مارکوس می گوید : » آنطرف ، آن خانه های آجری …»
سمت خانه های کوچک بازسازی شده به راه می افتیم . چهار سال از زلزلۀ بم گذشته و مارکوس قرار است مستقیم به یک سازمان جهانی گزارش کند . به سرشان زده ببینند از کمک های نقدیشان چند تا برج و بارو با استخر و جکوزی در کوچه های تنگ الهیه بالا رفته .
روستا ، زیر خورشید مرداد در حال پخته شدن است . امواج گرما زیر پوستم رفته ، گیر افتاده ، راه فراری به بیرون پیدا نمی کند . می گویم : دریغ ازیک سایه .
پیش رویمان خانه ها همه یک شکل ، با سر و روی بی قواره کنار هم ردیف شده اند . مارکوس می پرسد : باربر آجری تا چند ریشتر دوام می آورد ؟
مشغول بحث هستیم که اولین نشانه های حیات پیدا می شوند . چند جفت چشم سیاه ، کوچک و هراسان از پشت دیوارها با بی اعتمادی به ما و بخصوص دوربین هایمان نگاه می کنند . لباسهایشان مارک دار و مندرس است حدس می زنم که از اقلام اهدائی کشورهای خارجی به تنشان مانده . به دعوت من برای نزدیکتر شدن پاسخی نمی دهند اما با حفظ فاصله دنبالمان می کنند . مارکوس می پرسد : پس مغازه ها ؟ مدرسه ؟ سلمانی ؟
برمی گردم طرف بچه ها که بپرسم . با دیدن حرکت من عقب گرد کرده اند . نه … امکان ندارد اعتماد کنند .
بالاخره از ته کوچه سایۀ سیاهی سلانه سلانه به سمت مان می آید . سلام می کنم . پیرزن سالخورده ایست که می گوید مرد ها و جوانها به کرمان و تهران رفته اند . قصدمان را که می فهمد با غرور به سمت چپ اشاره می کند که یعنی بروید آنجا را هم ببینید . پیچ کوچه را که رد می کنیم هردو با هم شوکه می شویم . روبرویمان بنائی نو و به نسبت ابعاد روستا عظیم ، خود نمائی می کند . با یک حساب سرانگشتی واضح است بودجه ای برابر با همه خانه های روستا صرفش شده . حتی چند تائی هم درخت و کمی هم چمن اطرافش کاشته اند .
می گویم : پس درخت ها اینجا هستند ، و به خواهش مارکوس که اصرار دارد نوشته سر در مسجد را برایش ترجمه کنم ، نگاهی به بالا می اندازم .
از جملات عربی نوشته شده سر در نمی آورم اما می گویم نوشته: » حّقِ خدا همیشه محفوظ است » .
مارکوس با تعجب به چهرۀ درهم من نگاه می کند . دوربینم را بالا می آورم تا از مسجد عکس بگیرم که چشمم به گروه بچه ها می افتد. حالا جمع شده و دسته ای هفت هشت تائی را تشکیل داده اند . مسیر چشمهایشان را که دنبال می کنم ، نگاه همگیشان به یک نقطه خیره مانده ، موهای طلائی مارکوس که لَخت و سبک است و با کوچکترین نسیم به رقص در می آید .
می چرخم ، زوم می کنم روی آن درخشش طلائی بی وزن ، و شاتر را فشار می دهم .
عکس آن مسجد کذائی هیچ وقت نمی توانست سالها بعد مرا در کنج اتاقم به یاد گندمزارها بیندازد .
بهزاد گفت:
نمیدانم وقتی شکمی خالیست چگونه میتواند خد را ایاد کند
هر وقت به مساجد محلل مینگرم بیشتر برایم مسجل می شود که خدا مرده است
آرش گفت:
» به سرشان زده ببینند از کمک های نقدیشان چند تا برج و بارو با استخر و جکوزی در کوچه های تنگ
الهیه بالا رفته »
حالا چند تا بالا رفته ؟
میدونی که طبق قانون جدید شهرداری تمام ساختمونهای در حال ساخت پلاک دارن و جلوی ساختمون اسم ؛ مالک ؛ ناظر و مشخصات ملک ذکر میشه، خب خیلی راحت میتونید برید اسم مالکین رو بیارید اینجا به عنوان دزدها معرفی کنید ؛ به سازمانهای بین المللی هم اعلام کنید. اصلا چطوره جمهوری اسلامی که رفت تمام مردم الهیه رو دادگاهی و ترجیحا اعدام کنیم؟ یه مشت دزد که با پول مردم بم برای خودشون برج و بارو ساختن. اصلا چطوری پولها به اونا رسیده؟ یعنی خارجیها به کی دادن بعد کی به کی داده؟ شما که تحقیق کردید نتیجه اش رو اعلام کنید.
جالبه تلویزیون ج.ا برنامه میسازه به مردم الهیه بد و بیراه میگه ؛ حزب کمونیست کارگری بیانیه میده به مردم الهیه فحش میده ؛ وبلاگنویس پست مینویسه به مردم الهیه تهمت میزنه ؛ اصلا تمام مشکلات 2500 سال گذشته در این کشور دلیلش مردم الهیه اند.
امیر گفت:
خیلی باحال نوشتی عزیزم. خوشم آمد.
PRINCE گفت:
ذات انسان اینطوریه دیگه.
حسد،رشک،حرص؛امید،ارزو…
خیلی از غر زدنهای معترضان، میو میوی گربه ای هست که دستش به گوشت نرسیده،
لکن،خیلی از اجرهای الهیه هم بر پایه عرق جبین بالا نرفتند، رفتند؟
نویسنده غر میزنه؛درست؛اما فکر میکنی که خودت جقدر بیگناه تر ازونی؟
به افرینش سوگند، انسان حقیقت رو از زاویه ای که ازان چشم میدوزد، نگاه میکند.
نیما گفت:
البته اول بگم که من خودم هم بچه الهیه ام . ولی دروغ نگفته . ممکنه از پول سازمانهای بین المللی نباشه ولی از پول مردم خودمون زیاد می چاپن . فکر می کنین الان چند تا کارخونه دار تو الهیه ساکن می شن اکثر ساکنان جدید از دلالها یا حکومتی ها هستن (دور و بر 70 درصد ) ممکنه همه دزد نباشن که نیستن ولی همه پولشونو از کار کردن به دست نیاوردن .
بعدش هم نویسنده نگفته هرکی تو الهیه است دزده . گفته یک مشت دزد با پولهای مردم تو الهیه واسه خودشون برج می سازن
کاپیتان بابک گفت:
+++
نگاه همه جانبه
Rahgozar گفت:
دیوار برلین، یه دیوار بود. هیچ تفاوتی با سایر دیوارها نداشت، از سنگ و اجر و گچ و ملات ساخته شده بود، مثل دیوارهای خونه تو و من، تو و من آن دیوارهای منزلمان را دوست داریم چون حریم شخصی مان را برایمان تفسیر میکند، تزئنش میکنیم با گبچ بری و کاغذ دیواری و نقاشی اما هیچ کدام ما دیوار برلین را دوست نداشتیم، هیچ کس نداشت.
میدانم که میدانی چرا اما میگویم که دیگران هم بخوانند و به یادشان بیاید، دیوار برلین یک نماد بود، نمادی از فاصله میان انسان ها، خطی که اینوریانش را نام اروپای شرقی بود و انوریانش را اروپای غربی.
الهیه یک نمادست، در الهیه اساتیدی زندگی میکنند که هر نفسِ شان شرف دارد به زندگی هزاران انسان نما، اما در این الهیه محتکرانی هم لانه کرده اند که هر نفسشان باعث مرگ هزاران انسان است.الهیه هم مانند دیوار برلین یک نماد است نمادی از آزادی و بردگی، آزادی نفس بزرگ وارانی که با هر نفسشان به هزاران کار گر کار، به هزاران مریض، زندگی به هزاران گدای انسانیت راه و به هزاران دل گیر دلگرمی میدهند اما از دیگر سو مأمن هزاران کثافت سودجو که با احتکار دارو جان هزاران نفر را میستانند که خود پنت هاوسشان را بیارایند، هزاران ابن الوقت که اگر پهلوی باشد عضو ارشد حزب رستاخیزند و اگر جمهوری اسلامی از کسانی که شیشه به ماتحت معترضین فرو میکنند، چون فاکتورشان چیزی جز سود جویی نیست.
به یاد دارم زمانی که زلزله منجیل و رود بار را ویران کرد، تمام چادرهای اهدأی از طرف دول خارجی به انبارهای سپاه رفت، به یاد دارم زمانی را که زلزله بم را ویران کرد طبق سر شماری سراسری که یکی دو سال پیش از آن انجام شده بود جمعیتش حدود ۸۰۰۰۰نفر برآورد شده بود، زلزله چیزی در حدود ۴۰۰۰۰ تلفات داد و چون میخواستند برآورد کنند چند نفر صاحب صلاحیت برای دریافت کمک هستند ۱۲۰۰۰۰ نفر ادعای سکونت در بم کردند.
تو میدانی چند نفر از فروش مایحتاج برای همین مردم زلزله زده در الهیه ماوا گزیدند؟
تو میدانی وقتی ارگ بم فرو نشست چند غارت گر میراث و عتیقه به بم رفتند بی بینوایان اندکی نوع دادند تا عتیقه جات حفاظت شده و نشده را بردارند به مرزبانان رشوه دهند به خارج منتقل کنند، در حراجی کریستی یا هر کوفت و زهرمار دیگر بفروشند، با پول بی حسابش طلا بخرند، زمینه کمبود طلا را به وجود بیاورند، طلاهای جامعه شده را به قیمت فروش کلیه پدری برای تدارک جهیزیه دخترش بفروشند و با سود آن در الهیه قصری بنا کنند که دیوارهایش به بلندی پنهان کردن حقیقت بود بنا کنند.
میدانم که میدانی اما گفتم تا دیگرانی که شاید نسیان بر آنان مستولی گشته به یاد آورند.دوست من الهیه یک نماد هست فقط همین، و من چه مشتاقانه نشستهام به این که ببینم فرو ریختن این دیوار را.
Rahgozar گفت:
Rahgozar گفت:
Dear nesvan would you please release my link, it is for you and others. tnk
Rahgozar گفت:
نوع= نوا
طلاهای جامعه= طلاهای جمع
کسی رم نداریم بهش بگیم اگر من خود کشی کردم میتونید از بهنویس خونخواهی کنید،اینم شد زندگی،
آدم ناراحت گفت:
خوب بود
نفست گرم
آرش گفت:
@ رهگذر و بقیه دوستان
همونطور که گفتی من اینهارو میدونم ؛ البته دیوار برلین و الهیه یعنی قیاس مع الفارق. دیوار برلین فقط نماد نبود ؛ دیوار بود ؛ آدمهای زیادی پای اون دیوار کشته شدند ؛ مادران زیادی از فرزندانشون جدا شدن و به طور کلی اون دیوار مرز مشخصی بود بین شرق و غرب با یک پیغام مشخص و فرو ریختن اون دیوار فرو ریختن همه آنچیزی بود که دیوار برلین به قول شما نمادش بود ؛ با ریختن دیوار برلین ؛ کمونسیم هم از هم فروپاشید و ریخت در حالیکه الهیه این خاصیت رو نداره.
حالا برگردیم به بحث اصلی ؛ بنا به دلایلی الهیه در سالهای اخیر در بین تمامی توده های جامعه ایرانی(بهتره بگیم تهرانی) تبدیل به نماد تضاد طبقاتی شده ؛ فارغ از دلایل این موضوع ؛ خود این نگاه دارای اشکاله .
در هر جامعه ای که مالکیت خصوصی وجود داشته باشه ؛ این تضاد طبقاتی هم وجود داره ؛ در هر جامعه ای هم عمده ثروتمندان گردن کلفت از وابستگان حکومت و نزدیکان احزاب مختلف و مقامات دولتی و کشوری و لشکری هستند ؛ همیشه هم اقشار پایین جامعه فکر می کنند که بالاییها حق اونها رو خوردن در حالیکه بالاییها فقط قاطی بازی شدن ؛ مردم هم باید تکلیفشون با خودشون روشن باشه چرا که :
1- پول پاک وجود نداره و انباشته نمیشه ؛ انباشت سرمایه فقط به دلیل سود زیاد؛ انحصار؛ ارتباط و … هر آنچه که باعث میشه خدمتی یا کالایی به مراتب بیش از قیمت واقعی عرضه بشه ؛ پزشک قهاری که به دلیل توانایی ویژه در انجام عمل جراحی قلب یا مغز دستمزد 20-30 میلیون تومانی میگیره داره از همون راهی نون میخوره که دلار فروش محتکر نون میخوره ؛ هر کدوم انحصار چیزی رو دارن و به چند برابر قیمت می فروشن.حالا یکی علم و دانش پشتشه و یکی نیست.
2- اگر پول بده که اونهایی که ندارن نباید حرص بخورن که اونهایی که دارن از کجا آوردن ؛ اگرهم خوبه راه و روش پول در آوردن مشخصه : طمع ؛ انحصار طلبی ؛ جاه طلبی ؛ ارتباط ؛ فکر کردن به منافع شخصی ؛ در نظر نگرفتن دیگران ؛ بی شرمی ؛ قاپیدن فرصتها و….. حالا هرکی مرد این میدونه میاد هر کی هم نیست باید به نون بخور و نمیر اما شرافتمندانه راضی باشه.
3- یا باید به آزادی و لیبرالیسم و در یک کلام سرمایه داری اعتقاد داشته باشی و تبعاتش هم بپذیری(مانند تضاد طبقاتی) و یا باید بری دنبال نظام اشتراکی ؛ این وسط راه میانه ای هم وجود نداره ؛ به قول جرج بوش یا با ما یا علیه ما.
در ضمن با پول مردم بم ؛ نمیشه یه آپارتمان 10 واحدی تو الهیه ساخت ؛ چه برسه به برج و بارو.
Rahgozar گفت:
@آدم ناراحت
بر این مژده گر جان فشانم رواست
خدا رو شکر کار بالاخره ما عاقبت به خیر شدیم.
@آرش
من آن دو را باهم مقایسه نکردم– هر چند در مقام مقایسه هم، قیاس ما الفارغ نیست بلکه الهیه در حجمی کوچکتر همان دیوار برلینی است که خطوطی ناشایست ترسیم میکندد-من اشاره کردم به این نکته که هر دو نماد هستند، چیزی که خود تو هم در اول پاراگراف دوّم نوشته ات به آن اشاره کرده ای.
این بحث پول سازی در قبل شده بود علی الحال دوباره یه نگاه بهش میندازیم،
۱. پول به خودی خودش و فی نفسه بد که نیست هیچ بسیار هم خوبه، این شیوههای پول دار شدن هست که پدیده پول کثیف یا پول تمیز رو به وجود میاره.
الان در کلیه کشورهای پیشرو قوانینی در جهت تمیز دادن بین پول خوب و بد که به قوانین پول شویی مشهور شده تدوین و به مورد اجرا گذشته شده، یه مثال میزنم. دقت کن لطفا
فرض رو بر این میگذاریم که من قاچاقچی مواد مخدر یا عتیقه جات هستم و شما کار خانه دار. ما هر دو پول سازی میکنیم اما از دو شیوه متفاوت و هر دو میتوانیم در الهیه منزل داشته باشیم. ممکن هست شما در راه تأسیس کارخانه قوانینی را دور بزنید یا به ناگزیر مشارکت محدود بعضیها را قبول کنید که اینها به نوبه خود این شبهه را به وجود میاورد که شما قانون شکنی کرده اید، اما در قیاس با من که شیوه پول سازی از بطن و ریشه غیرِ قابل قبول را پیش گرفتهام مقبول تر هستید.اصلا قابل قیاس نیست
در شیوه و قوانین کاپیتالیسم که مبتنی بر فرضیه تولید و تولید و تولید و نهایتا تولید بیشتر، سود بیشتر استوار گشته راه کارهای مشخص و تئوریهای مشخص در جهت پول سازی-که متفاوت است به ثروت اندوزی-وجود دارد.
اقتصاد بازار آزاد بر مبنای رقابت بنا شده نه روابط ناهنجار اجتماعی.اقتصاد بازار آزاد زنجیرهای بهم پیوسته و متشکلی است که بر مبنای تحقیقات، تولید و بازار یابی بنا شده، در این نوع کار اقتصادی کیفیت محصول تولید شده به همراه قیمت تمام شده زمینه ایجاد رقابتی را بوجود میاورد که نهایتا به نفع مصرف کننده است.
این قدرت روابط سازی– در چهار چوب ضوابط — مدیران و تولید کنندگان آن محصول است که برنده نهایی را مشخص میکند.
یکبار نصیحتی به من کردی مبنی بر این که کنترل بیشتری بر نوع گفتمانم داشته باشم، اجازه بده تا امروز من هم یاد آوری بهت کنم، چیزی که تا به امروز من از نوشتههای شما دیدم انسان باهوش و چیز فهمی بوده که متاثر از یکسو نگری شدیدی است که معلوماتش را تحت الشّعاع قرار داده.برای آن که مفسر خوبی باشی نیاز است که از تمام جوانب به مقوله مورد نظر نگاه کنی نه فقط از سمتی که دوست داری.تو قسمتی را که میبینی بسیار خوب میبینی اما این تمام مقال نیست.
Rahgozar گفت:
اینم اضافه کنم که شما قسمت اقتصادی کاپیتالیسم رو مّد نظر داری فارغ از این که کاپیتالیسم دارای قوانین مدنی و اجتماعی هم هست که این اجازه رو نمیده که هر کس با راه کارهای غیر اصولی پول سازی کنه، شامل قوانین مالیاتی شدیدی هست که توازن رو حفظ کنه. مجموعه اینها تشکیل اصول کاپیتالیسم رو میدن نه فقط یک بخش،
تو همین استرالیا که من هستم کسی که دار آمدش ۵۰۰۰۰ در سال هست در صد مالیاتیش به نسبت کسی که ۸۰۰۰۰ هست متفاوت هستش، این درصدها از ۲۰ در صد از درامد سالیانه شروع میشه و تا ۴۰ در صد بالا میره. پس میبینی سعی بر این هست که بالانس جامعه حفظ بشه، اما در جای دیگر شرکتی که زمینه کاری ایجاد کنه از معافیتهای مالیاتی و یا «تکس ریترن» بر خوردار هست.
مثالی که زدی هم اصلا صحیح نیست چون پزشکی که سوگند پزشکی خورده باشه-نه مثل پزشکان ایران هر چند شما ظاهرا فقط آنها را دیدی-هیچگاه علم و دانشش رو منحصر نمیکنه و سلامت مریض در الویت هست، مثال در چهار چوب قوانین کاپیتالیسم نیست. چیزی است که در ممالک جهان سوم(نه تمامشان) که قوانین ساختاری ندارند امکان وجود دارد.
آرش گفت:
کمپانی لاکهید – مارتین تولید کننده پیشرفته ترین تجهیزات جنگی از هواپیما و هلی کوپتر تا بمبهای خوشه ای و تیربارهای مدرن و بمبهای قابل حمل توسط نفر و…. هست ؛ کاملا قانونی و بر اساس اصول تجارت و قوانین مدنی ایالات متحده فعالیت می کنه ؛ دانشی که در لاکهید – مارتین وجود داره با دانش و تکنولوژی موجود در ناسا مقایسه میشه؛ ؛ حالا پولی که لاکهید در میاره ؛ سالمه یا ناسالم؟
Rahgozar گفت:
مثل این میمونه که سوال کلیشهای همیشگی رو بپرسیم علم بهتر است یا ثروت؟
بستگی داره تا از چه منظری بهش نگاه بشه، تولید علم نظامی و همینطور تجهیزات نظامی در جهت مقاصد امنیت کشور ایرادی نداره اما برای استفاده از آنها هم جهان متمدن قوانینی رو وضع کرده.
در ضمن نکتهای رو هم فراموش کردی در این مثال لحاظ کنی این هست که کمپانی لاکهید مارتین تنها کمپانی تسلیحات سازی نیست و کمپانیهای تسلیحات سازی دیگری هم وجود دارند، مثل بوئینگ، مک دانل داگلاس، نورث روپ، گرومن یا جنرال دینامیکز که همه به تولید اسلحه عموما و تجهیزات نظامی هوائی خصوصا اشتغال دارند، اما چناچه ارتش آیالات متحده قصد نوسازی و یا اضافه کردن هواپیمأی رو داشته باشه از طریق همان قوانین کاپیتالیسمی اینکار رو انجام میده.
به عنوان مثال برای تولید جنگنده نسل پنجم آیالات متحده چیزی رو که در ذهن داشت به کمپانیهای سازنده اعلام کرد، جنگنده که تولید کسرسیوم بوئینگ بود بسیار کارآمد تر از جنگنده لاکهید بود اما شایع شد که کمپانی لاکهید با پرداخت رشوه توانسته برنده مناقصه بشه، چیزی که گذر زمان آن را به شدت تکذیب کرد و پس از چند سال و تولید تعداد نسبتاً زیادی معلوم شد که جهان به مرحلهای از امکانات تکنولژیک نرسیده تا بتونه الزامات اقتصادی چنین تولیداتیرو توجیه کنه.
کسب ثروت از طریق علم در چهار چوب قوانین اجتماعی، هیچ ایرادی نداره که خوب هم هست، علم نظامی مبنای بسیاری از ابداعات و پیشرفتهای پزشکی هست، اینکه بعضی از مردم به شکلی خارج از چهارچوب روابط تعریف شده ازش در راههای دیگه استفاده میکنند بر میگرده به سودجوی و تمامیت خواهی ایشان.
واگر نه باران که در لطافتش شکی نیست مایه سبزی و رویش است اما اگر سیلاب شود دلیل مرگ و ویرانی
DMIHAMAD گفت:
سلامRahgozar
وقتی درمورد الهیه گفتی باور به تفاوت آدمها داشتی اما وقتی به پزشکان ایرانی رسیدی خیر این دوگانگی درتمام گفتار شما مشهودبوده و باعث پاسخ دوستان دیگربه شما شده است
Parvaaz گفت:
رهگذر عزیز
قیاس بین دیوار برلین و الهیه قیاس مع الفارق هست. دیوار برلین یک دیوار ایدئولوژیک بود اما دیوار الهیه دیوار رانت است. در این سؤ رانت خواران (اکثرا) و در آنسوی دور محرومان از رانت سکنی گزیدند. فروپاشی دیوار برلین شکست یک ایدئولوژی قرون اخیر بود اما سود جویی، رانت خواری و زیاده خواهی یک ایدئولوژی تا کنون جاودان تاریخ هست. شما میتونستی مثالهای بهتری بزنید مثلا دیوار فقیر و غنی در برزیل (در یوتیوب میتونی ببینی «search for «Rich and poor separated by a wall)
هر چند این دیوارها خوشبختانه قابل رویت هستند. دیوارهای ناا مرئی بسیارند که خودت بهتر از من میدونی.
آرش
پول پاک تعریفش چیست؟ یک جراح مغز یا قلب که پول آنچنانی میگیرد پولش ناپاک هست؟ بیل گیتس مثلا پولش ناپاک هست؟ اینا قابل قبول نیست. به میزان ریاضت و زحمتی که شما میکشید باید در آمد و رفاه داشته باشید. به نظر من پول اون پزشک پاک پاک هست.
با این قسمت موافقم که شتر سواری دولّا دولّا نمیشه. اقتصادهای امتحان پس داده دنیا رو مّد نظر قرار بدیم، الیت جامعه و نزدیکان به قدرت سیاسی همواره به منابع ثروت هم دسترسی داشته اند. «ابن خلدون» هفت قرن پیش گفت که اگر شما فقط به تجارت مشغول میخواهید بشوید اما با سیاسیون دمخور نباشید همان بهتر که قید تجارت را هم بزنید. در تمام جوامع چه غربی چه شرقی و به مثال خاور میانه این طبقه وجود دارد و برای همیشه هم احتمالا باقی خواهد ماند. شما آمریکا رو در نظر بگیرید.تفاوت نیکسون با رکفلر در این بود که رکفلر با قدرت مالی به قدرت سیاسی رسید و نیکسون با استفاده از قدرت سیاسی به مالی..
.
این گونه هست که میبیند طرف تمام مناصب حکومتی را رها میکند اما دانشگاهی که صاحبش هست را رها نمیکند. آنچه طبقه محروم جامعه تلاش کردند در طول سالها تا بدست بیاورند همین سازمانهای تامین اجتماعی و بنفیت بوده که همه میدانیم برای این هست که ملت حداقل تلف نشوند. هر چند برخی (مخصوصا هموطنان عزیز) این سیستم رو هم Abuse میکنند. البته این سازمانهای تامین اجتماعی هم در زمان شکوفأی اقتصادی کاربرد دارد وگرنه در حال بد اقتصادی مثل الان بسیاری از مزایا قطع شده.
اما از زاویهای دیگر. اگر «نبرد من» هیتلر را خوانده باشید احتمالا، هیتلر میگوید که شما به جنگل هم بروید درختان قطور و سر به آسمان کشیده جلوی حیات درختچههای کوچک را میگیرند. با ریشههای قوی آب را مال خود میکنند و با برگهای بلند و بزرگ مانع رسیدن نور آفتاب میشوند که در نتیجه باعث مرگ درختان ضعیف تر «اطراف» آنها میشود. هیتلر نتیجه میگیرد که به دید «نچرالیستی» این قانون طبیعت است و پس صحیح هست. البته که این دیدگاه ناصحیح و خشن است اما واقعی است که بر غرب و شرق حکم فرمایی میکند. همیشه انسانهای کم هوش، تنبل و عافیت طلب در حال غرغرهستند و از بی عدالتی مینالند. به قول یکی از دوستان الان دیگه دکتر شدن حال نمیده، بچه دکتر بودن خیلی حال میده. تضاد طبقاتی همیشه بوده. شما باید در نظر بگیرید که کسی که الان به زندان رفته و مثل من و دیگری جلای وطن نکرده و در حالی که شراب قرمز در کنارش نیست و با دکمهها بازی نمیکند، از دیدن فرزند محروم است و در یک مکان یک در دو متر میخوابد، فردا که تقی به توقی بخورد، در هرم قدرت سهم خواهی خواهد کرد حالا ممکن هست برای فریب کاری به قول نیکیتا سهم خدا را هم بدهد. فرزندان او هم در آینده به خطر مشقتی که پدر یا مادر متحمل میشود امروز روز، میشوند آقازاده و به منابع بی نظیر قدرت و ثروت دست خواهند یافت. روسا جمهوری مثل اوباماکه این وسط خیلی معدود و استثنا هستند هر چند پدر اوباما در کشور خودش کنیا جزو الیت جامعه بود و برای منی که زندگی نامهٔ اوباما رو خوندم او سختی کم نکشید.
در همین پست گفتم عدالت و بی عدالتی مفهوم پیچیدهای است. اینکه شما به همه ۵۰ تومن بدهید عدالت نیست. شاید روز اول فکر کنید هست یا برای مقاصد دیگر فکر کنید هست اما به زودی بعضی دهکها رو حذف خواهید کرد.
بالاخص برخی مردم ایران که بسیار الیت خواه و رانت دوست هستند و تا دستشان به رانت نرسیده چیز بدی میدانندش اما وقتی به رانت رسیدند ول کن قضیه نیستند. و در پایان مثل همیشه خودت بهتر میدونی که با شعار دادن، حرفهای خاله زنک، استدلالهای تو خالی و هوچی گری دردی از جامعه درمان نمیشود البته اگر ارادهای برای درد زدائی اصلا وجود داشته باشد.
Rahgozar گفت:
پرواز
نمیدونم والا من که تو زمینم و خاکی سعی کردم مثالی ملموس از «نماد» بزنم، دیوار برلین نماد فروریختن یک ایده الوژی بود-این خود محل بحث دارد– و الهیه نشینان –نه همه شان-نمادی از تازه بدوران رسیدگان کلاشی که الهیه نشین شدن به واسطه به خاک سیاه نشاندن یک مملکت، منظور من ملموس تر کردن معنای «نماد» بود.نمادی که فکر کنم منظور نویسنده از اشاره به آن چیزی جز این نبوده.
به هر حال شما که آن بالا بالاها سیر میکنی مسلما گستره وسیع تری را شاهد هستی که من گوشه نشین امکانش را ندارم.
🙂
آرش گفت:
@ Parvaaz
من صحبتهای شما رو قبول دارم ؛ کل مطلب من هم همین بود که الهیه نشینی به جمهوری اسلامی ربطی نداره ؛ با جابه جا شدن حکومت شاید و تاکید می کنم شاید الهیه نشینها هم تعدادیشون جابه جا بشن ؛ مثل انقلاب ایران. اما اصولا رسیدن به ثروت در تمام دنیا ملزوماتی رو داره که اگر فراهم نشه بهش نمیرسی.
در مورد زحمت باید بگم اینجا رو موافق نیستم ؛ کی گفته کارگر ساختمانی از یک پزشک کمتر زحمت میکشه؟ فقط بحث عرضه و تقاضاست ؛ یعنی کاری رو که پزشک بلده انجام بده تقاضا براش زیاده و عرضه کننده اش کم ؛ اما کاری رو که کارگر ساختمانی بلده انجام بده عرضه اش زیاد تر از تقاضاشه. بهمین دلیل قیمت کار دکتر بیشتر از ارزش واقعیش تعیین میشه ؛ و قیمت کار کارگر کمتر. یعنی در یک بازار آزاد و رقابتی دکتر باعلم به اینکه رقبای کمتری داره قیمتی رو تعیین میکنه که مردم حاضرن بهش بپردازن ولی سلامتیشون رو بدست بیارن ؛ حالا فرض کن قیمت همون عمل جراحی بشه 200 میلیون تومان ؛ اون موقع قسمت اعظمی از مشتریانا اون پزشک حاضرن بمیرن ولی نپردازن چون توانش رو ندارن. یعنی دکتر دقیقا بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا قیمت رو تعیین می کنه و نه بر اساس ارزش واقعی کارش. حالا اگر همون دکترها تعدادشون از 100 نفر بشه 1000 نفر قیمت عمل جراحی میشه 2 میلیون تومان. اینهایی که گفتم سعی کردم مکانیزم اقتصادی تعیین دستمزد رو توضیح بدم تا بدونی که فقط بر اساس ارزش واقعی نیست که دستمزدها قیمت گزاری میشه.
حالا با تفاسیر ذکر شده به سادگی به این نتیجه می رسیم که کار دکتر به لحاظ اقتصادی با دلار فروش محتکر فرقی نداره ؛ هر دو سوار بر موج بازار و نظام عرضه و تقاضا کار می کنند.
در مورد همه همینطوره ؛ بیل گیتس هم از این دایره بیرون نیست ، کارشکنیها و قانونشکنیهای مایکروسافت در مقابل رقبا ؛ خرابکاری در شرکتهای رقیب ؛ پرداخت ارقام سنگین به افراد برای تطمیع و …… از جمله کارهایی بوده که مایکروسافت همواره بهش متهم شده و حتی در دادگاه محکوم شده.
ودر آخر هم جواب جمله اولت رو میدم : پول پاک به صورت انباشته وجود نداره ؛ ما پول رو با همه کثیفیش دوست داریم و سعی در القا پاک بودنش داریم.
پول پاک حداقل دستمزد ماهیانه 330/000 هزار تومانیست که وزارت کار تعیین کرده و قسمت عمده ای از نیروی کار دارن با اون زندگی می کنن (میشه در حدود 210 دلار). پول پاک پولیه که وقتی دستت میاد 70% از اون رو میدی اجاره و با بقیه اش کل ماه رو تو چه کنم چه کنم سر می کنی. به اینا میگن پول پاک. و گر نه هر پولی که انباشته بشه از این قاعده مستثنی نیست.
( البته من به این تعریف پاک و ناپاک اعتقاد ندارم ؛ فقط در جهت ذهنیتی که تو داشتی تبیینش کردم )
Parvaaz گفت:
رهگذر
در مورد سیستم مالیاتی غرب گفتی و داغ دل ما رو تازه کردی. البته ناقص گفتی و اینکه همیشه در حالت نرمال در جامعه تحت هر شرایط اقتصادی همیشه و همیشه غنی غنی تر میشود و فقیر فقیر تر. حالا توضیح میدم.
ببین اون کسی که ۸۰۰۰۰ تا در میاره اینجا نسبت به ۵۰۰۰۰ تا بیشتر مالیات میده درست هست. اما درصدی که گفتی بین ۲۰ تا ۴۰ درصد فقط به ما به التفاوت این دو اعمال میشود. یعنی تا ۵۰۰۰۰ تا رو هر دو ۲۰ درصد مثلا مالیات میدهند و برای ۳۰۰۰۰ تا باقیمونده مالیات بیشتری پرداخت میشود. برای دور زدن این مالیات ۴۰% هم راه کم نیست و من هم دیدم خودم. اگر خواستی توضیح میدم. البته این به هیچ وقت بالانس بر قرار نمیکند. و فقط برای گول زدن دهکهای پایین اعلان میشود. یادت باشه قوانین رو همیشه پولدار ترها وضع میکنند و پر واضح هست که به ضرر خودشون کاری نمیکنند. شما در سال ۲۰۰۸ دیدید که بانکها متلاشی شدند اما حقوق و پاداش و مزایا اونها کم که نشد هیچ زیاد هم شد در حالی که حقوق و پاداش مردم عادی قلع و قمع شد. حال کی بانکها رو نجات داد؟ مردم بیچاره دوباره. مالیات دهندگان بیچاره بانکها رو نجات دادند. شرکتهای بی صاحب رو کی خرید؟ خونههای مردم رو کی دوباره تصاحب کرد؟ کی صنایع کوچیک رو با قیمت نازلی خرید؟ این بانکها بودند. کی همی این چیزها رو فروخت دوباره در اوائل ۲۰۱۰ که اوضاع اقتصادی خوب شد یه کم؟ باز هم این بانک هابودند که به چند برابر قیمت دوباره همون چیزا رو به مردم یا صاحبان صنایع کوچیک فروختند و سود سرشاری به جیب زدند.
ببین رهگذر جان من آب پاکی رو بریزم رو دست شما، بالانس و این جور چیزا کشکی بیش نیست. اما میشه به سوی شفافیت اقتصادی بیشتر حرکت کرد با اعمال قانون مالیات بر ارزش افزوده به مثال. اگر یادت باشه هر بار این قانون رو خواستند تو ایران اعمال کنند بازاریانی که زمین لرزه بیاد بازار رو تعطیل نمیکنند دکانها رو بستند.
در ضمن بنده خاکی نیستم اما خاکی کاران را دوست دارم. 😉
آرش
من باید برم جایی بر میگردم یه سری چیزبرات بنویسم.
آرش گفت:
@ Parvaaz
در راستای جوابی که به Rahgozar دادی بهت بگم یک کتابی هست به نام «گلوله برفی» که زندگی وارن بافت سلطان بورس و سرمایه گذاری جهان رو به تصویر کشیده ؛ یک جایی توی اون کتاب نوشته وارن بافت روزی به وزیر خزانه داری آمریکا نامه مینویسه (فکر کنم سال 98) و به سیستم مالیاتی اعتراض میکنه ؛ در اون نامه میگه: من امروز فهمیدم که مالیاتی که سال گذشته پرداخت کردم از مالیاتی که منشی من پرداخت کرده کمتره ؛ اگر وضع به همین شکل پیش بره طبقه متوسط آمریکا در سالهای اینده زیر فشار تامین هزینه های کشور له خواهند شد.
* توضیح اینکه وارن بافت در سالهای گذشته ثروتمندترین فرد دنیا و سهامدار شرکتهایی چون کوکا کولا ؛ جنرال الکتریک ؛ ای آی جی ، بانک او آمریکا و… میباشد. شرکت او به نام برکشایر هت وی (Berkshire Hathaway) که مالک تعدادی از بزرگترین کارخانجات و بانکها و بیمه های جهان و هشتمین شرکت بزرگ در سراسر دنیا می باشد در سال 2007 به گرانقیمت ترین سهام تاریخ بورس دنیا تبدیل شد و به قیمت هر سهم 150/000 دلار معامله شد.( برای اینکه ملموس بشه الان بورس نیویورک رو چک کردم ؛ دیروز سهام این شرکت 114/500 دلار معامله شده و سهام مایکروسافت 28 دلار و یاهو 15 دلار).
Parvaaz گفت:
آرش
ورن بافت رو میشناسم به خوبی. کتابش و مخصوصا quote هاش الهام بخش سرمایه گذاران در کل دنیاست.به نظر من حرفش حتا نیاز شما رو به bollinger band و اینا رو هم برطرف میکنه. اگر خواستی بیبیسی اخیرا یک مصاحبهای باهاش کرده از تو یوتیوب میتونی ببینی خیلی جالبه. البته اشتباهاتی هم داشت اونجا که اواخر ۲۰۰۸ گفت که الان زمان خوبی برای سهام خریدن هست یا دو سه جای دیگه.
در مورد سهام شرکتش هم اون شرکت ۲ نوع سهام رو عرضه میکنه BRK.A و BRK.B. ملت معمولا دومی رو میخرند که ارزونتر هست. اما گرانی سهام یک شرکت دلیل بر قدرت اون سهام یا شرکت نیست. علتش اینه که ورن فقط دنبال سهام گذران بلند مدت میگرده نه کوتاه مدت. با بالا نگاه داشتن سهام اصلی شرکتش میخواد از معاملهٔ دقیقه ای و روزانه که در همهٔ بازارهای دنیا انجام میشه جلوگیری کنه.
مقایسه شما با گوگل بی ربط هست. ارزش سهام هر شرکت برابر Market Capitalization اون کمپانی تقسیم بر تعداد سهام قابل معامله هست. شما نگاه کنید این مقدار برای کمپانی بافت حدود ۱۹۰,۰۰۰ MUSD اما گوگل ۲۱۰،۰۰۰ MUSD که بیشتر است. دلیل گرانی سهام بافت عرضهٔ کمتر سهام قابل معامله هست که باعث افزایش قیمت سهام میشود.
میخواستم بیشتر بنویسم اما اینجا وبلاگ تخصصی اقتصادی نیست. شما میتونی تو اینترنت بهتر از حرفایی که من زدم رو اگه علاقه داشتی پیدا کنی… .
راستی ورن بافت هم اصغر هست ها. اینقد اصغر بود که زنش رفت سر خودش هوو آورده. عجیبه؟
آرش گفت:
البته من ورن رو برای مثال مالیلتی آوردم.
در مورد سهام بطور عمومی میشه گفت که قیمت بالای سهام نشان دهنده ارزشمند تر بودنش نیست ؛ اما وقتی سهامی گرونترین سهام دنیا میشه داستانش متفاوته ؛ سهام بی آر کی سهام با ارزشیست و در عین گرونی نسبت P/E بالایی داره، ضمن اینکه در بازار بورس اصولا سهامی در دراز مدت با ارزش تره که مقدار زیادی از اون در بازار و در دست عموم باشه و افراد خاص کنترل کمتری رو روی اون داشته باشن ؛ حالا همین که میگی وارن سهام کمی رو بصورت شناور وارد بازار کرده و خودش کنترل زیادی روی شرکت داره و در عین حال سهام بسیار پرطرفداریست باز هم از معجزات ورن بافت هست و بس.
اصغر…. اممممم …… آره نسبت به زنش آدم خاصی بوده؛ حتی نسبت به فرزندانش ؛ البته ارزش این آدم به این نیست که همسر یا پدر خوبی باشه ؛ ارزشش به قدرت سرمایه گذاری و پیش بینی بازاره که تقریبا در تاریخ بازار بورس بی سابقه است.من خیلی دوستش دارم مخصوصا اینکه در بازار سرمایه یک فاندامنتالیسته در حالیکه امروزه عمده فعالهای بازار تکنیکالیست هستن ؛ من روش کارش رو می پسندم؛ خیلی زیاد.
نیکیتا گفت:
و اما منبع خبری من . مادر عزیز بنده که عشق زندگیش ادبیات بود و قبل از انقلاب شد مدیر یکی از شعب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، بعد انقلاب به خاطر عقاید سیاسی نه تنها افتاد آب خنک بلکه پاکسازی هم شد و به همین راحتی از کار بیکار. تازه خیر سرش حزبشان “آری ” هم گفته بود به نظام آخوندی . همین مادر بعد از چند سال خانه نشینی و عصبی شدن و به پروپای پدر و بچه ها پیچیدن و بی خواب شدن و افسرده شدن ، به اصرار این جانب رفت شد مدیر یکی از همین ساختمانهای الهیه . با داستانهائی که مادر عصرها به خانه برمیگشت میشد یک کتاب نوشت . از بریز و به پاش میلیونی ساکنان ، از مدل حرف زدن چاله میدونیشان ، از اینکه سر دادن حقوق سرایدار جانشان در میاد و … لابد دوست عزیز اینقدر دانا هستی که بدانی این به معنی همۀ ساکنان الهیه یا فرشته یا .. نیست . اینقدر بدیهیه که من حتی لازم ندونستم اشاره کنم . ولی خب درصد نسبتن زیادی از ساخت و ساز کنندگان الهیه مجهول المنبع المالی هستند! و تازه میدونی برج سازی در کوچه گذرهائی به اون باریکی چه خطر وحشتناکی میشه در زلزلۀ احتمالی تهران؟ میهش بگی همون شهرداری شفاف ساز چه جوری مجوز مرگ صادر میکنه؟
آرش گفت:
به کسی ربطی نداره هر کس دیگه پولش رو چجوری خرج میکنه ؛ همونقدر که بریزو بپاش میلیونی به کسی ربطی نداره ؛ حقوق دادن به دیگران هم بجز حقوق دهنده و گیرنده به کسی ربطی نداره.
این داستانها رو همه اونهایی که با ثروتمندان سرو کار دارن تعریف می کنن ؛ که مثلا فلانی بنز 200 میلیونی سوار میشه ولی 3 ماه حقوق کارگراش رو نداده ؛ ساعت 70 میلیونی دستش میندازه یه وام 3 میلیونی که میخواد بده جونش در میاد و…. راستش تو پست قبلی هم گفتم گوش من یکی از این چسناله ها پر شده ؛ کم کم دیگه نمیشنوم. مدیر ساختمون وظیفه اش اینه که منافع ساکنین رو تامین کنه و نه اینکه به ریخت و پاشهاشون دقت کنه و از حرف زدنشون ایراد بگیره و یا به فکر رابطه اونها با سرایدار باشه. مدیر ساختمون خوب اونیه که وقتی دید سرایدار داره زیادی نق نق میکنه بدون اینکه به ساکنین فشار بیاد و خدمت رسانی به ساکنین متوقف بشه عوضش کنه ؛ مدیر ساختمون برای این میاد وگرنه اصولا نیازی به مدیر ساختمون نیست.
شما بر چه اساسی میگی این افراد مجهول المنبع هستن؟ کارشناس دارایی بودی؟ چند تا شون رو میشناسی؟ یا اینکه توقع داری هر کسی داره برج میسازه بیاد جار بزنه بگه از کجا پول آورده؟
در خصوص زلزله هم شما کارشناس شهرسازی هستی؟ دلایل فنی و علمی بیار. اصولا عرض کوچه ربطی به ساختمونش نداره ؛ دبی ؛ سنگاپور ؛ مالزی ؛ شانگهای ؛ و…. توی فواصل 3-4 متری قدم به قدم برج هست. اونجا خطر نداره؟ اینها همه مطالعه میشه بعد مجوز صادر میشه.
ویدا گفت:
@آرش
من کلا حرفهات رو قبول دارم که فرهنگ کشور ما با پولدارها دشمنی داره و همه دوست دارن همه کاسه کوزه ها رو سر پولدارها بشکنن در صورتیکه هر جای دیگه دنیا که بری پولدارها به عنوان کسایی که ضربان زندگی کشور تو دستشون هست شناخته می شن…. و همچنین موافقم که به کسی ربطی نداره که چه کسی چطور پولش رو بریز و بپاش می کنه….
ولی یک تفاوت عمده بین پولدارهای کشور ما با سرمایه داران کشورهای دیگه وجود داره و اون هم این هست که تو ایران پولدارهامون و همچنین تحصیلکرده هامون حریص هستند و به هیچ عنوان سودشون رو با مشتریاشون یا جامعه اشون تقسیم نمی کنن…. در صورتیکه اینجا کاملا برعکس هست حتی اگه دزدی بکنن هم فسمتی از اون پول دزدی رو به جامعه بر می گردونن در نتیجه مردم صداش در نمی یاد… ببین من اینجا از زندگی دانشجوی با یک درآمد خیلی پایین شروع کردم.. شاید یک زندگی زیر خط فقر… ولی همون موقعش هم زندگی من رفاه و آرامش داشت…. الان می تونم بگم زندگی من فقط نسبت به اون موقع لوکس تر شده وگرنه رفاه و آسایش و آرامش اش فرقی نکرده!
ولی اینکه زندگی من تو دوران دانشجوی هم تو رفاه و آرامش بود .. همش به خاطر پشتیبانی سرمایه دارهای اینجا بود… به خاطر این بود که اونها جامعه رو و افراد با درآمد کم رو ساپورت می کنن کلا سودشون رو تقسیم می کنن… وقتی که سالی چندین بار حراج می زنن و لباسهای مارکدار رو من دانشجو هم می تونستم بخرم… من دوران دانشگاه به غیر سفرهای که به خرج دانشگاه رفتم… یکبار کروز 4 روزه مفت رفتم… یکبار سفر لاس وگاس حتی با 200 دلار پول توجیبی رفتم… و یکبار یک سفر مفت با انجمن حمایت از زنان رفتم… وسایل خونم ام رو نصف اش رو یک خانواده مفت بهم داده بودن که همش وسایل گرونفیمت بود و بقیه اش رو هم از گاراژ سیل خریده بودم که بیشترشون حتی مارکش روش بود…. یکبار دندونم رو هم یک دکتر مفت پر کرد حتی پول موادش رو هم شارژ نکرد…. حتی دکتر روانشناسم هم یکی دو جلسه بیشتر شارژم نکرد…. و تفریحات و کنسرتها و سینماها و…. مفت و یا بلیط واقعا در حد مفت بماند….کلا زندگی افراد کم درآمد اینجا رو که نگاه می کنی اگه احمق نباشن و پولشون رو خرج الکل و مواد نکنن… یک زندگی خوبی دارن و این رو مدیون پولدارها هستن … باین شرایط مرض ندارن که از پولدارها بدشون بیاد…. ولی تو ایران این خدمات نه از قشر پولدار و نه تحصیلکرده به قشر کم درآمد ارایه نمی شه… به خاطر این هست که این همه بی اعتمادی و نفرت نسبت به قشر پولدار و همچنین روشنفکر وجود داره….
ببین اینکه ماشین ات بنز باشه یا تویوتا فرق چندانی نمی کنه ولی اینکه ماشین نداشته باشی با اینکه بنز داشته باشی متفاوت هست…. یا اینکه تو استخر دانشگاه یا سر کوچه ات شنا کنی فرقی با اینکه تو استخر تو ساختمونت شنا کنی نمی کنه….ولی تفاوت کسی که اصلا نمی تونه تفریح داشته باشه با کسی که تو استخر خونش شنا می کنه خیلی زیاد هست… یا اینکه مسافرت با هواپیما بری یا با هواپیمای شخصی بری فرقی نداره…. ولی کسی که تو عمرش قدرت مسافرت نداشته زیاد هست با کسی که با هواپیمای شخصی مسافرت می کنه زیاد…. خلاصه اینکه تو ایران هم تقصیر مردم کم درآمد و تحصیل نکرده هست که دو قورت و نیمشون هم باقیه… هم تقصیر پولدارها و تحصیلکرده ها که حریص هستند و افراد کم درآمد و تحصیل نکرده رو به بردگی می کشن!
آرش گفت:
می پذیرم ؛ البته چند نکته هست که بعدا اشاره میکنم.
شهربانو گفت:
مرسی
نیکیتا گفت:
دوست دارم قیافت رو بعد زلزلۀ تهران ببینم . البته فکر کنم اونموقع شما دبی وسنگاپور و مالزی و شانگهای باشی . در ضمن بله . آدم وقتی سرایدار حقوقش عقب افتاد باس اخراجش کنه . تمام قوانین کار همین رو میگه
لونا گفت:
نیکیتا جواب بالایی رو اینجا نوشتی!
آرش گفت:
اخراجش نمیکنه ؛ ولی بهش میگه ببین اینقدر نق و نوق نکن ؛ الانم اگر از اینجا برسی 4-5 ماه طول میکشه که کار پیدا کنی و این مدت هیچ درآمدی نداری ؛ در حالیکه اگر اینجا بمونی حقوق هم ندن ؛ حداقل طلبکار میشی. از اونطرف با روشهای خاص خودش پول این بابا رو بگیره بهش بده. اگرهم نمی تونه مدیریت کنه. استعفا.
شهربانو گفت:
Merci
شهربانو گفت:
?????
خراباتی گفت:
@ نیکیتا
میشه بگی کی به بم سفر کردی ؟
از کدوم سازمان پیگیر این ماجرا بودن ؟
یعنی من که کلافه شدم
یاد روزی افتادم که روزنامه ی شرق ویژه نامه ای چاپ کرد از عکس های بم
من هم آنزمان تهران بودم و تنها ,
عکس ها را که دیدم اشکی ریختم تا آخر شب
مرد گنده راه میرفتم و گریه میکردم
همون موقع یکی از دوست ها که امداد رسان بود از دزدی ها و پدرسوخته بازی هایی می گفت که در شهر راه افتاده .
.
.
.
حالا این مسجد رو هم که ساختن اگر خداقل درش باز باشه که چهارنفر بهش پناه ببرن خوبه , اما همین رو هم از اون بیچاره ها دریغ میکنن
بعله حق خدا همیشه محفوظه
که بزنه خوار مادر بندگان رو یکی کنه و بعد ما هم مثل احمق ها توجیه کنیم که قضا قدر بود و حق خدا بود که کاری که دوست داره به سر ما بیاره .
.
.
با این چیزها آدم دیوانه میشه
شاد باشید
خراباتی
پی نوشت : در ضمن دمت گرم از اون مسجد مسخره عکس نگرفتی … میشد آینه دق
نیکیتا گفت:
توی متن که گفتم خراباتی جان . حدودا چهار سال و نیم بعد از زلزلۀ بم . مارکو س هم نمایندۀ یونسکو و سازمان جهانی میراث فرهنگی بود که اونموقع برای بازسازی به ایران کمک مالی کرده بودن
farhad گفت:
سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم خدا چی؟ خدا پابرجاست خدا بنایی عظیم است در دل کویری خشک و داغ شاید آن بنای عظیم جلوه ای از بهشتش باشد که نمایندگان بلافصلش پیش فروش میکنند به خلق الله کسی چه میداند ضرر نمیکنیم می رویم زیر سایه اش می نشینیم اگر دروغ بود اینجا زیر تیغ آفتاب نمانده ایم راست بود از هر دو سو برد کرده ایم
همین منطق به همین سادگی امتداد خداست روی زمینی خشک و خشن همین منطق آسودگی خاطر اوست که ما اگر هم هوس جنبیدن به سرمون زد فوقش در شعاعی کوتاه و مضحک دور خودمون میچرخم زیاد دور نمیشویم
بهرنگ گفت:
اگه یه بنای خوب تو روستا باشه یهتر از اینه که هیچی نیاشه.
سالن اجتماعات هم هست.
دولت به روستاییا واسه تحکیم بنا وام پرداخت کرد. 5 یا 10 میلیون.حالا اگه پول گرفتن رفتن زیارت امام حسین دیگه به خودشون مربوطه.
نیکیتا گفت:
اون که تو میگی مسجد نیست اسمش همون سالن اجتماعات هست . که اگه ساخته بودن خودم میرفتم تو همون مسجد دعاشون میکردم . سالن اجتماعات یا کامیونیتی سنتر یک جائی هست برای همه ، هرکس که عضوی از اون اجتماع هست نه عضوی از اون مذهب . در ضمن معمولن هم تصمیمات معقولانه درش اتخاذ میشه نه تصمیمات پا منبری
من نمیدونم کدوم روستا رو میگی ولی اون روستاهائی که ما بازدید کردیم فقط به اونهائی که تصمیم گرفته بودن خونه های از بین رفتشون رو بازسازی کنن وام داده بودن که این دو تا سه درصد بود . بقیه منتقل شده بودند به خونه های تازه ساخته شده که فقط چهاردیواری آجری بود و چیزی از فرهنگ و نوع زندگی این مردم درش یافت نمیشد .
Rahgozar گفت:
hay mate you should change this one as well
نسوان گفت:
Will Do
😉
ساناز گفت:
I liked it alot …!
کاپیتان بابک گفت:
قیمت خدا این روزا خیلی بالا رفته. میلیونها بچه باید گرسنه باشن که خدا راضی بشه. هم خدا و هم خرما هم نمیشه. اون بچه های پاپتی تو اون بیغوله ها » هر ورقش دفتری معرفت کردگار» هستن
بیخودی هم به این حکومت عزیز اسلامی که این همه به عرب و عربی علاقه داره گیر ندین. دوستان عصبانی میشن. خب یکی نوشت دیگه، به مردم 5 تا 10 تا وام داده. چیکار کنه؟ انتظار دارین مثل مردم لبنان برن همه چی رو براشون بسازن؟ بیمارستان و جاده بسازن؟ یخچال و تلویزیون بهشون بدن؟
همینه که هست
تقصیر خود مردمه. می خواستن زلزله زده نشن
PRINCE گفت:
….اون بچه های پاپتی تو اون بیغوله ها ” هر ورقش دفتری معرفت کردگار” هستن…تقصیر خود مردمه. می خواستن زلزله زده نشن…
+++
PRINCE گفت:
در ناکجا اباد؛
مسجدی اباد در میان بیغوله های نااباد…
مردمی ندار و فقیر،عقلشلان در چشم ورقلمبیده شان محصور،
ان وسط ،شیخی بر مسند امور،
کشور رو به تباهی،دولت غرق سرمستی،
چه گیراست این تجلی جهل و امید!.
Parvaaz گفت:
چرا بی عدالتی ما را قلقلک میدهد؟ بی عدالتی چیست؟ مفهوم انصاف چیست؟
تحقیقی دانشگاهی در مورد پاسخ مغز انسان به «انصاف» انجام شد. به افراد مورد آزمایش گفته شد که پیشنهاد تقسیم مقداری پول از طرف شخصی به شما میشود. آیا شما این پیشنهاد را قبول میکنی یا نه؟ اگر پیشنهاد رد شود نه شما و نه پیشنهاد دهنده چیزی عائد تان نمیشود. به مثال، شخص به شما میگوید، ۲ میلیون تومن شما بردار ۸ میلیون من از این پول، اگر شما رد کنید نه شما و نه او هیچکدام چیزی نمیبرید.
تقریبا نیمی از افراد، پیشنهادهای ۲۰% یا ۳۰% از کل پول را قبول می کردند اما موقعی که این پیشنهادهای غیر منصفانه رو میپذیرفتند اعصاب بخش پاداش مغزشان فعال نمیشد. تقریبا همه افراد پیشنهاد زیر ۱۰% را قبول نکردند. و در هنگام دریافت پیشنهاد ۵۰-۵۰ کل قسمت جایزهٔ مغز فعال می شد.
نتایج این تحقیق در دانشگاه UCLA می گوید، مغز انسان همانگونه که از خوردن غذای مورد علاقه یا به دیدن یک چهرهٔ زیبا واکنش میدهد به انصاف و عدالت هم واکنش نشان میدهد. دریافت یک پیشنهاد منصفانه هم دقیقا همان قسمت مغز را فعال میکند. اگر نام این قسمت مغز را بخش پاداش بگذاریم موقعی که شما احساس میکنید انصاف رعایت شده، این بخش فعالتر میشود.
جالب است که بنی آدم این گونه به انصاف و عدالت واکنش نشان میدهد. شما باید حداقل ۳۰% از مشارکت سود ببرید وگرنه خشنود نمیشوید و اگر سود کمتر از ۱۰% باشد حاضرید از آن بگذارید که دیگری هم چیزی نبرد.
آیا عدالت و انصاف رو هم میتوان به عدد و رقم در آورد؟
وآیا فقط با توسل به علوم انسانی میتوان عدالت را تعریف کرد؟ مثل اینکه نمیشود.
راستی، بی عدالتی چیست؟
گیتی گفت:
@ پرواز
چه موضوع جالبی…دارم بهش فکر می کنم ….
اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که آیا عدل و انصاف و حدود و نسبت هاش اکتسابی نیست…
تعریف هاش قرادادی نیست ؟؟ با گذشت زمان و عمر تمدن تعاریف و نسبت ها و میزان ها بسته به شرایط زندگی تغییر نمی کنه…
یعنی بخش پاداش همه ی مغزها ( طبق این تحقیق انجام شده ) اینگونه پاسخ میده ؟؟
بخش پاداش مغز کجاست ؟؟ به بخش ارادی ربطی نداره یا داره ؟؟ یعنی عملکردش به گونه ای است که قشر خاکستری هیچ دخالتی نمی تونه بکنه ؟؟
آقایون خانم های محترم پزشک یکی توضیح بده این قسمت رو ، من نمی فهمم چه جوری میشه …. قبل از اینکه به دیدگاه علوم انسانی و علوم ریاضی وعلوم تجربی و تفاوت هاش در مقوله ی عدل و انصاف بپردازید !!
Parvaaz گفت:
@ گیتی
این تحقیق توسط گروهی تو UCLA انجام شده و خانمی ایرانی به نام دکتر گلناز طبیب نیا هم در اون مشارکت داشتند. بدیهی است که باید کل تحقیق رو خوند تا دید که بر کدام قسمت مغز، مشخصا روی چه تیپ افرادی و .. این تحقیق انجام شد.
داشتم به مفهوم عدالت فکر میکردم و گشتی تو وب میزدم که اینو دیدم. بخش اراده در اینجا تاثیری نداره و این بخش پاداش باید ناخودآگاه فعال بشه، چونکه گفتم قسمتی است که با دیدن یک چهرهٔ زیبا یا خوردن شکولات هم فعال میشه.
تعریف عدالت چیست؟ هیچ تعریف مشخص جامع و مانع از عدالت من تا کنون ندیدم.شما اگر میدانید به من بیاموزید. یک تعریف این است که «عدالت یعنی کیفیت برخورد با دیگران به طور مساوی و به نحوی که درست و معقول باشد». حالا معقول چیست؟ مساوی یعنی چی؟ چه چیزی «درست» است؟
این تحقیق به زیبائی مفهوم انصاف رو به تصویر کشید و به نظر من میشه به خیلی چیزا ربطش داد. به سیاست، به اقتصاد …. اون قسمت رد پیشنهاد خیلی جالب بود برای من. بارها دیدم رفیقم، مردمم،.. به نقطهی رسیدند که گفتند اگه سود من نباشه میخوام سود هیچکی نباشه. اون نقطه همون پیشنهاد ۱۰% تو این تحقیق هست.
از دید من، نیکیتا و شما حتما این چیزا بی عدالتی هست، اما باید از اونی که این سهم رو برده برید بپرسید آیا این بی عدالتی هست؟ ببینید اون چی میگه؟ آیا همین حس به اون هم دست میده؟ پست ویول «تصمیم جفری» رو که یادت هست. جای بحث زیاد داره.
هما گفت:
البته بر همگان واضح و مبرهن است مال مردم خوری کار بسیار بدی است اما انچه خیلی بدتر است مال مردمخوری به اسم خداوند سبحان است . کسانی هم که مثلا بجای خانه ساختن برای خلق خدا برای خدا خانه میسازند اینقدر شعور ندارند….. یا خودرا در این حد به بیشعوری میزنند و در پی تحمیق خلق هستند ….که خدا را می توان در هرخانه اسکان داد و لازم نیست برای ایشان مسجد و منبر برافراشت .
درضمن این خواهر نیکیتا مسلم قلم خوبی دارند اما از انجایی که ما تا ابپاش گلابپاش بیشتر سوات اکابری نداریم خواستیم از اوشان بپرسیم اخرسر از زلف طلایی یار عکس انداختند یا از گندمزار ؟
البته میدانم پرسیدن این سوال از نویسنده ای که با قلمش چشم به افق های دور دارد از صدتا فحش بدتر است اما از انجایی که ما مسول هرگونه امور بی ناموسی در این حوزه و حوزه های اطراف هستیم خواستیم با این سوال مطمن شویم خدای ناکرده از امور بی ناموسی عکس و اسلاید تهییه نکرده باشند که ارکان شریعت و دین مبین بر باد رود …..خدای ناکرده
نسوان گفت:
تو برگشتی ذلیل مرده؟ تو که من رو نصف جون کردی!
( با صدای مادر هامون بخون)
خیلی جات خالی بود گلم. بدون تو کی آخه ما رو ارشاد کنه ؟ نه تو بگو! نه!
آیلار گفت:
Homa!
It’s nice to have you again. I usually like your points
PRINCE گفت:
اول ازش بپرس در کدوم سوراخی مشغول فسق و فجور بوده…
sally گفت:
هما جان! نصفالعمر شدیم اخه! خیلی خوش برگشتی!
کاپیتان بابک گفت:
بانو هما. خوشحالم که صحیح و سالم برگشتی ولی منبعد اگه خواستی غیبت دراز مدت داشته باشی؛ خبر بده که فکر نکنیم بلایی سرت اومده. خوبیت نداره رفیق. نمیدونی اینجا چه بی ناموسی هایی کردن این ملت. خونه رو گذاشته بودن روی سرشون. منم که دست تنها حریفشون نمی شدم. خلاصه جات خیلی خالی بود
به تمام در و دیوار شهر اعلامیه چسبوندم برای مفقودالاثر شدن شما. به همون ابوالفضل. از همۀ بچه ها می تونی بپرسی
نیکیتا گفت:
شازده کوچولو بود ها . روباهه با دیدن گندمزار یاد موهای طلائی شازده کوچولو می افتاد و حالا ما چون همه کارمون وارونه ست با دیدن موهای شازده یاد گندومزار می افتیم . حالا دیگه نمی دونم بی ناموسی شد یا نه
شاهین گفت:
من حدود دو سال بعد زلزله برای کاری به بم سفر کردم. هنوز تو خیلی از مناطق آوار زلزله جمع آوری نشده بود، فرمانداری بم هنوز یک کانکس بود و ….
فقط پروژه های مستقل از دولت که از طریق سازمانهای خصوصی و خارجی مستقیماً اداره می شد پیشرفت کرده بودند.
آزار دهنده ترین موضوعی که دیدم درصد خیلیی بالای قطع نخائی های بمی بود که اکثراً بخاطر عدم رعایت اوصول اولیه نجات از زیر آوار براشون اتفاق افتاده بود.
test گفت:
didgah
کورش گفت:
اومدم توی این پست پیغام بذارم که نامردا ،یا نازنها یکیتون از این خواهرمون هما سراغی گرفت ؟ کور بشم اگه دروغ بگم .
گفتم حکما چند تای پیدا میشن بگن پس خود نامردت چی .؟
الحمد….. که خودت پیدا شدی و موجب فراغت خاطر .درود خواهر .
PRINCE گفت:
وا… من که وقتی که نشونی هما رو اون مرتیکه ساندیس کش ، ادعا میکرد، دیگه با خودم گفتم این هما هم مرحومه شد!
حالا هم معلوم نیست همون اصل جنس باشه.
ای که هما میخوانی خود را،اعتراف کن ببینم خود همایی یا نه؟!
PRINCE گفت:
این را در بالاترین دیدم:
انگلیس در پاسخ به تهدید ایران، قدرتمندترین ناوشکن خود را به خلیج فارس فرستاد
این ها راهم پایش خواندم;
-رژیم داره به گا میره این میتونه نشانه های جنگ تمام عیار میان دنیا و رژیم باشه
انقدر نشستیم تو سر خودمون زدیم و کاری نکردیم تا اینکه غربی ها با بمب و اسلحه
میخوان رژیم رو سرنگون کنند
-اوه اوه این خبر موثقه؟ به قول یکی از بچه های همین بالاترین ما فقط جنگ جهانی رو تجربه نکرده بودیم که به امید خدا اونم به زودی تجربه میکنیم.
-طفلکی میمونای بسیجی دیگه سفارت انگلیسی هم در کار نیست از دیوارش بالا برن حد اقل یک کم عقده های نیو تندارلیشون خالی بشه! (+++ از پرینس)
-گرامی این جنگ جهانی نام ندارد! آن چیزی که جنگ ویرانگیر و جهانی برای ما و دنیاست وجود و ادامه حیات رژیم منحوس اسلامی ایران است
-کم کم دارند از همه طرف تیزش میکنند ،،خدا به دادمون برسه ….
نظر پرینس!: وا.. به چشم ذات اقدس ما نمی یاد که کسی لطفی به ما ها بکند و با یک جنگ تمام عیار و حرام کردن یکی دو تریلیون دلار دیگه، و با کشتن ایرانیان بیشمار (collatral damge)، برجک سید علی و گله اش رو همچین اساسی بزنه.
در مجموع اگرچه که خطر جنگ انقدر بیشتر شده که نمیشه نادیده اش گرفت ولی هنوز هم سناریوی سازش یا صلح محتملتراز سناریوی جنگ بنظر میرسه.
حتی در صورت تحقق سناریوی خشن تر، پرینس بعید میدنه که جنگ تمام عیار و تا استانه تغییر رؤیم در ایران بره.
محتملا در حد چند تا حمله جراحی وار ظریف و محدود ولی تیز و پرسروصدا، و درنهایت تهیه خوراک تبلیغاتی برای تهییج گله های ساندیس خور و در نهایت بقای بیشتر هیات حاکمه فعلی، خواهد بود و در اخر ما خواهیم ماند با جوات و اینها و شومبول شکسته اقا!
خدا به دادمان برسد که خودمان به داد خودمان نرسیدیم.
الفاتحه!
بهرنگ گفت:
واقعا نمی فهمم خامنه ای چش شده. واسه چی اینقدر پی دعوا میگرده. اونم یه همچین دعوایی که اصلا معلوم نیست که اخر و عاقبتش چی هست. خیلی بعیده که دولت آمریکا و متحداش با یک حمله ناقص کاری بکنن که حکومت خامنه ای مستحکم بشه. بنابراین اگه درگیر بشن درگیری نهایی هست.
امیدوارم تو این کش وقوس ها رژیم ایران بالاخره از خر شیطون بیاد پایین. آخه غنی سازی که ارزش وارد شدن به یه همچین جنگی رو نداره.
بابا جون اونجا آخه خونه ابا و اجدادی ما هم هست آخه. زندگی و هویت ما با ایران تعریف میشه و دلمون به همون خونه خرابه خوشه.
به زودی هم که انتخابات مجلس شروع میشه. بعیده مشارکت مردم تو تهران 10 درصد هم بشه. همین هم نشانه خوبی نیست چون باعث میشه که هزینه حمله به ایران کمتر بشه.
کاپیتان بابک گفت:
شازده نگرون نباش. سپاه خامنه ای و امام زمان – – یه سری فیلم گذاشته-در 4-3 بخش- تو یوتیوب که گروه فجر و گروه نصر دارن تمرین نظامی می کنن. نوشتن یک secret wapon ( همین جور نوشتن) هم دارن که آمریکا و اسراییل را wipe out خواهند کرد
خودت سرچ کن تو یوتیوب برای hQwm86TRyf8
یا islamic iran prepare for war
بعد از این کامنت لینکشم میذارم اینجا
از حرف زدن گویندۀ فیلم آدم واقعا ( ببخشید) انش می گیره. کار از استفراغ گذشته
این عملیاتی که من دیدم، آمریکا اگه دست از پا خطا کنه، کارش تمومه. یعنی عملیات حتی از حملۀ خودجوش به سفازت انگلیس هم باشکوه تر بود
بهرنگ گفت:
یه نگاه به سایقه درگیری ایران و امریکا تو خلیج فارس (غرق شذن سهند و چوشن و سقوط ایرباس) نشون میده که آمریکا واسه منافع خودش حاضر دست به هر کاری بزنه و از فوتوشاپ هم هیچ کاری بر نمیاد.
کاپیتان بابک گفت:
یه نفر دیگه گفت:
از همون اول که اومدی و اولین نوشته ات رو خوندم یه چیزی بهم میگفت با بقیه فرق داری اوایل فقط واسه خوندن ویولتا میومدم اما الان اونقدر که منتطر نوشته های نیکیتا هستم حتی منتظر ویولتا هم نیستم!
حال می کنم با نوشته هات…
ایول
ALI گفت:
+
+
گیتی گفت:
@ نیکیتا
اگه تا حالا به نوشتن به شکل جدی فکر نکردی ، اشتباه کردی…از ما گفتن !! دیگه هم نمی گم !!
در مورد سهم خدا…حرفی ندارم بزنم…. تقریبا هیچی…
یاد همون چشم های معصوم ترسیده ، نگران و کنجکاوی که توصیفش کردی که می افتم می ترسم و ترجیح میدم به همون گندمزار فکر کنم….
حالا از موضوع زلزله ی بم و بالا کشیدن کمک ها که بگذریم ، این داستان تقریبا در هر نقطه ی محرومی که از کشور سراغ بگیرید هست ، بهترین ها سهم خدا !! و وقتی شکل فجیع تری پیدا می کنه که مقبره ی مقدسی هم در اون حوالی باشه ، اونوقت سهم خدا مچاله شده در دست های کارکرده و زیر نگاه چهره های آفتاب سوخته از پنجره های مشبکی چپانده میشه در چاه ویل !! به امید تامین نیازها و حقوق ابندایی شون … به عنوان یک موجود !!
نیکیتا گفت:
مارکوس بعد اون سفر یک جمله ای گفت که من هنوز یادم مونده . گفت من نمی دونم چرا مردمِ تو چشمشون رو از آسمون برنمیگردونن به زمین ؟
هما گفت:
نسوان ….کاپیتان….پرنس…کوروش و الباقی عزیزان
از اینکه یادما کردید ممنونم و شرمنده لطف تون ….. اما هرکی یادش نباشه شما که از قدمای اندرونی هستید باید خاطر مبارکتون باشه که ما بعنوان اریکه دین مبین و شریعت متین در این اندرونی و اندرونی های تابعه بفرموده مولا و اقامون که فرمودند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است ……عمل نموده و چون هرسال در ایام سوگواری با شرکت در مراسمات معنوی این ایام ، سعی در تزکیه معنوی و مادی وجودی مان می کنیم . امسال نیز به سنت هرساله با شرکت در مراسم عزاداری که در سواحل جنوبی فرانسه برگزارمیشد شرکت جسته و بسیاری از رجال ان دیار را به عنعنات اسلامی و اداب طهارت و ختنه و ابکشی اشنا کرده بطوریکه بحول قوه الهی الان در سواحل ان دیار تمامی رجال ، این ضعیفه کمترین را به اسم و رسم میشناسند و دعاگوی استان مقدسه دین مبین میباشند .
فلذا از اینکه باعث نگرانی و تکدر خاطر دوستان عزیز را فراهم کردیم شرمنده ایم اما چه کنیم که دین مبین تکلیفی بر گرده ی ما گذاشته که باید در این راه از جان و مال و ناموس مایه ها بگذاریم ….نافرم
بی شک سنگینی تکلیف و شور خدمت و جنس خوب ان دیار چنان در ما تاثیر نموده بود که امکان خبردهی از سلامتی این ضعیفه کمترین و حضور در اندرونی متبرکه میسر نبودکه از همین جا عذر تقصیر داریم و امید رجا
Rahgozar گفت:
@پرواز
بحث مالیاتی رو کامل و دقیق گفتی، من به شکل کلی بیانش کردم اما شما بازش کردی.
اما نکته در اینجاست که کسی که ۵۰۰۰۰ دلار درامد سالیانش هست با کسی که ۸۰۰۰۰ دلار تفاوتهای زیادی داره که لازم هست تا این تفاوت درامد بینشون لحاظ بشه، شخصی که کمتر میگیره یا تحصیلات شخص دوم رو نداره یا تجربه کمتر.
اشل حقوقی هر کس در اقتصاد سالم بر مبنای تحصیلات و تجربه که موقعیت شغلی آن شخص رو تعریف میکنه، محاسبه و تعریف میشه.
پس با این تفاصیل باید تفاوت باشه با پزشکی که سالها درس خونده و سختی کشیده با یه کارگر معمولی که نه تحصیلات درست حسابی داره نه کار آیی زیاد و به سادگی قابل جایگزین کردنه، اما آیا جایگزین کردن یک مدیر به همان راحتی است که جایگزین کردن یک کارگر در خط؟
پس میبینیم که این تفاوت درامد ابزار کارامد و قانون صحیحی است، اما در قسمت دیگه این مالیات پرداخت شده یکی از ارکان سیاست توسعه اقتصادی و اجتماعی و جلوگیری از انباشت بیرویه مالی در مکانی به خصوص است و از دیگر سو ابزاری است در جهت اعتدال تورم.
البته همه این تعاریف در حیطه اقتصاد سالم معنی پیدا میکند، چیزی که شباهتهای زیادی به اقتصاد استرالیا یا کانادا دارد.
@ آرش
من نمیفهمم تو چرا پزشکی رو که سالها درس خونده با دلار فروشی -نه صرافی- که زیگیل اقتصاد ناسالم یا مسافر کشی که شغل تعریف نشدهای هست یا بناای که تحصیلاتی نداره با هم مقایسه میکنی؟
پزشک علمش رو در چهار چوب مشخصی که قانون براش تعریف کرده در معرض استفاده عموم قرار میده.
میدونی تو الان داری به نوعی امکانات مالی بیشتر از طریق کسب علم رو داری در کنار کلاشی و کلاه برداری یا سو استفاده از موقعیت قرار میدی که پذیرفتنی نیست.
در اقتصادی که خودت بهش ایمان داری برای بورس باز مکان تعریف شدهای هست بنام بازار سهام و اوراق بها دار که متاثر از قوانین تعریف شدهای هست. برای دلار فروش مکانی هست به نام صرافی که تحت نظر قوانین خاص خودش هست،
پدیده هایی از قبیل مسافر کشی یا دلار فروشی یا حمل و نقل مسافر با موتورسیکلت فقط در اقتصادهأی هست که چیزی به نام قوانین لازم الاجرا نداره، همه چیز یلخی هست
و نهایتا این اقتصاد منفجر خواهد شد، مثل همون بیماری هلندی که شخصی _بدون اشراف کامل به آن – در یکی از پستهای قبلی اسم برده بود. این نوع اقتصاد ناسالم بر اساس تئوری تولید صحیح مالی بر اساس مکانیزمهای صحیح اقتصادی نیست، گردش پول در جامعه که مانند گردش خود در رگها بدن است به شکل صحیح انجام نمیشود و نهایتا منفجر به بیماری هلندی خواهد شد، بیماری هلندی بیماری اقتصادهاای هست که دوره انتقال از اقتصاد جنگی به اقتصاد سالم را با اشکال طی میکنند………………………………………………………………………………….
لی لی خنگه گفت:
نیکیتا
خرمشهر 29 سال پیش آزاد شد، ولی نه آباد!
بم که فقط 8 سال پیش ویران شد لطفا» تو و مارکوس اینقدر پر توقع نباشید. بم که کوبه یا فوکوشیما نیست!
شاید هم با پولش مرکز خرید»مدرن الهیه رو ساختن من که نمیتونستم چشمامو باور کنم وقتی کفشهای بالای 1،450،000 تومن و کت وشلوار 15،000،000 تومنی برند Zilli و …. رو دیدم تازه فروشنده نوید کت وشلوار صد و پنجاه میلیونی می داد! و اینکه بیشتر مشتری های هفتگی اش !!! زیر سی سال هستند،و چند تا خانم چادری از همسران سران مملکت که هرچی اصرار کردیم بروز نداد! خلاصه اسلام و عدالت داره بدجوری بیداد می کنه!!!
ehsan گفت:
matlabe khoobi bood.
amma bam pish az yazd o tehran shahr boode va alan shahrestan ast.2500sal ghedmate shahri darad.
roosta chiye?!