وقتی عروسی کردم تنها چیزی که بابام بهم گفت این بود که سعی کن تا 10 سال بچه دار نشی. وقتی مطمین شدی که می خواهی تمام عمرت با این آدم بمونی اونوقت به بچه دار شدن فکر کن. ولی من از اونجا که هیچوقت بچه حرف گوش کنی نبودم بعد از چند سال بچه دار شدم و بعدش هم جدا شدم. در تمام طول پروسه طلاق مهمترین چیز برای من و اصغر بچه بود. اینکه چیکار می شه کرد که این بچه کمتر اذیت شود.منم خر نیستم می دونم که محیط ایده آل برای بچه محیط خانواده با پدر و مادرشه. ولی همه چیز که تو زندگی ایده آل نیست . یک وقتهایی باید بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنی. شاید من خیلی خودخواه تر از مامانم و نسل اونم و می خوام این یکبار زندگی که حق من است رو زندگی کنم.

توی همه کتابهایی که خوندم چند تا نکته بود که گفتم اینجا بگذارمش:

بچه ها پیش خودشون فکر می کنند که حالا که پدر و مادر همدیگر رو طلاق داده اند ممکن است اونها رو هم طلاق بدهند. برای همین خیلی مهم است که بچه ها حس دوست داشته شدن و امن بودن رو از دست ندهند. روزی صد بار به بچتون بگین که دوستش دارین. من خودم نشستم برای بچه هام در مورد عشق بدون شرط و عشق با شرط توضیح دادم. گفتم که عشق بدون شرط فقط بین پدر و مادر و بچه است و هیچ چی نمی تونه اون رو از بین ببره و هیچ جوری نباید نگران باشند. حواسمون باشه که فقط هم حرف نیست بچه باید این عشق روتوی رفتارمون حس کنه. ابراز عشق هم با لوس کردن بچه فرق می کنه.

هیچوقت جلوی بچه از همسرتون بد نگین یا نگذارین کسی بد بگه حتی اگر بدترین آدم دنیاست. حواستون باشه که اگر دارید با تلفن با دوستتون حرف می زنید و بچه داره اون گوشه نقاشی می کنه اون چهاردنگ حواسش به شما و حرفاتونه. خیلی مهم است که بچه ها مجبور نشوند که بین پدر و مادر یکی رو انتخاب کنن. از بچه ها بعنوان وسیله ارتباطی با همسرسابقتون استفاده نکنین. سعی نکنین ازشون اطلاعات بکشین بیرون.

بچه ها جورای مختلفی با طلاق کنار می آیند. بعضی ها عصبی می شوند بعضی  ها افسرده می شوند. خیلی مهم است که درباره طلاق باهاشون حرف بزنید هر چند ممکن است خیلی براتون سخت باشد.خیلی مهمه که بچه ها بدونن که حق دارند که احساسات مختلفی داشته باشند. فقط باید بهشون کمک بشه که چطوری با احساساتشون کنار بیایند وبه قول آمریکایی ها رگله کنند.

اگر بچه به یکی از والدین خیلی وابسته است. شاید ایده ی بدی نباشد که یک عروسکی خرسی چیزی توی خونه اون یکی دیگه داشته باشه که هروقت دلش برای مامان یا بابا تنگ شده بتونه اون عروسک یا خرس رو بغل کنه.

حواستون باشه که یک وقت بچه فکر نکند که طلاق تقصیر اون بوده است. اون روزی دختر من به من می گه تو و بابا اگه بچه نداشتین از هم جدا نمی شدید. این حرفش مثل پتک تو سرم خورد. نمی دونم از کجا چنین فکری کرده بود. نشستم کلی باهاش حرف زدم که این جدایی هیچ ربطی به شما نداره و بعضی وقتها آدم بزرگها به این نتیجه می رسند که نمی تونن با هم زندگی کنند و …

دوستی دارم که در بچگی پدر و مادرش از هم جدا شده اند. اونروزی به من می گفت که وقتی بچه بوده چند بار نامادری اش بهش گفته بوده که تو اگه بچه خوبی بودی مامانت تو رو رها نمی کرد که برود. به نظر من گفتن این حرف بدترین کاری است که تو می تونی با یک بچه معصوم بکنی.

الان که دوباره متنم رو خوندم دیدم چقدر توش دستور دادم. منظورم دستور نبود ها بهتون بر نخوره که این ضعیفه چه پر رو شده و فکر میکنه چقدر کارش درسته که به ما دستور می ده. به قول آمریکایی ها من فقط خواستم دوسنت خودم رو بگم.