پدرم خوش تیپ و قد بلند و شوخ بود و به چشم ما نماد ذکاوت و شجاعت و موفقیت بود. خاطرات کودکی من پر است از خاویار و بطری های جانی والکر پدرم و پالتو پوست های مادرم که همیشه ازش می ترسیدم و بدم می آمد. بعد از انقلاب که ورق برگشت پدرم خانه نشین شد. پولهایش را در چند تا سرمایه گذاری اشتباه از دست داد و شروع به ترسیدن کرد و دیگه هیچ وقت صدای قهقهه هاش خونه رو پر نکرد. با اینهمه یکجورایی حس طنزش ماند و جمله های به یاد ماندنی زیادی ساخت ولی از همه خوشمزه ترش این است » اگر سی سال پیش کسی به من می گفت که زندگی ام این جوری تغییر خواهد کرد ، بدون هیچ تردیدی با یک گلوله توی مغزم شلیک می کردم!»
***
یک لیوان شراب می ریزد و روی سوفا کنار دستم می نشیند . در پس زمینه سید بارت می خواند. با آن لهجه ی انگلیسی – اسکاتلندی – استرالیایی از راک سایکدلیک و دراگ و دیوانگی هایی که کرده می گوید. نمی دونم داستان به کجا می رسد که اجازه می گیرد و پیراهنش را در می آورد تا خال کوبی روی بازوش را نشانم دهد.بدنش مردونه و عضلانی است. مثل بیشترشون که واقعا هیکل های ورزشکاری خوبی دارند ( من تازه اینجا فهمیدم که هیکل یک مرد چقدر می تواند سکسی باشد).بازویش را جلو می آورد و لبخند می زند. عین مسخ شده ها انگشتم را می کشم روی خالکوبی بازوش و عضلات محکمش را زیر انگشتام لمس می کنم.
ناگهان چیزی در مغزم جرقه می زند و پرت می شوم به ده سال پیش، تهران ، اولین خانه ام توی آن کوچه ی بن بست.دارم توی آشپزخونه غذا درست می کنم و ظرف سالاد را توی یخچال می گذارم. تلویزیون روشن است و شهرام ناظری میخواند. منتظرم که شوهرم برگردد و شام بخوریم. من یک زن متاهل و سر به راه و خوب هستم . کار و زندگی دارم و خانه ام همیشه مثل دسته گل تمیز است. اگر ده سال پیش یکی می آمد و می گفت» فلانی تو ده سال دیگه توی آخر دنیا ،15 هزار کیلومتر اون طرف کره ی زمین یک لیوان شراب در دست، روی یک سوفا خواهی نشست و با آهنگ سید بارت بازوی یک استرالیایی اسکاتلندی تبار را لمس می کنی » احتمالا یک گلوله توی مغز طرف شلیک می کردم!
***
اصغر همیشه می گفت » زندگی فیلم نیست» اما من فکر می کنم زندگی من اصلا یک زندگی نیست، چندین و چند زندگی است که تصاویرش روی هم افتاده و نه تنها یک فیلم که شاید چند تا فیلم از آن می شود ساخت . فیلم بی سر و تهی که بی ربطی و غیر منتظره بودنش خودم را هم شگفت زده می کند. فیلم هایی که هیچ کدام ادامه منطقی دیگری نیستند ، با این همه با رشته ی ظریف و مرموزی به هم پیوسته اند.من ده سال دیگه کجا خواهم بود؟ نمی دونم. شاید توی آفریقا بچه های ماراسموسی را تر و خشک کنم ، شاید توی یک مرسدس بنز آخرین مدل؛ شاید توی قبر. احساس می کنم که پر کاهی هستم که با باد از اقیانوس ها گذشته، من نه آنم ، نه این و نه حتی آن یکی که خواهد آمد. من هیچ کدام نیستم و همه ی این تصاویری که روی زندگی ام افتاده هیچ کدام زندگی من نبوده . زندگی شاید همین لحظه است و همیشه زیر انگشتانم در جریان بوده ، چه آن زمان که کاسه ی سالاد را در یخچال می گذاشت و چه الان روی خالکوبی عجیب …انگشتم روی بازوهای مردانه اش ، به قهقهه می افتم.
هما گفت:
بگذار تا ز هرچه زیان است بگذریم
تا زندگی به مفت گران است بگذریم
تنگ آمدیم تنگ در این رهکویر غم
تا نبض عمر در نوسان است بگذریم
دیگر نه سایه ایی نه صفایی نه ساغری
اینجا بهار مثل خزان است بگذریم
ما همچو لاله تشنه لب آب ماند ایم
جایی که زنده رود روان است بگذریم
این عمر بسته را به چه امیدی سر کنیم
وقتی امید خود نگران است بگذریم
بسیار می شود که بگوییم و بشنویم
اما بهای گفته به جان است بگذریم
من سرخوشم رها که به پیری رسیده ام
بیچاره نوبتی که جوان است بگذریم
«»»»
زیبا بود
همایون گفت:
ببخشید هما جان! کجاش زیبا بود؟؟؟ من خودم از خوانندگان و جان برکفان پروپا قرص ویولتا بودم، اما مدتیه نوشته هاش فقط شده شرح روابطش با مردهای گوناگون! هرچی رو هم که میخواد بگه در قالب همین ژانر (ارتباط با مرد) می نویسه و توضیح میده. ببخشید هما جان و ویولتای عزیزم! آدم دیگه بالا میاره! تو که همش یا مستی یا در حال حال و حول با مردان عضله فلان، دیگه کی وقت میکنی کار کنی و درس بخونی و به سایر امور زندگی بپردازی؟ حالت به هم نخورد خداییش؟ بالا نیاوردی خودت؟ ضمنا فکر کنم یه جای دیگه هم برات نوشتم: اون سوفا سوفا کردنت کشته منو…. ولی من بازم دوستت دارم. امیدوارم زیاده روی نکرده باشم در نقد یا انتقاد یا نظر یا چه میدونم چی چی…..
نسوان گفت:
؟مرسی همایون جان.بنده حالم خوبه به کارهای دیگرم هم می رسم. البته فکر نمی کنم کسانی این وبلاگ را دنبال می کنند دوست داشته باشند بیام از فعالیت های علمی یا نحوه ی استاندارد کردن روش های تجزیه دستگاهی در دانشگاه و درس ومشقم بنویسم؟ شما دوست دارین من اونها رو بنویسم ؟ بعد هم این قالب برای بیان تفکراتی است که واقعا ربطی به چیزی که تو اشاره کردی ( رابطه با مردها ) نداره. همین نوشته از سه قسمت تشکیل شده اما تو فقط به همین قسمت توجه کردی و اصل مطلب رو ندیدی از بس در گیر دنبال کردن این هستی که نویسنده ( ویولتا) با چند نفر چی کار کرده. در حالیکه هدف این نوشته ها این نبوده و نیست ، اما هر کسی همون چیزی رو می بینه که میخواد ببینه. جالبه که تنها چیزی که شما دیدی توی این نوشته ها این نکته بوده.در ضمن تو این وبلاگ 4 نفر دیگر هم قلم می زنند و از موارد سیاسی و سکسی و اجتماعی توش مطرح میشه .. یک کم بی انصافیه که بخوای بالا بیاری. اما خواستی بیاری روی سوفا بالا نیار.. منم دوستت دارم. میمیرم برات .
moradbeig گفت:
منم نوشته هات رو دوس دارم اما چند وقتیه مثل همیشه نیستی، تم حرفات و مفاهیمی که می گی یه خورده تکراری شده، البته این چیزایی که می نویسی مفاهیم پرمایه ای هستن که همیشه نوشتن و خوندن درباره اش جالب و لازمه اما همیشه یه تازگی خاصی تو حرفات بود که مدتیه من کمتر حسش می کنم
همایون گفت:
بانو ما غلط فرمودیم… بنویس بنویس که داری خوب می نویسی….
همایون گفت:
راستی یه سوال؟ من از این جونوره سبزه خوشم نمیاد. اون آبی قرمزه رو دوست دارم. چطوری میتونم اونو بردارم؟
نسوان گفت:
bayad ye address email vared koni moghe comment gozashtan
اهل آبادی گفت:
اسیر سرنوشت.
بابک گفت:
گیج کردی منو! تا 5 دقیقۀ پیش یا تو فکرش نبودم، یا فکر می کردم میدونستم زندگی ام چیه.
حالا فکر می کنم هیچ پُخی نیست. نیم ساعت دیگه، بعد از چائی و سیگار، به همون حالت قبل از نوشته تو بر می گردم. اصغر راست می گفت
بازم حرف دارم در بارۀ این نوشته، ولی بمونه برای بعد
فاطمه گفت:
عزیز من، هر جا باشی ده سال دیگه، توی مرسدس بنز آخرین مدل نیستی. این رو مطمئن باش. چون افتاده ای توی سرپایینی!
نسوان گفت:
پیامبر اسلام تازه تو 40 سالگی به نبوت رسید. من هنوز حالا حالاها جا دارم شما خودتو ناراحت نکن فاطمه خانوم !
جهان گفت:
اتفاقن! شاید بهتر از بنز سوار شه! من 2 سال پیش هیچی نداشتم… سرو کله زدن تو ایران با کارفرما ها با کار مندا… یک روز تصمیم گرفتم برم عضو یک انجمن تو آمریکا شم شانسم ی هفته بعد از 5 جای مختلف دنیا کار واسم جور شد! 10 روز بعد ویزامو گرفتن! 14 روز بعد سوار بر هواپیمایی قطر ایرویز!20 روز بعد مصاحبه برام شرکت ی بنز خرید که تا همین الانم باورم نمیشه! ی سال بعد اعتراز کردم شاسی بلند میخوام تعطیلات برم اکسپلور و اینا 1 سال و نیم بعد ی خانوم جوان واقن دوست داشتنی اومد تو زندگیم! هم زمان باهاش تو شمالی ترین نقطه تهران خونه خریدم! اینه که واقن من حتی فکرشم نمیکردم و اگه یکی بهم 2 سال پیش اینو میگفتش لپاشو از جاش میکندم! البته این تغییرات هنوز باورم نشده ی جورایی… گیجم هنوز…. نِسوان من باهات موافقم…
جهان گفت:
من از نرم افزار واسه تایپ استفاده میکنم اینه که اعتراض رو اعتراز تایپ کرده…
شاهین گفت:
جهان یکم بیشتر توضیح بده ما هم یاد بگیریم
ali گفت:
bloody good one :DDDD
همایون گفت:
یعنی این سوفا سوفا گفتنت کشته منو…………….
ویدا گفت:
عجب!!!!
tara گفت:
shoma too sarbalaii, havaye motoreto dashte bash nasooze, chon oonvaght bayad piade gaz koni baghisho.
yzd گفت:
SHOMA SHOHARET NEMITONE BOKONATET BIYA
MAN MINDAZAMET SAR BALAYI
دروود بر نسوان
شین گفت:
حقیقتش خواهر اینور دنیا مرسدس سوار شدن کمترین کاریه که میتونه بکنه اونم بعد ده سال !!!!!!! همین الآنش میتونه بکنه . بعدش چرا افتاده تو سرپایینی ؟ نکنه ما یه جا جا موندیم نگرفتیم مطلبو!!!!!!!!!!!!
ویدا گفت:
من تازه اینجا فهمیدم که هیکل یک مرد چقدر می تواند سکسی باشد.
الان می یان فخشمون می دن که چرا از اجنبیها تعریف کردید ما موندیم…..
ویدا گفت:
ولی فکر می کنم زندگی یعنی قابل پیش بینی نبودن….. ولی تو زمان بچه گی زندگی رو جور دیگه ای برام تعریف کردن…. الان هرچند که واقعیتها رو می بینم… ولی برام پذیرفتنش سخت شده چون با تعریفهای من فرق داره…. من دوستام از کشورهای دیگه رو که می بینم…. حس می کنم نسبت به من راحت تر با زندگی کنار می یان….. چون مثل من فکر نمی کن که زندگی رو باید تو کنترل خودشون در بیارن…. یا یکطوری زندگی رو مهار کنن…. هرچی سر راهشون می یاد باهاش کنار می یان….
saeed گفت:
ویدا
آموزش شنا
آب نیست وگرنه شنا گر ماهری ….
ویدا گفت:
ها؟ من باز منظور شما رو نگرفتم!!!
والا تو این دریای زندگی همه داریم شنا می کنیم…. خوش به حال اونهایی که تو ساحل نشستند و فکر می کنن آب نیست…..
نسوان گفت:
والله به چشم خواهری ویدا جان… بد کوفتی هستن این اجنبی ها
. مردهایی که تو ایران بادی بیلدینگ کاربودن بیشتر شکل غول می شدن و حال آدم بد می شد از دیدن عضلاتشون. این وریها خوره ی ورزش هستن و عضلاتشون به مرور ساخته شده و خوب ژنهاشون هم متفاوته … اینه که توفیق اجباری شد و بنده تازه دارم زیبایی عضلات مردونه و شکم سیکس پک و قد بلند را درک می کنم.
نسوان گفت:
بیا اینو ببین یک کم دلت باز بشه…
shima گفت:
اووییییییی حالمان بهتر شد خواهر ، آره منم قبول دارم مردای ایرانی مثل چونه خمیر میمونن ، شرمندم آقایون !!
اهل آبادی گفت:
همین چند هفته پیش لولی خودمون در وصف هیکل زنای …ون گنده که از یه پسر بچه بلال می خریدند چیزایی نوشته بود. شما هر چی می خوای بگو، آقایون صبرشون زیاده .
yzd گفت:
به خدا ما بهتر سکس می کنیم قدرتون رو بیشتر می دونیم اونا مثل دستمال رفتار می کنند با حاتون همین کارا می کنید ما یه دوست دختر خوش اندام گیر نمیاریم همش کون گنده
خرزهره گفت:
من از یه چیز این مرد های اجنبی خوشم میاد اون هم این است که موهای سینه و پشت و …. رو میزنن . نمیدونم ما چرا وقتی میخواهیم بگیم مردیم حتمن باید پشمالو باشیم
خرزهره گفت:
zemnan i axi ke to gozashti dele man ham baz shod
نسوان گفت:
بعضی هاشونم اصلا مویی ندارن که بزنن. یک پسره میز بغلی من می شینه دو رگه ی آسیایی – آلمانی. پاهاش عین بلور می مونه. یک دونه مو روش نیست ..هر وقت شلوارک می پوشه من دلم میخواد پر و پاچه اش رو وشگوون بگیرم .
ویدا گفت:
والا … این اجنبیها… با اینکه مو ندارن…. اگه کراوات نزنن… اغلب زیر بلوزشون یه تی شرت یقه گرد می پوشن…. بعد این مردهای ایرانی با این همه مو…. اینور که می یان… یقه اشون رو تا نافشون باز می زارن…. و یه گردنبند هم می ندازن….. بعد فکر می کنن خیلی جذاب شدن……
خرزهره گفت:
ما که تا حالا ندیدیم کسی زیر بلوز تی شرت بپوشه . حالا میگفتی پیراهن یه چیزی. داستان جذابیت هم که گفتی فکر کنم سلیقه ای است. من با زن های سفید پوستی دوست بودم که از مو سینه خوششون میومد.
نسوان گفت:
manam khosham miad. ama too rakhtekhab, na inke taraf mesle ini ke vida mige jaheli bendazatesh biroon 😉
PRINCE گفت:
نژاد ایرانی از پشما لوترین انسانهاست!!!!
ویدا گفت:
من منظورم همون زیر پوشهای یقه گردی بود که تنها مصرفشون پوشیدن زیر پیراهن و تی شرت هستش….. و شونصد تاش رو تو خونه مردهای اجنبی می تونی پیدا کنی….
و اما در مورد موی سینه…. من دوست دارم کسایی که هیکل درست و حسابی دارن و ماهیچه هاشون سفت دارن… مو نداشته باشن و یا شیو کرده باشن…. ولی کسایی که هیکلشون ورزشکاری نیست…. بهتره مو داشته باشن… 😀
ویدا گفت:
آره…. خیلی خوش تیپ هستن…. من سالن ورزش زیاد می رم و حسابی این خوش تیپها رو دید می زنم :))…. مخصوصا اونایی که شناگر هستن…. خیلی دلبر هستن….. گاهی هم یاد حرف شما می افتم… که در مورد گیتاریست می گفتی….. من هم فکر می کنم کسی که 9-10 مایل رو بدون توقف شنا می کنه و خسته نمی شه…. چه کنه…… 😉
shamim گفت:
خوشم میاد اینای که تا یه هفته پیش دم از این مزدند که ما هر دفعه دلمون واسه کسی لرزیده بعدن فهمیدیم که پارترمون پیش از ما دلش میلرزیده حالا خودشون اعتراف کردند که هر وقت میرند باشگاه از دیدن لاله رخان و پیل تنان حالی به حالی میشن، شرم و حیا هم که ندارند میان و اظهارات دوست پسرشون رو هم با آب و تاب اینجا بیان میکنند.
نه انسان خوبی هستی،نه زن خوبی هستی، نه ایرانی خوبی هستی، نه فیمینیست خوبی هستی. حدا العقل دروغگوی خوبی باش
ویدا گفت:
من هم خوشم می یاد از کسایی که ادعای جز چهارده معصوم بودنشون ما رو کشته….. ببینم می تونی زنی رو پیدا کنی که تو فیلمها طرفدار کاراکتری که جرج کلونی…. برد پیت… جان دپ و … ( یه خوش تیپ) نقشش رو بازی کرده نباشه؟ مردها هم که تو فیلم و تلویزیون اول دنبال یک زن خوشگل می گردن… بعد دنبال محتواش می شن…. زنی یا مردی رو به من نشون بده که از کنار لاله رخان بی اعتنا گذشته…. اونوقت من هم ادعا شما رو قبول کنم….
نه عزیز….. همه دید می زنن…. من هم یکی از همون همه…. ولی فرق من با شما اینه که با خودم رو درباسی ندارم و فکر نمی کنم که جز چهارده معصوم هستم….
دوم اینکه …. وقتی تو یک رابطه ای هستی… برای همه اتفاق می افته که دلش برای یکی دیگه بلرزه…. شاید همین دل لرزیدنها باعث بشه یکبار دیگه خوبیهای پارتنر رو که برات عادی شده رو دوباره مرور کنی…… و به خودت بیایی ببینی که نه توجه کافی می بینی و نه توجه کافی می کنی…. رابطه داره به سمت نابودی می ره….. به خاطر همین دنبال کس دیگه ای هستی و هستش….
سوم اینکه…. من هرگز ادعا نکردم که آدم و زن و ایرانی و فمنیست خوبی هستم….. من غلط بکنم از این ادعاها بکنم…. من هم یک انسان هستم…. مجموعه ای از نقصانها و خوبیها…. همین!
و پی نوشت: شما مگه بعد از تسونامی حاصل از نوشته اسکارلت این وبلاگ رو پیدا نکردی؟ چطور تاریخچه کامنتهای ما رو ضبط شده در دیتا بیس ات داری؟
جـوات یساری گفت:
اولا که الان شما این خانم شیما رو جـــوات میبینی
دوما من که این کامنتو ننوشتم اما با 75درصد فرموده ایشون موافقم
سوما کافر همه را به کیش خود پندارد ،اگر قرار باشه آدم به محض دیدن هر آنجلینا یا شارون استون و جرج کلونی ملونی در کوچه خیابون دلش بلرزه و فررتی بند خشتک رو بر باد بده. پس این وسط نقش ریسپانسبلیتی چی میشه؟!
چهارما : اصلا گیریم مسئولیت پشم … قرار داد اجتماعی جفنگ … همه ی اینا حرف یا مفت و جفنگ .
خاب … چیزی که عوض داره گله نداره … شماها خودتون ارادت خاصی به هوس بازی دارید .. پس چرا نسبت به هوس بازی مرد ایرانی اعتراض میکنید؟!
این جهان کوه است ، فعل ما ندا
سوی ما آید صداها را صلا
شماها این تیپی بودید و مردهای این تیپی رو به سمت خودتون جذب کردید (( نمیخوام بگم آدمای خوب یا بدی هستید، فقط منظورم اینه که مثه اهن ربا همجنس خودتون رو جذب کردید))
ببین ویدا ،اینکه تو داری اونجا چیکار میکنی به خودت مربوطه .
تو ،اسکارلت ،ویولتا میتونید صبح تا شب با دیدن مردان خارجکی دلرزونک داشته باشید و مدام پارتنر را مثل دستمال کاغذی بعد از فین کردن عوض کنید. و با هرچی بلندبالای گردن کلفت اوزی یا عوضی یا مانکی یانکی دانکی و هرجکو جونوری که دلتون خواست بخوابید و بلاسید.
به قول معروف چهار دیواری اختیاری ، آقا جون زمین مال خودتونه ، اگه خواستید خیارچمبر بکارید و اگر حال نکردید درخت چنار بکارید .
اما خیلی مسخره و خنده دار خواهد بود که چنین شخصی و چنین اشخاصی مثل شما و اسکارلت و یا ویولتا و یا این خانوم عزیز «مریم.ج» که مدتها تشریف نداشتند . بیاد به مرد جماعت گیر بده که چرا مردا هوس بازن؟! چرا مرد ایرانی مرا درک نمیکند. چرا مرد ایرانی خمیر لواشک و هویج است ؟!
به هر حال الان که داره خوش میگذره ، انشاء الله لیدی ها به فکر بیمه ی عمر و پس انداز هم باشید. در خانه ی شهوت همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد. به قول ویولتا «اصالت با تغییر است !!!»
ویدا گفت:
اولا من نگفتم …. از دیدن این لاله رخان دلم می لرزه…. گفتم دید می زنم…. و از زیبایی هیکلش لذت می برم…. مثل دیدن یک تابلو زیبا… مثل دیدن یک گل….. مثل دیدن هزار تا زیبایی دیگه…. و من تنها کسی نیستم که این کار رو می کنم…. همه انسانها این کار رو می کنن…. و کسی که منکرش بشه که از این زیباییها لذت نمی بره… یا خودش رو خر فرض کرده یا ما رو…..
دوما ….. خوش به حالت که باور داری زندگی قابل کنترل هستش…. اگه آدم خوبی باشی…. آدم خوب رو جذب می کنی و اتفاقات خوب تو زندگی رخ می ده…. اگه بد باشی… آٔمهای بد و یکی مثل خودت باهات رو برو می شه….
سوما …. من یکی بیخود کرده باشم به مردهای ایرانی گفته باشم …. دنبال سکس و نیازهای اولیه نرید…… اتفاقا می گم یک کم این شاخکهاتون رو به کار بندازید و حس محیط اطرافتون رو درک کنید…. و این هوس بازیهاتون رو با شرایط موجود وفقش بدید… نه اینکه بر اساس سناریو وپیش فرضهای موجود تو ذهنتون عمل کنید…. خدا بهتون عقل داده…در کنارش ۵ تا هم حس داده تا بتونید شرایز و احساسات طرف مقابلتون رو هم درک کنید…
و در آخر….. شما اگه با آی.دی خودت هم کامنت بذاری من هیچ مشکلی باهاش ندارم…. هرچه می خواد دل تنگت می تونی بگی….
جـوات یساری گفت:
ببین بزا من از همون آخر بهت جواب بدم
با آی دی خودمون داریم کامنت مینویسیم ، یعنی مطمئن باش اگر بخواهم انتقاد کنم و هر خزو خیل بازی در بیارم همین جـــواتم ((کلا حاجیت همه رقمه جــواته 🙂 )) هرچند به خیلی از بخش های عقاید یو ایراد دارم اما چونکه میدونم ظرفیتت بالا هست با آی دی مای دی دیگه نَوَنِویسَم.
(( من کلا با هیچ آی دی دیگری انتقاد نمیکنم و. گیر نمیدهم ))
بعدشم اینکه جنابعالی ید طولایی در سفسطه و ماستمالیزاسیون داری
حالا اینارو بیخ خی ، از این یارو مرتیکه ی دیلاقِ اجنبی چه خبر؟
..ها؟!
آها یادم اومد فضول رو بردن زیر زمین تاریک بود خورد زمین 😳
جـوات یساری گفت:
الان یه بار دیگه کامنت شمارو نگاه کردم .بیا خودتم ببین:
«من هم فکر می کنم کسی که 9-10 مایل رو بدون توقف شنا می کنه و خسته نمی شه…. چه کنه…… ;)»
این نوع تعریف شباهتی به لذت بردن مبتنی بر دیدن تابلوی نقاشی نیست. البته یه مقدار تابلو هست که منظور چه نوع لذت بردنیه .
گفتم که :
شما ید طولایی در ماستمالیزاسیون داری
senhorita گفت:
شمیم جان از آشنائی با شما خیلی خوشحال شدم عزیزم
بیشتر اینجا به ما سر بزنید ما جوونا به تجربه ی امثال شما نیاز داریم
خیلی ممنون خانم
ویدا گفت:
اولا که این یارو پاره تن من می باشد…. هر که او را بیازاره مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا رو آزرده…. خلاصه دیگه نبینم با این صفتها صداش می کنی….
دوما…. اگه فکر کردی این نظرات در مورد مهرویان رو یواشکی پیش خودم نگه می دارم… و تو ذهنم به پارتنرم خیانت می کنم…. اینطور نیست…. اون خودش هم می دونه نظر من در مورد مهرویان چیه…. و می دونه که می رم استخر این مهرویان رو دید می زنم….
shamim گفت:
دخترم، منم مثل تو یه زنم، با این تفاوت که من سالهاست در خارج از ایران به همراه همسر و ۲تا ملوسکام زندگی میکنم،از دیدن عکسی از خانم مگان فکس در سایت بالاترین که زیرش نوشته شده بود خبرنگاری که در آینده به ………(از آوردن اسمش کراهت دارم) مصاحبه خواهد کرد اومدم اینجا،به علت اینکه سالهاست عضوی از انجمن حمایت از حقوق زنان هستم از خوندن بعضی از کامنتها لذت بردم.
تا اینکه کامنت شمارو دیدم و باعث تاسفم شد که امثال شما ندانسته فقط به علت اندکی معلومات نسبت به فیمینیسم چطور باعث به هدر رفتن زحمات فعالان حقوق زنان هستید،
دخترکم،آگاهی نسبت به هدف بزرگترین کمبود ماست. زنانی رو که سالهاست جز سفره حضرت عباس و یا گریه زاری در حرم فلان امام زادهچیز دیگهای از زن بودن نمودند نمیشه یه شبه کتابهای سیمون د بولیوار دستشون داد یا اگه با اصرار من و امثال من بیان و چنتا از این وبلاگ هارو بخونند دیگه به هیچ عنوان نمیشه اونهارو نسبت به حقوق مدنی خودشون آگاه کرد.
عزیزکم افراط و تفریط در هردو حال ناپسند و ناروأی است،متأسفانه بیشترین انرژی ما صرف پاک کردن خرابکاری به اصطلاح همفکرامون هست.
گلکم، همه انسانها از دیدن زیبایی لذت میبرند، اما زیبایی رو مثل احمد شاملو در ورای جسم آیدا بجوی که ظواهر به آهو دمی بند است و اگر اون پدر سوخته(مزاح) پارتنر شما میرفت یکم ورزش میکرد تو مجبور نبودی برای ارضا شدن بصری از اندام دیگران لذت ببری.
دخترکم وقتی خودتو به عنوان یه فیمینیست معرفی میکنی این مسئولیت به همراه داره و ناچار خواهی شد از بعضی از چیزها صرف نظر کنی تا این «eism» خدشه دار نشه، من توصیه میکنم سریع به وبلاگ مدرسه فیمینیستی و نوشتهای نویسندگانی مثل خانم طلعت تقی نیا و امثالهم بزنی و در اونها دقت نظر به خرج بدی.
عزیزانم خانومهای نویسنده من به علت مشغله کاری رسیدگی به امور خانواده امکان کامنت گذاشتن زیاد برام پیش نمیاد اما هر وقت بتونم وبلاگتون رو خواهم خوند و امیدوارم مسئولانه تر بنویسید.
ویولتای ملیح باور کن برای نشان دادن تتو روی بازو نیازی به کندن تیشرت نیست میشه استینو بالا زد(شوخی کردم گلم)اون پدر سوخته قصد و قرضی داشته گول نخوری یوقت مادر
جواد پسر شیتونم چرا وقتی پیرهنتو میشوستی تو جیبشو نگاه نکردی، ببین عکست خراب شده.
چقدر بد شانسم این طوطی شکر شکل گیتی این چند روز که من هستم نبود،عزیز دل مادر با دست پر برگرد
خر زهره، دم بریده اون تاریخو از دفترت خط بزن همه گٔلهای خدا هستند اما ملاحت و شیرینی که در زن ایرانی هست کمتر پیدا میکنی فرزندم آنقدر هم غلط املایی این نسوان رو نگیر(گیر نده)
سعید جان فارسی نوشتنت آدمو یاد ترجمههای فارسی قرآن میندازه،گلم با مردم با زبون خودشون حرف بزن بذار بفهمنت و از معلوماتت استفاده کنند
بازم بهتون سر میزنم
shamim گفت:
«soory «shekr shekan
ویدا گفت:
مادر بعضیها…. خیلی ممنون که دیر به دیر اینجا کامنت می ذارید 🙂
مدونا گفت:
ویدا از تو بعیده. دوست نازنازکمونو نشناختی؟
ویدا گفت:
مدونا جون شناختمش به خاطر همین نوشتم… مامان بعضیها…. بعضی از کامنتها مثل سریال کلاه قزمری می مونه…. که پسر عمه…. پسر خاله و فامیل دور و فامیل نزدیک و ….. داره…..
ما هم اینجا جواد…. مامان جواد ( شمیم)…. دوست جواد ( امید)…. هوادار جواد (جهان) و…. داریم….. سوار بنز می شن…. تو انجمن حکایت از حقوق زنان فعالیت دارن…. مدیران شرکتهای بزرگ هستن….. خلاصه سریال کمدی خوبیه…..
فکر کنم بعد از این کامنت بنده…. فامیلهای دور و نزدیک هم سر و کله اشون پیدا بشه….. و خلاصه بعد از این زیر کامنتها من شروع کنن به فحش و فحش کاری….. البته خدا رو شکر مامانش سرش خیلی شلوغه…. دیر به دیر می یاد اینجا…..
جوات تو رو جون هر کی که دوست داری…. به این فامیلات حکم جهاد نده…… بذار برای بعد…..
ویدا گفت:
مدونا جان…. کامنت من رفت اسپم :(…. بعضیها خوشحال باشید !!
senhorita گفت:
شـمیم جان از آشنائی با شما خیلی خوشحال شدم عزیزم
بیشتر اینجا به ما سر بزنید ما جوونا به تجربه ی امثال شما نیاز داریم
خیلی ممنون خانم
dingle گفت:
@ویدا
به مخت زحمت ندی به غیر از کلاه قرمزی فیلم به درد بخور نگاه کنی.
shamim گفت:
قدمیا میگفتند هر کی خربزه بخوره باید پا لرزش هم بشینه، داستان از این قراره که ظاهراً خربزه حاوی مواد رادیو اکتیو هست که باعث میشه تا امراض نه پیدا اما با پتانسیل بالا که در وجود انسان هست خودشو به شکل تب و لرز نشون بده(پیشا پیش از نویسندگان که ظاهراً در علم طب هم مثل نویسندگی چیره دست هستند عذر میخوام و اگر اشتباه کردم لطفا تذکر بدید)
ببین عزیز دلم.اینکه میگم مایه شرمندگی هستید واسه همین طرز فکرتونه.
من بخاطر اینکه با محیط اینجا اشنا بشم پستها و کامنتهارو تا یه ماه پیش خوندم بشکل رندوم البته.اون چیزی که از کامنتهای تو(لایق کلمه خطاب «شما» نیستی) فهمیدم تظاهر شدید به روشنفکری، مدرا و اظهار نظرهایی که عوام الناس یکی به نعل یکی به تخته تفسیرش میکنند، میکنی. اما به محض این که یکی پیدا شد و به قول خانم نویسنده پست چرا جیغ میزنیم چیزی به تو گفت که در ناخود آگاهت بلوا به پا کرد و واقعیت ووجودیتو بهت تلنگر زد سریع جبهه گرفتی و پا رو تمام بیانات خودت گذاشتی.
عزیزم،به پارتنرت بگو کلاهشو یکم بالاتر بگیره تا از نوک دماغش بیشتر ببینه، تا تو مجبور نشی تو ذهنت محاسبه کنی که این آقا ۱۰ مایل رو یسر تو استخر شنا میره پس تو تختخواب …………….
شرم در هر تنابندهای پسندیدست، خدا بهت نعمت شرمگین بودن عطا کنه، من متاسفم که پدر، برادر یا سایر ذکور در خانواده تو اینقدر بی مایه بودند که تو فکر میکنی همه مردهای ایرانی به این شکل هستند، غافل از اینکه این سرزمین مردهأی داشته که مرد بودن با وجود اونها معنی پیدا میکنه.
سعی کردم بهت حالی کنم که انسانها به شکل کلی و مردها به شکل خاص موجودات هستند متشکل از بعد فیزیکی و متا فیزیکی، اینکه تو و امثال تو فقط و فقط در گیر بعد فیزیکی قضیه هستین بیانگر چیزی است که قضاوت در مورد انرو به عهده خوانندگان میگذاریم.
توصیه میکنم از گوشت خوک کمتردر غذا پختن استفاده کنی و بیشتر از پروتئین دریایی مثل میگو و ساردین با سالاد استفاده کن که چون حاوی مقدار زیادی فسفر هستند در تقویت قوویه ذهنی (البته اگر فوندامنتالشو داشته باشی) کمکت میکنند و همانطور در رفع بی رگی پارتنر موثر هست.
در ضمن من نه مادر جواد هستم که البته این شخصیت مایه مباهات و احترام هست و نه نسبتی با ایشون دارم.از مغزتون میتونید در جهات دیگهای هم غیر از محاسبه طول و عرض عضلات مهوشان استفاده کنید.به خودت ایمان داشته باش عزیزکم و به توانائیهات همینطور.
اما شما مدنای عزیز، قبل از اینکه به کسی بهتون بزنی واقع بینتر باش این حد القل انتظار از خانم دل پاکی مثل شماست . من اونی که شما فکر کردید یعنی جواد نیستم اما آی کاش مثل اون باشم
سینیوریتای عزیز اینجا خانمهای فرهیخته زیادی هستند که نبود من اصلا و ابداع به نظر نخواهد اومد، گیتی هست، هما هست، بریجیتا هست، و دیگران، ملوسکم آنچه انتهای ندارد یادگیری است و آنچه قیمتی ندارد مهربانی است.
آقا جواد پسرم ببخشید که من با نوشتن اینجا باعث سؤ تفاهم نسبت به شما شدم.با بودن امثال شما من ناراحتی از بابت خالی بودن عرصه ندارم که شما بسیار متین تر و بهتر از من از پس این کوتاه فکران بلند ادّعا بر میاید
.
نسوان گفت:
. انگار شما به حواشی این وبلاگ خیلی بیش از متن علاقه دارید دوست محترم!ممکنه بفرمایید چی شما رو جذب کامنت ها کرد ؟ در این حدد که تک تک کامنت گذار ها رو که اصلا با شما مراوده نداشتند رو به اسم بشناسید و اخلاق و روحیه اون ها رو آنالیز کنید و اون ها رو خطاب سخن قرار بدید و دونه دونه به اسم صدا کنید ؟ توصیه میکنم که هنوز از راه نرسیده ( اگرچه باورش ثقیل است ) گرد و خاک نفرمایید، اینجا ما هم دیگر رو میشناسیم. سر تا پای کامنت های شما تناقض است. حوصله ندارم بشمرم اما به عنوان مثال شما فعال حقوق زنان بودید یک باره چطور اینجوری سنگ غیرت و رگ مرد ها را به سینه میزنید؟ دوست من، لطفا به شعور ما توهین نفرمایید .
هما گفت:
ببخشید من یک تذکر ایین نامه ای بدم
میدونید از زمان اومدن کسانی که برای ایجاد اشوب اینجا امدن من همیشه ایستادم و دعوا کردم و …. که هست …اما اینم بد اینجا داره رسم میشه هرکی میاد * اشوبگره مگر خلافش ثابت بشه *
و ما هم ادم های بی عقل و هوش که نیستیم خب طرف اگه اینکاره باشه زود خودشو لو میده
درکل مته به خشخاش گذاشتنم زیاد جالب نیست
کلا اینکه طرف چی میگه باید مهم باشه نه که کیه ..هرچند بعضی ها درگذشته انقدر دروغ گفتند و فضاحت ببار اوردند که اسم نمی گذاشت حرف شنیده بشه و تقصیر خودشون هم بود اما
حالا که اوضاع ارومه اینطورم نشه ما از اونطرف بوم بیفتیم
بنظر من وقتی با اسم جدیدی اینجا برخورد می کنیم بهتره اول ببینیم چی میگه ..اینطوری فضا اروم می مونه و زمان نشون میده طرف برای چی اومده
ببخشید اگه دخالت کردم ..این نظرم بود
جـوات یساری گفت:
.
سرکار خانم شمیم
اونی که باید عذر خواهی کنه بنده هستم، هما خانم تا حد بسیار کمی درست فرمودن 🙂
ما (( خودمو عرض میکنم)) یکی دوباری با چندتا نام و آی دی مختلف اینجا کامنت نوشتیم و رو این حساب اینا فکر میکنن هرکی مخالف باشه جــواته . البته نهایتاً همه رو هم بهشون معرفی کردیم.
ویدا من خودم ژیژک رو برای چهارشنبه سوری نگفتم آتیش بزنیم؟! ترو به جان اون سیب زمینی پشندی(( دوس پسررررت ت )) من اینکارو نکردم؟!
این دو تا کارشناس MI6 یادشون رفته آی دی های دیگر یا اهل انتقاد نبودند و یا تند و تیز انتقاد نمیکردند. مثلا ژیژاک به کدوم یکیتون گیر داد ؟! یا این موجود—-> «@*,*@» به غیر از تبریک عید و داستان نویسی بهتون چیکار داشت؟!
ویدا خانوم که ادعا میکنه بنده رو سریع میشناسه » موقعی که با آی دی ژیژاک بودم چرا تشخیص نداد؟! اتفاقاً ذیل کامنت ما مطلب نوشت و هیچ اشاره نکرد تو همون فلانی هستی !!! ((که اگر متوجه شده بود حتماً میگفت))
آی دی ساختن مجازی در یک فضای مجازی که هیچگونه صدا و تصویری از اشخاص وجود نداره افتخار نیست اما اگر کاراکتر بسازم اینا نمیتونن پیداش کنن. من اگر بخوام کاراکتر بشم یهو دیدی زوربا ژیژاک یا اژدها از آب در میام . یا اینکه واسه رفع خنده سینوریتا بشم )) اونم همتون میشناسید و دیگه پشت دستمو داغ بزارم که حتی برای مزاح موجودی رو سمبل و سر هم بکنم))
بنابر این به طور مثال اگر بخوام بگم «ویدا جان شما یه مقدار هرزه تشریف داری و قرتی بازی رو با روشنفکری اشتباه گرفتی و یلی تللی رو فمینیست بودن میدونی» با همین نام جــوات حرفمونو میگیم دیگه نیازی نیست برم جهان و اصغر و اکبر امـــید بیارم اینجا.
اینجا ویولتا برای خیلی ها در حکم قدیسه هست . اما من با همین اسم جـــوات چند مدت قبل بهش گفتم سکس پشت سکس افتخار نیست که همه میان برات سوت میزنن و میگن باریکلا به تو که اهل تجربه کردن هستی .
در همین پست هم در کنار تائید دیگران من تنها شخصی بودم که با اسم خودم انتقاد کردم و به ایشون گفتم ده سال اینور یا اونور شاید موقعیت جغرافیایی و اقتصادی قابل پیش بینی نباشه اما تو نهایتا در هر شرایطی تاپ تن مشغولیات ذهنت سکسه. الانم به ایشون میگم ،ده سال بعدتر تر ترش زیر خاک هم اگر باشه به این فکر هست که چه جوری مخ نکیر و منکرو بزنه و یه هات سکس زیر خاکی باهاشون بره 🙂
(( ایشون و لولیتا و سامانتا علی رغم اینکه فکر و حرف بنده رو قبول ندارن اما اجازه دادن ما نظرمونو بدون های و هوی بیش از حد با دیگران در میون بزاریم ))
بنده بازم از خانم شمیم به خاطر این سوء تفاهم بینهایت عذر میخوام .(( مسبب اصلی و عامل اصلی سوء تغذیه یا سوء تفاهم منم تقصیر با این دوتا نابغه نیست ))
شب خوش
مدونا گفت:
هما جون درسته که مهم چیزیه که طرف میگه نه آی دی اش، هیچ کدوم از ما از اسم واقعیمون استفاده نمیکنیم… ولی من شخصا احساس میکنم شور این کار در اومده. چرا نمیتونه حرفاشو رو با آی دی خودش بزنه؟ بعد هم برای ماها که مدتیه اینجا هستیم نوشته های این آقا فوق العاده تابلوست، دیگه احمق که نیستیم. ادبیاتش کاملا مشخصه. این شخصیت نازنازکم گل گلکم رو قبلا به صورت مذکر و با یه اسم دیگه که یادم نیست استفاده میکرد. حواسش نیست، فکر میکنه داره واسه رادیو نمایشنامه مینویسه، این شخصیت هایی که تو درست میکنی رادیویی هستن، اینجا جای آدمای واقعیه، مثل خودت. همونطور که نسوان گفت خواهش میکنم به شعور ما توهین نکن و خودت باش، اینطوری باور کن تاثیر حرفت بیشتره.
نسوان گفت:
ها ها ، خیلی گلی عزیزم. حرص نخور… ( جالبه که هر بار هم از این حربه استفاده می کنه : من می دیدم بهت فحش میدن اما تازه فهمیدم چرا) نمی دونه که ما از فحش شنیدن باکی نداریم. خیلی ها که فحش میدن حتی عزیز تر هم هستند. نمی تونه بفهمه که چیزی که غیر قابل تحمل است یک گندی تو وجود خودشه که با هزار تا ای دی هم بیاد نمیشه پوشوند و از 100کیلومتری داد می زنه.
بزار برات یک جوک بگم خلقت باز شه
یک بار دو تا الکلی میرن الواطی
میشینن تو اولین مشروب فروشی . اولی به دومی میگه حسن ! اینجا بو گوه میاد پاشو بریم
میگه باشه
میرن جای دوم باز تا میشینن بو میاد. اولی میگه پاشو بریم حسن اینجا هم بو میاد
میرن سومین بار میشنین باز بو میاد
اولی به دومی میگه : حسن! اه اینجا هم که بو میاد. نکنه ریدی؟
دومی میگه: اره! چطور مگه؟
حالا حکایت این باباست.
ویدا گفت:
مرسی نسوان جان… البته از دست خط ات حدس می زنم لولیتا باشی :)…. والا من از دستش حرص نمی خورم…. چون هر کسی ارزش حرص خوردن نداره… گاهی این فحشهاش باعث خنده هم می شه….. ولی یه طوری دلم براش می سوزه… هرچقدر فکر می کنم…. آدمی که مشکلی نداشته باشه اینطوری رفتار نمی کنه…. یا یکسری بچه هستن که تو خوابگاهی…. بازاری… اینقدر بیکار هستن و کار ندارن که اینجا فحش نوشتن شده تفریحشون…. یا اینکه واقعا دلش از یکجایی پر هستش….. و این گزینه دوم گاهی ناراحتم می کنه…. در اینصورت آرزو دارم که هرچه زودتر راهش رو پیدا کنه و بتونه از وقت و انرژی و پشتکار و استعدادش بهتر استفاده کنه…. 🙂
خرزهره گفت:
اینجا که ما هستیم از این خانوم پولی های روسی و اکراینی زیاده. ما هم هر وقت یکی از این هارو بغل کردیم شات میزنیم دچار انواع تفکرات فلسفی میشیم.
نسوان گفت:
چرنیشفسکی هم همین طوری به نارودیسم رسید. غصه نخور جگر
shaghayegh گفت:
haha! enteghaame khoobi bood!
اهل آبادی گفت:
من یکی از دفعاتی که گذرم به اونورا افتاد، تازه مد شده بود زنها به سینه شون از این کک مک های مصنوعی بچسبونن. یادمه تو یه فروشگاه که رفته بودم واسه خرید با دیدن بالا تنۀ یکیشون به زور حالت تهوع خودمو کنترل کردم. هر کدومشونم که که یه خورده نظرمو گرفت دیدم یه اشتراکاتی با شکل و هیکل دخترای ایرانی داره ( ابروهای کشیده و چشمای سیاه، خاکستری یا سبز و کشیده، مچ پای کلفت، سینه های سفت لیمویی، پوست گندمی…..). از هر چند هزار تا یکیشون ، اونم تازه فقط بدرد کاری که گفتی شاید بخورن. اروپایی هاشونم پر کک مک و یه عالمه سیخ و سنجاق به سر وکله شون فرو کرده بودن، نمیدونستی از کجا ماچشون کنی که خودت کور یا زخمی نشی. موهاشونم یا رنگ چمن کرده بودن یا رنگ حنا یا رنگ صورتی اَه اَه. تکو توک که شبیه آدمند میرن مانکن میشن یا بقول خودشون «مادل» میشن و میوفتن به «کاسبی».
اما اینکه خالکوبی نقاشی شده روی بازوی یه عنتر بلوند بیشتر از خالکوبی سوزنی یه وطنی آدمو مدهوش کنه قضیۀ مرغ همسایه است آقا جان!. ما که خراب همین لعبتای ایران خودمونیم و اونارو با هیشششکی عوض نمی کنیم اما کوفتشون بشه از گیتاریستو گوسفند چرونو دانشجو وو استاد که اونجا مال بی صاحب گیر آوردن. یه خدایی هم هست!!!
جـوات یساری گفت:
«کوفتشون بشه از گیتاریستو گوسفند چرونو دانشجو وو استاد که اونجا مال بی صاحب گیر آوردن»
+++++
هم نفتمونو مفت و مجانی میبرن هم معادن صنعتیمونو و هم ویولتا و ویدامونو ……. ،این غرب و استعمار چی میخواد از جون ملّت ایران 😥
ویدا گفت:
خوب ما می گیم اخلاقتون رو درست کنید… ما از دستتون فرار نکنیم…. می یاید فحش می دید….. حقتون!
نیک ناز گفت:
و من هم چندین بار به همین حس، به بیربط بودن موقعیتهای مکانی و زمانیم از بچگی تا امروز، اونهم روی همین خاک استرالیا، خندیدهم.
سلام گفت:
نسوان جان زندگی همین است اگر قابل پیش بینی بود که دیگر زندگی نمی شد ولی ای کاش ادام دو بار به دنیا می امد یکبار برای کسب تجربه و یکبار برای زندگی کردن .
نسوان گفت:
ویولتا جان،
تو زندگی من، که تغییر، اتفاق روزمره زندگیم شده، اون هم تغییر در حد سونامی. خیلی وقتها میبرم.
سامانتا
جهان گفت:
@شاهــــــــــــــــــــــــــــــین
کجاشو ؟ من اینو بگم که به قول سامانتا ی سونامی بود این اتفاقات واسه خودش… بعد مصاحبه من ی هفته طول کشید آخه اول به عنوان ی مهندس معمولی آوردنم بعد دیدن که وسیع تر اطلاعاتم بعد گفتن سوپروازر باش! مرحله آخر مصاحبه با صاحب اصلی شرکت بودش فرداش ایمل زد سی سی به همه که welcome abroad این صبتا که تو ب عنوان مدیر ستی اینا اینطور شد که من نمدار رشد کاری و مالی و فکری حتی زاویه قایم گرفت حتی! به قول دوستام مارمولک دیروز کروکدیل امروز ….
الانم دیگه عادی شده همه چیز ی جورایی … ایت موجود دو پا به هیچی قانع نمیشه…
PRINCE گفت:
یک دو سه هفته ای است که در نا کجا ابادم.
باالصطلاح رفتیه ایم مسافرت.
این مشهدیهای دیوانه! با این رانندگیشون و کافی نتاشون…. من جای امام هشتم شیعیان بودم خیلی زودتر زهر میخوردم….
فرصت و امکان سر زدن به این باغ را چندان نداشتم.
گرچه, تغیر و غلیان بهاری , اخیرا اینجا را شبیه باغچه گیاهان گوشتخوار استوایی کرده بود….
الان در یک کافی نتم که این دختر دانشجوهای جغله هی جیر جیر راه انداخته اند….
گفته اند برو زیارت امام هشتم بلکه او بتواند ادم تر ات بکند.گفته ام که من فوق فوقش از خود خدا جنس اصل بخوام… حال و حوصله این واسطه ها را ندارم…
میبینم که کلی فرصت ابراز فحش و لیچارو از کف رفته است…عیبی ندارد. تا اسکارلت مینویسد ما را غمی نیست!
وقت نکردم چست قوی سیاه را بخوانم…فیلم زیبایی بود.. .
خبر سربریدن کارمندای سازمان ملل را در افغانستان خواندم…به هما چند تا فحش ابدار نثار کردم!
دیدم این کاراکتر ج…. نسبتا با ادب شده.پس نقش این لات محله را درین brain storming تان کی بازی می کنه؟ اصلا هیچ میدانستید که این اعضای دخیل در این فرایند مذکور باید نقش و کلاه رنگی از چیش تعریف شده ای را داشته باشند؟…
به هر حال باغ جالبی است…. ج*واد داره…اسکارلت داره…لولیتا داره…رهگذر داره…فراکسیون فمینیست داره…قشنگی این باغ رفقط به صرف غنای کاراکتر ها نیست بلکه بیشتر به تنوع ایشان هست.
راستی نگفتی ویولا , dark nightرا دیده بودی؟
جـوات یساری گفت:
به جان دکتر مجبورم کردن مودب باشم ، ناجور بنویسم ممکنه اتومات وار بره داخل اسپم …وگرنه من و ادب مثل جن و بسم اله هستیم .لایجتمعان فی المکان الواحد
saeed گفت:
به هر حال باغ جالبی است…. چه ربط به رهگذر داره*واد داره
این را دیگه همه می فهم ند ادبیات شما از نوع فیس است
جواب = = ادب
اولا بی صدا بوده
در طی زمون تغییراتی کرده و شده پرصدا
صداش مث آسمون قرمبه ست
قمپوز
باد در کردن که خیلی شبیه قمپوز در کردنه
قمپوز در کردن تو جماعت عینهو باد در کردن مشهوره
حالا این باد در کردن از کجا سرچشمه می گیره
منشا ش کجاست و قدیما بهش چی می گفتن
جـوات یساری گفت:
رئیس جان با من بودی آیا یا با اون ؟!
اون دفعه هم که مرا گفتندندی «Slacktivism»
قمپوز در بین جماعت ؟!
آیا همان گـــــوزیدن پیش قاضی منظور بود؟!
یا همان قمپوز که در لــولــه ی توپ میتپاندن تا دشمن بهراسانند؟!
یا همان که از ماتحت به درشود ،راحت جانو روان گردد و انسان مفرح و ریلکس میشود؟!
😯
saeed گفت:
اون
ببعی گفت:
سلام و احوالپرسی و بوس و اینا خدمت تمام اصحاب اندرونی
اصالت تغییر؛ شاید آدم ها توی این موقعیت هایی که گفتی خیلی تغییری نکنن، فقط توی شرایط مختلف ، نقشهای مختلفی رو بازی می کنن
ولی عجب فیلم ساختار شکنه آوانگاردی بشه این داستانه زندگیت
مال منو که اگه بخوان بسازن، یا فیلم صامت از آب در میاد و یا نهایتش میشه تو مایه های فیلمای تارکوفسکی
دلم هوس یه تغییر گنده کرده، به قول سامانتا، سونامی وار
ویدا گفت:
به به ببعی!
نبودید کلی نگرانت شدیم…. بعد دیدیم سر از کارتون کلاه قرمزی در آوردید!
بهروز گفت:
ویدا راست میگه ، سایتون سنگین شده !!
مدونا گفت:
دادااااااشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی … آیکون غش و ضعف
ببعی گفت:
@ ویدا
بدشانسی رو میبینی. امسال کلا کلاه قرمزی رو نگاه نکردم
میگم چرا تو خیابون همه نگام می کنن، نگو معروف شدم و خودم خبر ندارم
@ بهروز
ببخشید بهروز جان، دوست دارم بیشتر بیام اما نمیشه
@ مدونا
خواههههههههههههههههههههرررررررررر آیکون دلتنگی و بوس
printemps گفت:
tabassom گفت:
Auwah! six pack! Thank you for hitting us in the teeth with it and reminding there is no Six-Pack at the moment sitting next to us on the coach, letting us to run our fingers through his pack!
Sam گفت:
ثابتترین اصل زندگی شاید همون ` تغییر ` باشه.
مریم ج گفت:
ای جان..دلم ضعف رفت…
خرزهره گفت:
خداییش این عکسی که گذشتی چند بار باز کردم نگاه کردم. وقتی ما این جور خوش خوشانمان شد وای به حال شماها . حالا میگی ما کجا باید بریم یه هم چین تیکّههایی بلند کنیم؟
اهل آبادی گفت:
@ سامانتا
شاید امتیاز داشتن یه پسر همین باشه که سونامی تغییرات و جبری که در «اصالت تغییر» هست شما رو وادار به «تغییر اصالت» نکرده.
شمشیر باز گفت:
به نظرم این زندگی رو خیلی قشنگتر می کنه و تجربه های بسیار بیشتری رو وارد زندگیت می کنه. شاید خیلی ها فکر کنن که اه مثلا همه پولامون رفت و ……به نظزم این طرز فکر بیشتر ناشی از تفکر محافظه کارانه آدمهاست.
من فکر می کنم که آدم خوش شانسی بودی که این همه تغییر رو تو چند سال کوتاه تجربه کردی. مطمئن باش بعدا هیچ وقت از این همه تجربه و تغییر پشینون نخواهی شد البته با توجه به لولیتایی که من میشناسم.
البته ماها باید همه این تجربیات و تحصیلات مون رو مدیون دولت ج ا و دارو دستش باشیم.
بععله گفت:
فاحشه ها هم فیلسوف شدند! عجبا عجبن ، عجبون!!
geumat گفت:
خیلی خیلی توپ مینویسین، اینو خیلی واقعی و با صدای بلند بخونین: آفرین به ما، دممون گرم!!!!
🙂
...ملوسک خانمی ... گفت:
راستش عید بود.
شما هم خارج از کشور و حتما دور از خانواده.
هر چند دیر شده ولی عیدتون مبارک.
.
کاش اینجا بودین.
saeed گفت:
قربت سلام
الگوی ناپایداری — احساسات
گاهی اوقات ماها میان توی متن های اجتماعی و فرهنگی یه دور نقب گذشته میزنن
ماها همیشه خود را از درهای بسته گذشته نگاره می کنیم
ابزار دیگه ای دست ما نیست که ازان سر در بیاریم این قفل و بست ها از کجای ذهن مان منشا می گیرد
من فکر می کنم ماها باید بیشتر حواسمون جم هویت از پیش ساخته هست ش
چون نسبت به آدمهای حال زندگی های ما از ثبت سند بیشتری برخوردارن
و ایا میشه
با سرچ در قبل ان را پیدا کرد
یا اینکه هویتهای مجازی مون رو را از گذشته مان مخفی کنیم
فکر کنم خیلی کار سختی باشه
————-
و من کمی از حس قربت شما در چشمان خییس احساس کردم
شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟ تا کی؟
لیدی
roodi گفت:
yek sali mishe mikhonamet,vali avalin barie cm gozashtam vasat,
kheili vasam jalebi,ham neveshtehat ham shakhsiatet,adamo jazbe neveshtehat mikoni
بهروز گفت:
همانطور که دیگران اشاره کردند و خودت هم همنطور » اصل تغییر » جزء جدا نشدنی زندگی است.
شاید باید دیدمان را نسبت به زندگی عوض کنیم .
بهروز گفت:
نمی ئانم این مطلب واقعیت دارد یا نه ولی به نظرم جالب است :
عقاب می تواند 70 سال زندگی کند
اما…
به 40 سالگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .
نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود .
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد .
آنگاه عقاب می ماند و یک دو راهی :
یک : اینکه بمیر
د و : یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای 150 روز تحمل کند
و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند
در آنجا نوک خود را به صخره یی می کوبد تا آنجا که کنده شود
پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد
پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش میکند
و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام میدهد و مدتها زندگی خواهد کرد…برای 30 سال دیگر
چرا تغییر لازم است؟…. بسیار می شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم…گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای گذشته رها شویم.
براي پرواز به آسمانها، منتظر نمان که عقابي نيرومند بيايد و از زمينت برگيرد و در آسمانهايت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و برويد و بکوش تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را که چنين به زمين وفادارت کرده است، سبک کني و از خويش بزدايي، آنگاه به جاي خزيدن، خواهي پريد. در پرنده شدن خويش بکوش و اين يعني بيرون آمدن از زندانهاي اسارت .
مدونا گفت:
جالبه برام که آقایون فکر میکنن دیدزدن و از صورت و اندام زیبا لذت بردن جزو اون حقوقیه که بنام خودشون قباله زدن!
جـوات یساری گفت:
بقیه آقایون رو نمیدونم اما بنده شخصا فکر نمیکنم به اسم خودم قباله زدن ، حرفم اینه اگر بده برای همه بده و اگر خوبه برای همه خوبه
مدونا گفت:
ببخشید دوباره جمع بندی شد! منظورم بعضی از آقایون بود! منجمله شما ج وا ت عزیز
غریزه است دیگه. راستش من وقتی توی یه رابطه هستم، حتی اگه خیلی جدی هم نباشه دیگه کس دیگری رو نمیبینم و اصلا هم احساس کمبود نمیکنم. این تجربه ی خیلی شخصی منه و ربطی به بقیه خانمها نداره، یعنی نمیخوام بگم اگه کسی اینکارو میکنه بده یا خوبه. ولی خوب راستشو بگم، لمس کردن یک بازوی عضلانی برای یک خانم بسیار لذتبخشه. آخه اینکه تو میگی اگه بده برای همه بده درسته، ولی تو خودت یه مردی، به نظرت هیچ راهی وجود داره که جلوی دیدزدن آقایونو گرفت؟ در اینصورت نمیشه به خانمها هم ایرادی وارد کرد. یعنی عین استدلال خودت: اگه برای آقایون خوبه برای خانمها هم خوبه 😉
جـوات یساری گفت:
ده سال قبل کاسه ی سالاد به دست و در فکر جاده ی چالوس با اون آقا پسر جغلوهه و یا نوشتن در دفترچه ایی با جلد طلایی در باب مردان زندگی من
ده سال بعد((یعنی امروز)) آنور دنیا مثل پری رها در نسیم و با استرالیایی اسکاتلندی تبار یا گیتاریست و یا آتشفشان ((آتشنشان)) محله
ده سال بعدتر ، آفریقا بچه های ماراسموسی و صد در صد به فکر و نقشه برای رفاقت و سکس با روئسای قبایل آفریقائی 🙂
پلان عوض میشه ،کاغذ طراحی تغییر میکنه ،اما ماها چی ؟!
تغییرات تاکتیکی وجود داره ، و فکر میکنم کشفش خیلی فسفربر نیست.
پارادکس عجیبی هست . تغییر میکنیم و در عین حال در بیس و ساختار تغییر نمیکنیم .
نمیدونم … شاید اشتباه باشه این نظر!!! 😕
بهروز گفت:
تغییرات تاکتیکی تلاش زیادی لازم نداره وکلا تغییر، در سطح صورت می گیرد . اما برای آنکه این تغییرات در ساختار ( که به آن تحول گفته می شود ) صورت بگیرد که بطور وضوح از عمق بیشتری برخوردار است احتیاج به اراده ، تلاش و فداکاری دارد که فکر کنم این تحولات در حیطه ی Attitude صورت می گیرد (ببخشید که کلمه لاتین را نوشتم ، زیرا هنوز واژگان مناسبی برای آن در نظر گرفته نشده و یا من نمی دانم). تغییر ناگهانی است و می تواند شکننده باشد و در خیلی از مواقع مجموعه ای از این تغییرات دست به دست هم می دهد تا باعث و بانی یک تحول گردد.
به همین دلیل نباید تغییرات را با تحولات مقایسه کنیم .
بهروز گفت:
راستی چرا عکستون مات شده. ؟!!!!
ویدا گفت:
اون بالا مامانشون…. شمیم خانم گفتن…. عکسش رو تو جیب پیرهنش شسته!!
مدونا گفت:
خدا بگم چکارت کنه ویدا!!! مردم از خنده!! :)))))
senhorita گفت:
😀 وای منم …از خنده ترکیدم بچه ها 😀
خیلی ناز بود به خدا
گفته ی شمارو میگما
بهروز جان فکر کنم جــواتی ترسیده شناسایی بشه برا همینم عکسشو انداخته داخل آب 😆
بچه ها راستی گیتی جون کجاست ؟!
نکنه سیزده بدر رفته اشتباهی خودشو به سبزه ها گره زده باشه
بوس 😛 بوس
مدونا گفت:
خودتی
رود چشمه ی خشک گفت:
بازم خیلی وضعت بد نیست
واسه من که هشتم گرو نهمه آینده اصلا معنی نمبده
مفتش شش انگشتی گفت:
شایدم ده سال دیگه برگشه باشی ایران، کمی آب توبه روی فرق مبارک ریخته باشی ، یه دونه چادر مشکی کشدار با یه مقنعه چونه دار سرت کرده ، مقداری هم سبیل هم پشت لبان مبارک جا گذاشته و نماینده مجلسی ، استاد دانشگاهی ، کارشناس تلویزیونی ، مامور گشت ارشادی چیزی شده باشی!البته با حفظ سمتهای فوق همسر دوم به بالا از نوع دائم و غیر دائم یه حاجی آقای شکم گنده پشمالو هم باشی که البته هفته ای یکبار نوره (همون واجبی یا داروی نظافت )استعمال میکنه!
نتیجه گیری اخلاقی : از همین حالا یه گوله تو مغزت شلیک کن!
در مورد تفاوت ظاهری مردای ایرانی و مردای بلاد کفر همین بس که اغلب مردای ایرانی یه نجابت و معصومیتی توی چهرشون دارن که خارجکیا کمتر دارند،هر چند این ویژگی امروزه کمتر یافت می شود.
شین گفت:
این نجابتشونه که منو کشته
هومن گفت:
گاهی نباید منتظر بمونیم آینده یا دیگران مفهوم اعمالمون رو مشخص کنند چون در اینصورت حرکت به هیچ جهتی امکانپذیر نیست، دهها سال میگذره و ما فکر میکنیم تغییر کردیم اما یهو متوجه میشیم این زندگی بیرون از ما بوده که عوض شده ما هنوز در تضاد باهاش همونجا هستیم و از زندگی خالی شدیم و این رنجآوره. باید به همان صورتی که تصمیم گرفتیم ادامه بدیم البته اگه تصمیمی گرفته باشیم و بخوایم ادامه بدیم.
meysam گفت:
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال پریشانش شدو کنارش نشست مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟
مرد سالخورده برگی از درختی کند و آن را داخل نهر آ…ب انداخت و گفت:به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد وبا آن می رود سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت
مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را
مرد جوان مات و متحیر به او نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم
مرد سالخورده لبخندی زد و گفت: پس حال که خودت انتخاب کردی چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی …آرام و قرار خود را از دست مده در عوض از تاثیری که بر جریان زندگی داری خشنود باش.
مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و از مرد سالخورده پرسید: شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟ پیرمردلبخندی زد و گفت: من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم من آرامش برگ را می پسندم ولی می دانم که خدایی هست که هم به سنگ توانایی ایستادگی را داده است و هم به برگ توانایی همراه شدن با افت و خیزهای سرنوشت .
دوست من ….برگ یا سنگ بودن
انتخاب با توست
بهروز گفت:
جالب بود . ممنون
زنجبیل گفت:
وای خود متن یه طرف جوابهایی که به بعضی کامنتها دادی یه طرف چقدر خندیدم نصف شبی .خواهر خلاصه حواست و جمع کن که افتادی تو سرازیری گناه و همینجوری یا دنده 5 داری میری قعر جهنم
هما گفت:
برای PRINCE عزیز
http://alirezarezaee1.blogspot.com/2011/04/922.html
گابلیان گفت:
اینجوری که به نظر می رسه بانوان گرامی خارج از ایران خیلی دارن ریاضت می کشن. والله اینجا کلی هم منت کشی می کنن که با پشم سینه ما بازی کنن. خلاصه انقدر خودتونو ول نکنین. آبتون همه جا رو گرفته.
هما گفت:
اینم جالب بود
رضا تقیپور وزیر ارتباطات اعلام کرد که از اول شهریور اینترنت ملی جایگزین اینترنت جهانی میشود.
فقط کلمه رو داشته باش
اینترنت ؟ ملی ؟
هما گفت:
اصالت تغییر یعنی این …لامصب اینا خبر نیست طنز خالصه
امام جمعه ارومیه نشان درجه یک شجاعت گرفت ..
حسنی در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مخفی گاه پسر خود را که از هواداران گروه فدائیان خلق بود، به ماموران کمیته انقلاب اسلامی گزارش کرد که در نهایت به اعدام او انجامید. پیش تر نیز، مدیرکل سازمان میراث فرهنگی آذربایجان غربی از سازمان میراث فرهنگی ایران تقاضا کرده بود که نام غلام رضا حسنی در فهرست «آثار معنوی» ثبت شود. اسدالله علیزاده، مدیرکل سازمان میراث فرهنگی آذربایجان غربی، اسفند ماه سال ۸۸ به خبرگزاری ایلنا گفته بود که امیدوار است نام آقای حسنی، امام جمعه ارومیه به عنوان میراث فرهنگی ایران به ثبت برسد.
حسنی در مصاحبه با هفته نامه چلچراغ گفته بود: «آثار باستانی دو نوع هستند. آنهایی که در خدمت اسلام هستند باید حفظ شوند و بقیه باید تخریب و نابود شوند».
یاندیران گفت:
اون روز یه پسره تاسمانیایی توی بار می گفت که ما تو استرالیا به پی سی که می خوریم می ریم سراغ دخترای (ایشون از واژه کوگیر استفاده کرد) ایرانی. راستش کلی بهم برخورد و گفتم اینجوریم نیس. می گفت که ایزی لیدی هستند و همیشه چشاشون دنبال ماسل هس، دوستان اوزش هم تایید می کردند. الان که وبلاگ رو می خونم می بینم که بنده خدا تقصیری نداشته. خدا ببینم باعث و بانی شو چیکار کنه که همه جوونای ایرانی رو عقده ای و مریض جنسی بار آورده. شما که خوبید ما از جوونیامون که اصن چیزی نفهمیدیم. خلاصه به قول ایرج میرزا » سرش چون رفت خانم نیز وا داد تمامش را چو دل در سینه وا داد»
نسوان گفت:
اول اینکه ایرانی ها جمیعت خیلی ناشناخته و اندکی در استرالیا هستن تو سیدنی هم کسی زیاد نمیدونه ازشون چه برسه تو تاسمانی که فکر نکنم ۱۰۰ تا ایرانی داشته باشه. بعد اینکه آسون تر از خود اوزی ها که نیستن هرچی باشن و اصلا سکس واسه مرد غربی مقوله آسونی ست و بر داشت شما رو نداره. سوم اینکه چرا حرف خودت رو میزاری تو دهان مردم؟ چیزی که نوشتی صد در صد کذب محض است. غیرت زدی واسه دختر ایرانی یا مردم رو گاگول فرض کردی گوگولی.؟ این کارو نکن با خودت .
خرزهره گفت:
نسوان عزیز ، من شبیه این حرف رو تو تورونتو شنیدم . تو دوبی هم که فقط بیا و ببین. تهمت غیرت هم به من یکی نزن که از ۲ اکتبر ۲۰۰۶ به هیچ زن ایرونی دست هم نزدم
نسوان گفت:
من به هزار دلیل میگم که این حرف از اساس از منتالیته یک مرد ایرونی تراوش کرده.
۱- اصلا سکس اینجا چیز مهمی نیست که سخت و آسون داشته باشه
۲- زن های ایرانی نسبت به کیا آسون هستن؟ زنهای غربی؟ زنهای چینی؟ آخه عقل هم خوب چیزی ست . اینا که میگی سلام لنگشون رو باز میکنن.
۳- مردی که هیکل درست حسابی و سکسی داره اینجا به پیسی نمیوفته. حتا اگه بیکار باشه یا گدا ، زن ها باهاش حال میکنن . بر عکس زنهای ایرانی که براشون مدرک و ال و بل مهم تره.
۴- شاید اونا خاستن حال شما رو بگیرن با این حرف ها
۵- اصلا حق با توئه.یادم نبود رو حرف شما نباید حرف زد…
saeed گفت:
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر زنی وقتی که زن دیگری را با مردش می بیند
عصبانی شده و یا واکنش خونسرد و عاری از خشونت زن ما را به خنده می اندازد!
هر کلمه تعریف دارد
در فرهنگ ما — ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم — در ذهنیت ما همواره جاری است. ارزش نهادن به ناموس و غیرت یک پیش زمینه ی تربیتی و شناختی به ما می دهد که بر اساس آن است که زن خومان بانمک می شود.
اول اینکه زن ما زن را ناموس مرد نمی دانید و هنوز باور ندارد که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد– یک دلیل خنده دار بدون زن خومان اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانید هر مردی که دستش برسد — به زن زن تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند — چیزی نمی گوید — و اصولا زن کاراکتری ندارد — و هنگامی که مردی به سراغ او می آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن انتخابی ندارد — اعتراضی ندارد — صدایی ندارد — فقط یا لخت روی تخت خوابیده — یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن در همه ی فقط «ناموس» مرد است! مرد هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد — پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
نسوان گفت:
یادش بخیر قبلنا که با سامانتا وبلاگ می نوشتیم یک کامنت گذار داشتیم هر روز میومد این رو می نوشت:
«»..بیمپ.بیرررر..ممم.. ززز»»
یا یه چیزی تو این مایه ها.
تا آخرش نفهمیدیم چی می نویسه اما جالب بود که اگه یک روز سر و کله اش پیدا نمی شد همه نگرانش می شدیم.
تو منو یاد اون میندازی ،مستر.
saeed گفت:
این متن خودسانسوری فراوانی داشت
راستش هیچوقت نمیتونم همچین متنی رو اونطوری که دلم میخواد
یا حق مطلب رو ادا کنه- بنویسم! جه کنم شما راهنمای کنید
لیذی مهربان
یاندیران گفت:
خوب بخون بعد. اگه دادنت هم ایمجوری سرسری باشه که به جایی نمی رسی.
تاسمانیایی در استرالیا زندگی می کرد.
من غیرت کون خودم هم ندارم چه برسه به تو که پلاسی، اگه داشتم احمدی رئیس جمهور کشورم نبود.
بنده 20 ساله از ایران بیرون بودم، خواهشن در مورد غرب و این چیزا الکی در نکن. پسرا رو الکی حشری نکن . مث داینا جنتی جوری حرف می زنی که 24 ساعته اینجا بکن بکنه. ما که 5 سال استرالیا بودیم والله به اون صورت نبود شاید الان شما ها ریدین توش
یادم رفت ضبطش کنم، اصن نمی دونستم روزی لازمم می شه. دقیقا سیستم خاله زنکی ایرانی.
سینوحه تو کتابش می گه که سه بار در طول عمر بخوننش. حالا شما هم یه ده سال که تجربه زندگی در اونجا رو داشتی برگرد بخون و ببین چقدر ندید بدید و هول هولک بودی
تنها حسن کس شعراتون اینه که تابوهای چرتی که بین زنای ایرانی هست می شکنین . بشکنین امیدوارم همیشه همه سوراخ هاتون پر باشه
نسوان گفت:
vallah ba in akhlagh khoshi ke shoma darin 50 sal ham inja bashin kasi ba shoma ta dare mostarab ham nemiad che resad be rakhtekhab. mashallah dorr o goh-ar az kalametoon mirize baradar, mostafiz shodim 😉
یاندیران گفت:
ما که اوضامون خوبه. شما بهتون خوش بگذره.
ببعی گفت:
واقعا این پست درباره ی سکس و این حرفا بود که شما در جوابش این کامنت رو گذاشتی !!!!
نمی دونم چرا بعضی دوستان اینقدر علاقه دارن هر بحثی رو(هرچقدر هم بیربط) به سکس و سوراخ و این حرفا بکشونن و بعدشم جنگ بین مرد و زن ایرانی رو شروع کنن
Sam گفت:
+++
mahv گفت:
+++
شین گفت:
خوب آخه کشش ذهن افراد فرق میکنه. از هز کی باید قد خودش انتظار داشت
مدونا گفت:
داداش منه ایشون! قربون اون منطقت بره خواهر xxxx
بهروز گفت:
مرسی ببعی ، حق مطلب رو گفتی .
هما گفت:
++++++++++++++++
منم تا جایی که یادم میاد ویولتا سالم بود عاقل بود معتدل بود اون بالا به یکی گیر داده چرا شما از متن من برداشت سکسی می کنین بعد چهارخط پایین تر درمورد پشم و….. ایشششششش
حرف زدن ؟ از قدیم می گفتن حرمت مسجد به متولی شه
یعنی بگردم
sara گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
یاندیران گفت:
جا داد اپ آیفون ما رو نمود
امیر گفت:
کلا فکر کنم مال اونوری ها بیشتر بهت حال داده نقلی نیست عیبی هم نداره ولی وقت کردی چند تا اینوریشم امتحان کن تو که وقتی اینور بودی فقط مال اصغرو دیدی پس یک طرفه به قاضی نرو خواهر جان . راستی همه زنان عالم هم مثل شما زیاد فلسفیش نمیکنن تازگیها فیلم سوپرها شده زن سفید مرمری بلوند با یه سیاه بد ترکیب زشت. البته اینا فیلمه ولی اونجوری که من میدونم تازگیها دوست پسر سیاه برزنگی بین زنهای فرنگی مده .
شین گفت:
شما سیاه پوستید؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امیر گفت:
سیاه پوست دوست داری؟
محمدرضا گفت:
به جار و جنجالهای این هوچی ها توجه نکن. زن و مرد ایرانی (خصوصا زن ایرانی) بلد نیستند از زندگی لذت ببرند و با الفاظ دهان پرکنی متل عدم پیروی از هوس، سرکوب نفس و گناه و غیره خواسته هاشون را سرکوب می کنند. خوشحالم که عده ای پیشقدم شده اند برای تابو شکنی. پیروی از هوس و خواسته فقط یک خط قرمز دارد اونم نقض حریم خصوصی و پایمال کردن حق بقیه است. باز هم بنویس این قدر بنویس تا متحجرین بفهمند زمانه تغییر کرده.
shamim گفت:
alaaho akabar. alaaho akbar
marg bar hoochi ha
marg bar zed velaayt nasavan
eslaam piroz ast
shargho gharb nabood ast
🙂
mibind man ba 60, 70 saal sen cheghadar del zendam
zendegi nematiyeh ke yebaar behetoon hedyeeh daadeh shodeh azash lezat bebarid ama na be har ghymat
یوری گفت:
دوست دارم ، هم خودتو ؛ هم نوشته هاتو .
Sam گفت:
آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟
برای چه نمی گوییم 150 سال یا 100 سال
در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یکروز اضافه کنند (که البته اضافه هم می کردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یکبار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند، به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد. که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.
هما گفت:
++++
خیلی جالب بود نمی دونستم دکتر
بقول قدیم که رفیق بودیم
بگردم
Sam گفت:
چرا به قول قدیم؟ ما همیشه دوست بودیم. باور نداری، بگرد تا بگردم.
هما گفت:
نمی دونم یک حسه …که سام ، دیگه سام قدیم نیست . حالا یا گرفتارتر شده یا ویولتایی که قرار بود فقط لپ سام رو بخوره ..یکمی بیشتر گرسنه بوده و همه سام رو خورده ..بهرحال دکتر روزگارت خوش و سازت کوک باد .. بقول یارو گفتنی این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هر کجا وقت خـوش افتـاد همانجاست بهشت
shima گفت:
بابا چه صبری داشتن بنده خداها !! ۱۲۰ سال یه بار جشن میگرفتن؟؟
++++++++
کامیار گفت:
سلام
ما اخر نفهمیدیم یعنی چیز ایرانی خوبه یا چیز خارجی
من فکر کنم اونی خوبه که حال بده
خانوما نظرتون چیه؟؟
مریم مجدلیه گفت:
خيال مي كنم
در آب هاي جهان قايقي است
و من – مسافر قايق – هزار ها سال است
سرود زنده دريانوردهاي كهن را
به گوش روزنه هاي فصول مي خوانم
و پيش مي رانم.
مرا سفر به كجا مي برد؟
مدونا گفت:
خیلی شعر زیبایی بود و چه اسم جالبی … تا حالا ندیده بودمت مریم مجدلیه جان. اگه تازه واردی به جمع ما خوش آمدی.
مریم مجدلیه گفت:
ممنون مدونا جان
hsaee گفت:
d
نسوان گفت:
khahesh mikonam ba gravatar ma nanevis, be hadde kafi inja sholugh polugh hast. thanks.
مدونا گفت:
!!!!!!!!
roodi گفت:
هر لحظه فقط یک بار تجربه میشه،وقتی میگذره دیگه تموم میشه،از دست دادیش…تموم شد،و زندگی همین لحظهای هست که من دارم اینو واسه تو تایپ میکنم عزیزم،پس زندگی کن
امروز کل آرشیوتو خوندم،البته فقط نوشتههای شما ویولتای عزیز،از آشنایی باهات خوشحالم،بیصبرانه منتظر پستهای بعدیت هستم
Zorba گفت:
ده سال قبل کجا بودم؟
………………………..
محاله!
امکان داره ده سال بعد
………………………..؟!
محاله!
چه دنیایی شد!
sara گفت:
چقدر درسته ویولتا جان، فکر کنم همهٔ ما بعضی وقتها به خودمون میایم و میپرسیم من اینجا چیکار میکنم؟ از وقتی از ایران اومدم این حالت برام بیشتر شده.
خرزهره گفت:
پست جالبی بود. از اون جالب تر برخورد خانومها (از جمله نسوان) با کامنتهایی است که خوششون نمیاد. واقعا در وجود هر کدام از ما یک احمدی نژاد وجود دارد.
داریوش گفت:
اوتیسم نوشتاری
mahmood گفت:
این اصالت تغییر نیست بلکه اصالت نیازه ! من به تراژدی باور ندارم چون تصور میکنم تقریبا حیات ما اختیاری است به ندرت ما به مسیری غیر منتظره در می غلتیم اما اگر خوب دقت کنیم توشه راههایی را که پیش پای ما است خود سالها پیش فراهم آورده بوده ایم . آنچه که من از ناخودآگاه این متن دستگیرم میشود اصالت نیازی سرکوب شده است که اینک از یک محیط بسته و تنگ و ترش «رهایی » یافته و در اوج فوران خود فضای جولان یافته است ! ایکاش این جهشهای پرتاب شده سوی آسمان در زمین نرم و امن پختگی فرو آیند !
shervinshakiba گفت:
ها ها ها . از کجا رفته کجا . ولی بحث کلا کار خوبیه . نتیجه اش آخر سر بعد از 50 سال خودشو نشون می ده
Sara گفت:
سلام نسوان عزیز،
من جدیداً خواننده شما شدم. راستش این پست رو خیلی دوست داشتم چون وصف حال من بود. من هم بعد از تغییرات فراوان در زندگیم و طلاق در ایران اومدم به خارج از کشور برای تحصیل و بعد از ۲-۳ سال ازدواج کردم به یک غیر ایرانی و الان یه بچه دارم. منم خیلی اوقات این حس رو داشتم که اگر کسی چند سال پیش در اون لحظه مثلا به من میگفت که تو بعد از ۱۰ یا ۱۵ یا ۲۰ سال اونجایی ، زندگیت اینه،… باورم نمیشد. عزیزم خیلی خوش حالم که تسلیم زندگی نشدی و با تلاش عوضش کردی.
برای این کامنتهای خود خواهانهٔ بعضی از ایرانیها خیلی متاسفم. من برای همین طرز فکرها و فرهنگ بود که از اون کشور زدم بیرون. مردهای ایرانی هر جای دنیا که باشن برای زنها و مخصوصاً زنهای ایرانی همون حقی رو که خودشون در زندگی برای خودشون قائل هستن رو قائل نمیشن. جالب اینه که یه سری از زنهای ایرانی هم بقیه زنهای ایرانی رو میخوان بکشن پایین با برچسب زدن بهشون. من میخوام اینو بگم کاملا جدا از مورد شما، چطور میشه که یه مرد بود بسیار باهوش و موفق در زندگی و در عین حال از روابط با دخترها لذت برد و برای اون هم زمان زیادی گذشت و این مرد رو کسی محکوم نمیکنه تو جامعه ایرانی ( در داخل و خارج ایران)، اما اگر یه دختر باشی و دقیقا با شرایط مشابه و اینکارو کنی همه این ایرانیها میخوان بهت برچسب بزنن. من بهشون میگمGo to Hell «!!!
ali گفت:
ye jooraee bahat hal mikonam,,,damet garm 😀
ehsas mikonam inaro versione zanoneye man neveshte!
so surreal!!!