من تو را خوب می شناسم. اولین بار که دیدمت داشتی با نوک چاقو نیمکت مدرسه را خراش می دادی. تو همانی هستی که توی حیاط مدرسه گربه ای را گرفتی و در گونی انداختی و آتش زدی و خندیدی و توی کوچه با سنگ سگ ها را بیخود و بیجهت می زدی. یادم هست که وقتی سوار اتوبوس شرکت واحد می شدی صندلی ها را پاره می کردی و توی سینما پوست تخمه هایت را همه جا تف می کردی.وقتی بزرگ تر شدی و عاشق دختر همسایه شدی اسمش را با چاقو روی تنه ی درختان بی گناه نقش کردی . آخر سر هم وقتی او را در کوچه دیدی به جای آنکه به او بگویی دوستش داری متلک های رکیک گفتی و او را ترساندی.
تو را خوب می شناسم. تو هر سال محرم برای مظلومیت امام حسین می گریستی و بر فرق سر قمه می زدی اما همان شب بعد از خوردن قیمه نذری برادر کوچکت را تا سر حد مرگ مظلومانه کتک زدی .بعد تر که بزرگ تر شدی عضو بسیج شدی و چفیه بستی و جلوی ماشین های آدمهایی که قیافه شان با تو فرق داشت را گرفتی و بچه سوسول ها را آدم کردی.یک مدت هم چادر سر کردی و به دختر های زیبا تر از خودت بد وبیراه گفتی و آنها را به جرم بد حجابی توی ون نیروی انتظامی هول دادی. چند وقت پیش هم باتوم دست گرفتی و با لذت آشوب گران را گوشمالی دادی.تو را به وسعت یک تاریخ به یاد می آورم. آن زمان که پشت سر شعبان بی مخ توی خیابان ها عربده می کشیدی و حتی نام مصدق را هم نمی دانستی ، آن زمان که امیر کبیر را در حمام فین کاشان رگ زدی. آن زمان که تک تک قهرمانان سرزمینت را تنها گذاشتی یا به آنها خیانت کردی و خاین ترین ها را بر مسند قدرت نشاندی.
تو را خوب می شناسم. توی اتوبان ها دنده عقب می گرفتی و ورود ممنوع می رفتی و به زرنگی خودت افتخار می کردی و هیچ وقت فکر نکردی که شاید آن عابر پیاده ای که از روی خط می گذرد مادر خودت باشد و این قوانین برای بهتر زندگی کردن تو وضع شده است. همان طور که وقتی گل های پارک را می چیدی نفهمیدی که این گلها را با پول تو و برای خودت کاشته اند.همان طور که نفهمیدی که آنهایی که با باتوم می زنی برای دفاع از حق تو جانشان را بر کف دست گرفته اند.
تو را خوب می شناسم، اگر چه با تو هم کلام نشدم. تو جواب سخن را با سنگ می دهی و با استدلال میانه خوبی نداری. اهل هوچی گری و هتاکی و سوت بلبلی زدن و لنترانی گفتن هستی. تنها زبانی که می شناسی زبان زور است .زبان دیگری یاد نگرفته ای ،برای همین هم عربده می کشی. فکر می کنی لیاقت زندگی بهتری را داشتی که از تو دریغ شده است در حالیکه تو برای یک زندگی بهتر هیچ تلاشی نکردی. تو خودت درخت و نیمکت و صندلی را نابود کردی .آنکس که این سرزمین را به آتش کشید خود تو بودی ، هم وطن.تو خشم فروخورده و جهل مزمن و نفرت کور و ترس شناوری. من هر روز تو را در خودم می بینم . گفتم که من تو را خوب می شناسم.
Yek zan dar ghorbat گفت:
Ama man in adam ro nemishnasam! kolaj ei ast az badi haye adam haye mokhtalef. dar morede yek kardastie efrati chi mishe goft?
H گفت:
راستش خيلي از وبلاگ هاي خارجي هم نظرات رو چك مي كنند و بعد منتشر
اين جوري رسمش نيست
شايد جاي امثال ما نباشه
اين جا شده جاي معذرت دري وري و هرج و مرج
آینه گفت:
من هم تو را خوب میشناسم. تو همانی که در اینجا میگفتی اگر مسلسل به دستت بدهند خیلی ها را به رگبار میبندی.
تو همون هستی که وقتی که کم می آوری در وبلاگ خودت دست به فحش و فحاشی میزنی.
تو همون هستی که فریاد آزادی خواهی ات دنیا را برداشته ولی از از بین بردن و حذف کامنت های مخالف هیچ اکراهی نداری وبا افتخار دست به فیلتر کردن میزنی.
تو همانی که مردم تو را ندیده اسم دیکتاتور را رویت گذاشته اند و چه اسم بامسمائی برای کسی که قدرت بسیار محدودی دارد.
بسیار خوشحالم که در دنیای واقعی نمی بینمت چرا که تو مایه شرم آزادی خواهانی.
تو چقدر زشت هستی
جـوات یساری گفت:
البته کو گوش شنوا
دیوار حاشا بلنده
bravo گفت:
++++++++
لی لی خنگه گفت:
اگه سانسور می کردت که الان اینجا زرت و پرت نمي کردی! عقده ای
جـوات یساری گفت:
تو همونی هستی کِ گفتی اینجا سانسور نیست و گفتی مرگ بر سانسور و بهت گفتم امتحان کن ببین سانسور وجود داره یا نه . امتحان کردی؟!
الانم بهت بگم اینجا کامنت خیلی حذف شده
خیلی از کامنت ها حاوی اهانت و توهین نبود و حذف شد صرف لجاجت و نگاه جنسیتی و خطی و رنگی
زرررتی بدون فکر کردن نظر نده آلبالو گیلاس
ژیان گفت:
+
شین شین گفت:
بسیار زیبا نوشتی. این آدمها همه جا هستند گرچه در مملکت ما اسمشان بچه حزب الهی است و ادعا دارند که خدا را از همه بیشتر میفهمند و دین را به اسم آنها سند زده اند ولی در این سمت دنیا هم نمونه دیگرشان هست که هودی میپوشند بلند بلند به هم فحش میدهند. شیشه های مشروبشان را در دست میچرخانند و مردم از ترس جرئت نگاه کردن بهشان را ندارند چون منتظر بهانه ای برای زد و خورد هستند. اینها همه از یه خاندانند چه اسمش را بسیجی و بچه حزب الهی بگزاری و چه هودی و پانک. همه سرخوردگانی هستند که دلیل سرخوردگیشان را در دیگران جستجو میکنند.
خودم گفت:
یعنی من عاشق این صراحت و صداقتت ام: «من هر روز تو را در خودم میبینم». وای اگر ما میتوانستیم این «او» را در خودمان ببینیم و برایش کاری کنیم، هر چند کوچک، چقدر دنیا میتونست جای بهتری باشه.
جـوات یساری گفت:
من هم تو را خوب میشناسم
خوب نوحه میخوانی روضه خوان ماهری هستی خوب بلدی از عاشقان عبا عبداله اشک بگیری.
من این پائین قمه زن خوبی هستم و تو اون بالا تهیج گر خوبی هستی.
حق گفت:
+++
بی مزه گفت:
جمال ج وا ت را عشق است
به خدا مردی.
میدونم پاش بیفته تا آخرش هستی
نسوان گفت:
تو بهتر از هر کسی می دونی که براحتی می توانم حذفت کنم. اگر لای توری را باز گذاشتم برای این بود که در نوشته هایت رگه هایی از شعور می بینم و بودنت را به نبودنت ترجیح می دهم. البته فکر کنم به جای این همه وقتی که می گذاری من را نقد کنی بهتر باشد که خود نوشته ها را نقد کنی. اینکه من مستبد یا دیکتاتور یا هیولا هستم انقدر ها هم مهم نیست. من قرار نیست رییس جمهور آینده یا رهبر یا مادر زن تو باشم. به هر حال من با تو خیلی وقت است که مشکلی ندارم.نشانش هم این کامنتی است که زیر نوشته ات می گذارم.
Yek zan dar ghorbat گفت:
In adabiat e be kar rafte male yek dokhtar 14 saleh ast. kheili kheili kheili ziad bayad eftekhar koni ke kasani mesle javat, ahle abadi, homa, shumbul tala va khar zahre va … mikhunanet va barat comment mizaran … vaghte in adama arzesh dare sanieh be sanieh ash ke hamchin menate khandedari ke be sareshun mizari moghei ke nakhan hata sayeye neveshtashuno bebini barat tabdil mishe be teshnegi ei ke beine 100000000 movafegh comment gozar ham natuni peida koni. halemun be ham khord az in hame bachegi. Ba in sen o sal o tajrobeh o talagh o mohajerat o esteghlal o tahsilat o pool o kar ye zare bozorg shin
جـوات یساری گفت:
@حمید
ضمن عرض ارادت فراوان بِ شما عرض کنم خیلی با اهانت بِ لولیتا موافق نیستم 🙂
اما شما نکته ی بسیار خوبی را یاد آوری کردید . کجا رفتند مگسان گرد شیرینی؟
یکی بود بِ اسم فراری خیلی فحش میداد ؟
داوکینگز کا ف کا بِ حمایت از نسوان چه فحاشی ها کِ نمیکردند!
آقا نسوان قدر مارو نمیدونه . اگر دقت کنه ما جزو دوستان واقعی هستیم کِ بی پرده نقد میکنیم و. اعتراض میکنیم. ما باعث گرمی بازار شدیم ا م ی د آقای عزیز م ب ا ر ز رمـضون و رمـضان ها جولین آسانژ. ما خودمونو بده کردیم تا شماها بتونید نقد کنید .
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش، هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اولین کس که خریدار شدش، من بودم
باعث گرمی بازار شدنش ، من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سروسامان دارد؟ 🙂
جـوات یساری گفت:
@لولیتا
بله دکتر جان بله میدونم یادم نرفته شما فرمودی اگر اراده کنی بنده را مثل ان دماغ از نوک انگوشتت میپرانی 🙂 کلاً جنابعالی فقط تیغت واسه ما یِ نفر میبره و هر وقت هم چیزی گفتم بر میگیردی میگی تو بسیجی هستی
من شما رو نقد نکردم رویه شما رو نقد کردم روش وبلاگ داریتو بهت گفتم اونجوری بود و طبیعتاً الان جوابش اینجوریه .
شما شاید در زندگیت خیلی هم لارج و اپن مایند باشی اما اینجا مستبدانه مینویسی و فکر میکنی منم در این زمینه کامنت نوشتم. الانم میبینی کِ خیلی وقته بهت کار ندارم
منتها امروز یِ جوری روضه خوندی کِ لازم بود گذشته را یک مرور بکنیم و ببینیم چه شد کِ جماعت اهل گفتگو بِ کندن میز و آتش زدن درخت رسیدند.
جمهوری اسلامی کاری کرد کِ معترضین آرام بِ معترضین عصبانی تبدیل بشوند و این یک پروسه ی دو ساله بود شما هم مثل همان حکومت اسلامی عمل کردی
بگذریم … در کل احساس میکنم از شرایط جدید خیلی هم ناراضی نیستید 😐
madox گفت:
اگر چماق دستم ندهی! یک جمله بگویم.
فرض کن تو یک سمینار راه انداخته یی درباره ی مسائل جنسی، پانصد تا تماشاچی داری. هدف این است که به دیگران نکاتی را درباره ی مسائل جنسی منتقل کنی، حالا چند نفر بیایند و شعار بدهند و به تو بگویند منحرف، گمراه، شیطان و این حرف ها، روند برنامه ت مختل نمی شود؟ اگر از سالن بیرون شان کنی سانسور چی هستی و حق اظهار نظر را گرفته یی؟
اگر میکروفون شان را خاموش کنی دیکتاتور به حساب می آیی؟
نه فقط در این حد رادیکال، فرض کن فردی بیاید مقاله یی تحلیلی درباره ی تاثیر توت فرنگی در افزایش میل جنسی بخواند، خب این مقاله هر چند خوب است اما به کار تو نمی آید. در هر سمینار یا دیالوگ هدفمند بسیاری از حرف ها ولو ارزشمند حذف می شود.
وقتی که هدف نشستن و گپ و گفت بی هدف باشد، دیگر برای چه زیر موضوع وبلاگ، اکثر کامنت هایی که من می بینم سلام و احوالپرسی است و گپ و گفت که موضوع هر چه باشد تفاوتی ندارد. چرا فروم نسازیم با اسم پر مخاطب شومبول به دستان بعد هر کس خواست بیاید حرفش را بزند. مخاطب را نقد نمی کنی؟
در ضمن در مورد جنگ شماها هم چیزی نمی دانم و نمی خواهم یک طرفه به قاضی بروم، این کامنت استنباط من از زمانی که آمده م است، ممکن است قبل تر نسوان کارهایی کرده باشند که گروهی از کامنت گذاران ناراضی و معترضند.
سارا گفت:
حميد جان كامنت نمي ذاريم ولي هستيم راستش امثال شما كلاس كار بخش كامنت رو خراب كردن
سارا گفت:
حميد جان كامنت نمي ذاريم ولي هستيم راستش امثال شما كلاس كار بخش كامنت رو خراب كردن
خرزهره گفت:
یادم می اد تو فیلم کمال المک ؛ مظفرالدین شاه میگه:
همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.
خوب وقتی روشنفکر و فمینیستمون شادی صدر باشه معلومه قمه زن و لات و لوتمون هم ……
جـوات یساری گفت:
یادته اینجا بِ کامنت گذارهای مودب چگونه اهانت میکردی و خواهر و مادر و خانوادشونو زیر فحش میگرفتی
حالا تو بِ من میگی فحاش
تو بِ من میگی فراری از منطق و گفتگو
تو کِ بِ همه چیز من اهانت کردی
تو کِ بِ همه چیز ما اهانت کردی
تو و رفیقات کِ بِ غیر از بِ سخره گرفتن هنری نداشتید
تو شدی خون خواه عثمان ؟ تو شدی داعیه دار گفتگو؟! من اگر رو نیمکت خط خطی میکنم تو کِ نیمکتو از جا در میاری.
تویی کِ بِ رو منتقد سیفون میکشی از لنترانی خوندن دیگران انتقاد میکنی؟!
خیلی قشنگ روضه میخونی ، خیلی قشنگ انکار میکنی ، خیلی قشنگ دست پیش میگیری کِ پس نیفتی
ای جان ، ای جان ، بیان بیان عاشقا بیان روضه ی مکارم اخلاق با صدای مداح اهل بیت حاجیه دکتر لولیتا .
تو بِ من دروغ یاد دادی تو معلم بودی تو یاد دادی کِ درخت آتش بزنیم
شهامت داشته باش و مسئولیت کارتو بِ عهده بگیر
یاسمن گفت:
آقای حالا جدای این حرفا ، می شه یک کمی در مورد این «بِ» و «کِ» و فرقشون با «به» و «که» یک کم توضیح بدین؟؟؟!!!!
ژیان گفت:
فرقش اینه که آدم «صاحب سبک» میشه و «متفاوت» به نظر میاد….مثلاً.
Yek zan dar ghorbat گفت:
++++++
زائده گفت:
شما قصد دارین تا آخر عمر گرانقدرتون تشریف بیارین اینجا زیر هر پست درمورد سوابق سیاه نویسده ی مطلب افشاگری کنین؟ خب اگه این بلاگ بده شما تشریف ببر یه خوبشو بساز امت بیآن استفاده کنن. شما اگه با نویسنده ی چندشخصیتی این بلاگ همدست نیستین تشریف نیارین اینجا که با بالابردن بازدیدهای بلاگ در ترویج ابتدال و فحاشی شریک جرم نباشید آقای دادستان کل وبلاگستان فارسی. آخه این چه کار اساسا زیر سوالیه که شما میکنید؟ اگه ایشون همه چیزه شما رو به فحش کشیده چرا باز تشریف میارین به بلاگشون؟ بزنم به تخته انگار فحش خور خوبی دارینا!
حمید گفت:
به زائده
خوب تو که لالائی بلدی چرا خودت خوابت نمی ره؟
تو چرا مینشینی نوشته های ج وا ت را میخوانی ؟ خوب زورت که نکرده اند . نخوان. اون بیچاره که اون بالا اسمش را نوشته هر وقت به اسمش رسیدی نخوان.
یعنی زورت می آد که ج و ات بنویسه؟
زائده گفت:
نه حمیدجان، همچین معنی ای نمیده. شما انگار ذهنت پرش داره. بنده حقیر در کل عمر ننگینم که صرف دنبال کردن بلاگهای فحاش و مبتدلی کردم که کامنتگداران دلخور بسیارمودبی دارن، برای اولین و آخرین بارم بود که در این باب پاسخی به کامنت این آقا دادم.
در حالی که فرمایش شما زمانی صدق میکنه که من دم به دقیقه دنبال پاسخ دادن به کامنتای این آقا باشم.
از عزیزان دلخور انتظار میره حداقل رو اصول ابتدایی مباحثه تسلط پیدا کنن که کسی احیانا مجبور نشه کامنت خودشو اونو باهم تفسیر کنه تا کمی فعم حاصل بشه شاید.
در ضمن آقا حمید گل شما وقتی میآی رو پاسخ کامنت من دیگه لازم نیست اعلام کنی «به زائده»، اونجایی که اومدی رو اصلا مخصوص همین ساختن که به زائده جواب بدی.
جـوات یساری گفت:
@زائده
آقای با مزه نمک بدون یُد … ،بنده مدتهاست به گذشته کاری نداشتم ،مدتهاست کِ بِ این نویسنده اعتراض خاصی نکرده بودم . ایشون دارن از مخالفین فضای سبز صحبت میکنند ، بنده هم یاد آوری کردم کِ این مخالفین دست پرورده ی خودشون هستند و بِ اصطلاح بازتاب و رفلکس اعمال گذشته هست . باد کاشتن دارن توفان درو میکنن .
گندم از گندم بروید جو زِ جو
وقتی میگویم «تو به من فحش دادی» منظور اینه کِ به مخالفین اهانت کردی نِ اینکه بگم چرا بِ من نوعی فحش داده ای . نویسنده متن را به صورت گفتگو نوشته من نیز کامنت را به صورت گفتگو نوشتم .
اما اینکه اگه خوشت نمیاد نخون و نیا و این ناز نازی بازیا فکر کنم برای وبلاگ شما هست کِ نظرات بعد از تایید درج میشود برای جایی هست کِ نویسنده تمایلی بِ گفتگو ندارد و صرفاً میخواهد مونولوگ گویی بکند.
زائده گفت:
بنده هم مدتهاست کامنت نذاشتم
بنده هم مدت هاست اینجا نبودم
بنده هم مدتهاست به اینترنت کانکت نشدم
بنده اصلا مدتهاست بدنیا نیومدم
بنده کلا مدتهاست مرده ام
کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!
ببخشید آقا من فکر کردم منظور شما اونه!!! نگو منظور شما اینه!!!!!
در ضمن جووون؟ چی فرمودین؟ وبلاگ من؟ درج پس از تایید!!!!؟ من مشکلی با این کار ندارم اما به جان تو که میخوام تا صدسال دیگه هم باشی و آمار بازدیدای نسوانو بالا ببری من این سیستمو فعال نکردم قربون چشای عسلیت بشم. اما برام سوال شده تویی که من یبارم اونجا ندیدمت از آسمون چندم این رازو برات فاش شد؟
شکسپیر گفت:
ولی خیلی تابلو هستا هر دوتا نویسنده یه نفر بیشتر نیست خودت وقتی به دیگران دروغ میگی توقع بیشتر نداشته باش
نسوان گفت:
اینجا همه نویسنده ها یکی هستند و همه ی کامنت گذارها هم یک نفر. در واقع دو نفر اینجا بیشتر نیستند که این همه سر و صدا راه انداختن. البته تئوری جدید ترش هم این است که یک نفر بیشتر نیست که خودش می نویسه و خودش کامنت می گذارد. بنا بر این تئوری شما هم خود من هستید. پس من از همین راه دور شما ( خودم )را می بوسم و صمیمانه در آغوش می فشارم.
. گفت:
چه با نمك شدي دلقك
بی مزه گفت:
هه هه هه
چقدر بی مزه. انگار که هیتلر بخواد جوک بگه.
همسفر گفت:
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
Yek zan dar ghorbat گفت:
Nesvan shoma hamun fatehey post hato bekhuni kafie
لی لی خنگه گفت:
عاشق این پارانویا و توهم توطئه و … بعضی از خوانندگان این وبلاگم. تو نطام ولایت فقیه بهتر از اینا به عمل نمیاد! ولی مخلصتونم نسوان محترمات
زائده گفت:
برتراند راسل گفته: وقتی این همه اشتباه جدید برای ارتکاب هست، چرا من همان قدیمی ها را تکرار کنم؟
آقای پدر هملت پنجره رو باز کن هوای تازه بیاد. شما که انقد موشکافانه این بلاگ رو دنبال میکنید حتما دیدید که مشابه این نظر بارها ابراز شده. اصلا آره اینجا کلا یه نفره ست، خیلیام قبلا گفتن ترتیب اثر داده نشده، آقا اصلا اینجا گوش شنوا نیست، واسه چی گلوی خودتو آزار میدی؟ مشکل بعدیتو بگو؟ یه مشکلی که قبلا نگفته باشن. حداقل یجوری بگو که قبلا نگفته باشن. حیف اون عمرت نیست؟! باور کن راههای بهتری برای تلف کردنش هست.
مدیر فروش و بازاریابی دستمال سافتلند گفت:
شما برای خـایه مالی نیاز به دستمال بهتری دارید این الان زبر بود ما باشرایط ویژه و اشانتیون در خدمت شما میباشیم
دستمـــــال سافتلـــــــــــــــــــند
من گفت:
تا حالا آدم ریش تراشیده و فکل کراواتی ندیدی که چراغ قرمز رد کنن؟
تا حالا ندیدی دختر پسرای آلامدی رو که از کنار سطل زباله رد میشن و کاغذ بستنی رو می ندازن روی زمین؟
تا حالا ندیدی کسایی رو که ساعت دو نصف شب صدای ضبطشون بلنده و با صدای سلن دیون همه رو بیدار می کنن؟
من زیاد دیدم
کاری با بقیه مطلبت ندارم
ولی سعی نکن به این تفکر دامن بزنی که بی قانونی یا احترام نذاشتن به حقوق دیگران فقط از این آدما سر می زنه
در این مورد ایرانی ها مثل هم هستن
Yek zan dar ghorbat گفت:
+++++
خسته گفت:
این بی نوا آخرش گفت من هر روز ترا در خودم می بینم. یعنی این وجوه درخشان شخصیتی را که در همه ی ماست به ما نشان داده، چرا اینقدر گاز می گیریم.
به سیبش نگاه کن،
به سیب زنخدانش…
جـوات یساری گفت:
این بینوا تازگیا برای ماستمالی آخر نوشته یه تبصره قرار میده
از بیست و هشت خط نوشته 99ممیز 99 درصد فحش میده و یک کلمه اونم با طعنه و متلک اما و اگر میازره . تمام این چیزایی رو هم که اعتراض داره خودش صد پله بدتر انجام میده .
من به عمرم از این آدم مستبدتر دیکتاتور تر بی منطق تر هتاک تر متکبر تر و از خود راضی تر ندیدم. اگر راه داشت میومد و همه ی ماهارو به اتهام عوام بودن ساطوری و تیکه تیکه میکرد.
هیچوقت ندیدم که به مخالف و منتقد احترام بذاره بسکه خودشو حق و علم و دانش مطلق میدونه .
فکر کرده آسمون سولاخ شده و همین یه نفر اشتباهی افتاده رو زمین .
به هر حال اون یه تیکه حرف آخرشو اصلا جدی نگیرید.
Yek zan dar ghorbat گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بی مزه گفت:
حرف حق را زدی ج وا ت عزیز
+++++++++++
گیلاس گفت:
با همین یه نوشت ت عاشقت شدم
پدر بزرگ ید الله باقر زاده گفت:
شما را به خدا اجازه ندهید حق منه پیر مرد در جنجال و درگیری ها پامال بشود نوبتم شد خبر بدهید
خرزهره گفت:
به جوات:
نفستو حروم نکن بابا. اینها فمینیست هستن.
جـوات یساری گفت:
بدبختی اینه کِ فمنیست هم نیستند . یخده همین لولیتا فمنیست میزنه
اون بقیه که ……
یارو میخواد خلسه ی عرفانی بگیره از پائین شروع میکنه
میخواد جهان وطنی فکر کنه از پائین شروع میکنه
میخواد مبارزه کنه از پائین شروع میکنه
میخواد اعتراض کنه از پائین شروع میکنه
یواش یواش شک افتادم یِ سری از این فمنیستها اصولا از ناف بِ بالا وجود خارجی دارند یا خیر
فمنیست=آخوند مدرن گفت:
این هم یکی دیگه از دلایل تشابه فمنیست ها و آخوندها. کلا حول حوش بارگاه میانی نوسان دارند
همسفر گفت:
موافقم
بی طرف گفت:
دوستانت دائم درباره کوس و کون دادن و هرزگی مقاله مینویسند لابد توقع داری دیگران به احترام نوشته های زرد آن ها کلاه از سر بردارند. خودت میبینی که آن ها خیلی به تو کاری ندارند معلوم میشود کرم از آن دوستان خودت میباشد . الکی هوچیگری نکن و شقایق را به گودرزی پیوند نزن
زن ایرانی گفت:
کدوم هرزگی ؟؟؟ هر کی مث تو فکر نکنه هرزه است؟ مشکل شما جای دیگه است اسم خودتو هم گذاشتی بی طرف بهتر بود میزاشتی بی شعور!!!
Yek zan dar ghorbat گفت:
0010
خرزهره گفت:
My comment was not depicted.
Sam گفت:
مصاحبه رامین جهان بگلو را با پارازیت هفته گذشته در مورد نفی خشونت ببینید، جالبه:
نسوان گفت:
مرسی دکتر ، قسمت درختش خیلی چسبید. با اینکه من این مصاحبه رو ندیده بودم. به امید اینکه یک روزی هیچ کس روی درخت با چاقو قلب نکشه !
ژیان گفت:
(a) «مرسی دکتر، قسمت درختش خیلی چسبید !!»
(b) مرسی دکتر، آن قسمت از حرف هایش در مورد درخت خیلی چسبید
(c) مرسی دکتر، آنجا که از درخت می گفت خیلی به دل نشست
(d)مرسی دکتر، درآن قسمتی که راجع به درخت بود حرف های دلچسبی زد
a؟ b؟ c؟ d؟
نگارین گفت:
این واقعا خیلی خوب بود، سام. ممنون که اینجا گذاشتیش.
sara گفت:
خیلی عالیه، مثل همیشه
ناشناس گفت:
khli chendesh avari mojod motemalgh, pacheh khoar
sara گفت:
میدونی برادر تو هیچ گهی نیستی، فقط بوی گند گهی که همهجا رو برمیداره ولی تا یکی بشاشه اثرش از بین میره. تو و امثال تو با یه لیوان آب خوردن ملت رفتین تو چاه فاضلاب.
Yek zan dar ghorbat گفت:
Bah bah che levele balaei daran tarafdaraye inja, sathe tahsilatet chie Sara jan?
ناشناس گفت:
To All
Didnt mean to insult, just stating basic facts , u guys r mad cause someone finaly revealed ur true identity. And if ur mommy aint let u read bad words dont read nesvan or qoran.
Ps: writing in english just because i have no access to farsi translator right now
ناشناس گفت:
In nashenas sarast
سناتور بع ببعی از ببعی های ده شلمرود به عنوان موافق با لولیتا گفت:
بع بع بعععع بعع
بع بع
بع
بععع
ع بببع بع
++++++++++++++++
j گفت:
بعبعی از تو بعیده لابد خبر نداری یارانههای علف و اینجور چیزارو ورداشتند
بذار بع زبون خودت بگم بع بع بع بععععععع بع بع
بعبع بع بأ بعبعبعبع
اوه اوه الان وق وق صاحاب یعنی لولیتا میاد
شوماخر گفت:
وقتی جایی برات احترام قایل شدن که بیای و نظر بدی و تو بع بع می کنی داری نشون میدی که تو یک گوسفندی که ارزش نظر دادن نداری. چی به تو میشه گفت ولی انقد گوسفندی که نمی فهمی. حالا بیا این زیر هرچی میخوای بع بع کن بد بخت فلک زده
Yek zan dar ghorbat گفت:
Chenin posti yek hamchin movafeghi ham dare, tabieie
بی مزه گفت:
امروز در اخبار خوندم که الان بچه هائی که فقط 21 هفته در شکم مادر بودند را هم به وسیله تکنولوژی جدید به دنیا می آورند و این نوزادان مثل هر انسان دیگری به زندگی ادامه میدهند.
در همینجا بد نیست که یادی بکنیم از نسوان عزیز که اگر چه با درخت و گل و نیمکت رابطه بسیار خوبی دارند ولی در مورد کودک بدنیا نیامده لحظه ای تامل برای سرازیر کردن جنین در سوراخ مستراح نکرده و به این وسیاه به درخت و گل و محیط زیست کمک شایانی میفرمایند.
ای خاک بر سر تو آدم قاتل کودک هنوز به دنیا نیامده.
زن ایرانی گفت:
کاش ننت تو رو هم سقط کرده بود یک آدم بی مزه ی بی ادب کم می شد از این دنیا
Yek zan dar ghorbat گفت:
!0010
ناشناس گفت:
Bebin ki dare az fake id minale
roozhaiezendegi گفت:
این دقیقا بحثی است که من با خیلی ها دارم به زوایای خوبی اشاره کردی، مخصوصا مثالهای تاریخیت.
من این سرو کله زدن را بیشتر با آنهایی دارم که مدام می گویند این مملکت با تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلان است یا باید فلان باشد و من در جواب می گویم: جمع کنید بابا کدوم 2500 سال ؟ از این سالها قسمت اعظمش خیانت و وطن فروشی و تن فروشی و پسر کشی و پدر کشی و آزادی کشی و اربده کشی و ..کشی و … کشی و …. بوده ، کجای این تاریخ ما یه مجلس درست داشتیم؟ کجای این تاریخ ما یه قانون اساسی داشتیم؟ کدوم پادشاه ما چهار تا مشاور درست داشته؟ یه جایی مثل آمریکا کل تاریخش دموکراسیه ، یه جایی مثل فرانسه فرازو نشیبها داشته ؛ مملکتی که مردمش نمی تونن تو صف درست بایستن؛ رانندگی درست بکنن،نمی تونن مثل آدم حرف بزنن وضعیتش همینه.
اما…… آینده این کشور بسیار روشن است.
پدر بزرگ یدالله باقر زاده گفت:
بله من با شما موافقم فرزندم اینها در صف هی جلو میروند و نوبت رارعایت نمیکنند
شومبول طلا گفت:
متاسفم که همیشه اینجوریه… همیشه… نمیخوام براتون جانماز آب بکشم، ولی ماها بدجور با سابقه مون گره خوردیم. یه زمانی میگفتن به حرف گوش بدین، نه به گوینده اش.
مساله اینه که نسوان بعد از اینکه فیدبک مخاطب رو دید سعی کرد بیشتر به ذائقه مخاطبش توی نوشته هاش توجه کنه. ولی این سابفه لامصب نمیذاره که مخاطب به محضی که دید خنجر غلاف شد، خشمش رو به لبخند تبدیل کنه.
راستی راه برگشت ما چیه؟ هممون اشتباه میکنیم. چطوری میتونیم برگردیم؟ چرا وقتی میخهایی که توی دیوار کوبیدیم رو از دیوار بیرون میکشیم، جاشون از حضور خود میخ بیشتر خودنمایی میکنه؟
نسوان سعی کرد از دشمن مشترکمون (بسیجی، لباس شخصی،…) انتقاد کنه. انتظار میرفت مخاطب باهاش همراهی کنه، ولی چون «نسوان» انتقاد کرد، انتقادش مورد حمله قرار گرفت.
آیا ما این درس رو میگیریم که همش نخوایم هر لحظه هرچی خوشمون میاد رو زود «تجربه کنیم» به این امید که اگه احیانا همه چیز بعدا خراب شد، جبران کنیم؟ و اینکه در زمان «تجربه کردنمون» شمیر رو از رو نبندیم و آنقدر سبیل اتشی رو محکم براشون نکشیم که وقتی خواستیم جبران کنیم، دلشون بیاد شمشیرها رو برامون غلاف کنن؟
تا کی میخواین مفهوم «محافضه کار» رو جزو لیست «بدها» قرار بدیم و هرکی تو رفتارش محافظه کاری کرد رو متضاد با روشنفکر بدونیم و بهش بخندیم، و از اون طرف کسایی که به قول خودشون «اهل تجربه»ی هرچیزی هستن رو روشنفکر؟
به کجا چنین شتابان….
Yek zan dar ghorbat گفت:
+++
بهروز گفت:
++++
شوماخر گفت:
بسیجی دشمن مشترک ما نیست. بسیجی تو هستی داداش من با هر لحنی هم که صحبت کنی بو گندت زده بالا.
زائده گفت:
من از نفرت متنفر نیستم اما از این کامنتدونی ترکیبی از بوی نفرت و حماقت و خودارضایی میاد؛ شبیه بوی تند ادرار
زائده گفت:
آفرین! الآن تو به زائده پاسخ دادی.
سارا گفت:
++++++++++
سوگل گفت:
مشکل شما ها امثال شماها می دونید چیه؟! اینکه فک می کنید مشکل از یکی دیگس و خودتون پاک و مبرا هستین!!!!
لطفن یه جالدوز به خودتون بزنید و یه سوزن به مردم و امثالهم!!
لی لی خنگه گفت:
لطفا» یه سری به نهضت سواد آموزی بزنید! با سپاس
راوی گفت:
انی شافتکم ثقلین! میل گاردان بیوک و الدنده الخاور!
و اما بعد! چیزی که شدیدا عیان است از این نوشته ها این است که نویسنده گان این نوشته ها نه تنها در ایران اسلامی سرفراز هستند بلکه از همسرانی نسبتا مدرن و بافضیلت نیز برخوردارند.و این نوشته بیشتر فانتزی هایی هیستریک هستند برای پس زدن ملال زندگی یا تن دادن به وسوسه روشنفکری سادیسمی مد شده در ایران اسلامی ما
از این نمونه ها بسیار است.نسوان محترمه آنچنان به چاله ی گه فرهنگ عقب نگه داشته شده ی ما خیره شدن که ناخوداگاه در کلام و گفتارشون کلی از این حرفای فاطی کماندویی بزک شده میشه پیدا کرد.
لی لی خنگه گفت:
خدا شفای عاجل عنایت کنه!
سارا گفت:
الهي امين
کتمان گفت:
من هم بارها و با خوندن بیشتر نوشته های اینجا به این نتیجه رسیدم که این چند نفر همشون ایران هستند و در بهترین حالت یکیشون اونوره هر چند که تو اصل نوشته ها تفاوتی ایجاد نمی کنه در ضمن من هم معتقدم نوشته های این جماعت فانتزی های جنسی شونه و چون بیان بیان این قبیل مسایل کمی تابو هست اینا آوانگارد شدن و نکته دیگه این که اغلب کسایی که این جور مطالب رو می نویسن خیلی چرک و چندش آور می نویسن اما این چند نفر تجربه های جنسی چرک رو در بسته بندی خیلی شکیل تحویل مردم می دن و جالبه عرضه کننده خودش رو خانم دکتر یا در حال تحصیلات عالیه معرفی می کنه ، البته نمی گم این طور نیست چون الان دیگه عمه بلقیس من و ایضا عمه بلقیس نسوان هم دکترا دارن ….اما این که مردم بدونن مطلب یه آدم تحصیلکرده کافکا خونده رو می خونن تاثیرش بیشتره تا یه بیسواد علاف …
اما دلیل دیگه این که این نوشته ها پر هستن از ماجراها که نمی تونن همشون حقیقت داشته باشن ، همه ما می دونیم زندگیها خیلی فلت هستن و اصولا نمی تونن آبستن این همه ماجرا باشن ، همه ما صبح بلند میشیم سر کار میریم دانشگاه میریم کوچه و خیابون می ریم اما با این همه ماجرا مواجه نمی شیم مگر از تخیلمون استفاده کنیم …. دلیل جذابیت خیلی از فیلمها و سریالها هم همینه پر ماجرا و پر کشش …
Yek zan dar ghorbat گفت:
+++++++++++++++++++
رضا گفت:
کفش دوزک
آن زمان که همبازی معصومم بود
هرگز باور نداشتم
روزی برگهای بهاری را
به انحطاط خواهد کشید.
اسفند 89
rezaxp گفت:
بخاط اینکه اسم رضا تکراری هست از این پس با این اسم کامنت می گذارم دوست من
کفش دوزک
آن زمان که همبازی معصومم بود
هرگز باور نداشتم
روزی برگهای بهاری را
به انحطاط خواهد کشید.
اسفند 89
بهروز گفت:
این کامنت رو در مطلب قبلی گذاشتم با اجازه دوباره اینجا میارمش .( این کامنت برای فرد خواصی نیست چه بالایی باشی چه پایینی )
” . . . وقتی که برهان ندارند شمشیرشان افتراست و الا اگر برهان داشته باشند به آن مهاجمه نمینمودند ، صحبت میکردند ؛ بدگوئی نمی نمودند ، کلام رذیل بر قلم و زبان نمیراندند ، مثل مرد میدان بیان برهان میکردند. . . شما به هیچ وجه اعتنائی نکنید . البته نفوسیکه منصفند فحص میکنند ، تحقیق و تدقیق میکنند ، همان فحص و تدقیق سبب هدایت آنها میشود. مثل این است که کسی بگوید در فلان باغ درختانی زرد برگ ،شکسته شاخ ،تلخ ثمر است و گلها بدبو زنهار نزدیک او نروید لابد نفوسیکه منصفند به این قناعت نمی کنند بلکه میگویند میرویم میبینیم و تحری حقیقت مینمائیم. چون فحص و تحقیق نمایند میبینند درختهای باغ در نهایت اعتدالست ساقها در نهایت راستی برگها در نهایت سبزی شکوفه ها در نهایت معطری میوه ها در نهایت حلاوت گلها در نهایت طراوت.پس می گوید الحمدالله آن بدگو سبب شد که من به این باغ راه یافتم، سبب هدایت من شد. . . ” .
saeed گفت:
من تا بحال با شما یک کلام حرف حساب با پشتوانه و منطق نگفته ام، هر موقع دیدی …یا با لودگی جواب دادم.یا عیاری. که بگذریم با شما هستم که می فرمایید: تو را خوب می شناسم.؟ من چه حرفی بزنم …آی خلایق ! یکی اینجا بگه ببینم آخه؟ من به این نسوان چی بگم! که خوب مرا می شناسد.مگر من با شما در طفولیت چه کرده ام و اکنون چاره کار چیست ، که خیلی عجیب و غیر منطقی می گوی. نسوان من خشم تو را درک می کنم. نا امیدی ات را می فهمم.این قدر هم حرص نخور..شکلات بخور و قهوه.حرص نخور و خود را نقد کن و خودت خدشه دار نکن. وبلاگ نویسیی یک جور سیاسی کاریست مهم این نیست کی می نویسید مهم آن است چی می گوید.و چی می گوی شامل ان می شود که هیچوقت خودتان را جای مردم نگذار که همه مردم تحمل چی می گوی را ندارند
ژیان گفت:
سیاسی کاری با نان اضافه بدون خیارشور؟ آنوقت دم از وبلاگ نویسی میزنند ؟ بیا و ببین هاهاها؟…. زکی …..! ؟ آیا من را متهم میکنی که آنها را به خوردن شکلات نقد می کنم؟ هرگز من حتی پایم را آنجا نگذاشته ام. ای نسوان تو چرا سعید را نقد میکنی؟ آیا نسیه اشکالی دارد؟ با کدام پشتوانه کلاینت و میزبان را با کمال تعجب از vpn جدا کرده اید و ip ها ادر جایی ذخیره می کنید که هوایش در اغلب روزهای سال بارانی توام با گرد و خاک و مه غلیظ صبحگاهی است؟؟ آیا به اعمال خود نظر کرده اید؟ چه آنکسی که در روزنامه ها و مطبوعات حقایق سکسی را به رخ دشمنانش می کشد و تو به انتخاب وبلاگ نویس برتر اعتراض؟ چطور می شود که کار به جاهای باریک می کشد؟ سال هاست که نه تنها این وبلاگ ، وبلاگ من و تو ندارد، تولید کننده ندارد سراسر ابتذال است اما این را بدان که چراغها را من خاموش می کنم! اما خفه نمی شوم . خوب بخوابی!! لیدی!
گیتی گفت:
🙂 🙂 🙂 🙂 🙂
زائده گفت:
خیلی دلم میخواست کمی شمارو میفهمیدم.
حمید گفت:
به لولیتا
من همیشه فکر میکردم که خیلی احمقی ولی اوج حماقتت هنگامی برام روشن شد که دیدم در بالا به ج وا ت میگی که هر وقت میخواهی میتوانی حذفش بکنی.
آخر ای آدم احمق فکر میکنی با حذف کامنتهائی به اسم جواد دیگه اون نمی تونه کامنت بذاره؟ فکر میکنی که ج و ا ت گیر اسمش هست؟
آخه آدم باید هم کمی عقل داشته باشه و فکر کنه و نه مثل یک آدم احمق فقط دستش بره به حذف کامنت ملت.
خوب اونهمه کامنتی را که در گذشته حذف کدی چی دردی را ازت دوا کرد؟فیلتر بازیت چکارت کرد؟ حالا کجای کاری؟
اونهمه دوستای سینه چاک که داشتی کجا رفتند؟ کافی هست که فقط چند ماه به عقب برید و ببینید که تمام اون نوچه های نسوان که اون زمونها اونقدر قریون صدقه میرفتند بعد از مدتی فهمیدن اینها چی هستند و گذاشتند رفتند. اکثریت قریب به اتفاق دیگه نیستند.
بخدا حقت هست که همان جات در مک دونالد باشه و فکر نمیکنم که تو در خارج کشور هیچ غلطی بتوانی بکنی. تو آدمی هستی که مرتب در حال در جا زدنی همین و بس. از خارجیها شکایت نکن که پهن هم بارت نمیکنن چون خودت لایقش نیستی.
تنها کسانی در خارج موفق میشوند که عقلشان کار کند و راه حل پیدا کنند تو اگه صد سال هم خارج باشی همین گهی که هستی باقی میمانی.
تو محتاج به همون اسکارلت هستی که هر چند وقت بیاد و یک پست در سکس و کس و کون بنویسه تا آمار وبلاگت بالا بره.
جـوات یساری گفت:
مطمئن نیستم اما فکر کنم یک کامنت برای «Yek zan dar ghorbat» نوشته بودم و الان نیست !!!
احتمالا توهم زدم 😯
Yek zan dar ghorbat گفت:
Man chizi nadidam inja
ناگهان بالتازار گفت:
چرا نمیفهمم؟!؟!
چرا اینجا اینقدر تغییر کرده؟!؟!
چرا این واکنشها اینقدر تند و بی منطقه؟!؟!
چرا اینقدر فضای اینجا مسموم و تاریک شده ؟!؟
یادم میاد که قبلاً اینجا درخت سیبی بود که همیشه پربار و بهاری بود.
خورشید از لابلای برگهاش میتابید بهمون
اونموقع ها تنها یک گناه واقعی وجود داشت و اون ناآگاهی بود.
اونموقع ها زیر درخت مینشستیم، بدون ترس از هبوط !!!
چون میخواستیم سیب خوردن بیاموزیم.
البته اینها همش بهانه بود
میخواستیم به همدیگه محبت کنیم و محبت ببینیم
محبتی که در این بیابان برهوت نشانی ازش باقی نمونده بود.
جایی بود که بهش پناه میاوردیم.
درخت همون درخته، اما صدای گنجشک ها و قناری ها کمتر شنیده میشه
نوبت غار غار کردن کلاغها شده.
توی این شلوغی هم چند تا از کرمهای چاق و زشت، دارند سیبها رو سوراخ میکنند.
اگه ساکت نشستیم زیر این درخت، معنی اش این نیست که نیستیم.
هستیم، اما یاد گرفتیم که کلاغها هرچقدر که غار غار کنند، خودشان خسته تر میشوند.
یاد گرفتیم که روز خوشی و ناخوشی با هم باشیم. حتی اگر کلامی نگفتیم
نقد کردن و نقد شدن را از کلاغها و کرمها نخواهیم آموخت.
حافظ میگه : «شاه» . . . ، (دقت کنید، شاه!!!)
میگه:
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاطش به می صاف مروق نکنیم !!!!!
اینها که حتی حرف زدن هم بلد نیستند.
از اون بدتر اینکه قاضی خوبی هم نیستند، اما اصرار دارند که دیگران رو قضاوت کنند
خوب این هم یک روش ابراز وجوده دیگه !!!
اما بر همان عهد استوار بمانیم که :
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت، نگیریم بر او
گر به حق گفت، جدل با سخن حق نکنیم
باور کنید که هنوز هم ، تنها یک گناه واقعی وجود دارد و آن ناآگاهی است !!!
برای شروع کردن هیچ وقت دیر نیست
بیایید دوباره با هم سیب خوردن بیاموزیم
بدون ترس از هبوط
دست کسی رو هم گاز نگیرید
این باغچه گلستانی خواهد شد که نه همین 5 روز و 6 ،
بلکه همیشه خوش باشد.
nader گفت:
خیلی ممنون، کاملاً چیزی بود که می خواستم من هم روش تاکید کنم… این سکوت به معنی ندیدن و نشنیدن نیست، می خواهیم در جهل مرکب ابد الدهر بمانند و ندانند.
یکی از همکاران نادر به عنوان موافق هستم گفت:
بعی بعی
بع بع بع ع ع ع ع
nader گفت:
من یک خاک تو سرت کوچولو به این گوسفند بگم دلم خنک بشه!! حقاً که امثال شما ها رو خووووب می شناسم
شین شین گفت:
++++++++++
انگار یه عده لباس شخصی باتوم بدست ریختن تو کامنتدونی. گرچه بیشتر به نظر می آد یک یا دو نفرن با اسامی متعدد.
نادر گفت:
وقتی از حق آزادی بیان همچین سو استفاده ای می کنند، همون بهتر که فیلتر بشن و کامنتاشون رو حذف کنند… چقدر هم الفاظ رکیک، شوخی های سرد و صد من یک غاز می کنه با خودش، حقت همونه که واسه یه مرغ از تعاونی گرفتن بدویی که از دستت در نره مرغ یخ زده… این کاملاً تمثیلی از کسی است که دست ارائه دهنده ی سبد سیب را گاز می گیرد
سارا گفت:
+++++++++++
بعبعیه اصلی از ده شلمرود گفت:
عهت شیعنشیعن
++++++++++
بع بع بع بعع
علاف گفت:
++++
گیتی گفت:
درود بر تو باد….
چقدر هم کرم هاش چاق و زشت هستند…. واه واه واه !!
این درخت هر روز شکوفه می ده و به بار میشینه….
اینجا هر روز اول بهاره…..
درخت سیب آگاهی نامیراست !!
ممیر گفت:
من تو را خوب میشناسم تو همانی هستی که هر روزی که میروی زیر یک نفر بخوابی بش میگی اول صیغه بخوانیم تا حلال هم بشیم.
من تو رو خوب میشناسیم هنگامی که از زیر یکی بلند میشی و با عجله میری به اش نذری برسی و اون ملاقه لعنتی رو بگیری و حاجتت رو بطلبی.
من تو رو خوب میشناسم که وقت محرم و رمضان ک و س نمیدی چون اینها برایت مقدسند.
من تو رو خوب میشناسم که پیامبر اسلام برایت خیلی خیلی مقدس است و خدای نکرده اگر کسی به محمد اعتراضی بکند گلویت را پاره میکنی و میگویی تو کافری و از اون رو میگیری اما یادت میرود که هر روز دمادم به همه میدی و ککت نمگیزه که حکمت در ایین محمد چیست.
من تور خوب میشناسم هنگامی که ازدواج میکنی اول کاری که میکنی میری زیارت بقاع متبرکه.
من تو را خوب میشناسم با هفت قلم ارایش و لباسهای مکش مرگ ما زیارت میکنی و بعد میروی پی عشق حالت.
من تو را خوب میشناسم که دوست داری ازاد باشی و در عین حال دین برایت بسیار بسیار مقدس است.
من تو رو خوب میشناسم کارت شده دروغ و دروغ.
من تو رو خوب مشناسم از شوهرت نفرت داری و حالت ازش بهم میخوره اما سالهای سال با این نفرت زیرش میخوابی و بخاطر پول لعنتی دم برنمیاری.
من تو را خوب میشناسم هنگامی که به پولی نیاز داری شوهرت را تحریک میکنی تا در عوض سکس بهت پول بده.
من تو را خوب میشناسم هنگامی که بچه دار میشی بچه ات رو مثل خودت مومن بار میاری.
من تو را خوب میشناسم هزار که لیبرال شوی اخرش وقتی دلت میگیره میری امامزاده صالح و به اون پناهنده میشی.
من تو را خوب میشناسم که بعد از یکسال بحث های عمیق روشنفکری نهایتش شبهای رمضان تسلیم میشی و قران بر سرت میذاری.
من تو را خوب میشناسم که بجز دروغ و تظاهر چیزی از تو دیده نمیشود.
من تو را خوب میشناسم چون این وحشی های مسلمان و این وحشیهای ایرانی نه ماه در شکم تو بوده اند و از خونت و شیره جانت مکیده اند و تحت تعالیم تو بزرگ شده اند و تربیت شده اند و مومن شده اند.
من تو را خوب مشناسم چون در همین تهران بزرگ نه برای فرار از فقر بلکه برای بدست اوردن امکانات فحشای رسمی داری.
من تو رو خوب میشناسم از یک طرف مرتبا دم ازوفای زنان میزنی و خیانت مردان را بازگو میکنی اما در نهان چندین دوست اقا داری که لاست رو با اونا و نه با شوهرت میزنی.
من تو را خوب میشناسم از یک طرف میخوای ازاد باشی اما از یک طرف مرتب دعای کمیل میخونی.
من تو رو خوب میشناسم که فقط خودت مهمی و پولی که داری و دیکر هیچ.
من تو رو و اخوندها تو رو خوب میشناسند که اینهمه برای دینی که باید داشته باشی سرمایه گذاری میکنند.
البته من خیلی تو رو میشناسم. تو بخاطر تناقض های بیشمارت حتی نتوانستی کمپین یک ملیون امضا را ادامه بدی و نهایتش حتی در اوج انتخابات 88 که میتونستی فعالیتی کنی بیخیالش شدی چون دیدی جنس خودت مسبب عقب افتادن جامعه است و اگر باید جامعه جلو بره تو خودت باید جلو بری و نهایتش دیگه کمتر عجز و لابه میکنی چون میبینی زنجمورهای زشت و دروغین تو که میگی همه مقصرند بجز جنس زن خریداری ندارد.
سیبیل بلا گفت:
لولیتا جان ، بهترین بخش این است که کامنت های مخالف به شیوه تحقیری برای این پست بیشتر از پست اسکارلت بود . این نشون میده که لااقل بیگانه خودشون رو که جلوی چشمشون میاری ، زشت میبیننش که اینقدر واکنش نشون میدن . من به شخصه هم عبور ممنوع رفتم ، هم گل پارک کندم …باید سهم خودم رو از بی فرهنگی تاریخی قبول کنیم . ادامه بده
علاف گفت:
«این نشون میده که لااقل بیگانه خودشون رو که جلوی چشمشون میاری ، زشت میبیننش که اینقدر واکنش نشون میدن »
+++++++++
123 گفت:
احتمالا حالتان خوب نبوده این را می نوشتید! چون طرف هم به دختر همسایه متلک می گفته و عاشقش بوده , هم چادر سرش میکرده!
پاتیل بودید؟!
این جا هم از شما حرف زده:
http://radioagar.blogspot.com/2011/04/blog-post_8377.html
علاف گفت:
لولیتا خیلی زیبا بود. 100% موافقم.
H گفت:
سلام
جديدا» از مهاجرت گفتي. راستش خودم يك مهاجرم اما داخلي . از مركز مهاجرت كردم آمدم شمال.
وقتي به تفاوت هاي فرهنگي زباني تغذيه اي و آداب اجتماعي فكر مي كنم به شما حق مي دهم كه نسبت به x و ديگران تفاوت داشته باشي و آنها درك نكنند.
گفتي مهاجرت خيلي سخته. من به نتيجه رسيدم. نمي دانم شما چه مي كشي .
قصد ندارم ناراحتتان كنم هرچند مي دانم كه با اين حرف ها و قضاوت ها كنار آمده اي.
اما چرا استراليا؟
من متاسفانه خوراكم فيلم هاي غربيه و خيلي چيزها ديدم. به نظرم استراليائي ها نسبت به انگليسي ها يا آمريكائي ها خيلي سرد تر منزوي تر و آداب و روش هاي عجيب تري هستند.
متاسفانه هيچ سريال يا فيلم استراليائي هنوز به دلم ننشسته است.
با بسياري از ديدگاه هاي شما موافقم. مخصوصا» وقتي گفتي كه انسان هنگامي كه كاري رو چيزي رو دوست نداره ولي انجام مي دهد پس يك خود فروش است. درسته واقعا» درسته
وقت شما رو گرفتم. پوزش
اهل آبادی گفت:
@ دوست یا دوستان عزیزی که با نوشتن بع بع کامنت می گذارید
شاید ساده ترین تعبیری که از این واکنش شما به نوشته های وبلاگ به ذهن می رسد این باشد که ضمن عدم موافقت یا عدم رضایت از محتوای پست، قصد دارید کسانی را که سابقۀ نوشتن کامنت های جانبدارانه دارند به گوسفند تشبیه کنید. به این معنی که آنها فارغ از نازل بودن محتوی و پیام مطلب (یا حتی با علم به آن)، عادت به تایید کورکورانه نویسندگان را دارند. با اینکه این دیدگاه به عنوان یک گرایش در بین دیدگاه های موجود به این وبلاگ می تواند «قابل اعتنا و احترام» باشد اما با ادبیات و زبان بکار رفته، کارکرد دلخواه شما را نخواهد داشت به این دلایل:
1- بزودی برای بسیاری از بازدیدکنندگان دائمی وبلاگ دیدن این چند خط عادی خواهد شد، بویژه اینکه دلایل این تیپ بازدیدکنندگان دائمی برای تداوم کار خود می تواند آنقدر قوی و شخصی باشد که حتی «علی رغم همسویی تصادفی» با طرز فکر شما، به دلیل احساس توهین به انتخابشان بتدریج از حضورتان منزجر خواهند شد. اینکه کسی این وبلاگ را بخواند به انتخاب و حریم شخصی خودش مربوط می شود و گوسفند خواندنش، او را از جرگۀ دوستداران وبلاگ بیرون نمی کشد بلکه به عنوان یک واکنش تدافعی به دنبال «دلایل بهتر و تازه تر» برای تایید انتخاب خودش خواهد گشت.
2- بازدید کنندگانی که برای اولین بار به اینجا سر می زنند، بویژه اگر عادت به وبلاگ گردی داشته باشند، دیدن کامنت های هرز در بین کامنت های مفصل یا تحلیلی که دوستان دیگر می نویسند برایشان عادی است و اتفاقاً برای برطرف کردن حس کنجکاوی و بدست آوردن نبض وبلاگ ترجیح خواهند داد چند کامنت دیگر را بخوانند. این درست مانند تازه از راه رسیده ای است که از فحاشی طرفین یک دعوای خیابانی چیزی دستگیرش نمی شود و ناچار از یک یا چند تماشاگر دیگر می خواهد تا تفصیل ماجرا را برایش بگویند. در آنصورت ممکن است قضاوت دلخواه شما را نداشته باشد.
3- به این نکته توجه ویژه داشته باشید که جاذبۀ انواع ادبیات و دایرۀ لغات، استعارات و کنایه ها بر حسب رده های سنی مختلف فرق می کند. این حس آنقدر شخصی است که جز با گذشت زمان و قرار گرفتن خودتان در آن ردۀ سنی متوجه این تفاوت نخواهید شد. این ربطی به سلیقه ندارد بلکه یک اقتضای سنی است. پس با توجه به سن نویسندگان و مخاطبانشان به این فکر کنید که شاید شما برای برخی از مراجعین به اینجا اصلاً مهم نیستید.
4- در این مدت، من از کامنتها خیلی بیشتر از خود پست ها دستگیرم شده.هم موافق و هم مخالف.
نمیدانم سهواً یا عمداً، نوشته های این وبلاگ همیشه جایی برای انتقاد داشته اند. اگر فکر می کنید قدرت آنرا دارید که چیزی یاد بدهید یا اثری بگذارید «خودتان»! را نشان دهید. بنویسید تا بخوانیم.
ناگهان بالتازار گفت:
دارم بهت علاقه مند میشم !!!
باز هم خوب نوشتی
اما به تجربه دریافتم که این جماعت گوش شنیدن صحبت شما را ندارند.
اساساً حرفی برای گفتن ندارند. از لمپنیسم و لودگی بیشتر لذت میبرند.
برخلاف ادعاهایشان از همان مطالب بی ناموسی اسکارلت بیشتر لذت میبرند.
در همان پستها بیشتر اظهار وجود میکنند.
سکوت را نمیشناسند و به هیاهو عشق میورزند
وای به روزگار کسی که اندر موافقت نویسنده حرفی بزند !!!
برو ببین چطور خطابش میکنند و از چه الفاظی استفاده میکنند
جای تأسف نیست ؟!؟!؟!
گیتی گفت:
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم ؟
من از عتاصر چهارگانه اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
» فروغ فرخزاد »
——–
لولیتا…..
همه ی ما پشت اون نیمکت ها نشستیم….
همه ی ما درختهای زخمی رو دیدیم….
نهال های به خون نشسته رو….
دست های پر بار زخمی رو….
مغزهای فراری رو….
دل های عاشق خسته رو….
سیلاب دیدیم….. مرداب دیدیم……گنداب دیدیم…..طوفان شد… جنگ شد….خون دیدیم…..
اما هنوز امیدواریم….
ما جان به در بردیم….. هنوز زنده ایم…. باور می کنی ؟؟
نظامنامه ی قلب ما بر عناصر دیگری استوار است….
در خروش عرعر و بع بع و بانگ بلند بلندگوهای افترا و تهمت و دروغ و کذب و جهل و نادانی…..
در فضای باز و روشن و آفتابی قلب تو و قلب دیگری زندگی آغاز میشه ….شک نکن…
در نوای موسیقی و شادی….
در حضور من یار مهربانم و بوی خوش برگ برگ دانایی…
در جادو و اعجاز پرده ی نقره ی…
در خاطرات جنگ….
در گردش های شبانه ی فرشته ی برفی….
در لوژی ها و تریلوژی های برام استوکر دراکولا….
در شنبه یکشنبه های خبرنگار محلی….
در نفس به نفس دادن مهتاب و آفتاب و بخار معطر سبز سبز سبز نشاط در روزهای ناامیدی….
من هستم….تو هستی…..دیگری هست…..چه باک از حضور نیستی در این میان…..
کار تدوین نظامنامه ی قلب ما….کار حکومت محلی کوران نیست !!
رمضون یخی گفت:
کمربند انتحاری برای سربازان جدید
دستمال 10 عدد
پول تکیلا را باید بدهیم ، پول کوفته قلقلی جدا
اندرونی نم کشیده است
پول اسکارلت را باید بدهیم و دیگر هیچ …
گیتی گفت:
حرص نخور رمضون یخی !! می میری ها !!
اونوقت این برودکستینگ ناب عهد دقیانوسی شما رو چه کسی می تونه به عهده بگیره در جبهه ی حق علیه باطل !! 🙂
رمضون یخی گفت:
وای که تو چقدر خوش نمکی عزیزم
موش بخوره تو رو ، اونم موش کور که نفهمه چه گهی خورده
حالا چی شد یهو پاچه ما رو گرفتی ؟ نکنه پول شما رو هم بچه ها ندیدن ؟
ایراد نداره جیگر ، پول شما رو هم میدیم دیگه چرا میزنی؟
گیتی گفت:
حاجی….
گذشت اونزمانی که با این چرندیات و مزخرفات و توهین های ناموسی می تونستید کارتون رو پیش ببرید…. گذشت !!
توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد جانم…..
برو فکر دگر کن…. آدم شو….. انسان باش !!
نسوان گفت:
می دونی گیتی
همش تقصیر این ویولتاست
آهنگ رو که شنیدی؟
who let the dogs out?
:ِِِِِِِ)
گیتی گفت:
آره….یادش بخیر…. 🙂 🙂 🙂 🙂
لولیتا جون…. ماجراها گذشت از سر ما….یادت که نرفته….
موجیم که آسودگی ما عدم ماست خواهر جان !!
رمضون یخی گفت:
@گیتی
اوه اوه ، توپ و تانک و مسلسل و موجیم و … ، چه شور حسینی ای گرفته این خواهر زینبیمون رو
آرام باش …
آرام…
خونسرد….
حالا بلند شو برو یه آب سرد به دست و روت بزن (یا حیانا بریز اونجا که میسوزه) بعدا برگرد پشت پی سی ادامه بده ، این جوری از دست میریها ، اینجا هم که کلا از کران تا به کران لشگر ظلم است ، تو باید بمونی و بجنگی و تمام دشمنان قسم خورده و معنادان نسوان رو با خاک یکسان کنی
آره تو میتونی …
گیتی گفت:
ببین….نشدها ….خنگ بازی درنیار دیگه…. این تاکتیک من بود !!
حرفهای من رو چرا تکرار می کنی !! 🙂
رمضون یخی گفت:
@ نسوان
این حرفها واسه فاطی تنبون نمیشه ، به جای اینکه بیای اینجا کس شعر بگی برو کارابابابزرگ یدالله باقرزاده رو راه بنداز ، گناه داره پیرمرد
آره عزیزم ، برو راهش بنداز که به حق تن تن یک در دنیا صد در آخرت خیر ببینی
گیتی گفت:
رمضون یخی !! 🙂
باز از مغز کم آوردی ، زدی به فحش و توهین ناموسی ؟؟؟؟
خوب اون کله ات رو یک کم بکار بنداز پسرجان…. نمی میری…نترس !!!
نسوان گفت:
ای بابا اون کله اگر کار می افتاد که الان من اینجا نبودم
تو اونجا نبودی
اون اینجا نبود
همه چی اینجوری نبود
…
رمضون یخی گفت:
@گیتی
نه دیگه اینجا رو نبشی دادی عسلم ، اگه یه نگاه اون بالاها بندازی میبینی اولین بار سَرورت این تاکتیکُ روی یکی از فداییان مقام معظم نسوان به اسم لی لی اینشتین پیاده کرده حالا شما اومدی قرقرش کردی
حالا اصلا تاکتیک من و تو نداره
اصلا بیا …. ، مال تو باشه
من برای خودت گفتم نفسم ، به پهلوی لگد خورده فاطمه زهرا قسم که هیچ معنی مستتری در پسش نبود ، خیرت رو میخوام
گیتی گفت:
هان ای رمضون یخی !!
خداوند متعال…همو که نتوانست جلوی درب را بگیرد که نخورد به پهلوی این و اون، همانا در درون جمجمه شما سلول های خاکستری تعبیه کرد….
برای فکر… فکر کردن…. راه بهتر پیدا کردن….مزخرف نگفتن….
مسخره ی خاص و عام نشدن…. برای این چیزا …
توصیه ی به شما این است هان ای رمضون یخی !!
از این موهبت الهی استفاده کن خوب !! از مغزت !!
چرا استفاده نمی کنی…حیفه ها !! فک کن !! 🙂
هما گفت:
گیتی ؟
توام حرفا میزنی ها
حیف اون مغز اکبند نیست بکارش بندازه؟
این هنوز برچسب های اورجینالش که روش نشونه *در کنار رطوبت قرار نگیرد *
روشه و باز نشده
گیتی گفت:
به به … آبجی هما…. یا الله !!
خوبی خواهر ؟؟ می بینی تروخدا …. 🙂 🙂 🙂
هما گفت:
خوبیم خواهر یک نفسی می کشیم و هوایی رو الوده می کنیم
شوما سایه ات سنگین شده و با بزرگون رفت و اومد می کنی و میری سفر و میای و حال مارو نمی پرسی و نمیگی یک خواهری دل نگرون ما بود و …..
ای خواهر چی بگم
جاهل زیاد شده میگن دوره اخره زمون مردا گیس میذارن و زنا لباس مردونه می پوشن و فسق و فجور و بی ناموسی زیاد میشه
خودت می بینی که
ایشااله اقام میاد و با شمشیر گردنشونو مثل خیار از وسط دونیم می کنه …
ماهم اگه عمری باشه و سعادت یار و بخت همراه مون ..همین جا چادری به کمر می بندیم و اندرونی رو از کفر و ریا پاک می کنیم و بساط عدل نسوان رو برقرار می کنیم اول از همه هم این لولیتا رو میندازیم توی اسپم به جبران اینکه این کامنتای مارو اسیر اون سد سکندر می کنه و ازادشون نمی کنه
خلاصه خواهر ایمونتو قوی کن
هما گفت:
حالا ما که اصولا شما را داخل ادم حساب نمی کنیم که با شما حرف بزنیم یا جوابتان را بدهیم و کلا عقیده داریم بودن دلقک برای انبساط خاطر عامه مردم در هرجا لازم است
اما یاد شعری افتادم که شرح احوالات شماست
تهوع ز پایین ، نعوظ ت زبالا
نه چنین است رسم جهانداری ما
گیتی گفت:
🙂 🙂 🙂 🙂
احسنت بر آبجی هما !! اینه !! ولش کن خواهر باهاش حرف نزن !!
Yek zan dar ghorbat گفت:
Giti: 0010
Homa: 0010
Nesvan: 0010
گیتی گفت:
به به …به به …. زنی در غربت ….
رسیدن بخبر.. حالتون بهتر شد ایشاالله !! روی ما بالا نیاری آبجی روتو بکن اونور…
راستی فعالیت چشمگیری در عدد گذاری و مثبت و منفی گذاری زیر همه ی کامنت ها داری….شما عضو مجمع تشخیص مصلحت و اینا هستین ؟؟
این عدد ها چیه …توی کار جادو جنبل نباشی یکوقت !!
بارباپاپا گفت:
اینجا هر چیزی نوشته بشه چندنفر هستن که با آی دی های مختلف کامنت هایی میذارن که ادبیات بکار رفته در اون کامنتها نشون میده عقده ی چه چیزی دارن و بعد اگر یکی هم ازمتن خوشش بیاد بهش برچسب میزنن که تو پاچه خواری و فلانی البته با ادبیات خودشون اینو بهش میگن به هر حال این نوشته هم خیلی خوب بود اما نوشته قبلی هم حرف جدیدی داشت هم لطیف و دوست داشتنی بود.
بارباپاپا گفت:
من نمیدونم چرا فکر میکنم رمضون یخی و رجب و اونی که بع بع میکنه و باقر و یدالله و یه چند تای دیگه فقط یه نفر هستن!
خدایی حساب کنید اگر فرض من درست باشه یعنی یکی انقدر بیکار باشه کلی آی دی درست کنه بعد بشینه هی اف 5 بزنه که فقط فحش بده و زخم زبون بزنه و دیگران رو اذیت کنه.آورین آورین 😀
رمضون یخی گفت:
نه جیگر اینایی که گفتی اصلا یک نفر هم نیستن ، اینا همش نواره
خرزهره گفت:
به فرموده قاید اعظم لولیتا و مقام معظم رهبری ویولتا شما به نوشته کار داشته باش نه نویسنده
خرزهره گفت:
@ barbapapa
ghafon گفت:
خوار مادر جندتونو گائییدم کسکشای زن قحبه راس میگه دیگه آزاد کنید هم اسنالو را آزاد کنید و هم مشروب فروشی را
«به مناسبت ولنتاین»
مدونا گفت:
اینجا هوا نیست دیگه. میدونم برای اونا هم مینویسید ولی بذارید بخونن فقط نوشته هاتونو. حیف این وبلاگ نیست؟ هما و گیتی راست میگن یه روزی چقدر خوندن کامنتا لذتبخش بود. یکی زیبا تر از دیگری، یکی پرمعنا تراز دیگری، اگه مخالفی هم بود درست بحث میکرد. شما فلسفتون آزاد گذاشتن تریبون برای همه است، شما بهتر از من میدونید، من فقط حدس میزنم: این {همه} که میگیم وجود خارجی ندارند، یک نفره یا نهایتا دو نفر همکار و همراه که هیچ کار و ماموریت دیگری به جزکامنت گذاری در اینجا رو ندارن. صلاح مملکت خویش خسروان دانند …
رمضون یخی گفت:
بله بله کاملا موافقم ، از قرار معلوم مزدوران ارتش سایبری هستند که به منظور جنگ نرم به اندرونی هجوم آورده اند
ولی شما ها هم کامیکازه و انتحاری زیاد دارید بین خودتون ، کما فی السابق میتونید نارنجک ببندین به کمرتون ، خودتون رو بندازین زیر کامنتهاشون ، شهیدشون کنید پدرسوخته ها رو
هما گفت:
اول
بنظر من بودن این مزاحمین بد نیست چون نویسنده مطلب خودش رو می نویسه کامنت گذار فهیم نظرشو میگه کامنت گذار نفهم هم مزخرف خودشو
امار وبلاگ هم عین برق کنتور میندازه و بالا میره
یعنی همه راضیند پس چرخه بدی نیست
فقط مسله تاثیر هریک از این گروه ها از همه
چون باید در این روش استانه تحمل نویسنده و کامنت گزار فهیم اینقدر بالا باشه که هم درگیری کلامی پیش نیاد (درگیری کلامی بد و ترسناک نیست چون منتج به فحشه اما مسیر و هدف نوشته رو به مسیری جز انچه باید باشه میبره ) و نویسنده ها هم سرخورده نشن
در صورت تحقق این امر ما یک مکان کاملا ازاد خواهیم داشت و اصلا نباید این امید رو هم داشته باشیم که نافهمان خسته بشن …چون ممکنه خسته نشن و اصلا بسا حقوق میگیرن که مزخرف بنویسند
پس اگه چنین تحملی وجود داره فضای فعلی بد نیست
دوم
ما دوران مختلفی رو در این بلاگ گذروندیم اتفاقات خوب و بد …اینهم یک اتفاق جدید که بنظر من بلاخره این پیله کرم شکسته خواهد شد و پروانه زیبایی پرواز خواهد کرد
این فقط یک مرحله جدید در تاریخ اندرونی است و یک تجربه جدید که مارو باتجربه تر خواهد کرد
سوم
ویولتای عزیز
مقایسه اتفاقات اینجا با گلکاری یک شهر که گفتی برای من قابل قبوله اما مسله اینجاست که ایا میشه اینها رو باهم مقایسه کرد؟
یک شهر در انزمان ناچار به تغییر و زیبا شدن بود و مسلما راهش هم بگیر و ببند گل دزدان نبود اما ایا هدف شما هم اینقدر عمومی است
یعنی روزی که این وبلاگ تاسیس شد هدف این بود که بر همه جامعه تاثیر بگذارد یا شما ترجیح میدادید و میدهید که یک عده ای را (عده ای محدود ….محدود بمعنای کم یا زیاد نه …یکجور ارامانشهر با خواننده هایی خاص ) به بحث بگیرید و بیاموزانید و بیاموزید ؟
یعنی مثل یک رسانه
میخواهید تخصصی باشید یا یک رسانه عمومی ؟
جواب این سوال راهکار اینده را مشخص خواهد کرد یک رسانه عمومی در سطح درمورد هر چیزی بحث خواهد کرد اما از یک حدودی عمیق تر را نمی کاود
اما یک محیط تخصصی تر امکان کنکاش در هر عمقی را برای نویسنده و کاربرش امکان پذیر می کند و در این محیط میشود از هر مسله ای با هر حساسیتی صحبت کرد بدون اینکه نگران واکنش های غیر مربوط و بیخود سطحی گران شد
مسلما جواب این سوال که اینجا برای چه و چه کسانی تاسیس شد راهکار روشنی از اینده را برای همه اشکار میسازد
پنجم
دوست دارم میدونی که این کار دله گناه من نیست تقصیر دله ….والخ
و این یعنی بقول قدیمی ها
میخوامت (میخونمت) باهمه دردسر هات
هما گفت:
@ گیتی جان
تو ام خوب حوصله کل کل کردن داری ها ؟
امروز رفتم ارشیو اندرونی رو نگاه کردم ..چقدر جالب بود حالا صرف نظر از کسانی که بودند و امروز جاشون خالیه ….
می فهمی از روی ادبیات های بکار رفته …. ما با یک مشت ادم کور و کچل طرف نیستیم بلکه همون یکی ، دونفرند که اسم عوض کردن و این روزها بازی جدیدی را شروع
چرا ؟
من نمی دونم اما من بشدت امیدوارم هرچه زودتر علم روان شناسی مجازی اختراع بشه
بی نهایت علم جالبی خواهد بود
اینکه تو از لحن مجاز به روان واقعیت برسی
اینو ببین (باعرض پوزش از همگی )
***…. جون عزیزم خودت گفتی عاشقمی منم با همین حرفت حشری شدم رفتم تو توالت به یاد تو جلق زدم چرا به حرف لولو گوش نمیکنی ومنزلت سکوت رو برای خودت دست وپا نمیکنی مگه نشنیدی میگن یا سخن سنجیده گوی یا خموش ازینکه با من لاس میزنی جیگرم حال میاد خیلی دو.س دارم بو کنمت عزیزم دمکراسی واقعی همینه منم حق حرف زدن دارم***
یا این یکی
**oمن هم با این گفته موافقم که اکثریت حرفهای زده شده در اینجا(گفته شده از طرف نویسندگان محترمه) هیچ گونه پایگاهی در حقیقت نداشته و فقط تراوشات یک و یا چند فکر منحتط است. متاسفانه من امیدی به رعایت اصول عقل و منطق در پیش این نویسنده محترم شاید ندارم و احتمال آن را خیلی کم میدهم.
دلیل من از نوشتن این ستور این است که قضاوت را به خوانندگان هوشیار بسپارم. بگذار این مردم باشند که با تکیه به عقل خود قضاوت کنند که کدام حرف با عقل و منطق و عطوفت انسانی بیشتر سازگار است.
من دلایل خودم را برای خوانندگانعزیز فکر میکنم با نهایت ادب و احترام بیان کردم. حالا قضاوت با ایشان است.
*****
اینا ادبیات برات در همین صفحه اشنا نیست ؟ لحن عوض شده اما …..
اونا هم دارند تغییر می کنند
من مثل ویولتا به مقایسه گلکاری پارک و اینجا عقیده ندارم هرچند برای چنین تسامحی ارزش قایلم اما باور دارم اونها هم مجبورن برای دیده شدن و محق جلوه کردن ماسک به چهره بزنند
کاری که اکثرا اینجا ما برعکسش رو می کنیم یعنی خودمون میشیم و ماسک هارو برمیداریم
درکل این برام جالب بود
گیتی گفت:
@ هما
هما جان… از دید من ما با یک یا بقول تو چند آدم » بسیار باهوش » طرفیم….
من حوصله ی کل کل ندارم خودت میدونی…حیفم میاد…خسته شدم از مزخرف شنیدن…
کل کل می کنم تا اون وسط طرف رو شناسایی کنم و مطمئن بشم اشتباه نمی کنم….
یک بازی خیلی دقیق در جریانه….
یادته که یک زمانی اصلا قرار بر حذف کامل این مدل کامنتها بود بدلیل غیر قابل کنترل شدن فضا ……
خیلی حرف زدیم….اینکه با ارزشهای خودمون ما را به دار می کشند و قس علیهذا…
ادبیات ، لحن ، فرم نوشتار، شخصیت ها ، فرم بازی ها تغییر می کنه…..اما هدف یکی است… آشوب و بهم ریخته شدن فضای گفتگو…
شیوه ی برخورد و نشان دادن و نمایش هم توسط دو شاخه به نمایش گذاشته میشه…..
گروه متفکر و اهل گفتگو ( یا همانی که بقول تو تغییر کرده اند و لحنشان عوض شده )
گروه لمپن و هوچی گر و فحاش و بی قید…
که همدیگروو به شکل مطلوبی پشتیبانی می کنند و در سایه ی همدیگر حرکت می کنند…..
موضوع یک نکته ی خیلی مهمه…..
یک خواننده ی معمولی مخالف یا با عقیده ی متفاوت هیچوقت دست به چنین حرکتی نمی زنه…ساده انگارانه است اگر اینطور فکر کنیم…
یا باید فرض کنیم طرف از لحاظ روحی روانی مشکلی داره
یا غرض ورزی و کینه ی شخصی است
یا اینکه فرض کنیم از روی عقل و با هدف مشخص این کار رو می کنه….وقت می گذاره برای اینکار، این خیلی مهمه !!
این اتفاق بارها و بارها به طرق مختلف اینجا افتاده….
سوال ذهن من همیشه اینه که جوابی هم براش پیدا نکردم…..
یک وبلاگ مگر چقدر می تونه تاثیرگذار باشه یا چقدر خطرناک باشه ؟؟ گستره ی این خطری که احساس میشه مگه چقدره ؟؟
چرا واقعا این فضا رو مسموم می کنند… چرا فضای گفتگو رو بهم می ریزند….
من نمی گم ارتش سابیری، بسیجی… توطئه ای به نظر من در کار نیست….
در ساده ترین شکل اون فردی است که خود رو داناتر، آگاه تر، دلسوزتر و فهیم تر از بقیه و کل آدم های اینجا می دونه …. فکر خودش رو ، جهت خودش رو می خواد غالب بر فضا کنه… خوب این همون دردی است که ما در جامعه مون داریم….
تفکر آقا و برتر بودن و منجی بودن یک نفر در میان جمع کثیری از انسان ها !!
هما گفت:
لولیتاجان
این اسپم رو یک نگاهی می اندازی ..این کامنت ما چندتا حرف بد داشت اسپم خوردش نازنین
اگه ازادش کنی منم دعا می کنم یک شوهر خوشتیپ خدا نصیب من بکنه
ببعی گفت:
این دوستان نه تنها به درختان واقعی رحمی نکردن، بلکه این درخت سیب مجازی رو هم بی نصیب نگذاشتن و روش رو پر کردن از کنده کاری و …
بعبعیه اصلی از ده شلمرود گفت:
بـــــــــــــــــــــــــــــــه بععععععععععععععععععع بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
بععع بعععع بع بع
زائده گفت:
به جوات جان یساری؛
راسی یادم رفت قربان شما که از قرار معلوم به بلاگ من سر زدید و خوندید پس باید بدونید که من با هویت رسمیم خودم رو توو نت معرفی کردم بنابراین حد و جایگاه خودتون رو درک کنید و دیگه از مونولوگ و دیالوگ با من حرف نزنین اسم مستعار عزیز.
شما انگار تا این لحظه براتون قابل فهم نبوده کسی که داره با اسم مستعار مینویسه اساسا در حدی نیست که از دیالوگ با کسی که با هویت واقعی مینویسه حرف بزنه، شما در حال حاظر وجود خارجی ندارین، شما فقط یه اسم مستعارین که نمیشه هیج مسئولیتی از حرفاش رو به دوشش گذاشت چون در ظرف 1ثانیه آقا جوات میتونه بطور کل ناپدیدشه.
رمضون یخی گفت:
دیل کارنگی یه نقل قول جالبی داره که میگه «چاپلوسی هم گوینده و هم شنونده رو فاسد میکنه»
و اندر حکایت احوالات این شنونگان و گویندگان اگر بخوایم یه نگاهی به مولفه فساد بندازیم مشاهده میشود که از یک طرف نویسنده (یا نویسندگانی) داریم که به واسطه کوسه شَعَر ها و هرزه نگاریهای تقدیس شده از طرف همان گویندگان ، توهم تابوشکنی و بت شکنی و پرچمدار اینتلکتوالیسم بودن بهش دست داده ( کما اینکه اگر تابوشکنی به پ.و.ر.ن.و گرافی بود که ما چندین پ.و.ر.ن استار ایرانی هم داریم که یقینا آنها مادرجد تابوشکن ها و سردمدار بانوان اینتلکتوال ایرانی محسوب میشن)
و از طرف دیگه فداییان مقام معظم نسوان رو داریم که همواره «کامیکازه وار» و» فهمیده وار» خودشون رو به کامتهای انتقادی می کوبند و» ژرمن شپرد وار» به همراه مقام معظم له نسوان ، پاچه منتقد مذکور رامیدرند
کس شعر گفتن و هرزه نگاری در وبلاگ شخصی ، روزنامه شخصی ، تلویزیون شخصی یا هر کوفت زهرمار دیگه ، مشمول حق آزادی بیان و جزء حقوق بنیادین همه انسانهاست . طرفدار و سینه چاک و فدایی و خایه مال داشتن هم جز همون حقوقه و هیچ موردی نداره (کما اینکه حضرت امام خامنه ای هم سی ساله داره کس شعر میبافه و فدایی معتقد (غیر مزدور) هم کم نداره) ، مسئله سر خفه کردن منتقد به صورت حذف فیزیکی و یا تحت لوای تمسخر و استهزاء و توهین و تهمت و لیچار هست که میتونه فرق مقام عظمی ولایت و بسیجیها رو با مقام عظمی نسوان و میلیشیای مربوطه مشخص کنه . که خوشبختانه یا متاسفانه تفاوت خاصی در این مورد مشاهده نمیشه
خلاصه که همیشه شعبون یه بار هم رمضون
گیتی گفت:
به به ….به به …. رخ نمودی بالاخره رمضون یخی !! اغربخیر !!
واقعا که !!
بعبعیه اصلی از ده شلمرود گفت:
اونی که خوابه میشه بیدارش کرد
اما اونی که خودشو به خواب زده چی
فکر میکنی اینجوری بیدار میشن
نع نع اینا با توهمشون پیر شدن و جوونی رو به گا دادن
گوش اینا ناله تو و بیفایده بودن گفتگو منطق فریاد
بع بع و ++++++ و مدیحه خونی دربارپادشاه بیشتر بهشون میچسبه و کیفورشون میکنه
گیتی گفت:
یک حرکتی رو مرتب داری به شیوه های مختلف تکرار می کنی ….
رمضون یخی !!
حواست هست که !!
شخص مهم نیست….اون چیزی که میگه مهمه… اون کاری که می کنه…. مگه نه ؟؟
ایندفعه شاهکار زدی…. نه ؟؟
YEK KASI گفت:
man taze in saito peida kardam, jalebe, vali b nazar mirese ba mazaghe aksare aghayoon irani khosh nemiad, morteasefam k vagheiatetoon oonghadr sharm avare k enkar mikonid.
ویدا گفت:
من هنوز بر باور همیشگیم هستم…. که تقصیر خود ماست که چنین افرادی رو تو جامعه تربیت می کنیم….. می دونی اینها هیچوقت حس نکردن که ما رو می تونن دوست خودشون بدونن….. هنوز باور نکردن که هدف ما پیروزی و خوشبختی اونها هم هست….. و مقصرش هم خودمون بودیم…. چون با دیدن کوچکترین رفتار ناخوشایندی بهشون توپیدیم یا اینکه کلا از کنارشون بی خیال گذشتیم….. شاید به جای عکس العمل سریع یا بی خیالی به قول خودت باید با تپانچه خالی در وقتش شلیک بکنیم…… تو جامعه ما اگه کسی به لحاظ مالی فقیر باشه بلدیم چظوری کمکش کنیم که غرورش رو له نکنیم و همچنین بهش اعتماد می دیم که اگه ما توانایی مالی داریم پس حتما کمکش خواهیم کرد ( البته این فرهنگ هم داره از بین می ره)….. ولی در مورد کسی که به لحاظ فرهنگی فقیر هستش بلد نیستیم باهاش برخورد کنیم……
ناگهان بالتازار گفت:
+ + +
میدونی ویدا، من هم فکر میکنم شاید لازمه که برای حرفهای خودمان بیشتر ارزش قائل باشیم
شاید لازم باشه سکوت نکنیم و حرف بزنیم
شخصاً وقتی میام میبینم توی کامنت دونی، چندتا شیرین عقل دارند اظهار فضل میکنند، سکوت میکنم، میخوانم و میرم !!! شاید درستش این باشه که بمانیم، حرف بزنیم و فرصت جولان دادن به حرفهای خاله زنکی ندیم.
نمیخوام بگم من خیلی پر مغز و پر محتوا مینویسم ها !!!!!
میگم اگه محتوای کامنتها، سنگین تر بشه (و البته بعضی از پست ها !!!) صدای لات و لوتها کمتر شنیده میشه و خواننده عاقل، از این رفت و آمد راضی خواهد بود.
اهل آبادی هم حرف خوبی زده بود.
البته فکر کنم متنش سنگین تر از فهم مخاطبانش بود !!!
ویدا گفت:
دقیقا بالتی جان…..
نباید سکوت کنیم….. باید به حرف خودمون ادامه بدیم….. و سعی کنیم اونها رو وادار کنیم که بیان به روش درست با ما حرف بزنن…. وقتی کسی نباشه برای حرف زدن …خوب اونها هم تو میدون خالی عربده خودشون رو خواهند کشید……
و من هم نمی گم حرف ما پر مغز و پر محتوا هستش…. بلکه این پر مغز و پر محتوا دونستن حرفهای خودمون باعث می شه که اونها از ما متنفر بشن و ما اونها رو تبدیل به دشمن می کنیم…. بلکه منظور من اینه که بجای دیدن ضعف اونها…. نکات مثبت شون رو ببینیم و اون صفات رو پرورش بدیم خودشون یاد خواهند گرفت که صفات بدشون رو فراموش کنن…..
تو آمریکا مهاجرای زیادی (به غیر ایرانیها) رو می بینی که بعد از 30-40 سال زندگی تو آمریکا از منافع آمریکا مثل منافع کشور خودش دفاع می کنه و پیشرفت آمریکا براش مهم هستش…. و همون حسی رو که نسبت به کشور خودش داره نسبت به آمریکا هم داره….. من از چند نفرشون دلیل این دوست داشتنشون رو پرسیدم…. همشون جوابشون این بوده که اینجا ضعفهای من رو ندیدن بلکه به خاطر تواناییهام همیشه تشویقم کردن…. در صورتیکه تو کشور خودم همیشه ضعفهام رو دیدن….. و این کاملا درست هستش…..
همچنین من اینجا کسایی رو می بینم با خصوصیات اخلاقی و اجتماعی افتضاح …. ولی همین افراد یک پای تولید علم و یا سرمایه برای این کشور هستن….. ولی انگار کل افراد جامعه بلد هستن که چطوری رفتار و خصوصیات زشت اینها رو کنترل کنن و اجازه ندن که اینها پا از گلیمشون فراتر بزارن و به کسی آزار برسونن در صورتیکه از بقیه استعدادهاشون به نحو احسن استفاده می کنن…. یعنی یک مهره رو نه می سوزونن نه اگه لیاقتش رو نداشته باشه بهش قدرت بیش از حد می دن…… دقیقا چیزی هست که فکر می کنم ما ایرانیها هم باید یاد بگیریم…. نه با کسی دشمن باشیم نه اینکه به خاطر دوستی خیلی امتیازها بهش بدیم…..
همایون گفت:
ج و ا ت = رمضون یخی= یک زن در غربت= ببعی= مش باقر= یدالله= حمید
شک نکنین…
والسلام علی من التبع هدی….
سلام گفت:
نسوان عزیز چه خوب گفتی که «من هر روز تورا در خودم می بینم » تو همانی فقط جنست فرق دارد
سلام گفت:
نسوان عزیز چه خوب گفتی که «من تورا در خود می بینم » شما همانی منتها از جنس دیگر
0
ayandehnegar گفت:
سلام برای تایپ کلمهای مثل خائن caps lock را زده و M را در مود فارسی تایپ کنید در مورد مطلبتان هم عالی بود .
خواننده آثار لولیتا گفت:
من واقعا قلم تو رو دوست دارم و توصیه میکنم به صورت جدی روی داستانهای با ژانر مهاجرت کار کن، به برکت بهشت وطن تعداد مهاجرین جوان در آمریکا، استرالیا و کانادا داره به صورت لگاریتمی بالا میره و یک مارکت بسیار داغ در انتظار یک میلان کندرای ایرانی است. بنویس لولیتا جان » رمان ما را از ورطه فراموشی میرهاند» قدرتمندتر از همیشه
پیلتن پاکزاد گفت:
در همین رابطه
http://www.abradat.com/Abradatarticles/Page1/koodakan.htm
مهدی ملک زاده گفت:
آره!خوب شناختی!
مهدی ملک زاده گفت:
خوب شناختی!
جامعه شناسی صلح گفت:
یادداشت خوبی بود …
gordafarid گفت:
متن
بسیار
بسیار
خوبی بود
مهیار گفت:
خسته نباشی