پست قبلی من در مورد دکتر خزعلی خیلی جنجال آفرین شد، یک عذرخواهی به همه ی شما بدهکارم :در نوشتن نام دکتر اشتباها «ز» را «ر» تایپ کردم. خسته بودم و متن را دوباره چک نکردم. واقعا قصدم توهین نبوده و اشتباه کاملا غیر عمد بوده که بدینوسیله تصحیح می شود. به جز این مورد باقی متن از نظر من اشکالی ندارد. شخص دکتر خزعلی اصلا برای من اهمیتی ندارد. ایشان نماد یک نوع طرز تفکر است که آن را  خطرناک می دانم. طرز تفکری که با اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی مشکلی ندارد و اگر امروز صدایش در آمده نه برای پایمال شدن حق مردم که برای به مخاطره افتادن حق خودش است و دعوایش بر سر لحاف ملاست . از آن خطرناک تر مردمی هستند که بدون آگاهی از پیشینه ی آدمها از آنها قهرمان می سازند ، به آسانی فریب می خورند و هر کس که علم مخالفت بر دارد محبوب قلوب شان می شود. این مردم  همان هایی هستند که دنبال  خمینی راه افتادند و اورا پیشوای مبارزات حق طلبی خودشان  کردند در حالیکه نظرات افراطی امام بر ضد آزادی و حق رای زنان و ولایت فقیه قبلا در کتاب ایشان منتشر شده بود.برای مردم همین قدر که خمینی با شاه مخالف بود و شاه بد بود کافی بود که خمینی خوب باشد. این منطق کودکانه همواره باعث شده که عده ای مزدور با بازی با افکار عمومی جریانات آزادیخواهانه ی این سرزمین را به  نفع خودشان مصادره کنند. بعید نمی بینم اگر پس فردا احمدی نژاد هم ناگهان برای آنکه به ظاهر در برابر بیت رهبری ایستاده یک شبه قهرمان ملی شود.من می ترسم از مردمی که حافظه تاریخی ندارند .

یک توضیح: فکر نمی کنم نیازی به توضیح باشد..من آدم دین داری نیستم. مشکل من با دین آمیخته با سیاست نیست. مشکل من اصولا با دین است.من از اسلام ناب محمدی  تا ولایت فقیه به یک اندازه متنفرم. این نفرت به حدی است که هر چیزی که نزدیک به اسلام باشد را توهین به بشریت و تفکر می دانم. از نظر من ریش مسلمانها کثیف  است ، چادر مشکی بوی گند تحجر می دهد ، حجاب توهین به شخصیت زن و مرد  و پایین آوردن آنها در حد حیوان است،حج و زیارت و امام زاده ها خرافه محض است، قران یکی از چرند  ترین کتابهای دنیاست . در یک کلام من هیچ احترامی برای چنین نگرش واپس گرای توهین آمیزی قایل نیستم. مسلمانان حق دارند از من بترسند ؛ من خودم مطمئن نیستم اگر روزی قدرت به دستم بیفتد  همه ی آنها را به رگبار نبندم.بارها و بارها از ما سوال شده که «پس شما با آنها چه فرقی دارید»؟ اگر شما هم روزی قدرت دستتان بیافتد که همان کار ها را می کنید»  بگذارید در یک کلام بگویم : هیچ، ما با آنها فرقی نداریم.!

همان طور که   آقای خامنه ای و مهندس موسوی  و رضا پهلوی با هم فرقی ندارند. هیچ نجات دهنده ی معصومی در کار نیست!همه انسانیم و اگر قدرت داشته باشیم در کشتن مخالفانمان کوتاهی نخواهیم کرد. شک نکنید !انسان موجود مفلوکی است و قدرت مطلق فساد و تباهی می آورد. اصلا از درک همین نکته است که گفتمان دموکراسی شکل می گیرد و جوامع لیبرال دموکرات بوجود می آیند. انتخابات آزاد می شود تا  توزیع قدرت  میسر شود، نهادهای مردمی و احزاب به وجود می آیند  و اپوزیسیون معنی پیدا می کند، قوه ی قضاییه ی قدرتمند و مستقل شکل می گیرد، مطبوعات و رسانه های آزاد بوجود می ایند تا بازتاب دهنده ی کجی ها و کاستی های حکومت باشند و نظام در برابر عملکرد خود پاسخگو شود. آن روز دیگر  هیچ فرد- گروه یا دسته ای آن قدر قدرت نخواهد داشت که هر کس که جور دیگری فکر می کرد را حذف کند. چون قانونی وجود دارد که از حقوق دگراندیشان دفاع کند . دادگاه مستقلی هست که حکم دهد. روزنامه نگار آزادی هست که گزارش کند. در واقع «سیستمی» مستقر می شود *که  دموکراسی و مهم ترین اصل اش «ازادی بیان « را تضمین کند. آن روز اگر من با تو مخالف هم باشم حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی آزادانه سخن ات را بگویی.

*ولتر