خیلی وقت بود تموم شده بود و بیخودی ادامه می دادیم،مدتها بود که حرفی برای گفتن نداشتیم. همون موقع ها بود که سر وکله ی «ب» تو زندگیم پیدا شد.اولین بار که تو آسانسور دیدمش یک چیزی در مورد باغچه پرسید و من با بی حوصلگی جواب دادم .با تعجب پرسید مگه تو گلدون نداری؟ گفتم گلدونای من خیلی وقته خشک شدن ، دستم به هرچی می خوره خشک میشه. یکجوری نگام کرد که انگار دری وری میگم. گفت: خوب به هرچی آب ندی خشک میشه! و رفت.
بار بعد داستان زندگی ش رو تو پارکینگ برام تعریف کرد.پدر مادرش جدا شده بودن و تنها زندگی می کرد. منم داستانم رو گفتم. خندید و گفت خوب منو به جای پسرت قبول کن. اجازه بده شام بیام خونتون. دوست دارم با شوهرت آشنا بشم. شب وقتی برای اصغر ماجرا رو گفتم با بی میلی گوش کرد و گفت : من می دونم یک پسر هجده ساله چی میخواد. من هیچ علاقه ای ندارم ببینمش. دیگه هم در این مورد با من حرف نزن.
اما ما باز همو دیدیم. گاهی وقت ها ازم سوالهای عجیب می پرسید و به دقت گوش می کرد. سی دی موسیقی برام می فرستاد.برام هدیه های ریز و خر مهره ، آدامس و شکلات می خرید.من هم گاهی یواشکی براش آش و غذاهایی که دوست داشت می بردم و قبض برقش رو که همیشه یادش می رفت پرداخت می کردم . ساعت ها پای تلفن با هم حرف می زدیم. گیتار کوک می کردیم ، از در و دیوار می گفتیم.ما در مورد همه چیز با هم حرف زدیم:آرزوها، ترسها، تنهایی ها وآرام آرام به هم نزدیک و نزدیک تر شدیم. ما هرگز با هم نخوابیدیم ،حتی دست هم را نگرفتیم اما کارهای عجیب غریب زیادی با هم کردیم.زیربارون توی خیابون چرخیدیم و کنسرت رفتیم . «ب «عاشق جاده چالوس بود.بعضی شبها یواشکی ساعت 2 صبح می زدیم به جاده و 6 بر می گشتیم. من آروم می خزیدم تو رختخواب و اصغر تمام شب حتی متوجه نبودن من هم نشده بود.
من بعد از مدتها شروع کردم به خندیدن ،رقصیدن ، کتاب خواندن ، شادتر زندگی کردن. می دیدم کسی مرا دوست دارد، کسی به من توجه می کند ، کسی فکر می کند که من زیبا هستم ، کسی تمام شبهای بارانی چراغ اطاقش را برای من روشن نگاه می دارد.من به این دیده شدن ، دوست داشته شدن و درک شدن نیاز داشتم .من داشتم به اصغر خیانت می کردم و از این کارم هیچ احساس پشیمانی نداشتم.راستش ، نیمی از لذت ماجرا در همین بود. هیجان و پنهان کاری و عصیان ؛ بودن در جایی که نباید باشی ، پشت پا زدن به چیزی که دیگر هیچ اهمیتی برایت ندارد.
واقعیت این است که وقتی ارتباط از دست می رود آدمها به هم خیانت می کنند.گاهی حتی در خواب ، گاهی در خیال و گاه در عمل. آدمها نمی توانند هم را به امان خدا رها کنند و انتظار بهتری داشته باشند.ارتباط مثل یک گلدان است. نمی توانی آن را روی طاقچه فراموش کنی. اگر بهش آب و آفتاب ندی می میرد.این را «ب » به من یاد داد. من نمی دانم کاری که کردم غیر اخلاقی بود یا نه؟ درست بود یا نادرست.من داشتم خشک می شدم و به آن قطره آب نیاز داشتم. نمی خواهم خودم را محکوم یا تبرئه کنم. خیانت یک موقعیت انسانی است و مثل تمام موقعیت های انسانی پیچیده تر از آنی است که به راحتی بتوان قضاوت کرد. اما همیشه آن که خیانت می کند از آن که بهش خیانت می شود بیشتر مقصر نیست. گاهی آن کسی که با بی توجهی چشمهایش را بسته و خرناس کشیده از آنکه از پنجره فرار کرده تقصیر کار تر است.اگرچه اوست که در آخر با تعجب از خواب بیدار می شود و با قیافه ی حق به جانب می پرسد: آخه چرا؟ چطور تونستی به من خیانت کنی؟ و نمی خواهد بپذیرد که خیانت کردن به کسی که یک عمر خود را به خواب زده چقدر غیر قابل اجتناب است
شاهین گفت:
من از اولش میدونستم قوم و خویشی با راسکولنیکف داری ، حالا کم کم داستان کشتن و تبر و این چیزا هم ازت درمیاد.D:
پرتقال بنفش گفت:
هم م م م م م ……آره! همینطوریه دقیقا. من اینو خیلی خوب از نزدیک دیدم. هر دو طرف به یه اندازه تقصیر دارن. ولی میدونی؟ کلا وحشتناک….به خصوص اگه بچه هم داشتی باشی. هروز که بیدار میشه صدای غرغر مادرشو میشنوه یا گله کردن پدرشو……..وحشتناکه
لیلا صحت گفت:
«اگر راستش را بخواهید نیمی از لذت ماجرا در همین خیانت کردن بود. هیجان و پنهان کاری و یواشکی دررفتن ؛ بودن در جایی که نباید باشی ، پشت پا زدن به چیزی که دیگر هیچ اهمیتی برایت ندارد»
این رو از خیلی ها شنیدم بخاطر هیجانی که پشت این ماجراها وجو داره
و تعریفی که از خیانت کردی ، خیانت که فقط در همخوابگی نیست خیانت وقتی شروع میشه که به حسی که نسبت به هم داریم دروغ بگوئیم
لینک از جایی دیگر گفت:
فکر کنم تجربه خوبی بوده که متوجه بشی زندگی چیز دیگریست!
mary گفت:
نمیشه هم خدا رو خواست هم خرمارو..
هم بخوایی زندگی مشترکو بخاطر منافعی که برات داره احیانا (!) حفظ کنی و هم کمبودهای همون زندگی رو با خیانت جبران کنی.
اگه ما قبول میکنیم که داریم پیمان وفاداری و زناشویی میبندیم باید برای رسیدن به زندگی دلخواهمون و کسب لذاتی که میخواییم با همسرمون صحبت کنیم. همون گلدونه که باید آب بدی دیگه!
و اگه قرار شد با هر کمبودی دست به خیانت بزنیم اون پیمان هیچ مفهومی نداشته.
تا زمانی که زندگی مشترکتو همسرتو دوست داری میدونی تلاشهاتو برای حفظ زندگیت( ، البته نه با سختی منظورم حفظش با حل کردن مشکلاته، ) انجام دادی باید وفادار بمونی.هر وقت که دیدی این زندگی چیزای مهمی رو ازت میگیره. باید کنارش بذاری.
وگرنه من نمیدونم فرق بین ازدواج. تعهد و تجرد چیه؟!
آدم نباید هیچ وقت رو اشتباهاتش سرپوش بذاره. اگه طرفت کم کاری داشت نمیشه برای خودت دلیلش کنی.اون بد کرد تو نباید بد کنی.در اون وضعیت باید تلاشتو بکنی.در غیر این صورت زدنگی ب اون شخصو ترک کنی.
همینه که الان ازدواج واقعا مفهومی نداره.
آدم برا همه ی کاراش میتونه دلیل بتراشه و خودشو تبرئه کنه.میتونه بگه فلانی بهم ناجورترین حرف دنیا رو زد کشتمش! هر کس هرکاری که میکنه به نظر خودش محکمترین دلیلو داره.
ولی من عقیدم اینه هرکس هر گناه و خطایی میکنه ما نباید خودمونو از اون بدتر کنیم.وگرنه حق نداریم بگیم اون طرف مقصر بوده.
اگه یکی بیاد زندگیهای اینچنینی رو بررسی کنه میتونه واسه کارای هر طرف دلیل بگه.مشکلاتو ریشه یابی کنه.بگه زن و مرد کجاها کوتاهی کردن . همون کاری که مشاورا میکنن.
اما کسی نمیتونه تبرئه کنه.هیچ کس نباید گناه و کار ضد انسانیه خودشو تبرئه کنه.
نسوان گفت:
من تبرئه کردم ماری عزیزم و قصدش را هم ندارم.
من همه ی تلاشم را کردم اما گاهی تمام تلاش تو کافی نیست. طرف مقابلت فرسنگ ها از تو دور است و تو را درک نمی کند و اصلا برای بودن ونبودنت تره هم خورد نمی کند. تو تمام تلاشت را می کنی اما بی فایده است. او وسط حرفهایت خرناس می کشد و پشتش را به تو می کند و می خوابد.
ممکن است بگی که خوب باید جدا بشی. گاهی وقت ها این میوه هنوز انقدر رسیده نشده ، گاهی طرف راضی نیست. گاهی گیر می افتی و راهی نداری…
همه ی این ها را نگفتم که خیانت را توجیه کنم . فقط می خواهم هر کسی بداند که وقتی طرف مقابلش عمیقا از زندگی ناراضی است و دارد دست و پا می زند نمی تواند کونش را کج کند و بگوید به من مربوط نیست.
هر مشگلی توی زندگی مشترک به هردو نفر در آخر مربوط خواهد شد. و کسی که فکر کند صرف اینکه ازدواج کرده خیالش راحت است و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد در آخر شریک زندگی اش را از دست می دهد.
سایه گفت:
این یکی از بهترین نوشته هاتون بود،ویولتا بانو:)
آدمها به طرف زندگی کشیده میشن،همونجور که گیاه به طرف خورشید..البته به شرطی که زیر یه عالمه خاک و لجن ،مدفون نشده باشن….
به نظر من،اگر این دوستی رو –که یک ارتباط انسانی بوده–نداشتی،خیانتکار بودی؛چونکه این دوستی کمکت کرد دوباره خودت رو ببینی و سرپا بشی….
mary گفت:
سایه یعنی فقط خودمونو ببینیم ؟؟
راستی که اگه آدم فقط خودشو ببینه زود تر خودش رو از شر همچین زندگی خلاص میکنه. بدون کوچکترین خیانتی.
بعد اگر آمار خیانت این همه بالاست و بچه های طلاق در به در یا بی مادر یا بی پدر بزرگ میشن و یه پای روحشون همیشه میلنگه نباید بگیم چرا…
چون هرکس فقط خودشو میبینه و همه ی کارهاشو تبرئه میکنه .
اصلا شاید اصغر هم دلیل برای بی توجهی به شما داشته! با اونم اگه حرف بزنی هزار تا دلیل میاره نه؟!
میبینی که اگه قرار به توجیح تراشیدن باشه دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.
عجب از روزگار و آدما … به نظر من روابط سخت شده …. زندگی اون طورهام شیرین نیست.
پر از حقایق تلخه … انگار دنیا میخواد خودشو سرگرم کنه ….
سایه گفت:
به نظر من مهم اینه که آدمها تو زندگی مشترک، خودشون رو گم نکنن.چیزی که ویولتا توصیف میکنه ،دیگه یه زندگی مشترک نیست،یه جور موندنه ،چون براش رشدی تو اون زندگی نیست.
بعدشم اول میره صاف و پوست کنده میذاره کف دست همسر سابق ،که بله ،بیا با این آدم دوستی راه بندازیم..اما آقا که تا ته خط رو «میدونن» ، قبول نمیکنن…
من نمیفهمم چرا این وسط کلمه خیانت ،سر و کله اش پیدا میشه؟اگر دوستی بدون هر گونه برخورد جنسی بوده،که از این دیگه پاکتر و بهتر چی میخواین؟
(باز هم از نظر من) اگر آدمها اول به خودشون وفادار نباشن و خودشون رو دوست نداشته باشن،نمیتونن ادعای وفاداری و عشق برای یکی دیگه داشته باشن.. واسه همینه که ویولتا وقتی میتونه خودشو ببینه،دوباره رشد میکنه و قوی میشه،سبز میشه و زنده….
خانم ماری،اینا توجیه نیستن،نظر شخصی من هستن…که ممکنه کاملن غلط یا کاملن درست
باشن… به هر حال ما تو زندگی واجب الخطا هستیم…
🙂
loverlooloo گفت:
من هم با نظر شما موافقم
به قول شریعتی
» خریت ، اوه که چه نعمتیست ، میزان خوشبختی هر کس ، بسنه به میزان برخورداری او از این نعمت عظمی دارد »
درسته که نباید یه تنه به قاضی رفت مخصوصا جایی که بحث احساسات و عواطف انسانی در میان باشه ولی با فرض وجود صداقت در گفته های ویولتای عزیز من میتونم بگم این اصغر آقا از اون نعمت عظمی برخوردار بوده
ضمنا تعریف من هم از خیانت در روابط زناشویی همبستری و برقراری ارتباط جنسی هست و تا قبل از اون ، یک رابطه به هر اندازه ای هم که باشه از نظر من خیانت محسوب نمیشه من هیچ ایرادی در این رابطه نمیبینم و اگر در یک مملکت متمدن و آزاد بود میتونست به صورت علنی و بدون ترس از اصغر و اکبر صورت بگیره بدون هیچ منع قانونی
tootak گفت:
ببین ماری آدم نمی تونه توی اینجور شرایطی درست فکر کنه چون زندگی واسش پوچ و وجود کسی که این شهامت را در تو ایجاد کنه یک نعمت بزرکه که نصیب کمتر کسی میشه.
من ادمای زیادی دیدم که نمی دونن زندگی چطور می تونه باشه،من زنایی را دیدم که هر روز کتک می خورن و باز هم در او زندگی باقی موندن..
به نظر من خیانت نبوده ما هنوز نتونستیم اینجور روابط را درون ذهنمون جا بندازیم ،صرف اینکه چون یکی شوهر داره و با یک مرد مجرد هم دوسته (و هیچ گونه برخورد فیزیکی در میان نیست)را معنای خیانت تعبیر کر به نظرم کاملا اشتباهه..
من با نظر سایه کاملا موافقم
شاغلام بازیافت شده گفت:
خیانت گاه بهانه می خواهد و گاه بی بهانه بر آن دامن می زنند و خیانتکار در هر دو مورد توجیهی ندارد،نه برای غیر برای خود و وجدان خود
شاغلام بازیافت شده گفت:
خیانت گاه بهانه می خواهد و گاه بی بهانه بر آن دامن می زنند و خیانتکار در هر دو مورد توجیهی ندارد،نه برای غیر بلکه برای خود و وجدان خود
اپارنیک گفت:
خیانت ازکسی شروع میشه که خودشوبه خواب زده.که چشماشوروهمه چی بسته وانتظارداره دیگران همچنان خریدارنازش باشند.من این حسوخیلی خوب میفهمم..وقتی همه تلاشتو میکنی که ذره ای توجه ذره ای دیده شدن ازطرفت ببینی واوهمچنان راه سردی خودشوادامه میده چه انتظاری داره؟ رابطه ای که اینجوری شکل میگیره یه رابطه انسانیه یه دوستیه برای التیام روحی خسته نه خیانت. اونکه خوابه خائنه….
باران گفت:
well said
++++++++++
پارسا گفت:
به نظر من خیانت تنها در ترازوی خود شخص قابل سنجش است. چون هیچکس دیگر از تمام عوامل و پارامترها خبر ندارد. همینطوری به ذهنم رسید. شاید هم حرف پخته ای نباشد.
زن ایرانی گفت:
به زور که نمیشه کسی رو نگه داشت ، بعضیا فک می کنن تا ازدواج کردن خرشون از پل گذشته اگه زن باشن کونشون میشه قد تاغار و هفته به هفته سرشونو شونه نمی کنن مرد هم باشن کونشون و کج می کنن و می خوابن. خیالشون راحته که یکی هست اما زهی خیال باطل.صبر ادم ها حدی داره هر قدر هم طرف متعهد باشه نمرده !!!!!!!!!!
mary گفت:
اون بیشتر از اینکه خائن باشه جاهله !!!
خوابه . بیدارش کن . نشد . ترکش کن . چون ارزش نداره حلقش تو دستت باشه … و ارزش تو از این بیشتره که همزمان با دو نفر باشی .( ویولتای عزیز من به شما کاری ندارمآ !!! ینی این مسئله فقط تو زندگی شما که نستش! حرفای منو کلی ببین! )
میدونم این موضوع یکم شخصی شده تا اسمشو میاری همه میگن بستگی به اعتقاداتت داره!! برای من این خیانت محسوب نمیشه و از این حرفا ولی اینم یه جور تبرئست باز!
من فقط میگم اگه اینطور نگاه کردید، فردا شعار سر ندید که چرا شوهرم یا شوهرش با یه زنه دیگه دوست معمولی بود …
نگید چرا مردا به خودشون اجازه ی اینو میدن که با کوچکترین کمبودی به جای حل مسئله یا در نهایت جدایی ، با یکی دیگه خوشی کنن و شب میرن بغل زنشون میخوابن … فریب میدن …
اونوقت دیگه حق گفتن چنین حرفی با زنان نیست …
هرگز همسرانی که در رابطه ی زناشویی کوتاهی دارن بی توجهی دارن بی محبتی دارن، بی تقصیر نیستن، اما چنین همسرانی توجیه برای خیانت یا هر نوع کار غیر انسانی هم نیستن …
ویولتا گفت:
من اتفاقا خیلی خوب حرفت را می فهمم. حرفت از نظر اخلاقی و در تئوری کاملا درسته. روزگار ی من هم پای این نوشته عین همین کامنت تو را می گذاشتم. امروز اما نمی تونم اینجور با قطعیت نظر بدم. اگر زندگی به من یک درس داده باشه همینه!اینکه مسایل به اون سادگی که به نظر میاد نیست.
ایین تقوی ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
امیدوارم زندگی تو مثل من نباشه !
The rusty brain گفت:
ببین یه چیزی هست این که کنار گود بشینی و حکم اخلاقی بدی خیلی آسونه. اما وقتی نوبت خودت می رسه در عمل ممکنه که دقیقا همون کاری رو انجام بدی که قبلا از نظر اخلاقی به شدت رد می کردی و اصلا باور نمی کردی که خودت یه زمانی اون کارو انجام بدی.
مستانه گفت:
خوب چرا ادم وقتی بچه نداره و دلیل ماندن هم انقدر نیست که جلوی خبانت و بگیره جدا نشه؟ مطلقه بودن از خیانتکار بودن بهتره که عزیزدلم … به نظرم زندگی مشترک مثل یه نوزاده که اگه یکی از طرفین یا هر دو حواشسون نباشه با یه غفلت کوچیک ممکنه برای همیشه از دست بره
حامد گفت:
یه جایی یه عبارت خیلی خوب شنیده بودم از یه روانشناس که می گفت آدم باید بلوغ فکری داشته باشه.
کسی که هیچ وقت به خیانت کردن و یا مورد خیانت واقع شدن فکر نکرده باشه و دلایلش رو ندونه و درکشون نکرده باشه هیچ وقت درمقابل خیانت مصونیت نخواهد داشت!!!! چه مرد چه زن.
البته یه چیزای دیگه ای هم هست. من که با دوست دخترمان صحبت می کردم می فرمودند که نداشتن حق طلاق زن باعث بی میلی مرد می شه و همچنین مهریه ی زن باعث ترس مرد از طلاق و تحمل زورکی مرد می شه.
باید مثل خارجی ها ازدواج کرد.
مرد و زن حق طلاق دارن.
مهریه؟؟؟؟!!!! مهریه چیه اصلا؟؟؟!!!!!
هنگام طلاق تمام دارایی های حاصل از زندگی مشترک نصف نصف.
صدق الله العظیم.
نیکی گفت:
من کاملا با دوست دختر فهمیده جنابعالی موافقم
زن در ایران گفت:
به گفته مسیح هیچگاه بر لنگیدن کسی خرده مگیر شاید اگر کفش اودر پای تو بود تو هم همانطور راه میرفتی….این موضوع برای هر دو طرف صادق است ..اصغر این ماجرا درکی یا احساسی بیش از این از زندگی نداشته. هیچ کس عالما عامدا و به قصد یک شکنجه دایمی پشتش را به شریک زندگیش نمیکند و خرناس نمیکشد(مگر یک بیمار روانی که آنهم خودبخود تبرئه میشود)اختر هم طبعا گناهی ندارد او دختری است که درک و حس متفاوت و شاید بالاتری از زندگی دارد و از آنچه دریافت میکرده ناخشنود بوده است.همینکه طلاق گرفته به نوعی صداقتش را نشان داده اگرچه کمی دیر…ماآدمها اگر دقیقا در شرایط مساوی قرار بگیریم معلوم نیست واکنشهایمان خیلی متفاوت باشد..
قاضی القضات گفت:
در کل باهات موافقم یعنی بی توجهی و دور شدن از هم میتونه موجب شروع خیانت یشه ولی باید دید چرا در حالیکه دو طرف ظاهرن از ابتدا یکدیگر را دوست دارند به مرور کار به اینجا میکشه فکر می کنم علاوه برطرفین عوامل محیطی وبیرونی هم موثرند و البته اثر گذر زمان را هم نمی توان نادیده گرفت.
ناشناس اصلی گفت:
اگه کاری که ویول توصیف کرده خیانت بشماریم (که فکر کنم بشه حسابش کرد) خودش 100% مسوول و مصببش بوده، نه اصغر. من اصلا کاری ندارم که اصغر چه موجودی بوده و رابطهء بین اون دو نفر چطور بوده، ولی تا وقتی اون دو نفر هنوز رسما و کاملا از هم جدا نشدند، چنین کاری اشتباهه. طرف آدم هر آشغالی باشه درست، ولی شروع یه رابطهء جدید وقتی رابطهء قبلی هنوز کامل تموم نشده، با احتمال اشتباه بسیار زیادی همراه. تو این ماجرا، آدم نمی تونه مطمئن باشه آیا رابطهء ویول با «ب» به خاطر کشش واقعی بین ایندو بوده، یا به خاطر دافعهء اصغر. آیا اگه اصلا اصغری تو ماجرا نبود هم آیا اصلا چنین رابطه ای شانس شکل گرفتن داشت؟ اینطوریه که خیلی وقتها تو روابط اینجوری، وقتی «اصغر» ماجرا بالاخره از صحنه خارج می شه و دو نفر می تونند با راحتی و آزادی با هم باشند، می بینند که رابطه شون خیلی خالیه و زود دل هم رو می زنند و هرکی پی کار خودش می ره، برای اینکه دلیل اصلی نزدیک شدن اونها به هم، رابطهء معیوب از قبل موجود و زخمهایی بوده که به خاطر رابطه با اصغر تو وجود آدم بوده. شاید ویول شانس آورد و این رابطه به کمکش آومد و مدتی عطشش رو سیراب کرد، ولی در کل تو این جور روابط آدمها خیلی بیشتر احتمال داره به خودشون و دیگران آسیب بزنند… بهترین کار اینه که آدم رابطه اش رو کامل تموم کنه، یه مدتی با خودش باشه و به خودش برسه تا کاملا ریست و دیتاکس بشه و از نظر روانی و احساسی التیام پیدا کنه و بعد با دیدی تازه دنبال زندگی و روابط جدید بره…
ویولتا گفت:
توضیحا «ب» هنوز از دوستان بسیار خوب منه..یکی از آدمهاییه که جدا از آشناییش خوشحالم . با اینکه از من کوچیک تره اما کلی چیز که بلدم از اون یاد گرفتم .ما هنوز با هم در تماسیم. بعد از جداییم هم ارتباط مون تغییری نکرد.فقط راحت تر هم را دیدیم و نشستیم و یا تا صبح حرف زدیم.نه چیزی کم و نه چیزی زیاد.
آرام گفت:
دوست عزیزم،
مسلما هیچکس نمیتونه توی مسند قضاوت قرار بگیره به این آسونی، من اما از یک تجربه خیلی مشابه حرف میزنم و فکر میکنم فقط اگر این دوست خوبت «ب» هنوز مجرده و نمیتونه هیچ کس رو جایگزین زنی کنه که دوستش داشته ولی اون زن همیشه فکر میکرده نباید با زندگی آدمی به خوبی و جوونی اون بازی کنه، اگر بعد از گذشت حدوداً ۷-۸ سال، اگه تخمینم درست باشه، هنوز هم هر دختری رو با زن تمام و کمالی که تو هستی و بودی مقایسه میکنه، این ایرادیه که به این رابطه وارده و نمیشه انکارش کرد، بهر حال امیدوارم این در مورد رابطهٔ شما صدق نکنه
سروناز گفت:
دوست عزیز توی اون مملکت همه چیز قانونی ازبنیان یا خراب شده بود و یا در حال اضمحلال، حال وضعیت بد معاش و هزار و یک قسم مشکلاتی از این دست در جلوی راه خانواده های ایرانی کم بود، حضرات لطف فرمودند و انتقام سی ساله خودشان را از زنان نافرمان ایرانی و مشکلاتی که در عرض این چندین سال زنان ایرانی در عرصه اجتماعی برایشان ایجاد کرده بودند را با وضع لایحه ای کاملا ضد زن بگیرند.
چند سال گلو پاره کنند ام القرای اسلام و بعد کافی است یک خارجی از تهران بگذرد به به چه ام القرایی غلط فرمودهاند دختران پاریسی اگر در روز روشن اینطور سکسی باشند
بنشینید در خانه . یعنی چه ؟ پزشک . مهندس . روانشناس ، مورخ، اه حالم بد شد از این همه ناسپاسی زنان
نظر شما چیست ؟ خودتان را در مغز مفلوج یک مذهبی که از بد حادثه قانون گذاز هم هست بگذارید و بعد نتیجه بگیرید
نیما گفت:
من نمی خوام در موردت قضاوت کنم ولی فکر کنم خودت اینکار رو کردی.
خوشم می اد که دو روی سکه رو می نویسی که همه اشتباه می کنن ، قابل توجه بعضی ها که هیچوقت تقصیر کار نیستند.
در ضمن این کار حتی اگر در پاسخ کارهای اصغر هم باشه توجیه نداره بعد هم اخه پسر 18 ساله ؟؟ البته نمی گم که تا حالا ندیدم وحتی درک هم می کنم ولی می بینیم که توی یک شرایطی ادم کارهاش با عقایدش در تضاد قرار می گیره
بين التعطيلين گفت:
تو يه روز آروم و عادي ، همون كاري كه بهش ميگي خيانت رو انجام ميدي .
شیرین گفت:
بعد از جدا شدن از اصغر با جناب «ب» رابطه بدنی پیدا کردی؟
در حد بغل کردن و بوسه و این حرفها؟
یا رابطه همچنان مثل سابقه؟
mary گفت:
مصداق حرف بين التعطيلين رو خیلی زیاد دیدم.
برا خودمم اتفاق افتاده کارایی رو که هیچ وقت فکرشو نمیکردم انجام بدم.
ولی با همین کارا باعث آزار کسایی شدم …. کارامو هم تایید نمیکنم.البته خیانت و از این حرفا نبوده!
نمیدونم چرا آدم با این همه که خودشو برتر مخلوقات میدونه خودشو عالم و علامه میدونه نمیتونه به یه سری اصول که هم خودش هم بقیرو خوشحالتر میکنه پایبند بمونه … از این موضوع خیلی دلخورم !!
بين التعطيلين خیلی تلخ و واقعی گفتی …
سامان گفت:
پس نتيجه ميگيريم خيانت زنها اشكالي نداره. فقط آقايون نبايد كاري بكنند. يك طرفه به قاضي ميري حرفاي اصغرآقا را رو هم بايد شنيد. خدا ميدونه چه بلايي به روزش آوردي.
شاهين گفت:
اين اتفاق براي خيلي از افراد ميفته. حضور يك زن يا مرد در زندگي خيلي از افراد باعث ايجاد يكسري كشش هايي ميشه. اما جايي كه ديگه وابستگي ميشه يا چيز هايي كه گفتيد؛ ميشه اسم خيانت رو روش گذاشت. اينكه اصغر لايق بوده بهش خيانت بشه يا نه چيز ديگريست. به نظرم
اصغر موجود بي غيرتي بوده و زنش با تخمش يكي بوده وگرنه همون اول كه بهش گفتيد بايد ب رو جر ميداد. به اين فكر كرديد كه مرداي بي غيرت هم ممكنه يكهو ديوونه بشن؟ و در اين صورت هم شما و هم ب ( مخصوصا ب) در خطر مرگ قرار داشتيد؟
قبول دارم كه بايد در شرايطش قراربگيري تا بفهمي ديگري چي ميگه اما كار شما از نظر اخلاقي صحيح نبوده.
مسـیـح گفت:
معذرت میخوام. اگه ایشون هر شب زیر دست اقا با کمربند سیاه و کبود بشن، یا اینکه بشینن زار بزنن تو دلشون واسه داشتن یه همکلامیه ساده، از نظر اخلاقی صحیحه؟ کار اون اقا از نظر اخلاقی صحیح نبوده که شب بهجای زنش، بالشتش رو بقل میکرده.
ساز زن گفت:
پس مکافاتش چی شد؟
احسانم گفت:
میگن خیانت اون نیس که حتما طرف و بغل کنی حتی اگه نگاهت و به غریبه تعارف کنی خیانت و انجام دادی حالا درست و غلطش و نمیدونم اما انگاری این بیشتر انتقام تا خیانت!
سامورايي گفت:
گاهي از خودم ميپرسم اگر قراره يه آدمي به اسم قاضي بشينه پشت يه ميز و از روي كليشه هايي به اسم شرع و دين واحكام خدا در مورد آدمها راي بده وداوري كنه بدون اينكه سعي كنه يه اينطور مسائلي رو بفهمه پس چرا يه چيزي به اسم علم روانشناسي تو دانشگاه ها تدريس ميشه ؟!
تا اونجايي كه ميدونم روانشناسي همه اعمال بشر رو يه عكس العمل تعريف ميكنه
بلاخره يكي از اين دوتا مذخرفه و يا يه جاي كارش ميلنگه
يا حكم خدا
يا علم روانشناسي
چرا يكيشو تعطيل نميكنن؟؟
mary گفت:
علم روانشناسی ریشه یابی و علت یابی میکنه،
تلاش میکنه برای حل مشکلات و از طرف دیگه برای پیشگیری از مشکلات.
اما هیچ وقت توجیه برای گناه نمیاره
میگه شما فلان کار اشتباهو کردی همسرت فلان جا کوتاهی کرد اما نمیگه چون همسرت کوتاهی کرد آفرین که خیانت کردی!
بله…روانشناس تو ریشه یابی علل طلاق و آمارگیریهاش میگه نارضایتی جنسی بالاترین آمارو در طلاقها داره.ولی بعد راهکار ارائه میده که زن ها و مردها نگذارن کار به خیانت و طلاق برسه.
همین نشون میده که مهر تایید به خیانت و امثالهم نمیزنه.
روانشناسی علم قضاوت یا توجیه نیست علم بررسی درمان و مهمتر از همه به خصوص توی کشور ما پیشگیریه …
توی دادگاهها کم نیستن روانشناسایی که هدفشون کمک کردن و رفع کردن مسائله …
اما بازم میگم نباید دلیل تراشید برای توجیه کار اشتباه
یعنی هرکس در جای خودش مسئوله
اگه اشتباه دیگرانو بدتر از خودشون تلافی کنیم یا عکسالعمل بدتری نشون بدیم یعنی همین علم روانشناسی که شما میگین کشکه!
اونوقت میخوام ببینم دنیا به چه روزی میفته؟!
سارا گفت:
خانم ماري خيلي خشكي، فكرت رو بستي و هي ميگي خيانت خيانت خيانت، بايد اين حس و حال رو درك كني بايد توش زندگي كني، من وقتي اين نوشته رو خوندم با تمام وجودم دركش كردم چون خودم در موقعيت مشابه قرار داشتم؛ اين چيزهايي كه مينويسي يك جوري در تئوري خيلي خوب و بينقصه اما وقتي توي اين موقعيت قرار بگيري ميفهمي يعني چي! «علم روانشناسی ریشه یابی و علت یابی میکنه،
تلاش میکنه برای حل مشکلات و از طرف دیگه برای پیشگیری از مشکلات.
اما هیچ وقت توجیه برای گناه نمیاره
» كه ميدونه چي گناهه؟! اينا همش يك سري تعريفه، يك سري قوانين مدون كه تازه اونم از هر جامعهاي به جامعه ديگه قابله تغييره، ميخوام بگم اين خطكشيها روي كاغذ ممكنه اما وقتي توي شرايطي قرار بگيري و وقتي كه احساساتت درگير باشه ديگه اين تئوريها برات بيمعني ميشن، منم ميدونم تعريف واژه خيانت چيه تعريف علم روانشناسي چيه! تعريف گناه چيه! اما يك كمي از اينها فراتر برو يك كمي فكر كن به موقعيتهاي مشابهي كه توي زندگ تك تكمون ممكنه پيش بياد
mary گفت:
منم میدونم چی میگی!!
منظور من این نیست که اصغر نامها بی گناهن
یا ویولتاها جانی ان . مقصر محضن. یا وفاداری توی این شرایط براشون راحته مثه آب خوردن.دقیقا چون سخته ارزشمند هم هست.
من میگم راهکارش خیانت نیست.
اگه بخواییم همینطور پیش بریم معلومه که در واقعیت نمیتونیم به همین تئوریهای درست عمل کنیم. چون در کنار شناخت علل توجیه میکنیم.
هر عملی از ما سر میزنه مطمئنا علتی داشته و محرکی.من حرفم اینه محرکارو بشناسیم.
سعی کنیم توی اینطور شرایط همه چیزو به فنا ندیم.
چیزیرو که خودمون محکومش میکنیم همون فعل از خودمون سر نزنه.
در غیر این صورت
اگه همه باورشون این بشه که کوچکترین خطایی دیدم بدتر کنم.حق دارم فلان کار و بهمان کارو بکنم.
کدوم روحی میمونه که خدشه دار نشه؟؟
کدوم عاطفه ای میمونه که آسیب نبینه؟؟
کدوم فردی خیانت نمیبینه؟؟
اون موقع دیگه اصغر ها و ویولتاها با هم فرقی نمیکنن …
دنیا میشه جنگلی که هرکس برای کسب قلمرو … کسب لذت جنسی … و هزار تا خواسته ی دیگه ، دیگرانو خرد میکنه . فقط و فقط به خودش توجه میکنه.مثه انسانهای نخستین که گوشت همو میخوردن که زنده بمونن . سبز بشن . رشد کنن !!
کم کم به اینجا هم میرسیم
الان هم زیاد با این وضعیت فاصله نداریم
پارسا گفت:
معیارهای اخلاقی رو چطور می تونیم تعیین کنیم؟ چه محکی در این مورد وجود داره که بتونیم باهاش خوب و بد رو تشخیص بدیم؟ کار خوب و بد رو چه کسی تعیین میکنه؟ خیانت یعنی چی؟ چرا؟ اگه بتونیم به این سوالها جواب بدیم جواب خیلی دیگه از سوالات هم روشن میشه.
ALI گفت:
+
–
اَتْشون گفت:
این که بعضی وقت ها فرد مورد خیانت از فرد خائن بیشتر تقصیر داره regardless of جنسیت هستش دیگه؟
نسوان گفت:
ای بابا…کم لطفی نکن دیگه با مرام
.موقعیت انسانی که جنسیت نمی شناسه.یک نمونه بیار من خلاف این رو نوشته باشم !
ميتيل گفت:
نكته انحرافي اين ماجرا
پسره عجب پسري بودا…!!(خوب دووم اورد)
منكه به اين نميگم خيانت…من تو اين ماجرا خائني نديدم
خيانت اون موقس كه ميبيني طرفتت تو رو دوست داره همه جوره هواتو داره اما تو به خاطره خود خواهيات هوس بازيات بري با يكي ديگه بپري!!
اون موقس كه يه مرد بعده 20 سال زندگي بعد اينكه زنش همه جوونيش رو به پاش ريخت تازه مي فهمه زنش اون زني نيس كه اون مي خواسته. و ميره….
خيانت اينه…
تازشم شوهره آدم پاكي بود؟؟
كي مي دونه؟؟
….
2 تا ونصفي سوال
1)اين شوهر رو از كجا پيداش كردي؟ چطور مي تونستي دوسش داشته باشي؟
2)چرا خبري از سامانتا نيستش؟
ناشناس گفت:
اگه کسی طرف مقابلش را دوست نداره باید خیلی راحت بهش بگه و از هم جدا بشوند و اما از خیانت انسانها همش میخواهند مورد توجه باشند خدا نکنه کسی هم بهشان گیر بده بیا و درستش کن اگه هم کمی از اوضاع خانوادگیش هم ناراحت باشه با دو شماره میره و برای خودش هم توجیه درست میکند ولی این راهش نیست چه انسانهای که با هم با عشق و علاقه زندگی را درست کردند ولی شرایط سخت زندگی را نتوانستند تحمل کنند و از هم جدا شدند ولی با کسی دیگر هم باز همین آش بود و همین کاسه
مریم ج گفت:
من یک زنم واسه همینم احساسی رو که به عنوان یک زن از این قضیه دارم می گم :
به نظر من اولا خیانت فقط در صورت دخول حاصل میشه و غیر از این حتی ماچ و بغل هم جز خیانت محسوب نمیشه..کی میتونه بگه که در تمام عمرش هیچ وقت هیچ کس دیگه ای رو به غیر از شوهرش دوست نداشته ؟ این یک دروغ شاخداره…
ثانیا وقتی یه رابطه توی دل آدم تموم شده ، همیشه یکی پیدا میشه که برای تموم شدن بیرونیش هم هلت بده…معمولا این آدم مطابق حرفهای استاد کلاس یونگ ما ، یک مرد دیونوسوس تایپه و انرژی دیونوسوس همیشه باعث جا به جا شدن سطح آگاهی آدم و اومدن از حیطه ذهن به حیطه احساس و شور و خلسه است…همین انرژیه که به آدم جرات دیوانگی میده و اگر بهش گوش بدی ، صدای سازهای کوبه ایش رو توی قلبت میشنوی…همین انرژیه که از استدلال و دلیل و برهان رهات میکنه و تمام قیدها رو از دست و پات باز میکنه تا بتونی یک چیزی رو در زندگیت عوض کنی..
ثالثا ، ما واسه چی اینجاییم؟ واسه تجربه واقعی زنده بودن و زندگی کردن یا برای گرفتن تایید از عمه بلقیس ؟ در صورت اول باید هر لحظه هشیار باشیم که انرژی و زمان و زندگیمون رو داریم صرف چه کسی و چه چیزی میکنیم…آیا به «خود » وفادار خواهم ماند ؟ ..در صورت دوم باید بگم عمه بلقیس در تمام تاریخ چند هزار ساله اش هیچوقت از کسی خوشش نیومده ..به نظر اون یک زن خوب ، یک زن مرده است..
«آزادی ،حال پیروز مند دانستگی است ،ورای تاثیر آرزوها
جان در این مقام تشنگی به دیده ها و شنیده ها را فرو می گذارد
حتی تشنگی به آنچه را هم که در کتابهای مقدس بشارت داده اند.»
یوگا سوتره های پتنجلی
نسوان گفت:
مریم جان از خوندن کامنت روانشناسانه ات لذت بردم. مرسی دوست خوبم. اما به نظر من هم وقتی به یکی دیگه دوستت دارم میگی و می شنوی و قلبت می لرزه خیانت کردی. کما این که اگر اصغر با دختری این رابطه رو داشت من بیشتر ناراحت می شدم تا می فهمیدم که با یکی صرفا دخول کرده. اما نکته اینجاست که واقعا نمی تونستم این کار رو نکنم. مرد دیونوسوسی منو دیوونه کرده بود. رحمت به شیری که خورده. خدا همه ی مردهای دیونوسوسی را در پناه خودش حفظ کنه. الهی امین!
مریم ج گفت:
نمیدونم ویول جان ، این مرز بین خیانت و غیر خیانت به نظرم یک مقداری شخصیه و به هر دو نفر بر میگرده…مثلا توی دوستای من یک زن و شوهری هستند که این قضیه رو برای خودشون حل کردند و به نظرم این خیلی خوبه ..درباره علاقه اشون به آدمای دیگه با هم حرف میزنن و حتا جلوی همدیگه ممکنه کسی رو ببوسند و این قضیه باعث شده که به تجربه های خیلی جالبی برسند و هر بار تصمیم بگیرند که باز هم با هم باشند..هر چند که ممکنه بعضی وقتا دعواشونم بشه یا از دست هم دلخور بشند..ولی من یک چیز رو در باره اشون خیلی دوست دارم و اون اینه که ازدواج باعث نشده زندگیشون یکنواخت و خسته کننده بشه و مدام به هم دروغ بگن …و اینکه مرزهاشون رو خودشون و با هم ساختن و هر وقت که بخوان درباره اش حرف میزنند…الان ده ساله که با همند و من خوشحالم که یک همچین آدمایی توی اون مملکت وجود دارند…
در مورد دیونوسوس هم که فقط من و تو نیستیم…اصولا همه زنا هلاکشن ولی می دونی که از توش شوهر و آینده و خونه و ماشین در نمیاد…من خودم یکی داشتم ، دو سال پول تو جیبیشو میدادم…آخرش مامانت بهم گفت لطف کن حقوق یک ماهت رو نده واسه آقا از هند سیتار بخر ..منم گفتم چشم ، گه خوردم…
نسوان گفت:
مامان من فرق دیونوسوس و سوسیس بندری رو با هم نمی دونه عزیزم. به ما هم از همین نصایح کرد که به گ… رفت زندگیمون. رقتیم دنبال یک مرد شسته رفته ی عاقل و دیونوسوس رو به» دیو دو سرننه دوست» فروختیم .خیری هم از زندگیمون ندیدیم، والله!. …
ساز زن گفت:
خیانت فقط در صورت دخول حاصل میشه !!!!!!!!!!!!
اینم از اون حرف ها بودا
پس یک چند تا بند هم اضافه کن مثلا دخول بیش از ختنه گاه اونم فقظ از…. بقیه کارا هم اصلا خیانت نیست.
مثلا اگه زن پدر ژپتو 100 بار برا مرد همسایه سا* بزنه خیانت نکرده.. صواب هم کرده خوب حتما طرف لازم داشته.
منم با تعریف ویول موافقم هرچند خودش خیانت کرده به اصغر با این رابطش با آقای ب
که اگر اصغر همین کارو میکرد ویول جرش میداد.
مریم ج گفت:
ساستاره زدن هم یه جور دخوله ..منظورم رابطه بدون سکس بود…
میلو گفت:
مریم جون ببخشید پابرهنه میپرم وسط حرف شما و ویولتا، ولی حرفاتون منو یاد اون پست توضیح المسائل میندازه! از نظر شما ایشون اگه فقط یه شب با یکی رابطه فیزیکی داشتن و بعد تموم میشد خیانت بود ولی اگه مدتها علی رغم شوهر داشتن عاشق یکی دیگه باشن خیانت نیست؟ ویولتا خودش داره میگه خیانت و من اتفاقا از همین خوشم میاد که قصد جانماز آبکشیدن نداره. به نظر من خیانت شکل های مختلفی داره و هردوی موارد بالا خیانت محسوب میشن. درست یا غلط بودنش حالا یه بحث دیگریست که قضاوت در موردش کار خیلی سختیه چون واقعا هر موردی و زندگی ای استدلال های خودشو میتونه داشته باشه. من خودم زنی رو میشناختم که شوهری داشت قمارباز و زن باز که یک سره تحقیرش میکرد، این خانم هم بعد از ۱۷ سال بهش خیانت کرد و با یکی از دوستای اون آقا رابطه برقرار کرد، اولش که شنیدم راستش دلم خنک شد ولی بعد فکر کردم آخه زن حسابی چرا ۱۷ سال تحمل کردی که حالا اینکارو بکنی؟ حالا کار این خانم درست بوده؟ هم آره و هم نه (به قول علی یه مثبت و یه منفی). من فقط یه چیز توی این همه سال زندگی یاد گرفتم و اون اینکه کسی رو قضاوت نکنم چون ممکنه در شرایط اون قرار بگیرم یه روزی و بد تر از اون عمل کنم. به نظر من این شرایطه که اتفاق ها و ماجرا ها رو میسازه وخوب یا بد بودن این ماجراها ارتباط مستقیم با اون شرایط داره.
shaghayegh گفت:
tarifeto az khyanat ghabool nadaram, vali baghyash kheili bahal bood!
امیر گفت:
وای مریم جان شما چقدر اورت هستی عزیزم.اگه همسرت یه دختر دیگرو بغل کنه و لباشو ببوسه اونجا هم انقدر راحت می گی عیب نداره و کاری نکرده؟!
کامبیز گفت:
لعنت به تو اصغر:
1- اون پسرک 18 ساله در یک خونوادۀ کاملاً متعادل و نرمال بزرگ شده بوده و هیچگونه کمبود عاطفی و روانی نداشته. پدر و مادرش هم اگه از هم جدا شدند، ولی ابداً خلاء یک مادر یا خواهر رو حس نمی کرده . حتی والدینش گاهی تلفنی سراغشو می گرفتن و پسرک از روزهای کشمکش و جنگ قبل از طلاق هیچ کابوس و خاطرۀ تلخی نداشته. پس برای عبور از خط قرمزِ ناموس مردم که ابتدایی ترین تعلیم هر پدر و مادری هست خلاء عاطفی و انگیزۀ غیر ارادی یا بیمارگونه نداشته و بدرستی تربیت شده بوده. این نشون میده که اصغر به اندازۀ همین یه الف بچه عرضۀ ابراز عواطف و بازی با احساسات نداشته. خااااک بر سرت اصغر. خاک.
2- این احتمال بکلی منتفی هست که «ب» ، پول آدامس وشکلات ویول رو از پول توجیبی باباش یا مامانش یا شایدم یه ویول دیگه تو همون دور و اطراف بر می داشته. بلکه به نظر میاد برای تامین زندگی خودش و ویول از کلۀ سحر تا بوق سگ کار می کرده و شب که خسته و کوفته میومده خونه، علیرغم هزار و یک مشکل تو محیط کاریش آماده بوده تا 2 نصف شب با ویول بزنه بیرون و 6 صبح برگرده. البته همین فشار مشغلۀ کاریش بوده که پرداخت قبضشو عقب مینداخته.
خاک بر سربی عارو بیکار و تنه لشت اصغر که صبح تا شب فوتبال نگاه میکنی بعدشم خرناس میکشی، نکردی زنتو 2 نصف شب ببری تا همین پارک ملت ، یه آدامس واسش بخری، کوه که نکندی که؟
3- با توجه به پژوهش های انجام گرفته، جامعه شناسان و روانشناسان عصر حاضربه این نتیجه رسیده اند که بدلیل پیچیدگی های مافوق تصور جسم و روح زنان، این تعدد شوهر است که باید به آن پرداخته شود نه آنطور که متاسفانه در کشور ما رسم شده، تعدد زوجات. در ساده ترین حالت مثلاً: یک شوهر پولدار برای تامین مخارج، یک شوهر دکتر -مهندس، خوش تیپ و خوش لباس برای پز دادن جلوی فامیل، یک شوهر شاعر و هنرمند و موسیقیدان برای ابراز عشق مداوم و روشن نگاهداشتن چراغ در شب های بارانی و همراهی درخواندن کتاب و کوک کردن گیتار، یک شوهر ورزیده! بدون انحراف بینی برای رختخواب، یک شوهر رمبو برای درگیری های خیابانی، یک روبوت برای انجام امور خانوادۀ پدری، یک پسر 18 ساله برای آموزش برخی چیزها، یک خلبان برای…، یک ناخدا برای ..، یک حمال برای…
پس اگه ویول فقط به ارضای یکی از خواسته هاش اقدام کرده ، اسمش قناعته نه خیانت.
مرده شورتو ببرن اصغر که یک کلاس گیتار رفتن و ناخن بلند کردن بلد نبودی.اَه
4- این «هیجان و پنهان کاری و عصیان» از مزایای خلقت زنهاست، و نشاندهندۀ میزان قابلیت این جنس در احراز همه گونه برابری در حقوق با مردهاست. اگر ادعا میشه که میل به خیانت» نیمی از لذت هر ماجرایی» است، این ابداً نشانۀ ضعف سرشت زن و سستی بنیۀ اخلاقی اون نیست. شما اگه نتونستین عیب ماشینتونو پیدا کنین پس با پتک بکوبینش و برینین بهش! بله ، چه اشکالی داره؟! به سراغ ضمیر ناخوداگاهتون بروید و مسائل را از کوتاهترین راه و به شیوۀ زنانه حل کنید. نه اینکه سراغ چیزای کلفت کلفت مثل 206 یا گردنبند طلا بروید. مردانگی و شرف و ناموس، مزخرفاتی هستند که از عرف کپک زدۀ عصر ماقبل مدرن به ما ارث رسیده.
ای تف به شرفت اصغر که نشد تو هم دست یه دختر 18 ساله رو بگیری ببری تو یه ویلای چالوسی، جایی، «فقط باهاش حرف بزنی». قد یه سنجد عرضه نداری بدبختِ نکبتِ ایشک!
saman گفت:
خیلی خوب گفتی کامبیز… آفرین
مریم ج گفت:
من به شدت با بند سوم موافقم…حرف نداره…چی می شد اگه میشد…
نسوان گفت:
چرا انقدر با حرص؟ اروم تر… نه اون پسر متعادل نبود…یکجورایی دنبال مادرش می گشت. … من هم متعادل نبودم و دنبال پسرم که مرده بود می گشتم و خیلی چیزها.. اصغر هم بی نقص نبود.اینجا هم یک بلاگ متعادل نیست. اما تو لطفا تعادل خودتو حفظ کن! من دارم فقط یک داستان تعریف می کنم. همین
شاهین گفت:
اینجای داستان خیلی شبیه مخلوط کارتون های بل و سباستین و هاچ زنبور عسل شده .D:
سایه گفت:
به نظرتون شبیه بارباپاپا و خانواده نمیاد؟ 🙂
ناشناس گفت:
Wow! Ham dastan va ham nazare Kambiz har do besiar khandani va jalebb bood
مهسا ق گفت:
حس بدی پبدا نکردم!جداً!
ناشناس گفت:
ویولتا جان یه چیزی بگو که بگنجه عزیز
این همه با اون پسره بودی و حتی دست همو نگرفتین!!!!!!
خیانت خیانته چه بخوابی چه نخوابی پس با سانسوره این قسمت چیزی کم یا زیاد نمیشه
اصغر هم اهل خیانت بود؟
خودمونیم پسره خیلی اینکاره و نترس بوده خوشم اومد:) حلالش باشه
مریم ج گفت:
چه باهوش..از کجا فهمیدی ؟ نکنه خودتم بله ؟
ناشناس گفت:
ey hamchin
shoma ham mikhayn? 🙂
مریم ج گفت:
نه مرسی قربون شما ، دست و بالم خالیه الان ..
ناشناس گفت:
chikar be dasto balet daram boro paeentar 😉
نسوان گفت:
من خیلی رک تر از اونیم که اگر چیزی اتفاق افتاده باشه از گفتنش شرم کنم. معلومه هنوز منو نشناختی!
ناشناس گفت:
پس کسخل بوده که همش سماق میمکیده و خطر برای خودش میخریده
مریم ج گفت:
در مورد کامنت بالا می خواستم بگم پول ندارم خرجت کنم جنده جون…برو سر خیابون وایسا بلکه یکی بلندت کرد..
ناشناس گفت:
عزیزم تو مریم ج!! هستی اونوقت بمن میگی جنده؟! 🙂
بهرحال الان خونه دوس دخترم خالیه و باید زودتر برم زیاده عرضی نیس
بوس
مریم ج گفت:
بدو برو که بد جوری دست به کیری…بوسم حواله ننت
ناشناس گفت:
pesare hayejane rabete ba zane shohardar va «mature sex» ro dus dashte va shekaro khub peyda karde damesh garm
یکی گفت:
این آقا پسر یا جیز نداشته یا هنوز بلد نبود خوب از چیزش استفاده کنه راستش منم تو سن 18 سالگی با این که خیلی دلم می خواست اما بلد نبودم اتفاقا منم دوست دختر بزرگتر از خودم داشتم البته پنج سال بزرگتر از من بود که هنوزم باش دوستم اون موقع واقعا از دوستی باش لذت می بردم و خیلی دوست داشتم باش بخوابم اما جوون بودما جاهل بعدشم که دیگه یاد گرفتم چطوری چیچیا تو کجا بکنم ترجیح دادم با اون فقط دوست بمونم.
بگذریم این که کی به چی چی میشه گفت خیانت و کی میشه گفت وفا داری من که هنوز نفمیدم مثل تمام چیزای دیگه .
هر کسی جای خودشه و فقط اونه که تو اون شرایط قرار گرفته از بیرون که نگاه می کنی شاید خیلی پیچیده به نظر نیاد اما از درون خیلی مسائل پیچیده ترن و انتخاب ها تحت تاثیرشون.
آرام گفت:
گاهی خوندن کامنتهای این بلاگ از خود پست جذابتر میشه!
ANTI گفت:
چه اراده ای داشته «ب» که دستم نزده بهت!!! یعنی میگی رحیم مشایی «ب» هم راست نشده؟ جل الخالق…اینجوری «ب» نشان از «بچه بودنش» داره…
شایدم زیر شکمش سیر بوده؟ اینجا «ب» استعاره از «بکن در رو داره!
شایدم نتونسته نیت شومشو اجرا کنه؟ اینجوری اگه بوده فک کنم منظورت از «ب»،» ببو» بوده!!!
بیرون از حصار گفت:
🙂
ایمان گفت:
به نظرم اگر قصد نتیجه گیری از خیانت چیست،خیانت شده یا نه،داریم باید در ابتدا به یک تعریف واحد برسیم و الا هر کسی مطابق آنچه در ذهن دارد که ناشی از فرهنگ اجتماع،فرهنگ خانوادگی و در نهایت روحیات شخصی می شود،تعریفی از خیانت ارائه داده و عده ای او را خائن دانسته و عده ای اورا مبرا از آن می دانند و عملاً این پرسش از سوی نویسنده پرسیدنش اشتباه به نظر میرسه تا وقتی که خودش تعریفی ارائه نداده باشه .
نظر شخصی خود من اینه که،رابطه ای که به خیانت می انجامد رابطه ای تمام شدست و به هر شکل ادامه ی اون،در تعریف رابطه نخواهد گنجید-حداقل رابطه ی عاشقانه نیست-و شاید رابطه ای باشد بر اساس نیازهای مالی و جنسی و … .
به نظرم آدم ها نباید همدیگر رو در این موارد اذیت کنند،یعنی خائن و فرد مورد خیانت قرار گرفته باید از هم جدا بشن ،چون حس سابق مسلماً وجود نخواهد داشت و این رابطه بدون آن حس،معنا ندارد .
بعد یه نظر شخصی دیگری که دارم اینه : شخصی که مورد خیانت قرار می گیرد هیچ توجیهی برای بد شدن نباید داشته باشد،یعنی بگوید خیانت شده پس من هم همچون کاری می کنم!خیانت یک تعریف مثبت نیست!خیانت در نفس خودش بد است و مگر با سفسطه های برخی افراد بشود معنای مثبتی از دلش بیرون کشید،و بد کردن دیگران دلیل بر بد شدن نیست .
مصطفی گفت:
سلام
کاری به حقیقت یا ساختگی بودن این متن ندارم
با این که حقایق تلخی بود
کاش این جوری عادی جلوه نمی دادی شون
یا حق
مصطفی گفت:
در ضمن این داستانی که کنار وبلاگت راجع به سیب و آدم و حوا نوشتی طبق آموزه های مسیحیت هست که اون درخت دانش بوده
اسلام اینو قبول نداره:
قسم به سیب
سیبی که حوا به آدم تعارف کرد و بشر را از بهشت راند میوه ی درخت دانش بود.ما رانده شدگان بهشت جهالت و ماندگان دوزخ معرفتیم و در این میانه معلق مانده ایم. اینجا سیب می فروشیم و سیب می خریم. بیشتر از آنکه به سیب فروشی خود بنازیم دوست داریم از شما بیاموزیم. خوش داریم دور هم بنشینیم و سیب سرخ شیرین بخوریم و گل بگوییم و گل بشنویم. می خواهیم با شما سیب خوردن را یاد بگیریم. بدون ترس از هبوط.
به اندرونی ما خوش آمدید
محبوب گفت:
صد در صد خیانت انجام می شود گرچه در ذهن باشد …هرچند طرف خود را به خریت بزند
Mahdi گفت:
پست خوبی
البت اشکال بهش وارده ولی خب بهتر از سر خوش بازی هاتون بود
همیشه گفتم به عنوان یه خواننده پروپاقرص که وبلاگتون رو به سمت اموزشی ببرید با استفاده از خاطراتتون
هم ما عبرت میگیریم هم شما احساس بهتری پیدا می کنید؛ البته اظهر من الشمس است که این فقط یه پیشنهاد است و بستگی به نظر شما دارد
سپیده گفت:
حتا اگه اسم نویسنده رو آخر پست نبینم هم نوشته هاتو از مطالب اون سه تا نویسنده ی دیگه ی وبلاگ هم تشخیص میدم. قلمتو دوست دارم ویولتا……
ناباور گفت:
منم هرچی فکر میکنم و هرچی تحلیل میکنم تو مخیلم نمی گنجه
18 سال یعنی تو اوج بلوغ ، یعنی اگه روزی 6 – 7 بارم ارضا بشی بازم جا داری اونم تو این دوره زمونه که از زمین و هوا تصاویر مستهجن میاد جلو چشمات اونم چی تنها زندگی کنی وخونه خالی هم داشته باشی ( جریان اون غضنفره که وقتی دوست دخترش رو تنها گیر میاره با کلی چونه میگه دست بزنم اونم میگه بزن بعد غضنفر دست میزنه )
خدائیش این » ب » یا رحیم مشایی نداشته یا یه مرضی چیزی داشته ( که بسیار بعیده چون اینجور آدما اصلن سمت زن جماعت نمیرن -خودم نمونش رو میشناسم)
نتیجه اینکه با این الفاظ احساساتی سعی نکنید خیانت رو توجیه کنید خیانت خیانته چه از سمت مرد باشه چه از طرف مرد
به نظر من باید زن و زنونه ( بر وزن مرد و مردونه ) وای میستادی و طلاقت رو میگرفتی ( همونطور که گرفتی ) بعد میرفتی دنبال هر کسی که عشقت میکشید
زت زیاد
ناشناس اصلی گفت:
از رساله علمیه آیت الله العظمی ناشناس اصلی قمی:
خیانت رابطهء عاطفی ویا جنسی آزادانه و اختیاری بین دو نفره که حداقل یکی از اون دو نفر از قبل در رابطهء عاطفی/زناشویی با کس دیگه ای هست و اون فرد دیگه از این رابطه جدید بی خبره. دخول با توافق طرفین (چه تا قبل یا بعد از ختنه گاه) هرچند برای حدوث فعل خیانت کافیه، ولی شرط لازم نیست. ضمنا خیانت یک عمل (فعل خارجی نه ذهنی) داوطلبانه و آگاهانه بین دوطرفه و صرف اینکه یکی در ذهنش از کسی خوشش بیاد یا حتی با اون کس فانتزی کنه و حتی به یاد اون کس خودارضایی کنه هم تا زمانی که بر اساس احساسش در جهت نزدیکی به اون فرد کاری نکرده این کار خیانت محسوب نمی شه (هرچند آن عمل مکروه هست و به کفارهء آن باید صد شتر داد – ویا به صد شتر داد – در مورد محل «به» بین علمای عظام اختلافه!).
والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته
(این البته دید علوم منحط غربی روانشناسی و جامعه شناسی به خیانته، وگرنه تعریف شرعی قضیه فرق می کنه. تا جایی که می دونم (شایدهم اشتباه می کنم)، از نظر اسلام وقوع دخول شرط لازم خیانته. ازاون ور قضیه، عیسی مسیح گفته که هر وقت مردی به زنی نگاه شهوت آلود بیندازه، همان آن در ذهنش با او زنا کرده و پس اون جنبه ذهنی و نیت قضیه رو مهم دونسته. به هر حال آرا در این زمینه متعدده )
سامورايي گفت:
چند سال قبل در يكي از وبلاگهاي حقوق بشر در باره زني محكوم به اعدام مطلبي نوشته بود:
زن شوهرش را به قتل رسانده و در انتظار اجراي حكم بود در باره زندگي اين زن نوشته بود از 10 سالگي توسط برادران و پدرش مورد تجاوز قرار ميگرفت بعد از ازدواج هم توسط شوهرش مجبور به خود فروشي ميشد …. اما قاضي در پاسخ به خبر نگار كه پرسيده بود آيا گذشته اين زن هيچ تاثيري در تخفيف جرم او دارد يا خير قاضي پاسخ داده بود ما در يك كشور اسلامي زندگي ميكنيم و ملزم به اجراي حكم خدا هستيم
لابد در فيلم ها و پرونده هاي جنايي ديده ايد يك وكيل چگونه با مطرح كردن گذشته متهم چطوراز تاثيرعوامل محيطي براي تخفيف جرم متهم كمك ميگيرد ( اين همان قضيه است كه درباره اهميت روانشناسي جرم ميخواستم بگم و مقايسه كشور ما و ملاك هاي ما با جاهاي ديگه )
البته منم به عنوان يه مرد ايراني اگر جاي اصغر باشم برام مهم نيست كه چرا زنم به اين نتيجه رسيده كه از رابطه با من ارضا نشده و وارد رابطه جديدي بشه از نظر من به دليل چيزي به نام غيرت زنم يه خيانت كاره
چون معمولا در رفتار سنتي ما زن براي مرد يكي از اموال اونه يه چيزي مثل ماشين و خونه كه اتفاقا به نوعي از رفتار ديني ما هم سرچشمه ميگيره مثل همين تعدد زوجين چون مهم نيست ازدواج مجدد چه اثري روي روحيه زن اول داره مهم اينهكه مرد بتونه اگر توانايي داشته باشه همون طور كه حق داره دوتا يا چند تا ماشين داشته باشه بتونه دو يا چند تا زن داشته باشه
يه چيزي كه من ميبينم دوستان اصلا توجه نكردن در اين داستان اينه:
ويولتا در باره اين رابطه اول از همه با اصغر صحبت ميكنه و ازش ميخواد كه ب وارد زندگيشون بشه پس قصد پنهان كاري نداشته
دوم اينكه اين دونفر هم وقت و هم زمان و مكان كافي براي هر رابطه جنسي داشتند اما استفاده نكردند چون نخواستند پس اون چيزي كه ميخواستند بهش از اين رابطه برسند جنسي نبود
ب به حرفهاي ويولتا گوش ميكرده در حاليكه اصغر از قرار معلوم معمولا براي اينكار وقت نداشته پس ويولتا بيشتر به دنبال يه آدمي بوده كه با اون حرف بزنه
ما و شما داريم اينطور قضاوت ميكنيم و از اين رابطه تعبير به خيانت ميكنيم فقط چون ويولتا صادقانه اونچه در دلش گذشته رو گفته ( چقدر اينجا داستان شبيه به چشمان كاملا باز بسته كوبريك شده )
در حاليكه ادمهاي زيادي رو محيط كاريمون و دانشگاه و جاهاي ديگه ميبنيم كه اين چنين روابطي رو دارند ولي اونو در حد يه رابطه اجتماعي سالم ميدونيم فقط چون از اونچه كه در دلشون ميگذره خبر نداريم
رها گفت:
بابا جان ما در مورد یه زن دهاتی بی سواد بی پول صحبت نمی کنیم. راضی نبوده خوب می ذاشته می رفته دنبال زندگیش آخه خیانت چرا؟!!
من هم قبول دارم که هر کسی رفت به اصطلاح خیانت کرد را نمی شه یه یه اندازه مقصر دونست. درست مثل مثالی که سامورایی زد. اما مورد ویولتا هیچ توجیهی نداره و فقط دلالت بر بی مسوولیتی و بوالهوسی نویسنده داره…
مریم ج گفت:
رها جان..به این راحتی نیست….میگی که میذاشت و می رفت ولی میدونی سیزده سال زندگی کردن با یه نفر یعنی چه؟ همیشه یه چیزی لازمه که آدم رو جدا کنه از اون زندگی …من این رو در زنهای زیادی دیدم که وقتی می خوان از زندگی با یک نفر بیرون بیان ، اول وارد رابطه با یک نفر دیگه می شند..لازم هم نیست این رابطه صرفا جنسی باشه…اما کافیه بهت این احساس رو بده که بیرون از ازدواج تو ، باز هم کسایی هستند که بهت عشق بورزند و تو هنوز به اندازه کافی دوست داشتنی و زیبا و …هستی که بتونی از نو شروع کنی….
آدمیزاد موجود پیچیده ای هست و همیشه کارهایی که می کنه با منطق ساده ما قابل توضیح نیست
ناشناس اصلی گفت:
ببخشید، اصلا قصد فضولی یا تحمیل نظرم رو ندارم، ولی چون منهم مشابه نظرت رو زیاد شنیدم و دیدم و چندین بار هم شده نتیجه اش رو از دور و نزدیک ببینم، خواستم یه کم بیشتر دو موردش فکر کنیم:
«من این رو در زنهای زیادی دیدم که وقتی می خوان از زندگی با یک نفر بیرون بیان ، اول وارد رابطه با یک نفر دیگه می شند..» و بعد از مدتی زندگی با اون نفر دیگه هم می بینند که مشکلاتشون ادامه داره و تازه از چاله به چاه افتادند، برای اینکه خیلی وقتها اگه رابطهء اولشون به 10 دلیل اشتباه و بی سرانجام بوده، رابطه ای که با این حال و احساس خراب و وسط گرداب رابطهء قبلیشون شروع می کنند احتمالا به 100 دلیل اشتباه و بی سرانجامه.
«اما کافیه بهت این احساس رو بده که بیرون از ازدواج تو ، باز هم کسایی هستند که بهت عشق بورزند و تو هنوز به اندازه کافی دوست داشتنی و زیبا و …هستی که بتونی از نو شروع کنی….» کاملا دلیل اصلی روابط اینجوری رو نوشتی. مشکل (چه برای زن و چه برای مرد) اینه که در این شرایط بسیار ضعیف هستند و خودشون رو باختند و اگه مسایل مالی و حقوقی هم در میون باشه که دیگه خیلی بدتر. نتیجه این می شه که هول می کنند و خودشون رو تو رابطه ای جدیدی پرت می کنند که در حال و شرایط فکری طبیعی خودشون هم اصلا امکان نداشتن وارد چنین رابطه ای بشند.
دوست داشتن، دوست داشته شدن، عشق، سکس، ازدواج و… همه و همه چیزای خوبی هستند و لی هیچ کدوم نیاز اولیهء زندگی و نون شب نیستند که آدم از نداشتنشون بره به هر کاری دست بزنه و به هر آشغالی آویزون بشه. عزیزم، آدم تو این شرایط باید فقط و فقط در این جهت حرکت کنه که اول مطمئن بشه خودش به خودش عشق می ورزه و و خودش خودش رو خوب و دوست داشتنی و خواستنی و ارزشمند می دونه. وقتی تو با خودت به دوستی و آرامش رسیدی و تونستی خودت رو پای خودت بلند بشی، تازه اونوقته که می تونی آدمهای دور و ورت رو درست ببینی و درست انتخاب کنی.
مریم ج گفت:
بعضی وقتا واسه آدم «حال خوب» از نون شب واجب تره…کاش زندگی کردن به همین راحتی بود که همین که آدم در ذهنش به یک فرضیه درست رسید ، همونو انجام بده …فرق اونچه که فکر می کنی با اونچه که اتفاق می افته بعضی وقتا خیلی زیاده…
یک زن گفت:
کاش میتونستیم قضاوت نکنیم. زندگی ایده آلهای ذهنی نیست.وقتی بعد از سالها زندگی مشترک در حسرت یه همکلامی ساده باشی ونتونی ساده ترین حستو به شریک زندگیت منتقل کنی و همیشه احساس تنهایی بکنی دیگه اونموقع باید ونباید خوب وبد درست ونادرست و….زیر سوال میرن…
ویولتا با تمام وجود درکت میکنم.
باران گفت:
ویولتا جان منهم با شما موافقم ، ارتباط مثل یک گلدان است. نمی توانی آن را روی طاقچه فراموش کنی !
balva گفت:
متن زیبایی بود… اما اصولا من با این واژهی خیانت مخالف هستم. این که ساده حکم کنیم که باید اول از همسرش جدا میشد بعد با «ب» بیرون میرفت و چون این کار را نکرده پس خیانت کرده و این حرفا همه ساده کردن روح پیچیدهی آدمی است. اصولا ازدواج بدون خیانت وجود ندارد حال این خیانت یا به خود است یا به طرف مقابل!
ضمنا کاری که ویلتا به آن خیانت میگوید مردها هر روز در حال انجام آن هستند و عین خیالشان هم نیست و اسم خیانت هم روش نمیگذارند. حالا این که ویلتا ترسیم کرده نزدیکی دو روح به هم است آنها هزار کار دیگر هم میکنند و نامش را میگذارند تنوع طلبی.
نکتهی سوم که خیلی مهم است اگر شعور وجود داشته باشد این چیزها و این اتفاقات باعث دوام زندگی زناشویی میشود چون به جای انباشت نفت رهایی به وجود میآید اما متاسفانه به خاطر این که به خود لفظ خائن میدهیم انرژی که آزاد میشود به صورت دیگری انباشته میشود.
بیآنکه تصور کنید خائن هستید گاهی از خانه چند قدمی دور شوید و هوایی تازه کنید این شادبی بهتری به زندگی داخلیتان میدهد و برای هر دو مفیدتر است اینقدر هم دچار وسواس نباشید.
balva گفت:
نفت=نفرت
خوش اشتها گفت:
دروغه
مثل اینکه یه تیکه گوشت بذاری جلو گربه و بگی گربه جونم فقط لیس بزن ، نخوریا یه وقتی
یا اینکه آدم گشنه ی گشنه باشه و یه پیتزا بذارن جلوش بعد بگن فقط از بوی پیتزا لذت ببر
اگر جرات نداری اصل ماوقع رو بنویسی قبح عمل خیانت رو کم نکن
خیانت کردی تموم شده رفته حتی اگر اصغر مقصر این خیانت باشه تو عامل خیانت هستی اینو فراموش نکن
تو به من هم خيانت ميكني بچه؟ گفت:
ولي مال من اينجوري نبود
من حتي جهت زندگيم رو؛ كارم رو؛ تحصيلم رو به خاطرش عوض كردم كه كنارش بمونم و موندنم هم همه جوره باشه؛ ايشون مرحمت كردند و در رختخواب دوست بنده خزيدند و از اون روز همينجوري دارند ميخزند
يحتمل داره دنبال بالش ميگرده
باورت ميشه ا وقتي با دوست من قرار گذاشت از همون لحظه اول تا رفنت تو رختخوابش رو همش داشتم با موبايلش مي شنيدم؟؟ اتفاقي كه دييونه ام كرد
من اگر بفهمم خدا چرا توي همچين چيزهايي معجزه ميكنه حتمن در مورد چگونگي سرويس دهان و دندانش تصميم بهتري ميگيرم
ولي از توجيه خيانت هرگز انتخاب درستي شكل نگرفته و مطمئنم كه روح با اين تجربه دست به خودكشي تدريجي ميزنه
.
.
.
يه پسر دوست داشتني كه دخرتها رو به خاطر ارزش شون دوست داره
اوهوم
تو به من هم خيانت ميكني بچه؟ گفت:
دخرتها =دخترها
:›)
محبوب گفت:
سلام
میدونم ندیدن توجه از طرف کسی که باید بهت توجه کنه چقدر سخته
ولی توجه ندیدن که سهله حتی بدتر از اون هم باشه توجیهی برای خیانت نیست
یا میشه تحمل کرد یا نمیشه
اگه بشه که هیچی
اگه هم نشه هزار تا راه هست اولیش طلاق
ولی خیانت نه
بایرامعلی بهرامی بالادهی بهاردوست(هما) گفت:
اینکه چرا بعضی ها فکر میکنند ما یا خواجه بودیم و یا همجنسگرا …چونکه در این مدت هیچ رابطه ای با بانو برقرار نکردیم عارضم که :
اگر دقت می کردید در نوشته بیان شده که من 18 ساله و بانو جای مادر نداشته ام بوده بنظر شما باید با کسی که سن مادر و جای مادر هست.. رابطه برقرار میشد؟..اصلا یعنی انقدر برای شما ثقیل است رابطه زن و مرد بدون سکس؟ باور کنید به برکت این حکومت همه ما بیمار جنسی شدیم … نمی گم رابطه جنسی نه اما نمیشه همه زنانم به چشم همخوابه دید… و اگر کسی چنین نیاندیشید پس یا همجنسگراست یا فاقد اقای مشایی؟
باور کنید میشود با یک زن یا مرد دوست بود بیرون رفت اما نخوابید و نکر… کمی این دید هرزه را کنار بگزاریم
اما خیانت ….هیچ وقت هیچ کس نمی تواند در مورد دیگران با قطعیت خیانت را شناسایی کند الان در این نوشته بنظر من ویولتا خاین نیست اما شاید فردا اصغر دید دیگری را بیان کرد که در ان بیان جدید ویولتا خیانت کار باشد …. تا در اتش نباشی نمی توانی سوختن را تعریف کنی
شاهین گفت:
هما جان ، شما مشخصه که از نیازهای مردان، که بعضی وقتها تظاهر اون بشکل رابطه ی جنسی در میاد چیز چندانی نمیدونید و فکر میکنید که در مورد اونها سکس صرفا یک عمل فیزیکی هستش.
هما گفت:
خیانت خیلی کار زشت و بی ادبانه ایست نقطه.
هما اصلی اصلی زاده اصل جنس گفت:
نامرد ما اینجا یک هما بیشتر نداریم اونم منم تو از کجا پیدات شد؟خوبه همین بالا در مورد خیانت گفتن خاین….. فردا میری ثبت احوال اسمت رو عوض می کنی ….گیتی قلابی دیده بودیم همای قلابی هم از چین وارد کردن نامردا
حاج رضا گفت:
يك:
( تصور ميكنم شما در اين نوشته به اين رابطه افتخار نكرديدو حداقل اگر اين رابطه رو اشتباه ندونستي اونو تاييد هم نكردي).
احساس ميكنم شما اين رابطه رو نامناسب تصوير كردي و اونو اشتباه دونستي كه اصغرآقاي مارو در جايگاه متهم نشوندي.
اگر با من تا حدودي موافق باشيد كارتون اشتباه بوده.
نميخوام بگم گناه بوده يا خدا قهرش ميگيره ( چونكه اگر قرار بود خدا با اين چيزا قهرش بگيره …يه اتفاقاتي تو اين دنيا ميفته … يه تيپ روابطي شكل ميگيره … كه با ترازو قاپون عقل آدمي بخوايم بسنجيم خدا بايد در قبلش به جاي قهر كردن سكته بزنه و ريق رحمتو سربكشه).
من ميگم اشتباه بود به اين دليل كه نهايتن كار پنهاني يه جورايي باعث استرس هست، يه جورايي مثل زندگي در برزخ هست، يه جورايي مثل بلاتكليفي هست. مثل بروفن براي دندون درد هست.
امثال و حكم ايراني پيام هاي خوبي داره، يه مثالي هست كه ميگه: شتر سواري دولا دولا نميشه.
دو:
دقيق نميدونم شما يا اون يكي دوستتون گويا دكتر داروساز هستيد و كلن گويا تحصيل كرده و به قول ما عوام الناس آدم درست حسابي هستيد.
شما بهتر از من مطلع هستيد كه داروهاي مسكن در دراز مدد مفيد نيست ولي از مسكن گريزي هم نيست يعني تا آماده شدن شرايط عمل جراحي يا اماده شدن براي عصب كشي و كشيدن دندان بايد با مسكن سر كرد.
من تصورم بر اين هست كه خيلي از افراد متاهل كه وارد يك رابطه ي عاطفي با شخص سومي ميشن به نوعي دارن درد ميكشن و اون شخص سوم در حكم كدئين يا بروفن يا مرفين و يا كلن هرجور مسكن هست.
سه:
شنيدي ميگن هركي يه طرفه بره قاضي برنده از محكمه ميزنه بيرون؟!
وبلاگت يه جورايي شده محكمه و مام ظاهرن به همراه شما در مسند قاضي الحاجات دي:
اين اصغر مادر مرده و اين اصغراي مادر مرده كي باس از خودشون دفاع كنن
من بعيد ميدونم اصغر و اصغرهاي ايراني جاني تر از رادوان كارادزيچ صرب و چارلز تيلور ليبريايي باشن.
چرا اونا در اين ديوان مجازي لاهه حرف نميزنن يا حق حرف زدن پيدا نميكنن ( منظورم اين نيست كه فردا يه متنو به وكلات از اصغر بزنيد سينه كش وبلاگ)
من چندتا شبه اصغر و سيموليشن اصغر ميشناسم كه صبح ساعت 5:20دقيقه از خونه ميزنن بيرون تا برن سر كار… اين اصغرا كه من ميشناسم امنيت شغلي ندارن… يعني كار فرما باهاشون قرار داد شيش ماهه يا نهايتن يك ساله باهاشون امضا ميكنه. دو ماه مونده به پايان قرار داد مثل سگ از آينده ي مبهم شغلي ميترسن ( منتها عارشون مياد يا شعورشون نميرسه) اين ترسو به روي خودشون نميارن.
اين چندتا اصغر داستان واقعي من دو سوم حقوقشونو برا وام و اقساط و اجاره بهاي مسكن تقديم ميكنن كه بره
اصغراي داستان من همين اول بسم الله در سال به صورت ميانگين بين 180 هزارتومن تا 450هزارتومن بابت مهد كودك يا پيش دبستاني بچشون پرداخت ميكنن.
اصغراي داستان من خيلي وقتا سر گير و خاله زنك بازي هاي محل كار و زير آب زني هاي همكارا مجبور ميشن به توبيخ و حرف خوردن از مسئول بالا سر…خيلي ساده بگم… تحقير ميشن.
اصغراي داستان من صبح تا شب در معرض سرب سيال در محل صنعتي كار و خيابوناي نفرين شده ي تهران هستن.
اصغراي داستان من به دليل اين همه استرس روحي و جسمي يواش يواش قسمتي تا كمي اخته ميشن اما به قول معروف (ك)ير گوز تشريف دارن و به زبون نميارن…. اما …اما …. «رنگ رخساره خبر ميدهد از سر درون»
اما بشنويد از همسران اصغرها
بعضياشون ساعت ده از خواب بيدار ميشن… تالان تالان يه نون و چايي شيرين ميزنن و ميرن سراغ تلفن و مشغول صحبت با ننه آبجي قدسي جون… ميترا خانوم … و … و…
سر ظهر آرايش ميكنن مرتب و منظم بچه رو ميبرن مهد… ( بچه هاي شيفت بعد از ظهر مهد كودك مخصوص خانوماي خونه دار هستن)
لا مذهب مگه روز ميگذره مگه شب ميشه از فرط بيكاري.. خانوم جلو تلوزيون داره ماهواره و شو نگاه ميكنه … اصغر دنبال يه لقمه نون حروم يا حلال داره سگ دو ميزنه … حالا يا بيل ميزنه … يا رو خط توليد كارخونه داره كار ميكنه …. يا تو اداره داره فك ميزنه … يا تو خيابونا دنبال انجام كارهاي بيرون از شركت هست.
خلاصه بگم… اصغر شب خسته و كوفته با كلي استرس اضطراب و فكر مشغول خسته روحي و جسمي ميرسه خونه …ساعت چند هست؟! … اصغر خيلي زود بياد خونه ساعت 8
به زلف كمند تك تكتون قسم كلي اصغر ميشناسم كه ساعت 1 يا 2 مياد خونه.
اصغر خسته اومده خونه … حالا خانوم از همه جا بي خبر ميلش كه اصغر مثل راج كاپور عاشق بازي در بياره و مثل اين مرداي داخل فيلماي سوپر مس گري و چكش زني راه بندازه.
اصغر مثه جنازه ميفته تو رختخواب اگه نا داشته باشه مثه خروس يه دوتا نيمچه سيخ ميزنه.. فاتحه ميفته ميخوابه.
اي بابا …
اصغر…!!!
اصغر…!!!
مَشَنگُ الله … پاشو…خانوم هنوز به ارگاسم نرسيده كه بابا
من زن دوتا از اين اصغرهارو ميشناسم كه دوست پسر دارن و از اون عشق هاي افلاطوني «ب» نيز خبري نيست
……………………………………………………………………
……………………………………………………………………
تو خود حديث مفصل بخوان از اين دفتر!!!
…. ايكاش يه اصغر پيدا ميشد… دست به قلم بود.. فرصت داشت … وقت آزاد داشت… صد جور مسئوليت مختلف و خاك بر سري نداشت …. و بازم ايكاش دست به قلم بود و طبع نوشتن داشت….
من كه نميتونم قبول كنم همه ي اصغرها خوك هستن (حسب گفته ي مري در پست قبل)و همه ي ويولت خانوما مريم مقدس باشن
…. دنيا كلوني و جمعي از اضداد هست…. همه يه جور نيستن
من نميدونم اصغر شما چه جوري بود
نميدونم شغلش چي بود…. شايد اونم مهندس يا بچه تاجر حجره دار… يا كاروخونه دار به نام بود
اما همونام اضطراب كاري دارن
من يه تاجر در چهار راه گلوبندك ميشناسم كه هر وقت ميخواد يه سورتي نخ از كره جنوبي بياره ايران…. كلي مجبور هست در گمرك به اين و اون باج بده… تا جنسش داخل گمرك خاك نخوره … طرف با چك و سفته و بهره 35 درصد نزديك يك و نيم ميليار نخ وارد كرده … هر روز كه تو گمرك بمونه و خاك بخوره كلي ضرر هست.
اضطراب ورشكست شدن … استرس مرجوعي شدن كانتينرها….اينا كم دردي نيست خانوما.
اصغر دنبال اين كارا ميره…بعدش به خاطر اينكه حواسش به كار هست با زنش كنتاكت ميكنه …لابد زنش با يكي دوست ميشه…اصغر زنرو طلاق ميده … و پسر اصغر ميشه «ب» مياد و محبت گم شده رو كه باباش ميخواسته با پول جبران كنه رو با زن يه اصغر ديگه جبران كنه.
و همسران اصغرها به دنبال اين محبت كه نيست… و فكر نميكنن اين محبت كجا گم شده … فكر نميكنن كه حقيقت را همگان دانند .. نه فقط من يه نفر…
مشكل …مشكل بزرگي هست…. عقل هنگ ميكنه
به قول معروف:
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
چهار :
به ما چه كه محمد بيابون گرد 1500 سال قبل چي گفته
مولانا و عرفاي ما انتزاعي حرف زدن، حرفشون به درد دنياي امروز ما نميخوره
اشو و عرفان شرقي كيلويي چند هست؟!
دين مسيح و تعليماتش براي 2500 سال قبل هست
… اوه ه …. پيغمبراي عهد پارينه سنگي …
بابا دين كار آدماي احمق هست
ما عقل داريم… ما علم داريم… روانشناسيم… دكتريم… تحصيل كرده ايم… بايد از جهالت بيرون بيائيم
پس چرا عقل دور انديش بشر خيلي وقتا ريپ ميزنه، چرا بعضي وقتا با چيده شدن چهار يا پنج مشكل جلوي پامون هنگ ميكنيم و نميتونيم معقولانه تصميم بگيريم.
آيا شما قبول داري كه به عنوان يك انسان خردمند نتونستي تصميم درست بگيري؟!
منظورم اين نيست كه اينجور مواقع مفاتيح الجنان دست بگيريم سر سجاده بشينيم و اصغرو حواله بديم به بيضه ي اسب حضرت ابوالفضل عباس
من ميخوام بگم خيلي به عقلمون ننازيم … خيلي خودمون عقل كل ندونيم…. اگه رفتيم داخل اينترنت چهارتا كتاب بدون رفرنس يا رفرنس دار درپيتي از هوشنگ انصاري دانلود كرديم و خونديم فكر نكنيم ضعف و ناكار آمدي مذهب رو كشف كرديم .
اگر دوتا كتاب از نيچه يا ريموند پوپر خونديم فكر نكنيم فيلسوف تشريف داريم.
آزمودم عقل دور انديش را
بعد از اين ديوانه سازم خويش را
آدم بعضي وقتا به يه چيزي از جنس ايمان نياز داره (صرفا منظورم مذهب نيست) آدم بعضي وقتا به يه مسكن ماورايي كه بعد چهارم داشته باشه نياز داره.
اگه قرار هست هست مسكن بزنيم اگه قرار هست آب شنگولي بالا بندازيم… خب چرا مرغوب و به قول الكل درصد بالا نزنيم به رگ؟!
…..
كف كردم…
هنگ كردم
ما هممون خيانت كاريم…من فكر ميكنم هركدوم از ماها اگه بريم زندگيمونو نگاه كنيم… اولين بار به خودمون خيانت كرديم بعدن به ديگران… خودمونو تحقير كرديم…. به خاطر پول…به خاطر بيزينس… به خاطر مدرك دانشگوهي… به خاطر مكاشين لكسوز… به خاطر گوشي موبايل صفحه استيلي…. و بعد از اون تحقير بعدش به خاطر همون چهارتا كتاب…به خاطر دو خط انگليسي و مكالمه بلد بودن … به خاطر چهارتا كلاس يوگاو اوشو موشو … وبه خاطر مدركي كه حالا تو جيبمون هست فكر كرديم كه ما ميدونيم و بقيه نميدونن
* * *
به هر حال ممنونم از نوشته ي شما
باعث شد يه بخشي از گفته هامو در هيچستان فرياد بزنم
ملك نصر و كامروا باشيد
هما اصلی اصلی زاده اصل جنس گفت:
بسیار زیبا نوشتی و با بسیاری از حرفات موافقم اما واسه اینکه نگن لال از دنیا رفت فقط اینو بگم که نمی دونم از کی این وبلاگ رو دنبال می کنی اما تو این مدت بعضی اصطلاح ها جا افتاد و ماند …. بسیاری از این مردانی که برشمردی اصغر نیستن که اکبر اند اصلا مگه میشه همه مردا اصغر باشن و تمام نسوان ویولتا؟ اون کسی که میاد و میگه مردا همه خوکن کم شعوری خودشو میرسونه و حماقتشو چرا که اگه همه خوکن تو چرا میری باهاشون …..بله؟؟؟
این نگاه های مطلق و سیاه و سفید همه از جهالت ما میاد مگه میشه همه مسلمونا بد و لامذهبا خوب؟ یا برعکس چون طرف مذهب نداره پس ادم بدیست…؟ متاسفانه نگاه بسیاری از ما بسیار یکطرفه و بچه گانه است …هیچ مطلقی در این دنیا وجود نداره مرد خوب هست زن بد هم هست …. درسته ریشه بسیاری از این نگاه ها بر میگرده به اجتماع و قانون های مسخره حاکم بر اون اما اگر ما هم با علم به اشتباه بودن این قوانین بخواهیم پیرو اونها باشیم پس چه فرقی با اون ادم متحجر دیروزی داریم …. همه ما باید سعی کنیم شستن چشم ها و جوردیگر دیدن رو
در زندگی زخم هایی هست که نمیشه جاشو به کسی نشون داد گفت:
هما، هما جان…گوشِت با منه …. غلومتم
میترا گفت:
افرین
ولی هستن زنایی که یه جورایی اصغر هستن
مرداشون میخوان که بیرون خونه بیبی فاطمه زهرا باشن و تو خونه خوذ جنیفر لوپز
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
این موضوع و تصمیم شخصیه. کامنتهای زیادی نوشته شده و هر کی موضوع رو از زاویه خودش دیده . اگر حوصله دارید این 4 تا رو هم به ترتیب بخونید. نکته اینه که این مشکل اجتماعی به شدت وجود داره و به نظر کسی هم به فکر درمانش نیست :
http://pendarenik.blogfa.com/post-916.aspx
http://pendarenik.blogfa.com/post-919.aspx
http://talkandtea.net/1388/11/27/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%8C-%D8%B6%D8%B1%D8%A8%D8%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%D8%B1-%D9%88-%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D9%87/
http://talkandtea.net/1388/11/28/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF/
balva گفت:
بعضی از کامنتها را که میخوانم برای عقبماندگی و تحجری که در برخی هنوز هست تاسف میخورم. توصیه میکنم فیلم :«پله مديسون كانتی» با بازی ِ كلينيت استيوود و مريل استريپ را ببینید. . اینفدر برجسب خیانت به عملی ساده و انسانی نگذار… اگر با او شاد نبودی و ان لحظات را نداشتی به خودت خیانت کرده بودی و این بدترین نوع خیانت است.
حاج رضا گفت:
قربان من يكي از اون بعضيا هستم كه عقب مونده ، متحجر و لينك شده به عهد دقيانوس هستم .
بنابر اين بعيد ميدونم از Bridges Of Madison Countyسر در بيارم.
اما شما كه آپگريد و به روز هستي نگاهي به هملت بنداز و اگر اون با موضوع بي ربط هست
نگاه كنيد به Unfaithful ساخته ي آدريان لين با بازي ريچارد گير
و اگر كمي ظريف تر بخواهيم نگاه كنيم Damage تاوان ..ساخته ي لويي ماله ي فرانسوي و بازي ژوليت بينوش بازيگر فيلم جاودانه ي آبي اثر كيشلاوسكي
و يا Eyes Wide Shutاثر استنلي كوبريك فقيد كه حتي خيانت ذهني رو هم به نوعي نقد ميكنه
و نهايتن براي اين نوع روابط هورا و ويوا سر نميدن
ما متحجر .. اونا كه متحجر نيستن
* * *
كمي منصف باش رفيق
شاهین گفت:
حاج رضا حرفای بدی نمیزنه ، الا در مورد لکسوس .
آخه لکسوس رو چرا وارد این قضیه کردی مرد حسابی ؟ خوبه بیام پرایدتو …لا اله الا الله.
ولی با همه ی این حرفا با بخشی ازونچه گفتی موافقم.
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
صابخونه من یه کامنت گذاشتم، به خاطر اینکه توش لینک هست نیاز به تایید شما داره، اگر صلاح می دونید تاییدش کنید تا ملت اونا رو هم بخونند.
Sam گفت:
حالت خوبه؟
نسوان گفت:
u r late
Sam گفت:
دنبال یه لقمه نون بودم که به شکمم خیانت نکرده باشم.
balva گفت:
جناب حاج رضا٬ من کامنتها بتمامی نخواندم و منضورم این نبود که هرکس مخالف این متن بود مرتجع و متحجر است نمیدانم شما هستید یا نه و به هر حال قصد جسارت به شما یا هیچ شخص خاص دیگری را نداشستم. و اما در مورد مثالهایی که زدید. هاملت که ربط ندارد چون موضوع کشتن همسر در بین است و تازه مربوط به سیصد سال پیش میشود. Unfaithful فیلم تجاری است که البته موضوع را تا حدودی خوب جلو میبرد اما پایانی دیکته شده به آن میافزاید که در کل ارزش فیلم را پایین آورده است. Damage را ندیدهام و طبعا نظری هم ندارم.
از نظر من فیلم کوبریک Eyes Wide Shut فیلم سطحی است نه فقط به دلیل مضمون آن به دلیل ساختار ضعیف فیلمنامهاش. البته بازی نیکول کیدمن و تام کروز هم که حرف ندارد. در عوض مثلا فیلم Revolutionary Road به نظرم فیلم خوبی است. The Bridges of Madison County را به عنوان مثالی خوب آوردم. من اینجوری فکر نمیکنم که هر آمریکایی از هر ایرانی بهتر میفهمد من خودم را خیلی باشعورتر و فهمیدهتر از جورج بوش و سارا پلین میدانم حالا من که هیچی حسین آقا بقال محلهمون هم از سارا پیلین بیشتر سرش میشه.
از اینها بگذریم هالیوود میخواد چیزی را حفظ کنه که سالها ست از بین رفته. خیانت کلاهی بوده که مردها بر سر زنان گذاشتند خودشان هر کاری دلشان خواسته میکردند اما اسمش را خیانت نمیگذاشتند. در همین فیلمهای هالیوودی فیلم بیاورید که مردی به همسرش خیانت کند و بعد سرنوشت Unfaithful برسرش بیاید. در این فقه شیعهی نازنین که دیگر نور علی نور است با این بحث متعهشان.
موضوع خیلی ساده است. اساس ازدواج قرارداد بیخودیست چون عشق و محبت را نمیشود با قانون به چارمیخ کشید. اما به هر حال چیزی است که هست و فعلا هم حکم اکل میته را دارد برای همین باید روشنتر به آن نگاه کرد. داستانی که اینجا نقل شده است داستان انسانی بسیار خوبی است. مثلا آلبا دسسپدس هم در دفترچه ممنوع همین داستان را پی میگیرد.
به هر حال هر چه برای مردان میپسندید برای زنان هم بپسندید. اگر الان این داستان برعکس بود و مردی رفته بود معشوقه میگرفت و هزار کار هم با او میکرد. میگفتن خب حق داشته دیگه زنش احتیاجات جنسی شو برآورده نمیکرده. دختری که چند تا دوست پسر داشته باشه خرابه اما پسری که چندتا دوس دختر داشته باشه مشالله هزار ماشالله داره این آن فرهنگ کپکزدهی است که باید به دور ش انداخت.
لاله گفت:
خیانت گاهی دلیل نمیخواد. گاهی فقط دلت میلرزه و یک چیزی رو میخواهی به همین سادگی!
اون کسی رو هم که میخواهی برای همیشه نمیخواهیش برای یک لحظه میخواهیش همین! چرا باید طلاق بگیری و جدا بشی. احساسات همیشه منطقی نیستن و برای همیشه هم با آدم نمیمونن.
حميدرضا احمدي گفت:
اول از اين كه اين وبلاگ فيلتر نيست تعجب كردم. در حالي كه وبلاگهايي كه شايد 4 تا خواننده هم ندارند صرفا به دليل نوشتن مطالبي در دفاع از آزادي زندانيان سياسي فيلتر ميشوند، باز بودن وبلاگ شما برايم تعجب آور بود. از نوشته ابتداي وبلاگ(هر كس به ولايت …) عكسي كه زير آن است و مخصوصا نوشتهاي كه در خصوص اسلام بود. بدترين عبارات در مورد اسلام به كار گرفته باشد و فيلتر نباشد؟! (نمي گم كار بدي يا خوبيه اين كار همين كه فيلتر نيست عجيبه)
ولي فكر مي كنم دليل فيلتر نبودنش رو بدونم. نمي دونم چند نفر اين وبلاگ رو مي خونن. اما حداقل يه چند نفري هستن كه تو كامنت ها با هم كل كل مي كنن و در پي گرفتن حال همديگه هستن. خب اين دقيقا در راستاي اهداف نظام مقدس هست. اين كه هر كس به يه نحوي سركار باشه. شما با سركار گذاشتن عده اي، هم كارآفريني مي كني، هم حواس اون عده رو از چيزايي كه بايد بهشون باشه، پرت خودت مي كني. دقيقا مثل مقتداتون(پرزيدنت ا.ن) كه باگفتن ممه رو لولو برد، مدت مديدي است عده ي كثيري رو سركار گذاشتن. اصولا بايد كارآفريني كرد. يه عده رو با نود سركار گذاشت يه عده 20 و 30 يه عده 30 نما يه عده هم با نسوان مبلغه.
نسوان گفت:
ما هم نمی دونیم چرا اینجا فیلتر نیست. ما که از ارتش سایبر گزارش نمی گیریم . اما تو !به همین راحتی دهنتو باز کردی ما رو چسبوندی به ا.ن؟ اگه این وبلاگ اونقدر مردم رو سرکار میذاره که جمهوری اسلامی بابتش داره باج میده و مارو فیلتر نمی کنه باید گفت جمعیت ایران یک چیزی زیر صد هزار نفره…برو اول یک کم فکر کن بعد حرف بزن
ناگهان بالتازار گفت:
آره راست میگی
خیلی جمله پرمعنا و جالبی بود
«شما با سركار گذاشتن عده اي، هم كارآفريني مي كني، هم حواس اون عده رو از چيزايي كه بايد بهشون باشه، پرت خودت مي كني.»
من هم همیشه میگم که چرا ما حواسمون رو جمع نمیکنیم؟ چرا به مسائلی که باید توجه کنیم، توجه نمیکنیم؟ آخه چرا اینقدر ابلهیم که وبلاگ میخونیم، روزنامه میخریم، تلویزیون تماشا میکنیم؟؟
آخه چرا؟
چرا وقتی که میشه معتاد شدو بدون اینکه از خونه بیرون بیایم و ترافیک ایجاد کنیم، از این روشهای مسخره که همش به نفع نظامه استفاده میکنیم. واقعاً زندگی ارزشش رو داره که ادامش بدیم؟؟؟
چرا بجای وبلاگ نسوان، نریم جاهای دیگه رو بخونیم؟ جاهایی که فحش خواهر و مادر به جمهوری اسلامی میده و خیلی هدفدار و با برنامه حواس ما را به چیزهایی که باید بهشون توجه کنیم، متوجه میکنه؟؟
بهترین و واضح ترین دلیل هم برای اثبات وابستگی این وبلاگ به دولت خدمتگزار هم همین فیلتر نشدن اینجاست. دلیل از این واضح تر؟؟؟؟ واقعاً چقدر ما احمق بودیم !!!
ممنون از این همه روشنگری !!! من همین الان تماس میگیرم با 110 میگم اینجا رو فیلتر کنند
ولی قبلش باید به 125 زنگ بزنیم بگیم …ون عده ای از اینکه اینجا فیلتر نیست سوخته، فوراً خودشان را برسانند !!!
دقیقاً منظورت چی بود؟ یک کمی توضیح بده !!!
یعنی الان تو ماها رو چی فرض کردی؟؟؟:-)
مو وز وزي گفت:
من ازدواج نكردم اما در دوستي هام شرايط مشابه اينو داشتم…
به نظر من آدم ها خيلي خيلي با هم متفاوتن و نمي شه كلي گفت كه بد بوده يا خوب يا اينكه اگه هر كسي جاي تو بود چي كار مي كرد…
همون طور كه شايد من و تو بتونيم يه رابطه عاشقانه بدون رابطه جنسي رو تصور كنيم بعضي ها معني ديگه اي جز رابطه جنسي از عشق دريافت نمي كنن…
چيزي كه تجربه بهم ثابت كرده اينه كه آدم هاي شجاع تر آدم هايي كه بيشتر ريسك مي كنن آدمايي كه به نظر كارهاي عجيب تر مي كنن و در كل آدم هايي كه خيلي هم كپي پيام هاي اخلاقي نيستن… در نهايت آدم هاي صادق تري هستند…
يكي از نوشته هات بود كه خيلي دوست داشتم و خيلي قابل لمس بود.
مقصر و بي تقصير مطلق هرگز وجود نداره…
سوژه گفت:
ببين ويول جان تو اگه هر رابطه ي ديگه اي با هر نوع آدمي (بچه 5 ساله تا مرد 70 ساله) را بياي اينجا تعريف كني ، ملت اول لباس قضاوتشونو ميپوشن بعد دهنشونو باز ميكنن.و هي قضاوتت ميكنن.
هر آدمي شجاعت ايجاد تغيير در زندگيش رو نداره.موضوع اينه كه وقتي كه لازم داشتي، يه تغيير خوب تو زندگيت دادي كه شادت كرده . همين! برو خوشحال باش. بقيه هم هي بيان اينجا بگن خائن و اين حرفا . بي خيال.
کامبیز گفت:
«من آروم می خزیدم تو رختخواب و اصغر تمام شب حتی متوجه نبودن من هم نشده بود.»
من با نهایت احترام و افتادگی از دوستان عزیز کامنت نویس خواهش می کنم با » فرض» من همراه بشن و با این فرض (حالا چه درست یا غلط) به یک سوال پاسخ بدن:
در نظر بگیرید که شاید اصغر تو اون 4 ساعت غلت زده و متوجه نبودن ویول هم شده. بلند شده اتاقا رو گشته و دیده کفشای ویول نیست. ماشین هم نیست. وقتی ویول بر میگشته به رختخواب اتفاقاً اصغر بیدار بوده و فقط خودشو بخواب زده بوده. مخصوصاً وقتی ویول «آروم» می خزیده تو رختخواب، اصغر معنی این «آروم» خزیدن رو هم «فهمیده باشه». و این اتفاق تکرار بشه.
فرض: حالا فرض کنید اصغر تا صبح بی صدا توی دلش گریه کرده باشه، از اون گریه های جنس مرد.
سئوال: در اینصورت قضاوت شما در مورد اصغر چه می بود؟
لیلی گفت:
تهوع های بی دلیل، یعنی ذهنت نمی تواند اتفاق افتاده را هضم کند…….خیانت چیزی که ذهن با همه توجیهاتش قبول نمی کنه……………….
ناشناس گفت:
شما مردا فقط دوست داريد كثافت كارياتونو توجيه كنيد
عادل گفت:
میدونید!!!! به نظر من اخلاق هم خیلی شخصیه! آدم باید به تعریف شخصیش پیش بره و اون رو ملاک قرار بده … ما حتی میآییم برای صداقت که جزء روشن ترین مفاهیم اخلاقیه تبصره میگذاریم؛ چه برسه برای خیانت که خیلی خیلی کلیه … احتمالاً Eyes wide shut رو دیده باشید …. کیدمن تو اوایل فیلم میگفت که در یه لحظه پتانسیل این رو داشته که به کل زندگیش پشت پا بزنه و از این قضیه احساس بدی داشت … نوعی از خیانت؛ خیلنت فکری!
من به شخصه معتقدم صداقت اگه داشته باشی خیلی راحت تری … خودت رو بریزی رو دایره … راحت باشی ….
ناشناس گفت:
“ب “عاشق جاده چالوس بود.بعضی شبها یواشکی ساعت 2 صبح می زدیم به جاده و 6 بر می گشتیم. من آروم می خزیدم تو رختخواب و اصغر تمام شب حتی متوجه نبودن من هم نشده بود.
سلام دختر شجاع :
يا تو خيلی شجاع بودی يااصغر خيلی شوت بوده است و يک سوال : زندگی زناشويی را برام تعريف کن و مقايسه کن زندگی خودترا با اصغر
godool2 گفت:
خیانت وقتی آغاز میشه که کار رو به همسر ترجیح میدیم ،وقتیکه خودتو فدای یک قرارداد یکطرفه(ازدواج) که توسط مردان وبرای مردان نوشته شده میبینی،یعنی فراموش کردن نجواهای اول ازدواج،زیر ورو کردن دنیا برای همسر(زن یا مرد)زندگی کردن زیر چادر ،خوردن نون خالی،وقتی خیانت کردی که بزرگی باسن زنی یا پول وثروت مردی تحریکت کنه،اون وقتیکه بدون توجه به نیاز همسر کارت را انجام بدی و بخوابی،هیچکس حق نداره برای کسی نسخه بپیچه،ویولتا خائن نیست یا اینکه همه خائن هستیم،هر کس باور ندارد به تنهائی روبروی آینه بایستدو به خودش بگوید خائن نیستم،به همه میتونیم دروغ بگیم به خودمون نه.
marmar_nov1990 گفت:
سلام دوست من!
ببين خيانت 1 جور حرص هست! ولي حرص نبايد با نياز قاطي شه! ما انسانها واسه تامين نياز هامون به دنيا ميايم! تو نياز داشتي! تشنه بودي! چشمه ي تو مدتها بود خشك شده بود! تنت را نشسته بود! صورتت را نوازش نكرده بود! حالا 1 چشمهي كوچولو حتي واسه چند صباحي پيدا كردي ازش لذت ببر ولي اينو بدون اون 1 چشمه ي كوچيكه !
يه زن گفت:
منم همچين تجربه اي داشتم…هم تلخ بود و هم شيرين …هنوز هم شيرينيشو به يادگار دارم و هم تلخيش هر روز و هرساعت عذابم ميده …فقط يه چيزي رو ميخوام به اونايي كه محكم جبهه ميگيرن و ميگن خائن خائنه بگم و اونم اينه كه هيچ كس از شكم مادرش خائن بيرون نمياد هيچ كس دلش نميخواد به طرف مقابلش خيانت كنه…درست مثل من كه هرچي بيشتر ازش فرار كردم بيشتر گرفتارش شدم…هرچي بيشتر دوري كردم بيشتر عاشقش شدم…هنوزم به خدا از اينكه چنين چيزي را تو سرنوشت من قرار داد شكايت ميكنم ..چون اگه اون ادم خاص تو زندگيم پيدا نميشد من هيچ وقت دست به اينكار نميزدم و الان ميتونستم مثل شما شيپور دست بگيرم و پاكيم رو توي بوق بكنم
اما وقتي يه نفر پيدا شد كه هر چه كردي نتونستي ازش چشم بپوشي چي ؟ وقتي دست و دلت براي يه نفر لزريد چي ؟ مگه لرزيدن دل به اختيار خودمونه كه بهش بگيم نلرز… دوست نداشته باش
من با اون ادم خوشحال بودم و خوشحالي چيزي بود كه تا قبل از اون نچشيده بودم …
يه زن گفت:
يه چيز ديگه هم هست كه دلم ميخواد از آقايون خواننده اين وبلاگ بپرسم
چند نفرتون اگه يه روز همسرتون بياد بگه ديگه نميخوامت..نميخوام باهات زندگي كنم
باهات خوشبخت نيستم از همه حق و حقوقم ميگذرم كه طلاقم بدي .. طلاقش ميدين تا بره دنبال زندگيش؟
چقدر به حرفاي همسرتون اهميت ميدين ؟شايد بعضي ها همون موقع بگن خوب برو طلاق بگير ! ولي از حرف تا عمل خيلي راهه
ناشناس اصلی گفت:
مشاهدهء شخصی من از چندین طلاق (که البته ممکنه representative جمعیت غالب ایران نباشه) اینه که در چنین شرایطی، هیچ مردی که ذره ای عقل و عزت نفس داشته باشه مانع زن نمی شه. ببینم، شما عزیز ترین کستون می میره و هرقدر هم دوستش داشته باشین، آیا می تونین به جنازه اش آویزون بشین و نزارین اونو به خاک بسپارند؟ مردی که اینقدر احمق باشه که مانع رفتن طرفش بشه مثل کسیه که به یه جنازهء متعفن و گندیده چسبیده و ولش نمی کنه…
سامورايي گفت:
مسيح عليه سلام ديد عده اي ميخواهند زني زنا كار را سنگسار كنند به انها گفت از ميان شما فقط كسي ميتواند سنگي به طرف اين زن بيندازد كه خودش هيچ گناهي مرتكب نشده باشد
اين ويولتا خانم بنده خدا خودش داره ميگه بابا من كارم اشتباه بود و خودش اول از همه كامنت نويسان محترم اسمشو گذاشته خيانت
يه عده دوستان كه احتمالا يا از جماعت فرشتيگان مقرب الهي اند يا معاون اول حضرت نكير منكر همچين ميكوبندو به صلابه ميكشند كه انگار خودشان مثل 14 معصوم به مخيله پاكشان حتي فكر گناه هم راه نيافته
اي انسان ما تو را ضعيف آفريديم -قرآن كريم – ببخشيد يادم رفته كدوم آيه بود
lotus گفت:
قانون!
قانون ما خیانت پروره! والسلام!
گیتی گفت:
ویولتا…. یعنی عاشقتم ها، عاشق اون جفتک زدن ساعت 2 صبح ات تو جاده چالوس حالا با هر چی و هر کی ، من این مخ خراب را خوب می شناسم که موضوعش فرار بوده، فرار از حماقت ، نه خیانت …. عزیزم شما باید زن یک معجونی از بت من و شکسپیر عاشق و کافکا و کریستف کلمب می شدی نه اصغر …
خوب کاری کردی، از دید من اولین خیانت ، خیانت به حس و شعور و روح خود آدمه، خود خودت…وقتی بتونی به خودت خیانت کنی به همه عالم و ادم هم می تونی خیانت کنی…
بحث شیرین و چسبناک خیانت فقط در فیلد روابط زن و مرد مثل منشوری است که از هر طرف بچرخونیش نور حقیقت از اون طرف طیف های مختلفی را نشون میده…اصلا تعریف واژه خیانت و مصداق های اون در هر آدمی تک به تک فرق می کنه…
چه کسی می تونه ادعا بکنه که یک انسان توانایی ارضا تمام نیازهای عاطفی و روحی و …و …. دیگری را داره…تو با یک نفر ممکنه پیمان ببندی، پیمان همراهی، پیمان دوستی… آن پیمان بندهایی داره که قطعا باید بهش وفادار باشی، اما هر دو نفرتون باید وفادار باشید، اگر طرف مقابل به هر بندی از آن بی توجه باشه، به شکل اتومات تعهد تو هم ملغی میشه…
به نظر من که «شفاف بودن» و «روشن بودن » اولین اصل است…شفاف باش و خودت باش و هر کاری که می خوای بکن…یعنی اجازه بده تکلیف آدم روبروت با تو مشخص باشه، اون آدم این حق را داره….
امکان نداره در یک رابطه دو نفره ، کسی اون ترک و شکاف نازک اولیه را نبینه، معمولا به هزار و یک دلیل مثل حس مالکیت، مصلحت، خودخواهی…. چشم هار ا می بندن تا تبدیل به یک دره عمیق بشه…
همه ی این حرف ها ی من در صورت نبودن و نداشتن «بچه» است….که من بشدت به این مقوله حساسیت دارم و فکر می کنم اگر پای بچه ای اون وسط باشه ، کلا موضوع حکم دیگری پیدا می کنه تا زمانی که اون بچه یک انسان بالغ شده باشه…
خانم جان اگر پرت و پلا گفتم خودت ببخش، دور و ورم یک عالم آدم هست و کلی کار نکرده…چاکر آبجی…. دلم جاده چالوس می خواد الان ناجور… 🙂
نسوان گفت:
خو ب شد سر و کله ات پیدات شد گیتی، نزدیک بود سراغت رو از سام بگیرم! ایشالله قسمت بشه میریم چالوس ، رستوران آبی یا شایدم سیاه بیشه جیگر می زنیم شاید هم بعدش هم بلال بخوریم و لای دندونمون سیاه شد و وقتی خندیدیم بهش بخندیم
گیتی گفت:
هستم، هستم باهات تا آخر خطش…. پیچ و واپیچ رو رد کنیم و با کله ملنگ و مشنگ برسیم لب دریا و پاها رو بزنیم به آب…
صبح هم جای نیش پشه ها رو می خارونیم ! خیالی نیست آبجی…
sarang2010 گفت:
آخ سرم گيج رفت …!
اين اولين بار كه من اين وبلاگ رو ميخونم . تا آنجا كه حوصله داشتم كامنتژها را خواندم ولي فكر ميكنم اين داستان سر و ته ندارد مثلا اگه شوهرتون اصغره چرا باهاش ازدواج كردي ؟ وآيا هيجان دزدكي نيمه شب به جاده چالوس رفتن به لذت يك عمر زندگي با عشق و رضايت ميارزه و اين رفتار را شما براي نسلي كه خواهان دمكراسي وآزادي در كليت زندگي و بدون قيد و بند است ميخواهيد . بهتون پيشنهاد ميكنم تعريف ديگري براي خوشبختي و لذت زندگي برگزينيد .
sarang2010 گفت:
آه اين عكس چقدر مثل خودمه همين عكس كچل و بنفش را ميگويم .
عارف گفت:
برار مظلومم اصغرررر !!
چي كشيدي تو !!
عارف گفت:
با سلام خدمت sarang 2010 عزيز
چي ميگي بابا دلت خوشه !! از راه نيومد ه !!! ما 2ماهه داريم اپيزود به اپيزود داستان اين اختر و اصغر (مظلوم !!) رو دنبال ميكنيم هنوز نفهميديم چه خبره !! اين از لاست هم پيچيده تره !!
2-3 روزي تعطيله ، مثه بچه آدم بشين از اول بخون ، ميام ازت سوال ميكنم !!
هر چند خدايي سخته اينجا مطلب دنبال كني !! از بس كه مثه حموم زنونه شلوغه ! هر روز يه نفر آپ ميكنه !! گاهن 3 تاشون با هم آپ ميكنن ، رشته كلام از دست آدم در ميره !! تازه يهو اون وسط ها يه عمه اي ، خاله اي ، لله اي چيزي پيدا ميشه ، يه نقل قول هم ميكنه ، ديگه واويلا !! محشر كبرا !!
مادرت برات بميره اصغر كه اينقد مظلوم بودي !!! اي ي ي ي ي ي
p.m گفت:
من شخصا خیلی پررو هستم اما باید اعتراف کنم برای خواندن کلیه کامنت های این پست از رو رفتم!
اولا بعد از این همه مدت من نفهمیدم اینجا دادگاه خانواده است؟ بلاگه؟ اطاق تفکره؟
حالا بگذریم.
راستش من هم که جوون بودم یه همچین تجربه ای داشتم.
البته تجربه ما بر خلافت تجربه شما و جناب «ب» خیلی افلاطونی نبود و به جای جاده چالوس ساعت 2 تا 6 بیشتر زیر پتو ساعت 14 تا 15 یا زیر دوش ساعت 12 الی 13 و در صورت خوردن به پیسی ساعت 20 الی 20.30 پشت شمشادها! محدود میشد.
هیجان. استرس.خطر. عرق.به جوش امدن خون. شهوت.ترس. نگرانی. سکس با زن سن بالا. حماقت؟ بچگی؟
نمیدونم. چیزی که میدونم حرفهایی که با زبون نمناک در گوشم زده می شد و غلغلکم می داد.
عشق. عصیان. حس تاسف. همزات پنداری.
شوهر «طرف» من هم اصغر بود. دنبال کار و زندگی زود پیر شده بود و حوصله وظایف محوله در امور رختخواب رو نداشت. اونم گیتار نمی زد و نصفه های شب توی بارون بیرونش نمی برد.
اصغر اونم توجهی به مدل جدید موی همسرش نداشت و متوجه نمی شد که امروز خانم خونه علاوه بر اینکه تونیکه قرمز!!! پوشیده یک گل میخک هم گذاشته تو جیب کت شوهر عزیزش.
البته بنده هم گیتار نمیزدم و حواسم به گل میخک و تونیکه قرمز نبود. بیشتر به جریانات زیر تونیکه توجه و علاقه داشتم تا به گل میخک توی جیبم. یبشتر به نوازش زیر تونیکه فکر میکردم تا نوازش صورتم با دستهایی که هنوز هم لطافتش دیوونه ام میکنه.
اما الان بعد از سالها چیزی که برام مونده خیسی توی گوشمه و کوهی از ندامت و پشیمانی و جهنمی از ترس و نگرانی که آینده من هم اصغر است و از این سرنوشت گریزی نیست.
الان که فکر می کنم میبینم که «طرف من» با جهنمی رو به رو شده بود که خواسته یا ناخواسته به زندگی درش محکوم شده بود حالا یا توسط شرایط یا توسط خودش یا …. اون من رو مفری میدید برای خاموش کردن آتش طغیان و عصیانو من هم اونو پلی میدیدم برای گذار از مرحله پسری به مرددی و حقیقتش این بود که ما به جز «هیچی» چیزی به دست نیاورددیم. غرور پایمال شده و بدن سوء استفاه شده تنها نتیجه این رابطه بود.
من محکوم نمی کنم.هیچ کس «حق» نداره که محکوم کنه. کسی نمی دونه «تو» چه شرایطی داشتی و اصغر و «ب» چه شرایطی داشتند.
ولی این رو محکم میگم که کارت «زشت بود» کارت «علط» بود و گناهی «نابخشودنی» مرتکب شدی.
وقتی ادم به جایی رسید که ساحل آرامش رو در کسی دیگری دید همون موقع باید ارتباطش رو با زندگی سابقش قطع کنه.
شاید به نظر بیرحمانه بیاد اما عین عطوفته.
برام مهم نیست چیزی که می نویسی واقعیته یا داستان. برام مهمه که با من ارتباط برقرار میکنه. امیدوارم که سالم باشی و با نوشته هات هرزگاهی یه تلنگر به ما بزنی.
خدا بیامرزه دوستی رو که میگفت:
ساحل عشق نزدیک است. کون گشاد پارو بزن.
عبید گفت:
راستش اولش موندم چی بگم همسر من هم همینطور بود دست آخر رهایم کرد تا به فرد مورد علاقه اش برسد البته خیانتی نبود یا حداقل تماسی نبود فکر کنم برای ما این مهم باشد. از او هنوز هم متنفرم اما شاید کمرنگی خودم را وتلاشش برای دیده شدن را و زود خوابیدن را باید می دیدم. خیلی دوست داشت آخری درکش کنم و بفهم چرا می رود اما من تنها دوست داشتم بلهوسی را باور کنم.
مهدی گفت:
…
اگه اینطور که گفتی هست – که خب ظاهرا هم هست – چرا مثل بچه آدم نمی ری درخواست طلاق به سبب «عدم تمکین همسر» بدی و رسما جدا بشی؟ در این صورت مثل آب خوردن حکم طلاق صادر می شه. نگو نمی دونی!
آها . نکته اش اینکه شما با همه این اوصاف غیر انسانی همسر محترم بازم به ادامه این نمایش تلخ و رقت بار ادامه خواهید داد و ایشون رو با همه بدی هاش – لابد چون سرپناهتو خواب و خوراکتو تامین می کنه – ول نمی کنید و با آقاب «ب» هم بله!؟
«خیانت کردن به کسی که یک عمر خود را به خواب زده چقدر غیر قابل اجتناب است…» یا
لذتی که در «خیانت» است در «صداقت» نیست!؟ کدومش!؟
دو – اطمینان داری همسرت همین حس رو نسبت به شما نداره؟ چطور سعی کردی رابطه و همسرتو اصلاح کنی!؟ حتما برای نجات زندگی عاطفی ات تلاش هم کردی دیگه؟ مگه نه؟؟
به هر حال هر که و هر جا که هستی امیدوارم و از ته دل آروز می کنم مشکل تو و همسرت و آقای «ب» به طریق مشروع و مطلوبی مرتفع بشه….
فقط بیا و بگذار خطاهای هم رو توجیه نکنیم،
همانطور که بسیار متن مشابه از مردهایی است که به طریقی که ذکر کردی از همسر خود ناامید هستن و بجای حل مشکل، در محل کار و کنار خیابون و توی مترو دنبال کسی می گردند که واقعا دوست شان داشته باشد!!
احتمالا اونا هم به خودشون می گن : » خیانت به زنی که عمری خودش را به خواب زده….»
…
امیر گفت:
عشق رو در خودت و رابطه با همسرت جستجو کن و راز های زندگی رو در خودتون کشف کنید . شاید چون خودت در بیان خودت ضعف داری به بیراهه می زنی.
شک نکن
به معنویات هم توجه کن و عشق رو وارد زندگی کن.بشین با همسفرت صمیمانه صحبت کن و اینو بدون که او بدنبال تو یک بار آمده از بین هزاران مرد
پس او……………
بدرود
ارداویراف 18 ساله گفت:
اینو خوب اومدی: «من داشتم خشک می شدم و به آن قطره آب نیاز داشتم.» ولی مطمئنم که یه قطره نبوده. دمت گرم.
باردز گفت:
اي بابا ميخاي بري با يكي ديگه حال كني اينقدر فلسفه نميخواد.
مهتاب گفت:
پس این اصغر تقصیری نداشته می گفته بچه مال من نیست. می دونسته دوستش نداری.
نسوان گفت:
in ghazie baad az bardarim etefagh oftad azizam. ghablesh man kheili cholman boodam!
gackgonz@yahoo.com گفت:
سلام واقعیت خیلی ها رو نوشتی ولی من به عنوان یه مرد سکسی میگم که هیچکس برای آدم همسرش نمیشه اینو مطمئن باشید و ما مردها برای بدست اوردن زنهای دیگه خودمونو خوشرو و خوش اخلاق عاشق پیشه و مرد تمام و چیز فهم نشون میدیم و وقتی اون زن به لیست بلند بالایه افرادی که باشون خوابیدیم ……دیگه تمام بقیشو خودتون میدونید حتما . کسی اگه بحثی داشت بهم ایمیل بزنه .
امیر گفت:
من همه نظرهارو نخوندم و شاید این نظر من رو کسه دیگه ای هم گفته باشه
فقط تو یه جمله می گم.
اگر مردی هم به خاطره اینکه زنش بهش بی اعنتنایی می کنه بره با یه دختر یا زن دیگه رابطه پنهانی داشته باشه شما قبول می کنی و همین حرفارو می زنی؟!
همیشه خودتو نبین دوست من.
خیانت خیانته . این چهارچوبی هست که تو تموم فرهنگای دنیا هست . یعنی هرگونه رابطه پنهانی با مرد دیگه ای خیانت محسوب می شه.
دوستانی هم که نظر دادن که آی تو کارت اشتباه نبوده و تو باید زندگی می کردی و کارت درست بوده واقا براشون آرزو می کنم که تو چنین موقیتی قرار بگیرن.از حرفم ناراحت نشید . ولی واستون آرزو می کنم که اگر مرد هستید و طرفداری از کار این خانوم می کنید همسرتون همینکارو با شما کنه و اگر خانوم هستید امیدوارم شوهرتون با مرد دیگه ای به خاطر کمبودهایی که تو زندگی داره به صورت پنهانی رابطه برقرار کنه.
بی اخلاقی همه جا بی اخلاقیه.
و کار این خانوم بی اخلاقی و بی بند و باری محض.
اگر مشکلی وجود داره با صحبت با مشاوره و هزار راه دیگه ای که موجوده حل می شه. اگر نشد طلاق.
درسته که طلاق مذمومه.ولی خیلی وقتا بهترین راه حله .
شما می تونی جدا شی و با هرکی خواستید رابطه داشته باشی.
یکی از دوستان تو نظرات اول حرف خوبی زد . مرز بین تعهد تعهل و تجرئ و بی تعهدی کجاست؟!
وقتی پیمانی بستید باید وفادار باشید . هیچگونه توجیهی برای خیانت وجود نداره. حتی اگر همسرتون بدترین مرد دنیا باشه.
ساز زن گفت:
دمت گرم
امیر گفت:
می خواستم یه جمله بگم ولی داستان شد 🙂
هادی گفت:
من وقتی 18 سالم بود یه شهر دیگه دانشجو بودم. عاشق یکی از همکلاسیام بودم و مست عشق افلاطونی و لاسیدن های خشک و خالی و راضی به غمزه ی نگاهش. یه هم خونه ای هم داشتم که با یه زن شوهر دار 40-45 ساله دوست شده بود. البته من اول از ماجرای دوستی اونا خبر نداشتم اما میدیدم که لباسای هم خونه ایم همیشه اتو میشه، آخر هفته چند تا قابلمه غذا اومده توی یخچال و نوارای جدید اومده توی جا نواری، خونه مرتب شده، تنبون خواب هم خونه ایم شیک و مرتب شده، عطرش عوض شده و بعضی وقتا هم چشماش آرایش میشه. بعد از چند ماهی هم هم خونه ایم پنجشنبه و جمعه شبها خونه نمیومد و میگفت شاگرد خصوصی داره و به بچه های یکی از همکاراش ریاضی درس میده و چون مسافت زیاده شب نمیاد.
یکی دو ماه به همین منوال گذشت و یکروز صبح جمعه حدود ساعت 7 صبح از توی آشپزخونه صداهایی شنیدم و تازه فهمیدم که ماجرا از چه قراره. در واقع شکی که داشتم یقین شد چون همه چیز توضیح افلاطونی داشت به جز اون صداها. شاید چند روز بعد از این کشف من یه روز همون خانم اومد و زنگ در خونه رو زد و گفت چند تا قابلمه آورده. منم در رو باز کردم و اومد و نرفت. از خودش و کارش و شوهرش و بچه هاش گفت و چایی خواست و یک کم عشوه اومد و من مونده بودم که هدفش اینه که منم زیر بگیره یا اینکه رفتارش عادتن همین جوریه. بعد هم گرمش شد و مانتوش هم در اومد اما من همچنان مردد بودم. دیرش شد و رفت.
یک هفته بعد باز اومد. من توی هفته خیلی فکر کرده بودم و نتیجه گرفنه بودم که اگه باز هم بیاد و در عینی که عاشق زار و نزار هم کلاسیم بودم باهاش بخوابم و اگه دوستم هم فهمید عذر خواهی کنم بگم «شد دیگه…شما ببخش.» احتمال اینکه معشوقم (هنوز دوست دختر نشده بود) میفهمید صفر بود ولی اگر میفهمید تقصیر ها رو مینداختم گردن خودش که «اگه تو همراهی میکردی اینجور نمیشد.»
خلاصه زن شوهر دار 40-45 ساله اومد و در حالی که قلبم طوری می تپید که نزدیک بود از دهنم بیفته بیرون و از شدت هیجان صدام و دستم و پاهام میلرزید لباسش رو در آوردم. بعد که کار تمام شد احساس گناه داشت خفه ام میکرد. دوش گرفتم، غسل کردم، یه چند قطره اشک ریختم و 5-6 ساعت سرگردون توی خیابون قدم زدم و خدا خدا کردم. گفتم دیگه باهاش نمیخوابم.
اما من سه-چهار ماه باهاش رابطه داشتم و اون همزمان با هم خونه ایم هم رابطه داشت. خیلی مسایل در مورد بدن زنها رو ازش یاد گرفتم. یه بار پرسید چرا دفعه ی اول کاری نکردم. گفتم حس میکردم به دوستم خیانت میکنم که حسابی خندید. و خفن ترین چیزی که گفت این بود که که آخر هفته هایی که با هم خونه ایم قرار داره توی شام قرص خواب آور میریزه که شوهرش و بچه ها زود و عمیق بخوابن و اونا تا صبح مشغولن. اینو هم گفت که وقتی اونو آرایشش میکنه بیشتر بغل خوابی رو دوست داره.
ما بعدا جابجا شدیم و توی خونه ی جدیدمون هم میومد اما (نمیدونم چرا) با من رابطه نداشت. من هم یک شب دیر وقت زنگ زدم خونشون که به شوهرش بگم که زنش بهش خیانت میکنه و اینکه من با زنش خوابیدم. زنگ زدم. خودش گوشی رو برداشت. گفتم بهش امشب میخوام برینم تو زندگیت. قطع کرد. دوباره زنگ زدم. شوهرش برداشت. منم سیر تا پیاز کارای زنش رو و علایم روی بدنش رو گفتم. اونم تشکر کرد (!!!) و گفت میخواد حضوری من رو ببینه. گفتم شرمنده میترسم حالا خودت منو زیر بگیری. قطع کردم. باز زنگ زدم. ایندفعه خودش گوشی رو برداشت. گفت کارتو کردی؟ توی پس زمینه هم سر و صدا بود. دیگه ازش خبر نداشتم اما نه دیگه قابلمه ها پر شدن و نه لباسا اتو. منم نفهمیدم چی سرش اومد.
اما از این پشیمون نیستنم که این کار رو کردم. جدا نمیدونم چرا این کار رو کردم اما اصلا و ابدا پشیمون نیستم. فقط ناراحتم که نفهمیدم چی به سرش اومد. اما توی این ماجرا که فقط 10-11 ماه طول کشید شبکه ی «خیانتها» خیلی پیچیده شد: اون زن به شوهرش و دوست پسرش و من خیانت میکرد. من به معشوق و به هم خونه ایم و (چون اون زمان یه کم مذهبی بودم) به خدا و اعتقاداتم و بعدا به اون زنه. هم خونه ایم به من و بقیه دوست دختراش. و من در عینی که بعدا به دوستای دیگه ام هم خیانت کردم و با دوست دختر، نامزد و زنشوم خوابیدم هرگز احساس گناه یا پشیمونی اون بار اول رو نداشتم، هرگز. الان هم فکر نمیکنم اون اتفاقات نباید می افتاد، چون افتاد. به همین راحتی و هر قضاوتی رو باطل میدونم چون قضاوت متن اتفاق و روان آدم رو در نظر نمیگیره.
ساز زن گفت:
داداش اگه فکر می کنی خودت یا بقیه قصر در رفتید اشتباه واسا تا ببینی چی میشه
من 10 تا دوست داشتم که با زن شوهر دار خوابیدن…. ترکیدن….. اگه تا حالا هم چیزی نشده…بدون مکافاتت بیشتره….
امیر گفت:
ساز زن باهات موافقم.
هادی جان هیچ وقت فراموش نکن که دنیا دار مکافاته . از هر دستی بدی از هومن دست می گیری.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
ناشناس اصلی گفت:
حقیقی باشه یا تخیلی، این تکون دهنده ترین مطلبی بود که من اینجا خوندم. کثافت (ببخشید) حال و حولت رو کردی و خسته شدی یا دلتو زد یا دیگه بهت حال نداد رفتی به شوهرش گفتی؟! در عجبم آدم چفدر می تونه پست بشه؟ اصلا به تو چه مربوط بود که اینطور با زندگی یکی دیگه بازی کنی؟ بعدش هم اصلا پشیمون نشدی؟! حتی اگه بدونی تو جامعه بسته ایران ممکنه شوهره زده باشه زنه بدبخت رو کشته باشه یا بلا سرش آورده باشه؟! خیانت هزار هزار هزار بار بهتره از اینکه آدم دستش به خون یکی دیگه آغشته بشه. تو دستت خون آلوده… چطور شبها خوابت می بره؟!
ناشناس گفت:
khob az dustet mitunesti khabaresho begiri vali kheili ashghal budi ke losh dadi
هادی گفت:
من جدا اعتقادی ندارم که مکافاتی در کاره یا اگر اتفاقی در زندگی من در آینده پیش بیاد به به مکافات عمل و … ربط داشته باشه. سرنوشت اون زن یا دیگرانی که در موقعیتهای مشابه ولشون کردم هم برام مهم نیست هر چند کنجکاوم در موردشون. ممکنه حتی اون زن کشته شده باشه، متاسفانه بازم برام مهم نیست و فقط سوال پیچیده ای در مورد مرگ و زندگی و شهوت جلوم میذاره. البته ببخشیدا.
tootak گفت:
امثال شما کم نیست،اما شما از چندش بودن هم گذشتید،نمی خوام جوابتو بدم چون اصلا لیاقت یک جواب کوچیک هم نداری..
مصطفی گفت:
خیانت یعنی فرزند دروغ است. وقتی که همه چیز تمام می شود یا میل «هنوز» را فریاد میزند.
م.ر گفت:
من خیلی از کامنت ها رو خوندم. به نظرم این کار قابل بخشایش نیست. خیلی ساده است. با آن کسی که در شناسنامه همسرتان است صحبت کنید و بگید حاظر نیستید به این زندگی ادامه بدید.
قابل توجه دوست که گقته بود ساده نیست: چرا خیلی هم ساده است.
گاها شده که دیدم افرادی رو که شدیدا به خودشون قیافه حق به جانب می گیرن.
که آره اینطوری ه اونطوری. اگه همسر شما این کارو کنه چون از اخلاق شما خوشش نمیومده هم خوب بود؟ با وجدانتون جواب بدید. من یکی از طرفدار های برابری حقوقی زنان و مردانم.
کسی حق نداره با طرف مقابل چنین کاری کنه. شما دارید لایحه مزخرف خانواده رو از اون طرف میگید. اونایی هم که لایحه رو تایید کردن می گفتن حق باهاشونه.
دوستی گقته اینا حرفش قشنگه و … . فکر نمی کنید حرف هاش شما هم زیادی حرفه؟ من اصلا این موضوع رو درک نمی کنم. اگر کسی نمیتونه با کس دیگه ای زندگی کنه تمومش کنه. خیلی هم راحته. خیلی. اگه هم می خواد مزایا هر دو رو داشته باشه خیانت محض کرده. اگر نه پس باید سرف مقابل رو هم ببینید که میشه لایحه حمایت از خانواده.
یه جایی گفتم : «فهمیدم عمق مزخرف بودن اینوری ها با اونوریها یکی ه. هر دو در یک راستا حرکت می کنند. اما در جهات مخالف»
کاملا بهش معتقد شدم الان. 😉
لینک از جایی دیگر گفت:
علت اصلی بوجود اومدن این ماجرا و مقصر مردان ایرانی و زنانی هستند که با محدود کردن رابطه خود با دیگران به سمت رابطه پنهانی کشیده میشوند.
اگر انسانها در جامعه امروزی میدونستند که ما به هم صحبت از جنس مخالف احتیاج داریم ولی اون فقط و فقط و فقط تا آخرعمر یک نفر نباید باشه متوجه میشدیم که در ارتباطهای خودمون و همسرمون آزادی های بیشتری قائل بشیم در اون صورت شخص به رابطه های پنهانی با عذاب وجدان رو نمیاره.
بزمجه گفت:
من نمیفهمم چرا اسم مقاله رو گذاشتی خیانت و مکافات؟ چه خیانتی؟ از زندگی لذت بردن که خیانت نیست عزیزم. این جفنگیاتی که همهٔ مذاهب تو گوش ما پر کردهاند، به یک مشت چرت و پرت هست. خوب بگو ببینم، اگر اصغر اینکار رو میکرد خیانت بود؟ حتما میگی اره. حالا اگر این اصغر آقا میرفت صیغه میگرفت، یعنی همون کار رو میکرد اما با اجازه یک آخوند شپشو، باز هم خیانت بود؟ نه، این دفعه داشت وظیفه اسلامیش رو به جأ میاورد. مسخره هست. حدس میزنم که زیاد مذهبی نیستی اما این فقط یه مثال بود که بدونی این دوگانگی برخورد رو. خوب فکر میکنی کی بهت یاد داده که احساس گناه کنی؟ مگه نه اینکه این رو تو جامعه مسلمون تو گوشمون خوندن؟ پس بندازش کنار.
من شخصاً معتقدم که آدم تا موقعی که همسرش رو ناراحت نمیکنه، احتیاجی به احساس شرمندگی و گناه نداره. این یعنی اینکه حالت رو بکن اما اگر فکر میکنی که بفهمه ناراحت میشه، مواظب باش که نفهمه. تموم شد رفت. زندگی بیشتر از اینها ارزش داره که آدم بخواد خودش رو پابند یک سری قوانین الکی بکنه.
ناشناس اصلی گفت:
با نظرت موافق نیستم. خیانت لزوما ربطی به مذهب نداره همونطور که اونچه ویول توصیف کرده ممکنه از نظر اسلام (که تو روابط زن و مرد بیشتر روی قبل و بعد ختنه گاه تاکید داره) خیانت به حساب نیاد. خیانت از نظر انسانی و روانی کاری اشتباهه چون باعث می شه آدمها به روان خودشون و دیگران آسیب بزنند. درست همونطور که اگه یکی چاقو برداره و به بدن خودش یا دیگران زخم بزنه، اشتباهه.
کار ویول با توصیفی که کرده خیانته، همونطور که صیغه کردن اصغر آقا هم خیانته. هر دو هم کارایی اشتباه هستند (دقت کن گفتم اشتباه، نه غیر اخلاقی، چون به هر حال ارزشهای آدمها ممکنه با هم فرق داشته باشه). حرفت مثل این می مونه که بگی مشروبت رو بخور و پشت رل ماشین بشین ولی مواظب باش کسی رو نکشی یا پلیس نگیرتت. وقتی تو کار غلط اشتباه غیر مسوولانه می کنی، داری خطر می کنی و همیشه این احتمال داره بند رو آب بدی. چطور می تونی از قبل مطمئن باشی امروز اون روزی نیست که گند کارت در میاد و همسرت ناراحت می شه؟ اتفاقا دقیقا به نظر من این کارها و این دید اشتباهه، چون زندگی بیشتر از اینها ارزش داره…
بزمجه گفت:
ناشناس اصلی جان، نمیخوام این بحث رو زیاد کش بدم اما اگر همون مثال خودت رو نگاه کنی، آیا تو کسی رو ببینی که مشروب میخوره و رانندگی میکنه میگی داره خیانت میکنه؟ من هم مثل تو نه با رانندگی در حال مستی موافقم و نه با رابطه داشتن با یک شخص سوم وقتی که آدم خودش با یک نفر هست. اما، من هیچوقت کسی رو محکوم نمیکنم که چرا رابطه داشته. این رو خیانت هم نمیدونم.
ناشناس گفت:
[audio src="http://www.rezayazdani.ir/shomal.mp3" /]
ترانه جاده چالوس حاشو ببر 🙂
نسوان گفت:
مرسی عزیزم خیلی دوستش داشتم، باهاش گریه کردم…مرسی
ناشناس گفت:
khahesh 🙂
opposite of harmony گفت:
واژه هات اونقدرها دقیق انتخاب نشده اند….عصیان با پنهان کاری لذت خیلی تفاوت دارد….دزدکی رفتن و خزیدن دم صبح بیشتر از جنس ترسویی ست تا عصیان!
ضمن اینکه گرچه طاهرا می شود آدمهای رابطه ای را که مورد بی مهری و بی وجهی طرف دیگر هستند را فهمید ولی حفظ آن رابطه ی کجدارو مریز و بیمارگونه را اگر هم بتوانم نمی خواهم که هیچ وقت درک کنم….این روزها شده مد و اپیدمی! زخم بدی از این آدمهای دچار اپیدمی بر و جودم خراش داده شد!
opposite of harmony گفت:
این پست منو واکنشی کرد نه به خاطر اصغر خوابآلویی که ظرافت های رابطه و عشق و اینها حالی اش نمی شود یا اگر هم میشود دیگر این رابطه چنگی به دلش نمیزند….بلکه به خاطر آن آدم 18 ساله که باز هم نه به خاطر سنش که به خاطر موقعیتش که اگر دلش بخواهد فراتر از یه رابطه پنهانی با نویسنده ی این داستان پیش برود چه باید بکند؟ روزی آدمی به من میگفت که اخلاق مال آدمهای ضعیفه….از قول نیچه بدبخت این حرفو می زد که همیشه وارونه تعبیر میشه ….می دونی چرا اینو می گفت؟ چون فک می کرد به علت متاهل بودنش باهاش دوست نمیشم…درست هم فکر میکرد بهش علاقهمند شده بودم اما وقتی تونستم باهاش رابطه بگیرم که کاملا به صحت این حرفش که هیچ تعلق خاطری به همسرش نداره و دلش جدایی میخواهد و اگر مهری هم عست به خاطر عادت زناشوی و زیر سقف ماندن بینشان وجود دادرد ظاهرا پی بردم ،توانستم به دلدادگی ام مجال بروز بدم….دقیقا حرف نیچه درست بود اون آدم ضعیف بود چون توان کندن از زندگی غیردلخواهشو نداشت….بلد نبود حرکت کنه…کاملا باید برای آدمهایی که بلد نیستند خودانگیختگی را تعیین تکلیف کرد و همان بهتر که خرافه هایی چون دین و مذهب براینها حکمرانی کند!آدمهای ضعیف را چه به نافرمانی از اخلاق های تعیین شده ی عرفی و شرعی؟
marmarin گفت:
خوب اخرش چی شد؟ جدا شد؟
mohajeratbecanada گفت:
زندگی انقدر ها هم پیچیده نیست…
دوست داشتن…آزاد…
خیانت…آزاد…
دل خوشی…آزاد…
و گلدان…آزاد…
چرا که نه؟
مهرداد گفت:
بذار داستانو با جزئیات بیشتر برای شما تعریف کنم.شما شخصیت مهر طلب دارید و چون شوهر گرام توانایی اغنای این شخصیت را نداشته به راحتی به اون خیانت کردید.یعنی اون شخص سوم احتمالاً این میل شما رو کاملا اغنا می کرده.
اما یه بد بختی این وسط وجود داره و اون اینه که بر خلاف تصور شما ، رفتار خوب و دوستی صمیمانه ی این شخص پایدار و دائمی نیست و اون به راحتی شما رو ترک می کنه و اینجاست که شما باز هم باید به دنبال فرد دیگری باشید و ازش محبت گدایی کنید. این رو هم در نظر داشته باشید که در شروع یک رابطه معمولاً به علت عدم شناخت کامل ، شخص مقابل ناشناخته و جذاب می نماید اما با گذشت زمان که انگیزه ها معلوم و رفتار ها تکراری می شود این جذابیت کم می شود ولی در عوض رایطه عمیق تر می شود (اگر پایدار بماند) یعنی هر طرف بیشتر حاضر به از خود گذشتگی برای هم هستند.مثلاً فرض کنید که شما دچار یک بیماری شدید ونیاز به پول دارید.فکر می کنید شوهرتان بیشتر برای شما فدا کاری می کرد یا آقای «ب»؟؟
از نوشته هاتون به نظر مایاد که شخصیت ضد دینی دارید ولی این رو هم بدونید که تشکیل خانواده و تعهد به یک شریک که بعد ها در ادیان کمابیش نهادینه شده و وارد فرهنگ ها شده یک نیاز همه انسان هاست.همه ی ما حاضریم تا پای شریکمون بایستسم و از افراد مناسب تر بگذریم و در عوض این تضمین رو داشته باشیم که اون هم مارو ترک نکنه (البته بعضی وقت ها این اتفاق می افته ولی احتمال رو در نظر بگیرید) چند وقت پیش یه مقاله می خوندم که توش نوشته بود اگر خانمی از یه حدی س ک سی تر باشه ، قدرت کمتری تو تشکیل یه رابطه پایدار با شریکش داره علتش هم اینه که اون طرف این تضمینرو نداره پس تعهدی هم نداره.البته این رو هم گفته بود که اگه از حدی هم کمتر س ک سی باشه احتمال کمتری تو برقراری یه رابطه داره.
اما آخر ماجرا: شما با هرکی که رابطه برقرار کنید اون فرد به علت همین پیشینه ی شما کمتر به شما پایبند می ماند و اگر فرد بهتری پیدا شود به راحتی شما رو ترک می کنه و شما رو باز هم تشنه تر می کند شما حتی با خانوم های شوهر دار دیگه هم تو جامعه ی ایران نموتونید دوست شید چون اونا ته ذهنشون می ترسن که شوهر اونا رو هم بقاپید . شما به نقطه ای می رسید که از ترس جدایی ترجیح می دید دیگه رابطه ای برقرار نکنید با اینکه بهش خیلی نیاز دارید و این اول بدبختیه ، شما حتی افیونی به اسم دین هم ندارید که شما رو آروم کنه و پر از تضاد می شید چرا که همین توجیحات شما در مورد کسانی که شما رو بعد از یه مدت ترک میکنند هم صدق می کند.تازه! شما با گذشت زمان جذابیت جنسی خودتون رو هم از دست می دید و این مسیر غیر قابل بازگشته.البته می تونید هر از چند گاهی به دین و فرهنگ جامعه انتقاد کنید و خودتون رو در ناخودآگاه خودتون روشنفکر و هنجار شکن تصور کنید اگر چه در نوشته هاتون سعی می کنید این رو با ظرافت نشون بدید که خودبینی تلقی نشه ، یا می تونید مثال های فراوان این اتفاق رو تو جا های مختلف دنیا بیارید و خلاصه خودتون رو تو عصبانیت نگه دارید تا از این تضاد ایدئولوژیک فرار کنید ولی این هم راه حل نیست.
بیاد داشته با شید ما آزادیم که رابطه برقرار کنیم ، جدا بشیم ، خیانت کنیم ، دروغ بگیم اما سوال اصلی اینه که کدوم رفتار به نفع ماست؟
roya گفت:
gahi oghat negat nemikonan behet ab nemidan joloye noorekhorshid nemizaranet behet bi mahali mikonan ama to nemitooni naddidashoon begiri hata agaram kasi peyda beshe ke in kararo bokone bazam jazbesh nemishi chon nemitooni barat sakhte ba hameye in chiza barat kheyli azize
darde mani ke delam tak bodie va hich kas ghadresho nemidoone
hichkas
دیاکو گفت:
من دقیقا مشابه این داستان رو تو زندگیم دارم و رازیم از اینکه یه ادم رو به زندگی بر گردوندم و جالب اینکه ما هم سر گلدون با هم اشنا شدیم
خودم گفت:
خیانت توجیه پذیر نیست !
می توانستی از اصغر جدا بشی و با اون یکی یا هر کی باشی، اما این کار رو نکردی و به جاش این حرکت غیرانسانی ات رو توی زرورق ادبیات و روشنفکری پیچوندی ! می توانستی وقتی احساس کردی حرف مشترک نداری از اون جدا شی، می توانستی وقتی دیدی داره رابطه ای جدید شکل می گیره از اولی جدا شی، اما این کار رو نکردی و دقیقا اشتباه همینجاست.
khaanande گفت:
@khodam: halt die klappe bitte, yani shoma behtare harf nazanid.
مسـیـح گفت:
میدونی اگه یک بار خودت رو بذاری جای دیگری
چی میشه؟؟؟
آخرش حس میکنی که کسی نیست جای شما. داستان همینه. گاهی آدم دوس داره اصغر باشه. گاهی ب باشه. همیشه کسانی که بهشون خیانت میشه، حالا سوای اینکه چقدر مقصر هستند، ابله نیستند. خاموشیشون نشونه ی ندیدن و ندونستنشون نیست. مرد جماعت جنسش اینه. میبینه داره بهش خیانت میشه اما ساکت میشه. چون مردی که نتونسته همسر/دوست دختر/نامزد/… ش رو پیش خودش راضی نگه داره، یعنی نمیخوادش. چون اگر میخواست، راضی نگه میداشت. اما حالا نمیخواد و میشه چی؟ اجازه میده بهش خیانت بشه. میبینه و ساکت میشه تا بعدا خودش رو توجیه کنه که فلانی به من خیانت کرد و دلش رو راضی به نخواستن بکنه. نخواستنی که اگر در کنارش خواستنی هم وجود داشته باشه، حجمش بزرگتره از خواستن. بعدم بلند میشن کوفه و کربلا رو یکی میکنن که خانوم! به ما خیانت کرد. نامردی کرد. فلان کرد. بهمان کرد. گذاشت و رفت. بگذریم که اکثریت قریب به اتفاق این مردها در هوس تجربه ی مونث های بیشتری هستند و بعد از چندین سال متوجه می شوند که گه زیادی مصرف نموده اند، اما این را هم بگویم که اسم رفتن اون خانوم با یه اقای دیگه رو خیانت نذارید. خیانت بزرگ همون به خواب رفتنای مرد اولیست. همان بی توجهی هاست. همان سکوت کردن و دور دور راه رفتن هاست. خانم بیچاره؛ با همه چیز میسازد و سکوت می کند. حتی کم توجهی و بی مهری. ام وقتی ببیند احساسش بی جواب و شعورش به بازی گرفته شده، می رود جایی که نشان دهد احساسات با ارزشش چگونه خواهان دارد و چطور میتواند خرجش کند. اسم این رفتن، خیانت نیست. جبران اشتباه گذشته است.
قابل ذکر است که بنده خودم یک «آقا» هستم. و همین طور ذکر مینماییم که در نگاه فوق، احساسات هر مرد و زنی ارزشمند و گرانمایه است. میخواهد از هر طبقه ای که باشد. جای درست خرج کردنش مهم است.
نتیجه ی آخر اینکه اول خودتان را درمان کنید بعد هر انگی را نثار دختران معصوم این سرزمین کنید. که ان خیابانی های بی ارزشش را هم من و توی بی ارزش، خودمان اینگونه بار آورده ایم. خودمان بدتر از نها بوده ایم که چنین شده است. دل آدم می گیرد به خدا. کجا رفته است شعور نداشته ی بعضی ها؟
پویان گفت:
جدا شدن از رابطه قبلی امری ابتدایی است در صورتی که این رابطه و ترک ان برای دو طرف مساوی باشد در شرایطی که قوانین به نفع طرف مذکر باشد حتی همخوابگی با دیگری هم خیانت محسوب نمیشود مشروط به آنکه تبدیل به -از هر باغ گلی چیدن ) نشود
hamid گفت:
حالا نفهمیدم این داستان بود خانمی یا واقعیت؟
نمیدونم چرا همه ماها انواع خیانت رو باید در زندگی هامون تجربه کنیم!!!!!!!
داوود بی غم گفت:
سلام به همه.
کاری با این داستان ندارم فقط میخوام بگم:
حاج رضا دمت گرم. خیلی با صفایی. از همه بهتر نظر دادی.
امید وارم همیشه تو زندگیت موفق باشی.
یا علی.
جکیل گفت:
ویولتای عزیز من مدت کوتاهیه که با وبلاگ شما اشنا شدم-نوشته هاتو که می خوندم فکر می کردم یه داستانه که خیلی قشنگ نوشته شده
ولی الان که نظرها رو خوندم می بینم واقعیه- اره؟؟؟؟؟؟؟
این همون اصغریه که یه نوشته هم راجع به بچه و سقط جنین راجبش نوشتی؟؟؟
نسوان گفت:
جکیل جان داستان ها واقعی است. حتی اگر تخیلی باشد! اما کاش من انقدر قدرت تخیلم بالا بود. متاسفانه اینهایی که اینجا نوشته شده اتفاق افتاده است
جکیل گفت:
ویولتای عزیز اون داستان زخم رو که قبلا خوندم خیلی ناراحتم کرد ولی فقط به خودم دلداری دادم که واقعی نیست و حالا یه بار دیگه خوندمش-خیلی دلم گرفت-خیلی صبور بودی
کلا ادم بعد از این جریانات دچار یه حس بی تفاوتی میشه نسبت به همه چیز و همه کس
در مورد بحث خیانت-تنها چیزی که تو این دنیا یاد گرفتم اینه که هیچوقت راجع به کسی قضاوت نکنیم و راجع به موضوعی حکم قطعی صادر نکنیم
همه ما راه حلهای منطقی مثل جدا شدن رو می دونیم ولی ایا اگه خودمون تو همین شرایط باشیم مثل هم عمل میکنیم و همه منطقی هستیم؟؟
من این موضوع رو تایید نمیکنم و کلا شاید در این شرایط رفتار دیگه ای داشتم ولی خوب اصلا با حرف کسایی که تو رو محکوم می کنن موافق نیستم-
نباید همدیگه رو قضاوت کنیم
برم بقیه پستایی که راجع به اصغر نوشتی پیدا کنم بخونم
رپب گفت:
خیانت ؛خیانت است و هیچگونه توجیهی ندارد . ولی باید وضعیت فرهنگی جامعه را نیز در نظر گرفت .زن بعد از طلاق اگر درآمدی نداشته باشد باید سرگردان خیابانها شود . ولی به نظر من گدائی بهتر از خیانت است بهترین کار این است که اگر از همسرت خوشت نیامد از او جدا شوی