اول
چند شب پیش حدود ساعت دو بعد از نیمه شب داشتم با ماشین به خانه برمیگشتم .سرچهارراهی چراغ قرمز شد و منم ایستادم تا چراغ سبزبشه که یک ماشین ازپشت چنان کوبید به من که واقعا خدایی بود فقط ماشینم اسیب دید و خودم سالم ماندم . چندلحظه ای گیج بودم که دیدم کسی به شیشه میزند .مردی میان سال بود …راننده ای که با من تصادف کرده بود … گفت سالمید؟
کمی اب بصورتم زدم و حالم که سرجاش امد گفت :چرا وسط خیابون ایستادید ؟ خوابتون برده بود؟
گفتم :چی میگی اقا چراغ قرمز بود .
گفت نصف شب که کسی پشت چراغ نمی ایسته؟ اصلا باید این موقع چراغ ها چشمک زن باشه و…..
دوم
کاری اداری داشتم از ان کاهایی که باید ده تا امضا، از ده اتاق مختلف بگیری و تازه شانس بیاری یکی از این ده نفر مرخصی نباشد و یا سرنماز جعفرطیار مجبور نشوی یکساعت منتظرش شوی و…. جلوی اداره مردی جلو امد و گفت برای مجوز…امدی
سری تکان دادم و گفت شیرینی مارو بدی تا شما تو بوفه یک چایی بخوری گرفتم و اومدم .بشوخی گفتم شیرینی ات چقدری میشه ؟ گفت یک تراول پنجاهی که بدی ما راضی ایم؟ خنده ای کردم و گفتم نه ممنون که گفت : نرخش همینه میخوای از بقیه هم قیمت بگیر تا بفهمی بالا نگفتم . راست می گفت چندنفری حتی توی سالن های اداره کارشان همین بود و قیمتهای مختلفی هم می گفتند . البته بخاطر بالا و پایین نرخش نبود کلا من عقیده دارم کارهایم را خودم انجام دهم . اما کاری که فکر میکردم چندساعته تمام شود چیزی حدود سه روز وقتم را گرفت .و جالب اینکه هرروز هم مجبور بودم لبخندهای مسخره و عاقل اندر سفیه دلالان و کارچاق کن ها را تحمل کنم .روزاخر که کارم تمام شد همان مرد اولی صدایم کرد و گفت : می ارزید چند روز خودتو علاف کنی؟ …..در برگشت با خودم هی فکر میکردم می ارزید؟ …می ارزید؟ سه روز رفتن و امدن سوای اعصاب خوردی اش بیشتر از پنجاه تومان برایم هزینه دربر داشت پس چرا باید چنین میکردم؟
اگر در ایران زندگی می کنید هرروزه شاهد چنین صحنه هایی هستید . و همیشه باید انتخاب کنید راه سریعتر و راحت تر که معمولا باکمک پول یا پارتی انجام می پذیرد ..و یا راه طولانی و سخت که کفش های اهنین و اعصاب فولادین میخواهد
اگر در هرکجای دیگر این دنیا برسر این انتخاب صحبت میکردیم حتما می گفتم راه درست بی شک راه قانونی است اما اینجا ایران است و بقول دوستی قانون تنها بدرد دور زدن میخورد . و اصلا وقتی رعایت قانون باعث میشود شما از حقت محروم شوی و یا با سختی به ان برسی چرا باید راه درست را انتخاب کرد؟ و اصلا در نبود قانون ، معیار درستی چیست؟
وقتی شما بیکارید و دربدر دنبال کار میگردید ایا حاضر نیستید با دیدن فلان دوست یا پارتی درجایی استخدام شوید؟ پایبندی به اخلاقیات و قاون و شرع خوب است و در این شکی نیست اما بحث اینجاست این پایبند بودن در کشور ما تنها باعث میشود شما از حق تان محروم شوید . وکسی هم برای این پایبند بودن شما به انچه درست است از شما تجلیل نخواهد کرد بلکه حتی متهم خواهید شد به بی عرضه و بی دست و پا بودن … پس چرا باید راه درست را انتخاب کرد ؟ من میدانم سرنوشت چنین جامعه ای جز هرج و مرج نیست . من میدانم کار خوب خوب است و کار بد ، بد …. و هیچم موافق دور زدن قانون نیستم و خود نیز چنین نمی کنم ….. اما از شما می پرسم در مملکتی که *درستی در ان ارزش نیست* و* قانون ، حامی درستکاران نمی باشد* و معمولا هم *کار درست شما را به نتیجه دلخواه نمی رساند* ….چرا باید راه درست را انتخاب کرد ؟
صحبت من فقط برای رد شدن از چراغ قرمز و گرفتن چهارتا امضا و…. نیست . وقتی شما برای خرید خانه به وام احتیاج دارید وگرنه باید سالها مستاجری کنید …وقتی همسر یا بچه ی شما بیمار است و برای بستری کردن او باید رشوه دهید و به دکترش پول زیرمیزی … وقتی چک تان دارد برگشت میخورد و اگر نزول نگیرید به زندان می افتید ..
چرا باید راه درست را انتخاب کنید ؟ یا اصلا در یک سیستم بیماردرستی معنی دارد و * قابل انتخاب کردن* است ؟
پی نوشت ….این نوشته سعی ندارد بی قانونی و خودخواهی فراگیراین روزهای جامعه ما را توجیه کند . اما من باور دارم در جامعه امروزما که ارزش ها معنای خود را ازدست داده اند * خود را خواستن* یک اجبار است نه یک انتخاب . حالا این اجبار می تواند جان و زندگی خود را براداشتن و به خارج گریختن باشد یا پارتی بازی و تمام انچه در گذشته نادرست می پنداشتیم . پس جدا دلم میخواهد بدون * شعار دادن *و با توجه به* شرایط امروز* بدانم چکار باید کرد تا درستی را بر نادرستی ترجیح دهیم و اجبار را دوباره به انتخاب تبدیل کنیم
. گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
.. گفت:
————————————————————————————————
Mohamad Reza Ashori گفت:
به گونه ای نوشتید که گویا همه جا همینطوره. با حرفتون و منظوری که می خواستید برسونید موافقم اما همه جا و همیشه اینطور نیست و هم اینها نقاط روشنی هستند که با حمایت کسانی که قانون مدارند باید پرنورتر بشوند. ما باید تغییر کنیم این اجبار است.
paria41 گفت:
میبینم تو هم به نتیجه من رسیده ای. داشتم فکر میکردم من خیلی خودخواهم که دارم به فرار فکر میکنم. اما واقعا در این جهنم رشوه گیری و رشوه دهی کاملا طبیعیه و در تمام قسمتهای زندگیت رسوخ میکنه. و همونطور که گفتی خواه ناخواه دچار این وضعیت خواهی بود. رخت برکندن از اینجا تنها راه حله. این مملکت درست بشو نیست.
گیتی گفت:
بریجیتا…
می دونی یاد چی افتادم با دیدن این تیتر خود را خواستن ؟؟
نمی دونم فیلم » فهرست شیندلر» اسپیلبرگ رو دیدی یا نه…به احتمال زیاد دیدی…
صحنه ای هست در این فیلم که آلمانی ها در یک اردوگاه کار اجباری دارند بچه های یهودی ها رو جمع می کنند و سوار یک کامیون می کنند که ببرند…تک و توک بچه هایی که زرنگ تر و تر و فرزترهستند اینور اونور اردوگاه قایم شدند یا دارند پنهان میشن….
یکی از این بچه ها یک پسربچه ی نحیف و لاغر است…
طفلک به هر سوراخی سر میزنه برای پنهان شدن ، می بینه قبلا اشغال شده توسط چند تا بچه…
آخر سر میرسه به سوراخ هایی که ظاهرا فاضلاب انسانی در اون جمع میشده ( چیزی شبیه موال خودمون !! ) و می پره توش و تا زیر چونه اش فرو میره توی کثافت…
توی تاریک و روشنای اونجا چشمش میفته به چندتا بچه ی دیگه که به هم چسبیدن و اونها هم تا گردن توی گه فرورفتندو دارند می لرزند و بر بر و با نگاه خیره نگاهش می کنند…یکی از اون بچه ها بهش میگه…
از اینجا برو… اینجا مال ماست !!
سکانس غریبیه…پسربچه ی رنگ پریده مثل یک موش ترسان و لرزان تا گردن توی کثافت ، به بالا نگاه می کنه که نورخورشید از سوراخ بالای سرش افتاده روی صورتش…
حالا حکایت ماست…
نمی دونم چی بگم در جواب حرفت… گرچه قبلا حرفم رو زدم و می دونی مخالفم که شرایط، آدم ها رو تغییر بده…چون فکر می کنم آدم ها باید شرایط رو تغییر بدن…اما الان می خوام دوباره بهش فکر کنم…
ولی یک سوال…آیا فکر می کنی شرایط همه ی اون آدم هایی که قانون رو زیر پا می گذارند شرایط مرگ و زندگی است ؟؟ واقعا انقدر در اضطرار هستند یا ترجیح میدن » سهل ترین » گزینه رو » انتخاب » کنند…اونقدرها هم شاید » اجبار » نباشه !!!
الهام گفت:
نه. مرگ و زندگی نیست. خصوصا وقتی 22-23 ساله ای و سرشار از انرژی مثبت. سعی می کنی راه درست رو بری. هی ضایع می شی. هی می خوره تو سرت. هی می گی مشکلی نیست. اما بعد چند سال می بینی تمام زندگیت رو صرف این کردی که با سیستمی مبارزه کنی که توش هیچی نیستی. اون موقع است که ترجیح می دی ماجرا مرگ و زندگی بود. اینجا باید بین زندگی داشتن و زندگی نابود کردن انتخاب کنی. تو باید زندگی خودت رو له کنی تا شاید و فقط شاید یکی دونفر «کمی» تحت تاثیر قرار بگیرند.
گیتی گفت:
می دونی الهام جون…
این یک شیوه ی زندگی است… تو می تونی پشیمون بشی از اینکه اونجوری زندگی کردی…
اما دلیل بر اشتباه بودن اون نیست… دلیل بر مردن اون زندگی هم نیست…
همونطور که می تونی پشیمون بشی که عاشق شدی…
یا عمرت رو صرف خوندن رشته ای کردی که دوست نداشتی …
و خیلی موضوعات دیگه…
به نظر من اگه به کاری که می کنی اعتقاد داشته باشی ، احساس له شدگی نمی کنی… احساس رضایت و آرامش می کنی…
مدونا گفت:
عاشقتم گیتی +++++
علی گفت:
… و این خود را خواستن که شده اجبار، ما رو در در باطل «فرد گرائی» سر گردون نگه میداره که نتیجش میشه همین شرایط امروز.
در ضمن، این قانون گریزی که بهش اشاره کردی فقط در ایران نیست. یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه:
. It is impossible to break the law, but it is possible to bend it
علی گفت:
دور باطل
sadegh گفت:
هرجای کره زمين ادبیات خودشو داره و بايد به اون ادبيات احترام گذاشت واستفاده کرد حتی اگر غیر انسانی باشه
sam گفت:
به نظر من اگه توی این کشور خودم رو میگم بجای سالها درس خوندن و دنبال کارگشتن، توی این اداره و اون ارگان دنبال مجوز و وام این جور چیزا بودم الان خیلی بهترم بود. شکر خدا با این کارچاق کنا به لطف رشوه و پارتی(البته در صورت وجود) کار نشدی وجود نداره. مجوز مرغداری، مجوز گاوداری، مجوز آموزشگاه، مجوز شرکت، وام و ….
مدونا گفت:
اگه برگردی عقب و از اول زندگی کنی کدوم راه رو انتخاب میکنی؟
هما گفت:
سام ؟؟؟
خودتی یا اون کپی غیر اصل؟ وبلاگ زدی؟
یکی بما بگه این اصله یا فرع …نریم اونجا بگیرن بلا ملا سرمون بیارن این اخر عمری بی ناموس بشیم؟
Sam گفت:
من اگر وبلاگ بزنم، عمراً اگر کمتر از صد تومانی اون بالا بچسبونم. فقط دو ریال؟؟
مدونا گفت:
ای بابا! آقای سام جونیور، میشه یه پس وندی چیزی به این اسمتون اضافه کنید که ما اشتباه نکنیم؟ آخه ما یه آقا سام سینیور داریم اینجا از قدیم الایام که خیلی هم دوستش داریم. خودش خیلی آقاست و اعتراضی نمیکنه ولی اینهمه اسم هست .. یه التفاتی به این مسئله بفرمایید لطفا.
حاجی پیسکولوسکی گفت:
دیروز داشتم یکی از این برنامه های American Got Talent رو میدیدم ، یک مردی ، یک حرف قشنگی زد ! گفت :
The pain lasts for a minute, The glory lasts for the long life.
درد مال یک لحظه هست ، شکوه و جلال و جبروت تا آخر عمر اگر اون درد رو تحمل کنی !
منظور که ، اگر بری زیر بار دور زدن قانون ، میافتی وسط منجلابی که همه درونش هستن ، ببین ، مشکل همینه که همه میگن ، چون بقیه رشوه میگرن و رشوه میدن ، ما هم میگیریم و میدیم !
از ماست که بر ماست !!! قانون عیب داره ، ولی این قانون رو کی بهش رای داده ، کی وضع کرده ، مگر از این قوم ایرانی نبودند اینها ؟ سوال میکنید ، اون مال سی سال پیش هست ! خوب کسی که سی سال پیش ، یک جوان بوده ، الان توی سیستم هست ، داره کار میکنه ! اون اعتقاد داشته اون موقع که به این قانون هرج و مرج دار ، رای داده ، چه انتظاری میشود ازش داشت !؟ سوال میکنید ، اون مال سی سال پیش است ، الان فکرهاش عوض شده !؟ من جواب میدم ، خیلی خوب ، ما باید یاد بگیریم ، ما مسئول انتخاب هامون توی زندگی هستیم ، غر هم نباید بزنیم ! و اگر همش بگیم ، بقیه ، بقیه ، هر موقع اون ها رعایت کردند ، ما هم میکنیم ، این دردی که بالا ازش حرف زدم ، همیشگی میشه و بعد هم میشه شرط یک طرفه !
اگر پول بدی ( درد بکشی ) معلوم نیست حتما آش بگیری !
اگر آش بگیری ( جلال و جبروت پیدا کنی ) معلوم نیست حتما پول داده باشی !
این دو عبارت منطقی بالا ، در جوامع هرج و مرج دار خیلی به چشم میخوره !
در یک جامعه ی دموکراتیک اما :
اگر پول بدی ( اینجا از قانون طبیعیت کنی ) ، حتما آش میگیری !
و تمام ، هیچ راه دیگری هم نیست ( هرچند هست ! ، ولی همیشه لزومی پیدا نمیکنی از اون راه ها بری ! )
Parvaaz گفت:
به نظر من خودخواهی به ذات امر مذمومی هم نیست و باعث پیشرفت شخص و حتا جامعه هم میشود. همین تعدادی که اومدند خارج از کشور دارند از آزادی اینجا استفاده میکنند،مینویسند، مقایسه و آگاه سازی میکنند پس به پیشرفت جامعه شون به نوعی کمک میکنند.
فساد باید محدود بشه اگر چه هیچوقت ریشه کن نمیشه به دلایلی که توضیحش زمانبر و طولانی است. اگر چه شبیهش این ور هم هست ولی اون بنده خدا قانونی کار میکند یعنی کمیسیون میگیره ( ۱۰۰ پوند مثلا) و شما وقت و اعصابت رو تلف نمیکنی.
پرتگاه گفت:
تو مای دیر بیریجیتا
دوست عزیز
شما دچار سردرگمی در پذیرش مطلق و یا غیرمطلق بودن اخلاق قرار گرفته اید.
مساله ای که اینشتین تا لحظه مرگ درگیرش بود و در آخرین لحظه اعتراف کرد که نمی تواند بپذیرد چیز مطلقی در جهان وجود داشته باشد. بخصوص اخلاقیات که محور آن توسط خود بشریت نهاده شده است.
برای شما مثالی می آورم از دو شرط مختلف:
1: شخصی که خدا را شکر دستش به دهانش می رسد و نیاز مالی ندارد، در شرایطی قرار می گیرد که می تواند پولی بی حساب را بردارد و یا مالی را اختیار کند.
2 : شخصی که از فرط فقر و گرسنگی تنها چند ساعت تا مرگ فاصله دارد، حال در شرایطی قرار گرفته است که می تواند نانی را بردارد و فرار کند، فقط برای زنده ماندن.
آیا هر دو دزدند ؟
اگر بپذیریم که اخلاقیات و خوب و بد مطلق است، پس جواب سوال مثبت است و هر دو دزد.
اما اگر بپذیریم که همه چیز و همه کس تابع شرایط و محیط اطراف هستند به حق می پذیریم که شخص اول دزد و شخص دوم تنها «ناچار» است !
صد البته من به شخصه مخالف مطلق بودن هستم و مدتهاست پذیرفته ام که : خوبی و بدی ، دزدی و شرافت ، باج و مماشات و … همه و همه تابعی از شرایط حاکم بر ماست و تنها نقطه ضعف ما قدرت تشخیص و تمیز اینها از هم است، که چه زمانی مجبوریم و چه زمانی انتخابمان فقط جهت راحتی خودمان است و بس.
Sam گفت:
+++
سینا گفت:
به نکته خیلی خوبی اشاره کردی پرتگاه جان! کلا باهات موافقم، فقط مثال هایی که زدی ۲ حالت اکستریم قضیه است. تو عالم واقع معمولاً خیلی گنگتر و خاکستری تر از اینه، طوری که تشخیصش خیلی سخت و نسبیه. از یه آدم به آدم دیگه ممکنه فرق کنه. من هم موافق نسبی بودن اخلاق هستم، ولی قبول کردن نسبی بودن اخلاق باعث میشه برداشت آدمها هم داخل ماجرا بشه، اینکه چه کاری خوبه، چه کاری بد. اون وقته که رسیدن به یه قانون کلی سخت میشه. ولی چارهای نیست، احتمالا باید نشست و صحبت کرد و به اجماع رسید.
پرتگاه گفت:
سینا جان
من هم عرض کردم که ما در این بخش ضعیفیم ! یعنی تشخیص و تمیز موقعیت هایی که باید در انتخاب کردن دقت کنیم.
سینا گفت:
بیشتر منظورم این بود که وقتی به مرحله اجرای قانون میرسه، شکل مطلقش فکر میکنم یه جورایی اجتناب ناپذیر میشه. شما خودت میتونی به طور نسبی تصمیمگیری کنی چی غلطه چی درست (اخلاق نسبی)، ولی قانون (نتیجه خرد جمعی) نمیتونه. قانونی که وضع میشه، باید عمل بشه و استثنا قائل شدن احتمالا همه چی رو به هم میریزه، چون مرز واضحی وجود نداره. مگه اینکه دوباره همون خرد جمعی به این نتیجه برسه که قانون باید عوض شه.
پرتگاه گفت:
سینا جان،
البته حق با شماست و نمیشه قانون رو دلبخواه اجرا کرد و هرکی هرکی رفتار کرد !
اما همین قانون هم در خیلی از موارد دست مجری رو باز گذاشته مثلاً در اغلب جرایم مجازات حدود داره یعنی مثلاً جعل اسناد رسمی دولت 6 ماه تا 3 سال زندان تعزیری داره ( برای مثال عرض کردم ).
معنیش این نیست که قانون گذار نمیدونسته که بالاخره 6 ماه کافیه یا 3 سال ! بلکه می خواسته انقدر مطلق نباشه که بی کاربرد بشه.
من نظرم اینه که نه مطلق نه نسبی، ترکیبی صحیح از هردو راه گشاست.
حاجی پیسکولوسکی گفت:
حرف شما قبول !
من یک راه حل دارم برای این موضوع : هر کسی اون جوری که فکر میکنه ، عمل کنه ! هرج و مرج میشه ؟ توی اون جامعه ای که قانون نیست ، میشه ! توی اون جامعه ای که قانون هست ، نمیشه ! چطوری اون جامعه ای که قانون مند نیست رو قانون مند کنیم ؟ اینجاست که دیگه دیکشنری حاجی ، قات میزنه !
گیتی گفت:
پرتگاه جان…خطابتون به بریجیتا بود اما اگه اجازه بدی به نکته ای اشاره کنم …
من فکر می کنم موضوع مطلق بودن و نسبی بودن اخلاق نیست…
اگر بخوایم اینجوری ببینیم که همه چیز نسبی است درهر لحظه و تابع شرایط زمان و مکان می تونه معنای متفاوتی داشته باشه…کما اینکه همینطور هم هست…
اینجا صحبت از یک » قرارداد» است…قانون یک قرارداد اجتماعی است برای اینکه سنگ بتونه روی سنگ بند بشه… اون قرارداد هم یا توسط رای و خرد جمعی تصویب شده یا یک عده مصلح اجتماعی وضع کردند… می تونه غلط باشه می تونه درست باشه ، می تونه قدیمی و نخ نما باشه ، می تونه پیشرو…
در هر جامعه ای هم بسته به فرهنگ و عرف می تونه فرق کنه….
ممکنه یکی پیدا بشه بنام ژان والژان که نانی بدزدد و بعد هم با کشیش خیری مواجه بشه و متحول بشه و تبدیل بشه به شهردار مادلن !! و این آدم ناچار و قربانی شرایط اجتماعی باشه…
اما اون آدم مال باخته که عضو همین جامعه است هم شاید » ناچار » شده گرسنگی بکشه و کار کنه و پولی جمع کنه و نانوایی بزنه مثلا ! اون چرا باید تقاص پس بده…
قاعده و قانون و قرارداد زندگی اجتماعی نمی تونه براساس نسبیت سنجیده بشه… وظیفه ی حمایت از آسیب دیده ها ی اجتماع به عهده ی سازمان های دیگری است… اگر قاعده ای باشه ، بیمه ی کاری باشه و ..و ..
پرتگاه گفت:
گیتی جان،
عرض بنده این نبود که گرسنگی ملاک مناسبی است برای تشخیص اینه که فرد باید دزدی کنه یا نه ! بلکه منظور نظر بنده این هست که اگر بیایم و بگیم القانون و لاغیر یعنی بیایم تعریف کنیم که اخلاق مطلق است، قانون مطلق است و … که این نمیتونه مسلماً همه شرایط و حالات رو تحت پوشش قرار بده !
نتیجش میشه اینکه طرف 20 نفر رو می کشه و به قاضی پول میده تبرئه میشه یکی هم واسه یه تکه نون دزدی 2 سال میفته زندان !
قانون قطعی خوبه ، به شرطی که فقط برای ضعفا نباشه ، یعنی ضمانت اجرا داشته باشه یعنی گردن قوی ها رو چاقتر نکنه و شکم ضعیفارو خالی تر.
اینم یعنی که اجرای قانون هم نسبیه !
می بینی گیتی جان !؟ از هر طرف نگاه می کنی میبینی همش و همش نسبیته !
راستش رو بخوای من عقلم خیلی کوچیکتر از اونیه که بخوام مسائل به این بزرگی رو حلاجی کنه !
بخصوص وقتی تو جامعه ای قرار گرفتم که انقدر در سطح نگه داشته شده ام ، در حد قد مانتو و چسب شلوار که دیگه چیزی برای فکر کردن به عمق نسبیت موضوعات نداشته باشم !
دوست من،لطفاً من رو بخاطر نگاه سطحی و شاید اشتباهم ببخش.
گیتی گفت:
اوا خاک عالم پرتگاه جون !! این حرفا چیه !! خوب من که الان خجالت کشیدم که اصلا حرف زدم … 🙂
تمام حرفهایی که ما اینجا می زنیم هم نسبیه…
راستش رو بخوای من توی زندگی شخصی و خصوصی خودم به شدت به همین راه و روش و مسلک هستم که هیچ قطعیت ، هیچ اطمینان و هیچ چیز ثابتی وجود نداره…
اما خوب نگاهم به اجتماع یک جور دیگه است…زندگی در جمع قواعد ثابتی ( حداقل در یک تایم مشخص ) می طلبه…
حرفت در مورد ضمانت اجرا کاملا درسته…اجرای قانون هم نسبیه ، اما شدت و ضعف داره…
بر اجرای اون هم میشه نظارتی وجود داشته باشه که خطا رو کم کنه…
میشه یک چرخه ی نظارتی باشه… و بهرحال هیچ چیزی پرفکت و بی عیب نیست….
گردو گفت:
ببین گیتی اصلا خود این برداشت از قانون و طرز برخورد با اون جنبه اخلاقی داره. شما بهترین قانون دنیا رو هم که داشته باشی باز برای رعایتش نیاز به نوعی اخلاق اجتماعی هست.
بنا براین تو چارچوب تعریف پرتگاه میگنجه.
مثلا خود تو با این بر خوردت نشون دادی که اخلاق قانونگرایی داری ولی کسی که بدون توجه به هر گونه اخلاقیاتی قانونو دور میزنه(البته منظورم آرش نیست) بر عکس توهست.
مطلق گرایی هم دو نتیجه بیشتر نداره: یا منزوی میشی و یا فرار میکنی.
من شخصا طرفدار رشوه دادن نیستم و اصلا اینکارو بلد نیستم ولی وقتی شرکت داشتم از راههایی که قبل از ایران در کشورهای دیگه مرسوم بود برای خیلی کارام استفاده میکردم. یعنی استفاده از شرکتهایی که خدماتشون کارهای اداری هست.
من البته مثل روز برام روشن بود اونا یا خودشون تو این اداره ها کار میکنند و یک تیم هستند و یا روابطی دارند و رشوه میدن. ولی اصلش بر مبنای این بود که اونها ازتخصص خودشون یعنی آشنایی با قوانین و راههای اداری انجام کارها استفاده میکنند.
تو کشورهای دیگه هم تا اونجا که من میدونم هرچند قانون شکنی ورشوه دادن کار راحتی نیست – هرچند همین رسوایی رشوه به پلیس انگلیس نشون داد فقط برای مردم معمولی آسون نیست – ولی به قول اون دوستمون خم کردنش( bending ) راحته وشرکتهایی که این خدماتو میدن از همین سوراقها استفاده میکنند.
بنظر من اگه ما بتونیم با حفظ اعتقادات خودمون به بعضی نسبی گرایها تن بدیم و داخل ایران زندگی کنیم خیلی موثرتر از اون هستیم که ترک دیار کنیم.
ما نمیتونیم برای اکثر کسانی که اخلاق گرا هستند تکلیف تعیین کنیم که شرایط سخت زندگی تو ایرانو تحمل کنند و همینجا زندگی کنند.
ولی اگر بتونیم اونها رو مجاب کنیم که به درصدی از نسبی گرایی تن بدن که زندگی براشون آسونتر بشه, بعد امکانش هست که از این سیل مهاجرت نخبه ها کم بشه و اونها با زندگی خودشون در اخلاق دیگران تاثیر گذار باشند.
گردو گفت:
در ضمن باید اینو هم اضافه کنم که رشوه دادن فقط جنبه مالی نداره. اینکه حکومت هربلایی سر مملکت میاره و ما از ترس از دست دادن زندگی راحت جرئت نمیکنیم اعتراض کنیم یک نوع رشوه بحساب میاد. ولی خوب همه میدونیم این یک انتخاب شخصی هست که کسی اعتراض کنه یا نکنه و به هیچکس هم نمیشه ایراد گرفت که چرا داری به حکومت رشوه میدی.
گیتی گفت:
گردو…
اول بگم منظور من قوانین انسانی است ، نه عهد عتیق و عصر حجری…
اما در مورد نظر شما…
من فکر می کنم بهتر باشه بگیم عادت مفید اجتماعی… برای رعایتش حتما نیاز به اخلاق و شناخت اخلاق یا آموزه های اخلاقی نیست از دید من…( که اون آموزه های اخلاقی مسلما و بی تردید نسبی است )
اگر ضمانت اجرای اون توسط مجریان آگاه وجود داشته باشه نیازی نیست من به عنوان شهروند انقدر به این موضوع فکر کنم…من زمانی فکر می کنم که قراره رای بدم به اون قانون ، به اون نماینده ؛ به اون رییس جمهور، به اون نخست وزیر…
مثل داستان آمنه…. من نمی فهمم چرا باید یک انسان در اون شرایط سخت ، انقدر تحت فشار قرار بگیره برای تصمیم گیری؟؟ چرا فرد باید با فداکاری یا برعکس با خشونت خودش راجع به اخلاق تصمیم بگیره..؟؟
تمام این موضوعات و قوانین برای بهبود و راحتی زندگی جمعی است…می تونه 50 سال دیگه یا ده سال دیگه اصلا جواب نده…مسلما قانون باید عوض بشه مطابق با رشد خرد در اون جامعه…
گاهی بعضی موضوعات دیگه حل میشه در یک جامعه نیازی نیست در موردش دیگه فکری بشه…میشه عادت اجتماعی …
به نظر من، قانون فقط یک قرارداد است بین انسان های یک جامعه ، قراردادی که اگه همه بهش عمل کنند روال زندگی بهتر و سهل تر میشه… و چون اینگونه نیست و به هزار و یک دلیل قانون شکنی وجود داره ، ضمانت اجرا لازمه و مجریانی که ملزم باشن به حفظ اون…
اخلاق این وسط معنیش چیه ؟؟
حتما یادته همین چند وقت پیش در سوئیس یک همه پرسی کردند در مورد قانون خودکشی خودخواسته…مردم اونجا رای دادند که قانون لغو نشه برای خارجیها…خوب این اخلاقی است یا نیست ؟؟ چه کسی می دونه ؟؟ چه زمانی معلوم میشه ؟؟ اصلا مهم است که اخلاقی است ؟؟
موضوع اینه که مردم اون جامعه ی فرضی باهاش احساس راحتی و امنیت بیشتری می کنند یا نه اصلا به سود مالی و ورود ارز به کشورشون فکر می کنند !!
یعنی اینکه مثلا من نوعی یا شمای نوعی قانون مدار هستیم اسمش نمیشه اخلاق…میشه الزام…. من برای زندگی در اون جامعه ملزم به رعایت قانون هستم اگر نه من رو از اون محیط دور می کنند برای راحتی دیگر شهروندان !!
گردو گفت:
قاطی کردی گیتی خود قانون و با رعایت قانون.
همین قرارداد که میگی اصلا فکر کن بین دو شخص حقیقی باشه. یکی هست که حرف میزنه و از هر قراردادی ضمانت اجراییش بیشتره ولی یکی هم هست که هرچی هم که قرار داد و محکم کاری کنی آخر سر دبه میکنه و یکجایی کرم خودشو میریزه. اینو من به تجربه شخصی میگم.
بنا بر این پایبندی به اجرای قانون یک اخلاق هست و همونطور که آرش گفت مردم ایران بخاطر عدم اعتماد به قانونگذار و بخصوص مجری قانون، قانون گریز هستند. البته دلایل مهمتری هم داره که یکیش اینه که مجری قانون همیشه خودش قانون شکنی کرده و در برابر قانون پاسخگو نبوده.
تازه خود قانون هم نسبی هست. همه قوانینی که الان منسوخ شده یا بعضیهاش هنوز هم هست و ما بهش معترضیم مثل قانون خانواده که زنو نصف مرد حساب میکنه قبلا برای خودش ابزار نظم جوامع بوده ولی الان کاربرد نداره. خیلی از همین قوانین موجود هم میتونن چند وقت دیگه منسوخ بشن.
گیتی گفت:
گردو ..قاطی کردم ؟؟ چرا ؟؟
اصلا خوندی من چی نوشتم ؟؟
در مورد قانون که به تفصیل گفتم و نسبی بودنش مطابق با خرد جمع …..
در مورد اجرای قانون هم گفتم الزام است نه اخلاق…
اصولا انتظار از یک جامعه ی بشری که همه اخلاقی به رعایت قانون نگاه کنند خیلی آرمانی است… باید ملزم بشن با همون ابزار قانون….
کسی که دبه می کنه قانون باید براش مجازات تعیین کنه…یعنی یک قانون دیگه ، تجربه ی من هم به من میگه آشنا نبودن یک طرف یک قرارداد به قانون باعث میشه طرف دیگه که زبل تر است و اتفاقا راه و چاه قانون رو بلده دبه کنه…
قانون گریزی در جامعه ی ما هم یک دلیلش می تونه عدم اعتماد به مجریان قانون بشه ، اما فراموش نکن اون مجریان هم از همین مردم هستند… تافته ی جدابافته نیستند…
روحیه ی جمعی و نگاه به آینده و مصلحت جمعی خیلی در بین مردم ما طرفدار نداره…بیشتر جلوی پای خودمون رو می بینیم و مصلحت و نفع شخصی…این هم می تونه یک دلیلش باشه !!!
گردو گفت:
اصلا چه معنی داره انقدریک زن در مقابل یک مرد حاضرجوابی کنه.
من میگم این درسته تو دیگه نباید رو حرفم حرف بزنی که. من بجای رسیدن به کارهای مهمممممم باید وقتمو بذارم جواب تورو بدم. باور کن داره آخر زمون میشه ها.(آیکون ندارم بذارم هرچی لایقش میدونی خودت بذار).
ولی ما داریم در مورد جامعه ایران صحبت میکنیم و نه در مورد یک جامعه ایده آل که باید ساخته بشه. بقول خودت میگی خوب مسئولین مگه کی هستن. اونه هم ار جنس همین مردمن دیگه. پس از کی انتظار داریم راههای خانون شکنی رو با قانون دیگه ای ببنده.
من فکر میکنم اصلا ما از اول بحثمون انحرافی بود.
موضوع بیشتر از اینکه به قانون شکنی مربوط بشه به احترام به حقوق همدیگه مربوط میشه. یکی ازمشکلات اصلی ما همینه.
اتفاقا من به تحقیق میدونم که مردم کشورهای غربی به قانون کمتر احترام میگذارن تا به حقوق همدیگه.البته تو آلمان متفاوته و قانون برای مردم خیلی مهمه. اما جاهای دیگه اینطور نیست. مثلا تو رانندگی سرعت مجاز و خیلیها رعایت نمیکنن ولی در همون حال حتی اگر کسی به اشتباه بخواد ازشون راه بگیره راحت بهش راه میدن. یا اگه کسی با سرعت پایین در باند وسط اتوبان رانندگی میکنه نمیرن پشت سرش و بوق و چراغ بزنن. حتی از سمت چپ هم سبقت نمیگیرن. دنبالش میرن تا یارو بفهمه یکی پشت سرشه و بره کنار.
مشکل اینه که مردم ایران اکثرا یک جبهه بندی با همدیگه دارن که فکر میکنم ریشش قبیله ای باشه. مثلا همین رانندگی و ببین توتهران. دقیقا مثل میدون مسابقه هست که همه احساس رقابت با هم دارن. یا مثلا رعایت صف.
هرکدوم ازاینها نمونه های خیلی خوبی هستند که کاملا میشه تعمیم داد به همه زندگی مردم.
ببین دیگه اینو نمیتونی انکار کنی که اخلاقه.
گیتی گفت:
گردو…
همینو بگو…. اصا چه معنی داره کلا…حالا چی و کجا مهم نیست..همون که اصلا چه معنی و اینا !!
یا مثلا چه معنی داره یک گردو اونهم گردوی مذکر بیاد وسط اندرونی نسوان، با زن جماعت گفتگو و مباحثه و مجادله کنه اونم در مورد » اخلاق » !!
انقدر اخلاق اخلاق می کنی به کجا و کدوم جلافتی می خوای بکشونی این صحبت رو خدا می دونه و همون امام زمان….هیچ هم فکر نمی کنی ممکنه آقامون همین دور و ورا باشه یهو بیاد جیگر گردو رو بریزه وسط جنگل آسفالت !! آقامون منظور اقای ماست نه اقا امام زمان…آقای ما خیلی ترسناک تره !!
هی به من میگه تو اینجوری تو اونجوری !! واقعا که اخلاق مرده در این روزگار به همون قبله !!! منظور مرده است نه مرده !! البته اولی به ضم میم است و دومی به فتح میم…اما چه کسی می دونه کدوم مرده ( ضم میم ) مرده ( فتح میم ) ، و یا کدوم مرده ( فتح میم ) باید مرده باشه ( ضم میم ) تا برسه به فرااخلاقی و فرا جنسیتی و فرا نمی دونم چی !!
پیچیده بود مگه نه ؟؟ 🙂
جناب گردو…
یکی از مثال هاتون رو براتون مثال می زنم !!
در مورد رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی… نمی دونم شما یادتونه یک زمانی در همین تهران بستن کمربند ایمنی می تونست جوک قلمداد بشه که چند نسل از ساکنین اخلاق گرای این شهر بهش بخندند…
هر کلکی می زدند که این بند ایمنی رو نبندند…
اما وقتی الزام به اجرای قانون نمایان شد با ضمانت اجرای اون به شکل خیلی شدید… نه تنها عملی شد که الان دیگه تقریبا تبدیل شده به یک عادت اجتماعی پسندیده…الان دیگه اگر کسی بخصوص در اتوبان نبسته باشه به عقلش شک می کنند نه اینکه بگن وای چه موجود بی اخلاقی است !!
همین قانون در آینده می تونه کاملا برعکس بشه …مثلا وقتی سوخت فسیلی تموم شده باشه و نسل اول خودروها با انرژی خورشیدی که حداکثر سرعتشون 20 کیلومتردر ساعت است ظهور کنه…و وجود کمربند ایمنی نیم گرم به وزن ماشین اضافه کنه و سرعتش رو کند کنه !!!
پس قانون به شکل نسبی می تونه تغییر کنه در اون زمان مطابق با خرد جمع… اما رعایت اون و الزام به اجرای اون باز هم عقلانی است نه اخلاقی !! چون مفهوم اخلاق هم اون زمان می تونه کلا برعکس شده باشه !! اما مغز انسان مسلما در اون زمان متکامل تر شده !!
دیدی گردو جان… من انکار نمی کنم به همون امام زمان…من فقط بهش فکر می کنم !….اونهم گاهی ، نه همیشه !!!
گیتی گفت:
صمنا برای اینکه دوباره به من نگی قاطی کردی !! چون فکر می کنم گفتم در خلال حرفم اما نه به شکل مستقیم…
عرض کنم که موضوع سبقت و احترام به حقوق دیگران در همین زیرمجموعه ی عقل و الزام قرار می گیره نه اخلاق…
یعنی چی ؟؟ یعنی مردم اون جوامع ملزم شدند به رعایت قانون چند نسل قبل… یاد گرفتند که احترام به حق دیگری عقلانی است…تبدیل شده به یک عادت اجتماعی…
پس بدون اینکه به اخلاقی بودن اون فکر کنند به شکل اتوماتیک حتی در بی قانون ترین رفتار ، قانون تثبیت شده ی رعایت حقوق دیگری رو اجرا ی کنند…
انقده حرف زدم که خوب ثابت کنم در اندرونی نسوان حرف اول و آخر رو زن می زنه….بعله….اینجوری داداش !!!
گردو گفت:
موندم این آقاتون چطوری از پس زبون تو بر میاد. زبون که چه عرض کنم، خروجی پردازنه4 مگا هرتزی لغاط و اطلاعات.
اما فک (فکر) کنم در تعریف اخلاق باهم اختلاف داریم. من تعریفهای خیلی فلسفی رو نمیپسندم. معمولا منطورم از کلماتی که استفاده میکنم همون تعریف عامیانه هست.
به همبن دلیل فک کنم این عادت اجتماعی که تو میگی همون اخلاق باشه که من میگم.
در مورد نسبی بودن قانون هم که توافق داریم.
بنابر این کلا اختلافی داریم. فقط طرز بیان فرق میکنه.
تشکر از اینکه تا آخر بحثو دنبال کردی.
گردو گفت:
در ضمن میخواستم بخاطر اون قاطی کردی عذر خواهی کنم. البته منظور جمله قاطی کردی نبود ولی مخصوصا قاطی کردیشو اول آوردم که سربسرت بگذارم.
گیتی گفت:
گردو….
بیخیال…. هیچ آداب و ترتیبی مجو، هر چه می خواهد دل تنگت گو….
خواستم فقط متوجهت کنم که من قاطی نمی کنم ، کلا مادرزاد قاطی هستم !!
به همون قبله !!
اما آخرشو پیچوندی ها…خودمونیم !! 🙂
گردو گفت:
من صبح زودی خواب آلو کامنتتو خوندم متوجه نشدم چرا اون موضوعو مطرح کردی. بعدا که بیدار شدم دوزاریم افتاد. فقط خواستم بگم درسته که من هم مرد ایرانی هستیم ولی اینقدر ها هم کمجنبه نیستم. من منظورم از زن ومرد بطور عام بود.
البته خوشحال شدم که گفتی. دیگه نگران اینکه این خواهرم بترشه رو دستم بمونه نیستم.
به آقاتون سلام بلند برسون و بگو خیلی مخلصیم. مطمئنم باعث سربلندی مردهای ایرانی هست.
مدونا گفت:
گردو دیگه خیلی خراب کردی، گیتی دیگه عمرا بتونه ببخشدت! بترشه ینی چی مرد حسابی؟ بابا ناسلامتی تو از قشر تحصیل کرده اجتماعی … گیتی من وساطت میکنم اشتباه کرد (سرتو بنداز پایین گردو، مؤدب) بله دیگه از اینکارا نمیکنه.
گیتی گفت:
وا خاک عالم…
چی گفتی گردو …نفهمیدم یعنی چی… جدی میگم…
منظور من چی بود ؟؟ از چی ، چی بود ؟؟
چه کسی کم جنبه است ؟؟ چرا کم جنبه است ؟؟
مرد ایرانی این وسط چیکار می کنه ؟؟
پای خواهرت رو چرا کشیدی وسط ؟؟
چرا باید بترشه ؟؟ مگه آدم هم می ترشه ؟؟
جان تو یک کلام نفهمیدم چی میگی !!!
راستی موضوع اخلاقی بودن رعایت قانون حل شد ؟؟ 🙂
مدونا یعنی تو فهمیدی گردو چی میگه ؟؟ چی رو خراب کرد ؟؟
پناه بر خدا !!!
گردو گفت:
مدونا تو قرار بود جیمینی کریکت باشی، نه آتیش بیار.
تو بحثت با آرش هم اول نقشتو یادت رفته بود ولی خوشحالم که آخر سر باهم کنار آمدین و آشتی کردین.
اگه به نقشت علاقه داری باید خوش قلب و بزرگوار و صبور باشی و زود در مورد افراد قضاوت نکنی وبخصوص زود در موردشون تصمیم نگیری. البته ممکنه همه اینا در ظاهر تو شخضیت جیمینی بنظر نیاد ولی حتما داشته.
اه! ببین مثل بابا بزرگها شدم ها. نکنه دارم پیر میشم حالیم نیست.
مدونا گفت:
گردو جون به خدا قصدم دو به هم زنی نبود میخواستم شوخی کنم. البته کلا واژه ترشیدگی و ترشیدن هم درمورد خانمها ناراحت کننده است چون این اصطلاح درمورد آقایون به کار نمیره. گیتی: آبجی، این گردو خودت بهتر میدونی خیلی پسر نازنینیه منظورش هم به طور واضح شوخی بود (حالا جیمینی کریکت خوبی شدم؟) از شوخی گذشته من مطمئنم گیتی هم با طنز جوابتو داد ولی خواهشا دیگه از این اصطلاح استفاده نکن.
در مورد آرش …. یه حس عجیبی نسبت بهش پیدا کردم که برای خودم هم عجیبه. دیروز کمی با هم همونطور که دیدی گپ زدیم، در آگاه بودنش شکی نیست و همین کار رو سخت میکنه وقتی یه آدم آگاه یه خصیصه ناخوشایند رو تبلیغ میکنه. قضیه رشوه به کنار، این حالتی که همه رو از بالا میبینه رو دوست ندارم اصلا و اگه دیروز باهاش اونطوری حرف زدم واسه این بود. یکی دوبار به من دختر جون و دختر خوب و برو به کارای خودت برس و اینا گفته که یه جور غیر مستقیم تحقیر کننده بود. این اتفاق توی جامعه ما خیلی میافته و برای منم افتاده توی شرایط حرفه ای، و لازم شده که موضوع رو برای طرف مقابل روشن کنم که اگه من رفتارم مهربون و همراه با درک متقابله دلیل نمیشه فکر کنید نمیفهمم یا به قول آرش شنگول و یوهوهو ام!!! (یوهوهو! راستش اولین باره کسی به من میگه یوهوهو!!). به موقعش میایستم و مطمئن میشم اونجور که شایسته هست با من برخورد میشه، اگه لازم بشه با زبون خودشون حتی، که نشون بدم این طرز برخورد چقدر ناخوشاینده. در هرحال من همیشه سعی کردم درک کنم طرف مقابل رو و در مورد آرش نتونستم واقعا. راستش تا یکی دوروز عصبانی بودم بعد اون جریان رشوه، انگار واسه همه مشکلات لاینحل اجتماعی که هرروز توی صورتم میخوره آرش و امثال آرش رو مسؤل میدیدم (میدونم اینطور نیست ولی این حسی بود که من داشتم). درهرحال دارم سعی میکنم بتونم این کاراکتر های اجتماع رو هم درک کنم.
اگه مدونا همیشه مهربون و صبور و باگذشت باشه بدونین یه جای کار داره دروغ میگه یا پنهان کاری میکنه. همه روی یه چیزایی حساسن، حساسیت منهم معلوم شد روی این کاراکتری که آرش اینجا ساخته بوده. مدونا آدم آهنی نیست و با برنامه کامپیوتری کار نمیکنه اونم مثل همه عصبانی میشه. دوست ندارم برای محافظت از کاراکتری که اینجا به قول شما ساختم ارزشهامو فراموش کنم یا خودم نباشم.
گیتی گفت:
گردو …چرا جواب نمیدی ؟؟ استغفرالله !!
ببین حاج آقا… مجبور شدم دوباره بخونم و ببینم اینبار منظور شما چیه…
یک نکته :
اصولا با طنز و مزاح حرف زدن کار هر کسی نیست … و مهمتر از اون درک اون طنز بخصوص کار هر کسی نیست.. شوخی ، شوخی میاره…
شما نمی تونی شوخی کنی ، بعد در جوابی که اون شوخی به همراه میاره ، جدی کنی قضیه رو…
پس کلا به نظرم دچار سوتفاهم شدی در مورد حرف من…
یعنی نمی فهمم این جنبه ای که شما ازش حرف زدی در این مزاحی که با هم کردیم در فضای مجازی و سایبری مفهومش چی می تونه باشه…
اما در حرفی که مدونا زد… اتفاقا کاملا درست گفت…
حتما می دونی همه ی ما در لایه های عمیق وجودمون خیلی از معضلات فرهنگی خودون رو با خودمون حمل می کنیم که ازش بی خبریم… یک نگاه به خودت بکن ، شاید با وجود اینکه ازشون خوشت نمیاد اما رسوباتش هنوز در وجودت هست بدون اینکه خودت خبر داشته باشی…
بهرحال شوخی بود گردو، جدی نگیر… بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره…
آرش گفت:
دختر خوب ؛ خودت باش ؛ اتفاقا خیلی خوبه که آدم چندیدن وجه داشته باشه و به موقع ازشون استفاده کنه ؛در مورد دختر جون و دختر خوب و اینها هم باید بگم که این یک روشی در مذاکره و بحثه که من و یکسری از دوستان همکار به طور تجربی بدست آوردیم ؛ و خلاصه در این میشه که برای اینکه بتونیم در یک مجادله و مباحثه یا مذاکره برنده بشیم باید سعی کنیم که تمرکز طرف مقابل رو به نحوی به هم بزنیم و عصبیش کنیم و یا اعتماد به نفسش رو ازش بگیریم ؛ مثلا اول جلسه بزنیم تو برجک طرف ؛ بزار مثال بزنم :
داری با یکی صحبت می کنی که بیاد برات کاری بکنه ؛ یک نفر مهندس ؛ میاد و چند تا از کارهای قبلیش رو برات میاره شروع می کنی به صحبت و میگی میشه کارت رو ببینم (فرضا نقشه های یک سیستم الکتریکی که طراحی کرده ) بعد با یکمی من و مون میگی که ببین کارت بد نیست ولی خب این کار رو من اگر ناظرپروژه باشم در جا ریجکت می کنم یعنی ما اینطور کارها رو قبول نداریم (درحالیکه ممکنه کارش خیلی هم خوب باشه) ,….
تجربه نشون داده با این حرکت طرف تا آخر دیگه تو مشتته و فقط سعی داره بهت ثابت کنه که آقا اینطوری نیست و من کارم خیلی خوبه و حالا شما فرصت داری که بحثت رو اونطوری که دوست داری جلو ببری و….. البته این مستلزم اینه که شما حتما به اون کار مسلط باشی و صد البته شرایط اون آدم هم مهمه یعنی باید سعی کنی در ابتدا یک آنالیز سریع از وضعیتش بدست بیاری و….
هر کس که تمرکزش از دست بره نمی تونه حرفش رو بزنه ، البته هر عصبانیتی منجر به از دست رفتن تمرکز نمیشه اما در مورد شما این اتفاق افتاد؛ پس اگر میخوای حرفت رو بزنی سعی کن بتونی بدون از دست دادن تمرکز عصبانی بشی (آگاهانه عصبی بشی) که اثر مطلوب رو طرفت بذاره و گرنه حرفت از دستت در میره.
اما کلا وضعت بد نیست ؛ یعنی ریجکت نیستی.
البته قطعا فضای اینجا طوری نیست که من همیشه بخوام از این روش استفاده کنم ؛ و بیشتر مباحث دوستانه است.
مدونا گفت:
اوهو! چه فرمایشا! ریجکت نیستی!! من البته مطمئن نیستم همین نظرو راجع به شما داشته باشم! یعنی خدای اعتماد به نفسی گل پسر!!! اتفاقا من اصلا تمرکزمو از دست ندادم و عصبانیتم خیلی هم کمک کرد که حرفایی رو که در حالت عادی روم نمیشد بهت بگم بیان کنم. الانم دیگه عصبانی نیستم فقط یه کمی دلم برات میسوزه که مجبوری برای پیدا کردن مخاطب اینقدر به خودت زحمت بدی و با کلک و استراتژی بیای جلو. آرش جون Take it easy اینجا قرار نیست به کسی مدال بدن، قرار هم نیست اینجا کسی رو استخدام کنی. خودت باش.
آرش گفت:
ها ها ؛ من عصبانیت رو درت می بینم ؛ نه عصبانیت به اون مفهوم ؛ نوعی حرص خوردن ؛ من هم که گفتم اینجا بیشتر بحث دوستانست و لازم نیست آدم از این کارها بکنه ؛ اما خودم هستم (باور کن) ؛ قطعا هم قرار نیست کسی رو استخدام کنم ؛ ولی اون جمله یکی مونده به آخر (ریجکت نبودن تو) فقط برای بازی با اعصاب بود که دقیقا هم بهش ری اکشن نشون دادی و سریعا در مورد اون بهم جواب دادی ؛ یعنی از بحث خارج شدی.
بعدشم فکر کنم اشتباه گرفتی من اینجا دنبال مخاطب نیستم ؛ کامنت گذارم و نه نویسنده.خیلی هم تا به حال تیک ایت ایزی ( با همون لهجه ایرانی) بوده برام.
ولی این مباحث خیلی خوب بود چون تو نظرت نسبت به من عوض شد و منم همینطور.(البته بر عکس همدیگه)
مدونا گفت:
🙂
گردو گفت:
مدونا و آرش!
خوب حالا که به خیر و خوشی آشتی کردین دوتا جعبه زولبیا بامیه بگیرین بیارین ما هم دهنی شیرین کنیم.
گیتی و مدونا!
من حقیقتا نمیدونستم انقدر به این کلمه حساسیت وجود داره. خیلی وقت بود فرصت استفاده از این کلمه برام پیش نیامده بود. حالا بیشتر دقت میکنم.
گیتی!
تا اونجا که من میدونم خانمها برای رفع سوء تفاهم صحبت آقاشونو پیش میکشند. اتفاقا بهترین راه هم هست و من اعتراضی نسبت بهش نداشتم. فقط خواستم بگم من دچار سوء تفاهم نبودم.
حالا اگه تو اصلا منظورت این نبوده که خوب دیگه مشکلی وجود نداره.
حالا یک جعبه زولبیا بامیه هم تو بیار.
مدونا گفت:
گردوجون مرسی از تبریکت ولی اون لبخند لبخند آشتی نبود! یه لبخند کج بود با یه لنگه ابروی بالا داده که امکان نمایشش با این آیکون ها نیست اینجا! ضمنا ما قهرنبودیم که آشتی کنیم. آرش خودش متوجه شد معنیش چی بود 🙂
Bahar گفت:
+++++
دقیقا من هم یاد قصهای راجع به نسبی بودن اخلاقیات افتادم که شنیدهبودم و حالا دقیق یادم نیست: اینکه مردی همسرش مریض هست و نیاز به دارویی داره که فقط توسط یک داروساز در یک داروخونه تولید میشه. دارو به خاطر همین کمبود عرضه گرون هست درحالیکه هزینه مواد اولیه و تولیدش خیلی کمه. مرد پول نداره که دارو رو برای همسرش بخره اما همسرش فقط با گرفتن این دارو هست که از مرگ حتمی نجات پیدا میکنه و نیاز فوری به دارو داره. داروساز هم حاضر نیست که دارو رو به قیمت ارزون به مرد بده. مرد نصفه شب میره داروخونه و اون دارو رو میدزده و به همسرش میده.
سوالی که پیش میآد اینه:
آیا کار داروساز اخلاقی بوده؟ آیا این حق انحصار دارو رو داشته یا نه؟ آیا کار مرد اخلاقی بوده؟ آیا دزدی کردن توی اون شرایط برابر با شرایط دیگه هست؟ و سوالای دیگه.
جواب هر کسی به این سوالها میتونه متفاوت باشه بسته به طیفی که از نسبی یا مطلق بودن اخلاقیات بهش معتقده.
آرام جان گفت:
به نظر من جواب این سوال شما بهار خانم (خانمید دیگه ؟) درممالک متمدنه تا حدودی داده شده ! مثالشم تفاوت قتل با طراحی از قبل ، قتل با خونسردی ، قتل غیرعمد و قتل ناشی از جنون آنی هست ! یعنی از نظر اجتماع مدرن این موضوع درک میشه که شما کاربد را که مطمئناً مجازات خاص خودشو داره در چه شرایطی انجام دادی ! و تازه حتی اینکه الان پشیمونی یا نیستی هم در مجازات تأثیر داره ! یک بار دزدی (بار اول ) با دزدی چندباره ، دزدی یک چیز مشخص از روی نیاز با دزدی پول (که مصرف کلی داره) ، دزدی مسلحانه و با طراحی قبلی با دزدی سخت و ناشیانه مجازاتش فرق داره ! یعنی کاربد مجازاتش با نیت بد و آدم بد (من معتقدم آدم بد وجود داره سرشم حوصله ندارم با اونایی که معتقدند آدم بد وجودنداره و این سوسول بازیها بحث کنم !) فرق داره ! یکی از کارهای وکلا هم اینه که به لطایف الحیل ثابت کنن که شما فقط کار بدی کردین و آدم بدی نیستین !!
آتئیست گفت:
بحث جالب و قدیمی رو باز کردید
اولا این که بگیم« هیچ چیز مطلق نیست » دقیقا یک ایده مطلق رو گفتیم و خود این جمله ناقض مفهومش هست
ولی در کل با مفهوم اون موافقم
انسان به واسطه خرد و قدرت تحلیل و فهمی که داره میتونه سر دوراهی های زندگی تصمیمات متنوعی بگیره وگرنه با یک رباط فرقی نداره!
در مورد مثال آخری که دوستمون در مورد دزدی اون مرد از داروخونه به خاطر نجات جان همسرش زد من حق رو به اون مرد که دزدی کرد میدم
این داستان مثلا به صورت یک رمان در جامعه پخش میشه، شما هم احتمالا حق رو به اون دزد میدید ، وجدان عمومی جامعه نیز حق رو به مردی که دزدی کرده میده
قانونگذار هم جزئی از جامعه است و این رو میفهمه و قانونی وضع میکنه مثلا مبنی بر اینکه :
هیچ شخص حقیقی یا حقوقی حق انحصار تولید دارویی به قصد کنترل قیمت را نداد
و قانون گذار با این قانون سعی در جلوگیری از تقابل اخلاقیات با قانون رو داره
این روند بیوقفه و همیشه ادامه داره تا سعی بشه هرگز اخلایات و قانون در مقابل هم قرار نگیرن و این موجب بهبود و تکامل جامعه بشری میشه
خوب همه چیز اینقد سیاه و سفید نیست که تشخیصش اینقد راحت باشه مگه نه ؟
در مورد مسائلی که خاکستری ترن چه باید کرد مثل مثال پست اصلی
جواب من:
من ساعت ۲ نصف شب از چراغ قرمزی که هیچ خطری رو احساس نکنم رد میشم
عده زیادی از مردم هم کار من رو تکرار میکنن (مثلا )
قانون گذار این رو میفهمه و قانونی وضع میکنه که در ساعاتی از شبانه روز برخی چراغ ها باید چشمک زن باشند نه قرمز
قاون وضع و اجرایی میشه منبعد من همون کار گذشته رو تکرار میکنم ولی بدون قانون شکنی
مثال دوم
من اون پول رو میدادم و کارم رو زودتر انجام میدادم
بیشتر افراد جامعه هم این کار رو تکرار میکنن (مثلا )
قاونون گذار هم که خود جزئی از جامعه است این رو میفهمه
در موردش فکر میکنه و علت وجود همچین رفتاری رو بررسی میکنه
میتونه علتش کمبود فرصت شغلی یا ضعف در اجرای قوانین گذشته یا هر چیز دیگه ای باشه
برای حل مشکل سعی در وضع قانون یا متتمم یا تبصره ای نو میکنه
اما اینها که گفتم همه برای یک جامعه متمدنه که مردمی به نسبه آگاه داره و قوانین مرتب نسبت به عرف و وجدان عمومی بازنگری میشه نه مملکتی که قوانینش بر مبنای اصولی بنا نهاده شده که ۱۴۰۰ سال پیش به تصویب رسیده اون هم برای یک جامعه ی دیگه
در جامعه ای نظیر ما تقابل اخلاقیات و قانون به وفور دیده میشه چون این قانون متناسب با نیاز . نگرش و خواست امروز جامعه نیست
من نمیتونم برای قوانینی که برای انسان ارزشی قائل نیست کوچکترین احترامی قائل باشم
شما هم مثل من فکر میکنید ( همه اینها رو به صورت مثال دارم میگم )
درصد بالایی از جامعه مثل من فکر میکنن ( که بنظرم در حال حاضر اینطور نیست )
قانون گذار یا متوجه موضوع میشه و قانون رو دگرگون میکنه یا خودش خود به خود دگرگون میشه
و من الفارت توفیق 🙂
آتئیست گفت:
گلاب به روتون رفتم مستراححححححح به این فکر میکردم که الآن یکی میاد زیر کامنتم مینویسه توی مثالهای بالا اگه اکثریت مثل تو فکر نمیکردن چی ؟ گفتم خودم زودتر جواب بدم تا روی طرف کم شه 🙂
من ساعت ۲ شب پشت چراغ قرمز وانمیستم
اما شما پشت چراغ میمونی
اکثریت ملت هم پشت چراغ میمونن
خوب یا همون دفعه یا دفعات بعد بنده به کرات جریمه میشم تا آدم شم و مثل بقیه رفتار کنم
مثال دوم :
من به اون بابا پول میدادم تا کارم زودتر انجام شه
شما این کارو نمیکردید
اکثریت مردم این کار رو نمیکردن
خوب اون یارو علاف که نبود فقط به خاطر من و یه تعداد کمی اونجا وایسه و کار چاق کنی کنه میرفت یه کاری پیدا میکرد که حداقل شکمشو سیر کنه منم یا همون دفعه یا دفعات بعد گیر میفتادم و قانون بلایی سرم می آورد که تا آخر عمر مزه اش یادم نره
قانون گذار هم اصلا متوجه چیزی نمیشد و توی مستراح حالشو میبرد 🙂
شیما گفت:
پنج سال پیش وقتی در حال طلاق بودم، و شوهرم با نامردی تمام اموال مشترکمونو بالا کشیده بود و داشت حضانت دو تا بچهها مون هم به من میداد تا با خیال راحت بره دنبال عیاشی هاش , مجبور شدم برای گرفتن مهریهام که حق قانونی و سرمایه آینده بچه هام بود به مامورای اداره ثبت چند میلیون رشوه بدم، چارهٔ دیگهای نداشتم، یه امضا بود که میتونستن به راحتی با چند تا قانون و تبصرهٔ من در آوردی نزنن و آیندهام رو تباه کنن ، هنوز هم وقتی بهش فکر میکنم از اینکه مجبور شدم رشوه بدم از خودم بدم میاد، اما اگه این کار رو نمیکردم نمیدونم الان با دو تا بچه باید چی کار میکردم… گاهی انتخابی وجود نداره ، اجباره …
vahid گفت:
همینه که میگی
آرش گفت:
در نوشته شما چند تا مطلب با هم قاطی شده که باید از هم تفکیک بشه.
1- در بسیاری از مواقع برخی از افراد هستند که به عنوان حق العمل کار به دلیل آشنایی با روالهای اداری با دریافت مبالغی از افراد ؛کارهای اونها رو براشون انجام میدن.در واقع نوع سطح پایین تری از وکالت.
این غیر قانونی نیست و در خیلی از مواقع شاید مفید هم باشه. شما در اون اداره با چنین فردی برخورد کردید. کمی هم طبیعی هست که کارمندان یک اداره کارهای آدمی رو که هر روز می بینن سریعتر راه بندازن.مثلا ممکنه اگر شما اسنادی رو به اون کارمند بدید مو به مو بررسی کنه اما اگر اون فرد بده؛ بدلیل اینکه کارمند می دونه کار اون آدم اینه؛ اطمنیان لازم رو داشته باشه و با یک نگاه سطحی کار رو انجام بده.
2- رد شدن از چراغ قرمز نوعی از قانون شکنی است که با انواع دیگه فرق داره ؛ بیشتر شکستن قوانین نا نوشته اجتماعی بین آدمهاست ؛ رفتاری ضد اجتماعی است که ریشه فرهنگی داره.
اصولا قانون شکنی ما ایرانیها ناشی از هزارن سال بی اعتمادی به قوانین و قانون گذاران و مجریان و ناظران قانون است. همواره در طول سالیان شکاف عمیقی بین قانونگذاران و مردم وجود داشته بطوریکه هبچ گاه مردم نپذیرفتن که قوانینی که وضع شده اند برای بهتر کردن جامعه است و نه برای منفعت گروهی خاص. حتی در ایران امروز این مساله وجود داره شاید درصد کمی از قوانینی که امروز در مجلس تصویب میشه در جهت منافع مستقیم عده ای باشه و قسمت عمده ای از قوانین جهت بهبود اوضاع وضع میشه ( نظر من اینه که هیچ حکومتی جهت تخریب حکومت نمی کنه)؛ اما هر قانونی که وضع میشه با بازخورد شدید مردم در جامعه مواجه میشه و این شکاف بر طرف نخواهد شد مگر آنکه سیستم حکومتی دست به اعتماد سازی و جلب اعتماد مردم بزنه.
3- در مورد پارتی و دوست و کار و رشوه هم ماجرا کمی فرق داره که از حوصله این کامنت خارجه و از اونجایی که قطعا این بحث در آینده یکبار هم توسط اسکارلت و سامنتا(من ندیدمش تا حالا) مطرح خواهد شد اونجا خواهم نوشت (فعلا ویولتا و لولیتا و بریجیتا هر کدوم راجع به این موضوع یکبار نوشتن).
محمدرضا گفت:
با آرش موافقم، این فرهنگ زیر میزی گرفتن و پول چایی دادن با فرهنگ ما عجین شده، ریشه یابی این موضوع هم به صدها تحقیق جامع نیاز دارد. برای این که دوستان متوجه بشوند که این پدیده مربوط به بعد از انقلاب و مدیرهای − به قول لولیتا− یقه آخوندی و ریشو نیست یا چه می دانم یکهو بعد از انتخاب احمدی نژاد دچار انحطاط اخلاقی شده ایم و قبلش اوضاع گل و بلبل بوده بهتر است خاطرات مستشرقین و کارگزاران اروپایی و وطنی شاغل در ایران مرور بشود. وقایع نگاری که از عهد ناصری باب شد بیانگر شاهد این مدعاست.
چند هزار سال است که دولت و ملت تو این مملکت به هم اعتماد ندارند؟ هزار سال؟ دو هزار سال؟ تا آنجایی که من می فهمم از اواسط دوره ساسانی تا همین امروز رابطه دولت و ملت شکر آب بوده. تو هزار سال اخیر که روحانیون شیعه که تا همین سی سال پیش و در عدم وجود رسانه بلند گوی عامه مردم بودند هر دولتی «بدون استثنا هر دولتی» را غاصب و جائر و محارب امام غایب معرفی می کردند. سر پیچی از دولت مباح، قانون شکنی مجاز، مالیت ندادن حلال و دزدیدن رابین هوود وار اموال دولتی و رساندن به اهلش عین صواب و مقصود شارع مقدس بوده است. با چنین سابقه ای واقعا چه جای تعجب است که یک ملت هفتاد و چند میلیونی به جای قانون مداری و اصلاح امور, مدام به فکر یاغی گری و اختشاش و حرکت به سمت حداکثر بی نظمی باشد. و صد البته حکام در ناخود آگاه خود را غاصب و جایر و ناحق بدانند و خواسته یا ناخواسته به سمت بازی نقش ضحاک که از قبل در تقدیر انها نوشته شده سوق داده بشوند.
یک وقتهایی فکر می کنم قرنهای متمادی است که جامعه ما مثل پاندول فقط جلو و عقب می رود و برایند همه ححولات نقطه صفر اولیه است.
محمدرضا گفت:
این چهار خط پاراگراف دوم رو نوشتم برای نازنینی که اعتقاد دارد تو جامعه بی قانون مذهب حکم کیمیا را دارد، بازدارنده از فساد است و مشوق نیکی. خواستم متوجه باشه بی قانونی از کجاها سرچشمه می گیرد و منشا و بستر فساد اداری کجاست. شریعتی که مالیات را خراج به حاکم جائر می داند که طبعا جایز نیست و تا همین سی سال پیش کارمند دولت را مجبور می کرد که برای حلال کردن پولی که از دولت می گرفت درصدی را به عنوان رد مظالم پیش کش کند و برای رشوه دادن و رشوه گرفتن ده رقم کلاه شرعی فراهم کرده معایبش به محاسنش می چربد.
خدا بیامرز آقاجون ما پولش رو تو بانک نمی گذاشت چون حرام بودن ربا از مسلمات دین بود. ربا دهنده محارب با خدا بود، خودش بارها پای منبر شنفته بود حرمت ربا از چهل بار انجام فلان کار نکردنی با مادر انهم داخل کعبه سنگین تر است. ظاهرا علمای اعلام برای این موضوع هم کلاه وزین و موقر و شایسته ای دوخته اند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مذهب.
راستی این آقا زاده ها که پیشونیشون از فرط نماز شب پینه بسته همانها که به تعداد سوپر مارکتهای هر خیابان بانک خصوصی دایر کرده اند، از احول والده با خبر هستند 😉
گردو گفت:
با آرش و محمد رضا کاملا موافقم.
راستی محمد رضا(چه اسم سختی هم داری) اگه کتاب مزدک که نویسندش یک تاریخدان روسی هست(اسمشو یادم رفته) خونده باشی دوران پادشاهی قباد و در قالب یک داستان بیان کرده. یکی رشوه دادن و یکی هم پیشبردن همه کارها از راه توطئه از همان زمان از خصوصیات ملی ما بوده. جالبه حتی مزدک و قباد که پیرو او بوده نهایتا از همین راه اقرار گرفتن در زندانهای خودمون براه میان و همه چی به خوبی و خوشی تمام میشه.
nima گفت:
تو جامعه اى كه مهريه حق قانونى شماست مثل يه كالاى زرخريد رشوه دادنم چيز عجيبى نيست،اگه تو يه كشور غربى بودى هيچ مهريه اى به شما تعلق نميگرفت،اموالتونم نصف ميشد.حالا هى دم از برابرى حقوق زن ومرد بزنيد
شیما گفت:
دقیقا ، فعلا که مجبوریم با قوانین مسخره و نا برابر اسلامی زندگی کنیم و مهریه کمترین حقی که به زنها تعلق میگیره ، شما هم از هیچ فرصتی واسه تحقیر زنها کوتاهی نکنیدها ، جایی که حقی به زن تعلق میگیره میشه کالای زر خرید!
nima گفت:
اگه دنبال برابرى هستيد، بر چه اساسى ميگيد وقتى دو نفر از هم جدا ميشن يكيشون حق داره يه پول هنگفتى به عنوان مهريه از ازاونيكى بگيره!
ناشناس گفت:
خداییش چند نفر رو دیدی که مهریه سنگین شون وصول بشه؟ چون حق طلاق دست مرده ، زن باید مهریه رو ببخشه تا بتونه طلاق بگیره ، مگر اینکه مرد یه شیطنتی کرده باشه یا خودش بخواد زن رو طلاق بده .
nima گفت:
اولا من هنوز ازدواج نكردم شما ظاهرا منطقتون بر اساس منافع شخصيتونه.دوما تو رابطه برابرلزومى نداره كسى پول و سكه اضافه بده.
ناشناس گفت:
خودت داری میگی رابطه برابر . شما مثل اینکه از قانون خانواده تو ایران فقط مهریه اش رو بلدی . حق طلاق ، فرزند ، مسکن ، تمکین ….. متعلق به مرده . مثلا مرد میتونه زنش رو- با هر شخصیتی و تحصیلات- خانه نشین کنه بگه دلم نمیخواد از خونه بری بیرون ! این یه نمونه کوچیکشه .
این رابطه تو ایران برابر نیست .هر وقت بقیه چیزها تو این رابطه برابر شد چشم ، حتما ! اتفاقا شما دنبال منفعت هستی که فقط دست پیش میگیری و یه طرفه میری قاضی . من عزیزجان ، جای مهریه حق طلاق و شغل گرفتم . شما هم که میگی ازدواج نکردی پس چرا ناراحتی؟ به طرفت بگو مهریه نمیدم که تو این رابطه برابر!! دیگه همه چی تمام و کمال به نفعت باشه .
ناشناس گفت:
در ضمن ، مهریه در اول ازدواج توافقیه ، کسی که از اول مبلغ غیر منطقی قبول میکنه ،باید پای لرزش هم بشینه ، مجبور تون نکردن که! شما موقع ازدواج بگو من 5 تا سکه بیشتر مهر نمیکنم .
گردو گفت:
نیما!
اون مهریه در واقع پول آزادی یک زن هست که مرد داره زرخریدش میکنه. خب اگه همه چی تو روابط زناشویی مساوی باشه و در مورد اموال مشترک هم حقوق طرفین رعایت بشه اونوقت اگه بازم کسی طلب مهریه کرد حق با شماست.
nima گفت:
وقتى توى روابط ماديشون، يكى فقط دهنده است و اون يكى گيرنده اينجا نميشه صحبت از برابرى كرد.
ناشناس گفت:
نیما جان ، فدات شم ، مهریه توافق دو جانبه است . آدم میشناسم با یه دختر خوب از خانواده بالاتر از متوسط با زیبایی متوسط که دانشجوی دکتری بوده ازدواج کرده مهریه 14 تا ، آدم میشناسم رفته دختر دیپلم ، با زیبایی متوسط از یه خانواده فقیر که باباش معتاده ، و دختره فقط تو کار چشم رو هم چشمی رو گرفته با مهریه 1000 تا ، خانواده دختر تا حالا 5 سکه با هم ندیدن !
این اسمش حق و حقوق اضافه نیست ، توافق اولیه ازدواج هست . اما در جامعه ما به جز این مورد که تازه توافقی هست ، بقیه حقوق قانونی مال مردهاست .
حالا شما احتمالایه حماقتی کردی اول ازدواج ، حالا باید پاش وایستی .پس قیافه مظلوم ها رو نگیرید که زنها فلان و بهمان . از اول فکرش رو میکردی.
marmarin گفت:
حالا چه فرقی میکنه ؟ چه مهریه بگیره چه نصفه اموال را . مهم اینه که مردها بپذیرند که زنها هم حق و حقوقی دارند. حقه زحمتی که تو زندگی کشیدند . انصافه که مثل یک مردی بد از آب در بیاد یا مشکل داشته باشه و به خصوص مرفه هم باشه و بد زنه بیچاره بد از کلی اصاب خوردی و حروم شدن زندگیش دسته خالی بره بیرون ، تکلیف زن چی میشه اگه حمایتی نداشته باشه ؟
nima گفت:
عكس اين قضيه هم ميتونه اتفاق بيفته
شیما گفت:
چه جوری مثلا؟؟
اگه حق طلاق دو طرفه باشه، اگه موقع طلاق اموال هر دو طرف عادلانه تقسیم بشه حرف شما قبول،
اما تو کشوری که به هر حال مرده که میتونه طلاق بده یا نده, و به هزاران کلک قانونی میتونه همه حقوق زن رو ازش بگیره و دست خالی رهاش کنه مهریه حداقل حقیه که یه زن میتونه داشته باشه
وگر نه معلوم نیست چی به سر زنهای تنها میاد چون هیچ حمایتی هم از طرف سیستم براشون وجود نداره
البته مثل همه موارد دیگه گاها استثناها و سؤ استفادههایی هم میتونه باشه که بحثش جداست
ناشناس گفت:
شیما جان
من تا حالا تو این همه آدم که طلاق گرفتند ، ندیدم زنی مهریه اش سنگین باشه و اون رو تمام گرفته باشه . تو مملکت ما نسبت حقوق قانونی زن به مرد 1 به 10 هم نیست .
شیما گفت:
زیاد گفتی ناشناس جان، یک به هزار هم نیست!
اما راستش من تونستم مهریه نسبتا سنگینمو ازش بگیرم، آی حال داد ، جای همگی خالی!
ولی بازم یک صدم حق و حقوقم نبود….
آرش کمانگیر گفت:
1)من با عنوان تیتر مشکل دارم و معتقدم خود را خواستن همیشه یک انتخاب هست و نه از روی اجبار.
2) قوانین جامعه ما بدون در نظر گرفتن خودخواهی انسان و بدون در نظر گرفتن «منافع» برای مردم وضع شدن و طبیعیه همواره فرد «خود» رو بر «قانون» رجحان بده. هنر قانون نویس فقط مجازات کردن و تهدید و ارعاب نیست. هنر قانون نویس اینه که بین منافع مردم» اشتراک» ایجاد کنه و اونا را در یک راستا قرار بده تا هم قانون اجرا بشه و هم منافع مشترک همه مردم تامین بشه.
3) در دوران پس از صفویه و کنار گذاشتن حکومت روحانیون اونها همیشه به صورت یه اپوزیسیون قدرتمند مردم رو از اجرای قوانین دولتی باز داشتن و عدم اطمینان به قانون رو نهادینه کردن که البته هنوز هم ادامه داره.
Parvaaz گفت:
سلام آرش
به نظر من قوانین در ایران در بسیاری حالات در جهت منافع مردم وضع شده، قانون موجود هست اما درست اجرا نمیشه.
روحانیون همواره به صورت اپوزیسیون نبودند و در بسیاری موارد حامی حکومت شدند و در سرنگونی مخلفان حکومت هم نقش پر رنگی داشتند.
آرش کمانگیر گفت:
1) از قدیم الایام انسانها وقتی به درجه ای از بلوغ رسیدن که اقدام به قانونگذاری کنند این قوانین رو فقط در جهت » منع» و «نهی» از ارتکاب تدوین می کردند. این شق از وضع قوانین هنوز توی قرن 21 توی ایران پیاده میشه . قانونی وضع نمیشه مگر در جهت نهی از ارتکاب چیزیو فقط اون هم زمانی که از اون چیز بوی خطر استشمام بشه. اینترنت میاد و استفاده میشه و سپس قوانین در جهت محدود کردن اون نوشته میشن.
2) متاسفانه در مرحله وضع قوانین ما درگیر ریاکاریهای اجتماعی و تاریخیمون هستیم. همین که نسوان «خود خواستن» رو چیز بدی میشماره اون هم در حالیکه محاله کسی حرکتی کنه و به خاطر خودش نباشه وضع قوانین رو دچار اشکال می کنه. و فراوانند از این دست. مثلا توی کشور ما اگه مشخص بشه کاندیدی هنگام تبلیغاتش از کسی پولی گرفته باشه مورد شماتت همه قرار می گیره در حالیکه در جایی مثل آمریکا این موضوع جز قانونه .
3) قانون نویسی در ایران بدون توجه به وجود قوانین قبلی، بدون نظرخواهی از نخبه ها و تنها بر اساس شرایط روز صورت می گیره.
4) سرعت قانونگذاری در ایران بسیار بالاست و این نشون دهنده اینه که رفتن و اومدن اشخاص توی وضع قانون چقدر موثره و قوانین چقدر سست هستن. در نتیجه کسی باور نداره که قانون امروز قانون فردا هم باشه.
5) ریشه بسیاری از قوانین ما فقه شیعه هست و با توجه به حجم بسیار بالای مستندات فقهی قوانین با ظاهر مقبول شرعی و با پشتوانه های اساسا متناقض استنباط میشه. میخوام بگم استنباط دو قانون متناقض در موضوع واحد اعتماد به قانون رو زایل می کنه.
6) بزرگترین ضامن اجرای قانون تاثیر اون قانون توی زندگی اجتماعی و اقتصادی مردمه. اگه دیده بشه که قانون باعث بهبود اوضاع میشه مردم حتما اجراش می کنن.
7) بزرگترین دشمن قانون محدود نگری حوزه اثر اونه. قانون محدود موجب تبعیض میشه
8) متاسفانه با توجه به مرزبندی که بین نخبه ها و حکومت توی کشور ما وجود داره و همیشه وجود داشته قوانین حاکم بر زندگی نخبه ها و مابقی مردم رو غیر متخصصین می نویسن که خودش باعث مشکلات زیادی میشه.
من نمیدونم چرا توی کشورم همیشه نخبه ها باید اپوزیسیون حکومت باشن؟ و چرا هیچ وقت بین اونا اعتماد و همکاری شکل نمی گیره؟ چرا همکاری نخبه ها و حکومت یه تابوه؟ فکر می کنم این کشور باشه که آسیب می بینه
Parvaaz گفت:
همون طور که بالاتر گفتم خودخواهی مذموم نیست همونطور که دگرخواهی همیشه صحیح نمیباشد.
متأسفانه از ۷ موردی که شما لیست کردید و تقریبا هیچ کدوم جواب کامنت من نبود من با شش موردش مخالفم یا بهشون نقد دارم. فکر نمیکنم سوالات پایانی فقط از من پرسیده شده باشه، یا اصلا پرسش باشد اما چون این مبحث رو تو جاهای دیگر هم دیدم بهشون اشاره میکنم.
به نظر من بین نخبهها و حاکمان ایران چه در سی سال اخیر چه قبل از انقلاب همکاری مفیدی وجود داشته. باید ببینیم تعریف شما از نخبه چیست؟ ثانیا نخبهٔ سیاسی منظور شماست، علمی، فرهنگی، هنری، اقتصادی،…؟ و آیا اصلا وظیفه نخبه همکاری با حکومت است یا نقد شرایط حاکم هم جزئ از وظایفش هست.
به نظر من هفتاد – هشتاد درصد خارج نشینان اصلا نخبه نیستند که هیچ، از یک همکار یا هم شغل خودشون تو ایران هم در رده پایین تری هستند. شما بعضی کسانی رو که در جاهای مختلف صنعتی، علمی، اقتصادی تو ایران مستقر هستند ر نخبه نمیدونید؟ یا نخبه فقط المپیادیها هستند که از کشور رفتند؟ بقیه هالو هستند؟ کیا رستمی نخبه نبود؟ بیضایی و تقوایی نخبه نبودند؟ پروفسور حسابی نخبه نبود؟ اساتید دانشگاهی تو ایران نخبه نیستند؟ با دولت همکاری و از دولت انتقاد نمیکنند؟ این همه تو ایران دارند به اون مملکت خدمت میکنند زیر فشار روز مره از همه طرف توشون نخبه نیستند. این طور نیست. نخبه فقط ۱۰۰ تا ایرانی که صبح تا شب تو ایمیلها عکسشون با موقعیت شغلیشون میچرخه، این به اون فوروارد میکنه، نیستند. به نظر من بین نخبگان ایران و حکومت هم تعامل خوبی بر قرار بوده و هست.
آرش کمانگیر گفت:
دوست عزیز! قبل از اینکه خواسته باشم جواب شما رو بدم یه کم وضعیت قانونگذاری توی ایران رو بررسی کردم تا بگم قبل از اینکه قوانین در مرحله اجرا مشکل داشته باشند در مرحله وضع دجار مشکلند. اون هم ایرادات اساسی و چون روند قانونگذاری درست و مورد اعتماد نداریم قوانین ضمانت اجرا ندارند. ولی گویا شما دوست دارید بی قانونی رو جزو ذات مردم بدونید که دوست ندارن قوانین رو اجرا کنند و ذاتا مردم قانون گریزی داریم! و یا شاید مردمی که براشون بود و نبود یه حکومت فرقی نداره از سر عناد با جمهوری اسلامی قانون رو اجرا نمی کنند؟!
دوست نداشتم خیلی باز کنم ولی از اونجایی که مردم به صورت » گله» دیده میشن طبیعیه قوانین وضع شده برای اداره گله (!) در جهت منافع چوپان باشه. شما بگید کدوم دسته از قوانین در جهت منافع مردم وضع شده اند که مردم رعایتشون نمی کنند؟ اگه ما احساس کنیم قانونی برای رفاه حال ما وضع شده اجراش می کنیم.
ضمنا اگه اینطور که شما می فرمایین باشه و ما با داشتن نخبه های همکار دولت وضعمون اینه که دیگه باید فاتحه خودمون رو بخونیم و درب ایران رو کرکره کنیم.
خیلی راغبم کامنت بعدی شما ( در صورت علاقه) اینطور مباشه که : من خوشم نمیاد و شامل دلایل مخالفت یا نقد شما باشه و بگین چه تعاملی بین نخبه ها و حکومت میشه . ممنونم
Parvaaz گفت:
بسیار خوب، بیائیم راجع به اون چیزیکه شما دوست دارید صحبت کنیم.
اینکه قوانین در هر دو مرحلهٔ وضع و اجرا مشکل دارند که اظهر من الشمس هست. شما به این اضافه کن که قانون گذار هم خودش مشکل داره.همون کسی که میگه چراغ قرمز تو شب لازم نیست نمیاد رمضون ۲۵ روز روزه بگیره. چرا؟ چون قانون الهی است نه بشری و بشر میتونه احمق تر از من و شما باشه.
بنده بی قانونی رو جزو ذات همهٔ مردم نمیدونم. خیلیها به قانون احترام میگذارند و بسیاری نه، اینم ربطی به شاه و آخوند و کلینتون و استالین نداره.
من چه مثالی از قانون برای شما بیارم دوست عزیز. شما برو تو سایت ghavanin.ir ببین چند تا قانون اونجا هست. اگر من یه مثل بیارم که قانون به نفع مردمه و مردم رعایتش نمیکنند شما میتونی ۱۰۰ تا مثال بیاری در رّد اون. بعدش من چند تا دیگه مثال میارم و به نظر من این بی فایده است. ولی اشاره میکنم که قوانینی که مردم اجرا نمیکنند چونکه درک نمیکنند زیادند مگر اینکه الهی باشه چونکه محمد هیچوقت اشتباه نمیکنه. یه مثال چیپ همین چراغ قرمز به نفع مردمه اما اجرا نمیکنند همون طور که بریجیتا گفت.
نخبه رو هم مثال زدم با ذکر اسامی و اساتید دانشگاهی رو هم مثال اوردم، نمیدونم شما دقیقا چی میخواید؟ لطفا کامنت بالاتر من رو دوباره بخون.
راستی میشه بگی با اینکه جدا سازی زباله به نفع مردم هست چرا اکثر مردم اجراش نمیکنند؟ همون جدا سازی شیشه، کاغذ، غذا و زبالهٔ عمومی؟
من دوست دارم پاسخ شما ( در صورت علاقه) اولا اکستریمیست نباشی. چونکه خیلی همه چیز رو سیاه و سفید نبینیم. و ثانیا با ذکر نام، اسامی و مصداق باشد نه گزارهای کلی.
آرش کمانگیر گفت:
پرواز عزیز ! در کامنت آخر به من گفتی که » به این اضافه کن که قانونگذار هم مشکل داره» من این موضوع رو کاملا قبول دارم و در بند 7 کامنت دومم بهش اشاره کردم. در مورد این موضوع که مردم به قوانین با پشتوانه مذهبی ( رمضون 25 روزه نداریم) عمل می کنند و به قوانین با پشتوانه عرفی و عقلی نه ، در بند 5 کامنتم اشاره کردم که مستندات فقه شیعه گهگاه دارای پشتوانه های متناقض در موضوع واحد هستند.
اما فکر می کنم کنه کامنت اخیر شما اینه که اگه قوانین پشتوانه الهی داشته باشند مردم اون رو انجام می دن. من با این حرف مخالفم. مردم تا جایی به مذهب اعتقاد دارن که منافعشون به خطر نیفته و یا موجودیتشون تهدید نشه. یعنی مردم زمانی به یک قانون پایبند میشن که براشون منفعت داشته باشه و البته اجرای اون از سر ترس نباشه.
حق با توه . جداسازی زباله در مبدا به نفع مردمه. ولی هنوز قانون نشده و ثانیا برای مردم مشخص نشده که سودی هم داشته باشه و مطمئنا در صورت قانون شدن هم اجرا نشه. مثل بستن کمربندهای ایمنی که فقط با زور «پول» و ترس از دست دادن » منفعت» اجرایی شد. منظور از فرهنگ سازی بیان خوبی و بدی چیزی برای مردم و مردم رو ابله فرض کردن نباید باشه. باید سود و زیان اون چیز و مشخصا میزان منفعت هر چیزی برای مردم مشخص بشه تا بشه فرهنگ.در مورد اجرای قانون توی بند 3 کامنت اولم اشاره کردم که همیشه اپوزیسیون های حکومت ها که معمولا روحانیون شیعه بودند مردم رو به تمرد از قوانین فرا می خوندند و این دور زدن از قوانین رو به مردم می آموختند و چون نظام تعلیم و تربیت درست و حسابی نداشتیم و نداریم این امر در گذشت سالها تکرار و تقویت شده.
اما نخبه ها ! نخبه ها اشخاص خاصی نیستند. افرادی که سواد دانشگاهیشون منجر به یادگیری استدلال شده. مثل تو و همه کامنترهای اینجا. افرادی که فکر دارن. خیلی از افراد بیرون مرزهای کشور نخبه ان همونطور که خیلی ها در داخل این سرزمین. ولی اون چیزی که من می بینم جدال نخبه ها با طبقه حاکم بر کشوره. همدیگه رو قبول ندارن و به انحای مختلف توی کار هم موش میدونن. سران میخوان نخبه ها نباشن و یا اگه هستن اونطور باشن که اونا میخوان و نخبه ها هم خکومت رو قبول ندارن و همه نیروشون صرف اینه که حکومت دلخواه خودشون رو بیارن به جای اینکه فکر و اندیشه تولید کنند. یه چیزو بگم . من با تداخل حوزه های کاری مشکل دارم. اگه نخبه ها بخوان کار سیاسی بکنن برن حزب تشکیل بدن. اینکه هم نخبه باشن و هم سیاسی کار غلطه. داشتم می گفتم . دود این تنازعات میره تو چشم مردم. نتیجه اش هم اینه که هم حکومت و هم نخبه ها از چشم مردم میوفتن. خیلیها دعوای دوسال پیش رو مقدمه نزدیک بودن سحر دونستن ولی از نظر من هر نوع درگیری بین نظام و نخبه ها چاه ظلال و رفتن به محاقه.
Nader گفت:
تو دانشگاه تهران برای گرفتن خوابگاه اونقدر دوندگی کردم، آخرشم مجبور شدم رشوه بدم و یه اتاق کامل برای خودم تو همون موقعی که می گفتن یه دونه تخت خالی هم نداریم بگیرم… موقع فارغ التحصیلی اونقدر تهران کرج کردم، بعضی وقتی احساس می کردم روحم بیشتر از جسمم داره خسته می شه، اونجام مجبور شدم رشوه بدم بعد ار 1 ماه کامل دوندگی و این پله اون پله کردن (اتفاقاً ماه رمضون هم بود و ماشالله هالی دی)… اگه با یه شیرینی کوچولو می شه از این همه خاطره و تجربه تلخ جلوگیری کرد، چرا که نه؟
Nader گفت:
راستی دلم می خواست بگم تو مملکت های غیر از خودمون هم اون پارتی بازی ها هست، این توصیه نامه( ریکامندیشن) همون پارتی خودمونه دیگه یه جورایی، یا وقتی تو مهمونی های شرکت، با رئیس یه جایی آشنا می شی و خودت رو معرفی می کنی و … خلاصه اصلاً این مورد حداقل به ایران محدود نمی شه، بروکراسی اداری خوب همون روال رو داره به جز این که تو ایران چادری و سیبیلون، خارجه خندون و به قول یار گفتنی با پنبه سر می برن
Bahar گفت:
تفاوت در اینجاست که با وجود توصیهنامه و مهمونی، باز هم شایسته سالاری برقرار هست. مثلا هیچ استادی اینجا برای دانشجوی بد خودش ریکام خوب نمینویسه چون بعد از اینکه دانشجو پوزیشن مربوطه رو گرفت و توزرد از آب در اومد آبروی خود استاد میره و دیگه کسی که اینو میدونه دانشجوهاشو تحویل نمیگیره. حتما دیدی که استادها توی صفحهشون پز فارغالتحصیلاشون که کار خوب گرفتن رو میدن.
یا در مورد شرکت، مطمئن باش اگر کسی خارج از اون مهمونی رزومه بهتری داشتهباشه، اون رو ترجیح میدن به کسی که آشناست اما رزومهاش اونقدرهام خوب نیست. چون بحث اینه که رییس اون شرکت میخواد سود شرکتش رو زیاد کنه نه روابط اجتماعی خودش رو.
50 ساله گفت:
سلام : بنظرم یکمی در موضوع اغراق میکنید . من یکماه علاف شدن را ترجیح میدم به رشوه دادن . اکثر رشوه دهندگان مشاغل آزاد هستند و تنها درصد کمی از کارمندان رشوه میدهند . چرا که راهکار های قانونی را بهتر بلدند . و برعکس کسانی که مشاغل آزاد دارند و راه کارهای قانونی را بلد نیستند و خیلی هم عجول تشریف دارن ( بخاطر عدم اطلاع از موارد قانون ) دوست دارند با رشوه دادن به مقصود خود برسند . ودر خاتمه نسوان بدلی طوری بنویس که کسانی که در مسند کارند و خود دستی در آتش دارند گفته هاتو باور کنند .
پی نوشت : در ایران امکان اجرای کامل قانون میسر نیست چرا که همه در برابر قانون یکسان نیستند . در تمام کشورهای جهان در موقع انتخابات همه برگه انتخابات را انگشت میزنند حتی شخص اول مملکتشان .ولی در ایران همه انگشت میزنند غیر از آقا . این یعنی آقا فراتر از قانونه .
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟ How Islam has issued orders to kill more than two billion people? * هموطنی که نماز می خوانی و روزه می گیری گفت:
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟
How Islam has issued orders to kill more than two billion people?
* هموطنی که نماز می خوانی و روزه می گیری لطفاً این را حتماً بخوان!
ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم
تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه
(گفتار در كسى كه از او جزيه مى گيرند)
مساله۱ – از يهود و نصارى كه اهل كتاب هستند و هر ملتى كه شبهه داشتن كتاب در آنها هست نظير مجوسيان جزيه يعنى ماليات سرانه گرفته مى شود، و در اين حكم فرقى نيست بين مذاهب مختلفه آنان نظير كاتوليك و پروتستان و غير اينها هر چند كه در فروع و بعضى از اصول مختلف باشند بعد از آنكه همه نصارى يا يهود يا مجوس خوانده مى شوند.
مساله ۲ – حكومت اسلامى جزيه را از ساير فرقه هاى كفار يعنى مشركين مانند بت پرستان و ستاره پرستان و غير اينها نمى پذيرد، چه عرب و چه عجم ، چه اينكه خود را بصاحب كتابى مثل ابراهيم و داود و انبيائى ديگر منسوب كنند و چه نكنند، بنابراين از غير يهود و نصارى و مجوس غير از اسلام آوردن و يا كشته شدن پذيرفته نيست ، و همچنين از كسانيكه در اصل يكى از اين سه كيش را نداشته اند و جديدا يعنى بعد از نسخ شرايع سه گانه بوسيله اسلام به اين كيش ها در آمده اند جزيه پذيرفته نيست و كافر جربى شناخته مى شوند كه يا به اسلام در مى آيند يا كشته مى شوند، چه اينكه قبلا مشرك بوده باشند و چه از فرقه هاى باطل ديگر باشند.
*( این یعنی کشتن همه هندیها و ژاپنی ها و کره ای ها و چینی ها و… یعنی کشتن بیش از دو میلیارد نفر مجاز شمرده شده و باجگیری از تمام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان٬ یعنی اگر قدرتش را پیدا کنند حتماً این کار را انجام خواهند داد. این یعنی گفتگوی تمدنهای اسلامی!؟ این یعنی دوران طلائی خمینی !؟ این یعنی مدینه فاضله اشرف !؟ این یعنی اسلام توحیدی !؟ این یعنی اساس فلسفه اسلامی !؟ و این در رساله همه آخوندها هست و هر روز در حوزه درس داده می شود). *( این احکام را نمی توا نند نفی کنند زیرا احکام واجب اسلام را نفی کرده اند و از اسلام خارج شده اند و اگر هم تایید کنند بر تروریسم در اسلام صحه دوباره گذاشته اند).
* هموطن اگر نماز می خوانی و روزه می گیری احکام آن در کتاب تحریر الوسیله در کنار احکام بالا است٬ آیا وجدان تو راضی به کشتن بیش از دو میلیارد انسان٬ مرد٬ زن و کودک تنها به دلیل مسلمان نبودن می شود؟ آیا می توانی مسئولیت این جنایت بزرگ ضد بشری را که با نام و پشتیبانی معنوی و مادی تو انجام شود را بپذیری؟ از سوی دیگر این افکار وحشیگرایانه بیگانه که قرنها به زبان دیگری در کنج تاریک حجره ها ادامه داشته باعث نابودی چهره صلحدوستی و نجابت ایرانیان شده و صلح و ثبات جهانی را نیز به خطر انداخته و بطور مسلم باعث جنگهای منطقه ای و بین المللی خواهد شد.
به پندار نیک٬ گفتار نیک و کردار نیک خویش بازگردیم.
.«کورش فردوسی»
nana گفت:
معمولاً زنان بیشتر خودشونو درگیر این تناقض درستی نادرستی میکنن. مردان سعی میکنن راه مستقیم رسیدن به هدف رو در پیش بگیرن، خیلی هم به این مسائل فکر نمیکنن. وقتشون کمتر تلف میشه، زودتر و راحتتر به هدف میرسن، با کل سیستم هم هماهنگی بیشتری دارن
اصخر گفت:
قابل تأمله!
mahgoon گفت:
1)شايد همه چي برگرده به اندازه و شاكله و معناي اين «خود».
«خود» بعضيا كوچكتر از خودشونه.
«خود» بعضيا به اندازهي خانوادهشونه.
«خود» بعضيا به اندازهي كشورشونه.
«خود» بعضيا به اندازهي بشريته.
«خود» بعضيا به اندازهي يه خداي زنده و آن-لاينه كه قدرت تاثير بخشي و معنادهي به تلاشها و فعاليتها دست اونه.
2)اين يك طرف، از طرف ديگه: توي شرايط بحراني يكي وقتي گرسنهگي ميكشه، صبورتر و متوجهتر و عميقتر و با محبتتر ميشه…يكي ديگه بيصبرتر و عجولتر و بيرحمتر…اولي فكر ميكنه و مطمئنه وقتي قراره دو روز ديگه بميره چيزي رو از دست نميده… دومي فكر ميكنه اگه به هر زور و ضربي يه چيز نلونلبونه هستيش بر باد رفته و باخته…
3)تمام اين بكن نكنها، بايد نبايدها و اين احساسات متناقض مال اينه كه هدفت از زندگي چي باشه…واقعيت يا خيال…واقعيت ميگه محبت تنها ارزش پايدار و تعادل بخش در روح انسانه…تنها محبت ميتونه به تو آرامش پايدار بده و تو رو بزرگ كنه…ميخواد دنيايي بعد از اين باشه كه تو با اون روح بزرگ يا كوچيكت نباخته باشي يا ميخواد دنيايي بعد از اين نباشه…وقتي قراره بري زير خاك و از وجود و روحت چيزي نمونه چه هار باشي چه اهلي فرقي نميكنه…فرق هار بودن با اهلي بودن اينه كه هار مدام ناراضيه…و اهلي در آرامش…
4) اين حرفها دليلي نميشه كه آدم وا بده و سرشو بكنه توي خورجين خودش…اون چيزي كه مهمه و به زندگي معني ميده كه بدوني كجا بايد مبارزه كني كجا سرت توي كار خودت باشه، كجا وايستي كجا بنشيني…اون هدفيه كه توي زندگي براي اون زندهاي…اونوقت آدم ميفهمه كجا بايد چيكار كنه…پشت چراغ قرمز مملكت غصب شدهش وايسته؟…چراغ قرمزو رد كنه؟…از ممكلتش هجرت كنه؟…خودشو با محيط تطبيق بده…مقايسه كنه؟…يا نه..به نداي دلش گوش كنه…به نظر ميرسه فرمولي براي تمام فصول موجود نباشه، چون اندازهي هر كس با ديگري فرق ميكنه.
نسوان گفت:
+++
گیتی گفت:
خوشم میاد از حرفات ماهگون…خیلی…
فرمولی برای تمام فصول شاید موجود نباشه ، اما همونا که مملکت رو غصب کردند فرمولی درست کردند که مردم رو می گذارند توش و به راه حل خودشون می رسند…
خود آدم ها ازاد نیست برای شکل گیری…
خود آدم ها گیج میزنه….
خود آدم زنده نیست….حالا به هر اندازه ای که می خواد باشه…
خود آدم ها خیلی وقته کلیشه ای شده… اصلا گاهی خودشون هم خودشون رو نمی شناسند…
پرتگاه گفت:
ماهگون عزیز،
دیروز بعد از اینکه جوابی برای این پست نوشتم نشستم و هی با خودم فکر کردم ، فکر کردم و …
گفتم آیا چقدر به حرفایی که اینجا زدم اعتقاد دارم ؟
اصلاً حرفام درست بود یا غلط ؟
راستش بعد از اینکه 2 ساعتی با خودم کلنجار رفتم و یه 2-3 کیلومتری پیاده رفتم دیدم نظرم همینایه که شما گفتی !
امروزم خیلی حول اومدم که بگم: ای مردم ! بدانید و آگاه باشید که این وسعت دل آدماست که عمق نگاهش رو به مسائل مشخص میکنه !
نه عمق جیبشون یا مارک شلوارشون یا بوی ادکلنشون و یا حتی پینه ها دستشون!
شاید اگر من هم روزی از گرسنگی به ورطه نابودی بیفتم ترجیح بدم که از گرسنگی بمیرم ولی آرمانم رو زیر پا نگذارم !
ماهگون جان،
ممنونم که اینجا بودی تا چیزی بنویسی که من هم دوست داشتم که بنویسم.
عمیقاً با شما موافقم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
کوشی گفت:
بیرجیتا عزیز( شاید هم بیرگیتا؟)
بیشتر چیزهایی که بر له یا علیه قاضی میشد گفت، دوستان گفتند، اما بنظرم شیوهٔ دید به نسبی یا مطلق بودن قانون یا اخلاقیات، از طرف کامنت گذارهای گرامی، به بحث قانون مداری یا قانون گریزی جامعه ایرانی کشیده شده. شاید بهتر این بود که این دو بحث رو در دو مطلب جداگانه به رایزنی میپرداختیم که هر دو هم لازم هستند هم شدیداً مورد احتیاج جامعه یی که هر کدام از ما بدنبال برقراریش در فردای ایران هستیم. چند مثال میارم و دوست دارم بدونم نظر شما احیانا دوستان دیگه چی هست:
اول
زمانی که پناهجو بودم و منتظر جواب در کشور ترکیه، با همسر و دو بچه و بدون هیچ حقوقی،بارها تا گیر آوردن کاری، یا رسیدن کمکی از خانواده، با تنگناهای مالی بسیاری روبرو بودیم. بسیاری از پناهجویان مجرد( و البته بعضی از متاهلین هم) به من میگفتند احمقم که شیوه اونها رو دنبال نمیکنم، که همانا دزدیدن نان، شیر و روزنامه از بیرون بقالیهای خرده پا بود. این رو میگفتند که بخاطر نمردن از گرسنگی بود. همینها بعدها در سوپر مارکتها انواع اقلام مصرفی رو کش میرفتند، و بعضیها کار رو بجایی رسونده بودند که حتا عطر و ادوکلن هم سرقت میکردند، اینبار توجیهشون این بود که از «سرمایه داری» مشغول گرفتن حق خود بودند. ما با جیره بندی خود خواسته، قطع خرید اقلام مصرفی بجز خوراکی، پیاده روی بجای استفاده از اتوبوس و تاکسی و امثال اینها تونستیم بدون دزدی بالاخره این مراحل رو پشت سر بگذاریم و بچه هامون هم نه مردند، نه دچار سؤ تغذیه شدند. واقعاً حماقت از ما بود یا آن دسته دیگر؟
دوم
قانون کپی رایت در مورد انحصار عرضه در بسیاری از کشورها مرسوم هست. در ایام اخیر سخت گیریهای بسیاری در ورودی، خروجیهای مرزی انجام میشه تا اگر مارک تقلبی کشف شد، حاملینش مجبور به پرداخت جریمههای سنگین گمرکی بشوند. حال اگر خریدار که هرگز در طول زندگی قدرت خرید کیف و ساعت گوچی یا دولچه و گابانا را پیدا نخواهد کرد با علم به اینکه کالا اصل نیست، و فروشنده به ازای بهای نازلی بدون ادعای اینکه این اصل هست، این کالا را فروخت، اینکار غیر اخلاقی هست؟ آیا صرف طرح یک کالا و ثبت یک براند این حق تغییر ناپذیر و غیر قابل برگشت رو به مالک خواهد داد که هیچ کسی مزاحم سود باری بی کلان او نشه؟ مثلا اینکه حقوق آهنگهای مایکل جکسون از این شرکت به اون شرکت به مبالغ بالا و چند میلیون دلاری( حتا بعد از مرگش!) فروخته بشه و با همین قانون کپی رایت این شرکتها برای هر بار پخش اونها تا ابدالدهر پول به جیب بزنند، چون قانون اینرو میگه و اتفاقا قانونش هم دست ساخته کشورهای دمکراتیک هست، لازم الاجراست؟ یا با خیال راحت میشه از سایتهایی که امکانش رو میدن اونها رو مجانی دانلود کرد؟
سوم
من شخصاً تا زمانی که ایران بودم مالیات نمیدادم، چون کارهای متفرقه آزاد انجام میدادم هم زیاد به مشکلی بر نمیخوردم. علت نپرداختن مالیات از طرف من، کنسی نبود، نداری هم نبود. به هیچ وجهی معتقد نبودم که پول مالیاتی که به جیب دولت واریز میشه به مصارف ادعا یی میرسه، همانطور که پولهای حاصله از فروش ذخأیر ملی هم نمیرسید. از وقتی که به اینطرفها اومدم، از روز اول به پرداخت مالیات مشغولم و خودم هم طرفدار پار و پا قرص قضیه هستم، چون به چشم میبینم که در زمینههای بهداشت و درمان، بیمه و بازنشستگی، تحصیل و کارآفرینی و در یک کلام رفاه عمومی خرج میشه، حتا بفکر این هم نیستم که عده یی ممکنه بتونند از چنگ مامورین مالیاتی فرا کنند یا حتا به ذهنم خطور نکرده که چرا بعضیها مالیات کمتر بدهند، من بیشتر، اما امکانات یکسان در اختیار ما باشه. آیا من بعنوان یک انسان ایرانی عوض شدم؟ آیا شرایط اطرافم من رو وادار کرده، یعنی مجبورم، یا اینکه شفافیت در کسب درامد از طرف دولت، شفافیت در نحوه خرج و حق تعیین و مشارکت در تصمیم گیری برای نحوه اجرای سیاست از طریق انتخابات آزاد به من این عقیده رو داده که باید مشارکت کنم؟
بگمان من برخی از دوستان در بالا بی انصافی میکنند که ریشههای بی قانونی رو در حد بالا ناشی از «خصوصیت های» ملت میدونند. کشوری که در هیچ زمانی رنگ آزادی و حکومتی از مردم و برای مردم رو تجربه نکرده، براحتی میتونه متهم به خیلی مسائل بشه، اما این آینده هست که ثابت خواهد کرد چه میزان قانون و قانون پذیری، اخلاق و اخلاق مداری اجتماعی( فارغ از بحث نسبی یا مطلق بودنش) در یک ایران آزاد قابل اجراست. قلم شما پر جوهر باد!
هما گفت:
+++++
مدونا گفت:
خوب این توجیهاتی که کردین خیلی خوب بود و بنده قانع شدم. پس برای قتل هم میشه گفت قاطعیتی وجود نداره و نسبی هست. من اگر مجبور باشم و عدم وجود یک انسان کیفیت زندگی من رو بهتر کنه میتونم اون آدم رو بکشم. قتل، دزدی، خیانت, دروغ … همه ی اینها میتونن زندگی خیلی ها رو راحتتر کنند. خانوم بریجیتا از خودتون میپرسین چرا باید سه روز وقت صرف میکردید؟ من میگم چرا باید یکماه هرروز برید سرکار وقتی میتونید با دزدی چند برابر درآمد یکماهتون رو تامین کنید؟ واقعا چرا باید به خودتون زحمت بدید برید سرکار؟
میدونین مشکل ما ایرانی جماعت چیه؟ ما تنبلیم، به هیچ ارزشی معتقد نیستیم، ارزش هامون رو خودمون بنا به سود شخصی تعیین میکنیم توجیهمون هم اینه که اینجا قانون نیست (غافل از اینکه به خاطر وجود امثال ما اینجا قانون نیست) میخواهیم با حقه بازی از کوچه و پس کوچه به مقصد برسیم. حال و روزمون هم گواهه که آیا این روش ها ما رو به عنوان یک ملت به جایی رسونده یا نه. برای اونهایی که الان برای من بی آبرویی های انگلیس و غیره را مثال میاورند بگم که بله هست جاهای دیگه ولی به چه نسبتی؟ این کامنتا رو ببینین؟ اکثرا یه جوری توجیه کردن این قضیه رو … توی اروپا اصلا نمیشه درمورد این موضوع صحبت کرد و حتی نمیشه اسمشو آورد چه برسه به اینکه با کمال وقاحت توجیهش کنی. کدوم کشور اروپایی یا امریکایی میشناسید که برای انجام کار اداری مجبور به دادن رشوه باشید؟ سعی کنید توی یک اداره دولتی در اروپا با چشمک و ادا اصول های چندش آور اینجا به طرف بفهمونید که حاضرید خرج کنید برای راه افتادن کارتون، اگر با اردنگی بیرونتون کنند شانس آوردید چون به طور معمول میتونند شما رو تحویل قانون بدن. در ضمن نگید اینجا قانون نیست، قانون رو تک تک ما میتونیم بوجود بیاریم، قانونش به صورت نوشته شده اتفاقا هست، فقط ما داریم دور میزنیم قانون رو. قانون هست، ما قانونمند نیستیم. از همه بیشتر این برام عجیبه که عزیزان مذهبی برای این جریان توجیه دارند، درصورتی که در مذهب اسلام دادن و گرفتن رشوه مشخصا حرام است.
گردو گفت:
با اینکه برداشتت از حرفای من دقیق نیست و نتیجه های تند و تیزی هم از بحثهایی که شده گرفتی باهات مخالفت نمیکنم. به دو دلیل:
اول اینکه فکر میکنم افرادی مثل تو در واقع وجدان اجتماع هستند که امثال من هر از گاهی نیاز دارن بهش مراجعه کنند تا خودشونو تصحیح کنند. همونطور که میدونی وجدان انسانها معمولا از خودشون آرمانگراتر هستند در حالی که خودشون بخاطر در گیری درکارهای اجرایی زندگی خیلی از اعتقادات شون رو زیر پا میگزارند. ولی اگه آدم عادت داشته باشه گاهی به وجدانش مراجعه کنه بهر حال امکان اصلاح عملکرد روزانشو پیدا میکنه.
دوم بخاطر اینکه شخصا دچار دوگانگی هستم و خودم با خودم مخالفم. و جالبیش اینه که وجدانم از خودم عملگراتر هست در حالیکه خودم آرمانگرا و مثل تو فکر میکنم. نمیدونم شاید هم مثل بعضیها عرضه هرکاری رو ندارم و روغن چراغ ریخته رو نظر امامزاده میکنم.
مدونا گفت:
به هر حال این اندرونی یه جیمینی کریکت هم میخواد 😉
گردو گفت:
لابد من هم پینوکیو؟
ولی این وصله به من نمیچسبه. برو سراغ آرش که با ماشیتش به دهاتیها خاک میده.
مدونا گفت:
آرش روباه مکاره 🙂
هما گفت:
مدی جان من یک چیزی بگم ؟ عزیز اولا اینجا بحث کشورهایی است که در اون قاون نیست یا اگر هست ضمانت اجرایی نداره ؟ خب معلومه در اروپا اگه کسی رشوه داد باید خفه اش کرد تازه ما هم خفه اش نکنیم قانون اونجا خفه اش می کنه اما صحبت سر اینجاست که قانون نیست ..
دوما عزیز من توچرا کافه رو بهم میریزی ؟ قتل؟ دزدی بجای کار؟ عزیز اینجا بحث بین اینه که اجباره یا انتخاب ؟ نمی دونم تو تازگی دوست یا فامیل حامله داشتی یا نه ؟ من دو سه تا از عزیزان به پیروی از سخنان گوهربار رییس جمهور مبنی بر دادن یک ملیون به هر نی نی با همکاری شوهرانشون اقدام به تولید بچه کرده اند و عجیب اینکه هر سه مورد با اینکه دکترهای مختلفی داشتند اما مجبور شدند به دکتر زیرمیزی بدند و در یک مورد منه هوچی هم که حضور داشتم شروع کردم قال و قیل کردن و شعار مرگ بر ضدولایت فقیه سر دادن و دیدم همه یکجوری نگاهم می کنند که این دهاتی رو نگا…. یعنی برای هردوطرف موضوع حل شده بود و عادی …خب منم که نمی تونستم نقش قابله رو بازی کنم ولی دیدم نه خیلی عادیست این قضیه ..منظورم اینه من اینو خودم دیدم ..این بحث توجیه قتل و دزدی نیست … یکجور اجباره …البته میشه شعار داد که خب میرفتی یکجا که پول نگیرند یا می رفتی ده میدادی خدیج بچه خور بچه ات رو بزاءونه و….. اما این شعاره چون نمیشد
سوم هم که میگی قانون هست و ما قانون مند نیستیم دربسیاری موارد حرف تو درسته یعنی مثلا ردشدن از چراغ قرمز به توجیه خر توخر بودن مملکت بی شک کار نادرستی است و کسی منکر این قضیه و سواستفاده های زیادی که از این قضیه میشه نیست اما اولا قانون باید ضمانتی بر اجراش باشه و دوم هم اینکه اگه تو به همین قانون و همه ی اون (چون نمیشه بگی اینو دوست دارم اونجاشو دوست ندارم ) معتقدی خب طبق همین قانون تو الان داری در سایتی که فیلتره و غیزقانونیست قلم میزنی
تو داری اهنگی رو شییر می کنی که کپی رایت داره .. تو اصلا چرا چادر سرت نیست ؟ مگه حجاب قانون این مملکت نیست ؟
تو داری اهنگ های مبتذل که مصداق غنا و لهو ولعب هست و در ادم یک تحریکات نافرمی ایجاد می کنه پخش می کنی که غیر قانونیست
ببین نازنین توچرا میری سراغ قتل و دزدی ؟ تو خودت الان اند(end) بی قانونی هستی و کارهات بنا بر همین قانون مصداق تعذیر و حد قانونی ….
(فردا در این مکان مراسم شلاق زنی برپاست .از عموم ملت خداجو دعوت میشود تا برای عبرت عابرین و لذت شاهدین در این مراسم معنوی شرکت فرمایند )
مدونا گفت:
هما جونی اولن که کی گفته قانون مملکت میگه چادر؟ میگه حجاب که ما هم خبرمون سرمونه از موقعی که یادمون میاد.
دیمن، آهنگایی که من میذارم داون لود که نکردم یا شرایط داون لود برای اهالی اندرونی که فراهم نکردم که در واقع آدرسشو روی یوتیوب که یه سایت کاملا قانونی هست میذارم اینجا و یوتیوب هم یه پریویو بهش میده ولی وقتی اینجا گوش میدی این آهنگا رو در واقع داری روی یوتیوب گوش میدی.
سیمن، راجع به قانون منظورم رو اشتباه گرفتی، من به کسانی که میگن قانون نیست و بنابراین ما مجبوریم رشوه بدیم گفتم اتفاقا هست اگه بهانه تون اینه و این شمایین که قانون رو دور میزنین و خطاب به مذهبی ها هم گفتم اگه مذهبی هستین مذهبتون اینو میگه. در ضمن آبجی خیلی گاتی پاتی میکنی هان … ولی به واسطه با فیلتر اومدنم به اینجا میشه بگی به چه کسی دارم ضرر میرسونم؟ این یه امر کاملا شخصیه و ربطی به قانون نداره اصلا. چرا فکر میکنی نمیشه گفت اینجای قانون خوبه اونجاش بده؟ این اتفاقا کاریه که به صورت مستمر توی همه جوامع انجام میشه پس اینهمه تبصره و اصلاحیه قانونی که مجالس هر از آن از خودشون در میکنن چیه؟ رشوه کراهتش درست مثل دزدیه برای من (نظر شخصی ولی خیلی ها مثل من فکر میکنند) مگه حتما باید دست کنی توی جیب کسی که دزد باشی؟ من میگم اگه من تا اینجای کار کارم بدون پرداخت رشوه راه افتاده به هر طریق، دلیلی نمیبینم که کار دیگران هم بالاخره راه نیافته. مهم نیست اگه کمی بیشتر دردسر داشته باشه. وقتی یه کاری که رشوه لازم داره برای انجام رو خودت انجام بدی اینقدر شیرینه نتیجش که همه ی خستگیت درمیره (البته کارم به زایمان هنوز نکشیده ولی دارم فکر میکنم اگه اینقدر پولدارم و نازنازی که حتما دکتر فلانک باید اون تحفه رو بکشه بیرون خوب میرم خارج از ایران زایمان میکنم و اگه بی پولم مطمئنم دکترای انسان و خوب حتما هنوز چند تایی در ایران هستن که بدون نیاز به رشوه و فقط با دریافت حق الزحمه اینکارو انجام بدن).
رابعن: خیلی مخلصیم
تن تن گفت:
کوشی عزيز
در مجموع با حرفهات موافق هستم قانون و قانون پذیری، اخلاق و اخلاق مداری اجتماعی چيزی نيست که شخص در شکم مادرش ياد بگيرد احترام به قانون يک مسئله تربيتی است يعنی حاصل تاثير خانواده و محيط بر يک شخص
ميباشد ،خانواده هم به نوع خودش از محيط تاثير ميگيرد و جو عمومی جامعه بر گرفته از دولت حاکم بر جامعه ميباشد
در ايران که دولت حاکم از ريشه فاسد ميباشد قانون گريزی بعنوان زرنگی يا انتقام ازتبعيض توجيح ميشود که شايد هم تا حدودی درست باشد
با اينحال در اروپا کم نيستند افرادی که همچنان همان شيوه را بکار ميبرند ،باهزار حيله و ترفند مثل کار سياه و غيره از پرداخت ماليات طفره ميروند(تجربه شخصی).
اگر فرض کنيم(فرض محال محال نيست ) که از فردا يک دولت دموکرات و آزاد در ايران حاکم شود حداقل دها سال طول ميکشد تا فرهنگ کلی جامعه به اين درجه از بينش برسد
robah گفت:
انسان معمولیم آرزوست در این هزارتوی منجلاب….
مدونا گفت:
Why every Indian wanna be the chief
Feed a man ’til he’s full and he still want beef
Give me grief, try to tief off my piece
Why for you to increase, I must decrease
If I treat you kindly does it mean that I’m weak
You hear me speak and think I won’t take it to the streets
I know enough cats that don’t turn the other cheek
But I try to keep it civilized like Menelik
And other African czars observing stars with war scars
Get yours in this capitalistic system
So many caught or got bought you can’t list them
How you gonna idolize the missing
To survive is to stay alive in the face of opposition
Even when they comin› gunnin›
I stand position
هما گفت:
من نمی فهمم چرا بعضی بحث رو کشوندن به قانون و یا نسبی بودن و مطلق گرایی و اینقدر کلی صحبت کردند در حالیکه فک می کنم بریجیت دنبال یک راهکار عملی و قابل اجرا است برای این مسله …. چون اگه تاکید ما به قانون و همین قانونی که الان هست باشه که خب مثلا داشتن حجاب کامل یک قانونه ..پس با باید رعایت کرد یا ما ادم های بی قانونی هستیم
یا التزام به مقام شامخ ولایت هم جز قانونه اما شما رعایتش می کنید ؟ یا شرکت کردن در تجمعات سبزها هم غیر قانونیه و…. از طرفی ما اگه بخواهیم وارد بحث نسبی بودن بشیم در اصل وارد یک چرخه و تسلسل تکراری میشیم که ازش نه میشه نتیجه گرفت و نه راهکاری ارایه داد .
من مثل بحث قبلی هنوز معتقدم در یک جامعه که قانونی وجود نداره و یا هست اما ضمانت اجرایی نداره باید براساس خرد و وجدان فردی به سراغ این مسایل رفت . یعنی مثلا بریجیت با سه روز دوندگی به نتیجه دلخواهش رسید هرچند سخت تر پس بنظر من نباید رشوه میداد اما اگر همین ادم برای درمان پسرش مجبوره به دکتر رشوه بده من سرزنشش نمی کنم چون چاره ای نداره ..یا من مستاجر که هرسال باید اثاثم رو بذارم روی کولم و دربدر دنبال خونه بگردم خب اگه بتونم توسط یک پارتی وام بگیرم و خانه ای بخرم نباید چنین کنم ؟
اما از طرفی این هم هست که مرز اجبار و توجیه کجاست ؟ یعنی اگه ما در این جامعه مسولیت رو برعهده خرد و وجدان فردی بگذاریم چون قانونی وجود نداره مسلم کسانی هستند که سواستفاده می کنند و مثلا بجای یک وام برای خرید یک مسکن میرن توسط همون پارتی 180 ملیارد وام میگیرند و میشن صادق محصولی و…..
بهرحال در یک چنین جامعه هچل هفت بی قانونی من تنها معیاری که بنظرم میرسه تکیه بر وجدان افراد و شعور اونهاست
گردو گفت:
خوب ما هم منظورمون از نسبی بودن همین هست که تو میگی. منتها این که تو اشاره کردی یک نکته خیلی مهمه که با توجه با اینکه هرکسی میخواد تصمیمی بگیره نمیره با دیگران مشورت کنه که آیا اینجا درسته قانونو دور بزنم یا نه و یک خرد جمعی در تصمیم گیریها دخالت نداره، چه چیزی مانع سوء استفاده ها میشه.
هما گفت:
این جمله اخرت سوالی بود؟ چه چیزی مانع سواستفاده میشه؟
اگه سوالی بود من میگم شخصیه این قضیه …یعنی بقول ماهگون که اون بالا جمله قشنگی گفته …خود بعضیا به اندازه….
معیار نداره مثلا منو شاید تربیت خانوادگی ام نذاره کار نادرست انجام بدم وقتی علت و اجباری نیست …تورو شاید عقیده ات مانع بشه ..البته عقیده نه صرفا مذهبی ..بلکه عقیده به اخلاقیات یا عقیده به کار درست انجام دادن
یا ترس از خدا ….یا وجدان
میگم واسه هرکی فرق می کنه و مسلم بعضی هم به چیزی جز نفع خودشون پایبند نیستند و هرسو استفاده ای می کنند
گردو گفت:
صحبتم سر همینه که اگه ما فتوا بدیم که مردم هرکسی طبق برداشت خودش عمل کنه، بعد چه چیزی مانع سوء اسفاده چیها میشه. در ضمن هر کسی ممکنه وسوسه بشه و فتیله دور زدن از قانونو هی بکشه بالاتر.
منظورم اینه که بالاخره یک مرزی باید براش تعیین بشه. البته این تو چارچوب صحبتهای خودمونه . نه برای مملکت.
آنی گفت:
خیلی پستاتون شبیه هم شده. مطالبتون هم تکراری
اوایل خیلی با اشتیاق می خوندم
الان یادم میره بیام اینجا سر بزنم
چیز جدیدی برای نوشتن ندارین؟
همش خاک تو سر مردم ایران که موندن اونجا
زنده باد اونایی که اومدن بیرون
خب بعدش؟
این پست رو به چشم یه انتقاد نگاه کنین.
بابک گفت:
خیلی واضحه. تو ایران که دست یه حکومت بی شرفِ دزد افتاده؛ اگه داری باید رشوه بدی کارت بگذره.. سه روز رفتن و برگشتن برای یه کار یکسا عته، هیچی رو ثابت نمی کنه
و در یک کشور قانونمند نباید اینکار را کرد. من 40 سال تو آمریکا نه رشوه داده ام، نه دیده ام کس دیگری بدهد. البته نمیگم نیست
مهمترین کار، اول آزاد کردن ایران است. این حرفای قانون و اینکه نسبیه یا مطلق و سیستم و پیستم و غیره (به نظر من) اتلاف وقته. کدوم سیستم؟ کدوم قانون؟ به قول پرتگاه قانون تو ایران فقط برای ضعفا س. ضجۀ مردم را می شنوید؟ معتادان کلیه فروشان، خودفروشان، زندانیان را ؟
حرفای منم شده شبیه کوزش فردوسی 🙂 یا باد هیچی نگم، یا سوزنم گیر کرده و همینه
رودابه گفت:
دوست عزیزم فقط ایران اینطور نیست کشورهای مثل ایران زیادند من در آمریکای لاتین زندگی می کنم و باید بگم تمام کشورهای امریکای لاتین اینطورین حتی بدتر چون اگر تو ایران با سه روز دویدن بالاخره کارتو انجام دادی اینجا بدون پول و پارتی اصلا خودت نمی تونی انجام بدی. من وقتی اومدم اینجا کارهای اقامتم رو خواستم خودم پیگیری کنم و وکیل گرفتم که راه منطقی و درست و قانونی رو برم ده ماه هیج مدرک شناسایی نداشتم تا کارت گرفتم تازه همه مشخصاتم غلط بود و گفتن یا پول بده یا برو دو سال دیگه بیا. سری بعدی مثل آدم پول دادم دو روز بعدم کارتمو گرفتم. منظور اینه که ما خیلی فکر می کنیم همه چیز فقط تو ایران اتفاق می افته اما حقیقت اینه تمام کشورهای جهان سوم و حتی برخی کشورهای پیشرفته هم همینن
اشنا گفت:
موردِ دیگهای که باید تو این تحلیل گنجانده بشه مسئله قانون هستش
قوانین مدنی که ساختار روابط و ضوابط اداره یه مملکتو بر اساس اون برسی میکنند، سوال اینجاست این قوانین از کجا میایند؟
این قوانین با توجه به سنت ها، ساختارِ قومیتی، مذهب و اصولی از این دست بنا میشند، حالا نکته در اینجاست که هر کدوم از این فاکتورهای قانون نویسی ایراد داشته باشه اون قوانین دچات اشکالهای ساختاری خواهند شد و نقاطی رو برای سو استفاده مهیا خواهند کرد.
ممالکی از نوع ایران که قوانین مدنی، اجتماعی، اقتصادی و قضأیشون بر اساس اصولی متعلق به زمان عصرِ حجرِ اعراب نوشته شده نمیتونه جواب گویِ نیازهای امروزیِ جامعه باشه و با توجه به این نکته که شخصی اون بالا مثل ولیِ وقیح میتونه قانون رو شخصاً عوض و بدل کنه پس قانونِ ثابتی اصلان نیست که بشه در دراز مدت بر اساس اون قانون جامعه رو اداره کرد و جا برای کلاه شرعی گذاشتن ازدیاد پیدا میکنه
به قانون زپرتیِ اساسی نگاه کنید که تو این سی ساله چند بار اینورو انور شده، حالا اگر مجری واقعی قانون هم پیدا بشه نمیدونه تا چند وقت میشه رو قوانین حساب کرد، و اینجاست که خود قانون بی قانونی ایجاد میکنه. مثلِ شرایط امروز ایران که یه چیزی به اسمِ قانون تو کتابها هست ولی بس که خاک خورده نمیشه دیگه خوندش و قوانین تفسیر به رایِ شخصی میشه
آرش گفت:
دوستان عزیز ؛ کامنتهای زیادی در این مدت راجع به این موضوع و کلا بحث قانون شکنی نوشتند ؛ یک عده که کلا خود رو تابع قانون دونستند و از هر قانون شکنی اعلام انزجار کردند ؛ عده ای قانون رو نسبی دونستند ؛ عده ای انسانیت رو نسبی دونستند ؛ عده ای اخلاقیات رو ؛ عمده افراد هم که خودشون رو آدمهای شریف و کسانی دونستند که هیچ وقت زیر بار قانون شکنی نمی روند و تا آخرین لحظه مقاومت می کنند.
اما…
این حرفها هیچ کدوم در جامعه امروز ایران صادق نیست ؛ و من همچنان اعلام می کنم تا زمانی که قانون گذار و مجری قانون و دستگاه نظارت بر خواسته از درون جامعه نباشه و اعتماد بین حکومت و مردم وجود نداشته باشه نمیشه از این حرفها زد و به قانون ملزم بود و اینها همش میشه شعار ؛ همین دوستانی که می فرمایند همواره سعی می کنند تابع قانون باشند به طور روزمره در زندگی دارن قانون رو زیر پا می زارن؛ برای مثال :
قطعا قاچاق پدیده مضر و ضد اخلاقی و ضد اجتماعی و یکی از عوامل بر هم زننده نظم اقتصادی شناخته میشه ؛ در قانون هم قاچاق جرم حساب میشه و حتی خرید کالایی که خریدار علم به این داشته باشه که از طریق قاچاق وارد شده هم جرم به حساب میاد ؛ من فکر می کنم خیلی از این دوستانی که در خصوص احترام به قانون نوشتند و افرادی مانند من را انگل اجتماع نامیدند مانند گیتی ، مدونا ؛ آشنا ، ویدا و…..
در منازلشون تجهیزات دریافت برنامه های ماهواره رو داشته باشند (شامل دیش ؛ رسیور ؛ ال ان بی و…) ، تمام این تجهیزات از کانال غیر رسمی و قاچاق وارد کشور میشه و طبق قانون هم داشتن اون جرم حساب میشه ؛ پس شما با خرید این کالا بطور مستقیم دارید به پدیده شوم و خانمان بر انداز قاچاق در کشور دامن میزنید و همچنین با داشتن اون در منزل قانون شکنی هم می کنید.
اگر بخواهید می تونم تا شب براتون از این مثالها بزنم که هر کدوم از ما چه قدر قانون شکنی می کنیم و چقدر از این گونه رفتارهای ضد قانونی انجام میدیم.
دوستان محترم ؛ شعار ندهید واقع بین باشید ؛ داریم راجع به مملکتی به نام ایران صحبت می کنیم نه مدینه فاضله ؛ شما در ایران و شاید خیلی جاهای دیگه از دنیا هر از گاهی مجبورید قانون رو دور بزنید تا دور نخورید.
مدونا گفت:
میدونی مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که وقتی کسی تذکری میده به جای فکر کردن راجع به مشکل سعی میکنیم یه راهی برای جواب پس دادن پیدا کنیم، هر راهی حتی اگه هیچ ربطی نداشته باشه به موضوع حتی اگه بگیم: اه؟ پس خودت چی؟ باید بالاخره یه جوابی داد نه؟ ببین به قول خودت نسوان تاحالا سه تا مطلب در این باره نوشته، این نشون دهنده حساسیت این مطلبه. در ضمن آزادی که باور کنی یا نه، من اصلا دیش و ریسیور نداشتم و ندارم، نه واسه اینکه به قاچاق بودنش فکر کرده باشم، به خاطر اینکه از تلویزیون دیدن خوشم نمیاد. در ضمن شما اتفاقا اصلا انگل جامعه نیستی، شما انگل سازی (از انگل بودن بد تره به نظر من).
آرش گفت:
ها ها ها ها؛
من اوائل فکر می کردم که شما یک دختر سرخوش و منگول و دل خوش و یو هو هو هستی ؛ مخصوصا با این کلیپهایی که میفرستادی ؛ اما با اون بحثی که انجام شد فهمیدم که دختری هستی که می فهمی.
شما زیادی با عصبانیت با من صحبت می کنی و این برات خوب نیست ( از نظر پزشکی) ؛ اون در مورد لهجه و زبان و اینم اینجا ، ها ها ها ؛ ولی خوبه به هر حال باعث شدی بخندم. مخصوصا به اون جمله آخرت که گفتی شما انگل سازی.ها ها ها. مرسی.
برو به کارت برس اینقدر هم دیگران رو قضاوت نکن ؛ آفرین دختر خوب.
در ضمن یاد بگیر وقتی من در مورد زبان باهات صحبت می کنم به همون جواب بدی بدون ذهنیت قبلی، چون نمیشه گوینده اخبار با لهجه ترکی اخبار بگه ؛ اینجا گفتی ؛ جای دیگه نگو بهت می خندن.
مدونا گفت:
ناناز! فعلا که با این غش غش خنده جنابعالی شنگول و یوهوهویی. خیلی ها هم به تو میخندن. برو اخبار بی بی سی رو نگاه کن تا بفهمی با همه جور لهجه اخبار میگن (لیورپول و نیوکاسل گرفته تا اسکاتیش، یکی از بهترین مجری هاشون ولشه) و خوشبختانه درک اجتماعی به جایی رسیده که افرادی مثل تو به لهجه اونا نمیخندن. درک اجتماعی به جایی رسیده که آدمایی مثل تو چون عزیز دل دایی و پدربزرگ بودن اینقدر مثل یه بالن باد نمیشن که دیگه نتونن دور و برشونو ببینن.
پ.ن. ولی یه چیزو راست میگی، یه چیزی درمورد تو به شدت روی اعصابمه. نمیدونم چیه شاید خودت بدونی به چی داری تظاهر میکنی و نمیکنی. یه چیز غیرواقعی درمورد تو هست که نمیتونم انگشتمو بذارم روش و آره شاید یه خرده برخوردم با تو برای خودم هم عجیبه. قبلا فقط یه بار اینجا همچین نظری راجع به یکی دیگه داشتم اسمش امــــــــید ۵ بود، تو منو یاد اون میندازی.
آرش گفت:
ببین اونها انگلیسی حرف می زنن ؛ ولی یک ایرانی با لهجه ای مثل من رو نمی برن تو بی بی سی اخبار بگه ؛ فارسی با لهجه ترکی میشود غلط. یعنی طرف به جای اینکه بگه مُهَندس ، میگه مَهَندس ؛ بعد اون بچه دو ساله که اینو میشنوه فکر می کنه درستش اونه.
اما نمی دونم منظورت از اون چیزی که او ته و توها نوشتی اینه که من امید5 هستم یا اینکه فقط مثل اونم.
اگر فکر می کنی اونم داری اشتباه می کنی.
و در آخر اینکه بهت بگم من به چیز خاصی تظاهر نمی کنم ؛ همه ما آنچه که اینجا هستیم با آنچه که در دنیای واقعی هستیم کمی فرق داره ؛ یعنی اینی که اینجاست یک اواتار(AVATAR) از من واقعیه ؛ کمی کاملتر و با عیوب کمتر ؛ چون نمیشه دیدش و رو در رو باهاش حرف زد.راجع به این موضوع بعدا سر جاش توضیح بیشتر می دم.
در مورد حرفهایی هم که بهم زدی به روش خودت بهت جواب می دم ؛ برو لینک پایین رو ببین.
(ممکنه فیلتر بشه ؛ بعدا که آزاد شد ؛ حتما بیا ببین)
آرش گفت:
مدونا گفت:
:)))))
He was someone who stood up … What about you?
درمورد لهجه هم اگر با لهجه های مختلف انگلیسی و ولش آشنا بودی این حرفو نمیزدی. لهجه ولش که گ .. غریبیه، اسکاتیش هم کاملا لهجه است یعنی یه چیزی توی مایه های ترکی و اصفهانی. ضمنا گفتی لهجه ای مثل من و تو رو نمیبرن رو قشنگ گفتی، عمرا بتونی با لهجه من انگلیسی صحبت کنی: یک ضرب المثل قدیمی میگه: با یک اسناب به روش خودش صحبت کنید.
آرش گفت:
ببین برو اون بالا رو بخون ببین چی گفتم:
«ولی یک ایرانی با لهجه ای مثل من رو نمی برن تو بی بی سی اخبار بگه» .
چون با زمینه ذهنی راجع به من نظر میدی ؛ حتی متن رو نمی تونی کامل و صحیح بخونی؛ فکر می کنی اینقدر ابله هستم که در مورد کسی که نمی دونم چطوری انگلیسی حرف می زنه ؛ نظر بدم؟ فرضم هم بر اینه که وقتی می گی لهجه خوبی داری حتما داری.آفرین. اما من خودم رو گفتم؛ چون کاملا انگلیسی رو با لهجه فارسی حرف می زنم( دیس ایز اِ بوک).
اما من هم فکر می کردم که He was some one who stood up ولی بعدا که فیلم رو چند بار دیدم فهمیدم که نه He was a psycho. جالب اینجاست که افرادی مانند شما که او را فردی قهرمان می دانند افرادی تلقی می شوند که توان تشخیص رفتارهای هارش و خشنوت طلبانه و تمیز دادن اونها از رفتارهای مصلحانه رو ندارن ؛ به خاطر همین هست که فردی ماندد تراویس را که اگر عملیات ترورش به سرانجام می رسید به یک ضد قهرمان تبدیل میشد ؛ قهرمان می بینید.
البته این فیلمها و مخصوصا فیلمهای اسکورسیزی فیلمهای بشدت چند لایه و پوسته پوسته ای هستند ؛ نمی شود تحلیلی یکپارچه از آن داد. خیلی می پندارند که این خشونت موجود در این فیلم(تراویس) خشونت ضد اجتماعی نیست و خشنوتی فطری است و…… به هر حال من تراویس را دوست دارم.
مدونا گفت:
آره چه جالب! در اینکه ذهنیت بدی از تو دارم شکی نیست، ولی این بازی ذهن برام خیلی جالبه، مطمئن بودم نوشتی من و تو! درمورد تاکسی درایور به نظر من اصلا نمیشه به این سادگی قضاوت کرد … رفرنس من به شوخی به دیالوگ بعدش بود که میگه: I am the man who stood up against the filth یا همچه چیزی. به نظر من اصلا خشونتش فطری نیست، آدمیه که از جنگ اومده و مثل همه ی اونای دیگه روانی شده، عصبانیه و یاد گرفته عصبانیت رو با شلیک گلوله خالی کنه در عین حال هنوز لایه های دوست داشتنی شخصیتش سرجاشونن واسه همین یه شخصیت دوگانه میبینی که هم دوستش داری و هم درکش نمیکنی. به نظر من:
He was a psycho who stood up
در مورد پز دادن درمورد لهجه انگلیسی هم صرفا میخواستم ادای خودتو دربیارم، من اصلا این مدلی نیستم.
آرش گفت:
منظورم از فطری این بود که خشونتی بود که در جهت فطرت پاک انسانی بوده؛ جنایت در جهت بهبود ….
ولش کن بعدا میشه راجع بهش بحث کرد؛ اینها شاهکارهای سینماست که من و تو می تونیم راجع بهش ساعتها حرف بزنیم ؛ من عاشق این شخصیتهای منفیِ مثبتِ کثیفِ انسانِ ضد قهرمانِ قهرمان و… اینهام که هیچ وقت نمی تونیم بگیم اینها آدمهای خوبین یا بد ؛ معجونی از خوبی و بدین؛ مثل خود ما.(البته من که کلا بدی هستم-مثل شما)
ک گفت:
نه به خاطر قانون. نه به خاطر دیگران.
که به خاطره خودم.
اگه من هم مثل بقیه از این روشها استفاده کنم دیگه چه فرقی می کنم با این سیستمی که ازش متنفرم؟
چطوری تو آینه نگاه کنم و بگم: نه من مثل این آدم ها که فقط خودشون رو می ببنن و می خوان به هر قیمتی به هدفهاشون برسن، نیستم
Saks Sudburyhill گفت:
فکر میکنم وقتی در ممالک آسیایی یا آفریقایی هستیم از همون اول ۵۰ هزار تومن رو بدیم فلسفه چینی نکنیم بهتره. از قدیم گفتن نون و پنیر با دل دردش پول چلو کباب در میآد……
آکادمی آرایشگران لندن گفت:
فکر میکنم وقتی در ممالک آسیایی یا آفریقایی هستیم از همون اول ۵۰ هزار تومن رو بدیم فلسفه چینی نکنیم بهتره. از قدیم گفتن نون و پنیر با دل دردش پول چلو کباب در میآد……
صادق گفت:
ابتدا اینو بگم که با فارسی کردن اصطلاحات انگلیسی مخالفم مثل همین رایان نشانی!!!! اینو توحین به خلق کننده این اثر میدونم مثل اینه که شما یه دوست خارجی ذاشته باشید و اون اسم شما رو به زبون خودش ترجمه کنه و بگه
2.راجع به روال اجتماعی منم مثل شما خیلی در گیر افکارم بودم الانم کاری که از دستم بر میاد اینه که حد اقل کمترین استفاده رو از رانت رشوه دروغ و … داشته باشم جالب اینه که کمتر هم به این موارد نیاز پیدا میکنم
اصخر گفت:
مستراحی به اسم ایران (و البته کلا خاورمیانه) و مردم نکبت و پستی که توش مثل سوسک لول میخورن، چارهش فقط چند تا بمب هیدروژنی ناقابله.
علی گفت:
moddatiye hich kodoom az maghaale haatoon be man nemirese, ba man ghazab kardin??