تجربه ی قلم زدن در این وبلاگ لا اقل به من چیزهای زیادی یاد داد. شاید برای اینکه این جا ( شاید هم همه جا) نمونه ای از جامعه ماست. اینجا هم اندرونی و بیرونی دارد، یک اکثریت خاموش و عده ای نخبه و تعدادی نخاله دارد. آنچه این جا می گذرد می تواند نمونه ای از آنچه در جامعه می گذرد باشد. بطور مثال اینجا هم می توان تقسیم بندی های خودی- غیر خودی را دید. اینجا هم می توان آن نفرت پنهان طبقات مختلف جامعه ایرانی نسبت به هم را دید :نفرت شهرستانی ها از تهرانی ها، نفرت آنها که در ایران مانده اند از آنها که مهاجرت کرده اند ، نفرت مذهبی ها از غیر مسلمانان ، نفرت زن ها از مردها و در تمام موارد بالعکس!از همه مهم تر اینجا هم همان التزام و ذوب شدگی مشترک در ولایت فقیه (و پستان) را می توان دید.
اگربه آمار پست ها و کامنت ها و اخرین نظر سنجی ما مراجعه کنید اطلاعات جالب دیگری هم خواهید یافت .مثلا با همه ی تابو شکنی ها از بین 500 نفر تنها 6 نفر این وبلاگ را وقیحانه می دانند اما همین عده ی قلیل بیش از تمام آن اکثریت خاموش سر و صدا می کنند و محیط را متشنج می کنند . این عین اتفاقی است که همیشه در ایران افتاده و باعث شده که ما نتیجه گیری هایی نظیر ایرانی ها خیلی بی فرهنگ یا خیلی قانون شکن یا سنتی هستند داشته باشیم و هیچ وقت فکر نکنیم که امثال شعبان بی مخ ها در طول تاریخ ما اقلیت اندکی هستند. ( خدای ناکرده قصد ندارم بگم هرکس اینجا را دوست ندارد شعبان بی مخ است بحث هوچی گری و غوغاسالاری است و در مثل مناقشه نیست)
قصدم بررسی جامعه شناسانه نیست ، مدتی است سوالی ذهن خودم را مشغول کرده که به نحوه ی اداره ی این بلاگ بر می گردد .ویولتا معتقد است که بهترین نحوه ی اداره ی هرچیزی این است که آن را به حال خود بگذاری، خود محیط در طول زمان به تعادل خواهد رسید و آن قدر سرش به سنگ می خورد که اصلاح می شود و همان طور که لائو تسه می گوید «بهترین رهبر، رهبری است که پشت سر مردمش حرکت کند و بهترین رهبری، آن است که اصلا دیده نشود».راستش من با این نظر مخالفم و فکر می کنم که این که اجازه بدهی هر بیماری هرکاری می خواهد بکند تضییع حقوق بقیه افراد سالم جمع است. مثال عینی اش در اینجا این می شود که اگر ما مداخله نکنیم هویت افراد اینجا دزدیده می شود. به آنها توهین می شود و محیط به سمت اغتشاش می رود.بی شک ابزار قدرت اینجا دست ماست و پاک کردن کامنت های توهین آمیز ( نه به ما؛ به بقیه شما) فقط یک کلیک خرج بر می دارد و نیازی به کسب اجازه از کسی نیست و دقیقا همین مرا به یاد برخورد های قیم مابانه وحذفی اصحاب قدرت در طول تاریخ می اندازد و می ترساند.
سامانتا معتقد است فقط در صورتیکه چیزی خیلی فاجعه امیز باشد باید جلوی مزاحمت ها را گرفت و گاهی هم بهتر است اصلا به روی خودمان نیاوریم ولی حد این فاجعه کجاست؟ حد این مداخله کجاست؟آیا ما می توانیم برای بقیه نویسندگان تعیین تکلیف کنیم؟ اصلا فرض کنید ( فرض محال که محال نیست) که حکم من عین حق باشد و بهترین راه رسیدن به سعادت پیش من باشد، آیا من حق دارم آن را به زور اجرا کنم؟آیا هر مداخله ای آغاز دیکتاتوری است یا گاهی ضروری است؟ شما اگر جای ما بودید چه می کردید؟ آیا از اهرم قدرت استفاده می کردید و مثلا رضا شاه می شدید یا اجازه می دادید که به قیمت آزار اکثریت آنقدر اشتباهاتمان را تکرار کنیم تا عده ای درس بگیرند؟راستی شما ویولتایی هستید یا لولیتایی یا سامانتایی؟
Sh گفت:
I support Violetta.
socretes lover گفت:
من یکی از همان به زعم شما اقلیت خاموشم به نظرم فقط وقتی باید شدت عمل به خرج داد که آن زیر یک درصد آماری نزارن حرفتو بزنی پس اگه میبینی نمیتونی حرفتو(مطلقا هر حرفی ) بزنی پس شدت عمل ضروریه دوتا حق مقدسه حق حیات وحق بیان
NIMA گفت:
34 Male / Tehran
سامانتایی
.... گفت:
من، به اتفاق اهل و عیال، ویولونتایی هستیم. کارت درسته. ادامه بدین. تا میتوانی سؤال طرح کن. این گره کور فقط با سؤال و دنبال جواب گشتن باز میشه. اگه بشه.
دنيا گفت:
من كه كاملا با ويولتا موافقم… يكي از دلايلي كه خيلي با خوندن كامنت هاي اين وبلاگ حال مي كنم اينه كه همه چيز توش پيدا ميشه…
به نظر من تا به حال هيچ آدمي به وسيله توهين هاي كامنتي پاي يك پست نمرده يا مشكل ديگه اي پيدا نكرده…شايد در جامعه غير مجازي نشه انقدر آزاد انديش بود كه همه چيز رو به حال خودش رها كرد (كه البته به نظر من اونهم جواب ميده ولي در طولاني مدت) ولي در يك دنياي مجازي شايد اين تمرين خوبي باشه كه ما مخالفت با خودمون رو – حالا از هر نوعي كه باشه – بشنويم… اگر طاقت شنيدن مخالفت وجود نداشته باشه كه آدمها از هر قشري و با هر طرز فكري با هم هيچ تفاوتي ندارند.
پاك كردن مخالفت ها و توهين ها هم فقط پاك كردن صورت مساله س… كاري كه سران مملك ما هم شبانه روز انجامش ميدن و همه ما هم شاكي هستيم… براي هيچ فردي يك وبلاگ يك مدينه فاضله نيست كه بياد توش و هيچ مخالفتي هم نبينه و نشنوه و حال كنه… چه بهتر كه هيچ چيزي پاك نشه تا همه مون تمرين دموكراسي كنيم و همه جامعه واقعي رو ببينيم و با واقعيت ها روبرو بشيم… تا همه ببينيم ما كه انقدر ادعاي آزادانديش بودن داريم خودمون چقدر تحمل شنيدن داريم؟
آزاده گفت:
کاملا موافقم
شاهزاده خانم سیارک 378-1 گفت:
ویولتا… ولی می دونم که در عمل باید سعه صدر یافت می نشدنی و صبر ایوب داشته باشین!
گیتی گفت:
من که حزب و جناحم مشخصه فک کنم ! (( من به ویولتا رای میدم )) …
چون به اثربخشی و نتیجه اون بیشتر امید دارم…شیوه های دیگه امتحان خودش رو پس داده…
اما به نظر من ابزار قانون و قانون مداری هم بسته به شرایط هر فضایی نباید فراموش بشه، بخصوص در مورد دزدیده شدن هویت در فضای مجازی که می تونه بشدت هرج و مرج ایجاد کنه و فضا رو دچار تنش بکنه …پس دیدگاه سامانتا در مورد خیلی فاجعه آمیز در مورد بحران هویت !!!
از دید من درسته…( گرچه میدونم دردسر مضاعف برای گردانندگان وبلاگ داره)
اما…من مخلص اون رضا شاه هم هستم، که از وسط خزینه و چرک و کثافت، راه آهن می کشه و این سر کشور رو وصل می کنه به اون سر کشور، پل میزنه از اینور دره به اونور دره و بیکاران رو وادار به سازندگی می کنه ..همون » لولیتا شاه » که حتی این موضوع رو هم به همه پرسی می گذاره…
prince گفت:
سرکار علیه محترمه.گیتی خانم:
روش برخورد رضاخان در کنار مزایای کوتاه مدتش که ادمو یاد مستی و یوفوریای بعد از مصرف انواع داروهای محرک/دوپینگ/حتی الکل میاندازه, بناچار بامداد خمار رو هم در پی داره. رضاخان در کوتاه مدت ظاهرا ظاهر جامعه رو تغییر قابل ملاحظه ای داد-البته از نوع نامتوازنش-اما این فقط ظاهر قضیه شد.ملت گرچه ظاهرا متمدن تر شدند و این البته به از هیچی بود,اما زیر اون کت و شلوار و کلاه پهلویها, باز همون ذات بیمار استبداد پرست عوام جا خوش کرده بود. در نتیجه دورویی سابقه دار مرسوم در این جامعه استبداد زده که از قبل بود, خیلی بیشتر فرصت بروز پیدا کرد.
حتی همین الان نگاه کن به طبقه شما ل شهرمون
,با اون ظاهر اخرین مد,برونزه کرده,
با اون گفتمان شبه روشنفکرانش! قدیما فقط چند تا کلمه معمولی رو به لاتین می پروند,حالا که مفاهیم ظریفتریو مثه نوستالزی,اختلال موود و … رو دائما با کاربرد پز! بکار میبرند
با اون تقلید رقت انگیز و تا تی تا تی وار از فرهنگ غنی غرب, چه در پوشش,]چه در گفتار.اما وقتی قضیه عمل و رفتار پیش می یاد,
بوی گند چاه از این دهنهای غسل شده با کانت و پوپرو و جان لاکو و …. در می یاد
سر یه 25 تمنی پاچه و یقه و پوزو مو و حلقوم همدیگرو جر می دن.
به موقعش humanist و socialist و … هستند, اما در عمل با له کردن بقیه ملت راه خودشو باز میکنه.
مشکلللللللل فقط عدم تطابق فرهنگ غرب با ویزگیهای فرهنگی-جغرافیایی ما نیست,
مشکل اصلی در اینه که این دسته های بافرهنگ, فقط تظاهر به فرهنگ غرب میکنند.
روشنفکران ما تظاهر به اعتقاد به تکثرارائ و پلورالیسم واحترام به رای اکثریت و گفتگوی انتقادی میکنن; در عمل خودشون نمی تونن پشت یه میز بشینن ولی به همدیگه بد و بیراه نگند;
خلاصه تعداد قابل ملاحظه ای از upper class, تظاهر به کلاس !میکنن.همین ایراد به طبقه نخبه و روشنفکر بالاتر و حتی به طبقه متوسط تا حدی قابل ملاحظه- و نه همه . و نه اکثریت- وارد هستش.
همون جامعه ارتقائ یافته در زمان رضاخان که تا حدی به زور چماق و تا حدی به تطمیع بساط چشم و همچشمی تغییر کرده بود,به محض شل شدن قدرت و اعتبار سیستم هرمی موجود,دچار regression شد و بسیاری از اون تغییرات موقتی باز به روال سابق برگشت-و البته نه همش.
خلاصه:
طرز تفکر لولیتایی!!!=رضا خانی= همان سیستم هرمی قدرت عهد داریوش, به دلیل ماهیت امرانه و و از بالا به پایین و یه طرفه نخبگان با مردم,در ک.تاه مدت بسیار موثر ولی در دراز مدت باعث عوارض متعدده.
طرز تفکر ویولتایی,که حداقل به فهم من مصداق تیپیک وکتابی همون پوپولیسم است. واضحه که در نهایت یه جامعه با صرف زمان و منبع زیاد از طریق روش try&error ممکنه در سیر تکاملی خودش به جلو بره.امااااااااااااااااااااا وظیفه- ونه یه luxurios job- بلکه وظیفه نخیگان و افراد داناتر بر رصد کردن سیر افکار جامعه و ارشاد و راهنماییشان است
after all supposing u wont be able to win the hearts &the minds of the masses behind the table of descussion and the ever present arena of challenging thoughts, then, how do u supposedly win the people in the ever changing -multifactorial world of reality?,
و نه برخورد امرانه به عنوان یه اصل-بلکه در موارد محدود به عنوان اخرین راه.
از این نظر من روش سامانتا رو بیشتر می پسندم
این که حد و مرز دخالت کجاست.میشه سناریوهایی رو با توجه به پتانسیل شرایط موجود تنظیم و بر حسب اون پروتکلهای رو برای مدیریت مسائل -اونهم فقط در حد کلی -تنظیم کرد. اما challenge اصلی همون تعین حد و حدوده که با توجه به شرایط داخلی و خارجی جامعه شناور و قابل تغییره.
a note to lolita:that challenge, that debate regarding the limits of manipulation of the society by the governing body/state and the extent of the role of the elite 7 their responsibilitis is the ultimate fun and everlasting open to descussion-the conditions r not regidly fixed and the change in the time require differnt measured of reaction and adoptation by us.
u seem uneasy about the undecisiveness inherent to the approach of samantha.tell me,lolita,did u expect a straight forward solution to manage the humanity dillema faxed!directly out of heaven to u
do u realy think the things r supposed to be that easy-for human which is supposedly one of the great creations of the lord???,
prince گفت:
a note to lolita:that challenge, that debate regarding the limits of manipulation of the society by the governing body/state and the extent of the role of the elite & their responsibilitis is the ultimate fun and everlastingly open to descussion-the conditions r not regidly fixed and the change in the time require different measured of reaction and adoptation by us.
u seem uneasy about the undecisiveness inherent to the approach of samantha.tell me,lolita,did u expect a straight forward solution to manage the humanity dillema faxed!directly out of heaven to u
do u realy think the things r supposed to be that easy-for human which is supposedly one of the great creations of the lord
متن رو اصلاحیدم.
نسوان گفت:
Dear prince, although I can’t figure out why we should continue the conversation in English, for the sake of argument I have to say that I never thought there is a simple answer to a complex problem. Believe it or not I am not that naive and narrow minded, my purpose was to provide an opportunity to discuss these issues and investigate what YOU think about the Authority, power, censorship and law and order and how do YOU differentiate between these issues. 🙂
prince گفت:
چرا انگلیسی؟ بدین دلیل ساده که متاسفانه تایپ فارسی من صفره و کنده.(فعلا هم کار با این برنامه های مجازی اموزش تایپ تو برنامم جا نمی شه) برای تایپ همین کامنت قبلی هم پدر خودمو دراوردم ولی اشتباه گیتی اشتباه خیلی شایعیه. اسپنگلسش هم تحمیل اعمال شاقه است به خواننده.
از طرفی احتمالش زیاد ی میدادم که نسوان با خوندن انگلیسی مشکل نداره.بنابرین اون بخش اخرشو که دیگه داشت ریقم ! رو در میاورد اجبارا رفتم تو اناگلیسی. قاعدتا نسوان اگه ترجیحی نداره خوندن جواباش به فارسی برای من راحت تره.
گیتی گفت:
جناب prince
خیلی ممنون از توضیحاتتون، استفاده کردیم قربان.. اما ما داریم در مورد کدوم جامعه صحبت می کنیم ؟
تصور من اینه که موضوع و هدف اصلی این بحث و پست بخش نظرگذاری یک وبلاگ در جامعه ی مجازیه که مالکیت خصوصی داره…
فضایی که شما ترسیم کردید در عین اینکه بسیاری از مواردی که اشاره می کنید شاید درست باشه، اما بشدت کلی نگره به نظر من، شما درست می گید، حتی در مقاطع بسیار کوتاه در تاریخ ما که احزاب تشکیل شدند که در همون ابتدای کار هم خفه شدند و نظام باز تک حزبی شد، جز کتک کاری و برخوردهای فیزیکی و شیوه ی حذف فیزیکی اتفاقی نیفتاد…عوامل عدیده ای در این پروسه ای که شما شرح دادید دخیل بوده و هست…بخصوص در مورد فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه ی امروز ما که شرح دادید…حتما می دونید بار فرهنگی یک جامعه بیشتر به عهده بخش و قشر متوسط تحصیلکرده اون جامعه است، که در حال حاضر تقریبا وجود خارجی نداره !
یقین دارم خروج از ان بن بست جز با بالا رفتن سطح آگاهی مردم امکان پذیر نخواهد بود، باز داستان مرغ و تخم مرغ میشه…حتی در صورت وجود جامعه ی آزاد و بخصوص با اقتصاد سالم ، که به مردم فرصت فکرو اندیشیدن بدون درگیری با معیشت روزمره رو بده، سالها طول خواهد کشید تا به وضعیت بیسیک برسیم…
روش سامانتا در شکل پیشرفته اش در جامعه ، همون حکومت مردم بر مردم خواهد بود و قانون مداری…اما در اینجا امکان انجام اون » به شکل عملی » وجود نداره از دید من…
اتفاقی که داره اینجا میفته دقیقا همون چیزی است که شما آنقدرازش شاکی هستید، یعنی تمرین تمرین تمرین گفتگو و تضارب عقاید… ما فقط داریم اینجا تمرین گفتگو و مدارا می کنیم، یاد می گیریم که سر همیدگر رو نبریم …همین ! ….و به نظر من همونطور که گفتم این سیستم فقط بدون دخالت و به روش ویولتایی امکان پذیره… اینکه آدم های همین جامعه کوچک ، این سیستم رو به تعادل برسونند..
prince گفت:
ممنون از این لفظ قربان!!.ولی جدا نیازی نبود. من ازین اندازه ای !که هستم شاکی نیستم.در واقع شایدم زیادی زیادم! و البته باور کن که اینکه یکی به من قربان یا … بگه یا نه باعث نمیشه که سرمن بیش ازین به طرف عرش صعود کنه! 😉
یا اینکه بااعکس برم خودمو تو تنگ اب خفه کنم!
1.واضح بود که هیچ ! الاانم هست که منظور اول نویسنده وب لاگ حیطه وبلاگ خودش بوده-.البته نمیتونم 100% خودم. مجاب کنم که بعد ازین همه بیننده جمع کردن وبحث بشه این وبلاگه نسوان رو در حد حیاط خلوتش در محدوده دارایی های خصوصی نسوان گنجوند- اما به حدس من نحوه برخورد افراد سر اصول خاصی- و نه همه موارد- نمیتونه خارج و مجزا از اصولی باشه که فرد برای جامعه اصلی داره.
مثلا یه ادمی یه رابطه یه طرفه منبری/دیکتاتوری تو وبلاگش راه باندازه.در عین حال خارج ازین فضای مجازی طرف مثلا رهبر حزب لیبرال دموکرات کشورشم باشه! فبول کن که احتمال همسویی کلی در باورها و اصول و رفتار فرد در جامعه مجازی با جامعه حقیقی بیشتره (البته من همین حالاشم دارم این جامعه مجازی رو در امتداد و حتی جزئی از همون جامعه واقعی میبینم. البته یه کم وقت میخواد تا بیشتر جا بیافته)
مگه نه اینکه خودتم در اخر کامنت اصلیت یه صحبتی از اداره و مدیریت رضا خانی کردی؟!
2.من طبقه متوسط/تحصیلکرده رو در ایران خیلی جدی نمیگرفتم.و ازین لحاظ یه مقدرای هم عذاب وجدان داشتم. ولی خداییش شما دیگه نگو هیچ. وجود نداره!. اون بدبختایی که پارسال کف خیابون ماساز! میشدن هم دیگه همشون که جوگیرو بچه قرتی نبودن.والا یه عده شون واقعا کار و زندگی داشتن و عقلشون یه مصلحت اندیشی وکنج عافیت گرفتن میرسید. رو حساب هموناست که ما هی تو سر دکمه های این کیبورد میزنیم و گرنه که به مومیایی ! که شوک و اقدامات احیا رو انجام نمدهند.
3. اون بحث مرغ و تخمش هم مثال قشنگیه. هر دومون میدونیم که دولت-حتی همین دولت چموش- وملت مرتبط و لاجرم از هم دیگه متاثر میشند.منظور من این بود که نگیم فقط ملت مهمه.ولش کنیم خودش به عمل می یاد. ببین تو همین 5 سال چقدر این تفکر فعلی در قدرت سعی در به عقب بردن توده عوام کرده. متاسفانه – گرچه این تحلیلگرای سیاسی-اجتماعی ما روی برایند تاثیر این تخریبها هنزم متفق نیستند- می تونیم صرفنظر از میزان تاثیر این عقبگرد در تفکر حاکم حاکمیت روی توده مردم,با اطمینان نسبتا قابل قبولی فرض رو بر وجود این تاثیر منفی بگذاریم.
4.در مورد روش , من با عنایت به بند بالا هنوزیم بیشتر با سامانتم تا ویولا.
لولیتا رو هم که بیخیال! اون داستان گذشته و حال ماست.!
گیتی گفت:
prince جان…
اون لفظ قربان در جواب سرکار علیه محترمه خانم گیتی خانم وکیلم ؟؟!! بود راستش ! 🙂 ..البته امیدوارم همیشه سرت اون بالا بالا ها باشه ، نه تو تنگ نه توی عرش…
اول که بسیار مفتخر کردید که اینهمه فارسی نوشتید…
می دونید اون جامعه متوسطی رو که می فرمایید دقیقا همشون کار و زندگی داشتند اما همون ها در واقع زیر خط فقر محسوب می شوند در جامعه ما، آدم هایی بودند که با وجود همین فشار اقتصادی مصلحت ها رو بخاطر هدف والاتری رها کردند، برای همین اون طیف و قشر الان برای حضور در فضایی که گفتید دچار مشکله، در اقلیت قرار گرفته… کم میاره، نمی تونه ادامه بده… در واقع می تونم بگم فداکاری کردند…
من آدم هایی رو می شناسم که کارمند ساده است و دچار مشکلات عدیده معیشتی، اما مرخصی می گرفتند برای حضور در همون کف خیابون ها…آدم هایی رو هم می شناسم که می خواستن بیان، دانشجوهای اخراجی قبلی بودند اما فشار اقتصادی اجازه نمیداد تکون بخورند…
شما فکر می کنید اون نخبگان هدایت گر رو چه کسانی باید انتخاب کنند ؟ باز هم نخبگان ؟ اون گروه دوم نخبگان که که گروه حاکم نخبگان رو انتخاب می کنند چه کسانی هستند ؟
یکی از مشکلات ما همین موضوع انتخاباته راستش، سالهاست !… سطح آگاهی اکثریت جامعه پایینه…جواب نمیده ! چگونه باید فضایی فراهم بشه که سطح آگاهی عمومی جمعی بالا بیاد در نتیجه افراد منتخب از حداقل شعور برای هدایت اون ملت برخوردار باشند، که سیستم نظارتی باشه، که تثبیت قدرت در یک گروه بخصوص غیرممکن بشه…
می دونید درد اصلی ما چیه ؟ ما هنوز طعم یک لحظه آزادی واقعی رو نچشیدیم…حرف می زنیم ، بحث می کنیم…اما گاهی با خودم فکر می کنم ، تو که اینقدر سنگش رو به سینه می زنی اصلا می دونی آزادی چیه ؟ والله !…البته دیدیم دست مردم ها، ولی خوب خودمون تا حالا فرصت تشده یک احظه با مردم خودمون بشینیم سر یک سفره و ببینیم این آزادی آزادی که می گن در حال و هوای ما اصلا خوشمزه هست یا نه !!
با همه ی این حرف ها…من ویولتایی هستم … با رمز یا اختر !!
کالیفرنیا گفت:
Prince
با نظرت در مورد بخش الیت جامعه ایران کاملا موافقم چون زمینه تحصیلی شغلی خودم-منظورم پزشکی یا مهندسی نیست- من را در همان طبقه جا می دهد و از این طبقه تجربیات دست اول دارم.
بهزاد گفت:
من چند ماه هست وبلاگتونو می خونم و از همون جماعت خاموش هستم. ضمن اینکه خیلی از وبلاگتون خوشم میاد، درمورد نظرسنجی تون می خواستم بگم:
طراحی جواب ها به حالتی است که میشه مثلاً 3 جوابو علامت زد ولی این امکان وجود نداره.
به عنوان نمونه به نظر من وبلاگ شما:
جسورانه – روشنگرانه و خاص و مبتکرانه است.
JEYSON گفت:
من تازه با این وبلاگ آشنا شدم …کلمه ای که سرچ کردم فمینیست بود!!! ولی اینجا 3 تا خواهر بزرگتر از خودم پیدا کردم که به دور از بکن نکنها،بهم درس های تازه میدن …من یه پسرم و اومدم از چند تا زن چیز یاد بگیرم…برعکس چیزی که تو جامعست من همه رو انسان میبینم …همیشه موفق باشید و زنده…دوستتون دارم نه واسه زن بودن واسه دوست بودن…
راستی من همتونو دوست دارم ولی ویولتا رو بیشتر واسه»داستان تخیلی»ش …
Tara گفت:
من معتقدم که ما یک شانس بزرگ داریم و اون اینست که ما پیشروان این راه نیستیم (در مقیاس دنیا )
میتوانیم کشور های پیشرو دموکراسی رو سرمش قرار دهیم در اشل کوچکتر و متناسب با اهمیت موضوع.
من با دیدن این کشور ها میبینم که تنها هر ۳خط مشی باهم و – با نسبت و در جایگاه مناسب- میتواند جامعه ای را فراهم آورد که سالم خوانده شود.
اما در مورد یک وبلاگ کوچک (به نسبت اجتماع ۷۰ میلیونی ) پیشنهاد من ایجاد ۲ فضای کامنت گذاریست (اگه تکنیک سایت اجازه میده ). به این مفهوم که صدا هایی که با دید رضا خان میبینیم که بهتر است حذف شود در این فضا قرار دهیم. به این ترتیب هم محیط کلی سایت آلوده نمیشود، هم هرکه نمیخواهد مطالب بیربط بخواند وقتش تلف نمیشود، هم به گونه ای همه درگیر مسائل روانی «مردم آزار» نمیشوند. و از سوی دیگر صدای کسی هم بریده نشده ست.
و اگر این ممکن نیست، به عقیده من حذف کار غلطی نیست، اگر اصولش معلوم باشد.و بر مبنای سلیقه شخصی نباشد. مثلا یک مجله ورزشی در هیچ کشوری یک مقاله عاشقانه چاپ نمیکند. حتی اگر مقاله عاشقانه خیلی خوب باشد.
میتوانید قانون اساسی درست تبیین کنید ، اگر لازم به بازنگری بود، بازنگارش کنید،و elamash کنید:به طورمثال: کامنت هایی که در اونها از کلمات ناشایست استفاده میشه حذف میشه (همونطور که اینجا حق نداریم تو خیابون راه بریم و به بقیه فحش بدیم ) یا مطالبی که در اون به هر شکلی به یک شخص دیگر توهین میشه(در صورت شکایت) حذف شه.
بد نیست که ما یاد بگیریم که همزمان نظرمون رو بگیم و همزمان بقیه رو تحقیر و له و آزرده نکنیم…این شدنیست! نه ساکت و خاموش خاموش، نه وحشی و فاطمه اره وار!
همیشه برای آزادی، به طریقی آزادی محدود میشود…همه میدانیم آزادی مطلق وجود ندارد، و با توجه به روحیه آدمیزاد این محدود کردن آزادی برای به دست آوردن آزادی نسبی و همگانی و امنیت روش بدی نیست.
ما به دلیل اینکه همیشه به اسم چهارچوب و قانون آزار دیدیم، از این ۲ اسم فراری هستیم، حق هم داریم، اما فراموش نکنیم که حاصل روش ویولتا بلبشو ست. حاصل روش لولیتا دیکتاتوری، و روش سامانتا وقتی جواب میده که ویولتا و لولیتا و سامانتا و مردمان مجلس خبرگان (!!) بنشینند و تعیین چهارچوب و هدف بکنند. تعیین مخاطب بکنند.
به هر حال به نظر من شما وبلاگ بسیار خوبی دارین، فقط با ۳-۴ تا قانون میتونید سطح ش رو بالا تر ببرید…
Canto گفت:
Man ba nazar e Tara dar mored e hazf e comment ba kalamat e nashayest movafegham, har chand ke ta’yin e marz e in ham kami moshkel e. Va moshkeltar vaghti in kalamat e nashayest az Nesvan shoru› mishe (hamuntor ke kheyli vaghtha ham shode). Mitunin az hazf e fohsh haye khar madar shoru› konin. Fekr nemikonam kasi e’teraz kon chera fohsh e mano hazf kardin., be khosus ke bishtar e web site hayi ke bakhsh e comment darand in kar ro mikonand.
Dar mored e chiz haye dige nazar e man in e ke kheyli be donbal e vaz› e mogharrarat va mahdud kardan nabashin. Be onvan e ye khanande tahammol e tohin ro daram va fekr mikonam aksar e khanande ha ham dashte bashand. Yadetun bashe dictatori az tashkhis e marz e enteghad o ehanat shoru› mishe. Bishtar e zendanian e siasi dar Iran ettehameshun ehanat be magham e mo’azzam e rahbari va baghiye maghamat e.
محمد گفت:
من فقط ولایتی هستم!
prince گفت:
ای جان. چه ساده و راحت. اخر صراط مستقیم!.
تبسم گفت:
نوشتههای ویولتا با همه گاهی بی پروایی هاش حرف و داناییای پشتش هست و اینکه مخاطب این وبلاگ واقعا خاصه نباید درش تردید کنید! هر کسی تاب حتا خوندن گذری خیلی از نوشتههای اینجا رو هم نداره چه برسه به اندکی تامل روی خیلی از واقعیتها و حقایق تلخ مطرح شده حتا در قالب طنز یا به زعم بعضیها داستان محرک چون به نفع شون نیست. من اینجا رو عمدا به چند نفری از خارج نشینان منورالفکر تحصیلکرده پرمدعا معرفی کردم تا بخونن و نظرشون رو بگن اما به هیچ عنوان به مزاجشون سازگار نیومد و برنتابیدند. اینو گفتم که بگم انقدر که نوشتههای نویسندگان و چرخانندگان این وبلاگ اهمیت داره و تاثیر گذاره شاید کامنتها و بعضا درگیریهای توی کامنت دونی اهمیت نداشته باشه. اینکه شما تصمیم بگیرید کامنتی رو به دلیل اینکه حاوی نوعی تبعیض توهین و یا وقاحتی است حذف کنید آنقدر تاثیرگذار نیست که یکی از نویسندگان مطلبی پست کنه باعث شگفتی بسیار زیاد خیلی از خوانندگان در جهت منفی بشه. شما چه بخواهید چه نخواهید نوشتههاتون یه قالب کیفی و سطح توقعی در ذهن خوانندههاتون ایجاد کرده. مثل یه آدم که با رفتار و گفتار و کردارش یه شخصیتی از خودش در ذهن اطرافینش ایجاد میکنه! حالا تصور کنید این آدم با یه کاراکتر نسبتا مقبول در جمع اطرافیانی که میشناسندش به ناگاه خودشو تاپ لس کنه و بندازه بیرون ولی هواربزنه به من نگاه نکنید به مغزم نگاه کنید که چقدر توش پره …
به هر حال حالا که این همه مخاطب دارید شاید بد نباشه یه خط مشی کلی وجود داشته باشه که همه نویسندگان بهش پایبند باشند. موفق باشید.
رهگذر گفت:
فکر کنم میشه مدیریت رو از دو منظر نگاه کرد، اولی مدیریت از نوع کدخدا منشانه است که در اون هیچ ضابطه یه خاصی نیست اصول بر اساس شرایط محیطی و زمانی متغیر هستند.مدیر در اینگونه از مدیریت دیکتاتوری است که بعضا مانند پدری مهربان و خیر خواه عمل میکند و گاه زندان بانی شریر است که نفس هر تنابندهای را در گلو میخشکاند.خود قانون گذار است و خود مجری قانون.اینگونه از مدیریتها عموماً در جوامع سنتی که گذاشتن از سنتی که سینه به سینه منتقل شده اجرا میشه بیشتر کشورهای جهان سوم که مسائل اقتصادی مانع از بلوغ فکری همسطح تودههای جامعه هستش دارای مدیریتی چنین هستن، مشاهد میشه که این جوامع به علت ضعف شدید فرهنگی اصولاً دیکتاتور ساز هستن، بهترین نوع این گونه از مدیریترو میشه در مملکته خودمون دید لازم میدونم این نکته رو یادآوری کنم که در این گونه جوامع مدیریت هدف هستش مدیر قابل نقد نیست و حکم خدا رو داره و همینطور انفرادی عمل میشه
اما دیدگاه دوم مدیریت از نوع قانون مدار بر اساس اصولی ثابت در کلّ اما متغیر در جزئیات هست که در اون مدیر پس از ردّ شدن از فیلترهای مخصوص و کسب مهارتهای مربوطه و محرز شدن قابلیتها و توانأیها به مدیریت میرسه. هیچ وقت امکان خروج از چهار چوب کلی متصور نیست. مدیریت به شکل کاملا آکادمیک میباشد و در اون هیچ چیزی نیست که نشه مورد نقد و برسی قرار نگیره.هر چیز جایگاه خودشو داره مدیر قانون گذار وظیفه تدوین قوانین بر اساس اصول رو داره و مدیر مجری وظیفه اجرا نهایتان مدیر ناظر مسول نظارت بر اجرای اصولی موارد مذکور.
این گونه مدیریت در جوامع غیر سنتی و توسعه یافته اجرا میشه، مدیر در اینگونه جوامع خدا نیست و قابل نقد و مدیریت وسیلهای برای رسیدن به هدف.
مدیریت از نوع دوم به علت نبود ساختارهای لازم و ابزار اجرایی در جوامع نوع اول قابل اجرا نیست در بهترین حالت میشه امیدوار بود که کده خدا انسانی خوش طینت باشه که به خاطر خودشم که شده بخواد جامعه رو از نظر اقتصادی توسعه بعدا اما مسلما نه ازنظر علمی، توسعه اقتصادی نهایتا منجر به بالا رفتن شعور اجتماعی خواهد شد و این آغازی بر بوجود آمدن آنتی تز اما سنت سدی بسیار محکمی است که مانع قالب شدن anti tez خواهد شد و به این شکل است که جوامع نوع اول صدها ساله که دور یه دایره باطل میچرخن
I think you can guess who am I going to vote now
prince گفت:
@رهگذر
nicely summarized, yet an optimal view to the academic governing/management of the society could result to a pitfall which could be called the dictatorships of the elites.
in brief we do certainly believe that the elite(academics) r the most potent elements regarding scheming a more reliable pathway for the society,NEVERTHELESS,THE FINAL ELEMENT OF DECISION MAKING IS TO BE SOMEHOW MONITORED AND CONTROLLED BYE THE MAJORITY OF THE SOCIETY.
AFTER ALL, WE DO TRUST THE ELITES TO MAKE THE BEST CHOICES POSSIBE-due to their ratherly extended knowledge-BUT
THE BEST FOR WHOME
????????????
THE MAJORITY Of THE GOVERNED PEOPLE OR THE BEST FOR THE MINORITY OF THE ELITES.,
نسوان گفت:
I would like to point out that the utopia which plato has pictured in his famous book» The Trepublic» actually consists of different orders. and is ruled BY PHilosophers or as u might call Elites who will preserve the order and character of the city-state.the community of people and the Guardians, and the restraints on warfare among the Hellenes are discussed in details.
کالیفرنیا گفت:
سر جدتان برای بحث مدیریت سراغ گفتگوهای ارسطویی افلاطونی نرید. نمونه های زنده و حاضر و ناظرجلوی چشممان است. می ترسم روزی که ایران یک تکانی بخورد ما به جای اینکه مثلابریم ببینیم کشور سویس به چه شکلی اداره می شود بریم بشینیم دور میز از فلسفه یونان شروع کنیم.
حامد گفت:
محيط وبلاگ شما و خواننده هايتان و كامنت گذارانتان دقيقا يه سمپل از يك اجتماع جهان سوم مثل ايران است . توي اين اجتماع همه گونه آدم از با شخصيت ، باكلاس ، تازه به دوران رسيده ، بي سواد ، لمپن و … ديده مي شه كه به راحتي قابل تشخيصند.البته نمي شه به كسي ايراد گرفت كه چرا فلان نظر رو داري نظر هركس حداقل براي خودش محترمه اما شما هم يه ايراد بزرگي داري. در اكثر پست هات ضمن بر شمردن يه نقيصه معمول جامعه ايراني ، سعي در برانگيختن واكنش خواننده هات داري بدون اينكه در پايان راهكار يا راه حلي براي موضوع پستت داشته باشي .به عنوان نمونه در همين پستت مربوط به پستانهاي بزرگ اسكارلت.چه چيزي رو مي خواستي برسوني و به چه نتيجه گيري مي خواستي برسي؟ خيلي جالب بود برام يه جور ادعاي فمينيستي داري (البته فمينيست بودن رو من باهاش موافقم) اما در پايان مستاصل و بيچاره مثل زنهاي سنتي زار مي زني و دنبال يه نقطه اتكا مي گردي.300 تا هم كامنت داشتي و اكثرا يا باهات موافق بودن يا حسابي از پستونهاي بزرگت حال كردند.يه مرد رو در نظر بگير كه التش بزرگه و اگه شلوار تنگ بپوشه مشخص مي شه . اين مرد وقتي مي خواد بره بيرون اگه براش مهم نباشه مي گه به فلان جام اگه مسخره ام كردند بيرون مي ره و اگر كسي هم مسخره اش كرد براش اهميتي نداره. اما اگر براش مهم بود خوب يه شلوار مناسب مي پوشه كه مشكلش رو برطرف كنه.شما هم در پست مربوط به پستونهاي بزرگت به جاي اينكه مشكلت رو حل كني مياي راننده تاكسي رو مقصر مي دوني و كلا جامعه مردها رو مقصر مي دوني چون به چشم هيز بهت نگاه كردند.اما آيا مشكلت حل شد؟ فكر كنم به جاي مقصر دونستن اين و اون راه حل نشون بده تا دختر هاي اين جامعه مشكلشون رو حل كنند نه اينكه يك نگاه منفي رو به همه تعميم بدي و همه رو به يه چوب بروني . البته هنوز هم از نوشته هات لذت مي برم و معتقدم خوب مي نويسي
ناشناس گفت:
بهترین نحوه ی اداره ی هرچیزی این است که آن را به حال خود بگذاری، خود محیط در طول زمان به تعادل خواهد رسید و آن قدر سرش به سنگ می خورد که اصلاح می شود
دقیقا
آب همیشه راه خودش رو به سمت دریا پیدا میکنه و اون مسیر رو طی میکنه
بعضی وقتها یک قطره آب به واسطه ی اینکه در کنار دریا سقوط کرده خیلی سریع به دریا میرسه
بعضی وقتها هم قطره آب باز به خاطر شرایط موجود مستقیم در دریا فرود میاد
گاهی هم یک قطره آب باز به خاطر شرایط ، کیلومترها آن طرف تر فرود میاد ، وارد ریشه ی یک گیاه میشود ، حیوانی آن را میخورد ، وارد گوشت و خون حیوان میشود . یا دفع میشود بعد دوباره وارد خاک شده و سر از ریشه ی یک درخت در می آورد و… و گاهی هزاران و بلکه میلیونها سال طول میکشد تا آن قطره باز به دریا برگردد
ولی نکته اینجاست که بالاخره آن قطره به دریا خواهد رسید
نمیشود به بهانه کمک به قطره آن را به جبر از گوشت و خون حیوانی یا از برگ درختی جدا کرد و به دریا رساند دراین صورت با زخمی که بر پیکر اون حیوان یا درخت خواهد نشست چه میکنیم
روزی هم این ملت به دریا میرسد نباید به خاطر اینکه دوست داریم در طول زندگیمان شاهد پیوستنش به دریا باشیم ، به جبر متوسل شویم
باید زمان داد تا این گذر اتفاق بیفتد
روزی همان کسانی هم که طرح کنترل فضای اینترنت به نفع حکموت رو در دستور کار گذاشتند و قصد وارد کردن چند میلیون نفر رو برای تسلط بر جو عمومی این رسانه رو دارن به دریا خواهند پیوست همونهایی که در مرکز بسیج در اتوبان بعثت نشسته اند و چای میخورند و به خاطر این خوشمزگیشان حقوق میگیرند
مستند از برره تا لوس آنجلس میسازند و به تیزی و رندی خود رشک میورزند
من اگر صاحب این وبلاگ بودم و حتی مطمئن هم بودم که شخص کامنت گذار با سوء نیت اینجا آمده و به قولی عامل حکومت هست هم کامتش رو فیلتر نمیکردم چون اولا او هم جزئی از همین جامعه است و در ثانی فیلتر و سانسور اولین زنگ خطر است که جامعه ای به سمت دیکتاتوری پیش میرود
prince گفت:
شاید اون وقت وقت نباشه که بگذاریم تا شاید قطره تا اینده نا معلوم بالاخره به دریا برسه.یه مقدار دخالت مینیمال و غیر مستقیم شاید بتونه بدون عارضه جدی مثمرثمر بشه.
سین جیم گفت:
سلام.
من خواننده دائمی وبلاگت نیستم. یکی آن پست مربوط به اجاره خانه را خواندم و یی هم همین را. اول فکر کردم وبلاگت نسبت به جامعه ایرانی بسیار بدبینانه است. مثل خیلی از ایرانی ها که خود را خارجی فرض می کنند و می گویند این جامعه ترساک است مثلا و انگار خودشان جز ترسناکهای آن نیستند یا بی فرهنگ است یا عقده ای. ما مرتب داریم خانه اجاره می دهیم ولی با این مشکلاتی که تو می گوی مواجه نشده ایم. قدم اول را هم خودت برداشته ای. انگ مزاحم زده ای به مجردهای جامعه و آنها را لایق داشتن خانه برای خودشان نمی دانی. اما با خواندن این مطلب دیدم با وجود اشاره های مشابه به شناختت از جامعه ایرانی، ناگهان متناقض حرف زده ای که این جامعه تعداد نخاله هایش کم است ولی همان کم شلوغ می کنند و چه و چه. این است که اگر من بخواهم با همین دو مطب نظری بدهم می گویم پستهایت برای جذب مخاطب بیشتر است تا نظری بی غل و غش.
جکیل گفت:
من ویولتایی هستم یا سامانتایی؟
همیشه دیکتاتوری از اونجایی شروع میشه که یه نفر با افکار و حرفای قشنگ قشنگ میاد و می خواد زندگی رو برای بقیه بهتر کنه-بعد از اون دیگه زندگی بهتر هدف نیست اجرای حرفای دیکتاتوره که هدف میشه
به نظرم حد فاجعه رو یه قانون معتدل و انسانی و بدون تعصب قومی-نژادی-دینی معین میکنه-بعد از اون رفتارها متعادل میشه و دیگه کسی واسه ساده ترین کارها مجبور به دروغ گفتن یا تظاهر کردن نیست
مثلا اینکه مهمانهای یه پارتی رو دستگیر کنی چون مشروب خوردن و دختر و پسر هستن مسخرس ولی اگر اسایش کل همسایه ها رو مختل کردن -اونا حق دارن از پلیس بخوان که یه تذکر به صاحب مهمونی بده-مهمونا می تونن خودشون رو با مشروب خفه کنن ولی مردمی رو که خارج از مهمونی هستن رو ازار ندن
فقط لطفا اون مثال کذایی سوراخ کردن کشتی رو که تو کتاب دینیمون خوندیم تکرار نکنین
prince گفت:
امریکایی یه ضرب المثل تو این مایه ها دارن: راه
جهنم سنگفرشیه که تشکیل شده از نیت خوب مردمان متعصب
Mohajer گفت:
راستش من با ویولتا موافق ترم . اینکه هر چیزی راه خودش رو در طول زمان پیدا میکنه ساده ترین و کارامدترین روش ممکن است . گاهی ممکن است سزارین به نظر راحتتر برسه ولی قطعا چون از کانال زمان عبور نکرده سلامت زایمان طبیعی رو به همراه ندارد .
تيبا گفت:
والا من با نظر سامانتا موافق ترم هرچند قانون ويولتا جذابتر به نظر مياد 🙂
هميشه معتقدم در يه جامعه مدني انتهاي آزادي هر كس ؛ ابتداي آزادي ديگريست و به آزادي بي قيد و شرط اعتقادي ندارم
با محتواي پست هم موافقم..شعبان بي مخ ها هميشه در اقليتند اما متاسفانه بسيار پر رنگ و پر هياهو عمل مي كنند و اكثريت خاموش رو تحت تاثير قرار ميدند …
اگه از اين امكان امتياز دهي براي هر پست استفاده كنيد ؛ به نظرم نتيجه بهتري مي گيريد
فریدا گفت:
می دونید ؟ کاریش نمیشه کرد … این مزاحمان و مخالفان هستند و هستند … به نظر من کمی ویولتایی عمل کنید … پاک کردن نظر توهین آمیز هم هیچ کار بدی نیست … فقط این نظرات و این وبلاگ خوبتان با زندگیتان قاطی نشود و روی اعصابتان پیاده روی نکند … که یه هو می بینید زدید ترکوندنیش و هم ما هم خودتان به خاطر یک مشت اراجیف بی نصیب شدیم …
البته سخته … یکی از یه جای دنیا دو خط می نویسه و من که همیشه مستاصل می شدم به خاطر همان دو خط . ولی شما نباشید . وبلاگتان همینجوری عالی ست … نه سیر داغ پیاز داغش را بیشتر کنید … نه شعله اش را کمتر کنید … مخالفان را هم نبینید . من جای شما بودم هم حذف می کردم نظراتشان را هم جوابی هم نمی دادم . این وبلاگ برای مخاطبان خودش هست . که دوستش دارند و می خوانندش . مگر ما که کیهان نمی خوانیم هی می رویم انجا فحش می دهیم یا کیهان را آتش می زنیم ؟ فط به سادگی نمی خوانیمش . شما هم نظراتشان را پاک کنید . انگار نخوانده اند و نبوده اند .
بگذارید ما هم بیاییم و با خیال راحت بخوانیم و برویم …
می شود نظرات را هم ببندید که بشود عین مجله اینترنتی … اما نه .. ما لالمونی میگیریم . همان نظرات مخالفانمان را پاک کنید بهتر است …
خسته هم نباشید از این جنبشی که راه انداخته اید …
یکی هم بیاد به من بگه من چرا همه ش رسمی می نویسم ؟
لیلیت گفت:
من با سامانتا موافقم. یا با مخلوطی از نظر لولیتا و ویولتا.
هر کسی باید حق داشته باشه که حرفشو بزنه، ولی اگر بخواد هویت یکنفر دیگه رو بدزده باید حذف بشه. (به خاطر دفاع از حق بقیه)
رهگذر گفت:
لیلیت من با اجازت یه نکته به دیدگاهت اضافه کنم و اون اینه که نظر اون شخص هویت دزد یا توهین کنندبا اطلاع حذف بشه و اسمشم بذاریم مدیریت بحران.موافقی؟
گیتی گفت:
رهگذر من هم با اجازه شما یک نکته به دیدگاه شما اضافه کنم….
حذف توهین کننده خیر ! حذف هویت دزد آری !
مشخص کردن مصادیق توهین مشکله، حتی اگر به وضوح و روشنی داره هتاکی می کنه از دید من نباید حذف بشه…دیکتاتوری از همینجا شروع میشه !
میشه در همون فضا باهاش برخورد کرد یا نکرد از دید من !
فریدا گفت:
دخترا حالا این رو گوش کنید … داشتم درس می خونم اتفاقا همین الان به اینجا رسیدم …
فرانسیس ولتر1694-1778 فیلسوف فرانسوی نویسنده کتاب- نامه های فلفسفی در مورد انگلستان-که بر ضد تنگ نظری های سیاسی و مذهبی مبارزات بسیاری نموده … در جمله ای معروف می گوید …
«ممکن است با نظر تو مخالف باشم … ولی از جان می گذرم تا تو نظرت را بیان کنی …»
خب … خیلی جالب بود به نظرم …
prince گفت:
اقا این علوم اسلامی رو ببندید. این بی ناموسیا چیه به خورد دختران ما میدهند-به جای اینکه پای گهواره بچه بشینن مفاتیح از بر کنن!
مریم ج گفت:
من با ویولتا موافقم…بذار اینقدر بیان اینجا هی لای فلان و بیسار ما بذارن تا خسته شن…هر کی هم هر چقدر دوست داشت فحششون بده..اصولا جامعه ازاد ، جای جذاب تریه..مخصوصا در حالت مجازیش !
azerila گفت:
البته که خیلی درسته که اینجا می تونه نمونه ای از جامعه باشه اما نحوه اداره آن نمی تونه بر همون اساس باشه. به یک دلیل . اینکه جامعه متعلق به مردم است و اداره کنندگان آن باید بر هرچیزی که همه یا اکثریت آنها می گویند حتی اگه غیرعاقلانه باشه تن بدن چون حرف حرفه مردمه و اونها هستن که برای خودشون تصمیم میگیرن.پس همه چیز بر پایه رای مردمه. اما اینجا فرق می کنه. اینجا متعلق بازدیدکنندگان نیست. مال شماست. یعنی اگه مثلا همه بازدیدکنندگان اینجا بگن از فردا عکس برهنه خودتون بگذارین اینجا خب بعید می دونم که شما همچین کاری کنین ( نمی کنین دیگه نه؟ :)) چون اینجا برای شماست و برای منظور و هدفی راهش انداختین. در نتیجه نمیتونه بر پایه رای مردم باشه گرچه از اون تاثیر می گیره.
برای همین من فکر می کنم نمیشه خیلی مرز گذاشت بین روشهای ویولتایی و لولیتایی و سامانتایی…مادامی که اینجا بتونه یک ظرفی باشه که در اون ظرف سیال افکار دیگران رها باشه و در عین حال فاجعه ای رخ نده…همه چیز درست کار می کنه. شما فقط باید اون ظرف باشین. اما اینکه این ظرف دقیقا چه ظرفیه یعنی درواقع میزان دخالت شما چقدر هست بستگی به هدفهاتون در راه انداختن همچین اندرونی داره نه چیز دیگه.
ناگهان بالتازار گفت:
من ضمن موافقت با اين كامنت، اضافه ميكنم كه :
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستــان مـروت، با دشمنان ، مــدارا
روزبه گفت:
بگذارید همه حرفشان را بزنند…این وبلاگ نمونه کوچکتر بالاترین است.ببینید چه برسر بالاترین آمده…همه آدم حسابی هایش دارند میروند.خیلی ها رفته اند…بعد هم سعی کنید آدمهایتان را درک کنید…مخاطب های شما از همه نوع هستند…فکرنکنید کمتر از شما میفهمند…فکر نکنید کسی که دست به اهرام مصر نزده نمیتواند بفهمد که جنس آن اهرام از فولاد نیست….!
سارا گفت:
من ویولتایی هستم . خیلی چیزا رو فقط گذشت زمان حل می کنه.بعضی وقتا بهترین کار اینه که هیچ کاری نکی!
رهگذر گفت:
گیتی خانم
سلام خالا قیزی، انگار من نتونستم منظورمو خوب بیان کنم،اون منتی که لولیتا در رابطه با بحث فیزیک کوانتیم با سبزی فروش سر کوچه که لای کتبهای توضیح فیزیک کوانتیم سبزی میپیچیدرو یادت بیار.وقتی شما از مشرق حرف میزنی و طرف از مغرب بهت فحش میده فکر کنم خوبه که حذف بشه البته با این توضیح که مثلا آقا یا خانم رهگذر با توجّه به توهین آمیز بودن دیدگاه شما دیدگاهتان بلوک شدتا شاید فکر کنه که چرا حذف شده و نهایتان پس از تی یک پروسه یاد بگیره که برای بیان نظرش و یا مخالفت با شما راه دیگهای هم هست و بگرده اونو پیدا کنه.اگه اشتباه میکنم ممنون میشم بهم بگی
البته من منظورم کسایی هستن که بشکل واضح فحش میدن نه اشخاصی که با طنز یا حتا تکّه پرانی مطلبیرو بیان میکنند
اما خوب صادقانه باید اعتراف کنم که بله از آنجا که قدرت فساد میاره ممکنه اونجا نقطه آغاز دیکتاتوری باشه ،پس باید یه نهاد برای مطمئن شدن از اینکه حذف کردنها دلیل شخصی نداره بوجود بیاد
داریم یوش یواش به یه جاهایی میرسیم اینطور نیست؟
گیتی گفت:
رهگدر جان
من اون متنی رو که بهش اشاره می کنید یادم نمی یاد…
اما راستش من صد در صد با حذف مخالفم ! یعنی یک نیم هزارم درصد از دید من نمیشه براش قایل شد…چون اصلا حذف کردن معنی نداره، چه چیزی رو میشه حذف کرد ؟ چرا اصلا باید حذف کرد ؟
به نظر من کسی که اهل حذف کردنه باید یا بشینه توی یک چهاردیواری که ارتباطی با محیط بیرون نداشته باشه، یا بشه قیم و سالار و سرور و تصمیم گیرنده برای بقیه اگه زورش رسید…به نظر من کوچکترین تبصره گذاشتن برای این موضوع لکه ی ننگی است بر دامان آزادی بیان ! 🙂
من اگر در مورد شناسه و هویت کاربران هم صحبتی کردم، دلیلش اینه که در اینجا یکی از مشخص ترین و گاهی تنها وسیله شناسایی افراد شناسه کاربری اونهاست… همه که مثلا همای عزیز من نیستن که تا میگه » ببین عزیز » بفهمی می خواد مهدور الدم اعلامت کنه !! واالله !!
یعنی در واقع مشکل ساز خواهد شد، دیگران احساس عدم امنیت می کنند…همین…
به عنوان مثال «رهگذر» دو مدل اینجا هست، یکی به فارسی یکی با فونت انگلیسی، من الان نمی دونم شما همون رهگذری هستید که در اون پست کذایی جنگ هفتاد و دو ملت سر ادیان به من کتاب تعارف کردید یا نه ، الان داریم به قول شما یواش یواش به کجاها می رسیم …باید الان مثل یک خاله قزی کفش قرمزی مودب این نون و پنیر و سبزی رو بپیچم لای همون روزنامه و تعارف بزنم به خودتون یا چی ؟ 😉
در پیوست فکر کنم بد نباشه به خودمون یادآوری کنیم که اینجا به هر ترتیب منزل نسوانه، و ما اینجا مهمونیم…خوشبختانه فضایی برای این حرف ها صاحبان این وبلاگ برای ما ایجاد کردند…می تونست براحتی نباشه…صاحب ملک در مورد شرایط اون ملک تصمیم می گیره…یعنی می خوام بگم من رو جو نگرفته خلاصه ، اما خوب در شرایط فعلی نظر من اینه .
رضا گفت:
نظریه ی سامانتا «که معتقد است فقط در صورتی که چیزی خیلی فاجعه امیز باشد باید جلوی مزاحمت ها را گرفت» به نظرم منطقی به نظر می رسد و حد فاجعه را هم عقل ،عرف و خرد جمعی تعیین می کند.
در خصوص نظرسنجی شما هم برخی گزینه ها با هم همپوشانی دارند لذا در رای دهی انسان دچار تردید می شود مثلا یه وبلاگ می تواند هم فمینیستی هم جسورانه و هم خاص و مبتکرانه باشد و باهم منافاتی ندارند.
Omid5 گفت:
ها ها ها مردم از خنده……..
والا خانم عزیز ما اهل تقلب نیستیم که بیاییم یک آمار گیری اب دوغ خیاری راه بندازیم و نتیجه آن را مثل پیرهن عثمان بالا ببریم.
اگر قرار بود که ما هم مثل شما تقلب کنیم خیلی خیلی ساده است. همین الان برو یک نگاهی به نتیجه آمارگیری خودت بیانداز می بینی که 12 تا رای «خیلی وقیحانه است» با یک طرفة العین از طرف اینجانب بهش اضافه شده. میخوای 120 تا و یا 1200 تای دیگه بهش اضافه کنم؟
نه عزیز من همانطور که من دیروز خدمتتون عرض کردم و دلایل خودم را به روشنی آوردم این آمار گیری علمی !!! شما خیلی غلط است و دارای هیچگونه ارزشی نمیباشد.
من همون دیروز خیلی زود بهت گفتم و پیش بینی کردم که نتیجه آمارگیری شما حتما بسود شما در میآید. آگر قرار من در زندگی این باشد که میخواستم تقلب را با تقلب جواب بدهم که همان دیروز اول صبح برات 1200 تا رای منفی میفرستادم تا انگشت به دهان بمانی.
ولی عزیزم من در زندگی پیرو عقل و منطقم و از دروغ خوشم نمی آید.
در مورد سانسور عقاید هم که این بار اول نیست که شما دست به سانسور میزنید شما همین چند روز پیش هم با کمال وقاحت دست به سانسور عقاید زدی و کمنتهای من را پاک کردید وشما فقط بدنبال بهانه میگردی.
بگذار همین الان هم در همین جا یک چیز دیگه بهت بگم. و خوب همین تاریخ امروز را خوب به خاطر بسپار که چی بهت می گم و اونم اینه:
» شما بالاخره دست به سانسور خواهی زد. دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره»
علتشم اینه که شما حرفی برای زدن نداری در مقابل نقد منطقی و مجبوری که راه سانسور را بری.
عزیزم این جبر تاریخ است. هزاران سال همینطور بوده و همینطور خواهد بود. شما هم همانند یک دیکتاتور کوچک که محیط کوچکی از وب درست کردی و به اعتراف خود یک عده ای را که عاشق افکار افراطی فمینیستی و استفاده از الفاظ شنیع است دور خودت گرد اوردی و نمی خواهی این دنیای کوچکت چشم باز کند و ببیند. برای اینکار مجبور هستی که بهشان از همان افیونی که می خواهند تحویل دهی.
این چاکران تا زمانی که برایت دست بزنند و تشویقت کنند پس جزء بهترینها هستند و زمانی که کسی در پی استدلال علمی و منطقی برآیید پس همانا ادمی بی تربیت و خارج از اصول حرف میزند و شاید که باید سانسور شود.
شما اگر واقعا در پی استفاده از زبان درست در این محل هستی پس اول از خودت شروع کن و بعد به فکر سانسور بقیه باش.
راستی هنوز کسی به اون دو تا سوال دیروز من جواب نداد؟
omid666 گفت:
«راستی هنوز کسی به اون دو تا سوال دیروز من جواب نداد؟»
آقا اميد درباره ي صحبت هاي ديشب شما خيلي فكر كردم، به اين نتيجه رسيدم كه اگر شما افتخار بديد در حضور جمع با همديگه صحبت كنيم. منتها شما بايد راضي باشيد و اجازه بديد.
براي شروع اگر اجازه بديد درباره دوتا سوال ديروز شما صحبت كنيم
موافق هستيد؟!
SAMYY گفت:
دمت گرم امید چطوری از سد سیستم رد شدی؟ با روبوت ؟ Configuration را واسم میفرستی؟
Della گفت:
نظر بنده البته به نظر لولیتا نزدیک تره با اینکه نوشته ها و شخصیت ویولتا رو خیلی دوست دارم . من معمولا در میان اون خیل خواننده های خاموشم به دلیل اینکه کامنت گذار های اینجا اصولا -کلهم اجمعین -حرف نگفته باقی نمیذارن( با تشکر و تحسین مخصوص برای گیتی و
امید 666 و ناشناس اصلی) مضاف بر اینکه تایپ کردن فارسی بدون lay-out فارسی کار بسیار شاقی هست ( Sam میدونه من چی میگم :)) ولی این بار احساس تکلیف کردم واقعا.
Sam گفت:
آی گفتی، گًل گفتی. همین الان ۳-۴ دقیقه آی وقت صرف شد تو تونستم بنویسم گًل.
هما گفت:
دکترجان تو کجای دنیایی؟ اگر صندوق پستی… چیزی …داری ما حاضریم برات نرم افزار فارسی نویس پست کنیم
مثل اینکه خیلی زجر میکشی؟ برادر
فروغ گفت:
از نظر من ازادی تا جایی محترمه که به حقوق دیگران لطمه نزنه …نمیدونم این قانون چه جوری تو چارجوب این وبلاگ و در کل در فصای مجازی میگنجه چون در این فضا به خاطر عدم ارتباط فیس تو فیس و ناشناس موندن احتمالی میتونه هرج و مرج بیشتر بشه…شاید در دراز مدت بشه از منطق ویولتا نتیجه های بیشتری کسب کرد البته در صورت صبر فعال داشتن!!
ر.م گفت:
ضمن احترام كامل به نظر شما و بقيه دوستان، من با درصد تقريبي 80 از 100 با سيستم ويولتايي موافقم (اعتراف ميكنم تحمل چنين سيستمي براي نويسندگان اين وبلاگ سخت هست).و البته بركات اون به مراتب بيشتر از معايب هست.
(البته به جاي ديگري كامنت نوشتن از اخلاق به دور هست. و اگر راهي داره جلوي اينكارو بگيريد)
اگر بخواهيم با سيستم شما يا سامانتا با وبلاگي كه براي هر پست اون بالاي 100 كامنت نوشته ميشه برخورد كنيم و بررسي كنيم ببينيم كدوم كامنت فاجعه هست كدوم يكي وقيح هست كدوم يكي لوده بازي هست…و…و…، فكر كنم بايد يه نفرو فول تايم استخدام كنيد براي اينكار و اگر خودتون بخواهيد اينكارو انجام بديد بدون شك تمركز لازم براي نوشتن رو از دست خواهيد داد.
***
*من فكر ميكنم يكي از دلايلي كه ويول نوشته ها مقبوليت بيشتري داشته اينه كه نويسنده سعي ميكنه از كنار اهانت يا لودگي!!! به آرامي عبور كنه.
دل، اعتقاد و تجربه ي خودشو ميزاره وسط هركي حال كرد، قبول داشت، ارتباط برقرار كرد،معنارو لمس كرد، لينك شد به محتوا فبه المراد والمقصود، و هركي حال نكرد بازم به هكذا 🙂
*من فكر ميكنم اعتقاد به گفته ي لائو كه عده ايي معتقد هستند وجود خارجي نداشته و تنها الهام بخش ذهن كنفسيوس جوان بوده (مثل جبرائيل براي محمد و شمس براي مولانا) ميتونه شما رو به تحمل و مداراي بيشتري برسونه ( البته همتون صبر و مداراي قابل تحسيني داريد) تا اون حدي كه مجبور به واكنش منفعلانه و دفاعي نشويد.
تعدادي هتاك و افرادي كه با عقده هاي دروني سركوب شده به اينجا ميان و چيزي ميگن ( و بنده نيز بي نصيب نموندم 🙂 ) به مرور ياد ميگيرن به جاي عربده كشي و هوچيگري حرف بزنن.
و يا اينكه وقتي ببينن هتاكي و لودگي فايده ايي نداره بعد از يه مدت تشريف ميبرن( البته جايگزين ميشن 🙂 اما موندگار نيستن.
هيچوقت در اين جامعه آزادي رو تجربه نكرديم، مطمئنم چند مدتي كه شايد به سال ها بكشه( ويا به عمر يك نسل) اذيت ميشديم اما نهايتا همه از ميوه هاي آزادي كامروا ميشدن.
هيچكدوم از ماها نتونستيم دراز مدت تلخي هاي آزادي رو تحمل كنيم. سال ها از مشروطه گذشت و باهزار قيد و بند شرعي يا لائيكي به شتر سواري دولا دولا مشغول شديم…
… بگذريم قرار بود بحث جامعه شناسي نباشه 🙂
****
به هرحال موافق و مخالف و حتي دشنام گو و هوچيگرِ عقده ايي لازم و ملزوم همديگه هستن، اگر بدي ها نباشه ما بايد چه جوري از كشف خوبي ها لذت ببريم؟!
اجازه بديد از مولانا براتون بگم و از منبر بيام پايين
تا نباشد راست کی باشد دروغ
آن دروغ از راست میگیرد فروغ
،
گر نباشد گندم مـحبوبنوش
چه برد گندمنمای جو فروش
،
گرنه معیوبات باشد در جهان
تاجران باشند جــمله ابلـهان
،
پس بود کالاشـناسی سخت سـهل
چونک عیبی نیست چه نااهل و اهل
،
ور همه عیبست دانش سود نیست
چون همه چوبست اینجا عود نیست
،
آنکِ گوید جمله حقاند احمقیست
وانکِ گوید جمله باطل او شقیست
،
زياد صحبت كردم، ببخشيد
ess گفت:
man har 3 taeero hastam,hamin tafavots ke monhaser be farde.
م ب ا ر ز ن س ت و ه گفت:
عزیزان دغلباز بیچاره علت اینکه من با اسم دیگران کامنت میذارم اینه که خانمهای نسوان کامنتای منو حذف میکنند اتفاقا جاهایی که فحش میدم رو حذف نمیکنه وجاهایی که مودبانه نوشتم حذف شده واین نشان اربزدلیه این نسوان محقره محمره دارد الخه شما کی هستید که من هویت نداشته اتان را بدزدم
افسون گفت:
من با نظر ویولتا موافقم که خود محیط در طول زمان به تعادل خواهد رسید و اصلاح خواهد شد (البته محیط مجازی وگرنه محیط واقعی ایران که به مرور زمان به فاجعه تبدیل شده است) اما باید فکری به حال دزدیدن هویت ادمها کرد من همیشه نگران این موضوع هستم و با وجود کمی وقت تلاش میکنم حتما گذرا به کامنتها یک نگاهی بیاندازم تا کسی دیدگاهش (خصوصا از نوع بی ادبانه اش)را با اسم من نفرستد خلاصه من در همین جا رسما اعلام میکنم اگر کامنتی با لحن تند ویا بی ادبانه با نام اینجانب ارسال شد از جانب من نبوده و پیشاپیش برائت خود را اعلام میکنم.
در ضمن در خصوص رای گیری فکر میکنم غیر از اینکه بیشتر پستها روشنگرانه و جسورانه است ولی کامنتهای بسیاری نیز به روشنگری مطالب کمک کرده و زوایای دیگری از مسائل را نمود میکنند که من از بعضی کامتها خصوصا کامنت گیتی عزیز بسیار لذت میبرم و یاد میگیرم
سعید گفت:
ویولتایی.
پ.ن: به نظرم بعد از وضع قوانین دخالت پدرسالارانه کمکی به حل دائمی مشکل نمیکنه.
رومینا گفت:
من یه مدتی هس اینجا رو می خونم ولی به خودم زحمت اینو نمی دم نظری چیزی بذارم. صرفا استفاده کردم. فقط از اون پست اگزیستانس و اینا یهو ویرم گرفت نظر بذارم. چونکه به نظرم با مرام مطالب قبلی تون نمی خوند. به نظرم شاکی بودن از اینکه چرا دیگران به جای ذات وجودی من به ظاهر من اهمیت می دن یه مقدار کلیشه ای و دهه ی انقلابی شده! یعنی حتی اگه مسئله ی درستی باشه انقد شعار زده شده که زودپسش می زنه ذهنم! اسم نویسنده ها رو هم موقع خوندن مطلب نمی خونم در نتیجه نمی دونم کدومتونی هستم. با تشکر
Sam گفت:
من حرفم این است که کنترل این جا میتونه راحت در دست اندرونیها باشه.یادتون است اسکارلت نوشت که از ا.ن. حمایت میکرده. یادتون میاد تو پست بعدیش چه اتفاقی افتاد، تعداد کامن که گذشته شد انگشت شمار بود. رهبر عالی قدر بلاگ به تقصیر فیلترینگ انداخت ولی کامنتهای خارج نشینها هم کم بود. در عوض در پست بعدیش که ۲-۳ روز بعدش نوشته شد کامنتها کولاک کردند ( با همون فیلترینگ). میخوام بگم این بنظر من بهترین راه بیان مخالفت است.
میخوام از گیتی استاد کلام گله دوستانه ی کنم که بعضی وقتها بحث هاش را زیادی کش میده که نهایتان به جاهای باریک میرسه، حکایت بعضیها حکایت آنکس که نداند و بخواهد که نداند است، هیچ کاری نمیتونی بکنی، بگذار تو جهل خودش بمونه. آدم وقتی اصرار میکنه که چیزی را بکسی یاد بعده و براش وقت و انرژی میگذره یعنی اون آدم براش مهم است، چرا تو باید این کار را برای کس بکنی که خودش برای خودش مهم نیست. بیخیال شو و گوشی را بذار.
میخوام از هما ی عزیز بخوام که اینقدر جوشی نباشه، باور کن برای قلبت خوب نیست. تو چرا میخوای حتما جواب توهین کننده ( حتا اگر توهین باشه) را بدی. فکر نکن با جواب توهین کننده، اون یا دیگری دیگه توهین نمیکنه، خوب باید جواب اشتباه را داد و روشنش کرد ولی اول باید مطمئن شد که، طرف میخواد روشن بشه، و قصد سر به سر گذاشتن و وقت تلف گذراندن را نداره. حال با فرض توهین هم کرد که کرد، جنس خودش را نشون میده. ضمنا قهر کردن هم کار کسانی که نادر شاه را به یاد میارند نیست.
هر چند همه خانمها جزو ذوب شدان ولایت هستند، و هر چند گذاشتن گوشی ( به قول لولیتا) بهترین روش کنترل نخواستهها است، ولی نظر من به نظر ویولتا نزدیک تر است
هما گفت:
دکتر قهر کردن؟؟؟؟ برادر ما که 24 ساعته اینجاییم فرصت نمیشه قهر کنیم؟ اصلا با کی قهر بکنیم؟ حالا گیس و گیس کشی شاید ولی قهر….. استغفرالله..بهتون نزن دکتر
اما درمورد توهین …عزیز بنظر من چیزی که مکمل این وبلاگه همین بحث ها و بیان دیدگاه ها در کامنت هاست ..اگر دقت کنی بسیاری از نوشته های وبلاگ هم پس از بحث هایی که در کامنتدونی پیش میاد نوشته میشه.. من این ها رو توهین نمی دونم ..مسلمه که ما با هم اختلاف سلیقه داریم .غالب خوانندگان اینجا هم ادم های فرهیخته ای هستند که برای خود دیدگاه های کامل اما متفاوتی رو دارند و از دل همین بحث ها و اختلاف نظر هاست که دیدگاه ها و افراط و تفریط ها اصلاح میشه و افکار جدید و بهتری شکل میگیره
یک عده ای هم که بقصد توهین و تخطءه میان رفتنی اند دکتر ما سنگ کف رودیم و اونا اب روان میان چرتی میگن و رد میشن
گیتی گفت:
دکتر سام جان… باشه ! سعی خودم رو می کنم …
اما خوب خود گفتگو و دو طرف گفتگو تعیین می کنه که کی تموم بشه، نمیشه کات کرد…..ضمن اینکه خودتون می دونید دیگه ، بیماری من رو خودتون قبلا تشخیص دادید، اگه به گیتی بگن بحث نکن مثل اینه که به هلو بگن نرو تو گلو !!
در مورد تلفن هم نمیشه من گاهی فوت کنم ؟! تروخدا …من یک فوت محکم کنم بعد گوشی رو بگذارم….اگه فوت نکنم تلف می شم ها…گفته باشم ! 🙂
هما گفت:
خواهر قبل اینکه تلف بشی یا تلفت کنن اینو بگم… در پست قبل شما چی از گفته من برداشت کردید مگه؟ من درمورد فیلتر شکن گفتم ..اونی که اسم بردم؟؟ براتون خیلی راحت تره کارکردن باهاش
اون مراحلی هم که شما صبح طی میکنید تا عصر برسونتون به اینجا رو هم نمی خواد
گیتی گفت:
آها ا ا ا ا ن…خوب من چه می دونستم خواهر….فکر کردم نوشتی سیفون، چه می دونستم نوشتی سایفون…ما رو بگو اول کلی متعجب شدیم که یعنی چی ، بعد کلی شعر و غزل نوشتیم براتون… گیج می زنم نه ؟ ..خودم می دونم ! بد گیج می زنم اینروزا خواهر…اصلا نمی دونم چیکار باید بکنم…
حالا از کجا باید گیر آورد این سیفون رو !!…باید خرید یا دانلودش کرد ؟
گیتی گفت:
نمی خواد بگی…رفتم دوباره اونی که نوشتی روخوندم…باید برم تحقیق کنم، چشم تحقیق می کنم و ممنون از راهنماییت….رفتم !
هما گفت:
خدا مرگم بده خواهر بعد این همه مدت و رختشویی مشترک من بیام به شما بگم سیفون؟؟؟ خواهر دلتو پاک کن ما نظرمون کیمیاست
واسه اونم میتونی از سایت اجنبی صدای استکبار یا رادیو پس فردا بگیری
این گیج زدن درد مشترک همه است امروز ….اونم واسه اینه که قراره یارانه ها مونو بیارن دم در تحویل بدن دیر کردن
گیتی گفت:
هما جان..نظر شما به هر عنصری بخوره فی الفور طلا میشه…من کی گفتم به من گفتی، اصلا وقتی شما می گی سیفون انگار ما رو بردن نشوندن کنار رودخونه شیر و عسل… یعنی در این حد !!
یارانه چیه خواهر..خانم دیشب ضربه ی آخر رو خوردم، حتما شنیدی جناب ا.ن فرمودند ظاهرا نرخ واقعی ارزخیلی پایینه، بیخود می گن اونقدر و اینقدر…بعد شونه ای بالا انداختند و فرمودند » من گفتم اعلام کنند نرخ واقعی رو !! » فک کن !!
راستش چونه و فک من تا اونجایی که می شده خورده زمین تا حالا، دیگه سطح واقعی زمین اجازه فرود بیشتر رو نمیده اگر نه میرفت زیر زمین …
فردا این اقا اومد گفت من گفتم اعلام کنند چه کسی امام زمانه، خودمون رو به کدوم در و دیواری بکوبیم ؟! 🙂
Sam گفت:
گیتی عزیز،
همین فوت کردن ها هست که بأعث سونامی میشه.
هما عزیز،
در عالم واقعی اگر کسی بنظر عصبانی بیاد و بعد ۲-۳ روز تو پاتوق ش پیداش نشود، بهش میگن قهر کردن، در عالم مجازی نمیدونم اسمش چی است، به هر حال خوش حالم که اشتباه کردم. در زمینه نرم افزار فارسی هم متشکر. تا وقتی شما غلطهای املای من را تحمل میکنید من مشکلی ندارم. مرسی.
ایراندخت گفت:
من ویولتایی هستم و فکر میکنم اگر در زندگی واقعیمون هرگز طعم آزادی و دموکراسی رو نچشیدیم، حداقل در دنیای مجازی که می تونیم اونو تجربه کنیم. هر کسی باید بتونه حرف خودشو بزنه. جامعه آزاد خودش به تعادل می رسه.
ناگهان بالتازار گفت:
ديدگاه ويولتايي را ميپسندم
جسارت لوليتايي را ستايش ميكنم
از سامانتا چيز زيادي نميدانم !!!
معتقدم حذف كامنت هاي توهين آميز اهانت به شعور خوانندگان است. يعني همان چيزي كه در جامعه در جريان است. فيلترينگ يا همان ايجاد محدوديت براي دسترسي به مطالب مضر، كار كساني است كه حقيقت را پنهان ميكنند. اگر از من ميشنويد :
بگذاريد خواننده خودش تصميم بگيرد كه اين مطالب را بخواند يا نه.
بگذاريد خودش تصميم بگيرد كه با توهين كننده بحث را ادامه بدهد يا سكوت كند
و …
گــر بدي گفت حســودي و رفيقــي رنــجيــد
گو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنيم !!!
حافظ ار خصم خطا گفت ، نگيـريم بر او
گر به حق گفت ، جدل با سخن حق نكنيم
reza گفت:
خیلی زیبا می نویسید
ناشناس اصلی گفت:
سامانتا +1
به عقیدهء من، هیچ نظری نباید پاک بشه مگه کسی که داره اسپم می کنه (نظرات متعدد مشابه/تکراری، یا لینکها و تبلیغات تجاری و مشابه اون). بعدش هم من خیلی با wordpress آشنا نیستم، ولی داشتن امکان + یا – دادن به نظرات از طرف خوانندگان (هر ip فقط یک بار برای هر کامنت البته) و hide کردن نظراتی که از یه حدی بیشتر منفی گرفتند یا نسبت منفی به مثبتشون از یه حدی بیشتره (حذف نشه، فقط hide بشه که بشه بازم با کلیک روی نظر اونو دید و خوند) هم خوبه.
الف گفت:
گر دایره کوزه زگوهر گیرند
از کوزه همان برون تراود که دروست
هر کس، با هر نظری که ابراز می کنه، علاوه بر نظر شخصی اش، تا حدودی منش و ماهیت خودش رو هم منعکس می کنه
پس چه باک اگر کسی توهین کرد، جفتکی پراند ؟!؟
اتفاقا اشتباه همین جاست که ما به جای اینکه به فکر روشن کردن اون اکثریت خاموش باشیم، سعی در حذف و ساکت کردن این اقلیت هوچی گر داریم
بهروز گفت:
من به عنوان يك اقليت مذهبي كه در ايران سالهاي زيادي با اين گونه مشكلات دست و پنجه نرم كرده ام وهنوز هم ادامه دارد چند نكته را اشاره مي كنم :
چرا ما به عقب بر مي گرديم؟ ! آيا كاري بدون مديريت در تمام سطوح ( نمي خواهيم وارد بحث علمي آن شويم) نتيجه مثبت دارد؟ اگر هم به احتمال خيلي كمي موفق شود كاري يا تغييري را در بلند مدت انجام دهد نتايج آن كوتاه مدت است. همين الان اگر با يكي از معروفترين سرويس دهنده هاي دنياي مجازي از پستهاي الكترونيكي گرفته تا سايتهاي اجتماعي اگر از يك سري قوانين آنها تبعيت نكنيد حساب كاربري شما را مي بندند. آيا اين را نقض حقوق بشر ( آزادي بيان، عقيده و يا …) مي دانيد؟! در ابتدا هنگامي كه مي خواهيم از آن سرويسها براي اولين بار استفاده كنيم ، قوانين را به ما مي گويند و ما در چهارچوب آنها مي توانيم فعاليت كنيم. هر كس هم مايل نيود برود جاي ديگري كه با قوانين او سازگارند.
همگي بايد تلاش كنيم خودمان را در حالت يادگيري قرار دهيم. به طور كلي يادگيري يك چرخه مدور است كه 3 عامل دارد: 1- تأمل و بررسي (بر روي فعاليت) 2- مشورت 3- اقدام و عمل
و دوباره اين چرخه با تأمل بر روي نتيجه حاصل از اقدام و عمل شروع مي شود.
به اين روش حالت يادگيري و يا مشاركتي گويند. هميشه ما در زندگي يا شاگرد هستيم يا معلم ، يا دانشجو هستيم و يا استاد. يا دست به قلم هستيم ويا منتقد (اعم از روشنفكر و يا سنتي آن)تفكر غالب هم اين بوده كه معلم و استاد بايد به شاگرد و دانشجو چيزي ياد بدهند.مثل اينكه آنها ظرفهاي خالي هستند كه بايد توسط ديگران پر شوند، اما روشهاي نوين مي گويد معلم وشاگرد در كنار يكديگر در حالت يادگيري هستند و استاد و دانشجو هم همين گونه. البته به شرطي كه اين روش يادگيري مشاركتي را بشناسند. آزادي و آزادي بيان در اعلاميه حقوق بشر هم كه آمده در كنار عدم آزار و اذيت و ايجاد مزاحمت و توهين به اعتقادات ديگران آمده است.
به نظرم بايد چهار چوب عملي را مشخص كرد كه تا حدي داراي انعطاف پذيري باشد و هر جا كه به ديگران توهين مي شود و يا از حيطه قوانين دور مي شود ابتدا تذكر و سپس كارهاي ديگر را انجام داد.
اين مكان مجازي متعلق به گردانندگان آن است ولي بدون داشتن مخاطب بايد آنرا تعطيل كنند. آن عزيزان بر اساس اهدافشان در ساخت اين فضا مجبورند چهار چوب عملي را برايش مشخص كنند.
سیبیل بلا گفت:
چون مثال شعبون بی مخ رو زدی بذار با همون ادامه بدیم . شعبون بی مخ ها رو به نظر من جامعه باید حذف کنه . جامعه در وبلاگ نسوان کامنت گذارها هستند . اتفاقا دیدم که بحث های خوبی بینشون شکل می گیره . حالا اگر کسی میاد و هوچی گری می کنه کامنت گذارها (اگر مخالف هوچی گری هستن) باید نشون بدن که جائی برای این حرف ها در اینجا نیست . این در محیطی مثل اینجا فقط با نادیده گرفتن فرد هوچی گر عملی هست . چرا که اینها معمولن به دنبال جلب توجه هستند و اگر دهن به دهنشان بگذاری حالش را می برند . رجوع به مزاحم تلفنی خودتان . در آخر هم بگویم منظورم از هوچی گر ، مخالفی نیست که محترمانه مخالفتش را بیان می کند و حتی پایش می ایستد .
لیلت گفت:
@رهگذر: کاملا موافقم.
ناشناس گفت:
در مورد توهین و ناسزا به من توضیح دهید
توهین یعنی چه؟
چرا وقتی کسی به من فحش میدهد باید ناراحت شوم؟
مثلا چرا وقتی یکی به من میگوید فلانم در آنجای خواهر و مادر تو من باید ناراحت شوم؟
مگر به محض گفتن او این اتفاق می افتد
شاید به این خاطر است که اگر عکس العمل نشان ندهم دیگران در مورد من چه فکری میکنند؟
نمیگویند: وای فالانی چه بی غیرته فحش ناموسی بارش کرد انگار که نه انگار؟
و یا اینکه دیگران فکر کنند که من پپه ام و یا جوابی ندارم
خوب من یک جا تمام فحشها و ناسزا های این وبلاگ را برای خودم میخرم
گذشته ، حال و آینده اش را
یکجا همه را
دیگر کسی نگران این موضوع نباشد
هر کسی فحش خورد به خودش نگیرد چون همه دایورت شده برای من
چرا فکر نمیکنید کوبنده ترین جواب برای اینچنین آدمهایی سکوت و نادیده گرفتن است
نادیده انگار که اصلا وجود ندارد
تا زمانی که بی ادبانه به فحاشی ادامه میدهد فقط کافیست دیده نشود
باور کنید کارامدترین روش همین است حتی در زندگی واقعی و فیزیکی
آنارشيست گفت:
اول تو به اين سوال من جواب بده.که ايمجا رو يه رسانه يا محيط همفکري»متعلق به خودتون» مي دوني؟ يا يه جاي عمومي مال همه که هرکسي از در مياد تو يه جوري «اهل»حساب مي شه و اندازه ي بقيه و خود شما نسوان نقش و حق داره تو ي بلاگ؟
فرق اينجا با جامعه اينه.اينجا بر اساس قواعد بازي،تو يک وبلاگ ساختي که «وبلاگ شخصي و رسانه ي تو» محسوب مي شه و کاملا «حق» داري نظراتتو بگي و سيستم به تو اين حق رو مي ده که نظراتو بنا به صلاح ديدت تاييد بکني يا نه.
اين فرق بزرگ اينجاست با جامعه.کسي «صاحب» اونجا نيست اما اينجا چرا،مي تونه صاحب داشته باشه. همه هم قبول دارن.و اين غير قانوني و غير اخلاقي هم نيست.
حالا.
اگه احساس مي کني اين درست نيست و اينجا هم يک فضاي کاملا آزاده که من و همه با تو حق مشترک داريم،طبعا راهي جز نظر ويولتا نداري.
اما اگر اينجا براي خودت جايگاهي متفاوت با بقيه (خواننده ها) قائلي-که من فکر مي کنم اين طوره- به تو اجازه ي اعمال نظر در وبلاگ شخصي ات داده شده.
مي توني فيلتر کني نظراتو.اما اونم اين بديو داره که خواننده ها سرد مي شن توي نظر دادن،چون ممکنه نظرشون که پشتش فکرو انديشه و اعتقاد گذاشتن(حتي اوني که مياد عربده کشي مي کنه) خيلي راحت سانسور شه و از بين بره.
اما براي اينکه قضيه دوزاري و سليقه اي نشه،بهتره يک چهارچوب کلي مشخص کني. يعني اين [خيلي فاجعه» ي سامانتا رو به دقيق ترين شکلي که مي توني تعريف کني و اعلام کني که فيلتر مي شه.ديگه اونوقت کسي اگه بيا د باز اون نظراتو بذاره،يعني خودش مي دئنسته داره آب توي هاون مي کوبه و خواسته اذيتي کنه بره.
اما بهر حال اگه تو و همه ي همه ي خواننده ها بتونن همه چيزو تحمل کنن-يکم اتوپيايي هست- اما عالي مي شه.
عالي هستين. سرد نشين.
مرسي
رهگذر گفت:
اامید ۶۶۶ خالأ اوغلی سلام
انقدر سر به سر بابا بزرگ نذار با دبیر کلّ سازمان ملل جلسه داشته خستست طفلی.
همون طور که میدونید اینجا مکانی خصوصی هستش و صاحبان اون نسوان هستند پس دارای صاحبی است که میتونه از نظریه چهار دیواری اختیاری با مساله برخورد کنه، بیایید به اتفاق هم مساله مطرح شدهرو در یک محیط اجتمأی کوچکتر بررسی کنیم، مثلا پارک سر کوچه که متعلق به تمام اهالی شهر حتا چندتا محله انورتر یا شاید مال همهٔ مملکته، خوب مثلا یه روز یکی از خانمای اینجا مثل گیتی یا ویلتا یا لولیتا میخوان دم غرب برن پارک اما تو اون پارک چند نفر هستند که مواد میفرشند و باعث تجمع تعدادی اراذل و اوباش میشن در نتیجه امنیت پارک مختل میشه و دیگه خانمها یا شاید آقایون هم نتونند برن پارک.
جامعه مدنی اینجا میاد و مختل کنندگان امنیت پارک رو حذف میکنه با آگاهی و هیچ کس هم معترض نمیشه. و محیط امن میشه یا مثلا بدن خود انسان فرض کنیم که دست شخصی دچار عفونت شدید شده و هیچ کاریش نمیشه کرد و احتمال این هست که این عفونت موجبات مرگ مریضرو به وجود بیاره پس تنها راه چاره قطع عضو عفونت زده است برای حفظ جان بیمار گذشتن از عضو بدن برای بیمار درد ناکه اما چارهای نیست؛
من به شخصیت ویولتا خیلی احترام میزارم اما فکر میکنم اون قطره آب تا بیاد برسه به دریا خشک میشه یا اون بچه که از طریق عادی میخواد دنیا بیاد نه سزارین ممکنه مرده به دنیا بیاد. صدها ساله که ما منتظریم و نتیجه نداده و فکر میکنم آزموده را آزمودن خطاست
Light گفت:
لولیتای عزیز! با توجه به اینکه مفاهیمی مثل دموکراسی، سکولاریسم، جامعه مدنی و حقوق بشر به تازگی وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی ما شده، بسیاری از ما نه تعاریف درست این مفاهیم رو می دونیم و نه حد و مرزهاشو می شناسیم. در استاندارد جهانی تعریف آزادی داریم: به طور کلی آزادی در دو گروه به «آزادی های مثبت» و «آزادی های منفی» طبقه بندی شود. آزادی مثبت بیان میکند که آزادی در توانایی هر فرد برای داشتن سازمان، نهاد یا ساختاری بنا شده است، به خصوص در حق داشتن قدرت و منابع لازم جهت احقاق ایده ها و آمال خود، بدون اینکه عوامل بازدارنده ای که در ساختارهای بازدارنده اجتماعی و در جامعه موجود هستند، مانع وی شوند. عواملی نظیر نژاد پرستی، تبعیض جنسیتی یا طبقات اجتماعی. در تعریف آزادی های منفی می آید که هر فرد از ابناء بشر مجاز است هر عملی که می خواهد انجام دهد، مادامی که از فعالیتها یا اعمال او، شخصی صدمه ای نبیند یا مزاحمت و آزاری برای کسی ایجاد نشود. جان استوارت میل، دیدگاهی خاص در خصوص مفاهیم «ستم نرم» و «آزادی متقابل» دارد که تحت عنوان harm principal آنها را بررسی می کند. گفته می شود اساس این نظریه متعلق به «جان لاک» فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم است که به «پدر لیبرالیسم» شهرت دارد. میل در این نظریه عنوان میکند که «دولتها نمی بایست مردم را به اجبار از دست زدن به جرائمی که آسیب یا صدمه ای برای کسی در پی ندارد، منع کنند». «اولیور وندل هولمز» قاضی معروف دادگاههای ایالات متحده در دهه های آغازین قرن بیستم می گوید: «حق ضربه زدن مشت من زمانی تمام می شود که بینی یک شخص دیگر شروع می شود.» در دایره المعارف بریتانیکا آمده است:« آزادی یعنی اینکه هر شخصی اختیار انجام هر عملی را دارد مادامی که اعمال او آزادی های دیگران را نقض نکند یا تجاوزی به حریم و حقوق دیگری ننماید.»
با توجه به این تعاریف پذیرفته شده جهانی، من شخصا این را که هر کسی بیاید اینجا هر لفظ ناپسند و ناشاسیتی را بنویسد، تجاوز به حق و حقوق خودم بعنوان یک خواننده می دانم. من اینجا می آیم که چیزمفیدی یاد بگیرم نه اینکه نام اعضای پایین تنه و مورد عنایت قرار دادن خواهر و مادر دیگری را بخوانم. به نظرم باید تعاریف و چارچوبها و اهداف این وبلاگ مشخص شود: آیا هدف دادن آگاهی است؟ آیا صرفا بیان خاطرات شخصی است برای مثلا درد دل کردن؟ آیا یک هجو نامه است؟ آیا مکانی برای دور هم جمع شدن و گپ زدن است؟ هر کدام از این گزینه ها یا هر گزینه دیگری که باشد، حد و حدود آزادی در این مکان متفاوت می شود. مثلا اگر یک هجونامه است، پس هر کسی مجاز است که بیاید هرچه می خواهد بگوید و بنویسد! اگر آگاهی بخش است، که گمان نمی کنم کسی نیاز به آگاه شدن در مورد اسافل بدن خواهر و مادر دیگری داشته باشد.
حرف آخر اینکه: آزادی در همه جای دنیا تعریف و حد و مرز دارد. آزادی بدون مرز یعنی هرج و مرج و آزار و اذیت و صدمه به دیگری و هر کی هر کی…
ناشناس اصلی گفت:
«با توجه به این تعاریف پذیرفته شده جهانی [از آزادی]، من شخصا این را که هر کسی بیاید اینجا هر لفظ ناپسند و ناشاسیتی را بنویسد، تجاوز به حق و حقوق خودم بعنوان یک خواننده می دانم.»
با این حساب، باید به یه فرد سنتی/مذهبی (و جمهوری اسلامی by extension) هم حق داد که گشت ارشاد راه بندازه و بیاد هر کسی که از دید خودش بد حجاب می دونه رو توبیخ کنه، چون به نظر او، بد حجابی یه زن تجاوز به حق و حقوق خودش به عنوان یه مرده… هیج کسی هم به این راه حل جایگزین ساده فکر نمی کنه که اگه شما از دیدن یه زن بد حجاب (یا خوندن یه کامنت تو این وبلاگ) ناراحت می شین، خوب روتون رو به یه طرف دیگه برگردونین و به اون زن نگاه نکنین (یا اون کامنت/وبلاگ رو نخونید).
Light گفت:
ناشناس اصلی عزیز! گفتم که این تعاریف جهانی است و تقریبا همه کارشناسان روش اتفاق نظر دارن و باز هم گفتم باید هدف مشخص بشه و معلوم بشه اینجا کجاست و من برای چی دارم میام اینجا! اما دیدگاههای یک فرد مذهبی محجبه هم که نمیخواد آدم بی حجاب تو خیابون ببینه جهانیه و کارشناسان علم و فن روی اون اتفاق نظر دارن؟ قیاس مع الفارق نکنیم عزیز من!
ناشناس گفت:
شما واسه نویسنده ها تعیین تکلیف نکنید، ولی تو انتخابشون دقت کنید. مثلن اسکارلت به هیچ وجه خوب نمی نویسه.
زنجبیل گفت:
viva violeta ::D
من به شخصه اعتقاد ویلتا را قبول دارم . هر چیزی باید روند خود را طی کند . اگر به فرض مثال به من نوعی که اینجا کامنتی گذاشتم کسی توهین کرد مشکل شما نیست ! مشکل من هم نیست . ولی اینکه من چه برداشتی بکنم یا چگونه برخورد کنم به عهده خودم است . نگاه لولیتایی نگاه دلسوزانه و قیم ماببانه است . نگاهی که دوست دارد حدالامکان کسی ازار نینید و تا جایی که ممکن است مقصر چیزی نباشد . راستش من هم گاهی لولیتایی میشوم یا سامانتهایی عمل میکنم ولی به هر حال فکر میکنم ویلتایی درستتر است.
love you all :*
کالیفرنیا گفت:
توهین با کلمات رکیک به من به خاطر نظرم ناراحتم نمی کنه.فقط حوصله ام را سر می بره. تازه یک وقتهایی دلم برای نفهمی طرف مقابل هم می سوزه. از کامنت های جنسی مردها برای نسوان خیلی بدم میاد.
کالیفرنیا گفت:
یک چیز دیگه. برخورد نسوان با خواننده هاش زیاد هوشمندانه نیست.
کالیفرنیا گفت:
آخرین حرف. وبلاگ داری کار خیلی سختی است. من حتی از وبلاگ خوانی هم خسته شدم.
خط خطي گفت:
تنها راه نجات بشريت لوده گي و بيخياليه
م گفت:
روش ویولتا – چون مسأ له ی مطرح شده در اینجا آزادی بیانه که ضروری ترین راه برای شنیدن و فکر کردن به عقاید مختلفه. اینطوری سطح شعور جمعی افزایش پیدا میکنه. حتی اونی که حرف بی ربط و رکیک میزنه ، کم کم فکر میکنه و یاد میگیره.
نشانه گفت:
لائو تسه راجع به حاکم و حکومتش این صحبتو می کنه
از نظر من بحث وبلاگ ساز و کاره بازاره بحث حکومت نیست ,بازاری که بتونه کارشو درست انجام بده..حکومت رابطش با ملت رابطه قدرت و تنبیه هست ولی کسی که وبلاگی داره قدرت اینو نداره به شخصی بگه تو باید اینو بنویسی وگرنه نه تنها کنترل میشی بلکه اگه انجام ندی تنبیه میشی
بازار مبادله کالاست و در نهاد, پیشرفت بشریه و تنها نهادیه که میتونین اعتماد کنین که خود تنظیمه»یعنی خودش ,خودشو به تعادل می رسونه»
بازار مجازی وبلاگ ,کنش و واکنش باز افکار و کلمات هست
مبادله در این بازار فقط گفتن نیست..فکر و اندیشه ای باید مبادله بشه و تو درش ارزش بذاری و محصول پرکیفیتی رو به مشتری عرضه کنی تا خریدارهای مناسبی هم بدست بیاری
بازار نهاد عوض کردن آدمها نیست و به نوع و ذات آدمها کاری نداره آدمها میتونن برن و نگاه کنن و چیزی هم نخرن و تو علاقمندی و فهمو سلیقه اونهارو نمیتونی تغییر بدی اما
بازار جای مبادلست واگه تو درین بازار خدماتتو بهتر کنی شاید با ارایه خوب تو اون آدم تغییر کنه و وقتی وارد بازارت میشه حس کنه که وضعش بهتر شده که البته تصمیم و انتخاب خودش خواهد بود
تو این مبادله که درش ارزش اندیشه و غیرست به فرض مثال: فحاشی ارزشش صفره و به بازار افکار, ارزشی اضافه نمی کنه مثل یه تخم مرغ گندیده هست وکسی هم مایل نیست بازارش پر از تخم مرغ گندیده بشه چون اگه به این نام معروف بشه , دیگه کسی نمیاد تو بازارش
یه محصولی ارایه میدی رایگان و در قبالش حق داری یه انتظاراتیم داشته باشی که باید از طرف دیگری رعایت بشه و اگه اون آدم می خواد حرف خودشو بزنه بدون هیچ رعایتی , می تونه بره یه وبلاگ بزنه و حرفشو بزنه
نتیجه اینکه از نظر من برای کنترل کیفیت این بازار باید ساز و کاری درست کنی که قیمتو مشخص کنه و هر کسی سرشو نندازه بیاد تو بازار و …….
قوانینی باید گذاشته بشه که «مبهم» نباشه مثل :مخل امنیت ملی ! که مفهومی آبستره و ناواضح داره
یا مثل : اگه کامنتهایی مخالف شأن عمومی باشن ,حذف میشن …….این هم مشخص نیست که تعریفش چیه…باید فهم مشترکی راجع به قانون باشه مثل:اگر کسی فحاشی و توهین کنه حذف میشه
ولی آ زاده نظر مخالفشو بیان کنه در حیطه ادب
اینجوری میتونی آدمهارو مشتاق نگه داری که بیان و حرفاشونو بگن و با این روش حتی به اون کسی که توهین میکنه هم انگیزه ای میدی که اگه حرف درستی داره بیاد اونو بیان کنه و حذف هم نشه و هم اینکه کیفیت وبلاگ حفظ میشه
اصولآ خود نویسنده ی یک وبلاگ هم نقش تعیین کننده ای در نوع مخاطبش داره و اگه مخاطب فرهیخته میخواد دقت بیشتری لازمه که بدونه هدفش از قصه ای که میگه چیه و این نوشته چه مخاطبانی رو به وبلاگ رهنمون می کنه
موفق باشید.
هما گفت:
با احترام به لولیتا و سامانتا
من هم بنظرم شیوه ویولتا به دمکراسی و ازادی نزدیک تره درسته همیشه عده ای هستند که سعی در سوءاستفاده از این فضا رو دارن اما این همون دلیلی است که سالهاست باعث شده ما به دمکراسی نرسیم …ترس از هرج و مرج
نسوان اگر شد اینی که امروز هست بخاطر روش دمکراتی است که در اداره شدنش اعمال شده درسته این روزا عده ای پس از جریان پستان اینجا رو با بعضی جاها عوضی گرفتن اما اینا موندنی نیستن میرن جایی که از علایقشون صحبت میشه
اون عده ای هم که سمج ترن خواهند رفت وقتی ببینن کسی جوابشونو نمیده و واسه مزخرفاتشون تره هم خورد نمی کنه
به هرحال میدونم واسه درست طی شدن مسیر وبلاگ خیلی زحمت میکشید ..پس خسته نباشید و ادامه بدید
باغبان گر چند روزی صحبت گل بایدش
برجفای خار هجران صبر بلبل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چکار
کار ملک است انکه تدبیر و تامل بایدش
…………………….پاینده باشید
rahgozar گفت:
گیتی خانم خالا قیزی من باید یه فکری واسه یوزر نامم بکنم اما معمولا نسوان عزیز منو با اون هزار پای دوکله صورتی معرفی میکنن.زمان پست جنگ هفتادو دو ملت من دوتا مولکول تو هوا بودم هنوز اینجا نرسیده بودم.
من این بینشو ندارم که شمارو قانع کنم و خودمم نمیتونم با منطق شما کنار بیام پس حل این مشکلرو میسپاریم به مدیریت از نوع ویولتأی.
اما هیچ کدوم از این مسائل مانع از بیان این مطلب نمیشه که خودان این وبلاگ بدون کامنتهای شما مثل نوشیدن چای بدون قند میمونه
خسته گفت:
این کامنت اخیر را در جواب یکی از کامنت های بالا نوشتیم، چه شد!
دمت گرم لولیتا با هزار بدبختی و فیلترشکنهایی که گیتی معرفی می کنه و نصف روز طول میکشه که بالا بیاد، میایم اینجا و چیزی می خونیم و می نویسیم. فیلتر و خذف و سانسور موجود بس است شما دیگر سانسور و حذف همایونی نفرمایید.
بعد هم اینجا کامنت گذاران خودشان جوّ را کنترل و همدیگر را تعدیل می کنند. نیازی به دخالت همایونی شما نیست.
هما خانم این شعر شما ما را هوایی کرد؛ بیفزاییم که
«ترسم نبری ز گل ستان آستین گل/ گز گلبنش تحمل خاری نمی کنی» اینم جواب فال شما.
هما خانم شما یک رویکرد را در این وبلاگ نمایندگی می کنید که برای من خیلی دلنشینه؛ مرسی از الطاف همایونی
sami گفت:
I believe that people those have grown in a dictatorial system they can not and they do not able to establish a liberal system even they try to do it.when they think to establish a liberal society they will talk about it so open minded.but in action they do not able to act it.so do not worry about the atmosphere of your blog.we are use to see prejudice in every Iranian system.At last I `d just like to emphasize how I love your blog and I found that how you try to express your idea by the best attitude. . ..
hamed گفت:
من هم خاموش هستم ولی دوستتون دارم میتونم بگم چند تا از پست هاتون رو چند بار خوندم و باز هم میخونم به کارتون ادامه بدین نوشتن رو ترک نکنیند همه ما خیلی چیزهارو میدونیم ولی بیان کردنش واسه همه ممکن نیست بقوله شیخه اجل زبان سعدی در کام کار اشتباهی است
محمدرضا گفت:
من رو به یاد اختلاف نظر افلاطون و ارسطو انداختی.
راستشو رو بخواهی جواب من به این سوال اینه که صاف و ساده نمی دونم!
هر کدام از این الگوها مثالهای موفقی در سطح کلان که نحوه اداره جامعه است (فکر می کنم شما هم گوشه چشمی به همین مساله داشتید) داشته اند، ولی متاسفانه دیر یا زود به ابتذال و تباهی دچار شدند. تاریخ گواه خوبی بر این ادعاست …
ادمی در عالم خاکی نمی اید بدست عالمی دیگر بباید و از نو ادمی
م ب ا ر ز ن س ت و ه گفت:
واقعا کیف میکنم مثل سگ ازمن میترسی اخه من نمیذارم کسی لاف الکی بزنه اگرشجاعت داری اندازه سرسوزن کامنتای منو حذف نکن تا ببینی چطوری ازین وردپرس میندازمت بیرون من یکتنه ازپس همتون برمیام
مبارز گفت:
واقعا کیف میکنم مثل سگ ازمن میترسی اخه من نمیذارم کسی لاف الکی بزنه اگرشجاعت داری اندازه سرسوزن کامنتای منو حذف نکن تا ببینی چطوری ازین وردپرس میندازمت بیرون من یکتنه ازپس همتون برمیام
مبارز گفت:
علت استفاده من ازاسم دیگران حذف تعدادی ازکامنتای نوشته شده است والا شماها کسی نیستید که من بخوام هویتتون رو بدزدم اصلا شماها هویتی هم دارید شماها دربرابر این نسوان ادمایی بی هویت واحمقید واین مسئله باعث تا سفه شما ازچی طرفداری میکنید از وقاحت نسوان ازپاره شدن کاندوم از بزرگی پستان از تحقیر جامعه ایرانی از توهین به ملت ایران ازحقیرشمردن کورش واقعا یک نگاهی به خودتون بندازید این بی وجودای اشغال هرمزخرفی که بنویسند شماها میائیدبراش هورا میکشید از یک متن مزخرف بی ارزش شاهکارمیسازید واقعا چاپلوسی تا کجا حماقت تا کجا لاتشی گری تا کجا وجالب این جاست که خودتون رو بلا نسبت روشنفکر وبا سواد میدونید من تا جایی که بتونم با اشغالایی مثل شماها واین نسوان حقیر میجنگم وبرخلاف شماها از توهین وتحقیرهای هیچ کس باکی ندارم برای من مهم نیست که شما چه نسبتی به من بدید چون شماها اصلا ادم نیستید خاک تو اون سر بی هویت اشغالتون کنم
جکیل گفت:
به قول یکی از دوستان شعبون بی مخها رو جامعه خودش حذف میکنه
به یه نکته دقت کردین؟؟؟اینکه هیچکس اینجا به خودش زحمت نمیده که جواب این مبارز نستوه!!! رو بده؟؟؟
این دقیقا همون کاره-اینجور ادما رو باید راحت از کنارشون گذشت و به فراموشی سپرد-هر چقدر هم که پاشو بکوبه زمین و جیغ بکشه همه بی تفاوت از کنارش رد میشن
Omid5 گفت:
نه عزیز من اینطورها که شما میگویید نیست. جامعه اینجا شدیدا هموژن شده تحت یک ایده الوژی خاص است. پس بنابر این اگر فحش دهندن از خودتان باشد، تشویقش میکنید ( برای مثال به پستهای روز قبل و روزهای قبلتر نگاه بیانداز). حتی صاحب این وبلاگ براحتی یک نفر را سوپر (با احترام به تمامی سپورها) خطاب میکند و از میان جمع دوستان کسی خم به ابرو نمی آورد.
اشتباه شما این است که فکر میکنی که خیلی روشنفکرید و اگر خودتان فحش بدهید و همش در مورد سوراخ پشت و جلوی آقایون صحبت بکنید روشنفکری است ولی اگر کس دیگری همین ادبیات را به نوعی دیگر ضد شما استفاده کند پس آدم نفهمی است.
آقا جگیل شما خودت هم شعبان بی مخی ولی در این جامعه تحمل میشوئ چون افکارت شبیه کسانی است که اینجا است.
شما(منظور طرز تفکر این وبلاگ است) در جامعه خارج و بیرون از این وبلاگ ، بشدت مورد تنفر و مذموم هستید.
لطفا یک نگاهی به بالاترین و سایر سایتها در فضای وب بیاندازید تا از احساس کلی جامعه نسبت به خودتان چیزی دستت بیایید. بخوانید در بالاترین و ببینید که چه جوابهایی به این وبلاگ داده شده است.
جکیل گفت:
آقا جان من شعبون بی مخ-قبول
ولی حداقل اومدم یه جا که با عقایدم متناسبه نظر میدم و کاری هم به کسی ندارم -مثلا مثل جنابعالی نمیرم تو یه وبلاگی که با نظراتم موافق نیست هی دری وری بگم و سخنرانی کنم- تفاوت رو گرفتی؟؟من از کنار وبلاگهایی که دوست ندارم می گذرم و میرم اونایی رو که دوست دارم می خونم-
نمیرم اونایی رو که دوست ندارم نصحیت کنم که مثل من فکر کنن تا دوسشون داشته باشم
شما هم برو وبلاگیو بخون که مطابق نظرته و مطمئن باش اینجا هم که پر از شعبون بی مخه خودش کم کم حذف میشه
ليدا گفت:
لوليتاي عزيزم
با همه وجود فکرتو دوست دارم.مي فهمم نگرانيت از چيه .شايد اگر اکثريت خاموش به صدا در بيان نگراني تو هم از رها کردن تا رسيدن به وضع پايدار برطرف بشه .مشکل از اونجا ناشي ميشه که صداهايي که به گوش ميرسه صداي اکثريت که معمولا هم قدرت تشخيص صحيح از ناصحيحو دارند همونطوري که وقايع پارسال ايران اينو دقيقا نشون داد، نيست،صداي اقليتي هوچيگره که به سادگي بازي ميخورند . اکثريت خاموش در طول سالها فراز و نشيب محافظه کاري و سکوت رو ياد گرفته اند .سکوتي که اتفاقا دلسوزاني به ظاهر از حيث فکري مشابه تو و در لواي دلسوزي براي جامعه سعي کردند که جامعه را مانيتور و کنترل کنند .
اگر به جامعمون اطمينان داريم بايد بپذيريم که اين مدل دلسوزي ها در درازمدت زمينه رو براي ايجاد تشکيلات قيم مابانه و توتاليتر فراهم ميکنن . ايران عزيز ما و فرزندان آگاه و فرهيختش به درجه اي از شعور و خودآگاهي رسيدند که استحقاق دوران گذار و بعد از اون رسيدن به آرامش پايدار رو دارند
لوليتا جون فکر ميکنم متولد 55-56 باشي -خيلي دوست دارم و امروز بعد از مدتها که مطالبتو ميخونم خواستم خاموش نباشم
سارا گفت:
مبارز عزیز ما آدمهای بی هویت در جهان نسوان زندگی میکنیم .تو در جهان دیگری هستی. وقتت رو تلفه ما نکن برادر ! آدمهای جهان خودت بهت احتیاج دارن.
Omid5 گفت:
شما که تا حالا ادعای روشنفکری شما گوش فلک را کر کرده حالا چی شد که میگی بی هویتی؟ نه خانم عزیز شما بی هویت نیستی شما نادانی و مشگلت دقیقا همین است. کسی که عوض جواب منطقی به مخالف هدفش فقط از سر باز کردن مخالف باشه از نادانی شدید رنج میبره.
یا جوابی منطقی برای انتقادات پیذا بکن و بصورت علمی و منطقی اونها را جواب بده و یا ساکت بشین و خوب گوش بکن ببین چیزی یاد میگیری و یا نه.
با تحقیر و گوشه انداختن سعی در حذف افکار مخالف نکن.
مبارز در اینجا داره میگه که شما جامعه و هویت ایرانی را تحقیر میکنید. این مسٌله در موردش هم خیلی مثال زده شده قبلا. به پستهای روزهای قبل برو و اونجا ببین.
اگه شما فکر نمی کنیید که جامعه و هویت ایرانی را تحقیر میکنید پس جوابشو به صورت درست بده.
سارا گفت:
من احساس بی هویتی نمی کنم. «شماها اصلا ادم نیستید خاک تو اون سر بی هویت اشغالتون کنم»
این جمله خود مبارز بود!
اینجا کسی جامعه و هویت ایرانی را تحقیر نمیکنه. نوشته های نسوان به فکرهای نانوشته ما نزدیکه. چرا همه چیز رو اینقدر پیچیده می بینید؟ چرا اینقدر عصبانی هستید؟
Omid5 گفت:
جداً اینجا کسی هویت ایرانی را به نظر شما تحقیر نمیکند؟ مثل اینکه شما خیلی تازه وارد تشریف داری. لطفاً یک نگاهی به اینجا بیانداز:
بنظر شما اینجا نویسنده محترم منظورش کیست؟
در ضمن کسی که نگفت که شما بی هویتی. شما خودت اون بالا داری می گی که بی هویتی.
بالاخره شما بی هویت هستی یا نه؟
من اطمینان دارم که شما احساس بی هویتی نمیکنی ولی مخصوصا خودت این انگ را به خودت میزنی چون نمیخواهی جواب منطقی به مخالف بدهی. خانم عزیز من حرفم این است که این برخورد شما غلط است. اگر نمیخواهی جواب بدهی پس کسی الزامت هم نکرده که جواب بدهی. ساکت بشین و به حرفها گوش بده.
شیدا گفت:
منم با ویولیتا موافقم، هر سیستم داینامیکی خودش خودش رو به تعادل میرسونه، از بیان دیدگاهها نترسید، مطمئن باشید گذر کودکان به این وبلاگ نمی افته در ضمن این روش میتونه خیلی ها رو تشویق به خوندن این وبلاگ یا دادن نظر کنه و شاید همین کار بتونه یکی از افراد ناآگاه رو به آگاهی برسونه، حرف و بحث همیشه انسان رو به فکر کردن وادار میکنه و نتیجه فکر دور ریختن تحجر و نادانیه.
سحر گفت:
منم ویولتایی
مبارز گفت:
سارا جون تو در بنداسارت افکار نسوانی نه در جهان چون این نسوان بیچاره حقیرتراز این حرفاست من تا وقتی احساس کنم به این مرزوبوم وعقاید این سرزمین توهین میشه سرسختانه درمقابل توهین کنندگان می ایستم البته من نقاب روشنفکری بر چهره ندارم واز ادبیات شبه روشنفکری هم استفاده نمیکنم ازنظر من شماها عده ای خودباخته اید شماها اینقدر بزدلید که همیشه خودتون رو پشت دیگران قایم میکنید وجرات ابراز عقیده واقعی خودتون رو ندارید
سارا گفت:
اون مرز و بوم میلیون ها آدم داره با میلیون ها عقیده.تو هم داری به بخشی از همون مرز و بوم توهین می کنی.
رهگذر گفت:
امید ۶۶۶
عزیز با کی میخوای بحث کنی این بابا میخواسته زنگ بزنه به دوست دخترش همون کاندلیزا رایس وزیر اسبق امور خارجهٔ آمریکا اونم قهر کرده بود رفته بده خونهٔ ننه جونش و این عالی جناب خرس امار نه ببخشید گاو امار نه نه ببخشید اردک امار اههههههههه اصلا چه میدونم جونور امار حوصلش سر رفته بود تو عالم وب گردی اینجارو پیدا میکنه چنتا مطلقه آویزون خوش زبون، بوی کباب این حضرت دانشمند فیزیک کوانتم رو اورده اینجا آره دادا بعدش یه کراوات از رو یه کراوات از پشت میندازه پاپیونشم میزنه دستمال گردنشم میبنده و برای مجاهدت در راه ایران عزیز که این بیوهها بی سر پرست نباشن میاد اینجا بیشترم دنبال اون ویولتا دم بریدست ک هیّ احوالشو میپرسه، لپت خوب شد، کسالت بر طرف شد جونور امار میگه من جنگ بودم بعدن اومدم خارج اون وقتا پاسپورتو با دست مینوشتن یه سال طول میکشید کسی پاسپورت بگیر بیست سلام هست که جنگ تموم شده یه امار بگیر اگه شصتو ناداشته باشه ۵۰ رو شاخش حالا تازه دوست دختر داره. بابا از این بپرسی دودوتا میگه پس چنتا والا چیزی واسه بحث نداره میخواد یکم لاس خشکه بزنه لاس خشکه هم خیلی خشکه
مامان بچشو دعا میکرد که الهی انقدر پول بیاد تو دست بالت که از شمردنشن خسته شیً طرف بزرگ میشه میشه کارمند بانک حکایت این بنده خداست مامانش دعا کرده الهی دکتر مهندسا آزت حقوق بگیرن اینم شده کارمند حسابداری
خالأ اوغلی این بابا سر پیری هوسی زده بود تو سرش خواست یه چوسی بیاد تو چرا گیر دادی که بیا بحث کنیم این از اونجای خر سر درنمیاره الان شما برو تو ویکی پدیا بزن فیمینیست از رنگ شورت اولین بانی این ایده رو تا آدرس خونهٔ آخرین فیمینیست زنده رو بهت میده اونارو وردار بیار تو قسمت ترجمه گوگل همرو فارسی کن بیا اینجا مخ بزن.
خدارو شکر انگار کاندوریزا رضایت داده برگرده سر خونه زندگیش اینم حالا داره اون روشو نشون میده جیگرم، خانومم جاشو داده به دروغ گو بی هویت
مبارز گفت:
اقای محمدرضا تو دیگه اوج چاپلوسی رو در نوشته ات بکاربردی اخه بنجل چطور اختلاف دوتا احمق رو با ااختلاف افلاطون وارسطو مقایسه میکنی بابا شماها دیگه چطور جونورایی هستید
اسی گفت:
این اولین نظر من بعد از شش ماه خواندن این بلاگ است … این مشکلی که مطرح کردید خیلی سال هست که در متون عالی مدیریتی مطرحه. بحث بین شیوه مدیریتی دیالیکتیکی (ویولتایی) و مدیریت ساختار گرا (لولیتایی) هست. بهترین نظریه ای که من بهش رسیدم Edge of chaos هست. یعنی وضعیتی بین اتفاقی بودن و قطعی بودن (بین ویولتا و لولیتا با تمایل به سمت ویولتا). در مورد پیدایش این تئوری میتونید به آدرس زیر مراجعه کنید. برای ارتباطش به مدیریت هم باید وقت بذارید و مقالات و کتب مربوطه رو مطالعه کنید.
http://en.wikipedia.org/wiki/Edge_of_chaos
prince گفت:
این بینابینی که گفتی-که خوبم گفتی- در اساس فرقی با سامانتا (نظر ایشون البته!) داره؟
راستی اگه فرض کنیم که نویسنده وبلاگ هر دفعه یه موضوع جالب و قابل بحث رو انتخاب میکنه-البته نحوه انتخابش باسه من جالبه. راندوم از بین موضوعات روزمره پیش اومده؟-و بعد با یه داستانی,شروعی,مقدمه ای خلاصه توپ رو میاندازه وسط زمین-همون وبلاگ- تا ملت سرش درگیر بشنو فکر کنن…. در همین حین نویسنده ها متناوبا می شینند بحثو چک میکنن ببینن به کجا میره. بازیکونا از چه تاکتیکایی باسه هم استفاده میکنن.کیا چطور می بحثند! یا میجدلند!
بعضا باهم میشینن می خندند… و ابته خیلی از اوقات مطلب انچنان مجهولی برای نویسنده ها مطرح نیست.
مثلا تو همین بحث از 3 تا نویسنده یکی جانب انتهای راستو گرفت(لولیتا).یکی اون منتهای دیگه رو برداشت (ویولتا). سومی هم تقریبا اون وسطا-با یکم احتیاط .متمایل به سمت راست- میچرخیدند. تقریبا هر س تاشون هر کدوم یه سناریوی اصلی رو برداشت.چه جالب.
(البته مهم اینه که این تبادل ارای بین مخاطبین باشه که گیتی هم درست اینو حدس زده)
کالیفرنیا گفت:
princeعزیز
این وبلاگ تبادل آرا به درد بخورندارد یا اگر دارد سطح توقع یکی مثل من را برآورده نمی کنه. به قول خودت نسوان توپ را می اندازد وسط زمین بعد می شینه می خنده. فکر می کنی علت اینکه واکنش نسوان خنده است و نه چیز دیگه چی است؟
اسی گفت:
خیلی نزدیک به نظر سامانتا است. فرق Edge of Chaos اینه که مرزبندی ها رو مشخص میکنه. مثلا در این وبلاگ مرز میتونه استفاده نکردن از کلمات رکیک باشه. هیج جای دنیا استفاده از لغات رکیک ارزش به حساب نمیاد پس این میتونه خط قرمز حذف بخشی از نظر (و نه همه اون) باشه.
فرضت هم کاملا درسته .. نمی خواستم اینجا زیاد توضیح بدم ولی اجازه بدین یک مثالی بزنم در مورد کارکرد اینجور فضاها: یه روز ویولتا در قطار نشسته بود و از دشتها گذر می کرد. همینطور که به مناظر نگاه می کرد چشمش به یک گوسفند قهوه ای افتاد. ویولتا که تا اون موقع گوسفند ندیده بود بر اساس این مشاهده اعلام کرد که گوسفند ها قهوه ای هستند. کمی که قطار جلوتر رفت یک گوسفند سیاه هم دید. پس گزاره قبلی رو کامل کرد و گفت گوسفندها قهوه ای یا مشکی هستند. باز جلوتر رفت و یک گوسفند سفید دید. باز گزاره کامل تر شد: گوسفندها قهوه ای، سیاه یا سفید هستند و الی آخر.
این مثال نحوه کارکرد این بلاگ رو مدل میکنه. یکی بحث رو شروع میکنه .. بقیه نظر میدن .. با این نظرشون هم نویسنده و هم خوانندگان در تقابل فکری با هم قرار میگیرند، روی هم تاثیر میذارن و به کمک هم گزاره رو که موضوع بحث باشه کامل تر می کنند. البته بدیهی است که گزاره هیچوقت صد در صد کامل نمیشه چونکه هر لحظه ممکن است فرد جدیدی نظر متفاوتی ارائه کنه. در چنین شرایطی پاک کردن کوچکترین عقیده باعث بلوغ ناقص گزاره میشه. پس حذف جانمایه عقیده اشتباهه. ولی الفاظ رکیک ربطی به جانمایه نداره پس میتونه حذف بشه.
رهگذر گفت:
@prince
دوستان توضیحاتتون کامل بود خوشحالم که میتونیم به اتفاق اینجا محلی برای یادگیری و تکمیل اطلاعاتمون داشته باشیم.
اما از اونجا که احتمال میدم بعضی از دوستان که مایل به خوندن کامنتها هستند با انگلیسی مشکل داشته باشند بهتر نیست به زبان فارسی کامنت بذاریم.من خودم فونت فارسی ندارم باید فینگیلیسی بنویسم بعد بیرم تو بهنویس. کأم تازه بعد از اون کلی مشکل ویرایش دارم و در نهایت بازم کامنتم با غلط املایی مواجه میشه.اما چون دوست دارم ارتباط برقرار کنم حتما سعی میکنم پارسی بنویسم
prince گفت:
مومن قبول مشکل از تنیلی مفرط لاعلاج منه.خودمونیم یه دو روز دیگه تو این وبلاگ به فارسی تو سرکله ملتو خودم بزنم ,تایپم راه میافته! اهان! راستی ازین معرفی بهنویسم ممنون.
Omid5 گفت:
خبر مهم ، خبر مهم
در پی آمار گیری و نظر سنجی بسیار علمی و بی غرض در این محل، سردبیر مجله بسیار معتبر علمی » امت و ولایت» در تهران در صفخه اول مجله خود اقدام به یک نظر سنجی از خوانندگان مجله خود کردند. سوالات مطرح شده به وسیله خود سردبیر محترم مجله طراحی شده و شامل موارد زیر بود:
آیا به نظر شما مطالب درج شده در این مجله :
1) جسورانه است؟
2) وقیحانه است؟
3) روشنگرانه است؟
4) مبتذل و عامیانه است؟
5) مذهبی افراطی و مردانه است؟
6) خاص و مبتکرانه است؟
7) معمولی است؟
نتیجه بدست آمده از 500 خواننده مجله » امت و ولایت» نشان داد که اکثریت مطلق (98%) مطالب این مجله را بسیار خوب و علمی تشخیص داده و تنها 3% مخالف (که از دست قضا بیشترین سر و صدا را هم راه میاندازند) رای به مذموم بودن این نشریه معتبر دادند.
سردبیر محترم نشریه هم با مشخص شدن پشتوانه خیلی زیاد از خوانندگان مجله خود مجاب شد که نشریه » امت و ولایت» یک نشریه بسیار علمی و روشنگرا است و مخالفان هم حتما یک سری آدم » شعبان بی مخ» هستند که اصلا بویی از فهم از فهم و علم نبرده اند.
در حال حاظر سردبیر محترم در فکر به نوعی حذف مخالفان است تا به این وسیله کمک هرچه بیشتری به ارتقای علمی مجله «امت و ولایت » بشود.
فقط سردبیر محترم یک نکتۀ کمی مهم را در محاسبات خود در نظر نگرفتند و آن این بود که اطلاعات آماری باید بصورت اتفاقی جمع شوند و نه از یک مکان خاص. البته این زیاد مورد مهمی نمیباشد و نظر به اینکه خوانندگان محترم مجله همگی برشی از جامعه ایران هستند پس میتوان این موضوع را زیر سبیلی دز کرد.
در مورد طراحی سوالات همه پرسی به وسیله حود سردبیر محترم؟ ای آقا ….. شما هم خیلی عصبانی هستی و بی خودی گیر می دی ها………الان میدم سانسورت بکنن.
sarang2010 گفت:
درود
رای گیری فکر بسیار خوبی بود . من به خاص و مبتکرانه رای دادم دلیلش را هم برای تان خواهم نوشت.
اما خاطر تان هست که اینجانب در روزهای گذشته کامنت در مورد نوشته هایتان گذاشتم و در مورد اندر احوالات ….و مکافات… نوشتم و شما مرا خدای استدلال و اینکه چرا خودتان نمی نویسی و …متهم کردید ؟ و من فقط از دید هنر به نقل از پست خودتان کامنت گذاشتم .وبا این سئوالات جواب خود را خواهید گرفت :
آیا فکر کردن ارادی است یا غیر ارادی ؟ ویا بقول هایدگر فرا کنشی ست ؟ و آیا شما برای پرده برداشتن از جهل و یا بعضی از عرفی گری مردان و زنان و مهم تر آزاد سازی ذهن در جنبه آموزشی آن تلاش نمی کنید ؟ و در بعضی از مقایسه ها که جنبه سطحی بحث متداول میان اجتماع است عمق و بعد نمی بخشید ؟ و در این کار غیر از آموزش و امکان کسب شما خودتان دچار مصرف تجربیات نشده اید ؟
و در آخر به نظر شما در یک فنجان لبریز شده از قهوه باز میتوان قهوه اضافه کرد ؟
با آرزوی موفقیت «
meysam گفت:
Just You !
Omid5 گفت:
تلگراف مهم از کمیته اهدای جایزه صلح نوبل(شاخه ریاضیات) برای بانوان دانشمند لولیتا ، ویولتا و سامانتا .
بنا به مطالعات این گروه کاری ابداعات این سه بانوی دکتر و دانشمند در امر آمار و تحلیلهای آماری تکانهای شدیدی به جامعه ریاضیات دانان وارد کرده و کلاً علم آمار را در جهان کله پا کرده.
نظر به این مطلب با رای اکثریت مطلق اعظای کمیته ریاضیات جایزه صلح نوبل (رشته ریاضیات ) جایزه صلح نوبل در شاخه ریاضیات پسشاپیش برای این سه بانوی دانا در نظر گرفته شده و در مراسم سال 2011 تقدیم ایشان میشود.
از آنجاییکه هویت این سه بانو برای ما کمیته ریاضی مجهول میباشد از ایشان استدعا میشود سه قطعه عکس برای شناسایی به این کمیته فرستاده شود.
این کمیته متعهد میشود در تحت هیچ شرایطی این عکسها در معرض دید عموم قرار نگیرد تا که مبادا در باور عمومی هیچگونه خللی و شبه ای نسبت به عاشقی و مجنونی و دیوانگی مردان ایران زمین به این سه بانوی زیبا ، پیدا شود.
با احترامات
کمیته اهدای جوایز صلح نوبل (شاخه ریاضیات)
عادل گفت:
من معتقدم یه وبلاگ مثل خونه آدمه؛ آدم اختیار خونه ش رو داره؛ صاحب وبلاگ هم اختیار وبلاگش رو داره … یکی دوست نداره بقیه با کفش بیان تو خونه ش، یکی خونه ش رو مدرن طراحی میکنه؛ یکی دیگه رو میز غذا میخوره یکی دیگه عشق سفره است …. خلاصه هر کی مخیره برای طراحی خونه خودش … وبلاگ هم همین طوره؛ یکی نظراتش تأییدیه یکی دیگه نیست … هر کی از هر چی دلش میخواد مینویسه … خواننده های وبلاگ هم مثل مهمون میمونند؛ مهمونها اختیار دارند خونه کسی برن یا نرن؛ کسی هم کس دیگه یی رو مجبور نکرده وبلاگی رو بخونه یا نخونه!!! مثلاً من خونه کسی که سگ داره نمیرم؛ یکی هم وبلاگ کسی رو که خیلی راحت از اندامش توصیفات متنوع و جزیی ارائه میده نمیخونه …. با این توضیح میخواستم بگم شما اختیار داری وبلاگت رو هر جور که سلیقه ت بگردونی ….در این مورد دموکراسی تعریف نمیشه؛ چون دموکراسی برای یه چیز جمعی مثل یه شهر یا یه ساختمون یا … مطرحه نه یه ملک و محدوده شخصی!
البته سلیقه من نمی پسنده که تو بخش نظرات وبلاگتون گیتی و هما بیآن با هم حال و احوال کنند و احساس دلتنگیشون رو بگن؛ یا اینکه یکی بیاد و قربون صدقه اندام سکسی اسکارلت بره … ولی شما میپسندی و اینجوری میگردونیش … البته یه چیز دیگه هم هست اینکه وبلاگ شما با این شرایط خواننده جذب کرده و پرطرفدار شده؛ شاید تغییری بدید از طرف مخاطب پاسخ مناسب رو نگیرید ….
محمد قلی پور گفت:
salam
man bloge shomaro be soorate tasadofi az tarighe yeki az doostane dandoonpezeshkam didam. jaleb bood. albate tajob kardam اگزنستیالیسم
khande dar bood chon be sine rabtesh dadi va jaleb chon harfe hagh bood vaghan donya hamine,
maskhare bood chon nemidoonam chera in marda az sine gonde chera inghade khosheshon miad…hame asheghe sinehaye mashke emam hoseinian ya donbale basane bozorg ya donbale sex az aghab…
: oonvaght man halam az ina beham mikhore…
be ghole refigham ke behem mige: nemidooni to sex az ghab ye donyae digeiye
chand rooz pisham ye dokhtare be ma gir dade bood ke bahash sex konam , oonam az aghab … vase inke khastam be pichonam goftam gheimatam kheili balas,, gir dade gofte hazinash harchi bashe midam.
: vali jeddan bloget jalebe
manam be hamon dokhtare goftam record alan daste ye pesaras ke harbar sex mikone hodoode 1milion migire, manam goftam man 4 barabar migiram, yaro bazam sirish shoode gofte harchi bashe midam, hala jaleb injas ke taraf foghe lisanse zabano ostad unie…
روزبه گفت:
راستی این مهندس خسته هم در وبلاگش را تخته کرد….حتما فهمیده بودید که حرفی جدیدی برای گفتن نداشت…آدمها همه مثل همه اند…وبلاگها هم…یک روز آدم با خودش میگه باید کرکره رو بکشه پایین…بعضی وقتها برای همیشه….
Omid5 گفت:
دادن…! اخ و اوخ …! خانه خالی …! شب جمعه و زن بیوه …!!
اکتبر 26, 2010 بدست مسعود مشهدی
دنیای مجازی هم درست عین دنیای واقعی میمونه…!! اینجا هم حرف های فاحشه …!! دادن…!! اخ و اوخ …! خانه خالی …! شب جمعه…! نامزد بازی…! شهوت….! فاحشگی …! و زن بیوه حرف اول رو میزنه…! حتی شاید در دنیای مجازی این چیزها خریدار بیشتری داشته باشه از دنیای واقعی…! شاید در دنیای واقعی یک دکتر یا یک دختر دانشجو یا یک معلم و مهندس به خاطر شخصیت اجتماعی و خانوادگیش شرم داشته باشه از دنبال کردن این چیزها…اما اینجا چهره ها پنهان است و ازادی عمل بالطبع بیشتر…! نه به دنبال نکوهش هستم نه ستایش… این ماییم…!! چه بخواهیم چه نخواهیم…!!
برترین نوشته های وبلاگم در هفته گذشته…!!
حرف های فاحشه…! 8,987 مشاهده
اگه دادی که دادی…!! اگه نَدادی میرَم خونه بابام…!! 4,662 مشاهده
اگه مَرد دیدی معطل نکن …زود بکش روت…!! 1,761 مشاهده
آخ و اوخ نِکُنی بچه ها بیدار برَن…!! 1,588 مشاهده
خانه خالی هست در خِذمَت بشم ابجی …! 1,211 مشاهده
شب های جمعه و نامزد بازی …! (1) 1,092 مشاهده
بوی تند شهوت در ماه مبارک رمضان…!! 876 مشاهده
اَنگ فاحشگی به یک سوم از زنان بیوه تهرانی …! 810 مشاهده
هفته گذشته یکی از دوستان یک نوشته قدیمی من رو با عنوان ( حرف های فاحشه) در بالاترین لینک داده بود و نمودار امار روزانه بازدید از وبلاگم با سرعت نور بالا میرفت…!! دوازده هزار بازدید در روز…!! این است معجزه تیتر در دنیای مجازی…!!
آرام گفت:
مفهوم «مطلق» همیشه مشکل سازه، دیدگاه هر کدوم از شما به تنهایی میتونه اثر بسیار متفاوتی بذاره در حالیکه در مجموع برآیند خیلی مثبتی داره
از نظر من دموکراسی مطلق هم با همهٔ زیبایی که در حرف داره، در عمل به درد جوامعی نظیر ایران نمیخوره
همون طور که در دراز مدت دیکتاتوری جواب نمیده
ضمنا هما جان فارسی نوشتن از همه جای دنیا اونقدر که شما فکر میکنین آسون نیست من هم مشکل مشابه دارم 🙂
هما گفت:
راست میگی عزیز ..اون شوخی بود امید ناراحت نشده باشید
مبارز گفت:
اقای امید5 میخوای بگی تو همون مسعود مشهدی هستی اگه اینجوره واقعا کارت درسته من وبلاگ مسعود مشدی رو خیلی دوست دارم
Omid5 گفت:
نه عزیزم من مسعود مشهدی نیستم فقط یکی از نوشته های ایشون را اینجا گذاشتم که بعضی ها دستشون بیاد مقصود اصلی نویسندگان این وبلاگ از الفاظ شنیع چه چیزی است و استفاده از این الفاظ چگونه به میزان زیاد میزان بیننده را بالا میبرد. استفاده از این ادبیات مستهجن ارامش دهنده برای بعضی امیال جنسی مقدار زیادی از خوانندگان است. یک نفر میتواند زیبا بنویسد و از این گونه الفاظ استفاده نکند.
omid666 گفت:
آقا اميد من ازتون درخواستي كردم براي گفتگو
به همه جواب داديد و باهاشون صحبت كرديد
گويا منو قابل ندونستيد جواب بديد 😦
Omid5 گفت:
شما بفرمایید صحبتتان را بگویید. بگذارید همه شرکت کنند. من هم اگر خوشحال میشوم اگر حرفی به صورت منطقی گفته شود در مباحثه شرکت کنم.
omid666 گفت:
“راستی هنوز کسی به اون دو تا سوال دیروز من جواب نداد؟”
در نوامبر 1, 2010 در 2:19 ب.ظ. Omid5
———————————————————
اجازه بديد درباره دوتا سوال ديروز شما صحبت كنيم، اگر ممكن هست دوتا سوال رو واضح مطرح بفرماييد، تا بتونيم صحبت رو در يك چهارچوب مشخص شروع كنيم.
Omid5 گفت:
فکر کنم که خیلی واضح بیان شده ند. دیگه نمیدانم چطور واضحتر بگم.
omid666 گفت:
آقا اميد اولا ممنون كه افتخار داديد وقت گذاشتيد براي صحبت
اما به نوشته هاي شما كه نگاه كردم در زمينه هاي مختلفي بود.
لطف كنيد و اون دوتا سوال رو بگيد تا بتونيم در يك مسير مشترك قرار بگيريم.
Omid5 گفت:
عزیز من مسٌله اول این است که داده های آماری باید به صورت اتفاقی جمع شوند و نه از یک محل خاص. اگر شما می خواهید که بفهمید موضوع هرز نگاری در یک وبلاگ را بررسی کنید نباید به اینصورت در صفحه اول خود وبلاگ از خوانندگان این وبلاگ این سوال مطرح شود. دلیل آن هم بسیار روشن است جون کمتر کسی میآید اعلام بکند من هرز خوان هستم. مخصوصا این وبلاگ که خوانندگان آن تحت تاثییر بعضی افکار خواص هستند. این روش آمار گیری به این صورت در این مکان کاملا غلط است و نتایج حاصله صرفا به سود نویسنده وبلاگ است.
omid666 گفت:
افراد همگي با نام مستعار بدون اينكه شناخته بشوند در نظر سنجي شركت ميكنند. آيا دليلي داره كه نظر واقعيشونو با تيك زدن مطرح نكنن؟!
Omid5 گفت:
نه ببین در اکثر آمارگیری ها معمولا افراد هویت خود را بیان نمیکنند و این خوب بالاخره در اینجا هم همینطور باید باشد. مسلله مهم در اینجا این است که محلی که شما دارید نظرات را جمع میکنید افراد شرکت کننده در آمارگیری تحت یک تفکر خاص به این محل آمده اند و برای مثال افرادی از کاربران وب که از مطالب مطرح شده در اینجا ناراضی هستند هیچگاه به اینجا نمی آیند و نظرات ایشان در این نوع آمارگیری بحساب گذاشته نمی شود. ببین من یک مثالی زدم. این آمار گیری در این محل مثل این است که شما دم در مسجد محل بروی و در مورد فوائد نماز بپرسی. و از انجا نتیجه بگیری که برای مثال نماز و یا روزه برای بدن انسان خوب است. آماری که دم مسجد جمع شده باشد به این طریق خاص هیچگونه ارزشی ندارد. تنها ارزش آن برای خود مسجد است.
omid666 گفت:
آقا اميد؟!!
Omid5 گفت:
بله؟
omid666 گفت:
اما در اينجا شاهد هستيم كه براي هر نوشته تعدادي مخالف نيز مي آيند و در ثاني شما فرموديد
«افرادی از کاربران وب که از مطالب مطرح شده در اینجا ناراضی هستند هیچگاه به اینجا نمی آیند»
افرادي كه هيچگاه به اينجا نمي آيند چه جوري ميتونن ناراضي باشن؟!
Omid5 گفت:
خوب خیلی از افراد مخالف یک نوع تفکر خاص هستند و بهمین خاطر مکانهایی را ترویج دهنده آن تفکر را هستند کمتر و یا اصلا نمی روند. برای مثال شاید خود شما به دین اسلام اعتقاد خاصی نداشته باشی و بهمین خاطر به مسجد خیلی کم پیش بیاد که بروی. نرفتن شما به مسجد دلیل بر این نیست که شما موافق نتایج آمارگیری دم در مسجد باشی. ببین عزیزم اصل Random بودن یکی از اصول خیلی خیلی پایه ای در جمع اوری اطلاعات است و حتما باید رعایت شود.
omid666 گفت:
چونكه قرار هست در يك مسير مشترك قرار بگيريم و بعضي ابهامات برطرف بشه اجازه بديد سوالي بپرسم
نگارش شما بيشتر مواقع اشتباهات دستوري زيادي هست، غلط هاي املايي زياد داريد به طور مثال:
سطور را ستور
جرات را جرعت
خاص را خواص
مينويسيد
براي دوستان كمي جاي سوال هست
دليل خاصي داره؟!
Omid5 گفت:
نه دلیل خاصی ندارد. من معذرت می خواهم برای غلطهای املایی خودم.
omid666 گفت:
!
با اجازه برگرديم به مسير قبلي
شما حتما نوع نظر سنجي در سايت هاي خبري رو ديديد، آيا فكر نميكنيد اونام از همين پروسه استفاده ميكنن و باكسي رو در صفحه ي اول براي نظر سنجي در نظر ميگيرن؟!
Omid5 گفت:
تعداد خیلی خیلی زیادی از این نظر سنجی ها بشدت مغرضانه است و اگر کسی واقعا ادعای برخورد علمی و منطقی با مسایل دارد برای این کونه نظرسنجی ها ارزشی قایل نمیشود. مسئله دیگر این است که در چه موردی نظر سنجی میشود و به چه گونه از نتایج نظر سنجی استفاده میشود. معمولا تا آنجا که من دیده ام از نتایج این گونه نظز سنجی ها برای تحلیل استفاده نمیشود. اگر احتمال خطا در یک نظر سنجی خیلی بالا باشد تحت هیچ عنوان نتایج نباید در جهت استفاده ای خاص (برای مثال تایید افکار شخص آمار گیرنده) استفاده شوند.
omid666 گفت:
ببخشيد كمي وقفه افتاد
شما از آمارگيري به صورت randomصحبت كرديد
1-وبلاگ نويس با امكانات اندك بايد چه جوري جامعه ي آماري خودشو انتخاب كنه؟!
2- واريانس خطا بايد با چند درصد حساب بشه تا بشه اونو قابل قبول دونست؟!
Omid5 گفت:
در یک آمارگیری قابل قبول درصد خطا باید زیر 8% ( در مطالعات علمی زیر 5%) باشد.
من کاملا به امکانات کم نویسندگان واقفم و این مسلله را قبلا بیان کردم. من خودم چند هفته پیش پیشنهاد یک بررسی اماری به نویسندگان محترم این وبلاگ دادم.
ببین بررسی های آماری را به هزاران طریق مختلف میتوان انجام داد. من دو راه مختلف و کم هزینه را به ایشان توصیه کردم.
متاسفانه ایشان بدترین راه ممکنه را برای یک بررسی آماری انتخاب کردن و علی رغم هشدارهای من در مورد شدیدا غلط بودن این نمونه گیری مبادرت به چاپ و تکیه و تحلیل نتایج حاصله کردند.
برای مثال اگر شما صاحب یک روزنامه هستید نباید به دلیل کمبود بودجه و نبود خبرنگار دست به انتشار اخبار غلط بزنید و بعد آن اخبار را مورد تحلیل قرار بدهید.
omid666 گفت:
اتفاقا سوالي بود كه ميخواستم بپرسم راه كار شما چي هست؟!
جامعه ي آماري رو چه جوري به صورت رندوم انتخاب كنيم
يه راه مشخص و چگونگي عملياتي شدن اون؟!
افراد مخالفي كه بگفته ي شما:
«هیچگاه به اینجا نمی آیند و نظرات ایشان در این نوع آمارگیری بحساب گذاشته نمی شود.»
1- بايد چه جوري شناسايي بشن؟!
2- و مهمتر اينكه چه جوري مجابشون كنيم كه در راي گيري شركت كنن؟!
3- با چه نرم افزاري محيط كار كنترل بشه كه هر شخص بيش از يك نوبت راي ندهد؟!
Omid5 گفت:
اصولا همانطور که قبلا گفتم کلا این نوع آمار گیری در این مکان کاملا غلط است. برای مثال طریقی که من به ایشان پیشنهاد کردم:
در اکتبر 31, 2010 در 12:04 ب.ظ. | پاسخ Omid5
من در گذشته نوع ساده و نسبتا مطمئنی از تجزیه و تحلیل آماری مطالب شما به شما ارائه دادم. ببینید مثلا برای پی بردن به موضوع تحقیر و کوچک شمردن جنس مرد در مقالات شما ، بهتر است از یک شخص سوم(که دوست نزدیک شما نباشد) بخواهید این نوشته ها را بخواند و مثلا با یک درجه بندی از 1 تا 10 میزان تحقیر را مشخص کند. بعد این اعداد را جمع کنید و تقسیم بر تعداد کل مقالات خوانده شده بکنید.
این مطالعه آماری که شما در اینجا گذاشتید بیشتر شبیه این این می ماند که بروید دم در مسجد و در آنجا در مورد فواۀد نماز ، نظر سنجی بکنید.
برای مثال اگر حداقل این نوع آمارگیری انجام شود می دانیم نتیجه کمی منطقی تر است. البته توجه داشته باش که این در حقیقت یک روش آماری نیست بلکه بیشتر یک Arbituration
است.
و در ثانی یک مسلله خیلی خیلی مهم در اینجا این است که نتایج حاصله (که احتمال خطا در آن همچنان زیاد است به علت کمبود امکانات ) این نتایج برای عموم به معرض معرفی گذاشته نمی شوند و تحلیلی روی آن انجام نمیشود که بخواهد مستقیما به افکار خوانندگان آسیبی وارد کند.
مسلله خیلی مهم در این روش این است که اسیبها ی حاصله از خطای بالا خیلی محدود تر میشوند .
omid666 گفت:
یک شخص سوم(که دوست نزدیک شما نباشد)
1- به نظر شما اونايي كه دائم يا بيشتر مواقع مطالب اينجارو ميخونن بهتر ميتونن نظر بدن يا اونايي كه مخالف هستند و ممكنه تنها بر حسب خوندن يك يا دو نوشته تصميم بگيرن؟!
2- شخص سومي كه دوست نزديك ما نيست و اين مطالب براش جذابيت نداره چه جوري بايد مجاب بشه به نظر دادن؟!
3- بايد بريم اونو بيرون از وب پيدا كنيم؟!
4- اونايي كه خواننده ي اينجا هستند نبايد نظرشون تاثير داشته باشه
5- كاري كه شما ميگيد اسمش گلچين كردن راي دهنده هست يا انتخاب random و يا انتخاب خطي؟!
6- مسجد مكان شناخته شده و عام هست آيا مقايسه اون با يك وبلاگ تناسب داره؟!
——————-
من براي سوالات شماره ميزارم… اگر ميشه بر حسب مورد و به همه ي اونا جواب بديد
ممنون
Omid5 گفت:
ببین شما باید اول دقت بکنی ببینی که اصولا هدف از نظر سنجی چی است. یک وقت شما یک سوال خیلی خاص می پرسی مثلا در مورد اثر داروی آسپرین بر روی جدار معده. در این حالت میتوانی از یک سری آدم خاص (دکتر ) در این مورد بپرسی. ولی یک زمان سوال شما جنبه خیلی عمومی دارد برای مثال اینکه مطالب این سایت در جهت ترویج هرز نگاری است. هرز نگاری یک مفهوم خیلی خیلی کلی است و برای آنکه به یک نتیجه قابل قبول برسی باید از افراد خیلی خیلی زیادی سوال کنی.
1- برای مثال افرادی که به سایتهای سکسی کودکان میروند و بیشتر در این نوع مکانها میگردند اگر از ایشان سوالی بکنی که آیا این کار قبیح و زشت است ایشان قبحی در اینکار نمی بینند. شما برای اندازه گیری یک مفهوم کلی «هرزه نگاری» نمی توانی به تنهایی به نظرات افراد بازدید کننده این سایت تکیه کنی. شما می توانی یگویی به نظر افرادی که اینجا می آیند این سایت هرزه گرا نیست. ولی این خیلی خیلی فرق دارد تا واقعیت و انچه مورد قبول مردم عادی.
2- ببین شخص سوم فقط کارش قضاوت کردن است و لازم نیست که مطالب این سایت براش جذابیت داشته باشی. این تقریبا مثل این است که پیش یک آدم معتمد بروئ و فقط نظرش را در مورد یک مسۀله حاص بپرسی. دلیلی ندارد که شخص معتمد برای اینکه نظرش را در مورد خاصی بگه حتما این موضوع باید براش جذاب باشه تا نظرش را بگه.
3- اینکه شخص سوم چطور پیدا بشه زیاد شاید مهم نباشه فقط باید مطملن بود که ادم بی غرضی و نسبتاً عادلی باشد. بهرحال هر کسی شاید در اطرافیان خودش همچین ادمهایی را سراغ داشته باشه.
4- همانطور که گفتم نظز خوانندگان مهم است اگر شما فقط بخواهید یگویید که » به نظر خوانندگان من اینجا اصلا هرز نگاری نیست» این مسلما خیلی تفاوت دارد با اینکه برداشت عمومی جامعه چیست.
5- همانطوری که گفتم قبلا این کار در حقیقت آمار گیری نیست و اصطلاحاً Arbituration نامیده میشود. درصد خطا و ریسکهای ضرر حاصله خیلی کمتر است. وابستگی به
Randon بودن اطلاعات اینجا خیلی کمتر است
6- تشخیص یک متن که آیا «هرزه نگاری» است و خیر هم یک برداشت خیلی عام و عمومی است (مثل مسجد) . برای رسیدن به جواب از یک سوال عمومی باید از عوام سوال کرد.
omid666 گفت:
1- هرزه نگاري كه تعريف مشخصي داره و نظر شما محترم هست كه ميگيد تعريفش كلي هست!!!
ما ميتونيم با كلمات بازي كنيم و حتي بگيم سرما و گرما كلمه ي مبهمي هست.
2- اين خانوما ميگن ناشناس وبلاگ مينويسن چه جوري بايد يه نفرو از بين اطرافيان براي اين كار مامور كنن؟!
3- شما فرمودي » هرز نگاری یک مفهوم خیلی خیلی کلی است» با اين ديد » ادم بی غرضی و نسبتاً عادلی باشد» عدل رو بايد چه جوري تعريف كرد؟! يك قرن بايد دربارش صحبت كرد و پارامتر هاي عدل رو تعريف كنيم.
4- شما فرمودي:
«… اگر شما فقط بخواهید یگویید که ” به نظر خوانندگان من اینجا اصلا هرز نگاری نیست” این مسلما خیلی تفاوت دارد با اینکه برداشت عمومی جامعه چیست»
مگه اينجا كسي ادعا كرد ميخواد برداشت عمومي جامعه رو بدونه؟!
در بين يك جمع محدود نظر سنجي شده ربطي به برداشت عمومي جامعه نداره
مگه ميخوايم نماينده مجلس انتخاب كنيم كه به جامعه تعميم ميدين؟!
5- مقايسه مسجد و وبلاگ » نظرم همون قبلي هست» قضاوت به عهده ي شما و دوستان
6- راه حل دوم شما براي نظر سنجي يا همون اصطلاح » Arbituration»؟!! چي بود؟!
Omid5 گفت:
امید عزیز من باید از خدمت شما مرخص شوم. اگر خواستی بعدا باز میتوانیم در این مورد صحبت کنیم.
به امید دیدار
omid666 گفت:
بسيار خوب…
سوالات اصلي من باقي موند
به هر حال ممنون كه وقت گذاشتيد
.
.
.
.
گفتگوي من با اميد5 يكي از مخالفين نسوان بود كه متاسفانه نيمه كاره موند .
.
خانم ها و آقايان صداي مارو از شهر نيمه ابري واشنگتن دي سي ميشنويد ساعت 6:54دقيقه بعد از ظهر به وقت محلي، هوا داره سرد ميشه حتما از لباس گرم استفاده كنيد.
.
.
بعد از شنيدن يك قطعه ي موسيقي از انريكو با نام زنگ هايم را به صدا درآور، دوست خوبم رابرت ساموئلسون تحليلگر اقتصادي با وزير خزانه داري ايالات متحده تیموتی گایتنر گفتگويي خواهد داشت درباره ي بحران هاي اقتصادي اخير
من جمشيد چالنگي( همون اميد666) شمارو به خدا ميسپارم
به امید بر آمدن آفتاب از فراز توچال دنا سهند و سبلان و البرز و زاگرس وتابش آن بر فلات ایران، تا درودي ديگر به درود 🙂
http://myk750.persiangig.com/ring_my_bells.wma
خدنگ گفت:
من بیزارم از بعضی از این خوانندگان که در نظرات همه اش دم از آرمانهای … تخیلی میزنند و برای هر کوفتی نسخه میپیچند.آنهایی که مدام از کلمات رکیک مینالند گو اینکه خود رکیک و رکیک ترینند
کالیفرنیا گفت:
راستش نمی فهممت. اتفاقا یک تعداد زیادی از مخاطب ها فقط راه حل عملی ارایه میدهند. مثلا خود من توی همین پست گفتم اگر طرف می خواد به من توهین کنه بگذار بکنه.
اما اینکه تو خسته ای رفیق باور کن ما حالمان از تو بدتره. دلم می خواد یک آسترویید بیاد مستقیم بخوره به زمین تا ما از این نکبتی که توش گیر کردیم خلاص شیم.
سارا گفت:
ایواااااای هویتم را دزدیدن. سارا جون من و تو با هم فرق داریم ها کاش یه شماره ی نشونه ای چیزی میذاشتی…البته نسوان میدونن اما دیگران نه. منم تا جایی که برا این دوست عصبانیمون که میخواد با فحش وبه زور قمه جامعه ای رو که مطابق سلیقه اش نیست به راه راست خودش هدایت کنه کامنت نذاشته بودی مشکلی با اسم مشترکمون نداشتم اما بعدش یک خورده قلقلکم اومد. تورو خدا ول کن این طفلکی رو اون دلش از دنیا پره و اینجا را پیدا کرده تاحرفهایی را که دوست داشته در گذشته یک جاهایی بزنه اینجا بگه. اونوقت گیتی به من میگه چرا قصه ی عزیز نسین را برا اینجا نوشتی. حالا که اومدم اینم بگم با اینکه ویولتا دل خوشی از من نداره اما به نظر من درست میگه هر چند که هنوز هم فکر میکنم میتونن از پتانسیل های خوب این وبلاگ با نوشته های هوشمندانه تراستفاده کنن و با یک مدیریت غیر واکنشی و احساسی فضای دوستانه تری ایجاد کنن .
سارای گفت:
ای وای سارا جون نمیخواستم هویت کسی رو بدزدم.ببخشید .بلاخره شما حق آب و گل دارید. من میشم سارای.
شهرزاد قصه گو گفت:
حضور مبارکتان عرض کنم که من از هر سه یک گوشههایی دارم! چه کنیم دیگر با این محافظه کاری ؛)
نیما ( رهگذر سیدنی ) گفت:
در این مورد من نظر لولیتا رو می پسندم. بهتره یه جایی جلوی این لوس بازیها که تو کامنت دونی راه افتاده گرفته بشه.
یه روزی مطلب رو می خوندم ، نظرات موافق و مخالف رو هم می خوندم چیز یاد میگرفتم الان درصد آزادی کامنت دونی رفته بالا ظرفیت می خواد که من ندارم.
Amin گفت:
Man fekr mikonam nahveye edare kardane har chizi be hadafi ke oon chiz dare bar migarde. Masalan age to hadafet az in weblog ine ke faghat ye seri chiz begi va be estelah deleto sabok koni, khob behtarin kari ke mitooni bokoni inke eslan ejaze nadi kasi nazar bezare. Age barat moheme ke baghie chi fekr mikonan khob dalili nadare ke nazar ha ro pak koni ya mahdood koni. Mage oonai ke be estelah mozakhraf minevisan (hala mozakhraf ba har tarifi), che kar mage mitoonan bokonan. Che eghteshashi mitoonan ijad bokonan? Az tarafe dige, khoobish ine ke ma filter nemikonim kasio, hatta age mokhalefemoon bashe. Filter kardan bazi mavaghe lazeme, mese vaghti ke to polici va tebghe ghanoon bayad jeloye dozide, adam koshi va gheire ra begire, pas nemitooni ejaze bedi har ki har kari delesh khast bokone. Vali inja yek webloge. Eghteshashi rokh nemide. Hala foghesh be man ya shoma tohin mishe. What is the big deal? Dar avaz tamrini mishe ke betoonim nazarhaye mokhalefo beshnavim
rahgozar گفت:
ببینید ما اینجا با مشکلی به نام درک صحیح مطلب مواجه هستیم.
من سعی میکنم مطلبو از دید دیگهی بیان کنم. پدر من به رحمت خدا رفته و من میخوام به خاطر آمرزش روحش آاش نذری بدم. تمام مخارجش هم به عهدهٔ خودمه، ورود هم برای عموم آزاده.
هر کی آشو خورد یه خدا باباتو بیامرزه میگه و میره اما اگه کسی از طعم آاش خوشش نیومد میتونه قاشوقشو بذاره تو سفره و بره و اگه با معرفت باشه میاد میگه فلانی اشت خیلی شور بود اما با این همه خدا باباتو بیامرزه اما این حقو ندار بره بیرون و جار بزنه آیو النّاس نخرید ایناش شورو خیلی بد مزست.
حالا من واسه اینکه ببینم مزه آشام چطوری بود میام یه همه پرسی میکنم که نظرتون چیه
-آاش شور بود
-نخود لوبیاش خوب پخته شده بود
-نخود لوبیاش به اندازه بود
لعابش چطور بود
پیاز داغش خوب سرخ شده بود
خوب کسایی که این آشو خوردن میتونن نظر بدن و کسیام نمیتونه بگه که اییییی اینا آاش خوردن نمک گیران برو از کسی که آاش نخورد بپرس.اون وقت معلوم میشه.
بازیم که اصلا آاش دوست ندارن هم چین که میفهمن طرف آاش نذری میده خوب نمیان و نمیخورن اما اونام این حقو ندارن که بگن این بابا اگه آدم حسابی بود بچهش واسعش چلّو کباب نذری میداد نهاش زپرتی
هما گفت:
ای گیتی ذلیل نمیری کجایی ؟؟
صدبار بهت گفتم تو با این ویولتا جی جی باجی هستی… بیا برو این اجازه نامچه تاسیس چت روم و قهوه خونه رو ازش بگیر هم ما یه استخونی سبک می کنیم هم اصغر نمیاد مزاحم نوامیس مردم بشه…..هی پشت گوش انداختی …گفتی رخت چرکام مونده …. بچه ام سر اجاقه.. یا اصغر ذات الجنب گرفته …..
ببین الان طرف نشسته داره بجای شیش نفر با خودش بحث میکنه تازه از خودشم جا می مونه .. تازه الان حقوق دکترا و مهندسا از اروپا و امریکا هم عقب افتاده خب همینه الان فرانسه اشوب شده این بابا نرسیده حقوقشونو بده …حالا پروسه بزرگ بیزینس میگیم به درک اسفل
خب عین بز چی زل زدی بمن؟میخوای کفن به قامتم بدوزی؟ خب تکون بده اون مجسمه رو …برو تا اجازه نامچه رو نگرفتی این دور و برا نبینمت ها…..
omid666 گفت:
هـما خانوم، من به جاي شيش نفر با خودم بحث نكردم
اين صفحه رو يه وجب و چهار انگشت بري بالا شما و گيتـي خانم مگه با همديگه كلي صحبت نكرديد؟!
منم با امـيد5 درباره ي موضوع نوشته ي همين پست صحبت كردم
مگه خارج از موضوع صحبت كردم؟!
نكنه اينجا واقعا قانون زنـونه مـردونه حكمفرما شده؟!
يا اينكه فقط شما دو نفر(گيتـي و هـما) سـوگولي هستيد و بقيه خـاله قزي 😦
.
ع
ج
ب
.
.
.
شاه ببخشه، شاغلام رضايت نميده
آقا من اصلاً قـهر قــهر قــــهر… رفتم
😦
گیتی گفت:
ای بابا ا ا ا …امید شیش قهر کردی ؟ بیا اینجا ببینم … اشک هاتو پاک کن، به من نیگا کن…دهه ! ماشاالله با اون قدرتی هم که عدد مقدس بهت داده اشکی هم روی صورتت نیست که ، ایول !
ببین داداش من الکی شلوغش نکن، شما الان از استودیوی ضبط اومدی خسته ای انگاری !! برای درک این کلمات آبجی همای ما باید غور و تامل بیشتری بفرمایید، شما فقط لایه ی اول رو برداشت کردید، این سخنان گهربار اینجوری که من می بینم یک ششصد لایه ای داره قدرت خدا، الان خواهر هما اینجا هم طرح سوال کردن، هم پاسخی دندان شکن و جهانی دادن ، خون من رو هم که این وسط ریختن طبق معمول !
بیخود هم هی جوسازی نکنید برادر من، خدا رو خوش نمیاد ها !! سوگلی، خودی و از این حرفها که مو به تن من یکی که سیخ می کنه، اصلا می ترسم از این واژه ها… والله ما که کتک خورمون از همه ملس تره که، این ابجی هما هم هکذا ،تکون می خوری ارباب اندرونی داد می زنن شلوغ نکن، مردم رو اذیت نکن ، فوت کردی؟ به امام فحش دادی ؟ گوشی رو بذار… جان خودم، یک مدته افتادم یک گوشه همینطوری نگاه می کنم و کار من آه کردن است، کهیرشتری زدم از فشار !! .. راستش تفاوت فقط در این است که ما یک 90 سالی در اندرونی از خدا عمر گرفتیم، پیر و علیل افتادیم یک گوشه، حرفهامون هم می بینی همش تکراری ….
ضمنا عشقمون رو هم بی محابا ابراز می کنیم طبق روال عادی زندگیمون، بقیه ابراز نمی کنن.. اگرنه که اگر قرار باشه سر کسی بریده شه، مطمئن باش اول سر یکی از ما میفته توی تشت !
——————-
راستی این برنامه شما عالی بود ها، تفسیر گفتگوی امید 5 و امید 666
متاسفانه من تکرارش رو تونستم ببینم، اما لایو بودنش کاملا مشخصه ، ظاهرا چندین ساعت هم طول کشیده ….عاشق اون قسمتی شدم که شما می گید ( آقا امید ؟!…ایشون جواب میدن : بله ؟! ) 🙂
از هر دو طرف گفتگو خواهش می کنم که ادامه بدن اگر لزومی داشت و نیازش احساس شد البته !! به نظر من که خوب بود.
گیتی گفت:
هما جان…
من تنهایی چه جوری اجازه نومچه رو برای تاسیس و ساخت و ساز بگیرم.. هزار جور دنگ و فنگ و مجوز و کارشناسی و از این ادا اطوارها داره ها….
اگر شما اجازه بدید و صبوری به خرج بدید، این فضای ملتهب که کمی آروم شد، یک شب که خلوته و کسی زیاد تردد نمی کنه ، ابجی ویولتا هم هست، شما هم هستید دربارش صحبت کنیم..
ها ؟ نه ؟ قبوله ؟
rahgozar گفت:
@هما
الان زنگ زدم خونه دوست دخترم کندلیزا رایس خونه نبود گفتم بیام اینجا ببینم چه خبر.
دیدم شما بی کارای بیسواد بازم نشستین دارین از مردای ایرانی بد میگین واسه این که میگم نمیفهمید.مردای ایرانی خیلی خوبن ماهن من بچه که بودم(قبل از جنگ جهانی اول) هر جا منو میدیدن واسم شوکلات میخریدن بستنی میخریدن تازه اینا که چیزی نیست میگفتن ما تو خونمون یه بلبل داریم هر کی ببینتش بزرگ که شد به دکتر مهندسا میده ااا این کیبوردم که خرابه آدمو رسوا میکنه منظورم این بود که حقوق میده. اما شما که اینارو نمیفهمین.
تازشم اینا که چیزی نیست من میام اینجا چون معتقد به تساوی حقوق مردمم واسه همینه که جنگ جهانی دوم که گرهبان بودم دستور دادم یه بمب اتمی بندازن هیروشیما همه یه جور بمیرن حق کسی خورده نشه اما شما که اینارو نمیفهمین.همین الان از کمپانی مایکروو نه مایکرو سیفون نه نه نه همینیک نرمه مایکرو نرمه با من تماس گرفتن که بیا چون با دراویش اشنا هستی این یاهو رو واسه ما بخر بدنش من یاد یه خاطره افتادم که داشتم میرفتم دیدن دراویش قزوین همش میگفتم یا هوو یا هوو اما نمیدونم چی شد که وفقتی داشتم برمیگشتم زبونم نمیچرخید هیّ میگفتم یوهو یوهو. اما شما که اینارو نمیفهمینهمین الان با من از این کمپانی که موشک میفرسته هوا حقوق مهندساشم من میدم تماس گرفتن که از کهکشان خیلی خیلی دور تماس گرفتن که یه وبلاگ مثل نور از اینجا رد شد اما شما که اینارو نمیفهمین
اما من میدونم که زنای خوبم هستن مثل مامانم که همش به من میگفت کارای بد بد نکنم سر جام جیش نکنم پیشیم خیس نکنم، اما شما همش از جاهای بد بدتون حرف میزنید من از شما بدم میاد
بد بد بد ایییییییییییی
راستی یه سوال من بازم میتونم واسه اینکه در مورد جاهای بد بد بیشتر بفهمم بیام اینجا آخه انقده خوبههههههههههه
رهگذر گفت:
امید ۶۶۶ خالا اوغلی یه نصفه روز ولت کردم با این مردک زردک گشتی همه اخلاقای بدشو ورداشتی؟
قهر میکنی، گیر میدی، بد خلقی میکنی اوتان(خجالت بکش) دیگه حق نداری از ساعت ۶ به بعد بیرون بمونی مستقیم میای خونه.
ناشناس گفت:
سامانتایی
سامانتا گفت:
سامانتایی به نظر من نرمالتره
فراری گفت:
من تازه شما رو پیدا کردم, دیشب تا چهار صیح داشتم می خوندم و سیر نمی شدم! اولش که مرسی برای شهامت و جسارتتون, آدمهایی مثل شما کم پیدا میشن و من از اینکه اینجا رو پیدا کردم خوشحالم
من هنوز نرسیدم همه ی پست ها رو بخونم ولی همینقدر که خوندم , کامنت ها و دیدگاههایی که دریده و بسیار بی ادبانه بود آزارم داد و رفت تو اعصابم
من یکی لای پر قو بزرگ نشدم, هرکسی که تو ایرون بزرگ شده باشه بخصوص از جنس نسوان, با این کلمات و فرهنگ بیگانه نیست
من می خوام بدونم ما هیچ جا نباید از دست این اراذل آرامش داشته باشیم؟
اینها که همه ی ایران دستشونه, همه ی رسانه ها, کتابها و مجله ها , چرا ما باید اینجا هم تحملشون کنیم
یکی می آد نظرشو می گه , خب مخالفه ولی مودبه, منظقیه و نظرش طرح زاویه ی دیگری از نگرشه
من با نظر مخالف مشکلی ندارم, ولی کسی که می آد هرچی لایق خواهر مادر خودشه به شما و من میکه نباید حذف بشه؟
اصلا مزیت بودن اینا اینجا چیه؟ اینکه صداشونو بشنویم و بدونیم همچی آدمهایی هم هستن؟
من و ما اونقدر از اینا دیدیم که هزار سال دیگه هم اگه نبینیمشون بوی گندشون از دماغ مون بیرون نمی ره!
به نظر من حداقل یه محدودیتی از نظر کلمات قبیح بذارین بدک نیست
واژگان اینها یه خاطراتی رو برای من باز نوازی می کنه که اصلا دلچسب نیستن
شاید من زیادی حساسم
keep up the good job
نيلوفر گفت:
لوليتايي
ساسان گفت:
با نظر لولیتا موافقم. دوست دارم کامنتها رو بخونم ولی زیاده حوصلهم نمیشه!
Eric Calabros گفت:
من توی وبلاگم هیچ مرزی برای فاجعه ندارم
آرش گفت:
موفق باشید.
عکس هم خیلی خوب است و البته به نظر بنده