاق نیست. جای خرمگس روی پهن است. این هم برای خرمگس خوب تر است هم برای من و هم شاید برای پهن»…..:)
به نكته درستي اشاره كردي..
اما خرمگس مزاحم من است و وزوزش را دوست ندارم ترجيح ميدهم از توري استفاده كنم
گاهي خرمگسها هدايت شده و با هدف به اتاق هجوم ميآورند كه من درين مواقع از همه توانم براي مقابله با آنها استفاده ميكنم
ها ها ها
یک جواب خوشگل برات آماده کردم خانم فیل دماغ دراز۰
الآن وقت ندارم که برات بنویسمش بعدا می آیم مینویسمش۰
من نمیفهمم تو چرا هر چی میگی به من بر نمیخوره که وا مصیبتا این با من بود.
ولی ملتی میفتن به جِلِز و وِلِز که جواب دندان شکن بهت بدن(که این یعنی فکر میکنن او با اونا بودی).
لابد تو آینه که نگاه میکنن یه چیزی میبینن دیگه.
به هر حال خیلی تمیز نوشته بودی دارم فکر میکنم منم شروع کنم همین رویه ی تو رو!!!
می بینی گوقی جان؟ در این نوشته شما اسمی از کسی می بینی؟ حتی اشاره ای به این وبلاگ شده ؟ صحبت از پنجره و توری و خر مگس بود! میگم که خرمگس ها خنگند. قبول بفرمایید
مام سه روز پيش اسم نبرديم گوقمان جان، واسه يكي ديگه كامنت نوشتيم.ديدم چطوري به جلز ولز نيفتادي و پا برهنه نپريدي وسط ميدون. سنگ پاي قزوين آب شد
خيلي قشنگ نوشتي
مام با خرمگس حال نميكنيم. بعضياشون خيلي خوشگلن. كون ابي رنگ و قشنگي دارن با چشم هاي شيشه ايي . بچه كوچولوها شايد از خرمگس هاي خوشگل خوششون بياد .چه ميشه كرد ظاهر بعضي از خرمگس ها زيباست!!!اما وقتي با روزنامه بزني توسرش وكونش بتركه ميبيني اه ه پر از كرم و كثيفي بود.اونوخته كه مچ خرمگس وا ميشه.
يه روزايي بايد رفت دنبال خرمگس تا بتوني كلوني اونارو پيدا كني و بعلله ميرسي به يه جايي ميبيني يه تاپاله پهن افتاده وسط ميدون و يك خروار خرمگس دورش جمع شدن. بيچاره تك و توك زنبورهاي عسلي كه از بي تجربگي و اشتباهي قاطي خرمگس ها ميشوند.
بر خر مگس معامله لعنت
Omid5 is a typical KHARMAGAS. 🙂
خيلي قشنگ نوشتي
مام با خرمگس حال نميكنيم. بعضياشون خيلي خوشگلن. كون ابي رنگ و قشنگي دارن با چشماي شيشه ايي . بچه كوچولوها شايد از خرمگساي خوشگل خوششون بياد .چه ميشه كرد ظاهر بعضي از خرمگس ها زيباست!!!اما وقتي با روزنامه بزني توسرش وكونش بتركه ميبيني اه ه پر از كرم و كثيفي بود.اونوخته كه مچ خرمگس وا ميشه.
يه روزايي بايد رفت دنبال خرمگس تا بتوني كلوني اونارو پيدا كني و بعلله ميرسي به يه جايي ميبيني يه تاپاله پهن افتاده وسط ميدون و يك خروار خرمگس دورش جمع شدن. بيچاره تك و توك زنبورهاي عسلي كه از بي تجربگي و اشتباهي قاطي خرمگس ها ميشوند.
بابا ول کنید این حشرات را، من که چندشم میشه !
از حشرات بدم میاد وازشنیدن اذیتشون هم ازرده میشم .نسوان عزیز موضوع از این بهتر نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته شاید شما به جنبه اجتماعی مطلب می اندیشید اما برخی از دوستان گیر دادن به حشره خرمگس ؟!!
نسوان بخونش ببينم چي ميفهمي ازاين، شايدم نفهمي اماسعي توبكن البته نه اونقد كه هنگ كني؟
قفس كوچك
هرلحظه حرفي درمازاده مي شود.
هرلحظه دردي برسرمي دارد
وهرلحظه نيازي
ازاعماق مجهول روح پنهان ورنجورماجوش مي كند.
اينم هابرسينه مي ريزند وراه فراري نمي يابند.
مگراين قفس كوچك استخواني،
گنجايش چه اندازه است؟
kesi manie in shehro fahmid
?
قفس کوچک میتونه کنایه از جسم باشه. که روح دران گیر افتاده.
قدیمترا جایگاه این روح رو قلب و این احساس و دریافت و الهام رو گاهی از استنتاج برتر میدونستن.
و البته گلایه میکنه که یه چنین جسم کوچک و شکننده ای برای چنین افکار بلندپروازانه ای ,ظرفیت نداره.
دیگه چی میگه؟؟؟
afarin,kheili bahal bood,omidvaram khar magasha yad begirand ke jashoon too otagh nist ,shayadam ma bayad beheshoon yad bedim.
rasti ye nemooneye nader az kharmagas peyda shode ke comment minevise va bado birah mige,hameye daneshmanda donbaleshan!!!!!!
گاهي به اتاقت نگاه كن و دستي به سر و روي اطاقت بكش
شايد به جاي گل هاي خوش عطر و بو پهن جمع آوري كرده ايي كه خرمگس ها بيش از حد داخل اتاقت جولان ميدهند
پيشنهاد: لطا نظافت را رعايت كنيد شهر ما خانه ما
أداستان فیل خرطوم (دماغ) دراز
بچه های عزیز بیاید اینجا که امروز میخوام یک داستان قشنگ و آموزنده براتون تعریف کنم.
یکی بود یکی نبود.غیر از خدا هیچکس نبود.
یکجایی در دنیای بزرگ یک جنگل بزرگی بود. اسم این جنگل ، جنگل وب بود.
نه فکر کنید که مثل جنگل عادی پر از درخت بود بلکه این جنگل ما در دنیای مجازی بود.توی این جنگل بزرگ همه چیز و از همه جا پیدا میشد.
خلاصه وسط این جنگل ، توی اون جاهای تاریکش ، همون جاها که گم بود یک ماده فیلی زندگی میکرد.
این ماده فیل ما یک خرطوم ( دماغ ) خیلی بلندی داشت. خیلی هم دوستش داشت. دماغشو همیشه بالا میگرفت و به جونورهای دیگه فخر میفروخت.
خلاصه ولی همین ماده فیل ما خیلی خیلی تنها بود. آخه چیکار میکرد هیچکس تحملشو نداشت.
بله این ماده فیل هر روز صبح از خواب که بیدار میشود، اول یک کمی ماتحت بزرگ خودشو به چپ و راست تکون میداد. بعد هم میرفت نردیک برکه آبی که اونجا بود تصویر خودش را در آب نگاه میکرد. یک نگاهی به خرطوم بلند خودش می انداخت و خیلی از خودش خوشش می آمد. بعدش خرطومش را در هوا بلند میکرد و یک شیپور خیلی خیلی بلند با همون خرطوم درازش میزد.
صدای این شیپور و خود شیفتگی این ماده فیل قصه ما اونقدر بلند بود که صداش تا اونور جنگل وب میرسید.
ماده فیل ما بعد شروع میکرد توی جنگل وب به وب گردی. روزها همش کارش وب گردی بود و خوردن چیزهایی که تو جنگل پیدا میکرد.
شب که میشد ماده فیل ما چیزهایی رو که خورده بود هرروز باید هضم و نشخوارشون میکرد و بعدن به صورت پهن و تپاله دوباره تحویل جنگل میداد.
آخه ماده فیل بیچاره که نمیتونست تمام اون چیزهایی که خورده و خوانده بود تو خودش نگه داره. بالاخره باید تفاله شون را یک جایی خالی میکرد.
خلاصه این ماده فیل ما تا میتوانست پهن و تپاله تحویل جنگل وب میداد. از اونجا هم که خیلی خودشو دوست داشت فکر میکرد که هرچی که از اون می یاد پس حتما خیلی خوبه.
خلاصه بچه های عزیزم که شما باشید این خانم فیل خرطوم دراز سربالا بعد از مدتی کلی عاشق پهن و تپاله های خودش شد و اصلا متوجه بوی گند و حال بهم زن اونها نمیشد.
کار دیگه به اونجا کشید که ماده فیل عاشق تحویلات خودش به جنگل وب شد و شروع کرد خودش برای خودش توی اونها غلط زدن.
ماده فیل که توی پهن هاش غلط میزد و پیش خودش فکر میکرد که حتما پهن هاش خیلی خوشبو هستند بعد از مدتی تمام روی بدنش پوشیده از پهن ها و تپاله های خودش شد. تازه از همه مهمتر به اونها هم میبالید.
بعد از یک مدتی این ماده فیل داستان ما تبدیل شد به یک تپاله بزرگ ، یک تپاله بزرگ به بزرگی یک ماده فیل ولی متحرک.
جونورهای دیگه جنگل که تا حالا به عمرشون یک تپاله به این بزرگی ندیده بودند ، یواش یواش اومدن طرف خانه این ماده فیل که ببیننش. خلاصه همین اومدن جانورهای دیگه، وضعیت را برای تپاله- فیل داستان ما خیلی بدتر کرد و فکر کرد که حتما خیلی خوشگله که همه می آیند واسه دیدنش.
از دست قضا چند تا از اون خرمگس های درشت و زمخت جنگل بوی این تپاله عظیم و متحرک به مشامشان رسید. اونها هم اومدن و نشستند روی همین تپاله – فیل ماده داستان ما.
تپاله- فیل داستان ما از اومدن این خرمگسها خیلی ناراحت شد. چون اول اونکه خیلی زیاد در گوشش وز وز میکردند و بعدش هم مگرماده فیل ما پیش خودش میگفت مگر قرار نیست که خرمگس فقط
روی کثافت بشینه ؟ پش چرا اینها همه اومدن دور من؟ من به این خوشگلی؟
شبها تو خواب میدید که بالهای خرمگسها را کنده و توی شیشه انداختتشون.
تپاله- فیل ما هر کاری میکرد نمی تونست از دست این این خرمگسها که همش وز وز میکردند راحت بشه. بچاره فکر میکرد که اگه بیشتر توی تپاله و پهن خودش غلط بزنه از دست خرمگس ها راحت میشه. حتما غلت زدن در توی تپاله خودم خرمگس ها را له میکنه؟ اینطور نیست؟
میدونید عزیزای کوچلوی من درسته که فیل خیلی بدنش گنده است ولی بیچاره مغزش خیلی کوچیکه.
ماده تپاله- فیل ما نگاه نکرده بود به بقیه حیوانهای جنگل که چطور بقیه موجودات جنگل خودشونو از دست خرمگسها راحت میکنند.
شما میدونید که توی جنگل جونورها چطور خودشون را از دست خرمگسها و پشه ها در امان نگه میدارند؟
بعله درسته آقا کوچولو اونها هیچوقت خودشون رو در بس مانده داده از خودشون آغشته نمیکنند. اونها تجربه بهشون ثابت کرده که چیزی که ازشون در می آید همیشه درست و تمیز نیست. اگر هم تمیز نباشه اونوقت نتیجه اش این میشه که پشه ها و خرمگس ها می آن سراقتون.
اگر هم موقعی چند تا پشه بخواد مزاحمشون بشه، جونورها خودشونو به خاک میمالند.
ماده فیل قصه ما هیچوقت نمی توانست اونقدر خودشو پایین بیاره که به خاک مالیده بشه. این جبر تمام حیوانات خود خواه و مغرور است.
خلاصه اگه یک روزی سرتون به این جنگل وب افتاد هنوز میتوانید از این تپاله عظیم و متحرک دیدن کنید.
باباشاهكاري اميد
امابه اين نويسندش برميخوره يكم نوشته هاتوسنگين كن تاراحت نبفهمن ديگه
تا اونجا که ما دیدیم خرمگس بوی خوب و بد حالیش نیست! همه جا هست! تو جنگل هم سر همه موجودات وزوز می کنه. همه می دونن پهناشون براش مناسب تره ولی خودش نمی دونه!
و دیگه اینکه هنوز حالیش نشده اگه بعضی جاها حضور نداره توری زدن یا از حشره کش استفاده می کنن!
زدي ضربتي، ضربتي نوش كن
پر از استعاره و پيام، البته براي گوش و چشم هايي كه از پهن پر نشده باشه و راه شنيدن و ديدن داشته باشه
بنازم به ضرب شستت اميد آقا
گل گفتي دلاور
بوي گند تپاله- فیل همه رو خفه ميكنه;ريده به هواي پاك جنگل
اميد جون قلمتو دوست دارم
دمت گرم
به ميمينت وشادكاميه كونه سوخته نسوان
به نظر می یاد برادرا تازه نارسسیسم رو یاد گرفتن.شاید به همین دلیل اینقدر در به کار بردنش مشتاقند. حضرات نارسسیسم یه persona از گروه دوم شخصیتهاست. اغلب ایرانی جماعت (به گمان خیلیها و اما نه بر حسب امار درست-حسابی) حداقل trait هایی ازین اختلال شخصیتی رو دارن. مرحوم ادولف و شرکا (هیتلر) هم ازین و یه سری چیزای دیگه ضربه خوردند.
اینکه خودتونید! تو اون کشور ریدید و هر روز هم روش قل می خورید و بوی گندتون تمام دنیا رو گرفته!!! و مثل اون فیل هم فکر می کنید از همه بهترید! تازه می خواهید دنیا رو هم مدیریت کنید! و وقتی بقیه برای دیدن یه تپه پهن میآن فکر می کنید که اوههههههههه! دور سرتون هاله هم می بینید!
البته شاید بشه حتی از خرمگس ها هم چیزی یاد گرفت
شاید خرمگسها اونقدها که به نظر میاد موجودات نفرت انگیزی نباشن
شاید اصلا موجود نفرت انگیزی وجود نداشته باشه و ایراد از نگاه ما باشه
شاید اگه ما همه ی قضاوتهامون رو بر معیار سود و زیان مستقیم خودمون نسنجیم هیچ موجود بی ارزشی در طبیعت نیابیم
کاش اصلا هیچ اتاق و پنجره ای نبود که خرمگس اشتباها در اون بیفته و خودش رو به در و دیوار بکوبه
کاش حالا که شرایط موجود به ما تحمیل میکنه که پنجره و اتاقی داشته باشیم وقتی خرمگسی وارد شد تا جایی که میتونیم بهش نگاه کنیم و سعی کنیم ازش چیزی یاد بگیریم و وقتی هم که دیگه واقعا تحملش رو نداشتیم آروم با روزنامه فقط به بیرون هدایتش کنیم ( این گفته فقط در مورد خرمگس بود و به هیچ وجه تعمییم پذیر نیست پس نگید اگه هر کاری کردیم خر مگس بیرون نرفت چیکار کنیم؟ )
کاش حتی برای ناسزا گفتن به یکدیگر هم از نام دیگر موجودات استفاده نکنیم و برای هر موجودی شخصیتی قائل شویم حتی خرمگس
کاش هیچ کس سعی نمیکرد دیگران را عصبانی و خشمگین کند و حتی زمانی که دیگران سعی بر خشمگین نمودنشان دارند سوکت اختیار کنند و بگذرند
کاش به فکر تنبیه خرمگس نیفتیم چرا که او طبعتش این است و بدتر از آن اینکه برای تنبیه خرمگس او را نگیریم و در گوشش وزوز کنیم چون ممکن است حتی از این کار لذت ببرد
کاش میشد زبان نیش و کنایه را از ریشه بیرون کشید و از بین برد و این صنعت را در ادبیات بی کاربرد نمود و کاش خودم حداقل به این بند عمل میکردم
کاش این تفکرات اینچنین خنده دار ، پوچ ، خیالاتی یا آرمانی و دست نیافتنی نمینمود
انگشتت رو از مماغت دربیار بچه 🙂
خرمگس ها هم مثل پروانه ها میان و میرن. آدم میخواد همیشه گًل را لمس کنه ولی گاهی یه تیغ به دست فرو میره. اینها طبیعت زندگی است. مهم این است که همانطور که گفتی آدم اجازه نده هیچ کدوم از چیزهای ناخوشایندی که اتفاق میفته، در زندگی و تصمیم آدم اثری بذره.
خوب یا بد همه چیز در زندگی گذرا است.
such a boring and meaningless story!
آفرین ویولتای عزیز تکلیف خرمگس ها را در عرصه زندگی خوب روشن کردی.منتها اینها آنقدر تمامیت طلب و گستاخند که حتی تحمل دو کلمه حرف در فضای مجازی را ندارند.واقعا نمیفهمند که گروهي هر چند اندک با هم حرف میزنند و لازم نیست اگر دوست ندارند به اينجا سر بزنند.خواهرم اين خرمگسها در واقع آفت واقعی و دمل چرکین جامعه ما هستند که باعربده کشیهای خود جامعه ما را به اینجا کشانده اند .اینها لشکریان جهل و جور وبی جیره و مواجبی هستند که تاریخ در باره شان قضاوت خواهد کرد.(مطمئنا اگر پولي هم بگیرند و به اعتراف خود آقایان لشکر سایبری هم باشند باز در ازای فروش وجدان و شرف خود مجانی کار کرده اند)
می بینی گوقی جان؟ در این نوشته شما اسمی از کسی می بینی؟ حتی اشاره ای به این وبلاگ شده ؟ صحبت از پنجره و توری و خر مگس بود! میگم که خرمگس ها خنگند. قبول بفرمایید
پاسخ نسوان به گوقمان در سه ساعت قبل
نوستالوژی و نوستالوژی
راستی یادم رفت بگم منبع داستان بالا :
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
اگر خرمگسهاش چاق باشن زیاد باشن، میشه باهاشون مگسپلو درست کرد تا قورباغه مهمونی بگیره.
من دو تا قورباغه می شناسم که روی شاخه ی درخت نشستن و سرشون رو روی شونه ی هم گذاشتن. چطوره بدیم اونها بخورن ؟ شایدم یک شیشه شراب انبه و پرتغال گذاشتن تنگش و مست مست با هم لخت وسط اتاق رقصیدن و تا صبح یکی شون ابر شد و قطره قطره روی اون یکی چکید.. شاید یکی شون به اون یکی گفت که وقتی لخت تو بغلش خوابیده شبیه فرشته های نقاشی های رافائل می مونه..
منم پيشنهاد ميكنم يه نوازنده پركاشن پيدا كن واسش ساكــــــــــــــــسيفون بزن
اونم گيتارتو خوب كوك كنه تا پارادكس دردت خوب بشه
تنگشم يه عرق سگي با ديازپام بنداز بالا ريست بشي همه چي رديفه
منم پيشنهاد ميكنم يه نوازنده پركاشن پيدا كن واسش ساكــــــــــــــــسيفون بزن
اونم گيتارتو خوب كوك كنه تا پارادكس دردت خوب بشه
تنگشم يه عرق سگي با ديازپام بنداز بالا ريست بشي همه چي رديفه
baziha in weblog ro ba webloge khodeshoon eshtebah gereftan!!mian comment bedan dastan minevisan az khode matlabe asli toolanitar.baba esmesh commente yani nazareto kootah bede hala ya movafegh ya mokhalef.in dastanaro too webloge khodet benevis ,adresam bede harki khast miad mikhoone be ghole maroof albate ba poozesh az hame :CHERA BA ..RE MARDOM ..LGH MIZANI
اِ… زشته عموجون
آدم از اين حرفاي بد كه نميزنه
توام مثل ما آدم بده ميشياا
كشته نقد بيطرفانه خانم هما هستم حرفاي وقيحانه رو به صورت سلكشن و گلچين ميبينه و از انتقاد و گفتگو صحبت ميكنه
يادتون رفته كي اولين بار سنگ بناي فحش و اهانت در اين وبلاگ را تاسيس كرد
طنز تلخي است:
قاتلان عثمان به خونخواهي بلند شده اند
اِ… زشته عموجون
آدم از اين حرفاي بد كه نميزنه
توام مثل ما آدم بده ميشياا
كشته نقد بيطرفانه خانم هما هستم حرفاي وقيحانه رو به صورت سلكشن و گلچين ميبينه و از انتقاد و گفتگو صحبت ميكنه
يادتون رفته كي اولين بار سنگ بناي فحش و اهانت در اين وبلاگ را تاسيس كرد
شما با چند تا اسم هی کامنت میذاری و برای خودت هی نوشابه باز میکنی
bastegi dare harfe vaghihanaro koja estefade koni gol pesar!!!,bazi vaghta mafhoomesh fargh mikone
يه چيزي تو مايه هاي سليقه ايي بودن
هموني كه در جمهوري اسلامي به نحو كامل در حال اجرا ميباشد
يعني ادب و آداب گفتگوي نوشتاري يه چيز مطلق نيست
گرفتم
na dige baz nagerefti,ye jooraee mishe :javabe hay ,hooye khodemoon,bebinam indafe chikar mikoni?
jomhoorie islamiam ke ostade shomas,ma jesarat nemikonim,mohkam bechasbid behesh.
هركي با تو نيست طرف جمهوري اسلاميه ؟!
تمام ديكتاتورها همينجورين
يا با مني يا برعليه من حد وسط ندارن
وقتي به خانوم هما ميگم خوندن مطالب فاسد رو آدم تاثير بد ميزاره اينه ها
اسم تو رو زياد ديدم . دراز مدت تحت تاثير نوشته هاي نسوان قرار گرفتي
ess عزيز به اين موضوع لطفاً فكر كن:
آيا هركس كه با نسوان و فكر اونا مخالفه به اين معنيه كه طرفدار جمهوري اسلاميه ؟!
و اما مساله ی عجیب اینه چرا هر چی جک و جونوره (عنکبوت پشمالو-خر مگس- لابد فردا عقرب ومارمولک…) میرن سراغ ویولتا ؟
azizam javabe khodeto khodet dari midi!
aval to dari migi hamoon kari ke too jomhoorie islami dare ejra mishe ,bad vaghti man migam bade?ajab baba!!!!
اميد آقا خاطره ايي براي شما بگويم كه به هيج وجه ربط به نوشته نسوان ندارد
يك بنده خدايي معروف به تَوَهُمي نِژاد سال گذشته رفت ميدون وليعصر يه سري آدمو به زور و با دوز و دغل دور خودش جمع كرد و به بقيه مردم گفت خس و خاشاك . كلي كيف كرد و ذوق مرگ شد وقتي كه ديد تعدادي اندك از ناچاري و ترس بدنامي و متهم شدن به سوسك و مگس بودن تشويقش ميكنن .
مثل شاهزاده نارسيوس به اين توهم افتاد كه خودش بهترين و جاي خودش بهترين جا و جاي بقيه پشت پنجره و كنار زباله هاست.
ای بابا شما مردها هم نوبرشو آوردید خاب برید توی سایت های دیگه عقده هاتون رو خالی کنید این همه سایت هست مس بالاترین ، دنباله ، دیگ ،خودنویس و داناترین پاشید برید اونجا، اومدید توی نسوان نشستید نه حیا نه شرم و نه عفت کلام رو رعایت می کنین مگه تو خونه هم این طوری سخن می گید! همه رو عاصی کردین فک می کنین کسی هم به شما گوش می ده هی بهم نون قرض میدین.
Bala Nesbat Yadet Raft Golam
=((
❗
* » ….. بر برکه ی لاجوردین ماهی و باد ، چه می کند این مدیحه گوی تباهی ؟
مطرب گورخانه به شهر اندر چه می کند
زیر دریچه های بی گناهی ؟ !
بگذار برخیزد مردم بی لبخند….بگذار برخیزد ! »
———–
* شاملو
ویولتای عزیز….
ابزار ابراز وجود خرمگس، همان ویز ویز فراوان است…غافل از اینکه گوش بعد از مدتی عادت می کند به اصوات مدام و تکراری…و دیگر شنیده نمی شوند !
به پنجره هایی نگاه کن که یکی بعد از دیگری رو به این افق باز می شود، هر کدام هم با لبخند خاص زیبای منحصربفرد خود….
امید ٥
یه سوال: تو چرا نمیری وبلاگ شخصی بزنی ؟ چون هم خودت کمتر حرص میخوری هم این همسنگرات میتونن اونجا بیشتر از قلمت فیض ببرن.
درود بر تو و اندیشه ی تو
عالی بود چون همیشه
هزاران لایک برای شما نسوان بی مانند
ویولتا، عزیزم، عاشــــقتم. تو نابغه ای، بی نظیری، باعث افتخاری، پایـــنده باشی خانوم گل. اول صبح کلی حال ما را خوب کردی.
مطلب جالبی بود توخودت پهنی که یک عده خرمگس ازسرناچاری دورت جمع شدن بویت تو تمام اینتر نت پیچیده تورا به اون گاوی که ازش افتادی به جامعه ی خرمگسها خدمت کن مثل گاو مفید باش تا همه از وجودت بهره ببرند تو زبان فرانسه برای هراسمی جنس مذکر یا مونث میذارند به نظر من تو مونثی وخرمگسها مذکرند واقعا پهن هم پهن های قدیم که اگه شیرینی بودی خر مگسها ستایشت میکردند
ببین به تو اصلا مربوط نمی شه که ما از چه نوشته ای خوشمون می یاد و از چی بدمون می یاد. زندگی خودمون و خودمون براش تصمیم می گیریم!
تو هم برو وبلاگهایی رو که بیشتر دوست داری رو بخون مثل وبلاگ زن دوم و….اگه ما اومدیم گفتیم چرا این وبلاگها رو می خونید یا می نویسید!!
1. اون که پهنه.بقیه هم که خرمگس یا زنبور از خود بیگانه! مومنه! تو چرا تو این فاضلاب اومدی؟!…
2.کی شود دریا به پوز سگ نجس؟! تمام اینترنت؟خدایش میدونی اینترنت کجا تموم میشه؟ مرزش چیه؟ چچوری همشو سیر کردی که نتیجه گیری هم میکنی؟
3.وظیفه هیچ کس حتی شما خدمت به خرمگسها نیست.مگه خودتون علاقه مند باشی.
4.گاو مفیده ولی گاو گاوه. ما می خوایم که گاو هم نباشیم.والا !!!
5. پین های قدیم؟ خدا وکیلی مثکه شما کورس پهن شناسی گذروندی.سرکار علیه,همه چیز دنیا پهن نیست.بیخیال.
خر مگسها، اگر فرض کنیم که آنها هم موجوداتی اند که فقط جایشان را اشتباه گرفته و به اتاق آمده اند، حقیر هم نیستند قبول دارم که جایشان معلوم است اما همیشه گم می شوند.این گم شدن مال ذات آنهاست که اتفاقا خر خرمگسی شان را پررنگ می کند.اما وقتی به معنای واقعی حقیر می شوند، که به گم شدن عادت می کنند.هی دلشان می خواهد گم شوند و تازه در عین گم شدن عشوه گری تهوع آوری از خود نشان می دهند.
زن ایرانی تو از چی ناراحت شدی بدت میاد نیا بخون منحرف میشی مگه مجبورتون کردن بیاین و بخونین خوب برید سایت ها و وبلاگهای دیگه رو بخونید جنبه ندارید چرا اراجیف می نویسید ؟
عزیزم این همون جوات یساری و بدون شرح و ….. ایناست دیگه با یه اسم دیگه اومده
بر خرمگس معرکه لعنت بشمار
چرا بعضیها فکر میکنن این خرمگس اشاره به مرد هاست، یعنی شماها تا حالا زن مزخرفی ندیدید که واقعا جاش رو پهنه؟
از وقتی وارد کامنت دونی شدم صدای وز وز چند تا خر مگس تمرکزم رو بهم ریخت! عجب سمج هم هستن. بارها گفتم باز هم میگم :تو بی نظیری ویول
برگشتی ابری جان؟ جات خالی بود..
با sima کاملا موافقم. هستند بعضی خر مگس های اصلاح طلب در این بلاگ که بر حسب اتفاق زن هم هستند! فعلا خبری ازشون نیست ولی شاید این جمعه بیایند شاید! احتمالا مشغول راز و نیاز با خدای خر مگس ها هستند!
مینو خانم
حالا چه اشکالی داره، مردها هم بیان اینجا، هم کلاس تون میره بالا و هم شاید چیزی یاد بگیرید، این بده؟
نه خوبه ، شایدم ورچپه باشه جامدادی محترم
خدا همتونو بیامرزه. الهی آمین!
امید خان
خسته نباشی، واقعاً…دست گُلت درد نکنه..دو دقیقه اومده بودیم خودتو ببینیم، همش تو آشپزخونه بودی
عزیزم فکر کنم «قلت زدن» درست تر باشه، حالا بازم هر چی شما می گی…
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست// عرض خود میبری و زحمت ما میداری» حافظ …
متن جالبی بود
man nemidoonam inja chi mig\zare va comment gozarha ro nemishenasam,faghat middonam ye bar ye comment gozashtam ke khanome nevisande nazaresh khalafe nazare man bood( raje be ghazyeye khodnevis) va oon moghe tamame zhesthaye roshanfekri kenar raft va ishoon barkhord tondi kardan,,hame ta vaghti googooli hastan ke movafegh bashan,
خانوم محترم بنده شخصا هر روز دو تا لینک می بینم که عین نوشته ی من رو کپی کردن و به نام خودشون در وبلاگشان گذاشتند یا ای میل هایی که بدون ذکر نام وبلاک ما دست به دست میشه. هرگز حتی به ذهنم نرسیده که عکس العملی نشون بدم. شما بدلیل شباهت دو کلمه به تیتر تون که من اصلا نخونده بودم اینجا در رو از جا کندین. بنده هم پاسخ شما را دادم.کدام ژست روشنفکری؟ وقتی من کپی نکردم وشباهت اتفاقی بوده بیام بگم که کردم که شما را خوشحال کنم؟ راستی شما هم انقدر جدی نگیرید خودتان و مارا .بر خورد تند بنده چه بوده به جز دفاع از خودم در برابر تهمت شما؟ من که شخصا هیچ مشکلی با شما ندارم. همیشه هم پاسخ شما را می دهم برای اینکه تصور نفرمایید که خطاب نوشته به افرادی مثل شما یا مخالفان نظر بنده است..جای شما بر سر ماست و دوستان اهل قلم و هم اندیشه ی ما هستید. حتی اگر اختلافی باشد احترام آن را می پوشاند درضمن اگر این شما راخوشحال می کند باید بگم که شما چه مخالف چه موافق ما برای ما گوگولی هستید و خواهید بود
از این گوگولی و گوگولی بودن خوشمان امد ایا میشود من هم گوگولی باشم ؟ پیشاپیش از الطاف کریمانه شما سپاسگزارم
ستاد خواهران پشت در بخت مانده ی محبت ندیده ی مقیم مرکز
شما هم گوگولی جان و دل ما هستید مگولی هم هستید. شوگولی هم هستید
:)))
مرگ بر ضد ولایت ویول
نوشته هات همیشه یه جورایی بوی بر ما مگوزید میدن. شایدم واسه همینه که خرمگسا دورت جم میشن.
خب تو هم یکی از اونایی!!
سلام .
من عقیده دارم همه موجودات طبقه بندی دارن . یعنی اون جریان اختلاف طبقاتی فقط مربوط به آدما نیستش که .. میتونه ماله هر صنفی باشه از جمله جماعت محترم خرمگس .. برای وضوح مطلب اشاره میکنم به کتاب جوناتان مرغ دریایی .. یا اصلا داستان سگ اصحاب کهف که بنا به روایاتی تا مرحله آدم شدن هم پیشرفت داشته !!!
اما از بحث که خارج نشیم خرمگسا هم طبقه بندی دارن .. ممکنه به حکم سرنوشت خرمگس شده باشن اما همشون پهن نشین نیستن الزاما .. بعضیاشون اصولا دوست دارن مراوده داشته باشن با اجتماع آدما .. یعنی حتی ممکنه استعداد و خاصیتهایی هم داشته باشن ولی فقط به جرم خرمگس بودن که یه ویژگی قهری و ذاتی بوده ( و نه اکتسابی و انتخابی ) جایی ندارن تو اجتماع آدما !
الان یکی پیدا نشه بگه حالا تو چه اصراری داری که بیاریشون تو آدما .. نه قوربونتون برم .. اصراری نیست . فقط کمی تلطیف کردم خرمگس بودن رو .. آدم با هر وسیله ای از چندتا خودکشی و افسردگی هم جلوگیری کنه ثواب کرده !
بايد سعي كرد به جاي كشتن خرمگس؛فرق گوه و آدم را به او ياد داد
لینک شما افزوده شد از این پس می خوانمت….
آه كه دلم پراست ازناله هاي اين نسوان آه كه هرچه بگوييم برايش مهم نمي باشد آه اين چه وضعي است
آه ازاين همه تبعيض نژادي كه قائل ميشن آه
پکر شدم یه جورایی. خوب پس فرق من و شما و بقیه دوستان با اون ادمهای بی ادب و بی هنر که به هر دلیلی مخالفشون را بزغاله و گوساله میخوانند در کجاست؟
خیلی حال کردم با نوشتت/ می دونم آگاهانه بود اینکه روش جدیدی برای تاراندن خرمگس ها بجز روش پدر یا روش خودتون بکار بردید- امیدوارم بر روی خرمگس های مورد نظرتون تاثیر گذار باشه.
@ امید 5
به نظر من هم بهتره خودتان وبلاگ بزنید و از فضای وبلاگ دیگران جهت نوشته هایتان استفاده نکنید.چون اینجوری فقط کسانی که دوست دارند با شما و درد دلهاتون وقت بگذرانند میایند سراغتان.
@ ویولتا
خوب بود مثل همیشه!
اولش بنا بود با هم سیب خوردن یاد بگیریم.
چقدر سخت میگذره به خرمگسهایی که بجای طویله میان توی اتاق!!!
Khanoome!! kheili mohtaram
avalan inke bargard aghab comment e mano dobare bekhoon bebin ke dari tohmat mizani ke khodeto mojah jelveh bedi,man hargez dari ro az pashneh nakandam o adab ro reyat mikonam,, doroogh nagoooo. dovoman shoma ham khodeto kheili jedddi nagir rooye sare shoma ja dashtan har chand kheili mohemme vali na merci,, sevoman shoma ke az kharmagasha shekayat mikoni ye negahi ham be khodet bendaz,, manzooram inbood,,na inke bekham bemiram ke manam googooli basham,,no thanks,
این از نوشته هات بود که اینقدر به جا و عالی بود، کاملاً نو کامنت بودم؛ آموزشیه، درسه … ولی وقتی اومدم کامنتهای پست رو خوندم، دیدم نه! باید به عنوان خواننده اعتراض کنم که چرا اینقدر تعداد خرمگسهای این وبلاگ زیاد شده … ببخشیدا!!! حال آدم رو به هم میزنند؛ ابراز وجودهای بی ربط؛ لنترانی؛ دهن کجی، شر و ور گفتنهای کاملاً خارج از موضوع، بی ادبی، کل کل های بی مزه و غیرمرتبط … آخه اینجا کامنتدونیه یا دیوار دستشویی عمومی؟!؟! هر کی میآد و هر چی دلش میخواد مینویسه و …!!! البته قبلاً هم گفتم که شما مختارید که هر جور دلتون میخواد وبلاگتون رو بگردونید، ولی وقتی دیدم این دوستان هر جور دلشون میخواد کامنت مینویسند، گفتم من هم یه کامنت اعتراضی بگذارم تا شاید اونهایی هم که به این روند کامنتدونی معترضند بیآن و اعتراضشون رو بگن و شاید زیاد شدیم و زورمون رسید و شما رو مجبور کنیم کامنتهای بی ربط رو حذف کنید …. اگه هم حذف نکردید تاکتیک کمپینمون رو عوض میکنیم ….
عادل عزیزم به زودی این قضیه رو به رای میزاریم. اگه نظر اکثریت این بود عمل می کنیم. کامنت دونی ما متعلق به شماست. خودتون باید نظر بدین. این رو بارها گفتیم و اصلا شعار نیست. توی صفحه اصلی ما می نویسیم اینجا را شما رونق دادین پس مال شماست و با نظر شما خواهد گشت
agar ham moshkelet in bood ke mikhasti sabet koni matlab ro copy nakardi mitoonesti dodsto begi,, na ba javabe koobande,,ke dar gozashte be oon giss o giss keshi migoftan,, NATIJATAN FAGHAT ZHEST E ROSHANFEKRI DARI AGAR NA DAST BE KAMARI,
من نمیدونم که چرا وقتی چیزی مینویسی میره اون بالا ها یه جا واسه خودش وای میسته نوشتت ؟؟؟
سلام
فکر کنم این لینک دیدگاه شما رو بیان کنه
شاد باشید