وقت نهار و نماز همه ی همکارهای محترم می رفتند ناهار خوری. گوشی رو که گذاشتم ارباب رجوع توی اطاق این پا آن پا می کرد. سرم را بلند کردم، یک چشم نداشت. خیلی خودم را کنترل کردم که متوجه نشه که ترسیدم. چشمش تو جنگ آسیب دیده بود و تخلیه اش کرده بودن. با لحن مظلومی گفت خانم دکتر، من دنبال پرونده ی درمانگاه «…» اومدم. این پرونده رو چرا نگه داشتین ؟ ما که همه ی مدارکمون رو تکمیل کردیم. به خدا این کار گناهه.شماره رو داد و پرونده رو از توی فایل بیرون کشیدم، راست می گفت. تمام مدارک بیمه ، گزارش بازرسی، تایید صلاحیت مسول فنی ها… همه چیز سر جاش بود. صداش زدم توی اطاق و معذرت خواهی کردم. گفتم نمی دونم چرا این پرونده اینجا متوقف مونده و شش ماه کار شما معطل شده. نامه اش رو امضا کردم و گفتم ببره دبیر خونه و بعد هم پیش رییس و امضاها رو بگیره ( من کاره ای نبودم بجز یک کارشناس طرحی، روی امضای من 3 تا امضا می شد که آخریش امضا معاون وزیر بود ). بنده ی خدا ،باورش نمی شد که کارش ظرف ده دقیقه راه افتاده . شروع کرد به دعا و تشکر. گفتم دلیلی نداره تشکر کنید! من فقط کارم رو انجام دادم. خوشحال بودم که کارش راه افتاده بود. قاشقم را برداشتم و رفتم ناهار. خوشحالی ام طولی نکشید. چند دقیقه بعد مدیر احظارم کرد و بی مقدمه داد کشید: خانم دکتر! ما توی این اداره زیر میزی و پسرخاله و رشوه توی کارمون نیست .تا من اینجا نشستم نمی گذارم حق نا حق بشه و…. اولش نفهمیدم اما کم کم دوزاریم افتاد که قضیه مربوط به پرونده ی اون درمانگاه بود. پرسیدم من چه اشتباهی کردم؟ فریاد زد: شما این آقا رو می شناختی کارش رو ظرف ده دقیقه راه انداختی ؟ کف دستم عرق کرده بود و در حالیکه صدام می لرزید گفتم: من اولین بار بود این بنده ی خدا را می دیدم. کارش رو راه انداختم برای اینکه پرونده اش تکمیل بود و دلیلی نداشت اینجا بمونه. پرید وسط حرفم گفت : خانم دکتر، برای من از این بازی ها در نیارید.پشت میزی که شما نشستید کلید پژو 405 رد و بدل شده. یک همچین پرونده ی بزرگی ظرف ده دقیقه محض رضای خدا بررسی نمیشه ! رو پیشونی اش جای مهر بود و یقه اش کیپ بسته بود . لحظه ای به سرم زد که اگر مرد بودم یقه اش را می گرفتم و خرخره اش را می جویدم، گقتم: شما روز روشن دارید به من تهمت می زنید که رشوه گرفتم فقط برای این که کار مردم را راه انداختم؟بجای اینکه تشویقم کنید تهدیدم می کنید؟ بجای انکه بپرسید پرونده ای که تکمیل بوده توی سیستم مزخرف شما چرا 6 ماه خاک خورده ( بعدا فهمیدم چرا و چون می خواستند حق حساب بگیرند پرونده رو نگه داشته بودند ) .دیگه حال خودم را نمی فهمیدم. صدام بالاتر می رفت و اختیار دهنم را نداشتم. گفتم شما یا باید ثابت کنید که من رشوه گرفتم یا شکایت می کنم. اون پرونده یک برگ کم نداشت و من کارم رو درست انجام دادم. شما به من تهمت زدید ومن نمی گذرم. انقدر عصبانی بودم که ترسید. ( چون کو..ن همشون گهی است انقدر اسان می ترسند که باورش سخت است ) آرام گفت: نه دخترم! من مطلقا چنین حرفی نزدم..! شما از نیروهای جوان و متعهد ما هستید…! خسته نباشید.. ما همه خدمتگذار این مردمیم و من فقط می خواستم یک سری مسایل را روشن کنم…. در را بستم و از اطاق زدم بیرون. توی راهرو همکارها بهم نگاه می کردند و لبخند حمایت می زدند. صدای هوارهام توی راهرو هم رفته بود. تنم از خشم ونفرت می لرزید. هنوز هم که دارم برای شما می نویسم ، می لرزد.
***
وارد اطاق شد و نامه ای را آرام گذاشت روی میز. گوشی را گذاشتم و نامه اش را نگاه کردم و بعد خودش را. آرام و مطمین و با لبخند نگاهم کرد و گفت من از دوستان آقای دکتر …( اسم معاون وزیر را آورد) هستم. من هم لبخندی زدم و گفتم اما من نمی تونم این گواهی رو امضا کنم چون از لحاظ اداری صدور این گواهی با ما نیست! لبخندی زد و گفت دخترم ، شما متوجه نیستی. آقای دکتر ( اسم معاون وزیر) از دوستان من هستند و شما این گواهی رو امضا خواهید کرد! با این که مودب بود و از پزشکان مملکت اما در لحنش چیزی بود که لجم را در می آورد. گفتم من توضیحاتم را دادم. اگر مشکلی دارید می تونید از من شکایت کنید. من طبق قانون اختیار ندارم زیر گواهی را امضا کنم که پرونده اش اینجا نیست! گفت بسیار خوب !خیلی خونسرد نامه را گرفت و از در خارج شد.چند دقیقه بعد تلفن زنگ خورد و منشی معاون وزیر اطلاع دادند که شخص آقای دکتر سلام رسانده اند و فرمودند که این کار باید انجام شود. گفتم به آقای دکتر بفرمایید دستورشان را مکتوب کنند و بنویسند که» اقدام شود» تا من اقدام کنم. ( آقای دکتر وقتی نامه را ارجاع می داد می نوشت : برابر مقررات) گفت خوب دکتر که امضا کرده اند. گفتم بفرمایید روی «برابر مقررات» خط بکشند، چون این کار برابر مقررات نیست. و گوشی را گذاشتم. چند دقیقه بعد ارباب رجوع بالای سرم ایستاده بود و لبخند می زد. روی برابر مقررات خط نکشیده بودند. من هم می دانستم که هرگز این کار رانمی کرد چون مدرکی می شد علیه اش.گفت دخترم، شما جوانید. دختر خوبی هم هستید. اما اینجا ایران است و من این امضا را می گیرم! گفتم آقای محترم. شما این امضا را از من نخواهید گرفت. نامه اش را برداشتم و بردم پیش رییس مستقیم و داستان را گفتم. گفت خانم دکتر امضا کن بره. گفتم نمی کنم! شما خون مردمی که آشنا ندارند رو برای یک هزارم این توی شیشه می کنید. مو را از ماست در می آورید و مردم را هزار بار از پله بالا پایین می کنید.این ظلم نیست؟ من توی این اداره هیچ عددی نیستم اما امضا نمی کنم . ( از نظر سلسله مراتب اداری اون نامه باید توسط یک کارشناس امضا می شد). نامه را برداشت برد پیش مدیر ، مدیر ( همونی که در داستان بالا نمی گذاشت حق نا حق بشه ) گفته بود به فلانی بگو امضا کند و این دستور مستقیم من است . رییسم با نامه دوباره برگشت توی اطاق و گفت امضا کنید، دارید مشکل ایجاد می کنید. گفتم نه ! شما مرخصی من رو امضا کنید من میرم خونه، در غیاب بنده بدهید کارشناس دیگری امضا کند. برگه مرخصی ام را گرفتم و از اداره بیرون زدم. ارباب رجوع سفارش شده فقط چند دقیقه بعد از من با نامه ی امضا شده از اداره خارج شد. توی خیابون وقتی منتظر تاکسی بودم و به خودم می لرزیدم با ماشینش از کنارم رد شد و لبخندی زد. چیزی توی لبخندش هنوز هم روحم را خراش می دهد.
***
شاید یک روز فسادی که در آن دو سال به چشم دیدم را با ذکر اسامی آدمها بنویسم. آن دو سال بدترین سالهای زندگی ام بود. اما به من این امکان را داد که این فساد را از بیخ و بن و از نزدیک ببینم. رفتارهای آدمها ، ساختارهای هرم قدرت ، بوروکراسی و چاپلوسی و .. را از نزدیک بشناسم. من هنوز هم نمی دانم که وقتی سیستمی فاسد است چه باید کرد؟ وقتی تمام چرخ دنده ها در جهت عقربه می چرخد اگر در خلاف بچرخی چه بر سرت خواهد آمد؟ من این امکان را داشتم که لنگ کرایه خانه ام نباشم، بقیه آدمها در چنین سیستمی چگونه عمل خواهند کرد؟ اما آیا اینکه سیستم فاسد است مجوز فساد آدمها را صادر می کند؟ اصلا سیستم چیست؟ آیا ما آدمها سیستم را می سازیم یا سیستم ما آدمها را شکل می دهد؟ و هزار آیای دیگر..
Accountant گفت:
انقدر از این اتفاق ها دور و بر ما افتاده که دیگه برامون عادی شده
واقعا تاسف برانگیزه
ليلي گفت:
اينكهتو ايران همه چيزبا پارتي پيش ميره خيلي بديهييه. اما اينكه شما هم تو همچين اداره اي شاغل بودين ولو اينه همه تلاشتونو مي كردي كه خق نا حق نشه اينوبه ذهن من مي رسونه كه يكي از همون آقايون همپارتي خودتون بودن واسه اون شغلي كه داشتين.طبيعتا همجين اداره اي فقط پارتي دارا رو استخدام مي كنه.
نسوان گفت:
من استخدام نبودم .من طرحم رو اونجا گذروندم. چیزی مثل سربازی و بطور کاملا اتفاقی اونجا افتادم. البته چون متاهل بودم و خارج از مرکز نمی خواستم کار کنم. هیچ پارتی هم در کار نبود. بدون اطلاع به مردم برچسب نزنید.
PRINCE گفت:
ازین مچگیری رقت انگیز که بگذریم,بنظرم مخاطبت اگاهانه یا غیر ان , به گزاره درستی اشاره کرد که اگه حتی به احتمال 10% هم حقیقت داشت,علت این زجر و شوربختی عامه ایرانیان را روشن میکنه.
و ان اینکه اگر نه اکثریت-که شرط من رو همین اکثریت هستش-که حداقل بخش قابل ملاحظه ای ازین مردم به رغم غرغر و ناله و شکایتشان,اگر درمصدر قدرت مینشستند دقیقا وصف حالِ همین قدرت نشینان فعلی ,عمل میکردند…(و چقدر خوشحال میشوم اگر این ارزیابی من اشتباه باشد)
این عجوزه سرنوشت بسیار ازین دامادها را به عقدِ (!) فاحشهِ قدرت دراورده.اصلا ذات انسان اینطور است.
تنها راه حلی که تا حالا بهتر جواب داده,حراج کردن این عروس هزار داماد (همان صندلی قدرت و مقام) در بازارِ رای ملت است.
پدر بزرگ یدالله باقر زاده (چینی) گفت:
ما رو گیج کردی ، مگه از بین نسوان اندرونی تو مجرد نبودی؟
نسوان گفت:
الزایمر گرفتی بابا بزرگ…!
&&&&& گفت:
نسوان کار تو را ستایش می کنم ولی حالا که این کارو کردی می بینی احساس بهتری داری منم این کارو کردم اما اخراج شدم ولی ببین چه احمق هایی مثل ارش اخرین حماقتشو گذاشن برای خود کانادا مثال می زند در صورتی که الگو باید تاریخ پر افتخار قبل اسلام باشه با اون عظمت
&&&&& گفت:
اگر فردا یکی تو کانادا برینه می گن اوه اونجا ریدن چرا اینجا این طور نیست
گفتار نیک
کردار نیک
پندار نیک
آمیتیس گفت:
منم تو یکی از این سازمانهای دولتی که برا بعضی ها مثل بهشته استخدام شدم کاملن هم بدون پارتی ! بعضی اوقات که به کارت نیاز دارن ودر بین دوست و آشناهاشون گیر نمیارن از این ناپرهیزی ها می کنن ! اما حکایت حقوق و مزایای من با حقوق مزایای اونا زمین تا آسممون فرق داره ! وقتی بری میفهمی که حتا یک سوم پارتی دارها نمیگیری و چه راه هایی برای پول رسانی به بقیه پیدا می کنن !
دزدی هم تو پروژه های بزرگ و چند صد میلیونی تا دلت بخواد !
همیشه هم یه چیز تو این نوع سازمانها رایج هست ! وجود یه مافیای قدرت برای دست بردن تو پروژ ه های بزرگ که شامل آشناهای خیلی نزدیک می شه !
به هر حال میفهمم کار تو همچین جایی ممکنه چه گندی به اعصاب ادم بزنه ! حالا اینکه چند برابر بقیه کار میکشن ازت و مزایات به نصف اونها هم نمی رسه جریانیه واسه خودش !
اینکه از اونجا و بعد از دیدن دزدی های بزرگ وقتی میری تو خیابون بچه های بی پناه و گرسنه رو ببینی هم …
دکتر گفت:
:((((((((((((((((((((((((
رگبار گفت:
خودت که جواب خودت رو دادی خانم دکتر
نیاز به اضافات نداره . اما امثال تو کم بودند و کمتر هم شده اند .
ناشناس گفت:
کلا وزارت بهداشت حدود 100 سال از نظر شاکله اداری از سایر ادارات عقبتره، کارمنداش زیادی تنبل و نون به نرخ روزخور تشریف دارن…افسردگی و ریا هم فراووون
سینا گفت:
کارتون واقعا قابل تحسین بود! حرفتونم درسته، به نظرم سیستم چیزی نیست که از اول وجود داشته، ماییم که میسازیمش، ولی وقتی چندتا آدم که نباید تو سیستم باشن بهش راه پیدا میکنن، کلّ سیستم رو به فنا میدن، دیگه همه چی فاسد میشه. خود سیستم آدمها رو به فساد متمایل میکنه. برگشتن از این سیستم هم سخته، ولی ۲ راه به نظرم میرسه، یکیش فرهنگیه که من و شما باید رو خودمون و نسل بعدمون کار کنیم، یکیش ایجابی، قانون سفت و سخت.
در نهایت هم همه اینا که گفتم حرفه. پیچیده تر از ایناست. تنها چیزی که منو اذیت میکنه به عنوان عامل فساد، فقره که الحمدلله ما تو کشورمون نداریم.
حاجي پيسكولوسكي گفت:
من با يك بخش از نوشته ي شما خيلي مواقفم حاجي ،
«من هنوز نميدونم در يك سيستم فاسد بايد چكار كرد «.
ولي به نظر من ، توي يك سيستم فاسد نبايد داد زد ، اون برگه ي مرخصي رو بدون داد بايد ميگرفتي .
نسوان گفت:
حاجی حکایت اول مال سال اول بود که داد می کشیدم؛ حکایت دوم مال سال دوم بود و خونسرد تر شده بودم. اگه یکسال دیگه می موندم شاید همون دقیقه اول امضاش می کردم میرفت و خون خودم رو کثیف نمیکردم و بعد از ده سال خودم مدیر می شدم. شاید اگه باد از جهت موافق می وزید حتی یک روز معاون وزیر هم می شدم و این ساختمان فاسد رو خودم شکل می دادم و اداره می کردم و بجای وبلاگ نویسی سوار بی ام و آخرین مدل می شدم. از این شاید ها زیاده… حاجی. لیک سوال من هنوز به قوت خود باقی ست!
ساقی ب گفت:
من کاملا حرفت رو میفهمم ، وقتی خودم تو یکی از همین سازمانهای بزرگ کار میکردم . اوایل غیر ممکن بود مثلا دروغ بگم یا …. ، اما کم کم آدم با محیط اطرافش جفت و جور میشه ، بدون اینکه خودش بفهمه . این آخریا برا خودم یلی شده بودم . البته خدا رو شکر شرایط جوری فراهم شد که زدم بیرون .
حاجي پيسكولوسكي گفت:
حاجي جون ، ميفهمم چي ميگه … تونرمك نرمك همه چي قابل هضمه و هر دردي قابل پذيرش … ميفهممت حاجي جون …
ولي قديمي ها يك ضرب المثل خوبي دارن ، حاجي
» نرود ميخ آهني در سنگ» ، حالا تو هي بزن ، با پتك بزن ، با نوازش بزن ، با خشونت بزن ، شل شل بزن ، تند تند بزن ! نميره قربونت برم حاجي !
مسئله اينه ! حاجي جون ، حالا اينكه ميخواستي يا ميتونستي معاون وزير باشي ، بحث ديگه اي هستش.! سوال من هم هنوز پابرجاست ، زيراكه اين سوال نسبيه !يك مرزي بين قبول پا گذاشتن روي ارزش هاست يا نگذاشتن ! بقول حاجي شكسپير !بودن يا نبودنه قربونش ! من شخصا ، زير بار نميرم ، امضا هم نميكنم ، ولي با داد و دعوا و لجبازي كارياز پيش نميره ! به نظر من ، توي اين سيستم هايي كه پتانسيل دور زدن وجود داره ، بايد خودت رو بزني به نفهمي و جيم زدن ، امضا نكني ولي با اينكه خودت رو به نفهمي بزني ! سيستم انگليسي !
ارادت فراوان – حاجي پيسكولوسكي
خرزهره گفت:
خدمتتون عارضم ما تو ایران خق حساب می دادیم. تو امارات و امریکا و کانادا هم حق حساب می دهیم.
البته تو کار ما حق حساب دادن عادیه.
نسوان گفت:
تو کار قاچاق اسلحه به کامبوجی دکتر اورلیاندر؟
خرزهره گفت:
از اون هم بدتر.
کلا ساختمان سازی و کارهای عمرانی توش فساد زیاده
PRINCE گفت:
«تو کار قاچاق اسلحه به کامبوجی دکتر اورلیاندر؟»
باعث شدی یک قهقهه 120 دسی بلی به ترافیک صوتی تهران اضافه بشه.
😉
آرش گفت:
نمی خواستم دیگه کامنت بذارم؛ این آخریشه.
چهارشنبه با یکی از دوستام که تازه از کانادا اومده بود ، نهار می خوردم . بهش گفتم آقا نمیشه یک کاری کنیم این PR باطل نشه ؛ گفت من که سال دیگه دو سالم رو پر می کنم تمدید میشه ولی خیلی دارن گیر میدن ؛ یکی رو پیدا کردم 10 تا میگیره ردیف می کنه؛ PR رو که مطمئنم می کنه ؛ اما من دنبال اینم که بدم سال دیگه پاسم رو بگیرم؛ بذار ببینم اگه کارش درست باشه بهت خبر می دم.
اینم از کانادا.
نسوان گفت:
خوب آره، ظاهرا سیفون رو کشیدن و کلش داره چرخ میخوره میره پایین… ایران و امریکا و استرالیا هم نداره.. بعضی تیکه ها زودتر پایین میره بعضی دیرتر اما سوخت و سوز نداره. این وسط چاره اینه که امثال من به شما بگن «نون به نرخ روز خورهای بی وجدان» و شما به ما بگین » ایده آلیست های بی عرضه ی کودن»…
🙂
PRINCE گفت:
+ + +
خرزهره گفت:
این جماعت سفید پوست خودشون از همه بدترند.
فرقشون با ما اینه که قشنگ تر جمع و جورش می کنن و روش ماله می کشن
soghoot گفت:
وزارت بهداشت جزو فاسد ترین دستگاه های رژیم است. البته فساد مثل سل می مونه مسریه! برای همینه که یه دستگاه سالم هم وجود نداره.
اشنا گفت:
ببین این فاعل هستش که مفعول رو بوجود میاره، تا فعلی انجام ناشه مفعول معنا پیدا نمیکنه،
حالا بحث سر این هست که چی میشه این عملِ خلاف تبدیل به سنت میشه
واقعیت این هست که جوامع انسانی مثلِ حرم میمونند که راسِ حرم کرسیِ حاکمان هست و هر عملی که اونها انجام بدن طبق قانون مثلثِ خیام به سرعت به سمتِ پایین و گسترده شدن حرکت میکنه
حالا اگر این عمل عملی نا صحیح باش و در همون قسمتِ راسِ حرم جلوش گرفته بشه که اوکی هست چون محدوده تغییر کم و امکان پذیر اما وقتی به طبقات پأینی سرایت میکنه حتی اگر حاکم رو عوض کرد زمان بسیار زیادی لازم هست که اون گستره رو که جامعه نام داره از نو بسازی و آلودگی رو از بین ببری
با این اوصاف میشه گفت که این انسان هست که در وحله اول سیستم رو میسازه و در مرحله بعد سیستم انسان هارو البته انسانها از انجأی که دارایِ قوه انتخاب هستند میتونند تصمیم بگیرن که با اون سیستم همراه باشند یا نه
آرش گفت:
.منظورت حرم امامه؟ حرمسراست؛ چیه؟ آخه مثلث خیام که شبه حرم نیست ؛ حرم گرد و قلمبه است ؛ مثلث که اینطوری نیست. بعداشم حرم راس نداره؛ قاعده نداره ؛ من که نمی فهمم چی میگی. آقای مدیر.
اشنا گفت:
چاقال زیاد این پایین دستو پا نزن،چخه
«میخواستم دیگه کامنت نظرم این آخریشه!!!!!!!!!!!!!!!!!» چادرت کو پس، ۲۴ ساعت اینجا پلاسی به پروژههای عمرانیت لطمه نزنه جناب بزرگ کارخانه داران،امروز انگار مسافر در بست به پستت نخورده
PRINCE گفت:
1.فکر کنم واضح باشه که فرد/ملت با جامعه/حکومت تعامل دوطرفه ای دارند.لذا این جهنمی که در حال بر ایران حکمفرماست, نتیجه یک هارمونیِ موثری از زیاده خواهیها , بی تفاوتیها , به اصطلاح زرنگ بازیهای توام مردم و حکومته.
2. در هر حال در نهایت هرکدام سهم خودشان را ازین اشِ سی من روغندار برداشت میکنند. امثال من که بایسته هایی را انجام ندادیم و امثال ارش که به خیال خودشان گلیم خود را از اب بیرون کشیدند-و البته که گور بابای بقیه/ملت/جامعه- تقدیرِ ناگریز و ناگزیر هر دوی ما این است که اواره ناکجا اباد شویم چرا که ابادی مادریمان , چنان خراب اباد شده که با خارج نشینی و ادای زندگی مرفه در ینگه دنیا , را اوردن بهتر است از سوختن در ایران.
3.گفتم ادای زندگی را دراوردن. من نمی دونم که مخاطب من -شما ها-چطور بزرگ شدید؟ اما با یک حد اطمینان قابل قبولی (حتی برای خود منِ وسواسیِ پرفکشنیست) بعید میدانم که به اندازه من از فرهنگ مادریتان detached و حتی بیزار باشید.
#بیزار از خودبرتر بینی رقت انگیز ایرانی جماعت. بیزار از رفتاری که با ایرانیان با مهاجرین و اقلیتهایشان میکنند انچنان که چشم ابیهای اروپایی با ایرانیان مهاجر ,انطور نمیکنند.
#بیزار ار فرهنگ پیچیده و در عین حال ناکارامد پارتی بازی ورانت خوری و قبیله گرایی ایران
#بیزار از این » یکی به نعل و یکی به میخ زدن» ایرانیان در قالب «اعتدال گراییِ» سیاستمدارانــۀ سیاست بازانِشان.
#بیزار ازین «دم را غنیمت دار» حسابگرایانۀ کاسبان ایران.که با کوهی از ادعا ,ده سال انطرفترشان را نمی بینند. نمیبینند -و یا نمیخواهند که ببینند-که وقتی جامعه ات سقوط میکند ,انسان هر چقدر مرغ طوفان تیز پروازی هم باشد دیر یا زود سقوط میکند.*
اما حتی من هم میبینم و میدانم که اگر در نهایت دل کنده ازاین خراب اباد وطن به هر جای تشریفمان را ببریم,نه فقط در سابقه مان که در هویتمان و بخشی از وجومان هست که در ایران بزرگ شده ایم,زبان اولمان زبان فارسی است که اگر 10 تا زبان دیگر یاد بگیریم,باز برابر با مواجهه ما با زبانِ مادری که بصورت فیزیولوژیک در مغز حک شده است ,نمی شود.
در نهایت;
باز مثل نسوان شکایت می کنید که انگار چیزی در زندگیتان کم است و کیفیتش- با همه رفاه موجود-به حدی که باید , نمیرسد. که انگار چیزی در وجودتان کنده و مفقود شده,که انگار قطعه ناجوری در جریانی بیگانه هستید.نه اینکه زندگی در کشور پذیرایتان بد یا حتی بدتر است, چرا که اگر غیر این بود باز بدین جهنم ایران بر میگشتید اما همان کیفیتی که می بایستی به عنوان یک انسان از ان بهره مند بودید را نخواهد داشت- حداقل در مقایسه باشهروندان native کشور مقصدتان.
چرا که متاسفانه-یا خوشبختانه (؟)-انسان موجودی است اجتماعی و تکامل فرد و جامعه به موازات هم وبدنبال کنش و واکنش بین ایندو ,شکل میگیرد.
————————————————————————————————
پ. ن. :@ ارش
* بله. متاسفانه انسان موجودی اجتماعی است.این درست که «تمدنها بر پایه و زمینه اقتصادهای پویا» شکل میگیرند اما سرکار ارش خان, بدون طبقه متوسط جوامع که نیروی قالب و غالب محرکه تمدنهایند,شما در متری 10 میلیون که هیچ! در بورلی هیلز هم صاحب ملک باشی,فوقش میشی در نهایت همانند بازاریها و دلالان وکاسب کاران دبی و عربستان که میتوانند علم و هنر و پرستیژ و … را-در حدی که اجازه داده میشود-اجاره کند یا بخرند و با پول وسط بادیه شهرهای انچنانی برپادارند اما صاحب و اختیار دار و افریننده انها نیستند;
اقای باهوش سعادتمند عزیز ,بدون ان تمدنها,اقتصاد شما چیزی در حد بازار مکه و شام است. 3200 سال -از زمان سینوحه- و از ماقبل ان دلالان در خاورمیانه به دلالی و چانه زنی مشغول بوده اند و تا وقتی که «نیاز» جوامع بدانها باشد هم خواهند بود و در همه جای هم کمابیش خوهند بود اما افریننده و کاشف هنر و علم و … ,ان احاد مردمی هستند که حداقل به همان اندازه که ایشان به پول و اقتصاد شما وابسته اند, شما بدانها وابسته اید.
از پول و توانایی پولِ صاحبانش دم میزنی. مگر نمیدانی که» قدرت واقعی عقیده است»? پول چه هست جز کالایی حدواسط و مقبول که » اعتبار ان توسط احاد جامعه به رسمیت شناخته شده؟»
ببینم وقتی که زمین و زمان این مملکت به هم ریخت, چند نفر برای پولِ شما تره خورد میکنند؟
زرنگی؟قبل ان پولت را به طلا و ارز تبدیل کرده ای؟
فرار میکنی و مهاجرت میکنی و اقامت فلان جای را میخری؟
گیرم که سکونت خود را در فلان جای و فلان جامعه خریدی, فکر میکنی این خریدن با بدست اوردن چقدر یکی است؟
چقدر امکان انرا داری که با جامعه مقصدت باالصطلاح match بشی؟
چقدر محتمل هست که باز مثل لولیتا بیای و اینجا گله کنی که «من شاید یک چیزی هم است,این ایرانیهایی که 30 سال پیش امده اند و جای افتاده اند چه مرگشان هست؟»
در نهایت -در عمل و نه در قانون و روی کاغد و در ظاهر- شهروند درجه دوی یک تمدن رو به انحطاط هستی که تا حدی خودت را بطور نسبی از زوال جامعه ات دور نگه داشتی.
بیشتر ازین خواهی بود؟
ویدا گفت:
+++++++
آرش گفت:
منظورت حرم امامه؟ حرمسراست؛ چیه؟ آخه مثلث خیام که شبه حرم نیست ؛ حرم گرد و قلمبه است ؛ مثلث که اینطوری نیست. بعداشم حرم راس نداره؛ قاعده نداره ؛ من که نمی فهمم چی میگی. آقای مدیر.
گیتی گفت:
ای خواهر لولیتا….
من به تو افتخار می کنم فرزندم…گرچه نتیجه ی این رفتارهایت ، یحتمل ایده ی جلای وطن را در دلت قوت بخشید…
اما من به تو افتخار می کنم ابجی….
اون برادر حق و ناحق مدیر هم ، بقول هما اصل جنس بوده لامصب !!
جات خالی هفته ی گذشته رفته بودم یکی از این ادارات دولتی بعد از مدت ها
که برای کار خودم هم نبود بدبختی بیچارگی آوارگی !! …هیچی دیگه….وای…وای…
یک بویی میده اصلا این ادارات دولتی…بوی چیه ؟؟
اونقدر رفتم بالا اومدم پایین از این پله هاشون !! ( اصولا حوصله ی معطل شدن برای اسانسور ادارات رو ندارم، اون تو هم یک بویی میاد همیشه !! 🙂 )
هیچی خواهر بار آخر دیگه که نفس زنون خودم رو رسوندم به میز مبارک یکیشون…با اون خانم مسوول مربوطه رخ به رخ پلقی زدیم زیر خنده…
بهش گفتم اون گوشی کنار دستت کاربرد داره ها عزیزم، برش دار موضوع رو حل کن…ببین من کجا باید برم…برم و برای آخر بیام پیش شما ایشاالله !!
که انجام شد بالاخره…
نسوان گفت:
گیتی می دونی اون بوی چیه ؟ تلخ ترین چیزی که فهمیدم این بود که این اتفاقات از سو مدیریت نیست. بلکه قصد است و از عمد است که همه چیز رو به گند بکشند.که برای کار کردن توبیخت کنند و با رشوه گرفتن بارت رو ببندی!بوی گند… همان بویی که تو میگی در اداره ها می پیچد.
اما به من افتخارنکن خواهر . من هر وقت برای پدرم تعریف می کردم اونجا چی می گذره و بقیه چقدر بی تفاوتند می گفت : تو نمی تونی اون کارمندی که خرج زن و بچه داره و چشمش به این چندرغازه را محکوم کنی.شاید تو هم تو اون جایگاه حتی رشوه هم می گرفتی. برای همین هم نمیشه گفت جای افتخار داری.البته پدرم حتی یک بار هم به من افتخار نکرد کلا اهل افتخار نبود و همیشه فقط اشکالامون رو یادمون می اورد. اما از یک طرفم الان که فکر می کنم می بینم شاید اگر می موندم و کار 4 نفر رو راه می انداختم افتخار بیشتری داشت. اما من خوب این کار رو نکردم. این روزها اصلا به خودم افتخار نمی کنم خلاصه!شایدم روح پدرم در من حلول کرده
گیتی گفت:
اول اینکه خاصیت همه ی پدرها همینه …کلا اهل افتخار نیستند قدرت خدا !!
ببین لولیتا…زندگی خیلی سخت شده…شکی در اون نیست…
اون کارمند جزء هم شاید از سر نیاز اینکار رو می کنه… نمی دونم چی بگم… سنگ رو سنگ بند نیست آبجی….هر طرف رو بگیری اونورش می لنگه !!
یاد فیلم نوبت عاشقی مخملباف افتادم..باید در شرایط قرار گرفت تا فهمید یک انسان با تمام ادعاهاش چکار ممکنه بکنه…
اما این اوضاع رو راستش بقول یکی از دوستانم اسمش رو می گذارم » اوضاع دورهمی «… خیلی حال به هم زن شده…خیلی… همه دور هم نشستن هویجوری سر یک سفره ی خالی… این از اون نون می دزده ، اون یکی از این یکی…
وقتی در حجم کوچک باشه شاید خیلی مهم نباشه ، اما همین استایل در حجم بزرگش هست و ضربه های بدی میزنه…گاهی یکجور جنایت است، گاهی تاثیراتش برگشت پذیر نیست…
نمونه اش اون همه وام میلیاردی که گرفته شد با بهره های پایین….چی شد بالاخره ؟؟
یا اون ماجرایی که ویولتا تعریف می کرد از اون کارخونه ی تولید دارو ، و درست یادم نیست استفاده از مواد اولیه ی تاریخ مصرف گذشته بود یا خود داروهای اکسپایر شده…که آخر سر هم نتیجه ی اعتراض ویولتا منجر به حذفش شد…
در چنین شرایطی آدم هایی که این زنجیر رو می شکنند این وسط حتی برای زمان کوتاه ، از دید من قابل تقدیر هست رفتارشون….
کاپیتان بابک گفت:
بانو گیتی از شما بعیده قربان که می پرسین ….بوی چیه؟؟
بوی اِشغال مملکت دست یک مشت آشغالِ بی همه چیزِ دزده. بوی امام خمینی است که ما را به مقام انسانیت رساند. بوی سلطۀ اسلام، غم و سیاهی و تحجره، گرامی.
شماو xy (درود به هر دوتان) بهتر می دونین.
من نیامدم اینجا ناله کنم و ذکر مصیبت یا بدیهیات را توضیح بدهم. ولی خیلی وقت ها از خواندن پست های خوب و جنجالی لولیتا، و کامنت ها احساس ایزوله بودن و غربت (به توان 2) بهم دست میده. مطمئنا من تنها کسی نیستم که ایران را تحت اشغال (دشمن) بیگانه میدانم. با وجود این، عزیزان میان اینجا و در بارۀ فساد و فحشا و بیکاری و معضلات اقتصادی چنان می نویسند که انگار نه انگار که یک آخوند 3 تومنی 30 سال پیش، امروز در قرن 21 ام، همه کارۀ جان و مال 70 میلیون نفر شده. ننگ از این بالاتر؟
چرا از ظلم و زور این دشمن تعجب می کنید؟ یا از تلاش روزمره اش در کوبیدن و شکستن ما و فرهنگمان؟ چرا گله وگلایه؟ مگر قرار بود گل به سرمان بزنند و در راه آبادی و آزادی ایران قدم بردارند؟ اگر اینجا چیزی هست که من متوجه ش نیستم، و هر یک از خوانندگان از متخصصین علوم سیاسی-اقتصادی گرفته تا دکتر و مهندس، داخل یا خارج، اپورتونیست نون به نرخ روز خور یا ایده آلیست بی عرضه………. راهنمائیم کنند، واقعا ممنون میشم. خب، اینو گفتم کمی دلم سبک شد
حالا قسمت خوبش: من هم مثل شما (بانو گیتی) و xy عزیز (در کامنت پائین) معتقدم 30-40 سال در تاریخ مثل یک چشم بهم زدن است. بیگمان این تجاوز را هم پشت سر خواهیم گذاشت، کشورمان را آزاد خواهیم کرد و پرچم عقرب نشان جیم اسلامی را به زباله دان خواهیم انداخت. دیر بشه، دروغ نمیشه.یک بعلاوۀ دیگر: در این پروسۀ دردناک، بسیاری از مردم میهنمان هم به ماهیت اسلام عزیز بیشتر و بهتر پی برده اند، منهای آنهائی که در زمین های متری 10 میلیون تومنی شمال تهران سکنی گزیده اند و در عین حال نگران اول ماه رمضان هستند، که دوشنبه س یا سه شنبه. عید فطر را هم بهم تبریک میگن 😦
@ لولیتا : سیستم یک جامعۀ پیشرفته را مردم همان جامعه می سازند، ولی اگر چیزی از قماش ج اسلامی باشه و با نقشۀ انگلستان و کارگردانی آمریکا روی کار آمده باشه، شایستۀ «سیستم» خواندن نیست و به آن می گویند : گُه – وبا – سرطان
اخیرا» بنظرم میاد قلم شما دلنشین تر و بُرنده تر شده. قلمت پایدار، و دمپائی ات پاینده باد!
بابک گفت:
گیتی خانم یادم رفت بگم. اون بانوی فرهیخته که در باره کسب آگاهی – در پس این تاریکی – نوشته بود و بهتون شاید در دو پست قبل گفتم همان «خارخاسک هفت دنده» است که خودتون پید کردین
می بینی چه بانوی نازنینی است؟ من از شدت احساسات -شاهنامه و خیام یاد دادن به بچه هایش – موهای تنم سیخ میشه
گیتی گفت:
بابک جان…
چه جالب… پس ایشون همون بانوی فرهیخته است که گفتید…
واقعا باهاتون موافقم…. اصلا بهش نمیاد قسم حضرت عباس بخوره !!! 🙂
در مورد ظلم و زور هم تعجب نمی کنیم کاپیتان…فقط بیان می کنیم…
چون درد از یک حدی که بیشتر بشه ، کرخت و بی حس می کنه…
باید هی گفت …تا یادمون نره زخمی هست که دردی داره که کرختمون کرده…..
این نیز بگذرد….بی شک….
ک گفت:
دست چون شمایی را می بوسم چون این امید را در دلم زنده نگه می دارید که هنوز در میان ما کسانی هستند که آلوده به بازی کثیف زندگی ایرانی نشده اند
ناشناس گفت:
فقط مینونم بگم متاسفم.با اجاره share میکنم.
مدونا گفت:
اومدم بنویسم بهت افتخار میکنم که رسیدم به کامنت گیتی … اشکالی نداره بدون که دو نفر بهت افتخار میکنن .. بیشتر … ده ها نفر … صدها نفر … شایدم هزاران نفر که توی این جامعه کپک زده بر خوردن و استاندارد هاشونو به هیچی نمیفروشن. مگه میشه روحتو بفروشی به یه پژو؟ مگه میشه توی چشم نداشته ی یه مجروح جنگی نگاه کنی و بگی برو فردا نه شش ماه دیگه با سویچ پژو بیا؟ لولیتا تو که میگی از نظر مالی تامین بودی، من آدمی رو میشناسم که به نون شبش محتاجه و دست به این کثافتکاری ها آلوده نکرده. من خودم زندگی دیگری داشتم اگه اهل این کارها بودم. دیروز آرش پوزخندی زد و گفت: دختر خوب امیدوارم هیچوقت تلخی زندگی رو نچشی (یا همچه چیزی) آرش پوزخند تلخ منو بعد از خوندن کامنتش ندید. طبیعتا نمیدونه چی کشیدم توی زندگی، ولی خوشحالم با تمام وجود، که انتخاب کردم اینطور زندگی کنم. من به پشت سرم که نگاه میکنم مغرورم و به خودم افتخار میکنم. لذتی که این نگاه به من میده داشتن یک مجتمع مسکونی توی دبی یا یک پارکینگ پر از ماشینهای اسپورت جورواجور نمیتونست بده. خواهش میکنم این تفکرو که همه اینجورین و بهتره ما هم همینکارو کنیم تا کارمون پیش بره بذارین کنار، توی یه آسمون تاریک ۴ تا ستاره هم غنیمته. اگه توی کل ایران هزار نفر مثل لولیتا مقاومت کنن کافیه، مشکل اونجا پیش میاد که لولیتا ها کم کم میخوان خودشونو وفق بدن به شرایط و عوض میشن. هرکدوم از این ستاره های زیبا میتونن با نور کمشون یه حدودی رو روشن کنن. ما میتونیم با مقاومتمون روی آدما تاثیر بذاریم، من خودم دیدم که مقاومتم تاثیر گذاشته، که بعضی ها از خودشون خجالت کشیدن و سر به زیر انداختن. همین کافیه. من مقاومت کردم و مالتی میلیاردر نشدم ولی زندگی خوبی دارم و راضیم. حتی مالتی میلیونر نیستم ولی به خدا راضیم، دارم کیف میکنم از زندگیم و اگه همین فردا سرمو بذارم زمین هیچ افسوسی ندارم.
مدونا گفت:
به گمان من هر آدمی را كله شقی هایش می سازد. یعنی به اعتبار مقداركله شقی اش آدم است . البته منظورم خودخواهی هایش نیست . حساب خودخواهی از غرور به كلی جداست و كله شقی جزیی از غرور است ، جزء مشاهده شدنی غرور است .آدم خودخواه ، آدم درمانده ی مفلوك توسری خور بدبخت سیه روزی ست كه تن به هر جور نوكری می دهد به این دلیل كه فقط خودش را می خواهد … هر سازش ، یك عامل سقوط دهنده است ، حالا چه مقدار باعث سقوط می شود مربوط می شود به نوع سازش . و منظور من از سازش ، فداكردن یك باور و اعتقاد است در زمانی كه هنوز به صحت آن باور و اعتقاد ایمان داریم … آدم كله شق ، توی بیشتر قمارها می بازد ،اما باختن آزارش نمی دهد چون چیزی را می بازد كه واقعا برایش ارزش نداردو چیزی را توی قلبش نگه می دارد كه عزیز و فدانكردنی است.
آدم كله شق ، در بعضی از شرایط خاص اجتماعی ، از صد در كه وارد بشود، از نود در با تیپا بیرونش می اندازند ، اما او در عین حال كه عصبانی و ناراحت است ، یك جور رضایت عمیق تری در وجودش حس می كند. انگار كه وسط یك تابستان داغ كویری ، از پی ساعت ها تشنگی ، یك كاسه ی پر از آب و یخ یا شربت به لیمو به دستش داده اند.
آدم كله شق باج نمی دهد ، باج نمی گیرد ، دزدی نمی كند.با دزدها كنار نمی آید ، به دوستانش و به میهنش خیانت نمی كند ، برای هر بیگانه هر دشمن هر ارباب ، دم تكان نمی دهد. «بد» را به انواع ، اقسام ، درجات و طبقات مختلف تقسیم نمی كند تا چند نوع و چند درجه و چند طبقه از» بد» را قبول داشته باشد و چند طبقه و درجه و نوع را رد كند – و همیشه بگوید :» خب …این كار خیلی بد نیست » یا » می دانی؟ این پولی كه من گرفته ام ، حالت رشوه و باج ندارد ، یك جور كارمزد است .. بد نیست …» ، و الا آخر …
ابن مشغله
نادر ابراهیمی
مدونا گفت:
روحش شاد
پزشک رهگذر گفت:
من نمی دونم شما کی و تو کدوم ساختمان وزارت بهداشت بودید ولی من شخصا دلم می خواد خرخر تمام کارمندان وکارشناسان اونجا را بجوم!!!
بی ادب ترین و تنبل ترین کارمندانی که من در تمام عمرم دیدم !!
نسوان گفت:
درک می کنم!
XY گفت:
والا نه تو نه من نه هیچ کس دیگهای قرارا نیست این چیزها رو بدونیم وظیفه اصلی ما اینه که زندگی کنیم (مثل همین استرالیاییها) وقتی پدرت آدم معتاده مادر شبها با کس دیگه میخوابه چه توقع از من و تو که بچههاییم تازه مثل پدر مادرمون بشیم هنر کردیم. بله اینها از عمده و سوسک رو اگر در کاخ هم که بزاری راه توالت رو در پیش میگیره چون برای حیات نیاز به منجلاب داره افراد این سیستم هم زندگی سوسکی دارن دقت کنی نه از موزیک نه از غذا نه از زن نه از هنر نه از زیبایی نه از شعر هیچ چیزی لذت نمیبرند از لذت نبردن و لذت خراب کردن لذت میبرن. تو دقیقا درست ترین کاری که یک بچه یتیم ایرانی میتونه بکنه کردی مثل میلیونها بچه یتیم دیگه که شانسشون رو برای درست بودن در عنفوان جوانی یکبار یا چندبار امتحان میکنن. منتها تو به اندازه کافی وحشی بودی که غریزت نجاتت بده اگر از یک خانواده توسری خور بودی مطمئنا تو هم تن میدادی. میدونی فحشاء فقط فروختن تن برای لذت جنسی نیست هر انسانی که تنش رو برای کار بدی به کار ببره در حقیقت فاحشه است (البته با احترام به تمام فاحشههای عزیز دنیا که روح خراشترین کار دنیا رو دارند) نسوان عزیز اینها فاحشه هستند از نوع مذکر از نوع پست ترینش (یک مرد واقعی اگر یکم غرور احمقانه مردانه داشته باشه توی آفریقا باشه تنها یک برگ هم برای پوشوندن خودش داشته باشه به یک زن جوونی که یکتنه برای یک کار غلط مقاومت کرده ارزش قائله) اینها نه مثل کثافتکارهای تاریخ ماه رویان آنچنانی را مانند یک بچه عرب 17 ساله که خوشگلترین عروس روسی رو به آغوش میکشه کشیدن (حتی از اونهم کمترن) نه پول و جواهر انچنانی به تن دارند نه در زیباترین ویلاهای رو به دریا زندگی میکنند نه اسبی سوار میشن نه جت شخصی دارند آخه چی بگم که ندونی. میگه پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم …
میدونی در دفتر تاریخ دنیا 30 یا چهل سال یک برگ هم حساب نمیشه اینها هم داره تاریخشون میگذره فقط من و تو باید بدونیم این حرامزادهها بد کوله باری رو دوشمون از خاطرات گذشته گذاشتهاند و خلاصه خواهر جان کوله بارت را زمین بگذار تا کی میخواهی این بار را بدوش بکشی کمی از غرور بگو کمی از مقاومتی که همه کردیم تا کی باید از توسریهامون تعریف کنیم. ملت ما با همه تناقضات و مشکلات تنها کشور کره زمینه که در شاهراه تمدنها بوده و زبان و اندکی از فرهنگ خودش رو نگه داشته و نه لایف استایل غربی داره و نه شرقی نه عربی و نه … یک چیزیه مخصوص خودش هنوز شجریانش داره میخونه و یک سمبلیه مثل میر عماد برای مقاومت ولی این فواحش آیت الله شون بروجردی بود حالا شده مکار شیرازی خواننده مملکت ابی و داریوش بود شده ساسی مانکن میدونی اصلا اعتقاد دارم ما زیاد اینها رو تحویل میگیریم بیش از حدی که وجود داشته باشن و ارزششون.
محمدرضا گفت:
+
میثم گفت:
این دیدگاه که فساد و فاسد زیاد شده، اشتباهه و آدم رو اذیت میکنه!!! من فکر میکنم فساد و فاسد همیشه زیاد بوده، همه جا و در همه زمانها، الان هم زیاد هست و همه جا هم هست ( اگر زمان و مکان رو با هم در نظر بگیری، فکر کنم میانگین آماریش همه جا یکی بشه!!!).هر کس باید موضع خودش رو روشن کنه که طرف فساد و مزایایی هست که ازش میتونه ببره یا طرف مقابل و مضراتی که ظاهرا میتونه ازش ناشی بشه. فقط اگر طرف فساد رو انتخاب نکردی، احتمال ب ام و آخرین مدل و امنیت مالی و رفاه تضمین شده، خیلی کمتر میشه و اگر هم برسی حداقل 10 برابر طرف فاسد باید انرژی مصرف کنی. خوبیش هم اینه که اگه بهش نرسی میدونی نتیجه انتخاب خودت بوده و اذیت نمیشی.
soghoot گفت:
فساد همیشه و همه جا هست اما مهم برخورد با فساده که اینجا خبری نیست
فساد تو چین هم هست اما اونجا برخورد خیلی شدید تری دارند با متخلف! برای همین خیلی کمتر از اینجاست.
محمدرضا گفت:
قبل ترش فقط تو حافظه شفاهی خانواده محفوظ است، اما پدر بزرگمون ملاک بود و بعد از انقلاب سفید آمد تهرون سرمایه را انداخت تو بازار. چون اعتقادات مذهبی داشت تا مدتها پولش را تو بانک هم نمی گذاشت که یک وقت حلال و حروم با هم قاطی نشه، چه برسد به این که بخواهد با دولت تعامل داشته باشد. پدرم هم همین طور. ما هم که سیکلمون رو گرفتیم و کسر شانمون بود نون دولت را بخوریم خودمون خودمون را نفی بلد کردیم. بحمد الله والمنه جایی مشغول به کار هستم که صداقت و درستکاری همکارانم بارها من را شرمنده کرده.
من سر سفره پدر و مادر با لقمه حلال بزرگ شدم و به بعضی چیزها که ممکن است برای مسخره بیاید اعتقاد دارم. خیلی خوشحالم که تا به حال تو موقعیتی قرار نگرفتم که بین ماندن تو یک سیستم فاسد و وجدانم یکی را انتخاب کنم.
گردو گفت:
من هم بخاطر اطلاع از فساد موجود در سیستم دولتی حتی از اول نتونستم خودمو راضی کنم سراغش بر. با این حال در بخش خصوصی هم دائم با مشکلات دیگه ای مواجه بودم که با اخلاقگرایی من سازگار نبود و دائم در حال تغییر شغل بودم.
تا اینکه به این نتیجه رسیدم که شرکت خودمو دائر کنم.
با این حال نهایتا مجبور شدم شرکت چند میلیاردی رو که نه بخاطر ارزش مالیش بلکه بخاطر اینکه با دست خودم و بدون هیچ سرمایه اولیه ساخته بودمش برام خیلی عزیز بود، به قیمت یک آپارتمان بفروشم چون حاضر نبودم برای پیشبرد کارهام رشوه بدم.
اینو از این نظر گفتم که اگه حرفی زدم فکر نکنید بخاطر منافع شخصی هست.
ما عادت کردیم نسل انقلاب رو بخاطر آرمانگرایی سرزنش کنیم و بپرسیم چرا انقلاب کردند و ما رو دچار این وضعیت و ولی هیچ فکر نمیکنیم که این آرمانگرایی ریشش در چی هست و اصولا عملگرایی که در مقابل آرمانگرایی فرار میگیره در عمل به چه معنیست.
ببینید دوستان! وقتی ما با یک سیستم فا سد که مخالفش هستیم طرف میشیم سه راه حل برای خلاص شدن ازش مقابل ماست:
– فرار کنیم؛ میشه همینکاری که من کردم
– نابودش کنیم و از نو بسازیم؛ میشیم انقلابی
– عملگرا باشیم؛ که در اینصورت با دو هدف ممکنه باهاش بر خورد کنیم:
1 – تنها بخوایم اموری که به ما مربوط میشه انجام بشه و احساس مسئولیت در مقابل تغییرش نکنیم؛ که اکثریت مردم عادی و از جمله آرش جزو این دسته قرار میگیرند. اگه با مردم عادی تماس مستقیم داشته باشید میبینید در عین حال که همه از سیستم موجود ناراضی هستند و مینالند، در همون حال دنبال کلیدی هایی میگردند که قفلهای مربوط به امور شخصی خودشونو باز کنند. یعنی پارتی یا رشوه. این یک اصل پذیرفته شده برای اکثریت مردم هست و اگر دلخور هم هستند بخاطر اینه که دستشون به این کلیدها نمیرسه.
اگه من گفتم ارتباط با آدمی مثل آرش غنیمتی برای آدمهای روشنفکر هست برای اینه که تو بطن جامعه معمولی ما زندگی میکنه و هر حرفی که بزنه سند هست چون درست همونجایی وایستاده که ما برای کامل کردن پازل تحلیلهامون تشنه دسترسی به اطلاعاتش هستیم.
2- اگر بخوایم عملگرایی باشیم با احساس مسئولیت برای تغییر و اصلاحش؛ در این صورت میشیم مهندس بازرگان و یا همین اصلاحطلبهای خودمون.
متاشفانه ما اینجا هم دچار توهم و بر خورد دوگانه هستیم. در حالیکه برای افکار و منش مهندس بارگان یقه چاک میدیم در همون حال کسانی رو که همون روشها یعنی عملگرایی رو در حال حاضر دنبال میکنند متهم به هزارجور کجروی و خیانت میکنیم.
مهندس بازرگان عملگرایی بود که میخواست بدون کوچکترین تغییری از سیستم اداری قبل از انقلاب استفاده کنه در حالی که اون سیستم در فساد و رشوه گیری و پارتی بازی اگر بد تر از سیستم فعلی نبود دست کمی هم از آن نداشت و کسانی هم که با او مخالفت کردند و موج تسویه ها و اعدامها رو راه انداختند آدمهایی بودند مثل امروز من و شما که بخاطر آرمانگرایی با روش مهندس بازرگان مخالف بودند.
علاف گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
سیامک گفت:
از وبلاگ نوشته ها
اين دود سيه فام كه از بام وطن خاست از ماست كه برماست
وين شعله ي سوزان كه برآمد زچپ و راست از ماست كه برماست
جان گربه لب ما رسد، از غير نناليم با كس نسگاليم
از خويش بناليم كه جان سخن اين جاست از ماست كه برماست
ما كهنه چناريم كه از باد نناليم بر خاك بماليم
ليكن چه كنم آتش ما در شكم ماست از ماست كه برماست
اسلام گر امروز چنين زار و ضعيف است زين قوم شريف است
نه جرم ز عيسي، نه تعدي ز كليساست از ماست كه برماست
گوييم كه بيدار شديم! اين چه خياليست بيداري ما چيست؟
بيداري طفلي است كه محتاج به لالاست از ماست كه برماست
(ملك الشعراء بهار)
در اكثر كتابهائي كه راجع به علل عقب ماندگي ايران قلم فرسائي شده است مضمون مشابهي وجود دارد كه ميگويند اگر اعراب به ما حمله نمي كردند وضع ما اين نبود!
كسي نيست كه به اين صاحب نظران بگويد مگر اعراب كه به پرو و شيلي و آرژانتين حمله نكردند آنها بي مشكل ماندند؟ همه بدبختي ها براي افغانها و ايراني ها از مسلماني ماند و غير مسلمانهاي زامبيا و اتيوپي و كلمبيا مشكلي ندارند؟ مسيحي هاي سياهپوست موزامبيك، از شدت و وفور ثروت و نعمت همه مجبورند رژيم بگيرند.
در نظر اينان از حمله مغول گرفته تا خشونت و تعصب هاي صوفي مشرب هاي صفويه و بي عرضگي حضرت سلطان حسين و همين جور ديوانه شدن نادر شاه، رافت كريم خان، عياشي فتحعلي شاه، قتل قائم مقام و امير كبيربه دست پدر و پسر تاجدار!!… بعد ماجراي مشروطه وارداتي!! خطاهاي روحانيون، و به هر حال انحراف مشروطه، بر افتادن سلسله ابد مدت!!! قاجاريه، آمدن رضا خان صد در صد انگليسي، شهريور بيست، ماجراهاي نفت، درگيري دكتر مصدق با آيت الله كاشاني، و در نتيجه شكست نهضت ملي، كودتاي 28 مرداد و بالاخره به رغم برخي انقلاب سال 57، روي كار آمدن حكومت روحانيون، جنگ هشت ساله و صدها تيتر از اين دست منشا قطعي و غير قابل ترديد عقب افتادگي ايرانيان قلمداد شده است. با اين ويژگي كه در زمينه و متن اصلي تمامي اين علل، لااقل از دوره صفويه تا به امروز نقش شوم استثمار و استعمار به صورت غير قابل ترديد و به عنوان بستر همگي ي اين تحليلها خود نمايي دارد.
اما اگر بخواهيم واقعا بدانيم چرا ما ما شده ايم و اين قدر عقب مانده ايم بايد قبول كنيم كه از ماست كه برماست ! و ديگران را متهم رديف اول قلمداد نكنيم. يكي از علل عقب ماندگي ما تملق از پائين و بها دادن از بالا و در نتيجه بي ارزش كردن توانائيها ي ديگر است. در جامعه اي كه تملق عامل پيشرفت باشد ديگر داشتن امتيازات ديگر چه ضرورتي را براي مردمانش ايجاب ميكند. به اين قطعه تاريخي دقت كنيد:
ميرزا علي اصغر خان اتابك با سه تا پادشاه قاجار در قبل و بعد از انقلاب مشروطيت كار كرد و در نزد هر سه صدر اعظم بود. وقتي ناصرالدين شاه ترور شد جنازه اش را با نمايش اين كه هنوز زنده است توي درشكه گذاشت و آورد كاخ سلطنتي و اول كارش اين بود كه اين شعر را براي مظفرالدين شاهي كه سالها منتظر التخت بود فرستاد :
چرا خون نگريم؟ چرا خوش نخندم؟ كه دريا فرو رفت و گوهر برآمد.
زرنگي وي را نگاه كنيد ! چه هنرمندي ميتواند چنين هنر نمائي كند، جامعه ايراني چنين هنرمنداني را پرورش ميداد نه مخترعين و مبتكرين صنعت و تكنولوژي را.
و يا در صحنه ادبياتمان در حالي كه قاآني براي زكام حاج ميرزا آغاسي شعر ميگفت بلافاصله با روي كار آمدن ميرزاتقي خان امير كبير برايش سرود: به جاي ظالمي شقي نشسته عالمي تقي و…
ايراني به انحطاط كشيده شد اما نه از زمان حمله فلان قوم بلكه خود عامل انحطاط خويش گرديد.
ــ انحطاط و انحراف ايرانيان تقريبا از اواخر زمان هخامنشي به بعد كم كم شروع مي شود و بعد از فروپاشي اين سلسله و روي كارآمدن سلوكيان و پارتيان ادامه پيدا مي كند و سپس اين انحطاط پس از اعتلاي اوليه سلسله ساسانيان دو مرتبه در اواسط همين سلسله اوج مي گيرد. تا آنجا كه يك امپراطوري با اين عظمت با يك حمله ي به قول «باستان پرست» ها چند عرب پابرهنه و باديه نشين، در هم فرو مي ريزد. عامل اصلي اين انحطاط ورود «دروغ گوئي» به فرهنگ ايراني دارد و عامل به وجود آورنده اين مؤلفه فرهنگي يا بهتر بگوئيم ريشه دروغ ايراني از تعارفات به اصطلاح رياكارانه او نشات ميگيرد.
«هرودوت» مورخ يوناني از دوره كوروش و ايرانيان هم عصر او در مورد دروغ و دروغ گويي چنين ياد مي كند: چيزي كه براي پارسي، كردنش ممنوع است گفتنش هم جايز نيست. پارسي دروغگويي را ننگين ترين عيب مداند و شرم آورترين…
دعاي داريوش در كتيبهاي باقي مانده چنين است: «خدا اين كشور را از دشمن، از خشكسالي و از دروغ نگاه دارد.» اما زماني بعد شاگرد سقراط «گرنفون» كه تقريبا يك قرن بعد از هرودت مي زيسته در مقايسه بين ايرانيان عهد كروش و عصر خودش (دوره اردشير دوم) مي آورد: اين روزها خيلي ها فريب شهرت پارسي ها را از جهت وفاي به عهد و حفظ سوگند مي خورند…تقواي پارسي ها در آنها خاموش شده و بر خلاف گذشته بي عدالتي، حب منافع نامشروع و بي شرمي در نزد آنها ترقي كرده… [1]
«الكسي سولينكوف» شاهزاده روسي كه حدود صد و چند سال قبل به ايران مسافرتي كرده بود، در سياحت نامه خود مي نويسد: «درستي صفتي است كه در ايران وجود ندارد… دروغ به طوري در عادت و رسوم اين طبقه (طبقه نوكر و كاسب و دكاندار) از مردم ايران ريشه دوانيده است كه اگر احيانا يكنفر از آنها رفتاري بدرستي بنمايد رسما از شما جايزه و پاداش مي خواهد.»
« گوبينو» ديپلمات فرانسوي در كتاب « سه سال در ايران» در مورد ايرانيان مي گويد: «زندگي مردم اين مملكت عبارتست از سرتا پا يك رشته توطئه و يك سلسله پشت هم اندازي. فكر و ذكر هر ايراني فقط متوجه اين است كه كاري را كه وظيفه اوست انجام ندهد. ارباب، مواجب گماشته خود را نمي دهد و نوكر تا مي تواند ارباب را سركيسه مي كند. از بالا گرفته تا پائين، در تمام مدارج و طبقات اين ملت جز حقه بازي و كلاه برداري بي حد و حصر و بدبختانه علاج ناپذير چيز ديگري ديده نمي شود و عجيب آن كه اين اوضاع دلپسند آنان است و تمامي افراد هركس به سهم خود از آن بهره مند و برخوردار مي شوند و اين شيوه كار و طرز زندگي روي هم رفته از زحمت آنان مي كاهد و به همين دليل كمتر كسي حاضر به تغيير اين وضع است.»
« جميز موريه» انگليسي درباره ايرانيان مي گويد: « دروغ ناخوشي ملي و عيب فطري ايشان است و قسم شاهد بزرگ اين معني. قسم هاي ايشان را ببينيد سخن راست كه احتياج به اين همه قسم ندارد. به جان تو، به جان خودم ، به مرگ اولادم، به روح پدر و مادرم، به شاه به جقه شاه، به ريش، به سبيل، به سلام و عليك، به نان و نمك، به پيغمبر، به ائمه، به قبله، به دوازده امام و هر آن چه كه به زبانشان بيايد براحتي سوگند مي خورند تا دروغ خود را به كرسي بنشانند.»
و صدها مثال ديگر اما آثار دروغ در عقب ماندگي چه ميتواند باشد؟
پيامدهاي دروغ گوئي عبارتند از: ظاهرسازي، تملق، ريا، نفاق، دوروئي، به اشتباه انداختن ديگران در خود سازي، عدم صداقت، غيبت … كه همه اين پيامدها در سيستم مديريتي و رشد و شكوفائي جامعه تاثير مستقيم و منفي دارد.
ديگر علل عقب ماندگي ايرانيان را در عرصه هاي علم و صنعت فهرست وار عرض ميكنم و تشريح هر يك از آنها را به فرصتهاي بعد موكول مي نمايم
ديگر علل عقب ماندگي ايرانيان عبارتند از اينكه: با تاريخ بيگانه ايم – حقيقت گريز و پنهان كاريم ـ ظاهر سازيم ـ قهرمان پروريم ـ استبداد زده هستيم ـ خود محور و برتري جو هستيم ـ بي برنامگي بر ما حاكم است ـ ريا كاري و فرصت طلبي خصيصه اكثر ايرانيان است ـ احساساتي بودن و شعار زدگي بر ما تسلط دارد ـ توهم دائمي به توطئه داريم – مسئوليت ناپذير هستيم – قانون گريزي و ميل به تجاوز در اكثر ما زياد است – توقع و نارضائي دائمي داريم – حسادت و حسد ورزي در ما عادت شده- اكثرا فاقد صداقت به معني خاص آن هستيم – به همه چيز داني شهره شده ايم .
با عرض پوزش از ايرانياني كه فاقد اين خصوصيات بوده و در واقع ايراني استثنائي هستند.
اما در چه بايد كرد و چه مسيري را بايد پيمود عرض ميكنم كه ايران قبل از توسعه سياسي و يا اقتصادي و جنگ بين اين دو مقوله نياز به رشد فرهنگي دارد و اين كار بايد از خودمان آغاز شود. يعني هر ايراني خود به اصلاح خويش پاي بند باشد
XY گفت:
دوستان عزیزبا احترام به گفتههای شما آیا فکر نکردهاید ایرانیها تا همین الان 72 میلیون هستند ما همه گناه و اشتباه زمین نیستیم و نهایتا در خریت و نادانی و هر جور تحقیری که بما یاد دادهاند مثل یک آفریقایی وحشی هستیم ولی باز انسانیم و حق زیست داریم. دروغ را انسان وقتی میگوید که راه به جایی برای ستاندن حق خود نداشته باشد و من متاسفم که ایران در شاهراه فرهنگهای جهان که هیچ ملتی به این اندازه مورد تاخت و تاز نبوده باید تا این اندازه مورد تحقیر و ترور شخصیت قرار بگیرد ما کوره آدم سوزی نداشتهایم، ما دزد بزرگ جهان نبودیم، ما مثل ژاپنیها 20 میلیون چینی نکشتیم، ما کمپانی هند شرقی نداشتیم، ما تازه داریم تجاوز دسته جمعی میکنیم ما مجلس عوام و لردها در سال 2011 نداریم ما قتلهای تسخیر استرالیا، نیوزیلند و گرفتن کلونیها و تسخیر آمریکا توسط کریستف کلمب را در کارنامه خود نداریم که تازه به آن نام غرور انگلیسی، اکتشافات دریایی می گذارند ما بیشتر از همه اعدامی زندانی سیاسی، بهترین وبلاگ نویسها و .. راداریم ما با تیمور، چنگیز و هر سگ و سوتکی جنگیدیم ولی مثل آنها رفتار نکردیم ما مثل هند مستعمره واقعی انگلیس با جمعیت 800 میلیونی نشدیم. هنوز بعد از سالیان به هزاران رسیده در مورد نبرد ترمو پیلی (فیلم 300 ) فیلم میسازند و میگویند مقابله آنگروه سر منشاء دموکراسی در غرب بود! (من ماندهام غرب یعنی یونان و تازه تکلیف روم چه میشود آنها که نزدیکترند! بخدا خودم دیشب یک بحث درست و حسابی در اینترنت در مورد داکیومنتریهای هیستوری چنل داشتم جالب است همین نجات یافتگان دموکراسی باستانی یونان که غرب باشد وقتی در 1880 به یونان میروند معبد پارتنون را بدون اجازه یونانیها نابود میکنند مجسمه ها را دزدیده و آنهایی را که نمیتوانستهاند ببرند با تبر و دینامیت نابود میکنند!). ما کشته میشویم دروغ میگوییم نامردی میکنیم اما خون نمیریزیم در حین اینکه بزرگترین امپراتوریهای دنیا را تاکنون بارها وبارها تشکیل دادهایم شهر سوزی نکردهایم. ایرانیها را در کشورهای دیگر شاید جاکش فاحشه خانه باشد اما گدایی نمیکنند در باندهای تبهکار کار نمیکنند. تمنا میکنم حس کنید آنچه که از قدیم بوده و تاکنون نیز ادامه دارد یعنی ترور شخصیت را بکنار بگذاریم. ما در کره خاکی دروغگو ترین نیستیم اگر نگاهی مقایسه کننده بکنید تمامی ملتهای دیگر صفات مارا دارند. ولی بالاخره میگذرد و برای این گذشت نیاز به عدم پذیرش تحقیر است. بسیار برای من جالب است که در مورد هیچ قومی و آیینی در این منطقه به اندازه ایران نقل تاریخ و روایت و … نشده در مقابل گفته شما ژان شاردن چیزهای دیگری از ایرانیها در عهد صفوی نقل میکند واقعا چرا یک ملت با خواندن کتاب کسی در 300 سال قبل میگوید بله من اینطوری هستم والا من این صفات را در نسل پیش از خودم و مادران و پدر بزرگان ندیدم شما دیدید. بیشتر این نقلها به جرات دروغ هستند زیرا اگر در روستای دور افتادهای در ایران بروید بالاخره مردم تکهای نان دست شما میدهند ولی در خانه لرد انگلیسی تنها شما 2 عدد بیسکویت میخورید تازه اگر بخورید نام آنرا هم اتیکت میگذارند. بیشتر این نقلها از ایران به این جهت بوده که ایران و ایرانی از ابتدای تاریخ بارها عظیمترین امپراتوریها را در خشک ترین جای عالم تشکیل داده وقتی به ایران میامدهاند میدیده اند با وجود هجوم اقوام متعدد این مردم فرهنگ و زبان خود را حفظ دانشمندان بزرگ، زنان زیبا، باغهای زیبا، سرزمینی پرنعمت، خانوادههای منسجم و گرم، دستانی باز جهت پذیرش مهمان و … دارند در عوض مانند بچه یتیمی که آرزو همه اینها را دارد اتفاقا تحقیر نامههای متعدد مینوشتهاند که از زودباوری ایرانیها استفاده کنند آیا دروغ گویی را سراغ دارید که زود باور باشد! (هه هه) . ما از زجر به دروغ افتادهایم و تازه اگر دروغ بزرگترین معصیت ما است خدا را شکر(البته نه برای سطح بالای مملکت). تمام کار دنیای قدیم تحقیر کردن ملتهای شرقی بوده تازه چین هند و .. چند سالی است که از تحقیر بیرون آمدهاند و دارند خود را باور می کنند(من اتفاقا به غرب احترام میگذارم و فسلفه من این است که باید استعداد استفاده از فرهنگ و پیشرفت آنها را با احترام به آنها داشته باشیم اما همه قابل احترام هستند اما قابل اعتماد نیستند!). برای رهایی از هر بدبختی در ایران اولین چیزی که این ملت نیاز دارد نگفتن دروغ نیست ! چون زمان میبرد و تمرین میخواهد اولین چیز نپذیرفتن تحقیر است. توسری توسری بینهایت توسری دقت کنی در تمامی نوشتههای نسوان ردپایی از تحقیرهای متعدد وجود دارد که من تو و همه درگیر آن بودهایم. اولین چاره برای این قضیه سر باز زدن از تحقیر است. در عجبم وقتی انگلیسی تریاک مجانی میدهد و سوخته انرا میخرد میشود زرنگ و وقتی یک ایرانی در شاهراه اقوام دنیا پس از 7 هزار سال گلیمش را با بدبختی در میاورد میشود درغگو آن تریاک فروش ، جاکش میشود لرد یک جزیره و صاحب غرور انگلیسی، آخوندش هم پس از 50 صیغه و هم خوابگی با دختر 9 ساله و ستاندن پول نماز جماعت میشود آیت الله! اگر بگویید ایرانی دروغگوست نمیپذیرم اما اگر بگویید عادت به تحقیر دارد میکند میپذیرم و راه حل این کار هم آسان است به تحقیر کنندهات بگو خفه شو من تمام تاریخ نیستم پس مجموع صفات رذل دنیا هم نیستم. کاری که نسل جوان ایران دارد میکند.
سعید گفت:
کارت قابل ستایشه. البته همه ی کسایی که مثل تو کار میکنن به اندازه ی تو خوش شانس نیستن. با واسطه، کسی رو میشناختم تو نیروی انتظامی که به خاطر قبول نکردن رشوه و توصیه ی بالا سری ها براش پاپوش درست شد و علاوه بر از دست دادن کارش پونزده سال زندانی شد. تو بخش هایی از این سیستم فاسد، سالم بودن به قیمت جون آدم تموم میشه.
soghoot گفت:
فیلم زیر را که کم حجمه حتما ببینید
http://www.mediafire.com/?0paq7cgh71tgvnz
سیامک گفت:
زیاد ایده آلی نباید فکر کرد. نباید احساس گناه را در قشر کارمند زحمت کشی که مجبور است برای یک لقمه نان بهر دری بزند را زنده کرد. تا حد تهیه احتیاجات اولیه زندگی رشوه حلال است حلال! گناه آن به گردن حاکم بی تدبیر است نه کارمند بخت برگشته! پس سرتان را بالا بگیرید ای کارمندان شریف!
milad گفت:
به هر حال نظام سرمايه دارى همينه با همه مزايا و كاستي ها،،،ادما با خودخواهى و حرص و طمع جاه طلبى و حتى ناديده گرفتن حقوق ديگران به بالاى هرم ميرسن و اونايى كه تفكرات ارمانى و ايده اليستى دارن از دايره قدرت حذف ميشن.در كل با قسمت اخر نوشته شما موافقم،بايد از ديدگاهى فراتر به موضوع نگاه كنيم تا به يه نتيجه منطقى برسيم.
milad گفت:
ارزش و ضد ارزش در اراده معطوف به قدرت نهفته است طوری که گاه خود ما فریب ظاهر حقیقت طلبی و عدالت خواهی نمادین خود را می خوریم اما داوری ارزش ما در پی میل ما به قدرت قرار دارد.(نیچه)
50 ساله گفت:
سلام نسوان جان : من شما را دعوت میکنم به چند تا سفارش
1- اولا چیز آقا فرنود شمبل نیست شومبوله ( کلمه ترکی به چیز بچه ها و نابالغان میگویند)
2- به دوستانت دستور بده اینجا رو محل دعوا و درگیریهای شخصی خود قرار ندهند
3- به دوستان گوشزد کن اینجا محل کامنت کذاشتنه نه مقاله نوشتن . ای سیامک جان
4- به تمامی خوانندگان امر کن تا برات کامنت بذارن تا مارو از شر این کامنت گذاران تکراری رها کنند ای خوانندگان خاموش بشتابید برای کامنت گذاشتن . لطفا از 5 سطرتجاوز نکنه
5- ای ویولیتا . ای بانوی گرامی کجایی که من اینروزها خیلی دلتنگت هستم . ای بیوفا و …
گلابی گفت:
منم روحم رو نفروختم . عوضش الان میدونی کجام ؟ توی یک اطاق با ابعاد 3 در 4 بدون هیچی . اما خوشم چون مال خودم هستم . شاید هم دیوانه هستم
بچه شاپور گفت:
واسه من هم اتفاق افتاد
بعد از سه سال کار توی سازمان فروش ایران خودرو چون نتونستم با بقیه چرخ دنده ها هم جهت بگردم خردم کردند، قراردادم رو امضا نکردند، بیکار شدم، تا مرز جدایی از همسرم پیش رفتم، به کارایی مثل رانندگی 24 ساعته تو آژانس تن دادم و هنوزم که هنوزه بعد از پنج سال نتونستم به وضعیت قبلی برگردم، بعضی وقتا فکر می کنم باید باهاشون همکاری می کردم.
خوش به حال شما که تونستید از این جهنم برید، امیدوارم موفق باشید و هیچ وقت مجبور نشید برگردید.
XY گفت:
تو مرد بزرگی هستی حداقل اینو خودت میدونی. تو مانند گوژپشت نتردامی. حالا من یا هیچ کس دیگهای نشناست بالاخره بخت بزودی بهت سر میزنه خواهی دید. پدر من هم مثل تو بود چند سالی برای اون بد بود ولی خدا رو شکر الان صد برابر همکارای اون موقش بچههاش موفق شدن و باعث حیرت و حسادت اونها و داره از بابت این مردانگیش عشق عالم رو می کنه. به خانمت هم بفهمون که برای چی اینکارو کردی و چرا نیاز داری که الان حمایتت کنه باید به اندازه خودش در مورد شرایط تو درک کنه منتها شاید به اندازه تو نتونه (خوب معمولا مردهای جنگجو سختشونه توضیح خوب به طرفشون بدن لول)
برات آرزوی بهترینها رو دارم.
بچه شاپور گفت:
هزاربار متشکرم بابت پاسخ شما
اصخر گفت:
تو اصفـــانی؟
an san, chon suchi گفت:
آوا گفت:
آی گفتی. که با یک سیستم فاسد چه باید کرد! میدونی من هم در یک محیط کاملا پژوهشی کار میکنم که از بیرون خیلی سوکسه داره. رئیسم هم یکی از کسانی است که تقریبا بیشتر مناسبتهای جنبش سبز رو شرکت کرده و حضور فعال داشته و خیلی خیلی خودش رو سبز میدونه و منتقد این آقایان راس قدرته. ولی گروهی رو که زیر دستش هست دقیقا مثل جمهوری اسلامی داره اداره میکنه. یعنی گاه به یک دیکتاتور تمام عیار بدل می شه. شیوههای تصویب شدۀ کار رو به راحتی به خاطر سلیقۀ شخصی می بره زیر سوال و درست مانند مقام معظم، حکم حکومتی میده و تمام مصوبات و قوانین کار را … خود نیز حساب نمیکنه!!!! وقتی سعی داری بهش توضیح بدی که بابام جان این ره که شما میروی به ترکستان است، باهات قهر می کنه که چرا با من بحث کردی و به من نگفتی چشم!!!!! فساد اداری همه جا هست. گاه به طور آشکار و زننده ، آنطور که تو تجربه اش کردی و خیلی از یک دندگی و ببخشید کلهخریت خوشم اومد. و گاه به این شکل پنهانی که من باهاش سروکار دارم.
ناشناس گفت:
دو روز در وزارت بهداشت و درمان
فقط خواستم بگم که متنت خیلی خوب بود و خوشم اومد
راستی وبت رو هم از طریق گوگل ریدر دنبال میکنم
🙂
امیدوارم همیشه شاد باشی
زندگی درست و خوبی داشته باشی
و موفق هم باشی
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟ How Islam has issued orders to kill more than two billion people? * هموطنی که نماز می خوانی و روزه می گیری گفت:
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟
How Islam has issued orders to kill more than two billion people?
* هموطنی که نماز می خوانی و روزه می گیری لطفاً این را حتماً بخوان!
ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم
تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه
(گفتار در كسى كه از او جزيه مى گيرند)
مساله۱ – از يهود و نصارى كه اهل كتاب هستند و هر ملتى كه شبهه داشتن كتاب در آنها هست نظير مجوسيان جزيه يعنى ماليات سرانه گرفته مى شود، و در اين حكم فرقى نيست بين مذاهب مختلفه آنان نظير كاتوليك و پروتستان و غير اينها هر چند كه در فروع و بعضى از اصول مختلف باشند بعد از آنكه همه نصارى يا يهود يا مجوس خوانده مى شوند.
مساله ۲ – حكومت اسلامى جزيه را از ساير فرقه هاى كفار يعنى مشركين مانند بت پرستان و ستاره پرستان و غير اينها نمى پذيرد، چه عرب و چه عجم ، چه اينكه خود را بصاحب كتابى مثل ابراهيم و داود و انبيائى ديگر منسوب كنند و چه نكنند، بنابراين از غير يهود و نصارى و مجوس غير از اسلام آوردن و يا كشته شدن پذيرفته نيست ، و همچنين از كسانيكه در اصل يكى از اين سه كيش را نداشته اند و جديدا يعنى بعد از نسخ شرايع سه گانه بوسيله اسلام به اين كيش ها در آمده اند جزيه پذيرفته نيست و كافر جربى شناخته مى شوند كه يا به اسلام در مى آيند يا كشته مى شوند، چه اينكه قبلا مشرك بوده باشند و چه از فرقه هاى باطل ديگر باشند.
*( این یعنی کشتن همه هندیها و ژاپنی ها و کره ای ها و چینی ها و… یعنی کشتن بیش از دو میلیارد نفر مجاز شمرده شده و باجگیری از تمام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان٬ یعنی اگر قدرتش را پیدا کنند حتماً این کار را انجام خواهند داد. این یعنی گفتگوی تمدنهای اسلامی!؟ این یعنی دوران طلائی خمینی !؟ این یعنی مدینه فاضله اشرف !؟ این یعنی اسلام توحیدی !؟ این یعنی اساس فلسفه اسلامی !؟ و این در رساله همه آخوندها هست و هر روز در حوزه درس داده می شود). *( این احکام را نمی توا نند نفی کنند زیرا احکام واجب اسلام را نفی کرده اند و از اسلام خارج شده اند و اگر هم تایید کنند بر تروریسم در اسلام صحه دوباره گذاشته اند).
* هموطن اگر نماز می خوانی و روزه می گیری احکام آن در کتاب تحریر الوسیله در کنار احکام بالا است٬ آیا وجدان تو راضی به کشتن بیش از دو میلیارد انسان٬ مرد٬ زن و کودک تنها به دلیل مسلمان نبودن می شود؟ آیا می توانی مسئولیت این جنایت بزرگ ضد بشری را که با نام و پشتیبانی معنوی و مادی تو انجام شود را بپذیری؟ از سوی دیگر این افکار وحشیگرایانه بیگانه که قرنها به زبان دیگری در کنج تاریک حجره ها ادامه داشته باعث نابودی چهره صلحدوستی و نجابت ایرانیان شده و صلح و ثبات جهانی را نیز به خطر انداخته و بطور مسلم باعث جنگهای منطقه ای و بین المللی خواهد شد.
به پندار نیک٬ گفتار نیک و کردار نیک خویش بازگردیم.
.«کورش فردوسی»
ناشناس گفت:
خودتم مث اونا.حتما میترسی یه روزی کارت گیرشون بیفته که اسمشونو نمیگی.از چی میترسی مثلا؟
مریم گفت:
آرش :
نمیشه که همینطوری یک چیزی بگی و بری
من کانادام…برنامه اساسی دارن که شهروندی مهاجریتی را که خارج کانادا زندگی میکنند و دارن دوطرفه سود میکنند باطل کنند… زیاد خوشبین نباش…خوشبختانه اینجا فساد مثل ایر.ان به لطف عدم حضور افرادی مانند شما نهادینه نشده
اشنا گفت:
«خوشبختانه اینجا فساد مثلِ ایران به لطفِ عدم وجود افرادی مثلِ شما نهادینه نشده»
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ممنون به خاطرِ این جمله ۳ روزه میخوام اینو بگم نمیتونم این نهادینه شدن معضل اصلی هست چرا که همه جا رشوه هست کثافت کاری هست اما تو بعضی از جاها مثلِ ایران قباحتِ خودشو از دست داده اما یه جایی مثلِ کانادا هنوز نهادینه نشده و هر کسی به خودش این جرأتو نمیده که به سادگی رشوه بده یا بگیره
بازم ممنون
خرزهره گفت:
یعنی شما معتقدی آدم از زندگی نکردن تو کانادا سود می کنه دیگه
آرش گفت:
@ مریم ؛
گوه خوردن برنامه دارن ؛ اون موقع که پول میگیرن هر ننه قمری رو راه میدن تو کشور باید فکر این روزها رو هم می کردن ؛
در مورد فساد هم فقط می تونم بگم خیلی ساده اید ؛ خیلی ساده.
دیروز از ویدا چیزی رو پرسیدم که همه گفتن بی ربطه ؛ اما خیلی هم با ربط بود ؛ می خواستم بگم که فساد فقط رشوه نیست ؛ همونجایی که آزاد ترین جای دنیاست و مهد دموکراسی ؛ 10 ساله مردم دو تا کشور(امریکا و عراق) دارن کشته میشن ؛ ولی کسی نمی دونه چرا. تو همون کشوری که مردم بابت سنت به سنت مالیاتی که به دولت میدن ازش سرویس می گیرن و جواب می خوان ؛ تا یک ساعت قبل از حمله حتی کنگره خبر نداشت که میخوان حمله کنن؛ ریس کنگره و سنا رو صدا کردن گفتن پرزیدنت یک ساعت دیگه فرمان حمله رو صادر می کنه در جریان باشید. یک همکار داریم قبل از شرکت ما تو عراق کار می کرده (ساخت نیروگاه) ؛ میگه تو یه شهری بودن نزدیک آبادان ؛ روزی 10 ساعت تو گرمای 48 درجه و رطوبت 80% برق ندارن ؛ از بس که زیرساختاشون رو آمریکایی داغون کردن؛ عکس انداخته که دارن بچه نوزاد رو میشورن ؛ اگر بجز گل و گنداب چیزی تو اون تشت دیده بشه. منی که در شرف بچه دار شدنم با دیدن اون عکس لرزه به تنم افتاد، و یک لحظه خودم را جای اون مردی که داشت بچه رو میشست گذاشتم.(اینها قبل از حمله آمریکا ؛ برق داشتن ؛ آب لوله کشی داشتن و….).
این بحث به رشوه تو ایران ربطی نداره ؛ اما چون خیلی داری از سیستم کانادا و آمریکا حرف می زنی یک نمونه آشکار رو مثال زدم تا بدونی اینطوری هم نیست؛ اگر توی تورونتو داری با خیال راحت زندگی می کنی و مالیات هم میدی ؛ تو هم در اون فساد شریکی. قسمتی از راحتیت هم ( فرض کن 0.000001%) به دلیل ناراحتیه اون آدماست.
( البته من جنگ عراق رو تقبیح نمی کنم ؛ فقط صحنه رو ترسیم کردم )
Jojo گفت:
» Maryam : khoshhalam ke ino mishnavam….omidvaram bezanan kase koozeye in adamaye aahmaghe reshveh bedeh ro kharab konan.
Jojo گفت:
هر دفعه که تو اروپا یا کانادا میشنوم که هموطنهای ایرانیمون از این گلها کاشتن..که هر از چند گاهی گندش در میاد که رشوه میدن یا میخوان همه چیز رو با پول حل کنن به جای اینکه که به کلهٔ مبارک کمی فشار بیارن یا یه کمی زحمت بکشن..چون میخوان که اینجاها هم مثل ایران یک شبه پول دار بشن (یک شبه پول مردم رو بالا بکشن) از ایرانی بودنم خجالت میکشم ….بعضیها فقط مایهٔ خجالت بقیهٔ ایرانیهای آبرومند و زحمتکش تو خارج هستن. این جماعت پول دزدیهشون تو ایران رو میارن سیستم اینجاها رو هم خراب کنن که خوشبختانه زیاد طولی نمیکشه که بساطشون به هم میریزه…این وسط خجالتش گریبان بقیه رو میگیره..خودشون که آبرو ندارن…!
مریم گفت:
خواهش میکنم اینم لینکش :
http://nextstep.blogfa.com/post-40.aspx
بله فساد همه جا هست..به خاطر اینکه آدمی که دنباله فساده هم همه جا هست… هرکسی بگه نیست دروغ گفته…اما زمانی یک جامعه فاسد میشه که این امر در اون عادی بشه…ببینین مثلا» چند وقت پیش تلویزیون داشت فیلمی رو از یک فروشگاه مدام نشون میداد… کنجکاو شدم ببینم چیه..دیدم مدام داره یک سیاه پوستو نشون میداد که یک عینک رو از یک فروشگاه دزدیده بود…اصلا» حتی چهره اش معلوم نبود فقط میشد فهمید سباه پوسته، حدس میزدن باید مثلا» رده سنی 30-40 سال باشه، بین 175-180 سانت قد داشته باشه و …. تلفن مستقیم پلیس مسئول پیگیراین موضوع را هم مدام اعلام میکرد… یعنی شاید هیچ وقت این فرد دستگیر نشه اما مهم اینه که دائم دارن میگن ما حواسمون هست…یک وقت فکر خلاف به سرتون بزنه منتظر ما باشین…
در ضمن لولیتای عزیز… افتخار میکنم به شرفت با این کارزیبایی که کردی
هما گفت:
نمی دونم چرا اینجا همه ایدالیست شدن ..چرا مثل دانشجویان بی تجربه حرف میزنید ؟ مگه میشه در یک سیستم بیمار درست رفتار کرد؟ خب ایا این درست رفتار کردن نتیجه ای جز حذف شدن از سیستم داره؟ درهمین مطلب لولیتا خب نتیجه چی شد؟ چون شکمش سیر بود و نیاز نداشت گذاشت رفت و حذف شد اما اگر همین ادم نیاز داشت باید چکار می کرد؟ بازم می تونستی بگی کار درست رو انجام بده؟ بعد کی میخواست جواب نیازهاشو بده؟ جامعه ای که در اون ارزش ها بی معنی شدن؟ ماورایی و شعارگونه نباید حرف زد ؟ از بالا نباید به داستان نگاه کرد ؟ همین لولیتا اگر مرد بود و مسوول چرخاندن چرخ یک زندگی تکلیفش در این سیستم چه بود؟ همین مایی که دم از کار درست میزنیم حاضر بودیم یک ماه اجاره ی خانه اش را بخاطر درستی اش بپردازیم؟ حاضر بودیم بچه مریضش را مجانا عمل کنیم؟
البته این یک بحث ظریفی است و به این معنا هم اصلا نیست پس چون سیستم نادرست است من از فردا رشوه بگیرم و دزدی کنم و سر خلق خدا را شیره بمالم ….. این بیشتر به خود فرد بستگی دارد و انتخاب هایی که دارد یک نفر مثل لولیتا انتخاب می کند در یک سیستم فاسد نماند چون نیاز ندارد چون توان مهاجرت یا ارتزاق در بیرون از سیستم را دارد اما شاید من نوعی چنین حق انتخابی نداشته باشم . من بیخود و بخاطر بدی سیستم دزدی نمی کنم اما وقتی می بینم بدون انجام خورده فرمایش های فرا قانونی جناب رییس قرار است از کار بیکار شوم و بچه ام گرسنه بماند خب نمی توانم در اینجا درستی را انتخاب کنم
پی نوشت
گیتی جان پیرو کامنت قبل من باب دین و تحمیق و ….
اینجا برایت میگذارم
ببین نازنین در پیرو همین بحث *زندگی در یک سیستم غلط* مذهب نقش مهمی دارد . یعنی تو چطور میخواهی به یک ادم معمولی بفهمانی دزدی نکن وقتی دلیلی برای دزدی نیست؟ رشوه نگیر وقتی رشوه گرفتن تو فقط بخاطر حرص دنیاست؟
اینجا یک جلوگیری کننده به اسم دین خیلی کمک می کند ببین دین بقول تو فقط برای تحمیق و پیشبرد دیکتاتوری نیست (کما اینکه می بینیم چنین می کنند و کرده اند) یعنی من ادم ساده ی کارمند یا کارگر تنها چیزی که باعث میشود نادرست رفتار نکنم همین عقیده به درستی است که اتفاقا در دین هم هست . حالا از ترس جهنم یا شوق بهشت یا اعتقاد …به هر دلیلی
یعنی اینرا میخواهم بگویم در قرنها تاریخ در این مملکت که همیشه سران مملکت دزد و فاسد بوده اند و قانونی وجود نداشته چه چیز جز مذهب باعث شده که مردم ما در طول این قرون انسان بمانند؟ چرا مردم سی سال پیش از مردم امروز درستکار تر بودند ؟ انزمان هم که قانون خیلی بهتر از الان نبود؟ یا اهرم بازخواست که مردم را از نادرستی باز دارد وجود نداشت
پس چرا سالم تر مردم در کنار هم زندگی میکردند ؟ یعنی اگر بقول تو عرق میخوردند هم دهان می شستند و ناموس مردم را وسط خیابان نمی بردند ؟ عرق میخوردند اما به باغ مردم و زن و بچه مردم گروهی تجاوز نمی کردند ؟
ببین عزیز اون چیزی که تو از دین در ذهن داری همین دوران سی ساله ی سواستفاده بنام دین است و چیزی که من میگویم از جنس دین بعنوان یک جریان بازدارنده از نادرستی ها
و مصداق حرف هم همین امروز است …در مملکتی که نه قانون باشد و نه عقیده میشود چیزی که امروز می بینیم . من هم دوست دارم در مملکتی زندگی میکردم که قانون حرف اول و اخر بود و دین برای هرشخص محترم می ماند اما چه کنم که چنین نیست .پس ای کاش و ای کاش حداقل در نبود قانون ، عقیده ها می بود تا مردم بخاطر ان درست عمل کنند
هما گفت:
ادامه قبلی
گیتی جان نمی دونم با عربها زندگی کردی یانه … من مدتی در میان انها بودم و به عینه اینرا دیدم … اونجا هم قانون درست و حسابی وجود ندارد اما هرکس شخصا یک مقیاس برای انتخاب هایش دارد و این عالی است . بسیار هم کم هزینه تر است از نظارت دایمی قانون بر اشخاص . و ان اینکه تو در برخورد با شرایط پیش رو وقتی میخواهی انتخاب کنی همیشه یک واحد سنجش داری . اسم این هم دینه …. حالا این دین از نظر تو بخاطر ترسه یا حب حوری یا …. مهم نیست
مهم درست زندگی کردن انهاست در کنار هم انهم در نبود قانون……. و باور کنی یا نه من به حال شان غبطه خوردم که مثل ما میان دنیای جدید بهش نرسیده و دنیای کهن ازش رونده شده… گیر نکردند که بشوند مثل امروز ما که نه می توانی از همه بخواهی لولیتا بودن را انتخاب کنند و نه مثلا از ارش نوعی بودن تبری جویی و خودت هم بمانی که چه باید بکنی
Sam گفت:
کمک، الان است که ویولتا خودش را بندازد زیر تریلی.
اشنا گفت:
نه بابا زیاد جدی نگیر
این ویولتا دنبال بهونه است که با راننده تریلی جماعت بر بخوره
میخواد خود کشی کنه میپره زیر تریلی
میخواد آبجو بخوره آبجو راننده تریلی جماعت
میخواد مسافرت بره باز تریلی
میخواد خونه بگیر تو گاراژ پارکینگهای تریلی
شرط میبندم یه خال کوبی تریلی ماک هم زده تو بدنش، آب دماغشم که مثلِ راننده تریلی جماعت ۲۴ ساعت آویزونه.تازیگها اروغای بلند هم میزانه
هما گفت:
ویولتا بود ؟ من شک داشتم اون باشه …. می بینی تروخدا …. افتادیم در یک دور باطل و همه عمرمون رفت و فقط یاد گرفتیم بگیم این بد اون بد …. و هنوز نمی دونیم پس چی خوب اگه همه بد
ویدا گفت:
هما .. هما … هما….
بعد از خوندن نوشته ات کم مونده بود سرم رو بکوبم به دیوار…. می دونی چقدر افرادی هستند تو کشور ما که از سنگینی بار زندگی نمی تونن قد راست کنن؟… وقتی تو صورتشون نگاه می کنی می بینی از زندگی هیچی نفهمیده، فقط و فقط بدبختی بوده که تحمل کرده…. می دونی چقدر زنانی هستند که مسئول یک خانواده هستند…. می دونی تو چه شرایطی کار می کنن تا بتونن یک لقمه نون خالی ببرن خونه… یکسری به خانواده کارگرای کارخونه ها بزن…. ببین با چه بدبختی دارن زندگی می کنن…. این افراد اگه برای جامعه مفید نباشن حداقل سعی خودشون رو می کنن که مضر هم نباشن…
بعد ما وقتی می خواهیم یقیه یکی رو بگیریم و بدبختی جامعه رو گردنش بندازیم… اولین کسایی که دم دستمون می رسن باز همین افراد هستند….ولی وقتی به افرادی مثل آرش می رسیم که شرایط بد رو بدتر می کنه و همه رو تو بدبختی می اندازه… دنبال توجیه می گردیم!!!….
هما گفت:
ویداجان من کی رفتم سراغ این افراد؟ ارش هم که میگی …اگر برای بیشتر دراوردن و حرص مال داره رشوه میده ببخشید اما خیلی ادم عوضیه اما صحبت ایشون نیست صحبت اینه در سیستم غلط تو انتخاب کننده نیستی …مجبوری
من کارخونه دارم با صدتا کارمند ….. بنظرم وام هم نزوله و حرام ….. اما وقتی عقیده من باعث میشه صد خانوار بیکار بشن و درکارخونه من بسته مگه حق انتخاب دارم که وایسم روی عقیده ام ؟
من میگم رشوه درست نیست اما اگه به ارزیاب بانک که میخواد بمن وام بده که تازه اونم مخالف عقیدهمه اگه فلان قدر رشوه ندم وام نمیده …مگه حق انتخابی دارم ؟
ببین اینایی که میگم افسانه نیست مصداق داره اونم زیاد …بسیار زیاد
صحبت سر اینه جایی که حق انتخاب وجود داره بله حرف شما درست …اما در بسیاری از موارد در سیستم مریض ما نمیشه انتخاب کرد عزیز
گیتی گفت:
هما جان …
خیر… اونچه که من از دین در ذهن دارم دوران سی ساله حکومت اخوندا نیست…
اونچه که من از دین در ذهن دارم : گوهر فشانی یکی از معروفترین مفتی های امارات متحده ی عربی است در مورد کسانی که در برج خلیفه زندگی می کنند و روزه می گیرند….
ساکنین فلان طبقه تا فلان طبقه » یک دقیقه » !!! دیرترباید افطار کنند…ساکنین فلان طبقه تا فلان طبقه » دودقیقه » !! » سه دقیقه «….و الی آخر…
زمان : سال 2011 مکان : دوبی، یکی از مثلا مدرن شده ترین شهرهای مسلمان به ضرب و زور نیروی دانش بشری و عقل … نه ایمان و عبادت و این جنگولک بازیا….
اونچه که من از دین دارم : تقیه ، دست بریدن ، شلاق زدن ، جزیه گرفتن ، ، ان اکرمکم عندالله اتقکیم ، زیرپا گذاشتن حقوق اقلیت ها ، برده داری، سنگسار ، عملیات استشهادی در راه آرمان های ماورایی ، دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی، دادگاه های تفتیش عقاید در دوران سی ساله آخوندیسم..و..و…و… —- و.محدود کردن و محدود کردن و محدود کردن شعور بشری است…
هما جان ، در قرنها تاریخ در این مملکت ، مذهب باعث شده مردم ما انسان باقی بمونند ؟؟؟!!!!! بخاطر ترس از بهشت و جهنم ؟؟ واقعا ؟؟ واقعا اینطوری بوده ؟؟ …..دست مریزاد…
واقعا عذر می خوام از شما ، اما عجیب ترین حرفی بود که تا حالا ازت شنیدم…
راستش نمایندگان این ادیان…یعنی آخوندها ، مقتی ها ، کشیش ها که خوب روی اخلاق و بهشت و جهنم و انسانیت رو سفید کردند… دیگه وای به حال مردم…
الگو و ایین نامه ی این مردم که توسط دین انسان باقی موندند چی بوده ؟؟ مثلا در مورد اسلام محمد بوده و قرآن ؟؟
محمد که از زن فرزند خونده اش هم نگذشت عزیزم ، محمد که تمام زن ها و بچه های بنی قریضه رو به بردگی گرفت !! …..
حوصله ندارم راستش هما جون….خیلی با هم حرف زدیم در این مورد…..
نه عزیز جان…ما قبل از اسلام و این موضوعات… فرهنگ داشتیم و آیین زندگی و قانون برای زندگی و اخلاق انسانی…..خیلی برتر و متکامل تر از دستورالعملی که از سرزمین حجاز و برای عرب جاهلی و مطابق با خلقیات اون تنظیم شده بود…
نشانه هاش رو در » شاهنامه » جستجو کن !!
این فرهنگ با خون و جان ایرانی عجین شده بوده….حتی اگر در ظاهر مسلمان بوده….
Bahar گفت:
++++++++++
من هم یه چیزی اضافه کنم: دینی که دروغ گفتن رو در بعضی موارد (که معلوم نیست شامل چیها هست) مجاز میدونه قراره از نادرست رفتار کردن جلوگیری میکنه؟
به ازای همون آدمهای عرب درستکار، چند نفر آدم معتقد روزهگیر نمازخون خداترس مسجدبرو و تسبیح بزن دیدی که دروغ نگن، سر بقیه کلاه نذارن و … ؟
من خیلی دیدم
هما گفت:
گیتی جان
ما زیاد در مورد دین بحث کردیم و میدونی اخرش این بود موسی به دین خود و عیسی هم ایضا
اما من اینجا باتو صحبت محمد و قرون وسطا و…. ندارم من دارم درمورد *کاربرد* دین در ممالکی حرف میزنم که قانون نیست ….. این به خدا اصلا ربطی به دین و محمد و …نداره
من میگم دین همان قانونه اما شخصی …باهمون کاربرد
ببین الان همه قبول داریم سیستم ایران بیماره ؟ (درهمین بحثی که می کنیم) خب ماکه توان عوض کردن سیستم رو نداریم ؟(حالا یا عرضه شو نداریم یا باورشو یا هرچی فعلا که سی ساله نداشتیم شاید تا سی سال دیگه هم نداشته باشیم )
خب تو چطور میخوای مثلا به ارش نوعی بگی رشوه نگیر؟ به من کارمند بگی دزدی نکن …… ؟ قانون هم که نیست بیای خر من دزد رو بگیری؟
اینجا اگر عقیده وجود داشته باشه حتی در این سیستم غلط هم میشه امید به درست عمل کردن داشت
که من دزدی نکنم بخاطر عقیده ام (حالا این عقیده من که شخصی است میخواد ترس جهنم باشه یا بهشت یا واقعا عقیده ام باشه به درستی دین ) این کجاش بده ؟
تومیگی سیستم غلطه ….دین بده ….. قانون نیست …… بعدم انتظار داری درستی ببینی؟
این انتظار از کجا میاد ؟
هما گفت:
فقط یک نکته …یادت باشه بعدها سر فرصت این دوتا مورد رو برام توضیح بدی چون برام جالبه نظرت رو بدونم
اول اینکه میگی * ما قبل از اسلام و این موضوعات… فرهنگ داشتیم و آیین زندگی و قانون برای زندگی و اخلاق انسانی…..خیلی برتر و متکامل تر از دستورالعملی که از سرزمین حجاز و برای عرب جاهلی و مطابق با خلقیات اون تنظیم شده بود*
این فرهنگ و…که میگی داشتیم .منظورت زرتشته ؟ خب مگه من گفتم زرتشت بد اسلام خوب؟ من میگم دین ….
حالا تو به زرتشت معتقدی؟ اوکی ….عقیده شخصیه و محترم
دوم هم اینکه من میگم * در قرنها تاریخ در این مملکت ، مذهب باعث شده مردم ما انسان باقی بمونند* و تو میگی عجیب ترین و…. پس جدا چی باعث شده انسان باقی بمونند ؟ اینو جدی منتظر می مونم یکروز بهم بگی
گیتی گفت:
نه هما جون… نه هما جون …این نبود که شما گفتی…
ما در بحث های مذهبی » آخرش » نرسیدیم به موسی به دین خود عیسی به دین خود…. ما از » اولش » نظرمون این بود….صحبت می کردیم که ته و توی این دین و شخصیت هاش رو دربیاریم که آخر صحبت به این میرسید که » عقیده ی شخصی من این است «… و من هم نظرم این بود که عقیده ی شخصی و خصوصی جاش در محدوده ی شخصی است نه در اجتماع…
عرض کنم خدمت همای عزیزم… شما داری ارزش گذاری می کنی….بین قانون ، وجدان و دین….
در واقع داری می گی » ترس » باید کمک کنه که بشر رفتار انسانی داشته باشه…..
من میگم… اینگونه که شما میگید در جنبه ی عملی این نوع نگاه جواب نداده….
خیلی ها حروم رو حلال می کنند بقول خودشون ، حج هم میرن ، نماز هم می خونند ، پول هم میدن نمازهای قضاشون رو یکی بخونه ، مال مردم رو هم می خورن و بعد خمس و زکاتش رو میدن و خلاص، آدم می کشند و اسمش رو می گذارند رفع فتنه و جهاد در راه خدا….. زیاد داریم…یک نگاه به اطراف بنداز…
در مقابل اون آدم معمولی نیازمند که منظور نظر شماست…. هیچ چیزی جلودارش نیست وقتی نیازمنده….
اسم این میشه » بزه اجتماعی » … دلیل داره…..دلیل منطقی که جز با شعور حل نمیشه…با راهکارهای عملی برای رفع معضلات اجتماعی… با برنامه ریزی…. با تخصص….با آگاهی…
مذهب و ترس و ترس و ترس اگه می خواست عامل بازدارنده باشه که پس کشورهای اسلامی الان باید بهشت و آرمان شهر بشر می شدند…
قلب واقعیت که قرار نیست بکنیم… درسته ؟؟
هما گفت:
گیتی الان بقول ویول علیه الرحمه خودمو میندازم زیر راننده تریلی ها
توچرا داری با من بحث مذهبی می کنی ؟ یا من نمی فهمم ؟
عزیز یک سوال …. بنظرت دین یا عقیده یک عامل بازدارنده در یک سیستم غلط هست یا نیست؟
همین سوال رو جواب بده تا بریم جلو
پی نوشت …(این پی نوشت رو قاطی سوال بالا نکن
من کی گفتم ترس؟؟؟؟؟ باید کمک کنه که بشر رفتار انسانی داشته باشه….
من گفتم عقیده و توضیحا گفتم حالا این عقیده بر پایه هرچی هست ترس از جهنم یا حب بهشت یا عقیده خالصانه
ببین اصلا مهم منشا این عقیده نیست منشاش بما ربطی نداره …بین خدا و بنده اش هست ….
تو اگه عقیده رو ترس معنا می کنی پس قانون رو هم باید ترس معنا کنی ….. یعنی ژاپن هم چون ترس از قانون هست کشور درستکاریست ….خب این خیلی مسخره است …. ترس یعنی چی ؟ پس هرکی به قانون احترام میذاره در اصل ترسوست؟
ببین نازنین دین با قانون هیچ فرقی نداره ….. منتها یکجا مثل اینجا قانون نیست پس دین می تونه بازدارنده باشه یکجا قانون هست پس قانون بازدارنده است …این هیچ ربطی به اخوند و حج و محمد نداره …این کاربرده دین یا قانونه
مدیونی سوال بالا رو با این پی نوشت ترکیب کنی و جواب بدی
گیتی گفت:
هما جان… پایین برات نوشتم….همون رو خون..فک کنم جوا بده بهت….
گیتی گفت:
در مورد چیزی که گفتی منتظری یکروز بهت بگم… 🙂
ببین همای عزیزم…
رسیدن به این مفهوم ساده و در عین حال عمیق….» گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک »
خوب ؟؟
این یعنی » تمدن «…این یعنی شعور ، این یعنی قبل از اسلام ما در ایران به این شعور در روابط اجتماعی رسیده بودیم….
زرتشت هم اگه اینو گفته از دید من یک نظریه پرداز اجتماعی است…..
کما اینکه محمد هم به نظر من این بوده…. من به ماورایی بودن و پیامبر خدا بودن محمداعتقادی ندارم ، می دونی که… شما داری…
بحث سر کارآمد بودن دین اسلام است در جامعه ی ما…
در مورد تورات و موسی که صحبت نمی کردیم یهو شما زرتشت رو می گذاری کنار محمد…
داریم درباره ی دین اسلام در ایران صحبت می کنیم و تاثیراتش….شما گفتی قرن ها باعث شده مردم انسان باقی بمونند….بنده عرض کردم خیر… ما خیلی قبل نظریه پرداز اجتماعی و قانون گزاران خردمند داشتیم برای تدوین نظامنامه ای در کولونی های انسانی منطبق بر عقل بشر… و شالوده ی تفکر ایرانی بر اون اساس بوده…
اتفاقی که اسلام هنوز نتونسته با اون ترس از بهشت و جهنم و خدا و روز جزا در جوامع اسلامی بهش برسه!!!
ضمنا از اون زمان تا حالا زندگی بشر و خودش پیچیده تر شده…کلی نظریه و راهکارهای جدیدتر مطرح شده…
نمی فهمم چرا ما باید الان در مورد زرتشت و محمد بحث کنیم…
شاید یکی از دلایلش سلطه ی دین باشه…. دین تمامیت خواه….که هنوز بعد 1400 سال میگه من بهترینم !!
هما گفت:
گیتی این یک جمله ات منو کوشت ..کشت نه ها …رسما کوشت
رسیدن به این مفهوم ساده و در عین حال عمیق….” گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک ”
این یعنی ” تمدن “…این یعنی شعور ، این یعنی قبل از اسلام ما در ایران به این شعور در روابط اجتماعی رسیده بودیم زرتشت هم اگه اینو گفته از دید من یک نظریه پرداز اجتماعی است
خب مگه سرمنشا تمدن بشری چی بوده؟ جز دین ؟
ببین میدونم این بحث رو بکشیم وسط دیگه جمع کردنش کارما نیست … بذار همون یه روز که گفتم قشنگ شمشیرامونو میاریم و میشینیم یک دل سیر بحث می کنیم تا بحول قوه الهی من ترو با شمیشر از وسط به دوقسمت هدایت کنم …نافرم
هما گفت:
خوندم اما جواب من این نیست تو داری از مصداق های دین میگی و من به کاربردش کار دارم بعنوان یک ابزار برای کنترل ادمی …ابزاری که متاسفانه امروز اقایان بد تیشه ای به ریشه اش زدند … ما در ملک 2000سال است قانون نداشتیم اما اینقدر هم فاجعه بار نبود اوضاع مردم مون ….. چون کنترلی نمونده کنترلی که باید از عقیده یا قانون بیاد
محمدرضا گفت:
هما خانوم
دین توی یک سیستم فاسد به هیچ وجه بازدارنده نیست، بلکه وسیله ای است جهت توجیه و کلاه شرعی دوختن برای هر عمل ناهنجار و ضد اخلاقی. دین مثل یک شمشیر دولبه مزایا و معایب دارد که اتفاقا از وحشتناکترین معایبش تمسک به دین برای توجیه افعال در جوامع فاسد است. دیگه از جامعه امروز ایران و منجلابی به اسم تشیع مثالی واضح تر می خواهیید؟
گیتی گفت:
هما جان…
سرمنشا تمدن بشری دین بوده ؟؟؟!!! از کجا درآوردی اینو ؟؟
اینجوری که نشد که….شما بدون اینکه اطلاعات بدی…یا میگی فلان جمله شما رو کوشت یا میگی ساده انگارانه است…
هما جون تو حرفت چیه ؟؟ تو چی میگی ؟؟
الان توی شبه جزیره ی عربستان که سرمنشا این دین کامل از دید شماست چه خبره ؟؟؟
نری سراغ مصر و سوریه و اسپانیا….اونا تمدن داشتند از قبل….همون عربستان چه اتفاقی براش افتاده ؟؟؟
بشر اولیه ی ابزار ساز با مغز متکامل ترش نسبت به سایر موجودات اولین پایه های تمدن بشر و زندی اجتماعی رو ریخت…
چرخ هما جون…..» چرخ » …چرخ ساخته ی دست بشر…نه دین !!!
محمدرضا گفت:
هما
این نگاه که شما به عنوان یک دیندار به مقوله دین داری برای من حیرت آور است. لپ مطلب شما برای توجیح دین این است که چون اغنام الله قانون و نظم و تمدن نمی فهمند تا می توانیم دین و مذهب بدهیم به خوردشان و از نکیر و منکر و مار غاشیه بترسانیمشان که رام و اهلی بشوند. من اگر یک تصور کلی بر مبنای کامنت های شما نداشتم بدون شک حکم می دادم این حرفها برای یک جامعه شناس ماکیاول مذهب است که هر کاری را برای رسیدن به هدف مباح می داند. دو تا نکته هست که باید مد نظر قرار بدهی، اول این که تزریق دین در جامعه ممکن است دست اهل قلم و قدرت باشد ولی کارکرد دین در جامعه، کسانی که از آن بهره برداری می کنند و نهایتا نتیجه ای که حاصل می شود تابع دستور و بخشنامه و نیت خیر بانیان و امثال اینها نیست. شما واقعا تو نیت خیر گروههای سیاسی− اسلامی که قصد اجرای احکام اسلامی را داشتند شک داری؟ فکر می کنی امثال خمینی و بازرگان و بنی صدر صادقانه و با نیاتی مشابه نیت شما نکردند کاری را که آتشش دامن گیر همه شد.
دومی اش را به عنوان یک خدا پرست دارم بهت میگم
«احتمال بهم خوردن حال خداناباوران»
نازنین ایمان آوردن به حقیقت و حرکت در صراط مستقیم یک سعادت است، یک جور کشف شهود است، یک دستاورد تکرار ناپذیر معنوی است. یک کلوپ است که هر کس و ناکس را داخلش راه نمی دهند. مگر ایمان آوردن به عالم غیب ملعبه و مسخره است که این طور آن را از عرش به فرش می کوبی.
«وضعیت سفید»
اتوبوس و مترو هم بلیط لازم دارد، اون جایی که مردم گله گله داخلش می شوند سرویس بهداشتی عمومی است. واقعا اعمال منش جمهوری اسلامی در به زور امت اسلامی را به بهشت روانه کردن برای شما عبرت انگیز نبوده؟ باز با یک بیان و ادبیات دیگر سرسختانه دنباله رو همان منش و روش هستید؟
بهروز گفت:
@ هما
تخت جمشید یا شهر پارسه یکی از عجایب سرزمین پارس
فردریش هگل، فیلسوف آلمانی، گفت: «اصل توسعه با تاریخ ایران آغاز می شود و این، همان شروع تاریخ است.» در لینک زیر متنی قرار گرفته است که بخشی از اسرار این شهر با شکوه را نشان می دهد. http://knowpersia.com/english/wonders-of-persia-persepolis/#more-143
کاظمی گفت:
هما خانم از شما بعیده این حرفها. از یه طرف میگید دین میتونه مانع عامه مردم از انجام کارهای نادرست بشه و از یه طرف هم میگید اون آدم بیچاره ای که فلان است و فلان چاره ای نداره جز اینکه دروغ بگه و رشوه بده و قس علی هذا. به نظرم اینا یه کم تناقض دارند. مگر این دین قرار نبود جلوی اون آدم ضعیف رو بگیره که خطا نکنه؟؟؟ اگه اعتقادات مذهبی یه نفر تو این بزنگاهها به کارش نیاد پس کی میخواد بیاد؟؟؟
من البته اعتراف میکنم که خودم هیچوقت اونقدر به نون شبم محتاج نبودم که به خاطرش خطا کنم ولی فکر میکنم معتقدم که: ( می گم فکر میکنم چون مطمئن نیستم اگه موقعیتش پیش بیاد چطور عمل میکنم)
توی باور مذهبی روزی دهنده خداست و روزی تو هم مشخصه. این معنیش این نیست که نباید برای به دست آوردنش تلاش کرد بلکه معنیش اینه که نباید برای به دست آوردنش خطا کرد. اونچه که باید به تو برسه میرسه و تو فقط کافیه از راه درست برای اون تلاش کنی. نمیدونم شاید شماها این تجربه رو نکرده باشید ولی من این رو بارها تجربه کردم که برای به دست آوردن یه چیزی خودم رو به آب و آتیش زدم ولی نشده که نشده و مواردی هم بوده که خیلی هم من تلاشی براش نکردم ولی به من رسیده. بنابراین دلیلی نداره برای رفع نیازم رشوه بدم یا خودم رو جلوی یه بی سر و پا خرد کنم و یا هزار و یه جور کلک سوار کنم که به مقصدم برسم.
مریم گفت:
بله فساد همه جا هست..به خاطر اینکه آدمی که دنباله فساده هم همه جا هست… هرکسی بگه نیست دروغ گفته…اما زمانی یک جامعه فاسد میشه که این امر در اون عادی بشه…ببینین مثلا” چند وقت پیش تلویزیون داشت فیلمی رو از یک فروشگاه مدام نشون میداد… کنجکاو شدم ببینم چیه..دیدم مدام داره یک سیاه پوستو نشون میداد که یک عینک رو از یک فروشگاه دزدیده بود…اصلا” حتی چهره اش معلوم نبود فقط میشد فهمید سباه پوسته، حدس میزدن باید مثلا” رده سنی 30-40 سال باشه، بین 175-180 سانت قد داشته باشه و …. تلفن مستقیم پلیس مسئول پیگیراین موضوع را هم مدام اعلام میکرد… یعنی شاید هیچ وقت این فرد دستگیر نشه اما مهم اینه که دائم دارن میگن ما حواسمون هست…یک وقت فکر خلاف به سرتون بزنه منتظر ما باشین…
در ضمن لولیتای عزیز… افتخار میکنم به شرفت با این کارزیبایی که کردی
مریم گفت:
هما جان، اتفاقا» دقیقا» مفهوم حرفی که زدی همینه که : «چون سیستم نادرست است من از فردا رشوه بگیرم و دزدی کنم و سر خلق خدا را شیره بمالم ….. » … اینا یک جور توجیه هست عزیز من… تو توجیه میکنی، آرش توجیه میکنه و …چیزی شده که الان میبینیم….یک جامعه دارن توجیه میکنن
در ضمن خیلی از ادب به دوره شما خودت رو استاد بدونی و بقیه رو دانشجوی بی تجربه به صرف اینکه نظر مخالف با نظر شما میدن (حتی اگر استاد هم باشی واقعا»)
هما گفت:
استاد ؟؟؟ خوبی شما ؟
من یک کارمندم 700تومان حقوق میگیرم 500تومان اجاره خونه 50متری مو میدم باید با مابقی اش زندگی کنم نه بابام پولداره نه پس انداز دارم ..تازه همه بهم میگویند خوش بحالت کار دایمی داری و پس فردا بازنشستگی … اگرم فردا برم زیر ماشین و پام بشکنه یا رگ قلبم بگیره یا لوله اب خونه ام بترکه باید قرض کنم و از خورد و خوراکم بزنم
من اگه زیر برگه های رییس عزیز رو که غیرقانونی هم هست امضا نکنم راحت بهم یک انگی میزنند و …..
حالا تو جای من …منظورت از توجیه دقیقا چیه ؟ دلم میخواد دقیقا بگی جای من بودی چه میکردی؟
من جنده ام شوهرم تریاکی بود و منم با یک بچه جدا شدم …هرجا هم رفتم سرکار ماهی 300 تومن بیشتر بهم ندادن و تازه خورده خواهش های انچنانی هم داشتند که اگرم نداشتند من با 300 توماتن ته ملارد هم بهم قفس اجاره نمی دادند
بچه من الان مدرسه میره …می فهمی؟ من چقدر می تونم بگم کامپیوتر نه … ؟ کلاس زبان نه ؟ لباس مردعنکبوتی نه ؟ مدرسه غیر انتفاعی نه … خرید ساندویچ از بوفه مدرسه نه ….
تنم رو می فروشم که بتونم به بعضی از اونها که هر بچه ای حق داره داشته باشه …. بگم اره
حالا تو جای من …منظورت از توجیه دقیقا چیه ؟ دلم میخواد دقیقا بگی جای من بودی چه میکردی؟
ess گفت:
++++
مریم گفت:
لبنک اون خبر ابطال شهروندی کانادایی های متقلب رو هم گذاشتم…مونده پشت در منتظر تایید نسوان محترم
مریم گفت:
هما جان شما به ما گفتید دانشجویان بی تجربه، ما هم به شما گفتیم استاد!!! D:
یکی بود قبلنا میومد اینجا اسمشو نبر!!! (البته الانم میاد بعضی وقتا) میگفت این سایت اط.لاعات.یه!!D: اینه که منم ترسووووووو زیاد علاقه ای به کامنت گذاری ندارم اینجا
عزیز من، من سالها همونجاییکه شما هستید، بودم…خانواده ام هم هنوز اونجا دارن زندگی میکنند… میدونم شرایط سخته… اما با اینکه اعتقاد دارم اینجوری ها هم نیست که شما اینقدر پیازداغشو زیاد کردین، اما من اگه بودم کارم رو عوض میکردم…تحت هر شرایطی… من اخلاقیات خودم رو به هیچی نمیفروشم
یکی از نزدیکانم، دقیقا» به دلیل همین که زیر بار «دریافت رشوه» نه پرداخت اون نرفته بود جدیدا» از یک ارگان بسیار مهم اومد بیرون..الان هم جای دیگه ای مشغوله… باور نمیکنی میدونم که شبها از وسوسه دریافت اون پول که خیلی خیلی زیاد هم بود و براش حکم دگرگونی در زندگی مادی برای چند نسل بعدشو داشت تا صبح نمیخوابید…. اما تسلیم نشد… به نظر من تفاوت آدمها در ارزش دادن به فاکتورهای اخلاقی همینجاهاست که مشخص میشه
هما گفت:
نازنین من هم میدونم فاکتورهای اخلاقی خیلی مهم اند و نمی گم هرکی رشوه میگیره یا دزدی مجبوره
نه اتفاقا بالا دقیقا توضیح دادم چون سیستم نادرسته دلیل نداره پس حتما ما هم نادرست عمل کنیم …اما اینم حکم کلی بدیم که هرکی رشوه گرفت یا تملق کرد یا فلان کار نادرست رو پس حتما ادم بدیست
چون در خیلی موارد اجبار جای انتخاب باقی نمیگذاره عزیز
ویدا گفت:
هما جان…
کسی که رشوه می ده و رشوه می گیره… مرز بدی رو هم گذشته…. یک بی شعور هست!!!
آره من به احترام و درک بقیه اعتقاد دارم…. و حتی به از خودگذشتگی هم اعتقاد دارم…. ولی به دفاع از حقوق خودم و دیگران بیشتر اعتقاد دارم…. اول وظیفه خودم می دونم که نذارم ظالمی بوجود بیاد اگه دیدم حقی داره خورده می شه ازش دفاع کنم… بعد تو محیط دوستانه… آره باید درک باشه… از خود گذشتگی باشه….
ولی عمرا در مقابل یک بیشعور کوتاه بیام تا آخرین توانم باهاش مبارزه می کنم……
هما گفت:
ویداجان
درکمال احترام داری شعارهای زیبایی میدی ..چرا میگم شعار چون رفتی اونور دنیا (که البته حقت بوده و به کسی مربوط نیست ) و داری میگی:
به دفاع از حقوق خودم و دیگران بیشتر اعتقاد دارم…. اول وظیفه خودم می دونم که نذارم ظالمی بوجود بیاد اگه دیدم حقی داره خورده می شه ازش دفاع کنم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میدونی من اصلا با این جمله که میگن* یارو رفته نشسته کنار گود و بما میگه لنگش کن *اعتقاد ندارم چون هرکسی مگه چندبار دنیا میاد اما اینم نمی پذیرم که تو بگی
ولی عمرا در مقابل یک بیشعور کوتاه بیام تا آخرین توانم باهاش مبارزه می کنم
میگم در کمال احترام من اصلا نمی فهمم اخرین توان تو برای مبارزه انهم از انسر دنیا با یک بیشعور چگونه است
ببین من کارم طوری است که اساسا با کسانی که مشکل دارند برخورد دارم . من به زنی که برای معالجه بچه اش به دکترش مجبور سوای پول بیمارستان زیرمیزی در مطب بده نمیگم بیشعور …… به مردی که برای زایمان همسرش توسط یک پزشک که فلان قدر اضافه میخواد(که الان این یکی بسیار بسیار رایج شده متاسفانه که برای زایمان باید قبلش بری مطب و فلان مبلغ پول زیرمیزی بدی) نمی تونم بگم بیشعور چون انتخابی وجود نداره که شعور درش نقش داشته باشه
ویدا گفت:
هما جان….
در مورد اینکه مبارزه….. شما که من رو نمی شناسی حتی اسم واقعی من رو هم نمی دونی…. پس از کجا می دونی مبارزه نمی کنم؟! و نشستم کنار گور و می گم لنگش کن!…. مبارزه که فقط رفتن تو خیابون و شعار دادن نیست …..
و در مورد رشوه دادن و رشوه گرفتن… ببین در مورد مثال دکتری که زدی…. اون دکتر هست که بیشعورهست نه اون مریض… چون از نیاز کسی داره سو استفاده می کنه….. و کسی که به جای اینکه تو صف وایسته می ره به کسی پول می ده که کارش خارج از نوبت انجام بشه هم بی شعور هست….
و اینکه می گی یک سرمایه دار بخاطر کارگر و بیکاری زیر دستاش مجبوره رشوه بده….. ببین وضع و اوضاع به اون حدی که مردم خودشون رو توجیه می کنن هم نیست…. خیلی جاها مردم از اینکه یک کم بیشتر تلاش کنن کارهاشون رو با این حرفها توجیه می کنن… پدر من خودش سرمایه دار هست…. و بعد از انقلاب بعد از اینکه کل داریش رو مصادره کردن…. دوباره از صفر شاید هم از زیر صفر شروع کرده…… و نه پارتی داشته… نه ریش و دو رویی …نه سرمایه از زمان قبل نه پشتیبانی پدر و….. و نه اهل رشوه دادن و رشوه گرفتن بوده…. نه اهل دلالی و اهتکار و بخر و بفروش بوده…. ( اگه اهل اینکارها بود که سرش رو بر باد نمی داد)…….. و تو همون سیستمی که همه داریم داد می زنیم رو پای خودش وایستاده ( شاید اون تلاشی که اون تو ایران کرد .. تو کشور دیگه بود الان میلیاردر بود… ولی به همون قدر که رو پای خودش وایست و خون کسی رو تو شیشه نکنه غنایت کرد).. و با اینکه نه رشوه می ده نه رشوه می گیره… تقریبا 80% مشتریهاش هم ادارات دولتی هستند….
ولی همونطور که چند روز پیش هم گفتم مردم ایران به جای تلاش و کوشش به معجزه و دور زدن و میانبر عادت دارن….. و تنبلی خودشون رو به هزار راه ممکن توجیه می کنن!
هما گفت:
ویدا جان
درمورد لنگش کن و….. عزیز دوباره بخون واضح گفتم من به این جمله اعتقادی *ندارم *
دوم اینکه دکتر بیشعوره و…… نباید با کلمات که بازی کرد که
کی رشوه میده ؟ مریض؟ چرا ؟ چون مجبوره
حالا بنظرت این رشوه دهنده بیشعوره ؟ اصلا حق انتخاب داره که شعورش رو دخیل تصمیمش کنه؟
درمورد سرمایه و…. درمورد پدر که خب نازنین خودت گفتی *اگه بود سرش رو به باد نمی داد* خب منم همین رو بالا توضیح دادم ادم درست در سیستم غلط مثل لولیتا حذف میشه اگه نیاز نداشته باشه
اما من که نمی گم همه در اینجا دزد و راشی و نادرستند ….. نه اتفاقا برعکس شاید با این سیستم ما باید خیلی بیشتر از اینها ادم نادرست میداشتیم اما بنظر من به لطف همون یک کم عقیده باقی مونده(عقیده به مذهب یا به کار درست ) ادم خوب و درست کم نیست
اما صحبت سر اینه همونطور که ادم رند که برای حرص و زرنگی کار نادرست انجام میده…. جز اونها هستند کسانی که مجبورند کار نادرست انجام بدند و بخاطر همین عده ما نمی تونیم بگیم هرکی رشوه گرفت یا داد بیشعور و بده ….
ببین من بالا درمورد کلیت این ماجرا نظرم رو گفتم
اشنا گفت:
میگن خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش
سیستم فاسد فساد رو گسترش میده، حالا این وسط یکی از روی ناچاری و بد بختی طبق مثالی که هما زد مجبور به دریافت رشوه میشه، قبح این کار براش شکسته میشه و بعد از اون فقط میخواد با دریافت رشوه کار راه بندازه(اصلا این کار راه انداختن واژه رشوه پرور) بعد از اینکه دریافت رشوه برای گذران ما یحتاج الزامی زندگی عادی شد رشوه گیرنده یادش میوفته که تلوزیونش هنوز صافه مسطح نیست و بچهاش کامپیوتر نداره پس دوباره رشوه میگیره تا اون چیزائی رو که الزامات اولیه زندگی نیست رو تامین کنه و این روند تا جایی پیش میره که اصلا بدون دریافت رشوه کاری انجام نمیده.
این وسط افرادی مثلِ آرش که توانائی مالی دارند برای سهولت کار در سیستم بروکراسی اداری و فاسدِ ایران با سو استفاده از موقعیت نه چندان مناسبِ کارمند و پیشنهاد پرداخت زیر میزی امکان به وجود آمدن و گسترش این معضلِ اجتماعی رو به وجود میارن.
تقریبا به همون شکلی که آخوند از ساده دلی یک جوان سو استفاده میکنه و اونو تبدیل به یه دسیجیِ استشهادی میکنه.
آرش گفت:
دوست عزیزآشنا :
» این وسط افرادی مثلِ آرش که توانائی مالی دارند برای سهولت کار در سیستم بروکراسی اداری و فاسدِ
ایران با سو استفاده از موقعیت نه چندان مناسبِ کارمند و پیشنهاد پرداخت زیر میزی امکان به وجود
آمدن و گسترش این معضلِ اجتماعی رو به وجود میارن. »
چرا در مورد چیزی که اطلاع نداری همینطوری نظر میدی ؛ از کجا می دونی که من افراد ضعیف رو گیر میارم و تطمیع می کنم و از موقعیتم سو استفاده می کنم؟ از کجا می دونی که من چه موقعیتی دارم اصلا؟
بیشتر سعی می کنی تا با کوبیدن افراد و نامبردن مداوم از یکی مثل من و حرفهای قشنگ زدن ؛ خودت رو آدم خیلی مثبت و آرمانگرایی نشون بدی. اگر نظری در مورد معضلهای اجتماعی و اقتصادی داری بده ؛ چرا همش اسم از افراد می بری.
اما هما یک چیزی رو گفت که ممکنه برای شما پیش نیومده باشه ولی برای من اومده ؛ اون موقع که کارشناس بانک میاد و میگه من با 30% مبلغی که شما درخواست وام کردید موافقت می کنم ؛ بعدشم از طریق یکی دیگه پیغام می فرسته که بگو چرا من رو تحویل نگرفتن ؛ بعدش ما میگیم چرا به خدا تحویل گرفتیم ؛ ناهاری که بهش دادیم 50 تومان پولش بود؛ بعد میگه اون که هیچی یه 10 تا سکه باید همین اول کار بهش بدید و…….
تو این مملکت یه وضعیتیه اگر کسی ماشین خوب سوار بشه ؛ یا موقعیت خوب داشته باشه ؛ یا برو بیایی داشته باشه و یا نیازی داشته باشه ؛ هر کسی بهش می رسه میخواد ازش بکنه.
(من نه ماشین خوب دارم ؛ نه موقعیت و نه برو بیا، دوباره انگ نزنید به ما ؛ خودم رو نمی گم کلا می گم )
اشنا گفت:
ببین آرش خان من تو مقامی نیستم که بخوام کسیرو قضاوت کنم، اصنم هم قصدِ چنین کاری رو ندارم.نسوان اون بالا خطاب به من به نکته جالبی اشاره کرده اونم اینه که بیا ایده هارو هدف قرار بدیم نه آدم هارو. برادر من تو این دنیای مجازی من از کجا شما رو میشناسم یا چه پدر کشتگیِ شخصی با شما دارم، شما با توجه به شخصیتی که بر اساس کامنتهایِ خودت در اذهان ساختی نمودارِ ایدهای هستی که من در اینجا به عنوان کسی که از موقعیت استفاده میکنه یاد کردم برگرد به کامنتِ خودت و یه نگاه بنداز که به راحتی گفتی کار داشتی پول دادی و ماشینتو تو پارکینگ فرودگاه پارک کردی. ما تورو قضاوت نمیکنم اما شما خودت با اینچنین کامنت هائی خودت رو در معرض قضاوت قرار میدی.
آرش جان برادر من بلاخره باید از یه جایی شروع بشه، بد بختانه همه منتظرن تا یکی شروع کنه و هیچ کس هم پیش قدم نمیشه، اما اگر ما یاد بگیریم که هر کس در هر جایی که هست شروع کنه حد اقل کمک به حد اقل رسوندن این معضلات اجتماعی یه قدم به پیش هست.
نمیخوام این بحثرو کش بدم اگر توهینی بهت شده از جانبِ من عذر میخوام، اما بذار یه نقلِ قول از کنفسیوس برات نقل کنم.
نقل است از ایشون که گفته اگر مردی دانش لازم برای موفقیت رو داشته باشه اما تقوا(در اینجا شما بخون اخلاقیات)لازم رو نداشته باشه اون چیزیرو که بدست آورده از دست خواهد داد.این چرخهِ معیوب اجازه رشد نخواهد داد و تو هم زمانی به نقطهای خواهی رسید که من یا لولیتا رسیدیم دیرو زود داره اما سوخت و سوز نداره، پس یا باید سعی در اصلاحش کرد یا مهاجرت کرد و سوخت
منم یه انسانم مثلِ تو پر از نقاط ضعف و قوّت خودم فکر میکنم کفه بدیهام سنگینتر از خوبیهام هست اینو جدی میگم اصلا هم قصدِ شکسته نفسی ندارم، اما دوست دارم خودم خودمو قضاوت کنم قبل از اینکه قضاوت بشم.
نسوان گفت:
من فقط تجربه ی شخصی ام رو میگم: آدم وقتی در مورد خودش می نویسه خودش رو در معرض انواع اظهار نظر و قضاوت و شماتت و حسادت و رفاقت و …قرار میده. من ( ویولتا) را ببین! علنا عده ای فکر می کنند یک قدیسم؛ عده ای میگن بیمار جنسی ام، عده ای فکر می کنند میلان کوندرای ایرانم، عده ای هم فکر می کنند ر اعتمادی هستم! باید یقه این رو بگیرم و یا اون یکی رو قانع کنم ؟یا روز و شب عربده با خلق خدا کنم ؟ یا قهر کنم ؟ یا جور دیگری بنویسم ؟ این جا هم همه جور آدمی هست . از مرفهان بی دردی مثل لو لیتا تا دانشجویان فقیری مثل ویولتا ! از آدمهای تحصیل کرده ای مثل دکتر سام و دکتر سریش و کاپیتان بابک تا کسانی مثل هما و محمد رضا که در حوزه علمیه درس خارج می خوانند تا گیتی و پرینس و بالتازار که دیپلم ردی اند.اگر طاقتش رو نداری که این آدمها به سمتت گوجه فرنگی پرت کنند وقتی روی صحنه میای از» خودت «چیزی نگو که نوک حمله بیاد سمت خودت
خلاصه
گر نداری طاقت سوزن زدن ، باری از شیر ژیان هم دم نزن !
اشنا گفت:
تو جای اینکه از تجروبیاتِ شخصیت بگی یه قابلمه قورمه سبزی بپز با یه دبه عرق بده یکی از این راننده کامیونا که داره میاد اینور با خودش بیاره، قربون دست پنجت
آرش گفت:
@ آشنا
من از تو ناراحت نیستم. پوست ما کلفت تر از این حرفهاست.
@نسوان
تو دیگه چی می گی بابا ؛ من نه قهر کردم ؛ نه سعی کردم قانع کنم (البته سعی در قانع کردن دارم اما قانع کردن دیگران در جهت عقاید خودم) ؛ نه یقه بگیرم و نه…. حرف زدن و حرف شنیدن. جواب دادم ؛ ببین من که گفتم فانه ؛ ولی خب آدم عصبی هم میشه ؛ تو هم میشی ؛ منم میشم ؛ بقیه هم میشن.
هرکسی هم روش خودش رو داره در بحث کردن و مذاکره.
از این شعر معرها هم برای من نگو….
شده قضیه اون یارو که تو دادگاه گفت آقای قاضی مثل اینکه شما هم نمی فهمیا……
مریم گفت:
شاید آدم بدی نباشه…اما کار درستی نمیکنه… من حرفم اینه..من میگم کار نادرست، نادرسته… اما و اگر نداره… هر اما و اگری به نظر من میشه توجیه..
اجبار رو چی تعریف میکنی؟ دو تا بچه مدرسه ای داره… در این فاصله تا کار جدید پیدا کنه، بیکار موند توی خونه…میدونی برای یک مرد چقدر سخته… حتی به سرش زد زار و زندگیشو برداره بره از تهران یک شهرستان تا آخر عمرش یا کتابفروشی کنه یا باغبونی یا هر کار دیگه ای..حالش دیگه بهم خورده بود از این آدما…از این وسوسه ها… من میگم آدما ارزش هاشونو نباید با توجیهات مختلف بفروشند…
در ضمن، من همه حرفهاتو میفهمم…پدر و مادر منم پیرند.. پدرم بازنشسته هست و الان اگه سقفی بالای سرشون نبود، خدا میدونه چی میشد… حالت رو میفهمم… خدا به همه اونایی که اونجا هستند قدرت بده بیش از این آلوده نشن…
دوستت دارم هموطن عزیزم
خرزهره گفت:
مریم عزیز:
شما این جماعت سفید پوست رو خیلی واسه خودت گنده کردی.
اگر خواستی در مورد افتضاحات دولتمردهای کانادا مخصوصا حزب لیبرال بنویسم بفرما
آرش گفت:
اگر بنویسی میگن جمهوری اسلامی کرده تو مخت و مغزت رو شستشو داده ؛ در ضمن جهت اینکه مطمئن بشم که اون طرفی که گفته بود پول میگیره ایرانیه یا نه به دوستم زنگ زدم ، گفت طرف از بچه های سرزمین شهید پرور اسکاتلنده. و کار اصلی اش هم اتفاقا هم صنف ماست .تو می سی ساگا شرکت داره با کلی کارمند ؛ این دوست ما هم برای کار رفته بوده پیشش. دِ بیا…..
ناشناس گفت:
آفرین، خیلی خوب نوشتی، همه ادارههاشون همینطوره
مریم گفت:
خرزهره عزیز:
من فرقی بین سفید و سیاه نمیبینم این که گفتم سیاه پوست، چون موضوع مال چند روز پیشه و دقیقا» یادمه که سیاه پوست بود. وگرنه بحث نژادپرستانه نیست که شما میگید این سفید پوستا….من از سیستم موجود دفاع کردم نه نژاد…سیستم هم متشکل از آدمهاست
و ضمنا»همین که شما در هرجای دنیا اونقدر به اطلاعات دسترسی دارید که میتونید با یک سرچ ساده کل زندگی یک آدمو بفهمید نشان از شفاف بودن یک موضوع داره…اولش هم گفتم همه جا فساد هست…بحث سر چیز دیگه هست… ممنون از توجهت
آرش: شما هم که ماشاالله در اقصا نقاط گیتی با سرعت باد آشنا رو میکنی…!!!!عجب…..
یعنی بگیم پلیس و اداره مهاجرت و …. همه برن پی کارشون دیگه….؟ همه معطلن؟؟ هاهاها
آرش گفت:
من قبلا هم گفتم که یکی از کارهایی که خوب بلدم یار گیری و نزدیک شدن به افراد. برقراری ارتباط ؛ غربی ها بهش میگن لابی. پلیس و امیگریشن هم کار خودشون رو می کنن. ما سعی می کنیم کاری کنیم که اونها نفهمن. این بابا هم از رفیق ما خوشش اومده از وضعیت ویزا و اقامتش و اینها پرسیده ؛ اینم گفته ممکنه تا سال دیگه دو سال رو پر کنم بتونم دوباره تمدید کنم یارو هم گفته که اون رو بیخیال من می تونم با 10 هزار دلار برات ردیفش کنم.
این رفیق ما هم اینجا کار و بار داره و از بچه های نخبه پلی تکنیکِ ؛ نه میتونه بره کامل بمونه نه میتونه دل بکنه از رفتن ؛ به اون پاسپورت لا مصب هم خیلی نیاز داره ( مثل خود من ) ؛ واسه همین هم از پیشنهاد این اقا بدش نیومده. آدم شیتیل بده و کلاش و قالطاقی هم نیست ؛ بسیار بسیار جنتلمن و مودب هم هست. اما خب ممکنه این کار رو بکنه. حالا هرکسی می تونه یه جوری اون رو قضاوت کنه.
مریم گفت:
آرش:
الان اون کامنت پاسخ شما به خودم در بالا رو خوندم…به نظرم شما خیلی سفسطه میکنید و جواب سوال را با سوال میدهید…
تا وقتی قرار باشه اگر کسی یک سوالی میکنه با یک سوال دیگه جوابشو بدیم به جایی نمیرسیم
بعد هم شما چرا اعصاب ندارید؟؟؟ عادت دارید یک جواب رو با یک فحش شروع کنید؟
منم میتونم خیلی راحت بگم : …. خورده دوست شما یا رابط شما…فلان فلان شده… اما ایکاش این دهان به نیکی باز میشد تا به فحش!
شما در مورد کانادا مطلبی رو در مورد خریدن ویزای شهروندی مطرح کردید منم چون اطلاع داشتم گفتم از این خبرها هم نیست که شما فکر میکنین…. امکان داره شما بتونید با روند خلاف قانون، اینکار رو بکنین…جون بازم میگم «فساد همه جا هست»…اما…بحث سر این «اما» هست… توی ایران این امر که با دادن رشوه کا رو پیش ببرین نهادینه شده در اینجا «هنوز» نهادینه نشده… اصلا» نیاز نیست این موضوع رو به جنگ خلیج فارس و…. بکشونید…موضوعات متفاوتند و دامنه بحث گسترده…از اصل موضوع دور میشیم..
در مورد سادگی هم، اگه ساده (شده) باشم، اونو مدیون این سیستم هستم که کثافت کاری رو نمیپذیره و با فاسد هم برخورد میکنه…
آرش گفت:
با فاسد برخورد می کنه به شرط اینکه فاسد آدم عادی باشه ؛ اینه که فساد نهادینه نمیشه و در بطن جامعه دیده نمیشه و شما در یک فضای ظاهرا نا مسموم نفس می کشید و احساس آرامش دارید.
اما اگر فاسد آقای روبرت مرداک باشه میره تو مجلس عوام انگلستان رو به نماینده ها میگه : ببینید این اتفاقات در یک درصد از موسسات من اتفاق افتاده و این فضا تو کشور حاکمه ؛ اگر بخواد ادامه پیدا کنه و گسترش پیدا کنه ؛ اون موقع نمیتونید جمعش کنید ؛ بیشتر از این گیر ندید.
بعدشم میاد سوار لیموزینش میشه با پسرش میرن دَدَر. اون کارمند بد بخت هم در جهت مبارزه با فساد میره زندان.
حسین گفت:
ماشششالله کامنت!
حقیقت فساد در تمام دنیا وجود داره … بعضی جاها زیاد بعضی جاها هم کم. ولی اینو بدونید که هر چی هست از فساد موجود توی افغانستان بارها و بارها کمتر هست و شاید در برابر فساد اداری در افغانستان هیچ باشه!
مریم گفت:
آرش: بحث با شما به جایی نمیرسه….نه وقتش هست نه حوصله اش…. بهتره ما راه خودمونو بریم…شما هم راه خودتون رو..براتون آرزوی موفقیت میکنم
آرش گفت:
من که کاری نداشتم ؛ شما ما رو صدا زدی گفتی نمیشه ول کنی بری. حالا مرسی که اجازه دادی بریم.
مریم گفت:
آرش: بله..بهتره شما برین رشوه تونو بدین با این توجیه که ای بابا…همه جا همینطوره و ….
فقط اگه زمانی پی آرتون باطل شد یک یادی از این گفتگو بکنید!
هما گفت:
گیتی و محمدرضای عزیز
شما دارین خیلی بحث رو باز می کنید ..ما درمورد خوبی یا بدی دین یا شخصی و خصوصی بودنش که بحث نمی کنیم
من یک نظر دارم همین اونم اینه
در یک سیستم فاسد و در نبود قانون ، عقیده من می تونه کمک کنه تا جایی که می تونم جلوی نادرست عمل کردن* خودم* رو بگیرم …همین
این نظر منه و چیزیست که به عینه دارم می بینم …. اگر در اکثریت هنوز درستکاری در این فضا مونده بخاطر قانون یا تکامل ذهن بشر یا تمدن کهن ما نیست
بلکه فقط بخاطر عقیده اشخاصه که بعضی دارند و بعضی نه
بهروز گفت:
هما جان
این چیزی که اینجا میگی با آنهایی که بالا گفتی یه کم فرق داره ، ولی با این جمله ت موافقم » در یک سیستم فاسد و در نبود قانون ، عقیده من می تونه کمک کنه تا جایی که می تونم جلوی نادرست عمل کردن* خودم* رو بگیرم » . فقط باید یه چیز رو اضافه کنم که عقیده فقط دین ومذهب نیست. پیامبران نیز برای تربیت بشر فرستاده شده اند تا عقاید آنها به درستی نسبت به زمان خویش بتواند شکل بگیرد و عملکرد مناسبی داشته باشند. اگر دیدگاه یک نفر (چه اعتقاد به دین و مذهب داشته باشد چه خیر) سبب شود که بتواند در یک سیستم فاسد از یک الگوی رفتاری مناسب پیروی کند ، مانند کاری که لولیتا انجام داده ( البته که همین رفتار هم به نظرم جای فکر داره ) بسیار خوب است ولی کافی نیست.
به نظر اندیشمندان رشته ی علوم تربیتی ، فردی که فقط خودش دارای رفتار مناسبی است و به محیط پیرامونش کاری ندارد و برایش مهم نیست که افراد دیگر چه نوع واکنشی به محرکهای محیطی نشان میدهند و برای اصلاح آنان کاری انجام نمی دهد ، فردی اخلاق گرا محسوب نمیشود. این تغییرات را به وسیله زور و نصیحت و موعظه نمی توان در محیط پیرامونمان ایجاد کنیم بلکه با عمل کردن به آن اصول و کمک به دیگران برای کسب آگاهی های لازم است که می توان تغییرات پایدار ایجاد کرد و فردی اخلاق گرا بود. حالا این اصول و تعالیم به نظر من وشما غیر از اصول اخلاقی و اجتماعی باید ریشه ی روحانی و الهی داشته باشد و به نظر دیگری اصول اخلاقی و اجتماعی کافی است ، فقط باید در این وادی عمل گرا باشیم ، دیگه حرف کافیه .
» دنیا از حرف خسته شده و محتاج عمل است » .
bienteha گفت:
منم حدود 4 سال تو ایران کار کردم که 2 سالش تو بخش دولتی بود و تو این بخش فساد آدمهاش و بوی تعفن ریا و تظاهرشون واقعا قابل قیاس با شرکتهای خصوصی نبود. تو همچین دستگاههایی یا باید همرنگ جماعت شی یا دیوونه می شی! برا همین فرار رو بر قرار ترجیح دادم.
متاسفانه خانه از پایبست ویران است…
بردیا گفت:
منم موافق باهات هر چند که الان هنوز دارم درس میخونمو زیاد وارد بازار کار نشدم اما تو پروژه هام می بینم که چقد زیاد این روابط از طرف دیگه دوستان اشنایانی که داریم چه چیزایی که راجه به اینا نیگه!!!!
ووووی که خوش به حال اونایی که رفتن از این خاک جاودانه ویران شده کنونی
جنگجو گفت:
من هم یک شغل نیمه دولتی کوفتی تو یک روزنامه راستی داشتم که از بس توش حق نا حق می شه و آدمهای گوه بالا می رفتن و آدمهای باشرف مدام توهین می شنیدند که ول کردم و اومدن مثلا خارج. کسی که بلافاصله جای من اومد هر دو ماه یک بار یک سفر خارج برای خودش از برکت آگهی های یواشکی که برای شرکتهای بزرگ رد می کرد اون هم در قالب مصاحبه و خبر که ارزش پولی معادلشون چند برابره آگهی معمولیه بار خودش و حسابی بست و خونه و ماشین و …
اما الان فکر می کنم عجب سوسولی بودم. همه این رفتارهای اخلاقی سوسولی خیلی خیلی بچه گانه است. آخرش که چی؟ یک مشت شارلاتان میان بالا و همه چی رو تو دستشون می گیرن.
اگه من به جای اون همه تلاش بچه گانه برای رسوندن حق به حق دار که عمدتا باعث می شد همه دورم و خالی کنند یک کم پیچیده تر رفتار می کردم و با استفاده از ابزارهای خودشون یک کم راه و برای خودم باز می کردم بهتر نبود؟ (البته دستم به همه ابزارها نمی رسید چون سلیطه ترین آدم اون جا که در ظاهر مسیول صفحه آرایی بود و در باطن کل روزنامه رو می چرخوند از تمام راههای جلب توجه زنانه استفاده می کرد که خوب آدم های شوهر دار نمی تونستند این کار رو بکنند)
همیشه به این پارادوکس فکر می کنم و به نظرم وفاداری به ارزشهای اخلاقی به شکل کودکانه اش سرنوشتی جز نابودی همه ارزشهای اخلاقی با هم نداره
میثم گفت:
عزیز دل انگیز خانه از پای بست ویران است. این مظاهر فساد اداری و همچنین مظاهر فساد اخلاقی در تار و پود جامعه مان حاکی از فساد مستقر در ریشه ی این درخت حنظل است. نظام به ظاهر مقدس و در واقع مقدس مآب ما هیچ تقدسی که ندارد هیچ، از فاسد ترین و ظالم ترین حکومت هایی است که اکنون در جهان وجود دارند و تنها با کره شمالی و چین و با تخفیف با سوریه قابل قیاس است. از یک سیستم متعفن اینچنینی نمی توان انتظار خیر و صلاح داشت. باید بپذیریم که کشور عزیزمان به سرطانی بسیار بدخیم مبتلا شده که عبارت از حاکمیت سفلگان است و سفلگان هم فقط با کوتوله های فکری، عقب مانده های ذهنی، چاپلوسها و متملقین و در نهایت کارشناسان محتاجی که شریفند و مجبور به اطاعت از این سفلگان هستند کار می کنند. نازنین من اگر در اداره ای بر خلاف معمول کاری خوب انجام می شود باید تعجب کرد در غیر اینصورت تعجب از میوه های گندیده ی درختی که از ریشه فاسد است خود تعجب آور است (این قسمتش کمی تا قسمتی فلسفی شد!)
شادی گفت:
خدمت شما عرض شود که در سیستمی که من بودم و الان دیگه نیستم چون از ایران فرار کردم کسی که برای چهار سال منشی بود بعد از پایان تحصیلش اومد میز بغل دستی من شد کارشناس پروژه… پروژه کارشناسی اش رو هم من مرامی واسش انجام داده بودم…حالم به هم میخوره به اون روزا فکر میکنم
ardeshir papagan (@ardeshirpapagan) گفت:
ما با یک دستگاه فاسد سروکار داریم. این مشکل دامنه دار و همه جانبه است و گریبانگیر تمام اقشار جامعه و تمام دستگاه هاست.
این مشکل قابل حل هست راه حل آن ساده نیست ولی امکان پذیر هست و نخستین قدم روی کار آمدن یک گروه سالم و کارآمد است.
گروهی که در حال حاظر به ایران حکومت میکند نه میخواهد و نه میتواند مشکلات ممکلت را حل کند