جوان تر که بودم همیشه دلم می خواست حقیقت ، بی رحم باشد بس که دوروبرمان حرف مفت بود . گاهی فکر می کنم چطور اینهمه دروغ می توانست در یک زمان و در یک مکان تلنبار شود و همه از معلم ، که مثلا باید حالیش می بود تا والدینم که مثلا سیاسی بودند ، سر بجنبانند که بلی .دلم می خواست به افتخار وحید هورا بکشم که از پدر مایه دار و مذهبی مسلکش کنده بود و می گفت : » دوره گذار وقتی سر می شود که من و ما جرأت کنیم بزنیم توی دهن والدینمان «.
آنچنان کینۀ برادران ریش و خواهران سیریش را به دل گرفته بودم که حتی در خودم استعداد کشتن ، استعداد انتقام سرخ میدیدم.به شخصه آرزو داشتم روزی حقیقت را مثل سیخ داغ در چشم این گروه فرو کنم و نعره بزنم که » یا ببین یا واقعا کور باش» .نشد و به زمان من نرسید و زمانش که رسید من دیگر آنجا نبودم .اما چند وقتیست حقیقتم رقیق القلب شده ! هنوز هم به کسی باج نمی دهد اما دیگر تشنه تائید شدن نیست . راه خودش را می رود و خاک مناسب اگر ببیند خودش را تکثیر می کند . دیگر اصراری به رویش در بیابان ندارم .
در آخرین سفرم به ایران ، روزی یکی از دوستان قدیمیِ مادرم مهمانمان بود . زنی خوش سر و زبان و بامزه که از مصاحبتش بدم نمی آید . این بود که بعد از ناهار من هم روبروی بساط چائی و صحبتشان نشستم .خیلی زود (طبق معمول ) حرف کشیده شد به روابط دختر و پسر و ناچار بحث شیرین ازدواج و نهایتا خیلی نرم و سیاسی موضوع رفت حول محور روشنفکرانۀ بکارت و لزوم توجه به اینکه مرد ایرانی گرچه به ظاهر مدرن شده و از افکار عالی حمایت می کند ، هنوز کماکان به روش نیاکان خود باقیست . و این اوج سیاست مداری یک زن است که حتی اگر خارج از کشور زندگی می کند، خودش را حفظ کند تا بتواند ازدواج مناسبی صورت دهد . قضیه با چندین شاهد مثال و داستان تلخ و شیرین ، همه در تائید نظریه ذکر شده ادامه پیدا کرد تا وقتی که ظاهرا همۀ حرفهایشان را گفتند و متوجه سکوت من شدند .
دوست مادرم در حالی که ازچای سرد شده اش یک قلوپ می نوشید رو به من کرد و پرسید : » نه ؟»!!!
پاسخ دادم :» به نظر من مشکل زن ایرانی اینست که این رابطه را نوعی داد و ستد می بیند که البته قسمت خودش داد است و حالا در قبال این داد ، چیزهائی هم ستد . در نتیجه اگر اختلالی در بخش ستد رخ دهد ، زن شدیدا احساس اجحاف می کند . در صورتی که این رابطه ایست انسانی و طبیعی که در آن زن همان اندازه که مرد ، بلکه هم بیشتر لذت می بَرد .»
مخاطبانم ، دو زنی که هر دوشان را دوست می دارم ، صدایشان لام تا کام در نیامد . هر دو به دهان من خیره و به وضوح ترسیده بودند ! اما شگفت انگیز این بود که این ترس فقط از نوع دلهرۀ مواجهه با بدعت نبود بلکه چیزی از حسرت ،…حسرتِ چیزی که نبوده اند در نگاهشان بود . هر دو به تمام معنای کلمه ترحم انگیز بودند .پس از سکوتی که به درازا کشید ، یکی به هوای شستن ظرفها به آشپزخانه رفت و آن یکی خستگی را بهانه کرد و خوابید .
وقتی بندهای عروسک خیمه شب بازی را قیچی می کنید ، دیده اید که چطور بی حالت و چروکیده به زمین می افتد و همانجا می مانَد انگار نه انگار که روزی با وجود همین بندها چه چرخها زده و چه رقصها کرده ؟
و شما که می دانید …. » show must go on !»
جمشید گفت:
عالی بود… مرسی…
جوات یساری گفت:
عالی چیه قربان؟!
شاهکار بود بی نظیر بود ، نیکی جون وب فارسی را ترکونده ماشالا هزار ماشالا
عوامل پشت صحنه اسفند… اسفند…
لولی جون قربون دستت این یِ مشت اسفندو دور سر خانوم بچرخون 😆
FUK گفت:
جوات نزدیک بود تو رو یادم بره.بیا یه دست سفت بکنمت برادر.
111 گفت:
بمیری که اینقده خوب ننویسی
حمید گفت:
پیامد حقیقت رقیق، خشونت رقیقه ، مثل این قصه ، که جفتشون بمراتب خطرناک تر و کثیف تر از ورژن غلیظشون هستن.
ساقی ب گفت:
(((روزی حقیقت را مثل سیخ داغ در چشم این گروه فرو کنم و نعره بزنم که “ یا ببین یا واقعا کور باش”)))
هیچ وقت اتفاق افتاد که یکی دیگه ،»سیخ داغ حقیقت » رو تو چشم تو فرو کنه؟
نیکیتا گفت:
راستش رو بخوای فکر کنم به خاطر اینکه چند بار تو چشمم فرو رفت حالا حقیقت خودم رقیق القلب شده
ساقی ب گفت:
حقیقت از اون چیزهایی هست که همه فکرمیکنند مال خودشون درست تر و کاملتر از مال بقیه است . اگر هرکس قرار بود حقیقت مفروض خودش رو سیخ کنه تو چشم بقیه ، برای هیچکس چشم و چار باقی نمی موند 🙂
نیکیتا گفت:
بر منکرش لعنت ، بانو
لی لی خنگه گفت:
اگر زن ایرانی این رابطه رو به چشم داد وستد نگاه می کنه باید یاد بگیره یک معامله منصفانه باید برد-برد باشه، وگرنه امکان تعامل های آتی خیلی کم یا غیرممکن می شه! حالا هر کی دوست داره حسرت بخوره نوش جونش!
خودمم بابا گفت:
نیکیتا جون ما اگه نخوایم تو بنویسی باید کی رو ببینیم؟
با این که خیلیی سعی میکنی مثل نسوان بنویسی اما اصلا نوشته هات خوب در نمیاد
هی از این شاخه به اون شاخه
کسی که هنر نوشتن نداره مجبور نیست بنویسه
یا اگه میخوای بنویسی برو یه جایی بنویس که مال خودت تنها باشه .نه جایی که دست نوشته های چند نفر نوشته میشه که اگه کسی نخواست تو رو بخونه نیاد اونجا
ننویس عزیزم
حداقل دیگه اینجا ننویس
ess گفت:
دوست عزیز ، برای این که نخوای نوشتههای نیکیتا رو بخونی احتیاج نیست کسی رو ببینی،فقط کافی نخونیش.خیلی کار سختی نیست،وقتی میبینی اون پائین زیر پست نوشته نیکیتا ،نخون.ناسلامتی اینجا وبلاگ خودشونه بابا.
فنی گفت:
شما نگرفتی چی می خواد بگه. این خانوم یه جایی داده یا داره میده. بعدش فک کرده همه دنبالش راه می افتن شروع می کنن به دادن. بعدشم از لحظۀ دادنش یه مبدأ تارخی جدید ابداع میشه و هر سال با فرا رسیدن لحظۀ دادن ایشون توپ در میکنن و سال قمری یا شمسی جدید رو با پاره کردن پرده ها و دادن آزادانه به همدیگه جشن می گیرن و به جون ایشون که با فدا کاری این بدعت رو گذاشته دعا میکنن. بعدشم داستان ها از دوران طفولیت و نوجوونی این قدیس بی پرده تعریف می کنن و از جمله با یادآوری همین داستان خودش و مامانش خواهند گفت که این منادی آزادگی داد و ستد، ارشاد زن ها رو از خونوادۀ خودش شروع کرد و بعدها همین دو نفر ( یعنی مامانش و فخری خانوم یا شایدم ملوک خانوم) اولین حواریون او بودند و بهش ایمان آوردند.
اما بعدش که یه مدت گذشته دیده نه….. از این خبرا نیست و مردم مغز خر نخوردن( یا خر کله شونو گاز نگرفته). تازه فهمیده وقتی مردم برای سر و سامون دادن به همین زندگی و به بار نشوندن یک دختر یک عمر خون دل می خورن پس لابد انگیزه های خیلی خیلی قوی تر از اونچه که ایشون فکرش رو می کرده دارن. اینجاست که تصمیم می گیره با زدن یه وبلاگ برای خودش شروع کنه به تبلیغ برای داد و ستد آزادانه و پرده پاره کردن تا بلکه با گرفتن تأیید از امثال خودش یا با دیدن سردرگمی دیگرانی که در آستانۀ سقوط، کورمال کورمال دنبال پرتگاه می گردن، این فشار روانی رو تخلیه کنه( و کار به خودکشی نکشه). مایی که این وبلاگ رو می خوندیم و هنوزم گاهی می خونیم تا اینجاشو حرفی نداریم. اما اینکه بخواد اینجا ( یا هر وبلاگ دیگه با مخاطب های خاص خودش) رو هم با تبلیغ این قبیل شلختگی های از مد افتاده ملوث کنه، جای تأسف داره.
FUK گفت:
فنی جان!بیا یه دست سفت و البته با اوصول فنی بکنمت.
فنی گفت:
تو منو یاد اون ک…نی های دریدۀ دوزاری میندازی که قبل از انقلاب و کمی هم اون اوایل توی بعضی از محله های پایین شهر قاطی بکن هاشون دور آتیش جمع می شدند و پول بازی می کردند و مردم عادی هم مجبور بودند برای رسیدن به خونه و زندگیشون از کنار اونها رد بشن و این تیپ جملات رو بشنفن. هر چی ک…نی تر و دریده تر باشین کلفت تر می گوزین. این تیکه هایی که تو برای رد گم کردن میپرونی فیت همون ک…نی های رسمیه که به اتکای بکن هاشون جار می زدند و برای من که دوبل تو سن دارم حاوی علامت هایی از گذشته و سابقۀ شماست که شاید هر کسی متوجه اونها نشه، حتی خودت.
FUK گفت:
فنی جان!حرص و جوش نخور.واسه سن و سالت خوب نیست.من که چیزی نگفتم.فقط چون مدتیه به این نتیجه رسیدم مغز امثال حضرت عالی توی شرتتون قرار داره خواستم کمکی بکنم که یه کم فکرت باز شه.یا حداقل یه تکونی بخوره اون مغزت.تنها راهی هم که به نظرم رسید همین بود.انگار اشتباهم نکردم.فکر می کردم تو هم مثل بقیه که نگاه جنسیتی دارن مغزت توی تخمته اما تو انگار مغزت توی ک…نته.بدجوری هم بوی گه میده.دوستت دارم 🙂
negar گفت:
منهم یکبار اومدم گفتم نوشته های ایشون رو دوست ندارم. چند نفر به طرز بی ادبانه و غیر محترمانه به من حمله کردن که توهین کردی و از این حرفها.در صورتی که مخاطب من نیکیتا بود و بس! صغیر هم نیست که نیاز به وکیل وصی داشته باشه!
متاسفانه در جامحع ایرانی همه ادعای روشنفکری میکنند ولی اولین استانداردهای روشنفکری و دموکراسی رو هم نمی دونند و رعایت نمیکنند!
وبلاگ نسوان هم شده پاتوق یک عده چاپلوس بیکار که در دنیای مجازی با اسمهای مجازی اینجا رو دکه و پاتوق کردند و سرقفلی دارند و مثل افرادی که سر کوچه می ایستند و به دخترایی که در میشند متلک میگن .کافیه یکنفر یک نوشته رو نقد کنه! با قمه و شمشیر دنبالت میکنند! متاسفم واقعا!
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد !
negar گفت:
آشغال جمع کن ها ! همیشه آرزوی داشتن پدر مادر داشته و دارند .
حرامزادگی هم دست خود آدم نیست و ضمنا ننگ و عار هم نیست!
prince گفت:
بازهم ؛
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد!
شوهر ننت گفت:
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
بری بالا،بری پایین؛
هنوز هم؛
ترول ( در انگلیسی: troll ) : در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز…
کس نه و با خامه؟ گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!)
FUK گفت:
خواجه های حرمسرا را ول کن «شوهر ننت».خودم کارتو راه میندازم.بیا یه دست سفت بکنمت عزیزم.
بابک گفت:
من هم از این نوشته خوشم نیامد و پایین تر نوشتم چرا، که وردپرس فعلا گیر داده و نشان نمیدهد
یکی از آن «چاپلوسان بیکار» هستم که در پست «اورکا» به قلم نیکیتا به شما اعتراض کردم
خوانندگان را رجوع میدهم به آن نوشته و کامنت شما و عواقبش که بخوانند و خودشان ببینند
شما علاوه بر بی ادبی تان، دروغگو هم هستید که بنطر من این دو صفت خیلی بد تر از بیکاری و چاپلوسی است. اینرا هم اضافه میکنم که من هم مشتغل هستم و هم بموقعش بارها از نسوان انتقاد کرده ام
شما تمرین بکنید که کمی راستگو باشید و نزاکت سخن را رعایت کنید. برای تندرستی روانتان خوب است
negar گفت:
ظاهرا خیلی از شنیدن صفتتان خشمگین شدید! ضمنا شما در جایگاهی نیستید که با یک کامنت راجع به سلامت روان کسی نظر بدهید!
یک لیوان آب سرد به آرامشتان کمک خواهد کرد،امتحان کنید!!!
ليلی گفت:
خانم يا آقای نگار برای همه چيز استاندارد ديديم الا «استانداردهای روشنفکری و دموکراسی». تازگی ها فهميدم که اونايی که دم ازفرهنگ و آدب و و و ميزنن جاش تو وجود خودشون خاليه.
شما که انقد استاندارد روشنفريت بالاست کاری مهم تر از تکليف تعيين کردن واسه بلاگ نويسا نداری؟! نخون جانم. مجبورت که نکردن.روشن فکرهايی مثل شما که کارهای بهتری برای انجام دادن بايد داشته باشيد.
کاپیتان بابک گفت:
خشمگین که نیستم. اتفاقا از اینکه شما خودتان را به مسخرۀ خاص و عام میگذارید، لذت می برم
چرا لذت؟
چون من با دروغ دشمنم و قصدم فقط این بود که نگذارم شما با این دروغِ محض وسط دعوا نرخ تعیین کنید وتوهینی پرت کنید و قِسِر در بروید. پست اورکا در دسترس خوانندگان است تا دروغگویی شما ثابت شود
هیچ کس بی ادبانه و غیر محترمانه آنجا به شما حمله نکرد. شما که جایگاه ها را می شناسید، بگویید
من درجایگاهی هستم که بگویم دروغ گفتن خیلی کار زشتی است؟
FUK گفت:
نگار جان اعصاب خودتو خرد نکن.اینا که به تو توهین می کنن همه مشنگن.بیا خودم یه دست سفت بکنمت.البته اگه مغایر اصول روشنفکری و دموکراسی نیست.
FUK گفت:
«خودمم بابا»ی عزیز!نخون.بیا یه دست سفت بکنمت.
عبدالقادر بلوچ گفت:
دختران بر دو گونه اند : پرده داران و بی پردگان .
آنها كه باپرده اند ، در آن شبِ قيامت دستمالِ سفيدِ نامهء اعمال كه با جوهر قرمز روي آن چيزهايي نوشته شده به دست راستشان داده مي شود . اينها اصحاب يمين هستند ! وَ هُمُ الفائزون !
همانا ايشان رستگارانند که پرده شان را دودستي نگه داشته اند تا بموقعش آن پرده را دو پايي به دو پایِ مقراض ِ آقاي خياط تحويل دهند !
اما آنها كه قبل از فرارسيدنِ آن شب قيامت ، با همه در مي سازند و پرده شان را بر مي اندازند(!) و نمي دوزندش و يا به پرده دوزي مراجعه ، اما از بدِ حادثه ، در آن شب ، بي پردگيشان و تقلبشان ثابت مي شود ، دستمالِ سفيد بدون هيچ نوشتهء قرمزي به دستِ چپشان داده مي شود ، همانا اينها اصحاب شِمال هستند ! وَ هُمُ الخاسرون !
همانا ایشان زيانكارانند و تا ابد توسطِ آقايِ خياط سرزنش خواهند شد و سركوفت خواهند خورد . البته به شرطي كه آقايِ خياط ، جوانمردي و از خود گذشتگي و از خود بي غيرتي و فردين بازي به خرچ دهد و اجازه دهد كه آن خياطي كه قبل از او قيچي خويش بر پردهء آن بي پرده كشيده ، به ريش او بخندد !
شو ماست گه آن !
پی پرده نوشت : مرد جراح از دختر پرسید چند من پرده می خواهی ؟ نیکیتا گفت ستد ِ خوش سیری چند ؟!
یک خواننده قدیمی تر گفت:
نقطه ! از کی شدی عبدالقادربلوچ؟ تو توی ..س مغزی یکتایی. شیوه نگارش و اعراب گذاری و از همه مهم تر استدلالهای پایین کمری مزخرف. تو هنوز تو کفی دادا ؟ با این سنت ؟ ماشالله سن خرماشالله خان رو داری. یعنی اینقدر بی عرضه ای که نمی تونی هنوز بکنی ؟ یعنی هنوز توی دنیای واقعیت توسری خوری که توی دنیای مجازی عقده گشایی می کنی ؟ هرجا میری بوی گندت اونجا رو می گیره. کاراکترسازی و جنگ زرگری بین کاراکترهای خودساخته ات. خبر داری جوک شدی رفیق ؟
عبدالقادر بلوچ گفت:
درسته. این نوشته یکی از نوشته هاشه. من یکی از خواننده هاش بودم. مدتیه نیست دیگه. چند ماه پیش بطور اتفاقی دیدم چراغش روشن هست. میگفت داره ازدواج میکنه. نمیدونم راست میگفت یا داشت سربسرم میزاشت. شاید تا حالا ازدواج کرده و طلاقشم داده. بعید میدونم آدمی با این طرز فکر بتونه مرد خوبی برای زنش باشه. نقطه آدم عجیبی بود. عقده ای بود. مثل سگ هار بود. صدای دندون قروچش از فاصله ی دور شنیده میشد. من هم باهات موافقم. دنیای مجازی رو برای عقده گشایی انتخاب کردبود. جهت گیری فکری هر فرد نشون میده که از چی داره رنج میبره یا از چی رنج برده کلن.
امروز که این نوشته نیکیتا رو دیدم یاد نوشته های نقطه افتادم. بعضی نوشته هاش رو سیو کردم از قبل. رفتم سراغش و یه کم دستکاریش کردم و اینجا گذاشتم. نمیدونستم دستم به این راحتی رو میشه و میفهمن این نوشته از نقطه ست. یه بار رفتیم سرقت ادبی کنیم چی از آب در اومد. بیچاره نقطه که اینهمه حرف بارش کردی
FUK گفت:
عبدالقادر بلوچ باشی یا نقطه فرقی نمی کنه.خودم با کمال میل یه دست سفت می کنمت دوست عزیز.
یک نظر گفت:
……در صورتی که این رابطه ایست انسانی و طبیعی که در آن زن همان اندازه که مرد ، بلکه هم بیشتر لذت می بَرد .
———————————-
موافقم ، ولی این حرف رو ندیدم هیچ دختر ایرانی تایید کنه . چون همچین که به هر علتی قرار باشه رابطه بهم بخوره ، دختر احساس شکست و سو استفاده و در شرایطی بعضا انتقام بر می آید .
نیکیتا گفت:
حس شکست ممکنه به دلایل دیگه هم به وجود بیاد . ولی حس سوء استفاده فقط در اثر همون نگرش داد و ستدی ایجاد میشه
ليلی گفت:
جناب يک نظر. من فکر ميکنم شما يا دختر ايرانی نديدی يا دلت از دست دخترا خونه يا ياد نگرفتی که زهرا خانم و سارا خانم و مرجان خانم دختر ايرانی به طور عام نيستند. و دختر ايرانی يک جنس نيست که بشه ي بار تکليف رو باهاش مشخص کرد. ميليونها انسانه.
اگه نديديدت بگرديت پيدا ميکنيد!
یکی از برادران دالتون گفت:
@حاج خانوم تازه عروس شده ویولتا حفض الله تعالی علیه
نیکیتای چُس افاده ایی که دست ساخته ذهن زیبای توست خیلی رو اعصاب تانگو میره . «منم منم زنانه» زیاد داره .
از نوشته بی معنای «اورکا» بگیر که تنها پیامش این بود «من تیزهوشان درس خوندم» تا همین نوشته «من خیلی متفاوتم» .
نیکیتا قرار بود در غیاب تو به عنوان تزریق چی جایگزین کار کنه الان که خودت تشریف آوردی دیگه چه نیازی به این تیپ «منم منم نیکتا داری؟»
من بعید میدونم «نیکیتای خیالی» مثل بریگیت و یا حتی اسکارلت بدون چیز جدیدی برای گفتن داشته باشه..
وقتی اسکارلت پستون طلا هست چه نیازی به «کس نویسی» نیکیتا ؟!
«نیکیتا»ی شما ،چیزی به غیر از شعار در چنته ندارد. به قدری پرسوناژ غیر طبیعیه که آدم حتی رغبت نمیکنه باهاش سرشاخ بشه یا سر به سرش بزاره 😉
یکی از برادران دالتون گفت:
ذهن زیبای=»ذهن خلاق» بهتره
بعید میدونم تعریف ثابتی از زیبایی در دسترس باشه
agost گفت:
mimordi hameye inaro be soorate moadabane migofti?!
جیمی دالتون گفت:
کس و پستون وازه هایی هست که اسکارلت عزیز به صورت آنلییمیت استفاده میکنه.
کس نویسی در اینجا به معنای «کسشعر نبود» و منظور سکسولوژی نوشته های اسکلت خانوم بود
پستان نیز واژه ایی بود که ایشون در رزومه خودشون به عنوان پرسونالیتی هایلات بادی استفاده کردند .
کجای نوشته غیر مودبانه بود؟!
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد.
شوهر ننت گفت:
باز هم:
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
@شوهر ننه من!:
مگه سواد نداری؟
ترول ( در انگلیسی: troll ) : در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز…
کس نه و با لیس؟ گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!»
FUK گفت:
جیییییمییییییی!جیمی دالتون عزیز!بیا یه دست سفت بکنمت.
گذری گفت:
فقط دارم کامنتها رو میخونم ببینم کی حرف دلم رو زده.
خیلی از ژستهایی که برای ارضاء عقده ی خودکم بینیش میگیره بدم میاد. مخصوصا پاراگراف آخر که همه از متفاوت اندیشیدنش ترسیدند و شلوارها خیس کردند و نعره ها زدند و سر دربیابان نهادند.
این یارو از اون دختر چاقالوهای زشت خرخون بوده (توی ذهنت یه دختر چاق توی مانتوی مدرسه تصور کن، با یه عینک) که عمری توسری چاق و زشت بودنش رو خورده، حالا تصمیم گرفته با جفتک پرونی به یه سری سنت کلیشه ای، خودش رو «متفاوت» نشون بده که چیزی برای عرضه داشته باشه و عقده ی حقارتش رو جبران کنه
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد …
شوهر ننت گفت:
و بار دیگر هم
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز …
کس نه لیس گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!،
FUK گفت:
گذری جان حالا که گذرت به اینجا افتاده بده دست خالی بری.بیا یه دست سفت بکنمت.
FUK گفت:
یکی از برادران دالتون! بیا یه دست سفت بکنمت.قبلش برادراتو به صف کن و بگو سروصا نکنن تا نوبتشون بشه.دوستت دارم 🙂
agost گفت:
cheghadr oghdeyi hasti to
FUK گفت:
چاکریم 🙂
پرتقال بنفش گفت:
من آزادم…..اما هنوز می ترسم
ترس از دادن و نستاندن
هنوز با تمام حقایقی که میدونم…..می خوام انکارش کنم.
می ترسم
جوات یساری گفت:
پسر همه چیز چقدر زود گذشت . . . . . . . . . .
یادمه دو سال قبل همین پرتغال بود میگفت دو دل مونده برای سکس با بی اف مربوطه و بانو ویولتا خیلی با تاکید غلیظ و شداد گفت دودلی نداره کِ … برو تمومش کن با هرکی دلت خواست بخواب.هرکاری دلت خواست بکن . دوچرخه ی خودته !!!!!!!
همون موقع ها کِ اشاعه ی منکرات پروپیمون بِ راه بود!!!
😆 …. و من همچنان مخالف نظریه آلبرتو ویولتا هستم 😛
prince گفت:
دو سال…!
شوهر ننت گفت:
دقیقا مثل حرکتت برای ترول:
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
توضیح:
ترول ( در انگلیسی: troll ) : در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز…
prince گفت:
توضیح واضحات:
ترول ( در انگلیسی: troll ) : در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز و…
Prince گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
باباش همراه خاله اش گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!.
خواننده دوره شاه گفت:
با اجازه کارشناسان و اساتید ،بنده یک عدد بیلاخ منفی به نیکیتا تقدیم میکنم
سوری گفت:
کاش راهی هم برای سنجش بکارت مردها وجود داشت اونوقت می دیدم که اصولا بکارت نداشتن یک ارزش حساب می شد پشتوانه قانونی و شرعی و عرفی هم پیدا می کرد !!
Agnostic گفت:
«بلکه چیزی از حسرت ،…حسرتِ چیزی که نبوده اند در نگاهشان بود . »
از این قسمت نوشته خوشم اومد ،ناگفته زیاد داشت. شاید خاطره ایی از جلوی چشمشون رد شده حسرت همبستری با مرد تنومندی که چراغ های نفتی قدیمی را تعمیر می کرد . حسرت هایی که در زمان خودش گناه بوده حتی فکر آنهم گناه بوده .
حسرت !
EhSAN گفت:
من عروسکها را بدون بندشان میبینم . نه صورتشان مضحک
و نه حرفها و حرکلتشان مزاح و یا موجب نفرت.
فکر کنم نیکیتا نویسنده مورد علاقه من باشه مرسی .
دوستان دوست دارن بیان اینجا بحث کنن نه اینکه نوشته خوب بخونن
اینه ..
بعضی ها هم از جنس اون عروسکها هستن ما دیدیم گاهی وقتا
بندهاشون که پاره میشه چطور میشه ولی به قول خودت
the show has to go on
Parvaaz گفت:
قبل از هر چی از نسوان که از نیکیتا دعوت به همکاری کرد تو این وبلاگ تشکر میکنم.
نیکیتا جان، بد فرهنگی که میبینی، به جرم متفاوت اندیشیدن توست. یک دلیل آورده نشد که چرا نوشتت بد بود. من هر چی گشتم بین کامنتهای بالا دلیلی نیافتم که بخوام در رد یا قبولش صحبت کنم. قرار نیست نویسنده محبوب قلب همه باشه که. هر نویسنده مخاطب خودش رو داره. اصلا نویسندهای که همه قشری و عمومی بتونه بنویسه وجود نداره. گفتم عمومی، یاد اماکن عمومی و اینا افتادم.
اما بر گردیم به اصل مطلب. میبینی که جامعه چه اینرسی سکونی داره. در بسیاری موارد همین هست که گفتی. خیلی زنان داد و ستد گونه مینگرند. یه پستی قبلها خوندم راجع به تفاوت مرد غربی و ایرانی فک کنم ویول نوشته بود. میگفت مرد ایرانی داغ جلو میاد اما غربی ولرم. بعد سکس زن رسما کرده شده میباشد از دید مرد ایرانی. وقتی زن ایرانی داد و ستدی بنگرد آیا مرد ایرانی به خاطر فتح الفتوح قابل سرزنش هست؟ . زن میدهد و مرد فاتح میشود. هر دو یه جور فکر میکنند.
نیکیتا میگه من هم از سکس با اصغر لذت میبرم. این کجاش بده؟ حتما باید مثل بقیه بگه از سر دلسوزی به اصغر دادم. یا حماقت کردم به اصغر دادم. یا مهریه گرفتم در ازای دادنم. یا اصغر عصبانی بود دادم. یا اصغر روانی بود دادم.
تاکید میکنم، همهٔ زنان این گونه فکر نمیکنند مسلماّ اما هستند بسیار زیاد که این گونه میاندیشند. در هر صورت گفتنش به نظر من بهترازنگفتنش بود.
@ Arash
مرسی از کامنتی که برام گذاشتی. جالب بود.
@ نسوان
به این جواتی یک شانس دوباره بدین. بچه گناه داره به خدا.
جواتی ، من گفتم ، اما فکر نکنم اینا گوش کنن.
prince گفت:
+++
«…به این جواتی یک شانس دوباره بدین…»
مشکل اجازه دان و فرصت دادن ما نیست…
این ج**** هست که فرصتی دیگه به خودش نمیده…
شوهر ننت گفت:
این بار هم:
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
توضیح واضحات:
ترول ( در انگلیسی: troll ) : در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز…
روح سرگردان گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!؟
Parvaaz گفت:
میدونی چیه، گهی اوقات نا امیدی تمام وجود آدم رو میگیره. آدمیزاده دیگه! رفتی نون و پنیرت رو بخری و دست نیاز به سوی بیگانگان دراز نکنی، ناگهان میبینی اون چیزی رو که نباید ببینی، میشنوی اون چیزی رو که نباید بشنوی و میگی اون حرفی رو که نباید بزنی….. . میایی توی چار دیواری، قلبت سنگینه، روح پریشان، صورتت ماتم دنیا داره. میپرسی چرا؟ بذار یه بار دیگه واسه همیشه فراموشش کنم، اما اون دفعه که فراموشش کردم چی شد؟ اون منو فراموش نکرد. اومد سراغم….
اگه نصف عمرت هم اینجا باشی بازم ایرونی هستی، خودت رو بکش، لهجت رو درست کن، زن خارجکی بستون..عزیز تو ایرونی هستی. ولت نمیکنه. زور نزن بیخودی.
افتخار کنم بهش؟ میکنم، چه جور هم میکنم. اون به من افتخار میکنه؟ نمیدونم، شاید. کی به کی بیشتر کمک میکنه. من؟ تو؟ مسلماّ من زیاد کمک کردم. شدم چوب دو سر گًه. از این ور بخورم که چرا از وطن طرفداری میکنی، از اون ور بخورم چرا از این چیزا انتقاد میکنید. به من چه اصلا.
یاد یه داستانی افتادم. فاحشهای میره نزد عالمی. میپرسه حج آقا، راست حسینی بگم من به شغل شریف فاحشگی اشتغال دارم. حاجی میگه خب؟ میگه امان بده. میگه اما هر چی در میآرم رو میدم به این اون، کمک میکنم، خمس میدم، دستگیری ایتام میکنم، کوفت میدم. فقط خرج اجاره و غذام رو نگاه میدارم واسه خودم. من بهشتی هستم یا جهنمی؟ حاجی یه نگاهی بش میکنه و میگه: عزیزم اونی که میکنه حالشو میبره که میکنه، این وری حالشو میبره یه چیزی پولی گیرش میاد، واسه تو چی میمونه جز یه واژن پاره پوره.
ای خدا.
Parvaaz گفت:
رفتم توی فکر که بالاخره تو زمان حیات ما چیزی درست میشه. اصلا ظرفیت درست شدن داریم یا نه. آقا بیخیال، اصلا حد ما کجاست؟ تا کجا درست میشیم. یه چرخی تو وب زدم اینا رو پیدا کردم. با یافتههای چند سال پیشم زیاد فرقی نکرده. اینا بعضی شاخص هاست ها. همش نیست. رنکینگ ما تو دنیاست
99th in IQ
29th in GPD
88th in HUMAN DEVELOPMENT INDEX
119th in GLOBAL PEACE INDEX
708th in UNIVERSITIES
&
1st in WORLD BRAIN DRAINAGE
Parvaaz گفت:
رفتم توی فکر که بالاخره تو زمان حیات ما چیزی درست میشه. اصلا ظرفیت درست شدن داریم یا نه. آقا بیخیال، اصلا حد ما کجاست؟ تا کجا درست میشیم؟ یه چرخی تو وب زدم اینا رو پیدا کردم. با یافتههای چند سال پیشم زیاد فرقی نکرده. اینا بعضی شاخص هاست ها. همش نیست. رنکینگ ما تو دنیاست
99th in IQ
29th in GPD
88th in HUMAN DEVELOPMENT INDEX
708th between UNIVERSITIES
119th in GLOBAL PEACE INDEX
&
1st in WORLD BRAIN DRAINAGE
prince گفت:
«…به نظر من مشکل زن ایرانی اینست که این رابطه را نوعی داد و ستد می بیند که البته قسمت خودش داد است و حالا در قبال این داد ، چیزهائی هم ستد …»
متن عاقد در پای عقد رو به یاد بیار،
یه چیزیه تو مایه قرارداد از نوع بیع متقابل!
پ.ن:عزیزان غر و قر زده بودند که بجز ک**** درکتن این پست، نمیبینند،
من که هرچه گشتم جز همین ک**** خودشان چیزی دیگر نیفتم، فلذا ان لیچارهای روشنفکرانه شان، قابل توجیه نیست.
prince گفت:
http://www.youtube.com/watch?v=_YCLDvhaM-Q
Another hero, another mindless crime
Behind the curtain, in the pantomime
On and on, does anybody know what we are living for…
Whatever happens, we leave it all to chance
Another heartache, another failed romance
On and on, does anybody know what we are living for ?
The show must go on
The show must go on
Outside the dawn is breaking on the stage that holds our final destiny
The show must go on
The show must go on
[Satine]
Inside my heart is breaking
My make-up may be flaking
But my smile still stays on
The show must go on
The show must go on
I’ll top the bill,
I’ll earn the kill
I have to find the will to carry on with the
On with the
On with the show!
شوهر ننت گفت:
کار تو این شکلیه:
یعنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز…
ناشناس گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ ؟آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!
prince گفت:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز و…
ناشناس گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!\
PRINCE گفت:
دیگه، باثه امشب بسته.
prince میره لا لا بکنه؟ گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه![
prince گفت:
لولیتا! یکی از قاصدکهای لینک دار من توی اون صندوقچه ناکجا ابادت، گیر کرده.
ولش کن، لطفا.
زن دوم خود توئی گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!I
PRINCE گفت:
خوب، دیگه میتونی بری،
امشب بسته!
حالا نرو prince جان چونمون گرم شده گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!#
بابک گفت:
نوشته خوب شروع شد، در بارۀ دروغ و حقیقت، برادران ریش و خواهران سیریش و ….
چه زیبا گفتی که حقیقتم دیگر تشنۀ تایید شدن نیست، راه خودش را میرود…
ولی ناگهان پریدی به، از نگاه منِ خواننده، مسئله ای مبتذل و پیش پا افتاده: بکارت و درس اخلاقی دادن یک فرزند به یک مادر و دوستش
شما با انتخاب این سوژه و شکافتن داد وستد، راهی را پیش نمی بری. مسئله ای اخلاقی-مذهبیست. درسته که در ایران به این موضوع خیلی اهمیت میدهند، ولی درد امروز ما، در چنگال دیکتاتوری مذهب، ننگ ولایت فقیه، غارت مملکت، گرسنگی، فقر، فحشا و اعتیاد…..و صدای شوم طبل جنگ خیلی خیلی بزرگتراز پردۀ بکارت است
نمیگم در بارۀ چه باید بنویسی، وبلاگ خودته، ولی نوشته ات را با اینور و آنور پریدن خراب کردی
نیکیتا گفت:
مرسی بابک عزیز . نقدت قابل تامل هست . در مورد قضیه بکارت منظور اصلی پیش کشیدن قضیه ی بکارت نیست . من جمله ی «بکارت لزوم یک ازدواج موفق ایرانیه » رو خلاف حقیقت میدونم و همچنین میدونم که مادرم این رو حقیقت میدونه یا جرات نداره چیزی دیگه ای رو حقیقت بدونه چون با این باور بزرگ شده ، ازدواج کرده و بچه دار شده . و میدونی که مخالفت فرزند با والدین همیشه بزرگ ترین شکست اونها بوده . حالا قضیه اینه که من از بین این دو حقیقت کدوم را باید انتخاب کنم . اینکه بگذارم بندها سر جاشون بمونند و قصر باورهای مادرم رو نشکنم چون میدونم که کار از جای بالاتری خرابه و رو کردن مادر من به حقیقت آب رو از آب تکون نمیده ؟ یا حقیقت دوم رو انتخاب کنم که حقیقت حقیقته و باید در هر زمانی رک و راست کوبیش روی میز…من خودم هم نمیدونم چی درسته .
بکارت که نه ولی موضوع نگرش زنها به رابطه ی جنسی هنوز هم نه پیش پا افتادس و نه مبتذل و حالا حالاها باید پیش کشیده بشه .
کاپیتان بابک گفت:
جملۀ آخرت را قبول دارم.. بکارت؛ از دید من، در نوشته ات نقش محوری داشت، که انتقاد کردم
از من می پرسی، قصر باورِ مادر را نشکن چون
«کار از جای بالاتری خرابه و رو کردن مادر من به حقیقت آب رو از آب تکون نمیده» 🙂
ولی به حقیقت خودت ایمان داشته باش
خوب می نویسی. منتظر نوشته هات هستم. ویولتا رو چیکترش کردی، فرستادی پیش بانو هما؟
کاپیتان بابک گفت:
چیکترش = چیکارش
مدونا گفت:
نیکی جون منم با کاپیتان موافقم .. خیلی خوب شروع کردی ولی داستان خیلی روال قابل تعقیبی نداشت برای من، کمی گیج شدم وسطای کار. ضمنا این محشره که هر کسی برات چیزی مینویسه جوابشو میدی. فکر کنم اولین نویسنده ای هستی که جواب همه رو میدی و با بیشتر مخاطبانت ارتباط مستقیم داری. لولیتا و ویول و سامانتا هر از گاهی اینکارو میکنن، ولی نه همیشه. منتظر نوشته های خوبت هستم.
خودمم بابا گفت:
دوستان حرف من این بود که این نیکیتا جون دیگه اینجا ننویسه . نه اینکه ایشون نگرش متفاوتی نسبت به دنیا داره . نه عزیزم .
اتفاقا ما خیلی هم از اونایی که دگر اندیش هستند خوشمون میاد . اما بحث اینه که ایشون دگر اندیش هم نیست .اصلا نویسنده قابلی نیست که بخواد اینجا بنویسه . اگه هم میخواد تمرین کنه بره یه وبلاگ شخصی بزنه و هر چی خواست بنویسه اونایی هم که دوسش دارن برن بخونن .
اما اینجا رو به گند نکشه .
خود من به شخصه اولاش فقط و فقط به خاطر نوشته های ویولتا میومدم اینجا . اما دیدم بقیه نسوان هم بد نمینویسن و کم کم مشتری شدیم
اما این نیکیتاهه بد جوری وصله ناجوره .هر کاری میکنم میبینم باز رو اعصابه .
فقط خواهش میکنم، تمنا میکنم عزیزم برو یه وبلاک شخصی بزن هر وقت نوشتنت خوب شد بیا اینجا هم بنویس . قدمت هم روی جفت چشمای ما . اما حالا ننویس
عزیزم ننویس
قربونت برم ننویس
دیگه نمیدونم با چه زبونی بگم
FUK گفت:
«خودمم بابا» جان!تو خوشت نمیاد نخون.بذار اونایی که خوششون میاد بخونن.خودخواه نباش دیگه عزیزم.
اصلا ولش کن.چه بحثیه می کنم.وقتی مساله به این روشنی را نمی فهمی بیا یه دست سفت بکنمت.
کاپیتان بابک گفت:
FUK عزیز
ماشالا به این کمرت بالام جان. از اون بالا همه را یه دست سفت فشار دادی و هنوز مثل باطری energizer از پا نیافتا ده ای. بشما خسته نباشی میگم
ضمنا پرینس و مرد هزار نام با این بچه بازی و شونصد دفه «ترول» و «عنی اون شخصیتی» نوشتن حسایی تر زدین به این پست. این کارتون خیلی بچگانه س
دیگه فضولی نمیکنم. میذارم میرم قبل از اینکه FUK بیاد و یه دست سفت ما را هم…….
FUK گفت:
قربونت کاپیتان.ما شما را یک دست سفت بغل می کنیم و می بوسیم از بس گلید برادر.ولی قبول کن بعضی ها را فقط باید سفت کرد.بدون هیچ بحثی.
کاپیتان بابک گفت:
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان / هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
سوری گفت:
به نظر من نویسنده گان وبلاگ اصولا تفاوتی اساسی با هم ندارن همه شون بعد از یکی دو پاراگراف تازه تصمیم می گیرن چی می خوان بگن با این حال همه نوشته هاشون پتانسیل بحث و جدال فکری دارن و این خیلی با ارزشه بعدش نمی دونم چرا اینقدر خواننده ها به عنصر داستان نویسی و ربط نوشته های آن به زندگی واقعی نویسنده ها گیر می دن ! شاید نوعی طفره رفتن از موضوع مورد بحث باشه ؟!!
Parvaaz گفت:
قشنگ گفتی سوری جان. شاید طفره رفتن باشه. شاید هم کار راحت رو انتخاب میکنند. فسفر نمی سوزونند. البته دیگرشناسی هم بد نیست ها. هر چه تجربه شخصی تر باشه داستان به دل من بیشتر میشینه نمیدونم چرا.
بعضیها هم نمیدونم چرا لال مونی رو تجویز میکنند اون بالا.
PRINCE گفت:
@لولیتا/ویولا/سامانتا؛
من متوجه وسعت نظر بانو ویولتا هستم،
لکن اینکه همیشه به پاره ای از خرمگسها، نقش «کلاه سیاهه» این جلسات رو بدیم، بنظر من زیادی بی انصافیه (در حق خود ان افراد).
راستش من حتی دلم مقداری برای ایشان هم میسوزه؛
چرا این افراد بسوزند تا باب گفتگوی باغ نسوان گرمتر بشه؟
ایا رفتار من و شما ها، درین مورد، مقداری غیر مسئولانه و خودخواهانه نبوده؟
خلاصه اینکه لولیتا/ویولتا/سامانتا،
بنظرتان، ایا بهتر نیست که که یه مدتی-مثلا یک ماه- مرخصی و امکان برای زندگی واقعی رو تجربه کردن، رو به ایشان (ج***/ا***/…)، بدهیم؟
با بهترین ارزوها،
پرینس.
حالا نرو prince جان چونمون گرم شده گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!(
PRINCE گفت:
بوس!
پس چرا برگشتی؟ شاشیدی تو خواب؟ گفت:
عنی اون شخصیتی که لولیتا از این خواجه ی حرمسرا نشون داد کاملا به رفتارش میخوره! یکی نیست بگه آخه عزیز من، نسوان خایه برای مالیدن ندارن، اینقدر خودت رو مثل بدبخت های ابنه ای درکونشون نمال. یه مدتی یادگرفته بودی یه جمله در مورد ترول از بالاترین کپی پیست میکردی، حالا مثل دلقک های دوره گرد راه افتادی به پدر و مادر کامنت گذارها فحش میدی؟ آخه کمتر از هیچ، بجای این ک.. لیسی ها یه شخصیتی از خودت نشون بده که اینجوری یه موجود مفلوک توسری خور در نظر همین نشوان نباشی، بیعرضه ی بدبخت. حالا کار خودت رو برات تکرار میکنم شاید این سری درک کنی چقدر کارت مفلوکه!+
ر.ش گفت:
بعد از مدتها از متن لذت بردم. نیکیتا فضای نوشتنت از بقیه بهتره. واقعا لذت بردم
naneh aroos گفت:
من این روزها کمتر از جوونهای ایرونی شنیدم که دنبال بکارت دختر باشن،تازگی مادر شوهرها هم برمیگردند میگن..نجابت زیاد کثافت میاره! خیلی دارم از این زمزمهها میشنوم اصلا جامعه داره حساسیتش رو به این قضیه تا حد زیادی از دست میده ولی این فرهنگ که زن در جامعه ما یک وسیله هست برای لذت مرد … و باید به بهترین شکل ممکن این لذت رو ارائه بده این فرهنگ حتا تو امروزیترین خونوادهها هم جریان داره و اینکه واسه زن هنوز جامعه حق لذت جویی قائل نیست
behrang گفت:
خیلی افتضاح بود
” دوره گذار وقتی سر می شود که من و ما جرأت کنیم بزنیم توی دهن والدینمان “.
میشه بگی منظورت از دوره گذار جیه که با زدن تو دهدن پدر و مادر میسر میشه
وحید کیه ؟
و چرا همچین نظری داره ؟
عاشقت بوده و والدین مانع وصال ؟ به هر حال از مدل حرف زدنش میشه حدس زد کی بوده و چه قدر هم فهمیده ؟!
«به شخصه آرزو داشتم روزی حقیقت را مثل سیخ داغ در چشم این گروه فرو کنم و نعره بزنم که “ یا ببین یا واقعا کور باش” .نشد و به زمان من نرسید و زمانش که رسید من دیگر آنجا نبودم .»
بعد اون حقیقت رو که میخوای مثل سیخ بکنی تو چشم شون چیه؟ زنانگیت؟؟؟ خوب اون که مثل سیخ نیست یه تشبیه بهتر بکار ببر
زمانش رسید ؟؟؟ زمان عصیان و یاغی گری؟ خوب رفتی خارج از ایران آزاد بودی اینو به حساب عصیان گذاشتی
امیدوارم متن رو خودت چند بار قبل از اینکه اینجا بگذاری بخونی
FUK گفت:
خب.یه روز قشنگ و دلپذیر را شروع می کنیم با بهرنگ عزیز.بهرنگ جان بیا یه دست سفت بکنمت.
نیکیتا گفت:
عمو بهرنگ جان ، والا ما که از کامنت شما چیزی نفهمیدیم . من برم یکبار دیگه متن رو بخونم . شمام اگه مردی بشین یکبار دیگه کامنتت رو بخون برادر . نگرفتی عزیزم . نگرفتی
behrang گفت:
من متن شما رو خوندم و به همون ترتیب که نوشته بودی سعی کردم نقد کنم
به این انتقاد دارم که برای گذار باید زد تو دهن پدر مادر
میگی که وحید اینو گفته . اما نگفتی وحید چه کسی هست؟
به هر حال از اینکه پاسخ دادی خوشحالم
ضدحال گفت:
ای بانو! شما با دادنتان باشید و خوش، باشد روزی رستگار گردید. فرهنگ سازی نکنید، فعلا تو دیار غربت دسته ای گیرتان می آید، آنگاه که به بحران دسته گرفتار آمدید شروع خواهید به بد گفتن از همه مردها و گلوبال کردن نفرت از مرد جماعت. به دادنتان مشغول باشید اما دخترهای مردم را از راه بدر نکنید، خیلی از آنها نمی دانند که شما در حسرت نداشتن یکی از 1000 مردی که زیرشان چنگال می زنید، بعد از دادن به وبلاگ نویسی مشغولید. بدهید و لذت ببرید ولی با سرنوشت دیگران بازی نکیند. آنهایی که در ایران می خوانندتان فکر می کنند شما چه استقلالی داری و چه لذتی می بری، اگر می گوئید همه قصه را صادقانه بگوئید.
FUK گفت:
ضدحال جان! انگار با تو بهتر از دیگران می شه وارد گفتمان شد.چون پیداست اهل دادن و لذت بردنی که به دیگران هم توصیه اش می کنی.بیا یه دست سفت بکنمت جانم.
ضدحال گفت:
من خر رو گذاشتم کنار ولی می فرستمت جایی که بهت برسن. نوچه هام هستن. پاچه خواری نکن بد بخت ک… لیس
FUK گفت:
آنقدر طوفانیم که باد را هم می کنم.خودتو که کردم نوچه هات را هم می کنم.البته سفت 🙂
در ضمن خر فحش بدیه.فحش بد نداشتیما.
ليلی گفت:
از درد يه عده آدم بنويسی. از چيزهايی که خيلی ها رو به فکر فرو ميبره. دغدغه های آدم های حقيقی. اصلاً حرف دلت رو بنويسی .
بعد هم وطنات بيان پايين تنه شون رو به هم زيرش حواله بدن و عقده های روانی شون خالی کنن و کمبودهای
فرهنگی شون رو نما!
الحق که اونها بی شمارند.
کاپیتان بابک گفت:
اصلا حرف دلت رو بنویسی…
قربون آدم چیز فهم + یک بیلاخ سر بالا
آفرین بانو لیلی. آفرین
ليلی گفت:
درود بر شما بابک عزيز. خيلی وقت است خبری از نظر های شما در صفحه ما نيست.
کاپیتان بابک گفت:
درود
صفحۀ شما؟ نام وبتون چیه؟
لی لی خنگه گفت:
for my namesake +++
بهر حال اینجا خودشونو خالی کنند بهتر از اینه که تو خیابونexhibition داشته باشن یا خانم ها رو انگولک کنند! پس زنده باد نسوان که به سلامت روانی جامعه ایرانیان خدمات ارزنده ارائه می کنند
آدم ناراحت گفت:
این نظرات باعث میشه حس عذاب وجدان من که همیشه جامعه ایرانی رو بیفرهنگ و لجن مال شده بحساب میارم کمترشه و احساس انیشتن گونه ای بهم بده که با هیچ لذتی عوضش نمیکنم.
لی لی خنگه گفت:
@ آدم ناراحت
بیلاخ سر بالا از بنده! ولی شما اصلا» خودشو ناراحت نکن، این وبلاگ می تونه نشان دهنده جامعه آماری باشه و چند نفر که اسمشونو نمیارم که خودتم تو پست قبلی باهاشون دیالوگ داشتی، این حس عذاب وجدانت رو به کلی از بین می برن!
Rahgozar گفت:
ابله چو اندرافتد گوید که بیگناهم
بس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش
prince گفت:
آآآآآآآآآآآآآآآه.
«…پايين تنه شون رو به هم زيرش حواله بدن و عقده های روانی شون خالی کنن و کمبودهای
فرهنگی شون…این کارتون خیلی بچگانه س….»
@بابک+لیلی خ.
یادش بخیر.
اون روزهای بعد خرداد88 بود.(30 خرداد؟)
تو خط میدون قزوین-انقلاب سوار یک ماشینی شده بودم.
توی اون ماشین علاوه بر من، یک مذکر میانسال فربه پشت میز نشین (یحتمل) و یک بچه دانشجوی مونث با یه مقنعه گنده.
این دوتا و راننده، رو هم شدن 3 تا، شروع کردن از به بد و بیراه گفتن به این جوونهای بیکار جنبش سیزی که اینها اگرکار و زندگی نداشتند،دغدغه نان نداشتند، چرا کار و زندگی مردم رو با این درگیریها، مغشوش کردند…
لی لی خنگه گفت:
@ پرینس
من ربط این دوتا رو نفهمیدم! البته پسوند ID مشخص می کنه چرا نفهمیدم! ولی توضیح بدی ممنون می شم!
prince گفت:
کامنت خودش فرستاده شده در مقابل چشمان حیرت شده ما!
این روزها حتی کامنتها هم تمکین نمیکنن.
میگفتم…یاد اون روزها افتادم.من هیچ وقت جسارت لازم برای حضور فعال دراون تجمعات رو نداشتم.
یکی دو بار اومدم بیرون خونه، با اولین صف اوباش مجهز و بوی گاز اشکاور، دستهام رو روی … و سرمو انداختم پایین وبرگشتم…
همین.فقط میخواستم بگم؛
@بابک+لیلی+…
برداشت و اعتراضتان رو دیدم و خواندم و دریافت کردم.
معنی دار و شاید هم اموزنده بود.
بابت تاسف شماها، متاسفم.
بیش از ان مقدار که خود هستید.
بیشتر هم برای روزگار خودم متاسفم که انهم نهایتا میشود برای خودم!میدونید که ما انسانها موجودات خودخواهی هستیم.
من به کاری که انجام دادم ،اعتقاد داشتم و دارم.
راحت تر اینه که ازش دفاع نکنم و اعتراض شما رو بپذیرم،
لکن دران صورت دیگه کاری که میکنم،انچه که بهش معتقدم، نخواهد بود.
فکر کنم، الان ، محتملا، احساسی در چنین توصیفی، دارید
«این نظرات باعث میشه حس عذاب وجدان من که همیشه جامعه ایرانی رو بیفرهنگ و لجن مال شده بحساب میارم کمترشه و احساس انیشتن گونه ای بهم بده که با هیچ لذتی عوضش نمیکنم.»
من هم میتونم ادعای چنین برداشت و احساسی رو بکنم و خودم رو راحت.
گرچه فکرکنم که با این احساس، توفیری به حال من و شما نخواهد داشت.
prince گفت:
توضیه بیشتر:
از خواندن اعتراض شما، ناخوداگاه یاد ان خاطره افتادم.
اون روز حالم گرفته شد.امروز هم همچنین.
امید وارم که این دو روز غیر از احساس و غرغر زدن من ، وجه تشابهی نداشته باشند.
گاهی اینکه ادم بپذیره که اشتباه کرده، راحت تر ازینه که بگه جمع اشتباه کرده و با تک تک ایشان، جدل کنه.
با این حال من هنوزم اعتقاد دارم که در نهایت اونطوری باید باشم که احساس میکنم که درسته، نه لزوما انچه جامعه و بقیه صحیح میدونن…
prince گفت:
توضیح…
آدم ناراحت گفت:
پرینس جان
توفیر نداره ؟ چرا نداره
اصلا کمه کمش اینه که دلت خنک میشه . چی بهتر از این برادر ؟
Gideon Yasari گفت:
prince
مردیکه ی ضدآزادی ،مردیکه ی ضد دموکراسی ضدحقوق بشر کوری نمیبینی که خیلیا دارن حق و ناحق میکنن؟. فقط بلدی به راننده تاکسی بخندی؟ ، نمیبینی که همه ازادن به غیر از بنده و امیدآقای عزیز!؟ نمیبینی هر مخالفی به تیر تهمت و دلقک بازی گرفتار میشه؟! . نمیبینی هر مخالفی به بیماربودن و روانی بودن متهم میشه .؟ ؟
حالا تو و «لی لی آی کیو» شدید روانشناس و جامعه شناس؟!
تو و چندتا از رفقای تابلو دارت اگر چاپلوس ،متملق ،سِفله و کاسه لیس نبودید بصورت حزبی صنفی و خطی صحبت نمیکردید .
تو و خیلی از رفقات فقط حرف یامفت میزنید و خودتون از همه ضد فکر و ضد انسان ترید . شماها همونجور که در یک وبلاگ تا این حد عوضی بازی در میارید اگر بیرون از وب فرصت داشته باشید صدپله از بسیجی حزب الهی و اخوند بدترید .
آخوند و احمدی نژاد و بسیجی در مقابل امثال تو لولیتا فاک و لی لی خنگه در حکم آبراهام لینکلون جور واشنگتن و جفرسون هستند.. . متاسفانه فکر میکننم این رابطه وجود داره و حتی خیلی از مثلا مخالفین جمهوری اسلامی به مراتب دیکتاتورتر موسیلینی تر و هیتلر تر و آدنائرتر تشریف دارن.
دیکتاتورهای بدبخت و ناکام که دلمون به حالتون میسوزه 😐
کاپیتان بابک گفت:
شازده
از اینکه اتتقاد را acknowledge کردی از شما ممنونم. بنظر من همین، برتری منش و پندارِشما را به آن هموطن بی نام نشون میده، ولی…من آن پرینس را بیشتر دوست دارم که بگه
«من به کاری که انجام دادم ،اعتقاد داشتم و دارم» و
«در نهایت اونطوری باید باشم که احساس میکنم که درسته»
دوست من، در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
ترول گفتن شما درست بود، ولی زیاد گفتنش شاید در شان خودت نبود و خواننده را هم آزار میداد
ترول کنندگان، بهر دلیلی به کار خودشان ادامه میدن. خواننده های وبلاگ هم می دانند و می بینند
Rahgozar گفت:
تو یکی که از خداتِ یکی پیداش شه انگولکت کنه.یا با ملت اینجا قرار میزاری، یا از اینکه فلان کارمند بابات مختو زده میگی. یا از گشادی فرج.
شرم هم خوب چیزیه، پس خفه شو و حرف نزن، تو یکی صلاحیت اظهار نظر نداری
Gideon Yasari گفت:
من قبلا یکی دوبار با لی لی همصحبت شدم
با سیستم شتر مرغ کار میکنه
بهش میگی بپر میگه شترم
میگی بیا این دوتا گونیو ببر تا انبار میگه من مرغم
خودش اینجا تخلیه سکس مجازی و سایبری انجام میده اونوقت به دیگران گیر میده که چرا خودشونو با فحش تخلیه میکنن!!!
جسارت نباشه رهگذر عزیز،تازگیا به این نتیجه رسیدم همه از دم بیمار تشریف داریم .
باید بریم روانشناس بیاریم هَمَمون به نوبت بریم رو چال سرویس اساسی آچارکِشی 🙂
البته لی لی رو باs ببرن گمرک پیش اسمال اوراقچی . این مالی نیس که تونآپ بشه 😆
Rahgozar گفت:
هی گلدی بوی
نه، به یه شکی باهات هم عقیده نیستم، اینکه تمام کسانی که میان اینجا تو این بلاگ، ابله هستند به نوعی کم لطفی هست
خیلی از ماها خاطرات خوبی در گذشته و در مقطعی از زمان که بنا به دلایلی سر از اینجا در آوردیم، داریم
خود من به شخصه زمانی که بنا به کسالتی یه ۳ ماهی خونه نشین بودم اینجارو پیدا کردم. کمک کرد اوقاتم رو بهتر بگذرونم، الان به یه شکلی احساس دین میکنم، خوب بنا به همون دلیل بعضی وقتها جبه میگیرم، اما متاسفانه بنا به دلّالی که خود لولیتا یا ویولتا به خوبی بهش اشاره کردن(بیش از اندازه بزرگ شدن) پای خیلیها به اینجا واشد از کسانی که به قول پرینس (Troll) هستند یا کسانی که با روحیات ادیبانه اینجا رو میخونند یا مثل من که دنبال مسائل اجتماعی هستم.
من اینجا با کسانی هم کلام شدم که غبطه دیر آشنایی باهاشون رو خوردم، با کسانی مشاجره کردم ولی درکشون نکردم،این کمکم کرد تا به آن آن نقطه ضعف در خودم برسم، پشت هر بحثی منطقی پیدا کنم، باهاش کلنجار برم، برای جواب دادن تحقیق کنم، بخونم. و همه اینها به نوبه خودش باعث رشد شد
اما کسانی هم بودن مثل این خنگه یا در مقطعی آن دوستت -که واقعاً مخل آسایش شده بود– یا بعضی از گذاریها، واگر نه بحث با گیتی، آرش یا خر زهره نه تنها بد نبود که در خیلی جاها به نقاطی مثبت میرسید هر چند هر دو طرف بحث از بیان آن خود داری میکردند.
پس بیع مثبت باشیم دعاش جوات، مثبت نه به این معنی که هر یاوهای رو بی جواب بگذاریم، اما سعی کنیمتفاوت یاوه سرایی با اختلاف نظر رو بشناسیم.
@نیکیتا
من به عنوان یه خواننده ساپرتم از نویسنده دخالت در بحث هست، در این مورد پست شما داخل نشدم چون به عنوان یه مرد نادانسته هام از زنان خیلی بیشتر از دانسته هام هست. امیدوارم حمل بر بی اعتنایی نشده باشه
بوزينه در برابر انسان چيست ؟ چيزي خنده آور يا چيزي مايهء شرم دردناک. روزگاري کفران خدا بزرگترين کفران بود. اما خدا مرد و در پي آن اين کفرگويان نيز بمردند. براستي انسان رودي است آلوده. دريا بايد بود تا رودي آلوده را پذيرا شد و ناپاکي نپذيرفت. آن ساعت که مي گوييد : چه سود از دادگري ام که خويش را همچون شعله و ذغال نمي بينم . حال آنکه دادگر همچون شعله است و ذغال. چه سود از رحم ام ؟ مگر رحم همان صليبي نيست که بر آن آن دوستار بشر را ميخکوب کرده اند؟ اما رحم من کجا و به صليب کشيده شدن کجا … . فردريش نيچه
Rahgozar گفت:
correction
پس بیا مثبت باشیم داش جوات، مثبت نه به این معنی که هر یاوهای رو بی جواب بگذاریم، اما سعی کنیم تا تفاوت یاوه سرایی با اختلاف نظر رو بشناسیم.
jAvAt YaSArI گفت:
جمله ایی بود که دقیقاً جمله بندیش یادم نمیاد …..! ….. ! …!!!…1…! … دارم فکر میکنما!!!
انسان ها در اینکه باید خوشبخت باشند اشتراک نظر دارند اما در نوع رسیدن به خوشبختی اصلا اشتراک نظر ندارند.(( بازم درست یادم نیومد ))
من کاملا موافقم که ما در دراز مدت و دائمی نباید یاوه سرایی کنیم اما این جمله ی شما «تفاوت یاوه سرایی با اختلاف نظر رو بشناسیم»
کی میتونه بگه استاندارد واحدی برای تشخیص یاوه از اختلاف نظر وجود داره ؟؟؟؟
میخوای الان امار بگیریم؟!!…..
امکان داره همون خرزهره و گیتی بیان و بگن حرفای «لی لی یاوه نیست» و امکان داره مثلا بنده و خرزهره اعتقاد داشته باشیم «حرف های امیدآقای عزیزم یاوه نباشه» یا اینکه من ممکنه قضاوتم این باشه که پرینس حرف خاصی برای گفتن نداره یا مثلا یه نفر معتقد باشه خرزهره بیشتر دنبال گیر الکیه یا یکی بگه گیتی دنبال خیال بافیه یا یه نفر بگه ویولتا زیبا قلم فرسایی میکنه و یه نفر معتقد باشه ویولتا محمل بافی میکنه
میبینی … !! بعید میدونم استاندارد واحدی وجود داشته باشه. ما هرکدوم بر اساس برداشت و تعریف های ذهنی و فرهنگی و به خصوص پیش داوری های ذهنیمون تصمیم میگیریم.
دوم اینکه به نظرم بیمار روانی بودن لزوما به معنای خنگ بودن نیست . من با تمام احترامی که برای جمع قائلم (( چه موافقین یا مخالفین یا سر به تن سنگین ها)) بیماری روحی رو کسر شان نمیدونم برای همین الان یکی بهم بگه روانی خداوکیلی ناراحت نمیشم (( چونکه کاملا به روانی بودن خودم اعتقاد دارم جدی میگما)) اونو یه چیزی میدونم مثل سرماخوردگی یا ناراحتی کلیه اپاندیس و یا هر بیماری خاص جسمی.
مثلا الان خرزهره چند روزه نیست ، از کجا معلوم شاید ناراحتی روحی روانی گرفته شاید دپرسه !؟؟1
دکتر ترولیان ترولشناس اینارو بهتر میدونه 😉
Rahgozar گفت:
داش جواد از نظر من استاندارد یاوه گویی رو میشه تو این شعر از مولانا پیدا کرد.
آن یکی میزد سحوری بر دری
درگهی بود و رواق مهتری
نیمشب میزد سحوری را به جد
گفت او را قایلی کای مستمد
اولا وقت سحر زن این سحور
نیمشب نبود گه این شر و شور
دیگر آنک فهم کن ای بوالهوس
که درین خانه درون خود هست کس
کس درینجا نیست جز دیو و پری
روزگار خود چه یاوه میبری
بهر گوشی میزنی دف گوش کو
هوش باید تا بداند هوش کو
گفت گفتی بشنو از چاکر جواب
تا نمانی در تحیر و اضطراب
گرچه هست این دم بر تو نیمشب
نزد من نزدیک شد صبح طرب
هر شکستی پیش من پیروز شد
جمله شبها پیش چشمم روز شد
پیش تو خونست آب رود نیل
نزد من خون نیست آبست ای نبیل
در حق تو آهنست آن و رخام
پیش داود نبی مومست و رام
پیش تو که بس گرانست و جماد
مطربست او پیش داود اوستاد
پیش تو آن سنگریزه ساکتست
پیش احمد او فصیح و قانتست
پیش تو استون مسجد مردهایست
پیش احمد عاشقی دل بردهایست
جمله اجزای جهان پیش عوام
مرده و پیش خدا دانا و رام
آنچ گفتی کاندرین خانه و سرا
نیست کس چون میزنی این طبل را
بهر حق این خلق زرها میدهند
صد اساس خیر و مسجد مینهند
مال و تن در راه حج دوردست
خوش همیبازند چون عشاق مست
هیچ میگویند کان خانه تهیست
بلک صاحبخانه جان مختبیست
پر همیبیند سرای دوست را
آنک از نور الهستش ضیا
بس سرای پر ز جمع و انبهی
پیش چشم عاقبتبینان تهی
هر که را خواهی تو در کعبه بجو
تا بروید در زمان او پیش رو
صورتی کو فاخر و عالی بود
او ز بیت الله کی خالی بود
او بود حاضر منزه از رتاج
باقی مردم برای احتیاج
هیچ میگویند کین لبیکها
بیندایی میکنیم آخر چرا
بلک توفیقی که لبیک آورد
هست هر لحظه ندایی از احد
من ببو دانم که این قصر و سرا
بزم جان افتاد و خاکش کیمیا
مس خود را بر طریق زیر و بم
تا ابد بر کیمیااش میزنم
تا بجوشد زین چنین ضرب سحور
در درافشانی و بخشایش به حور
خلق در صف قتال و کارزار
جان همیبازند بهر کردگار
آن یکی اندر بلا ایوبوار
وان دگر در صابری یعقوبوار
صد هزاران خلق تشنه و مستمند
بهر حق از طمع جهدی میکنند
من هم از بهر خداوند غفور
میزنم بر در به اومیدش سحور
مشتری خواهی که از وی زر بری
به ز حق کی باشد ای دل مشتری
میخرد از مالت انبانی نجس
میدهد نور ضمیری مقتبس
میستاند این یخ جسم فنا
میدهد ملکی برون از وهم ما
میستاند قطرهٔ چندی ز اشک
میدهد کوثر که آرد قند رشک
میستاند آه پر سودا و دود
میدهد هر آه را صد جاه سود
باد آهی که ابر اشک چشم راند
مر خلیلی را بدان اواه خواند
هین درین بازار گرم بینظیر
کهنهها بفروش و ملک نقد گیر
ور ترا شکی و ریبی ره زند
تاجران انبیا را کن سند
بس که افزود آن شهنشه بختشان
مینتاند که کشیدن رختشان
اما مورد اینکه بیماری روحی توهین هست یا نه، نه نیست
قرن ۲۱، قرن بیماریهای روحی است و به طبع آن سکته و سرطان و بیماریهای جنسی،
اینکه گفتی مثلاً الان یکی بیاد بگه خنگه چرت نمیگه یا امید درست میگه، این باز برمیگرده به نیت اظهار نظر کننده و همینطور زاویه دیدگاهش، بعضی از وقتها ما انسانها به علت این که انسان هستیم جانب عدالت رو نمیگیریم و منیاتمون به موارد دیگه ارجح میکنیم، به عنوان مثال چون شخصی از من یا من نوعی گلایه داره طرف دیگه دعوا رو میگیره که آن هم برای خواننده قابل تشخیص هست (با توجه به سابقه دیدگاه ها)، نظرتو به یکی از کامنتهای ویدا در همین مورد جلب میکنم( به هیچ عنوان این مطلب به عنوان توهین به ویدا نیست)تو بحثی که بین من با شناسه آشنا و آرش پیش امده بود ایشون اظهار کردند که صحبتهای من یا همون آشنا منطقی تر به نظر میرسه اما به محض اینکه متوجه شدند آشنا همون رهگذر هست تغییر موضه دادند و رهگذر رو یکی از دشمنان قسم خورده اینجا قلمداد کردند،
من گلایه نکردم از ایشون به خاطر این تغییر موضع اما این مساله کمک کرد تا درک بهتری نسبت به خانمی که در پس تحصیلات زیاد و منطق خاصی که من بهش احترام میگذارم و در خیلی از مواقع باهاش همسو هستم(غیر از مساله فیمینیست نوع غیر قابل قبول ایشون) باور کنم که در بعضی از موارد در بحث با ایشون مسائل جنسیتی و روح ظریفتر یک زن رو لحاظ نکردم( نپرس چرا این مساله رو در مورد خنگه لحاظ نمیکنی،چون از دید من یه خانوم با یه فلان متفاوت هست)
یا در پأرهای از موارد من اتفاق نظر تو و امید رو از این دید میبینم که میخوای لج بعضیها رو در بیاری به همین علت از واژه سرورم استفاده میکنی یا خرزهره که از بعضی از محاورات مداوم و بی ربط به موضوع بحث بعضی از خانومهای اندرونی ناراضی هست و این انگیزه حمایت از امید میشه.
Parvaaz گفت:
@ جوات
شما که میتونی اینقد قشنگ بنویسی و تحلیل کنی، چرا هی به این و اون گیر میدی برادر من؟ با این کارت ما رو از قلم و اندیشت محروم میکنی که اصحاب وبلاگ کامنتهات رو بلاک کنند. اگر هم بهت گیر دادند خواهشاً بگذر. برای من آشنا شدن با تفکرت راجع به موضوع مورد بحث و سبک بیان تفکرت ارزشمند هست. به قول حاج آقا تهرانی
وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (سورهفرقان،آیه63)
بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانی هستند كه با آرامش و بی تكبر بر زمین راه میروند; و هنگامی كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند(و با بی اعتنایی و بزرگواری میگذرند
ناشناس گفت:
@ همه فضولهای
من با کارمند بابام رابطه ندارم، اون آقا کارمند خودمه تو شرکت بابام، مدتهاست از همسرش جدا شده، فقط مونده به کوری چشم شما رسما» طلاق بگیره!
ضمنا»
جهت اطلاع اون گروه از ابلهانی که به هر مناسبتی این موضوع رو پیگیری می کنند عرض شود من و دوست پسرم با توافق دو جانبه با هم رابطه داریم. من راضی، اون راضی، گور بابای ناراضی!
حالا چرا بعضی ها از کامنت من که خطاب به شخص خاصی نبود بهشون برخورد حکایت چوب و گربه دزده است؟؟؟
لی لی خنگه گفت:
@Parvaaz
این که حرفهاتو به کلام خدا و یا احادیت پیامیر و امامان مستند و مزین می کنی، داره باعث می شه به صحت کلامت کم کم بهت ایمان بیارم، ای مرد خدا….
لی لی خنگه گفت:
@ همه فضولهای
من با کارمند بابام رابطه ندارم، اون آقا کارمند خودمه تو شرکت بابام، مدتهاست از همسرش جدا شده، فقط مونده به کوری چشم شما رسما» طلاق بگیره!
ضمنا»
جهت اطلاع اون گروه از ابلهانی که به هر مناسبتی این موضوع رو پیگیری می کنند عرض شود من و دوست پسرم با توافق دو جانبه با هم رابطه داریم. من راضی، اون راضی، گور بابای ناراضی!
حالا چرا بعضی ها از کامنت من که خطاب به شخص خاصی نبود بهشون برخورد حکایت چوب و گربه دزده است؟؟؟
Rahgozar گفت:
مرد شور خودتو، دوست پسرتو، باباتو شرکت زپرتیشو همه رو با هم یه جا ببرن
نکبت خل، همه که این خودت خنگ نیستند. مگه اون جناب ناراحت با چند نفر به قول خود خرت دیالوگ داشت.
جربوزه نداری مستقیم اسم ببری، پس خفه شو و زر مفت نزن، موجود سراپا نکبت
زنهای کثیفی مثل تو هستند که آرامش زندگی مردم رو بهم میزنند، و مردای عوضی و ک****س لیس و بی جنبهای مثل اون مردک خر که میون اینهمه آدم عاشق کثافتی مثل تو شده، از طرف من بشش بگو همه کردن و رفتند تو نکرده موندی.
تنها جنبه مثبت داشتن زنی مثل تو اینه که آدم ته صف وانمیسته، همین
اگر داستان کثافت کاریهات نقل قول مجلس میشه واس خاطر اینه که جأ نماز آب نکشی واگر نه هیچ کسی از تو بیشتر از این انتظار نداره، پس ادای مصلحان اجتماعی رو در نیار.
ليلی گفت:
ممنون همنام.
ولی چرا حتماً بايد يه جايی خالی بشه خانم لی لی؟ چرا بايد حتماً ديگران با خاک انداز پشت سر ما بايستن که ما خالی بشيم که به مردم تو خيابون… و و و؟!
چرا مردم بايد تحمل کنند؟
داستان سوزن و جوال دوزه .
نسوان گفت:
🙂 boos azizam…take it easy
آدم ناراحت گفت:
نیکیتا جان
خوب بود.
فقط احساس میشه که یه مقدار عجولانه نوشته شده ، میتونستی خیلی قشنگتر درش بیاری.
سوژه کاملا قابل بحث و جالبه .پیشنهاد میکنم در این مورد با هم بنویسی اما با شکیبایی بیشتر.
نیکیتا گفت:
در زندگی روی دورِ تُند شکیبائی کیمیا میشه ناراحت جان . ولی چشم
ناشناس گفت:
راستی لولیتا….
راستی چی شده که کامنت پاک نمی کنی؟
نیکیتا بهت اجازه نمیده که زیر پستهای اون کامنت پاک بکنی؟
مثل اینکه نیکیتا هنوز نیومده کلی میخ خودشو سفت کرده؟
Gideon Yasari گفت:
لولیتا اگر بخواد میتونه پاک کنه ، منتها میدونه چیو پاک کنه؟!
ملت بهمدیگه فحش بدن و بزنن توسروکله ی همدیگه اشکالی نداره ، مشکل اینه که برای خوانندگان عزیز سوال پیش نیاد مردم نقد نکنن.
مشکل لولیتا آگاهیه ، ایشون با آگاهی تا اونجایی موافقه که منافع شخصیتیش در فضای وب زیر سوال نره .
ایکاش اینو رفقا درک میکردند و یا حداقل مقداری به این موضوع فکر میکردند که چرا تا این حد سلیقه ایی با کامنت ها برخورد میشه !!!!
به خصوص دو دوست ساده لوحمون : پرینس و فاک!!!
من اعتقاد دارم آدمارو بر اساس اعمالشون بسنجید و نه بر اساس گفتارشان و در اینجا و در این وب اعمال لولیتا نشانه ایی از فاشیست دیکتاتوری استبداد کینه و خشم افراطی کور و بی منطقه .
ناشناس گفت:
جواتی تکی بخدا. ای والله
+++++++
کاپیتان بابک گفت:
جواتی گرامی
شما همیشه فریاد میکردی که لولیتا چنان و بهمان است، سانسور میکنه، دیکتاتوره، از خامنه ای و ا.ن. بد تره
آنقدر این حرف ها را نوشتی که من که باور نمی کردم، سانسور کردن لولیتا را جلوی چشمان خودم دیدم و راستشو بخوای هم ناراحت هم خجل شدم. یعنی رفتم به کامنت شما جواب بدهم، دیدم ای دل غافل، دیگه نیست. پنداری دود شد و به آسمان رفت. اوریکا ای ایهالناس، بدانید و آگاه باشید: لولیتا سانسور می کنه. خودش هم آخر همان پست نوشت که به این کار ادامه خواهد داد
ولی شما هم، با پوزش، زیاده روی میکنی دادا. لولیتا را با رهبر مسلمانان جهان که دعا میکنم تا ظهور امام زمان زنده بمونه، یکسان دانستن و مقایسه کردن کمی آب نمکش زیادیه
یک طرف، لولیتا را یک زن ایرانی می بینم. دکترغریبی که مثل صد ها هزار حرفه ای دیگراز اقشار تحصیل کرده، از میهنش فرار کرده. من با او بخاطردرغربت زیستن و کافر بودنش احساس نزدیکی میکنم. وبلاگ خوبی راه انداخته اند که پاتوقی شده برای تبادل نظر. نصف خوبی این وبلاگ در کامنت دونیشه. خود من، اگه شما بر و بچه ها نبودید، شاید بعد از مدتی نمی آمدم، یا کمتر می آمدم. شاید من هم ساده اندیش باشم، ولی با اینکه مطمئن هستم ماموران سایبری جیم الف این وبلاگ را تحت نظر دارند، آنطور که شما تلویحا اشاره کرده ای، نسوان مطلقه را «مشکوک» نمی بینم.
طرف دیگر، رهبر مسلمانان دنیا خامنه ای، بزرگترین دزد تاریخ بشریت، علاوه بر اینکه در میهن ما خدا شده، 2 ارتش عزیز حماس و حزب الله را هم در لبنان نگهداری و ساپورت میکنه. جوونای بیگناه ما را هم که بولایتش تف انداختند میکشه…
تعارف بلد نیستم، خوشحالم که اینجا میمانی و کامنت میگذاری. کامنت ها ی این پست هم که بیشترشان دیگر حمله و پرخاش و اتهام نبود، فعلا دیلیت نشده و از سخنان شیرینت لذت می برم
اینجا باز هم به لولیتا بند کرده ای و به شخصیت او حمله می کنی. این همان خالی بندی است که از من پرسیده بودی کدام خالی بندی داداج؟! دوست من، این پست را نیکیتا نوشته. من هم اگر جای لولیتا بودم، در مقام یکی از ادمین های این وبلاگ، برایم سنگین بود. یکی دوبار تحمل می کردم و سرانجام واکنش منفی نشان می دادم. میگویی لولیتا با مردان دشمن است. اولا که so what? دشمن باشه. ثانیا یکبار گفتی و خواندیم. بقیه را به شعور ما واگذار کن. در خانه اگر کس است….
حقیقت اینه که شما بغیر از سانسور کردنِ (بجا یا بیجای) لولیتا، چیزی از زندگی شخصی او، جز آنچه خودش، راست بنویسه یا افسانه پردازی کنه، نمی دونی. بنظر من حتی اگر میدونستی، شایسته نیست به آن حمله بکنی و زیر سئوال ببری
اینکه لولیتا یا ویولتا، حتی سکسولژیستِ رزیدنتِ محله، اسکارلت کجا و با چه کسی میرود یا نمیرود، برای من ارزش خواندن ندارد. اگرجوگیربشوم که در بحث های شخصی- سکسی- آرتیستی منهم وارد بشوم، تلاش میکنم اگر چیزی بگویم، در باره نوشته باشه نه نویسنده
ببخشید کمی طولانی شد
نسوان گفت:
کاپیتان عزیز.. چون اسم من رو بردی لازم می بینم توضیح بدم. اگر شما الان چند ماهه با ما همسفر هستید من این وبلاگ را دو ساله دارم با همه ی مشغله ام می چرخانم و هدفم هم تبادل ارا و نظر در آن بوده و این ادعایی است که دارم و فکر می کنم توی وبلاگ های فارسی کمتر دیده بشه.
من با هیچ نظر و چالشی مخالف نیستم. این پرسونا که با نامهای مختلف و از جمله «جوات» در این مکان می نویسد هدفش به هم ریختن این جو است. من ایشان را بطور جدی تحف نظر داشتم و می دونم که چه جوری با بازی های روانی مختلف سعی می کند اغتشاش ایجاد کنه… بعد از مدتی اگر بهش مجال بدی همه جا را پر از کامنت های بی ربط و با فحاشی می کند نمونه اش زیر همین پست و پست قبلی است. ایشان مثل علف هرز اگر هر ازگاهی چیده نشود همه جا را بر می دارد و این جفا در حق من که نه ، در حق بقیه ادمهایی است که اینجا می آیند می روند. بله من کامنت های این شخص خاص را به ناچار گاه حذف می کنم. کاش شما هم به جای اینکه از این رفتار خجل بشوید اندکی اطمینان به باغبان پیر این باغ داشتید.
کاپیتان بابک گفت:
1- ممنون که توضیح دادی.
از ژوئن 2010 تقریبا یکسال و نیم است اینجا هستم. چند ماهی است تخم کفتر خورده ام.
اینایی که گفتی را میدونم. من اینجا و خیلی جاها زیادی صلح طلب هستم. باورکن مدتیه تو سرم افتاده که کاش رهگذر با لی لی خنگه خوب بشه. کاش می تونستم….دست خودم نیست، اینجوریم
2- من خجل شدنم برای این بود که حرفای جواتی را (در مورد سانسور) باور نکرده بودم، نه چیز دیگه که شما دلت بگیره
3- وقتی اطمینان به باغبان نداشته باشم، میذارم میرم پی کارم. کارت از دید من درسته و
nothing is perfect
جوات یساری گفت:
با سلام به کاپیتان عزیز ف هرچند هم عقیده نیستیم در بسیاری از مواقع اما از صداقت و ایرانی بودن شما لذت میبرم . و اما خانوم داکتر
سرکار خانم من در این پست فقط و فقط با نام جوات کامنت نوشتم شما مجازی تا اخر عمرت با این توهم زندگی کنی که جوات به قصد برهم ریختن اینجا مونده اینو هم میتونی بعد از خوندن پاک کنی چونکه تقر
بنده به قدری از پرسونای جوات خودم لذت میبرم که بخ ندرت دقت کن به ندرت کاراکتر دیگری به وجود میارم اوناهم اسپم تولیم نمیکنن.
یعنی اصلا در شان خودم نمیدونم اسپم تولید کردنو …ولی خوب به قول رهگذر از آزار و اذیت بدم نمیاد یا به قول کاپیتان نمک غذا و شوریشو شاید بعضی وقت ها بیش از حد بالاببرم . اما اینکه فکر کنی میام سیصدتا کامنت بنویسم یا واقعا متوهمی یا داری توطئه میکنی . من گذاشتم رو این حساب که داری توطئه میکنی ، بعید میدونم تا این حد ذهنتون بدوی و پیش پا افتاده باشه …. یعنی با تمام مخالفتی که باهات دارم … ذهنتو الکن و ساده نمیدونم … تو داری توطئه میکنی …. با من بدی پدرکشتگی داری … میخوای شخصیت مجازی بنده رو لجن مال کنی … واضه تو با هرکی بد باشی سکوت نمیکنی … عقده ایی و سادیسیمی به جنگش میری …. من اولین و تنها کسی نیستم که به نیش تهمت و دروغ هات گرفتار شدم….
به هر حال من با تو و شخصیت ذهنی که داری بدم متنفرم . از همه ی دیکتاتورها متنفرم.
چه لولیتا باشه و چه خامنه ایی
دیکتاتور متکبر متوهم و خود بزرگ بین همیشه رو مخه …مذهبی یا غیر مذهبی بودن .. زن یا مرد بودن و با سواد یا بیسواد بودن خیلی مهم نیست … مهم اون متکبر بودن و چس دماغی اومدنه که تو داری .
منم نقد میکنم . .. با سبک خودم … میتونی تحمل کن میتونی بمیری میتونی بیخیال باشی میتونی پاک کنی … اونش به من ربط نداره .
.
.
.
.
به هر این یک نامه ی سرگشاده هست … امیدوارم حذف نشه …
تو اگر به شعور دیگران اعتماد داشته باشی حرف از آشوب نمیزنی ….. با 4تا کامنت من آشوب نمیشه … اینکه یه نفر بیاد صدتا کامنت تکراری بنویسه شاید هرج و مرج بشه … اما با کامنت نوشتن من نه … تو پدر کشتگی داری…
… حال تایپ کردن ندارم امروز فقط استراحت rest
به قول گیتی حرف ها تکراری شده … بهتره هرکی مسیر خودشو بره چونکه
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی ماست آنچه البته به جایی نرسد فریاد است .
من نمیرم مگر اینکه به زور تکنولوژی بتونی سانسور و حذفم کنی
پایان پیغام
Rahgozar گفت:
کاپیتان عزیز و محترم
به احترام شما(خالی از هرگونه منّتی) یکبار دیگه آین داستان رو تعریف میکنم و قضاوت رو به عهده خودت که فردی با شعور و با کمالات پیدایت کردم میسپارم،
مدتی قبل من با آرش نامی بر سر مطلبی بحث کردم، بحث مردانه، گاهاً به مجادله کلامی میکشد. مطمئن هستم خود شما تجربه کرده آید.
در آین میان که صاحب نظران و عاقلان بی تفاوت به مجادله کلامی ما به کار خود مشغول بودند معلوم نشد که آین خنگه از کجا آمد و صفت مادر خود را به مادر من منتسب کرد، من سعی کردم با جوابی از نوعی که خودش میفهمد مجادله را در همان پست با نفهمش تمام کنم، اما خودش در پست بعد اقرار کرد که قصد ریختن کرم مختصری داشته(نقل به مضمون). بعد از آن بدون هیچ پیش زمینهای در مباحث کلامی سعی کرد تا پسوند نامش را به من بچسباند، در چند مرحله سعی کردم ندید بگیرمش، مثل کسی که مگسی مزاحمش میشود در را باز گذاشتم تا برود اما ظاهرا از حسن نیت من برداشت کج کرده بود ماند و به کرم ریختن ادامه داد
وقتی مگس مزاحمت میشود، ابتدا به ساکن در را باز بزار تا برود، اگر رفت فبه المراد، اما چناچه نرفت اگر دم دست بود چنان بر سرش بکوب که دنیایش شود عین اخرت یزید، اما اگر دم دست نبود با پیف پاف فراریش داه،
هر چند بوی بد پیف پاف خود آدم را آزار میدهد اما چارهای هم نیست.من در خیلی از مباحث پیش آماده در نقطهای ایستادم و پیشتر نرفتم، طرف مقابلم درک کرد و وی نیز ادامه نداد(مثل همین آرش) اما آین یکی شرم را خرده و حیا را قورت داده، آدمش میکنم
البته خودش پیشترها در پرده دری و بی حیائی دست پری بلنده را از پشت بسته بود،
کاپیتان من نمیایستم تا هر هرزه بی سرو پأ و معلوم الحالی بیاید و صفات خانوادگیش را به من منصوب کند و صرف خواندن چنتا کتاب روانشناسی که آین روزها در مغازههای سبزی فروشی تهران در آن سبزی میپیچند و به دست مشتری میدهند مرا قضاوت کند، یکبار ندید میگیرمش. دوبار ندید میگیرمش اما دفعه سوم از خودش بد تر میشوم.
شرمندهام که شما در آین میان لطمه میخورید، اما شرمنده هستم که خدمتت عرض کنم که به هیچ عنوان اجازه نمیدهم آین سلیطه به پرو پایم به پیچد،
کاپیتان بابک گفت:
جوات عزیز
ممنونم از پاسخ شما. منتظر خواندن نقد های شما، به سبک خودتان، در آینده هستم که امیدوارم – دور از دشمنی و پدر کشتگی- در بارۀ نوشته های وبلاگ باشه
جسارت و دخالت مرا هم به حساب صداقت و ایرانی بودنم بگذارید
کاپیتان بابک گفت:
رهگذر عزیزم
خوشحالم که از اینجا گذر کردی و جریان را توضیح دادی. حمل بر تملق نباشد، من شما را به دلایل گوناگون دوست دارم. نوشته های شما را با لذت می خوانم و کاراکترِ محبوب من شده ای. فکرت باز و بزرگ است. اهل ذوق و ادب هستی. شاید بهترین خصوصیت شما راستگویی و انصافت باشد
آن دعوای شما و آرش را که به اتصال زیرپوش والدین محترم به آنتن تاکسی های کانادا منجر شد، بیاد دارم. بله، صحبت های مردانه، گاهی از روی عصبانیت به زیرپوشهای خواهر و مادر طرفین منتهی می شود. دخالت لیلی خنگه را آنجا، اگر همان دعوا بود، یادم نمی آید چون بیشتر روی حرفهای شما و آرش متمرکز شده بودم
بهر روی، این چنین که نوشتید، «کرم ریختن» لیلی خنگه خارج از محدوده و اشتباه بوده
توجه کنید کمی بالاتر از پرینس خواستم که از موضع و اعتقادش نگذرد
حرف من اینجا مبحث دیگری است. اگر شما با والا منشی آن اشتباه را پشت سر بگذارید و براهتان ادامه بدهید، زیبا و شایسته تر است
یکی از بهترین خاطرات من اینجا روزی بود که شما و آرش روبوسی کردید
اینرا هم بگویم که اگر شما به پرخاشتان به ل ل خ، که اخیرا یکطرفه شده است، ادامه بدهید، من لطمه نمی خورم. نگران من نباشید
jAvAt YaSArI گفت:
@Parvaz
مر30 قربان، اتفاقا بنده چند روز پیش از چندفنر از جمله شما تقاضا کردم به دلیل بضاعت مالی اندک وکالت تسخیری مارو به عهده بگیرید اما این نامرد لولیتا دادخواست شکوائیه و همه ی مدارک حقوقی رو منهدم کرد.
الانم نمیدونم این کاغذ ما به دست شوما میرسه یا نمیرسه 😉
Parvaaz گفت:
@ جوات
وکیل تسخیری رو که نباید شما تعیین کنی که!! ؛-)
قابلی نداشت.
خرزهره گفت:
به رهگذر:
با شما هم عقیده ام که گاهی بحث های خوبی در این مکان داشته ایم.
به دلیل برخورد گزینشی نویسندگان با کامنتها شخصا دیگه تمایلی به نظر دادن ندارم. فکر میکنم تعدادی با من هم عقیده باشند چون مدتیه نیستند.
خرزهره گفت:
به جواد:
هستم ولی حسش نیست
جوات یساری گفت:
اتفاقا منم به خانم ها غیبت خیلی هارو یاد آوری کردم ولی پاسخ چیزی جز ….. …. .. …. نبود :rol:
اینجوری پیش بره منم آبستراکسیون میکنم
Parvaaz گفت:
@ رهگذر عزیز
یه رفیقی داشتم به اسم مجتبی (مجی) بچهٔ نازی آباد بود، یادش به خیر. اون موقع، جوونیها، که کرباسچی کشتارگاه رو کرده بود فرهنگسرای بهمن بود، فکر کنم، دقیق یادم نمیاد. کشتارگاه رو برده بود بیرون تهرون، خلاصه این رفیق ما هم گیر داده بود بریم تمرین بهمن رو ببینیم که اون پایین تمرین میکردند. اون موقع همهٔ این پیر پاتالهای الان، مثل مجیدی،استیلی،.. تو بهمن بازی میکردند. منم کشته مرده فوتبال اونم در سطح ملی چند بار رفته بودم سر تمرینات اینا. بچههای پایین شهر همه با مرام بودند این مجتبی از همه خاکی تر. یادش به خیر. غربت امان نداد قبل فوتش ببینمش. یادش گرامی.
Rahgozar گفت:
زلیخا گفتیو کردی کبابم، منم میرفتم اونجا واسه دیدن تمرین بهمن، خوب یادم میاد، خیلی خوب
Parvaaz گفت:
@ رهگذر
نکن این کار رو آقا جون، نکن، خوبیت نداره. ملت احساسات دارند.
ممنون.
Rahgozar گفت:
پرواز، یه جواب تصویری واست گذشتم باید نسوان زحمت آزادیشو بکشن،اما رفیق سفر کردمون، تا یادش تو دلت هست هیچ جا نرفته، بعضیا رو وقت که چشو میبندی باید دید
Rahgozar گفت:
dear nesvan, would you please release my respond to parvaz
thanks
agost گفت:
نوشته در انتها جالب شد، اما مثل سایر نوشته هات اوایلش خیلی گنگ هست، خواننده نمیدونه نویسنده چی رو داره دنبال میکنه، از این شاخه به شاخه دیگه میپره، از نظر من بخش اول نوشته با بخش دوم هیچ همخونی نداره.
EhSAN گفت:
در اینکه ما میتونم در جاهای دیگه نوشته های بهتری پیدا کنیم و بخونیم شکی نیست و این نوشته هم بی عیب و نقص نیست. متنوع بودن مباحث در نوشته , بی ربط به هم نیست و در نوشته های قبلی هم همینطور بوده و در اغلب موارد ساده و با موضوعات سطحی و شاید تکراری یک نوشته خوب را دیدیم و لذت بردیم.
البته اختلاف نظرها هم منجر به قضاوت شده و همینطور هم هست مثلا دوست عزیز کاپیتان هم اشاره داشت که موضوع بکارت کلیشه است و بحث های مهمتری وجود داره و این حرفها…من این نوشته رو به هیچ وجه محدود به یک موضوع خاص نمیکنم . نوشته از آن جهت زیباست که تمثیلش زیباست .
و البته به هیچ وجه جنبه خشم و غیظ برای بیان حقیقت را دوست ندارم همانطور که نویسنده دوست ندارد و به نظر من دلیل آن سیخ آتشین جز بی اعتمادی از عروسک خیمه شب بازی نیست. ما خیلی ساده ایم که در برابر عروسک و حرکاتش خشمگین میشیم. ضعف از ماست. ما به ارزشهای خود بی اعتمادیم و به حقایق بی اعتمادیم که واکنشی تند در مقابل پدر و مادر داریم.
(ما گاهی به خود بی اعتمادیم که ناسزا می گوییم و آن را اصلاح میدانیم)
و به نظر من در این نوشته ربط آن حالت بی حال و چروکیده به خواننده واگذار شد . آیا من عروسک غضب خود بودم یا آن زن عروسک عرف . زیبایی نوشته های نیکیتا رو اتفاقا در همین شاخه پریدنهایش میبینیم. نوشته خوب کاملا معلومه. البته اذعان دارم که انتقاد دوستان باعث تمجید از این نوشته شده و ما نویسنده خوب و نوشته خوب زیاد داریم.
دوست دیگه ای اون بالا گفت ایا اون سیخ به چشم تو هم رفت؟
من میگم بله و البته به چشم همه رفته و میرود . ما اینجاییم که این سیخها رو ببینیم ..مثل پست قبل که بچه گانه ترین
racism رو دیدیم وقتی تبعیض و اختلاف طبقاتی رو به گردن همدیگه انداختیم…و از هم متنفر شدیم .. یا خود من وقتی اسیر بندهای غضب شدم و کار به فحش و ناسزا و مسخره کردن دیگران رسید
دوستان بسیار احساسی برخورد میکنند و بسیار سطحی . من دلیل این همه مخالفت رو نمیدونم . از نوشته اول نیکیتا که خودش را معرفی کرد و عکس العمل دوستان در آنجا می شد این برداشت رو کرد که خوانندگان اکثرا میخوان نوشته رو جویده شده در اختیار داشته باشن و این وسط اگر به بکارت یا تیز هوش بودن اشاره شود دوستان همان را نکته برجسته نوشته میدانند.
البته اکثر اون اسامی متنوع بالایی که به یاوه گویی مشغولند حرفی برای گفتن نداشته و ندارند . حرفهای تکراری و خسته کننده
فرقی هم نداره کی بنویسه .. اگه با ارزشهای اونها مغایرت داشت ناهنجار و بدرد نخور و گمراه کننده و بی ارزش و …است
و هر نقطه ضعفی از قبیل گذشته نویسنده و خاطرات و نبود آزادی بیان و این اراجیف را بکار میگیرند برای بی ارزش نشان دادن
نوشته. شما اگه به غیر کاپیتان و یک یا دو نفر دیگه که دلیل اوردن برای حرفشون کس دیگه ای دیدید به ما هم بگید تا طوماری از اراجیف را در بالا نخوانیم و وقت خود را دیگر در کامنتهای این وبلاگ به هدر ندهیم.
نیکیتا گفت:
به شخصه ارادتی که وبلاگ نسوان دارم همین چند صدائی نوشته هاست . یعنی از نوشته ی به قول تو راحت الحلقوم تا نوشته ی لایه لایه . که هر کدوم طیف خاصی رو جذب می کنند . من هم روزهای اول از بلوای اندرونی تعجب کردم . ولی باید قبول کرد که این عین خود واقعیته . قسمت خوب ماجرا اینه که در این آشوب، صداهای موزون و متعادل هم به گوش می رسه . که فکر می کنن و با دلیل و استدلال ، موافق یا مخالفن . اینها از خودشون نظر دارن و معمولن حتی برای مخالفت احتیاجی به ناسزا یا تحقیر پیدا نمی کنن . به نظر من اینها هم اگر با هم وارد گفتگو و مراورده میشدن ، هم اندرونی روشن تر میشد و هم شما از خوندن کامنتها احساس هدر شدن وقت نمی کردی. من بر خلاف لیلی که بالاتر گفته «اونها بی شمارند» فکر میکنم که اونها به طرز جالب توجهی مستعد در پیدا کردن همدیگه و همصدا شدن هستن ( اونهم به آوای بلند) …
behrouzbh گفت:
شناسی
جشنها و آیینها
روزنوشت
کتیبهها و متون کهن
گاهشماری و تقویم
گوناگون
خبرخوان
« سرود مانوی انگد روشنان
تکملهای بر حقوق زنان در دین زرتشتی
رضا مرادی غیاث آبادی
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰
از خوانندگانی که نوشته قبلیام در مورد حقوق زنان در دین زرتشتی را خوانده و یا در رسانههای دیگر منتشر کرده بوده بودند، تقاضا میکنم بخش زیر را نیز بدان بیفزایند:
در دین زرتشتی عصر ساسانی مجازات زنان نه تنها بخاطر گناه خودشان، که حتی بخاطر جرم و گناهی که مردان مرتکب شده بودند، امری متداول بود و به سختترین و باورنکردنیترین شکل ممکن اجرا میشد. در نمونهای از این مجازاتها که در اوستا آمده است، چنین مقرر شده که چنانچه مردی سگآبی را چنان بزند تا بمیرد، میباید برای مجازات و کفاره گناهش، یکی از خواهران یا دخترانش را به خزانه موبدان و یا به خود موبد واگذار کند (احتمالاً برای مدتی موقت و نه دائمی). این خواهر یا دختر میبایست باکره و پانزدهساله باشد تا موبد او را به خود بپذیرد.
نوع دیگری از مجازاتها سبکتر است و برای نمونه عبارت است از: تقدیم خوراک کباب به هجده نفر از موبدان یا تقدیم تعدادی رختخواب با زیرانداز و روانداز و بالش به آنان.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، جلد چهارم، صفحه ۲۴۴۷ و ۲۴۴۸؛ همو، ترجمه و شرح وندیداد، جلد سوم، صفحه ۱۴۳۴ و ۱۴۶۳٫
گفتارهای دیگر:
حقوق زنان در دین زرتشتی
فعالان حقوق زنان و بیتوجهی به تناسب حق با وظیفه
آیین مزدک به روایت دینکرد: تنها متن بازمانده از گفتگوی مزدکیان با روحانیت زرتشتی
انتشار مأخذی مهم در زمینه ثنویت زرتشتی
خویدوده: ازدواج با محارم در دین زرتشتی
با زنان کلپورکان: سفری مهیج به هشت هزار سال پیش
نکاتی پیرامون جشن نوروز: مسئله تحویل سال و به رسمیت نشناختن نوروز در دین زرتشتی
ح.الف گفت:
کو گوش شنوا؟
کاپیتان بابک گفت:
دین زرتشتی یکهو از کجا در آمد بیرون؟
با اینکه ظاهرا چندان ربطی به این پست و یا کامنت ها نداشت، هیج کاری ندارم
بمن چه؟ از این بدترو نامربوط تر را اینجا نوشته ایم
ولی شما لابد از نوشتن اینها منظوری دارید که لزوما مشخص نیست
خوب، متوجه شدیم که دین زرتشتی هم بسیار عقب افتاده بود
کدام دینی هست که مرخرف نمی گوید؟ اگرمی دانید، لطفا آنراهم با ذکر مرجع معرفی بکنید
ma گفت:
حالا من چطوری بیام اینجا و مث همیشه بگم که عاشقتم ؟!
چطور بگم تا بعضی رهگذرا هزار تا فحش چارواداری نثارم نکنن ؟ ها ؟ چطوری ؟!
بعدشم مگه ک.. لیسی بده ؟ مگه چه اشکالی داره ؟
از نظر بهداشتی نمیدونم اما از نظر شرعی و مذهبی ، اونا رو ارجاع میدم به کتاب حلیه المتقین تا ببینن چقدر حدیث معتبر و ثقه داریم که فرموده اند هیچ اشکالی نداره این امر .
مثلا جایی آمده است که از امام صادق علیه السلام سئوال شد در خصوص نگاه کردن به فرج زن . حضرت فرمود عیبی ندارد . پرسیدند از بوسیدن فرج زن ، فرمودند چه لذتی از این بالاتر !
احتمالا سئوال کننده کم رو بوده و خجالت کشیده است بپرسد و لیسیدن ک .. زن . که اگر میپرسید یحتمل جوابش مثبت می بود .
حال چگونه است که برخی رهگذران مومن و متدین از این امر پسندیده و تائید شده – لیسیدن – به عنوان فحش استفاده کرده و مردان را متهم به آن می کنند ؟!
واقعا که عجیب است . که حتی عجیب غریب است …
بگذریم . حالت چطوره ؟ خوش میگذره اون بالا ؟ چیه ؟! ناراحتی ؟!
ناراحت نباش . از قدیم گفتن دختر – زن – پل هست و مردم رهگذر . رهگذر جماعت هم وقتی رد میشه خب یه چیزی میگه دیگه . شما به دل نگیر . بیخیال جماعت رهگذر …
بی خیال . بی خیال و ایمان بیار . ایمان بیار به آغاز …
ای بابا . اومدیم دو کلوم اختلاط عشق و عاشقی کنیم با این عزیز دل ، سر از معقولات و … در آوردیم . و عاشق را چه کار به معقولات . به عقل . عشق کجا و عقل کجا . معقولات کجا . بذار توو حال خودمون باشیم . آره قربونش .
جوات یساری گفت:
نکته جالبی کشف کردم ، اینجا چقدر ملا و آخوند زیاد داریم همه یه جورایی درباره حلیه متقین اصول کافی حدیث آیه و قرآن آگاهی و اطلاعات دارن در حد آیت اله بهجت !!! حتا نویسندگان وبلاگ نیز از این قاعده مستثنی نیستن، علت چی میتونه باشه؟!
من تا حالا چندین نوبت نام امام ها اولویتشون حدیث آیه یا یک موضوع مذهبی رو اشتباه گفتم ((البته از قصد و گرنه همرو فول بلتم)) و سریع در هوا همین رفقا و بروبکس آنتی مذهب اومدن و ایراد کارو یادآوری کردن .
نمیتونم اینو به حساب تحقیق گر بودن بچه ها بزارم ، یعنی با عقلم جفت و جور نمیشه که یکتفر صرفا برای تحقیق رفته قرآن خونده یا حدیث خونده .
من فکر میکنم اونایی که افراطی ضد مذهب تشریف دارن یه زمانی افراطی مذهبی بودن و … نمیدونم به هر حال یه چیزی با یه چیزی باید ارتباط داشته باشه البته نه از نوع ارتباط شقایق و گودرزی!!!
یکی دوتا از حلقه های زنجیر گم شده ،
راستی حلقه ها پیش کیه ؟!!?
Rahgozar گفت:
ابجومو میرم بالا به سلامتی گاو که نمیگه من، میگه «ما»
پاملا گفت:
آره من اینجام شما کی هستی؟
50 ساله گفت:
سلام . بعضی ها در اين کامنتدونی هستند که مِیخوان فضای اينجا رو نامطلوب وغير مفيد کنند و ميکنند قبلا در اينجا يه چيزی ياد ميگرفتيم ولی فعلا اوضاع اينجا واقعا اسفناکه . البته يه چيز ياد گرفتيم ان هم کردن بيش از 20 انسان (آقا و خانم ) در عرض يه روز و بدون هيچ ناراحتی . بنازم به اين کمرمقاوم
راستی من يکی از خوانندگان وبلاگ نقطه بودم اگه کسی ازش خبر داره به من خبر بده ممنونم