اول

چند شب پیش حدود ساعت دو بعد از نیمه شب داشتم با ماشین به خانه  برمیگشتم  .سرچهارراهی چراغ قرمز شد و منم ایستادم تا چراغ سبزبشه که یک ماشین ازپشت چنان کوبید به من که واقعا خدایی بود فقط ماشینم اسیب دید و خودم سالم ماندم . چندلحظه ای گیج بودم که دیدم کسی به شیشه میزند .مردی میان سال بود …راننده ای که با من تصادف کرده بود … گفت سالمید؟

کمی اب بصورتم زدم و حالم که سرجاش امد گفت :چرا وسط خیابون ایستادید ؟ خوابتون برده بود؟

گفتم :چی میگی اقا چراغ قرمز بود .

گفت نصف شب که کسی پشت چراغ نمی ایسته؟ اصلا باید این موقع چراغ ها چشمک زن باشه و…..

دوم

کاری اداری داشتم  از ان کاهایی که باید ده تا امضا،  از ده اتاق مختلف بگیری و تازه شانس بیاری یکی از این ده نفر مرخصی نباشد و یا سرنماز جعفرطیار مجبور نشوی یکساعت منتظرش شوی و…. جلوی اداره مردی جلو امد و گفت برای مجوز…امدی

سری تکان دادم و گفت شیرینی مارو بدی تا شما تو بوفه یک چایی بخوری گرفتم و اومدم .بشوخی گفتم شیرینی ات چقدری میشه ؟ گفت یک تراول پنجاهی که بدی ما راضی ایم؟  خنده ای کردم و گفتم نه ممنون  که گفت : نرخش همینه میخوای از بقیه هم قیمت بگیر تا بفهمی بالا نگفتم . راست می گفت چندنفری حتی توی سالن های اداره کارشان همین بود و قیمتهای مختلفی هم می گفتند . البته بخاطر بالا و پایین نرخش نبود کلا من عقیده دارم کارهایم را خودم انجام دهم . اما کاری که فکر میکردم چندساعته تمام شود چیزی حدود سه روز وقتم را گرفت .و جالب اینکه هرروز هم مجبور بودم لبخندهای مسخره و عاقل اندر سفیه دلالان و کارچاق کن ها را تحمل کنم .روزاخر که کارم تمام شد همان مرد اولی صدایم کرد و گفت : می ارزید چند روز خودتو علاف کنی؟ …..در برگشت با خودم هی فکر میکردم می ارزید؟ …می ارزید؟ سه روز رفتن و امدن سوای اعصاب خوردی اش بیشتر از پنجاه تومان برایم هزینه دربر داشت پس چرا باید چنین میکردم؟

اگر در ایران زندگی می کنید هرروزه شاهد چنین صحنه هایی هستید . و همیشه باید انتخاب کنید راه سریعتر و راحت تر که معمولا باکمک پول یا پارتی انجام می پذیرد ..و یا راه طولانی و سخت  که کفش های اهنین و اعصاب فولادین میخواهد

اگر در هرکجای دیگر این دنیا برسر این انتخاب صحبت میکردیم حتما می گفتم راه درست بی شک راه قانونی است اما اینجا ایران است و بقول دوستی  قانون تنها  بدرد دور زدن میخورد . و اصلا وقتی رعایت قانون باعث میشود شما از حقت محروم شوی و یا با سختی به ان برسی چرا باید راه درست را انتخاب کرد؟ و اصلا در نبود قانون ، معیار درستی چیست؟

وقتی شما بیکارید و دربدر دنبال کار میگردید ایا حاضر نیستید با دیدن فلان دوست یا پارتی درجایی استخدام شوید؟  پایبندی به اخلاقیات و قاون و شرع خوب است و در این شکی نیست اما بحث اینجاست این پایبند بودن در کشور ما  تنها باعث میشود شما از حق تان محروم شوید . وکسی هم برای این پایبند بودن شما به انچه درست است  از شما تجلیل نخواهد کرد بلکه حتی متهم خواهید شد به بی عرضه و بی دست و پا بودن …  پس چرا باید راه درست را انتخاب کرد ؟  من میدانم سرنوشت چنین جامعه ای جز هرج و مرج نیست . من میدانم کار خوب خوب است و کار بد ، بد …. و هیچم موافق دور زدن قانون نیستم و خود نیز چنین نمی کنم ….. اما از شما می پرسم  در مملکتی که *درستی در ان ارزش نیست* و* قانون ، حامی درستکاران  نمی باشد*  و معمولا هم  *کار درست شما را به نتیجه دلخواه نمی رساند*  ….چرا باید راه درست را انتخاب کرد ؟

صحبت من فقط برای رد شدن از چراغ قرمز و گرفتن چهارتا  امضا و…. نیست . وقتی شما برای خرید خانه به وام احتیاج دارید وگرنه باید سالها مستاجری کنید …وقتی  همسر یا بچه ی  شما بیمار است و برای بستری کردن او باید رشوه دهید و به دکترش پول زیرمیزی … وقتی  چک تان دارد برگشت میخورد و اگر نزول نگیرید به زندان می افتید  ..

چرا باید راه درست را انتخاب کنید ؟ یا اصلا  در یک سیستم بیماردرستی معنی دارد و * قابل انتخاب کردن* است ؟

پی نوشت ….این نوشته سعی ندارد  بی قانونی و خودخواهی فراگیراین روزهای جامعه ما را توجیه کند . اما من باور دارم در جامعه امروزما که ارزش ها معنای خود را ازدست داده اند * خود را خواستن* یک اجبار است نه یک انتخاب . حالا این اجبار می تواند جان و زندگی خود را براداشتن و به خارج گریختن باشد یا پارتی بازی و تمام انچه در گذشته  نادرست می پنداشتیم . پس جدا دلم میخواهد بدون * شعار دادن *و با توجه به* شرایط امروز*  بدانم چکار باید کرد تا درستی را بر نادرستی ترجیح دهیم و اجبار را دوباره به انتخاب تبدیل کنیم