احساس می کنم دارم روز به روز خنگ تر میشوم .چیزهای یادم میرود که باید مدتها فکر کنم که چرا فراموششان کرده ام؟ همیشه همه از زرنگ بودنم درکارها تعریف می کردند اما حالا باید روی یک کار متمرکز شوم تا بتوانم انجامش دهم . خدایا این اغاز پیری است ؟ حالا؟ زود نیست؟ یادم می اید یک زمانی از کندی و تامل انجام یک کار ساده ، که مادربزرگ میخواست به سرانجام برساند ، تعجب میکردم و حالا خودم هم دارم مثل او میشوم .
به خانه که میرسم اول میروم سراغ منشی تلفن که چشمک نمی زند و این یعنی هیچ پیامی نیست .ایمیلم را باز می کنم و فقط چند سایت برایم پیام فرستادند . پیام هایی اتوماتیک …یعنی هیچکس در دنیا یادش نیست *من چهل ساله شده ام ؟*
در دنیای واقعی سهم تولد من فقط چندتا پیام اتومات از فضای مجازیست ؟ چرا کسی یادش نیست یک ادم در این روز بدنیا امده؟ ادمی که واقعیت است از گوشت خون است و احساس …شاید این ادم ، ادم مهمی نباشد نه ستاره سینما باشد نه رییس یک مملکت و یا …. اما ادم که هست ….نیست؟
غصه ام میگیرد …غصه ام انقدر ناب است که شیشه را کنار میزنم و حیفم می اید مست کنم و مستانه غمگساری کنم . نمیدانم چرا اما این غم خودش عین مستی است .
چندساعتی که میگذرد تصمیم میگیرم برای خودم جشن بگیرم .اصلا چرا نباید تنها جشن گرفت و این چه قانونی است که جمع به جشن مقبولیت میدهد؟ سراغ بهترین شیرینی فروشی شهر میروم و وارد میشوم
داخل ویترین ها را نگاه می کنم ..چقدر طعم ..چقدر رنگ ..زوج جوانی کنار من دو برش ؟؟ کیک سفارش میدهند و خنده کنان میگیرند و خارج میشوند. دخترکی که شبیه فرشته هاست به مادرش کیکی را نشان میدهد و مادرش به فروشنده …دختر انگار بال دراورده و از ذوق دست میزند …
یاد کودکی خودم می افتم …. شاید منهم انروزها به چشم زنی تنها در یک قنادی شبیه فرشته ها بودم روزی که با مادر یا پدر برای خرید کیک تولد می امدیم … و همانطور که من انروز هیچکس را نمی دیدم و دنیا فقط مال من بود ، امروز هم دخترک حتی نگاهی به نگاه پراز تحسین من نمی کند . دلم میگیرد و از مغازه بیرون میزنم . بنظرم کار مسخره ای می اید …تولد ؟ انهم در چهل سالگی؟
راه میروم …. بی هدف …. و فکر می کنم چرا اینطور شد ؟ من ..ادمی که عاشق زندگی و جشن و میهمانی و شور و هیجان بود ، امروز به جایی رسیده که انگار نیست و هیچکس حتی خاطره ای از او ندارد . انگار تمام انان که مرا میشناختند با فشار دادن یک دکمه مرا و همه چیز مرا به فراموشی سپردند . ایا محبت ها کمتر شده؟ ایا ما برای هم غریبه شدیم ؟ ایا …
از استدلال ها و کلمه های پرطمطراق خنده ام میگیرد … نه …. نه ادمها کم محبت تر شده اند و نه من غریب تر …. در حقیقت من امروز ، تنها نتیجه انتخاب های منست . وقتی با لقد زیر ماتحت زندگی و شوهر زدم چرا که دلم میخواست خودم باشم و خودم را پیدا کنم… باید می فهمیدم در اصل این منم که دگمه فراموش شدن را فشار میدهم و نه دیگران …وقتی من انتخاب کردم بجای انگ و ونگ بچه و به به شوهر و نق نق های مادر شوهر …. بروم تا خودم باشم تا راحت باشم تا دنبال جواب های مسخره برای با کی امدی و با کی رفتی نباشم و چی خوردی و چی پوشیدی و چی دادی و چی گرفتی فقط بخودم مربوط باشد یعنی من انتخاب کردم و این انتخاب ، تنهایی روز تولد را هم دربرمیگیرد
و حالا یک سوال می ماند که ایا من الان راضی ام ؟
بقول مادربزرگ ادمی چون شیر پاک خورده فقط درخاک راضی میشود(راستش نه انروزها و نه الان هم معنی اش را نمی فهمم اما چون هرچه قدیمی ها گفته اند درست است و باید با اب طلا نوشت پس مطمنا این هم درست است ) و از طرفی میدانم زندگی دکمه بازگشت ندارد یعنی من نمی توانم ان لقد کذایی را که به زیر ماتحت مبارک زندگی زدم را برگردانم پس حتما انتخابم درست بوده و راضی ام
اما زندگی بمن فهمانده هیچوقت برای هیچ چیز جواب قطعی وجود ندارد پس منهم نمی دانم ان انتخاب درست بوده یا نه ؟ درست که من الان زندگی را دوست دارم و از اینکه دنبال درس و مشق عقب افتاده ام هستم لذت میبرم و این هم درست است که بجای ناز خریدن و دلبری از شوهر گرامی با شرت مامان دوز در خانه میگردم و این راحتی مرا ارضا می کند اما من هنوز چهل ساله ام ……. و فردا در پیری و تنهایی هم ایا راضی خواهم بود ؟ وقتی مجبور باشم با پادرد مسیر اتاق تا توالت را یک ربعه طی کنم ؟
نمی دانم …
زندگی و نوع زندگی در بیشتر موارد به انتخاب های ما برمیگردد .اما واقعا از کجا و چه زمان میشود فهمید این انتخاب ها درست بوده اند یا غلط؟ و معیار و سنگ محک این درستی چیست ؟ در کل در مرز چهل سالگی که بقول قدیمی ها ، سن عقل رس شدن است من در مرزی ایستاده ام که… نمی دانم
و این عجیب است که ادم به سن عقل برسد و تازه بفهمد که نمی داند …..
عجیب نیست؟
narcisse گفت:
SALAM AZIZAM
kheili vaghte az tarighe google reader mikhunamet vali avalin bare payam mizaram
chon in neveshtato age bejaye 40, 30 mizashti mishod hale 4 ruz ghable man, bedune ye jomle kamo ziyad. fek konam man toam, shayadam baraks!!
engar manam ke daram minevisam
merci bekhatere hameye hessaye naab va vaghei ke behem montaghel mikoni
narcisse گفت:
vaghean key mishe fahmid ke ordangiye ma be poshte saremun va hameye chizaee ke dashtimo nadashtim dorost bude ya na…
vali daram be khodam mighabulunam ke hatta age eshtebah kardam, bazam be lezzate oon lagadi ke zadam miarzid…
ترانه گفت:
همونطور که خودت گفتی هرچیز بهایی داره دیگه و زندگی بصورت یک پکیچ میاد. به نظر من که تنها موندن در روز تولد بهتر از یک عمر تنهایی دو نفره هست.
تولدت مبارک…یک پیام مجازی است اما از طرف یک آدم واقعی مثل خودت با گوشت و خون و احساس
homa گفت:
people are lonely ….because they build walls instead of bridges
printemps گفت:
what a nice sent.!
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
Happy birthday
نسوان گفت:
Dear Brigitta ,Happy 40th Birthday! Loulita
یک علاف گفت:
Happy Birthday!
shaghayegh گفت:
«وقتی من انتخاب کردم بجای انگ و ونگ بچه و به به شوهر و نق نق های مادر شوهر …. بروم تا خودم باشم تا راحت باشم تا دنبال جواب های مسخره برای با کی امدی و با کی رفتی نباشم و چی خوردی و چی پوشیدی و چی دادی و چی گرفتی فقط بخودم مربوط باشد یعنی من انتخاب کردم»
kheili doroste!
دخو گفت:
دنیا ، تئوری توهم حضوری بود که ما به صورت خیلی عملی جدی اش گرفتیم! بعد گفتند که کل ماجرا هنوز فرضیه است و شما بازنده اید
اهل آبادی گفت:
عالی بود.
شاید با همۀ چیزهایی که گفتی موافق نباشم اما بعد از سال ها از خواندن متنی که به نحوی بی تکلف و شرافتمندانه به من یادآوری می کند که در این باقیماندۀ عمر کمی هم به خودم بپردازم لذت بردم. ممکن است دردی از من را دوا نکنی ولی همینکه غم هایم را مثل کتاب ها، در قفسۀ سینه ام مرتب کردی و نظم دادی ممنونم.
شاید بدنیا آمدن من و تو رویداد مبارکی برای این دنیا نبوده باشد که بخواهم تبریک بگویم اما لااقل برای همین یک متن که غنیمتی بود، بودنت را شادباش می گویم. به گمانم بهترین آرزو برایت این باشد که « پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد!»
ایراندخت گفت:
بریجیت جان،
تولدت مبارک. چهل سالگی خیلی باشکوه است. شاد باشی عزیزم.
مدونا گفت:
چهل سالگی خیلی باشکوه است … چه جمله ی قشنگی … راستی اینطوریه؟
ناشناس گفت:
تولدت مبارک
niloufar گفت:
به این فکر کن که حتی اگه من هم خواستم تنها باشم چرا بقیه این اجازه رو به خودشون دادن تصمیم منو قبول کنن .. همش تقصیر ما نبود /اگه شرایط ما ایران خوب بود هیچ وقت ترکش نمیکردیم
این روزا واسه شما ی ۴۰ ساله نه ..واسه منی که ۲۰ سال دارم هم بوده .. از دل برود هر انکه از دیده برفت..
پس سعی کن از این همه تنهایی لذت ببری..بعضی از کارا هست که وقتی انجامشون میدی دیگه حس اینگه کسی نیست رو نداری..
خاطره گفت:
<>
این از اون بهانه های مزخرفه. خودتم می دونی مزخرفه. از اون توجیه های الکی
شومبول طلا گفت:
همشیره گرامی، بریجیتا
این متن فوق العاده رو نمیشه خوند و تحسینش نکرد. میدونی من خیلی کم اینجا کامنت میذاشتم، از چند وقت پیش هم کلا تصمیم به نخوندنش گرفته بودم. ولی دوستی برام این پست رو فوروارد کرد و….
تولدت مبارک. پاینده باشی
شومبول طلا گفت:
یادم رفت بهت بگم تولدت با تولد مامان من همزمانه.
الان هم دودل بودم بهت بگم یا نه. آخه گفتم یهو ممکنه آه بکشی که کاش تو هم مثل مامان من الان یه پسر شومبول طلا میداشتی :))
printemps گفت:
Bon anniversaire Brigitta! I always buy a gift for my birthday. do it
باران گفت:
شما در چهل سالگی این احوال داری من در بیستو پنج سالگی! در حالی که در ورای زدن اون لگد هستم،ولی یهو یجا اون وسط پام رو هوا میمونه با خودم فک میکنم نکنه بعدها افسوسشو بخورم مثل الان که افسوس خیلی چیزایی که داشتمو میخورم. چرا؟چرا هیچوقت برای هیچ چیز جواب قطعی وجود نداره؟ همیشه هرکس از قسمت و سرنوشت حرف میزنه با ۱ نگاه عاقل اندر سفیه میگم اینا همه چرت سرنوشت آدما دست خودشونه ولی همون لحظه ۱ صدای توم میگه زر نزن! وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم درسته خیلی تصمیمارو خودم گرفتم ولی خیلی چیزایی پیش اومده که ۱% هم نظر من توش تأثیری نداشته و من نمیدونم اینو با چه اسمی توجیه کنم؟!
p.s: من چند ماهی به سیبهای سبد شما ناخنک میزنم و لذت میبرم, اهل گاز گرفتن هم نیستم! (;
امیدوارم چهل سالگی خوبی داشته باشین.
باران ۲ گفت:
راستش من پستهای بریجتا را از همه بیشتر دوست دارم، چون به نظرم صادقانه است؛ به نظرم خالی از ژست روشنفکری گرفتنه؛ به نظرم «انشا» نیست، به اشتراک گذاشتن افکار سیال و احساساتیه که خیلیها تجربه اش می کنن، ولی شهامت بیان صادقانه اش را ندارن.
منم این روزها درست توی شرایط باران هستم (به جز اینکه ۳ سال بزرگترم). مدتهاست که باید تصمیم بگیرم و از پشیمونی یا تنهایی بعدش می ترسم, با اینکه بارها مشاور بهم گفته که هیچ امیدی به آینده ی زندگی زناشوییم نیست، با اینکه همسرم توی سخت ترین روزهایی که داشتم نه تنها پشتم را خالی کرد که خودش هم یک عامل بزرگ فشار شد، با اینکه مطمئن هستم که از نظر روحی مشکل داره (مدتهاست که مشاور با قاطعیت اینو بهم می گه، منم که نمی خوام باور کنم که این حرف را). با وجود همه ی اینها، می ترسم. درست از همین پشیمونی می ترسم. می دونی؟ ایراد کار اینجاست که همه چیز واقعا نسبیه، و خیلی چیزها واقعا با منطق قابل حل نیست. من ۲۸ ساله ای که طعم غریبی و دوری از خانواده را چشیده ام، دیگه به راحتی ۸ سال قبل نمی تونم به کسی که در شرایط فعلی خودمه بگم جدا شو، چون می دونم که تنهایی، هر چند آزادی عمل زیادی به آدم می ده، اما گاهی هم به طرز بدی حجم خلآ را به رخت می کشه. و همون «گاهی» ها برای ناکار کردن سیستم تنفس آدم کافیه. اما خوب، گاهی هم گریزی نیست دیگه…گاهی مجبوری که انتخاب کنی، بین داشتن یک طناب تنگ دور گردنت، یا خلآ. و نمی دونم این سختی تنفس، مختص ما زنهای ایرانی گیر کرده در فاز گذار جامعه است یا همه در همین وضعند …
شقایق گفت:
عالی بود .
تولد چهل سالگیتون مبارک .
متن لطیف و ساده و زیبایی بود خیلی لذت بردم . خیلی خیلی .
مبارز گفت:
چیزی که اینجا تعجب بر انگیزه اینه که این پست درست نقطه مقابل پست قبلی که نوشته شخصیت ویلولتأی نویسنده بود قرار گرفته.
میگن شاه محمود گشنه بود و هوس بادمجون کرده بود،ندیمش شروع میکنه از محاسنات بادمجون گفتن.
شاه وقتی خوراک بادمجونو میخوره و سیر میشه اظهار تنفر میکنه و میگه عجب غذای بد مزهی است این بادمجون، و ندیمه شروع میکنه از بدیهای بادمجون گفتن.
شاه که از این تناقض گویی ندیمه حسابی شاکی شده بوده میپرسه، زنک این چه رسمیه که یبار خوبیشو تائید میکنی یه بار بدیشو
ندیمه جواب میده، من ندیم شمایم نه بادمجون.
تو اون پست همه طرفداران تنهایی بودن و مطمئناً تو این پست همه از اجتماعی بودن دم خواهند زد.
چون همه (اکثرا) ملیجک و ندیم و ندیمه نویسنده هستند.الان فدأیان بانو میان سینه سپر میکنند.
شین (شادی) گفت:
پیشنهاد میکنم بیشتر دقت کنی. کسانی که اینجا از این پست تعریف میکنن اکثرا رو پست ویولتا نظری نمیزارن. دز ضمن زندگی جریانش با بادمجون خیلی فرق داره. بادمجونو یا دوست داری یا نداری در یک مقطع زمانی اما زندگی خیلی پیچیده تر از یه بادمجون سادست. همه چی نسبیه منطقاً آدمها و نظراتشون عوض میشن. کاملاً طبیعیه
مرد ایرانی گفت:
اگر همون زندگی رو ادامه می دادی هم تضمینی نداشت که امروز تولدت جور دیگری بود، شاید سرنوشت مسیر دیگری برایت پیش بینی کرده بود. ایمان دارم هر تصمیمی که شما در لحظه گرفته اید بهترین تصمیم در اون زمان بوده و هیچکس نمی تونه کس دیگری را قضاوت کنه. هر سال تولدت رو به بهترین نحو جشن بگیر، به خودت گل بده و خوش باش. تولدت مبارک.
من نمی فهمم، پس هستم گفت:
«ایمان دارم هر تصمیمی که شما در لحظه گرفته اید بهترین تصمیم در اون زمان بوده و هیچکس نمی تونه کس دیگری را قضاوت کنه»
شاید بتونم با یه کم اغراق بگم دقیقا همین جمله ها بودن که یه نسل رو تباه کردن.کاش یه کم بیشتر روی حرفهای به ظاهر روشن فکری که میشنیدیم فکر میکردیم و بعد تکرارشون میکردیم. کاش فکر میکردیم این حرفهایی که برای خالی کردن خودمون میزنیم ممکنه زندگیهایی رو تباه کنه و پشیمونی به بار بیاره. کاش…
شین (شادی) گفت:
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این جمله ها بود که یه نسل رو تباه کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! عجبا . یعنی این همه مسائل مهم دنیا و مملکت و فرهنگ و تربیت و غیره و ذالک همه کشک !!!!!!!!!!!!
لیلی گفت:
احساست رو درک میکنم منم 40 سالم وخیلی احساس تنهایی وبدبختی میکنم البته فکرکنم تو شجاعتر از من بودی لااقل یکبار ازدواج کردی وطعم زندگی رو چشیدی ولی من انقدر از خودراضی بودم که فکر میکردم همیشه وقت برای ازدواج دارم هیچ وقت این آینده رو نمی دیدم ولی الان دارم دیوانه می شوم همیشه میگم میشه به عقب برگشت امیدی به اینده است وهزار تا فکر عجیب وغریب راجع به آینده اونوقت لذت بردن از زمان حال رو هم ازدست میدم همه اینها خیلی خوب میدونم منتها آدم که نمیتونه این فکرهای احمقانه رو از ذهنش پاک کنه دست خودم نیست .
ناگهان چقدر زود دیر می شود
evergreencypress گفت:
من هم مانند دوست دیگرمان همیشه با اشتیاق مطالب صمیمی ،گرم ،زنده و پر از احساس و صادقانه شما را می خوانم
من هم تازه زنی چهل سالم شده و پر از سوال،که می خواستم خودم باشم و بهای آن را پرداختم اما الان فکر می کنم آینده نامتعارف برایم چه دردهایی خواهد داشت؟
نمی دانم وقتی 60 شاله و ناتوان می شویم باز هم از این که آزاد ایستادیم افتخار می کنیم؟
فکر کنم بله چون اگر با جریان رود شنا می کردیم باز هم تضمینی نیست که دوران کهنسالی تنها و محتاج نداشته باشیم
ممنون از هر چه هستی و صداقتت که مرا هر روز به عشق خواندن نوشته هایت پر از شور زندگی می کند
evergreencypress گفت:
من هم مانند دوست دیگرمان همیشه با اشتیاق مطالب صمیمی ،گرم ،زنده و پر از احساس و صادقانه شما را می خوانم
من هم تازه زنی چهل سالم شده و پر از سوال،که می خواستم خودم باشم و بهای آن را پرداختم اما الان فکر می کنم آینده نامتعارف برایم چه دردهایی خواهد داشت؟
نمی دانم وقتی 60 ساله و ناتوان می شویم باز هم از این که آزاد ایستادیم افتخار می کنیم؟
فکر کنم بله چون اگر با جریان رود شنا می کردیم باز هم تضمینی نیست که دوران کهنسالی تنها و محتاج نداشته باشیم
ممنون از هر چه هستی و صداقتت که مرا هر روز به عشق خواندن نوشته هایت پر از شور زندگی می کند
سلام گفت:
چرا ما هیچوقت از زندگی راضی نیستیم ؟ چون از خود راضی هستیم
همیشه فکر می کنیم سرنوشت ما نباید اینگونه می بود در حالی که خودمسیر زندگی خود را تعیین می کنیم . اگر ما به داشته ها قناعت کنیم و به نداشته ها نباشیم شاید زندگی ما غیر ازاین باشد .
در کشورهای توسعه یافته چرا اکثر مردم از زندگی خود لذت می برند ؟
چون به داشته های خود قانعند و به نحوه احسن از آن استفاده می کنند . ولی ما یاد نگرفتیم که برای خود زندگی کنیم و همیشه تمام عمر خود را صرف بدست اوردن نداشته ها می کنیم . و غافل از داشته ها
سلام گفت:
چرا ما هیچوقت از زندگی راضی نیستیم ؟ چون از خود راضی هستیم
همیشه فکر می کنیم سرنوشت ما نباید اینگونه می بود در حالی که خودمسیر زندگی خود را تعیین می کنیم . اگر ما به داشته ها قناعت کنیم و به فکر نداشته ها نباشیم شاید زندگی ما غیر ازاین باشد .
در کشورهای توسعه یافته چرا اکثر مردم از زندگی خود لذت می برند ؟
چون به داشته های خود قانعند و به نحوه احسن از آن استفاده می کنند . ولی ما یاد نگرفتیم که برای خود زندگی کنیم و همیشه تمام عمر خود را صرف بدست اوردن نداشته ها می کنیم . و غافل از داشته ها
nazanin گفت:
chand roze pish tavalodam boud va 1000 bar telephonamo check kardam…payamhaye facebook ro negah kardam… hich vaght mesle emsal ke az hame dor hastam delam nemikhast morede tavajo basham. delam mikhast hame tavalode man yadeshon monde bashe. har tabriki hata majazi va automatic khoshhalam mikard.
nemidonam chera ama hich vaght mesle on roz shekkanande, ehsasati va zodrang nabodam. shayad khasiate doriye ya shayad negah be entekhabi ke kardam. nemidonam
tavalodet mobarak, omidvaram hamishe az tahe del ehsase rezayat va shadi dashte bashi.
شمشیر باز گفت:
کم کم یاد میگیری
باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد میگیری که خیلی می ارزی
(خورخه لو ییس)
§
بهروز گفت:
زیبا بود.ممنون از به اشتراک گذاری.
shima گفت:
+++++++ عالی بود
هیچ چیز بدتر از وابستگی و اتکا کردن به دیگران نیست، چون همه چی و همه کس میتونه گذرا باشه، و آخرش خودت میمونی و خودت ، منم لگد به خیلی چیزا زدم و تنهایی و استقلال رو انتخاب کردم، گرچه ۲ تا هم بچه دارم، اما اونا هم فوقش تا یه ۸،۹ سال دیگه پیشم باشن ، بعدش بازم خودمم و خودم، دوست دارم تنهاییمو …
ماري گفت:
خانومي تولدت مبارک. اميدوارم هميشه دلت شاد و تنت سالم باشه.
Nas گفت:
تولدت مبارک
بهروز گفت:
تولدت مبارک عزیز،
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟
باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت:
مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت:
هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم
و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .
و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.
کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار
شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید.
( باز هم تولدت مبارک ، شاد و سر بلند باشی )
اصغر آقا گفت:
خیلی دوست داشتم ، بسیار با معنی و با ارزش بود . مرسی از کامنت تان .
روزگار بر شما شاد .
نسوان گفت:
بریجیت عزیزم..
عدد ها توهمند، زمان توهم است، با هم بودن ها توهم است، تنها بودن اما از همه ی توهم ها توهم تر است وقتی دلهایی هستند که تو را درک می کنند. حتی اگر آخر دنیا باشند. هرگز تنها نیستی عزیز دلم.
تولدت مبارک
ویولتا
book گفت:
mypersianbooks
گردآوری، بازخوانی و همخوانی نوشته های ناب هدف عمده این کتابلاگ است.
قفسه ای برای به اشتراک گذاری نوشته هایی که بنا به اهمیت شان می بایستی بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
تآکید این کتابلاگ بر بازنشر نوشته های ادبی شامل داستان، شعر، مقاله و نقد ادبی است. اما نوشته های با اهمیت در زمینه های تاریخ، فلسفه، روانشناسی، و سایر رشته های علوم انسانی هم منتشر خواهند شد.
http://mypersianbooks.wordpress.com/
madox گفت:
سلام
تولدت مبارک،
بیشتر از همه به بند یکی مانده به آخرت فکر کردم. به نظر من ترس عامل خیلی از تصمیم های ماست ترس از تنهایی، ترس از حرف مردم، ترس از فقر …
ترس می تواند مخل درست تصمیم گرفتن بشود.
به هر حال زندگی یک بار است و با همه ی اشتباهاتش زیباست.
شاد باشی.
Sam گفت:
امسال سالروز تولد من، وقتی ماشینم را استارت زدم NAVIGATION ماشین تولدام را تبریک گفت. و اون تنها و تنها تبریک تولدی بود که من اون روز شنیدم. البته با تأخیر تبریک شنیدم و خوندم، ولی با تأخیر مزه ش مثل چای سرد شده میمونه، میدونید که. کادو تولد هم با ۲ روز تأخیر یک لوبیا پلو خونگی گرفتم. ولی جاتون خالی لوبیا پلویی بود ها. و من هنوز تو فکر هستم که با وجود یک لشکر صاحب زمان آدمی که من را در غربت میشناسه، چرا امسال کسی روز تولد من یادش نبود؟
تولدت مبارک. همینه. خودت را اذیت نکن.
Hoover Fixer گفت:
تولد مبارک
داود گفت:
سلام، تولدتان مبارک
برای مبارزه با فراموشی ، نور آفتاب ( ویتامین د ) ، آهن،منیزیوم، کلسیم لازم است، ورزش در فضای باز بی تاثیر نیست.
رو اینصفحه کلیک کنید
http://www.procreo.jp/labo/flower_garden.swf
هدیه تولد من به شما
ساقی ب گفت:
تولدت مبارک ! همیشه شادمان….
chihilak گفت:
سلام!
اولین باره که میخوام براتون کامنت بگذارم!
تو این یکی دوماهی که میخونمت اصلا فکر نمیکردم چهل ساله باشی!
نوشته هات میگه جوونتری البته از نوع جوون سرد و گرم چشیده!
بهتره با انتخابهای الانت شکل زندگی احتمالی آینده ات رو انتخاب کنی!
تولدت مبارک !
سارای گفت:
تولدت مبارک فرشته چهل ساله (:
شخص شخیصم گفت:
این نظر صرفا از روی بیکاری ارسال میشود.
پینوشت : اما مطلبا خوندم (از بیکاری)
امیر حسین گفت:
سلام . میگم ای همه کامنت داری بعد می گی اله بله .
سعی کن تو جمع باشی و خودتو نشون بدی .تلقین تنهایی نتیجش همونیه که می بینی
البته من از تو افسرده ترم .
کافه چی گفت:
آن نقل قول مادربزرگتان معنی اش همین است که اگر الان در یک خانواده بودید دغدغه تان داشتن تنهایی بود… هرجا که باشیم دلمان باز هم هوای جایی دیگر می کند… معنی اش ناراضی بودن از حال نیست، باور وجود لحظه هایی ست که در جایی دیگر می جوییم
کاوه گفت:
زاد روزت مبارک.
مهم چند سالگی نیست مهم چگونه زندگی کردن در این چند سال است.
تا زمانی که زنده ایم باید «زنده» باشیم و بهترین بهره را از زنده بودنمان ببریم.
چرا که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.
آنی گفت:
همیشه معتقد بودم انسانها یک دسته اند و اون یک دسته هم اونایی هستند که توی فروردین بدنیا اومدن…. پس تو هم فروردینی هستی… خب مبارکه!
آنی گفت:
و خب این رو هم بگم که جهل سالگی از نظر من خیلی مهمه… یعنی به یه سنی رسیدی که تا حالا یاد گرفته باشی خودت رو دوست داشته باشی…
واقعا فکر میکنی انتخاب غلط و درست وجود داره؟ انتخاب صرفا یه انتخابه… و حتی مهم نیست چه انتخابی میکنی… مهم تویی … همین الان تو! اینکه الان همه چی رو دوست داشته باشی و هی فکر نکنی که درست انجام داده ای یا قراره چه اتفاقی بیفته و ….
از کجا میدونی همین امشب تصادف نمیکنی و نمیمیری؟
فکر کنم در اینصورت فقط به این فکر میکنی که اه کاش حداقل خوش گذشته بود امروز!!!!
من قول میدم هر تصمیمی میتونه درست باشه و بستگی داره به خودت که چطوری نگاش کنی…خیلی ساده!
سمانه گفت:
تولدت مبارک
یک محمـــــــــــــــــــد هستـــــــــــــــــم گفت:
سلام
نمیخاستم پیغام بزارم ولی جواب قبلیتون رو دیدم یادم اومد به دخترای 18 ساله که یهو دلشون میخاد یکی رو له کنن یا سر یکی بیخودی داد و قال راه بندازن تا خودشون رو خالی کنن…. تقریبا یه جور قز بازی زنانه یا یه جوز ناز کردن بود که مردها همیشه باید اونو نادیده بگیرن.
معنیش هم اینه که من که دعوتت نکردم که بیای اینجا پیغام بزاری برام هم مهم نیستی دلت میخاد بنویس یا ننویس اصلا به پشمم هم حسابت نمیکنم. ( این همونی هست که مرد باید ندید بگیره)
یکی دو نفر هم برام کامنت دادن که اینجا نظر بدم. حالا گاه موافق یا مخالف.
به این پیغام هم نیخاد جواب بدی بی زحمت.
قمر خانوم گفت:
ابن ویولتا نیست
این سیاوش خان ه خودش رو جای بریجیت جا زده! 100 ساله بشی به حق سیاوش خان
بریجیت عزیزم..تولدت مبارک
یک محمـــــــــــــــــــد هستـــــــــــــــــم گفت:
اما در مورد این پست :
من 26 سالمه یا شاید 27 سال. تقریبا هر روز احساس رشد میکنم و اصلا هم دلم نمیخاد یه روز از این مملکت دور باشم.
حالا اینو به خاطر ضدیت با شما نمیگم. فقط میخایم علتش رو بررسی کنیم که چرا اینجوری میشه؟ چرا تو دلت میخاد مثلا ازادانه تو خونه بگردی و بعضی ها خوششون نمیاد؟ علتش چیه؟
من فکر میکنم این کارا یه جور انتقام کشیده از زندگی گذشته خودت هست. تو با این کارا سعی میکنی رنجی رو که باهاش دست و پنجه نرم میکردی در خودت اروم کنی و واقعا هم ارومت میکنه.
بلا تشبیه تخلیه فشار ها و سختی ها گاه با بر عکس کردن زندگی هست. مثلا شبا بیدار بودن و روزها خابیدن.
به جای مهربان بودن عصبی بودن
به جای تمیز بودن کثیف بودن
به جای اروم حرف زدن داد زدن و الی اخر
البته کسانی اینجوری از زندگیشون انتقام میکشن و خودشون رو اروم میکنن که واقعا نتونن دلیلی برا مشکلاتشون تو زندگی پیدا کنن و نتونن خودشون رو توجیه کنن.
.
خاطره گفت:
+++++++++++++++
یک محمـــــــــــــــــــد هستـــــــــــــــــم گفت:
کلمه بلا تشبیه اضافی هست اون بالا.
…………
اما در مورد این که از کجا بدونیم که پشیمون نمیشیم ؟ جوابش ساده هست: اگه زندگی ما با حرفهای خدا مطابق باشه مطمئن باش پشیمون نمیشیم.
البته هیچ کسی بیشتر از خدا شاکی نداره چون خدا رو برا ی براورده کردن ارزوهامون میخایم نه برا پرستش.
بالاخره تا ادم دور و بر خودش رو و دنیا رو نشناسه نمیتونه توش زندگی کنه.
یه چیز دیگه :
مگه تو 40 ساله شدن دیگران رو یادت بود که اونا یادشون باشه؟
یک محمـــــــــــــــــــد هستـــــــــــــــــم گفت:
بسه دیگه .
40 سالگیتون رو تبریک میگم امیدوارم تو این نیمه عمر بهتر از نیمه اولش زندگی کنی.
بینگولی گفت:
به 50 برسی دیگه خلاصی این 10 سال رو حال کن !
زائده گفت:
اگه توو یه بلاگ با اسم واقعی مینوشتی الان کلی ایمیل، تلفن و دوست واقعی داشتی
jack morrison گفت:
تولدت مبارک…
اما دمت داغ که دست کم این چهل سالگی ثبت می شه برای منی که باید چند سال دیگه درکش کنم.
شخص شخیصم گفت:
معجزه الهی بالایی صفر سالشه! اگه مسیح تو صفر سالگی حرف میزد این تو صفر سالگی کامنت میده!
شخص شخیصم گفت:
اشتباه شد خیال کردم نوشته چهل سال دیگه درکش کنم. از بیکاری.
اصغر آقا گفت:
بریجیتای عزیز تولدت مبارک ، من هم اول عید چهل ساله شدم ، چند نفر هم برایم تولد گرفتند ، که دستشان درد نکنه ….! اما در درونم خوشحال و شاد نبودم، هنوز دلیل اش را هم پیدا نکردم که چرا این احساس را داشتم !!!!؟؟؟خدا رو شکر می کنم هم شوهر خیلی خوب دارم ،هم فرزندان سالم و با هوش دارم ،هم سقفی بالای سرم هست و هزاران چیز که باید شکر گذار بود ….اما از پدر و مادرم دور هستم از دوستان ایرانم دور هستم که باز هم فکر نمیکنم اینها دلیل بر شاد نبودن من باشد .
مسله ایی که مدتها مغز من را مشغول کرده این است که چه کاری می توانم برای همبستگی مردم ام انجام بدهم ، چه کاری می تونم بکنم که این اختلافات الکی بین دوستی ها را از بین ببرم ،توقعات از بین برود خلاصه دلم می خواهد مثبت باشم و می دونم که توانایی آنرا هم دارم و از اینکه راهی را نمیشناسم برای شروع ،این بیشتر عصبانی ام میکند و شاید دلیل خوشحال نبودنم همین باشد …… نمی دانم من هم گیج ام ……
ولی یک چیز را میدانم برای اینکه احتیاج به هیچ کرم ضد چین و چروک پیری نداشته باشی باید دوباره و شاید هم برای بار اول عاشق بشی …..
باز هم تولدت مبارک و همیشه به یاد داشته باش که روز تولد تو و یا هر انسانی مهمترین روز میباشد ، زیرا تو در این روز پا به این جهان زیبا گذاشته ایی و هر انسانی فقط یکبار به دنیا می آیید و باید آن روز را بسیار مهم بداند ، چه کسی بهش تبریک بگوید و چه نگویند ……
شاد باشی
shima گفت:
دقت کردین این اصغر آقا شوهر داره !!
ani گفت:
خیلی خستم کاش امشب بخوابم و یا همه چی یک رویا باشه یا دیگه از خوآب پا نشم خسته شدم از این هوای مه گرفته خسته شدم از اینکه باید از تنهایی به شکلات یا صفحه اینترنت پناه ببرم کجا اشتباه کردم دلم برای هیچی و همه چی تنگ شده …………
ani گفت:
gandom bano0 گفت:
دوست دارم. خودت رو نو شته هات رو. تولدت مبارک
هما گفت:
زیبا بود
پی نوشت این گیتی …مدونا …مخصوصا ویدا …ببعی … کجان ؟
همه غیبت دارین ها
مدونا گفت:
من اومدم!
tentuna گفت:
نه عجیب نیست و ممنونم از اینکه به من یادآوری کردید که اگه توی زندگی نکبتی که با همسر سابقم داشتم میموندم الان چه وضعیتی داشتم ممکن فک کنید نوشتتون اصلا جنجالی نبود ولی همون ۲ -۳ جملهٔ معروف کجا رفتی چی خوردیو که خندم با اون نق نق مادر شهر واییییی برگشتم به ۸ ساله پیش و از اینکه تصمیم گرفتم طلاق بگیرمو گرفتم و منم جزو شورت مامان دوز پوشها هستم واقعا خوشحالم.هیچ چیزی توی دنیا بهتر از آزادی نیست .تولدتون مبارک و ممنون از اینکه یادم انداختید که چقدر خوشبختم :*
نسوان گفت:
تولدت چهل سالگیت مبارک
ضمن اینکه همیشه زمان برای انتخابهای جدید هست.
سامانتا
يلدا سبزبوش گفت:
تولدت مبارك عزيز، با اصغر اقا كاملا موافقم، با عشق دوباره جوون ميشي، من امتحان كردم جواب مي ده
فروغ گفت:
تولدتون مبارک
همیشه شاد باشید
ابر شلوار پوش گفت:
زندگي را نفسي ارزش غم خوردن نيست
و دلم بس تنگ است ،
بي خيالي سپر هر درد است ،
باز هم ميخندم
آنقدر مي خندم که غم از روي رود
«زاد روزت نيــک خـــــانوم»
tentuna گفت:
ino toye facebook didam yadetoon oftadam
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی…پناه ببری…
دست خودت نیست
………………..زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را
شاید عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که او خوشبخت باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدیSee more
لیلیت گفت:
تولدت مبارک.
منهم فکر میکنم، تنهائی توهم است. تنهائی از ما بیرون میاد نه از جامعه. آدم تنها توی جمع فقط برای لحظاتی تنهائی یادش میره.
صهبا گفت:
تولدت مبارک
و درود به قلمت که گاهی تا درون آدم را می کاود
ما همه انتخاب می کنیم و هزینه آن را هم می پردازیم.چون تقریبا با شما همسن هستم می گویم که من هم به نوعی دیگر سعی کردم با خانواده و اطرافم متفاوت باشم و از همان زمان تا حال در حال پرداخت هزینه های آن هستم.ولی پشیمان نیستم زیرا مثل همان سیب مورد مثال بالای صفحه خودم انتخاب کرده ام و برایم انتخاب نکرده اند پس حتی اگر در این راه سختی بکشم به انتخاب خودم بوده و به آن می بالم.
دوست من:
ما در حال پرداخت هزینه تفاوت خود هستیم.
تفاوت در جسارت انتخاب مسیری پرمخاطره ولی خود خواسته…
يلدا سبزبوش گفت:
دوره دبيرستان يه دوست با استعداد داشتم كه اسمش صهبا بود هم خوشكل بود هم انشأ خوب مي نوشت
Pooshيلدا سبز گفت:
ندارمp راستي من صفحه كيبوردم عربيه واسه همين
کوچیک گفت:
تولدم همین روزا بود، با کلی آدمو هدیه و سرو صدا جشنش گرفتیم، انگار که مجبورم. کلا به نظرم روز تولّد روز نحسیه، هر کار بکنی ازش راضی نیستی چون ازش خیلی انتظار داری، توقع نارضایتی میاره، یه روز بی نام و نشان تو سال، مخصوصاً اگه وسط هفته باشه که بدونی هیچ اتفاقی قرار نیست بیفته، یه اتفاق کوچیک میتون به اندازهٔ همهٔ روزهای تولّد دل آدم رو شاد کنه. روزا مثل آدما میمونن، هرچی ازشون کمتر توقع داشته باشی بیشتر ازشون لذت میبری 🙂
zebra گفت:
in addrese yeh webloge khoob va amoozandas omidvaram ke azash chizy yad begirid
http://voicesfromthewells.blogspot.com
zebra گفت:
salam in yeh address ke toosh matalebe amoozande ee dare
http://voicesfromthewells.blogspot.com
1zebra گفت:
in yeh webloge amoozande az yeh sooske
http://voicesfromthewells.blogspot.com
مدونا گفت:
عشق من تولدت مبارک ببخشید از تاخیر. به قول سام نمیچسبه تبریک تولد بعد از دو روز منو ببخش. یه چیزی میخوام بگم، به نظر من یک زن در چهل سالگی در اوج زیباییه، در اوج شعور و در اوج زندگی. اگه طول عمرمعمولی رو ۸۰ سال فرض کنیم، ۴۰ درست نقطه وسطشه، نقطه اوج زندگی … پس به اوج رسیدنتو تبریک میگم بریجیتای دوست داشتنی. بیزحمت این بساط غم و اندوه رو جمع کن و بجاش فکر کن ده سال دیگه آرزو میکنی که چهل ساله باشی، همونطور که ده سال پیش از سی ساله شدن میترسیدی و الان آرزو میکنی سی ساله بودی. لذت ببر از الان از همین حالا. منو ببین (مدونا) در ۵۰ سالگی از همیشه زیباتر، موفق تر و پر انرژی ترم … دوستت دارم و تولدت بازم مبارک. شخصا واقعا مدونا رو تحسین کردم همیشه … به نقل قولی که آخر این کلیپ هست توجه کن و هیچوقت توقف نکن، تو هنوز خیلی خیلی کارا هست که باید انجام بدی و با این روحیه عقب میمونی. بلند شو چهار نفرو همین امروز دعوت میکنی خونت، اون شیشه معلومه که تنهایی مزه نمیده. بوس
I won’t stop till I’m as famous as god! Madonna
Negar گفت:
اگه آدم چند تا دوست خوب و صمیمی داشته باشه یا خانواده دلسوز و رفیق ، حتا اگه تعداد این افراد در کلّ به تعداد انگشتان دست هم نرسه ، اونوقت دیگه مهم نیست چند سالت باشه یا متاهل باشی یا مجرد ، هیچوقت احساس تنهائی نخواهی کرد. از نظر من این رمز خوشبختی هست نه شوهر داشتن. یک شوهر بد به مراتب مخرب تر از تنها بودنه.
بیایید با هم دوست باشیم ، به هم محبت کنیم و در لحظههای حساس زندگی همدیگرو یاری کنیم تا تنهائیها مون کمتر شه.
Negar گفت:
راستی من هم تو ولایت شما زندگی میکنم ، دوست جدید میخوای ؟ 🙂
AliEase گفت:
tarikhe in emailet 17.Apr.2011e age tavalodet hamin rooze, man behet tabrik migam.
dar zemn, inke farmoodid «و این عجیب است که ادم به سن عقل برسد و تازه بفهمد که نمی داند «, ettefaaghaneyne pokhtegiye.
bargharaar baashid