دکتر عبد الکریم سروش، مرد مورد علاقه ی من نیست. هیچ کدام از تئوریسین های ج. اسلامی مورد علاقه من نیستند. اما همین قدر که این آدم متوجه قسمتی از اشتباهات خود شده است و نان به نرخ روز نخورده است جای تقدیر دارد. چند روز پیش این مرد نامه ی سرگشاده ای در مورد شکنجه های غیر انسانی که دامادش تحمل کرده است تا بر علیه او شهادت دهد را می نویسد. اولین نفری که زیر این نوشته نظر داده است نوشته: اقای سروش! هر چه به سر شما می آید، حقتان است. اون روزی که برای جمهوری اسلامی سینه می زدید و انقلاب فرهنگی می کردید  باید فکر این روزها را می کردید.

مهندس میر حسین موسوی مورد علاقه من نیست. هیچ کسی که از اندیشه ی والای امام راحل و پای بندی به این قانون اساسی  ننگین دم بزند مورد علاقه من نیست. اما میر حسین و زهرا رهنورد بخواهیم یا نه در برابر این جریان تمامیت طلب ایستاده ا ند  و جانشان را بر سر این آرمان نهادند. هنوز وقتی سخن از میر حسین می رود برخی پوز خند می زنند و اعتقاد دارند که او  سزاوار سخت ترین از اینهاست ، چرا که در قتل عام سالهای 67 دست داشته است و برایش آرزوی مرگ می کنند

مهدی کروبی مورد علاقه من نیست. هیچ کسی که عمامه به سر دارد مورد علاقه من نیست. اما  تا به امروز کروبی شجاعانه ایستاده است و امنیت و خانواده اش  را برای دفاع از حق به مخاطره افکنده است . اما هنوز عده ای با تاکید  به سوابقش او را خوار می کنند .

شاهزاده رضا پهلوی مورد علاقه من نیست. هر چیزی که بوی تاج و تخت بدهد برای من مسخره است. به جز حاکمیت مردم بر مردم هیچ ایده ای مورد تایید من نیست.هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی ، آقای حسینی  مجری مورد علاقه من نیست.محسن کدیور و عطا الله مهاجرانی و اکبر گنجی مورد علاقه من نیستند ، خیلی ها مورد علاقه من نیستند. اما من امروز دستشان را به گرمی می فشارم و در برابرشان نمی ایستم.چرا که  حکم خرد این است . همه ی ما در برابر دشمن واحدی ایستاده ایم.روزهای حساسی است که روا نیست به بطالت و دشمنی بگذرد.این کشتی یا بر خواهد خواست و سوار بر موج خواهد شد یا به گل خواهد نشست. به جای آنکه پارو ها را بر سر و روی هم بکوبیم با هم پارو بزنیم تا  از این طوفان جان به در بریم.اگر امروز نتوانیم اختلافاتمان را کنار بگذاریم و ائتلاف کنیم هرگز از این چنبره ی دردناک ستم  رهایی نخواهیم یافت. دست هر کسی که در برابر این استبداد دینی خانمان سوز با هر دلیل و روشی ایستاده است را بفشاریم. کرد و ترک و سنی و شیعه و زن و مرد و مسلمان و گبر و ترسا ! امروز روز یاد آوری افتراق ها نیست امروز روز به هم پیوستن است. امروز کشتی غرق در گردابهاست . امروز خانه در خطر است.

بعد التحریر:

بیش از سی سال پیش مردی با عبای سیاه و افکاری سیاه تر، آن قدر خرد داشت که با شعار » وحدت کلمه»  معترضین را زیر یک پرچم متحد کند و با نیروی  شگفت انگیز حاصل از آن، بنیان یک  حکومت را بر کند. امروز چرا ما فراموش کرده ایم که وحدت تنها و تنها رمز پیروزی ماست ؟ ما یا به هم خواهیم  پیوست و خواهیم رست یا آزادی در این سرزمین به افسانه خواهد پیوست. امروز روز پا فشاری بر افتراق ها نیست. امروز روز دم زدن از جدایی ها نیست.امروز روز شستن زنگار نفرت و به فراموشی سپردن کدورت است.امروز روز یکی شدن است.

هر کس که ایرانی است، هر کس که دلش در گرو این خاک است؛ هرکس که اندیشه اش پاک است از ماست. گذشته ها را  فراموش کنیم، وگرنه آینده را هم از دست خواهیم داد. به هم بپیوندیم و گرنه از آزادی  جدا خواهیم ماند.دستهایمان را به هم دهیم به مهر تا از این سرنوشت غم بار  بجهیم.

وحدت کلمه داشته باشیم.

وحدت کلمه…

وحدت کلمه….