با سلام و تحیات حضور محضر انور شما عزیزان و نایب بر حق ایشان و اهالی ارجمند اندرونی،
همون طور که مستحضرید کف گیر گردانندگان این وبلاگ به ته ش خورده ( شوخی می کنم ،بقول ناپلئون بناپارت لا طائلات چیزی ست که پایانی ندارد). اما خوب، حقیقتش خرج زن و بچه است و هزار مصیبت. با این همه گرفتاری خوب طبیعتا نمی تونیم به اندازه ی قبل بنویسیم. شاید باید مدتی پیش می بستیم می رفتیم پی کارمون اما انقدر شما ماه هستید که دلمون نیومد کرکره رو همین جوری بکشیم پایین و بریم. کاری که خیلی از وبلاگ نویس ها می کنند؛ اما ما چون خیلی وبلاگ نویس های مسوولی هستیم دلمون نیومد. خوب از حق نگذریم شما هم معرکه اید. تا حالا بهتون نگفته بودیم؟ خوب حالا میگیم. شما شگفت انگیز ترین مخاطب هایی هستین که یک وبلاگ نویس می تونه آرزو کنه : خوش حضور، وفادار، دوست داشتنی، دلسوز، دقیق… محشرید. من که با شما زندگی می کنم… زندگی! چه اکثریتی که در سکوت می آیند و می روند و چه اقلیت خاص و عجیب و بی نظیری که به برکت حضور شان اندرونی این وبلاگ ناقابل رونق گرفته و گاه از خود نوشته ها بالاتر می رود . به جرات فکر کنم ما صاحب بلا منازع خاص ترین کامنت دونی این حوالی هستیم ؛ جایی که در آن کامنت هایی نوشته می شود که گاهی ارزشش از خود پست اصلی بالاتر است. جایی که در اون حتی اگر التماس کنیم که کامنت نگذارید هم باز کامنت می گذارند. جایی که در اون دوستی هایی اصیل شکل گرفته و آدمها ی زیادی موقع دلتنگی و تنهایی بهش سر می زنند. و این ها خاصیت شماست ، و دل کندن از شما سخت است. سخت…باور کنید من که شخصا اگر روزی بلیط بخت آزمایی م برنده بشه و دیگه مجبور نباشم برای یک لقمه نون توی دهن گرگ برم، از صبح میشینم و با شما دل میدم و قلوه می گیرم. اما فعلا تا اون روز، سعی می کنیم این اندرونی را حفظ کنیم ، این یعنی ما کنار تر می نشینیم و شما اگر خواستید جلو تر می آیید تا بیشتر با هم اختلاط کنیم.
در همین راستا از مدتی پیش بخش میهمان رو راه انداختیم و تکلیف دو شنبه ها معلوم شد. من شخصا فکر می کنم جای تصویر و موسیقی توی این وبلاگ خالیه. رنگ و نور و صدا ! چه اشکالی داره به هم موسیقی هایی که دوست داشتیم، تصاویر خوبی که دیدیم رو نشون بدیم؟ می دونم که وبلاگ رسانه ی ایده الی برای این منظور نیست، در ضمن به محدودیت های اون دسته از دوستانی که از ایران وصل می شوند هم آگاهیم. عجالتا تصمیم گرفتیم که پنجشنبه ها رو بگذاریم برای عکس. داستان این ریختیه که یک عکس می گذاریم و شما اگر دوست داشتید زیر عکس یک کلمه یا یک جمله یا یک شعر یا هر چیزی که به ذهنتون رسید رو خواهید نوشت. سعی می کنیم عکس هایی براتون انتخاب کنیم که به دیدنش بیارزد و در شان نگاه شما باشد. در آینده اگر دوست داشتید شما هم می تونید برامون لینک عکس هایی که دوست داشتید رو بفرستید تا بگذاریم و با هم بشینیم نگاه کنیم، یک چایی بخوریم و در موردش نقل و گفتگو کنیم. نظر شما چیه؟
پی نوشت: یک چیزی هم هست مدتیه که می خوام به دوستهای فیس بوکی بگم. این وبلاگ در حال حاضر هیچ صفحه ای در فیس بوک ندارد. چند صفحه توسط خود شما توی فیس بوک مطالب ما را به روز می کنند. اما این صفحات توسط هیچ کدام از نسوان نگارنده مدیریت نمی شود بنابر این هر گونه مسوولیت ناشی از لایک کردن صفحات متفرقه را نمی پذیریم .
ناگـــــهان گفت:
کفگیر ما که برخورد کرد به اعماق دیگ اون صدای مورمور کننده که حال مردم رو به هم میزنه از شنیده میشه
salam گفت:
man ba inke khayli kam nazar miadm va modat kotahi hast ke injaro mikhoonam vail to in ghorbat hamontor ke gofti vaghti ke delam migire, koil behm roohiye mide , va deldm je joorai va mishe
hamatoono dost daram va mamnoon hastam<3<3
يلداسبزپوش گفت:
پاينده باشيد
لی لی گفت:
تو رو خدا نرید لااقل شما دیگه نرید دلم داره منفجر میشه ازدرد تنهایی دلم خوشه شما رو میخونم
قارپوز گفت:
لی لی جان .منکه گفتم من هستم . چرا تنها دیگه ؟ ای بمیرم واست که این آدام تو زرد درآومد وتو رو تنها گذاشت . آدام جان آقا جون تکلیف خودتو روشن کن یا بیا جلو دست دختر مردم بگیر و زندگی کن یا پاتو بکش کنار ببینیم ما چکار یاید بکنیم تا دل این دختر رعنای خوشگل بابا رو بدست بیاریم . لی لی جان غصه نخور اگه اونا رفتند بچه ها در وبلاگ ساحل غربی دور هم جمعند تو هم بیا
ژیان گفت:
تحیّات
نسوان گفت:
اواراس میگیا؟ تو هم تو زندون سوات یاد گرفتی؟ همینه که میگن این زندونا برا خودش یه پا دانشگاهه.. ما که این بیرون همون یخده که داشتیم هم نم کشید.
ژیان گفت:
آن کهنه اسیرم که به زندان تو باشم
از علم و سوادت ز تو من بیش نباشم
آن بند که در آن شده ام پای به زنجیر
وبلاگ تو باشد که خورد قاشق و کفگیر
اینترنت ما سیم اضافی که ندارد
تا در سخنم جملۀ درگوشی گذارد
آنچه بفرستم ز کامنت و ز تذکر
با هم شده فاش و ببرد میل تشکر
اصلاً به منش چه که تو اغلاط نویسی
بعدِ دو سه چار سال که وبلاگ نویسی
منبعد نگیرم غلط دیکته و هیچ نگویم
«اوا راس میگیا» نشنوم و شعر نگویم
ايران دخت گفت:
++++
vasat piaz گفت:
گیتی گفت:
زنده باد و بر این مژده گر جان فشانم رواست و مشابهاتش…
ولی یک پرسش داشتم با اجازه …
این عکس کو کجاست اونوقت ؟؟
به وقت ایران الان پنج شنبه ای پاییزی و ملس و ای بفهمی نفهمی دوست داشتنی است…
نسوان گفت:
اوا نذاشتم عکسو؟
به خدا سرم با باسنم بازی می کنه..
امروز باز از استاد فحش خوردم یک کمی منگم. بهش می گم پدر آمرزیده من روزها که اینجام شبها هم که دارم رو پایان نامه م کار می کنم چی از جون من میخوای؟؟
کشته منو .. کشته منو..!
مومو گفت:
ایده ای بس محشر!!
پس می شه ما هم براتون عکس بفرستیم؟
نسوان گفت:
بله حتما
مومو گفت:
🙂 بوس بوس
نسوان گفت:
بوس به خودت
میترا گفت:
پس وقتی این همکار آمریک لاتین بی وجدان من رو اعصابم میره و هیچ همصحبتی ندارم چیکار کنم؟
بشینم عکس نگاه کنم ؟ هان چی ؟ این مشکل خودمه؟!
ALI گفت:
ایده زیبا
+
+
کوروش گفت:
کاش میشد ترتیبی بدید که همین روز (پنجشنبه ها ) بقیه هم بتونند عکس یا فایل صدا هم آپلود کنند .
البته اگر شیر تو شیر نمیشه .
زندگی گفت:
بسیار نیکو !
من عاشق این پیشنهادتون هستم .
با آرزوی بهترین ها برای شما
نسوان گفت:
فدات!
Ramin گفت:
سلام به اهالی اندرونی من جزو اکثریتی هستم که همیشه در سکون می آیم و می روم همیشه دوست داشتم نظر بدم با اهالی اندرونی حرف بزنم ولی خب تنبلی، زندگی پر مشغله و ترس از اعتیاد به این محفل تا حالا این اجازه رو بهم نداده. راستش این وبلاگ رو مدت هاست از طریق ریدر دنبال می کنم یادم نیست یه سال دو سال حتی شاید خیلی قبل تر از به وجود اومدنش «همون وقتایی که داشتیم گفته های این وبلاگ از قدیما رو با رگ و پوستمون حس می کردیم». تو این چند وقته هیچ پستی رو از دست ندادم و از همشون لذت بردم واقعا دستتون درد نکنه و همیشه نفستون گرم و کیبوردتون کوک باشه.
شهرزاد قصه گو گفت:
اگر نباشید خیلی دلم میگیرد! باشید حتا شده با عکس ، نور، و تصویر! (هر چند که نوشتههایتان را ترجیح میدهم)
نسوان گفت:
بوس عزیزم. .. تو هم نباشی من دلم می گیره. دوستت دارم خیلی.
Just a Guy گفت:
لاطائلات: جمع لاطائل
لاطائل . [ ءِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: لا به معنی نه + طائل به معنی هوده و فائده ) بیهوده . بیفائده . بیهده . ترهة. بی نفع. بی مزیتی . بی غنائی . بی خیر.
– لاطائل گفتن ؛ بیهوده گفتن . حرف مفت زدن . جفنگ گفتن .
|| فرومایه . ناکس .
– تطویل بلاطائل ؛ پرگوئی بیهوده .
لغت نامه دهخدا
مینو گفت:
خانم نسوان من ازتون کمک خواستم…چیز دیگه ای نخواستم…
vahid گفت:
….ای تو آشنای ناشناسم….ای مرهم دست تو لباسم…دیوار شبم شکسته از تو از ظلمت شب نمی هراسم…
saman گفت:
http://grooveshark.com/#!/search?q=xx
http://grooveshark.com/#!/artist/Degiheugi/1053444/songs