چهارشنبه سوری همچون سایر رسم های کهن ایرانی سنت زیبایی است. آتش پالاینده ناپاکی هاست و پریدن از روی آن معانی نمادین بسیار دارد. «گذر سیاوش از آتش» یکی از این نمونه هاست. .سوگ سیاوش یکی از شور انگیز ترین و غم آلود ترین داستان های شاهنامه فردوسی است*. سیاوش فرزند کاووس از رستم رسم پهلوانی ، فرهیختگی و رزم می آموزد . در بازگشت ، سودابه همسر کاووس شاه به سیاوش دل می بندد اما او که آزرم و حیا و پاک دامنی و عفاف آموخته است تن به گناه نمی سپارد و از جانب سودابه به دروغ متهم می شود . سیاوش برای اثبات بی گناهی خویش ازمیان آتش می گذرد و از این آزمایش ، سرافراز بیرون می آید . آتش، با تمام سوزانندگی اش سیاوش را از خود به سلامت عبور می دهد همانگونه که پیش از آن بر ابراهیم گلستان شده بود.
آتش این روزها واژه ی دوری نیست،همه جا صحبت از آتش جنگ است، صحبت از خاکستر شدن ارزش ها، صحبت از سوختن فرصت ها و نسل ها و امیدها ست. آتشی که سالهاست در این نیستان اقتاده حکایت قدیمی همان آتش و آزمون است .اینک ، آخرین سه شنبه ی سال ما از روی آتش می پریم. باشد که آتش، ریشه ی جهل و نادانی و ظلم را در سرزمین مان بسوزاند.کاش گذر همه ی ما از آتش ، همچون سیاوش با سرافرازی و سلامت و پیروزی باشد.
زردی هایمان را به آتش می سپاریم و سرخی اش را به امانت می گیریم .
چهار شنبه سوری شما مبارک
*
بد نیست به این بهانه یادی از بانوی بزرگ ادب فارسی سیمین دانشور نویسنده ی کتاب » سووشون » یا سوگ سیاوش هم بکنیم، یادش گرامی.
آدم ناراحت گفت:
۴ شنبه سوری شما ۳ تا جیگرم مبارک !
آدم ناراحت گفت:
در ضمن یه پیشنهاد
لطفا دوباره بیلاخ رو اکتیو کنین که وقتی تعداد کامنتا زیاد میشه لاقل آدم بدونه کدوم کامنت بیشتر طرفدار داره و ارزش خوندن.
من خودم قول میدم با بیلاخ الکی دهندگان برخورد کنم.
نسوان گفت:
متاسفانه اینجا یک بیمار روانی حضور دارد که همه ی راهکارهای ما برای سامان دادن به اینجا را یک تنه نابود کرد. من جمله همین سیستم امتیاز دهی را هم به گند کشید.
آدم ناراحت گفت:
خودتون میدونید که گذشت زمان، انسانها رو عوض میکنه،گاهی بهتره اغماض کرد و فرصتی دوباره داد.
zibarood گفت:
یک شب آتش در نیستانی فتاد.
سوخت چون اشکی که برجانی فتاد.
شعله تا سرگرم کار خویش شد.
هر نیی شمع مزار خویش شد.
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست؟
مر ترا زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بی ثمر نفروخته ام.
دعوی بی معنی ات را سوختم.
زان که گفتی نیم با صد نُمود.
همچنان در بند خود بودی که بود.
مرد را دردی اگر باشد خوش است.
درد بی دردی علاجش آتش است.
کیوان گفت:
نسوان عزیز، حالا اگر مردان حرفهای شما (در مورد سیاوش و چهارشنبه سوزی ) را زده بودند، و شما این مقاله را خوانده بودید (به نام سوگ سودابه) :
http://www.iran-emrooz.net/index.php?%2Ffschool%2Fmore%2F34299%2F
به نام حمایت از حقوق زنان پوست از سر آن مرد میکندید! مقاله بالا را بخوانید و پس از لذت بردن بگویید ما باید با شما چکار کنیم؟!!
ALI گفت:
+
+
آفا گفت:
ده پست آخر رو خوندم . یه دوست تازه این وبلاگ رو معرفی کنه. باید بگم که جز پست مربوط به برقراری پیوند میان آدمیام و عالمیان به واسطه ی «جدایی …» باقی همه درد بود. دردم گرفت. بیش از همه از قسمت هایی که مربوط به مهاجرت بود. کاری که در پیش دارم. ولی هر روز از نجات بخش بودنش ناامید تر … نجات از چه و که بماند ! شاید از دختر ارانی مجرد بودن و ماندن ! بیش از همه از مفت خوری و انگل صفتی ! نمی دونم …
saeed34 گفت:
نسوان – بايد بدانی درعصرنو سودابه راستی، دادگری و پاکدينی پيشه کرده و سیاوش گرفتار، خود کامی و غرور، گشته، وعشق اهريمنی برگزيد ای سیا ووووش بد چشم
mehrdad گفت:
نسوان ممنون که هستید .
بردیا گفت:
این نیکیتا کجاست؟ با اون هم دعواتون شد قهر کرد رفت؟؟
باروُن آواک گفت:
زنده باد ایران!
کیوان گفت:
آقای سعید34 : کاش نسوان محترمه لینکی که در کامنت قبلی گذاشتهام را نصب میکردند. مقالهایست که برای همه (و با توجه به نظرتان بویژه برای شما) جالب خواهد بود. بنام سوگ سودابه . برقرار باشید (شما و نسوان!).
گردو گفت:
ضمن تشکر
لطفا تصحیح کنید:
آتش پالاینده ی ناپاکی هاست.
نسوان گفت:
Thanks for the correction
حامد گفت:
سوال:
آیا همین پاکدامنی رودابه خلاف ارزش های شما نیست؟ تبیض جنسیتی !!! را باز تولید نمی کند؟ بر بکارت ارزش جان انسان رانمی نهد؟ ارزش در آتش سوختن را؟
آنگاه با این موارد آیا باز هم به نظر «شما» و همفکرانتان این رسم مرسوم ارزش است و باید زنده بماند؟
حامد گفت:
سیاوش البته
نسوان گفت:
????
یعنی شما ما رو اینجوری دیدید؟ دست شما درد نکنه!
!!!!!!
پاکدامنی کجا خلاف ارزش های ما ست؟ همه صحبت ما دوری از دروغ و قضاوت و ترس و گناه های هفت گانه است..
آزاد بودن هیچ مغایرتی با پاک بودن ندارد.اینکه آدم با کسی که دوست داره آمیزش کنه از دید ما گناه نیست ولی این به معنی تاید خیانت کاری نیست .
حامد گفت:
آزاد بودن هیچ مغایرتی با پاک بودن ندارد.
============================
مراد از پاک بودن در اینجا چیست؟
یعنی شما طرفدار گذشتن از آتش برای اثبات بیگناهی هستید؟
یعنی می پذیرید یک انسان را برای همبستری بازخواست کنند؟
شما بیشترِ ارزش «نماد سیاووش» را به گذشتن از آتش میدانید؟
با این حساب اگر سیاووش در آتش میسوخت ، از ارزش سیاووش بودنش پیش شما کاسته می شد؟
من که فکر نکنم اینگونه فکر کنید.
نسوان گفت:
اولا شما اگر دارید می پرسید باید صبر کنید تا ما پاسخ بدهیم نه این که هنوز پاسخ را نشنیده بفرمایید»من که اینگونه فکر نمی کنم».
دوما این که اگر سیاوش به خاطر مقام یا از روی ترس با سودابه هم بستر می شد و سودابه هم متاهل بود کارش از دید من گناه بود. ولی اگر عاشقش بود قضیه فرق می کرد.
انسان را برای همبستری بازخواست می کنند اگر به کسی به زور تجاوز کرده باشد و یا به کسی تعهد داشته و آن را زیر پا گذاشته.
داستان فقط «همبستری» نیست. مهم » شرایط و دلایل» آدم است.
فرق من و شما( که با امیزه های اغراق امیز اسلامی و مذهبی خو گرفته اید) اینه که شما انقدر درگیر فعل «هم بستر شدن» هستی که دلایل پشتش برات هیچ مهم نیست. در حالیکه برای من دلایلی که باعث میشه یک کار انجام بشه مهم تر از خود اون عمل هستند.
سوم این که آخر هم اگر کسی را بازخواست کردند و گناهکار هم بود سزاش » سنگ سار» نیست. اما شما طرفدار سنگ سار هستید. مگه نه؟
من که فکر کنم شما طرفدار سنگ سار هستید و یک ریش دراز هم دارید و لباستان یقه اش چرک است و تسبیح هم می گردانید و برای تخلیه نیاز های جنسی تان می روید مشهد زن های کرایه ای صیغه می کنید)
حامد گفت:
چرا به دنبال جنجال می گردید سرکار علیه؟ شما جواب سولات من را ندادید ، شاید جوابی ندارید! البته که در جواب ندادن محق اید
در مورد بنده که فر مودید ، شاید نمی دانید این روش نخ نمای شما جدل دگماتیک است: شما خود به من یک برچسب می زنید (مذهبی-حشری) و من را با برچسبی که خود به من زدید نقد می کنید(طرفدار سنگسار-صیغه گر)
=========================================================
بنده خداناباورم و شاید تا حدی موافق مشی شما ! برای همین متعجب شدم که چگونه داستانی را که آنقدر با ارزشهای امروزی دنیا فاصله دارد را به تحبیب نقل کردید.
از نظر من زن و مرد فارغ از هر تعهدی می توانند همبستر شوند و حتی «عاشق بودن» به زعم شما لازم نیست . هر آنگاه که تعهدی نیز داشتند چه باک ! عملی غیر اخلاقی انجام داده اند! خب بدهند بازخواست لازم نیست! چه برسد به بادفره ی گرم! تازه در این داستان بحث ، بحث اتهام است!
راستی می دانستید سنت قسامه که اکنون در دادگاههای ایران اجرا می شود همان بادفره ی ایرانیست به شکلی دیگر ؟ می دانستید که چند نفر تا کنون با این روش سر بر دار برده اند؟ مذموم مذموم است ایران باستان و اسلام ندارد.
شما فرمودید که سنگسار مذموم است بلی درست است ولی باز هم بر این بیان پای می فشارید که «در آتش انداختن» مذموم نیست؟ چرا چون سنگسار سنت اسلام است و در آتش انداختن سنت پیشنیان ما؟ آری عمل مذموم مذموم است.
نمیدانم چرا تکلیفتان با خودتان مشخص نیست! ارزش هایتان باهم تناقض دارد و این داستان هم متناقض با حقوق بشر!
آیا در دو راهی آدمیت-ملیت گیر کرده اید؟ توصیه من آدمیت است
همین
حامد گفت:
یادم رفت لطفا مرحمت کنید بفرمایید این که یک نفر را به «اتهام» همبستری-با هر شرایطی- بخواهند بسوزانند -چه بسوزه چه بی آسیب رد شود – کجایش ارزشمند است؟
نسوان گفت:
گذار سیاوش از آتش آن گونه که شاهنامه روایت می کند، به پیشنهاد خود اوست چرا که زیر سایه اتهام زیستن را بر نمیتابد. فرق است بین به آتش انداختن کسی و مختارانه به آتش رفتن برای اثبات بی گناهی.
باز هم شما به دلایل پشت یک عمل توجه نکردید.
) در ضمن خط پایانی نوشته من مقابله ای بود به خط آخر نوشته شما ، خواستم نشان بدم که اینجور برچسب زدن چقدر دور از انصاف است(
پاینده باشید
EhSAN گفت:
به نظرم دوستان اوردوز شدند نمیدونن دیگه چی خوبه و چی بده
من برای «گناه» و «اشتباه» واسه خودم یه قانونی دارم که اکثر مواقع و نه همیشه با نسوان نویسنده موافق هستم و در معادله فکری من جواب میده.
حامد گفت:
چه بگویم ای نسوان ؛
وکیل بر خود وظیفه می داند همه چیز را رد کند تا رد اتهامی بیافزاید ؛ وکیل همه چیز را انکار می کند و هیچ چیز را اثبات نمی کند.
——————————————————————–
شما هم برای نوشته ی خود وکیلی ولی نه لزوماً وکیلی خوب. 🙂
——————————————————————–
جهت انبساط خاطر :
اندر روايات آمده كه در قيامت دو دسته را فراخوانند از بندگان،اول گريبان دريدگان و دوم خشتك دريدگان كه بياييد اي خير نديدگان! …
پس جماعتي عظيم جمع گردد جملگي رنگ پريدگان . پس خطاب رسد كه هركس گريبان يا خشتكش از پشت دريده بيگناه است اما آندسته كه گريبان يا خشتكش از جلو دريده شده گناهكاري است ديوث …
بگيريد و در آتشش بكنيد!
نقاش دیوونه گفت:
بخشید کجای شاهنامه گفته گذر سیاوش از آتش فکر خودش بوده؟
کاووس شاه به سودابه و سیاوش میگه:
سرانجام گفت ایمن از هردوان / نه گردد مرا دل نه روشن روان
مگر آتش تیز پیدا کند / گنه کرده را زود رسوا کند
این دوتا بیت کاملاً نشون میده که گذر سیاوش از آتش فکر کاووس بوده(به علاوه مشاورش)
در ضمن خودت یه جا برگشتی توی کامنتت میگی:
«این که اگر سیاوش به خاطر مقام یا از روی ترس با سودابه هم بستر می شد و سودابه هم متاهل بود کارش از دید من گناه بود. ولی اگر عاشقش بود قضیه فرق می کرد.»
بعد میگی:
«انسان را برای همبستری بازخواست می کنند اگر به کسی به زور تجاوز کرده باشد و یا به کسی تعهد داشته و آن را زیر پا گذاشته.»
خب ببخشید بر طبق حرف شما اگر سیاوش عاشق سودابه بود به نظر شما درست بود بر خلاف آموزه هاش با زن پدرش آمیزش داشته باشه؟یعنی تمامی تعهدات خودش و سودابه رو زیر پا بذاره؟
قشنگ حرفات همدیگه رو نقض میکنه
ساقی ب گفت:
من با آقا حامد موافقم . به همون اندازه که قوانین و عقاید بی منطق در اسلام هست ، در تاریخ ایران باستان و آیین اون زمان هم بی منطقی وجود داره. تفاوت اینه یکی دوست داره از رو اتیش بپره تا پاک بشه ، یکی دیگه غسل و وضو میکنه پاک میشه. درست دونستن یکی و غلط دونستن یکی دیگه ، آب در هاون کوبیدنه !
در ضمن نسوان ، من نمی دونم شما کدوم شاهنامه رو خووندید اما شاهنامه فردوسی چنین گفته :
چنین گفت کاندر نهان این سخن پژوهیم تا خود چه آید به بن
ز پهلو همه موبدان را بخواند ز سودابه چندی سخنها براند
چنین گفت موبد به شاه جهان که درد سپهبد نماند نهان
چو خواهی که پیدا کنی گفتوگوی بباید زدن سنگ را بر سبوی
که هر چند فرزند هست ارجمند دل شاه از اندیشه یابد گزند
وزین دختر شاه هاماوران پر اندیشه گشتی به دیگر کران
ز هر در سخن چون بدین گونه گشت «»»بر آتش یکی را بباید گذشت»»
چنین است سوگند چرخ بلند که بر بیگناهان نیاید گزند
جهاندار سودابه را پیش خواند همی با سیاوش بگفتن نشاند
سرانجام گفت ایمن از هر دوان نگردد مرا دل نه روشن روان
مگر کاتش تیز پیدا کند گنه کرده را زود رسوا کند
اینکه پیشنهاد خود سیاوش بوده احتمالا تفسیربه رای نسوان برای فرار ازانتقاد هست . همونطور که در شعر واضحه این پیشنهاد از جانب موبد – که احتمالا یه چی تو مایه های آخوندهای الان هست – ارائه شده .جناب شاه هم بالا سرشون وایستاده که الا بلا یکیتون باید برید تو آتیش! سودابه زرنگ بوده – از زنانگیش و احتمالا زور باباش که شاه مازندران بوده استفاده میکنه – قرعه به نام سیاوش میفته که قبول میکنه – البته اگر هم قبول نمیکرده احتمالا دست پاشو میبستن مینداختنش تو آتیش-
نازه جالبی ماجرا اینجاست که شاه – فکر کنم کیکاووس بوده-هم اینقدر آدم عادل! و شجاعی! بوده ، از ترس پدر سودابه – شاه هاماوران- با وجودی که قرائن میگفته تقصیر سودابه است ، یاد موبد و آتیش و این حرفها میفته ! الان اگر احیانا پیغمبر مسلمونها بود که با خدیجه یه همچین معامله ای میکرد ، داد و هوار شما گوش فلک رو کر میکرد!
یه نکته بامزه اینجا برای من تشبیه داستان سیاوش با داستان ابراهیم نبی از جانب شماست ! این گلستان شدن آتیش رو خدای مسلمونها توی قران قبل فردوسی گفته بود . نکنه تازگی به بعضی قسمتهای قران ایمان آوردید ما خبر نداریم؟
آرش گفت:
اوه اوه اوه ؛ باز شما اومدی ؛ من برم ماشین حساب و سوپر کامپیوتر بیارم که مبادا 0.000001 اشتباه بشه آمارم.چند وقتی نبودی راحت بودیم.
اما در این خصوص من نظر شما رو در خصوص اجبار سیاوش به گذر از آتش بیشتر قرین به صحت می بینم اما در مورد آداب و رسوم هر چند خیلی از آداب و رسوم به خرافه نزدیکه اما اول اینکه آداب و رسوم ایرانیست نه عربی ؛ ثانیا در گذر تاریخ این آداب و رسوم تبدیل به فرهنگ شده و تغییر شکل داده و جزو جدایی ناپذیری از شخصیت ملی ما – و ملل دیگر هم به همین شکل – شده ؛ نوروز ؛ چهارشنبه سوری ؛ سیزده بدر و… با همین چیزها ما ملت ایران هستیم ؛ اما آداب و رسوم اسلامی به ما ربطی نداره ؛ آداب و رسوم عربی است ؛ حتی من تا اینجا پیش میرم که به شما میگم اعراب پیش و پس از اسلام انچنان تغییری نکردند و این داستان جاهلیت و اسلام کاملا ساختگی است.
پاینده باشید
ساقی ب گفت:
منوبگو که فکر کردم الان میگی دلت تنگ شده برام! تگو راحت بودی!
من شعر خود روانشاد فردوسی رو گذاشتم اینجا ، تو میگی قرین!!! به صحت ؟ یعنی چی اونوقت؟ نکنه خودش باید بیاد بگه ؟ 🙂
درباره اسلام و سنتهای عربی هم ، به نظر من مسلمونی مردم ما خیلی خیلی متفاوت هست با مسلمونی عربها . اصلا به نظر من ایرانی ها به مرور زمان تشیع رو ساختن که برن تنهایی باهاش حال کنند . کما اینکه اعمالی مثل غسل و وضوی ما ایرانی ها هم با اعراب متفاوته ! اسلام ما ایرانیزه شده است و نه برعکس.
من اصلا نمی تونم ایران رو چیزی جز این که هست تصور کنم ! این یک واقعیته که ایرانی ها بیش از 1000 ساله که مسلمون هستند ، به چه دلیلی مهم نیست ! مهمه اینه که هستند چه خوشمون بیاد چه نه ! و اگر فکر میکنی آداب اسلام ربطی به ما نداره ، میتونی یه سیر و سیاحتی راه بندازی در آفاق و انفس ایران زمین ! فرهنگ اسلامی رو در همه جای تاریخ ایران میشه دید ، ازمعماری گرفته تا علم و ادب و هنر .
شوماخر گفت:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B4_%D9%BE%D8%B3%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3
شما که دست به ویکیپدیت خوب بود داداش. رفتن سیاوش از رو اجبار نبود، سودابه گفت من نمیرم ولی سیاوش رفت دیگه
ساقی ب گفت:
شوماخر جان
البته من کلا ارادت ویژه ای به ویکی پدیا دارم البته مهمه که چه جوری ازش استفاده کرد، ولی چون خود فردوسی اشعارش موجوده ، نیازی به ویکی نیست .
در ضمن عزیز جان ، ویکی هم که حرف من رو میزنه : » پس به سخن موبدان، آتشی برپا کرد که گناهکار را از بیگناه جدا سازد؛ سیاوش در این آتش رفت »
یعنی آتش رو کیکاوس روی فتوای موبدان روشن میکنه . در واقع شاه هست که تصمیم گرفته . سیاوش به تصمیم شاه گردن گذاشته ، حرفی از پیشنهاد خود سیاوش – چیزی که نسوان ادعا کرده – نیست . اگر قبول نمیکرد از نظر شاه و موبد و همه مردم گناهکار تلقی میشده .
در ضمن من آبجی ام ! 🙂
EhSAN گفت:
ببخشید من پست شما رو جز یه خط اولش رو نخوندم هنوز ولی میخواستم یه چیز بگم و برم..یه قانون من درآوردی و قابل تغییر!…. بیایم به فرهنگها و سنتها و افسانه ها و مذاهب و خرافات تا جایی که میشه احترام بذاریم مخصوصا افسانه و رسوم و آدابی که نقشش از حالت ایدئولوژیک و خط مشی دراومده..مسلما داستانها و افسانه ها و … حتا در آینده قران و مذاهب میتونه تقدیر بشه و انسان به این نقطه شعور خواهد رسید.من اینطوری میبینم همه چیز رو.
نسوان گفت:
ساقی جان، باز ک.. را دیدی و کدو را ندیدی؟ یک قسمتش را خواندی باقی اش را هم بخوان
يـــكـــي خـــود زريـــن نـــهــــاده بــــه ســــر
ســـيـــاوش بـــيـــامـــد بـــه پــــيــــش پــــدر
لـــبـــي پـــر ز خـــنـــده دلـــي پــــرامــــيــــد
هـــشـــيـــوار و بـــا جـــام هـــاي ســـپـــيــــد
هــمــي خــاك نــعــلــش بـــرآمـــد بـــه مـــاه
يــكــي تــازيـــي بـــر نـــشـــســـتـــه ســـيـــاه
چــنــان چــون بـــود رســـم و ســـاز كـــفـــن
پــراگــنــده كـــافـــور بـــر خـــويـــشـــتـــن
فــــرود آمــــد از بــــاره بــــردش نــــمــــاز
بــدان گــه كــه شـــد پـــيـــش كـــاوس بـــاز
ســخــن گــفــتــنــش بــا پــســـر نـــرم ديـــد
رخ شـــــاه كـــــاوس پــــــر شــــــرم ديــــــد
كـــزيـــن ســـان بــــود گــــردش روزگــــار
ســــيــــاوش بــــدو گــــفــــت انــــده مـــــدار
اگــر بـــي گـــنـــاهـــم رهـــايـــي مـــراســـت
ســر پـــر ز شـــرم و بـــهـــايـــي مـــراســـت
جــــهــــان آفــــريــــنــــم نــــدارد نــــگـــــاه
ور ايــدونــك زيــن كــار هــســتــم گـــنـــاه
كـــزيـــن كـــوه آتـــش نـــيـــابــــم تــــپــــش
بـــه نـــيـــروي يـــزدان نـــيــــكــــي دهــــش
سیاوش وقتی به نزد شاه می اید پدر از بوی دست او تشخیص می دهد که او گناهکار نیست ، اما سیاوش اصرار می کند که به آتش خواهد شد. ( این در نسخه ی کامل شاهنامه و تمام تفاسیر هست، شاهنامه چیزی نیست که من بتوانم تفسیر به رای کنم)
در ضمن ابراهیم هم برای من یک نماد است، مثل مصلوب شدن مسیح.. اما من مسیحی نیستم،. به قران کماکان ارادتی ندارم.
شما مدتی نبودید، بسیار خوش آمدید، جایتان خالی بود. مشتاقانه منتظر شنیدن فحش های شما به پدر و مادر نویسندگان وبلاگ هستیم.
آرش گفت:
مرداب به رود گفت چه کردی که زلالی؟ گفت: گذشتم. تو نیز بگذر
جـوات یساری گفت:
+++
مرداب به رود گفت چه کردی که زلالی؟ گفت: گذشتم. تو نیز بگذر
تشبیه جالبی بود مهندس
یه ضرب المثل هست میگه : فلانی کینه ی شتری داره (حکایت ایشونه)
اما هرکی ندونه و هرکی یادش رفته باشه من خوب یادمه اکثر اوقات (نگفتم همیشه) ایشون خودش فحش کاری رو شروع میکنه .
«هرری
سیفونو میکشم بری پائین
مادرت رخت شوره
خواهرت به غیر از آرایشگاه جایی رو بلد نیست
من همینم خوشت نمیاد جمع کن برو واسه خودت وبلاگ بنویس
و …. و …»
آش گستاخی رو اونقدر شور کرده که حتا رفقای گرمابه و گلستانشون مثل گیتی و جناب کاپیتان هم بهش تذکر دادن.
فحش اهانت جسارت همیشه از طرف داکتر لولیتا شروع میشه ، اکثریت در مقابل هتاکی های ایشون مودبانه برخورد میکنن و دست از پا درازتر یا تشریف میبرن و یا ساکت یه گوشه ای مینشینند.
به رفتارهای دو ماه گذشته نگاه کنید از محالاته در یک رشته صحبت چهار کامنتی لیچار بار مخاطب نکنه . اما من سکوت نکردم ، هرچی گفت دوتا گذاشتم روش به خودش تحویل دادم . ( از قدیم گفتن هرکی جلو روت گوزید همونجا دست به نقد جلوش برین تا دیگه گوز بی حساب حواله نده )
ولی ایشون نه مودب میشه و نه اینقدر شهامت داره که رفتار زشت خودشو قبول کنه .
.
.
.
خجالت بکش شرم کن حیا کن دست بردار از این هیاهو و دروغ پراکنی 😡
به هر حال من تا موقعی که فیلتر نشم شاخ به شاخ با این بشر میرم جلو و کوتاه نمیام ، از بعضی رفقای بی نزاکتشون مثل اون لات بی سروپا و آشولاش «زن ایرانی» واهمه ندارم
مجددا
این خط___
اینم نشون =+=
ساقی ب گفت:
نسوان جان
شما حافظه خوبی ندارید چون اگر نظرات من یادتون باشه ، متوجه میشید که من همیشه کدو رو هم دیدم . مثال بارزش هم سر پدر یکی از نویسندگان همین وبلاگ . در جایی که همه دل میسوزوندند برای سختی های زندگی ایشون ، من گفتم کار ایشون درست نبوده .
قسمت جالب ماجرا اینجاست که من هیچ وقت «فحش» به کسی ندادم . اما شما چون فکر میکنی باید طرفت رو به هر طریق بکوبی ، خیلی راحت چشمهات رو میبندی واتهام میزنی . کما اینکه کش دادنش اینجا دلیلی نداشت.من حرفی زدم که درستی اش کاملا روشن و مدلل بوده ، مهم اینه که برای شما اما ظاهرا مرگ خوبه ولی برای پدرهمسایه .
درباره شعر فردوسی:
این ابیات مال بعد از پیشنهاد موبد و تصمیم گیری کاووس هست . تصمیم بر این شده بود که یا سیاوش و یا سودابه از اتش بگذرند و سودابه از سر باز میکنه ولی سیاوش قبول میکنه .اینجا هم بعد از تصمیم گیری پادشاه هست . همونجور که من گفتم کیکاوس میدونسته که سیاوش بی گناهه . به هر حال از کل این مقوله اینکه از ابتدا سیاوش خودش «پیشنهاد » داده باشه که بره تو اتیش در نمیاد . تنها «رضایت» به حکم پادشاه هست . شما چون تصمیم گرفتی حرف ، حرف خودت باشه و به دلایل دیگران اهمیتی نمی دی ، سر حرف خودت هستی .
آرش خان
شما در اون بحث جزو کسانی بودی که گفتی حق با منه ! حالا چی شده که به نسوان میگی بگذر؟ از چی بگذره؟ از اینکه به دروغ به من میگه «فحش» دادی؟ کاری که من هرگز نکردم ! به هیچکس ! بالاخره دم خروس یا قسم عباس؟
آرش گفت:
دختر خانم ؛
منظورم این بود که دلیلی نداشت الان این حرف رو بزنه بعد از این همه مدت. در واقع از یاد آوری این موضوع بگذره ؛ باز اومدی گیردادنهات شروع شدها.
نسوان گفت:
قیاس یک نفر که از سر استیصال برای گرم کردن زن و بچه اش مجبور به یک عمل خلاف میشه با یک آدم دزد شارلاتان رانت خور مثل خاوری از فحش هم بد تر است، ساقی جان
من اگر شما را الان با بازرس ژاور در کتاب بی نوایان مقایسه کنم ناراحت نمی شوید؟
کجای حرف شما درست و مدلل بود خواهر دینی من؟ شما که مسلمانید نیک می دانید که حتی اکل میت هم در صورت خطر مرگ جایز است. شما فرق ضرورت را با طمع کاری و خیانت در امانت توجه ندارید. . مثل اون شخصیت معروف زورتون به اون که یک قرص نان دزدیده که از گرسنگی نمیرد می رسد؟ توجه کن که درد من این نیست که به پدر کسی توهین شده. ما اینجا به پدری گفتیم «احمق». از این بالاتر که نداریم. مسئله این است که ذهن شما بین این دو نفر هیچ فرقی نمی گذارد. یعنی ذهن شما خدای نکرده از » انصاف» محروم است.
ما چرا شما را بکوبیم خواهر؟
در مورد پیشنهاد دادن سیاوش من کلمه ی بدی به کار بردم. باید می گفتم پیش قدم شد.
عذر خواهی می کنم و تصحیح.
آرش گفت:
مومنت ؛ مومنت
من این حرف تو رو قبول ندارم ؛ البته اینجا رو قبول دارم که قیاس این دو نفر صحیح نیست ؛ اما اینکه پدر تو برای گرم کردن خانه و کاشانه یو تی بده این در هر صورت امری است ناپسند. یعنی همه ممکنه شرایط خودشون رو اضطراری و خاص ببینند ؛ شاید خاوری هم اگر باهاش صحبت کنی بگه:
«اقا یه ساختمون داشتم میساختم ؛ 5 میلیارد بده کار بودم ؛ طلب کارا ولم نمی کردند ؛ جلوی در اتاقم صف بود ؛ تمام اعتبار و آبروم داشت میرفت ؛ میرفتن دم دانشگاه جلوی بچه ام رو می گرفتند ؛ میرفتن مدرسه اون یکی بچه ام ؛ تهدید پشت تهدید ؛ تا اینکه آقای مه آفرید پیداش شد و از این مشکل من سو استفاده کرد…..» .
نسوان گفت:
کار زشت، زشت است.حرف شما هم درست .اما در نهایت حرفت فقط حرفه..
برای تصورش می تونی اگر شیر خشک کوپنی شد و کافی نبود از بازار سیاه برای دخترک شیر تهیه نکنی؟ اگر این کار رو کردی اون وقت تو مثل خاوری هستی و فرقی نداری؟؟ چون دقیقا به همان اندازه ی خاوری کار زشتی کردی و همه ی ما ایرانی ها و من جمله ساقی ب براشون فرقی نداره؟
من رو ببخش که مثال های شخصی می زنم.
گاهی لازمه ادم یک چیزی رو حس کنه و فقط از بیرون نگاه نکنه، شاید یک ابعاد دیگه ای براش روشن بشه.
وگرنه درد و بلا از همتون دور. باز نریزین سر من !
ساقی ب گفت:
نسوان جان
من حرفهام رو در همون پست زدم و اتفاقا به قدر کفایت از دوستان لطف و مرحمت دیدم .
من یک بار هم توضیح دادم ، شما ظاهرا کمیت براتون مهمه ، اما من کیفیت هم برام مهمه .این تفاوت ذهن من و شماست .آیا استیصال به معنای کباب فیله دادن به بچه هامون به ازای آشغال گوشت خوردن بچه های مردم هست ؟ اگر واقعا اینطوری فکر میکنی ، که ما در دو قطب کاملا مخالف حرکت میکنیم و طبیعتا بحثی نمیمونه .
برای بارچندم میگم ، من در رده مسلمانها طبقه بندی نمیشم . در خصوص اکل میت هم بله شما میتونید بر حسب ضرورت گوشت مرده بخورید ولی حق ندارید یکی دیگه رو بکشید و گوشتش رو بخورید! یعنی نمیشه زنده بمونید به هر قیمتی ! اگر شما قرص نون رو از من» گرسنه» بدزدید که از گشنگی نمیرید ، هیچ وقت نمی تونید ادعای شرافت و درستکاری و حتی ضروت داشته باشید ! نمیتونید رشوه بدید ، سهم نفت بچه های مفلوک همسایه رو بیارند دم خونه شما ، به این بهانه که مستاصل موندید. کما اینکه دو سه روز زندگی تو خونه سرد تو سرمای معمول تهران هم اسمش استیصال نیست . اگر انصاف از نظر شما اینه که چون مستاصلیم از یکی «گشنه» مثل خودمون بدزدیم ، من ترجیح میدم منصف نباشم .
ژاور دنبال ژان بود چون سکه از پسر کولی دزدیده بود ، ربطی به قرص نون نداشته .شخصیت ژاور ، از نظرمن چندان شخصیت منفی هم نیست . یک آدم قانونمدار کامل ، بدون احساس ، بدون انعطاف .گاهی برای قانونمداری یک مملکت لازمه .
کاش این بحث مرده رو زنده نمی کردی .
ساقی ب گفت:
آرش
امان از دست تو! ما رو بگو که از خواب زمستونی بیدار شدیم ، دو روز نشستیم تو خونه !
جـوات یساری گفت:
@ساقی «بی بصیرت» 🙂
1- من به این مهندس آرش علاقه ی ویژه دارم، قبلا بهش گفتم «یکی به میخ میزنی یکی به نعل 🙂 گفت نمونه بیار. الان این نمونه بود ، ((بنده از فرصت سوء استفاده کردم بنا بر گفته نسوان از آب گل آلود ماهی گرفتم و به ایشون یادآوری کردم.))
2- شما چرا بوی ساندیس میدی ؟ چرا ساعتی هفت هزار تومن میگیری کامنت مینویسی ؟ چرا فحش میدی؟ چرا به نفع خودت لایک میزنی؟ چرا روانی هستی؟!
زیاد وایسی بحث کنی همینارو که گفتم میبندن بیخ ریشت ، کاسه لیس هایی هم هستن که مثل اجل معلق از آسمون هفتم سر برسن و چشم بسته زیر علمو کتل داکتر نانچیکو بزنن.
شما باید بصیرت داشته باشی و اینجوری که میگم کامنت بنویسی
کامنت شماره یک
مرسی عزیزم میفهمم چی میگی عالی بود
کامنت شماره دو
چهارشنبه سوری مثل خار در چشم مسلمونای وحشی کثافت آشغال و گوساله بی فرهنگ هست .
کامنت شماره سوم
وای عزیزم لولیتا تو که منو مردی آخه چرا اینقدر خوب مینویسی الان 4روزه نخوابیدم ،غذا نخوردم ،دست به آب نرفتم دارم وبلاگتو میخونم تو تمام حرفای منو داری میگی.
کامنت شماره چهار
ویولتا عزیزم تو دست میلان کوندرا و گارسیا مارکز رو از پشت بستی .
کامنت شماره بش
…. دیگه بیشتر از این خز میشه ولش کن بابا ،آقا خلاصه رو بصیرت کار کن ، خیلی شیشوهشت میزنه بلادر 🙂
3- به موبدان ( آخوندهای قبل از اسلام اشاره کردید) یه چیزی رو من بگم ، در فرهنگ نیاکان باستانی ما مرده رو با شاش گاو!!! تطهیر میدادن و این مراسم باید در مقابل سگ انجام میشد (مراسم سگ دید) بعد میت شسته شده با شاش رو میبردن در بلندی تا لاشخوری کرکسی کلاغی چیزی بیاد و تا چشمشو نمیخورد میت رو پائین نمی آوردن .
فرض بگیریم قراره به «کهن آئین ها» بازگشت کنیم به فرهنگ اصیل و ریشه دار ایرانی .
اوه … بهشت زهرا اسمش میشه مینو(( با پفک نمکی مینو اشتباه نشه)) و در کنارش هر روز بونکر پشت بونکر شاش گاو نیاز هست و شاید مجبور بشیم به هندوستان نفت بدیم و به جای اون شاش گاو وارد کنیم ( بیخود نبود که میخوندیم گاوشو بردن هندستون !!!) خلاصه اینکه مردن مراسم باشکوهی بود همونجور که هنوز سوم ،هفت ،چهل و در بعضی نقاط مراسم سی هم میگیرن .
در صورتی که در استان کردستان و در قسمت سنی نشین چنین مراسم مرده پرستی طولانی مدت نداریم . امام زمانی هم که داریم یک جورایی در ادامه سوشیانت های زرتشتی و نیاکان باستانی هست .(به غیر از اون کردار نیک پندار نیک و گفتار نیک ، بقیه فرهنگ ایرانی سراسر خرافه و مزخرف هست، از کردار نیک سخن میگفتند ادعای پندار نیک داشتن اما چنان جامعه ی طبقاتی و «کَست آلوده» درست کرده بودند که به فرمان روحانیون زرتشتی(بخوانید جیره خواران دربار،شریک دزد و رفیق قافله) مردم عادی باید با دستمال بر دهان در مقابل پادشاه صحبت میکردند تا مبادا نفس گند رعایا به ذات مقدس شاهنشاه لطمه بزنه، در حکومت زرتشتیان شاه نماینده خدا نبود بلکه این خدایگان بودند که نماینده پادشاه شده بودند، آتش در آتشکده ها پالاینده نبود آلاینده شده بود . استخوان و دهان میسوزاند )
آیا «متعصبین باستان پرست » شهامت و پروای نقد دارند؟!
4-نمیخوام از نیاکان انتقاد کنم ، به قول آرش ما با همین رسوم زنده هستیم ( مردم به جشن و شادمانی نیاز دارن، بیکار نیستن که برن برای هرچیزی دنبال فلسفه و چرایی اون بگردن) و این جشن چه نوروز باشه یا جشن نیمه ی شعبان باشه یا مهرگان یا عاشورا (که اصولا در ده روز محرم ملت بیشتر تفریح میکنن تا عزاداری)
صحبت سر این درد جانسوز هست که چشم بسته و با تعصب موضع گیری میکنن و موضع گیری میکنیم . سوال اینه : از جنگ بین مذهبیون «متعصب» و مسلمانان از یک سو و مذهبیون نامسلمان و» متعصب» از سوی دیگر چه عایدی بیرون میاد؟! ریزالت چیه ؟!
بگذریم
در پایان از شما تشکر میکنم که این نکته ظریف رو از داستان بیرون کشیدید.( ایکاش قبل از شما به ذهن الکنم میرسید 🙂 من رفتم و خوندم بله حق باشماست آتش افروزی از فرمان موبدان بوده . موبدان تاریخی سراسر سیاه و ننگین دارن .(جالبه این لینکی هم که تاواریش شوماخَر داده به همین نکته اشاره کرده)
به هر حال با داکتر زیاد سر و کله نزنید وگرنه شما و مرحوم فردوسی رو به ساندیس خور بودن و روانی بودن متهم میکنه .
=======================================
@داکتر
پست قبلی خوب رفتی بالا منبر واسه خودت یه طرفه بریدی و دوختی!!! 😡 آدم کینه ایی. من عمرا از شما یه نفر حلالیت طلب کنم 😐 ، اونی که باس عذر خواهی کنه جنابعالی هستی که کلی کامنت بیزبون و بی آزار رو سر بریدی قاتل، تو مثل لاجوردی رئیس سابق اوین هستی ، باید ترور بشی 🙂
دست سودابه بوی شراب داشت دستان سیاوش عطر آگین بود
آهای داکتر لولیتا دست های تو بوی خون میدهد
خون کامنت های سربریده و مقتول
خون سیاووش خون رستم خون آگاهی
دستان تو به آتش نیز پالایش نمیشود
😥 . 😥
آرش گفت:
جوات جان به دلیل اینکه حق مطلب ادا بشه و عدالت و انصاف رعایت بشه من باید این رو بگم که کامنتهای من برای بررسی معطل شده اما هیچ وقت حذف نشده ؛ اینه که من فقط میتونم بررسی کامنتها رو تایید کنم و نه سانسور رو.
جـوات یساری گفت:
در گذشته بود مهندس
حتا کاپیتان بابک دید کامنت حاوی هیچ اهانت یا صحبت خارج از متن نبود. اما حذف کرد.
کامنت امید آقا دون اهانت بود حذف کرد … رهگذر شاهد بود
اینا که میگم برای همین سه ماه قبل هست
بله من الان قبول دارم مدتیه حذف نمیکنه ، اما بدونید اگر یک ایمیل بلوکه بشه هیچ کی خبر دار نمیشه.
بارها گفتم وبلاگ خودشه چهاردیواری اختیاریه
اما مشکل اینه که به دروغ میگه سانسور نمیکنم در صورتی که فقط کافیه با یه نفر چپ بیفته نخونده حذف میکنه .
خودش یه بار بهم گفت
جوات زیاد زر بزنی مثل ان دماغ از نوک انگشت پرتت میکنم اونور
دکتر مملکته مثلا
ای سر سگ تو این مملکت
میرم آقا … میرم … از این وبلاگ که هیچ از این مملکت هم میرم
مثه حضرت هود نفرینتون میکنم همتون به سنگ خارا تبدیل میشید
آرش گفت:
جواتی ؛ اینها هم آدمن خب ؛ بالا پایین دارن ؛ اما تو هم درست رفتار نمی کنی ؛ تو هم دروغ می گی ؛ نمی گی؟
مگه تو که به من ابراز ارادت می کنی ؛ با آی دی «سید ابوذر» به من فحش ندادی؟ من ازت ناراحت هم نشدم ؛ اما چون این چند وقت خیلی از این حرفها زدی بهت یاد آوری می کنم که همه ما آدمیم و پر از ایراد.
منم هر جا که فکر می کنم دارن اشتباه می کنن یا با نظرشون مخالفم نظر میدم ؛ چاپلوسی نمی کنم ؛ حتی با اینکه می دونم با تو مشکل دارن اما اگر تو حرف درستی میزنی بدون مصلحت اندیشی تاییدت می کنم ؛ با این احوال اون کارهایی رو که تو میگی با من نکردند.
بیا یک کم فکر کن ؛ افرادی مثل خرزهره ؛ رهگذر ؛ همین حامد و علی طهمورثی و…. اینجا میان همه چیز می گن ؛ عمدتا هم مخالفن ؛ اما می بینی که رابطه بدی بین برخی از اونها و نسوان نیست ؛ اما داستان تو فرق داره ؛ خودت هم میدونی ؛ بیا تمرین کنیم خودمون رو جای دیگران بذاریم و با چشم اونها به قضایا نگاه کنیم ؛ اون موقع قضاوتمون صحیح میشه.
ساقی ب گفت:
جوات جان
یعنی مردم از خنده ! اون هم تو این روز مغموم ! راستی شما از کجا فهمیدی این ب آخر اسم ما همون بی بصیرته ؟ 🙂
من اتفاقا اینجا کشف کردم ، زبونم برای بقیه ، خیلی قابل فهم نیست ، یعنی معمولا اون چیزی که میگم رو یه چی دیگه میفهمن ! کشف بزرگیه در نوع خودش.
بهتره خاطرنشان کنم من قلم ویول رو فی نفسه دوست دارم ، فارغ از محتوا که ممکنه قبول داشته باشم یا نه.
کلا مرسی
ماژور گفت:
به قول آن خانم نیمه برهنه در فیلمفارسی معروف قبل از انقلاب «لنگ و قطیفه ام جهنم، اون یکی چیزام رو بردن». با داوود رشیدی چه کنیم؟
حامد گفت:
چه بگویم ای نسوان ،
وکیل بر خود وظیفه می داند همه چیز را رد کند تا رد اتهامی بیافزاید ؛ وکیل همه چیز را انکار می کند و هیچ چیز را اثبات نمی کند.
——————————————————————–
شما هم برای نوشته ی خود وکیلی ولی نه لزوماً وکیلی خوب. 🙂
——————————————————————–
جهت انبساط خاطر :
اندر روايات آمده كه در قيامت دو دسته را فراخوانند از بندگان،اول گريبان دريدگان و دوم خشتك دريدگان كه بياييد اي خير نديدگان! …
پس جماعتي عظيم جمع گردد جملگي رنگ پريدگان . پس خطاب رسد كه هركس گريبان يا خشتكش از پشت دريده بيگناه است اما آندسته كه گريبان يا خشتكش از جلو دريده شده گناهكاري است ديوث …
بگيريد و در آتشش بكنيد!
حامد گفت:
صرفاً جهت اطلاع چون در وب نیست:
بادفره : در لغت نامه ها به معنای مجازات و تنبیه معنی شده است.
مصداق : به بادفره این گناهم مگیر/تویی آفریننده ی ماه و تیر
ظاهراً در ایران باستان هنگامی که حجت کافی برای اثبات جرم در دسترس نبوده بر خلاف اصل انسانی برائت ، متهم باید بوسیله ی بادفره از خود سلب اتهام می کرده .
اما آنچه کم به آن پرداخته شده نوع آن عمل است که به اختصار شرح میدهم
=============================================
بادفره بر دو قسم بوده است سرد و گرم
نوع سرد آن به سوگند معروف بوده که فعل سوگند خوردن در حال نیز از آن مشتق می شود.
و سوگند چه بوده که آن ار برای اثبات بی گناهی می خورده اند؟
«سو» = آب بعلاوه «گند» = گندا ، گوگرد که نتیجه آن H2SO4 یا همان اسید سولفوریک است که به بینوایانی که دلیل کافی برای اثبات جرم آنان نداشتند خورانده شده و سپس منتظر می ایستادند که آیا طرف می میرد یا خیر که در قاطبه ی موارد می مرده و در نتیجه جرم اثبات می شده.
بادفره ی گرم نیز که همین از آتش گذشتن است که هنوز در نواحی فلات هند -خصوصاً میان مرتاض ها- رواج دارد.
==============================================
اما جالب توجه این سنت قسامه ی اسلامی است که اگر روزی در دادگاه کارتان به آن افتاد بدانید که اعدامتان قطعی است ، در این سنت هم باید شاکی در صورت کافی نبودن ادله جرم (بویژه قتل نفس) 40 نفر را در دادگاه حاضر کند که قسم (سوگند!) یاد کنند که می دانند (بهر دلیلی حتی شخصی) متشاکی مجرم است و اینگونه سر یک انسان به باد میرود.
آری جوات آنچه از شکوه ایران باستان برای خود ساخته ایم در بسیاری موارد سرابی بیش نیست.
آرش گفت:
حامد عزیز
جهت اطلاع باید عرض کنم که ترکیب آب و گوگرد ؛ اسید سولفوریک نمیشه. اونچیزی که به خورد ملت می دادند آب گوگرد بوده نه اسید سولفوریک.
حامد گفت:
عقل هر جانوری بیش از انسان است
حامد گفت:
«بقول معروف» ش یادم رفت!
نقاش دیوونه گفت:
مهندس آب به علاوه گوگرد دی اکسید میشه سولفوریک اسید نه گوگرد خالی
آرش گفت:
من شیمیم اصلا خوب نیست اما آب با گوگرد دی اکسید میشه سولفورو اسید ؛ باید با تری اکسید گوگرد ترکیب بشه تا بشه اسید سولفوریک.
البته خود SO3 رو معمولا از SO2 بدست میارن ؛ در هر صورت در دوران باستن SO3 وجود نداشته که بتونن با آب ترکیبش کنن. و قطعا اونچیزی که سوگند نام داشته فقط گوگردی بود که در آب مخلوط بوده ؛ چون گوگرد حتی در آب حل هم نمیشه.
آرش گفت:
البته من تخصصم این نیست ؛ بهتره که این داروسازه خودش بیاد یه توضیحی بده.
نسوان گفت:
H20 + SO3—> H2SO4
نقاش دیوونه گفت:
آها راس میگی آرش جان.
خاک بر سرم مثلا اومد تصحیح کنم.
چیه!؟ خب منم اشتباه میکنم دیگه!
نقاش دیوونه گفت:
اون از گوکرد به علاوه آب اون ، این از آب به علاوه گوگرد دی اکسید من ، اونم از آتش آلاینده پاکی هاست اون
خوشم میاد یه سری داروساز و ادیب و دانشجو دور هم جمع شدیم نمیتونیم یه متن یا کامنت بنویسیم توش غلط نباشه!
نسوان گفت:
😉
آره والله
فنی گفت:
@ حامد
فرمودین که: «….آری جوات آنچه از شکوه ایران باستان برای خود ساخته ایم در بسیاری ؟! موارد سرابی بیش نیست….»
1- اگر ریگی به کفشتان نباشد برای پی بردن به شکوه ایران باستان صدها بهانۀ دیگر وجود دارند که «هنوز!» در کتیبه های گِلی و سنگ نبشته ها و نقوش روی دیوارها بجا مانده اند. از کشورداری، از جنگاوری و تاکتیک های لشکر کشی و دریانوردی، از آیین های شکرگذاری و شادمانی در بین مردم برای فراوانی محصول و فراخی نعمت، از تاسیس دانشگاه و مراکز آموزش پزشکی و مانند اینها. جالب اینجاست که شما بطور ناخودآگاه فقط با مطرح کردن بدیل ایرانی برخی «سنت های منفور و مورد انزجار» عربی است که می خواهید شکوه این تمدن را به سراب تشبیه کنید!.
2- به غیر از ایرانیان ملل دیگری هم در دور و نزدیک وجود دارند که تاریخ باستانی آنها پر از آیین ها و رسومی بوده است که برای یک شهروند امروزی عجیب و گاه دور از تمدن به نظر می رسد ولی آن ملتها در عین پیشرفت و ترقی، هنوز به آن گذشتۀ خود می بالند. مثل کره و ژاپن. این رسوم و آیین ها در جایگاه خودشان دارای ارزش تاریخی و فرهنگی هستند و قرار نیست بواسطۀ آن شمایی را که امروز پشت لپ تاپ نشسته اید قضاوت کنند. کما اینکه حتی اینروزها هیچ کس با علم به خرافه های ژاپنی در مورد مرده سوزی، از شانس تحصیل در ژاپن منصرف نمی شود.
3- یادمه همین سه چهار سال پیش عده ای از خاندان سلطنتی کویت به ایران آمده بودند تا چند شمشیر و احیاناً خرده ریز های بی ارزش دیگر را که پس از چانه زنی و رایزنی های در سطح سفیر و کاردار، ردش را گرفته بودند به کویت باز گردانند. ظاهراً همان موقع، با کمی اختلاف زمان، مقارن بود با یکی دیگر از خیانت ها و جنایت ها به میراث فرهنگی هفت هزار سالۀ کشورمان و همین دستمایۀ مقالۀ روشنگرانه ای در یکی از سایت ها بود که من با خواندن آن، تازه به قدمت «حداکثر صد سالۀ!» تاریخ کویتی ها پی بردم. دوست عزیز! ، ملت های بی هویت در بدر بدنبال هویت اند، آنوقت شما آنچه خود دارید را سراب می دانید؟ همین یک مورد نشان می دهد که این خودزنی های روشنفکرانه شما آنقدرها هم که فکر می کنید ژست خوبی به شما نخواهد داد.
mosafer گفت:
خوبه سه تائی عقل هاتونو روهم ریخته و مقاله نوشتین ! « آتش آلایندۀ نا پاکی هاست » یعنی چی؟ آلاینده یعنی « آلوده کننده » بی سوات . شاید منظورتون « پالاینده » بوده ؟
نسوان گفت:
اره دیگه..وقتی اسم منو نمینویسن همین میشه.. اینجا فقط من با سواتم!
😉
آرش گفت:
+++
baharan2012 گفت:
مرسی بانوان گرامی…این جشن چهارشنبه گاه بر شما هم مبارک باشد….
نسوان گفت:
🙂
خرزهره گفت:
در شاهنامه ؛ و به نظرم در شرق؛ پاکدامنی و وفاداری مقدم بر عشق و خواهش تن شمرده میشه. سیاوش برای اثبات ان از آتش عبور می کنه.
در تریستان و ایزولد ؛ و به نظرم در غرب؛ عشق مقدم بر وفاداری و نجابت مطرح می شه. تریستان به شاه که در حکم پدر اوست خیانت میکنه . در نهایت یک تنه با دشمن روبرو میشه و برای بدست آوردن خلوص خود کشته می شه.
چهارشنبه سوری شما هم مبارک.
Democritus گفت:
+
و شرقی در این میانه پایش در شرق فرو رفته و چشم هایش به غرب دوخته شده نه از نیاکان دل میکند ونه به غرب دستش میرسد ، غربی خیانت میکند ، شرقی وفا طلب میکند ،نمی میرد تا حداقل از این برزخ راحت شود
الدنگ گفت:
خرزهره، تا انجا که مضمون خلاصه ی داستان را میدانم موضوع از این قرار است که عشق بین تریستان و ایزولد نتیحه ی اشتباهی است که ندیمه ی ایزولد مرتکب میشود. داستان به اینصورت است که ایزولد به قصد انتقام گرفتن از تریستان که معشوق ایزولد را مقتول کرده است، به ندیمه اش دستور میدهد تا معجون مرگ را مهیا کند تا ایزولد وتریستان باخودرن آن هردو هلاک شوند. ولیکن ندیمه ی ایزولد اشتیاهاً معجون عشق را مهیا میکند که با خوردن آن تریستان و ایزولد عاشق بیقرارهمدیکر میشوند. این داستان عاشقانه مربوط به دورن قرون وسطی است که مضامین عشق و سحروجادوگری درمتن داستان گنجانده شده است.
حتی بر فرض اینکه داستان تریستان وایززولد بیان یک داستان واقعی ومربوط به دوران مدرن بود که در آن بقول شما تریستان به ولینعمت خود خیانیت میکند وبا ایزولدا نرد عشق میبازد، کماکان نیمتوان بر اساس آن در باره فرهنک یک جامعه ویا یک تمدن به قضاوت نشست ودر باره آن به نتیحه گیری های کلی و فراگیری رسید، کاری که بنظر میرسد جنابعالی در کامنت خود انجام میدهید.
درهرصورت چهارشنبه سوری را به شما وکردانندگان وبلاگ نسوان مطلقه معلقه تبریک میگویم.
EhSAN گفت:
+++
Democritus گفت:
+
و شرقی در این میانه پایش در شرق فرو رفته و چشم هایش به غرب دوخته شده نه از نیاکان دل میکند ونه به غرب دستش میرسد ، غربی وار خیانت میکند ، شرقی وار وفا طلب میکند ،نمی میرد تا حداقل از این برزخ راحت شود
FUK گفت:
تبریک
شعبون گفت:
قربون او سرخي ماتيکهاي لبتون
حالا که امت از شما حرف شنوي دارن يک نصيحتي هم بکنيد که
با مواد محترقه و انفجاري خيلي شلوغ نکنن مخصوصا مواظب بچه ها باشند
تلخ نشه ديگه
مي دونيد که چي ميگم
عمو گفت:
جشن چهارشنبه بر شما هم مبارک باشد
Rahgozar گفت:
بهار را با چهار شنبه سوری
تابستان را با آفتاب سوزانش
پاییز را با رنگهای آتشینش
و زمستان را
با گرما ی دلنشین اجاق ها
میشناسم
هزار سال است مسلمان شده ام
اما هنوز شعله های زرتشت
در جانم زبانه میزند
آرش گفت:
دستت را بده با هم از آتش بگذریم ؛ آنان که سوختند همه تنها بودند
rahgozar گفت:
برای تو هم اس ام اس میاد؟
آرش گفت:
تا دلت بخواد.
آرش گفت:
بی ربط اما جالب توجه:
NEW YORK – USA – In a remarkable admission by former Nixon era Secretary of State, Henry Kissinger, reveals what is happening at the moment in the world and particularly the Middle East. [ACCURATE SATIRE]
Speaking from his luxurious Manhattan apartment, the elder statesman, who will be 89 in May, is all too forward with his analysis of the current situation in the world forum of Geo-politics and economics.
«The United States is bating China and Russia, and the final nail in the coffin will be Iran, which is, of course, the main target of Israel. We have allowed China to increase their military strength and Russia to recover from Sovietization, to give them a false sense of bravado, this will create an all together faster demise for them. We’re like the sharp shooter daring the noob to pick up the gun, and when they try, it’s bang bang. The coming war will will be so severe that only one superpower can win, and that’s us folks. This is why the EU is in such a hurry to form a complete superstate because they know what is coming, and to survive, Europe will have to be one whole cohesive state. Their urgency tells me that they know full well that the big showdown is upon us. O how I have dreamed of this delightful moment.»
«Control oil and you control nations; control food and you control the people.»
Mr Kissinger then added: «If you are an ordinary person, then you can prepare yourself for war by moving to the countryside and building a farm, but you must take guns with you, as the hordes of starving will be roaming. Also, even though the elite will have their safe havens and specialist shelters, they must be just as careful during the war as the ordinary civilians, because their shelters can still be compromised.»
After pausing for a few minutes to collect his thoughts, Mr Kissinger, carried on:
«We told the military that we would have to take over seven Middle Eastern countries for their resources and they have nearly completed their job. We all know what I think of the military, but I have to say they have obeyed orders superfluously this time. It is just that last stepping stone, i.e. Iran which will really tip the balance. How long can China and Russia stand by and watch America clean up? The great Russian bear and Chinese sickle will be roused from their slumber and this is when Israel will have to fight with all its might and weapons to kill as many Arabs as it can. Hopefully if all goes well, half the Middle East will be Israeli. Our young have been trained well for the last decade or so on combat console games, it was interesting to see the new Call of Duty Modern Warfare 3 game, which mirrors exactly what is to come in the near future with its predictive programming. Our young, in the US and West, are prepared because they have been programmed to be good soldiers, cannon fodder, and when they will be ordered to go out into the streets and fight those crazy Chins and Russkies, they will obey their orders. Out of the ashes we shall build a new society, there will only be one superpower left, and that one will be the global government that wins. Don’t forget, the United States, has the best weapons, we have stuff that no other nation has, and we will introduce those weapons to the world when the time is right.»
End of interview. Our reporter is ushered out of the room by Kissinger’s minder.
کاپیتان بابک گفت:
http://www.persiancards.com/images/ecard/132.swf
کاپیتان بابک گفت:
آئين چهارشنبه سوري، فرصتي است براي سوزاندن غم ها، غصه ها، سياهي ها و نابرابري ها و زشتي ها. امسال به ياد پاك انديشاني كه از ميان ما رفتند و سودايي جز سوزاندن غمها و نابرابريها و بي عدالتي ها در سر نداشتند. سودايي جز آزادي، انتخاب و حقوق انساني براي «همه» در سر پرشورشان نبود. و به افتخار و سلامتي همه بازماندگان صبور آنان، خانواده مظلوم زندانيان عقيدتي و سياسي، تمام زندانيان آزاده و همه آزاديخواهاني كه براي رسيدن به ايراني سرافراز و سربلند استقامت مي كنند و همچنان بر عهد خويش با مردم ايستاده اند. نور آگاهي و اميد بر مردم خوب سرزمين مان تابان و چهارشنبه سوري تان نورباران باد. / بابك داد
EhSAN گفت:
به قول دوستان +++
يلدا سبزپوش گفت:
+++++++
آرش گفت:
آقای رییس جمهور تشریف بردند مجلس و همه را قهوه ای کردند و گوزیدند به خانه ملت. یعنی مملکت بی صاحاب تر از ایران وجود نداره ؛ لاریجانی هم میترسید جواب بده ؛ بد که ا.ن رفت نماینده ها دهن لاریجانی رو سرویس کردند. فان خوبی بود تو ترافیک. ها ها
جـوات یساری گفت:
لاتیه واسه خودش، من فکر میکردم مودبانه برخورد کنه ، رسما رید به چهار کنج مجلس
جـوات یساری گفت:
البته مجلسی که در اون گروه ها به جای رقابت بر سر برنامه در میزان ولایت پذیری(بخوانید خایه مالی) رقابت میکنند شایستگی ریدن هم نداره.
mountainsummit گفت:
تیکه بارون کردشون رید به همشون
اما واقعا باهوشه
mountainsummit گفت:
برای اینکه خوراک شب عید مردم فراهم شود، آمدم.
نسوان گفت:
هیچ کاری سخت تر از محکوم کردن یک احمق نیست!
mountainsummit گفت:
از کجا نتیجه گرفتی که احمدی نژاد احمقه ؟
mountainsummit گفت:
ادبیات معرکه ای داره
آرش گفت:
احمق رو من نمی تونم 100% بهش اطلاق کنم ؛ اما در هر صورت شما ایشون را با خاتمی مقایسه کن ؛ در مقام یک سیاستمدار ؛ به کی نمره بهتر میدی ؛ والله اگر بهش از 20 کمتر بدی نامردی و بی معرفتیه.
آرش گفت:
اینم لینک دانلود سخنان ریس جمهور
[audio src="http://song.rasekhoon.net/003/pr/h1/14/Ahmadinejad/14_901224-DrAhmadinejad-Jalase_Tarhe_Soal_Az_Raeisjomhour(www.rasekhoon.net).mp3" /]
ario گفت:
حالا این همه ترس از جنگ برای چی؟ جنگ نعمته ( به قول آقا) ولی این دفعه برای مردم نعمته
فرزاد گفت:
پستاتون گاهی خیلی بی جون می شه… نمی دونم چطوری بگم اما این پستتون یه جوری واسه من فرقی با یه ایمیل خیلی عادی که ملت به هم فروارد می کنن نداشت…
البته نمی دونم… شاید من تند می رم… اما گاهی وقتی آدم عمق درد مردم رو خیلی زیاد میبینه دیگه شادی چهارشنبه سوری (مثلا) واسش بی معنی میشه…. این میشه که مثلا انتظار پیدا می کنه واسه چهار شنبه سوری هم یه پست خیلی اعتراضی تر ببینه…. بازم می گم… شاید من زیاده روی می کنم اما فقط با در نظر گرفتن تعداد بسیار زیاد کشته های حوادث رانندگی ایران، یا مثلا نرخ وحشتناک مهاجرت افراد تحصیل کرده (که تازه در مقابل گرسنگی یه کودک کار واسه من مسایل بی اهمیتین) آدم باید از هر کوچکترین فرصتی برای به دار کشیدن ستمگر به سختترین شکل استفاده می کنه….
نمی دونم… از یه طرف عقلم می گه همه باید به اندازه ی من خشمگین (نه ناراحت) باشن…. از طرفی تفکر نهادینه ی طبقه متوسطیم می گه شاید باید بیشتر میانه رو بود…. در هر صورت موفق باشید 🙂
نسوان گفت:
راست می گی ….بخدا.فکر کنم باید یک مدت بریم مرخصی