یه مهمونی فامیلی بود . خیلی کم پیش میاد جایی برم مخصوصا اینطور مهمونی ها.. بقول مادرم افسردگی گرفتم .اصرار دختر کوچولوی صاحب خونه سستم کرد . رفتم
مهمونی غیر از نگاه هیز و زیر چشمی مردان زن دار فامیل به بیوه ای تنها خوب برگزار شد .خوشحال بودم حداقل برای چند ساعتی از پیله ام بیرون امده ام. شب دیر وقت از صاحب خانه خواستم یک تاکسی بگیرد که یکی از مردان اصرار کرد که در مسیر من را میرساند. نگاه سنگین زن که از خودخوری و حرص بخود میپیچید را حس میکردم . نمی دانم چرا یک ان برای اینکه لجش را دراورم قبول کردم .رفتم در اتاق تا مانتو بپوشم . زن پشت سرم وارد شد و من منی کرد و گفت: عزیز اقامون یادش نبود ما باید بریم خونه مادرم که…… عصبانی بودم اما لبخندی زدم و گفتم باشه عزیزم من که میخواستم تاکسی بگیرم مزاحمتون نمی شم
دلم شکست . گریه امانم نمی داد..خیلی وقت است که افسردگی را به این برخوردها ترجیح میدهم . به جرم زنی تنها بودن. به جرم بی مرد بودن ..بالاسری…سایه سری نداشتن..
از مردان گلایه ای نیست که اکثرا در برخورد با هر زن بی شوهری ازتو طلب همخوابگی میکنند و باور کنید اینرا در هر مرتبه اجتماعی می توان دید .اما زنان چرا؟؟؟ این کمال خامی است اگر زنی فکر کند در کنار چنین مردانی اشیانی امن خواهند داشت .گاهی انقدر حرصم میگیرد از این برخورد ها که میخواهم تا می توانم اشیانشان را بر باد دهم ..اما ارامتر که میشوم یاد رنج های خودم می افتم ..نمی خواهم با دست خود یکی مثل خود را بسازم .
نمی دانم چه جادویی در این کلمه بیوه زن برای مردان هست که فارغ از هر ترس و احتیاطی در فکر شکار تو هستند . و اگر دست ردی بر سینه شان زنی خواهند گفت حتما کسی (کسانی؟؟) را دارد که …..
خدا لعنت کند کسی که سنگ بنای این تربیت غلط را گذاشت . چرا در کنار تمام درس هایی که میخوانیم کسی بما نمی اموزد زن تنها هم انسان است . لازم نیست حتما مردی در کنارش باشد تا از گزند شما محفوظ بماند
چقدر از زنان بخاطر این نگاه ها و توهین ها پناه به ازدواج مجددی بردند و سوختند و ساختند ؟؟ و دیگر توانی برای جدایی دوباره نداشتند …که اگر بار دوم جدا شوی پس حتما عیب وحشتناکی در تو هست …پس تو عادت کرده ای به هرزگی …
چرا باید سرنوشت زنان تنهای این سرزمین در افسردگی یا مهاجرت و یا انگ فاحشگی خلاصه شود ؟
تازه اینجا پایتخت است.. ادمها مثلا فهمیده ترند ..وای بحال شهرهای کوچک و ….
باور کنید ما ادم های بافرهنگی نیستیم .باور کنید ما برای انسان بودن تربیت نشده ایم مردم را همیشه با افسار دین یا قانون میشود مهار کرد .و وای بحال مملکتی که مردمش نه دینی داشته باشند و نه قانونی
پی نوشت:خدارا شکر تکه نانی هست و چرخ زندگی ام میچرخد.اینها را ننوشتم تا خود را ارام کنم . فکر میکردم به حال زنان تنهایی که در این گرگ بازار مجبورند کارکنند و شرافتمندانه زندگی کنند. فکر میکردم به حال زنان کارمند و کارگری که از مردان حقوق میگیرند . لطفا شما چه زن و چه مرد برای لحظه ای به این فکر کنید که ایا دلی را نشکسته اید؟ و تقاضای بی جایی را از اینان نخواسته اید؟
به این فکر کنید که شاید فردا روزی عزیزی از شما هم تنها شد .انشاالله که چنین مباد. اما یادتان باشد
چرخ بازیگر ازاین بازیچه ها بسیار دارد…… فقط لحظه ای فکر کنید
مینو گفت:
قشنگ نوشتی .یک حقیقت تلخ . ولی از رفتار خانمها دلگیر نشو مشکل از اونا نیست چون به شوهراشون نمی تونن اعتماد کنن.ما یک همکار مطلقه داشتیم که از مردها متنفر بود و محل سگشون هم نمی گذاشت ولی باور کن بازم بعضی مردای بی شرف براش حرف در میاوردن .
محمدرضا گفت:
حرفت حقه ابجی، جوابم نداره.
شاهرخ گفت:
متاسفم
نسوان گفت:
گلین باجی
من یک نوه خاله ی قلابی دارم که سالی یک بار هم نمی دیدمش. از وقتی جدا شدم انقدر بهم عرض ارادت کرد و توی مهمونی ها نشست پهلوم و از اینکه خیلی شیطونه و زنش هم می دونه که زیر آبی میره گفت که بیچاره خانومش اومد نشست کنارمون و گفت ماشالله از وقتی جدا شدی بیشتر ما رو تحویل میگیری.
اون وقت ها همه اش می چسبیدی به اصغر.اصلا با ما حرف نمی زدی
دلم براش سوخت. آخرش هم شوهر پدرسگش شماره اش رو به زور جلو چشم این خانوم داد به من
عین خیالش هم نبود که این زن ناراحت میشه. من برعکس تو اشکال را به اون مرد وارد می دونم که همه رو شکل یک سولاخ متحرک میبینه و انقدر وقیحانه این کار را انجام میده که زنش احساس خطر کنه.
سپیده گفت:
++++
عصربارانی گفت:
من به عنوان یک مرد از جود چنین هم جنس هایی معذرت میخواهم….نه این که ادعا کنم من بهتر از آن مردها هستم و نه این که به دنبال همخواب نباشم ولی زن را اول انسان میبینم بعد جنس مخالف…این را مطمئنم …
گیتی گفت:
بریجیتا جون، عزیز دل…چقدر ناله زدی باباجان…از خبرنگار آگاهی مثل شما بعیده ها…
در این جامعه اگر بخوای به ساز سیستم موجود برقصی باید کل فردیت و وجود خودت بگذاری توی یک صندوق، قفل کنی و بندازی کف اقیانوس حماقت جمعی…عمق اقیانوس حماقت جمعی هم که الی ماشاالله !
الان باید از در بزنم بیرون فرصت فک زدن ندارم دیگه…شانس آوردی، شب میام برات مثال می زنم 🙂
آرش کمانگیر گفت:
وای به روزی که آن جنبنده بجنبد . و تو چه میدانی که آن جنبنده چیست؟!
این موضوعی که روش دست گذاشتی ریشه ای داره به قدمت قرنها و هزاره ها مردسالاری که در فرهنگ و آداب و رسوم و اخلاق و قانون و حتی همون دینی که ازش حرف میزنی رسوخ کرده . نظامی که طلب میکنه مردها بیشتر با رگهای آلتشون فکر کنند و زنها هم به عنوان موجودی دیگر سر تعظیم به تراوشات فکری مردها خم کنند تا بهشت زیر پاشون باشه و مجاهد محسوب بشن و … و تمامی اخلاقیات و ادبیات و فلسفیات و قس علیهذا بافته ای هستند برای نیل به این منظور.
لیلی گفت:
چند جمله از نوشته خودت:
«گاه سنگین زن که از خودخوری و حرص بخود میپیچید را حس میکردم . نمی دانم چرا یک ان برای اینکه لجش را دراورم قبول کردم»
«لطفا شما چه زن و چه مرد برای لحظه ای به این فکر کنید که ایا دلی را نشکسته اید»
فکر نمیکنی همینکه میخوای حرص اون زن رو در بیاری ، شدی همدست همون مرد برای آزار زن دیگه ای که میتونه خود تو باشی؟ قضاوت رو به خودت وامیگذارم!
تيبا گفت:
بريجيت جان منهم يك زن متاهلم و هميشه ازين ديد عاميانه كه ميگن مواظب شوهرت باش و با دوستاي مجردت زياد رفت و امد نكن و…بيزارم..و معتقدم زندگي ما تا جايي جذابيت داره و قشنگه كه هردو طرف با عشق و علاقه اونو ادامه بدن نه اينكه از ترس از دست دادن پارتنرهمش نگران باشيم و فقط براي اينكه حفظش كنيم خود رو به آب و آتيش بزنيم…وقتي مرد يا زني نتونه خودشو كنترل كنه و تو خط خيانت بيفته هيچ وقت شريك زندگيش با هيچ طرفندي نمي تونه اونو مهارش كنه و من هميشه از بلاهت زنايي كه ميخوان ناموسشونو به اين شكل حفظ كنن خندم ميگيره…اما اينا رو گفتم تا نقطه نظر گروه مقابل كه همون زنان و دختراي تنها هستند رو هم بگم..اول اينكه بايد ما هم بعنوان يك زن قبول كنيم همه دخترا و زنان قديس نيستند و بعضي هاشون به واقع در صدد نقشه كشيدن و دام انداختن براي قرباني مورد نظرشونن (يه دختري از همكلاسيهاي دانشگاهيم عاشق استاد متاهل و مسنمون شده بود و از هر راهي كه فكرشو بكني ميخواست توجه اونو جلب كنه و خوب تا موقعيكه من باهاش در تماس بودم موفق نشده بود!)و نمونش هم اونهايي كه حتي تن به ازدواج موقت با يك مرد متاهل ميدن و خوب متاسفانه كم هم نيستند و متاسفانه تر اينكه خيلي هاشون نياز مالي هم ندارند و فقط بخاطر ارضاي حس خودخواهي شون باعث تلاطم در يك زندگي ميشند و چون عده اي از زنان متاهل هم اون طوري هستند كه شما گفتي متاسفانه افراد اينو به همه زنان تعميم ميدن چنان كه خود من با اين نگرشي كه دارم وهمه دوستام هم ميدونن اما تا به حال يكي دو بار متهم شدم كه به فلان مسافرت يا مهموني نرفتم چون فلان شخص بوده و من از ترس از دست دادن همسرم نرفتم ! …در صورتي كه اين فقط و فقط تخيلات اون فرد بوده و خودش شاهده كه من چه قدر در اين زمينه باز رفتار مي كنم… براي همين هر دو طرف ماجرا بايد سعي كنيم طرف مقابلمونو بشناسيم و به صرف نمونه هاي موجود قضاوت نكنيم
اما براي اينكه از جاده انصاف هم خيلي كج نشده باشم:) بايد بگم مشكلات زنان تنها تو جامعه ما خيلي خيلي زياده…بخصوص الان كه سطح طلاق بالا رفته و آمار ازدواج پايين اومده….پيشنهادهاي باشرمانه !و بي شرمانه (برخي)رجل هم كه تمومي نداره و اصلن براشون تفاوتي نداره طرف مقابلشون مجرده با متاهل ؛ دوشيزست يا بيوه…اونا در هر صورت در حال پيشنهاد دادنند!
سپیده گفت:
تیبا جان
من هم مثل شما فکر میکردم و لی نتیجه اش این شد که به شخصیتم و …توهین شد و …
امیدوارم که همسرت یک انسان به معنای واقعی انسان باشد.
Kimi گفت:
تیبا جان فقط زنانی نیستند که دنبال جلب توجه بقیه هستند. مردانی هم هستند که زندگی ها رو از هم می پاشونند.
با حرفت موافق نیستم که لازم نیست مواظب ازدواج یا در کل رابطه بود و این حرفا که اگر رابطه نلنگه کسی نمی تونه بهمش بزنه بیشتر کلیشه است.
هیچی قطعیت نداره. گاهی یک رابطه واقعا خوبه و وجود یک آدم خاص هست که افراد رو نسبت به احساسشون و رابطه دچار تردید می کنه. و اون آدم خاص هم همیشه زن دومی نیست. می تونه مرد دیگری هم باشه اما زنها به خاطر فشار اجتماعی خوب یاد گرفتند که احساسشونو نسبت به مرد دیگه کنترل کنند و به ندرت میشه که رابطه محکمی رو به خاطر مرد دیگه ای به هم بزنند. در حالی که مردها گاهی به خاطر 5 دقیقه سکس رابطه خوبی رو خراب می کنند.
ا
تيبا گفت:
سپيده عزيز؛ چه طور مثل من فكر ميكردي و به شخصيتت توهين شد؟!! راستش من گيج شدم …آخه منكه نگفتم به همسرم اعتماد بي انتها دارم ؛ من ميگم تا جايي به زندگي باهاش ادامه ميدم كه عشق و علاقه رو تورابطمون حس كنم در غير اينصورت اونو به خير و منو به سلامت… يا شايد چون حاضر نيستم بخاطر حفظ زندگيم شخصيت دوستان و آشناهاي مجردمو لگد مال كنم ؛ ممكنه ضربه بخورم؟!….اما راستش من فكر مي كنم زنهايي كه براي حفظ وضعيت موجود تن به هر خفتي ميدن ؛ شخصيت شون زير سوال ميره…چراكه كه مردشون بالاخره راهي رو براي خيانت كردن پيدا ميكنه و اونا بجاي لذت بردن از زندگي؛ تمام مدت حواسشون به اين بوده كه راهكاري پيدا كنن تا چند روزي بيشتر شوهر گريز پاشونو حفظ كنند…من كه نمي خوام يه همچين مردي صد سال سياه تو زندگيم باشه..آخم اين زندگيه؟!…در ضمن همسر منم انسانه حالا به معناي واقعيش رو من نميدونم يعني چي؟ اما چون انسانه؛ احساس داره؛ غريزه داره و امكان اشتباه كردن…كه تا اينجاي قضيه قابل اغماضه! به خاطر اينكه منم فرشته نيستم و همه اون حسها رو دارم…پس امكان لغزشو ازش نميگيرم اما اونقدر هم شوت بازي در نميارم كه اون بهم خيانت كنه و منم بهش لبخند بزنم و چشمامو ببندم…تا الان مشكلي نداشتيم اما آينده رو نه مي تونم پيش بيني كنم و نه قضاوت…هرچند فردا هم روز ديگريست !
—
kimiجان فكر كنم هردو به يه مطلب اشاره داريم فقط نحوه گفتنمون فرق ميكنه
نسوان گفت:
nazare man ham be nazare shoma nazdik tare. hichkas ro nemishe control kard. ma vaghty 10 salemoon bood harkari mikhastym yavashaki mikardim, zanhaii ke fekr mikonan mitoonan shohareshoon ro beppan kheili shootan, hamintor zanha ro ham nemishe be zoor pakdaman negah dasht. kholase harki harkari bekhad mikone..khodetoono aziat nakonin
آرش کمانگیر گفت:
فکر میکنم برای اینکه یه ازدواج پابرجا بمونه طرفین باید خودشونو به نفهمی بزنن. راستی هنوز وقتش نرسیده که رابطه ای به نام ازدواج رو آپگرید کنیم ؟
گیتی گفت:
من هم با تیبا موافقم…
علاوه بر این نباید فراموش کنیم که زندگی یک انسان، که یکبار و فقط یکبار ظاهرا به دنیا میاد، چیزی نیست که بتونیم مالک بی قید و شرط اون بشیم تا واپسین نفس هاش….
ما بخش هایی از خودمون را به اشتراک می گداریم برای لذت بردن بیشتر از زندگی، درک بیشتر مفهموم آن ( البته اگر مفهمومی داشته باشه !! )
در غیراینصورت کل ماجرا منتفی است از دید من…. از همدیگه نمی تونیم طلبکار باشیم….
هر کسی می تونه برای خودش تصمیم بگیره در تقابل با شرایط زندگیش، نه برای دیگری، نه برای همراهش….
باید به فکر ساختن خودش باشه همگام و هماهنگ با زندگی مشترکی که داره، شرایط جدید را با خواست خودش بسنجه…
اون قابلیت را در خودش ایجاد کنه که در هر لحظه بتونه » انتخاب » کنه…. راه خودش را، انچه که از زندگی می خواد، از خودش، از همراهش…
shervin گفت:
سلام
من از طرف همه اقایون معذرت می خوهم.می دونم چه قدر سخته تحملش ولی یک چیزی بگم بخندی.من هم به عنوان یک مرد مطلقه همچین محدودیتهائی دارم. دیگه دوستام منو به مهمونیاشون دعوت نمی کنند و یکی از دوستام به زنش گفته من معتاد شدم و پسر عموم هم به زنش گفته من همجنسازم. دیگه چی کار می شه کرد از اون موقع که اومدم انگلیس خیلی راحتم از این نظرا.
قربانت
Sam گفت:
از طرف همه آقایون معذرت میخواهی ؟ برای چی؟ از طرف همه؟
هما گفت:
برادر sam: تو جدیدا خیلی داری فردین بازی در میاری ها؟حواست هست؟ دکتر فیلم فارسی دیدن خوبه اما جوگیری زیاد اثر خوبی نداره ها؟ چند شب پیش هم که غیرتی شده بودی و تیزی می کشیدی؟ چشمم روشن… دکتر باید جنتلمن باشه ها؟ نکن مادر واست حرف درمیارن
shervin گفت:
سلام
خوب چه اشکالی داره یک جور احترامه منظورم این نیست که همه اقایون اینجوریند منظورم اینه که اکثرشون اینجوریند.
قربانت
مریم. ف گفت:
دیوونه شدم. چرا نمیتونم کامنت بذارمممممممممممم؟!!!!!!!!!!!!!
مریم. ف گفت:
😀 مطمئن بودم اینبار که اینطوری مینویسم سند میشه!!! تا بوده همین بوده….
خسته گفت:
قوانین مورفی را بخون، این حالتو به مواردش اضافه کن
مریم. ف گفت:
اِ! مثل اینکه درست شد. الو… الو…. امتحان میشه……
گلین باجی جان من هنوز دوزاریم نیوفتاده! شما بالاخره اصغر داری تو زندگیت یا نه؟ پست اولت درست بود یا این؟!!!
گوقمان گفت:
بريجيت جان
مشكل مطلقه بودن نيست
زن تنها كلا به قول گيتي سوراخ متحركه تو اي خراب شده(چه از نظر مرداي متاهل چه از نظر زناي مرداي متاهل)
اين از بركات اسلام ناب محمديه عزيزم و بحث فرهنگيش خيلي از اين حرفا عميقتره
آرش کمانگیر گفت:
یعنی جاهای دیگه و توی ادیان دیگه زن مورد تجاوز قرار نمیگیره؟!
گوقمان گفت:
چرا عزیز میگیره
کلا هر جا مذهب جایگاهی داشته باشه، تجاوزم وجود داره
ولی حتما به گوشت خورده در دنیا مردملن متمدنی هم وجود دارند که چون از بچگی بهشون همه چیز همونجور که هست آموزش داده میشه و مذهب و خدا و پیغمبر هرگز در این آموزش نقشی ندارند، انسانها رو تفکرشونه که میسازه نه جنسیتشون و در اون ممالک هست که زن نه معنای بی پناهی رو میدونه و نه به خاطر تنها بودن اختیاریش جامعه دهنشو سرویس میکنه
ناپلئون بناپارت معتقده
اگه میخواین میزان تمدن یه ملت رو بسنجین به زنان اون ملت نگاه کنین
من فقط ازت خواهش میکنم فارق از گفته ی ناپلئون یه گشتی تو حال و روز زنای ممالک اسلامی بزن(گرچه اوضای مرداشم چندان بهتر نیست)
آرش کمانگیر گفت:
اینکه به گوشم خورده ویا اینکه خودم دیدم و یا هر چیزی مهم نیست. اون مردمان متمدنی هم ازشون حرف میزنی گاهی عنان از کف میدن و …. . کافیه فقط مکانشون عوض بشه و به عنوان ماموریت کاری و یا جنگ و یا هر چیز به یکی از ممالک جهان دوم و سوم و چهارم برن. اون وقت می بینی که اون مردمان آموزش دیده، آموزش ندیده تر از هر مردمی مشغول دریدن و پاره کردن عواطف و احساسات زنان(!) نامتمدن هستند. فکر کنم با من موافق باشی؟
شیوه استدلالتو دوست ندارم جناب گوقمان. اینکه دین برنامه ای متناسب برای ارضای غریزه انسانهای امروز نداره یه بحثه و اینکه سرکشی غرایز به خاطر دینه یه بحث دیگه است.
گوقمان گفت:
حرفتو تا حدودی قبول دارم
شیوه ی استدلال خودم رو هم!!!!
باید مفصل حرف بزنیم؛ مشکل از یه خط دو خط فراتره
آرش کمانگیر گفت:
مفصل حرف بزنیم گوقمان جان . یادگیری رو دوست دارم
گیتی گفت:
پناه بر خدا ! گوفی جون من کی گفتم زن تنها از نظر کی و چی سوراخ متحرکه ؟ تکذیب می کنم !
آنقدر من اینجا وراجی می کنم که هر کی هر چی میگه فکر می کنی گیتی گفته 🙂
گوقمان گفت:
گیتی جان شرمندتم
خود نسوان گفته بود اینو
به قول خودت انقدر حرف زدی که برنجم ته گرفت!!!!
رضا گفت:
درسته که زنان در همه جا مورد ستم قرار میگیرند و زنان بیوه مظلومتر ولی این حس شهوت گرایی مفرط تا حدودی در مردان ذاتی است و 90 درصدشون تنوع طلبند و دوست دارند در آغوش های بسیاری بیارامندو ظاهرا راه حلی وجود ندارد مگر اینکه عشق ،زن،دین،اخلاق، آبرو، زور و حکومت همه دست در دست هم دهند تا مرد را آرام کنند. مدتی پیش، از یک مسافرت هوایی برمی گشتیم کنارم زنی متاهل با دخترش نشسته بود راه طولانی بود و صحبت های ما به درازا کشید وی گفت: من تنها اومدم مسافرت ولی دوتا مامور(اقوامم) مراقب شوهرم هستند تا زیر آبی نره. گفتم: امکان نداره قطعا سرمامورا کلاه میره!چرا که مردها تنوع طلبند و بی وفا… ولی زنان وفادارترند و نیازی به نگهبان ندارند مس زن خودم که هم ذاتا پاک است و هم دین و خانواده اش وی را وفادار کرده است. وی گفت:نه همچی هم نیست ما زنها هم دوست داریم تنوع داشته باشیم مثلا من دوست دارم در آغوش پسری جوان بخوابم نه تنها من بلکه اکثر دوستام تو مهمونی ها اینو به من میگن! من جا خوردم کمی فاصله دار نشستم اگر چه متاهل هستم و میانسال ولی ترسیدم!آخه زن متاهل چرا؟!ومن مرد متاهل چرا؟!
آبجی حرف شما متین ولی این قضیه عوامل گوناگونی را می طلبد تا مردا و تا حدودی زنها را وفادارشون کنه اگه عشق ،زیبایی ،دین،اخلاق، آبرو، تربیت صحیح وتاحدودی عدم نیاز،زور و حکومت نباشند کلاه همه ی ما پس معرکه.به زن باید حق داد که از شوهرش بترسه.ما قدیس نیستیم انسانیم.
کلام آخر؛ گفتید:»به این فکر کنید که شاید فردا روزی عزیزی از شما هم تنها شد»
امام علی (ع):زنا نکن تا با محارم تو زنا نشود
ممنون از مطالب مفیدتون ما مردهارو هم نمک گیر کرده
raha گفت:
سلام نسوان جان
تو عضو بالاترین هستی؟ اگر نه و دوست داری که لینک هات رو به بالاترین بفرستی، تا بیشتر دیده بشن، به من یه ایمیل بزن.
نسوان گفت:
قربون محبتت رها جان..آخه ما به حد کافی زحمت میدیم..حالابیا تو یک چایی چیزی
رها گفت:
نسوان جان، در پاسخت استفاده زیادی از صنعت ایهام کرده بودی، من که نفهمیدم چی شد 🙂
Kimi گفت:
خب ببین وقتی خودت میگی «برای اینکه لج زنه رو در بیارم قبول کردم یارو منو برسونه»..خب این یعنی چی؟ اگر تو برای اینکه لج زنی رو دربیاری حاضری آخر شب مردی برسونتت که به قول خودت بهت نظر داره آدم حق داره بهت اعتماد نکنه. دوبار تکرار می کنم آدم بهت اعتماد نمی کنه چون برای اینکه حرص زن دیگه ای رو در بیاری اینکارو کردی نه برای اینکه صرفا میخواستی سوار ماشینش بشی.
مرادبیگ گفت:
دل پری داشتی، البته حق داشتی هرکی اونجا تو اون موقعیت بود حس خوبی نداشت. گرچه شاید اکثرا حس نکنند ولی این معضلات تو شهرهای کوچیک بیشتر و آزاردهنده تره.
به نظرم به جای رفت و آمد با فامیل جامعه ی دوستانت رو وسیع کن گرچه می دنم دوست همیشه به طور پیش فرض نامرده ولی اگه آدم برای دوستاش خط قرمز بزاره و اجازه نده از حد خاصی جلوتر بیان می تونه از بودن با دوستان لذت ببره و تنهاییش آزار دهنده و سوهان روح نباشه.
باز هم به نظر من به هر حال دنیای تو، تو دستای خودته، اگر این نگاه ها و شک ها اینقدر اذیتت می کنن نقش یک دختر تخس و لا ابالی رو بازی کن که از هیچ کس و هیچ چیز ابایی نداره. چرا باید لحظه های زندگیت رو به خاطر «افکار» دیگران تلخ و کسل کننده و ملال آور بگذرونی؟
بی نام گفت:
برای مردمی که دین را به بهانه قانون و قانون را به بهانه دین زیرپا می گذارند بیش از این انتظاری نیست!
ساناز گفت:
خدارا شکر تکه نانی هست و چرخ زندگی ام میچرخد.اینها را ننوشتم تا خود را ارام کنم . فکر میکردم به حال زنان تنهایی که در این گرگ بازار مجبورند کارکنند و شرافتمندانه زندگی کنند. فکر میکردم به حال زنان کارمند و کارگری که از مردان حقوق میگیرند .
از صبح که این جمله رو خوندم هی رو اعصابمه. دیدگاهی که به زن شاغل با این همه ترحم نگاه میکنه باید انتظار همین برخوردها رو هم با زن مطلقه داشته باشه.
من مطلقهام و شاغلم و این همه که شما دلتون برای امثال من سوخت احساس بدبختی نمیکنم. در عوض خوشحالم که رو پای خودم هستم و مستقلم
نسوان گفت:
ما هم خوشحالیم که زنهای قوی مثل تو روز به روز بیشتر و بیشتر می شوند و خوشحالیم که خواننده ی ما هستی. ساناز عزیز
رضا گفت:
«ما هم خوشحالیم که زنهای قوی مثل تو روز به روز بیشتر و بیشتر می شوند و خوشحالیم که خواننده ی ما هستی. ساناز عزیز»
اگر منظورتان از زنان قوی، مطلقه است باید گریست نه خوشحالی کرد آبجی.هیچ زنی بی مرد و هیچ مردی بی زن آسایش ندارد آرزوی مطلقه نکنید و تشویق هم.ولی به زنان بگویید شوهرانتان را دوستی بچسپید و شوهرها هم زنانشون را، با عشق و زیبایی و هر حقه ای شده نگهش دارید
و نکته ای حکیمانه!
اگر میخواهید به محضر طلاق نروید به مطب ترمیم بروید.
چرا که اکثر مردها یا به دنبال عشق دروغین اند یا به دنبال فرجی تنگ
نسوان گفت:
زن قوی یعنی زنی که وضعیتش را می پذیرد و روی پای خودش می ایستد و احساس قربانی بودن هم نمی کند. من هیچکس را تشویق به طلاق نمی کنم اما هیج کس را هم تشویق نمی کنم که به زندگی با مردی که او را شکل یک سوراخ می بیند ادامه بدهد.
رضا گفت:
اوه شمشیر از رو بستی خانم منم همین گفتم که عشق در کنار سوراخی تنگ! زیباست ولی می دونی اکثر زنهایی که مستقل میشن سرکش خواهند شد و دنبال طلاقند؟
گیتی گفت:
بریجیتا جون
اولین بار توجه یک مرد را به اندام خودم را در سنی تجربه کردم که دو جوانه ی بیقواره و دردناک و زشت بر روی قفسه سینه ام شروع به رویش کرده بود…در راه مدرسه مغازه لوازم التحریرفروشی بود که من عاشقش بودم، یکروز بعد از خرید و دادن پول ، مغازه دار که مرد مسنی هم بود موقع برگردوندن باقی پول آن جوانه دردناک را از روی روپوش مدرسه بین دو انگشت گرفت (با فرم قیچی ! ) و فشار داد… بعد هم روشو کرد اونور و رفت …
ماتم برده بود…بیشتر دردم آمده بود تا اینکه بفهمم مردک چه کرده ..نفهمیدم چی شد اصلا وچرا ….
گیج و منگ آمدم بیرون، اصولا از همان اول بچه ای نبودم که اتفاقات مدرسه و بیرون را به منزل ببرم ، نمی دونم نوع تربیت ما بود یا مادرزادی، بهرحال فردا در مدرسه به یکی دوتا از دوستانم گفتم و همه با آخ و واخ فرمودند که تجربه مشابهی داشته اند و به من گفتند دیگه نری اونجا ها…اون آقاهه اینجوریه….
با همون مغز کوچیکم فکر کردم و فکر کردم….دیدم حق نداره ، اون تنها مغلزه و فروشنده لوازم مورد نیاز منه…حق نداره…من مجبورم از اونجا خرید کنم….
دفعه بعد البته با ترس و لرز و حسی ناشناخته به مغازه رفتم ، مغازه شلوغ بود…دوباره در همان شلوغی دست مردک به سمت من آمد و من با صدای بلند جوری که همه بشنوند داد زدم آآآآآآآآآخخخخخخخخخ !
همه برگشتند…مردک کمی دستپاچه شد و سرخ و سفید شد و من هم آمدم بیرون…دیگه همون شد که حرکت ناجوری بکنه…بعدها هم توی چشمش نگاه می کردم و خرید می کردم !
دوره های زندگی من در برخورد با این مقوله و توجه در جا و مکان و موقعیت نامناسب از طرف اقایون ، مثل خیلی از زن ها از این قرار بود…یک دوره بهت، یک دوره خشم،یک دوره مبارزه و یک دوره ی طولانی انکار و انکار و انکار جوری که اصغرمون مسخره می کرد که «همون آقا مهربونه ؟» چون به شدت در مقام انکار بودم که نه بابا منظور طرف این نبود و آن بود و بیچاره محبت داشت و از این حرفا، دوست نداشتم این اپیدمی را باور کنم ، در مرحله آخر بعد از تهاجمات متعدد و انکار های متعدد !! از طرف همان آقا مهربونا متهم به » دچار سو تفاهم کردن مردان » شدم…پس پذیرفتم که همین است و جز این نیست به ناچار ! و گشتم دنبال راه حل…
از دید من ، هیچ وقت موجودی نباشیم که ظالم پروری می کند…داستان همون آااااااخ با صدای بلند است، حالا به شکل معقول تر ، فکر شده تر و منطقی تر و با اتیکت تر….
من از طرف خودم می گویم به عنوان یک زن…، چه متاهل باشیم چه مطلقه چه بیوه چه مجرد….
همه ی زنها می دانند کی و کجا و چگونه مورد توجه یک مرد قرار گرفته اند و در معرض پیشنهاد هستند، اگر آن مرد متاهل است و شما چشمان زنی نگران را می بینید، هم تو و هم من می دانیم مطمئن کردن آن زن بسادگی میسره ، همه ی زنها می دانند چه رفتاری کنند که مرد زن دار خفه شود و دیگر صدایش درنیاید…فکر نمی کنم کار سختی باشه….من اینکار را کردم و لبخند رضایت آن زن دنیا برام ارزش داشته، آن زنهای احمقی هم که نمی فهمند و بی خیال موضوع نمی شن بخاطر حسادت دوبلی که دارن، دیگه جهنم…تو کار خودت را بکن…
فقط نکته اینه، نگذار این جریانات که بهرحال هست و غیرقابل انکاره، در محیط کار، در اجتماع….روح و روان و زندگی تو رو مکدر کنه، قدر باش…کوتاه نیا، برای هویت خودت بجنگ…سخته ، گاهی آدم خسته میشه ، گاهی خیلی خیلی خیلی خسته میشه ، می دونم، اما چاره ای نیست… هیچ کس در این ماجرا به تو کمک نخواهد کرد جز خودت… اون آاااااااخ را با صدای بلند بگو و نترس از واکنش و حرف دیگران، در اغلب موارد چاره سازه !
گیتی گفت:
نسوان جون ببخشید، نمی دونم این کامنت ما برای بریجیت چرا پرید بالا زیر حرف شما و حاج رضا !! قدرت خدا ، حتما مصلحتی درش بوده !!
هما گفت:
خجسته جان اعصاب مصابت ضعیفه ها… فکر نمی کنم منظور بریجیت جلب ترحم بود صحبت سر اصلاح فرهنگ غلطی است که رواج داره و شاید برای شما و بعضی مسله نباشه اما واسه بسیاری معضلی است که افسردگی و بدنامی و تضیع حقوقشون رو بدنبال داره … افرین بتو که استواری اما شاید همه ساناز خانم استوار نباشند
حاج مسلم گفت:
مشکل در نگاه کردن به انسانهاست .با وجودیکه در میان سالی هستم به منهم بعنوان یک مرد مطلقه بارها پیشنهاد جنسی شده(از 20 ساله تا 40 سالهD:) .هیچکدام از خانمهای دور او اطراف باور نمیکند که خانه ام از دسته گل تمیزتر و از مسجد خلوت تر است و زنی در آن راه نیافته. همجنسان خانه ام را بنوان مکان می بینند و خانمها بشکل رختخواب . به خودم هم بعنوان یک اسب حاضر به یراق نگاه می شود . این نگاه تنها به خانمهانیست. خانه ای نمیتوانم اجاره کنم چون مجردم .در مهمانیهای فامیل همیشه حیوونکی و طفلک هستم .در محیط کار عامل بالقوه و احتمالی انتقال ایدز ، در سایتهای دوستیابی ، اولین سوال خانمها با شنیدن نام من اینست : شما عرب هستید ؟ در صورت شنیدن پاسخ مثبت بحث ادامه پیدا میکند و در غیر اینصورت برخی حتی بی ادبانه همانجا ارتباط را قطع میکنند …. . زندگیست دیگر.D:
نسوان گفت:
حاجی تو این همه فضایل داشتی خوب ادرس می دادی میومدیم خواستگاری
حالا بالاخره شما عرب هستی یا نیستی؟
حاج مسلم گفت:
نسوان جان آدرس را ایمیل کنم یا همینجا بزنم ؟
shervin گفت:
سلام حاجی جون
دمت گرم افرین همینه قبول دارم مشکل از دو طرفه که یک طرف به خودش اجازه میده همیشه و همه جا پر رو باشه. دنبال ادمه مثل خودش تو اونطرفیا می گرده.بله دنیا ادم خاکستری هم داره
رضا گفت:
مگه راه ندادن زن به خونه افتخاره که میگی خونه ام از مسجد خلوت تره خونه ای که زن نداشته باشه محل فساده فکر می کنی تنها شدی نماز شب می خونی اگه کسی آسایش می خواد باید زن بگیره والا یا معتاد میشه یا رفیق باز یا هرزه ، زن لنگر زندگی است رفیق زن بگیر شبها هم اینقدر فکرهای آلوده نکن، نکنه فرشته ملک یا راهبی!
حاج مسلم گفت:
حاج رضا ، قربون مرامت . ما نه ملک مقربیم نه راهب ، اشکال از این بند تنبونه س که یه خورده سفته لامصب D:
——————————————————-
نسوان عزیز اگر بخواهم به حرف خودتون و اون پست قشقرق بپا کن هایزنبرگ در همین بلاگ استناد کنم که فرموده بودید : کیفیت مشاهده تحت تاثیر وضعیت مشاهده کننده و مشاهده شونده قرار میگیرد (علی عهده الراوی ) .لاجرم به این نکته میرسیم که وضعیت امروز خانمها و این داستان تکراری نگرش جامعه ی مردان به آنها پنجاه درصد ، در نتیجه ی رفتار زنان است.
در مسائل مربوط به نسوان کاملا پیداست که این بلاگ نگرشی جانبدارانه و یکسویه دارد و هرگاه نظر مخالفی عنوان میگردد جهت را به هجو و هزل میکشاند.
نسوان گفت:
حاجی جان ما به هجو کشاندیم؟ همجنس خودت زیر کامنتت دیدگاه می نویسد و با اصرار دارد همه را لنگر و سوراخ می کند.
کدام نگرش یکسو؟ همه داریم حرف می زنیم دیگه. ..یک سویه بودنش کجاست؟البته
من جنس آدمهایی مثل تو را می شناسم و لی آدمهایی مثل تو خیلی در اقلیت هستند. تو بگو نیستند؟
خسته گفت:
ترا خدا ببینید نگاه این آقا رضا به زن چقدر انسانیه، میگه زن لنگر کشتی زندگیه. شاید شما نپسندید اما با حرفهای ایشان دلم هوای سه خانواده سنتی را کرد که بنیادش این حرفا باشه.
سنت هیچی برای زندگی آروم و لذتبخش کم نداشت و همه چیزش با هم در وفاق بودن. بعد از ورود مدرنیته بود که دیدیم بی قواره اس. هی هی …
رضا گفت:
ممنون خسته عزیز من معتقدم زن لنگرگاه زندگی انسانیته اگر خلق نمی شد آفرینش یک چیزی کم داشت. ولی برخی زنان انگار از دماغ فیل افتادن که کل هستی رو تیره و تارمی پندارند ومی نالند که مردها ما رو درک نمی کنن مردها همشون مس همن … انگار برخی زنها فرشته اند و بی نقص و عیب و مردها پر از اشتباه و مقصر تمام بدی های هستی! باید واقع بین بود به قولی دوستی ما باید در همین جامعه و با همین آدمها زندگی کنیم بخندیم و گریه کنیم خوش باشیم.
—-
نسوان عزیز من گفتم زن لنگر زندگیه نه کشتی سوراخ شده زندگی! یادم نمی یاد که من به قول شما «با اصرار دارد همه را لنگر و سوراخ می کند» کسی رو سوراخ کرده یا سوراخ پنداشته باشم ولی به جهان که بدبینی قبول، به مردها هم بدبینی به من ربطی نداره ولی به جمله من بدبین نباش و مصادره به مطلوب نکن عزیز دلم به من بر می خوره ها الهی جزجگر نگیری آبجی.ضمنا سوراخ متحرک و کدام سوراخ بذارم خدایا و…اینها رو از شما زنان یاد گرفتیم ما که چشم گوش بسته بودیم چی توی ایران چی توی خارجه!
————————————————-
گیتی جون1-آوووووخ گفتن بلندت زیبا بود و منطقی حرف قشنگی گفتی عزیز آخ ما رو هم در آورد آفرین.
2-باور بفرمایید ما حاجی نیستیم ها یه عمر داریم درس می خونیم وقت مکه رفتن نداشتیم ساله دیگه تموم بشه چشم. اغنیا مکه روند و فقرا خارج روند!
3-حالا شانس آوردیم یه بار آومدی زیرمون افتخاری نصیب ما شد (پست قبلیت زیر قرار گرفت)!ولی شما تاج سرید قربان
گیتی گفت:
رضا جون ..اخوی ، اشتباه مرا ببخشید ، انشاالله تعالی خدا یاری کنه و از کسب علم فارغ شوید و در مکه به شیطان رجیم سنگ بپرانید…
آیا شما در بلاد فرنگ ادبیات فارسی تلمذ می فرمایید ؟ چون در متن شما صنایع ادبی و طنازی و تیزبینی شگفت انگیزی وجود داشت که حیرت ما را برانگیخت…
یادمان باشد در اندرونی اسپند مبسوطی جهت رفع چشم زخم از شما دود کنند و رامشگران نیز بنوازند…
از حسن نظر شما هم کمال تشکر را دارم، شما هم تاج سرید قربان !
روژان گفت:
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
شهر از:دکتر خسرو فرشید ورد
رضا گفت:
هه ر بیژی روژانی دلال شعر قشنگی بود ای زیبا سیرت زیبا سلیقه
راستی ای گروه نسوان امشب زدم به سیم آخر به همه کامنت ها جواب میدم! آخه از بار می ترسم نکنه دستی بره لای پام!
Sam گفت:
این شعر، بدترین شعر ممکنه برای یه مهاجر است.
م گفت:
گلین باجی جان ! شما بالاخره اصغر داری تو زندگیت یا نه؟ کدوم ؟
روژان گفت:
هیچ دلیلی نداره که کسانی که توی پایتخت زندگی می کنند با فرهنگ تر!!!!!!از مردمی که توی شهرهای دیگه زندگی می کنند باشند.محض اطلاع تهران تنها 250سال قدمت داره ودر زمانی که آقا محمد خان قاجار می خواسته از این شهر به عنوان پایتخت استفاده کنه تهران یک روستا بوده که فقط یک قهوه خانه داشته.در حالی که استان های ایلام،کرمانشاه،خوزستان،لرستان وبوشهر دارای 10000سال پیشینه تاریخی پر افتخار وسرشار از آثار باستانی زیبا واماکن تاریخی هستند.ضمنا استان های بوشهر وخوزستان دارای منابع طبیعی بسیار هستن واگر این دو استان وجود نداشت معلوم نبود سرنوشت مردم ایران چی می شد.
رها گفت:
روژان جان، فرهنگ اجتماعی ربطی به بیشینه تاریخی نداره و با مطالعه به دست میاید. به همین دلیل، مردم کنونی چین و مصر از مردم فرانسه از لحاظ اجتماعی در سطح بالاتری قرار ندارند.
یه نفر دیگه گفت:
!!!!!!!LOL
اونوقت بفرمایین قدمت و پیشینه تاریخی بلاد فرانس از چین و مصر کمتره؟!؟!؟!
:))))))))))
رضا گفت:
تکبیر روژان حمایتت می کنیم نترسی نترسی ما همه با تو هستیم!
Sam گفت:
من خانومی را میشناسم که از طبقه متوسط تا پائین جامعه ایرانی بود و در تهران زندگی میکرد. الان بعد از ۲ تا ازدواج میلیاردر شده و پاسپورت یه کشور اروپای را هم به دست آورده. تازگیها زمزمههای جدایش برای بر دوم به گوش میرسه. همه جور آدم از هر ۲ جنس همه جا هست.
اس اس گفت:
ما نفهمیدیم جنابعای مطلقه هستی یا بیوه؟ خدا بهت صبر بده به هرحال.
ممير گفت:
ظاهرا اکثر خانمهايي که در اين وبلاگ نظر داه اند در کره مريخ زندگي ميکنند و نه در سرزميني به نام ايران. من از يک چيز زن ايراني عقم ميگيرد که هميشه ميخواهد از خود سلب مسئوليت کند. همه چيز تقصير مردهاست. مردها باعث باني هر مشکلي در اين مملکت هستند. اما بياييد بگوييد ببينم زنان که اکثريت جمعيت به انان تعلق دارد به چه چيزهايي تعلق خاطر دارند؟ انگاري مردان ما را زنان مريخي زاييده اند و تربيت کرده اند. زنان ما دقيقا به چيزهايي معتقد هستند که باعث ميشود به زن فقط به ديده وسيله ارضاي شهوت نگاه شود. زنان لطفا خود را به خريت نزنند. تا زنان عقايدشون همين هست چيزي در اين مملکت عوض نخواهد شد. چيزي که مسلم هست جنسي که وظيفه توليد مثل و تربيت مستقيم فرزندان را بعهد دارد عقايدش بسيار موثرتر از جنس ديگر در فرهنگ عمومي جامعه خواهد بود. پس بگذاريد صادقانه همگي با هم اذعان کنيم تا زنان در ايمان به خرافات اينهمه پافشاري حيرت اوري دارند بايد عوارض عقايدشون رو هم تحمل کنند.
پدرام گفت:
به قول زنم زنها جنس خراب خودشون رو بهتر میشناسن…
ess گفت:
be nazaram ina hamash az barakate eslame azize ke ba zanha in barkhord ro darand baziha albate
شهرزاد قصه گو گفت:
فقط بیوه بودن شرط نیست…به هر زن یا دختر تنهایی فقط به جرم تنها بودن بند میکنند!تجربه شخصی خودم از زندگی در فرانسه بود!
vali گفت:
I enjoyed reading your posts.I would love to read and learn more. I allo like to ashare my ideas with you. Wishing you the best of luck, so long my friends.
نشانه گفت:
و تمام هدف از زندگی در جمع همینه..جايی که بدونی رنج به تو بلوغ و پختگی میبخشه..جايی که تو انواع مردم رو در انواع مراحل مشاهده میکنی ولی تو برای هر انچه که هستی مسؤول هستی..اگر رنجوری مسؤولی و یک :اگر من مسؤول هستم پس تغییر ممکن خواهد بود و دوم:اگر من مسؤول هستم فایده ای نداره که دیگرانو سرزنش کنم و پیوسته با اونها بجنگم و بابت همین دیگه فایده ای نداره که صبر کنی تا دنیا عوض بشه ..حتی اگه عوض بشه تو اینجا نخواهی بود چون زندگی کوتاهه
روانشناسهای فرویدی به سرزنش پدر و مادر ادامه میدن..خوشی بزرگیست چون همون بازی کهنه دیگران مسؤولند هست..این نظرییات ما رو به جهل رهنمون میشن چرا که مانع رشدمون میشن
اگر دیگران مسؤول باشند راهی برای رفتن به فراسو نخواهد بود..تو محکومی و سرنوشتت محتوم
ولی اگر ما مسؤول بشیم حماقت رفتار خودمونو میبینیم و رنج حاصله از اونو
اینها همه توضیحاتیست بابت یک حقه و حقه یکیست:
سرزنش را متوجه چیزی بکن تا بتونی احساس راحتی کنی و همونطور که هستی ادامه بدی و نیازی نباشه هیچ تغییری به خودت بدی…به همین سادگی!
عادل گفت:
دید یه جامعه رو نمیشه عوض کرد؛ حتی تجربه این چند سال که گاهاً مردان زندار و زنان شوهردار به نسبت حریصتر و پویاتر از جماعت زن مرده و بیوه و مطلقه و … هستند؛ تو این چند وقت بسیار دیدم جماعتی رو که در عین داشتن یه زندگی مشترک، حریص و تشنه تنوع طلبی هستند اما گویا فرهنگ جامعه شده است که زن بیوه بی قید و بندتهر راحتتر پا میده راحتتر به … میآد و راحتتر آماده میشه! ولی از یه جامعه بیمار جنسی چه توقعی میشه داشت؟!؟ همون مردی که جلوی زنش به زن بیوه ای شماره تلفن میده، در برابر صحبتهای زنش با یک مرد طلاق گرفته یا زن مرده! چه عکس العملی نشون میده؟!؟! اون هم احساس خطر میکنه و اگه زورش برسه واکنش نشون میده؛ فقط زنان تو این بند حصر نشدند … بارها تو کامنتهام و تو نوشته های وبلاگ خودم گفتم که این جامعه رو حصارهای جنسیتی بیمار کرده و این بیمار الآن رو به اضمحلاله … داره داغون میشه داره از تو فرو میریزه … چون تو مدرسه بهش گفتند دیدن زنان نامحرم تو رو تحریک میکنه و یا به دخترها گفتند اگه مردی موی تو رو ببینی دچار انحراف میشه و آخرتش رو فدای هوسهای این دنیاش میکنه … نگفتند که مرد باید آرامشش رو در هم کلامی و هم قدمی با زن جستجو کنه؛ نگفتند که فارغ از جنسیت همه مون اول انسانیم و نگفتند که باید به شأن انسانی طرفمون توجه کنیم … از این جماعت (از جمله خود من) توقعی میشه داشت؟!؟! ذهنمون رو پر از تابو کردند و هی ترسوندنمون از اون دنیایی که نه خودشون دیدند و نه کسی که دیده خبری آورده …. شاید بهتره کم کم تابوها رو بشکونیم؛ تابوهایی که هر روز و هر روز به پوچ بودن و توخالی بودن دونه دونه شون پی می بریم …
خسرو گفت:
8 سال پیش برای اولین بار وارد وب شدم و نوشته های مختلفی مثل این نوشته خوندم. از همون روزی که اولین متن مشابه متن شما را خوندم دچار یک سردرگمی شدم و روابطم با جنس مخالف دچار مشکل شد. از اون روز به بعد همیشه فکر میکردم این دخترا دارند به این فکر میکنند که من تو فکر اینم که چه جوری باهاشون بخوابم و من را یه شهوتی میبینند!!! جز موارد لزوم باهاشون حرف نمیزدم که فکر بد در موردم نکنند!!! بهشون نگاه نمیکردم فکر بد در موردم نکنند!!! تا جایی که میشد صندلی عقب تاکسی نشستم که فکر بد در موردم نکنند!!! از رو به رو ی دختری که رد میشد سرم را پایین مینداختم که فکر بد در موردم نکنند!!! کلا دچار مشکلات شدم تا اینکه واقعا از یک دختری خوشم اومد ولی… اینقدر میترسیدم چیزی بهش بگم و فکر بدی بکنه که بی خیالش شدم!!! زندگیم را نابود کرید!!! موندم چه کار کنم که به عنوان یک آدم … بهم نگاه نکنند!!!
یه نفر دیگه گفت:
:)))
خودت باش برادر، کار سختی نیست!
خانمها بهتر از اونی که تصور میکنی حستو میفهمن حتی اگه هرگز اونو ابراز نکنی! فقط حسش کنی! خیالت راحت
D:
هما گفت:
خسروخان کسی چه زن و چه مرد بیخودی که به کسی با دیده نادرست نگاه نمی کنه مثلا اگر شما با احترام با خانومی صحبت کنی باور کن فکر نمی کنه شما نظر بدی داری.. درسته متاسفانه بعلت شرایط بد جامعه ممکنه همیشه اصل بر براء ت طرف نیست اما اینطورم که شما میگی نیست
مگه میشه بطور مطلق گفت همه نظر بد دارن؟ وقتی با احترام بطرف کسی بری مطمن باش با احترام باهات برخورد میشه مگر اینکه طرفت خل باشه و شکاک و گرنه خوبی کنی خوبی می بینی
رضا گفت:
نسوان محترم
من حرف شما رو می پسندم این وبلاگ اصلا یک سویه نیست آزادی کامل برآن حاکم است مردان و زنان افکار، عقاید، تجربه های عشقی و جنسی، شکست های روحی وروانی ، موفقیت های زندگی خود را به اشتراک میگذارند.قدرشو بدونیم هنوز یارانه ی وب رو ورنداشتن! موفق باشید
بهنام البته از نوع فروهر گفت:
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
رضا گفت:
آفرین به حسن سلیقه زیبایت سپاس
رضا گفت:
گیتی عزیز
این از محبت شماست من که به قلم شما و دیگر دوستان خوش قریحه و خوش نهاد غبطه می خورم فکر نمی کنم در قلمم نکته ی بارز ادبی ای باشه ولی سعی میکنم در آینده اینگونه که فرمودید باشم به خودم امیدوار شدم ، بابا ازما امیدآفرین تر هم هستند و در صدر مجلس نشسته اند دلمون ترکید از این همه ناامیدی قربون سرشت نیکویتان گیتی خانم خوش قلب.
نه این ور آب فارسی نمی خونم به قول نسوان شاعر نیستم ولی شاعری و فارسی رو دوست دارم.هنر هم شاید شعر مجسم و تصویری باشه اگه خدا قبول کنه! آبجی جون شیطان نفس مونو سنگ بزنیم ما را بسه.راستی سپند از یه مغازه کشف کردم خلاصه سپندش با من رامشگریش با شما، دود کنیم برا هردومون ، هنوز چشممون نزدن و مارا به جرم رابطه غیر اخلاقی نگرفتنمون که وای اسلام به خطر افتاد! و این دوتا چی دلو قلوه ای به هم قرض میدن!
وای از بحث اصلی خارج شدیم الآن پلیس نسوان تذکر آینه نامه ای میده ها.
ضمنا پاسخ پاسخ نمیشه داد اینجا نگاشته شد ما را ببخشای.
گیتی گفت:
عجب…. دوباره من حیرت کردم !
چقدر معصومانه جواب دادی ، من هم شک کردم !
آقا رضا…من حرفم را زدم….شما یا متوجه نشدید متاسفانه ، یا هنوز در مرحله ی انکار هستید !!
اما لطف کنید تفسیر به رای نفرمایید قربان… پوشیده گفتیم و در نهایت حوصله ، میل شماست اگر دوست دارید نشنیده بگیرید….
اما لطف کنید سیستم جناب شریعتمداری پیاده نکنید که اعصاب مصاب نداریم ها …ممنون..
رضا گفت:
گیتی خانم
یا خیلی فلسفی نوشتی که ما نفهمیدیم و یا MP3 بود گفتید تفسیر به رای نفرمایید یعنی چه؟
نه ماهم به سیستم میستم باوری نداریم رابطه عشقی باشه اخلاقی غیراخلاقیش فرقی نداره!
این همه راه کوبیدیم اومدیم که آزادانه بنالیم تا دردامون سبک شه.داریم بحث می کنیم و اووووخ و آخ جوووون بلند میگیم و افکارمون رو به اشتراکت می ذاریم که دلمون واشه آبجی نزن تو ذوق بچه. ممنون از شما
گیتی گفت:
خوب عزیزم…ناچارم توضیح بدم، چون اصولا فکر می کنم یا می فهمیم یا نمی فهمیم…در درک یک موضوع طیف خاکستری وجود نداره برخلاف اکثر مقولات دیگر این دنیا…
من اصل را بر درک شما گذاشتم با توجه به فرمایش خودتون که متاهل و میانسال هستید، اما الان با توجه به حرفهای شما فرض بر معصومیت شماست و توضیح میدم برای روشن شدن منظور من…
رضا جان، چیزی که می خوام بگم یک موضوع کلی است و شخصی نیست اگر نه بیخیالش می شدم، مشکلی است که در جامعه ما خیلی وجود داره، بد نیست همین الان بهش پرداخته بشه…
بعضی از آقایون تصور می کنند حربه ای در دست دارند هنگام صحبت کردن با خانم ها …
من یک تجربه کودکی خودم را به دلایلی برای بریجیت توضیح دادم، شما واژگان «اآخ و اوخ » را بخوبی برداشت کردید، باضافه » رو و زیر قرار گرفتن «، و با شوخ طبعی با این کلمات بازی کردید ، با توضیحات اضافه در پرانتز که مشخص می کرد آگاهید که نیاز به توضیح داره و دارید چه می گویید…..
اینو می گم نه بخاطر اینکه بگم من یا هر فرد دیگری می تونه به شما بگه چگونه آزادانه صحبت کنیدیا نکنید، یا برای من مهم است ، نه …. شما مختارید در بیان آنچه که هستید….
ضمن اینکه بکار بردن سمبلیک هر مفهومی برای درک بیشتر خیلی هم خوبه !!
فقط یادآوری می کنم برای سبک شدن دردها ، علاوه بر شوخ طبعی ، توجه به آنچه که می گوییم و دلیل گفتن آن هم بد نیست که مد نظر قرار بگیره….
و مهم تر از همه ی اینها انکه در اشتراک افکار به شعور آدم روبرو هم احترام بگذاریم .. شفاف باشیم، همین !
نسوان گفت:
گیتی جان، مشی ما در این بلاگ بر سانسور یا قیم ماابی نیست. اما من شخصا فکر می کنم که بهتر است هیچ کدام از ما وقتمان را برای پاسخ دادن به «رضا»تلف نکنیم. با توجه به اینکه احتمالا نامبرده با نام دیگری در این بلاگ ظاهر خواهد شد من با استفاده از نیروهای تکنولوژیکی که در اختیار دارم خدمتتان عارض خواهم شد که رضا با چه اسامی دیگری مبادرت به کامنت پراکنی کرده است. نه اینکه هر سوالی سزاوار پاسخ نیست. ولی وقت تو بسیار ارزشمند تر از آن است که بخواهد برای چنین منظوری تلف شود.
قربانت.
ویول
راستی خم می چطور می جوشد؟ سر ساقی سلامت!
گیتی گفت:
می دونم عزیزم….و می فهم چی میگی…
احتمالا متوجه شدی لحن من هم لحن گیتی نبود در جواب کامنت ها …قدرت خدا نمی دونم انگاری پیانو افتاده روی سرم خواهر ! 🙂
اما خوب دبگه… تو گویی اگر حالی و حوصله ای باشد، بازی باشد تا مایکل داگلاس از بالای سقف گرومبی بخوره وسط سالن ، بدون تشک محافظ البته.. ما هم بشیم شون پن گلوله خورده با رنگ قرمز رب گوجه یک و یک روی سینه مون ، والله !
خم می دلش هوای رفقا دارد، بدجوری می جوشد بانو !
نسوان گفت:
گیتی جان کل این بلاگ فدای یک تار موی تو و دوستانی که به چنگ و دندان جمع کرده ایم. بنا نیست کسی را حذف کنیم. اگر چه از کشتن پشه ای آسان تر باشد. اما دل می سوزد اگر وقت نازنین تو بخواهد صرف پاسخ به مگس ها شود.همین
رضا گفت:
گیتی خانم
گردن ما از مو باریک تره شما یک داستان(تجربه) خوب دوران نوجوانی تعریف کردید و آخرش هم یک نتیجه حکیمانه گرفتید ما هم از این جمله خوب شما چندبار استفاده کردیم که انصافا هم عالی بود و سالها تجربه در پشت آن خوابیده بود و می شود یک مقاله نوشت برایش(خواستید می نویسم) ، خاب این کجاش بازی با کلمات بود؟ من از روی باور ستایشتان کردم و نه چیز دیگر.جمله های خوب رو تکرار می کنن و قاب میگیرن که ماندگار باشه.
شوخی هایم هم فقط صرف تلطیف فضای بحث بودهمین
درثانی فکرنمی کنم به شعور کسی در بحثهای توهینی کرده باشم حاضرم در دادگاه منصفی رد اتهام کنم!وقتی با کسی بحث می کنی دلیل بر این است او را به عنوان یک انسان فکورو هوشمندباور داری فقط روشها متفاوت است و این راسعی کردم همیشه رعایت کنم.
در هر صورت اگه سوء تفاهمی پیش اومده یا دلی شکسته شما بزرگوارتر از این هستید که نبخشید.ممنون
——————-
نسوان محترم
چرا کد غلط می دید شما ولی فقیه مایید باید چتر کرمتان برسر همه یکسان باشد
جناحی برخورد نکنید بی دادگاه و هیئت منصفه گردن یاغی را نزنید!ما که به گناه ناکرده اعتراف کردیم خواهشا ما را کهریزک نفرستید.
من چرا با اسمی دیگرمجلس انس شما را برهم بزنم مامور استخدام نکنید خواستید بگید جا نیست نیاین ما بی دعوت نامه اومدیم بی دعوا هم میریم و حکم حکومتی شما را بر دیده منت می گذاریم می ریم ولی تنور بحث تان سرد میشه ها گفته باشم! هرچی فکور دورتون جمع بشه به نفع تونه ها!
خواستید رای گیری کنید که ما بمونیم یا برویم این جوری به دموکراسی نزدیکتره.
ضمنا سلام نکردن و جواب سلام ما رو ندادن از انصاف کمی به دور است. سپاس از همه دوستان و شما
گیتی گفت:
ویولتا جان
خارج از این بحث و حرفها….
واقعیتش اینه که ما هم شما را راحت پیدا نکردیم…اونچه که منو پاگیر اینجا هم کرده همینه، حذف نکردن و بودن و دیدن اونچه که هست و داریم….
اتفاق خوبی هستید شما ، با همه ی دردسرهایی که می دونم براتون داره، نمونه اش نیست در این آشفته بازار، یک نگاه بکن به اطراف…واقعا نیست ….
برای همین سه تا فیلترشکن را می تپونم توی هم که بتونم کامنت بگذارم یا صفحه تون را باز کنم…
برای من جدی شده اینجا، تلاشتون را می بینم، نظم و هدفمندی پست ها، ترتیب ها… و اونچه که می گویید، تابحال نشده بود آنقدر یک فضا به من نزدیک باشه…این رو بی اغراق می گم…
حالا ما این پایین یک کم شلوغ پلوغ هم می کنیم، مثل خود زندگیه دیگه ، تکرار آنچه که هست، امیدواری، تلاش برای عوض کردن بازی، پذیرش سرنوشت محتوم و سکوت 🙂 ، والله !
من اینروزا زیادی گیر میدم به همه چیز، یک مرگم هست، تقصیر من بود، شما ناراحت نشو، انگار می خوام به خودم یک چیزی را ثابت کنم و نمیشه و زور می زنم…. چه اینجا چه دنیای واقعی..دنیای واقعی بیشتر، خیلی بیشتر….اوضاعی داریم این روزها….
این آقا رضا را هم ما که بالاخره نفهمیدیم چی به چی !! ، اما قول داده دیگه بچه ی خوبی باشه ظاهرا و مردم را دچار سو تفاهم نکنه !
رضا گفت:
گیتی خانم
ممنون از شفاعت شما!باز گلی به جمالتون، ولی از گروه نسوان به شدت دلگیریم ظاهرا امیدی به بهبودی اوضاع کشور نیست! یکی رای دهندگان را خس و خاشاک نام می نهد دیگری آنان را بزغاله می پندارد وعده ای فرهیخته هم، خوانندگان ناآشنای خود را مگس و ابله می خوانند آری این گونه به شعورها توهین می شود.ما جهان سومی ها تجربه دموکراسی و گفتمان آزاد را نداریم هنوز برایمان زود است دم از آزادی بزنیم وعقاید دیگران را محترم شماریم فرقی هم نداره در خاک ایران باشیم یا در خاک دیگران.
توهین کردن از سست منطقان بر می آید نه فرهیختگان.
مدیر یک وبلاگ باید آستانه ی تحملش بسیار بالاتراز خوانندگانش باشد.
باران مبـار که اوضــاع ما روبـراه نیست
روزی چــوروزگـارتارمن اما، تباه نیست
رگباربیامان تــوبرکلبه چــون زند ضربه
برطفلـکان پاره پوش من آنجا، پناه نیست
از لایههای سقف شکسته چوسرزنی برما
برپارهسفرهکهنهامافسوس،جزدرد وآه نیست
کوآن طراوتی که توبخشی بهارراهرسال؟
مارابهغیرمرگ نصیبی زسـیل سیاه نیست
باران به گوش زنده دلانگرترانه میخوانی
برماچورعد وبرق میرسد، آیا گناه نیست؟
باران مبار که طفلانم ازتوشـــکوهها دارند
هیچت به جسم زرد وزارفقیران نگاه نیست
بدرود
نسوان گفت:
گیتی جان عزیز من
غافل از سختی هایی که می کشید برای بودن توی این اندرونی فکسنی نیستم . برای همین هم دوست ندارم رنج مضاعفی را تحمل کنی ( د). اگر بخواهیم پاسخ هر کسی را بدهیم بعد از مدتی از جانمان سیر می شویم. آن وقت می ترسم از اینجا هم متنفر بشی و بری دیگه سر و کله ات پیدا نشه…. اعصابت روکه از سر راه نیاوردی گلم؟
من به آنچه قسم من است وفادارم و روی نوشته ی هیچ کس خط نمی کشم اما واقعا خیلی از نوشته ها ارزش پاسخ دادن ندارد. خیلی ها از من رنجیده اند و رفته اند و دیگر کامنت نگذاشته اند. رفتنشان هم ذره ای مرا ناراحت نکرده. همان جور که آمدنشان و یا حتی فحش دادنشان ناراحتم نکرده. اما آدمهایی اینجا هستند که برای من عزیزند: تو، هما، سام؛ عادل، پارسا،سعید، گوقمان، ابر شلوارپوش، بزمجه، پرتقال ،شهرزاد، نیلوفر، مریم ها، پریسا، شاهین؛حاج مسلم و….. خیلی ها.
شاید باور نکنی اما من با عشق شما را دنبال می کنم همان قدر که شما ما را.شاید باور نکنی اما من هنوز هم دل نگران مهدی از ابهر و فرح و خیلی هایی که غیب شدند هستم!برای من مهم هستید و من دوست ندارم بهای اینکه آدمهای بی اهمیت را خط نمی زنم از دست دادن آدمهای مهمی باشد که دوستشان دارم. همین
گیتی گفت:
دهه…ویولتا
شما ما رو چی فرض کردی آبجی…من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک جانم، اگرنه تا حالا هفت کفن پوسونده بودیم که…. من جونم بنده به اینجا….
مگر اینکه شما در اندرونی را تخته کنید خدای نکرده، اگرنه که من با بقچه و زنبیلم همینجا هستم…
تازه با هما می خواهیم یک کافه فیلم و قلیون راه بندازیم این بغل ، درآمدی هم کسب کنیم خواهر من…
تا حالا که توی رفاقت کم نیاوردیم آبجی، یعنی عمرا کسی ندیده تا حالا از ما این حرکات ! ببینیم شما با ما چیکار می کنی ها 🙂
تيبا گفت:
آبجي نسوان(ويولتا؟) با خوندن اين كامنتت دچار باس فلسفي شدم…فاطي كماندو بودن رو تونستم هضم كنم اما نديدن اسمم دراينجا ديگه خيلي برام ثقيل بود ( يكعدد تيباي گريان) 😉
تيبا گفت:
باس رو ميتونين ياس بخونين..ديگه خودت درصد غم و اندوهمو ببين كه حروفو هم نميتونم تشخيص بدم 😉
من گفت:
فوق العاده زیبا بود..
مسعود گفت:
با اینگونه برخورد مردها موافق نیستم.
ولی قضیه رو پیچیده اش نکنید اینقدر، مرد متاهل یا مجرد به زن متاهل یا مجرد پیشنهاد سکس میده (یا بر عکس یعنی زن پیشنهاد میده) اگه هر دو موافق بودن که میرن پی عشق و حالشون یه چند ساعتی اگه نه که همونجا این مساله رو تموم میکنن بدون هیچ دلخوری….. تموم شد و رفت.
حالا هی ما بیایم بگیم که آی! نه درست نیست! وای! به زنها توهین شد! زنها = سوراخ! هیهات! مملکت خرابه! ما داغونیم!
بابا بی خیال. یه سکس چند ساعته است و هیچ. به خدا همین مردهایی که اینقدر دنبال سکس هستند فقط، همین ها رو اگه بگی بیا برو یه زن دیگه بگیر یا برو زنت رو طلاق بده و بیا برو عشق حال، هیچکدومشو انجام نمیدن (از جمله خودم) دوباره برمیگردن با همون زن اصلی شون زندگی کنن. یعنی نمیتونن کار دیگه ای بکنن. حوصله و عرضه شو ندارن…..
دنبال یه سکس موقتی هستند و هیچ که فقط این غریضه بخوابه عطشش و یه لذتی ببرن.
بعدشم مگه زندگی مشترک فقط خلاصه شده تو سکس؟ ها؟ یعنی هیچ چیزه دیگه ای نداره؟ جدی میگین؟
مسعود گفت:
ببخشید غریزه نه غریضه
vali گفت:
Human beings are used to dichotomies the affairs – right and wrong or normal or abnormal. However, they are oblivious to the fact that their dichotomy has no rational basis and is not but the norms of the society.
For example, we are programmed to shake hands with our right hand. Now,what would happen if we begin to shake hands with our left hand? Nothing!
We also need to remember that our religious beliefs are also based in some man-made norms devoid of any rational. Our religion, like our nationality, depends on where we were born -absolutely baseless and random. What truly counts here are the human rights and the ethics that helps us to remain responsible in order to preserve and augment such rights.
If we don’t believe in absolute equality, we are doomed.
Sexual desires are inherent ingredients of what make us who we are – human beings.
Satiating our sexual desires are as natural as the need to sneeze,breath, eat, and sleep. What matters here is the manner in which we satiate we satiate such desires. Here, we must separate lust from love.
If two individual truly love one another, their relationship is not based on lust. Lust or sexual desires are at the bottom of the list of their agendas. Any relationship that is based on sex and starts on that basis, is as baseless and short lived as a foundation that is laid in water.
If two people choose to live together based on humanity, understanding, and love they wil never betray their trust under anay conditions. Also, the around them, would never betray their union as they know that each member of every union is the right of the other member. Who wants to violate such right? Noone, unless one is truly sick mentally.
vali گفت:
We need to teach our children tha a, b,c’s of their sexuality and treat them with respect , dignity, and openness, and firm with principles that are rooted in self-respect , human dignity, and human rights, and hope that they will choose their life partners with respect for their own rights and responsibilities while observint the principles of human rights at every moment.
In this manner, they will choose a partner whom they love more than any other individual, and whom they desire more than any other individual. This way, male or female, couples would never deviate from the pact they have signed with their partner – no matter what!
In deed, if couples are happy with their partners and with every aspect of their relationships, they will never make sexual gestures to others – male as well as female.
In healthy situations, couple usually leave intercourse as the zenith of their relationship – not the foundation. If it is the other way around, the concequences are what you have experienced – running lose as a dog in heat. The best remeedy for such couples is seperation.
And if we raise our children along the principles of human right, justice and equality, our single children, male or female, do not have anything to fear while single.
My wonderful daughters and sisters, value your-selves. Not only you lack any trait in comparison to your male partners, you also posess much more than many of them.
Educate your-selves and become financially independent, so you don’t have to fear poverty and homelessness. Also learn to raise men who will not sacrifice their principles of love, justice, equality, and human rights under any conditions. YOU ARE IN CHARGE AND HAVE THE POWER TO DO SO! BELEIVER IN YOUR-SELVES.
Unlike religion, principles will elevate our society and lead us to prosperity, harmonious co-existance, and human dignity.
In addition, please dialogue with dignity and pose. Do not waste your own timeme, please forgive this exprssion, with «nonsense» and do not allow anyone to waist your time either.
Lets rid our society form barbarism and the devistating effects it brings along. Love you all!!!
Vali
پویا گفت:
این کامنت صرفا برای سه رقمی شدن تعداد کامنتها است و هیچ ارزش دیگری ندارد !