دکتر عبد الکریم سروش، مرد مورد علاقه ی من نیست. هیچ کدام از تئوریسین های ج. اسلامی مورد علاقه من نیستند. اما همین قدر که این آدم متوجه قسمتی از اشتباهات خود شده است و نان به نرخ روز نخورده است جای تقدیر دارد. چند روز پیش این مرد نامه ی سرگشاده ای در مورد شکنجه های غیر انسانی که دامادش تحمل کرده است تا بر علیه او شهادت دهد را می نویسد. اولین نفری که زیر این نوشته نظر داده است نوشته: اقای سروش! هر چه به سر شما می آید، حقتان است. اون روزی که برای جمهوری اسلامی سینه می زدید و انقلاب فرهنگی می کردید باید فکر این روزها را می کردید.
مهندس میر حسین موسوی مورد علاقه من نیست. هیچ کسی که از اندیشه ی والای امام راحل و پای بندی به این قانون اساسی ننگین دم بزند مورد علاقه من نیست. اما میر حسین و زهرا رهنورد بخواهیم یا نه در برابر این جریان تمامیت طلب ایستاده ا ند و جانشان را بر سر این آرمان نهادند. هنوز وقتی سخن از میر حسین می رود برخی پوز خند می زنند و اعتقاد دارند که او سزاوار سخت ترین از اینهاست ، چرا که در قتل عام سالهای 67 دست داشته است و برایش آرزوی مرگ می کنند
مهدی کروبی مورد علاقه من نیست. هیچ کسی که عمامه به سر دارد مورد علاقه من نیست. اما تا به امروز کروبی شجاعانه ایستاده است و امنیت و خانواده اش را برای دفاع از حق به مخاطره افکنده است . اما هنوز عده ای با تاکید به سوابقش او را خوار می کنند .
شاهزاده رضا پهلوی مورد علاقه من نیست. هر چیزی که بوی تاج و تخت بدهد برای من مسخره است. به جز حاکمیت مردم بر مردم هیچ ایده ای مورد تایید من نیست.هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی ، آقای حسینی مجری مورد علاقه من نیست.محسن کدیور و عطا الله مهاجرانی و اکبر گنجی مورد علاقه من نیستند ، خیلی ها مورد علاقه من نیستند. اما من امروز دستشان را به گرمی می فشارم و در برابرشان نمی ایستم.چرا که حکم خرد این است . همه ی ما در برابر دشمن واحدی ایستاده ایم.روزهای حساسی است که روا نیست به بطالت و دشمنی بگذرد.این کشتی یا بر خواهد خواست و سوار بر موج خواهد شد یا به گل خواهد نشست. به جای آنکه پارو ها را بر سر و روی هم بکوبیم با هم پارو بزنیم تا از این طوفان جان به در بریم.اگر امروز نتوانیم اختلافاتمان را کنار بگذاریم و ائتلاف کنیم هرگز از این چنبره ی دردناک ستم رهایی نخواهیم یافت. دست هر کسی که در برابر این استبداد دینی خانمان سوز با هر دلیل و روشی ایستاده است را بفشاریم. کرد و ترک و سنی و شیعه و زن و مرد و مسلمان و گبر و ترسا ! امروز روز یاد آوری افتراق ها نیست امروز روز به هم پیوستن است. امروز کشتی غرق در گردابهاست . امروز خانه در خطر است.
بعد التحریر:
بیش از سی سال پیش مردی با عبای سیاه و افکاری سیاه تر، آن قدر خرد داشت که با شعار » وحدت کلمه» معترضین را زیر یک پرچم متحد کند و با نیروی شگفت انگیز حاصل از آن، بنیان یک حکومت را بر کند. امروز چرا ما فراموش کرده ایم که وحدت تنها و تنها رمز پیروزی ماست ؟ ما یا به هم خواهیم پیوست و خواهیم رست یا آزادی در این سرزمین به افسانه خواهد پیوست. امروز روز پا فشاری بر افتراق ها نیست. امروز روز دم زدن از جدایی ها نیست.امروز روز شستن زنگار نفرت و به فراموشی سپردن کدورت است.امروز روز یکی شدن است.
هر کس که ایرانی است، هر کس که دلش در گرو این خاک است؛ هرکس که اندیشه اش پاک است از ماست. گذشته ها را فراموش کنیم، وگرنه آینده را هم از دست خواهیم داد. به هم بپیوندیم و گرنه از آزادی جدا خواهیم ماند.دستهایمان را به هم دهیم به مهر تا از این سرنوشت غم بار بجهیم.
وحدت کلمه داشته باشیم.
وحدت کلمه…
وحدت کلمه….
ناهید گفت:
یه خرده توی حکم صادر کردن دقت کنین. موسوی در قتل عام 67 دست نداشته. اگه اینطور باشه بابای منم که کارمند دولت بوده دست داشته!!! موسوی گرفتار کارای خودش بوده. سالهای جنگ بوده و حکومت نوپا و هزار بدبختی.
شما مثه اینکه خبر ندارین از ساختار حکومتی در ایران اونم در اون سالها. حالا رو که می بینین. مجلس حکم اعدام صادر میکنه دولت قانون میده قوه قضاییه هم اجرا میکنه!!
رهگذر گفت:
ناهید خانم, اگر پدر شما هم ان موقع میدانست که چه جنایتی دارد انجام میگیرد و سکوت کرد تا مبادا کارش را از دست بدهد! نتنها هیچ فرقی با آن حنایت کاران ندارد, بلکه از آنها یک درچه پست خواهد بود, چون صفت ترسو و بزدل علاوه بر چانی و همدست چانی به او تعاق میگیرد.
ناهید گفت:
چه حرفا میزنی! بنابرین شما معتقدی حداقل نصف مردم کشورت جنایتکارن و باید به جرایمشون رسیدگی بشه. یعنی فقط اونا که مردن یا از کشور خارج شدند آدمند؟ حرفا میزنیا
ناهید گفت:
اصلن من چه جور میتونم با تو که اینجوری فکر میکنی و لابد فردا هم روز انتقام و حساب کشیه، متحد بشم؟! ها؟
نسوان گفت:
بس کنید! این همه بر چسب زدن چه دردی رو از ما دوا می کند؟ آره ما ترسیدیم. خوب که چی؟ سی سال ترسیدیم سی سال هم رو شماتت کنیم که چرا ترسیدیم؟ زمان دارد می گذرد…زمان را دریابیم
یک ایرانی گفت:
برچسب زدن کار درستی نیست ولی فکر میکنم بجای خفه کردن هر نظری به این عنوان که باعث تفرقه میشه، بهتره راه رو برای نقد حرفهای همدیگه و مثلا همین آقای سروش باز بگزاریم. دلیلی نداره که به سروش حمله بشه، همانطور که دلیلی نداره به کسی که از مواضع گذشتهٔ سروش انتقاد میکنه هم حمله بشه. پرهیز مطلق از مباحثه ما رو به هیچ جا نمیرسونه، به قول فکر کنم نادر ابراهیمی بود که گفت «بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل». منظور اینکه اگر کلا حرفی زده نشه و آدمها با پیشینههای مختلف متوجه نشوند که اکثر مردم ایرانی، با اینکه آن پیشینه به زعم امروز رادیکالشان را موجه نمیدانند، ولی حاضرند ازش چشم پوشی کنند برای یک شروع نو، همیشه این حالت سؤ تفاهم بینمان باقی میماند. میرسیم به اینجا که هستیم، که مثلا میروی به تظاهرات یا جمع اعتراضی ایرانی و میبینی رنگ و وارنگ با انواع و اقسام شعارها و پرچمها و گرایشها به چشم میخوره. اینکه هرکس ساز خودش رو میزنه و هنوز جبهه ی واحدی نتونستیم تشکیل بدیم فکر میکنم آنهائی رو که آتیششون آنقدر تند نیست و «مخالف لایت» هستند از بینمون میرونه. کمااینکه در مورد مادر خود من پیش آمد، اولین سری رفت دید ظاهراً گروههای مجاهدین و چه و چه شعارها را قبضه کردند و دیگه بعد از آن نرفت، چون گفت من با اینا همفکر نیستم که برم وایسم همراهیشون کنم.
نگارین گفت:
oops من نمیدونستم یکی دیگه هم با این ای.د «یک ایرانی» اینجا هست……من با این اسم نظر میدم پس، «نگارین».
ژوبین گفت:
با درود
روز «زمین، زن، مادر» (5 اسفند، روز سپندارمذگان = جشن اسفندگان) در فرهنگ ایرانی را خجسته باد گویم و
به همه ی بانوان، فرخنده باد و شادباش میگویم.
بیاییم فرهنگ ایرانی را از برای نمونه جشن های ایرانی را پاس بداریم
با سپاس
بدرود.
ناشناس گفت:
نوشته ای «ما یا به هم خواهیم پیوست و خواهیم رست یا آزادی در این سرزمین به افسانه خواهد پیوست»
اینطورها نیست!
ما قسمتی از تاریخ هستیم! اگر حتی ما آزادی این سرزمین را نبینیم آیندگان خواهند دید راهی به جز آزادی نیست!
نوع نگرش ما به آنچه در ایران اتفاق میافتد و نوع واکنش ما به آن تاریخ امروز را خواهد ساخت
حتی اگر متحد نشویم باز زندگی ادامه دارد و برای آیندگان درسی
متحد شدن با کسانی که تفاوت فکری ریشه ای با آنها داری کار آسانی نیست، مدام فکر مصادره نتیجه اتحاد و پیروزی توسط آنها گوشه ذهنت بازی میکند و به یادت می آورد که چگونه اتحاد مردم را در سال 1357 خمینی مصادره کرد.
م گفت:
دقیقا ! بی هوا وحدت داشتن ، به امثال خمینی پر و بال داد . اگرچه که نمی دانم چاره چیست اما اشتباه قبلی را تکرار کردن هم جالب نیست !
ناشناس گفت:
خیلی وقتها تو این وبلاگ حرف دلم رو خوندم و لذت بردم ولی این متن از همه اونها هم بهتر بود.
نمی دونم چرا اینطوری شدیم. نمی دونم چرا همش دنبال نقطه های سیاه تو پرونده آدمها می گردیم. کی می دونه اگه ما تو شرایط انقلابی اون روز بودیم چکار می کردیم و چه تضمینی هست که بهتر عمل می کردیم.
در هر صورت 1000 بار ازت ممنونم که حرف دل ما رو به این قشنگی زدی
رهگذر گفت:
چیز خاصی ندارم بگم جز اینکه با کلمه به کلمه این پست موافقم صد در صد، و اگه این کامنت رو اینجا گذاشتم به پاس قدر دانی هست.
sudn گفت:
آفرین/ صد آفرین/ هزار و سیصد آفرین … بوس حتا
حمید گفت:
کاملن موافقم. خود میر حسین هم تو یکی از بیانیه هاش گفته بود که : انتخاب مردم انتخاب بین بد و بدتر بوده.
عادل گفت:
هزاران هزار تشکر … ما کلاً جماعتی هستیم که فقط بلدیم معترض باشیم؛ اصلاً تأیید، همراهی، همدلی رو بلد نیستیم؛ یاد نگرفتیم خونه بسازیم فقط بلدیم به خونه های ساخته شده ایراد بگیریم!
اون کسی که به سروش، کروبی، موسوی و خیلی های دیگه ایارد میگرفته بیآد بگه که خودش اون وقت کجا بوده!؟ چرا معترض نشده!؟!تو دوره اصلاحات کجا بوده؟!؟! چرا راه حل ارائه نمیده؟!؟! اگه نشسته یه گوشه پس صداش رو ببنده؟!؟! اصلاً 3 تیر 84 کجا بوده!؟!؟! چرا نشست تو خونه تا این روزهای تاریک شروع بشه؟!؟! وقتی ما حنجره مون رو پاره میکردیم که به خدا شرکت در انتخابات تأیید حکو.مت نیست، کجا بوده؟!؟! …..این جماعت منفعل رو باید ساکت کرد … چون به قول شما فقط بلدند پارو زنان خودمون رو زمینگیر کنند …..
نیک ناز گفت:
و به این هم فکر میکنیم که از پس این وحدت کلمه و در نتیجه رفتن سیاهپوشان ستمگر، کدوم گروه، حزب یا ائتلاف قراره ادارهی امور رو به دست بگیره که توانا باشه و دلسوز و فرهیخته؟
بازهم قراره با احساسات و شور حسینی فقط تبدیل بشیم به یک سیلاب خروشان که بزنیم و بشوریم و پاک کنیم، بیبرنامهای و استراتژیای و سنجش موقعیتی؟
یک اشتباه رو چند بار تکرار میکنیم تا مطمئن بشیم اشتباه بوده؟
حداقل اینبار فکر کنیم. طولانی مدت نگاه کنیم. برنامه بریزیم. آدم جمع کنیم. بدونیم داریم چیکار میکنیم، که مثه سال 57 عینهو زلزلهزدهها نمونیم وسط یه عالمه آوار از جنس ساختارهای سیاسی/اجتماعی که هنوز به خودمون نیومده، همه چیز به دست خونین تندروهای قدرت طلب( دینی یا هرچی) تا خرخره ، تاراج شده باشه…
محمدرضا گفت:
+
عادل گفت:
شما برنامه ش رو بریز … اگه هم برنامه ای نمی ریزی ، کنار نشستن و ایراد گرفتن به کسانی که از جونشون مایه میگذارند، اصلاً منصفانه نیست. بیآم همه یاد بگیریم ما هم صاحب سود و ضرریم … پس حتی اگه پارویی نمیزنیم، این پاروزنان رو زمین گیر نکنیم ….
م گفت:
نه عزیزم این چه حرفی است که چون برنامه نمی ریزی ، به کسانی که دارند از خودشون مایه میان نگو که اشکال کارشون یا آینده احتمالی کارشون چیه!
عادل گفت:
این حرف یعنی اینکه من با جماعت منفعل و منتقد مخالفم؛ … کسی که یه گوشه نشسته و همه ش به بقیه گیر میده که این کار رو نکن و اون کار رو نکن! همه تفکراتش هم توهمند! با واقعیت سازگار نیستند ….
نه اینکه تمام منتقدین جنبش سبز منفعلند … نه! ولی تعداد بسیاری از مردم ایران ترجیح میدن بشینند یه گوشه تا ببینند چی میشه!!!!! جنس این انتقاد هم مثل اون بود ….
محمدرضا گفت:
مثلا این حکومت را سرنگون کنیم که چه بشه بعدش؟ یعنی من کشته و مرده منطق فولادین این جماعت انقلابی (اسمش هم مشمئز کننده هست) شدم. میشه یکی از سر لطف و ترحم به من حالی بکنه این آرمان مشترک تئوریسین های مذهبی و سلطنت طلب ها و مجاهدین خلق اکثریت و اقلیت و کوموله ها و جندالله و آخوندهای از دربار رانده شده و سطلاعاتی های تسویه شده و هزار فرقه و گروه ریز و درشت چیه؟ اینها الان همه از شکم مادر که بیرون امدند همه عاشق گفتگو و تعامل و دموکراسی و حقوق بشر هستند لابد؟ حکما بند نافشون را با اسم لیبرالیسم بریدند و ما غافل بودیم. خوب مجاهد انقلابی! معلوم است تو خر تو خری بعد از خلا قدرت در نهایت اون گروههایی کارشون پیش میره که دست به اسلحه و قصابی کردنشون بهتر باشد. ماشششاالله ماشششالله حافظه تاریخیمان شده اندازه ماهی قرمز، هر پنج سال یکبار کنتور صفر می می کند.انگار نه انگار که دفعه قبل هم سر همین وحدت کلمه به فاک فنا رفتیم. این گروهها که وحدت کلمه می کنند، پس فردا سهمشون را از قدرت نمی خواهند؟ برای مردم خط و نشان نمی کشند؟ مثل دفعه قبل پیروزی را مصادره نمی کنند احیانا؟
بد نیست آدم گاهی وقت ها تا جلوتر از دماغش را هم ببیند. اتفاقا ما به تنها چیزی که نیاز نداریم، همین وحدت کلمه است. دشمن ِ دشمن ِ ما الزاما دوست ما نخواهد بود. این بار اگر بیست سال بعد به سلامت به مقصد برسد خیلی بهتر از انست که سال بعد تو راه دزدیده بشود و حرامی ها مصادره اش بکنند.
رهگذر گفت:
درست میگی منهم با شما هم نظر هستم اما مملکتی رو که تو شب تاریک جهل و نادانی آزمون دزدیدند نخواهیم تونست پس گرفتن مگر صبح روشن بیداری و آگاهی و دانش.اما فکر نمیکنم ساکت نشستن و انتظار هم مثمر ثمر باشه به هر حال دیکته ننوشته غلط نداره باید نوشته شه تا ایراداتش مشخص بشه البته بد ببختانه خیلی وقته میشه گفت شاید از زمان مشروطه خواهی ما هی این دیکته رو مینویسیم با همون غلطها و پاره میکنیم دوباره مینویسیم باز با همون غلطها، به قول شما شاید بهتر این باشه که اینبار عجله نکنیم و با اگاهی بیشتر پیش بریم،خوشبختانه اینبار دانشگاهیان علم به دوشان هستند و با توجه به عصر ارتباطات نوین امکانات بیشتری در جهت همفکری و آگاهی هست،مذهب هم تمام قد امتحان خودشو در مملکت داری داده و اینها همه افق روشنتری رو نسبت به تجربیات پیشین نشون میده
استبدادزده گفت:
سخت گفتی اما راست گفتی. سال 57 هم بدون مانیفست بدون بحث بدون مطالعه بدون اینکه بدونن دقیقن بعدش میخوان چکار کنن بدون اینکه سنگاشونو از هم وابکنن، همه با هم متحد شدن برای یه هدف فوری و عاجل:سقوط شاه.
بعدشم که خبر دارین. اون خونریزی ها که از اطرافیان شاه شروع شد وبه کمونیستا و ملی مذهبی ها و مجاهدا و بهاییا و به خود خط امامیا ادامه پیدا کرد همش بخاطر همین مساله بود. و من هم خیلی بیم دارم که این عجله کنندگان کار دیگه ای دستمون بدن.
نسوان گفت:
برای همین هم با همین عقل ناقص می گوییم که تاکید اصلی باید بر آگاهی باشد. وقتی توده ی مردم آگاه شد بگذار آنها تصمیم بگیرند.
اگر این بار ما نترسیم
اگر این بار ما مصلحت طلب نباشیم
اگر این بار آگاهانه نظارت کنیم و در صحنه باشیم
پیروزی مان را مصادره نمی کنند
باور کن که اگر همه ی ما باشیم
و با چنگ و دندان بایستیم
و بدانیم که پیروزی یک روند است ، یک جشن یک شبه نیست
ان وقت هیچ حرامی سهم ما را مصادره نخواهد کرد.
ما خودمان کم گذاشتیم محمد رضا.
این بار نباید بگذاریم.
ژوبین گفت:
با درود
دوستان، برای دیدن پیشنهادهای من برای جنبش سبز به بخش دیدگاه های لینک زیر در
وبلاگ گمنام گمنامیان، به دیدگاه «ژوبین» بروید، دیدگاه من راه گشای خوبی خواهد بود
به چند جای دیگر مانند سایت جرس و راه سبز امید و … فرستاده ام شما هم بخوانید و سپس رسانش کنید.
برای دیدن پیشنهاد های من به بخش دیدگاه های لینک زیر بروید.
http://gomnamian.blogspot.com/2011/02/blog-post_24.html
همچنین روز «زمین، زن، مادر» (5 اسفند، روز سپندارمذگان = جشن اسفندگان) در
فرهنگ ایرانی را خجسته باد گویم و به همه ی بانوان، فرخنده باد و شادباش میگویم.
بیاییم فرهنگ ایرانی را از برای نمونه جشن های ایرانی را پاس بداریم
با سپاس
بدرود.
م گفت:
نسوان عزیز ، برداشت من از پست شما لزوم وحدت بود نه آگاهی .
sara گفت:
mohamadreza to babaye emi nisti?
رز گفت:
+++
رز گفت:
کامنت من رفت تو اسپم ها درم نمیاد دوباره مینویسم.
من با نظر محمد رضا موافقم. هیچ جنبشی نبوده که فراتر از ارمان های رهبران آن پیش بره .این که الان در این جنبش سبز که هر کسی از ظن خود شده یار نباید دید ما را نسبت به آینده کدر بکنه. موسوی و کروبی با این نظام دعوای اصولی نداشتند دعوای جناحی و تاکتیکی داشتند روزی هم که سر کار بیان با همین شجاعتی که الان ایستادند جلوی این ها جلوی سایر مخالفان خواهند ایستاد چون به چیزی که میگند اعتقاد دارند و این اعتقاد شون انقدر قوی هست که همه چی پاش بدن بنابراین نباید فکر کرد که فردا این دو نفر راضی میشن که حکومتی ملی و سکولار نه غیر مذهبی سر کار بیادموسوی بار ها صریحن اعلام کرده که دنباله رو ارمان های امام خمینی است پیروزی موسوی و کروبی یعنی دراوردن قدرت اداره ی کشور از یک گروه مذهبی وسپردن ان به دست یک گروه مذهبی دیگه.
گروه های خواهان دموکراسی و یک حکومت ملی گرا در صورت پیروزی این جنبش جایی در حکومت اینده نخواهند داشت چون نماینده و رهبری در هرم قدرت ندارند. نهایت پیروزی این جنبش برگشت به شرایط زمان خاتمی است چون صاحبان این جنبش که مردم پشت سر آنها راه افتادند اصلاح گرا ها هستند نه آزادی خواهان.
آزاده گفت:
هرچی میخواستم بگم محمدرضا گفته بود.
کیم گفت:
سال 57 هم همینطوری ملت با هم زیر پرچم خمینی متحد شدند که حالا اینطوری شد. اگر آن موقع ها نشسته بودند 2 تا کتاب از خمینی و نظریات فاشیستی اش میخواندند کار به اینجا نمی کشید. گر نتیجه وحدت این است…به این وحدت
خدمت آن احمقی که گفته نصف مردم ایران در جنایات 67 مقصرند:
احمق جان نخست وزیر با پدر شما یعنی یک کارمند دون پایه دولت فرق دارد. کسی نمی گوید موسوی حتما مقصر است ولی پاسخگو و مسوول باید باشد.
ناهید گفت:
من اسمم ناهیده، نه احمق!
ناهید گفت:
بقیه حرفاتم قبول
ناهید گفت:
نه! اینم میخوام بگم. که این حرفا که به احمق جان یعنی به من گفتی رو باید در پاسخ به کامنت اصلی من که اون بالا قبل از همه کامنتاست میگفتی نه در پاسخ به پاسخ من به رهگذر. قاطی کردی و خراب کردی.
lonely boy گفت:
شما(نویسنده این متن) بفرمایید کی مورد علاقه ی شما هستش ؟؟؟!
نسوان گفت:
رای مردم پسرم. رای مردم. بدور از ترس و تزویر و ریا..هر چه باشد من گردن می نهم.
lonely boy گفت:
منظورتون رای اکثریت مردم هستش…؟
فرض کنید 30% مردم یه رای دارن و 70% یه رای دیگه…شما حق رو به کدوم میدید؟؟
lonely boy گفت:
بالای صفحه وبلاگتون یه جمله فلسفی از جماعت نسوانی بود……چرا حدفش کردیــــــــــــن….؟!؟ 😀
مدونا گفت:
راستی کی میدونه رای اکثریت مردم ایران واقعا چی هست؟ هیچگونه آماری وجود نداره در این زمینه. هر کدوم از ما دور و بری های خودمونو میبینیم و قضاوتمون کم و بیش بر اون اساس شکل میگیره. میگن اکثریت قریب به اتفاق روستایی های کشور طرفدار نظام حاضرن (بازم اینو من شنیدم، اصلا نمیشه مطمئن بود چون آماری وجود نداره) راستی واقعا میشه یه آمار درست و واقعی از تعداد طرفدارا و مخالفا بدست آورد؟ اگه میشد این آمار خیلی چیزا رو روشن میکرد.
استبدادزده گفت:
متاسفانه یه مشکلی که ما داریم اینه که اگه خودمون و دوستامون یه عقیده ای و سلیقه ای داشته باشیم کتمان میکنیم که بقیه عقیده یا سلیقه ای دیگه داشته باشن. بخصوص فکر میکنیم اگه هم داشته باشن در اقلیت ناچیزی هستند. مثلن شاریا sharia میگه که کسی موسوی رو قبول نداره. بهمین راحتی. و بهمین راحتی هم گفته میشه که نظام طرفدار نداره و هر کی هم طرفدارشه مزدوره و حقوق میگیره ازشون. این انکارها و چشم بستن ها آفت جنبشه
ویدا گفت:
لولیتا جان…
به نظر شما مردم به کی رای خواهند داد؟…. خوب تو تمام دنیا سرنوشت رای گیری بیشتر بستگی به برنامه های اقتصادی حزبها داره….. حتی تو سوید که مثلا از این مرحله گذشته…. امسال تمام بحثها سر این بود که چرا پول سوید راحت می ره تو جیب مهاجران…. مثلا چرا دانشگاهاش مفت…. هزینه نگهداری بچه ها برای مادران مهاجر…. باعث تنبلی مادران مهاجر می شه و…..
این مقدمه ها رو گفتم…. تا بگم …. اگه ایران هم چند حزبی بشه…. حزبی موفق خواهد بود که مردم رو با وعده های الکی امیدوار کنه…… زمانی که ۸ سال رییس جمهوری خاتمی داشت تموم می شد… یادته؟ …. خاتمی گفته بود برای رشد اقتصادی ما ۲۰ سال زمان لازم داریم…. حتی قشر تحصیلکرده ناراضی بودن…. می گفتن خاتمی تو این ۸ سال چی کار کرد؟ …. و وعده های تو خالی احمدی نژاد ( ارزونی زمین و خونه….) خیلی از بازاریها و مردم عادی رو امیدوار کرده بود…. شاید اونموقع از تقلب خیلی هم ناراحت نبودن…. خیلیها به وعده های اقتصادی ایشون امیدوار بودن……
ناشناس گفت:
همتون کس شعرمیگین
sharia گفت:
بچه ها ،احمدی نژاد هم اینجا یه کامنت گذاشته !
ess گفت:
+++++++++++++
ess گفت:
آفرین لولیتا،حرف دل منو زد
بابک گفت:
حرفات -تقریبا- درست و خیلی قشنگه. مثل خواهر من میگی. کاش من از ته دل موسوی خبر داشتم که بدونم برای حفظ جونش میگه امام this امام that یا واقعا آن شیاد خون آشام را دوست و قبول داره. قبل از اینکه با آقای موسوی دست بدم اینو ازش می پرسم. اونموقع معلوم میشه که چرا جنایت را دید و سکوت کرد. باز هم از ترس جونش یا برای آرمان امام جونش؟ با موسوی امروز دعوا ندارم، او را مثال می زنم، همین در مورد بقیه هم مصداق داره. حرف محمد رضا وکیم را هم گوش کنید. در این وحدتمون که بدون شک رکن اصلی پیروزی است، نباید مثل 57 ندانسته، چشم بسته جلو بریم. اگر قرار باشه نظام جمهوری اسلامی بوسیلۀ موسوی نجات پیدا کنه، بهتره امروز ج. اسلامی موسوی و کروبی و سروش و گنجی و کدیورو مسعود و مریم رجوی را از بین ببره که در یک مستراح اسلامی remodel شده نیافتیم. بیشتر جوونای ایران که زیر شستشوی مغزی این آخوندا درس خوندن خیلی بقول خواهرم جیگرن، خوب دارن پخته میشن. مثلا احتمال پشتیبانی مردم از مجاهدین به نظر من 5-4 درصد است، ولی همان هم خطرناکه. ما که فنا شدیم، اگرخیلی شجاع باشم میگم بذارین این آخوندا 10 سال بیشتر تلاش کنن که اسلام ناب محمدی را به مردم نشون بدن، برای آینده ایران بهتره. ولی میترسم فامیلام تو ایران که نفسشون بند اومده با اونائی که مکه میرن همدست بشن، برای این حرفم یکی را بفرستن اینجا منو ترور کنه
sharia گفت:
دوستانی که به سال ۵۷ آلرژی دارند متوجه نیستند ،من یک جوان در مقطع انقلاب بودم ،در ان برهه تنها چیزی که مطرح نبود ،دموکراسی و احترام به حقوق اقوام و اقلیت ها بود و تنها هم و غم ،بیرون کردن شاه و انقراض سلطنت از دید مردم با چاشنی خرافات و دیدن ریخت خمینی در ماه و از طرف دیگر ،تشکیلات سیاسی هم خواستار سهم بیشتر در دولت آینده و حذف هر چه بیشتر رقبا از صحنه بود .بلوغ فکری مردم و گفتمان آزادی و خرافات ستیزی امروز خود واکسنی قوی علیه هر گونه انحصار طلبی به سبک انقلاب ۵۷ است ،شرایط حال با شرایط ۳۲ سال پیش تفاوت های کیفی بسیار دارد ،ان موقع خمینی شیاد را داشتیم که کسی جرات مقابله حتی کلامی با او را نداشت ،در مقابل ما امروز موسوی را داریم که کسی قبولش ندارد و خودش هم میگوید بین بد و بدتر ،انتخابش کرده اند !
استبدادزده گفت:
در کلیت مقایسه ی بدی نیست ولی چند تا مورد هست که باید بگم. چون من هم شاهد انقلاب 57 بوده ام. اون مساله دیدن خمینی در ماه ، از سر خرافات نبود. یه جور تفریح و مسخره بازی ملی بود و همون موقع هم همه مون باهاش تفریح کردیم که بیایم توی خیابون و بهم روحیه بدیم و رژیم رو دست بندازیم. الان کسی رو پیدا نمیکنی که بگه واقعن خمینی توی ماه بود. خرافات ستیزی امروز با اون روز تفاوت زیادی نداره. یکیش هم گفتمان آزادیه. که باید بگم اون موقع هم بود. شاهدش هم همون ادعاها و مصاحبه های خمینیه که میگفت مارکسیستها آزادند، زنها آزادند و غیره. ولی اینکه الان قشر جوان دانشجو و درس خونده مون چار تا کتاب بیشتر از قبلیا خوندن و دمکراسی الان یه مساله جهانیه، درش حرفی نیست. و اینکه گفتمان و بیانیه های موسوی هم جور متفاوتی است از امام آن موقعا و حتا نسبت به بیانات اپوزیسیون خارج از کشور هم بسیار دمکراتیک تر و امروزی تره.
ایرانی گفت:
وحدت به شرطی معقول است که سهم هر نگاه واندیشه ای در این جنبش محفوظ باشد و بماند . درست است حالا موقع تقسیم غنایم نیست .اما به نطر من گفتن و نوشتن این یاد آوری ها خیلی بد نیست .دستکم خیال رهبری و ریاست را در ذهن این آقایان کمی شل میکند – سی سال پیش ملت ایران فریب همان وحدت کلمه را خورد که کارش به اینجا رسید.حالا باید دست هر همراهی را به گرمی فشرد .سابقه این آقایان را هم می شودو باید بخشید اما البته نباید فراموش کرد.اما رهبر خواندن این ها ودعوت به راه پیمایی و مبارز مدنی در مناسبت های مذهبی و با شعار های مذهبی بسیار خطرناک است برای آینده و روزهای پیروزی این جنبش .
گمنامیان گفت:
گرامی،
سپاس از نوشته شما،
در پستی جداگانه به این نوشته به تفضیل پاسخ داده ام که البته در آدرس زیر می توانید آنرا بخوانید:
http://gomnamian.blogspot.com/2011/02/blog-post_241.html
اما خلاصه اش این است:
پاسخی به وبلاگ نسوان و مطلبش در باب وحدت / سرنگونی رژیم اسلامی و داشتن وحدت بدین منظور، هدفی با ارزش ومهم است، اما بشرطی که بخواهیم رژیم را با دموکراسی عوض کنیم./اگر قرار به متحد شدن و داشتن وحدت است، این وحدت صرفا باید با کسانی صورت گیرد که معتقد به دموکراسی هستند. بالشخصه حاضرم رژیم خامنه ای را تحمل کنم، اما با مجاهدین خلق و مریم رجوی متحد نشوم! چه آنکه کسانی مانند مجاهدین به هیچ اصول اخلاقی (و دموکراسی) پایبند نیستند و براحتی نتیجه سرنگونی رژیم را می دزدند و صاحب می شوند./اگر قرار است کشور را به دست کسانی بدهیم که اعتقادی به دموکراسی ندارند، ترجیح می دهم به جای یک انقلاب کور دیگر و تحمیل هزینه های انچنانی به کشور، همین دیکتاتوری موجود را داشته باشیم.اصولا مگر کرم(!) داریم که دیکتاتور را با دیکتاتور دیگری عوض کنیم؟!/به من نگویید که موسوی برای جنبش مشغول هزینه دادن است، یادتان بیاید که خمینی نیز در زمان شاه هزینه داد و به تبعید رفت !
گمنامیان گفت:
در این پست از وبلاگم ، به تفضیل به این نوشته شما پاسخ گفته ام، در اینجا لینکش را می توانید ببینید:
http://gomnamian.blogspot.com/2011/02/blog-post_241.html
پاسخی به وبلاگ نسوان و مطلبش در باب وحدت / اسرنگونی رژیم اسلامی و وحدت به این منظور، هدفی با ارزش ومهم است، اما بشرطی که بخواهیم رژیم را با دموکراسی عوض کنیم./گر قرار به متحد شدن و داشتن وحدت است، این وحدت صرفا باید با کسانی صورت گیرد که معتقد به دموکراسی هستند. بالشخصه حاضرم رژیم خامنه ای را تحمل کنم، اما با مجاهدین خلق و مریم رجوی متحد نشوم! چه آنکه کسانی مانند مجاهدین به هیچ اصول اخلاقی (و دموکراسی) پایبند نیستند و براحتی نتیجه سرنگونی رژیم را می دزدند و صاحب می شوند./اگر قرار است کشور را به دست کسانی بدهیم که اعتقادی به دموکراسی ندارند، ترجیح می دهم به جای یک انقلاب کور دیگر و تحمیل هزینه های انچنانی به کشور، همین دیکتاتوری موجود را داشته باشیم.اصولا مگر کرم(!) داریم که دیکتاتور را با دیکتاتور دیگری عوض کنیم؟!/به من نگویید که موسوی برای جنبش مشغول هزینه دادن است، یادتان بیاید که خمینی نیز در زمان شاه هزینه داد و به تبعید رفت !
State-of-Siege گفت:
حساب اکبرگنجی جداست او مخالف سرسخت شخص سیدعلی پینوشه است همیشه هم میگه آقای خمینی نه امام خمینی. یکسری علم لدنی دار! اجتهاد میکنند که تو آدم کشی ها دست داشته خب ادعا که مالیات نداره! من هم میتونم ادعا کنم که پیغمبرم ، ها؟ نمیشه؟
State-of-Siege گفت:
وحدت کلمه رو خوب اومدی! همه باید (به فتح ه و م)
لوکی گفت:
وحدت کلمه حرف خوبی است، ایده خوبی است، هم در شعار و هم در عمل، ولی یک چیزایی که فکر منو به خودش مشغول میکنه اینه که آیا همه کسانی که خواستار ایرانی آزاد هستند باید زیر این پرچم جمع بشن؟ آیا این شامل جدایی طلب ها هم میشود؟ آیا این شامل سلطنت طلب ها هم میشود؟ به یقین که اگه قراره ما این همه شهید بدیم و جاش سلطنت طلب ها بیان فقط یه عده رو به کشتن دادیم! به یقین که اگه قراره جمهوری اسلامی بره و جدائی طلب ها بیان فقط کشته دادیم و کشور رو تیکه پاره کردیم ، به یقین که اگه قراره این اتفاقا بیوفته همون جمهوری اسلامی صد شرف داره پیش اینا!
بنابراین من دست دودمان پهلوی رو نمی فشرم به عنوان خانواده سلطنتی ولی به عنوان یک شهروند ایرانی بله! من دست جدائی طلب ها رو نمی فشرم و حاضر نیستم که زیر لوای «وحدت کلمه» باهاشون باشم
ژوبین گفت:
با درود
دوستان، برای دیدن پیشنهادهای من برای جنبش سبز به بخش دیدگاه های لینک زیر در وبلاگ گمنام گمنامیان، به دیدگاه «ژوبین» بروید، دیدگاه من راه گشای خوبی خواهد بود به چند جای دیگر مانند سایت جرس و راه سبز امید و … فرستاده ام شما هم رسانش کنید.
برای دیدن پیشنهاد های من به بخش دیدگاه های لینک زیر بروید.
http://gomnamian.blogspot.com/2011/02/blog-post_24.html
همچنین روز «زمین، زن، مادر» (5 اسفند، روز سپندارمذگان = جشن اسفندگان) در فرهنگ ایرانی را خجسته باد گویم و به همه ی بانوان، فرخنده باد و شادباش میگویم.
بیاییم فرهنگ ایرانی را از برای نمونه جشن های ایرانی را پاس بداریم
با سپاس
بدرود.
ژوبین گفت:
یکم____اگر جمهوری اسلامی موتور سیکلت سوارانی را میفرستد برای ترساندن مردم، مردم هم موتور سیکلت دارند
آنهایی که «موتور و کلاه کاسکت» دارند با هم هماهنگ بشوند و گروهی به سوی لباس شخصیها و پلیس بتازند
آنهایی که ماشین دارند (بویژه خودروهایی کهنه) گروهی با هم همآهنگ بشوند به سوی پلیس و یگان و لباس شخصی و…. بتازند
از خودتان در این زمانها نگهداری کنید و بپای خودتان باشید، خواهید دید که آنها از ترس خواهند مرد چون شما بیشترید
چه پیاده و چه سواره (با ماشین و موتور) یادتان باشد با هم هماهنگ باشید و با هماهنگی به تازید.
دوم____همچنین کاغذ نوشته را از سر بگیرید چاپگر امروزه فراوان و ارزان است اگر چاپگر ندارید با ماژیک بنویسد ، و همچنین پرده نویسی کنید
و در نوشته ها از نیروها بخواهید با شما باشند به سوی شما برگردند بزرگ اینها را بنویسد تا در عکس و فیلم نمایان باشد چون
همه هتا جمهوری اسلامی هم میبیند تا اینجوری آنانی که خواهان سرکوب نیستند به سوی جنبش سبز سُر بخورند دودلی را کنار بگذارند
چرا که نوشته و نمادین اعتراض کردن خیلی تاثیر گذارتر است، خواسته ها و خواهش ها را بر روی پرده و کاغذ بیشمار انجام بدهید
نمادهای جنبش و پوستر های کشته شدگان پارسال و امسال و رنگ سبز، مچبند سبز و بویژه شال برای پوشاندن چهره ی خود که
اگر سبز باشد نمادین تر است بکار بگیرید و یادتان باشد همیشه پویایی خودتان را داشته باشید، خودباوری به خودتان داشته باشید و
به فراخوانهای سران جنبش تکیه نکنید، خودتان جنبش را رهبری و پیوسته تا مردمسالاری راستین دونباله دهید .
نکته سوم____ نزدیک به زمان راه پیمایی گروهی از سراسر شهر چندین بسته «پونیز درشت و بزرگ» فراهم بکنند از فروشگاه های گوناگون شهر
زآنپس چندین کس پیاده و هم چنین با موتور سیکلت در خیابان هایی که به جایگاه های راهپیمایی می انجامد و منتهی میشود
سرتاسر پهنه ی «پیادرو و خیابان» را در چنیدن بخش پونیز بپاشن تا موتور و ماشینی و اتوبوس و کامیونی که از خیابان و پیادرو میخواهند بروند
چرخشان پنچر شود و «راه بندانی سخت» در بگیرد که جای گذر هیچ ماشینی نباشد!!!
در این هنگام شلوغکاری بسیاری میشود که برای سبز ها بسیار سودمند و برای نیروهای سرکوبگر و موتور سواران ولایت فقیه
رنج آور خواهد بود.!
نکته چهارم____ در این زمان گروهی باید از این شلوغی بهرهگیری کنند تا آنجا که میتوانند با بریدن سیم برق و تلفن کلانتری و فرمانداری و شهرداری و….
مایه دردسر آنان شوند.
و همچنین برای بریدن سیم های تیرهای برق بیرون از شهر به جاده های برون شهری گذر کنند و با انبر بزرگ سیمهای آن را ببرند.
و همچنین برای آتش بیشتر از ماده های ترکشی و انفجاری که در چهارشنبه سوری هست و همچنین تینر و نفت بهره بجویند.
در 25 بهمن درب مترو ها رو بسته بودند تا آنجا که میدانم برای اینکه مردم جابه جا نشوند با مترو!
که در این زمینه باید به سندلیها و شیشه و درب خود مترو و هتا آتش زدن مترو و هر چه که بر مردم سبز میبندند آسیب زد، چرا که
این مترو برای مردم هست و به هر روی این مردم دو روز دیگر که به مترو میخواهند بروند، ایستگاهها
و خود مترو باید تاوانش را پس بدهد.
این نکته ها را من در جای دیگر هم نوشتم و نامه دادم به تارنما ها و
تارنگارها تا شاید کسانی که در شهر های شلوغ زندگی میکنند و هستند بکار ببندند 100% مایه ترس زورگویان خواهد شد.
از این راه ها میتوان بخش های مهم شهر را در دست گرفت و نیروهای سرکوبگر را به واپس راند که به مهار شهرها و پیروزی پی در پی
مردم می انجامد.
********************************************************************
خوب است شما نیز تا میتوانید این را با توانایی رسانه ای که دارید به گوش این و آن و هر کس که میشناسید بویژه تهران برسانید
من خودم چون در شهر کوچکی زنگی میکنم اینجا بدرد نمیخورد شهر های بزرگ بویژه تهران کاری تر و ارزشمند تر است.
این را هم بگویم امروزه که چابگر به فراوانی و ارزانی در دسترس هست باید خوب ازش بهره گرفته شود
و همچنین نوشته ها از نمونه گفتارهای سران جنبش سبز
را به «ام پی تری» و بانگ و صدا دربیاورید و از اینترنت گرفته تا موبایل از راه (بلوتوس) فراگیر نمایید
خواهشمندم، همگی یادتان باشد «هر شهروند یک ستاد است»، رسانش فرز و چابک و فراگیر و فراوان و نوآوری را به یاد بسپرید
بابک گفت:
ژوبین ، اگر شما وبلاگی، سایتی دارید، لینک بدین که ما هم به شما، تا این حرف ها بیشتر بچرخند و مردم اگر دوست داشتند بکار ببرند
ژوبین گفت:
من هیچ وبلاگی ندارم وبسایتی هم ندارم !
تنها کاری که کردم این بود که به «جرس» و «راه سبز امید» «پایگاه 25 بهمن و فیسبوکش»
و چند تا وبلاگ ازنمونه وبلاگ گمنام گمنامیان دیدگاهم را نوشتم و نامه دادم تا بکار بگیرید با برنامه باشید چرا که بی برنامگی و بی هماهنگی جنبش را سست و پوچ میکند
ژوبین گفت:
من هیچ وبلاگی ندارم و وبسایتی هم ندارم !
تنها کاری که کردم این بود که به «جرس» و «راه سبز امید» «پایگاه 25 بهمن و فیسبوکش»
و چند تا وبلاگ ازنمونه وبلاگ گمنام گمنامیان دیدگاهم را نوشتم و نامه دادم تا بکار بگیرید با برنامه باشید چرا که بی برنامگی و بی هماهنگی جنبش را سست و پوچ میکند
هما گفت:
یعنی من بگردم
مگه تظاهرات توی اتوبان 8 بانده انجام میشه که با ماشین بگیریم رو مامورا ؟
هما گفت:
یعنی باز من بگردم
مگه پونز لاستیک سوراخ میکنه؟
هما گفت:
یعنی من هرچی میخونم می بینم نمیشه دورت نگردم
مترو اتیش بزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ که چی بشه؟
راستی اون پونزا که گفتی بریزیم وسط خیابون اگه پونزاش بی شعور بود رفت توی پای خودمون چی؟ خب میگرنمون که؟
مدونا گفت:
:))))))
ژوبین گفت:
با درود
کسانیکه کاری باشند، سخنور نباشند گامی برای پیروزی بردارند به جای شعار دادن و فرار کردن، برای پیروزی میجنگند هتا با دست و پا
این پیشنهاد ها برای کسانی است که آمادگی دارند «گامی برای پیروزی» بردارند»نه سخن» مرد یا زن کارند یا بگفته ی عربها اهل العمل هستند آنانی که این پیشنهاد ها میتواند آنها را به نوآوری، خودباوری، اندیشیدن و بیخود ننشستن و یا سخن تنها نگفتن وادارد هست، آنانی که جربزه ی این کارها و….را دارند
این پیشنهادها را من در چندین جا از نمونه اینجا گذاردم برای رسانش و رساندن این سخن تا که به چشم و یا گوش کسانیکه آمادگی دارند برسد تا که کاری بکنند اگر خواهان پیروزی هستند.
افزون شما نیز خودتان با این کار به پرسش افتادید که این خودش خوب است، شما هم اندیشه کنید و از مغزتان بهره بجویید و برای جنبش سبز راهکارهایی ارزنده بدهید.
با سپاس
بدرود.
هما گفت:
خواهر مدونا
فتبارک اله احسن الخالقین
کوجایی شوما؟ این تور مزقون زنی شوما تموم نشد مادر؟ از پا افتادی که
ویدا گفت:
هما جان…..
این همون برادر اهل آبادی… هستش…. بقیه آی.دی ها رو هم که خودت می دونی….
دوتا حرف راست می گن… تا مردم باورشون بشه که خودی هستن…. این وسط هم چند تا تز ارایه می دن تا مردم دچار دردسر بشن…. مثل تز آتیش زدن مترو…. اینطوری هم مردم به درسر می افتن… هم انتقامشون از مدیران مترو ( پسر رفسنجانی…) می گیرن…… یا تز ارایه قطع برق یا تلقن…. خوب اینطوری خودبخود دسترسی به اینترنت و تلفن قطع می شه…. با یک تیر دو نشون زدن….
هما گفت:
ژوبین جان
ما غیر از دست و پا با خیلی جاهای دیگه هم جنگیدیم جنگ می گم ها…. چه جنگی…
اما پونز نبرده بودیم نامردا ما رو کوشتن
اما درمورد از خدا که پنهون نیست از شوما هم پنهون نباشه این یکی والا نمی دونم دارم یا نه ..بذا نیگا کنم
اما این که میگی بقول عربها اهل العمل باشند یعنی چی؟ تو از دیروز شونصدتا کامنت واسه روز زن و 5 اسفند، روز سپندارمذگان و…. گذاشتی بعد میگی بقول عربها؟
بگذریم
بینم حالا ما مترو اتیش زدیم ..پونزم در ماتحت ماموران ریختیم …با ماشین هم از روشون 4 بار به نیت پنتیوم 4 رد شدیم با موتورم روشون تک چرخ زدیم
خب بعد با چی برگردیم خونه؟
ماشینمون که تصادف کرده ..مترو ام اتیش گرفته ..پیاده ام بریم که پونز میره پامون
خب تو میای دنبالمون؟ توام که راحت دوره تا بیای ما رو دوباره کوشتن
پی نوشت ..دارم باهات شوخی می کنم به دل نگیر اما باور کن اگه با اینکارا چیزی درست میشد سال 57 درست شده بود عزیزم
هما گفت:
ویدا جان
حالا شما نظرت کیمیاست و با ازما بهترون نشست و برخاست داری درست اما فک نمی کنم این اون باشه اون هر عیبی که داشت اینقد غلط غولوط نمی نوشت یا یک کامنتو 60 بار نمی گذاشت اما راستش دروغ چرا تا قبر ا ا ا ا
شایدم تو راست بگی اما بگو بینم ….این جام جهان بین به تو کی داد حکیم؟
سیم برق قیچی کنیم؟ خب مامور نمی خواد دیگه خود برق مارو می کنه بسیجی شهید…سیم برق؟
بقول گیتی علیه الرحمه ..فک کن
ویدا گفت:
هما جان…….
اینها اینطوری که به نظر می رسه ….یکنفر نیستن… بلکه تیم هستن… وقتی یک مهره تو یکجا تقریبا می سوزه…. جاش رو با یک مهره دیگه عوض می کنه….. یکطوری بنظر می رسه… که چند نفر اینجا جاشون عوض شده….. حتی دیدی دیروز ..پریروز… وقتی در موردشون حرف زدیم…. خودشون اعتراف کردن…
بعد این استراتژیهایی که اینها دارن استفاده می کنن…. استراتژیهای جدید نیستن…. حتی تو جنگ جهانی اول شیوهای بسیار پیچیده تر از اینها استفاده کردن…. حالا بماند… که تو دوران جنگ سرد… چه کارها که این موجود دوپا نکرد……. ولی مشکل ما این هستش… که اغلب جامعه از این حیله ها بی خبرند…. حتی تو دام ساده ترین شیوه ها هم می یفتن……
مدونا گفت:
برای هما: عشقم به زودی تموم میشه، اون کنسرت تمام شد ولی استقبال بیش از حد بود و مجبور شدم یه کنسرت دیگه راه بندازم! مزقونمم شاه فنرش شکسته بود کلی درگیر اون شدم … ماچ
ژوبین گفت:
نخست به این لینک بروید و نوشتارش را بخوانید گزارش یک «بسیجی» از روز 25 بهمن است! و سپس پیشنهادهایم را که پیشتر به تارنما ها و تارنگارهایی دیگر داده ام را در زیر خوب به یاد بسپرید
http://www.voanews.com/persian/news/25-bahman-protest-tehran-22-020-2010-116686929.html
*****************************************************************************************
همانجور میبینید و میشنوید جنبش سبز بسیار تک و سفارشی راهپیمایی و اعتراض میکند، میگویند
در بهمان روز بیایید بیرون، میایند بیرون، میگویند در بیسار روز بیایید بیرون، میایند بیرون
برای «پیروزی بر جمهوری اسلامی که سازماندهی شده رفتار میکند باید مردم هماهنگ، پیوسته، پی در پی
پویا، نوآور، و بویژه به خودشان استوار باشند نه سفارشهای نمایندگان آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی.
بازهم میگویم یک روز سفارش میرسد بیایید بیرون می آیند و فرداهش بیرون نمیایند، چرا
چونکه سفارش نشده است که فرداهش هم بیایند!!!
ولی این باید بگونه ای میشد که یک فراخوانی اگر مایه ی بیرون آمدن مردم شده، همچون سیلی بنیان کن
مایه ی رها شدن نیروی بس بزرگ و سترگ که پیوسته با خیزش و خروش مردم همراه میبود!
اگر آهنگ از این کارها زدن رکورد بلند ترین شورش ها و اعتراض ها در جمهوری اسلامی هست که هیچ!
ولی اگر پیروزی هست که این کم است، ناپخته است، چرا که با این خورش های مردمی پراکنده و نا استوار
ایران میشود یکجور تا اندازه ای شاید بشود گفت مانند عراق زمان صدام، که سرکوب ها مایه ی سرخوردگی خواهد شد
خموشی خواهد شد، و جدا از آن مایه ی پُز و سرفرازی جمهوری اسلامی از برای مهارش خواهد شد!
یادمان باشد جمهوری اسلامی یک فرمانروایی بنیاد گرایی اسلامی است با بنیاد سخت و دستان و پاهانی نیرومند
و بویژه سازمانی مدار، که همین چیزها او را جدا از عراق زمان صدام و بویژه افغانستان زمان طالبان میکند!
از این رو، «برای پیروزی، برای پیروزی باید ساماندهی جنبش سبز دگرگون شود» و گرنه همین آش است و همین کاسه و
ما باید همینجور بیننده ی روزها و سالها باشیم بدون پیشرفت ارزشمند و هناینده ای، با همین سرکوب ها و با همین
نا مهربانی ها!
از این رو، برای پیروزی باید کارها و گامهایی رویارویانه و آزاردهنده و خورد کننده با جمهوری اسلامی انجام شود.
نمونه هایی را پیشتر گفته بودم، چکیده اش این است که باید همیشگی و پیوسته ناامیدشان کرد،
ترسانشان کرد و به راستی همچون خوره بر تنشان آزار رساند تا که ریزش کنند.
اهل آبادی گفت:
ژوبین جان
به نظرم شما این کامنت ها رو دارید از روی یکی از کتیبه های زیرخاکی در مورد شورش برده ها کپی می کنید و توصیه می کنم بجای اینکه وقت باستان شناس های اندرونی رو اشغال کنی، به فارسی روان تری بنویس تا بلکه ما اول بفهمیم چی میگی. اونوقت شاید بشه در مورد اظهار نظرهای شما بحث کرد. با این توصیه های شما هم، هر نفر باید با یک جعبه ابزار به خیابون بیاد. از اون گذشته، آمدیمو مثلاً مدیر مسئول یکی از روزنامه ها، خودش زدو نیروگاهی رو ترکوند و انداخت گردن ژوبین و گوریلاهای تحت امرش.(می بینی که از این زرنگ بازی ها بلدند). اونوقت ما باید کیو فحش بدیم؟ با کدوم برق پشت کامپیوتر بشینیم تا از این کاکتیک های شما بخونیم و یاد بگیریم؟
امید گفت:
این حرف برتولت برشت یادت باشه
هدف هیچگاه وسیله توجیح نمیکنه
همیچگاه دیکتاتوری را با بادیکتاتوری عوض نمیکونن
printemps گفت:
Bravo
sara گفت:
بابا ما درس بشو نیستیم، اختلاف وجود داره،باید حلش کرد یکم ما کنار میایم یکم اصلاح تالابا،اختلافو باید حل کرد نه اینکه کنار گذشت!این کنار گذشتن اختلافات باعث انقلاب شد مردم انقلاب کردن بعد دیدن ایی نه ما با مزهبیون اختلاف داریم حالا حلش کنیم ولی کسی که در قدرت دیگه گفت گو نمیکنه باید قبل از به قدرت رسیدن گفت گو کرد.
ویدا گفت:
من فکر می کنم دو تا بحث تو این پست هستش…. یکی فرهنگ سیاه و سفید دیدن هستش…. یا به عبارتی دیگه می شه بگیم… مفهوم رقابت تو کشور ما هنوز خیلی سنتی هستش…. یا رفیق هستیم (با تمام معنا رفیق سینه چاک) … یا رقیب( یا به عبارت بهتر دشمن)…. ولی تیوریهای جدید می گه… رفاقت و رقابت باید با هم باشه….
و همچنین تو فرهنگ ما هنوز…. نمی تونیم اشتباهات گذشته فرد رو بخشیم…. یعنی هر تصویری از شخص تو ذهنمون هست…. اون رو تا آخر نگه می داریم و نمی تونیم تغییرش بدیم….
و یک بحث دیگه بحث سیاسی مطلب هستش….خوب بزرگترین مشکل سیاست ما این هستش که حزب نداریم… بلکه هر فردی خودش به تنهای یک حزب هستش!!!!! این کار رو مشکل می کنه….. چون حرفهای ضد ونقیض می زنن….. مثلا پارسال همین ابراهیم نبوی نبود که با تیوریهاش همه چیز رو خراب کرد…. در صورتیکه اگه کاملا مشخص باشه که ایشون متعلق به کدوم حزب هستش و افکارش و اهدافش چی هستش…. شاید خیلیها حرفش رو جدی نگیرن…. هرچند که ایشون هم حتما برای رسیدن به اهدافش (یعنی قدرت) تلاشش رو خواهد کرد….( اینجا متحد هستیم) …. ولی هرکسی با توجه به اهداف خودش کار خواهد کرد…. اینطوری هم متحد هستیم و هم رقابت می کنیم……. و چون رقیب با قصد مشترک داریم…. بادقت بیشتر برنامه ریزی خواهیم کرد
ویدا گفت:
یعنی با وحدت کلمه…. به معنی شلم شوربا بودن…. و متحد به تمام معنا با هرکسی مخالفم….. فردا این می شه که افرادی مثل نبوی… و گنجی…. ویا هزار ایرانی خاموش که دندون برای مقام و ریاست تیز کردن…. فردا می یان ایران و ادعای این رو می کنن که باید وزیری…رییسی… بشن…. که انوقت که خر بیار و باقالی بارش کن….
ولی با دشمنی و نابود نکردن این رقیبان هم موافقم نیستم…. هرکسی برای هدف خودش تلاش خواهد کرد…. ولی اجازه نفوذ و از آب گل آلود ماهی گرفتن رو هم نخواهند داشت…..
یک ایرانی گفت:
موافقم باهات
نگارین گفت:
oops من نمیدونستم یکی دیگه هم با این ای.د “یک ایرانی” اینجا هست……من با این اسم نظر میدم پس، “نگارین”.
رز گفت:
لولیتای عزیز
به نکته ای اشاره کردی که دقیقن مشکل من با باور جنبش سبز و بهبود اوضاع است و به اعتقاد من اگر ما ایرانی ها در طی سال ها مبارزه با استبداد به جایی نرسیدیم دو مسئله بود اول اینکه توده ی مردم نمیدنند منظورشون از آزادی چیه و حد و مرز آزادی را کی باید تعیین کنه دین؟ سنت ؟ غربی ها؟ جوانی که تو خیابون داره کتک میخوره یک تعریف از آزادی داره بابا و مامانش یک تعریف دیگه.
نکته ی بعدی رهبریه. درسته موسوی و کروبی الان جلو افتادند اما اگر اونا پیروز بشن فکر میکنی کاری فراتر از اون ایدولوژی که بهش باور دارن خواهند کرد؟ پتانسیل های هر جنبشی را در صورت پیروزی رهبران ان تعیین میکنند . اون وحدت کلمه که تو داری حرفش را میزنی همون چیزیه که تو انقلاب 57 همه گفتند. برای پیروزی از تمام نیروهای سیاسی کمک گرفته شد و گفتند الان بهتره از اختلافاتمون حرف نزنیم و بر سر هدف مشترکمون که سرنگونی رژیم شاهه متحد باشیم . بعد یادته که چی شد؟ همچین که یک جناح به پیروزی رسید بقیه را قلع و قمع کرد.
اتفاقن بر خلاف تو من فکر میکنم جنگ اول به از صلح اخر. اون جونی که داره میره خودشو برای به قدرت رسیدن عده ای دیگه به خطر می اندازه اول باید روشن بفهمه که گیرم پیروز شد چی قراره بشه؟دموکراسی بیاد؟ یا برکردیم سر همان جا ی قبلی با یک کوچولو تغییرات که اونم به مرور زمان بشه مثل قبل؟
یک ملت چند بار باید از یک سوراخ گزیده بشن؟ چرا باید بذاریم تاریخ تکرار شه؟
دعوای موسوی و کروبی با سران حکومت بر سر اصول اولیه نبود بلکه یک دعوای جناحی بر سر تاکتیک ها بود و الان هم همونه. بله اونا شجاعند که بر اساس اعتقاداتشون می جنگند اما اگر به پیروزی برسند باز بر سر اعتقاداتشون خواهند موند و اگر لازم باشه این بار با قدرتی که دارند باز به سرکوب مخالفان خواهند پرداخت. چه دلیلی داره فکر کنیم این دو نفر غیر از عمل خواهند کرد؟ تنها حرفی که موسوی در این مدت زد این بود که گفت نظر مردم مهمه. تو فکر میکنی اونا جونشون به خطر می انداختند اگر فکر میکردند که بناست نتیجه ی مبارزاتشون بشه یک دموکراسی غربی؟
بنابراین پتانسیل های این جنبش با این رهبران دموکراسی و سرنگونی جمهوری اسلامی نیست که خیلی ها با این امید سینه هاشون را سپر کردند.و آرمانی به اون نگاه میکنند و فکر میکنند اگر پیروز بشن از فردا همه ی اوپوزسیونی ها با خیال راحت بر میگردند و زن ها بی حجاب میشن و…
خیلی خیلی زور بزنن میشه زمان خاتمی. اون جونی که داره تو خیابون کتک میخوره رهبر نداره. تویی که علنن داری میگی از موسوی و کروبی خوشت نمیاد رهبر نداری پس نباید انتظار داشته باشی که این جنبش به سمتی بره که تو دوست داری بره. پیروزی این جنبش یعنی مملکت از دست گروهی مذهبی در بیاد بیفته دست یگ گروه مذهبی دیگه همین و نه بیشتر چون اون کسی که غیر از این میگه رهبر و نماینده ای در زمان پیروزی نخواهد داشت که صداشو به گوش همه بروسونه.
رز گفت:
کامنت من رفت تو اسپم!
بهروز گفت:
من فکر می کنم منظور لولیتا از وحدت ، وحدت در کثرت بود .
داشتن هدف گروهی ، اراده ی جمعی و هم چنین سیتماتیک کار کردن. این اصلا به معنی یکی شدن کامل نیست. مثلا یک ماشین به عنوان یک سیتم دارای یک هدف است و آن جابجا کردن است ولی وقتی به اجزاء آن نگاه می کنیم می بینیم که هر کدام یک کار متفاوت انجام می دهند ولی در نهایت هماهنگی آنها با تمام تفاوتها سبب انجام هدف کل سیستم می شود .
بهروز گفت:
برای کار سیستماتیک احتیاج است که منافع شخصی را فدای منافع گروه کنیم .
navidar گفت:
تکبر و خودمحورگرایی پایان ناپذیرعبدالکریم سروش
همایون گفت:
ناز نفست لولیتا… من انقدر با نوشته های این بانو حال میکنم که دلم میخواد هر روز بنویسه! پاینده باشی…
احمد گفت:
اگر همین جوری مبارزه کنیم رهبری مجتبی را خواهیم دید.
ناشناس گفت:
اولین شرط پیروزی ما شکستن جو استبداد هست.که اون هم فقط با اتحاد و همون وحدت کلمه بدست میاد.این مطلب برای وحدت بیشتر نوشته شده نه برای دعوا.دوستان گذشت داشته باشید.گذشت ,گذشت ,گذشت
ما باید خیلی شاکر باشیم که صدامون داره به گوش همدیگه میرسه.
گیتی گفت:
لولیتا …درست میشه…همه نگرونیم ولی همین هم خوبه… 😉
اینو شنیدی ؟؟ همصدایی گیلانی و کرد….
http://www.4shared.com/get/kKN3EsbG/shahin_najafi_sanea_jaleh.html
قراره این درخت سبز باشه و بارور نه خونین و عقیم…
یادمون نره این حرکت از کجا شروع شد….
وقتی خیلی ها سالها قهر کرده بودند و همه ی افتخارشون این بود که یک مهر انتخابات توی شناسنامه شون نیست و تا می فهمیدن رای دادی که حداقل کورسویی بازه شه متهم به حمایت از جمهوری اسلامی می شدی…
یادمون نره خیلی ها فراموش کرده بودند که امیدی هم می تونه وجود داشته باشه و به تاریکی خو کرده بودند، چه داخل ایران چه بیرون ایران و هر کی دنبال زندگی خودش …
یادمون نره اونهایی که امید به اصلاح و آبادانی داشتند خیلی ها رو مجبور به رای دادن کردند….
همونها هم برای رای گم شده شون اومدن توی خیابون…..
با شعر و شعور و با شعار سکوت…
همونها هم کتک خوردند و بهشون تجاوز شد و کشته شدند و گلوله خوردند و الان توی زندان هستند…
25 بهمن باز دیدمشون….همونها بودن…. بی خشونت …اینباربا شعار اما باز هم با شعور….
باید قبول کرد که اگر هم همین الان به خیابون میان بعد از ندای کسی است که جلوی خونه اش دیوار آهنی کشیدن ، همون آدمی که بهش رای دادن و کسی جدی نگرفت، انتخابشون بین بد و بدتر .حتی اگه بدونند این آدم فقط یک بهانه است و بعد از یکسال دوباره صداش دراومده…. این رو باید باور کرد….
اتفاقا این نسل و این موج که حرکت کرده آگاهه فقط بی پناهه…. می دونه چی می خواد…
این جنبش و حرکت مال اونهاست ، اونها دارن هزینه اش رو می پردازند…. همونهایی که تقاص سی و اندی سال سکوت پدران و مادراشون رو هم پرداختند، با زندگیشون…. و توشون همه جور آدمی هست و با هم دعوا هم ندارند …..
این حرکت به سرانجام میرسه…اینبار بعید میدونم خاموش بشه… 25 بهمن بعد از یکسال و نیم من به این باور رسیدم…. اما باز هم با شعور و آگاهی نه تخریب…. به آرامی…
هر اتفاقی بعد بخواد بیفته تشکیل احزاب، رفراندوم، رای گیری…. باید بعد از ثبات و در محیط بی آشوب و خشونت باشه…همون جامعه ی چند صدایی رویایی !!!…
امیدوارم این اتفاق بیفته… اگر اتحادی هست به نظر من باید پشتوانه همین آدم ها باشه…. که آزادی می خوان و دموکراسی و زندگی …نه آتش زدن مترو و نابودی…. و بعد از 30 سال دیکتاتوری و نابودی ایستادند تا بدستش بیارند….
راستی خبریه ؟؟ حکومت نظامیه ؟؟
هما گفت:
از یک طرف می بینم وحدت کلمه خوبه چون بقول تو مارو در برابر دشمن متحد می کنه اما از طرفی یادم میاد همون وحدت کلمه 57 درسته باعث پیروزی شد اما در اصل یک شکست کامل بوجود اورد
از طرفی می بینم اپوزسیون 90 ساله داره میزنه تو سرو کله هم دیگه و به یک اتحاد نمی رسه و اگه سیصد سال هم بگذره باز اینا هنوز دارن روی هم خنجر می کشن
از طرفی اگه الان ما متحد شدیم و پیروز بعد چه تضمینی هست که مانند 57 همون قصه ها تکرار نشه و بعد که پای قدرت و سهم خواهی میاد وسط مطمن باش دعواها شدیدتره و درسته ما الان میگیم هرچی رای مردم بود اما اگر همین گروه ها اسلحه برداشتند برای سهم خواهی و حکومت هم مسلما به مقابله برخواست و مردم هم که چون دیگه فکر کردن پیروز شدن و همه چی درست شده و باید برگردن خونه هاشون ..پس باز حکومت هست و تصفیه های انقلابی و …….
می بینی از هرطرف که میریم جواب نمی ده چون همه اینها رو ما قبلا ازمودیم و جواب نگرفتیم
البته اینا همه حدس های منه و راه حلی هم براش ندارم جز همون که همیشه گفتم و اینکه اگه مردم در این ملک اگاه بشن بدون انقلاب و خونریزی و حتی شلیک یک گلوله میشه پیروز شد
اگه مردم اگاه باشن و بیان برای استیفای حقشون نمیشه بهشون شلیک کرد دیگه هر ننه قمری که سی ساله داره از اون سر دنیا فقط فحش میده نمی تونه سهم خواهی کنه …دیگه اگه پیروزی بدست بیاد نمیشه منحرفش کرد …دیگه نمیشه با سوار شدن بر احساسات مردم اسب خود را راند
اونوقت احترام به رای اکثریت معنا پیدا می کنه و دوران اسلحه کشی و خشونت تمام میشه
اگه مردم اگاه بشن ……..
پس این کسانی که ازشون نام بردی و دیگر بزرگان اگر تریبونی دارند بهتر بجای جنگیدن با هم و دفاع از خویش و تبارشون سعی در اگاه کردن مردم نسبت به حقشون و بسط عقلانیت استفاده کنند
بانگاهی به تاریخ یک قرن اخیر در می یابیم ما هر راهی را ازموده ایم اما به مقصود نرسیدیم
پس بنظر من فقط اگاه کردن مردمه که می تونه پیروزی بسازه و از پیروزی مهمتر اینکه انچه بدست امده را حفظ کنه
هما گفت:
نسوان معزز
لطفا با زدن یک پس گردنی به اسپم دانی کامنت ما را ازاد نمایید
ومن اله توفیق
یک ایرانی گفت:
رهبر جنبش سبز کیست؟
نکتهای هست که رژیم ایران خیلی بهتر از مردم سبزش متوجهاش بوده و امیدوار است که مردم از آن غافل بمانند؛ این که رهبر جنبش سبز نه موسوی است و نه کروبی! جنبش واقعی اصلاحات ایران اگر رهبری داشته باشد، این رهبر کسی نیست جز سید علی محمد باب و بعد از او بهاءالله.
هول نکن آقا. فحش نده خانم! بنده اینقدر در مدرسه از این فحشها از معلم تربیتی و دیگران شنیدم که پوستم کلفت شد. فکر میکنی که ۰ ۱۴ سال حبس برای هفت مدیر جامعه بهایی برای چیست؟ دستگیری فلهای بهاییان در شهرهای مختلف نشانه چیست؟ عوض فحش دادن برو یه لیست تهیه کن از چیزایی که بدنبالش هستی. ببین چند درصد اونها را باب و بهاءالله ۱۵۰ سال پیش مطرح کردند. اونوقت حساب کار دستت میآد. آره عزیزم، عوض عصبانی شدن کمی فکر کن و انصاف داشته باش.
اون موقع که «طاهره قرهالعین» بدون حجاب در مقابل علما ظاهر شد، ندای بیرون آمدن زنان از پستوی غفلت و نادانی را سرداد و گفت زن = مرد، آخوند میرفت بالای منبر و به گوشتان میخواند که: بهایی ها معتقد به بی بندو باری جنسی هستند و شما هم باور کردید. اگه اونموقع گوش دلت باز بود، شاید امروز زنان و خواهران ما کمتر در خیابان های میهنمون تحقیرمیشدند.
اون زمان که بهاءالله گفت:
وقت آن رسیده که مردم دست از تقلید علما بردارند، بساط علما را برچینند، و با عقل و هوش خود به جستجوی حقیقت بپردازند، آخوند فریاد میزد واسلاما، وادینا، که اسلام=روحانیت است، بهاییان قصد دارند به اسلام لطمه وارد کنند، ایمان شما را بدزدند، معنویات شما را نابود کنند. اگر اون موقع به شعور و خردت اعتماد میکردی و علما را قیم خود نمیکردی، امروز درد خنجرشان را در پشت خود احساس نمیکردی. آنانی که خمس و زکاتتان را دریافت کردند، اما وقتی در خاک و خونتان دیدند دم بر نیاوردند، الا قلیلی که بر نیات این قلیل هم اعتماد نشاید.
وقتی بهائیان کتاب «رساله مدنیه» را که درباره لزوم مجلس و تمشیت امور از طریق مشورت منتشر کردند، علما فریاد میزدند که مشروطیت و تاسیس مجلس شورای ملی توطئه انگلیس است که بهاییان آنرا ترویج میکنند.
وقتی بهاءالله گفت کلیه تعصبات دینی، نژادی، جنسیتی، وطنی و … باید از بین برود، علما میگفتند که بهاییان ترویج جهان وطنی میکنند تا آمریکا را بر ما مسلط کنند. چون بهاییان جاسوس آمریکا انگلیس و … هستند.
وقتی بهاءالله ندا داد:
ای اهل عالم، سراپرده یگانگی بلند شد، به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید، همه بارِ یک دارید و برگ یک شاخسار، آخوند داد زد که نخیر، این خلاف حکم قرآن است. مسلمان از غیر مسلمان بهتر است. مرد از زن بهتر است، آزاده از برده بهتر است و ملا از همه شان بهتر است. شما هم به او گوش دادید، و حسابی طعم غیر مسلمان بودن را به ما چشاندید.
اکنون هم انصاف بده، تک تک این قهرمانان خودساخته سبزتان را آوردند جلوی دوربین و همه را وادار به اعترافات رنگاوارنگ کردند. آنها هم که در امان ماندند دراصول با حاکمان ایران توافق دارند. مدیران جامعه بهایی را چه؟ آیا آنها را توانستند چنین خرد و ذلیل کنند؟
تنها گروهی که از ۱۵۰ سال پیش تا کنون حرف تغییر را با نیتی خالص و با عمل پاک دنبال میکند، بهاییان هستند. حرفشان را گفتند، و پایش ایستادند و هزینه دادند و از کسی کینهای بدل نگرفتهاند. این هفت نفر مدیران جامعه بهایی دو سال در بازداشت به سر بردند و تحت سخت ترین شرایط از عقیده خود دست نکشیدند، و متانت و وقار خود را به ارعاب و تحقیر و شکنجه نباختند. اینان هم ایرانیانی هستند چون سایرین، اما بی مدعا. هدفشان معلوم، و حسابشان مشخص است. خیرخواه تمام مردم دنیا، حتی زندانبانان خود هستند و فقط یک چیز میگویند:
«تغییر در وضع ایران نیازمند تغییرات ریشهای در عالم اندیشه و افکار است. نیاز به خانه تکانی روحی و فکری است. چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»
هما گفت:
خدایا در این شب جمعه ای
نیازمندان ما را بی نیاز ….گفتاران ما را خلاصی …. جاهلان ما را عقل …. عاقلان ما را همزبانی …اسیران ما را ازادی ….. مجردین ما را همسر ….همسران ما را انصاف …. و درد های ما را مرحم عطا فرما
خدایا بی زحمت اگه این کارات تموم شد بیماران ما را هم شفای عاجل عطا فرما
لال از دنیا نری بلند بگو امین
پی نوشت …حالا شما به یک کسی اعتقاد داری درست …ادم خوبی بوده بنظرت ..اونم درست …حرفای خوبی زده بقولت ..اونم درست
حالا تو از کجا یکدفعه رهبرش کردی؟ مردم لال بودن یا تو زبون مردمی؟
عزیز من چرا جو میگردت یدفعه؟ رهبر جنبش سبز؟ مردم موسوی کروبی رو که بقول همین اقایون 14 ملیون رای دارن رهبر جنبش نمی دونن بعد تو تالاپی رهبر تعیین می کنی؟ خب لابد بعدش میخوای تو دهن این دولت هم بزنی؟
بقول همون گیتی علیه الرحمه ..فک کن
هما گفت:
تصیح میشود …خط دوم ….. گرفتاران ما را خلاصی
ویدا گفت:
اولا تا اونجا که ما می دونیم…. بهاییت گفته… مردم نباید به سیاست کاری داشته باشن…. پس شما هم اول وفاداری به دینت رو ثابت کن……
دوما….عقاید دینیت رو برای خودت نگه دار…. تا من هم عقاید ضد دینیم رو برای خودم نگه دارم…. و اینطوری در کنار هم دوست باشیم…..
یهودیت و مسحیت… به حد کافی جنگ و خونریزی راه انداخت…. و حالا هم نوبت اسلام….. اگه اسلام هم تصحیح بشه…. فکر می کنم یک کم دنیا بسوی صلح پیش بره…. پس من یکی عمرا از یک دین جدید حمایت کنم…. به پیروانش احترام می گذارم…. ولی اگه بحث به گسترش دین جدید باشه…. من از مخالفان سرسختش خواهم بود….. یعنی حاضرم تحت دیکتاتوری اسلام زندگی کنم…. ولی آزادی که یک دین جدید به بار خواهد آورد رو نپذیرم….. چون کلا با دین مخالفم….. همانطور که شما به بهاییت ایمان داری من هم به بی دینی اعتقاد دارم….. پس عقاید دینیمان رو برای خودمون نگه داریم…. می دونی مگن… دین آدم مثل شورت آدم می مونه… کسی نباید اون رو ببینه……
حمید گفت:
من بهائی نیستم ولی چند دوست بهائی داشتم. باید بگم که بسیار انسانهای شریفی هستند. در مورد اینکه رهبران ایشان مورد شدیدترین فشارها قرار گرفته اند واز چه زن و چه مرد آنها در مقابل زور و شکنجه ایستادگی کردند حرف شما را تائید میکنم و بسیار به این افراد آزاده درود میفرستم.
اهل آبادی گفت:
شماها وفرقۀ تان مثل زیر نویس بی موقعی هستین که با مزاحمت و سماجت، صد و پنجاه سال است که جلوی تصویر اصلی را گرفته اید. دیگر فقط شما مانده اید که روی قیام مشروطه خواهی ادعا کنید. سابقۀ آنچه مخترعین فرقۀ شما گفته اند به قبل از بابک و مازیار و مانی و مزدک هم می رسد. باب و بهاء شما هم از آن مهارت موروثی در مصادرۀ آمال و آرمان های کهن بشریت به نام خود چیزی کم نداشته اند. من همین جا به افتخارات ترقی خواهانۀ دین من در آوردی شما، بعضی «تمایلات» شوقی افندی در ایام نوجوانی را هم اضافه می کنم تا شما یادتان نرود که حتی برای گرایشی که امروزه بر سر انحراف بودن یا مادرزادی بودن آن بحث و جدل می شود، تعالیم لازم به رهبران شما «الهام» می شده است.
پول ها و طلاهایی که در این صد ساله از همان زمان عباس و شوقی تا به امروز به خارج از ایران حواله شده و به شکم غیر ایرانی سرازیر شده بخش بسیار بسیار کوچک از همان خیانتی است که با نام کمک به ارض موعود حلال می دانید اما نام خمس و زکات روی آن نمی گذارید. مرده شور هر چه عمله و اکرۀ روس و انگلیس را ببرد که جز بدنامی و نشان جهل نمایندۀ چیز دیگری از ما در تاریخ نیستند. به شما و فرقه ات توصیه می کنم در این شرایط دشوار از موج سواری و فرستادن پارازیت روی ندای میهن پرستان واقعی خودداری کنید و در همان قرنطینۀ خودتان بمانید. به روح همان امیر کبیری که شما شمر خودتان می دانید ، کاری نکن کتاب های نویسندگان بی طرف از پنجاه -شصت سال پیش را بیرون بکشم و حقایقی را از این نیرنگ کثیف انگلیسی در اینجا کپی کنم که همان خرده حرمتی که از سر دلسوزی برایتان قائلند از بین برود.
نسوان گفت:
خوب شد ما این پست را جهت وحدت کلمه گذاشتیم…واقعا که…واقعا که …آخه این چه ادبیاتی است اهلی جان؟ چرا تهدید می کنی؟ تو اگر سند و مدرکی داری بگذار مردم می خوانند و قضاوت خواهند کرد.دیگه این همه نفرت برای چیست؟
یک ایرانی گفت:
متاسفم از این همه تعصب و عنادی که در درون ما نسبت به آنچه که با دیدگاهمان مخالف است نقش بسته.
دیگران هم نظرشان را گفتند اما شما اهل آبادی ، اگر حرف مستدلی داری بگو ، البته از این اراجیفی که یک عمر به خورد ملت دادند ( نه فقط در مورد بهائیان بلکه در مورد هر دگر اندیشی ) دیگر جائی ندارد زیرا ما در همین جامعه با شماها زندگی می کنیم و در کار و روابط اجتماعی در کنار یکدیگر هستیم و در تعامل با یکدیگر و حتی پیوندهای خانوادگی عمیقی در بین مسلمانان ، مسیحیان ، یهودیان ، و . . . با بهائیان صورت پذیرفته است و اینها همگی سبب گردیده تا حرفهای نامربوط و بی اساسی را که به بهائیان ربط می دادند، مردم با عقل خود و آنچه که میبینند قضاوت کنند.کتابهای ما نیز در تمام سایتهای بهائی در دسترس است .
در ضمن اگر متن را خوب بخوانی موضوع اصلاحات از 150 سال گذشته به این طرف است. نوع تفکر شکل گرفته از آن زمان تا حال ، نه یک حرکت در یک برهه از زمان.
کرد گفت:
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-1af8b7feaa.html
خواننده همیشگی گفت:
یک ذره منطق داشته باشید همین وحدت کلمه این بلا رو سر ما آورد. اگه اون روز هم همه پشت سر خمینی راه نمی افتادن امروز این بالا سر ما نمیومد. موسوی شاید واسه شرایط امروز ایران خیلی بد نباشه ، ولی اینکه همه بی هیچ حرفی پشت سرش راه بیفتن خیلی اشتباه هست.
حمید گفت:
شما یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به بقیه. تا آنجا که بخاطر میآورم شما اینجا دست به حذف افراد دیگر میزدی و حالا برای بقیه داری موعظه میکنی که دیگران را تحمل بکنند؟
شما میگی به رای مردم احترام میذاری؟ جداً؟ تا حالا گذاشتی؟
هر کاری را سعی کن که اول از خودت شروع کنی. شعار دادن این ترتیبی دردی از دردها درمان نمیکند. خیلی فرق است بین یک مطلب احساسی نوشتن و در عمل آوردن یک نیاز در جامعه.
علت اینکه مردم ایران حرکت آنچنانی برای سرنگونی آخوندها انجام نمیدهند این است که ایمان ندارند که آیا بعد از رفتن آخوندها همین اپوزیسیون دوباره دست به حذف نزند و دوباره همین آش نشود و همین کاسه.
خیلی از مردم از خود میپرسند که از کجا معلوم وضعیت از این که هست بدتر نشود؟ فکر میکنی با یک مطلب نوشتن در یک وبلاگ اعتمادشان را جلب میکنی و یا در عمل ؟
من نظرات را که در بالا خواندم دیدم که همه چطور آزادی خواه و دموکرات هستند و اینها از قرار معلوم یک افرادی هستند که اکثرشون معمولاً هر روز به اینجا میآن و نظر میدهند. چند روز به نظرات نوشته شده عقب رفتم و دیدم وا ویلا همین خانمها و آقایون دموکرات چطور سر بد و بیراه را به دیگران کشیده بودند.
اگه میخوای که حرفی بزنی که مردم باورشان بشه پس حرفی بزن که خودتو نقض نکنی. وگرنه اگه میخوای حرفی بزنی که همین آدمهای همیشگی برات نظر بنویسند و در میلیونها نوشته توی وب گم بشه پس همین کاری را داری میکنی انجام بده و تا سالهای سال آخوندها بر ایران حکم خواهند راند.
البته این حرفا فقط مختص تو نیست و بلکه منظورم همه ما مخالفان داخل و خارج کشور است.
رهگذر گفت:
man ye kaament bolnd neveshtam ke khyliyam zaman bord zaaheran rafteh to asp lotfan azaadesh konid
رهگذر گفت:
انقلاب سال ۵۷ ریشه در نا ارامیها و در گیریهای بعد از انقلاب مشروطه داشت، به این معنی که درگیریهای ایده الوژیک ناشی از تحولات جهانی و متاثر از پیدایش عقاید نوینی مثل سوسیالیسم، کمونیسم، فاشیسم و غیره، ادامه اون روند مشروطه خواهی منجر به سقوط سلسله قاجاریه شد که خودش ناشی از درایت امیر کبیر در ارسال تعدادی از شاهزادگان به فرنگ به جهت علم آموزی و مشاهدی تحولات مغرب زمین بود.
اون روند در ادامه به پایه گرفتن حکومت پهلوی شد که مخالفتهای زیادی در درون داشت و هیچ نیروی به تنهایی قدرت حاکمیت نداشت، پهلوی هم با حمایتهای دول پیروز در جنگ جهانی دوم تکیه بر اریکه قدرت زد،اما نیروهای مخالفی که از زمان مشروطه خواهی باقی مونده بودند در قبال این مساله سکوت نکردند و به مبارزات خودشون طی مدت حاکمیت پهلوی ادامه داند که شدت و حدت اون طی دوران مثل موج سینوسی متغیر بود.
آتش زیر خاکستر باقی مونده از دوران سقوط دولت ملی مصدق همراه با انقلابات متعدد کمونیستی در اقصا نقاط جهان که در مقابله با کاپیتالیسم غربی در حال شکل گیری بود در اون حال و هوای خاص ده ۱۹۷۰ و همینطور با توجه به آزادیهای مدنی که در ایران بوجود آمده بود و زمینه شکل گیری نویسندگان و اندیشمندان رو فراهم کرده بود منجر به انقلاب سال ۵۷ شد به این معنی که انقلاب سال ۵۷ مولود تحولاتی در حدود ۱۰۰ سال بود.
به وجود آورندگان انقلاب سال ۵۷ آخوندها نبودند بلکه اندیشمندان و نخبگانی بودند که با علم به اینکه در حال انجام چه هستند وارد عمل شده بودند اما با توجه به عوام بودن و بیسوادی اکثریت مردم ناچار از بزرگ نمایی شخصی عامه پسند بودند تا بتواند به مقصود برساند و آن شخص کسی نبود جز خمینی، متأسفانه با توجه به نزدیکی ایران به امّ القرای سوسیالیسم جهانی یعنی شوروی سابق غرب به هیچ عنوان حاضر به قبول از دست رفتن ایران نبود(با توجه به تعدود نیرهای چپ گرا در ایران پس از انقلاب) و این که نزدیکی ایران به شوروی توازن قدرت در جهان را به شدت بهم میزد در تصمیمی مشترک زمینههای دزدیده شدن انقلاب را توسط آخوندها به وجود آوردند که از نقطه نظر ایده الژیک در نقطه مقابل مارکسیسم هست سپس با راه اندازی جنگ ایران و عراق فرصتی ایده آال به آخوندها داده شد که نسبت به تصفیه اندیشمندان دگر اندیش اقدام کنند.و به این ترتیب مصیبت آغاز شد و روحانیت مستحکم.پس میتوان نتیجه گرفت که استبداد دینی حاکم بر ایران مولود تحوولات جهانی، آگاه نبودن عامه مردم، اشتباهات محاسباتی نیرهای مبارز، و عواملی از این دست بود
در حال حاضر شرایط جهانی متفاوت هست با چیزی که منجر به حاکمیت آخوندها شد و این نکته رو هم باید لحاظ کرد که دیگر مسائل درون کشوری فقط مسائل درون اون کشور نیست و با توجه به ایده الوژی دهکده مشترک جهانی هر تحولی در یک کشور به اطراف اون کشور هم تاثیر گذار خواهد بود،امکانات تکنو لوژیک بسیار پیشرفته تر از اون زمان هست اکثریت مردم تحولات سال ۵۷ رو به یاد دارند، اراده در جهت محدودیت دین در امور مملکت داری بیشتر شده و همه اینها نشون دهنده این مساله هست که در صورت حرکتی اندیشمندانه احتمال رسیدن به موفقیت بسیار بیشتر از دورانهای قبل میباشد
در حال حاضر بزرگترین چالش برای ایران (از نظر من اگر محکوم به دانای کل نشدن بشم) نبود آلترناتیوی برای جانشینی حکومت دینی است که اصلان این مهم و خلا در تمام دوران حکومت استبداد دینی در ایران احساس میشوده
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>……..
IWowwwwwwwwww Too Long
bozmajje گفت:
لولیتا جان، من هم مثل شما موافق نیستم که الان یقهٔ همکاران و بنیان گذاران ج.ا. رو بگیریم. اما در عین حال موافق نیستم که باید فراموش هم کنیم. افرادی مثل سروش و موسوی و کروبی از بنیان گذاران این رژیم جانی هستند. حتا اگر احتمال رو هم بر این بذاریم که جوون بودن و نفهم، چیزی از نفس عمل کم نمیشه. من شخصاً حد اقل انتظاری که از اینها دارم این هست که از مردم ایران به خاطر اشتباهت گذشته شون معذرت خواهی بکنن. من اگر بخوام دنبال آقای موسوی راه بیفتم باید حد اقل این رو بدونم که ایشون می دونه که کشتار هزاران نفر در زمان طلائی امام راحل مادر به خطا کار بدی بوده و دیگه تکرار نمیشه. آقای سروشی که در دانشگاه ها انقلاب فرهنگی راه انداخت و حد اقل اینکه جلوی تحصیل من در ایران رو به خاطر دین نداشتن گرفت، باید الان بگه که اون کارش اشتباه بوده و دیگه تکرار نمیشه.
من به آقای موسوی احترام میزارم که جلوی دار و دسته خامنه ای جانی وایستاده اما این دلیل نمیشه که ایشون نباید به موقع خودش حساب پس بده. متاسفانه تقریبا میشه گفت هیچ کدوم از کارگزاران سابق و مخالفان امروز حاضر به معذرت خواهی از اعمال گذشته شون نیستن. تنها کسی که من میدونم، و متاسفانه اسمش یادم نیست، یکی از مسئولین انجمن حجتیه بود که از رفتارش با بهائیها اعلام شرمندگی کرد و رسما معذرت خواست. خوب چرا بقیه این آقایون نمیکنن؟
من هم ۳-۲ روز پیش یک مقاله در همین مورد نوشتم حال داشتی بخون:
http://bozmajje.wordpress.com/2011/02/23/
نسوان گفت:
مرسی بزمجه جان…منم با عذر خواهی موافقم. به همین جهت هم از طرف همه از بقیه عذر خواهی می کنم. بلکه این کینه ی دیرینه با چیزی جز خون پاک شود..
رهگذر گفت:
🙂
bozmajje گفت:
لولیتا جان، این مساله چیزی نیست که بخواد به شوخی رد بشه. بگو ببینم اگر پس فردا احمدی نژاد هم به صف سبزها پیوست میشه آدم خوبی که باید گذشته اش و صدمه یی که به ایران زده رو فراموش کرد؟ آقای موسوی اردبیلی مگه دست کمی از احمدی نژاد در کشت و کشتار جوونها داشته؟ رئیس قوه قضاییه که حرف از بریدن سر و قصاص تو تلویزیون میکرد حالا چون دو تا کلمه حرف میزنه که به مذاق من و تو خوش میاد ایشون باید بشه قدیس؟ شما نگاه کن بعد از بیشتر از ۶۰ سال هنوز که هنوزه دارن دنبال نازیهای سابق میگردن چون جنایت علیه بشریت مرتکب شدن. ما بگیم پس بی خیال؟
تو افریقای جنوبی، بعد از سقوط آپارتاید و روی کار آمدن دولت نلسون ماندلا اولین کاری که کردن تشکیل کمیسن حقیقت یابی بود. رییسش هم یک آدم غیر دولتی شد: اسقف دزموند توتو. شکنجه گر و شکنجه شده، کاردار و خبرچین رژیم سابق، انقلابی قاتل پلیس، همه رو هم آوردن نشوندن جلوی هم که از گذشته شون بگن و ببینن که چه جهنمی برای مردم درست کرده بودن. من شخصاً معتقدم یک همچین چیزی برای ایران هم لازمه تا یک نقطه پایانی برای گذشته باشه.
من وقتی صحبت از معذرت خواهی میکنم فقط یک کلمه ببخشید مّد نظرم نیست. این معذرت خواهی در حقیقت یک بهونهٔ هست که کسائی که دست اندر کار بودن بیان گذشته رو زیر و رو کنن، واقعیات رو بگن، نقش خودشون و دیگرون رو رسوا کنن. بابا کسی که اصلا صحبتی از جنایاتی که در زمان ریاستش انجام گرفته نمیکنه، چی جوری می خواد کشور رو به سمت آزادی و عدالت اجتماعی ببره؟ حالا فرضاً موسوی اصلا هیچ کاره بود و قدرت اجرایی نداشت. مگه نمیدونست که دارن هزار هزار تو زندانها میکشن، شکنجه می کنن؟ شما خانومی که تو سرت میزنن تو ایران که حجابت رو درست کن، مگه همین خانوم زهرا رهنورد نبود که سردسته یا تو سری یا روسری بود؟ یعنی شما واقعا ما ایرانیها رو اینقدر گاو حساب میکنی که هر کسی هر کاری خواست بکنه و بعد هم جهت عوض کنه دو تا حرف خوشگل بزنه بشه رهبر؟ چرا همه آیت الله منتظری رو بهش احترام میذارن؟ ایشون این قدر آدمیت داشت که همون موقع، با وجودی که شانس رهبر مطلق شدن بعد از اون خمینی بیشرف رو داشت، بعد از تلاش بی ثمر برای جلوگیری از کشتار سال ۶۷، خودش رو کنار کشید. علتش رو هم گفت. خوب شما فرقی بین ایشون و مثلا موسوی که می خواد ما رو برگردونه به دوران طلائی اون امام راحل مادر به خطا نمیذاری؟ برای آقای منتظری بیشتر احترام قائل نیستی؟
باز هم میگم، در شرایط فعلی من به ایستادگی آقایون مساوی کروبی احترام میزارم اما این به این معنی نیست که ایشون رو به عنوان یک فرد صادق و شایسته قبول داشته باشم.
ممير گفت:
خيلي خوبه اونايي که تا ديروز حتي شايد براي فردا هم دم از تحريم ميزدند و ميزنند الان سخن از ائتلاف با مسلمونها و ديگر افکار ميگويند.
زماني بايد بگذرد تا اين سخن گفتن در باره لزوم ائتلاف به وجوب عملي ائتلاف منجر شود.
فقط اميدوارم رسيدن به وجوب ائتلاف انقدر دير نشود که تماميت ارضي ايران در معرض فروپاشي قرار گيرد.
که در ان زمان حباب ائتلاف در تنور تجزيه خواهد ترکيد.
و من هنوز حرص بدل هستم که چرا عليرضا پهلوي حتي يکبار حمايتش را ازموسوي و کروبي اعلام نکرد.
و چرا ديگراني فراوان که اينهمه دم از ازادگي و تلاش براي رهاندن ايران و ايراني ميزنند يک بار نگفتند که بايد زير علم رهبران جنبش در داخل جمع شويم.
يعني اينهمه فرديت و عقايد مضحکمان ارزش دارد که از ديگر هموطنان براي رسيدن به ايراني اباد و ازاد پشتيباني نکنيم؟
حقيقت اين است که در اين مسابقه جنبش سبز به رهبري موسوي و کروبي جلودار است و پس اگر انسان هستيم و ايراني هستيم بايد به اينان کمک برسانيم.
چطور خميني سال 42 بر عليه حق راي زنان سخن گفت اما در 57 به زنان حق راي داد.
اما ماها با همه ادعاي درس خواندن حتي از اين اخوند بيسواد و امل که زبان تخصصي اش را يعني عربي را هم بلد نبود عقب تريم که اينرا نميتوانيم بفهميم.
بارباپاپا گفت:
دو کلمه حرف حساب بود حرفات و ممنون از اینکه گفتی
بهروز گفت:
شعری زیبا از دکتر مصطفی باد کوبه ای با عنوان : چندیست دلم یک دله با فتنه گران است .
khodam گفت:
pas bego…
hala mifahmam chera raft va dige nayoomad
…..
امین گفت:
تجربه گذشت و کوتاه امدن برای وحدت در ایران جواب مناسبی نداده است . ما باید به مرحله بعدی پای بگذاریم یعنی پذیرش چند صدایی .
یعنی سروش یک روزی بر خر مراد سوار بوده بعد انداختنش پایین حالا زنجه موره میکنه و حق داره بکنه . من هم حق دارم حرفش را باور کنم و یا نکنم . شما هم حق داری گذشت کنی . و همه باید حرف مان را بزنیم . برایند این حرف ها راه را مشخص میکند. اینکه ما به خاطر وحدت این ادم و اون ادم را ببخشیم البته نشدنی نیست ولی چرا اونها در برابر مردم سر تعظیم فرود نمی اورند.
اره من حاضرم سروش را ببخشم به شرط انکه قول بده در برابر مردم حاضر بشه و اعتراف کنه کارهای خوب و بدش را بدون ریا بگه. قول میدم برای بخشش اون از همه خواهش هم بکنم ولی اون اتحادی که لازمه ان کوتاه امدن مردم عادی باشه و صاحبان قدرت را قدرتمند تر کنه نه بدرد من میخوره و فکر میکنم بدرد امثال من هم نمیخوره. تمام این اختلاف ها و اعتراض ها برای پذیرش مسئولیت و پاسخگویی است . اگر نتیجه اون چیز دیگری باشه مثل ترحم بر پلنگ است.
یکی از سیاستمداران که به طرز عجیبی از تیغ گیوتین جان به در برده بود پیشنهاد کرد روی سنگ قبر روبسپیر این جمله را حک کنند : » ای عابر ! بر مرگ من گریه مکن، زیرا اگر من زنده بودم تو مرده بودی » .
ببخش ولی دوباره گیوتین را دست اینها نده.
bozmajje گفت:
امین جان، کاملا با حرفت موافقم. ما یک بار ۳۰ سال پیش دیدیم که وحدت کلمه بدون نگاه کردن به سابقه طرف چه بلایی به سرمون آورد. من موقع انقلاب بچه ای بیش نبودم اما حالا که راجع به اون دوره و سالهای قبل از اون میخونم میبینم بابا این روشنفکرای ما، چه کمونیست چه مذهبی، عجب آدمهای احمقی بودن. خمینی هر چه قدر در پاریس دروغ گفت، قبل از اون که به صراحت گفته بود چی می خواد: حکومت مطلقه ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی و قوانین ۱۴۰۰ ساله اش فقط دو نمونه اش هست. ایشون از علل اصلی درگیریش در سال ۴۲ مخالفت با اصلاحات ارضی شاه و حق رای به زنها بود. همه اینها رو تمامی روشنفکرها، به جز زنده یاد شاهپور بختیار، نادیده گرفتن و افتادن دنبالش. شانس آوردیم چیزی به اسم زندگی دوباره وجود نداره وگرنه اگر الان هم خمینی میامد و همون حرفها رو میزد، باز هم میشد رهبر و ما هم می باست گوسپندوار دنبالش راه میفتادیم.
سیاست سیاه و سفید نیست. اینجوری نیست که موسوی آدم بدیه یا آدم خوبیه. سیاست یعنی در اون لحظه ببینی چه چیزی به نفع هست. الان من موافقم که نباید پاپیچ موسوی یا کروبی شد اما اینجوری هم نیست که بگم آقا شما سرور، ما هم غلام. این ج.ا. که بره ایشون هم باید در یک دادگاه عادلانه، یا کمیسیون حقیقت یابی، راجع به گذشته خودش حرف بزنه.
نسوان گفت:
من فکر می کنم در این مقطع نمیشه همه با هم حرف بزنیم. صداهای ما هم دیگر رو خنثی می کنه و به جایی نمی رسه اگر ما با هم نباشیم. به نظر من پیروزی یک پدیده یک شبه نیست که ورق بر گرده و ما هم بریم تو خونه هامون بشینیم پیروزی یک روند است. این بار باید تا آخرش تو صحنه بمونیم تا اون انفاقاتی که گفتی تکرار نشه. وگرنه خوب یکی پیدا میشه و انقلاب رو باز هم می دزده. چیزی که تضمین میده این اتفاق باز تکرار نشه وحدت یا عدم وحدت نیست. هوشیاری و آگاهی من و تو و همه ی ماست. اگر ما در خواب باشیم بله باز هم در خانه باز می ماند و آزادی را می دزدند.
bozmajje گفت:
نسوان جان من راستش امشب افتاده ام روی خط موافقت با همه! من با حرف تو هم موافقم و همونجوری که قبلاً نوشته ام، هیچ دلیلی نمی بینم که الان پاپیچ موسوی یا کروبی یا دیگر افراد مشهور جنبش سبز بشیم. چیزی که هست باید حواسمون هم جمع باشه که بدونیم یار امروزمون کی هست و بر اساس سابقه اش مواظب عملکرد فرداش باشیم. آدم وقتی با یک سیاهی لشکر طرف میشه که برای اطاعت از رهبر حاضرن بکشن یا بمیرن دیگه دیر شده. ما از همین الان باید همه رو آگاه بکنیم که بزرگترهای ما ۳۰ سال پیش چه گولی خوردن و نذاریم که تکرار بشه.
باز هم میگم، کار آسونی نیست. ولی کی قرار بود از میان برداشتن یک گروه دوالپای جانی و بعدش هم کشور رو ساختن اسون باشه؟
نعیمه گفت:
این یکی از بهترین پست هایی بود که در این روزها خواندم.
بازتاب: کتاب آشپزی « سایه سپیدار
vqh گفت:
با نوشتتان تا حد زیادی موافقم ولی «وحدت کلمه» به معنی همبستگی آرای مخالف روی چند مورد است و نه ذوب شدن در یک رای. در عین حال باید با توجه به شرایط کمی صرف نظر کرد و آرام بود. ولی «کمی» و نه زیاد و همچنین باید شدید مراقب بود.
عابر گفت:
همگی دقت کردید که نویسنده کذایی این وبلاگ ، پست و مزخرفاتی من باب «وحدت کلمه» افضات فرمودند و بعد از اینکه دوستان ، ایشون رو شیرفهم کردن که همین مزخرفات بود که ما رو در سال 57 به اعماق ارتجاع سیاه کشوند ، به راحتی با مغلطه و فرافکنی که خوتون شاهدش بودید در پاسخ به کامنت ها ، منظور خودش از این پست رو به «لزوم آگاهی» تغییر داد
اگه یک ذره شهامت پذیرش اشتباه رو داشتی به جای اینکه بعد از پی بردن به دیدگاه اشتباهت سعی در فرافکنی بکنی میومدی و عذرخواهی میکردی خانم دانای کل
نسوان گفت:
اتقدر درکش سخته؟
1- با وحدت کلمه باید دشمن را نابود کرد و به پیروزی رسید
2- با آگاهی باید آن پیروزی را حفظ کرد و به آزادی رسید
هر دو لازمند. با هم منافاتی ندارند. آنچه ما را در 57 به ارتجاع سیاه برد وحدت نبود عدم آگاهی بعدی مان بود.
در ضمن اگر امکانش رو داری کمی بهتر صحبت کن.آخه این چه لحنی است؟ ما هم آدمیم این ور خط ممکن است ناراحت بشیم. یک کمی مهربان تر
هما گفت:
نسوان جان
خیلی روحت لطیف شده ها؟ مگه زن هم ناراحت میشه؟ اصلا کی به زن اجازه میده ناراحت بشه؟ بهت بگن ج ن د ه هم باید لبخند بزنی و تشکر کنی که مورد عنایتشون قرار گرفتی
چه حرفها میزنی
اصلا همین که می نویسی و بجای رخت شستن و رتق و فتق و گه شویی و اشپزی و… سرت رو با این خزعبلات گرم کردی خونت مباحه و اخلاقت فاسد ..حالا پررو پررو میخوای ناراحتم بشی؟
چه جسارتا
ناشناس گفت:
آینده ایران معلوم است یک حکومت بدور از تعصبات مذهبی و غیر مذهبی، قومی و نژادی.
اگر قرار است محاکمه ای در کار باشد (که حتما باید باشد) پس از دوستان خواهش می کنم رفتار دمکراتیکی داشته باشند و قبل از محاکمه بر علیه سروش و موسوی و گنجی و کروبی و غیره حکم صادر نکنند و تهمت نزنند اگر ادعایی دارند با مدرک در حکومت اینده شکایت کنند اما الان وحدت را از بین نبرنند و دایره مخالفان حکومت را تنگ نکنند . اجازه دفاع از خود به انها بدهند .
نکته دیگر اینکه مخالفت با حکومت را مصادره نکنند خیلی قبل از انکه جنبش سبز شروع شود بسیاری از افرادی که متهم می کنید بر علیه نظام ایستاده بودند برای این منظور خاطره ای از سروش که هیچوقت یادم نمی رود از ان سالها (دهه شصت) ذکر می کنم
آمدند به سروش گفتند بیایید وحدت حوزه و دانشگاه تشکیل دهیم سروش طی یک سخنرانی گفت چنین چیزی امکان ندارد و سه دلیل ذکر کرد
1- حوزه دارای خط قرمز است اما دانشگاه خط قرمز ندارد و نباید داشته باشد
2- حوزه در نهایت برای مقلد پروری ایجاد شده اما دانشگاه محقق پرور است
3- حوزه دارای قدرت حکومتی است و ولی فقیه از حوزه می اید و چنین وحدتی وحدت گرگ و میش است
چند روز بعد اقای مکارم فریاد براورد که سروش از حد خود خارج شده و باید با او برخورد شود سروش بلافاصله اعلام نمود که انتظار نداشته به این زودی حرف های او توسط اقای مکارم اثبات شود