نشسته روبروم . صورتش خیس اشکهایی است که بی هق هق پایین میریزند .نمیدونم چی باید بگم . توی بد وضعیتی گیر کردم.
زیبا یکی از دخترهای شاد دانشکده بود . هروقت می دیدیش یا داشت میخندید و یا لبخندی بر لب داشت . اولا فکر میکردم خله. مگه میشه یه ادم همیشه بخنده و شاد باشه ؟ اما سر یک موضوعی که با هم اشنا شدیم ازش خوشم اومد . ادم خونسردی که هیچ چیز رو جدی نمی گرفت و همین باعث میشد همیشه بخنده . بعد دانشگاه تقریبا ازش بی خبر بودم تا اینکه توی یکی از این دوره های بچه های قدیم دوباره دیدمش و تلفنی ردوبدل کردیم و باهم در ارتباط بودیم . می گفت که ازدواج کرده اما همیشه تنها میومد بعدها فهمیدم زن دوم مردی شده . از این کارش بدم اومد تا اینکه امروز خیلی اتفاقی دیدمش . اول خواستم خودم رو به ندیدن بزنم اما اومد جلو و سلام کرد . حرفای معمولی زدیم تا اینکه یکدفعه دستم رو گرفت و گفت : میشه بریم یه گوشه حرف بزنیم ؟ دارم می ترکم ، باید با یکی حرف بزنم وگرنه از غصه دق می کنم .
بهش میگم : مرد زن دار؟ اخه چرا ؟ …..میگه میدونم درموردم چی فکر می کنی ازت ناراحتم نیستم چون یه روز منم مثل تو فکر میکردم اما حالا …؟ چاره چیه ؟ خواستگار که در خونه ام صف نکشیده بود . بقیه هم فقط میخوان چیزشون رو فرو کنن و بسرعت برق ازت دور بشن . من فقط یک اغوش امن میخواستم ، یکی که کلمات عاشقانه رو توی گوشم زمزمه کنه . یکی که دلیلی باشه برای زندگی ام ، برای بودنم . یکی که از لباسم ، از کارام، از ارایشم و زیبایی ام تعریف کنه …همین… منم حق دارم شاد باشم . منم حق دارم عاشق بشم . منم حق دارم زندگی کنم .
دوم
توی گوگل مینویسم *زن دوم* و با انبوهی از سایت ها و وبلاگ هایی روبرو میشم که تعداد زیادشون منو به تعجب وامیداره . تازه اینها کسانی هستند که با شجاعت ؟؟ بر سردر وبلاگشون اعلام کردند که زن دوم هستند . و تازه تر اینکه همه این ادمها ، به اینترنت و فضای مجازی دسترسی دارند و علی الظاهر جزو قشر تحصیل کرده و اگاه اجتماعند . شروع می کنم به خواندن سرگذشت تعدادی از این زنان ، چیزی که عجیبه اینه که اکثر اونها با علم به متاهل بودن مرد، به چنین ازدواج هایی تن دادند و متاسفانه تنهایی وجه اشتراک همه اونهاست . زنانی که نمیشه با یک کلمه محکوم و قضاوت شون کرد . نکته قابل تاسف این ماجرا سن کم اکثر این زنان است . دخترکانی که سهم شان از ازدواج ، یک مرد نصف و نیمه است . و وقتی تنها در پهنه مجازی این همه زن دوم وجود دارد پس مسلما در کل جامعه اوضاع بسیار اسفبارتر است .
پی نوشت : به حجم فریب و دروغی که در این اجتماع موج میزند فکر می کنم .
شادی گفت:
بنظر میاد اقایون خیلی فرصت طلب هستند و چیزی بنام عذاب وجدان ندارند :((
نسوان گفت:
بلی بلی ، یعنی این خانم که با علم به زن داشتن اون طرف رفته جفت پا وسط زندگی یکی دیگه اصلا تقصیری نداره..
توسکا گفت:
آفرین دقیقا همینه
کنجکاو شدم 1سرچی کردم تو نت دیدم بعله
جفت پا رفتن وسط زندگی یکی دیگه داره مد میشه یا شده اصلا
همه جور مدی داشتیم الا این یکی
جل المخلوق
شیما گفت:
منکه ولش کردم واسه زن دومش و به آرامش رسیدم.
تو این موارد هر دو طرف مقصرند، مردان هوسباز و تنوع طلب و بی مسئولیت، و زنان بی هویت و ضعیف و فرصت طلب که به هر قیمتی دنبال آغوشی که معلوم هم نیست امن باشه میگردند…
شادی گفت:
من شخصی را میشناسم که مرد بسیار خوش تیپ و باکلاس و تحصیلکرده هستش همینطور خانومش ولی با منشی اش که نه ظاهر زیبا دارد نه تیپ و کلاس و اخلاق… رابطه دارد اخر سر هم خانمش از لجش رفت و بهش خیانت کرد …مرد هم حسابی کتکش زد و از خونه انداختش بیرون…الان هم پشیمانه ولی خانومه دیگه برنمیگرده زندگی کنه هرچند که در این اوضاع فرزندشان متضرر شده
شیباک گفت:
یه بار یه پسری بهم گفت اگه باهم ازدواج کنیم و من به تو خیانت کنم چکار میکنی؟؟؟ گفتم تلافی میکنم!
بار کن اگه صاعقه خورده بود اونطوری نمیشد! همیشه یاد اون صحنه که میفتم میخدم…
@ نسوان: مثل همیشه قلمتون گیرا و زیبا…
کامیکازه گفت:
ناخونک میزنی و فرار میکنی !!
کاشکی بیشتر این موضوع پردازش می کردی
ژیان گفت:
بیا ما خودمون بکمک هم پردازشش کنیم. در ابتدا توجه شما رو به این سوال کنکور سال گذشته جلب می کنم:
1- چرا بعضی از آقایون زن دوم میگیرند:
الف- چون به اندازۀ اداره کردن زندگی زن دوم (تا حتی زن سوم و چارم) پول دارند
ب-چون بعضی دیگه از آقایون دم بخت به اندازه ادارۀ زندگی خودشونم پول ندارند
ج- چون روابط غیر رسمی برای بعضی از آقایون دم بخت بیشتر حال میده و حالا حالاها تمایل به رابطۀ رسمی ندارند
د- هیچکدام
البته که شما هم با موافقی که گزینۀ آخر یعنی هیچکدام درسته. حالا بیاییم و مثل کلاس کنکورا هر یک از اون سه جواب غلط رو تحلیل کنیم تا ببینیم چرا غلط هستند.
الف- الان طبق آمارهایی که خود دولت منتشر کرده هیچ فرد یا گروهی رو نمی تونید پیدا کنید که تونسته باشه در این شرایط اقتصادی و طی این برنامه های دقیق و کارشناسانۀ سی و چن ساله، خودشو بالاتر از بقیه کشیده باشه و در آمدش کفاف زن دوم و سوم رو بده. در واقع دولت ها توی این سی سال کاری کردن که هر کس به اندازۀ دسترنج خودش به رفاه برسه و اولاً جلوی دزدی رو کاملاً سد کردن، ثانیاً و از همه مهمتر اجازه ندادن تا تغییر تدریجی روابط و فرمول های ارزش گذاری به کار، باعث بشه که یک ماست بند مثلاً، عایدیش از یه کارمند یا معلم بیشتر بشه. یعنی اجازۀ رشد سرطانی و انباشت ثروت های نجومی رو نمیدن. خیلی از این بابتا مراقبن.
ب- خود شما هم میدونی که این اواخر بدلیل کمبود نیروی کار متخصص ما مجبور شدیم که مثلاً از کشورای دیگه مثل کانادا و استرالیا و مالزی دکتر و پرستار وارد کنیم. کارگرای افغانی هم که سر جای خودشون. یعنی ما نه تنها بیکاری نداریم بلکه کمبود نیروی کار هم داریم. بنابراین، اینکه جوونای ما به اندازۀ ادارۀ زندگی خودشونم پول ندارن منتفی هست. دولت ما حتی برای ادارۀ زندگی مردم کشورای دیگه هم فرصت شغلی داره، اما چون راهشون دوره وو صرف نمیکنه که هی بیانو برن، فقط ماه به ماه حقوقشونو واریز میکنه و میگه حالا فعلن این پولا رو بگیرین، نمی خواد کار کنین.
ج- این گزینه بطور هوشمندانه و با توجه به شبهه ای که اخیراً ایجاد شده بود در این سوال گنجونده شده و باید مواظب بود که به عنوان جواب درست فرض نشه. واقعیت اینه که یکی از بر و بچه های دور و بر محمود یه مدت رفته بوده سایپا. اونوخ لیست حقوقا رو که نیگا میکنه میبینه بعضیا که مجرد هم هستن حقوقای بالای هفش میلیون تومن میگیرن. میاد بیرون توو حیاط داد و بیداد که «آقا این چه وعضشه؟ خوب همین حقوقا رو میدین که طرف میلی به زن گرفتن نداره وو میره بازار آزاد دنبال جنسای متنوع». که البته بعداً حالیش میکنن بابا چه خبرته اینقد قشقرق راانداختی؟ این رقما به ریاله! فک کردی به تومنه؟ اونم از اینکه زود قضاوت کرده بوده خجالت میکشه وو مثل ژاپنیا خودش استعفا میده وو خودشم علیرغم میلش با استعفاش موافقت میکنه، میره پی یه کار دیگه.
ازاونطرفم شما نیگا کن. یه نفرو توی این جوونای مردم پیدا نمی کنی که دلش بخواد همینجوری الکی ناموس مردمو واسه شهوتش دسمالی کنه بعدشم ولش کنه بره سراغ یکی دیگه. خارجیا هر گهی میخوان بخورن بخورن، شرفی که توی این مردم موج میزنه وو با شیر مادراشون به بچه هاشون منتقل میشه هرگز اجازۀ این جور مسابقه ها و چشم و هم چشمی سر نامردی در حق ناموس هم رو نمیده. جوونا اینروزا دیگه اصلاً دنبال چیزی که حال بده یا مال حروم کردن داره نیستند بلکه بیشتر از هر دورۀ تاریخی دیگه دنبال تهذیب نفس و صفای باطن هستند.
البته چون پردازشگر من 8 بیتی بود نتونستم بیشتر از این واست پردازشش کنم. امیدوارم این فتح بابی باشه و دوستان 64 بیتی و به بالا بتونن پردازش های بهتری برای شما دوست عزیز ارائه کنن و رضایت خاطر شما رو فراهم کنن.
نسوان گفت:
بامزه ای ها!
mahta گفت:
اینجا تو جنوب اینقدر عادی هست که زن ها به راحتی این مسئله را می پذیرند..
نسوان گفت:
بهش میگم : مرد زن دار؟ اخه چرا ؟ …..میگه میدونم درموردم چی فکر می کنی ازت ناراحتم نیستم چون یه روز منم مثل تو فکر میکردم اما حالا …؟ چاره چیه ؟ خواستگار که در خونه ام صف نکشیده بود . بقیه هم فقط میخوان چیزشون رو فرو کنن و بسرعت برق ازت دور بشن . من فقط یک اغوش امن میخواستم ، یکی که کلمات عاشقانه رو توی گوشم زمزمه کنه . یکی که دلیلی باشه برای زندگی ام ، برای بودنم . یکی که از لباسم ، از کارام، از ارایشم و زیبایی ام تعریف کنه …همین… منم حق دارم شاد باشم . منم حق دارم عاشق بشم . منم حق دارم زندگی کنم .
____________
حالا برو ازش بپرس رسیدی به چیزهایی که می خواستی؟ الان خوشحالی؟؟ داری زندگی می کنی؟
می دونی مشکل این آدمهای خل که الکی می خندن همینه دیگه..
اصلا به ابعاد اخلاقی این قضیه کاری ندارم. نتیجه ش برام جالب تره. معمولا زنهایی که دیدم وارد این جور روابط میشن خوشحال و راضی نبودن. زندگی شون یک جور کشمکش دایمه. پراز ترس و حس های بد.
نمی دونم چی باعث میشه یکی با یک مرد زن دار وارد رابطه بشه… مثل خوردن استفراغ یک نفر دیگه می مونه..به هر حال قضاوت نمی کنمش ها! یک وقت دیدی پس فردا خودم اومدم نوشتم بچه ها من زن دوم شدم! آدمش رو هم از الان سراغ دارم ها.. فکر نکنی الکی میگم.
خداییش من نمی تونم بگم که این کار خوبه یا بده.. جلو شماها لا اقل نمی تونم. اما یه چیزی رو می دونم . اگر نتیجه ش بد بود و از قبل ناراضی تر بودم خوب به درد نمی خوره. باید استفراغش کرد و رفت سراغ پروژه ی بعدی!
شیما گفت:
یه دوستی دارم که میگه: مثل پوشیدن شورت کثیف یکی دیگه ست D:
واقعا !!
لی لی خنگه گفت:
همونطوری که از اول فکر می کردی دختره خل بوده.
شوهرها که از آرایش و ظاهر و … زنهاشون تعریف نمی کنن و کلمات عاشقانه رو تو گوش همسر خودشون زمزمه نمی کنن. همه اینا خرج زنهایی می شه که متعلق به خودشون نیستن.
.
girl-of-fall گفت:
خیلی موافقم!
هکر گفت:
شما همه مردها رو تو یه سبد نذارید من با زنم اینطوری نیستم
لی لی خنگه گفت:
هکر
شاید تازه ازدواج کردی. البته هیچ نظریه ای در مورد همه صدق نمی کنه ولی وقتی در مورد اکثریت صادقه دیگه نمی شه گفت همه مردها به غیراز هکر و چندتا دیگه!
اینقدر که از طرف مردهای متاهل تعریف و تمجید شنیده می شه از طرف مجردها نمیشه همینطور میزان پیشنهادات.
آرش گفت:
من نظرم در اين مورد به حضرتعالي نزديكتره.
خرزهره گفت:
این راسته می گن بعضی ها همسر مرد زن دار میشن به این امید که نسخه زن اولی رو بپیچن؟
نسوان گفت:
اوهوم…
yek zane irani گفت:
man ham dustani daram ke ba marde zandaar dust shodan ye moddati, chon taraf behtar az pesar haye mojard tuneste khareshun kone va pokhte, jazzab be nazereshun biaad.
خُسن آقا گفت:
تو آدم رو به چه کارهایی وا میداریها! برای اولین با مجبور شدم برم توی گوگل و «زن دوم» رو سرچ کنم! اواخر دوران شاه این پدیده داشت یواش یواش منقرض میشد تو نگو آخوندها دوباره ما رو به عصر حجر برگردوندن!
در مورد این زنها یا بهتر بگیم دخترها باید دو پدیده رو در نظر داشت.
اول جنگ رو که باعث شد مردان زیادی جان خود را از دست بدهند و این مساله باعث کمبود مرد(جنس مذکر) در جامعه شد.
نکته دوم اون تیک تاک ساعت بیولوژیکی دختران وقتی که به سنین 30 تا 40 می رسند که مدام دنبال یک چیز مذکر میگردند تا به قول تو چیزش را فرو بکند اون تو تا دختر یا خانم یک جوجه پس بیندازد تا این ساعت جهنمی را از تیک تاک بازدارد! البته اون آغوش گرم و امن هم مهم هست ولی این پدیده جوجه دلیل مهم تری هست!
از این دو مساله که بگذریم باید برای این شرایط زنهای ایران افسوس خرد که نمی توانند یک زندگی طبعی داشته باشند و باید از همه طرف زیر فشار باشند!
يلداسبزپوش گفت:
كمبود مرد در اثر جنگ مربوط به دختراى متولد چهل تا پنجاهه، ولى اكثر اونايى كه زن دوم ميشن متولد شصت به بعد هستند!
ساره گفت:
++++++
girl-of-fall گفت:
من خیلی از این چیزها میشنیدم و اصلا تو کتم نمیرفت ولی الان کلا نظرم نسبت به همه چی عوض شده! بقول معروف اول باید کفشای اونو بپوشی و باهاش راه بری تا بتونی بفهمی چه حالی داشته و تو چه شرایطی بوده! کلا به این نتیجه رسیدم هر چیزی رو که با تنفر و شدت نفی کنی با سرعت نور به فرق سرت اصابت میکنه!
کامشین گفت:
برای نوشتن این کامنت لحنی که انتخاب کرده ام به شدت قضاوت گرا و بیخوده. اما بعد از تعقیب و خواندن ده ها وب سایت از مدل همسر دومی به این نتیجه رسیده ام که نویسندگان مذکور، نویسندگان خوبی نیستند. انقدر یک جانبه و یک طرفه به داستان زندگی خودشان نگاه می کنند که همراهی ادم را بر نمی انگیزند. مثل لشگری که قلعه ای را با دوز و کلک فتح کرده باشد و خودش بداند که به زودی یا مجبور به واگذاری است یا باید از اساس قلعه نابود بشه. غیر از چند مورد اندک که ادامه نداند تا بقیه را تشویق به داشتن رابطه پنهانی نکنند، بقیه گاه بی شرمانه آرزوی به خاک سیاه نشستن خانم اول را دارند و خودشون را فرشته های نجات مرد بدبختی می دانند که در زندگی هیچ روز خوشی ندیده. در کل این ترویج یواشکی زندگی پنهانی یا خانواده های رسمی چند همسری از دیدگاه اجتماعی نشان دهنده جامعه ناسالمی است که اولا و با عرض پوزش، شهرنو و متعلقات قانونی روسپیگری حرفه ای نداره، در زمینه مسائل جنسی قادر به ارائه آموزش درست نیست، مجموعه قوانین خانواده اش پدرسالار و اصلاح ناپذیره و زنان و مردان اگزوتیک، با شعور اجتماعی محدودی داره. جامعه ای که رسانه در آن بی معنا است و پایان همه قصه های تلویزیونی و سینمائی اش به طرز احمقانه ای دور از واقعیته. تو این جامعه و با دسترسی به فضائی برای نوشتن نظرات و خاطرات در قالب وبلاگ، خواندن خاطرات دختران و زنانی که با شور و هیجان از خاطرات خیانت آلود خود می گن، یا به پیروزی های بادکنکی خود در بدست آوردن نرینگی های بلاتکلیف، شاد می شوند و گاه بی شرمانه برای موجه جلوه دادن خود به فقه و شرع و قران پناه می برند، بسیار دردناک و تاثر برانگیز است. ولی این وسط آیا کسی به فکر زنی که پناه امنش را با بقیه شریک می شه هست؟ یعنی استیصال پنهان پشت همه این خانواده های نصفه نیمه کی می خواهد تحلیل علمی و درست بشه …خدا می دونه….
دیلا گفت:
با این نظر خیلی موافقم.
خود من تحت هیچ شرایطی نمیتونم هضم کنم چطور یه زن روا میبینه زندگی یه زن دیگه رو خراب کنه. الانم همینو میگم. شاید این زنهای دوم، اگه جای زن اول باشن و مرد مال خودشون بوده باشه از اول، واقعا نتونن قبول کنن که کسی بیاد همسرشون رو شریک شه.
اما ینو فهمیدم که آدمیزاد موجودیه که اگه دوست داشته نشه، راحت میتونه به جنون برسه. برای مورد توجه و مهر بودن، ممکنه هرکسی رو به کارهایی بیاره که روزی خودش ازشون شدید انتقاد میکرده.
درنتیجه الان میتونم فقط بگم خدا اون روز رو نیاره که آدم تنها بشه، عزیز از دست بده و از عرش به فرش بیفته.
و آرزوم اینه که اگر کسی تنها شد، خدا کنه به جایی نرسه که عزت نفسش اونقدر کم بشه و احساس کمبود محبتش اونقدر زیاد بشه که فقط حاضر باشه یه معشوقه دوم بشه.
آدم هرچقدرم الان از میزان عزت نفسش مطمئن باشه، باز در چنین شرایطی اگه قرار بگیره، ممکنه خودشم…
چون میدونم مهر و محبت یکی از واجبات زنده موندن هر آدمیه. و فقط دعا میکنم سر هیشکی نیاد چنین موقعیت دردناکی…
دیلا گفت:
ای بابا، من زیر کامنت girl-of-fall اینو نوشته بودم، چطوری سر از اینجا درآورد پس؟ 😦
کیان گفت:
داشتم دونه دونه کامنتها رو میخوندم میرفتم پایین، ولی دیدم دیگه نمیشه چیزی نگفت؛
به نظرم یکی از جذابیتهای این وبلاگ اینه که در بعضی از پستها، اصل مطلب رو باید توی کامنتها پیدا کنی نه در خود پست! این پست هم از همین مدل پستهاست ولی متاسفانه تا اینجا هیچکس نگاهی واقعی به مرد قصه نینداخته. یا زنها همیدگرو نکوهش میکنن یا مردان رو هوسباز و نامرد میدونن!!
وقتش نیست کامل توضیح بدم، اما خیلی خلاصه و تیتروار(خدا رحم کنه!):
۱- مرد هوسباز خانمباز تو این دوره زمونه(رده سنی ۳۵ تا ۴۵) نمیره زن دوم بگیره! مگه خر مغزشو گاز گرفته؟ آقایون محترم میدونن که اگر ملاک هوس باشه که هر زنی بیشتر از چند ماه نمیتونه هوسبازی یک مرد رو ارضا کنه (برای بعضی از مردا چند روز!) …
۲- اینکه یه جوونی با ارتباط با این دختر و اون دختر زندگیش میگذره و حالشو میبره. حتی در مورد مردای دخترباز هم صدق نمیکنه. چون بعد از یک مدت احساس پوچی بهشون دست میده… پس اینجور نیست که یارو ۳۰ رو رد کرده باشه ولی هنوز مثل ۲۰سالگیش بخواد دختربازی کنه و حالشو ببره. نخیر! به دلایل مختلف … این حرف غیر واقعیه …
۳- مورد شماره ۲ یک تبصره داره! : کسی که ندید بدید بوده تو جوونیش خیلی احتمالش هست که تو میانسالی بره تو فاز دختربازی و فکر کنه ای بابا عمرمون گذشت جوونی نکردیم. ولی این مدل آدمها هم اول از همه باید عرضه عملی کردن آرزوهاشون! رو داشته باشن …
۴- پس مرض مردها چیه؟!!!
ببنید کشور ما یک کشور محدوده. دختر و پسر تا دانشگاه از هم جدان… تو دانشگاه هم پسر ندید بدید (و حتی مدل ادعای دختربازی) چشم باز میکنه همه چیزه دخترها براش جذابه! شلوار لی دختره از زیر مانتوش مییاد بیرون پسره احساس عاشق شدن میکنه!! … ندیده، نشناخته، نفهمیده، … اونوقت میره تو ۲۱سالگی با یکی دوست میشه … (تازه این مدل پر رو و شیطونشه) … دختره چی؟ ازدواج! تو خانواده و جمعهای زنونه فهمیده که تو این دور و زمونه باید شوهر رو به چنگ آورد وگرنه سرش بیکلاه میمونه … اونوقت اون دخترخانم محترم (با پیشفرض و غریزه زنونه) میشه دوست آقای نامحترم، پسر ندید بدید ایرانی بیست و خوردهای ساله، با فشارهای شدید جنسی و شور و شر جوونی … توضیح واضحات رو درز میگیرم ولی خلاصه اینکه بعد از چند سال کش و قوس و اینور انور بالاخره یکی از همین خانومها آقا رو راضی میکنه واسه ازدواج … یارو چشم باز میکنه میبینه ۳۳ سالشه! داره با کسی زندگی میکنه که حتی انتخاب ۲۳سالگیش هم نیست …
دیگه اینکه آدم بعد از ۳۰ تازه معیارهای اساسی زندگیش ثبات پیدا میکنه و … رو کاری ندارم.
تازه این پسر شیطون بود پسر آروم و مؤدب که وضعش فرق داره. یا میره تو اینترنت و به غیرطبیعیترین روش با یه دختری از طریق نت آشنا میشه یا سر و ظاهرش جذاب و تیکه هست که احتمالا تو دانشگاه یا محیط کار توسط یه دختر زرنگ (که معمولا هم تیکه نیست!) تور میشه …
مورد بعدی هم که بچه مذهبی یا شهرستانی هست که مامانش دختر آشناشون رو تو بیست و خوردهای سالگی انتخاب میکنه واسه آقا و آقا یا مرد صبوری و تا آخر عمر زنده میمونه! یا اینکه رم میکنه و میره سراغ علایق خودش تا امثال ماها بشینیم و بهش بگیم هوسران!!!
توضیح مهم: لزوما ازدواجهای اینجوری به بنبست نمیرسه اتفاقا تو سی تا چهل درصد موارد دو طرف نسبتا راضی هم هستند (به خصوص آدمهایی که سی سالگیشون با بیست سالگیشون زیاد فرقی نداره!). تو سی چهل درصد دیگه هم به دلایل مختلف تحمل میکنن و میگن کاچی بهتر از هیچی (اینها همونهایی هستن که میرن خارج طلاق میگیرن)
۵- ازدواجهایی که بخاطرجذاب بودن مرد انجام میشه؛
اینجور مردها بیشتر هدف تورهای دخترونه قرار میگیرن و احتمال صید شدنشون هم خیلی بیشتره … اینها نه تنها شورت کس دیگه حساب نمیشن بلکه بعد از ازدواج هم هدف تورهای دیگه خواهند بود. (خانم صیاد باید یادش نره روزی که با مظلومنمایی و گریه مخ آقای تیکه رو زد و حلقه رو به انگشتش زد). بالاخره یارو اگر الان دلش سوخت یا به خاطر دروغهای سرکار احساس عاشق بودن بهش القا شد ولی چهار روز دیگه میفهمه و اونوقته که احتمال داره ….
قیافه، پول و پله، مقام و منصب و تحصیلات، … چیزهایی هستند که یک شمشیر دو لبه هستند …
کلا من به شخصه وقتی ازدواجی برای قمپز در کردن واسه ملت و یا کم کردن روی فامیل صورت یا عقدهگشایی صورت بگیره زیاد حقی برای زن اول قائل نیستم (با عرض معذرت)
۶- جذاب نبودن رفتاری یا فیزیکی یک خانوم یا آقا و لاجرم مجبور شدنش به ازدواج با کسی که باهاش حال نمیکنه صرف اینکه بگه من هم متأهل شدم مثل بقیه (و حداقل اینکه فشارهای سکسیم بر طرف میشه!) … این بند شاید بخاطرعادل نبودن نظام آفرینش باشه و خب به هرجهت باز هم زن اول باید فکرشو میکرده از اول
۷- مردان بیشفعال جنسی:
ببینید بالا برید پایین بیایید اینها رو بدون اینکه ازشون بپرسن اینجوری آفریدن … اگر محدودیتهای ایران نبود اینها معمولا ازدواج نمیکردن و کار خودشون رو میکردن وی خب اینجا ایرانه و … (البته جدیدا میبینم زنان بیشفعال هم هستن!)
ساره گفت:
خیلی عالی بود تحلیلت (کیان) دقیقا همین محرومیتها، اجبار برای تشکیل زندگی، اجبار برای موندن در زندگی و پرهزینه بودن جدایی کارو به اینجاها میرسونه
آبی مبهم گفت:
شاید هم عاشق شده. نمیدانم. شاید هم نه. ولی خب کفشش را بگیرید و بپوشید و مدتی راه بروید. تنهایی هایش را زندگی کنید و تنش را از بند رخت آویزان کنید و روح برهنه ش را برای مدتی زندگی کنید شاید از آن بدتر هم شد٬ کجایش را دیده اید!
کسی قول و قراری نگذاشته که همه آدمها همچون شماها سالم باشند و درست و درمان زندگی کنند. شاید یکی هم این حوالی مریض باشد. شاید به جای سرطان مرض دیگری دارد. شاید اصلن مریض نیست و عاشق است. شاید هم عاشق نیست و تن رنجورش مرهمی خواسته است با درد کمتر والا چه کسی حاظر میشود که روح و ذهن خود را درگیر این کند که الان این وقت شب دوستش دارد با یکی دیگر چه کار میکند و در چه حالیست و دایم برای خودش دراما بسازد.
شاید گم شده است و کسی به دنبالش نیامده است. شاید خسته شده است از همه آمدن ها به نیت رفتن. شاید فکر کرده که حالا که همه به نیتی میآیند که حتمن میروند بهتر است که کسی را داشته باشم که بیشتر برگردد پیشش و هزار شاید دیگر. اگر عاشقی باشد چه؟ عشق حسود است و قسمت کردن نمیشناسد ولی قبل حسودی چشمهایش را در آورده اند و کور است٬ میبیند و نمیبیند. بگذارید در پستوی تنگ و ترش خودش وا بماند و کور سوی چشمش به در باشد که اگر شما بدرش آورید شاید آفتاب حقیقت کورش کند و دیگر آن برهوت حقیقت و سلامت هم به دردش نمیخورد. بگذارید در پستوی دلش دق کند و بمیرد و از زندگیش وبلاگ نویسان قهار نوشته ها بنویسند و ما خوانندگان هم خوشحال باشیم که جایش نیستیم و …. راستی دیشب و هزاران شب قبلی را که تنها خوابیده ام و یا اگر با کسی خوابیده ام اعتراف میکنم که خیلی جاهایش چه در تنهایی و چه در جایی که در تختم کسی بود٬ تمامم در آنجا نبود. درد دارد بس الیم٬ اما نمیشناسم کسی را که تمامش یک جا باشد. تکه های زیادی را جا گذاشته ایم که قسمت کرده اند و شده است. قسمت کرده تنش را٬ روحش را؟ خیال را قسمت کردن چه کمی دارد از قسمت کردن تن؟
نسوان گفت:
بطور کلی خوب نوشتی. من فقط با جمله ی آخرت کمی مشکل دارم.
وقتی می پرسی :خیال را قسمت کردن چه کمی دارد از قسمت کردن تن؟
من از تو می پرسم. این که به کشتن تو فکر کنم یا در واقعیت چاقو دستم بگیرم و سرت را ببرم فرقی ندارند؟
اختیار دارید.. اختیار دارید عزیز دل من… خیال را به سختی می توان در بند کشید. آزاد است، می آید می رود و مرزی نمی شناسد. اما ما بعنوان «انسان» مسوول «اعمال » مان هستیم. اگر چه ، اگر، اگر ، اگر بتونیم مسسول » افکارمان» هم باشیم ، چه بهتر تر تر می شویم. اصلا میشیم قند، باقلوا. می شیم بودا.
آبی مبهم گفت:
راست است که بردن سر بریده از بریدن سر کمتر است. قبول دارم.
خرزهره گفت:
چند وقت پیش تو دبی اشتباهی مارو دعوت کرده بودند یه مهمونی اعیونی.
یه دختر خانومی هم از ایران اومده بود . فکر کنم ۱۲-۱۳ سال از من کوچیکتر بود. پرسید دلت رفیق نمی خواد؟ الکی گفتم من زن دارم. بعد پرسیدم تو چرا نمیری با همسن خودت بپری؟ گفت آخه همسن هام پول ندارن.
حالا آبی جان! شما زیاد قضیه رو رمانتیکش کردی بالام جان!
آبی مبهم گفت:
باز او که جواب سوالت را گفته است. جواب سوالش را ندادی ولی تو.
همه اش را شاید گذاشتم برایش. آدم است دیگر وقتی یک چیزی میخواند بسته به مودش چیزی میگویید. بسته به اینکه کجای داستان سه گانه هم خودم را قرار بدهم هم حتمن چیز دیگری شاید بشود. نمیدانم جای که بودم وقتی مینوشتم.
ساره گفت:
(روح برهنه اش را برای مدتی زندگی کنید)
این خیلی خوبه که شما از زوایای مختلف به قضیه نگاه می کنید، اما این موضوع فقط به زاویه دید شما محدود نمیشه، متاسفانه زوایای دیگری هم هستند که اکثریت با آنهاست، مثلا:
(کفشش را بپوشید و مدتی راه بروید، طبع جاه طلب و طماعش را تجربه کنید
روح راحت طلب و حاضری خورش را تجربه کنید
نیازش به سکس با آدم میانسال و با تجربه را درک کنید….)
ضمنا روح زخم خورده و تنها و …. توجیهی برای زخم زدن نیست، برای ریشه یابی خوب هست اما برای توجیه نه، خیلی از کسانی که تجاوز میکنند در کودکی مورد تجاوز قرار می گیرند، کاملا هم میشه درکشون کرد، اما زخم خورده باید درمان بشه، نه این که زخم بزنه، زخم زدن درمان نیست، اگر این کارو بکنه، علاوه براین که کمبودها و ناکامی هاش همچنان باقی هستند، دیگران رو هم دچار مشکل می کنه و آسیب زدن به دیگران مستوجب قضاوت و سرزنش است.
شیما گفت:
++++++
آبی مبهم گفت:
اینهمه ؛شاید؛ در لابلای کامنتم مثل نفتالین چپانده بودم که کک تفتیش که به جانش انداختید دایم دستتان هی بخورد به ؛شاید؛ها که من خودم هم کمم و نخواستم نه روشن فکر کنم نه تاریک و یا هر چیز. حتم بدان که حتمی میدانم زوال زندگی کسی که ببیند همسرش را نصف کرده اند. خودش نصف که چه٬ ترک برمیدارد عمیق تر از همه دره ها. حفره برمیدارد مکنده تر از همه سیاه چاله ها که هیچ آفتابی را شاید یارای روشنایی بخشیدنش نباشد دیگر و هر آفتابی هم بخواهد که بتابد اسیر گرانش گران سنگش شود به آنی همچون تنوره دیو سفید از آسمان به زمین برسد و محو شود. میدانم و برای همین لای همه جمله هایم شاید گذاشتم. بساط خنرپنزری سر راه برا انداخته و به امید پرکردن پوچش ٬ هیچش را داده است. نه٬ باور کن میدانم که این پازل آنچنان قطعاتش گم و گور شده است که هیچوقت پرنخواهد شد.
لک لک گفت:
شما احیانا نسبتی با این آقا سعید نداری؟ 😉
آبی مبهم گفت:
کی هست؟
ساره گفت:
من این اصطلاح همسر دوم اصلا تو کتم نمیره، از اون دو تا یکی شون همسره، یا اولی یا دومی
اون یکی هم نمیدونم چیه، ولی فقط اسمش توی شناسنامه طرفه
آدم مگه میتونه عشق و آرزو و امید و هدف و کلا زندگی شو با دو نفر شریک بشه، با یک نفر میشه این همه رو تقسیم کرد
غیر از این دیگه تقسیم سکس و پوله با افراد دیگه، این تقسیم سکس و پول فقط در مورد همسر دوم و سوم نیست، حتی میتونه با همسر اول باشه، که امکان جدا شدن نداره و به ناچار و از روی نیاز داره به این رابطه ادامه میده، یا حتی این ازدواج رو شروع کرده
آدم ناراحت گفت:
چرا جدیداً هر جا میخوای کسی یا عملی رو نقد کنی ، یه عده از راه میرسن و با ژست روشنفکرانه دم ازعدم قضاوت و پیش داوری و اينا میزنن؟!
اصلا چه اشکالی داره اين قضاوت کردن ؟! مگه ما دنیا رو به چشم خودمون نمیبینیم ؟ مگه کسی هست که مثل ما فکر کنه و حرف بزنه ؟درسته که آدمها در شرایط گوناگون عکس العملهای مختلفی نشون میدن ولی اين همیشه دلیلش طرز فکر و تربیت و جهان بینیشون نیست ، همه آدمها وجدان دارند اما بعضیها بهش رجوع نمیکنند ، چون خودخواه و پستند.
نه زیبا ، من مثل تو نیستم ، خیلی از زنانی که میشناسم هم مثل تو نیستند ، زنانی که به هيچ قيمتی پایشان را جای پای تو نمیگذارند ، تنهائی و بیکسی وغم نان هم دارند ولی اينها وحتی بيشتررا توجیهی برای خیانت به همجنسشان نميدانند.
زیبا جان ، تو و امثال تو پستید ، تهی از شرف و وجدان .اصلا پیچیده نیست ،
خيلی ساده وروان !
البته
که در طول تاریخ ظلم زیادی به زنان شده است ، بلی …. صرفاً ازجانب مردان ، ولی ظلم زن به زن را دیگر چه جای توجيه؟
گردو گفت:
آدم عزیز
من هم باهات موافقم که قضاوت کردن هیچ اشکالی نداره، بلکه اصلا راه دیگه ای نداره. منتها این کلمه قضاوت بد ترجمه شده. judge که در انگلیسی در موارد مشابه استفاده میشه در واقع به معنی پیشداوی هست نه قضاوت کردن.
پیشداوری هم یعنی از قبل یک دسته بندی داشته باشی با یکسری نشانه. به محض دیدن نشانه در مورد طرف قضاوت کنی که تو فلان دسته میگنجه و تکلیفشو روشن کنی، بدون آنکه به حرف طرف گوش کرده باشی.
وگرنه که بدون قضاوت کردن اصلا نمیشه هیچ عقیده ای داشت.
کاپیتان بابک گفت:
نوشته را خیلی دوست داشتم، از اول تا آخرش. خط آخرش را از همه بیشتر
بمن چه که زنه خل بوده، چاره داشته یا نداشته ، حاج آقا بی شرف بوده یا از قانون اسلام عزیز استفاده کرده، اصلا چه فرقی می کنه من و شما در بارۀ ماهیت این موضوع چی فکر می کنیم؟
خانه از پای بست ویرانست. حالا هی بشینیم تا صبح بگیم مردا اینطوری ن زنا اون طوری، بکجا می رسیم؟
ای تو روح خمینی
آدم ناراحت گفت:
منم خط آخر کامنت تورو از همه بیشتر دوس داشتم
mountainsummit گفت:
کامنت آخر را پسندیدیم
که هرچه میکشیم از این اسلام ناب محمدی است
mountainsummit گفت:
سفارش اسلام این است که بین زنهایتان عدالت برقرار کنید
. یعنی نوبتی با زن هایتان جماع کنید. در این راه هم مجاهدت کنید. از ما نیست کسی که بیضه اش یک روز در آرامش باشد.
کیوان گفت:
به به! حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
خدمت آدم عزیز و کاپیتان بزرگوار عرض سلام دارم!
راست این «آبی مبهم» قلم با حالی داره، تو وبلاگش کم نوشته ولی قشنگه.
آدم ناراحت گفت:
مخلصم کیوان جان
بله ، من دیدگاه ایشون رو هم خوندم و با اینکه مخالف هم بودم اما از قلمش خوشم اومد ، امیدوارم بیشتر سر بزنه چون قبلان ندیدمش اینورا.
Texas گفت:
کیوان تو من رو یاد شخصیت بولوتوث در سریال قهوه تلخ میندازی من هم گیر افتادم بین شما سریع میرم حبس . بازیشون گرفته
کیوان گفت:
متاسفم، من این سریال رو ندیدم.
Texas گفت:
بهتر شد نبین میترسم دپرس بشی . ولی کلا کمتر ///..
کیوان گفت:
آقا/خانم تکزاس فعلا که یکنفر دیگر دپرس شده.
آبی مبهم گفت:
تصدقتان.
هکر گفت:
من اینجا رو همیشه میخونم
حرف شما درست اما ایراد از قانونه و همه زنهای دوم اینطوری نیستند
vasat piaz گفت:
مارال گفت:
مسلما اگر تعدادي جوان مجرد دور و بر اين خانم بود اصلا دنبال مرد زن دار نمي رفت چون واسش فرقي نميكنه كه .زن دنبال رابطه عاطفي ميگرده و شايد اون جوونا اينو بهش نميدادن اول و آخر تو اين مملكت زن رابطه بلند مدت دلش ميخواد
اگر جو جامعه مثل كشورهاي ديگه باز بود و فرهنگ ما هم ايضا
اين مشكلات پيش نمي اومد مثلا جايي براي آشنا شدن جايي براي حرف زدن جايي براي زندگي اصلا معرفي اون آدم به همه نه رابطه پنهاني
:) گفت:
پی نوشت : به حجم فریب و دروغی که در این اجتماع موج میزند فکر می کنم .
به حجم نیازی که تو این جامعه موج میزنه چطور؟
وقتی در جامعهای برای رفع نیاز، دروغ و نیرنگ رواج پیدا کنه اون جامعه در مسیر نابودی قرار گرفته.
کوفتگی مزمن گفت:
البته زن های جنوبی خیلی درد می کشن در درونشون تاجایی که میتونن دادو بیداد میکنن و اینها اما بقیه زن ها و کسای دیگه ازشون حمایت نمیکنه و میگن اشکال نداره طلاقت که نداده اون بدبختا هم میریزن تو خودشون تا وقت مردن . من که یک دختر روستایی هستم چند وقت پیش یکی از همشهری هام شوهرپیرش با یه دختر جوون ازدواج کرد و همسر اولش انقدر غصه خورد که شب عروسی شوهرش سکته کرد اما همه به راحتی ازکنارش گذشتن کسی دردشو درک نکرد
mountainsummit گفت:
کسانی که دو زن دارند حتی یک زن هم ندارند.
شادی گفت:
:D:
آرش گفت:
من هم آدمهایی رو دیدم که در این شکل از روابط هستند و هم برام پیش اومده که خانمهایی با اینکه میدونستن من متاهل هستم حاضر بودن که باهام ارتباط داشته باشن؛ من این خانمها رو در چند دسته طبقه بندی میکنم:
1- اونهایی که به دلیل پول و مواهب مادی در ارتباط با مردان متاهل هستند ؛ هر چند ممکنه در ظاهر به این مساله اقرار نکنند اما دلیل اصلی مادیه. که میشه گفت عمده خانمهایی که در ارتباط با مردان متاهل هستند جزو این گروه هستند.
2- خانمهایی که به دلیل ارتباط مداوم و طولانی مدت با مردی(مثلا در محیط کار) کم کم وارد حیطه خصوصی هم میشند و به شکل خزنده و پنهانی در ارتباط با اون مرد قرار میگرند و نهایتا به ارتباط جنسی و شاید عاطفی میرسند که در این مورد هم مواردی مثل موقعیت شغلی ؛ توان مادی ؛ و نحوه تعامل آقا و خانم در ورود خانمها به این رابطه موثره.
به نظر من این خانمها از نظر تعداد در رتبه دوم قرار میگیرند.
* در دو مورد بالا معمولا آقایون بیشتر به دنبال ارتباط جنسی هستند و هر چند ممکنه مسائل عاطفی رو هم مطرح کنن اما بیشتر یک ترفند و تاکتیک برای جذب خانمها هست و عمدتا مردها در این دو مورد حاضر به اسیب رسیدن به زندگی خانوادگی خودشون نیستن و پس از مدتی رابطه رو پایان میدن.
3- خانمهایی هستند که در یک ارتباط کاملا عاطفی و عشقی با یک مرد متاهل قرار میگیرن ، منشا این روابط شاید در مواردی مثل مورد دوم ارتباط طولانی مدت و یا هم کلامی مداوم باشه ؛ اما نهایتا مادی نیست (البته توان مالی اقایون باز هم نقش موثری بازی میکنه ) بیشتر ممکنه یک نوع شیفتگی در طرفین ایجاد بشه.
نمونه بارز این رابطه مثلا ارتباط فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان هست. به هر حال زنی مثل فروغ در ارتباط کاملا عشقی و پیچیده با گلستان قرار میگیره به نحوی که بسیاری معتقدند همین ارتباط هست که منشاء تحول در فروغ و اوجگیری اون بوده …حالا ایا فروغ به زنان خیانت کرد؟ آیا زن فلانی و بهمانی بود؟ قضاوتی است که هر کس میتونه از دید خودش بکنه.
این رابطه نوع سوم میتونه مذموم نباشه و عشق باشه اما این رابطه هم معمولا ختم به خیر نمیشه.فروپاشی زندگی رو به همراه میاره و…هر چند که ممکنه زندگی اون مرد قبل از ورود زن دوم هم به صورت غیر رسمی فرو پاشیده باشه ؛ اما به هر حال شکل یک زندگی رو داره.
اما در کل باید بگم که الخیر فی ما وقع.
آدم ناراحت گفت:
آرش جان
اجازه بده یه گروه چهارمی هم من اضافه کنم و اون هم شامل خانوم هایی میشه که مردان متأهل رو میوههای ممنوعه و دست نیافتنی میدونند. همینه که آقایون متأهل رو از نظرشون بسیار جذاب میکنه.
به هرحال از نظر من توجیهی برای این عمل وجود نداره ، چه کبرا خانوم چه فروغِ فقید.
آرش گفت:
ببین این مورد در خصوص کلیه دسته های فوق هست ؛ اصولا دست نیافتنی بودن جنس مخالف ؛ اونو جذاب می کنه.
گردو گفت:
آرش
ببین چند تا زنو زیر و بالا کردی که انقدر اطلاعات جامع داری.
فکر نکردی خانمت هم اینجا رو میخونه و دستت رو میشه.
آرش گفت:
چون موقع بالا و پایین کردن داشتم کار تحقیقاتی انجام میدادم و بر اساس حکم شرعی ؛ این اعمال در من موجب نزول نشده(هرچند که ممکنه موجب نعوذ شده باشه) ، لذا مشکلی نداره.
گردو جان ؛ آدم که نباید همه چیزی رو که میدونه حتما خودش تجربه کرده باشه.
آدم ناراحت گفت:
«هرچند که ممکنه موجب نعوذ شده باشه»
:))
آرش گفت:
هاها ، ببین آدم جان ؛ دروغ چرا ؛ همه چیز دست خود آدمه و میشه کنترلش کنه ؛ حتی میشه جنیفر لوپز شب تا صبح پیشت باشه و التماس کنه که باهاش بخوابی ولی کاری نکنی ؛ تنها چیزی که غیر قابل کنترله همین نعوذ سگ مصبه؛ آدم رو هم به خاطر کاری که در اختیارش نیست توبیخ نمیکنن.
گردو گفت:
حرف حساب جواب نداره.
کلی از دستت خندیدم آرش.
خوشم میاد هیچوقت کم نمیاری.
Texas گفت:
به آرش اگر این اعداد 1 وOو . و ا رو بر هم تقسیم کنیم ضریبی بدست میاد که نشون دهنده ساختار روحی و فیزیکی درونی هست و با این موردی که تو گفتی من حدسم یه چیزی تو مایه های ./O هست که درمان هم نداره البته باید دکود بشه قبلش تا کامل نشون بده
یه راه برای درمان این نوع آدمها وجود داره که راهش پیش خودمه و بعید میدونم بتونی با لیچار بار کردن و تهدید من بتونی از زبونم بکشی بیرون به قول تو گاهی وقتها هیچ کاری نمیشه کرد فقط آروم یه گوش کز کنی و تماشا کنی شاید هم با لبخند ملیحانه ای فراموش شه
قارپوز گفت:
آرش جان چی فرمودی : جنیفر لوپز از شب تا صبح پیشت باشه و … آقا جون مشکل فنی داری بی برو برگرد . لطفا ….
کیوان گفت:
آرش
این حرفت من رو یاد حرف یکی از دوستان راجع به شجریان انداخت. شجریان هم پس از 25 سال (یا بیشتر) زندگی مشترک، با یک دختر جوان ازدواج کرد. اون موقع خیلی راجع بهش سر و صدا شد. تنها قضاوت بیطرفانهای که شنیدم این بود که شاید واقعا پای عشق عمیقی در میون بوده که حاضر شده این طور با آبرو و محبوبیت خودش بازی کنه؟
نمیشه به صرف اینکه طرف شجریان یا فروغ بوده حکم صادر کرد. ولی همونطور که تو گفتی اگه از اکثریت بگذریم، همیشه مواردی وجود دارند که اگه از نزدیک بررسی بشه، مییینی یکنفر بخاطر عشق باید نه تنها آماج (= سیبل) قضاوتهای نابود کننده جامعه بشه، بلکه حتی ناچار به زیر پا گذاشتن اعتقادات خودش هم هست. در این جور مسائل نمیشه همه رو به یک چوب راند. فیلم یه بوس کوچولو رو دیدی؟ اشارات صریحی به رابطه گلستان با فروغ داره.
عشق ازین بسیار کردست و کند خرقه با زنار کردست و کند
راستی این سئوال یه دفعه به ذهنم رسید: اگه بعد از انقلاب بود، به نظرت فروغ حاضر بود زن دوم گلستان بشه؟ تصورش خیلی سخته!
چند وقت پیش دوست جوانتر و متاهلی برای من داستانی از یک رابطه عاشقانه طولانی برملا کرد که من رو به مرز حیرت رسوند. شاید اگه ده سال پیش بود من نه تنها ازش بیزار میشدم بلکه ممکن بود روابطم رو باهاش قطع یا محدود کنم. هنوز هم اون دوست به نظرم، غیر از ارضای تنوع طلبی جنسی خودش هیچ محرکی تو این رابطه نداشته. ولی تو کار معشوقهاش موندم. شاید سر فرصت این داستان رو براتون نوشتم.
کاپیتان بابک گفت:
سلام کیوان جان
اون بالا شلوغ بود، گفتم اینجا عرض ادب کنم. خیلی خوبه اگه داستانو بنویسی
mountainsummit گفت:
فکر میکنم بیضایی هم یه 30 سالی از زنش پیر تر هست.
خانم بیضایی هم تنها در فیلم های او بازی می کنه و نقش زن در فیلم های اخیر بیضایی تنها به نام مژده شمسایی سند خورده، وقتی همه خوابیم، سگ کشی، مسافران، حتی تو این نمایش جانا و بلا دور
قضاوتی در کار نیست
مرد صاحب عنوان دوباره یاد جوانی میکنه و زنی30 سال جوانتر رو به همسری انتخاب میکنه میگن که زن جون آدم رو جون میکنه. در مورد شجریان هم همینه
کیوان
عشق رو معنا نکردی. عشق از اون کلماتیه که اول باید ترجمه بشه بعد استفاده
لی لی خنگه گفت:
کیوان
همسر اول شجریان از نظر اجتماعی کمی عقب مونده بود و نتونست همپای شوهرش و حتی بچه هاش رشد بکنه بنابراین آمادگی نداشت که در محافل هنری به عنوان همسر یک هنرمند منحصر به فرد معرفی بشه.
البته همسر دوم هم جوری از عشق در نگاه اول سخن می گفت به هیچ وجه با سن و سال هیچکدوم تناسب نداشت وکمی باورش سخت بود. یه زن جوون می تونه عاشق صدای شجریان بشه ولی عاشق خودش فکر نکنم. ولی خوب شاید خیلی ها دوست دارن از یه هنرمند یه یادگاری داشته باشن، اونم چی بهتر از بچه!
لی لی خنگه گفت:
آرش
رابطه فروغ و ابراهیم گلستان، اینقدر به خانواده گلستان لطمه زد که لی لی دختر ابراهیم گلستان که ادر حال حاضریک خانم 68 ساله است با شنیدن اسم فروغ به وضوح حالش بد می شه و معمولا» به سوالاتی که در مورد رابطه فروغ و پدرش هست جواب نمیده یا سعی می کنه با استفاده از مکانیسم انکار وانمود کنه که ارتباط این دو مثل ارتباط فروغ با اخوان یا شعرا و هنرمندان دیگه بوده. بهرحال زخمی که فروغ به خانواده گلستان زد هنوز بعد از مرگش هم بهبود پیدا نکرده، و ابراهیم گلستان هم از طرف خانواده اش طرد شده.
آرش گفت:
من که گفتم ختم به خیر نمیشه؛ اما در این مورد مشکل از اینجا بود که اناث خانواده گلستان ؛ یعنی همسر و دخترش نمیخواستند فروغ رو باور کنند و مردی مثل ابراهیم گلستان رو با اون تقسیم کنند ؛ البته کاوه با این موضوع کنار اومده بود؛ چند تا نقل قول رو اینجا میذارم :
____________________________________________________
پوران فرخزاد :
فروغ از عشق به گلستان تلخی ها ی زیادی متحمل شد ، او هرگز دوست نداشت جای خانم گلستان را بگیرد ، از این رو همواره به پیشنهاد ازدواج گلستان دست رد به سینه او می زد . من خود چند بار شاهد بودم گلستان فروغ را تا در محضر برای عقد برد اما خواهرم فروغ در لحظه های آخر بشدت از این تصمیم منصرف می شد و گلستان را كه تا حد مرگ می پرستید سخت می رنجاند.
اگر چه خانم گلستان با آنكه بسیار با تدبیر و مهربان بوده و حضور فروغ را در زندگی همسرش كاملا
پذیرفته بود اما بارها و بار ها بشدت باعث رنجاندن فروغ گشته بود . و فروغ همواره از این عشق و
شوریدگی سر خورده و متأسّف بود . و دختر گلستان در آزار و اذیت فروغ از هیچ كاری دریغ نمی كرد فروغ دختر و پسر گلستان را می پرستید . یك روز به من گفت : » خواهر من آنها را می پرستم اما این دختر از من بشدت متنفّر است » پسر گلستان رابطه ی صمیمانه ای با فروغ داشت حتی وقتی کاوه در لندن بسر می برد نیز همواره با فروغ مكاتبه می كرد ، میان آنها حسن تفاهم كاملی بر خوردار بود.
____________________________________________________
كاوه گلستان :
ده، دوازده سالم بود كه فروغ در خانه ما رفت و آمد داشت … برای من خیلی جالب بود. فروغ، خانم جوانی بود كه یك ماشین آلفارومئوی ژیگولی آبی آسمانی داشت و سقفاش را بر میداشت … این برای من تصویر یك انسان آزاد و رها بود… هر وقت فرصت میكرد، من را سوار ماشین میكرد و میبرد شمیران میگرداند … آن لحظاتی كه در ماشیناش بودم برایم تا اندازهای لحظات تعیین كنندهای بود. روی من خیلی اثر میگذاشت … نمیدانم چرا ولی احساس آزادی میكردم … امواجی كه از او میآمد، امواج یك آدم آزاده بود.
___________________________________________________
پوران فرخزاد :
یك روز بخوبی به یاد دارم برای دیدن فروغ رفتم به استودیو گلستان ، گلستان آن روزها ادرسفراروپاییش بود . فروغ را بشدت ناراحت و گریان دیدم . چشمانش سرخ و ورم كرده بود . در مقابل اصرار و ناراحتی هایم گفت داشتم در کشوی گلستان به دنبال چیزی می گشتم كه چند تاکاغذ به دست خط اودیدم
. نامه هایی بود كه در سفر قبلی خطاب به زنش نوشته بود . در این نامه ها به زنش نوشته است كه
آنچه در زندگی برایش مهم است تنها اوست ، مرا برای سر گرمی و تفنن می خواهد ، كه من هرگز
در زندگی اش مهم نبوده ام ، و در نامه هایش به زنش این اطمینان را می دهد كه : » این زن برای
من كوچكترین ارزشی ندارد . » وجود من برای او هیچ هست هر چه هست تنها تویی كه زن من و مادر فرزندانم هستی.)فروغ می گفت و با شدت می گریست.بعدگفت : به محض اینكه گلستان برگردد
برای همیشه از او جدا خواهد شد .
البته وقتی گلستان برگشت نه تنها از او جدا نشد بلكه رابطه عمیق تری بین آنها بوجود آمد بی شك
گلستان برای نوشتن آن چیز ها دلایل قابل قبولی برای فروغ آورده بود . فروغ با گلستان ماند تا یك بار
بر سر عشق گلستان و ناراحتی های تلخی كه این مرد همواره برایش فراهم می آورد دست به خودكشی بزند. یك جعبه قرص گاردنال را یك جا بلعید ، حوالی غروب كلفتش متوجه این مسئله می شه و او را به بیمارستان البرز می برند . و قتی من خودم را به بیمارستان می رسانم فروغ بی هوش بود . پس از آن هر چه كردم او چرا قصد چنین كاری داشت ؟ هرگز یك كلمه در این رابطه با من حرف نزد ، اما كلفتش گفت : آن روز گلستان به منزل فروغ آمده بود و بشدت با یكدیگر به دعوا و مجادله پرداخته بودن و پس از آن بود كه فروغ قرص ها را خورد .
_____________________________________________________
احمد رضا احمدی : بهترین دوران شعری فروغ و قصه نویسی گلستان دورانی بود كه آنها با هم بودند.
__________________________________________________________
من خودم هم یک مصاحبه از کاوه دیدم که میگفت خانواده ما از مرگ فروغ بیشتر آسیب دید چون بعد از فروغ پدر من هم مرد و ما دیگه اثری از ابراهیم گلستان ندیدیم و این بود که شالوده زندگی ما رو از هم پاشیدو
توسکا گفت:
این مال چند ماه پیشه، واقعا با این مزخرفاتی که این اخوندا به خورد جامعه میدن ما باید چجور جامعه ای رو انتظار داشته باشیم؟ به پاراگراف 5 خوب دقت کنید!!!
به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ «حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی» در برنامه «درسهایی از قرآن» که دیشب از شبکه اول سیما پخش شد از ممانعت و مخالفت زنان نسبت به ازدواج دوم همسرانشان انتقاد کرد.
وی گفت: «دادستان تهران حدود بیست سال پیش به من گفت که در تهران 500 هزار زن جوان بیوه هست. 500 هزار زن جوان بیوه برای بیست سال پیش است. الآن شاید یك میلیون باشد».
وی سپس با تقبیح ازدواج مجدد با هدف عیاشی و تنوعطلبی گفت: «ما میگوییم: مرد نباید هوسباز باشد، مرد نباید روی عیاشی زن دوم بگیرد».
استاد قرائتی همچنین درباره تجدید فراش مردان کمبضاعت نیز گفت: «ازدواج مجدد مردی كه پول ندارد، خانه ندارد و نمیتواند دو تا زن را اداره كند حرام است».
این مفسر قرآن کریم سپس از مخالفت زنان نسبت به ازدواج دوم مردانی که توان جسمی و اقتصادی دارند انتقاد کرد و گفت: «اما اگر یك مردی توان جسمی دارد، توان مالی دارد، دو تا ماشین، دو تا خانه، دو تا موبایل، دو تا دو تا دو تا تهیه میکنند؛ ولی (وقتی به ازدواج میرسد) زن میگوید: «نخیر! خدا یكی زن هم یكی!». یعنی چه؟ یعنی آن یك میلیون زن جوان به درك! گناه میكنند به درك! میسوزند به درك! این بخل زنها است. بخل زنها باعث میشود كه یك میلیون زن جوان بیوه هست».
ایشان به شرایط لازم برای ازدواج دوم هم پرداخت و گفت: «اين ازدواج دوم خيلی شرط دارد؛ مثل داشتن دو تا خانه، دو تا خرجی، توان جسمی، روحی، اخلاقی، زن دوم عامل فتنه نشود و رعایت عدالت».
قرائتی در ادامه یک بار دیگر تأکید کرد: «برای بعضیها هم زن دوم حرام است. خود بنده اگر زن دوم داشته باشم، ديگر زنها تلويزيون را خاموش میکنند. میگويند: اين شيخ! زن دوم دارد، خاموش کن، خاموش کن! برای من حرام است به خاطر اينکه ميليونها خانم که گوش به حرف من میدهند تلويزيون را خاموش میکنند و ضربه به «قال الصادق» میخورد و خانمها از من حديث امام صادق را گوش نمیدهند. خدا آيتالله العظمی فاضل لنکرانی را رحمت کند. میگفت: بر تو حرام است وارد مسائل سياسی شوی. گفتم: چرا؟ چون من مقلّد ايشان بودم. گفت: برای اينکه تو در تلويزيون هستی و همهی خطوط سياسی بايد بنشينند و حرف تو را گوش بدهند. اگر يکبار يک موضعگيری کردی، عدهای گفتند: آفرين و عدهای ناراحت شدند، آنهايی که ناراحت شدند تلويزيون را خاموش میکنند. آن جمعيت ميليونی که تلويزيون را خاموش میکند، گناهشان گردن تو است. تو چون میخواهی کار فرهنگی کنی، اصلاً نبايد وارد جريانهای سياسی شوی. بعد ديدم اين سند هم دارد. سندش در نهجالبلاغه و نیز در تاريخ و سیره پیامبر(ص) است».
ساره گفت:
حاج آقا نگفتن اگر زنی توان مالی بالایی داشت حکمش چیه D: این همه جوون بیکار و بی پول و کم بضاعت… نمیشه چنتاشونو ساپورت کنه؟؟؟
والا
توسکا گفت:
حاج آقا فرمودند استغفرالله
ولی از سوال کننده پرسیدند و به هوش و ذکاوتش آفرین گفتند و تمایل قلبی خویش را برای دیدار با آن بانوی باکمالات ابراز داشتند
marlboro گفت:
دقیقا همین طور.
روی آخوندیسم را با طرفند متقابل باید کم کرد
هکر گفت:
«مرد نباید هوسباز باشد و از روی عیاشی زن دوم بگیرد »
نگفت پس باید از روی چه حسابی زن دوم بگیرد؟
توسکا گفت:
لابد برای رضای خدا :)))
توسکا گفت:
«اگه 1زنی مرد شما رو دزدید، بهترین انتقام اینه که بذارید نگهش داره چون 1مرد واقعی هیچوقت دزدیده نمیشه»
تو فیس بوک خوندمش
1مدل دزدی که هم دزد راضیه هم مزدود(بر وزن مفعول) 😉
گردو گفت:
ببخشید توسکا جان
فارسی را پاس داریم.
دزد کلمه عربی نیست که بشه اینجوری جمعش زد.
راه حلت هرچند کاملا معقول بنظر میرسه ولی به این سادگی نیست. بخصوص برای یک زن معمولی که غیر از شوهر داری و آبرو داری کار دیگه ای نیاموخته و احتمالا مادر چند فرزند هم هست.
ضمن اینکه من شخصا هیچ احساس همدردی با مردهایی که زنشون بهشون خیانت میکنه ندارم. میگم قبل از اینکه زنش بهش خیانت کنه باید متوجه بشه و تکلیف خودشو باهاش روشن کنه. اگر نکرد نشونه بی عرضه گیست و خیانت همسرش حقشه.
در مورد زنها هم احتمالا بین خودشون یک همچین توقعی وجود داره.
توسکا گفت:
گردو جان قصد مزاح داشتم با زبان شیرین پارسی
در مورد خانمهایی که چیزی جز شوهرداری و بچه داری نیاموختن چاره ش نهایتا و متاسفانه فقط تحمله که از وابستگی اقتصادی بیشتر نشات میگیره تا آبروداری به گمونم
در مورد سوم هم من روابط انسانی رو تا این حد قابل پیش بینی و ساده و سرراست نمیبینم ،اینکه از اول باید میفهمید و اگه نفهمید پس بیعرضست و اینکه حقشه. نه! من موافق نیستم
یاد فیلم شب یلدای پوراحمد افتادم اگه دیده باشی مرد داستان وقتی متوجه خیانت شد تازه شروع کرد به یادآوری گذشته و چیزهایی رو دید که تا اونموقع انقدر که اعتماد و علاقه داشت به همسرش جلوی چشمش نمیومد
بنظرم روابط آدمها پیچیده تر ازین حرفاست
گردو گفت:
ببین قرار نبود جواب خودمو تحویلم بدی.
من زودتر گفتم به این سادگی نیست.
ولی این یک فرهنگ مردونه هست که وجود داره. برای همین هم از قدیم وقتی زنی به مردش خیانت میکرده مرد اول زنشو میکشته و بعد خودشو. البته اگر مرد بوده که خودشو بکشه. ولی اگر نبوده خوب یکجوری خودشو گم و گور میکرده. مثلا ترک دیار میکرده. معنیش اینه که مردها قبول دارند اگر زنشون خیانت کرد از بی عرضگی خودشونه.
البته قدیمها معنی بی عرضگی کمی با الان فرق میکرده. الان مرد بی عرضه کسی هست که نمیتونه زنشو راضی نگه داره. هم از نظر جنسی و هم از دیگر جوانب. ولی در قدیم مرد باید انقدر ابهت میداشته که زنش جرئت نکنه خیانت کنه.
Texas گفت:
حس یه یاکریم رو دارم که ساخته خونشو روی چوبه دار
حس یه زندانی که عمری مشت میکوبیده روی دیوار
علی گفت:
به نظر من همه زنها از روی استیصال وارد رابطه طولانی با کس دیگه ای میشن حالا یا مالی است یا هنجارهای اجتماعی
شیما گفت:
مردها چی؟ اگه احیانا مردها تو رابطه طولانی بمونن از سر چیه؟
علی گفت:
من منظورم ازدواج با مرد زن دار بود. مردها هم میتونه بدلایل جنسی مالی و موقعیت اجتماعی باشه
mountainsummit گفت:
واقعا شرایط اقتصادی ایران اینقدر بده که آدم راضی بشه زن دوم کسی بشه ؟
توسکا گفت:
شرایط اقتصادی بده ولی شرایظ فرهنگی و اجتماعی از اون خیلی بدتره و مشکل بیشتر از اینکه از اقتصاد خراب اندر خراب ما باشه از مجموعه ای از فرهنگ، سنن، دین، آداب و رسوم و … ماست
Texas گفت:
خدای من تیتر رو ک خوندم فکر کردم شما هم زن دوم شدید!!
مومو گفت:
فکر نکن. دیوونه می شی به خدا.
اِف گفت:
طرز فکر هامون! امان از طرز فکر هامون. که زندگی ما زنان رو چرخونده دور یه موضوع اونم نا امنی آینده و نیاز به محبت از نوع مردانه ش. و مردها رو چرخونده دور فلانشون و سیری نا پذیری. این درد «بسنده نکردن» فقط درد مردها نیست. درد زن ها هم هست. داستان دوست پسر داشتن زن های شوهر دار رو هم همه مون زیاد شنیدیم. من باور ندارم که هر مردی که زن دوم میگیره کمبودی از زن اولش دیده. این حرفیه که مادربزرگا می زنن به محض شنیدن یه چنین داستانی. و بالعکسش برای زن شوهرداری که سر و گوشش می جنبه. نه. من باورم اینه که توی زندگی روی دور تند امروز هر کسی توی حباب خودش زندگی می کنه. حتی زن و شوهر ها. و یا وقت راه دادن سلانه سلانه ی طرف مقابلشون رو ندارن یا حالشو یا جراتشو! نمی دونم لغت guilty pleasure رو چه جوری ترجمه کنمش. اما لامصب چیز بدیه. من از بیرون نگاه نمی کنم. من خودم یکی از همین آدمای به اصطلاح «کثیف» ام. و من دلیلی جز دور شدن زن و شوهر ها توی زندگی شلوغ امروز و آشنایی با لذت روابط بی قید پنهانی نمی بینم. بعضی چیزا حتی یه بار تجربه کردنشون برای به قهقرا رفتن کافیه(اسپل قهقرا رو نمی دونم درسته یا نه. ملا لغتی نباشید) عین کشیدن اولین سیگار. تمام. تا تهش می ری. تا جایی که با لجن یکی می شی. نمی دونم چقدر پرت و پلا و شلخته حرف زدم. بد جوری به هم ریختم با این نوشته….
گردو گفت:
البته این یک فرهنگی هست که همه از زن و مرد در بوجود آوردنش سهیم بوده اند و اکنون در احیای آن سهیم هستند.
در اینکه مسئولیت کدام یک بیشتر است، شاید بسادگی بتوان گفت هر دو طرف نقش یکسانی دارند.
ولی من یک سوال دارم.
در طول دورانیکه مردها صحنه گردان اصلی تاریخ بوده اند اگر تصمصیم میگرفتند قانونی به نفع زنها وضع کنند آیا کسی مانع آنها میشد؟ آیا اگر این قانون چند همسری رو ممنوع میکرد زنها میریختند تو خیابون و برعلیه اش تظاهرات میکردند. و میگفتند ما دوست داریم زن دوم بشویم؟
حنا خانوم گفت:
واقعن زن دوم معنا نداره
خیلی مسخره س، حداقل معشوقه بشی بازم یه تفسیرایی میشه بهش بست ولی زن دوم…
آه خدای نداشته ی من!
saeed گفت:
می خواستم كه باشم؟
اولش يادم نيست
دومش همين گوی بود
الان چندم است
كه صحبت به زن كشيد؟
عجب رسم کهنه و مزخرفی
چیه؟
ديگه نمی خواهيش
جنس دوم متعلق به تو بشه؟
ونکی گفت:
شوهر خواهر من مردی بود که حاضر نشد زن دوم بگیره. پس از قطع نخاع شدن خواهرم پاش موند ، هر چی گفتیم لاقل پرستارش رو صیغه کن قبول نکرد . از نظر روحی و جنسی تحت فشار شدید بود . کم کم رفت سراغ داروهای اعصاب 😦 خواهم و مادرم خیلی باهاش حرف زدن ؛ میگفت خوبم … من هوسران و کثافت نیستم … از این جور حرفا ! اسفند پارسال خودکشی کرد … نمیدونید تو این ۷ ماه به ما و دو تا بچه بدبختش چی گذشته … کاش زن دوم (یا دوست دختر یا یه کوفت دیگه ) میگرفت و اینجوری همه چیز رو داغون نمیکرد.
marlboro گفت:
ونکی جان.
شوهر خواهرت، مرد بوده. درسته بچه هاش الان بی پدر موندن، ولی من از اینجا با تمام وجود به عشقی که به خواهر شما داشته درود میفرستم.
اصولا چون حالم از این دنیا به هم میخوره، برای تمام آنها که وجود دارن برای ادامه این سفر خودشون تصمیم بگیرن، احترام قائلم.
لی لی خنگه گفت:
چند سال پیش تو مجله زن که بعدا» توقیف شد، داستان مثلت عشقی خسرو سینایی، گیزلا وارگا و فرح اصولی را از زبان فرح که همسر دوم سینایی بود، خوندم. نکته جالب این بود که خانم کوچیک سینایی اینقدر این زندگی دو همسری رو اینقدر عادی و زیبا و حتی لازم نشون داده بود که احتمالا» خانم هایی که مطلب رو خوندن همون روز برای شوهراشون رفتن خواستگاری! (فرح اصولی می گفت: مثلا» من وقتی خونه نیستم گیزلا به بچه ها می رسه وقتی گیزلا نیست من مسئولیت بچه های اون دارم، چون تو یه خونه هستیم چقدر همه چی عالیه و از این کس و شرا)
البته یادمه یه بار گیزلا گفته بود موقعی که تصمیم داشتم با خسرو ازدواج کنم پدرم مخالف بود چون می گفت مردای مسلمون چند تا زن می گیرن.
شیرین گفت:
وبلاگها در مورد زن دوم یک کار پشتیبانی شده توسط دولت هستش. خیلیهاشون بابت این وبلاگها پول می گیرن. دقیقا هدف دولت از بین بردن قبح این ماجرا در جامعه هست. اگه آرشیوشون رو نگاه کنید تقریبا بیشترشون تو یه بازه زمانی یعنی وقتی مجلس سر قانون چند همسری بحث می کرد شروع به کار کردن. و بعضیهاشون فقط نویسنده هستن بعضی اونها که واقعی هستن رو اگه داستانهاشون رو بخونید می بینید که مرد ماجرا یکطوری شبیه بسیجی و دار و دسته دولت هست!
پی نوشت: من کاری به درستی یا نادرستی زن دوم بودن ندارم. فقط در مورد پاراگراف دوم شما توضیح دادم.
Texas گفت:
من خودم فحش میخورم خودم بن میکنی؟
فلوکستین گفت:
به نظر می رسد فروغ تا وقتی با شاپور زندگی می کرد عاشق او بود و گلستان را مدت ها بعد از جدایی پیدا کرد. دست کم این که به کسی دروغ نمی گفت.
در مورد همسر گلستان هم به نظرم متهم درجه دوم به حساب می آید.
vasat piaz گفت:
ناشناس گفت:
تازه کجای کاری عزیز انقدر زندگیهای درب داغونی دارند و عشق و زندگی را از زن اول گدایی می کنند. اگر وبلاگهایشان را زیر و رو کنید تازه اینها که مثلا قشر تحصیلکرده هم هستند هر کدام یکبار از طرف خانواده زن اول و یا خود زن اول کتک هم خورده اند. به سرم زده یک تحلیل محتوی علمی از ووبلاگهایشان انجام دهم و بگویم که این بدبختها به هوای یک آغوش گرم وارد چه دردسرهایی شده اند.
فلوکستین گفت:
به کیوان
لطفا سر فرصت این داستان را بنویس. هر چه زودتر بهتر!
فلوکستین گفت:
اختیار دارید.. اختیار دارید عزیز دل من… خیال را به سختی می توان در بند کشید. آزاد است، می آید می رود و مرزی نمی شناسد. اما ما بعنوان «انسان» مسوول «اعمال » مان هستیم. اگر چه ، اگر، اگر ، اگر بتونیم مسسول » افکارمان» هم باشیم ، چه بهتر تر تر می شویم. اصلا میشیم قند، باقلوا. می شیم بودا
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
گیتی گفت:
من که از نوشته ی بریجیتا خانم محترم راستش رو بخوای سر درنمیارم… با عرض معذرت !!
این نوشته و قصه ی زیبا خانم که اول هم با تاکید گفته شده » خل » بوده
و تیتر نوشته و پیدا کردن وجه اشتراک همه ی زنهای دوم در جستجوی گوگل که به تنهایی ختم شده و توجیه زیبا خانم که چاره چیه ؟؟ و کلههم اجمعین ، به نظر من کاملا یک نگاه توجیهی و رسما ضد زن است…
حتی اگه آخر نوشته اشاره به حجم فریب و دروغ و دورویی !! در جامعه کرده باشه….
گمونم وقتی که این موضوع از دایره عشق و اونهم صرفا عشق خارج بشه ( که حکایتی دگر دارد و معمولا عاقبت تراژیکی پیدا می کنه )
کاملا یک آسیب اجتماعی است که همه ی بازیگران درگیر قربانی هستند ، هر سه آدم درگیر ماجرا ، چه زن اول چه مرد چه زن دوم…
بیس و پایه اش هم در فرهنگ و جامعه ی ما ، مناسبات اقتصادی و قدرت است….
وقتی زنی » مجبور» میشه زن دوم باشه ، شک نکن نیاز مالی اولین دلیلش بوده، دلیل دومش هم شاید فشار جامعه…..
تنهایی و طلب آغوش و کلمات عاشقانه و من هم حق دارم زندگی کنم و اینا هم حرف مفته….هیچ زنی در این مقولاتی که زیبا خانم فرضی شما فرمودند استارت تصمیمشون بوده ، توان اینو که دوم باشه رو نداره….
مگه اینکه رفته باشه با زیبا بازی و بازی های دگر کاپ قهرمانی رو بگیره که دیگه اونهم انقدر ادا اصول و آه حق من چیست ، آه حق من کجاست، آه من تنها هستم نداره که !!!
—————-
اما ویولتا….اونجا که صحبت از خیال و واقعیت کرده بودی در جواب یک کامنت….
فکر نمی کنی زن واقعی هر مردی ، یا مرد واقعی هر زنی ، به احتمال زیاد همونی است که در خیال میبینه؟؟ اگر می بینه و صد البته اگر مرتب می بینه !!
همونی که قابل کنترل هم نیست….اون از همه بدتره
کسی که در مقابل خودش یا رویا و خیالش مسوول نباشه در مقابل چه کسی مسوولیت می پذیره؟؟
و یا اونچیزی که می پذیره در حضور اون خیال ، آیا واقعا پذیرش مسوولیت است ؟؟
حتما بودا باید باشه تا بتونه به رویای خودش وفادار باشه ؟؟
راستش همین الان به ذهنم اومد…و جوابش رو هم نمی دونم، چون خیلی سخته و شاید جواب هم نداشته باشه …
حالا نیاین بگین ما جرج کلونی و جنیفر لوپز و موجودات تخیلی ساخته ی ذهن و مشابهاتش رو می بینیم و اینا ، منظورم خیال دگر بود که موجوده !! … 🙂
Texas گفت:
همین ویولتا که میگی از من متنفر شده نمیدونم رو چه حسابی همه شناسه های من رو بن کرده نمیذاره بنویسیم تا دو کلوم حرف حساب بزنم اخراجم میکنه باشه به همین راضی هستیم برای همین جواب تو کیوان رو نمیتونم بدم حالا بشینید ببینید این قضیه به کجا ختم میشه میتونه اون روی سگ من رو بالا بیاره یانه؟
گیتی گفت:
عزیز من… آقا جان..
تنفر چیه ؟؟ چی میگی…توی این هیری ویری تو هم حوصله داری ها….
اینجا مدیر داره ، مثل هر فضای دیگه ، تذکر میده…. من هم تذکرگرفتم خیلی وقتا…
شما گاهی رسما توهین به شخص می کنی…حالا در لفافه وپوشش ، اما داری نیش میزنی به بعضی از کامنت گذارها، همه هم می فهمند داری چیکار می کنی….خوب نکن …مگه آزار داری ؟؟
چرا با یک شناسه نمیای ؟؟ هان ؟؟ چرا با شونصد تا شناسه میای ؟؟
اصلا یک چیزی….بیا و زندگی جدیدی رو آغاز کن !! 🙂
از این به بعد با یک شناسه بیا ، حرف حساب بزن ، دوست پیدا کن و بمون….
خوب ؟؟
Texas گفت:
ها ها من رو اخراج میکنه
یکی دیگه توهین کرد بورکینا رو اخراج میکنه اون فکر میکنم خودم به خودم فحش میدم هااها
بهش بگو اون ایدی عطسه رو بهم برگردونه تا با اعتماد به نفس کاملتر! بنویسم. ببین کار ما به کجا رسیده… هاهاها کتابای جامعه شناسی زیاد میخونی؟
گیتی گفت:
هان ؟؟ چی ؟؟ چی شناسی ؟؟ نه والله من این چیزای سخت سخت حالیم نیست !!
با من مطرح کردی، نظرم رو بهت گفتم
من دیگه هیچی نمیگم….خود دانی فرزندم !! 🙂
Texas گفت:
هستی ولی نشد که بفهمی آن دکارت
جنس دومی تویِ سرت سیم کارت
vasat piaz گفت:
عیال من امروز گش قرقی با پا کرد بیا و ببین
که این دختره کیه تو بیست و چهار ساعته باهاش نومه پروکنی داری، عکس بی ناموسی شم اون بالا واست فرستاده
…… اگه فکر کردی میزارم سومی رو بگیری کور خوندی، این تو بمیری از اون تو بمیریا نیست
هرچی میگم بابام جان این دخترک دلم در گرو از ما بهترون داره
من که حریف سام نمیشم، تازه این یکی نیست فقط، کیوان و چیکارش کنم، چی جوری از cad آرش رد شم
من کجا ویولتا کجا، خواستگارش یا دکترن یا حداقل پیمونکار
نامردی نیست ……………….
آرش گفت:
اوووهوووي پيازي, پيمانكارو خيلي بد گفتي, پيمانكار از دكتر بالاتره, حالا من هيچي اين كيوان پايه يك آب داره, همين الان گريدش رو فقط بفروشه يه ميليارد كاسبه.بعدشم ويولتا با دكتر مهندس كاري نداره,راننده كاميوني, مال خري,شاگرد اوتوبوسي , چيزي. تازه من كه از نظر اون استفراغ هستم الان .اگرم بخواد استفراغ بخوره ميگه يه مورد سراغ داره.
همين سام اوايل دكتر بود.الان شاگرد كاميون شده.چه ساده اي تو.
Sam گفت:
@ آرش
آقا تو هم شاگرد کامیون را بد گفتی. چشه مگه. خوب دارم پولم رو جمع میکنم.
خرزهره گفت:
چند وقت پیش داشتم فیلم FIST رو نگاه می کردم. تصورش رو بکن سیلوستر استالونه با این هوا بر و بازو ریسس اتحادیه راننده های کامیون بود. همش یاد ویول و لی لی بودم.
لی لی خنگه گفت:
خرزهره جان
خاک دو عالم فانی و باقی بر سرت که راننده کامیون می بینی یاد من میفتی.
من هشت نه سال پیش یه دوست پسری داشتم که تو شریف برق می خوند ولی را به راه می گفت دلم می خواد یه scania بگیرم بیفتم تو جاده، منکه دیدم یه کامیون و تریلی بیشتر از من اهمیت میده ولش کردم!
بهرحال تو کنکوردیا هم درسشو ادامه داد. مدتی قبل تو فیس بوک دیدمش گفت دکتراشو پارسال گرفته الانم تو فکر خرید یه scania جدیده!
مادر و پدر و پدربزرگ پزشک و چراح پسر راننده کامیون.
خرزهره گفت:
به من چه خودت می گفتی دوست پسرت راننده ماشین سنگینه ؛ کلی سوراخ سمبه بلده می رید صفا.
کاظمی گفت:
این دو تا رو هم ببینید:
vasat piaz گفت:
zum kotzen
قارپوز گفت:
خانم کاظمی شما هم بعله . من انتظار داشتم و دارم که شما و خانم هما بعنوان نماد خانم های متدین اندرونی دفاعی از چند همسری میکردید .میدونید که این مسئله ربطی به آخوند و حاکمیت وانقلاب و …نداره و مربوط به سیره پیامبره و …
vasat piaz گفت:
آرشی، صاف و صادقی تو؟
رانندهٔ کامیون و شاگرد شوفر و اینا فقط واسه خیالاتن
اون دوران گذشت که مردا چیز شونو میذاشتن رو میز، مال هرکی بزرگ تر بود شاه میشد
farzin گفت:
تاریخچه اختراع زن مدرن ایرانی٬بی شباهت به تاریخچه اختراع اتومبیل نیست.با این تفاوت که اتومبیل کالسکه ای بود که اول محتوایش عوض شده بود(یعنی اسبهایش را برداشته و به جای آن موتور گذاشته بودند) و بعد کم کم شکلش متناسب این محتوا شده بود.ولی زن مدرن ایرانی اول شکلش عوض شده بود٬وبعد که به دنبال محتوای مناسبی افتاده بود کار بیخ پیدا کرده بود.(اختراع زن سنتی هم که بعدها به همین شیوه صورت گرفت٬کارش بیخ کمتری پیدا نکرد).این طور بود که هر کس به تناسب امکانات و ذائقه شخصی٬از ذهنیت زن سنتی و مطالبات زن مدرن٬ترکیبی ساخته بود که دامنه تغییراتش٬گاه از چادر بود تا مینی ژوپ.می خواست در همه تصمیمها شریک باشد اما همه مسئو لیتها را از مردش می خواست٬ میخواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش٬اما با جاذبه های زنانه اش به میدان می امد٬مینی ژوپ می پوشید تا پاهایش را به نمایش بگذارد اما اگر کسی چیزی به او می گفت از بی چشم و رویی مردم شکایت می کرد٬طالب شرکت پایاپای مرد در امور خانه بود اما در همین حال مردی را که به این اشتراک تن می داد ضعیف و بی شخصیت قلمداد می کرد٬خواستار اظهار نظر در مباحث جدی بود اما برای داشتن یک نقطه نظر جدی کوشش نمی کرد٬از زندگی زناشویی اش ناراضی بود٬اما نه شهامت جدا شدن داشت نه خیانت.به برابری جنسی و ارضای متقابل اعتقاد داشت٬اما وقتی کار به جدایی می کشید٬به جوانی اش که بی خود و بی جهت پای دیگری حرام شده بود تاسف می خورد…»
این بخش کتاب رضا قاسمی حقیقا ماجرای امروز بانوان این سرزمیناست.
اصولا معتقد به قضاوت ادمها نیستم ولی به نظرم وقتی اصولی رو برای خود ترسیم میکنیم با پایبند بودن به آنها می توانیم هویتمان را تعریف کنیم.اگر زنی معتقد است که ازدواج مجدد برای مرد امری غیراخلاقی ست، خود نیز باید پایبند به این اصل باشد.قطعا مردی که این عمل را انجام می دهد نیز برای خود توجیهاتی دارد.معتقدم نقطه آغازین رفع تبعیض از زنان در اعتقاد حقیقی و عملی به برابری زن و مرد به ویژه در خود زنان است.
به نظرم پدیده چند همسری در شکل رایج امروزی(مردان چند زنه) تبعیض و نابرابری است.ازدواج را (در بعد فردی)پیمانی بین دو نفر با اصولی توافقی می دانم و فارغ از جنبه اجتماعی و حقوقی در صورت پذیرش طرفین آنچه رابطه آزاد(open relationship) تلقی می شود را نکوهیده نمی دانم(هرچند که نسخه ایست که برای هر رابطه ای نمی پیچم) ولی در بستر مناسبات امروزی ناچار پنداشتن زنان در پذیرش این نابرابری و پذیرش نقش قربانی توسط آنها را نمی پسندم.قطعا برچیدن این نگاه تبعیض آمیز محتاج به اعتماد به نفس و استقلالطلبی بیشتری است.تن دادن به این نوع رابطه در قدم اول خیانت به خود و در قدم بعدی خیانت به زنی دیگر است.
پریزاد گفت:
به نظر من حس تنهایی خیلی بهتراز حس حماقت زن دوم شدنه
mountainsummit گفت:
ای تو روح احمدی نژاد
دلار شد 2850
گیتی گفت:
قبل از عید یک تولید کننده -واردکننده ی بدبخت به من گفت همین الان یعنی حدود شش ماه پیش، نرخ واقعی دلار 3000 تومان است…
قشر کم در آمد که دارند تبدیل میشن به یک بمب ساعتی ، بقیه هم که دارند کم کم از هستی ساقط میشن و خسته شدن و نای نفس کشیدن ندارند ، آقای نتانیاهو هم که اومد اون شوی عجیب غریب رو اجرا کرد با ماژیک قرمزش و نقاشی رفقاش، نیروهای ناتو در افغانستان هم که دوباره فعال شدند، امارات هم که مرتب تنب تنب می کنه ، متحد جیگر اقایون هم که سرش به جنگ داخلی خودش گرمه ، مجاهدین هم که اسمشون از گروه های تروریستی خط خورد، سرداران لشکر اسلام که هم که طبق معمول هر از گاهی یک جفنگی می بافن راجع به توانمندی هاشون !!
دیشب توی ترافیک گیرکرده بودم و داشتم همه ی این خبرا رو مرور می کردم توی ذهنم و برای خودم دلی دلی می کردم …که یکدفعه ترسیدم و دست و پام رو گم کردم…یعنی چه اتفاقی قراره بیفته !! هان ؟؟
آرش گفت:
من دیشب تو ترافیک داشتم فکر میکردم که بوگاتی وایرون ؛ یه گیربکس هفت سرعته دی اس جی(Direct Shift Gearbox) داره که فاصله تعویض دنده ها در اون 150میلی ثانیه است ؛ بعد هی گاز میدادم و ترمز میکردم و فاصله تعویض دنده ها تو ماشین خودم رو تست میکردم و میخندیدم ؛ که ناگهان یک خودرویی اومد جلوم ؛ از بقل 206 صندوقدار بود ؛ از جلو فیات سینا ؛ از پشت نمی دونم والله ؛ اسمش رو خوندم دیدم نوشته «رانا» ، یادم افتاد که هیات کره شمالی با دیدن این ماشین توی خط تولید ایران خودرو گریه کردن از ذوق ؛ با یه مقایسه اونچیزی که تو ذهنم بود اینی که جلوم بود کلی خندیدم ؛ بعد یادم افتاد که 10 روزه میخوام روغن ماشین رو عوض کنم ؛ فیلتر هوا پیدا نمیشه ؛ خنده ها ماسید ؛ گفتم نکنه تا چند وقت دیگه ما هم با دیدن رانا ذوق مرگ بشیم…
گیتی گفت:
آرش… یعنی واقعا فکر می کنی آخر قصه ذوقمرگی با چیزی شبیه رانا باشه ؟؟
mountainsummit گفت:
مردم زخمی و خسته و آماده پذیرش شکست هستن
لی لی خنگه گفت:
گیتی
چندماه بعد از انتخابات 1388 محسن سازگارا به مردم هشدار داد که قیمت واقعی دلار 3000 تومنه و بزودی تو بازار هم نرخش به همین مقدار می رسه پس برای حفظ سرمایه خودشون و ضربه زدن به
سیستم بانکی ریال ها رو دربیارن و تبدیل به دلاربکنن.
vasat piaz گفت:
تنها یک خبر مثبت میتونه دلار رو کله پا کنه، بهوش باشید، این اتفاق ظرف سی سال گذشته به کرّات رخ داده
محسن سازگارا از این افاضات کم نداشته تا حالا
ایران فقط صد میلیارد در آمد نفت داشته، تا همین چند ماه پیش و خواهد داشت در آینده نه خیلی دور
نباید فراموش کرد کشورهایی هستن که خودشون رو برای یکی دو میلیارد در سال تحویل آمریکا دادن، از قبیل مصر، پاکستان و خیلی کشورهای دیگه با کمتر از این مقدار
عرض گران خریده رو به عنوان ذخیره نباید حفظ کرد، از ما گفتن بود ها
mountainsummit گفت:
احمدی نژاد تخمسگ دلار شد 3000 تومان
من یه چرت زدم بیدار شدم دلار شد 3000 تومان
قبلا فقط رای جابه جا میشد الان دالار
آرش گفت:
گيتي
اون قديمها كه در مورد هدفمندي يارانه ها صحبت ميكرديم اشاره كردم كه طبق نسخه صندوق بين المللي پول يكي از اقدامات مورد نظر صندوق و بانك جهاني در طرحهاي تعديل ساختاري كاهش شديد ارزش پول ملي كشورهاي مجري طرحه.
يه نيم نگاهي هم بايد به اين قضيه داشت.
Texas گفت:
ببینید این قضیه خانواده یه تعریف اجتماعی نادرست هست که تاریخ انقضا داره مثل همه هنجارهای دیگر اجتماعی انسان موجود اجتماعی هست نیازی به خانواده نداره و سکس تنها ضرری که داره تولید مثل اضافی و انتقال بیماریها هست که کم کم با پیشرفت علم مشکلات حل خواهد شد به نظرم سکس و محبت باید ازاد باشه هر کی با هرکی تو خیابون تو ماشین وسط پیاده رو بالای درخت سکس با گیاهان با جامدات و حتی با خدا
من خودم بزرگترین آرزوم اینه که با خدا سکس کنم فکر کنید آدم در تجسد خدایی در بیاد و یا خدا به شکل انسان در بیاد فرق نداره زن یا مرد بشه به هر حال کیفیت سکس مهمه که فکر نمیکنم لذتی بیشتر از این که به قدرت خدایی برسی و اون رو به چنگ بیاری باشه .
کاش خدا و اسرار و جادو و معجزه پیامبران و دنیای بعد از مرگ وجود داشت تا میشد مخش رو زد واسه یه شب هم که شده بخوابیم باهاش شاید تختش رو ازش گرفتیم
بزرگترین توهین به انسان پی پی نیست بلکه وجود داشتن خدایی هست که حتی فهم و شعورش به اندازه هسته سلولهای اسپرم که فرمان روبه جلو رو صادر میکنند نیست و وجود انسانی که قدرت مطلق نباشه . به ما میگفتن حس پرستش غریزی هست پس خدا وجود داره! اما بنظرم حس قدرت و خدایی در انسان غریزی هست البته برای انسان کامل نه انسان کوته بین و کوته فکر و مترسک اجتماع و افکار دیگران. من گاهی وقتا فکر میکنم زنم خداست و میخواد من رو به اوج برسونه موقع پروژه پیمانکاری وقتی دلار قیمتش رفت بالا من که حوصلم سر میره میرم پیش زنم تا به قدرت مطلق برسم شاید باهم فیلم یک مشت رو هم دیدیم وقتی دلار گرون شد نباید به جیزی فکر کرد فقط سکس میتونه جایگزین باشه. تازه دخترمون رو هم قبلش میبریم مهد کودک تا اینکه تبدیل به ترول نشیم و نقش منفی منفی حال بهم زن رو بازی نکنیم اگر معلمش یکم کمتر زر بزنه و توهین کنه زودی برمیگردیم
نقل ازرئیس اوریجینال انجمن توهمات و نشخوارهای سگی
بهارمست گفت:
تعدد زوجین پدیده ای است که در بین اعراب و نه ایرانیان یک سنت رایج بوده و هست . نکته ی قابل توجه این است که در طول تاریخ بشریت ، همواره سنت بر دین غالب بوده و هست و به خاطر همینه که در بین ایرانیان این مساله چندش آوراست و پسندیده نیست . ما ایرانی هستیم و چند زنی بطور عام در کشور ما رواج نداشته تا زمانیکه اعراب این کشور را اشغال کردند و بعدها سواستفاده کنندگان از دین به اصطلاح مبین اسلام سعی کردند این مساله رو با نام دین به خورد جامعه دهند.ولی هرگز نتوانستند به موفقیت کامل دست یابند و هنوزم که هنوزه در برابر این عمل شنیع ایستادگی میشه. بهرحال از نظر من پایبند نبودن به تعهدی که داده شده به هر دلیلی غیرقابل توجیه هستش…یه دیالوگ هستش تو فیلم کنعان یاد اون افتادم:
فیلم کنعان – مانی حقیقی
مرتضی (محمدرضا فروتن) : قرار ما این بود ، تو قول دادی …
مینا (ترانه علیدوستی) : قرار چیه ، وضع عوض شده
مرتضی : قرار اون چیزییه که اگه وضعم عوض شد پاش وایسی !
پس …
جمله ی » حالا شرایط اینطوری ایجاب میکنه» برای اینکه آدم به تعهدش پشت پا بزنه قابل قبول نیست!…
کسی که زن دوم میشه از مردی که زن دوم میگیره عقب افتاده تره.چون به قول نویسنده دقیقا داره استفراغ یکی دیگه رو میخوره…اه اه…واقعا این مدل زنها حقیرترین زنهای دنیان … چون مردهایی که سست عنصرن که تکلیفشون مشخصه و انتظاری ازشون نمیره…
و در پایان Texas
واقعا خودت فهمیدی چی گفتی؟؟؟
کیوان گفت:
بهارمست عزیز
من مطالعه دقیقی راجع به جامعه دوران ساسانی ندارم. اصولا منابع زیادی در این خصوص دردست نیست. اما قصه «شیرین ارمنی» و «شکر اصفهانی» همسران خسرو پرویز و اصولا وصف حرمسرای او شهره آفاق بوده. آیا شما از منبع معتبری در خصوص تک همسری ایرانیان عادی (غیر از اشراف و دربار) آگاهید؟
در شاهنامه هم اشاراتی به وجود زنان متعدد در سراپرده «کیانیان» و بعضی پهلوانان شدهاست.
پ.ن.
در مورد Texas خیلی سخت نگیرید.
ظاهرا خودش هم از موقعیت خود به عنوان شخصی مهمل باف، غیر مسئول در برابر حرفهایش و سوگلی تحقیر و توهین دیگران؛ لذت میبرد. قدیمها که خبری از پیش دبستانی و آمادگی نبود، کودکان زیر سن دبستان را برای آشنایی با جو کلاس و احیانا آموزش پیش از موقع به صورت اختیاری به مدرسه میفرستادند. و به آنها «مستمع آزاد» میگفتند. با استفاده از این عبارت قدیمی این شخص را با تسامح میتوان «متکلم آزاد» یا حتی «متهوع آزاد» نامید.
علی گفت:
فکر میکنم یه سری کلمات رو کنار هم میچینه و فکر میکنه ترانه سراست یا فیلسوفه !
توجیه هم میکنه کارش رو و میگه کلمات مجوز نمیخوان!
زبان فارسیش هم مشکل داره
علی گفت:
این کامنت جواب بهار مست بود
هما گفت:
زن دوم دلار سه هزار توماني …….چرا كه نه
lol
ستاره گفت:
وقتی عاشق یه مرد متاهلی نباید ریمل بزنی (دیالوگی از فیلم آپارتمان با بازی جک لمون )
آلفابت گفت:
فيلم Damage و رابطه جرمي آيرن و عروسش ژوليت بينوش توي كدام طبقه بندي دوستان و اربابان سايت قرار مي گيرد؟
ساناز گفت:
دوستی گفته بود فروغ با گلستان ازدواج نمی کرد به خاطر زن اولش. من فکر می کنم واسه این ازدواج نمی کرد که غیر قابل دسترس بمونه و عادی نشه هم برای گلستان و هم برای خودش. چه بسا عشقهای آتشینی که با ازدواج تموم شده.
دوست دیگری فرموده بودند که زنهای متاهل از مردهایی به جز شوهرانشان تعریف می شنوند. شاید ولی کمتر مردی این کارو در حضور شوهر انجام می ده مگر اینکه شوهر به آن مرد اطمینان کامل داشته باشه و خطری متوجه آن مرد نشود.
اما زنها یا دختر ها در مورد آمار دادن به مرد متاهل اصلا ملاحظه زن را نمی کنند. چون می خواهند به زن این پیغام را بدهند که هر آن اراده کنم شوهر تو می تواند مال من باشد. علت آنهم مشخص است چون این افراد از درون حس خوبی به خود ندارند و باید ان را با میزان توجه مردان به خود محک بزنند. اما غافل از اینکه توجه بچه به عروسک یک عشق واقعی نیست.
نسوان گفت:
ببین من کلا با حرفت مخالفتی ندارم ام فقط خواستم بگم که اگر شوهر آدم انقدر بچه است داشتنش اون قدر هم افتخاری ندارد.عشق یک بچه همون قدر که به عروسک واقعی نیست به بقیه چیزها هم نیست!
هما گفت:
حد تحمل ادم در هجوم بي امان سختي و درد و تلخي كجاست؟
نميدونم چرا اون كسي كه مسول كنترل سختي و درد هست دستش رو از روي دگمه برنميداره ؟ تا كجا ميخواد پيش بره؟
چرا باور نمي كنه نهايتي وجود نداره و اگر هم باشه مگه ما موش ازمايشگاهي اش هستيم كه داره روي ماتحت ما خودش رو اوستا مي كنه؟
دلم يه خبر خوش ميخواد…..ولو دروغ …. ولو مخدر…..
بشدت به يك دل خوشكنك نياز دارم…..
شايد اين جوري بشه كمي ديگر هم تحمل كرد
——
اين يك موضوع بي ربط بود كه از زور درد و بي همزباني در اينجا و بي دليل موجهي درج گرديد . همين و ببخشيد
فضول محله گفت:
کیوان عزیز قلمت مزه ی قند میده … اون داستانی که گفتی رو هر چه زود تر بنویس
Negar گفت:
پی نوشت : به حجم فریب و دروغی که در این اجتماع موج میزند فکر می کنم .
دردت میاره …وقتی هر روز باهاش روبرو می شی.. تو اداره ، تو روابطت ، توی تلاش شهرداری در باوروندن اینکه این گل و بته ای که به در و دیوار شهر می بینی تلاش حماقت بار اوناست برای اینکه باور کنی اینا دیوارای زشت و بی هویت شهر نیستن…هیچ جای دنیا مثل ایران اینهمه زشتی رو با اینهمه رنگ مصنوعی نمی پوشونن… هویت جعلی بخشی از زندگی روزانه همه ماست.
ladybrida گفت:
سلام به همه دوستان اندرونی و برونی
بیش از یکسال است که خواننده خاموش این وبلاگم ، قرابت بسیاری بین داستانهای روایت شده با زندگی من وجود دارد و احساسات مشترک بسیاری که مرا با نویسندگان محترم این وبلاگ پیوند می دهد . از گذاشتن کامنت و .. خوشم نمی آید برای اینکه به نظر من ما بدون قرار گرفتن در شرایط کاملا مشابه با دیگران ،حق قضاوت و اظهار نظر نداریم چه برسد به اینکه بخواهیم بغضها و عقده های خود را در این فضای مجازی و به بهانه ناشناس بودن سر یکدیگر آوار کنیم. ولی در این موضوع بخصوص نتوانستم خواننده خاموش باقی بمانم و تعجبم بیشتر از موضع اهالی اندرونی نسبت به این مقوله است
من خودم زن هستم و تمامی زنان و موضع آنها را نسبت به این موضوع درک می کنم وشخصا نظر مساعدی نسبت به اینگونه روابط ندارم ولی به عنوان یک انسان شاهد زندگی های بسیاری بوده ام که در آن همجنسان من به همسرشان نه به چشم شریک و حتی یک انسان ، بلکه به چشم ماشین پول سازی نگاه می کنند که فقط وظیفه اش چاپ اسکناس و برآورده کردن خواسته های ریز و درشت، معقول و نامعقول آنهاست. ماشینی بدون احساس که حتی برای برآورده شدن کمترین نیازهای انسانی اش مجبور به باج دادن است. زنانی که با حساسیتهای بی مورد ، بی اعتمادی مطلق ، جرو بحثهای مکرر و… جنگ فرسایشی را شروع می کنند که در نهایت بازنده آن خودشان هستند و مردان محترمی که به دلایلی مثل بچه ، نگرانی از آینده معنوی زن ناسازگارشان و … علیرغم حقوق مزخرفی که اسلام برایشان قادر شده ، صحبتی از طلاق به میان نمی آورند و در ظاهر به این زندگی مشقت بار ادامه می دهند. این مردان به شدت تنهایند و هدف آنها تنها داشتن دوستی واقعی است و نه نیازهای جنسی و تنوع طلبی. دوستی ای که همسرانشان خواسته و ناخواسته از آنها دریغ کرده اند. من خود شاهد چندین مورد از این زندگی ها بوده ام و عجیب اینکه بوی گندیدگی این زندگی به مشام تنها کسی که نمی رسد ، خانم محترم است و بس. زنانی که زحمت فکر کردن و کمی انسانمند رفتار کردن به خودشان نمی دهند و طبیعی است که این مردان به دنبال برآورده کردن نیازهای عاطفی خود در جای دیگر به جز خانه باشند… و در اینصورت همین خانم محترم با گریه و زاری نقش قربانی مادرزادی را ایفا می کند که بیا و ببین !
من شخصا به این مردان ، تصمیم ،انتخاب و جسارتشان احترام می گذارم زیرا که برای آنها کنترل این رابطه جدیدو استرس های مدامی که متحمل می شوند، غیر قابل توصیف است .
به نظر من بجز افراد هوسبازی که آنها را از این بحث جدا می کنم ،هیچ زندگی با فکر پاشیده گی و خیانت شکل نمی گیرد و برای ورود شخص سوم به یک زندگی (چه مرد- چه زن) شخص به ظاهر قربانی بیشتر از به ظاهر خاطی مقصر است.
پس چه بهتر که بدون متهم کردن ، هرازگاهی خودمان را مرور کنیم و اگر واقعا نگران از دست رفتن زن یا شوهرمان هستیم، در بهبود روابط و قبول کاستی هایمان شجاع باشیم.
و نهایتا اینکه همه زنان در این نوع روابط به دنبال منافع مادی نیستند بلکه انسانهای والا وعاشقی هستند که با آگاهی از نافرجام بودن یک رابطه ، سالها در خاموشی عاشقانه رنج می کشند ، تحمل می کنند ، صبر می کنند و برای حفظ زندگی اول پارتنرشان ، از هیچ تلاشی -هرچند دردناک برای خودشان -کوتاهی نمی کنند.
يلداسبزپوش گفت:
خانم عزيز ، من هم با زندگى هاى تلخ زيادى مواجه بوده ام! اما بنا بر تجربه شخصى، بيشتر رفتارهاى مورد اشاره شما ناشى از احساس عدم امنيت عاطفى،مادى و روانى زنان است! همانطور كه در مورد شوهران هم اگر احساس عدم امنيت داشته باشند به بهانه جويى و حساسيت هاى نابجا روى مى آورند(براى نمونه زندگى خودم!) ولى با توجه به ضعف موقعيت اجتماعى زنان جهان سوم، اين ضعف در زنان بيشتر ديده مى شود! در آخر به شما خواهرانه توصيه مى كنم از وابستگى عاطفى نسبت به مردان متأهل پرهيز كنيد كه چندى بعد با بهانه هاى مشابه،به شما هم خيانت مى كنند!