خواب می بینم باز: شهر در آتش می سوزد، هواپیماهای جنگی در ارتفاع پست بر سرش بمب می بارند و خطی از انفجار مثل جای دوخت چرخ خیاطی از این سر تا آن سرش می دوزند،صدای ضجه و هراس در شهر پیچیده ، مردم – زنها و بچه ها – توی کوچه ها می دوند، من هم . ته یک کوچه بن بست گیر می افتیم، نفس نفس می زنم ، چرخبالی پایین می آید، سربازی با مسلسل از میانه آسمان به سمت ما شلیک می کند، گلوله ها را می بینم که به طرفم می آیند، با صدای تق تق تق از خواب می پرم. باران است که مسلسل وار روی پنجره می کوبد.
***
پای تلفن صدایم می لرزد، التماس می کنم. پول بلیط را می فرستم. فقط بنشین توی هواپیما و بیا.. می خندد و می گوید:نترس، اینجا مثل افغانستان و عراق نمی شود. بیشتر که اصرار می کنم جدی می شود و می گوید» بابا جان، من خانه و زندگی ام را رها نمی کنم. اگر حتی جنگ شود، اینجا «خانه ی من است.» داد می کشم: حتی اگر بمیری؟ خیلی آرام و شمرده می گوید «اگر هم قرار باشد بمیرم ترجیح می دهم در خانه ی خودم بمیرم. یاد کاپیتان کشتی تایتانیک می افتم که حتی تلاش نکرد کشتی اش را ترک کند. یاد روزی که زلزله آمد و حتی از جایش تکان نخورد. تلاشم خیلی بیهوده است. می گوید دختر جان، من عمرم را کرده ام. تو هم به جای این فکرها ، زندگی کن. گوشی را می گذارم
****
نه… نمی خواستم اینها را بنویسم.از چیزهای بد، از خوابهایم.. از بیداری ها هم. در مورد قیمت دلار و نان سنگک هزار تومانی . از انتخابات فرمایشی که از عن دماغ مرده هم سرد تر است، از نمایندگان مجلسی که نماینده های مردم نیستند . از تحریم فعالی که فردایش در رسانه ی میلی حماسه ی ملی خواهد شد. خوب من از چی بنویسم؟ از اختلاس رحیم مشایی یا از سید مجتبی؟ از انحلال خانه ی سینما ؟ از اینترنت ملی و یا از سفت و سخت تر شدن قوانین استفاده از ماهواره ها از اینکه بالاخره تقصیر ما بود یا آنها؟ از تحلیل های آبکی؟ از رضا پهلوی؟ از اشک های لیلا حاتمی ؟ از جایزه ی اصغر فرهادی؟
آه پیدا کردم … بگذارید از جایزه ی فرهادی بنویسم که تنها خبر خوب این روزهاست. این روزها، که هیچ چیز سر جایش نیست، این روزها که همه ی خبرها خبر بد است، مردی پیدا شد که نام ایران را نه با جنگ و بمب اتم و تروریسم که با درک و زیبایی و پیامی انسانی پیوند زد و به نیکی بر سر زبانها انداخت. کارش کار بزرگی است؛ به اندازه ی نام سرزمین مان ایران، همان جایی که خانه ی پدری من است. همان خانه ای که هنوز خوابش را می بینم.
اصغر فرهادی عزیز ؛ درود.
بهرنگ گفت:
من هم به اصغر فرهادی درود می فرستم.
نسوان گفت:
بزن زنگو………………………..
maryambanoo81 گفت:
salam man maryam hastam, hamishe neveshtehatun vase man email mishe va chon iran budam(ta hamin hafteye pish) nemitunestam biam inja va nazari benevisam.
, rastesh ziadam dust nadashtam biam chon unvaqt majbur budam nazar haye digaroham bexunam, yebar ke ba vpn umade budam unaro didam, va enqad nazarat o neveshteha va ehsasate shoma ba man yeki va moshtarake ke hamunqad ke bazi nazarat asabe shomaro xurd mikone asabe mano dabdar 100 xurd mikone.
faqat mixastam begam man xeili fek mikonam va xeiliam harf mizanam vali hich vaqt naneveshtam, xundane neveshtehaye shoma bad juri oqdeye mano va mikone, yani harchi ke tu kalame minevisin va man koli keif mikonam.
کاپیتان بابک گفت:
از انتخابات فرمایشی که از عن دماغ مرده هم سرد تر است +++
اگر یک نفر باشه که شاید شاید نصف من از جمهوری اسلامی بدش بیاد، شاید تو باشی
از گُه و لاشۀ مردۀ سگ بدترن این قوم که سزاوار فحش و دشنام حتی نیستن
اصغر فرهادی هم دمش گرم . خوبه اذیتش نکنن که محبوب مردم میشه
نسوان گفت:
چاکریم کاپیتان… اما سهم خودم رو می بخشم به مادر ندا آقا سلطان و سهراب اعرابی. به پدر حسین رونقی مالکی. به خیلی ها که خیلی بیشتر از من زخمی هستند. به ما یاد دادند که اونی که از همه بلند تر فریاد می کشه الزامن از همه بیشتر درد نداره.
راستی این دوست ما رو چیکار کردی باز قهر ور چسونده ؟ دو دقیقه سپردیمش دست شما 😉
کاپیتان بابک گفت:
جوش آورده بود، یه چیزایی گفت. بر می گرده. میدونم طاقت دوری از منو نداره 🙂
PRINCE گفت:
به این میگن SELF ESTEEM.
کوروش l گفت:
نه بنویس ،همه تون ،همه مون ، از خوبیها و هم از بدی ها، از زشتیها , از امیدها و از آرزوها . وگرنه در این وانفسای بی کسی اگر زبان در کام و قلم در نیام و سر به جیب باشد همه مون از غصه دق میکنیم .
نوشته ها و کامنتهای ویولتا از داروین استرالیا، لولیتا ازسن دیاگوی کالیفرنیا , بابک از سن آنتونیو ی تگزاس ، سامانتا از کالگری کانادا( مثلا ) ، هما از زنجان ، رهگذر از کوالالامپور مالزی ، ویدا ازاوپسالای سوئد , مسعود مشهد , علی از سیواس ترکیه و و ..از اتفاقات ایران مثل یک نخ تسبیح میمونه که همه مون رو به هم پیوند میده . همتون بگید و بنویسید . درد مشترک را فریاد کنیم .
دم همتون گرم .
نسوان گفت:
خوف نکن کاکو…………. می نویسم. اگه شده تا یه روز قبل مردن.دارم الکی خودمو لوس می کنم.
يه بنده خداي آواره گفت:
همين الان با كابوس جنك از خواب بريدم 😦
شادی گفت:
چقدر این روزها داستانهایمان شبیه هم شده اند
شومبول گفت:
از حماقت ملت و ارتش و سپاه ما ….
DMOHAMAD گفت:
سلام لولیتای عزیز
باورکن اینها لیاقت «سربداری» را هم ندارند باید زنده بمانند ومرگ آرزوهایشان را ببینند یکی به یکی
البته جالب اینه که سردارانی نامه را امضاکردند که موقع جنگ کاره ای نبودند وجالبترآنکه به کسی ایراد گرفتند که با چندتا قایق وآرپی جی به دل ناوهای آمریکایی و…… میزد چه شکافی بینشان ایجادشده
نسوان گفت:
داداش من، من یه بار قبلا هم گفتم. کون همه گهی است. اما چی کار کنم؟ همین قدرش که همین الان یک کلمه نوشته و حرف زده موی گندیده اش می ارزه به همه ی بقیه ای که سکوت کردن. همین قدر که باعث شده به خودشون بپیچن و ساندیس خوراشون رو بفرستن برای من کلیه. ( البته منظورم کبد و کلیه نیستا اون یکی کلی ه)
Parvaaz گفت:
خوشحالم که برگشتید روی زمین که ما هم بتونیم دو کلمه حرف بزنیم. موقعی که یکی میگه دلار چرا بالا رفته من میتونم باهاش بحث کنم اما وقتی میگی من از آسمون هفتم خودم رو دیدم واقعا نمیتونم باهات مخالفت یا موافقت کنم.
من دوست ندارم زیاد بحث سیاسی رو چونکه ترجیحا همه باید اول خودمون رو، فرهنگمون رو..سروسامان بدیم قبل گیر دادنهای الکی به این اون. اما پیش میاد دیگه!
اونهای که چند سالی بیشتر نیست که جلای وطن کردند میدونند که انتخابات مجلس با ریاست جمهوری تفاوت اساسی داره. دو شهر تهران و اصفهان رو که رایشون بیشتر سیاسی هست رو کنار بذاریم، رأی باقی مملکت بیشتر قبیلهای هست تا سیاسی و به همون مثال معروف جنگهای حیدری نعمتی باید رجوع کرد. فکر کنم ۴۰% که میشه حدود ۲۰ میلیون راحت به خاطر همون مسائل درون شهری، تعدّد انتخاب شوندگان، قوم گرائی،.. در ایران راحت رأی بدهند. به جای ۴ نفر هم شما اینجا نمیدونم حدود ۳۰۰ نفر (مثلا) انتخاب شونده دارید، که با دو تا مناظره انتخاباتی و دعوای الکی راه انداختن میشه اون آمار ۴۰% رو افزایش داد. من کاری به مهندسی و تقلّب و اینا ندارم در حال حاضر و بحثم دقیقا روی میزان ۲۰ میلیون شرکت کنندهٔ واقعی ست.
اما مطلبی دیگر. ۳-۴ پست قبلی نشون داد که ما ایرانیها در چه وضعئ هستیم. تعداد کثیری از هموطنان که شیعه هستند، بقیه هم Spiritual. یا خود را در آسمون میبینند یا در حال پرواز روح یا اتصال به عالم غیب. یا خدا رو به صورت بسته انرژی میخواهند توجیه کنند یا سیناپس مغزی. اینا همهٔ پایهای برای نظامی بر خواسته از این تفکرات هست. نظامی برآمده برای پاسخ گویی به این نیازها. جامعه پر تناقض و به معنی واقعی کلمه «سر در گم». جامعهای که شاید بداند چه نمیخواهد اما نمیداند که چه میخواهد. شعارهای سه کلمهای منظورم نیست ها، میدونی که؟
PRINCE گفت:
«…تعداد کثیری از هموطنان که شیعه هستند، بقیه هم Spiritual…»
++++++++
تو رو نمیدونم.لکن من که در ردعام و تام این معانی، ترجیح به مقداری محافظه کاری دارم.
گرچه انچه درین مدعا ها ، ادعا میشود بسیار فانتزیک و نا محتمل هست.
لکن با توجه با تاثیر وافر بالقوه اش در محاسبات زندگی، حداقل من رد رد یکسره این موارد، محتاط هستم.
نمیدونم چه ایرادی به این استراتژی! برخورد با این مساله میشه گرفت؛چیزی به نظر میرسه بگوی.
Parvaaz گفت:
@ شازده
من نمیدونم، یعنی ندانسته هام بیشتر از دانسته هام هست. چیزهای که میدونم اینکه محدودیت خود به خود ارزش تولید میکند. اینکه شما بگی عمر محدود هست پس چه و چه حرف بی معنی هست. همین محدودیت عمر به ۷۰-۸۰ سال باعث میشه که ما قدرش رو بیشتر بدونیم. ثانیه به ثانیه اش ارزشمند هست. دیشب رفتیم فیلم «Iron Lady» رو دیدیم. موقع پیشنهاد ازدواج دوست پسرش میگه:
I will never be one of those women, who stay silent and pretty on the arm of her husband. or remote and alone in the kitchen doing the washing up for that matter. One’s life must matter, Denis, beyond all the cooking and the cleaning and the children. One’s life must mean more than that. I cannot die washing up a teacup
من عاشق این دید گاهم. واسه همین دلائل از ایران خارج شدم. من نمیدونم که ایرانی جماعت تو این دنیا چه گلی بر سر بشریت زده که حالا از اون دنیا سهم خواهی میکند. من میدونم که مرگ رو باید پذیرفت نه اینکه باهاش درگیر شد. میدونم که اینقدر که راجع به از دنیا رفتن بحث شده راجع به به دنیا اومدن بحث نشده. میدونم که موقعی بیهوشم کردند تا زمانی که به هوش اومدم نه پرواز کردم نه خودم رو دیدم. میدونم که ساعتها با شیعیان و عرفا بحث کردم و به نتیجه نرسیدم. فردای قیامت به خدا میگم پروردگار عالم ، مغز من نمی کشید، من رو عفو کن. همین الان هم که دارم اینها رو می نویسم از خودم بدم میاد. دوست ندارم راجع به موهومات بنویسم.
راستی، کامنت گذار عزیزی که گفتی «Black Butterflies» جالب هست، دیروز رفتم بخرم ببینمش همه بهم خندیدند. آخه هنوز تو اینجا نیومده فیلمش. فقط تو کانادا، آمریکا، تایوان، هلند،.. اکران شده. خدا ازت نگذره.
گیتی گفت:
@ پرواز
پاراگراف آخر نوشته ات عالی بود !!
امیر خمیر ! گفت:
ننویس آبجی گلم ننویس!از اینا ننویس …باور کن بعضی وقتا ندونستن بهتره به ما که تو ایرانیم رحم کن تو مترو, صف نون ,ساندویچی… همه جا مردمی میبینم که دارن متلاشی میشن اینجا تو اندرونی فقط جای آرامش بودوهست باور کن واسه من و امثال من که نمیتونن از این 1648195 کیلومتر مربع بیان بیرون ندونستن بهتره …وشایدم تجربه خود مرگ!پاینده باشی.
خراباتی گفت:
@ نسوان مکرمه معززه مفخره
آخ شماها کجایید من بیام و یک ماچ محکمی از همه شما بگیرم ؟!! درود
پریروز در قطار بحثی بود بر سر حمله به ایران ,ناگهان آقایی آلمانی الاصل که در صندلی بغل نشسته بود دلش طاقت نیاورد و در بحث ما داخل شد
و بر نظر خودشان مستقر که آمریکا به ایران حمله نخواهد کرد.
من هم گفتم عزیز دل , جنگ هم برای ملاها و هم غربی ها سود دارد و فقط این میان مردمان بیچاره ی وطن منند که میسوزند .
امیدوارم که جنگی در کار نباشد اما اگر به معجزه اعتقاد داشتم حتما آرزو می کردم که یک ماشین جمع آوری زباله ای اختراع میشد که هر آخوندی که سر راه میدید مثل نایلون آشغال برش میداشت و با خود می برد و ما میدیدیم که شهر از وجود منحوس و شرور این جماعت پاک شده.
جالب است که بر سردر خانه ی سردار علایی نوشته اند : سردار,مصلا چه شد ؟!!!
معلوم است که این دل انگیز هم با این که شیرمرد جنگ و جبهه بوده اما او هم کو…ش گهی است !
خوشم میاد که تا تقی به توقی میخوره این ساندیس خورها به خیابان میریزند و پرونده های هم را رو می کنند
اینجاست که آدم مطمئن میشه که دیکتاتور از سایه ی خودش هم میترسه .
اصغر فرهادی را فقط بخاطر همین یک فیلمش دوس دارم و خدایش را شکر که بقول شما ما را تو این بیابان با قطره آبی سیراب کرد , خدایش نگاه دارد !
@ کاپیتان بابک
کاپیتان بدانید که یک نفر اینجا هست که به اندازه ی شما از آخوند ها و رژیم آخوندی و آنهایی که در زیر پرچم این جماعت سینه میزنند متنفر است و آرزوی مرگ همه آنها را دارد چون اینها غیر قابل اصلاحند و توبه ی گرگ مرگ است !
به امید ایرانی آباد و آبرومند و فارغ از ملایان
شاد باشید
خراباتی
@ نسوان
ای جیگر , من آدرس ایمیل رو هم عوض کردم اما همچنان باید برم تو صف تا کامنتم آزاد بشه ! ما را دریابید بابا جان …
کاپیتان بابک گفت:
دارمت خراباتی
البته این موجودات چون با زندگی شون به بشریت لطمه می زنن، خوبه که موقع مرگشون مثلا خوراک کوسه ها بشن که خاک هم از تن لششون کثیف نشه. یک تیر و دو نشون
Parvaaz گفت:
فیلم اخیر جدائی نادر از سیمین رو خیلی وقت میشه که دیدم. همون طور که فرهادی گفت هدف این فیلم رها کردن تماشا چی بعد فیلم با پرسشهای متعدد هست. من هم این فیلم رو با پرسشهای متعددی ترک کردم. کلا صحنهٔ آخر فیلم خود حاوی پرسش هست، اون جایی که معلوم نمیشه بالاخره کودک فیلم با پدر میماند یا با مادرش ( قابل توجه سمانتا!).موضوع فیلم «طلاق». کلا هر کی امروز راجع به طلاق بگه یا بنویسه مثل اینکه میبره. وضعیت مملکت ما به گونهای هست متأسفانه که شما اگر حتا زندگی عادی خود را روایت کنید و فقط و فقط روایت کنید برای خودش فیلمی ست. نگاهی به دلیل طلاق در ایران نشان دهندهٔ یک جامعه در حال گذار هست. در فیلم جدائی نادر از سیمین، به خاطر مهاجرت.
کلا پرسش به من بیشتر از پاسخ راحت الحلقوم حال میده. پرسش هایی که اصغر من رو باهاش تنها گذشت. میدونی؟ اصولا ما همیشه پرسش مطرح میکنیم. آب از شیر میاد پایین و آرام آرام نازک میشه. پاسخ اینجاست. اما ما می پرسیم که چرا مثلا آب کلفت نمیشه وقتی میاد پایین. فرق حمام من و ویول میدونی چیه؟ توی حمام من آب در جهت راست میچرخه وقتی میخواد بره تو سینک اما در نیمکرهٔ جنوبی که ویول زندگی میکنه آب در جهت چپ میچرخه موقعی که میره تو سینک. پاسخ اینجاست ها. پنی سیلین چهجوری کشف شد. با یک اشتباه تصادفی. اما فلیمینگ برگشت که کشف کنه چرا. باز هم سوال، اما پاسخ اینجاست. سوال مطرح میشه که چرا؟ کلا ما در دنیای پاسخها زندگی میکنیم، اما مدام از خودمون سوال میپرسیم که بفهمیم و بیاموزیم.راستی فرهادی هم اصغر هست پدر سوخته، میدونی؟
نسوان گفت:
اصغر رو دوست دارم…. این یکی رو البته. از «درباره الی» عاشقش شدم. بقول تو با شعور تماشاگر بازی نمی کنه. سوال خوبه. دنیای سوالها رو خوب اومدی. فقط عمه بلقیس ها برای سوال های پیچیده جواب های ساده دارند.
فرق حموم من و شما با ویول خیلی زیاده.. برای ایشون حمومک مورچه داره… در حالیکه حموم من فقط سوسک داره قد گاو میش. اما اجازه بده که این بحث رو بیشتراز این باز نکنم… یک وقت دیدی خودمم فیلتر شدم.
PRINCE گفت:
خوب نوشتی.
ممنون.
لطفا به اون سر سیاه دیگه هم بگو که بخاطر حماقت و نافهمی-فوق فوقش در بدترین حالت- چند نفر لازم نیست که خودش رو از نوشتن و ما رو از خوندن محروم کنه.
مگه هر کج بین بد سلیقه ای باندازه چند تا از دوستان مجازی اینجایش ، براش میارزه؟
خلاصه، بقیه بد فهم یا بدسلیقه اند، ایشون میخواد خودش رو از نوشتن محروم کنه؟!والا!
علی تهمورث گفت:
خلیج فارس به گورستان ناوهای آمریکایی تبدیل میشود. از همین الان در کنار بندر جفیر لاشه ناوهواپیمابر یگان پنجم دریایی آمریکا در حال سوختن مشاهده میشود. موشک های سطح به سطح ایرانی حاشیه عربی خلیج فارس را به آتش کشیده. جوانان ایرانی فوج فوج به سمت جنوب و غرب کشور در حال حرکت می باشند . نیروهای ایرانی به تدریج از مسیر بوبیان و کویت به مرزهای عربستان سعودی نزدیک می شوند . خاندان فهد به مکان نامعلومی گریخته و نسیم بهار عربی در شبه جزیره ی عربستان وزیدن آغاز میکند . پایگاهای نظامی در عربستان به دست شیعیان عربستان و یمن فتح میشود . پایگاه کنترل آمریکا در قطر با اختلالات و بحران روبرو میشود و نیروهای آمریکایی در خلیج فارس سرگردان شده اند. یکبار دیگر طبس تکرار میشود . در غرب و کناره ی مدیترانه ستون هایی از دود اورشلیم تلاویو و بیت لحم را در بر گرفته . موشک های نازعات زلزال و شهاب اسرائیل را به جهنم روی زمین تبدیل میکند . چند روز بعد از شروع حملات تاجیکستان ازبکستان آذربایجان و ترکیه از ترس و هراس صاعقه های ایرانی همکاری نظامی خود با آمریکا را به حالت تعلیق در می آورند . در جنوب خلفای بزدل عباسی و عربی از ترس به دنبال پرداخت خسارت های جنگی به ایران هستند . جهان با بحران و دودستگی روبرو شده و جایگاه آمریکا با سرعت سرسام آوری سقوط میکند . درهای خیبر صهیونیسم باز میشود . تاریخ و رسانه ها تا سالیان دراز از حماقت اردوگاه غرب صحبت می کنند و زمینه ی ظهور و حکومت جهانی عدل آغاز میشود .
نسوان گفت:
من چی؟ من یک شوهر خوب گیرم میاد؟
گیتی گفت:
🙂 🙂 🙂
خراباتی گفت:
@ علی تهمورث
برادر عزیز , ایدل انگیز… نمیدونم جدی نوشتی یا شوخی کردی ؟!
اگر شوخی بوده که دمت گرم , اما اگر جدی نوشتی لطفا بگو چی مصرف میکنی اینجوری میری هوا , چون واقعا فکر کردی ایران و ایرانیها از مریخ آمدن که یه دفعه میخوان دنیا رو کن فیکن کنن ؟!
این لینک که میذارم احتمالا خیلی از بچه های اینترنت باز دیدنش اما برای عزیزانی مثل شما بجهت یاد آوری لازمه که دوباره در اینجا گذاشته بشه .
آخه جیگر طلا , آمریکا با حداقل سه تا ناو هواپیما بر و حداقل 300 جنگنده و بمب افکن و قابلیت پرتاب موشک از عرشه و از کشور های همسایه , ما رو در دوساعت به سیخ و صلابه میکشه
من میخوام واقعا بدونم این تحلیل های قشنگ رو چه جوری و با کدام توان تکنیکی و عددی در ج.ا انجام دادی
خواهش میکنم با عدد و رقم و امکانات بگو
@ نسوان
بخدای مسلمونها قسم من پسر خیلی خوبیم ! زن من میشی ؟ :)))))
الدنگ گفت:
به علی تهمورث. برادر، پیشنهاد میکنم حتماً به یک روانپزشک مراجعه کن. من حاضرم از سهم یارانه ی نقدی خودم هم که شده به تو برای این امرخیرکمک کنم. یا هو!
FUK گفت:
تکبیییییییییییییییر 😀
تهمورث خان من رسما مریدت شدم
بهرنگ گفت:
تهمورث خان
این دل خجسته رو از کجا آوردی
شما و بردران عرزشی قاچ زین رو بچسبید که سوار کاری پیش کش.
گیتی گفت:
علی تهمورث !!
من دوبار خوندم نفهمیدم چی گفتی …
خیلی پیچیده بود !!
یا اینکه پیچیدی ؟؟ جاده پیچید یا خودت هویجوری پیچیدی ؟؟ قدرت خدا !! 🙂
علی تهمورث گفت:
هرچند میدانم یاداشت بنده را متوجه نشده اید و همگی پیرامون ,Future studies ,Analysis و think tank اطلاعات چندانی ندارید . توضیح مختصری برایتان ارائه میکنم. نوشته ساده و چندخطی اینجانب با یک رویکرد معمول و normative عصاره مطالعه ی سایت های خبری BBC,CNN, Reuters RAND Corporationو تعدادی دیگر از نشریات اروپایی و غربی بود . میتوانید با ترکیب واژه هایی مانند Iran, Missile, attack در موتورجستجوی داخلی سایت های نامبرده به سطح تردید و هراس کشورهای غربی از توان نظامی و قدرت منطقه ای کشور عزیزمان ایران پی ببرید و متوجه بشوید نوشته من بر اساس توهمات شکل نگرفته است.
خواهشم اینست معلومات خود را افزایش بدهید و به داده های وب فارسی به خصوص وبلاگ های اپوزسیون مستاصل که تحت تاثیر بی بی سی فارسی منتشر می شوند اکتفا نکنید.وبگاهای نامبرده با رویکرد ایجاد ترس در خواننده فارسی زبان فعالیت می کنند و مصداق زردنویسی سیاسی هستند.
در پایان پیشنهاد میکنم مزه و نمک هایتان را برای عمه های محترم ببرید ایشان با دیدن هنرنمایی برادرزاده های خوشمزه ای مثل شما چندنفر سر افراز،مشعوف و خوشحال می شوند.
خدانگهدار
FUK گفت:
نه دیگه.فایده نداره.لازم شد یه دست سفت بکنمت.بیا تهمورث خان.بیا برادر.
خراباتی گفت:
@ علی تهمورث
علی جان , برادر من ! در نوشته ات از پتانسیل هایی اسم برده بودی که می توانند باعث تنش در منطقه و بنوعی اهرم فشار از جانب ایران به کشور های همسایه بشوند که تا حدی درست بود .
ببین اول از همه توان موشکی ایران ترکیبی از تکنیک و تکنولوژی کره شمالی , روسیه و چین است .چون احتمال خرید اسلحه از ناحیه آمریکا و متحدانش بشدت پایین و نزدیک به صفر است . در عین حال که در تمام این سالها از جانب غربی ها در زیر ذره بین بوده و آنها هم تا حدی می توانند توان موشکی ایران را پیش بینی کنند و مسلما پدافند های لازم را هم در این زمینه تدارک خواهنددید.
در مورد توان هوایی و جت های جنگنده هم همه بخوبی میدانند که ترکیبی از فانتوم های خریداری شده توسط شاه مرحوم و میگ ها و سوخوهایی که در زمان آقای رفسنجانی و از هم پاشیدگی شوروی با قیمت های پایین تری خریداری شدند تنها مایملک نیروی هوایی ایران هستند و آنها هم مسلما تاب و توان مقاومت در مقابل جنگنده های رادارگریز و با قدرت مانور بالای نیروی هوایی آمریکا و انگلیس و فرانسه را ندارند.
از هلیکوپتر هم نپرس که من بخوبی مطلع هستم که تنها خریدی که ایران در این زمینه انجام داده هلیکوپتر های روسی بجهت انتقال نیرو و بار است که توان موشکی و دفاعی بالایی ندارند و هلیکوپترهای کبری ارتش هم دیگر بعلت نقوص فنی و کسری قطعات که آن هم بخاطر تحریم است قابل اعتماد نیستند .
در مورد شیعیان و اینکه ایران بخواهد از آنها در سایر کشور ها بجهت ایجاد جدال و درگیری استفاده کند هم در اولین مورد که عربستان بود بهیچ عنوان با فرمایش شما موافق نیستم و جمعیت شیعیان آنجا و تعداد فرقه های متفاوتی از آنها که همگی هم بدست سعودی ها بارها سرکوب شده اند , آنقدر نیست که بخواهند در مقابل خاندان صعودی تاب بیاورند .
در مورد یمن و سایرین هم همینطور !
کشورهای حوزه خلیج هم آنچنان تجهیز شده اند که بتوانند در مقابل شورش های داخلی تاب بیاورند و یا حملات ایران را دفع کنند . بهر حال همگی هر روز از میزان خرید جت های جنگنده و تانک و موشکی که به این کشور ها سرازیر می شود از طریق رسانه ها آگاه می شویم .
در عین حال که دوست عزیز , بخاطر داشته باش که ایجاد شورش و تحریک نیاز به یک عنصر اساسی بنام پول دارد که ایران با توجه به تحریم هایی که از چهار طرف شده در این یک مورد تا آخر همین سال شمسی به مشکلاتی اساسی و غیر قابل باور خواهد خورد و نخواهد توانست که بودجه ای برای چنین حرکاتی در نظر بگیرد.
در ضمن اگر حمله ای هم بخواهد صورت بگیرد در قالب چند نیرو و اتحاد خواهد بود تا جایی برای موش دواندن باقی نماند و مسلما آمریکا از طریق سازمان ملل و در قالب اجازه از آن سازمان برنامه حمله را پوشش خواهد داد.
در این پست هم من در جواب به جوات یساری عزیز از چند زاویه دیگر هم موضوع حمله را بررسی کرده بودم که می توانی به آنهم نگاهی بیندازی و نظرت را بگویی !
به امید ایران آبادانی ایران و سرافرازی هر ایرانی با هر عقیده و مسلکی
شاد باشید
خراباتی
گیتی گفت:
@ علی تهمورث
من هم که همون اول گفتم من متوجه نشدم…
حالا میگم تهمورث جون، چه اصراری داری به متوجه کردن !! من حرفهای بعدی ات رو هم متوجه نشدم راستش رو بخوای !!
به غیر از اون بخش بردن نمک پیش عمه !!
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم…متحولم کردی شدید !!
جای عمه ی من خالی است …طفلک نه پای راه رفتن داره نه حوصله ی دیدن نمک ریختن ..
اما اونروزا که مردم رو می زدند توی خیابون با چوب و چماق ، رفته بوده خیابون.. به یکی ازاین برادرای بسیار حمله کننده گفته ، بچه جان، پسرجان ، مگه تو ایرونی نیستی ؟؟ طرف هم هوار زده که : نه !!
عمه ی من هم بهش گفته ( با حرکت دست ) ، خاک توی اون سرت !!
حالا می خوای ملاقاتی با عمه ی پیر من داشته باشی علی تهمورث ؟؟ فک کنم برای سلامتی شما مفیده ! 🙂
نسوان گفت:
عمه ات رو می بوسم. از راه دور.
Rahgozar گفت:
عین فیلمهای خارجی ،علی جان اسم این فیلمی که گفتی چی بود؟
صمد در راه اژدها، یا دختری به نام حنا؟
PRINCE گفت:
@رهگذر:
خوشم می یاد که به رغم ان هرزه پرانیهای دیروزت، راست راست بلند میشی و وقیحانه هم کامنت میگذاری؛
در دوره ای که وقاحت ارز رایج ما شده، خوب اینهم از توی مدعی «حریم» و «لطف» نباید نامنتظره باشه.
یک کم دریده تر بودی، شاید وزیری وکیلی ، یک چیزکی میشدی.
بچرخ تا بچرخیم؟
شرمنده، این قدر وقت گذاشتن زیاده دیگه از سر پوزتون زیادتر هست!
من سایکوپت وقیح مثل ا*** و ج*** دیده بودم لکن، تو تیگه نوبرشی وا….
Rahgozar گفت:
عارضم خدمت دامبول السلطنه اندرونی که شما اگر انگشت میانه ات را از مخرجت بیرون بکشی مجبور نخواهی بود که اگوی در هم فرو رفته ات را از دهان بیرون دهی و در دست از میانه بگذری.
دامبول السلطنه هم دامبول السلطنههای فرانس،فرزندان پری بلنده که لقب شازده بگیرند خدا رحم کند به رعیت.
دلقک اندرونی، میچرخیم ببینیم چه میشود.
بهرنگ گفت:
خراباتی
این آقا هه (تهمورث) واسه خنده نوشته چرا بهش چواب جدی دادی ؟
منظورم اینه که به بحث های از این دست فقط باید مثل نسوان پاسخ داد.
«من چی؟ من یک شوهر خوب گیرم میاد؟»
خراباتی گفت:
@ بهرنگ
بهرنگ جان اول ازش پرسیدم مواد چی میزنه ؟ یا اینکه قرص استفاده میکنه ؟
بعد بهش جواب جدی هم دادم …
خراباتی
هما گفت:
خیلی وقته دیگه اخبار رو دنبال نمی کنم . اوایل حماقت اقایان در گفتار و رفتار و اعمال متعجبم میکرد اما طولانی شدن چنین نافهمی هایی باعث شد که دیگر عادت کردیم. پس واقعا دیگر دنبال کردن اخبارچنین حماقت هایی یا مماشات و خودخواهی و پول پرستی دیگر جوامع که توان تغییر اوضاع را دارند اما کاری نمی کنند چه فایده ای دارد ؟ جز هر روز ناامیدتر شدن …هر روز رنج بردن ؟
maryam گفت:
چند ماه بود داشتم جان می کندم اساسی. ولی نوشتنم نمیومد که نمیومد. از سینما آزادی زدم بیرون. یک ربع دیر رسیده بودم به فیلم. با اینکه از دیروزش بلیت گرفته بودم برای اون روز تو نوروز 90 بازم جا نبود و برای چند نفر صندلی گذاشتن کنار سالن. فکر کن!
وقتی اومدم بیرون، رفتم تو اغذیه فروشی روبروی سینما که سبک باکلاسی دیزاین شده بود. از اینایی که شمع میذارن رو میز و از این کارا. یه چیزی سفارش دادم. شاید استیک. یادم نیست. فقط می خواستم دستمو نگیرن و نندازنم بیرون از اون فضا… هفت فصل نوشتم. هفت فصل از کتابی در زمینه خشونت خانگی…
گاهی منتظر تلنگری هستی که خشمت بجوشه. اشکت سرازیر بشه. کلمات راه گلوتو گم کنن و راه صفحه رو پیدا کنن. درباره الی رو خیلی دوست داشتم. ولی… جدایی نادر از سیمین انگار داستان نسل من بود. گیج بودم تا چند روز. گیج گیج…
گیتی گفت:
@ لولیتا
اما من می خوام بنویسم… در همین حد کامنت ، ولی نمیشه !!
سرعت حلزونی و فیلترشکن های ناکارآمد و نداشتن اعصاب و روان و بی حوصلگی و خستگی و …. بازم بگم ؟؟
خلاصه که بنویس… وقتی که هنوز می تونی….
امشب گلدن گلوب رو هم از دست ندید… ممکنه یک جایزه ی دیگه هم بگیره…
گرچه اونقدر همه چیز مفهومی آمیخته با سیاست پیدا کرده که خبر از اون چیزهایی رو هم که دوست دارم دلزده ام می کنه… وقتی خانه ی کوچک اهالی سینما رو روی سرشون خراب می کنند، و می شنوم که گفته اند هر جا ما دور هم جمع بشیم خانه ی سینماست ، دلم میگیره…. از اینهمه بی پناهی….
با این حال این دلزدگی باعث نشد وقتی خبر جایزه ی فرهادی رو دیدم و شنیدم ناخودآگاه جیغ خوشحالی ام به هوا نره… خودم هم نمی دونم چرا !! ولی خوشحال شدم ناخودآگاه !!
چه می دونم….شاعر میگه : » و تو در گذرگاه های شب زده، عشق تازه را اخطار کردی »
اخطار عشق هنوز خوشاینده…. همیشه خوشایند بوده ….
نسوان گفت:
احساس می کنم بین شما با همه دنیا دارن یک دیوار می کشن.دیواره همینجوری میاد بالا. و دیدنش طاقت فرساست
تا روزی که دیوار مثل فصل پایانی پینک فلوید بریزه پایین
گیتی گفت:
دیدی ؟؟ دیدی ؟؟ فرهادی گلدن گلوب رو هم برد !!
مراسم همین الان تموم شد !! اینه !! 🙂
در مورد دیوار کشیدن اینا….
اولا غلط کردن !! نمی بینی شونصد تا پطروس ردیف کردن انگشت هاشون رو بکنند توی سولاخ ها ی این سد…بعد این پطروس های انگشت به سولاخ ، در حال کتک کاری با همدیگه هم هستند !!
این دیوار کجی که اینا با اون خشت اولشون گذاشتن کج کجکی داره میره بالا تا بخوره توی سر خودشون…
نگران نباش آبجی…ما زیر ملغمه ای از نعلین و چکمه ی آخوند بزرگ شدیم ، پوستمون کلفت تر از ایناست ، عینهو و کانهو دیوید کاپرفیلد از دیوارها می گذریم !! بعله !! 🙂
گیتی گفت:
اوا….این صفحه باز بود از دیشب، الان ورق زدم دیدم صفحه ی اول وبلاگ رو…
تو زودتر خبر دادی ناقلا …
یک هیچ به نفع تو !! فعلا البته !! 🙂
آرش گفت:
کشیدن دیوار امکان پذیر نیست. مگر اینکه مثل پت و مت دیوار بکشند بعد هم خودشون بمونن تو و چون نمیشه تو بمونن پس کلا دیوار رو بیخیال شدن ؛ یه چیزی تو مایه های فنس دارن میکشن ؛ بشه اونطرف رو دید ؛ از لا به لاش هم یه چیزیایی رد و بدل کرد ؛ از بالا و زیرش هم پرید رفت ؛ جمع کردنش هم راحته.
PRINCE گفت:
این وسط فقط یه نکته من رو قلقلک میده،
ایا ما مردم را سزا و لیاقت این دیوار، نیست؟
راستی ارش! ببینم احیانا الهیه نمی نشینی؟
آرش گفت:
چه فرقی داره که کجا بشینم?چرا می پرسی؟
Rahgozar گفت:
قلقلک نیست خارش ما تحت ات است، ابنههایت سر باز کرده
آدم ناراحت گفت:
تبريک به همه ايرانيان
فيلم جدایی نادر از سیمین به عنوان بهترین فیلم خارجی ۶۹ امین دوره جایزه » گلدن گلوب » برگزیده شد
PRINCE گفت:
«تبريک به همه ايرانيان»
+