یادش به خیر، قدیم تر ها مدام از معجزه ای به نام عشق می گفتند. عاشق بودن نشان اهل خدا بود و شفا دهنده ی درد ها و بیماریها و تنهایی ها بود. ما متعلق به نسلی بودیم که باور داشت عشق وجود دارد و می توان آن را یافت و از آن احمقانه تر آنکه با آن خوشبخت شد. می خواهید باور کنید می خواهید نکنید هنوز یکی از بزرگ ترین افسوس های من این است که هرگز عاشق نشدم.ظاهرا در این چند ساله مردم زیادی مثل من نتوانستند عاشق شوند وبه این نتیجه رسیدند که عشق یک جور حماقت زودگذر است ، خیلی ها فکر می کنند که بازی هورمونهاست و یا می گویند که اصلا چنین چیزی وجود خارجی ندارد. به هرحال شخصا من خودم یک نفر را هم ندیدم که عاشق باشد و یا این حال را برای مدت زیادی حفظ کند . آنچه تجربه ی من از عشق بود بیشتر یک جور وابستگی و چسبندگی احساسی در آدمها بود که به سرعت تبدیل به نفرت و انزجار یا در بهترین حالت بی تفاوتی می شود. علی ایحالن با سقوط امپراتوری عشق مفهوم جدیدی وارد زندگی ها شد و آن سکس بود.
این روزها به جای مدح و ثتای عشق هرجا که می روی حرف از سکس است و سکس در اشکال مختلف از پستان های سیلیکونی تا شکم شش پک در چشم مردم فرو می رود . پیام تمام تبلیغ ها و تصویرهایی که می بینیم این است که هر چه سکسی تر باشی بهتر است. حالا به جای تبلیغ عشق متن هایی دست به دست می شود که در آن اندر مزایای بی شمار سکس صحبت می شود که مانند صدقه هفتاد بلا را دفع می کند و برای باد فتق و بواسیر و قولنج گرفته تا آکله شتری و سیاه سرفه نافع و سودمند است.هر روز دانشمندان کشفیات می کنند که سکس اول وقت چه توابها دارد و سبب طول عمر شده و منافذ پوست و سایر نقاط بدن را باز می کند و از ورزش صبحگاهی برای روح و جسم سودمند تر است و الخ و الخ.
سکس حداقل به شدت ملموس و قابل دسترس به نظر می آید وبر خلاف عشق اصلا انتزاعی نیست. نکته این جاست که سکس هم آنقدر که به نظر می رسد آسان نیست. هر قفلی به هر کلیدی نمی خورد. هر دو بدنی با هم چفت و جور نمی شوند، زمانها با هم نمی خواند ؛ سلیقه ها متفاوت است و چون عشقی در کار نیست نوازش ها کمتر و کمتر می شود. هوس باشد که به سرعت به خاکستر می نشیند و اگر صرفا خود سکس هدف باشد و تمام این احتمالات هم جور در بیاید و آن کلید به قفل بخورد چون مفهومی پشت آن در نیست وقتی که در باز شد جز دلزدگی چیزی نمی ماند. این می شود که می گویند مرد بعد از آنکه ارضا شد تا چند دقیقه اصلا دلش زن را نمی خواهد. دلیلش این است که از اولش هم نمی خواسته تنها شهوت جلوی چشمهایش را گرفته بوده و حالا آن پرده کنار رفته است. این قضیه ربطی هم به مرد و زن ندارد. باور بفرمایید زنها هم می توانند دچارش شوند.
سکس یکی از عجیب ترین چیزهای زندگی است. سکس تنها نیازی است که انجام ندادنش باعث مرگ نمی شود اما انقدر ضروری است که تمام فکر را به خود منحرف می کند . سکس تبدیل خیلی از حس هاست. حس غم و خشم و شادی و حتی اضطراب می تواند پشت سکس قایم شده باشد. آنچیزی که ما می خواهیم خیلی وقت ها خود سکس نیست. هیچ چیز به اندازه ی سکس نمی تواند حواس ما را پرت کند. گاهی فکر می کنم این همه توجه به سکس به خاطر این است که ما شاد نیستیم. زندگی از مفاهیم دیگرش مثل انسانیت و محبت و عشق خالی شده است و سکس به تنهایی دارد بار خیلی از چیزهایی که ما گم کرده ایم را می کشد. فکر می کنم هرچه جامعه ای نا شاد تر باشد توجه به سکس در آن بیشتر است. به نظر من هیچ جا به اندازه ی ایران سکس محور نیست. با آنکه در ظاهر همه در حجابند اما نگاهها بر روی انحناها بازی می کند و همه همدیگر را به چشم اشیا سکسی نگاه می کنند. انگار سکس تنها دریچه ای از زندگی است که روی این جماعت باز مانده است. همه می خواهند با آن فراموش کنند ، این می شود که همه ی مکانها و زمانها از توی تاکسی تا مطب دکتر یا اتوبان ها محل چشم چرانی می شود و چند روز است که پر بازدید کننده ترین وبلاگ ورد پرس می شود : داستان سکسی
پی نوشت :تا کور شود هر آنکه نتواند دید ، باور کنید ما بخیل نیستیم اما توی این هاگیر واگیر این ماجرا به نظر شما یعنی چه؟
امام گفت:
من نمی فهمم چه اصراریه تمایل جامعه ایران به سکس رو پشت چیزهای زیبا و خوش بو مثل انسانیت و بشریت قایم کنیم؟ اگر با خودمان رو راست باشیم می بینیم که این که این جامعه واقعا فقط همان سکس را میخواهد. انسانیت و محبت و این ها هم همه کشک است. کسی در این مملکت نمی فهمد انسانیت چیست و از اول هم نمی فهمیده. بعد حالا بیاید آن را بخواهد و چون به دستش نیاورد سرحورده شود و بعد به جایش سکس بحواهد؟؟
ما آدم های منحط و درب داغونی هستیم. خودمون رو پشت عذر های احمقانه قایم نکنیم و در یک جهت شادی را قرار ندهیم و یک جهت سکس. اگر آدم منحط نباشد و سالم باشد سکس و شادی هر دو در یک جهت و کنار هم قرار می گیرند.
در ضمن من پست هایی که از آن موضوع آن سررشته دارید (مثل این) را ترجیح می دهم.
بابک گفت:
شاید یکی متخلخلی(متخصصی) از در اومد گفت مردها هورمون تستسترون دارند و دست خودشان نیست و دو تا اصطلاح علمی و چند تا مجله مدیسین رو هم ضمیمه حرفهاش کرد. دو تا فحش علمی هم نثار صاحبان وبلاگ کرد. اونوقت چی؟
ما به عنوان انسان، باید به دیگران اجازه بدیم احساسشون رو بیان کنند. به بازی «گیرت آوردم فلان فلان شده!» علاقه نشون ندیم، و در مورد دیگران قضاوت نکنیم، هم خودمون آرامش خواهیم داشت و هم می تونیم دیگران رو دوست داشته باشیم. کمی سخته ولی ممکنه!
ويلسون خان گفت:
منم ك اومدم تو داشبورد وبلاگم تعجب كردم.فك ميكردم ديگه زمانش گذشته ك مردم برن داستاناى سكسى تخيلى رو بخونن!اما گويا هنوزم هستند..
ARASH گفت:
مثل همیشه خوب نوشتی،منم مثل همه اون مردها معتادم به اون،اما من عاشق شدم،عاشق واقعی
نمی خوای از این سبک تلخ بیرون بیای و از خاطرات خوب و خوشحالت برامون بگی؟
بابا دلمون ترکید هر وقت اومدیم اینجا حرف از انتقاد و غم و تنهائی و بی معرفتی و ….بود
باران گفت:
در اینکه مردم ایران سکس محورند شکی نیست اما سکس محوری در تمام مردم دنیا هست اما کم و زیاد داره
اما ملت ایران بدلیل وجود برادران عرزشی که خودشان خدای سکس اند اما آنرا برای مردم ناجایز می خوانند یک جور کمبود شدید ویتامین سکس دارند اینست که در کوچه و خیابان اداره و مدرسه بدنبال اثراتی از سکس اند.
گوقمان گفت:
اصغر آقای مام بعد از اینکه خرشون از پل رد شد
دایم میفرمودن که بدبخت عشق دروغه و از روز اولم گولت زدن این حرفا رو کردن تو مخت و ….
منم کم کم سعی کردم باور کنم که دروغه و همش به قول تو سکسه و از این حرفا
ولی بعضی وقتا که میبینی فقط دلت یه شونه میخواد که سرتو بذاری روش یا دلت فقط یه بغل میخواد که تو رو بگیره تو خودشو کاری هم نکنه فقط باشه یا تو برای کسی مهم باشی دیگه نمیتونی بگی سکسه این نیازه.نیاز به فرآیندی غیر از سکس. حالا هر اسمی میشه روش گذاشت عشق یا هر اسم دیگه ای ولی نمیشه گفت دروغه.
اما در جامعه ای که اساس دینش برپایه ی سکس باشه انتظاری جز اینی که هست نمیشه داشت.
بابک گفت:
» بعضی وقتا که میبینی فقط دلت یه شونه میخواد که سرتو بذاری روش یا دلت فقط یه بغل میخواد که تو رو بگیره تو خودشو کاری هم نکنه فقط باشه »
و چه لذت بخش میشه زندگی اگر در همان لحظه سرخوشی متوقف بشه!
گوقمان گفت:
شديد موافقم
گیتی گفت:
سلام بر اصحاب اندرونی، نسوان
عزیز جان، نمی دونم چه حکمتی است که هر وقت ما آمدیم منزل شما مواجه شدیم با یکی از
مقدسین بازدیدکننده که انگشت اشاره شون کرم های پارتیشن خاکستری مغز ما را به جنبش و وول و تحرک بیجا وادار کرد ، تقدیر که میگن همینه وا :)…( پارتیشن های دیگر کرم ندارد لطفا سوال نفرمایید)
اما در راستای تبدیل نکردن چهاردیواری شما به بازار شام ، فعلا زبان در کام می گیریم، اما قول نمی دم ، مگه اینکه آی ی ی ی یکی بیاد جلوی منو بگیره !!
در مورد هاگیر واگیر و ماجرا و اشاره کوچک شما عرض کنم به خدمتتون، داستان آسیاب به نوبت شنیدی آبجی…اون، همون !
پی نوشت: آقای امام سلام عرض شد 🙂
هما گفت:
رسیدن بخیر پس میگفتن شما هم مثل ویولتا به سفر رفتید اخه ویول وقتی چند روز مطلب نمی نویسه یعنی یا سفره یا با سیمین تنی در بر……
سارا گفت:
شما بالواقع چشمانتان چند صد متر بالاتر از سرتان است و قلمتان انگار در عسل می زنید و می نویسید. یک جور سبکی و گیرایی خاصی دارد سهل ممتنع است .
اَتْشون گفت:
لابد سکس یکم شیبه اعتیاده. اگه نیاز های روانیت بدون مواد برطرف بشه… و وقتی معتاد شدی هی باید پیشروی کنی.
بابک گفت:
{ بعد از کمی نگاه چپ چپ به متن و کامنت ها}
من با تجربه کم خودم به این نتیجه رسیدم که سکس فقط یک تکه از کل پازل زندگی است ! از تکه های مهمتری چون: دوست داشتن، تعهد و داشتن تفاهم در هرسه مورد نام برد. اگر یک زندگی درست و زیبا و پایدار بخواهیم داشته باشیم باید همه تکه ها رو در کنار هم داشته باشیم. و درست بچینیم.(تفاهم داشته باشیم) اگر فقط سکس رو بزرگ کنم و فرو کنم توی پازل زندگیم یا فقط تعهد یا فقط دوست داشتن به تنهایی، دوام و پایداری ندارد. {بابک استرنبرگ اینا} در نهایت باید به پازل چیده شده خودم علاقه داشته باشم
برای دوست داشتن و شاد بودن نیاز به فلسفه بافی نداریم. با عرض پوزش اگر فلسفه هم نیاز داشته باشه همانا دایورت کردن فلسفه نفرت و غم و غصه بر تخم خودمان می باشد. به نظر من آدمهایی که فقط برای سکس برای رابطه و ازدواج پیش قدم می شوند، موجودات مفلوکی هستند که شاید قرن ها زمان بخواهد تا کمی بزرگ بشوند. موجودات کوچک و باری به هر جهت!
حالم بهم می خوره از فرو رفتن در آغوش کسی که دوستش ندارم. استمنا را ترجیح میدم.
بابک گفت:
اشتباهات فاحش نگارشی رو بخاطر خستگی و گرما زدگی بر من ببخشید
ناشناس اصلی گفت:
ببخش، ولی باور نمی کنم حرفتو که هرگز عاشق نشدی. شاید داری عاشق شدن رو با عاشق موندن قاطی می کنی… عشق هست، همه جا هم هست، خیلی وقتها هم بعد از مدتی می خشکه، ولی این دلیل نمی شه نتیجه بگیری که عشق واقعی وجود نداره. مثل این می مونه که زندگی رو زیر سوال ببری، چون می دونی که سرانجام هر زندگی، مرگه. چه اهمیتی داره که عشق فقط یه بازی هورمونی باشه یا یه توهم ذهنی، و بعد از مدتی هم نقصان بگیره؟ مهم اینه که یه آدم وقتی واقعا عاشقه (واقعا عاشقه، نه فقط دچار یه جاذبهء جنسی یا infatuation)، آدم بهتری برای خودش و دیگران می شه و بهترین لحظات زندگیش رو تجربه می کنه… ماها، بهترین «خودمون» رو وقتی نشون می دیم که عاشقیم، و هرچی از عشق دور تر و دورتر میشیم، سرد تر و تلخ تر و سیاه تر می شیم.
Sam گفت:
I strongly believe
Love with Sex is the best blessing of the God, nothing is like that in the word
Sex without Love is just like peeing. u enjoy but not satisfy
and
Love without sex is a regret forever
نسوان گفت:
Sam I utterly and totally agree with u, but I never felt like taking a pee when I was having sex … 😉
Sam گفت:
How do u pee? If u could do it when standing & could aim, u do feel like that
Sam گفت:
By the way Nesvan
U said that u have never felt in love, it means u never tast Love and sex together
So how do u agree with me
Afsaneh گفت:
نسوان عزیز با درج ماخذ برای دوستان در ایران فرستادم.
نسوان گفت:
فدات عزیزم
ناتالی گفت:
وقتی میخوندم هی به سردر وبلاگتون نگاه میکردم و سعی میکردم تصور کنم این تصویر پورنوگرافی نیست مثلاً اروتیکه یا مفهومی غیر از جذب مشتری داره ،بعد که وبلاگتونو تورق کردم به این نتیجه رسیدم وبلاگی که گوی سبقتو از شما ربوده حتماً مخاطبشو خوبتر هدف قرار داده مثل وبلاگ آهستان که زمانی که فعال بود همش اول میشدونصف کامنتهاش توسط مهدی از ابهر پر میشد.
تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
نسوان گفت:
بابا دستت درد نکنه اولش که میگی پورنو به این عکس! دوم هم که ما رو قاطی ساندیس خورها کردی…دمت گرم
هما گفت:
گفته اید:
* آنچه تجربه ی من از عشق بود بیشتر یک جور وابستگی و چسبندگی احساسی در آدمها بود که به سرعت تبدیل به نفرت و انزجار یا در بهترین حالت بی تفاوتی می شود.*
بنظر من اینگونه برداشتی از عشق بشدت نادرست و بی پایه است در این دیدگاه تکلیف عشق به فرزند یا پدر و مادر یا عشق به هم نوع چگونه توجیح میشود؟؟ در این نوع نگاه که عشق به سکس تعبیر میشود جای اینگونه علایق کجاست؟ مثلا رابطه شما با همسر یا دوستان می تواند بجای عاشقانه دوستانه باشد اما در عشق مادر به فرزند را که ورای دوست داشتن است را چه می نامید؟؟ درست است که نباید به هر رابطه زن و مردی نام عشق گذاشت اما اینگونه هم نیست که ان را به کل نفی کرد اصولا نمی دانم شما چرا در هر مسله ای چه سیاست باشد چه نگاه به مردان جامعه و چه عشق و… اینقدر مطلق و یک طرفه و محکم نظر میدهید و نسخه می پیچید؟؟ در حالی که در هیچ مسله ای مخصوصا در حوزه جامعه شناسی نمی توان اینقدر صریح حکم صادر کرد چون شما عشق را تجربه نکرده اید یا اینکه انرا ندیده اید نمی توان گفت که نیست نه برادر هست اما کمتر … اصولا در چنین جامعه ای که ما دران زیست میکنیم جای خیلی از مفاهیم خالی است… ما ازادی نداریم اما نمی توان گفت پس چون ما نداریم پس ازادی وجود خارجی در هیچ جا ندارد لولتیای عزیز من نمی دانم شما در چه سنی هستید اما این نوع یکسویه نگریستن به اطراف نگاه ناقص و نوجوانانه است و نمی توان با این نوع نگاه مطلق به اطراف برنامه جامعی برای مسایل ریخت به مسایل اینگونه یک بعدی نگریستن جالب نیست پاینده باشید
هما گفت:
در ضمن چرا بخش نظرات این مطلب فیلتره؟؟؟؟(بخاطر کلمه سکس؟؟؟) یا این پیش در امد فیلتر دوباره وبلاگه؟؟؟(انشا الله) البته فقط نظرات این مطلب فیلتره بقیه جاها ازاده البته نوشته یا الله بگین نا محرم سر لخت نباشه دینش به بای بره
نسوان گفت:
هما جان خواهر! خوبه نوشتم که » من هرچی دیدم اینجوری بوده» عمومیتی نداره ولی خوب بابا من ندیدم چی کار کنم؟
Sam گفت:
Eshge madar be farzand, be nazare man, dar hame cheez estesnas.va oun bekhatere farge bozorgee ke ein eshge ba eshghaye dige dare. oun farge eine ke tanha ein eshge ke mitone yek tarafe bashe va yek tarafe bagee bemoneh.
dar hame eshgha dir ya zood, kam ya ziad, asheg az mashough entezare jobran dare. tanha eshge madar o farzandye ke mitone ta akhar yak tarafe az madar be farzand bagee bemone.
omidvaram moshkele rotobate hava o nam keshedan ta hady hal shodeh bashe
کالیفرنیا گفت:
عشق کار دختر 25 ساله و مرد 30 ساله نیست. عشق کار آدمی که خودش را نیمشناسه نیست. آخه کدام آدم 25 -30 ساله خودش را درست شناخته؟ عشق کار آدم میان مایه نسیت.عشق یک رابطه بیمارگونه نیست.عشق خرید وفروش نیست. عشق برای ادامه نسل نیست.عشق کار آدم مهربان و عمیق و پیچیده است – خصوصیاتی که صدها صفت خوب دیگر را موجب میشه.بهترین رابطه ای که بین ایرانیان هم سن خودم در امریکا دیدم _ که البته در من احساس بیزاری ایجاد میکنه- این است که مرد 25-30 ساله با یک دختر 20-25 ساله که هم دین اش است و مطابق میل مامانش است و دختر بع بعی یا در مجموع بی خطری است ازدواج کرده. اگر مردک کمی مذهبی یا سنتی باشه معمولا خنگ است و از پیچیدگی روابط زن و مردی خبری نداره و خیال میکنه دختره از اسمان افتاده. اگر هم مذهبی نیست و تجربیات وسیع قبلی داره همیشه این ور و ان ور اقلا لاس خشک میزنه و اگر زن پیچیده ای را ببینه وچودش یه تکان شدید میخوره. تازه بیشتر اینها وقتی به 50 سالگی نزدیک میشن به درد دلشان که گوش میدی میفهمی از اینکه در زندگیشان عشقی نبوده و کلیشه وار عمل کردن چقدر پشیمان هستن. انهایی هم که پشیمان نیستن که ول معطلن یا اینکه خودشان را به نفهمی میزنن.
Mohammad گفت:
مشکل نسل ما اعتقاد به معجزهی عشق نیست، جدا دونستن عشق و سکس و نگاه به سکس به عنوان یک چیز پست و زمینیه در مقابل عشق که آسمانیه و مقدس. همین تفکر به شدت تو این پست تو احساس میشه.
نسوان گفت:
عزیزم عشق و سکس دو تا چیز جداست… میگی نه؟ یک بار بشین حساب کن ببین با چند نفر تو رختخواب رفتی و چند تاشون را واقعا دوست داشتی..بعد می بینی که این با اون فرق دارد. البته عشق می تونه با سکس پیوند بخوره ولی گاهی هم نمی خوره!
ALI گفت:
من آدمهاي عاشق همديگه ديده ام
احمد شاملو و آيدا
و چندتاي ديگه در دور و بر خودم
فلسفه بافي هم نمي خواد نگاهاشون داد مي زنه
كافيه بخواي ببينيشون
گیتی گفت:
لولیتا جان
عشق طبق تجربه من (البته بعد از گذراندن همان دوره جهالت چسبندگی)…یعنی درک عمیق از سوژه موردنظر(کاستی ها و دارندگی ها)…حالا این سوژه هر چیزی می تونه باشه…
در واقع به نظر من عشق زیرمجموعه است ، زیرمجموعه انسانیت اندیشمند، انسانیت آگاهانه، انسانیت خردورز…یک چیز خودبخودی نیست، هر موضوع خودبخودی و خارج از اراده و ناآگاهانه خیلی ارزشمند نیست و در نهایت ماندگار نخواهد بود…
حالا در مورد غرایز از جمله غریزه جنسی هم به همین ترتیب، عشق در این مورد خاص یعنی ارتباط با انسان دیگر غیر همجنس که مقوله سکس هم شاید در آن مطرح بشه خارج از این قاعده نیست.. این دازدگی آدم ها بعد از سکس که بهش اشاره می کنی، اصلا بطورکلی برخورد با غرایز در بعضی از آدم ها همینطوریه…اگر دقت کنی این مدل آدم ها غذا خوردنشون هم همین شکلیه …ندانسته و پریشان و خوی کرده و به سرعت می بلعند و بعد هیچ…لذت های زندگیشون همین شکلیه اصلا…می دوند که برسند به آخرش، بعد هم بادکرده بیفتند یک طرف…عمومیت نداره این موضوع، ممکنه در اکثریت باشند که دلایل خاص خودش را داره ، اما عمومی نیست..
عشق یک جور ظرافت در زندگی است، به نرمی دست ساییدن بر هر چیزی…به ریتم تند زندگی هم ربطی نداره، میشه ریتم زندگی ات تند باشه اما آگاهانه و از روی قصد و مرض عاشق باشی…
حالا خواهر جان… سیلیکون هم بیاد این وسط یک قری بده بره، ایرادی نداره که 🙂
@ هما
هما جان، شما از کجا می فهمی چی فیلتره چی نیست…نکنه خدای نکرده بی فیلتر وبگردی می کنی آبجی ها؟؟ ..نکن خواهر..نکن…آخر عاقبت نداره…
عزیز جان ما دولتی نیستیم که گرمای هوا بیشتر تعطیلمون کنه…ما باید برای زندگی عرق از جبین بچکانیم …
ALI گفت:
من آدمهاي عاشقٍ هم ديده ام
نگاهاشون داد مي زنه
فقط براي مثال
مرحوم احمد شاملو و آيدا
نسوان گفت:
ok, ok!
ALI گفت:
من آدمهاي عاشقٍ هم زياد ديده ام
نگاهاشون داد مي زنه
فقط براي مثال
مرحوم احمد شاملو و آيدا
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
هیچی
فقط ++++++++++++++++++++
صبا گفت:
من فکر نمیکنم این مسأله مربوط به ایران باشه فقط ، انگار همه جای دنیا همینه ، تازه من فکر میکردم ایران از این نظر بهتره اما حالا چند وقتیه میبینم،…
balva گفت:
«سکس» بدون «عشق» شده است روال معمول دنیایی که انسانها را فقط برای کارکردن و تولید کردن میخواهد و به «انسان» را به چشم «نیروی کار» یا «مصرف» نگاه میکند. غذاهای فستفودی و زندگی پر سرعت جای «عشق» نیست. سکسهای یکبار مصرف مثل ضروف یک بار مصرف و خانههایی که دیگر شده است لانه رواج دارد. از آن سوی «عشق» بدون «سکس» هم مربوط به جوامع عقبمانده است٬ جامعییی که وقت در آن طلا نیست و زمان رایگان ریخته است و «انسان» هیچ است و هرانچه هست «خدا»ست و انسان در ذوب شدن در «خدا» یا «نمایندگان»ش در زمین تعریف میشود.
نجات انسان در یافتن راهی میانه است. در زندگی در جهانی که «عشق» و «سکس» در هم تنیده شدهاند و دو روی یک سکه هستند.
متن خوبی بود و ممنون از نسوان عزیز. من در زندگی «عشقی» باشکوه را تجربه کردهام که دوام نسبت طولانی داشت اما متاسفانه روزگار مرا از آن محروم کرد و هنوز که هنوز است در گیجی آن بسر میبرم تا هنگام بلوغ تا وقتی آن عشق را از دست دادم هیچ سکس بدون عشقی را تجربه نکردم. اما الان مدتی است تجربههای خام «سکس» بدون «عشق» هم داشتهام و هرگز این دو را نمیتوانم مقایسه کنم.
تمام حسرت زندگیام این است که باز عشق را تجربه کنم چون هیچ چیز جهان مانند عشق نیست. نمیدانم شاید روزی دوباره عاشق شدم.
ben گفت:
خدایا مرا عاشق کن و عاشق نگه دار زیرا میدانم عاشق ماندن از عاشق شدن دشوارتر است.
انسان موجود راحت طلبی هست به همین خاطر تا در راه عشق مشکلی پیش می آید به سرعت شانه خالی میکند وبرای اینکه به مقصود خود که معشوقه خود است نرسیده به سرعت نسبت به آن متنفر میشود تا با این کار توجیهی برای کار خود و پیدا کاردن آرامش داشته باشد.ولی اگر کسی واقعا عاشق باشد و از سختی هراسی نداشته باشد آن زمان است که هیج چیز نمی تواند عشق او را به تنفر یا دلزدگی تبدیل کند.
مورد دیگری که در جامعه ما وجود دارد این است که همه از عشق حرف میزنند ولی آدم های محدودی هستند که واقعا آن را درک کرده و مفهوم آن را میدانند.نمونش هم در صفحه حوادث روزنامه ها زیاد است .قاتلانی که در جواب این سوال که چرا طرف را کشتی میگویند چون عاشقش بودم بی خبر از اینکه آنچه آنها نام عشق بر آن مینهند چیزی جز خودخواهی نیست و درست نقطه مقابل عشق است. به همین خاطر دکتر شریعتی برای اینکه عشق ناب و عشق واقعی را معرفی کند از کلمه دوست داشتن استفاده میکند چون واژه عشق سالهاست که مفهوم اصلی خود را از دست داده.
Iman گفت:
سلام، این موضوع ربطی به ایران نداره همه جا تقریبا همینه. تو مدتی که خارج از ایران هستم هیچ تفاوتی با ایران ندیدم تنها فرقی که وجود داره اینه که جامعه اینجا سکس رو به عنوان یک واقعیت پذیرفته ولی جامعه ایران نپذیرفته و از سکس به عنوان حربه ای جهت نابودی شخصیت افراد استفاده میکنه. اینکه واقعیت اونجوری که هست بیان نمیشه ناراحتم میکنه. اینکه فقط مردهای ایرانی و عرب چشم چرون هستن و خارجیها پاک هستن. اینکه دوست دختر ایرونی نگیر خارجی بگیر یا برعکس به نظر من چیزی جز یک تعصب تو خالی و بی ریشه نیست. من نمیدونم چرا جای سکس و عشق عوض شده ولی اینو میدونم اینکه جامعه ایران متفاوته چه از نظر خوبش چه از نظر بد ش تنها یک نظر هست و هیچ پشتوانه علمی و منطقی نداره فقط میتونم بگم مصداق این هست که مرغ همسایه غازه.
اشکی برای انسان گفت:
من نمی دونم چرا بعضیا می گن عشق فقط با سکس معنی داره، بعضیا می گن بی سکس. چرا بعضیا می گن عشق بی سکس فقط مال آدمای مذهبیه که همه چیو از نگاه شرعی اندازه می زنن و چرا بعضیا می گن سکس عشقو خراب می کنه. عشق انواع مختلفی داره… بعضیاش با سکسه بعضیا sexless!
اما اون دوست داشتنی که دکتر شریعتی گفته رو جدا کنین! اون میگه اگر عشق پر از احساسات آنی و افراطیه، دوست داشتن یعنی احساسات ملایم و آروم. دوست داشتن یعنی آشنایی، یعنی شناخت. مثل دوتا دوست با هم زیستن و همدیگه رو درک کردن و به رازهای وجودی و معرفتی هم پی بردن و در نهایت خواستن. یعنی دلت بخواد اون آدم باهات حرف بزنه، باهات بخنده، باهات زندگی کنه. دوست داشته باشی همیشه نگاهش کنی، و تو رو بشناسه و درگیر زندگی هم بشین. عشق اما معمولا شبیه آتشه… وقتی در تو بگیره یا می سوزی، یا پخته میشی. لذتش لحظه ایه. اما می تونه بدون سکس باشه.
من عاشق پسری شدم که فقط دنبال سکس بود و من دنبال دوست داشتن بودم. از اون گذشتم چون اگر باهاش می موندم نه اون به سکسش می رسید و نه من به دوست داشتن!
alghof گفت:
فکر می کنم هرچه جامعه ای نا شاد تر باشد توجه به سکس در آن بیشتر است.
اين رو عالي اومدي…
Meisam گفت:
البته میگویند اگر به دنبال خواص درمانی آن هستید frequency of romantic kissing هم میتواند جایگزین آن شود که در دنیا و آخرت نیز رستگار شوید
مهران گفت:
منم موافقم ! اندر احوالات اين مقوله ( تقابل سكس و عشق ) منم نه تجربه كردم نه ديدم ! به نظر من اصلا وجود خارجي نداره و فقط مختص داستان ها و شعر ها است !
safa گفت:
سکس هم مغازه ای است برای کاسبی کردن یه سریها
و گرنه یکی از دلایل اصلی پیری و فرسودگی بدن سکس زیاد هست که در ژنتیک به این رابطه می گن Antagonistic pleiotropy
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/11250114
atabab@ymail.com گفت:
فقط درست زندگی کنید .