ها، چی داشتم می گفتم؟ آها…خلاصه ،جونم براتون بگه که چندی بعد از ازدواج فهمیدم که کلید اصغر به قفل بی صاحب مونده ی من نمیخوره این شد که به صرافت افتادم که از یک مشاور کمک بگیریم. وقتی ماجرا رو با اصغر در میون گذاشتم به شدت ترش کرد و گفت که اولا ما هیچ مشکلی نداریم و دوما اگر هم داشتیم حاضر نبود بیاد پیش یک غریبه خصوصی ترین مسایلش رو بازگو کنه. توضیحا باید بگم که اصغر از اون آدمهایی بود که فکر می کرد با انکار کردن صورت مسئله مشکل حل میشه.. از طرفی یک جورایی هم راست می گفت. این من بودم که ارضا نمی شدم و ظاهرا این مشکل خودم بود. برای همین هم تنهایی بلند شدم رفتم مشاور.
در اطاق آقای «ب.ن» مشاور را که باز کردم مردی حدود سی و پنج شش ساله و خوش قیافه از پشت میز بلند شد و به استقبالم اومد ودست دادیم. سلام و احوال کرد و گفت که از طریق خانم دکتر فلانی من رو می شناخته و منتظرم بوده.. خلاصه من روی یک مبل خیلی نرم نشستم و بعد از کمی به خودم پیچیدن ماجرا رو تعریف کردم هنوز حرفم تموم نشده خودکارش رو روی میز انداخت و گفت «طلاق بگیر». در حالیکه هاج و واج مونده بودم گفتم هان؟؟ از پشت میزش بلند شد و اومد نزدیک تر، توی چشمم نگاه کرد و گفت : فکر می کنی طلاق چیز بدیه؟ من خودم سه ماه پیش از زنم جدا شدم! گفتم آره ، شاید… اما من اگه میخواستم جدا بشم میرفتم دادگاه! اومدم اینجا که ببینم راهی هست که بتونم زندگیم رو حفظ ..پرید توی حرفم و گفت : نه! چه راهی؟؟ این مردی که تو توصیف کردی به درد یکی از اون زن چادری ها میخوره که گوشه ی شورتشون رو میدن اون ور می گن کارتو بکن زودتر برو و بعد تندی میپرن زیر دوش غسل کنن… این مرد به درد تو نمی خوره !بعد اومد جلوم وایساد و خم شد و دو تا دستش رو گذاشت دو طرف مبل و سیخونکی نگاه کرد تو چشمم و خیلی اروم گفت : سکس یک نوازش مداومه ، اون تیکه ی آخرشه که زن رو می برند توی رختخواب .همه ی رابطه ی یک مرد با یک زن نوازش باید باشه، زن مثل ویولن می مونه، مرد باید نواختنش رو بلد باشه تا بهترین صداها رو ازش در بیاره وگرنه بجای موسیقی ناهنجار ترین اصوات رو از توش بیرون میاره ..در حالیکه مثل لبو قرمز شده بودم بیشتر توی مبل چرمی مچاله می شدم اما با دقت گربه ای که یک موش رو توی سه کنج گیر انداخته باشه توی چشمم نگاه کرد واومد جلوتر، طوری که بوی ادکلنش با نفسم قاطی می شد و خیلی آهسته گفت: زن رو باید بویید، باید بوسید، باید لیسید،باید خورد، باید براش مرد… و من با خودم فکر کردم الانه که غش کنم! فکر کنم اگر یک کم دیگه ادامه می داد همونجا توی مبل ارضا می شدم. دست خودم نبود ، من ندید بدید و بی تجربه بودم و آقای»ب» با تجربه و جذاب بود و خودش هم خوب این رو می دونست . من تا قبل از اون اصلا تجربه نکرده بودم که یک مرد می تونه چنین بلایی سرم بیاره ،قلبم تند تند می زد و تنم مور مور می شد… نمی دونم چقدر اونجوری موندیم چشمهامون میخ شده بود تو هم و زمان وایساده بود تا اینکه انگار یکهو به خودش اومد ، با عجله صورتش رو کشید کنار، خندید و گفت فففف … دختر! نکن این کار رو با خودت، تو حیفی. بعد در حالیکه دور خودش توی اطاق راه می رفت سرش را خاراند و گفت ففففف…….. ،چقدر اینجا گرمه! بعد هم رفت و پنجره رو باز کرد. از فرصت استفاده کردم و کیفم رو زدم زیر بغلم و تشکر کردم و زدم به چاک.
از اون ماجرا بیشتر از پونزده سال می گذره اما نمی دونم چرا هروقت اسم مشاوره میاد من یاد آقای ب.ن می افتم. چند وقت پیش توی فیس بوک دیدمش اما من رو نشناخت، حق هم داشت. خدا می دونه چند تا زن رو روی همون مبل با مشاوره هاش به سعادت رسونده .. حافظه ی آدم مگه چقدر ظرفیت داره
پی نوشت : پست قبلی رو که می نوشتم یاد دو تا خاطره ی فراموش شده افتادم اما چون خیلی طولانی میشد و ممکن بود با خودتون فکر کنین که تخم کفتر به چونه ام بستم توی دو تا پست متوالی تا تنور داغه می چسبونم پشت قبلی که از مزایای مراجعه به مشاور غافل نشید.
GilaSsss گفت:
اول !!
عالی ای تو . تا مبتونی بنویس….
آقای روشنفکر گفت:
راست کردم ناموسن…من اگه جای مشاوره بودم نمیتونسم جلو خودمو بگیرم…… راستی چرا دست دادین با هم مگه محرم نامحرم حالیش نیس؟؟؟
GilaSsss گفت:
چقدر حرف زدن بی پرده درباره ی سکس خوب است !
ma گفت:
و ما بلد بودیم و او بلد نبود …
و ما بلدیم و او بلد نیست …
و ما …
بیخیال .
اگر که هر دو بلد بودیم یا هر دو نابلد ، که کارمان به اینجا نمی کشید .
که هی بیاییم قربان صدقه ی تو برویم . قربان صدقه ی یک عکس !
ناراحت نشی . بالاخره درسته که تو عشق مایی اما یه عکسی . یه عکس . اما خب . یه عکسی که انگار خیلی بلده . انگاری همه چی رو بلده . یعنی چشات میگه بلدی . خیلی بلدی .
خب وقتی اینجوریه ، چه بهتر که یه آدم بلد ، کار بلد ، با یه عکس نجوا کنه . با یه عکسی که بنظر میاد بلده . کار بلده .
بدت نیاد اما از قدیم گفتن کاچی به از هیچیه . یعنی خیلی ها که سر از یه جاهایی در میارن ، همچی ددری ی ددری هم نیستن . گاهی …
هیچی . خسته شدم . اصلن ولش کن . تو خوبی ؟!
یک رهگذر گفت:
من فکر می کنم این آقای مشاور هم به صورت خیلی احمقانه تری صورت مسئله را پاک کرده !!
اگر مشکل تو با اصغر فقط سکس بوده (مطمئن نیستم!) درما نها وآموزش های زیادی وجود داره ! که
حداقل باید اونها را یکبار امتحان کرد اگر جواب نگرفتی بعد به فکر جداشون افتاد !
درست مثل این که یک زن و شوهر بچه دار نشن بعد از 6 ماه بدون هیچ درمانی تصمیم بگیرن جدا بشن !!
پس ما با اجدادمون در دوران قاجار چه فرقی داریم؟
آیا ما هنوز هم دوست داریم که در برابر قضا و قدروسرنوشت(همان طبیعت) همان قدر تسلیم و دست وپا بسته باشیم که فتحعلی شاه (که بهتر بود اسمش را میگذاشتند شکست علی شاه) تسلیم بوده؟؟
کارآگاه گفت:
من فکر نمیکنم که اصلا آقای مشاوری بوده باشد و تمام داستان یک دروغ پردازی بزرگ بوده است. اولا خود داستان در توضیحش دارای نقص است. معمولا مشاورهای مرد در ایران با بیماران زن خود دست نمیدهندبه لحاظ مسائل مذهبی مردم. ثانیا هیچ مشاوری اینقدر احمق نیست که در جلسه اول به طرف بگه که طلاق بگیرخوب طرف اینقدر زرنگ است که هم از وی کمی پول بیشتر بگیره و هم اونو با خودش بیشتر آشنا بکنه. معمولا مشاوره چند جلسه طول دارد. سوماٌ مرد مشاور هیچوقت اینقدر از لحاظ فیزیکی به یک زن نزدیک نمیشه که بیاد دستاشو دو طرف مبل بذاره و …… اونم در جاسه اول
راستی در تمام اینها هم اینو بگم مثلا حتی اگه فرض بگیریم که تمام داستان هم درست بوده باشه به نظرم یک زن دارای کمبود شدید جنسی باشه که بیاد بعد از پنج تا ده سال دنبال یک مشاور ازدواجی که فقط یکبار پیش اون رفته توی فیس بوک بگرده و پیداش بکنه و تازه اونم به لیستش اضافه بکنه و انتظار داشته باشه گه طرف هم اونم به یادش بیاره!!!!!
تلله اکبر از دست بعضی زنها که تنهائی و بدون پارتنر سکس داشتن خیلی بهشون فشار می یاره و مجبور به اختراع کردن داستانهای شاخدار و باور نکردنی میزنن.
یادمه که اون اوایل میگفتی که با خودت ور میرفتی و حتی یک پست نوشتی که چطور زنها باید با خودشون ور برن.
به نظرم این فانتزی های فکری دردی ازت دوا نمیکنه.
به واقعیت زندگی بچسب.
زن ایرانی گفت:
شما خود شرلوک هولمز هستیها! !!!!!!!!بنده خدا نوشته که از طریق یک خانم دکتری آشنا بوده وقتی شما با یک رابط آشنا بری دکتر و خودتم مثل ویولتا دکتر باشی باهات دست میدن برای خود من اتفاق افتاده…
فعلان این ها رو ول کن …….برای تو چه فرقی داره نویسنده داره فانتزی می بافه یا راست میگه؟
به نظرم خوندن این وبلاگ دردی از تو هم دوا نمیکنه !!!
برو به واقعیت زندگی بچسب.
این که اینجا می نویسه وبلاگ نویسه.. تو چه گهی هستی !؟؟
یک رهگذر گفت:
کار آگاه جان خیلی مهم نیست که این داستان اصلا واقعی باشه یا نه !
شاید اصلا کل نسوان ها شخصیت های مختلف یک شخص مبتلا به (DID (MPD باشه!!
شاید اصلا کل نسوان ها براداران سیبل کلفت جنگ نرم سایبری باشن !!!
……….
مهم اینه که این نوع تصمیم گیری کردن وتسلیم قضا وقدر بودن و حرف زدن بدون مستندات علمی واز روی جهل متاسفانه خیلی خیلی در جماعت ایرانی اعم از تحصیل کرده تا بی سواد وجود داره 😦
من به شخصه فکر می کنم فرهنگ تصمیم گیری وحل مشکل ایرانی ها خیلی فرقی با دوران قاجار نکرده !
وقتی هنوز برای مهمترین تصمیمات زندگی شون استخاره می کنن !
وقتی هنوز دعا نویس ها کاسبشون سکه است !
وقتی هنوز به مهملات دکتر های ماهواره گوش می دن.!
وقتی هنوز منتظرن تا خاتمی بگه انتخابات را تحریم می کنیم !!
….
FUK گفت:
خیلی ذهن مطلق گرایی داری کارآگاه.فکر می کنی تمام دنیا منحصر به تصورات و تجربیات توئه.
من می تونم کمکت کنم.بیا یه دست سفت بکنمت.
stare گفت:
man ba dr moshaveram rooboosi mikardim chera enghadr ba etminan nazar midin???!!!!
بهناز گفت:
ستاره جون من که با دکتر مشاورم میخوابم
stare گفت:
agar baraye shoma rooboosi be ma’anie khaabidan ke man harfi ba shoma nadaram!
رضا گفت:
انتظار جنجال زیادی در کامنت دونی رو داشته باشین امروز … به شدت حس رقابت مرد ها رو تحریک کردین و حالا باید منتظر واکنش باشین …
نسوان گفت:
ما را ز سر بریده می ترسانی ؟
😉
prince گفت:
خوب! ببین من الان دچار بحران هویت شدم.
اصلا من مرد بودم یا زن؟ جل الخالق!
نسوان گفت:
.فکر کنم منظور رضا از مرد بیشتر «نر» بود!جانورانی که در مرحله ای از رشد شخصیتی متوقف شده اند و مغز و آلت تناسلی شان در یک مدار بسته فعالیت می کند !وگرنه مردهای زیادی همواره در طول تاریخ همگام زنها و حتی جلوتر از آنها برای حقوق زنها یا در واقع حقوق بشر جنگیده اند.. نمونه اش در همین وبلاگ هم زیاد هست!
رضا گفت:
همینطوره
ناهيد گفت:
خداييش فكر كنم خود دكتره مشكل جنسي داشته .
prince گفت:
بعید نیست!
بهنوم گفت:
الا یا ایها الدکتر! ادر (ب…ییییی…ب)اً و ناولها
که سکس …
شمش طلا گفت:
مثل اینکه اون اولا که جوانتر بودی وضعت بهتر بود. لااقل با مردهای بهتری بودی. الان کارت کشیده به راننده کامیون ها؟ خوب مسلماٌ جوون بودن زن در کشش مرد به سمت اون نقش بالاتری داره. من هم خودم حس میکنم زنها که سنشون از حدودهای سی و پنج که میگذره دیگه به هر جونوری که سر راهشون بیفته یواش یواش شروع میکنن به گیر دادن. حالا زیاد ناراحت باش ولی مواظب باش که دیگه خیلی خیلی خودتو پائین نیازی و به هر کسی که سر راهت سبز شد گیر ندی. بنظرم آدم باید قبول بکنه که گذر زمان اونو به پائین میاره و فکر میکنم که قبول این مسئله برا زنها ی بدون شوهر خیلی دردناک هستش.
شیما گفت:
شما فیلسوف تشریف داری انگار؟ سخنان «گُه اَر» بارت رو باید با آب طلا نوشت زد به دیوار موال!
زن ایرانی گفت:
اای کلک ! تو این چیزا رو از کجا انقدر خوب می دونی؟ فکر کنم از احوال ک…چروکیده ی ننه ات این رو فهمیدی مگه نه؟ مشتریاش کم شدن بخاطر قضیه دمپایی لاستیکی و اینا ؟ خیلی این داستان براش دردناک هست چون بیچاره باید خرج توی تن لش رو هم بده
شیما گفت:
زن ایرانی با منی یا با شمش طلا؟
زن ایرانی گفت:
با این آفتابه طلا هستم شیما جان
شمش طلا گفت:
ها ها ها
مردم از خنده. شیما داره از زن ایرونی میپرسه که با منی و یا شمش طلا. شیما جان حالا میفهمم که خیلی باهوشی. بیخود نبست که ( ب) را ( و ) تلفظ میکنی.
پس حالا که اینطور شد دویست بار بنویس : مبال
شیما گفت:
:)) آفتابه رو خوب اومدی! با موال ست شد!!
Javat Gideon Yasari گفت:
زن ایرانی عزیز ادبیات نوشتاری و گفتاری شما شباهت بیرحمانه و شدیدی به نوع گویش و گفتار جنده ها و فاحشگان فیلمفارسی های قدیم دارد .
استدعا میکنم آی دی خودتونو تغییر بدید «زن ایرانی» شایسته چنین معرفی نیست.
مثل اینه که من با این ادبیات جوات بیام آی دی خودمو مثلا بزارم » آرش کمانگیر» یا » کاوه ایراندوست» یا » مرد ایرانی»
شما مثلا بهتون «پری بلنده» یا «مهین بچه باز» یا «شهلا هفت کچلان» بیشتر میاد و برازندتون هست
با احترامات فائقه
جوات از 4راه نظام آباد
زن ایرانی گفت:
نمیخاد اسم ننه و خاله و عمه ات رو برای من ردیف کنی همه اینجا می دونن تو از ته کدوم چاه در اومدی اینهمه که به تو فحش دادن و هنوز با پررویی اینجا هستی معلومه که از اون بچه کونی های ته نظام ابادی نمی نوشتی هم معلوم بود
Parvaaz گفت:
به الله مدینه قسم، این وبلاگ بدون داداش جوات یه چیزی کم داشت.
من کوچیکتم جواتی
آتئیست گفت:
کلیه مسلمین و المسلمات همچنین ذندیقین و الذندیقات رو به آرامش دعوت میکنم
و من الفارت توفیق 🙂
نسوان گفت:
زن ایرانی خواهش می کنم از توهین و استفاده از الفاظ رکیک بپرهیزید وگرنه کامنت شما حذف خواهد شد.
شمش طلا گفت:
عزیزم حالا عصبانی نشو.
املای صحیح 😦 مبال) است و نه (موال) من نمی فهمم که چرا همیشه یک سری آدم بی سواد حرف ( ب) را ( و ) تلقظ میکنن؟
خوب حالا بگیر بشین صد بار اینجا بنویس ( مبال ) تا من برم بیام و برگردم. آفرین و عصبانی نشو.
شیما گفت:
اوه ببخشید مبال! من از این کنمات عربی زیاد سر در نمیارم!
باشه شما تابلوی نوشته هاتو بزن سر در مبال! نه موال! حله؟؟
کاپیتان بابک گفت:
عجب آدمایی پیدا میشن. خب اینا که اینچا نوشتی چه ربطی داشت به چیزی که نویسنده گفت ؟
کجایی FUK عزیز؟ بیا به داد ما برس
FUK گفت:
اومدم کاپیتان.الان یه سری به دوستمون می زنم 🙂
خواننده دوره شاه گفت:
کپتان خواهش میکنم دعوت نکنید جناب ایشان را ، بی مقدمه از همان بالا تا پایین همه ی مان را سفت سروته میکند
FUK گفت:
شمش طلای عزیز و ارزشمند!بیا یه دست سفت (والبته سفارشی) بکنمت.
ماهتاب گفت:
الان که بهش فکر می کنی چی؟
دوست داشتی اون موقع ندید بدید و بی تجربه نبودی ؟ 😉
منظورم پیش اون مشاوره ست …گاهی از این فکرهای مسخره به کله ی هرکسی می زنه!
دکتر گفت:
با تحلیل کار آگاه موافقم. من هم خاطرم میاد که اون اوایل همین ویولتا یک پستی نوشته بود در رابطه با اینکه چطور زنها با ید با خودشون جلق بزنن و در عین حال فکرهای سکسی بکنن. کسی یادش میاد کجا بودش؟
به نظرم شخصیت روانی نویسنده به دوپاره شده. یکی همون شخصیت واقعی است که در دنیای واقعی مجبور به جلق زدن برای ارضای جنسی خود است و یا مجبور است که به کافه ها و بارهای استرالیا بره تا مردهای مست حاضر بشن باهاش بخوابن. مردگیتار زن راستی چی شد؟ یا مرد کامیون ران؟
شخصیت دوم نویسنده در داستانهاش است که در اون داستانها مردهای پولدار باهاش ازدواج میکنن و مشاور ازدواج در همون جلسه اول مجذوبش میشه و خلاصه همه مردهای جذاب و پولدار کشته مرده اش هستن.
این نوع بیماری های روانی با گذشت زمان بدتر میشوند و تناقض گوئی ها بزرگتر میشوند. معمولا اگه درمانمی صورت نگیرد شخصیت دوم اینقدر بزرگ میشه که جای شخصیت اول و واقعی را میگیرد و شخص دارای انتظارات خلاف واقع در دنیای واقعی میشود. مثال آن هم انتظار همین به جا آوردن مرد مشاور در صفحه فیس بوک خود است. مگه دکتر ها هر کسی را که ده سال پیش یک جلسه پیش ایشان رفته بود را به یاد میآرن؟ خنده داره.
زن ایرانی گفت:
خنده دار تویی که میای متن های کسی رو با این همه دقت می خونی و واو به واو حفط می کنی اونم در حالیکه فکر می کنی شخصیتش دوپاره شده ! فک کنم پس خودت باید پاره پوره باشی!!!
Javat Gideon Yasari گفت:
لاشی اونی که برات نوشتم خوندی؟
agost گفت:
ehyanan prince nisti, ke kaseye daghtar az ash shodi?!
prince گفت:
اوهوی جوات جواد، فرق زن و مرد رو هم بلد نیستی؟
bahar گفت:
ارتش ۵۰ سنتی داره غوغا میکنه اینجا!
کاپیتان بابک گفت:
ویو لتا
من به تو ایول میگم که این همه توهین و اتهام را تحمل میکنی، از کوره در نمیری و به نوشتن ادامه میدی.
معلوم نیست ما دکتر کارآگاه های طلایی توی این وبلاگ دنبال چی میگردیم؟
جوات یساری گفت:
آره ویولتا واقعاً ایول داره:razz: یادمه سال قبل :roll:در غیابش لولیتا غذب کرده بود:mad: و تمام درهارو به روی من بسته بود:sad: ،
از هر سولاخی وارد میشدم میرغضب وار 👿 خیمه میزد ،
شده بود جی پی اس و نقطه ایی شلیک میکرد 💡
وینچستر برداشته بود و مثل فیلم های وسترن تعقیبمون میکرد 😆 . 😕
همون موقع شانس آوردیم ویولتا رسید:smile: و گفت زیر نوشته های من آزادی که هرچقدر دلت خواست راحت و بدون محدودیت کامنت بنویسی و در پناه منی و شرمندمون کرد:oops: 😐
عجب روزهایی در این وبلاگ سپری شد:arrow: 😮
هی هی جوات مظلوم 😦
جوات غریب 😥
😥 کبوتر بچه بودم مآآدرم مرد . 😥 . مرا دادن به دایه، دایه هم مرد
مرا با شیر گاو آمیخته کردند که از بخت بدم گوساله اش مرد:cry:
😥 سر سگ تو روح شانست جوآت 😥
😥
کاپیتان بابک گفت:
جواتی به شما هم ایول میگم
شما دهنتو بار نکرده، ما لُنک میندازیم. یه قدقدی کردم دیگه. شما که زیاد جدی نمی گیری، هان؟ smile
خودم مگه نگفتم بمون، نرو. اینجا بدون شما هم، مثل بانو هما و بانو گیتی، کم و کسر داره
راستی بانو هما کجاست ناقلا؟ surprised
نسوان گفت:
شما متوجهید که چهار خط بالاتر جوات عزیز ما با 18 ای پی مختلف اومده و زیر کامنت گهر بار خودش بیلاخ سر بالا گذاشته؟ متن کامنت البته این است:لاشی اونی که برات نوشتم خوندی؟
شما متوجهید که تمام پستهای توهین آمیز پشت سر هم با نامهای مختلف من جمله جواد نوشته می شود؟
شما متوجهید که کسی که زیر هرچی شما می نویسید منفی می دهد کیست؟
آن وقت می نویسید که » جواتی به شما هم ایول میگم
شما دهنتو بار نکرده، ما لُنک میندازیم»
شما جوات را با کسانی مقایسه می کنید که حتی یک نفرشان با ایشان بدلیل هویت واقعی اش هم کلام نمی شود و موافق نیست.
کاپیتان عزیز، می دونم که دل مهربانی دارید.. اما گاهی ندیدن چیزی که دارد اتفاق می افتد خیانت به خودمان است.
با احترام
ل.
امضاء محفوظ گفت:
جوات خودت را برسان ل. دارد زیر آب شما را میزند
حالا معلوم شد که داره یارگیری میکنه و کی میخواد اختلاف بوجود بیاره
خیلی کار زشتیه لولیتا بچه گانه بود زشته زشته 🙂
نسوان گفت:
من نیازی به یار کشی ندارم
اینجا خانه ی من است و با فشار دادن یک کلیک هرکاری که بخوام توش می کنم.
با کاپیتان صحبت کردم چون وظیفه ام می دانم که شفاف باشم و اطلاع رسانی کنم و برای دوستانم احترام قایلم.
و البته روی کلامم با شما نبود و نیست.
شما که حتی جرات نوشتن نامتان را ندارید برای من تعیین تکلیف نکنید.
کاپیتان بابک گفت:
نه متوجه نبودم. من آی پی ها را نمی بینم
ولی کمی دقت کردم یه چیزایی داره دستگیرم میشه از این مثبت و منفی های مضاعف و مسخره
ولی خیانت؟! کمی تند است، نیست؟
be cool, it’ll be ok
بی نام گفت:
نسوان جا ن ها!
من فکر می کنم باید جلوی کامنت گذاری امثال جواتی را بگیری !
اصلا هم مخالف دموکراسی واین جور چیز ها نیست !
فرض کن تو دریک سالن مجلس عروسی گرفتی، یک گروه هم که برای برای مجلس عزاداری تو دو تا خیابان پایین دعوت شدن اشتباها سرازمجلس شما در بیارن با لباس مشکی وگریان ! آیا این خلاف دموکراسی هست که محترمانه واگر نشد اجبارا اونا پرت کنی بیرون؟
این آقا جوات همان که خیلی جواته ! چون از این راه نون می خوره (روزی 50000 تومان) با احترام وادب نمی ره بیرون پس لطفا پرتش کن بیرون 🙂
بهنوم گفت:
جوات جان … هق … ): … هق … ):
جوات جان … هق … ): … هق … ):
نقطه گفت:
نه اتفاقا ! نقطه بر این باور استوار است که لولیتای درون بر ویولتای درون ارجحیت دارد.
FUK گفت:
دکتر تو هم همراه کارآگاه بیا یه دست سفت بکنمت.
نقطه گفت:
نقطه بر این عقیده استوار است که دکنر از مدتها پیش این وبلاگ را می خوانده است و چه بسا با امید 5 رابطه ای برادرانه از نوع لوط داشته باشد.
Javat Gideon Yasari گفت:
سلام ویولتای عزیز صبح عالی متعالی
متن بسیار زیبا بود با تصویر سازی مناسب ،حس به زیبایی منتقل شده بود به گونه ایی که بوی ادکلن R-chefو صدای آرام «ب» و حس اثیری دختر جوان داستان به خوبی قابل درک بود.من حتا تونستم رنگ دیوار اتاق و ترتیب چینش کتاب های دخل قفسه رو تجسم کنم.
نکات خوبی نیز به عنوان پیام زیرپوستی در نوشته به چشم میخورد و شایسته است آقایان درک خود را نسبت به خانم ها و محیط پیرامون ارتقاء بدهند تا بتوانند افتخار مصاحبت و همنشینی با خانم های عزیزی مثل شما ،لولیتای عزیزم ، اسکارلت جان ، لیدی نیکی تا و ماموازل ویداجون و دیگر خانوم های پیشرو و آگاه رو به دست بیارن .
تصمیم شما برای مراجعه به روانشناس نشانه ایی از ذهن پویا و متمدنتان در پانزده سال قبل بوده است و مخالفت اصغر نشانه ایی از ضعف ، کمبود شخصیت ،عقب ماندگی تاریخی و اُمل بودن او بود . و همچنین تشخیص به موقع شما برای اینکه کیف به زیر بغل «فلنگ را اوکی» کنید نشانه ایی از وقت شناسی شما بوده است . کار خوبی کردید که بیشتر از حد معمول روی مبل یا سوفا یا روپا ننشستید. زیرا این احتمال وجود داشت که با یک فلش فوروارد و حرکت در «بی زمانیِ زمان» به سوفای معروفتان در سیدنی یا ملبورن و ای بسا جزایر پلونزی برسید.
کلن باور و ایمان قلبی من بر این است که شما هرکاری کرده اید درست بوده است و اصغر هر کاری کرده است گلاب به رویتان گـّوه خوری اضافه بوده است .
در مسیر درستی که انتخاب کرده اید برایتان آرزوی کامروایی دارم.
خواننده دوره شاه گفت:
اصغرو خوب آمدی ،ها ها ا ا تحولات جدید مبارک جوات جان کامنت ساقی ب کار خودش را کرد
بیلاخ بیلاخ بیلاخ همه سربالا با ماچ 🙂
کاپیتان بابک گفت:
منم بیلاخ سر بالا میدم. نه برای نظرت بلکه توانایی نوشتن و پیام های زیر پوستی
به این میگن نقد کنایه دار به سبک جواتی. دمت گرم 🙂
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد.
شمش طلا گفت:
من نمی دونم که این دوستان ویولتا چرا اینقدر متمدن و دوست داشتنی هستند و تا میگی الا بلا شروع میکنن انواع فحشهای رکیک را نه تنها نثار خود آدم بلکه خانواده را هم بی نصیب نمی گذارن.
البته من این طرز برخورد متعادل را نشانه ای از درک عمیق فلسفه ویولتائی از وجود مرد میدانم و حتما به همین خاطر است که این گونه دوستان وفادار و خوش صحبتی را جذب کرده که برای گل روی وی قادر به دست زدن به هر کاری هستند.
لذا لازم میدانم که ویولتای نویسنده به همرا دوستان کتابچه ای بدون غلط املائی از بهترین و پسندیده ترین فحشهای چارواداری نسبت به مردان آماده چاپ کرده و هر چه سریعتنر در دسترس سایر علاقه مندان قرار دهند.
شیما گفت:
همرا نه، همراه
سریعتنر نه، سریعتر!
Javat Gideon Yasari گفت:
دوست عزیز
وقتی شروع به فحاشی میکنن تا حدی لذت میبرم، چونکه مشخص میشه پوک و درون تهی هستند.
اینجا دوستان دیگرهم بودند که نظرشون با من یکی نبود ،دیدگاه متفاوت داشتیم اما متمدنانه و بدون نظر خاصی و بدون فحاشی یا انتقاد میکردند و یا بدون توجه به مسیرشون ادامه میدادن .
نمونه اون 2تا از دوستان Sam یا بالتازار بودند.
این خانومی که الان مشخصا باهاشون صحبت کردم ، مدتهاست همینجوری صحبت میکنه و هیچوقت رفی برای گفتن نداشته و جهت اطلاع بهتون بگم از اون نورچشمی های ویژه خور اندرونی نسوان هست.
یه چیزی مثل چماق دارهای قدیم . آدمایی که از عقل به کلی محروم بودن .
متاسفانه عقلا به تدریج در حال مهاجرت هستند، ما همینجا هم با فرار نخبگان روبرو شدیم، فکر میکنم موقعه اون رسیده که ماهم …. بعله :lol:بعله باید به فرار نخبگان تبدیل بشیم .
از شوخی گذشته همنشینی با یک مشت بادنجون دور قاپچین خیلی حال نمیده .
توضیحن جسارت به خرزهره کاپیتان رهگذر آگنوستیک پرواز ح.الف ساقی ب و بقیه بزرگان نباشه
کاپیتان بابک گفت:
جواتی عزیز. این حرف شما مقبول، ولی آخه یک نگاهی اون بالا به نخستین نظر این دوستمان 1:06 بنداز.
انصاف هم خوب چیزیه به مولا. چطور میشه از روی یک نوشتۀ ساده و خودمونی که نویسنده به سبک خودش بهش آب و تاب میده که خوندنی بشه، یک نفر ور میداره و به این نتیجه میرسه که – اینو فقط برای مثال و نمونه میگم:
«مواظب باش که دیگه خیلی خیلی خودتو پائین نیازی و به هر کسی که سر راهت سبز شد گیر ندی»
یا برمیگرده به رانندۀ کامیون که 93 پست پیش حرفش را می زدیم؟
به نظر من یه کم نامردیه. ولی خب، شاید منم متمدن و دوست داشتنی شده ام
prince گفت:
«…وقتی شروع به فحاشی میکنن تا حدی لذت میبرم…»
اخه، طفلک !
شادی گفت:
نسوان جون همیشه آرزوی سکس با یک مرد خوش چهره و خوش تیپ و با کلاس رو داشتم و دارم…خیلی دلم می خواد بدونم سکس با اینجور آدما چجوریه؟
یه بنده خدای آواره گفت:
عجب آرزوی باحالی داری
شادی گفت:
آره میدونم با حاله 🙂
یه بنده خدای آواره گفت:
امیدوارم به آرزوی باحالی که داری برسی
آرش گفت:
دوست مخترم شما به نظرم بهترم است به متنی که در زیر برای ویولتا نوشتم مراجعه بکنید. به نظرم راه حل مشکل شما را هم بتوان با خرد جمعی پیدا کرد. بهرحال با دقیق توصیف کردن مشکلات شاید بتوان راه حل آنها را هم پیدا نمود.
امیدوارم که همیشه سرفراز باشید.
شادی گفت:
توهم داری اونم از نوع شدید خدا شفات بده :))))))))))
آدم ناراحت گفت:
شادی جان
سکس داشتن با یه دون ژوان لزوماً به معنی داشتن سکس خوب نیس . شاید اگه ویولتا با آقای مشاور سکس میکرد و آقای مشاور تو ۳۰ ثانیه اول ارضا میشد ، ویولتا به این نتیجه میرسید که اصغر چه جواهریه. این که گفتم به دلیل اینه که من یک آدم خوشگل و خوشتیپ و جنتلمن میشناسم که خیلی از دخترها و خانمها حسرتشو میخورن اما تو تختخواب واقعا افتضاحه.
یه بنده خدای آواره گفت:
دلار شد 1500 ،اینارو نگو ننویس دیگه ارضا شدنم گرون شده
شادی گفت:
حکایت آن پادشاه که گوزیدن را ممنوع کرد
در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.
پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند
کاپیتان بابک گفت:
یک روز این گوزها، این همه گوز منفجر میشه. باید به .ون هایمان امیدوار باشیم
prince گفت:
+++++++++
سمیرا گفت:
من هیچ وقت کامنت نمی نوشتم اما این آقای دکتر رو خوب می شناسم. اسم کوچکش هم بیژن است. آدم درستی نیست همانطور که اشاره کردید به نحوی این ماجرا برای من هم اتفاق افتاد واقعن جای تاسف است.. به هرحال ممنون
دانشجوی رشته جرم شناسی گفت:
توصیه میکنم که سریعا با پلیس تهران تماس گرفته و در خواست عضویت در نیروی تحقیق و بررسی میدانی جرم را به ایشان بدهید. الحق که اداره آگاهی تهران بزرگ به افراد تیز هوشی مثل شما احتیاج وافر دارد.
آرش گفت:
ویولتای عزیز من ناراحتی شما را درک میکنم و اگر این سوال من حمل بر گستاخی نشود میخواستم بپرسم که ایا شما در صورتان دارای دفرمیته و یا همان کجی خاصی هستید؟ مثلا قسمتی از صورتتان در یک حادثه رانندگی از بین رفته و یا کج شده است؟ و یا مثلا سالک بزرگی در صورت دارید؟
معمولا برای این نوع زخمها در صورت چاره ساده ای وجود دارد و میتوانید از پارتنر خود بخواهید که در زمان سکس آن قسمت از صورت شما را با پارچه ای بپوشاند که زیاد اذیت نشود. و یا میتواند که چشمانش را ببندد و فکر کند که در زمان سکس با زن دیگری در حال سکس میباشد. بعضی از زنها هم ترجیح میدهند که اطاق محل سکس تاریک باشد. البته اگر کجی صورت با دست قابل تشخیص باشد مرد کمتر تمایل به موارد بالا را دارد.
بهر حال اگر مسئله به صورت دقیق تشریح شود شاید که با خرد جمعی راه حلی برای مشکل شما پیدا شود.
bahar گفت:
واقعا به چی داشتی فکر میکردی وقتی اینو مینوشتی؟ فرض کن واقعا کسی صورتش دفرم باشه و اینو بخونه، چه حسی بهش دست میده؟! متاسفم، خیلی متاسفم
خواننده دوره شاه گفت:
مشخصه با خصومت نوشته
یک بیلاخ منفی و یک خاک توسرت برای آرش
نسوان گفت:
آرش جان به نکته ی ظریفی اشاره کردید …
یک طرف صورت من در اثر برخورد به اتوبوس آسیب دیده و نصف سوراخ بینی ام کنده شده و استخوان سینوس ها از بالای فک فوقانی پیداست. البته من ناراحت نیستم چون چشمهای زیبایی دارم البته یکی از چشمهایم مصنوعی است و رنگش با آن دیگری فرق می کند ولی وقتی شبها توی لیوان می اندازمش منظره اش زیبا می شود.
من معمولا از پارتنرهام می خوام که با پتو روی صورتم رو بپوشونند اما بهترین راه پوشاندن صورتم با دوغاب و گچ و بعد سمنت هست.البته کجی صورت من با دست قابل تشخیص است اما ما برای دقت بیشتر کار از شاقول استفاده می کنیم.
اگر سوال دیگری هم داشتید حتما برام بنویسید.
شاد باشید.
ساقی ب گفت:
این شاقول رو خیلی خوب اومدی ، مردم از خنده !
نسوان گفت:
ساقی جان،
کجی صورت را می توان صاف کرد، وای بر کجی سیرت !
آرش گفت:
جهت اطلاع عرض شود که این آرش من نیستمها ؛ اشتباه نشه ؛ البته شما باهوشتر از اونی که اشتباه کنی.
نسوان گفت:
نه آرش خودمون ، خیالت راحت باشه.
راستی چندروزی نبودی؟ خبرای خوب داری برامون پدر؟
آرش گفت:
خبری نیست فعلا ؛ دو الی چهار هفته دیگه ؛ دست ما که نیست.
راستش می خوندم ؛ ولی حس کامنت گذاشتن نبود ؛ جو اینجا یه جوری شده ؛ همچین بفهمی نفهمی عوض شده ؛ شایدم من اینطوری فکر می کنم؛ چه میدونم ؛ بعضی وقتها آدم میخواد یه کاری بکنه ولی دست و دلش نمیره ؛ من الان تو اون مود هستم.
باز هم مثل همیشه خوب می نویسی. بنویس.مرسی.
نسوان گفت:
ایشالله به خیر و سلامتی..حتما خبرهای خوب رو بهمون بده.
در مورد فضای اینجا هم راست میگی.من خودم هم گاهی نمی تونم تا پایان بخونم کی چی نوشته.دردناکه که ما با باز گذاشتن فضا برای اونها داریم دوستان خودمون رو از دست میدیم.من وبلاگ نویس دلم خوش بود به چهار تا کامنت تو و رهگذر و گیتی و هما الان دیگه شما نمی نویسید و به جاش دور می افته دست کسانی که من حتی رغبتی به خوندن اسمشون هم ندارم. دور می افته دست لمپن بازهای ها، دست کسایی که دوست دارن توهین کنند و فکر نمی کنن کسی که اینجا نشسته و جواب میده یک آدمه و بالاخره ممکنه طاقتش تموم بشه.ممکنه از همین بد و بیراه برنجه.. دور می افته دست کسانی که حتی برای جایی که خودشون توش رفت و آمد دارند احترام قایل نیستن! مثل آدمهایی که میرن پیک نیک و بعدش یادشون میره آتیش رو خاموش کنن و خیالیشون نیست که پشت سرشون کل جنگل بسوزه!
من اینا رو میدونم آرش،
اما این دقیقا همین اتفاقیه که همیشه به یک دلیلی تو ایران افتاده. اینجا هم می افته..شما دلسرد میشین میرین .. همونجوری که من دلسرد شدم از ایران رفتم.. اما بازنده های اصلی این بازی فقط ما نیستیم.همه ی ماخواهیم بود
behrang گفت:
موارد نامربوط رو بهتر حذف کنید قبل از اینکه اینجا بسوزه
نسوان گفت:
بهرنگ جان ما سعی مون رو می کنیم.. اما متاسفانه ما هم کارهای دیگه ای هم به جز پاک کردن علف هرزهای این وبلاگ هم داریم
Vida گفت:
ویولتا جان .. فکر میکنم این ملت بیکار نیستن که ما رو فراری میدن یا فراری دادن… این ها روزهای زیادی اینجا بودن ..روزهایی که ما هماهنگ تر بودیم حتی اون ها رو هم به جمع آوردیم و با هم گفتیم و خندیدیم …. این خود ما هستیم که داریم رو اعصآب هم راه میریم … تقصیر یک نفر خاص نیست تقصیر تک تکمون هست … با هم لج میکنیم .. با هم بحث الکی میکنیم …. روش گفتگمون درست نیست … برای اینکه مبادا یک روزی کم نیاریم یار کشی میکنیم …. گفتگو نمیکنیم …جدل میکنیم …رفاقت نمیکنیم .. برای روز مبادا آدم جمع میکنیم ….. خودمون متوجه اش نیستیم ولی ارزشهامون رو زیر پا میذاریم بدونه اینکه بدونیم کی این کار رو کردیم …. کاری رو که داریم باهاش مخالفت میکنیم … مثل خشونت، تحقیر، مثل توهین … انجامش میدیم … بدونه اینکه متوجه اش بشیم …انگار هیچکدوممون نمیخوایم این کار ها رو انجام بدیم ولی انجام میدیم …. جمع تک تکمون رو وادار میکنه…. تقصیر هیچکدوممون نیست ولی تقصیر همون هست … این حرفهای چرت و پرت نیست که به ما انژی منفی میده … این حرفهای کسایی که دوست میدونیم ناامیدمون میکنه … خسته مون میکنه …
ببین روزهای اولی که من اینجا اومده بودم یادته … حتی از حقوق امید و جواد دفاع میکردم … از اینکه بقیه با الفاظ تحقیر کننده اون ها رو مخاطب قرار میدادن ناراحت میشدم… و من واقعا ازاین مورد ناراحت بودم… همین شخص من چند روز پیش نوشتم کسی که دست اش به زنی نخورده شاسکول هست!!!… نه اون روز هایی که اول اومده بودم شعار میدادم … نه این روزها عمدی اینطوری برخورد میکنم! … این روزها گاهی که اینجا سر میزنم احساس میکنم با یه حس منفی وارد اینجا میشم …. نه در مقابل جواد امید و و خرزهره و …. بلکه در مقابل شما، هما، آرش، کاپیتان همه و همه …. هرچی فکر میکنم که چرا اینطوری شدم هیچ حرف و کامنت خاصی نیست که دست روش بذارم بگم به خاطره این حرفها… ولی حس میکنم شدم جز زنجیری که یک انرژی منفی میگیرم و انرژی منفی به جمع پس میدم …..و هر روز که پیش میره خشن تر میشم ! …یه روز فکر میکنم که من منشا این انرژی منفی هستم باید بذارم برام تا بقیه تو آرامش کنار هم باشن… یه روز دیگه فکر میکنم که منشا من نیستم جمع من رو داره خسته میکنه پس باید بذارم برم … خلاصه شده قصه مهاجرت! ولی امروز فهمیدم که این احمدینژادها نبودن که من رو فراری دادن چون من در مبارزه با انها چیزی کم نمیارم …. همینطور که اینجا امثال امید و … من رو خسته نخواهد کرد …. چیزی که دوست ندارم مبارزه با دوست هست … جدل و بحث بی مورد با کسایی هست که انجامش هیچ سودی نخواهد آورد به غیره خستگی و احساس کار بیهوده کردن !… فکر کنم فقط باید جلو این حلقه منفی رو بگیریم …..
Show No Mercy گفت:
از حشره کش هایی که در اختیار دارید استفاده کنید خانم. نگران نباشید به محیط زیست تضارب آرا صدمه یی وارد نمیکنه بلکه آفات و علفهای هرز رو میکشه و میشه از دیدن باغ افکار متفاوت اعم از مخالف و موافق لذت برد. من خودم لذت میبرم از گفتگو با بعضی از دوستان Troll و حتی مطمعنم بزرگترین اشتباه کارفرمایان این دوستان اینه که این افراد رو که اغلب هم باهوش و منطقی هستند در معرض متقاعد شدن توسط دوستان قرار میدن … این به ریزش در بدنه خودشون منجر میشه …. دوست ندارم اینو بگم ولی اشتباه آقای خاتمی رو تکرار نکنید و نذارید لمپنها به قشر متوسط جامعه تسلط پیدا کنند … یه روزی نشه که وبلاگ نسوان به فرصت سوزی متهم بشه
کاپیتان بابک گفت:
اینجا زیرحرف بانو ویدا یک خلفه چین میگذارم شاید فردا برگردم. ساعت 3 نصفه شبه. بیخوابی بسرم زده
فعلا اینرا میگم تا یادم نرفته که کس یا کسانی که بیشتر از یک منفی یا یک مثبت زیر کامنت ها میذارن خیلی بی شخصیت و عقده ای تشریف دارن.
دو سه ساعت پیش عباس میرزا یکی دوتا منفی داشت. تا یکی دونفر ازکامنتش تعریف کردن، منفی شد 14 تا. وقتی بیشتر از یکدفعه رای میدین، دست کم از خودتان خجالت بکشید. ننگ بر شما که چقدر حقیرید
بعنوان یک خوانندۀ مخالف سانسور، از ویولتا و لولیتا خواهش می کنم این آشغال ها را اگر وقت داشتند، اگر از IP شان معلومه که چه کسانی هستند، دور بریزند.
چون واضح شده منظورشان فقط ایجاد تشنج و نفاقه
آرش گفت:
ویولتای مهربان خیلی ممنون از اینکه از وقت خودت مایه گذاشتی و جواب من رادادی.
فقط من فکر میکنم که مثل اینکه از سوال من رنجیده شدی. میدانی از کجا فهمیدم که رنجیده شدی؟ از آنجا که گفتی چشم مصنوعیت را شبها در میاوری. تا انجا که من خبر دارم چشم مصنوعی را شبها در نمی اورند و فقط بعضی از افراد دندان مصنوعی را شبها در می اورند.
من نمیدانم که شاید شما اشتباها به جای دندان مصنوعی نوشتی چشم مصنوعی و یا اصلا حکمت قاطی کردن چشم مصنوعی با دندان مصنوعی برای رد گم کردن و شناخته نشدن خودت بود. یادم است که چند هفته پیش میگفتی میخواهی که شناخته نشوی و حس امنیت نداری. من این را میفهمم ولی سعی بکن که چشم مصنوعی را با دندان مصنوعی قاطی نکنی. اینها دو چیز متفاوت هستند.
بهرحال بانوی محترم اگر زمانی تمایل به درد دل داشتی میتوانی روی دوستان خودت حساب بکنی. خواهش میکنم که از سوالات ناراحت نشو و فقط مقصود کمک به یک فرد است و اینکه مردان متوجه مشکلات زنان بشوند.
دوستدار شما آرش
آتئیست گفت:
خدا لعنتت کنه شاقولو از کجا آوردی ؟ :))))))
اگه چند لحظه پیش یکی منو میدید فکر میکرد دیوونه شدم
روده بر شدم
پــــــــــــــــــــاینده باشی عزیز
نسوان گفت:
😉
کاپیتان بابک گفت:
ببینین من الکی نگفتم اون بالا. بیخود هم از کوره در نمیرم
یک صورت خندان فعلا 9 تا منفی گرفته!!! این نمونۀ عقده و بی شخصیتی است
پایین، دوست داشتن من فعلا 7 تا
بیچارۀ لگوری (مرد یا زن فرق نمی کنه) ، خودتو به یک روانشناس نشون بده
کاپیتان بابک گفت:
چشم مصنوعی با رنگ متفاوت!
——– شبها توی لیوان می اندازمش منظره اش زیبا می شود ——–
چه منظرۀ با شکوهی 🙂 🙂
لی لی خنگه گفت:
خدایا من دو روز سرم شلوغ بود اینجا جه قیامتی از کامنت شد! عاشق نوشته هاتم چه تخیلی باشه چه واقعی!
شین شین گفت:
خوبی؟؟؟
FUK گفت:
آرش جان بیا یه دست سفت بکنمت.سرتم با گونی کنفی می پوشونم.
نقطه گفت:
نقطه بر این عقیده استوار است که این آرش همان آرش معروف نیست .
یه بنده خدای آواره گفت:
می دونی زندگیت به مویی بنده… ولی باز کلی کار می خوایی بکنی بری عشق و حال، بری بگردی بری اونجا که همه چی آزاده بری آزاد باشی بی خیال همه چی، بی خیال دنیا صبح تا شبت ندونی چه جوری میاد چه چوری میره همه چی رو یجا می خوایی همه کارایی که تو این همه سال نکردی رو یجا بکنی بعد که میکنی یه چیزی تو درونت بهت میگه بد کردم نباید می کردم بعد دیگه عادت می کنی به این بد کردنا عادی میشه از اینم سیر میشی چون بلد نیستی یاد نگرفتی لقمه رو یهو نزاری دهنت یهو می زاری خفه میشی از خوردن خسته میشی، پوچ میشی، نمی دونی از زندگیت چی میخوایی از همه و همه کس ایراد میگیری ایراد گرفتن شده جزی از زندگیت، بعضن به این فکر می کنی که اصلاً زندگی کردن بلد نیستی بعد شروع می کنی به افسوس خوردن افسوس همینایی که دورو برتن و می خوری آدمایی که از همه چیشون ایراد می گیری افسوس هم اینا می خوری نمی دونی واقعاً نمی دونی چی می خوایی ، اسم ایراد گرفتن و میذاری نقد ، دو خط می نویسی اسمشو می ذاری شعر ،از اینترنت دو خط دروغ می خونی فکر می کنی همه حقیقت اینه چون می خوایی اینو باور کنی که اینی که خوندی حقیقته محضه چون دیگه کار از کار گذشته ، دیگه دروغ گفتن به بقیه ارضات نمی کنه دیگه شروع کردی به خودتم دروغ می گی، تا حالا فکر نکردی از زندگیت چی می خوایی تا حالا یه هدف درست و حسابی برا خودت در نظر نگرفتی که روش با برنامه کار کنی یا یهو یه تصمیم گرفتی و شروع به عمل کردی، مثل همه افرادی که با هاشون بودی دیدی و زندگی کردی. این مَثَل زندگی ماهاست مثل حروف الفبامون که کلی سین (ث ، ص،س) داره کلی زاد (ز ظ ض ذ) داره که قیافهاشون با هم فرق داره اما تلفظاش تو کلمات با هم فرقی نداره ما با هم فرق داریم اما زندگیمون یه تلفظ بیشتر نداره
bahar گفت:
ویول به نظر من خیلی خوب نوشتی. این که «سکس یک نوازش مداومه» کاملا درست هست. آقای دکتر قصه با این کارش به کسی که نمیدونست سکس چیه نشون داد که میتونست توی این سالها چهجوری زندگی کنه و چه چیزی رو از دست داده. درست یا غلط، روش جالبی بوده.
درضمن کی میگه مشاور همون اول نمیگه طلاق بگیر. بارها برای اطرافیان من این مساله پیش اومده! بعضی از مشاورها خیلی رک برخورد میکنن. دونفر از دوستهای من که چند سال باهم دوست بودن تصمیم گرفتن باهم ازدواج کنن و لحظه آخر باهم میرن پیش مشاور که نظر اون رو هم بپرسن. مشاور همون دفعه اول بهشون میگه باهم ازدواج نکنید شما برای هم خوب نیستین. اما خب اینا گوش نمیدن. الان ۴ سال از ازدواجشون میگذره و خانمه هنوز باکره هست! آقا از نظر فیزیکی هیچ مشکلی نداره اما جذب خانمش نمیشه. و مشکلات دیگهای وجود داره تو زندگیشون که این دو تا نمیتونن از هم جدا بشن 😦
خواننده دوره شاه گفت:
ویولتای شیرین یک مشاور محاله اینگونه مشاوره بده ، راستشو بگو چی در باره ی اصغر مادر مرده گفتی که او اینگونه در 5دقیقه اول مشاوره چنین قطعی نظر ارائه داده .
نسوان گفت:
می دونم به نظر منم کارش درست نبود. مشاور اصلا نباید نظر بده، باید با روشن کردن موقعیت تو را به سمتی هدایت کنه که خودت تصمیم نهایی رو بگیری.. اما این اتفاق افتاده و چیزی که نوشتم عین حقیقته..
حالا صبر کن داستان دوم از این یکی هم مسخره تره.
اصغرLib30 گفت:
داستانه بابا جدی گرفتی چرا عامو؟! خانوم دلش پره از شوهر سابقش واز آقایون کینه به دل داره . به همین نوشته نگاه کن از شوهرش بد گفته و بیشتر از اون مشاور که مرد بوده بد گفت اونو در واقع یک آدم هوس باز معرفی کرد که هم زنشو طلاق داده و هم به ویولتا نگاه سکسی داشته . لابد قسمت بعد ویولتارا اغفال میکند و بر روی همان مبل نرم دفتر مشاوره او را نوازش مدوامی میکند.
خجالت بکش بدبخت اندازه شتر سن داری هنوز مثل دختر بچه های 20ساله عقده ایی که درعشق شکست خوردن با مرد جماعت برخورد میکنی.
احمق اینا که بهت میگن خوب مینویسی دوستت نیستن دارن بدبختت میکنن . عقدهاتو عمیق تر میکنن باعث میشن بیشتر در گذشته فرو بری و درد بکشی .
FUK گفت:
اصغر جان!بیا یه دست سفت بکنمت.
شروین گفت:
چه جالب منم یه تجره مشایه داشتم . دکتر مشاوری که به جای راه حل ،خودش رو پیشنهاد کرد!
عرب اهوازی گفت:
ها اااااااا ولک چقدر اینجا آدم زیاد شده که مشاوره توی همون جلسه اول بهشون پیشنهادهای بی ناموسی داده. رگ ناموسیمون زد بیرون واللللله. این کارا مال همون تهرون بی ناموسه.
پیشنهاد میکنم که یک لیست بدین از خانمهائی که همشون در جلسه اول و حتی قبل از جلسه اول به هر وسیله ای از نوع SMS و پیام تلفنی و ایمیل پیشنهادات بی ناموسی داده شده . فکر کنم لیستش خیلی دراز بشه.
نکنه تمام خود اینها همین ویولتا هستن که به اسمای مختلف مینویسه؟ اون خانم کاراگاه بیاد تحقیق کنه.
ناشناس گفت:
راستی آرش جان دیدی این مردای خوشگل و خوش تیپ چقدر هم عقده ای تشریف دارند و زندگیشون پر از گه هستش
عباس میرزا گفت:
برای نسوان
راستش زمانی بود که فکر میکردم خشونت نسبت به زنان توی خیابون، یا توی اقشار پایین یا کمتر تحصیل کرده جامعه بیشتر رواج داره و در بین طبقه متوسط – مثلا کسانی که اهل بلاگ و اینترنتن – کمتره، اوایل این انتقادها به مرد شبهه روشنفکر و تحصیلکرده رو نوعی بی انصافی میدونستم، اما به مرور بخصوص با خوندن کامنتهای عده زیادی از کسایی که اینجا فعالن نظرم عوض شد، ظاهرا عده ای راجع به همه کامنتها نظری یکسان دارند یا یا اصلا پست رو نمیخوانند مگر به قصد پیدا کردن بهانه ای برای کوبیدن. فکر کنم اگه راجع به فوتبال هم بنویسی یکی پیدا شه بگه اون موقع که سنت زیر ۲۵ سال بود بهتر مینوشتی…بهر حال کینه و نفرتی تو بعضی کامنتها هست – نمیدونم از نسوان یا از نسوان دیگری!- که فضای اینجا رو واقعا به فضای وطن نزدیک کرده، مخصوصا سر چاله میدونش! البته قضاوتی ندارم که اکثریته، اقلیته ، یا چند درصده، ولی هست، وجود داره همونجور که تعداد مردایی که مثلا زنشون رو به شدت کتک میزنن ۹۰% نیست ولی بالاخره قبل توجهه! اینجا فقط ظاهرا شکل و فرمش عوض شده و قالب بحث و انتقاد گرفته ولی در واقع همون کینه و نفرت و تلاش برای سرکوب زنیه که جرات کنه خلاف عرف مردانه رفتار کنه، لباس بپوشه، حرف بزنه، آرایش کنه…از همه بدتر فکر کنه…همون نفرت وجود داره. نوشته هاتون خوبه، – البته بعضی وقتا نه!- ولی از اینکه اینجا فهمیدم خشونت نسبت به زنان فقط مشکل بزرگ آدمای طبقه پایینتر از متوسط نیست و بین تحصیلکردههامون و وبگردهامون تقریبا به همون شدت و حدت وجود داره ازت ممنونم.
پی نوشت: زمانی توی یه پیج فیسبوک سبز که اعضای اون همه آزادی خواهان و دموکراسی طلبان بودن ظاهرا، ادمین پستی گذشت در نکوهش آلمان نازی و هیتلر، فریاد و فغان از مبارزان آزادیخواه ایرانی برخواست که بی ناموس به بزرگمرد آریایی توهین میکنی! چه کامنتها که ننوشتن در ستایش نازیسم و چه اعلام انزجاری که نکردند از دشمنان رایش سوم! انجا به نبودن رابطه معنی دار بین مخالفت با جمهوری اسلامی و مخالفت با نژاد پرستی و حکومت توتالیتر پی بردم و اینجا هم همون تجربه به نوعی با برابری جنسیتی – البته در عمل !- رو داشتم. یاد شاملو افتادم که میگفت از این پهلو به اون پهلو ! یا از یک ابتذال به ابتذالی دیگر یا چیزی شبیه این …
ناشناس گفت:
تازه تحصیلکرده هاش بدترن…غیر تحصیلکرده هاش حداقل دل ساده ای دارند
Javat Gideon Yasari گفت:
برای عباس میرزا
با شما تا حد نسبتاً زیادی موافقم . اما نکته ایی رو به عنوان یک قدیمی در این وبلاگ بهتون بگم. بخشی از خشونتی که در این وبلاگ موج میزنه ناشی از خوشنتیه که نویسندگان به مخاطب منتقل میکنن ، یعنی یک جور بازتاب و رفلکس هست .
به عنوان نمونه همین خانوم محترم که اتفاقا قلمشون بسیار زیبا و جذاب هست و اما بیشتر زمان ها در محتوای نوشته به مرد و مذکر اهانت میکنن.
اهانت لزوما استفاده از واژه ها و الفاظ رکیک نیست . اما اینکه مدام مرد داستان های شما ابله کودن خشن فاسد زنباره چشم چران هوسران و دریوزه باشن . . . خب …خیلی طبیعیه که حساسیت به وجود میاره .
بطور مثال در همین داستان
زن : روشنفکر امروز معتقد به مشاوره
مرد : عامی دموده مخالف مشاور کاملا سنتی
مشاور مرد داستان : زن طلاقی و مشکوک به شیطنت و تحریک کردن زن داستان
یا اون یکی دوستشون داکتر لولیتا که پکیج کاملی از خشونت ، فحاشی و هتاکی هستند و به خصوص حدس میزنم از روی عمد با «اهانت های تیز مذهبی» به جای «نقد تیز مذهبی» صدای مذهبیون رو در میاره و تحریکشون میکنه . و حتی اصلاح طلبان متعادل رو هم بسیاری از مواقع در گوشه ی رینگ به زیر مشت و لگد میگیره .
من مدت کوتاهیه که اسم شمارو می بینم اجازه بدید زمان بیشتر بگذره . . . بعدن برای پایان پائیز اگر مایل بودید به اتفاق همدیگه جوجه هارو میشماریم 😉
عباس میرزا گفت:
حتی اگه این استدلال رو قبول کنیم که این خشونت واکنشی به رفتار نویسندگان باشه، پس باید بگیم که قبل از اون و مهمتر از اون این به قول تو خشونت نویسندگان هم واکنشی بوده به فرهنگ سرکوبگر و مرد سالاری که عمری اونا رو آزار داده و تحقیر کرده. چطور اگه تو داستان نسوان زن خوب باشه و مرد بد مجوزی میشه واسه بد و بیراه گفتن به سن و سال نویسنده، ترشیده بودن و هرزه بودن و هزار انگ دیگه ولی سالها زندگی تحت تبعیض فقط به خاطر زن بودنش مجوزی به اون نمیده که از خیلی زخماش با نفرت حرف بزنه؟؟؟ من البته این استدلال رو قبول ندارم ولی اگه خودت حرفت رو قبول کنی منطقا پذیرفتی که قبل از همه نسوان هم حق داره از اسلام عزیز، یا از مردهای اصغر زندگیش چنان متنفر باشه که به هر چی دینو و مرده بد و بیراه بگه…
در ضمن من فکر میکنم اینجا با داستان های عامه پسند روبرو نیستیم که بگیم چرا مرداش خوب و با کلاس نیستن هیچ وقت، بلکه نسوان سعی میکنه بعضی وقتا حتی با فریاد زدن یه تلنگری بزنه به خواب آسوده مایی که از غیرت و ناموس و مذهب زندونی درست کردیم که اگه اتفاقا هم یه زنی پاشو از اون گذشت بیرون چنان مزه آزادی به دهنش مزه کنه که حتی شده تو تنهایی به راننده کامیون استرالیایی یا هر کسی که تو بار گیر آورد پناه ببره، ولی حتی از هموطنه روشنفکرش هم فراری باشه!
دانیال گفت:
مرسی جوات جون واقعا حرف دل منو زدی
PRINCE گفت:
++
شین شین گفت:
آقا جوات شما اینجا دارین یار جمع میکنین؟ یعنی واقعاً فکر میکنید اینجا آدمها دو دسته ن . هرکی مثل شما فکر میکنه فهمیده و باشعور و باخانواده و همه چیز دانه و هر کی هم که مثل شما فکر نمیکنه زبونم لال بی شعور و نفهم و بادمجون دور قابچین و در صورت خانم بودن هرزه و نیمه محترم هست .اصلاً براتون قابل درک هست که اصولاً آدمها اگه نوشته کسی رو میخونن یا فیلم کسی رو میبینن حتماً با خلاق اثر سنخیت فکری دارن وگرنه آدمها که دچار مازوخیسم نیستند که وقتشونو صرف خوندن مطالبی کنن که خلاف نظر و عقیده شونه. البته اکثر آدمها دچار این مازوخیسم نیستند و مثال نقصش در همین وبلاگ بین کامت گذاران گاهاً دیده میشه!!!
من پیشنهاد میکنم به عقیده بقیه احترام بزارین و دست از یار کشی و این بچه بازیها بردارین. همونطور که آدمها با نظر شما مخالفن قبول کنید که کاملاً طبیعیه که شما هم با نظر بقیه موافق نباشید و الزامی به انگ زدن به افراد نیست.
Parvaaz گفت:
@ شین شین
شاید همش سه نفر تو این وبلاگ قدرت قلم جوات رو داشته باشند. خیلی حال میکنم با نیش و کنایش. مخصوصا موقعی که از positive sandwich technique محشرش استفاده میکنه.
Javat Gideon Yasari گفت:
positive sandwich technique-__ 😯
اونوَخ این به زبون زیر دیپلم چی میشه؟? 😯
فُحش نباشه یه وَخ
مدیون این ———> 😈 <——-جدم باشی اگر فحش داده باشی
نقطه گفت:
نقطه بر این عقیده استوار است که parvaaz هم از زوابطی با امید 5 بر خوردار است روابطی در خور. like a positive displacement plunger pump
Javat Gideon Yasari گفت:
کافر همه را به کیش خود پندارد
شما گیرائیتون در اون حدیه که نیاز نیست براتون زیاد توضیح بدم.
اگر موافق باشی اینجا خیلی ها در کنار مطالعه ی متن اصلی برای کامنت و گفتگو حضور دارن. طبیعتا در بدترین حالت من میتونم برای خوندن نوشته های مثلا اژدها یا آرش یا کاپیتان یا خانم کاظمی یا خرزهره یا ساقی ب یا رهگذر یا ویدا یا هما (راستی من همارو پیدا کردم کجاست)و گیتی و یا دیگران به این وبلاگ رفتو آمد داشته باشم و یا با دیگران مشغول گفتگو بشوم . لزوما همه ی اونایی که اینجا هستند برای نوشته های هدلاین تشریف نمیارن . (هرچند که برای بخشی از نوشته های هد احترام قائلم) این چیزیه که گردانندگان محترم وبلاگ نیز بهش اذعان میکنن.بعضیا هم مثل شما معمولا برای خوندن صرف تشریف میارن و بغیر از زنجیر زنی برای نویسنده ی وبلاگ (که از نشانه های آشکار یارگیری و باند بازی و خط کشی هست)کار خاصی در زمینه ی گفتگو و تضارب آراء انجام نمیدن .
لطف کنید به شعارهای قشنگ خودتون احترام بزارید و برای بنده تعیین تکلیف نکنید و دست از نگاه حزبی و باندی بردارید.
من الان مدتهاست بدون فحاشی و با کمترین اهانت با دیگران صحبت میکنم ، ظاهرا این موضوع برای شما سنگین تموم شده خانم عزیز . به شعور دیگران احترام بذارید و اجازه بدید هرکی قضاوت و برداشت های شخصی خودشو داشته باشه .
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد. !
شین شین گفت:
اینایی که نوشتی جواب من بود؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آفرین آفرین فقط شما خوبی و البته همه آیدی های دیگه ای که باهاشون مییای بالا واسه خودت شیشه نوشابه باز میکنی و بیلاخ مثبت میدی به نوشته های خودت و منفی به هرکی بهت جواب میده. آفرین. عزیز دل برادر اینجا رو اینقدر جدی نگیر . زندگی اصلی اون بیرون جریان داره.
اصغر شوفری گفت:
عزیز دل اینجا رو اینقدر جدی نگیر . زندگی اصلی اون بیرون جریان داره.
اینو به لولیتا بگید که موضوع رو تا اون حد جدی گرفته که مثل آبخوردن دروغ میگه تهمت میزنه افترا میبنده .
به هر کی حاضره به خاط هدفش هر کثافت کاری راه بندازه بگو … هرکی بود بدون توجه به رنگ نژاد جنسیت و هرکوفتو زهرمار دیگه
کاپیتان بابک گفت:
کامنت من برای عباس میرزا بود
آلبا گفت:
تو از زن چی می فهمی جیوید جون ؟ یادمه قدیما که منو می خواستی سیبیل جواتی پر ابهتی داشتی. ولی عکس الانت خدا به دور مثل این پسرهای ناناز مامانی می مونه . هنوز کت و شلوار و دوربینتو داری؟
هنوزم می خوامت
لی لی خنگه گفت:
مثل اینکه سفینه شما هیچ وقت رو زمین نمی شینه! تو که خودت به امثال لولیتا درس می دی!
کلهر گفت:
من خشونتی را که در این وبلاگ میبینم از طرف همفکران نسوان است که برای به کرسی نشاندن حرفهای خود رکیک ترین فحشها را به دیگران نثار میکنند. خشونت نه فقط فحش رکیک دادن به دیگران است بلکه به صورت حذف و سانسور نظرات مخالف هم خود نمائی میکند. دیروز و در پست قبلی تعداد زیادی از نظرات پاک و حذف شد. معمولا دوستان نسوان از نسوان از الفاظ رکیک برای ساکت کردن دیگران استفاده میکنند و اگر زورشان نرسد خود نسوان دست به پاک کردن نظرات میزند.
توصیه می کنم که تنها به حرفها و کلمات فوق الهده رکیک و شرم آور زن ایرانی در بالا توجه کنید. سوال در این است که این فرهنگ استفاده از کلمات رکیک به چه دلیل در جبهه ویولتا و دوستداران وی نهادینه شده است؟ آیا اینها هم در گذشته با مردان زندگی خود به همین صورت حرف میزدند؟
عباس میرزا گفت:
بله درسته، زن ایرانی کلماتش رکیکه، من میبینم، ولی قبل از اون هم کامنتهای شمش طلا و کارگاه رو میبینم که چیزی جز طعنه و تمسخر توش نیست. تو نمیتونی کسی رو اولین سنگ رو میندازه نبینی به اونی که در جواب یه سنگ انداخته گیر بدی!
در مورد پاک کردن کامنتها هم من چیزی نمیدونم ولی دم خروس رو دارم میبینم.
PRINCE گفت:
++++
PRINCE گفت:
جوجو جان!
… خودتی!
PRINCE گفت:
@ کلهر=امید پنجی=ج یساری
نقطه گفت:
نقطه بر این باور است که تلاش برای تقلید از لحن کامنت گذاری دیگران ناشی از کلفتی چوبی است که در ماتحت جا مانده است. ایز دیس ترو ؟
کاپیتان بابک گفت:
بعنوان خوانندۀ نسبتا قدیمی (یکسال و نیم) این وبلاگ به شما و برداشتت آفرین میگم. می بینی که کلی بیلاخ سر بالا گرفتی، اگه دوستان محبت بکنن و الکی به حرف درست و حسابی ات منفی ندهند.
سنجیده و منصفانه نوشتی. من هم چند دفعه این گفتۀ شما را با بیان قاصر تری عنوان کرده ام
کلا با انگ و تهمت و حمله به شخصیت نویسندگان مخالفم. بنظر من بلا نسبت هرزگی یا مردستیزی و دهها اشکال و ایراد نویسندگان باید به شعور خوانندگان واگذار بشه. چرا در بارۀ نوشته حرف نزنیم و به نویسنده بپردازیم؟ اگر یکمرد با ده تا زن بخوابد دون ژوان و قابل تحسین ماست. اگر زن اینکاررا بکند و بگوید، خراب و فاسد و ضد بشر و خامنه ای است. باید بفهمیم چرا ما اینگونه قضاوت می کنیم
مثلا لولیتا ضد دین است. دینی که بنظر او میهنش را به گند و گُه کشیده است. چرا حق ندارد در وبلاگ خودش به این دین اعتراض کند؟ اینجا که جیم اسلامی نیست. افرد مذهبی، که کمتر اینجا میایند، یا نیایند یا بیایند و اشتباه او را گوشزد کنند. ما هم می خوانیم و می سنجیم که کدام از حقیقت صحبت می کند و کدام شعر می گوید
کاپیتان بابک گفت:
این کامنت برای عباس میرزا بود
بهناز گفت:
چندبار میگی مگه بقیه مثل خودت کودن یا گیجن
کاپیتان بابک گفت:
چرا از دهنت می رینی، حرف بزن. یه کاری نکن بدمت دست FUK
عباس میرزا گفت:
ممنون کاپیتان، در ضمن مثبت و منفی دادن زیاد مهم نیست، مهم اینه که چه استدلالی در موافقت یا مخالفت باهاش مطرح میشه، که ظاهرا اینجا بیشتر کل کل و یار کشی و گیس کشی – و البته بعدش مظلوم نمایی – بیشتر محبوبه! تو همین یکی دو ماهی که اینجا بودم، به عینه دیدم که بعضیها اول به قصد توهین و دعوا میان کامنت میزارن، بعد که نسوان یا کسایی که مثل اون فکر میکنن میان جواب تندی به کامنت تند اونا میدن، شروع میکنن به مظلوم نمایی که این نسوان و باندشون صدای مارو خفه کردن ، توهین میکنن و … دو بار شخصا کامنت های توهین آمیزی که اول خودشون شروع کرده بودن رو به یادشون آوردم ولی ترجیح دادن سکوت کنن… به هر حال، کلا با شما موافقم.
aquarophysics گفت:
آهنگساز جوان با خود اندیشید که برای بم تر شدن این نت و زیر تر شدن نت بعدی تغییراتی در گریف و سیم ها به وجود بیاره. ولی به این فکر نکرده بود که اینجا شهر ویولونهاست. ویولونهایی که در فرایند تکامل تدریجی ژنهای مغلوب رباب رو حذف کرده بودن چطور به آلت دست بودن قناعت می کردن؟ اهنگساز جوان به نغمه سوزناک دل خود می اندیشید و ویولونها به اثبات خود.معلوم بود که اونها تغییر در ماهیت خود رو قبول نمی کردند. اصلا چرا آهنگساز خودخواه تغییر نکنه؟ در تاریخ هنر لحظه های سرشکستگی بسیاره. لحظه هایی که فقط گذشت زمان می تونه اونها رو شیرین جلوه بده و اگه از نزدیک و با دقت بهشون نگاه کنی در واقع پر از سرخوردگها و دلشکستگیها وتلخهای یاسه. پیس چطور نیکولا تونست ؟ و پدرش؟ جوان از خودش می پرسید.
نقاش دیوونه (کسری) گفت:
1) خب که چی؟! نتیجه اخلاقی از این متن چیه؟!
2) بعد هم من فکر نکنم همچین اتفاقی افتاده باشه چون اصولاً انقدر راحت میشه از این افراد شکایت کرد که تا حالا 30-40 بار مجوز پزشکیش رو باطل میکردن خدا رو شکر توی این مملکت تنها چیزی که خوبه سیستم باطل کردن مجوزه. حتی اگر فرض کنیم واقعیت داره، هیچ دوستی آدم رو به همچین روانشناسی معرفی نمیکنه (از طریق خانم دکتر فلانی من رو می شناخته و منتظرم بوده) 3) شما در متن قبلی نوشتی که»عشق بازی های ما بد بود، خیلی بد، تهش برای من حس نرسیدن و برای اون حس بی کفایتی می موند.» و بعد اینجا مینویسی «از طرفی یک جورایی هم راست می گفت. این من بودم که ارضا نمی شدم و ظاهرا این مشکل خودم بود. برای همین هم تنهایی بلند شدم رفتم مشاور.» از یک طرف میگی اون حس بی کفایتی میکرد بعد میگی اون مشکلی نداشت
میدونی اصولاً من زیاد کاری ندارم که چیزی که شما مینویسی واقعیته یا نه ، من سعی میکنم پیامت رو بگیرم اما وقتی مطلب رو از پیام خالی میبینم سعی میکنم حداقل به جنبه خاطره ای و واقعی بودنش نگاه کنم.
اصغر محزون _ همسر سابق ویولتا گفت:
مشکلمون از اونجایی شروع شد که نمیخواست در سکس همکاری داشته باشه ،بهش میگفتم چرا خودتو آرایش نمیکنی، چرا زود به زود شیو نمیکنی، چرا اون سوتین صورتی و توری رو نمیزنی . میگفت من مثل زنای دیگه نیستم به خود آرایی فکر کنم و بخوام وقتمو در آرایشگاه تلف کنم.
بدون آرایش بدون زیور آلات بدون عشوه و دلبری چه جوری باید به وجد میومدم چه جوری باید تحریک میشدم. بدنی که خوب شیو نشده بدنی که عطر زنانگی نداره شاید برای گیتاریست آواره یا راننده ی تریلی و یا مردان بی سرپناه خیابانی مثل لیون یا الخاندرو جذابیت داشته باشه اما برای من نه … نه .. . نه.
بهش میگفتم عزیزم حرفت مثل این میمونه که من بخوام ریشمو صبح به صبح اصلاح نکنم . توی رختخواب حرف های سکسی نمیزد ساعت دو شب تازه یادش میفتاد درباره ذن و بودا صحبت کنه . با پسر بچه های کم سن و سال دوست داشت بگرده . تازه اینو افتخار خودش میدونست میگفت نمیخواد مثل زنای عامی و بیسواد باشه . فکر میکرد رخت خواب اکروپلیسه یا میدان مونستیراکی هست 😦
نمیتونست تحریکم کنه جذابیت زنانه نمیدونست چیه . الانم یک طرفه اومده قاضی . نمیزاره حرفامو بگم . هم خودشو میچزونه هم منو
زندگیمو ازم گرفت ، پیرم کرد ، تحقیرم کرد،همه جا بدمو گفت من دوسش داشتم و اروم و نرم باهاش برخورد میکردم، اما اون کارامو گذاشته بود به این حساب که نمیبینم یا ساده لوح هستم. من بچه میخواستم آدما در حالت نرمال بچه میخوان این فرصتو به موقع بهم نداد پدر باشم . نزاشت بچمو بغل بگیرم و اومد هزار دلیل تراشید برای سقط فرشته ی کوچولوم.
نمیدونم اگر میخواست آدم خاصی باشه پس چرا حاضر شد باهام ازدواج کنه . چرا این بازی مسخره رو سیزده سال ادامه داد؟!
میخوام بگم دنبال ثروتم بود اما نمیتونم با اطمینان بگم ، نمیتونم با اطمینان قضاوت کنم. فقط میدونم یه جای کار لنگ میزد . جایی که دوست نداره دربارش صحبت کنه یا اگرم چیزی میگه تفسیر به رای میکنه . داستانو کاراترهارو همه رو به نفع خودش میچینه و یک طرفه قضاوت میکنه .
از دست شماها کمی دلگیرم ،زود قضاوت می کنید سرسری . جوری که بیشتر از فکر کردن عجله دارید برای گفتن
بگذریم …
مهندس اصغر محزون
نقاش دیوونه گفت:
بحث این نیست که اصغر کیه. اصغر یه شخصیت خیالیه یه شخصیتیه که نویسنده ساختتش،مهم این نیست که نویسنده این وبلاگ یه زنه یا یه مرد، مهم این نیست که این داستان ها واقعیه یا نه یا اینکه داریم یه طرفه به قاضی میریم. نه! خیلی مواقع نیازی نیست تا یه داستان واقعی تعربف کنی تا یه چیزی رو به خواننده یاد بدی، گاهی باید یه داستان بسازی، اصل اینه که باید پیامی به خواننده برسه باید چیزی یاد بگیره. متاسفانه این اولیین مطلب این وبلاگه که هیچ گونه پیام گیرایی نداره.
من یه به اصطلاح دوستی توی فیسبوک داشتم که خودشو یه زن جا زده بود یه سری عکس الکی هم گذاشته بود من از همون اولش به خاطر طرز نوشتن و تناقض در بسیاری از حرفاش میدونستم اونی که میگه نیست اما این اصلاً برام مهم نبود چون واقعاً استاتوس های جالبی میداد و بحث های جالبی زیر استاتوس هاش میشد. اما از وقتی شروع کرد به چرت نوشتن و بحثش فقط شد اینکه دیروز این آقا فلان تیکه رو به من انداخت و به من امروز پیشنهاد صیغه شد و بچم دستمال بهداشتیمو برد مدرسه باهاش تخته پاک کرد و ….. همه و همه بدون هیچ مفهومی! خیلی راحت از لیست دوستام پاکش کردم. امیدوارم این وبلاگ به همین داستان دچار نشه.
بازم میگم وبلاگ خیلی خوبی دارین تو رو خدا خرابش نکنین
آدم ناراحت گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++
goldeneverstand گفت:
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
FUK گفت:
اصغر تو که همه بهت مالیدن.بیا منم یه دست سفت بکنمت.
PRINCE گفت:
+++
ژیان گفت:
علیرغم بعضی حرفای درستی که زدین، در مورد بچه اشتباه گفتین آقای محزون. شاید باورتون نشه ولی مایی که گذری از اینجا رد میشیم، مژگان( ویولتا) رو بهتر از شما که سینزه سال شوهرش بودین می شناسیم.
اصغر محزون _ همسر سابق ویولتا گفت:
به غیر از اون مورد کجای حرفمو قبول نداشتی ژیان جان؟!
ژیان جان دوست دارم بدونم چندسالته چرا فکر میکنی چرا بیشتر از من میشناسیش؟
حتی اگر کامنت نمی نوشتم نباید فکر میکردید یک پای داستان غیبت داره ؟!
ژیان جان در داستان های همسر سابقم داره بهم ظلم میشه .
این نوشته رو بخون سه شنبه 28دسامبر»سقط جنین،آری یا نه؟»
nesvan.wordpress.com/2010/12/28
بچمو به جنین گوسفند تشبیه کردن خانومم بچه رو به چند سلول تشبیه کرد،ببین چقدر با شکم سیری و بدون تجربه حرف زدن . یک نفر متاهل اومد بهش بگه کارت درست بود. اون این حقو نداشت ژیان جان. ما شریک بودیم مگه میشه یکی سرخود تصمیم بگیره و بعدش با افتخار بگه «ویولتا سرگشته است، جایی بند نمی شود. زیاد پا پی اش نشوید طفلکی دیوونه است» چرا قبل از ازدواج این حرف ها را نزد. این زن با ژولیده بازیهاش احساس و عاطفه رو در من کشت.
باید متاهل باشی ازدواج کرده باشی کلی برنامه داشته باشی بعد همه رو زنت به تدریج با هوس های لحظه ایی به تدریج نابود کنه تا متوجه بشی چی میگم، برای همسر سابقم جوان های مجرد کم سنو سال کامنت و لایک میفرستن ، تا نپری وسط دریا و خیس نشی نمیدونی دریا چیه.
به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را .
سرتو درد آوردم .
ژیان جان اگر سیگار داری یه نخ بهم بده
😐
اصغر محزون _ همسر سابق ویولتا گفت:
ژیان جان لینکو فرستادم بالاش نوشته «دیدگاه شما چشم به راه بررسی است» خودم که دارم میبینم اونطرف خط توام اگر دیدی حتما بخون عزیزم
نسوان گفت:
این کار شما رو دوست ندارم. همسر سابق من وجود داره و من اجازه نمیدم کسی از زبون ایشون اینجا حرفی بزنه. از همسر خودتون مایه بگذارید لطفا. شما از زندگی من هیچی نمی دونین. می دونم شوخی می کنید اما من این شوخی رو دوست ندارم. یادمه یک بار دوست پسرم در کمد رو باز کرد و لباسهای اصغر رو پوشید و شروع کرد به مسخره بازی. من از این کارش خیلی بدم اومد. کار شما من رو یاد اون انداخت. نکنید.
همدل اصغر محزون گفت:
به تو همش داری خودت اینجا از زبون همسر سابقت حرف میزنی و همش میگی اصغز این کارو کرد و اصغر اون کارو کرد. اصغر این حرفو زد و اصغر اون حرفو زد.
خوب چرا خودت از زبون اصغز حرف میزنی؟ اگه اجازه نمیدی که کسی از زبون اون حرف بزنه خودت هم حرف نزن.
اصغرLIB30 گفت:
ایشون مگه مثل اون بچه مزلف اصغرآقارو مسخره کرده؟ گمونم بر اساس گفته های خودتون اصغرو خلق کرده سند م رو کرده بنده خدا دمش گرم کیه هرکیه ایول داره . گفتگو و نقد باز شده بده؟ این همه شما از اصغر محزون بد گفتید حالا اون یک بار از خودش مستند دفاع کرد ببین چیکار کردی . تحمل انتقاد نداری . تو اگر برای اصغر احترام قائل بودی پس چرا اینهمه پشت سرش غیبت میکنی ؟ دوروغ نگو بگو از نقد خوشت نمیاد چرا دوستانت چیزی نمیگن. آقا راهنمائیشون کنید به ایشان بگوئید دوروغ ممنوعه
اصغرو عشقه آقا مهندسو عشقه
کراوات شمارو عشقه
حیف از فحش که حرومه نسوان بشه
نقاش دیوونه گفت:
فکر کن مثلاً فردوسی میاد داستان رستم و افراسیاب رو تعریف میکنه تا شنونده یه چیزی یاد بگیره بعد خواننده میاد میگه: فردوسی فلان فلان شده ی @#$$%! تو چرا از زبون افراسیاب صحبت میکنی؟!! هی میگی افراسیاب این بود اون بود، بذار خودش بیاد از خودش دفاع کنه!! خجالت نمیکشی تو؟!!!
نسوان جان شما از این به بعد یه حرکتی کن: هر وقت یه متن مینویسی که مثلاً بقال سر کوچتون هم یکی از شخصیتاشه ، لطف کن بهش بگو بیاد توی وبلاگت از خودش دفاع کنه که عزیزان خرده نگیرن یه
وقت.
نقطه گفت:
ای اصغر LIB30 ! نقطه بر این باور استوار است که تو در ابلهی و حماقت دست او را از پشت بسته ای.
Parvaaz گفت:
مملکت پر از این جونورهاست. استاد دانشگاهی که از دختر دانشجو میخواد در اتاق رو ببنده، معلم خصوصی که با پای شاگردش از زیر میز بازی میکنه، مشاوره ازدواجی که به مشتریش پیشنهاد میده، رییسی که کارمندش رو میفرسته ماموریت که شبی با زنش بخوابه، طلاق جاری کنی که به مطلقه شماره موبایلش رو میده و میگه من در خدمتتون هستم اگه امری باشه….اصولا دقت کردین چقد انسانهای رئوفی در ایران «در خدمت» خانومها هستند، مخصوصا وقتی مشکلی پیش میاد. یاد فیلم «malena» نمیدونم افتادم چرا؟
به قول مادربزرگم خدا هیچ زنی رو بی کس و باعث نکنه.
Agnostic گفت:
و یا اینکه برای ازاله بکارت زحمت میکشند و به دوروغ خودشونو باکره معرفی میکنن .
امان از زبان چرب و نرم که پنیر را از هر دهانی قاپ میزند
Parvaaz گفت:
ناکس = باعث
Parvaaz گفت:
@ Agnostic
دو راهب از ميان جنگل مي گذشتند كه چشمشان به زني زيبا افتاد كه كنار رودخانه ايستاده بود و نمي توانست از آن عبور كند. راهب جوان تر به خاطر آن كه سوگند عفت خورده بودند، بدون هيچ كمكي از رودخانه عبور كرد اما راهب پير تر آن زن را بغل گرفت و از رودخانه عبور داد. زن از او تشكر كرد و دو راهب به راه خود ادامه دادند. راهب جوان در سكوت، مرتب اين واقعه را براي خود مرور مي كرد: «چگونه او اين كار را انجام داد؟»
اين را راهب جوان با عصبانيت به خود مي گفت: «آيا سوگند را فراموش كرده است؟»
راهب جوان هر چه بيشتر فكر مي كرد بيشتر عصباني مي شد و در ذهن خود با اين موضوع مي جنگيد: «اگر من چنين كاري را انجام داده بودم حتما» توبيخ مي شدم، اين براي من غير قابل هضم است.»
او به راهب پير نگاه كرد تا ببيند آبا او از كار خود شرمنده است يا خير، ولي مي ديد كه راهب پير خيلي راحت و خونسرد به راه خود ادامه مي دهد. نهايتا» راهب جوان نتوانست بيش از اين طاقت بياورد و از راهب پير پرسيد: «چگونه جرأت كردي به آن زن نگاه كني و او را در آغوش بگيري و حمل كني؟ مگر سوگند را فراموش كرده اي؟»
راهب پير با تعجب به او نگاهي كرد و سپس با مهرباني به او گفت: «من همان موقع كه او را بر زمين گذاشتم ديگر حمل نكردم ولي تو هنوز داري او را حمل مي كني.»
——————————————————————————————–
برو توضیحی که تو پست قبل در جواب بهار دادم بخون، قانع نشدی بیا بحث کنیم. البته اگر زبان مشترکی داشتیم.
Agnostic گفت:
ناخودآگاه کامنت دیروز به ذهنم رسید و چیزی را بغل ذهنم ندادم ، میدانی ناراحتی وقتی است که به زور بکارتی ازاله شود . در لبنان مثال معروفی داشتند میگفتند «این شتر من نیست» معادل «این بیزنس توست» در زبان انگلیسی بود .زبان مشترک داریم اما اهل بحث نیستم پرواز عزیز معافم کن
لی لی خنگه گفت:
پرواز
من سه چار پنج تا بیلاخ سربالا برات گذاشتم! ولی این رافت مردان نسبت به زنان بی سر و همسر … سنت پیامبر و امامان هست!
قیصر گفت:
فکر کنم هدف مشاور دقیقا این بوده که به این فکر کنی تو زندگیت چیا میتونسته باشه و نیست. دیر یا زود خودت متوجه میشدی ولی شاید خیلی دیر میشد. البته روشش یکم رادیکال بوده.
دانیال گفت:
اینم حرفیه
prince گفت:
جالبه
دانیال گفت:
نوشته هات قبلا خیلی خوب بود خودتم میدونی ، همه جا و توسط همه کس هم بدون ذکر منبع ازشون استفاده میشد، اما این یکی ؟؟؟ هیچ فرقی با نوشته های معمولی که فقط کارشون تحریک ذهن بعضی هاست نداره. نمیدونم اما منم فکر میکنم داستانش ساختگی باشه و البته بدی دیگه این نوشته اینه که هیچ نتیجه ای نمیشه ازش گرفت. یعنی آیا واقعا تنها راه حل طلاقه ؟ آیا باید دخترها برای داشتن زندگی جنسی خوب قبل از ازدواج برن دنبال کسب تجربه؟
اما در مورد این توصیه ها که احتمالا حرف خودت از قول اقای مشاوره : » رفتار یک مرد با زنش چجوری باید باشه» ممنون ، بدردمون خواهد خورد
مونا گفت:
دانیال همین سوال ها که تو ذهنت پیش اومده نمی تونه پیام این پست باشه؟ چرا ما همش دنبال جواب ها و پیام های حاضر و آماده ایم. گاهی تعریف گره های یه زندگی میتونه مارا بفکر فرو ببره که اگر واسه خودم پیش اومده بود چیکار می کردم.
من منم من نیم منم! گفت:
من از خدا میخوام یکی یه همچین مشاوره ای بهم بده و محکم بگه «طلاق بگیر». آدم تکلیفش با تردیدها و ترس هاش روشن میشه. راحت تر میتونه تصمیمی رو بگیره که بالاخره باید یه روز بگیره.
stare گفت:
kheili nazi violetta
مونا گفت:
ممکنه خیلی از خواننده های وبلاگ بخصوص آقایون فکر کنن که نوشته های این وبلاگ فمینیستی یا ضد مرده. اما من فکر می کنم وقتی کسی داره داستانهای زندگیشو از زاویه دید خودش تعریف می کنه و در این داستانها متاسفانه همش مردهایی بودن که … (چند نقطه منظور بدی نیست؛ منظورم صفات مختلفیه که مردها در پستهای ویولتا داستن. خودتون می تونید با برداشت خودتون جای خالی را پر کنید) نمی شه انتظار داشت بشینه و داستان از مردهای خوب و صادق و وفادار و … بگه. متاسفانه همه ما زنها شاهد داستانهای مشابه بودیم. و بقولی اگر بخواهیم از همه این مردها شکایت کنیم که دیگه هیچی!… بعد هم اینجور به قضیه نگاه کنید که شاید این رفتار آقای مشاور برای خودش هم عادی نبوده و شاید ویولتا انقدر براش جذاب بوده که برای یه لحظه نتونسته خودش را کنترل کنه (البته این توجیه نیست!) و یا شاید خواسته از متد درمانی «floating» استفاده کنه که ویولتای بی تجربه بفهمه که بله غیر اون هم ممکنه و مشکل از خودش نیست!
در هرحال من از نوشته های رک و صریح این وبلاگ لذت می برم و اعتراف می کنم که همه ما زنها تجربیات مشابه داریم اما جرات نوشتن را نداریم….و خوشحالتر میشم اگر آقایان هم بجای قلمفرسایی و ایراد گرفتن دست به قلم ببرن و داستان زندگیشون را از زاویه خودشون تعریف کنن.(همون که به سبکی افراطی توسط اصغر محزون انجام شده) مطمئنا این نوشته ها مارا به سمت برداشت های منصفانه تری میبره!
bienteha گفت:
چرا جو اینجا اینقدر داغون شده؟ این چه وضعشه؟؟؟
نسوان گفت:
چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان در آیند آنجا دلیر
بهناز گفت:
بدتر از خامنه ای زر مفت میزنی آبرو هرچی زنو بردی خفت
prince گفت:
«…بدتر از خامنه ای زر مفت میزنی آبرو هرچی زنو بردی خفت…»
ببیینم! غیر از فحش چیز دیگه ای هم بلدی؟
یه نفر گفت:
تو دوست دختر نقطه هستی. یادمه یه بار توی ایمیلهای منت کشیش از تو حرف زده بود
سیاوش گفت:
احترام امام زاده رو متولیش نگه میداره.
داستان روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست رو که یادت میاد؟
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
خرزهره گفت:
به نسوان:
در اروپا حرکتهای فمینیستی برای موفقیت خود رو پیوند زدند به سایر جنبش های مدنی مثل حقوق کارگری یا حقوق رنگین پوستان. فراموش نکنید بسیاری فمینیستهای اولیه کمونیست هم بوده اند.
برای من جالبه که فمینیستهای وطنی استعداد عجیبی دارند همه رو بر علیه خود متحد کنند از مذهبی غیر مذهبی روشنفکر سنتی ….. بعد شکایت می کنند که شما همتون مثل همید
نسوان گفت:
فکر نمی کنم همه بر علیه ما باشند. شما هم که از اول بر علیه ما بودید! اما شما «همه » نیستید.ما هم فمینیست دو آتشه و سازماندهی شده نیستیم. اینجا فقط یک وبلاگ است. اگر اجازه بدهید در وبلاگ خودمان آنجور که خودمان می خواهیم بنویسیم.البته اگر جسارت به ساحت مقدس آقایان نمی شود.
🙂
شوچنکو گفت:
یعنی چه ؟ مگه این نوشته ویولتا نیست
تو اینجا چیکار میکنی «ل.»
چرا داری چقلی میکنی «ل.»
مثل اداره جات زیرآب زمینی میکنی «ل.»
تو شرم نمیکنی»ل.»
حیا نمیکنی «ل.»
ما از دست تو به کی پناه ببریم «ل.»
آدم از خود راضی»ل.»
الان کی با شما کار داشت «ل.»
اجازه بده آفیش شما بشه بعدا برو روی سن «ل.»
تو مگه به بقیه نمیگی کارهای دیگری هم داری «ل.»
پس چرا همش اینجا داری دعوا مرافعه میگیری «ل.»
تا کی میخوای دروغ بگی «ل.»
آدم زنجیری»ل.»
خودبزرگ بین «ل.»
توهم زده»ل.»
دائی جان ناپلیون «ل.»
دیکتاتور ناکام»ل.»
ماکیاولی مغموم»ل.» ل در ل ل ل لی لی لی لی لی لی لی لی ل ل ل
… … بدو بدو بدو پاکششش کن تا جماعت ندیدن «ل.»
prince گفت:
بر پدر مادر کسی که در این مکان اشغال بریزد !
نقطه گفت:
نقطه بر این عقیده استوار است که هر جنگ و جدلی از نوعی علاقه نشات می گیرد.
خرزهره گفت:
۱- من از اول بر علیه شما نبودم. الان هم نیستم. ولی از اول علیه فاشیسم و فمینیسم بودم.
۲- من همه نیستم. شما میگید ما مردهای ایرونی همه مثل همیم.
۳-در وبلاگ خودتون بنویسید. به اقایون توهین هم شد باکی نیست. شما هر قدر بیشتر بنویسید مردم بیشتر بر علیه فاشیسم و فمینیسم خواهند بود.
لوسیفر گفت:
خر زهره ! توی کشور ما بی احترامی به زن نهادینه شده است. حتی بین زنها و مدافعان حقوقشون
همدل اصغر محزون گفت:
من به آقای اصغز محزون حق میدم. این ویولتای قاتل و جنایتکار با بی رحمی بچه مشترکشون را کشت و حالا اینجا داره برای ما اشک تمساح میریزه. ای آدم قاتل چطور دلت اومد جون اون بچه معصوم را بگیری؟ تف به تو.
همدل اصغر محزون گفت:
ترا به خدا به حد اعلای سطح مغز این زنک ویولتا توجه کنید: اون بالا میگه که من اجازه نمیدم که کسی جای اصغر اینجا حرف بزنه بعدش خودش میاد همش میگه که اصغر اینو گفت …. اصغر اونو گفت….
اصغر این کارو کرد…… اصغر اون کارو کرد.
خوب زنک احمق اگه قراره که کسی جای اصغر حرف نزنه پس خودت هم حرف نزن.
بی خود نیست که میگن بعضی از مردم چند تا پیچ تو مخشون کمه ها
آدم ناراحت گفت:
نقل قول کردن چيز ديگريست
اگر شما هم اصغر رو ميشناسید، نقل قول کنيد
منم محزونم مثل اصغر محزون گفت:
اصغر محزون برابر نوشته های ویولتا شکل گرفته اصغر محزون از سقط بچش گفته و میبینی ویولتا سقط داشته 28دسامبر سال قبل . ناراحت باش اما بی انصاف نباش بدون جانبداری و آزاد اندیشانه قضاوت کن.
چرا اجازه نمیدن اصغر محزون بر اساس داستان های ویولتا حرف بزنه ؟
عباس میرزا گفت:
همدل جان با دوباره نوشتن کامنتی که بالاتر هم گفتی چیزی به محتواش اضافه نمیشه! نویسنده ظاهرا در مورد مردی که میشناخته صحبت کرده و توصیفش کرده! ولی شما یا اونی که باهاش همدلی میکنی از زبان کسی که نمیدونه کیه، در مورد رابطه ای که نمیدونه مشکلش چی بود صحبت میکنه، البته که اونم میتونه تو داستان یا خاطرات خودش از مشکلاتش یا دیدگاهش بگه ولی نه با چپوندن اون به جای یه شخصیت زندگی یکی دیگه!
اصغرLIB30 گفت:
هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
ماسسسسسسستمالی ممنوع
دوروغ ممنوع
عباس میرزا گفت:
تو رو خدا اجازه بده حرف بزنم، تو رو خدااااا !!!
نه! چرا دروغم رو تابلو کردی نامرد؟!؟ تو که آبرومو بردی!!
دروغکی گفتم اون بالا هم همینو گفته بودی که مچم رو گرفتی زبل!! جمله به جملم دروغ بود که با استدلال منطقیت تابلوم کردی شیطون!
راستی: لایک کردن کامنتهای خودت و دیسلایک کردن کامنتهای من یادت نره، ترجیحا با آی دی های مختلف هم نظر بده که زیاد به نظر بیای
😉
پسر کف کرده گفت:
حالا خداییش کردت یا نه اون مشاوره ؟راستشو بگو
پسر کف کرده گفت:
شادی جان تو هم خیلی ناراحت نباش بابا کیر کیره مگه فرقی داره؟همش مثل همه منتها یکیش کلفت تره یکیش باریک تر یکیش کوتاه تره یکیش بلند تر در کل فرقی با هم ندارن
prince گفت:
با حال نوشتی. جالب هم توصیف کردی.
خوب بود،نه،عالی بود؛ بی نقص نبود ولی عالی بود.
سیمین گفت:
نوسان عزیزم چند صباحی بیشتر نیست که وبلاگتو میخونم فوق العاده مینوسی و می خواستم بگم نوشته هات خیلی دلگرمم میکنه و کاملا واسم ملموسه . در رابطه با روانپزشک فکر میکنم اگر غیر از این برخورد میکرد هیچ وقت خودتو از اصغر حتی تو ذهنتم جدا نمیکردی کاری که امروز فکر میکنی درست بوده .
PRINCE گفت:
@ ارش-گیتی-ببعی-سام-بالتازار:
هستید یا نیستید؟
اصغر شوفر گفت:
به جای چنگ زدن به حبل المتین رفتگان پیشنهاد میکنم کامنت ویدارو بخونی
بزار به این حساب که میخوام تفرقه بندازم اما شان تو نیست بعضی کارا.
لوسبفر گفت:
همه هستن پرینس! یه بحث خوب راه بندازین خوب. اینقدر ننویس لعنت بر … . مگه نمی بینی یه سری افراد حال می کنند که اینجا بحث و تبادل نظر نباشه. از موضوعات روز بگو. از اقتصاد و سیاست بگو. بعضیها استعداد زیادی توی خاله زنک بازی دارن که البته نقطه ای بیش نیستن.
مشاور گفت:
من خودم یه مشاور خانواده ام در مورد نوشته تو باید بگم ما به شخصیت هایی مثل تو که همه کارهای ما را بر اساس ذهن خودشون سکسی تعبیر می کنن و می خوان بگن که مشاور به من نظر جنسی داشت میگیم شخصیتهای اغواگر که یه جورایی منی پولیتیو هستن یعنی مشاور را می خوان فریب بدن و بعد به همه ثابت کنن که دیدی این مشاور هم حتی می خواست به من تعرض کنه
البته با توجه به محرومیت های جنسی چندین ساله ای که کشیدی تعجب چندانی هم نداره
goldeneverstand گفت:
shoma manzoore ishoon ro dorost nafahmide iid. payam e in neveshte in naboode moshavere gerami!
دکتر گفت:
از شما چه پنهان که ما مدتها است که به عدم تعادل فکری این شخص پی برده ایم. این شخص ماشالله انگشت اتهام و نظر به خود در مورد تمامی موجودات عالم و بالخصه مردان نشانه روی میکنند . این تمایل به کردن نسوان( در فکر نسوان و در نوشته های ایشان)
از طرف مردان متفاوت در تمام داستانهای ایشان به طرز افراطی خود نمائی میکند و شامل تمامی طیف مردان میشود.پارامتر شناخت مردان هم برای وی از طریق تشریح شغل مرد است برای مثال مثل مرد لوله کش ، مرد مکانیک ، مرد راننده کامیون ، مرد همکار دارو ساز و مرد مشاور غیره. این نشانه طبقه بندی مردان بر اساس جایگاه مالی ایشان است.
منشع این اخلال فکری و رفتاری هنوز بر ما دقیقا مشخص نیست به دلیل آنکه فرصت ویزیت و معاینه بالینی دقیق از این بیمار به دست نیامده است ولی تا آنجا که از نوشته ها و گفته ها حدس زده میشود دلیل این اختلال رفتاری و عقده شخصیتی به نوعی در قیافه و صورت نسوان است که باعث میشود که در زندگی حقیقی مردان از وی دوری کنند و این شخص در داستانهای خود به همین صورت دست به انتقام جوئی از مردان زده تا به این صورت مقداری از فشار روانی انباشته شده بر روی خود را آزاد کند.
دلیل ادعای بالا هم تاکید بسیار زیاد ایشان در زیبا بودن خود است. حتی چندی قبل هم یکی از ایشان خود را از لحاظ سیرت شبیه به عکس بالای سر در وبلاگ توصیف کرده بود. با آنکه خوانندگان خود پی برده اند که نسوان احتمالا در نیمه دوم دهه چهلم زندگی خود میباشند و عکس بالای وبلاگ مربوط به دختری در حدود سنی 20- 25 ساله.
پذیرش تیمارستان روانی گفت:
در تکمیل فرمایش دکتر باید بگم آزاد بودن خانم نامبرده در جامعه میتونه خطرناک باشه برای خودشون و یا اطرافیناش شاید آزار و مزاحمت بوجود بیاره نامبرده باید تحت نظارت روان درمانگر قرار بگیره
اصغر شوفر گفت:
دکتر جان برای خـ…ـه مال ها چی ؟ به نظرتون بستری شدن افاقه میکنه ؟
برای درمان اون ها چه پیشنهادی دارید؟
شما به پروسه ی بالا عنایت داشته باشید تا قبل از اعتراض ویولتا هیچکدام اعتراضی به آی دی «اصغر محزون» نداشتند اما به محض اعتراض «خانم ویولتا» چندتا لنگ به دست و دستمال یزدی دور گردن کاسه داغتر از آش شده اند و مشغول عمل زشت و ناپسند مالش ولیسش اعضای خاص شده اند.
به نظرتون با آسپرین بچه یا شربت گرمیچل و یا مرگ موش میشه براشون کاری کرد؟
به طور مشخص «آدم ناراحت» و «عباس ذغالی» منظور بود.
و آیا پیشنهاد درمانی اطباء میتونه برای اشخاصی مثل «prince» ، «EhsAn»و «شین شین» هم کاربرد داشته باشه یا اونکه اونا باید در بخش مراقبت های ویژه تر تری قرار بگیرن ؟!
مونا گفت:
جناب دکتر؛ منصفانه فکر کنید. نمی خواهم اینجا جواب بدید که میشه تف سر بالا. خداییش شما مردها با دیدن یه زن خوشگل و سکسی (کاری ندارم دکتر و مهندس یا روسپی و هرجایی) به اولین چیزی که فکر می کنید چیه؟
قیصر گفت:
شاید این حرفتون هم دیگه کمی زیاده روی باشه ولی طبیعیه کسی که مدت ها از یک حق طبیعیش محروم شده باشه حتی با صحبت کردن در این مورد حالش دگرگون بشه.
ناشناس گفت:
@ قیصر
دقیقا به خاطر همین تحول حال است که بارها و بارها به ایشان توصیه شده است که سریعتر به یک متخصص روانی مراجعه کند. خطر در پیشرفت بیماری روانی به مراحل بالاتر است و پیامد های عملی در زندگی روزانه بیمار روانی.
قیصر گفت:
منظور من اصلا روانی بودن نویسنده (خاک به شستم!) نیست. من میگم برداشت نویسنده از رفتار مشاور میتونه (ممکنه هم درست نباشه) تا حد زیادی به دلیل پس زمینه ی ذهنیش باشه نه نیت واقعی اون فرد.
اصغرِی کِ همیشه جوات خواهد ماند گفت:
جایی که به خاطر رسیدن به هدف واهی و خیالی هر دروغی بگن به تف نمی ارزه .حیف از عمری که با نادان تلف شد .
ما اینجا هرچی بود رفیق بودیم ، به یکی تهمت زدید و به یکی دروغ گفتید لولیتا
من رفتم چندتا احمق انگشت شمار تا آخر حیات این وبلاگ میتونید هر مخالفی رو امید یا جوات یا اصغر یا رمضون یا اژدها یا کلهر یا مبارز یا ساندیس خور یا بیمار یا هر کوفتو زهرمار دیگه ببینید . لولیتا هم دلش خوش باشه که بالاخره مثل ماکیاول به نتیجه ی دلخوا رسید . تا آخر عمر در چاهی که کندی بمون
هیشششششششششششش
dL2aLeXa 😐
شیندال گفت:
نسوان باحال – این اولین باریه که براتون کامنت میذارم. کامنت دونی تون هم مثل نوشته هاتون جالب و بحث برانگیزه و خوشحالم که حرفه ای اداره اش می کنین.
راستش نمیدونم چطوری بگم که وبلاگتون خیلی توپه بدون اینکه کلیشه ای باشه. نوشته هاتون رو معمولا بیشتر از یه بار می خونم و خیلی وقتها مث غذای خوشمزه ای که دلت نمیخواد تموم بشه نصفه میذارم و بعدا میخونم.
جرات و جسارت و حرفه ای بودنتون رو واقعا ستایش میکنم!
شیندال گفت:
نمیدانم این آقای اصغر کی هست اما به نظرم نمیاد که همسر سابقت باشه.
چندتا سوال دارم از ایشان:
اول اینکه آیا شما خودت همیشه شیو کرده و خوشبو و تر و تمیز بوده ای یا نه؟
دوم: اینطور نیست که همه مردان همیشه زنها را خوشبو و تر و تمیز و شیو شده و صد قلم ارایش بخواهند. سلیقه ها متفاوت است و هیچ چیزی خوب یا بد وجود ندارد. شاید بد نباشد بدانید در دنیا مردان بسیار سالم و با فرهنگی هستند که زن را شیو شده دوست ندارند. طبیعی دوست دارند و اصلا هم دلیلش این نیست که خیابان گرد یا آدم ندیده و یا کثیف پسند هستن.
سوم اینکه بچه نخواستن به هیچ عنوان غیر نرمال نیست. شاید خواستن بچه به لحاظ غریزی طبیعی ترین واکنش ما باشه اما این حق انتخاب رو هر کسی داره.
شیندال گفت:
و بالاخره اینکه من هم پیش مشاوری می رفتم که از حرف زدن با من مشخصا لذت می برد و آنقدر احساس بدی از حرف زدن باش به من دست میداد که در نهایت تصمیم گرفتم نرم پیشش. فکر می کنم زمانی که گفت اگه مشکل مالی برای پرداخت حق مشاوره داری بگو تا حلش کنیم. نمیدانم شاید من بد تعبیر کردم اما واقعا تصور اینکه مشاورت همچین رفتاری باهات داشته اصلا برام مشکل نیست. مشاور هایی که من دیدم اغلب خیلی سریع موقعیت آدم رو قضاوت می کنن و بعد یه نسخه عمه بلقیسی به سرعت برات می پیچن!
Maman Khanoom گفت:
پست های امروزو که با + – هاشون دیدم این خبر برام
معنی دار شد: سپاه از ایجاد جنبش کامنت گذاری خبر داد برای اجرای این طرح ۱۰۰ نفر در شیراز و ۹۰۰ نفر در شهرستانهای دیگر استان به کار گرفته میشوند و با برنامهریزی انجام شده تا پایان سال ۳۰۰ هزار پست کامنت خواهیم داشت.
نسوان گفت:
یار ما فکر می کنی کجاییه؟ منو نکشی مال ما از قزوینه…رو که نداره ماشالله… سنگ پا!
الان میاد این زیر من رو منفی بارون می کنه!!!
حالا ببین
😉
عباس میرزا گفت:
++++++
شروین گفت:
اتفاقا مشاور من جلسه آخر این پیشنهاد رو مطرح کرد. و و این مساله در تهران هم اتفاق نیافتاد
شاهین گفت:
عجب اخلاقی رو شما ترویج می کنید!! یک زن شوهر دار میره پیش یک دکتر الدنگ که اخلاق حرفه ای پزشکی رو رعایت نمیکه و با بیمارانش لاس میزنه تا برای ارگاسمی که انقدر براش حرص و جوش میزنه برسه! و این شد اخلاق فمینیستی….