باید بنویسم، باید نوشت ..شاید حالم خوب بشه ،اخ که چقدر دلم میخواد حالم خوب باشه، اخرین بار کی حالم خوب بود؟ دیگه حتی یادم نمیاد ، هرچند اهمیتی هم نداره مهم اینه الان حالم خوب نیست ….چند وقته میخوام یک مطلب واسه عید بنویسم ؟ از سبزه و ماهی و هفت سین و خاطرات خوش گذشته بگم ….اما مگه میشه ؟ وقتی فقط سیاهی جلوی چشمامه چطور از عید و سبزی و روشنی بگم؟ چطور بگم عید شده بهار شده و زمین نو …؟ راستش رو بخواین دلم گرفته ….حالا دیگه وقتی هم از خونه میرم بیرون دلم باز نمیشه دیگه سخت شده دیدن مردم و رنجی که میکشن…رنجی که میکشیم و بدتر ، عادتی که کردیم به رنج کشیدن، انگاری اگه یه روز این رنج نباشه خمار میشیم اگه یه روز چیزی گرون نشه ، اگه یه روز مثل هرروز یه دروغ بزرگ به خوردمون ندن اگه یه روز تحقیرمون نکنند انگار یه چیزی کم داریم و ناراحتیم از این کم داشتن…. یادمه عزیزنسین یه قصه داشت درمورد همین اعتیاد به بدبختی ، قصه ای که دیگه اسمش یادم نیست مثل خیلی چیزای دیگه ای که یادم نیست ، یادمون نیست یادمون نیست راحت زندگی کردن، یادمون نیست ازادگی ، یادمون نیست انسانیت و یادمون نیست بخدا میشه در اسایش و امنیت و ازادی زیست و روزگار گذرانید.
ازخونه که میرم بیرون ادمها رو می بینم ادمهایی که مثل همه ادمهای دیگه هستند و شاید زیباتر اما انگار کاسه چشمشون خالیه و هیچ حسی دیگه توی چشمشون نمیشه دید . انگاری همه خمار و منتظر درد و رنج جدیدی هستند ، همه میدونند دنیاشون داره کن فیکون میشه اما باز فقط راه میرند همه میدونند داره جنگ میشه اما شاید ته دلشون خوشحال هم هستند چون جنگ، یک درد بزرگه و یک رنج بی پایان
نه ، نباید اینقدر سیاه نوشت و نباید اینقدر سیاه گفت .اون وقت فکر میکنند افسرده ام ….افسرده ام؟ چه اهمیتی داره …این دم عید اون بنده خداهایی که دارند در ازادی نفس میکشند و برای دوری از سفره هفت سین وطن اه میکشند چه گناهی دارند؟ نباید تصویر عید رو در ذهن اونها خراب کرد . بذار فکر کنند عید هنوز مثل همون عیدهای قدیمه ، سفره ای هست و سبزه ای ، و بزرگی که ارامش می بخشه ….اخه چرا باید گفت هفت سین ما شده هفت سیاهی که اتفاقا با سین هم شروع میشه و تمام سال هم این سفره پهن می مونه
بگذریم ….. میدونید مشکل از کجا شروع شد؟ از وقتی رفتم و دیدم و فهمیدم مردم دنیای ازاد هم مثل ما هستند ، با تمام خوبی ها و بدی ها و با تمام کمی ها و کاستی ها …پس چرا اونها ازادی و رفاه و امنیت و شان دارند و ما نه؟ اونها نه از ما باهوش ترند و نه خنگ تر ..نه شجاع ترند و نه ترسو تر و درست مثل ما هستند پس چرا ما که در این حد بهم شبیه ایم ، در داشتن ازادی و امنیت و رفاه اینقدر با هم فرق داریم ؟ اوایل فکر میکردم شاید اونها از ما شجاع ترند و قدرت تغییر رو دارند ولی مگر ما در همین صد سال گذشته چندبار سروته حکومت را یکی نکردیم ؟ از مشروطه و مصدق و انقلاب57بگیر تا همین اتفاقات دوسال پیش ….درست که بعد همه چیز رو دزدیدند اما مردم که امدند و کشته شدند و حکومت را عوض کردند و مگردر یک قرن ملت چندبار باید بیاید وخون بدهد؟ پس چرا چیزی درست نشد؟
بعد فکر کردم شاید مذهب مارا از انچه باید می داشتیم و نداریم محروم کرده است، اما بنظر من مردم امریکا و فرانسه و ژاپن از ما بسیار مذهبی ترند ، حداقل کلیساها و کنشت ها و معبدهایی که در هرکوی و برزن برپاکرده اند و مردمی که به انجا میروند حکایت از این دارد که همچین هم که ما فکر می کنیم جماعت لامذهبی نیستند …. ودرثانی اصلا کجا ما مردم مذهبی هستیم؟ صحبت من درمورد اکثریت است و جدای از یکسری کارهایی که از التقاط مذهب و سنت طی قرن ها وارد زندگی ما شده و از روی عادت انجام میدهیم کجا مذهب در زندگی ما نقش پررنگی دارد؟ اینکه انجا حکومت از مذهب جداست اولا اینجا هم چنین است چون من بشخصه فکر نمی کنم هیچ مذهبی کنجایش اینهمه پدرسوختگی و نامردمی ها را داشته باشد و از طرفی در حکومت قبلی که مذهب ربطی به سیاست نداشت …پس چرا ؟
پس مشکل کجاست …. شما میدانید ؟که اگر میدانید بمن هم بگویید که من خل شدم بس که فکر کردم چرا حق ما این است و حق انان ان
بگذریم……عید امده اما
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ….هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان…..نفسها ابر، دلها خسته و غمگین…..درختان اسکلتهای بلور آجین…….زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه…..غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
Syntax Error گفت:
سیدعلی گفت:
واقعا این خانه سیاه است.
کیوان گفت:
بانو! دوست عزیز نادیده! دردی مشترک را فریاد کردهای. دلم نمیخواست (بقول امروزیها) دل نوشته بسیار دلنشینت را با صغری کبری چیدنهای منطقی خراب کنم. اما …
باور کن دلیلش (تفاوتی را که میگفتی)این است که ما هم نادانیم و هم مغرور. نه میخواهیم یاد بگیریم و خود را عوض کنیم، نه دست از غرور بی دلیل مان و ادعای لاف و گزاف نسبت به گذشته باستانی و سنت های دینی و ملی مان بر میداریم. فقط خود را بی آنکه مستحقش باشیم با دیگران مقایسه میکنیم.
1- دنیای غرب در چند صد سال اخیر مرحله تکاملی جدیدی را در انسانیت شروع کرده که بر مبنای خرد نقاد خود بنیاد، علوم تجربی و اصالت فایده است. در زمانه اخیر ملتهای این سو، یا اینرا پذیرفتهاند و دنبال آن کاروان روانند (مثل ژاپن و چین و…) یا نمیپذیرند و آنرا غرب زدگی نامیدهاند که جوامع حاشیه نشین را تشکیل میدهند(لازم است مثال بیاورم؟) کتاب «زیر آسمانهای جهان» مصاحبه رامین جهانبگلو با داریوش شایگان را بخوانید و به یاد داشتهباشید که شایگان همان نویسنده «آسیا در برابر غرب» است!
2- ما از غرور بیهودهمان نخواستیم بپذیریم با حاشیه نویسی بر «ابن سینا» و «ملا صدرا» نمیتوان قدم به قرون معاصر نهاد (بماند که همانها هم در زمانه خود تکفیر میشدند). متاسفانه روشنفکران تنبل ما، متون مابعد مدرنی را که در نقد مدرنیسم نوشتهشدهبود حمل بر اصالت سنت کردند که هنوز هم نشخوار متفکر نماهای اسلامی است. یا نمیدانم چرا دوستان پان ایرانیست و پان کوروشیست نمیخواهند بپذیرند حقوق بشر اختراع بشر قرن 18 است نه کوروش؟ اصلا صحبت از حقوق فطری برای انسان در زمانهای که بردهداری رواج داشته بیشتر شبیه لطیفه است. در کبیر بودن کوروش شکی نیست ولی کاری که ایشان کرده این بوده که به «رعیت» شکست خورده در جنگ سخت نگرفته و جان و مال و زبان ودینشان را محترم داشته. که همین کار در دورهای که فاتحان برای هیچ مغلوبی چنین لطفی نمیکردهاند اسباب افتخار به حق فراهم میکند. اما وقتی نامش را میگذاریم «حقوق بشر» یعنی نه تنها نمیخواهیم این حقوق را بشناسیم، بلکه با این کار اصلا راه را بر یاد گیری خود میبندیم.
3-…..
ببخشید منهم دلم پر بود و گرفته .دیگر نمیخواهم دلنوشته زیبا و احساسی شما را (بیش از این)خراب کنم.
خودم میدانم جای این نوشته های من اینجا و پای این پست نبود. امیدوارم این نوشته ها را مصداق «آشغال ریختن» نگیرید و پدر و مادر مرده و زنده مرا نلرزانید!
4- نوروز بر همگی مبارک!
Farhad گفت:
man ye soal daram mage tu hamin vazam nemishe az dare khune umad birun ye golo bu kard, nafas keshid ba doosta raft birun, yad gereft, lezzat bord, arezoo kard, omid dasht?
رهگذر گفت:
مشکل کجاست؟ این سوال عظیم احتمالا جوابی بزرگ، تلخ و تاحدی ماشینی داره، جوابی که تنها از ارتفاع خیلی زیاد میشه دیدش: قانون احتمالات
هـــر سیستمی برای عمل کردن و جلو بردن چرخه فرآیندهاش، محتاج نیروهای متضاده ( + – ).
هرچه سیستم عظیم تر، تنوع این نیروها بیشتر
هرچه سیستم بی نقص تر، نیروها مکمل تر
. . . .
و هرچه سیستم بالغ تر، ماهیت نیروها پیچیده تر
میتونیم زمین (یا کاینات) رو یک سیستم بسیار عظیم متشکل از موجودات زنده و غیرزنده در نظر بگیریم. احتمالا زمانی بیگبنگ ی اتفاق افتاده؛ بعد اقیانوسی از الکترون و نوترون و…؛ بعد هیدروژن ی تشکیل شده؛ بعد توده های هیدروژنی کنار هم جمع شدن؛ بعد گرانش به قدری این توده ها رو متراکم کرده که در مرکزشون همجوشی هسته ای اتفاق افتاده و به ستاره تبدیل شدن و تونستن از هیدروژن ساده، عناصر پیچیده تر بسازن، مثل فلزات؛ بـــعد این عناصر پیچیده شکل جامد به خودشون گرفتن و کم کم سیاره ها رو شکل دادن. در حین این تکامل، نیروهای جدیدی هم به وجود اومد (باد، آب، فرسایش، گرما و سرما….)
گذشت و گذشت و گذشت تا طی میلیاردها سال حیات به وجود اومد. بعـــد باز این نیروها هی پدر این حیات رو وسط حیاط در آوردن تا روز به روز قوی تر و جون سخت تر شد.
هی له ش کردن، هی باهاش جنگیدن… و با این کار هی تکامل ش دادن!
و البته انبوهی از نیروهای جدید و پیچیده هم در این بین خلق شد، نیروهایی دنیای جانداران: نیازهای بقاء، غرایز، نیازهای زندگی گروهی…..
تا اینکه قصه رسید به روی پا ایستادن یکی از ثمرات این تکامل/جنگ: انسان
و بعد هم شکوفا شدن ذهن این انسان.
حالا به کمک «ذهن» سیستم میتونست نیروهای بیــــشماری رو خلق کنه، و خیلی سریع اینکارو بکنه! چون اغلب این نیروهای جدیدی انتزاعی بودن و فقط در دنیایی مجازی وجود داشتن: در دنیای ذهن.
مجموعه این ۳ نیرو، یعنی نیروهای دنیای فیزیکی، دنیای جانداران، و خوده دنیای ذهن (که هر روز دریچه جدیدی میگشایید جهت پیچیده تر کردن زندگی!)، این دنیای مجازی رو وادار کردن به ساختن نیروهای جدیدتر که به صورت بناهای پیچیده و هولناکی متکامل میشدن. از جمله هویت فردی، شخصیت، «من»…. خداها و مذاهب مختلف، سنت های متنوع، …. ……… .. …….
{ادامه در کامنت بعدی}
رهگذر گفت:
حالا این آسمون به ریسمون بافتن ها چه ربطی به پست نسوان گرامی داشت!؟
سیستم کاینات ما و تمام موجودات رو (درحقیقت خودش رو)، با تمام پیچیدگیهایی که میشناسیم، از یک اقیانوس بیکران الکترون ونوترون و غیره ساخته احتمالا!! هرچند باور کردنی نیست
و اونقدر بی نقص و کامل اینکارو کرده که در این فرایند عظیم بلوغ، (ظاهرا) هیچ نیروی بیرونی/ماورایی نقشی نداشته. صرفا با *نیروهای متضاد* ش این چرخه تکامل رو تا به اینجا رسونده.
نکته اینجاست که بدبختی های جهان سومی ما، و خوشبختی های جهان اولی ها، فقط بخش کوچکی از نیروهای متضادی هستن که در حین تکامل سیستم و *برای* تکامل سیستم وجود دارن. در غیر این صورت تعادل سیستم به هم میخوره: تا اختلاف سطح نباشه که چیزی جریان پیدا نمیکنه! تا ما آزادی مردم اون یینگه ی دنیا رو نبینیم که تکونی به خودمون نمیدیم، عین مرداب میمونیم تا بگندیم، مثل قرنهای قبل.
به همین دلیله که نه تنها در عمر ۱۴ میلیارد ساله ی کاینات که در تاریخ انسان هم جهش ها و پیشرفت های بزرگ همیشه بعد از مبارزات سخت حاصل میشدن
به همین سادگی شاید!
بنابراین may be مسیله این نیست که «چرا حق ما اینست و حق آنان آن»
مسیله در درجـــه اول اینه که به هر حال لازم است که انسانهایی، نقش هایی که سیستم آماده کرده را بازی کنند. بعضی ها در جهان اول، بعضی ها در جهان سوم… اینکه چه کسی کجا بره رو قانون احتمالات تعیین میکنه، نه اینکه اون شخص/اشخاص فرد خاصیه یا مثلا نظر کرده ست در حد احمدی نجات!
حیوانات همینطور؛ و گیاهان و حشرات و جامدات و مایعات و لاکن همه و همه!
به مزاجمون خوش بیاد یا نه، ما فقط المان های درون این سیستم هستیم. به ما «زندهگی» داده، ولی از قبل نقشه هایی هم واسمون چیده 😉
فقط اگر کمی اهمیتمان و اندکی هم فردگراییمان را کم کنیم تا بتونیم کلیت ماجرا را ببینیم، خیلی بهتر با این مسیله کنار میایم و زندگی به کاممان شیرین تر میشه، هرچه که باشه! به هر حال «بودن» از «نبودن» بهتره. نیس؟
البته در درجـــات بعدی، تلاش انسانها باعث تکامل خودشان و کاینات میشود و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تاریخی ای که دوستان دیگر مطرح خواهند کرد.
متاسفانه نمیشه برای مشکلات عمیقی که بیان کردید انتظار جوابهای «انسانی» رو داشته که درونش عید و سفره هفت سین، وطن، عرق ملی و غیره و غیره نقش پررنگی داشته باشن. اینها صرفا نیروهای مجازی و جزیی سیستم هستند برای تحریک احساسات ما و به تکاپو انداختنمان.
نور بدون سایه، سیاهی بدون سفیدی، آزادی بدون زندان
هیچکدام معنایی ندارند
🙂
sadaf گفت:
بسیار دیدگاه جالب و بدیعی بود در مورد کل جهان. من به این دیدگاه در زیستشناسی کاملا عقیده دارم چون قابل شبیه سازی هست (رشتهٔ تحصیلی من تکامل ژنتیکی هست) اما در مورد کل جهان لا اقل به ضرس قاطع اینو نمیشه گفت چون قابل تست یا شبیه سازی نیست به علت کمبود دادههای ما.
کاپیتان بابک گفت:
آخوند! این جواب سئوالت
چون فکر نمی کنم دو سه روز دیگه باز هم بنویسی، نوروز شما هم مبارک
سپیده گفت:
صدو بیست در صد موافقم++++++++++++++++++++
فقط اخوند…وگرنه مذهب همه جای دنیا هست
شین شین گفت:
خیلی منطقی نیست کاپیتان. اینوریهام کشیش دارن که همون ورژن خارجی آخونداست که از قضا کم هم بلا سر اینا نیاوردن. اینجا هم به کلیسا قدرت بدن دست کمی از آخوندا ندارن. احتمالاً اینجا هم یه عده بدشون نمیاد اموراتو کلیسا بچرخونه و مسئولیت همه چیز رو بر عهده بگیره و آقایون و خانمها را مستقیم ببره بهشت تحویل بده ولی به گمانم آدمهایی که اینجوری فکر میکنن در راس امور نیستن. به نظر من مشکل صرفاً مذهبه . مذهبی که قدرت و پول رو در اختیار بگیره خطرناک میشه.
کاپیتان بابک گفت:
شین شین عزیز
خب مقصود من هم آخوند در راس قدرت بود. فکر می کنم واضحه
وگرنه، قبل از اینکه آخوند شاه و امام و وزیر بشه، کجا اینهمه نکبت و کثافت و ظلم تو مملکتمون بود؟
همه اینجا میدونن که من چقدر به اسلام ارادت دارم و آنرا یکی از بزرگترین ریشه های بدبختی مردم ایران میدونم + نفت + راحت طلبی خودمان و دروغ و فرهنگ که دور میزنه برمیگرده به اسلام
اگر یک کشور مسلمان آباد و آزاد تو دنیا بود، اینرا نمی گفتم
مسئلۀ مذهب بعد عمیق تری داره چون 14 قرن توی رگ و ریشۀ زندگی مردم جا گرفته و با دروغ آبیاری شده. به این آسونی ها نمیشه از شرش خلاص شد. من یک برنامۀ دراز مدت دارم، قبلا اینجا گفته ام، که اگر مملکت دست من باشه، با آموزش چرندیات قرآن از اول دبیرستان، و قدغن کردن روضه و دروغ و سینه زنی و زیارت رفتن، میشه امیدوار بود که در 50 سال بدنیای متمدن بپیوندیم.
جوابی که به بریجیتا دادم برای گریختن از سیاهی و نکبت فعلی در کوتاه مدت بود. خب زمان شاه دیکتاتور بی عرضه مردم اینقدر بیچاره و بدبخت و تحت ظلم نبودند. مسلمون بودیم، ولی سنگسار اسلامی ندیده بودیم. همه جور آزادی بود بجز سیاسی. برمیگردیم از اونجا شروع می کنیم. من خودم یکی دوبار گفته ام، گلاب به روتون، گه خوردم غلط کردم
از جنبۀ مثبتش اگر نگاه کنید، همین جمهوری اسلامی کمی از ماهیت واقعی اسلام را بمردم نشون داده، تازه یکدهم قوانین قرآن را ندیده، مردم جونشون بلبشون رسیده. 531 یا 534 آیه تو قرآن برای کشتن وتجاوز ،بریدن دست و پا و چشم درآوردن هست. باید هر دگر اندیشی را زد و کشت و اموال و نا موسش را گرفت(دزدید) اینترنت و جو امروزی دنیا نمیذاره آخوندا تمام قوانین قرآن را مو بمو اجرا کنن
امیدوارم روشن تر شده باشه. باز یه کار کردین من پیش دوستان مذهبی شرمنده بشم، ولی خب، گفتن حقیقت ارزش داره. مذهب و دروغه که ریشۀ مارو می پوکونه
يلدا سبزپوش گفت:
كاپيتان عزيز به بزرگترين نعمت جمهورى اسلامى اشاره كردى! 🙂
baharan2012 گفت:
چه خوب نوشتی بریجیتا ی عزیز. اندیشمندانه و دلانه… در واقع، جانا سخن از زبان ما میگویی.
برداشتهای شما در باره این سرگردانی بشر کاملا صحیح است. اینجا و آنجا ندارد. بعضی چیزها در غرب هست و در شرق نیست و بلعکس….دوست پزشکم میگفت تقریبا روزی نیست که برای کسی نسخه آنتیدپرسنت ننویسد. میگفت اصلا بد نیست در آمریکای شمالی داروها ی تسکین بخش را در آب نوشیدنی مردم بریزند….مشکل ایران مشخص است. ملتی که روزانه همه جور تجاوزی را تجربه میکند، طبیعتاً دچار رنج مزمن میشود. ولی چرا در غرب نیز رنج به نوع دیگری وجود دارد؟…تنها جوابی که توانستم بیابم این است که شاید رنج بطور کلی و در شرایطی که معقول بنظر نمیرسد، نتیجه خودآگاهی و واقف بودن به فناست.یعنی ما محدود و محکوم به یک زندگی هستیم که پس از آن مرگ اجتناب ناپذیر است..حالا به نظر من اگر یک شیفت در نگرش ما به این موضوع اتفاق بیفتد، آنگاه رنج را هم میشود کاریش کرد…..شاید اگر به خود بگوییم که زندگی کردن بهتر از عدم و نیستیست. بودن و تجربه کردن رنج و شادی بهتر از نبودن آن است، آنوقت بتوانیم در اندوهمان هم یک جوری راضی باشیم….این البته به آان معنا نیست که استینمان را بالا نزنیم و آنچه را که میشود تغییر داد، نداد ولی همه این چیزها زندگیست … و به قول سهراب، تاا شقایق هست زندگی باید کرد. سال نو شاد با د.
يلدا سبزپوش گفت:
بهاران عزيز
١- اينطور نيست كه افسردگى تو امريكاى شمالى با ايران برابرى ميكنه، بلكه ميزان اهميت دادن به معالجه و آگاهى نسبت به بيمارى بالاتره، شايد همون پزشك اگه ايران بود مى گفت آب كه هيچى تو هوا هم دارو اسپرى كنين!
٢-زندگى تو ايران چيزى بالاتر از درد و رنج فلسفى يا رمانتيكه! تا حالا شده هر روز به شعورت توهين بشه و هر دقيقه وجودت براى فقر مردمى كه تا ديروز طبقه متوسط محسوب ميشدند بلرزه يا هر روز بشنوى كه يكى از آشنايانت به خاطر گرونى دارو و درمان، معالجه سرطان يا بيمارى هاى ديگه رو كنار گذاشته؟
٣- غير از اينها كه گفتم فجايعى كه دو سال پيش ديدم تو اعتراضات مسالمت آميز سر مردم آوردن چنان بغض و كينه اى تو دل امثال من بوجود آورده كه به جرأت ميگم نفس كشيدن هم برامون مشكل شده، هربار از جلوى زندان اوين مى گذرم گريه مى كنم! افسردگى واقعى اينه!
baharan2012 گفت:
یلدا جان،عزیزم، من درد ایرانیان را با غربیها برابر نمیدانم. اگر توجه کنید، دردشان را به «تجاوز روزانه» تشبیه کردم و رنجشان را مزمن میدانم. اتفاقا آن دسته از ایرانیانی که در غرب زندگی میکنند و در رفاه هم هستند، از زجر هموطنانشان بیخبر نیستند و غمشان را میخورند… که مرد آار چه در ساحل استای رفیق، نیاساید و دوستانش غریق….دوستمان نوشته بودند که حالشان خوش نیست. من در نهایت میخواستم بگویم، اصلا حال بشریت خوش نیست. جوامعی که حق بد حالی دارند مثل ایران و جوامعی که ظاهرا حق بد حالی ندارند، هر دو دچار افسانه رنج هستند. … و رنج هم نسبیست. میگویند درد وجود دارد وقتی که صاحب درد دارد حسش میکند و میگوید هست.. به امید روزیکه ایرانیان عزیز از هر گونه درد و ستم آزاد باشند…. به هر حال مرسی از تذکرتون. 🙂
يلدا سبزپوش گفت:
بهاران عزيز
شرمنده از اينكه اين روزها خيلى تلخ شدم، به هرحال سال نو مبارك
پیالهچی گفت:
بسیار بر دل نشست…
نوش…
محمد گفت:
دوست عزیز مذهب حداکثری و نقد نشده ما با مذهب بشدت لاغرشده اونها فرق میکنه .امروز هزاران نفر به کلیسا میرن ولی مثلا این گفته مسیح رو که مرد سر زن هستو کسی قبول نمیکنه من فکر میکنم اگر به فرض محال همین فردا هم تو این مملکت یه حکومت دموکراتیک آزاد برقرار شود بدون نقد همه جانبه و بیرحمانه دین مستقر هر آن امکان جایگزینی آن با یه سیستم مشابه امروز وجود خواهد داشت.
کیوان گفت:
یلدای سبز پوش و baharan2012 گرامی! بسیار زببا نوشتهاید. ممنونم که با این نوشتههای از سر تعمق ، به صاحبان این بلاگ، کامنت گذاران، و از همه مهمتر خودتان احترام میگذارید. تلخی شما هم طبیعی و از سر درد است. دردی از سر تعهد به خویشتن و زندگی.
يلدا سبزپوش گفت:
ممنون كيوان عزيز
سپهر گفت:
در مورد ژاپن نمیتونم باهاتون همفکر باشم. در ژاپن مذهب یا وجود نداره یا بسیار کمرنگ هست. بخش بسیار کوچکی از مردم مذهبی هستند. در اروپا و امریکا هم باز همینطوره. اشتباه رایج در ایران (ایرانی ها) اینه که اروپا و امریکا مسیحی هست. در حالیکه یک بررسی دانشگاهی نشون داد که در اروپا کمتر از 40 درصد و در امریکا کمتر از 50 درصد مردم خداباور هستند. این رقمها فقط به خداباوری اشاره داره، وگرنه اگه بخواهید مذهبی دو آتشه از اون مدلهایی که در ایران و بقیهء کشورهای عقب افتاده وجود دارند رو حساب کنید، در اروپا و امریکا به کمتر از 10 درصد خواهید رسید و در ژاپن حتی یکی دو درصد هم پیدا نخواهید کرد.
يلدا سبزپوش گفت:
سپهر جان به نظر من ميزان فقط انسانيت است وبس! هر چيزى چه مذهب و چه لامذهبى بدون انسانيت به گند كشيده ميشه!
mori گفت:
انسانیت …