دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش *** کز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
سالها پیش ،عصر یک روز مقدس تابستان، فرشته ای بر من نازل شد و مرا به دبه ی عرق کشمش پدرم که در جایی امن در پستویی در زیر زمین نگاه داری می شد رهنمون شد و گفت: اشربوا! گفتم جدی می گی؟ من که هنوز دیپلم ندارم! فرشته بانگ زد: اشربوا! باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من عنب!گفتم خب، خب چرا داد می زنی ؟ بسم الله گفتم و لبم رو گذاشتم روی لب دبه پلاستیکی 4 لیتری وعرق داغ را رفتم بالا و ماجرای من با الکل آغاز شد.
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز*** خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
اولهاش یواشکی می خوردیم.نه از مزه خبری بود و نه از چیپس و ماست نشانی ، اما عجب دورانی بود. چه مستی های سبک و لذت بخش و پرخنده ای بود. یک شب برفی با دختر عمه ام ته یک کوچه بن بست نشستیم و انقدر خوردیم که هر دو مست و پاتیل شدیم. هوا سرد بود و سگ هم تو کوچه پر نمی زد.طاق باز افتادیم کف زمین روی برف ها و خیره شدیم به برفی که از آسمون روی صورتمون می بارید.احساس می کردی داری پرواز می کنی و کشیده میشی تو آسمون ،حال عجیبی بود ؛بودن کنار یک دوست،دراز کشیدن کف زمین کوچه و بارش بی وقفه برف و سرمایی که به یمن الکلی که در خونت جریان دارد حس نمی کنی .از اون لحظه های نابی بود که فکر می کنی شاید کل زنده بودنت به همون یک لحظه می ارزد.از اون لحظه هایی که فکر می کنی شاید زندگی اون قدرها هم چیز گهی نیست و ارزش زنده بودن دارد.
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب*** جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
از اون روز خیلی سال می گذرد.خیلی چیزها توی این مدت عوض شد.ما بزرگ تر شدیم و دیگه عرق خوری هایمان را از کسی پنهان نکردیم.خلوت های دو نفره ی انتهای کوچه ی بن بست تبدیل به میهمانی های میگساری شد. عرق سگی تبدیل به ابسلوت شد و ابسلوت جای خودش رو به اسمیرنوف داد.من توی این مدت خیلی کارها را شروع کردم و نصفه نیمه رها کردم، خیلی آدمها آمدند و فراموش شدند ، خیلی عادت ها امدند و ترک شدند ولی تنها چیزی که توی تمام این سالها با من آمد، یک ملکول ساده بود که دو تا کربن و 6 تا هیدروژن و یک اکسیژن بیشتر نداشت.
من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد*** قالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
مردم الکل را با مزه می خورند تا راحت تر از حلقومشان پایین برود ؛ من زندگی را با الکل می خورم تا بتونم مزه ی گندش را تحمل کنم. نمی دونم چطور بعضی آدمها کثافتی به اسم زندگی رو بدون الکل قورت می دهند. شاید اونها خیلی وارسته، خیلی وارفته یا خیلی به سجایای اخلاقی آراسته اند. برای من اما الکل تنها چیزی است که قورت دادن این عن را آسان می کند. خود الکل با همه ی تلخی اش برای من یک جور مزه است.به محض این که اولین قلپ را می خورم تبدیل به آدمی می شوم که باید باشم. سبک و رها و شاد!
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد*** نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
دنیا روی دوش های خسته ی من مثل باری است که باید حمل کنم.وقتی مستم می تونم این بار را برای یک لحظه پرت کنم و احساس سبکی کنم .ترسم می ریزد ، تنش هایم پاک می شود، تزویر هایم شسته می شود. تبدیل به آن چیزی می شوم که باید باشم .بدون الکل خلقت من چیزی کم دارد، شاید باید خدا جوری مرا می آفرید که همیشه غلظت ثابتی از الکل در خونم جریان داشته باشد. شاید اون وقت آدم خوش اخلاق تر ، خلاق تر و بهتری می شدم؛ گیریم که اندکی تلو تلو می خوردم و زبونم می گرفت اما من در هوشیاری هم بسیار تلو تلو خورده ام و الکن مانده ام و راستش سرگردانی هایم به مراتب دردناک تر و مخرب تر بوده است.
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر*** به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
الکل کبد را خراب می کند، مغز را ذایل( زایل؟ ضایل؟ ظایل؟) می کند و هزار عارضه دیگر دارد، مهم نیست. اگر هلاک کند هم باکی نیست. بقول سیمون دو بوارهمه می میرند! از مردن باکی ندارم .همه ی هراس من مردن در سرزمینی است که در آن اسمیرنوف نباشد..هوومم.. ؟؟آره می دونم ..این ضد اخلاقی ترین چیزی است که تا حالا نوشتم.اما..تفصیر من نیست ، شما هم اگه یک بظزری اسمیرنوف رو خالی کرده بودیذ بهتر ار این نمی نوشتید .ای داد ، جرا این چوری مب شه.. انگتار سرم داره می کنه با کونم بازی، اس کوئز پذرت زمریا ی رازی!
loverlooloo گفت:
من اول 🙂
حالا برم بخونم ببینم چی گفتی 🙂
mahtab گفت:
حرام است
loverlooloo گفت:
نننننننننننننوش جونت بره جایی که درد و غم نره 🙂
آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت
معشوق و شراب و می پرستی را ساخت
بی شک قدحی شراب نوشیدو
از آن سرمست شد این جهان هستی را ساخت
خرزهره گفت:
به خاطر همین یه پستت تا ابد دوستت دارم
نسوان گفت:
منم دوستت دارم.خر جون..اما تو از زنها بدت میاد ولی یادت باشه من فمینیستم. یک فمینسبسییسات الکلیست! ووخ..من چرا این حجوری سمس شم یکی میم..من؟
ناشناس قبلی گفت:
استفراغش وسط نصف شب چی؟
فرهاد گفت:
حالم به هم می خوره از زنی که دهنش بوی استفراغ بعد از مصرف الکل را بده. گاهی اوقات بوی استفراغ به بدنشون و لباساشون هم میمونه.
مدونا گفت:
حالا شما زیاد خودشو ناراحت نکن، ما هم حالمون از مردی که استفراغ کنه بهم میخوره. زن و مرد نداره که، استفراغ، استفراغه.
نسوان گفت:
چرا مدونا جون ! مرد باشه اشکال نداره. اساسا مرد باید بوی الکل و عرق و استفراغ و جوراب بده. زن باید بوی عطر و قرمه سبزی بده…. می بینی تفکر کثافت زده ی متحجر رو؟ مدتهاست که دیگه با الکل شکوفه نمی زنم .. اما با خوندن بعضی کامنت ها گلاب به روتون آدم هوس استفراغ می کنه!
مدونا گفت:
همون!
بی طرف گفت:
حالا شما ها با هم دعواتون نشه و مثل خروس به هم نپرید.
ولی خدائیش خیلی از زنها ظرفیت خوردن مشروب قوی را ندارند. من توی همین آمریکا اونقدر دیدم که اینها بعد از مست کردن به خودشون شاشیدن که حد نداره. همینطور مست و پاتیل میافتند گوشه خیابان و شلوارشون و لباسشون خیس شاش میشه. یک بوی بدی هم بلند میشه که حد نداره.
عادل گفت:
لذتی که در تگری هست؛ در هیچ یک از آفریده های خدا نیست …. یه حال خاصیه؛ باید بچشی تا بفهمی من چی میگم!!!!
رهگذر کاملا نا شناس تاکید می کنم کاملا گفت:
زیاد ذوق نکن خرزهره وقتی بیشتر دوستش داری که نصف شب توی مستی بهت زنگ بزنه و گریه کنه بگه که تو رومیخواد و تو از اون سر دنیا خودت رو بهش برسونی و تا صبح بگیریش تو بغلت و نازش کنی و ببوسیش و تن و نفسش که بوی الکل و یک جور عطر عجیب میده رو بپرستی و تا صبح توی خواب نگاش کنی و صبح که بلند میشه با تعجب نگات کنه و بگه تو اینجا چی کار می کنی؟ و اونقدر مست باشه که یادش نیاد تو اصلا ٌ کی هستی!
نسوان گفت:
حالا کی هستی؟ کی کی هستی؟ کی هستی و چی هستی فقط خدااااااااا می دونه حل این معما ما رو کرده دیوونه .. دارا را رام رار رام راام دی ری ریم ریم…
گیتی گفت:
🙂 🙂 🙂 🙂 🙂
ببعی گفت:
با خوندن این پستت ، دلم دوباره هوای مشروب کرد
باید برم لباس کاماندویی بپوشم و استتار کنم و پس از کلی عملیات محیر العقول، بدستش بیارم
به قول بالاترینی ها ، مملکته داریم؟
خوش به حالت ویول جان که جایی زندگی می کنی که از ساده ترین خوشی های زندگی محرومت نمی کنن
لب بر لب کوزه بردم از غایت آز
تا زو طلبم واسطه ی عمر دراز
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می ، خور که بدین جهان نمی آیی باز
مدونا گفت:
نـــــــــــــــــــوش! من فقط با الکل خودمم، واقعیت تلخیه ولی حقیقت داره. دنیای خوبیه دنیای مستی …
گوقمان گفت:
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
عجیبه منم دیشب همین حال مزخرف تو رو داشتم اما بدبختی هیچی تو دو و دستگام پیدا نشد که از این حال درم بیاره
آلبوم رباعیات خیام شجریان با دکلمه ی شاملو رو گذاشتم به جاشو ….
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه ی ساز عراقی هیچ است
هر چند در احوال جهان مینگرم
حاصل همه عشرت است وباقی هیچ است
ناشناس گفت:
عالی بود. منم عاشق اسمرینفم اونم 50٪ . اونجا چنده؟ اینجا 15 دلار. مفته بخدا مفته
توت سیاه گفت:
همه میگن بخور نوش جانت!
من که تا حاالا نخوردم
ولی حالا که داری میخوری بد مستی نکن و گور بابای زکریا رو نلرزون. به زکریا چه، تازه باید ازش تشکر هم کنی که چنین مایه عشق و حالت شد.
دعوا داری با خدا دعوا کن که چرا آفرید بعد منع اش کرد.
زکریای بدبخت فقط کشف اش کرد.
در ضمن حالا که ذات ات رو خوب شناختی بشین و خوب بخور
پرهیز مکن ز کیمیایی که از او / یک جرعه خوری هزار علت ببرد
(که من هم ذات ات رو خوب شناختم و تکلیفم مشخص شد نقطه)
همایون گفت:
آتشی می زند بر این شبها/ سوز عشق تو و سوز تب من/ یک شب ای ماه قدم رنجه نما/ تو به مهمانی غم در شب من/ من به یک سو و قدح سوی دگر/ می چکد خون شراب از لب من
شلم شوربا گفت:
کاملا مشخصه که اسمیرینوفش اصل بوده وگرنه اینقدر قشنگ نمینوشتیش.
نسوان گفت:
وا؟ من همیشه فشتک می تویسم. مگخ ممی بینی>؟
گیتی گفت:
تو همیشه فشتک می نویسی عزیزم ، شک نکن … من که همیشه ممی دیدم…قربون اون لهجه ی مستی ات برم من ….
نسوان گفت:
جیگملتو بخورم من.. خام خام
عادل گفت:
چه قدر به حالت حسودیم شد …..وااای دلم ته اون کوچه بن بست رو خواست ….
راستی دقت کردی که چقدر خاطرات عرق خوریها دلنشینه و چقدر حس مشترک میآره ….!!!؟!؟
ترقه گفت:
مطلب بسیار باحالی بود
باعث شدی دوباره برم بدنبال می و میگساری
لطفا برای این مصرع یک رهنمودی بفرما
شب شراب نیرزد به بامداد خمار
ممنون
نسوان گفت:
من رهنمودی ندارم اما لسان الغیب می فرماید
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشید چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد
آرام گفت:
طنز یعنی اونکه مثل طعم تلخ الکل حس چشاییت رو نابود کنه اما تنها اثری که ازش میمونه لبخند شیرین روی لبت باشه
آرام گفت:
طنز تلخت به شیرینی مستی بود، مرسی
رز گفت:
یاران میم ز بهر خدا در سبو کنید
آلوده غمم بمیم شست و شو کنید
جام لبالب می از آن دستم آرزوست
بهر خدا شفاعت من نزد او کنید
چو مست می شوید ز شرب مدام دوست
مستی بنده هم بدعا آرزو کنید
ابریق می دهید مرا تا وضو کنم
در سجدهام بجانب میخانه رو کنید
بیمار چون شوم ببریدم بمیکده
از بهر صحتم بخم پی فرو کنید
از خویش چون روم بمیم باز آورید
آیم به خویش باز میم در گلو کنید
وقت رحیل سوی من آرید ساغری
رنگم چو زرد شد بمیم سرخ رو کنید
تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک
در میکده بباده مرا شست و شو کنید
تا زندهام نمیروم از میکده برون
بعد از وفات نیز بدان سوم رو کنید
در خاکدان من بگذارید یک دو خم
دفنم چو میکنید میم در گلو کنید
از مرقدم بمیکدهها جویها کنید
از هر خم و سبوی رهی هم بجو کنید
دردی کشان ز هم چو بپاشد وجود من
در گردن شما که ز خاکم سبو کنید
ناید بغیر ریزهٔ خم یا سبو بدست
هر چند خاکدان مرا جستوجو کنید
بی بادگان چو مستیتان آرزو شود
آئید و خاک مقبرهٔ فیض بو کنید
شوماخر گفت:
ز خاک من اگر گندم برآید از آن گر نان پزی، مستی فزاید
خمیر و نانِبا دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سَراید
اگر بر گور من آیی زیارت تو را خَرپشتهام رقصان نماید
مَیا بیدف به گورم، ای برادر! که در بزم خدا غمگین نشاید
زَنَخ بَربَسته و در گور خفته دهان افیون و نقل یار خاید
بِدَرّی زآن کفن، بر سینه بندی خراباتی ز جانت درگشاید
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان ز هر کاری به لابد کار زاید
مرا حق از می عشق آفریدست همآن عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من مِی عشق بگو از می بجز مستی چه آید؟
رز گفت:
این یک کپی پیست بود ازدیوان غزلیات فیض کاشانی به نظرم دو تا اشکال داره . مصرع دوم باید باشه آلوده ی غمم و مصرع دهم هم باید خم «می» باشه نه» پی.»
فقط چون مطمئن نیست دستکاریش نکردم.
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
کامنت قبلی من که رفت قاطی باقالیا ولی اینو کپی / پیست کردم به سلامتی همه سرخوشان عالم :
من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه
هر گوشه يکي مستي دستي زده بر دستي
وان ساقي سرمستي با ساغر شاهانه
اي لولي بربط زن تو مست تري يا من
اي پيش تو چو مستي افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستيم به پيش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتي بي لنگر کژ ميشد و مژ ميشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم که رفيقي کن با من که منت خويشم
گفتا که بنشناسم من خويش ز بيگانه
گفتم : ز کجايي تو؟ تسخر زد و گفت اي جان
نيميم ز ترکستان نيميم ز فرغانه
نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دل
نيميم لب دريا نيمي همه دردانه
من بي دل و دستارم در خانه خمارم من
يک سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه
تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت می
زين وقف به هوشياران مسپار يکي دانه
نسوان گفت:
نیما هیچ معلومه کجایی ؟ تو هنوز سیدنی هستی و یک سر به ما نمی زنی؟ من فکر کردم رفتی بریزبین روم به دیفال سیل بردت .. خیلی نگرانت بودم …
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
هنوز سیدنی ام اگر بریزبین بودم هم سیل من رو نمی برد جنس ایرانی بیدی نیست که بلرزه با این سیلها …
خوش باشی
کاوه گفت:
خیلی خوب بود …
مریم گفت:
غالبا درسته نه قالبا البته خودت گفتی بعد از بطری ابسولوت اینو نوشتی پس انتقاد وارد نیست.
من از اون آدمهام که زندگی زهرماری رو به قول تو بی الکل و بی مزه قورت می دم تلخی زندگیم روزی عمق پیدا کرد که یکی مثل تو خیال می کرد الکل مزه زندگیه و با مزه جات و ملحقاتش اومد تو زندگیم، با همون الکل فکر می کرد می شه آدم شاد و آزاد و رها درحالی که می شد هیولایی که خودشم شرمش می اومد باور کنه چه گندهایی زده. آخرش هم رو تخت بیمارستان همه نیشخندهایی که به سیروزکبدی می زد رو با درد و ناله بالا آورد
من تعصبی ندارم خودمم گاهی لبی تر می کنم اما گمونم یه نمه سوءتفاهم شده این وسط. خیام هم اگه یه الکلی دایم الخمر گوشه بهمان استیت هاوس دولتی بود که ۲۵۰ دلار هفتگیشو همون روز دوشنبه ویسکی بخوره و تا آخر هفته ته سیگار و آبجو از این و اون گدایی کنه نه حال اختراع جبر براش می موند نه دقت ساختن تقویم جلالی. هروقت مخش از اینهمه فکر تعطیل می شده دمی به خمره می زده و شعری می گفته. قربون گاو خودمون برم که شیر نمی داد ولی ماشالله به مثانه اش! از اونهمه تفکر و ذوق و استعداد و نبوغ خیام ملت هیچیو نگرفتن الا بدمستی.
بد نگیری به خودت خانوم. تو از حال و هوای مستیت نوشتی منم از حال و هوای آدمی که با یکی تو حال و هوای مستی زندگی می کرد.
پسر بد گفت:
من فکر میکنم هر چیزی اندازش خوبه. اما هیچوقت نتونستم از الکل لذتی ببرم! با این وجود مشکلی با الکلیها ندارم مادامی که موقع مستی پاشون رو رو دمم نذارن. در کل موسی به دینش، عیسی به دینش
ناشناس قبلی گفت:
مریم خانم حرف حق را زدی
نسوان گفت:
می فهمم چی میگی. به دل نگرفتم گلم.
هیچی سخت تر از تحمل یک آدم دایم الخمر نیست، اما تحمل آدمهای شسته رفته و دو دو تا چهارتایی که با چشمهای هوشیارشون آدم رو زیر نظر می گیرن هم اون قدر آسون نیست. جالب اینه که دنیا تو رو کنار چنین آدمی قرار میده و من رو کنار آدمی که لب به مشروب نمی زد!
عادل گفت:
سخت تر از تحمل یه آدم دائم الخمر تحمل آدمیه که مدام بگه مشروب ضرر داره و به کبدت فکر کن یا اینکه به زور لب بزنه و بعد هم بگه نگرفت و حال نداد و …!!!!!!!!!!!!!!!!!
جک موریسون گفت:
خرابتم ویولتا!
این اخلاقی ترینش بود!نمی دونم چرا وقتی همه چیز داره به فنا می ره …و تو قهقراییم …سعی می کنیم لذت سیگارو مشروبو از خودمون بگیرم!
یادونه گفت:
اینو که خوندم همش فکر کردم داری داری وصف الحال منو میگی یه بار انقدر خورده بودم که تو هوای منفی ِهشت توی برف گفتم چه هوای بهاری ییه به به که هنوز که هنوزه همه برام دست میگیرن دمت گرم خیلی با این نوشته حال کردم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ناگهان بالتازار گفت:
با عرض سلام
ضمن پوزش از جسارت اصلاح میکنم که :
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
!!!!
یادونه گفت:
من عاشق آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
Baltazar گفت:
+++
Baltazar گفت:
البته من بنده آن دمم که ساغی گوید !!!
گیتی گفت:
ساغی می خوام بتونه از این حرفها بزنه کلا ، زاییده نشده هنوز !!
البته بستگی به ساغی هم داره ها … گاهی خود ساغی کار رو یک سره می کنه !! 😉
گیتی گفت:
الان ساقی درسته یا ساغی ؟؟ بالتی ؟؟؟؟؟
یکی به داد برسه ….من الان سواط حالیم نیست …آقا ما پشتمون رو دادیم به بالتی ….هر چه بادا باد !
Baltazar گفت:
چه کار خطرناکی کردی !!!!
معلومه که «ساقی» درسته !!! من سواد درست و درمونی ندارم ننه !!! این پشتت رو هم میکنی به ما دلمان میگیره به خدا !!!!!
گیتی گفت:
ای بی شرف….بیا روم به تو !! فرقی هم برای تو می کنه مگه !! 🙂
شیما گفت:
مست کردن برای فرار از واقعیتهای زندگی، هر چند تلخ ، کار آدمای بز دله !
Baltazar گفت:
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیــــاد مکن تو حیــله و دستـــــــان را
تو غــــــــــره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
پسر بد گفت:
والا من خیلی کارا کردم بجز تجربه دخانیات و الکل!
البته یه بطری ابسلوت خریدم و هر وقت خوردم انگاری یه مایع رو خوردم بدون هیچ احساسی. خیلی واسم جالبه این حسی که گفته میشه رو تجربه کنم ببینم چیه!
با یکی دو تا از دوستانم که خوردم، تقریباً خوابشون گرفت و اونچیزی که حس میکردم به اون جمع دو نفره میتونه اضافه کنه رو نکرد! ایراد کار کجاس خورندههای حرفهای؟
ناگفته نمونه یه بارم یه پک به سیگار برگ زدم که انگاری ریم از حلقم زد بیرون و 4 ساعت سر درد داشتم! (چه زهره ماریه که میکشن آخه)
مدونا گفت:
آخ من همه ی این زهر مارا رو هستم!
پسر بد گفت:
شاگردم میگیری استاد؟
پروژههای من همش رفته تو دیوار و موفقیتآمیز نبوده
مدونا گفت:
عزیزم از شوخی گذشته میخوام یه چیزی رو بدونی. بهترین درسی که میتونم بهت بدم اینه که بدونی واقعا مجبور نیستی چیزی رو که دوست نداری امتحان کنی. در مورد سیگار من به همه میگم موثرترین راه ترکش اینه که هیچوقت شروع نکنی، چون شروع که کردی دیگه واقعا راه برگشت نداری. سیگار راستش بد کوفتیه، اگه تاحالا امتحان نکردی خواهش میکنم هیچوقت امتحانش نکن. این در مورد بقیه مواد مخدر هم صادقه، من خداروشکر اهل اونا نیستم. در مورد الکل هم اگه واقعا تفییری احساس نمیکنی در خودت نخور. فکر میکنم الکل بهترین اثرش رو وقتی داره که توی جمع و جای شلوغ باشی. راستش انتخاب این اسم نشون میده که تو پسر بدی نیستی ولی دلت میخواد باشی. باور کن برخلاف اون چیزی که شایعه، پسرای خوب میتونن کاملا جذاب باشن ولی توی خوب بودنت باید استیل داشته باشی. یعنی همزمان باید یه چیزای هیجان انگیز برای کشف کردن داشته باشی. من خودم با ورزش هم های میشم اگه میخوای های بودن بدون الکل و مشروب و مواد رو تجربه کنی. خوب این سشن اول درسمون بود. برو درساتو حاضر کن تا دفعه بعد. 😉
پسر بد گفت:
من در مورد هیچ چیزی خودمو مجبور نمیکنم و کلاً با چیزی حال کنم هستم، نکنم نیستم 😎
در مورد راه برگشتم، فکر میکنم اینا همش بهونس و میشه هر چیزی رو ترک کرد و بقیه حرفا فقط واسه توجیه ادامه کاره. فکر میکنم اولین سیگار رو با بچهها واسه تست زیر 7 سال پک زدم و باره بعدی تو 32و 3 سالگی که همون سیگار برگ کوفتی بود!
اما ورزشو هر جوره هستم.
استاادد، میشه بگی سشن بعدی کجا برگذار میشه؟
مدونا گفت:
درس دوم: عجله کار شیطونه!
بابا من فکر کردم تو تین ایجری اونجوری نصیحتت کردم! وجدانم درد گرفت که صحبتای ما یه پسر بچه رو ممکنه از راه بدر کنه! جلسه دوم رو با در نظر گرفتن سنت برگزار میکنیم! فقط عجله نکن، هر وقت وقتش شد خودم صدات میکنم! 🙂
پسر بد گفت:
آخیی نازیی، چه وجدان باحالی داری تو. تازه اون تست رو 7 سال پیش انجام دادم
عجلههههههه؟ میبینی که این همه سال صبر کردم. خلاصه استاد، من در راه یاد گرفتن سمجم، عجله هم دارم (آخه چقدر عمر میکنیم همش که بخوایم صبرم بکنیم؟) بعدشم من شیطونو دوس دارم، چون هم کارای خوب خوب میکنه هم تو کاراش عجله داره و بیخودی کاری رو که باید انجام بشه رو به تاخیر نمیندازه 😉
مهم اینه که بدونی چیکار داری میکنی
شین گفت:
یکم تمرین لازم داری و سماجت. بعد عروج میکنی به بهشت. چه حالییییی. هیج چی بیشتر از ریب زدن موقع راه رفتن حال نمیده.
پسر بد گفت:
بیاستاد استعداد ممکنه هدر بره، گفتم که هیچ حالی نبردم!
یه شب خونه دوستم بود، موقع خدافظی دیدم یه بطری مشروب داره و صحبت که کردیم بهم داد خوردم، جالبه موقع پایین رفتن داغ میشه. چون کار داشتم خواستم بیام. کلی منو ترسوند که موقع رانندگی حواسم جمع باشه! راستش هیچ احساس خاصی نداشتم!
پسر بد گفت:
تجربه نشون داده که بدون استاد تلاش کردن هدر دادن انرژیه
پسر بد گفت:
یکم مثه خلسه رانندگی موقع خوابآلودگیه؟
اگه این باشه که حال میده، فکر میکنی رو ابرایی، گاهی اینور جاده، گاهی اونور جاده.
یه بار تجربش کردم، خیلی فاز میده. بشرطی که یکی از روبرو نیاد چون اونموقع همه با هم دستهجمعی به یه جای خوشآب و هوا به اسم «گا» میرن
شین گفت:
پسر خوب وقتی که ریب میزنی که موقع رانندگی نیست.
... گفت:
ای ول ای ول ای ول
حدیث از مطرب و می گو کین حکایت تلخ حکایتیست که تکرار میشود به کرر
مگر همین تلخ سگی ریا از رگ هامان بشورد
نوشانوشت باد غم زده دور از ما
بنوش بنوش بنوش
بنوش
فدا
فدا
فدا
چه میکنی تو با ما
شین گفت:
جانا سخن از زبان ما میگویی.
عاشقتم وولی
مریم ج گفت:
ساقی امشب مثل هر شب اختیارم دستته….
پسر بد گفت:
ای بابا اینجا ساقیگری بهتر از مستیه ها
حیف این هنرم ندارم 😥
کاغذ گفت:
کاش می شد منم الکل را جرعه جرعه بنوشم نه مثل دارو با زور . تصورم اینست که ژنتیک بعضی ها با الکل سازگار نیست و ان تاثیر خوشایند وصف شده را ، بر انان نگذارد . نمی دانم از بخت بدست یا اقبال خوش که الکل هر چند ناچیزش به خوابم میبرد و از عالم مستی بی نصیب
مدونا گفت:
میخوام یه کامنت بیربط به پست بذارم:
گیتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی … کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی؟
گیتی، گیتی، گیتی … گیتی رو بردن …. سیه چشمون بلند بالارو بردن …… بیا یه چیزی بنویس، اگه نیای به حرمت این پست، چنان گریه ای کنم، چنان عرررری بزنم، چنان کولی بازی دربیارم که نه تنها امشب بلکه شب های متمادی از وجدان درد نخوابی. خلاصه گفته باشم. مــــــــــــاچ موچ
گیتی گفت:
من اینجام…. جگرت را….
من وجدان ندارم آبجی…رو چیزهای دیگه حساب باز کن….. مثلا خریت !! 🙂
هر کی مارو برد پشیمون شد…خیلت راحت…
مدونا گفت:
ناک ناک .. نسوان جونی من دوباره کامنتم خورده شد. کمک!
pooriai گفت:
بسیار موافقم!
اصل زندگی مزه ی کنار مشروبِ ، یا شایدم مشروب کنار مزه!!
حمید گفت:
تا زهره ومه در اسمان گشت پدید * بهتر زمی ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم زمی فروشان که ایشان * به زان که فروشند چه خواهند خرید
حالا گذشته از محتوای متن شیوه نوشتنت را خیلی دوست دارم.کاش حوصله داشتی ویک رمان در همین مایه ها می نوشتی
زا یل =از بیخ کندن , از ریشه در اوردن
گیتی گفت:
به به …آخیییییش …چه بوی خوشی میاد اینجا !! بوی الک و برف و آتش درون و برون !
همین دیگه ، فقط صبر کرده بودین ما دو روز نباشیم بساط عیش و نوش راه بندازین وسط اندرونی !
ماشاالله چقد هم مست و پاتیل داریم ، جگر همتون را در هم !
اون کیه افتاده تو حوض ، بیارینش بیرون بابا…
آخه ویولتا ، جانور، یک کم صبر می کردی از سر اون کوه بلند برات از کاکتوس های چلانده شده روییده در برف ، تکیلا می آوردم !! 🙂
———
هما جون امشب دیگه نمیشه در بری ها ، گفته باشم ، یعنی از همین الان دارم می گم تا وقتی که بیای !
نسوان گفت:
خوپ بایر یه یجوری تور و بر می گردونیمدد دیگه گیتی عزی ززم
سبک نوشتاری جدیدی است که دارم روش کار می کنم. نظرت چیه؟ اسمشو میزاریم «دفتر خاطرات یک مست» و همه ی حروف الفباش پس و پیش نوشته میشه… چطوره؟
پسر بد گفت:
ینعی مهه متسا ایجنوری مشین؟
نسوان گفت:
داداش تو این کاره نیستی. بزار خودم بهت بگم
30% ادمها ژن الکل خواری دارن ( هموزیگوت )و به شدت بهش وابسته میشن
30% اون ژن رو نصفه نیمه دارن ( هترو زیگوت ) و با مشروب حال می کنن ولی الکلی نمی شن
40% هم اصلا اون ژن رو ندارن و خلاص
تو جزو گروه آخری. برات متاسفم. بیخود هم ادا در نیار برو به جاش تریاک بکش.
می بینی؟ به این میگن کار فرهنگی. چه وبلاگی ساختم. دستم درد نکنه…فردا سامانتا میاد همه کامنت های منو پاک می کنه.
گیتی گفت:
آخ آخ…. عاشقتم !!! 🙂
تا ظهور امام یک چند ساعتی مونده ، تا اونموقع کل فرهنگ و هنر به اوج رسیده خواهر ، نگرون نباش !
پسر بد گفت:
آآآآآآ ببین، این شد دلیل منطقی و علمی. من خدایی ژنشو ندارم، بخورمم فقط حرومش کردم و بس.
اما ژن تریاک رو هم ندارم 😎
یعنی کلاً اون ژن وابستگی به چیز (جسم) تو خونم نیست.
گروه نخورده مست نداریم؟ 😦 بابا منم میخوام تو یه گروه عضو ششششمممممم 😥
PRINCE گفت:
++++++++++
نسوان گفت:
عاشششششششششقتم
سامانتا
عادل گفت:
امان از هم پیالگی با اون 40 درصد …. !!!! انصافاً دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم …. باید برم یه پیک بزنم!
گیتی گفت:
I want to move it ,move it !!
خانم ما اطمعه و اشربه رو آوردیم نشستیم همینجا بغل دست شما…دست فرمونت که عالیه آبجی ! گرچه به دیوار سیمانی هم بکوبی هستم باهات ناجور !
از دفتر خاطرات یک مست…. گرچه باقیمونده چند روز گذشته مونده اما صبر کن تازه شروع کردم دوباره….به افتخار ویولتا …خودش ، روحش و اون چیزایی که منو اینجا گیر اداخت….
cheers
نسوان گفت:
به سلامتی همه ی اصحاب اندرونی !
گیتی گفت:
ایضا !!
Baltazar گفت:
نبینم پیک کسی خالی باشه !!!!
برو بریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گیتی گفت:
آقا …خانم ..بریم….اما بریم یک جای خوب…
یک جا که بشه آتیش روشن کرد این هوا…..
دورش هم بشه رقص یو ها یوها یوهایی کرد….
من رفتم بیرون از این چاردیواری……بیاین بیرون…چند تا ماشین هست ؟؟…خر عین الله خودش یک ده رو ساپروت می کنه….این هما کجاست ؟؟
من رفتم دم در …
مدونا گفت:
گیتی!! من یه کامنت برات گذاشتم وبال بال زنان ازت خواهش کردم که هرچه زودتر نامبرده را از نگرانی برهانی ولی خورده شد! خوشحالم که اومدی. امیدوارم این دیگه خورده نشه! بووسسس
مدونا گفت:
اومدددددییییی! یوهو! شات بعدی به افتخار گیتی!
گیتی گفت:
آمدم جانا….چی می گی تو ؟؟
تگری بزنی ایندفعه ، اول یکی می خوابونم تو گوش ات بعد هم دوش آب سرد ها…. گفته باشم از همین الان ! 🙂
مدونا گفت:
تو فقط باش اینجا! تو گوشی بزن، بکوب به دیوار، از پنجره پرت کن پایین! فقط داشته باش چقدر من لوطیم توی رفاقت:
به سلامتي شمع كه تااخرش به پات ميسوزه، به سلامتي همه اونایی كه تلخ ميخورن و شيرين سخن ميگن، به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش پشت کرد و به هیشکی پشت نکرد وبه سلامتي گاوچون نگفت من گفت ما …
دیدی حالا؟
گیتی گفت:
این الان دیالوگ رضا موتوری بود با مدونا ؟؟؟ 🙂
دیدم ..دیدم ، خوب چیزی بود آبجی !!
اما گاوچون چیه این وسط ؟؟ غرب وحشی ؟؟ خوب …بد …زشت ؟؟ پایه ام !! 🙂
مدونا گفت:
نخیر شما سرت گرمه الان! آبجی: به سلامتی گاو …. مکث، نفس عمیق …. حالا بقیه: چون (چونکه) نگفت من گفت ما.
اون بالا هم که با بالتی انگشت به دهن مونده بودین سر ساقی! ساقی خواهرم، ساقی عشقم … ای خدا مردم اینقدر آموزش دادم روی این بلاگ! ضمنا رضا موتوری اکسم بود، الان شده رضا سانتافا، جواب سلام منم نمیده، خدا ازش نگذره 🙂
گیتی گفت:
ببین آبجی من و بالتی عمرا انگشت به دهن بمونیم !! لسان الغیب فقط می دونه …این یک !! 🙂
ثانیا من چه می دونستم گاو میگه » ما «…من فکر می کردم فقط ملت همیشه در صحنه میگن » ما همچنان هستیم «….
من سرم هم گرم باشه حواسم شیش دانگ جمع همه چیز هست…مخصوصا که هما بزودی میاد …
رضا سانتافا رو من ندیدم به این قبله…کاشکی نشونم می دادی !
اصلا هر چی تو بگی….الان حالیم نیست !! 🙂
گیتی گفت:
برای آبجی مدونای با معرفت اهل حال…
خانم ما با این فیل تر شکن کوفتی جونمون در اومد یک موزیک برای امشب شما بفرستیم… بعد م که میره تو اسپم بی خیال شدیم…
تو که آرشیوش رو داری…خودت برو این Intervention این خواهر مدونای آرتیستمون رو بشنو از طرف من…..
ماچ و اینا …عق زدی بیا پیش خودم…خریدارتم !! 🙂
مدونا گفت:
بر منکر تو و بالتی لعنت. مـــــــــــــاچ
ناگهان بالتازار گفت:
از این ماچ چیزی به ما هم میرسه یا همش مال گیتی جانه !؟!؟!؟
مدونا گفت:
بالتی؟؟؟ هوس نون زیر کباب به سرت زده؟ برواول ببین آبجیم کجا رفته، بعدشم اصلا چرا که نه یه ماچ روی پیشونیت 😉
مدونا گفت:
برای گیتی جونم: یعنی عاشقتم. گوش دادم به یادت دوباره. عزیز خوش سلیقه ی من. .
And I know that love will change us forever
And I know that love will keep us together
And I know, I know
There is nothing to fear
And I know that love
Will take us away from here
میذارم اینجا بقیه هم گوش بدن. خودت که نمیتونی …(جیگر تو چرا وی .. پی ـ ان استفاده نمیکنی؟) شبت به خیر …
گیتی گفت:
🙂 هوس عصاره ی زندگیه… من خودم اینکاره ام !…حالش رو ببر بالتی، همش مال تو….. گلی به جمال زکریا
@ مدونا
دستت درد نکنه خواهر…. همین که شما شنیدی کافی بود، …مراد شما بودی !
من هر روز صبح به زورلباس تنم می کنم ، وی پی ان چیه خواهر من…..
مدونا از دید من آرتیسته …با همه ی چم و خمی که داره…. نوووووووش !
ببعی گفت:
به به گیتی جان، میبینم که این آدم دزدا از پست بر نیومدن
چه گرد و خاکی هم کردی در بازگشتت
چرا همه دارین تلو تلو می خورین؟
من وسط حوض آب چکار می کنم؟
گیتی گفت:
ببعی ببعی…. من از پسشون بر نیومدم….هما براومد به اون قبله….یک فتوا داد دستشون رو شد !
تو بودی توی حوض ؟؟ زودتر می گفتی …دیدم فرفریه ها…چه می دونستم خوب !! 🙂
پدافند گفت:
تا حالا خامنه ای را فحش میدادم حالا هم میدهم ولی یک تف بر روی زشت هم شما هم .
یا خدا یا ایران را این دو گروه سگ مذهب نجات بده هم از دار دسته خامنه ای و هم از دار و دسته این مستان بوگندون استفراغ کن حالم از هرچی زنه نزدیکه بهم بخوره
مدونا گفت:
عزیزم پس جایی که بوی استفراغ میده پیدات نشه. بوس استفراغی
ببعی گفت:
بی خیال مدونا جان، بیا یه پیک دیگه بزنیم، اینا رو هم بذار به حال خودشون
مدونا گفت:
هستم دادا! قربون تو من برم که اینقدر هوای منو داری xxxx
پسر بد گفت:
حاجی، شما که حالت از همه به هم میخوره! میشه بفرمایید چی حالتونو جا میاره؟
چند تا چیز هست که دنیا رو به گا میده، یکیش مردایی که حالشون از زنا به هم میخوره و یکیش طرف مقابل این، زنایی که فکر میکنن مردا واسه مزاجشون خوب نیست. بقیه موارد تو این بحث نمیگنجه.
اما هر دو طرف اینا کسایی هستن که یه کمبودایی دارن و سعی میکنن یه جوری با رفتن به حواشی خودشون رو خالی کنن!
گیتی گفت:
نگاه نکن پدافند جون….. معصیت داره !!…..اونورو نگاه کن …. صلوات بفرست !!
مدونا گفت:
کمک! من یکسره در حال رفتن ته شوت زبالم! الان شکوفه میزنما! اونوقت آقایون حالشون بد میشه خدانکرده!
مدونا گفت:
میشه کامنتای منو آزاد کنین لطفا؟(آیکون استغاثه و زانو زدن روی زمین و فوران اشک)
روزبه گفت:
خدا بگم چکارت کنه دختر….ما هیچی گیریم نمی یاد تو این مملکت امام زمان بعد شما هی دوبطر دوبطر خالی میکنی تو خندق بلا…ما هی چای سبز میخوریم و هی دلمان خوش است که سالمیم به رژیم مان ولی بعد که آرق میزنیم خودمان هم حالمان به هم میخورد از توجیه مان!!! ای دنیای بوگندوی بی عدالت!ای لغنت به تو خدا که شیراز نخوردی و شیراز رو ممنوع کردی…………………هی………
پسر بد گفت:
منظور از این شیراز، شرابشه یا دخترش؟ دخترشو که میدونم خیلی معرکس
گیتی گفت:
روزبه …خودتی ؟؟؟….آقا یک موزیک بفرست بیاد…چای سبز چیه الان قل میدی این وسط….
رژیم چی داری از حالا عزیز من ، به این خوشگلی به این نازی…..
آرغ که زدی بعدش …..موزیک رو رد کن بیاد …..
روزبه گفت:
آره گیتی جان خودمم…کی میخوای باشه تو این سیاه زمستون؟موزیک هم میذارم برات گیتی فقط یادت باشه باید حتما حتما مست باشی بعد گوشش کنی من با همین آروغ! های چای سبزم با گوش دادنش مست میشم دوستانی که ارباب خمره اند که جای خو.د دارند…..!
بعد هم پسر بد شیراز همه چیزش خوبه کاکو ….همه چیزش…!
http://www.mediafire.com/?zzmzn0ieeym
روزبه گفت:
این چشم به راه بررسی یعنی چی؟ شدی عینهو سیستم اداری ایران و کاغذبازی هایش؟ نکن خواهر جان…نکن عزیز جان!….
روزبه گفت:
آره گیتی جان خودمم…کی میخوای باشه تو این سیاه زمستون؟موزیک هم میذارم برات گیتی فقط یادت باشه باید حتما حتما مست باشی بعد گوشش کنی من با همین آروغ! های چای سبزم با گوش دادنش مست میشم دوستانی که ارباب خمره اند که جای خو.د دارند…..!
بعد هم پسر بد شیراز همه چیزش خوبه کاکو ….همه چیزش…!
http://www.mediafire.com/?zzmzn0ieeym
حالا درست شد فکر کنم!چشم به راه هم نیست دیگه!
گیتی گفت:
برم ببینم چی برامون پخته این سرآشپز خبره…. ای بد شیرازی !! شک ندارم هه چیزش خوبه ، از وجناش پیداست عاموووووو 🙂
دستت درد نکنه روزبه جون…الان چای سبز رو پایه ام باهات با همین موزیکی که فرستادی…..
Amis گفت:
روزبه جان موزیکت خیلیییییی عالیه…. اسمش چیه؟
می شه بگی که بازم ازش دانلود کنم؟!
Amis گفت:
یااااافتم!!! 🙂 ANATHEMA
پسر بد گفت:
راستی یه چیزی، واسه چی اینجا اکثریت خانومن؟!
میخوام بدونم ورود ما قانونیه یا نه اینجا؟!
Baltazar گفت:
مرام نامه دم در آویزونه !!!
قسم به سیب!!!
فقط در صورت عدم التزام به ولایت نامحرمی !!!
درست میگم صاحبخانه؟!؟!؟!؟!
پسر بد گفت:
ای بابا، بد شد. آخه ولایت کیلو چنده؟
میشه من یکی بدون ولایت ملایت بیام اینجا
ظاهراً اینجا یه تیکه از بهشته 😎
دوست همیشگی گفت:
شعر منو که برات نوشتم حالا نمیذاری که چاپ بشه؟ ای بی معرفت!!!
دوست همیشگی گفت:
There was me , PPPlumber and a bottle
Both on the bed with the sound of rattle
Going up and down forever
Alcohol made it improper
Never missed a shot in my life
Alcohol become misery in my life
خوب حالا یک e بده خانم شاعر
دوست همیشگی گفت:
از اون سه تا PPP دوتاشون را بردار.
دوست همیشگی گفت:
ها چی شد؟ خانم شاعر کم آوردی؟ بذار کمکت کنم برات بقیه اش را هم میگم که با e شروع میشه:
Embedded in a (w)hole
Your life is stuck with alcohol
Don’t take on responsibility
Blame it on inequality
If you take my advise
Never follow » Violl » otherwise
باز مثل اینکه e بهت افتاد. برات متاسفم
Zorba گفت:
روزگار تلخه و غ° ك²غك Release²ــــغ²²ك ²
ر.م گفت:
همه عمر برندارم سر از اين خمار مستی ،تو قديسه ايی ويولتا ، هر از مدت يك بار آدمو پرت ميكنی به يک سمت خاطرات خاكستریِ گم شده و آدمو به مقنی گری مجبور ميكنی
ياد اولين شب افتادم سوّمين ليوان عرق كه مثل آب مطهر وضو روی ريش و صورتم ريختم
قربة الی الله….تكبيرة الاحرام … الله اكبر…
و زير چشمی به آسمان نگاه كردم …شروع ذكر …شروع اوراد….:
آی…پفيوز اون بالا بغل دست ستاره ها چه گوهی داری ميخوری ؟!، لباس حرومزاده های پس مونده ی قابيل رو بپوش بيا پايين ببين آدم آدمِت كه بهش مينازی ،به خودت بيست ميدی ميگی فتبارک الله احسن الخالقين …داره چه غلطی ميكنه؟! ،ديوث…. تو مگه داخل بساط خدائيت دل نداری؟!… اشك نداری…؟! …شكمت سيره اون بالا نشستی هی گزمه و پيغمبر و پلتك و بخشنامه يامفت صادر ميكنی…دور باطل راه انداختی…… به پهنای صورت اشك ميريختم…و…..
وای بر من كه نصف عمرم فنا شد … خيلي دير جام شوكران را به دست آوردم …اولين عرق خوری بود، عرق جان سوز و لب دوز كوچ اصفهان. بدون مزه بدون ميوه. من از عرق خوری با كباب و رَباب و مزه متنفرم
تلخ …تلخ …تلخ…
عرق و شراب همراه مزه جات به تف نمی ارزد
عرق خوری كه از پاي سجاده مست و لايعقل بلند نشود ،معصيت كار است …عرق خوری كه حداقل برای چند لحظه از مدار زمان خارج نشود و مثل امام زمان (عج) بر زمان و مكان غلبه نكند …عرق خور نيست.
عرق و شرابی كه آدمو مثل سفره پر بركت و مثل كف دست وسط حياط …وسط اتاق …وسط دشت دراز به دراز پَهن نكنه .. عرق نيست
عرق و شراب خوری به تعادل ،در حكم شتر سواری دولا دولا هست. گر جهنم ميروی ….
اجازه بده جسارت كنم و اينبار در خلوت نوشيدن عرق دست ساز يك بار بگم :
به سلامتی «قديسه ويولتا»
[audio src="http://myk750.persiangig.com/audio/shamloo.mp3" /]
ترقه گفت:
در کل من دو ماهه عاشق این نوشتهای شما شدم
چه با می چه بی می
یعنی چه با الکل چه بی الکل از بقیه خبر ندارم
دمتان گرم
سرتان خوش
چشم ناپاک گفت:
نسوان عزیز من خیلی وقته که نوشته هاتونو می خونم، ولی همش از طریق ایمیل های ارسالی وردپرس بوده و هر موقع هم میخواستم کامنت بذارم تنبلی م می شد، این اولین کامنت منه که می نویسم. آشپزخانه در هفته ای که گذشت رو دوباره شروع کنین خیلی باحال بود- راستی از اسمم نترسین به شما نظر ندارم البته فعلا، چون هنوز ندیدمتون – ساکن ملبورن
بی طرف گفت:
حالا شما ها با هم دعواتون نشه و مثل خروس به هم نپرید.
ولی خدائیش خیلی از زنها ظرفیت خوردن مشروب قوی را ندارند. من توی همین آمریکا اونقدر دیدم که اینها بعد از مست کردن به خودشون شاشیدن که حد نداره. همینطور مست و پاتیل میافتند گوشه خیابان و شلوارشون و لباسشون خیس شاش میشه. یک بوی بدی هم بلند میشه که حد نداره.
پدافند گفت:
ما رو باش كه فكرميكرىيم فقط استفراغه يعني كار به اونجاها هم ميرسه؟
مدونا گفت:
شین گفت:
اووووووووووووف . این صحنه پالپ فیکشن یکی از قشنگترین و موندگارترین رقصهای تاریخ سینماست. تنها دلیلی که میشه جان تراولتای منحوس رو یکم دوست داشت.
PRINCE گفت:
+++++++++++++++
جالبه نسوان.من حاضر بودم قسم بخورم که از پست قبلیت , یه 5 باری به وبلاگ سر زدم!
ولی این بار اوله که این پست جدید رو با 106 کامنت! برام لود شد!!!!!
hamid گفت:
به قول استادمون که میگه نمی دونم چرا هر چی به آدم حال میده میگن برای سلامتی ضرر داره
Sam گفت:
نمیدونم چه باید گفت؟
بگم چقدر خوبه که با یک چیز ساده کوچیک اینقدر حال میکنی و دوستش داری (شب شراب) و یا بگم که اصلا خوب نیست که برای اونی که باید باشی و یا حتا میخواهی باشی به یک چیزی خارج از بدن خودت احتیاج داری (بامداد خمار).
کالیفرنیا گفت:
اونهایی که مثل آدم مشروب می خورند خیلی خوش شانس هستند و حال می کنند. برای من مردهایی که این طوری هستند یعنی نه الکلی هستند و نه عصا قورت داده سکسی تر جلوه می کنند. زنها را نمی دانم.
محمدرضا گفت:
نبودی یه چن وقتی کالی جون؟
کالیفرنیا گفت:
در خدمت هستیم. بی رودرواسی از صاحبان بلاگ -شرمنده من اهل ماله کشی نیستم- فکر کنم کمی حوصله ام از این بلاگ سر رفته.
کالیفرنیا گفت:
یک سوال . مشروبی وجود داره که به جای اینکه آدم را بخواباند هایپرت کنه؟
شین گفت:
من تا جایی که میدونم اونایی که با مشروب میخوابن دلیلش اینه که به yeast حساسیت دارن. یعنی متاسفانه راه حلی نداره مگه اینکه حساسیت رو درمان کنید که تا جایی که میدونم کار بسیار سختیه. گاهی دنیا به بعضیها سخت میگیره
marmarin گفت:
yadame vaghti ke 24 salam bood va az zamino zaman shaki va narazi boodam , ye shab ba doostam ye mehmooni kheili khoob doostane bahalo samimi raftam ke kheili behem khosh gozasht chon az avalesh mast boodam vali jalebi dastan injast ke dar asare oon alkoli ke oon shab too khoonam bood na tanha oon shab yeki az behtarin shabhaye faramoosh nashodani zendegim shod, balke fardaye oon rooz chenan arameshi too khone dashtam ke nagoo, dige shaki naboodam va ba maman babam sham raftim biroon ke didam vay che lezati daram mibaram az in biroon raftane sade ba mamano babam ke hich vaght in heso ghablan bahashoon nadashtam. aliii bood hich vaght faramooshesh nemikonam oon hese khoob be zendegi ke oon rooz dashtm, thanks to that alcohol
سیبیل بلا گفت:
حکمن برای کامنت گذاشتن باید مست بود . بذار برم یک دمی به خمره بزنم برگردم .
RS232 گفت:
ویولت جان, بسیار زیبا و عالی بود. من که در خواندن نوشته های وبلاگی بسیار تنبل هستم آن را تا پایان خواندم و بسیار لذت بردم. پایدار باشی عزیز
گیلاس گفت:
ویول این اخلاقی ترینش بود…
sibehava گفت:
والا این گهی که اسمشو زندگی میذاری من با عرق و شراب و ابسولوتم نتونستم قورتش بدم.
به قول عرق خوره تو شازده کوچولو الان مشروب می خورم که یادم بره مشروب خورم.
مرسی واسه پست
manouchehr گفت:
عرق ضدّ, بخله ضدّ, کینه ضدّ حسادت ,عرق ضدّ کوچکی, پستی ,حقارت, عرق خود عشقه. تو اوج مستی ویلتا هم آرزوست. دوستان استرلیا خیلی دره؟
manouchehr گفت:
دوره
هما گفت:
برای ویولتای عزیز
ساقیا،بیگه رسیدی،می بده ،مردانه باش
ساقی دیوانگانی ،همچو می ، دیوانه باش
سربه سر پر کن قدح را ، موی را گنجا مده
وان کزین میدان بترسد گو : برو درخانه باش
چون زخود بیگانه گشتی ،رو یگانه مطلقی
بعد از ان خواهی وفا کن ، خواه رو بیگانه باش
لذتت بی زوال بانو
هما گفت:
نظر به اینکه یک امروز ما نبودیم و شما هر فسق و فجوری دلتان خواست اینجا کردید و اصلا هم خجالت نکشیدید که اینجا عمه بلقیسی دارد که نماز میخواند و ممکن است یکوقت این زهرماری روی سجاده اش بریزد و کون و مکان فیکون گردد و ….
عیب نداره حالا که اینطوره جمعه دیگه منم میرم هرچی پیرزن از دم مسجد میارم اینجا دعای ندبه میخونیم و ریشه فسق و فجور را از این اندرونی می کنیم بحول قوه الهی
*****
ره ميخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکين، حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در ميخانه، کاين خمار، خام است
ميان مسجد و ميخانه، راهی است
بجوييد ای عزيزان، کاين کدامست
به ميخانه امامی مست، خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه، خرابات است امروز
حريفم قاضی و ساقی، امام است
برو عطار کاو خود می شناسد
که سرور کيست، سرگردان کدام است
گیتی گفت:
به به…خواهر هما…توی آسمونها دنبالت می گشتم روی زمین چیکار می کنی ؟
می بینی تو رو خدا، ما رو مست کردن ، بی کس و کار و تنها سر سیاه زمستون انداختن دم در که بریم برف بازی کنیم ، خودشون رفتن خرو پف خوابیدن….
من هم نشستم کارهای عقب مونده ام رو انجام میدم و تاس ( طاس !! ) کباب می خورم با ترشی لیته حالش رو می برم ….هستی ؟؟ یک لقمه ؟؟ با نون بربری یک چیزی خفه کن ها !!! 🙂
عرض کنم که…. ره مسجد و میخانه دلت است هما جون…. سروری نیست ، شاهی نیست ، امامی نیست ، تاج و کلاه و عمامه ای نیست….خودتی….
خودتی …منم ، جفتمون هم سرگردون…. سرگردونیم تا آخرش !
الان چرند گفتم ؟؟ بیخیال ….
حالا یک لقمه …جون گیتی !!! با کوکا میره پایین ها، بهت قول میدم ! 🙂
هما گفت:
خدمت شما عرض شود اولا غذایی که شما بپزی مسلما بی کوکا هم پایین میره . بعدم با این جمله که مسجد و محراب و… خودمونیم بشدت موافقم اما با سرگردونیش نه
تخدیر شاید اما سرگردون؟ نه
من عقیده دارم الکل و هرویین و ….. درست برای کسانی که از صف عوام جدا شدند اما به خواص نرسیدند و دیگر نه ره مسجدی موند و نه ره میخانه ای …نه راه پسی و نه پیش رویی
و این فراموش کردن و پناه بردن به چیزی برای فراموشی خریدن در این گیرو دار چه نعمتی است
درسته بنظر میاد این وسط تو سرگردونی اما این سرگردونی نیست . چون هم میدونی از کجا اومدی و هم می دونی کجا رو میخواستی که به هر دلیلی نرسیدی …این وادی حیرت نیاز به یک فراموش کننده داره به یک چیزی که تخدیر کنه ..ارومت کنه
رهی پیش من امد بی نهایت …… که بیش از وسع هرمردو زن امد
در این ره چون روی کژ چون روی راست ….که اینجا غیر ره بین ، ره زن امد
گیتی گفت:
یعنی دوستت دارم ها ! هر موقع صدات میزنم هستی ….
هما جون …پس وادی حیرت می دونی چیه…..
این وادی من رو بیخیال نمی کنه…هشیار می کنه در حد مرگ ! دقیقا به وسعت مرگ…
نمی دونم تا حالا توی طبیعت مست بودی…خود زندگیه….یعنی اصلا مستی در طبیعت معنی داره….
یکبار توی زمستون توی کوهستان …. مست مست ماشین رو نگه داشتیم …مهتاب بود…نمیدونم بهرحال نور بود…
رفتیم روی یک بلندی…خوابیدم به شکم و صورت روی برف… هما خوابم برد…خواب هم می دیدم… تا یکی از توی ماشین داد زد..چشم هامو باز کردم…روبروم کوه بود ، یک کوه با تمام عظمت و شکوهش و برف و سکوت….. انگار چسبیده بودم به زمین…انگار یک بندی من رو وصل کرده بود به کلش…نمی دونم…یکجور خلسه شاید، یکجور هماهنگی… یکجور هشیاری لحظه ای و ترس …ترس …ترس در حد مرگ… دلم می خواست همونجا تموم شه…..
اگه تو به این می گی فراموشی…نمی دونم شاید درست بگی، میگی توهم شاید……بستگی داره…اما من حس می کنم اون ترسی رو که تو می گی تشدید می کنه….تو فراموش نمی کنی….
به نظر من همیشه بستگی داره …به چی…به کجا…به چه کسی…
من هیچوقت نخوردم که فراموش کنم…اتفاقا هوشیارتر از همیشه هستم… داغ و هوشیار و آگاه تر از همیشه….وصد البته سرگردون تر از همیشه !! 🙂
محمدرضا گفت:
این قدر بنوش که سبک سر و شنگول بشی، بد هم بطری را یک جا گم و گور کن که وسوسه نشی. من هیچ وقت مست نمی کنم. نه از لحاظ روحی و نه جسمی به چنین مخدری احتیاج ندارم. ولی یا شراب ِ خوب نَنوشیدی یا آدم هرویینی ندیدی که این دو را با هم مقایسه می کنی!
هما گفت:
گیتی جان
اصلا بحث فراموشی زمانی نیست صحبت از فراموشی در کل است این سبکی و شادی بعد از مست شدن یا نشگی هم به همین علته اینکه تو فراموش کنی بقول ویول این گنداب زندگی رو و خیلی چیزهای دیگه که درهمین راستاست .برداشتن این بار از روی دوش ذهن و روحت
اصلا فلفسه این قضیه همینه تو وقتی جسمت خسته است راهش خوابیدنه اما برای درماندگی روح اونم روحی که* میدونه *روحانیتی وجود داره و دیگه در دست رسش نیست نیاز داره به …..
نمی خوام این فضای خوب سراسر مستی رو با این مزخرفات موشکافی کنم بنظرم اصلا هم در زیر پست ویولتا نباید این بحث رو پیش می کشیدیم اما خب …
اما درمورد مستی در طبیعت
راستش باور کنی یا نه اما من هروقت در طبیعت بودم مست شدم یعنی بمعنی واقعی کلمه
این همیشه هم برام سوال بوده که علت این سرخوشی که درطبیعت وجودت رو فرامیگیره چیه
یادته چندوقت پیش ازت پرسیدم چرا پیامبران همه (جزسلیمان ) همه مدتی چوپان بودن ؟ راستش دلیل پرسیدنم همین مستی بود که در طبیعت تجربه کرده بودم واقعا انسان مست میشه وقتی در طبیعته …چرا؟
نسوان گفت:
گاهی وایمستم سر راهم و دو دقیقه به یک برگ خیره میشم. به یک علف که از کنار یک سنگ جوانه زده، به چند تا ساقه ی نازک سبز. بعد نفس می کشم و ادامه میدم..این جوری می تونم روزهای سخت رو پشت سر بگذارم. من نمی دونم چرا این خاصیت در طبیعت هست. شاید برای اینکه همه ی ما جزیی از طبیعتیم و وقتی توی آغوشش فرو می ریم ما رو مثل یک مادر بغل می کنه. شاید برای اینکه برای یک درخت مهم نیست که تو چاقی یا بی کاری یا حتی مستی یا هوشیاری. طبیعت تو رو قضاوت نمی کنه. تو رو شماتت نمی کنه. تو رو منع نمی کنه. طبیعت دیوار نداره. در نداره، چهار چوب و مرز و درست و غلط نداره. شاید برای اینکه پهناور و بی انتهاست و شاید برای اینکه در نهایت همه ی ما بهش بر می گردیم
هما گفت:
محمدرضا جان
خدا از سر گناهان ما بگذره عرض شود الانو نبین که سجاده ریا پهن کردم و تسبیح نرد می بازم ما هم دردوران جوانی و جاهلی ….فسق و فجوری نماند کز دایره ام دربرود
خلاصه تجربه ها کردیم در این سرای سه پنج ..اما نه ادعایی دارم و نه تاسفی که زندگی را یکبار بیشتر بما هدیه نمی دهند و چشم برهم بزنیم ما هم با هفت هزارسالگان سربسر میشویم
اما در مورد فرق اندو که گفتی بنا به شرایطی که شغلی بود و مدتی سرگرمی من با بسیاری از سرکردگان این وادی دمخور و بوده ام و با تجربه انزمان بتو می گویم که هیچ فرقی در شراب و عرق و ورق و زرورق و تریاک و بنگ و حشیش و ناس و ..هرچه از زمین می اید نیست تنها تفاوت شاید در بلایی باشد که افراط در هرکدام سر انسان می اورد وگرنه در نفس چرایی عمل برای انان که در وادی حیرتند تفاوتی نیست
اما اینکه گفتی
من هیچ وقت مست نمی کنم. نه از لحاظ روحی و نه جسمی به چنین مخدری احتیاج ندارم.
باید گفت اگر در راهی و اینگونه ای پس خوشا بسعادتت اما اگر در بی راهه ای و یا در بدو راه پس باید گفت ..اندکی صبر سحر نزدیک است
اما در کل امیدوارم هیچگاه هیچگاه بهش نیاز نداشته باشی
هما گفت:
ویولتا عزیز
اینکه ما از طبیعتیم و انچه شرحش را دادی بی شک درسته اما نظر من اینه که چون هرچه که ما نیاز داریم (تاکید روی هر چیزی ) درجهان هست و مستی هم لازمه این زندگی است پس باید طبیعتی هم باید برای مست کردن ما باشه
درسته ما برای راحتی خودمون خیلی چیزها را خودمون ساختیم اما همیشه اصلش و نابش حتما در طبیعت هست
فقط این هم نیست ها کلا همه نیاز های ما
مثلا بیماری در دنیا نیست که داروش هم در جایی (حالا یا دربرگ گیاه یا درخون یک ماهی در ته یک اقیانوس ) در طبیعت نباشه
ایمان من میگه در چرخه زندگی و طبیعت همه نیاز ها باید پاسخ داده بشه و ارضا بشه چون اگر نباشد دنیا در طو.ل این ملیونها سال نابود میشد اگر این کنش و واکنش در چرخه طبیعت نبود
گیتی گفت:
هما جون…من صحبت فراموشی زمانی نکردم….
شما از وادی حیرت صحبت کردی…هر کسی بسته به خواسته ها و دیدش توی این دنیا ، شاید دنبال به یاد آوردن و یا فراموش کردن چیزی باشه…. گاهی جز، گاهی کل…مراتب داره…
گاهی تو با اصل ماجرا روبرو هستی…و وقتی خوب نگاهش می کنی به شدت ترسناکه…اگر بخوای باور کنی….
نمی دونم حتما تجربه کردی، گاهی وسط همه چیز و هیچ چیز برای شاید چند ثانیه میخکوب میشی و میری اونجایی که نباید….پرت میشی و آویزون میشی به اون ندونستن مطلق و نفست بند میاد….
یک لحظه است ، با دیدن خطوط روی یک سنگ، رگبرگهای یک گل ، دیدن خودت ناگهانی و به سرعت وقتی از جلوی شیشه یک مغازه رد میشی، پرزهای نرم و مخملی صورت یک کودک که توی نور برق میزنه….میخکوبت می کنه…از زمان و مکان کنده میشی…
لذت عمیقی داره توام با ترس از دید من…فقط هم چند ثانیه است…یک دفعه قلبت وامیسته… مستی همیشه این چند ثانیه رو برام طولانی تر و عمیق تر کرده….
در مورد طبیعت …اون مستی که می گی فکر می کنم بدلیل نزدیک شدن به اصل و ذات خودمونه….از اونچه که ازش دور شدیم…یادت رفته مثل اینکه تا همین چند وقت پیش از این درخت می پریدیم روی اون درخت ها !! 🙂
بهرحال زیبایی طبیعت همیشه مسخ کننده ، مسحور کننده و مست کننده است… و آرامش بخش….در اینکه حیات معجزه ای غیرقابل وصفه هیچ شکی نیست…
————-
راستی در مورد چوپانی پیامبران ما با هم صحبت نکردیم…من نمی دونم آیا همه ی پیامبران در دوره ای از زدگیشون چوپان بوده اند یا نه…مدرک و سندی دیدی ؟؟
من خیلی به شاعرانه و عارفانه بودن دلایل ادعای پیغمبری اونها اعتقادی ندارم….
فکر می کنم محمد بعد از سفرهای تجاری که به شام کرد و بعد هم نشستن در اتاق فکرش ( غار حرا ) و فکر کردن و فکر کردن ، تصمیم گرفت بیاد بیرون و به مردم چی بگه !
نسوان گفت:
مرسی و از هر دو تا شعر زیبایی که فرستادی ممنون هما جان
هما گفت:
انتخاب کردن شعر ما به خوبی نوشتن شما که نیست اما برگ سبزی بود ….خوشحالم که بلاخره تونستی شاخ های من رو هم که در زیر چادر نمازن … نبینی
این رو به فال نیک میگیرم
پاینده باشی
King Pauper گفت:
بنام یزدان بخشایندهی بخشا
و اینک یک کامنت بد و مخالف!
الکل پیش از زکریای رازی هم بوده
یعنی مست کننده ها یا به اصطلاح مشروبات بوده اند
وقتی معنای منطقی کنشها و واکنشها در زندگی درک نمی شود از نظر انسان زندگی بی معنا می شود
زندگی از دیدگاه هر کسی متفاوت است
زندگی یعنی جنبش اشیاء و تاثیر گذاری آنها بر همدیگر
کارهای منطقی که برای افرادی بی عقل و کم عقل زشت و شنیع به نظر می آید
از نظر شما زندگی مزخرف است چون توان درکش را ندارید
چون ندارید پس زنده نیستید و می خواهید زندگی هم نداشته باشید چون زندگی نمی کنید !
مثل ادمی که به زندان بی افتد و سالها در آن بماند
بعد فکر کند همه دنیا همان زندان است
از امکانات کثیف زندان استفاده می کند و فکر می کند آخر امکانات هستند !
در زندان انسان بنابر نیازهایش مجبور می شود غذا و آب بخورد
بنابراین حاضر می شود آب و خوراک کثیف یا نحاست بخورد
شاید به نظر شما مست کننده ها ایرادی نداشته باشند
ولی اگر همه انسانها این نظر را داشته باشند که واویلا!
همه ی ارزش انسان به انسان بودنش است
شما در حالی از زندگی می نالید که به گندش می کشید!
منطقی و طبیعی است اگر فکر می کنید زندگی بد است باید برای اصلاحش تلاش کنید
یا ننالید خواهر من !
از نظر من به یقین انسان با عقلش همه چیز دارد حتی مستی و عیش و نوش
آدم بی عقل چون معانی و منطق چیزها و اتفاقات را نمی داند طبیعی است که بیشتر ضرر می رود
نسوان گفت:
سالهاست که دنیا را ادمهایی با تفکر شما اداره می کنند. از من بپرسی چنگی به دل نمی زند! .
عسل گفت:
ویول عزیزم، بعد از خوردن الکل سنسورای مغزم که تعطیل میشن، تازه میشم اونی که باید باشم
کاش میشد همیشه مست بود…………………………………….
دوستت دارم
نوش…………….
محمدرضا گفت:
تازگی یه Muscat white wine کشف کردم absolutely heaven! به بهانه این پست دل انگیز یه چند پیکی نوش می کنم.
ولی تو هم خیلی خفن هستی ها. قدیم ها جام می هفت خط یا نشان داشته و ساقی حواسش بوده که کی تاره کار است و کی کهنه کار و بر اساس ظرفیتشون پیاله ها رو پر می کرده. حرفهای ها رو که ساغی هر بار کل پیاله را براشون پر می کرده، هفت خط می گفتند چون هر هفت درجه میگساری را کامل کرده بودند.
در این ره تو مراد و ما مرشدیم،
ای هفت خط!
گر شراب خوري جرعهاي فشان بر خاك _____ از آن گناه كه نفعي رسد به غير چه باك
فريب دختر رز طرفه ميزند ره عقل _____ مباد تا به قيامت خراب طارم تاك
مدونا گفت:
جالب بود خیلی محمدرضا! نمیدونستم … پس هفت خط روزگار از اینجا میاد …
شین گفت:
منم قبول دارم. موسکات بد چیزیه. من اولین بار یه خانم فرانسوی که خودش از فرانسه آورده بود بهم داد و من کف کردم ولی بعدش هیچ وقت اونایی که از سوپرمارکت گرفتم مثل اون اولیه در نیومد. فکر کنم اگه از فرانسه خریداری بشه چیز دیگه ایه.
عسل گفت:
آی عشق…..آی عشق….چهره آبی ات پیدا نیست
علي گفت:
خيلي خودتو ناراحت نكن
از اين ضد اخلاقي تر هم نوشتي
داود گفت:
بسیار زیبا می نویسی. درود بر تو زکریای رازی..
ali گفت:
شب شراب نیرزد به بامداد خمار
هيچ محتاج مي گلگون نه اي ترك كن گلگونه٬ تو گلگونه اي
اي رخ گلگونه ات شمس الضحي اي گداي رنگ تو گلگونه ها
باده كاندر خمره مي جوشد نهان زاشتياق روي ِ تو جوشد چنان
اي همه دريا! چه خواهي كرد نم؟ وي همه هستي! چه مي جويي عدم؟
تو خوشي و خوب و كان هر خوشي پس چرا خود منت باده كشي؟
تاج كرمنا ست بر فرق سرت طوق اعتيناك آويز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض جمله فرع و سايه اند و تو غرض
اي غلامت عقل و تدبيرات هوش چون چنيني خويش را ارزان فروش
me گفت:
معلومه تا حالا «جاک دنیل`س» نزدی. وگرنا اینجوری داغ اسمیرنف رو به سینه نمیزدی. بد مصب اسمشم نمیشه درست به فارسی نوشت!
ناشناس گفت:
letta, chghadr alcohol kabed ro be fana mide? rastesh kami tars baram dasht… ye ddosti dashtam ke migoft zarfite melliathaye mokhtalef fargh dare… masalan russ ha mitoonan mesle aab bokhoran vali bazia bayad bishtar moraghebat konan…
بردیا گفت:
سلام به نسوان
همیشه وبلاگتون رو می خونم ولی تا حالا نظر نذاشته بودم. اولا باید تشکر کنم ازتون به خاطر تمام مطالب خوب، بد، زیبا و زشت.
من الکلی نیستم. علتش هم صرفا ملاحظات مذهبی هست. اصلا هم قصدم این نیست که بیام شما جوانان گمراه! رو امر و نهی کنم و فریاد وااسلاما سر بدم. راستیاتش من هم تو اون ور دنیا، وسوسه می شم که لب تر کنم. این پستت که محشر بود. خیلی وسوسه م کرد که تجربه کنم این لامصب رو. ولی این کار رو نخوام کرد. یعنی فکر کنم که حداقل در آینده ای نزدیک نخواهم کرد. مگر اینکه این تیکه از عبودیتم رو هم مثل خیلی دیگه از دینم جرح و تعدیل و بازتفسیر کنم!
شما هم که می خورید نوش جونتون. غلط می کنه هر کی می گه نخورید. بخورید و خوش باشید. من تو این زمینه پیرو حرف آقای ملکیان هستم که می گه:
«من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هيچ امر انتزاعي از اين قبيل. من دل نگران انسان هاي گوشت و خون داريهستم که مي آيند، رنج مي برند و مي روند.»
اگر تو از بودن تو این دنیا رنج می بری و با الکل روح زخم خورده ت رو التیام می دی، بزن بر بدن اون باده رو! هر چند از صمیم دل برای تو و همه جوون های ایرانی دعا می کنم که آرامش داشته باشند، البته ارجح و اولی بی الکل و یا هر مسکر و مخدر دیگر اون هم صرفا به خاطر مضرات جسمیش.
راستیاتش من هم از این دنیا کم زخم نخوردم. ولی هر از چندگاهی که احساس می کنم زندگیم سگی شده، فکر کردن به یه چیز همیشه آرومم می کنه اون هم اینه که تو این دنیا هیچ چیزی اصیل نیست، حتی دردهاش هم اصیل نیست. یه کم بحثش سنگینه و خودم هم زیاد نمی دونم چی می خوام بگم. قصدم اصلا تحکم در عقیده م نیست، فقط فقط خواستم دردودل کنم.
خلاصه حرفم اینه که مفاهیم دینی به شدت همون خاصیت الکل رو دارند، به قول مارکس افیون هستند! اگر بدونی چطوری ازشون استفاده کنی، فوق العاده قوی هستند، به حد باور نکردنی!
ما هم مست می کنیم، بد مستی می کنیم و تگری هم میزنیم. بیار جلو اون گیلاست رو! نوش
person_13 گفت:
جالبه
کامنت های زیر این پست رو که خوندم واسم جالب بود که فیدبک اکثر خواننده ها مثبته
خیلی دوس داشتم تو متنت جای الکل مینوشتی «تریاک» یا «کراک » اون وقت فیدبکشونو میدیدی
فقط فرقش اینه که الکل روشنفکری تره نه؟ :))
ببعی گفت:
نه گرامی، فرقش اینه که اکثرا الکل مصرف کردن، ولی تریاک نه
دیگه دوران روشنفکری بودن الکل و این چیزا گذشته
در دوران کنونی، یه کم ساز مخالف زدن روشنفکرانست. اینطور فکر نمی کنی؟
person_13 گفت:
آره ببخشید حواسم نبود که این که «اکثرا یه چیز رو تجربه کردن» دلیل بر درستیشه
من معمولا چیزایی مثل اعتیاد آور بودن یا مضر بودن یا آسیب زا بودن یه چیز رو ملاک قضاوتش قرار میدم واسه همین هم با الکل مخالفم
اگه قرار بر همرنگ جماعت شدن و به به و چه چه کردنه حرفی نیست
احتمالا اگه شما سمت دروازه غار به دنیا اومده بودی هم با همین استدلال تریاکی میشدی چون اونجا هم اکثرا تریاکی هستن 😀
مخالفت با تریاک هم که یه ساز مخالف زدن لوکس روشنفکرانه اس نه؟
مهم نیست گفت:
یکی گفت الکل انسان را کم کم نابود میکنه
دیگری گفت: ما هم عجله ای نداریم
آیت الله مفت خور گفت:
والا ویسکی که برای آقایون هر قلپ گنده اش حکم یک قرص آبی ویاگرا رو داره البته باعث و بانیش همون الکلشه! نابودی در کار نیست. یک خواننده 107 ساله هلندی تو تلویزیون تعریف میکرد که تو شیشه عرق ناب چند هبه سیر پوست کنده میندازه و یکروز تمام تو آفتاب میزاره شب که نوش جان میکنه و میخوابه از اون خوابهای قشنگ جونمرگی میبینه منهم امتحان کردم واقعاً معرکه ست!
sasa گفت:
Aasheghetam violeta, avalesh narahat shodam ke umadi, chun dus dashtam sare harfet mimundi, hamun jaryane gardesh be darnio ina ro migam, vali hala kheili khoshhalam ke bargashti va dobare minevisi:D:D:D
بی دست و پا گفت:
داستان عرق خوردن شما در کوچه تاريک من را ياد يک داستان سکسي انداخت که زني با دوست پسرش در کوچه مست کردند و همانجا هم بله ديگر البته اين داستان از زبان زن نقل مي شد گفتم نکنه هر دو نويسنده خودت باشي و اينبار به جاي دوست پسرت دختر عمه حال کردي . حخالت نکش هر چه هست راستش بگو کسي که شما را نمي شناسد و اين بهانه خوبي است براي ما ايراني ها که هر کاري دوست داشتيم انجام بديم . و اين يکي ديگر از تفاوتهاي ما ايرانيها با مردم ممالک پيشرفته است که ناشناس بودن مجوزي است براي خيلي کارها و وجدان در جائي که ناشناسي هيچ نقشي ندارد
نسوان گفت:
هاها…چقدر هم من رودرواسی می کنم و خجالت می کشم! حال شما خوبه؟ این همه وقت اینجا پلکیدی هنوز دست گیرت نشده که ما با کسی رو در واسی نداریم؟ صد رحمت به آی کیوی جلبک دریایی!
mosafer گفت:
آخه، آدم حسابی! آدم به زکریای رازی ، کسی که به بشریت اینهمه خدمت کرده و باعث افتخار ما ایرانی هاست توهین می کنه؟ البته : مست بودی اگر گهی خوردی / گه فراوان خورند مستانا !
نیکول گفت:
آقا مظفر نجاست را ( گوه ) میگن اونجور که تو نوشتی میشه گه گداری؟! حالا نمیشه قشنگترو زیباتر نقد کنی؟ این چه حرفیه میزنی؟ ولی اصولاً مثلش اینه که میگه (مستی و راستی)
mosafer گفت:
دوست عزیز آقا نیکول! این بیت شعر با تغییر کوچکی متعلق است به عبید زاکانی در داستان « موش و گربه»، در مورد غلط املائی هم ممکن است حق با شما باشد ولی ( گوه) را هم می توان طور دیگری خواند. بنظر من مشکل در خط فارسی است که « زیرـ زبرـ پیش» را نمی نویسیم.در مورد « مستی و راستی » هم منظور شما را متوجه نشدم.
آیـــ ات زمیـــــ نی گفت:
love it
سهیل گفت:
سلام دوستان من از عشق همین ساب موردست که دارم ول میکنم ایرانو میرو پیشه خانوادم استرالیا هرکی نخوره به نظر من نصف عمرش در فناست ایشالا مهر بیام یه 3 ماهیم تو کمپم بدش دهنه مشروب فروشیایه اونجارو صاف میکنم