اختر الملوک و سکینه و زهرا سه یار دبستانی بودند که از بد حادثه هر یک به گوشه ای از دنیا پرتاب شده اند. آنها با نامها ی مستعار ویولتا و سامانتا و لولیتا برای شما از دل مشغولی هایشان می نویسند. اینکه این نسوان چه گذشته و چه آینده ای دارند و کیستند و چیستند را خودشان هم دیگر نمی دانند. آنچه اینجا می خوانید گوشه ای از آنهاست. اینکه ما کیستیم آنقدر هم مهم نیست. حتی آنچه می نویسیم هم از شما چه پنهان زیاد مهم نیست.آنچه مهم است این است که هیچ چیز آن قدر ها مهم نیست. علی ایحالن مشی کلی این تار نوشت خروج از چهار چوب هاست و نویسندگان بر این باورند که هیچ اعتقادی وجود ندارد که نتوان آن را به چالش کشید. ( من جمله همین جمله آخر). درضمن این وبلاگ به هیچ حزب و گروهی وابسته نیست و بدلیل خروج نگارندگان از وطن اسلامی دیگر بر مبنای قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت نمی کند. ساعت رسمی این جا بر مبنای گرینویچ می باشد لینک کردن ما و ذکر مطالب بدون ذکر ماخذ آزاد می باشد، اما حیای گربه کجاست؟ .
zaghnews گفت:
ســلام
می خواستم مطلبی خدمتتان عارض شوم، لیک قدری طویل است و قدری زاغانه که دیگران را کرم خواندنش نیست.
جویای ایمیلتان شدم چیزی نیافتم.
ادرسی ارائه نمایید تا به حضور پیشکش کنم.
زاغ روسیاه
واعظ زاده گفت:
با سلام
وبلاگ نويس عزيز پس از بازديد وبلاگ شما توسط تيم هاست کاران و مشاهده درجه سايت شما در سايت معروف لايک خور
تصميم گرفتيم که هاست رايگان تيم هاست کاران رو به شما معرفي کنيم تا با گرفتن فضاي رايگان و تمام امکانات داشتن يک سايت
بتوانيد در آن جا بهتر فعالييت کنيد . شايان ذکر است هاست رايگان براي همه موجود است اما براي وبلاگ نويس هاي فعال
به صورت هديه و دعوت نامه ارائه مي گردد.
لينک هاست رايگان http://www.hostkaran.com
به اميد ديدار شما در سايت
مسئور روابط عمومي هايت کاران
ناصر گفت:
سلام زنان مرد. تازه با وبلاگتون آشنا شدم. اکثر مطالبش خیلی برام جالبه. عکس سر درش رو هم خیلی میپسندم . زن رویایی من این شکلیه 🙂 برای همینه که تا حالا مجرد موندم هنوز امیدوارم بش برسم. خلاصه دمتان گرم و سرتان سبز.
ناصر از تفلیس
rouzbeh گفت:
دمتون گرم و موفق باشید
نسوان گفت:
متشکرم روزبه جان.بقول این مسلمانها : زنده باشی!
farid گفت:
Zendeh bashi, Ashena.
نسوان گفت:
پاینده باشی عزیز
محمد گفت:
خیلی با حالین
aMiN گفت:
اي ول
دمتون گرم
سامان گفت:
تمام نوشته هاتو خوندم.. عالی
منو بیاد خواهر خدا بیامرزم میندازی
چشمات چند صد متر بالاتر از سرته
ناشناس گفت:
سلام
این خیلی بده که وبلاگتون نظراتو بدون تایی خودتون پابلیش می کنه.
من نظر خصوصی گذاشتم واسه پست آخر ولی الان همه دارن می بینن ! 😦
لطفن نظر منو حذف کنید .اون نظر رو من خصوصی برای خودتون سند کردم نه اینکه همه ببینن ! 😦
ممنون می شم delete کنید .
موفق باشین
holmes گفت:
سلام – تازه 3-4 روزه که وبلاگتون رو کشف کردم و دارم آرشیوتون رو می خونم…وقتی دیدم violetta برای مطلبم کامنت گذاشته ..از هم زمانی کشف خوش خشانمان شدو موفق باشید.
ممدی ممد گفت:
آهنگ توی باکست خیلی قشنگ بود. مرسی.
Ali گفت:
+
بهنام گفت:
راستی سکینه نه ببخشید اختر نه همون سکینه، اصلاً هر کدومتون چه فرقی می کنه! لطفاً یه ذره فارسی را پاس بدارید و مثل گوسپند دنبال ملت راه نیفتید! اگر فقط یه ذره از عقلتون (می دونی که چیه؟) استفاده کنی می فهمی که اون احمقی که اولین بار web رو تار ترجمه کرده شعورش از همون عنکبوت هم کمتر بوده و گرنه اگر یه ذره چشم کورش رو باز می کرد میدید که تو دکشنری web بجز تار (عنکبوت) معنی شبکه هم می ده و اونوقت نمیو مد مثل گاو(مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــآ) web زو تار ترجمه کنه و اونوقت ازش تار نما و تار نوشت و تار زهر مار در بیاد چار تا آدم ساده هم دنبالش راه بیفتن چیز شعر بلغور کنن! همون وبلاگ بهتر نیست؟! یا مثلاً پادکست و …. لا اقل آدم (بلا نسبت بعضیها) می فهمه این کلمه فارسی نیست.
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــآر نوشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت؟!
یعنی رو تار نوشتی؟ حالا چی نوشتی؟!
مهسا گفت:
afarin!
امير گفت:
عزيز دل برادر، فرهنگستان ممکنه رييسش دولتي باشه ولي کارشناساش بر خلاف شما کار با واژهنامه رو بلدند
تار معني پارسي شبکه است! سواد نداري مجبوري مگه؟
hadi گفت:
تازه با وبلاگتون آشنا شدم واقا عالی می نویسی امیدوارم همیشه موفق باشی و خوشحال!!!!
mahdi گفت:
سلام خواهره گلم
خیلی برام جالب بود
من تازه وارده سایتتون هستم ولی محعتادش شدم .
امیدوارم همیشه پاینده و شاد باشید و از این که میبینید و می فهمید و می شنوید لذت ببرید .
نمی دونم ولی اگه کمکی از دستم بر بیاد خیلی خوشحال میشم که در خدمت باشم .
امیدوارم هر چه بیشتر و بیشتر پست بدهید که ما بیشتر از فکر کردنمون لذت ببریم .
marjan گفت:
درود،فقط آفرين،بدرود 😉
گلی گفت:
السلام علیکن یا اصحاب انرونی وهکذا پستوی آن
ghogha گفت:
salam doostan
weblogetoon vaghan alie !
tanze shoma ro doost daram
email ro baratoon gozashtam inja
mamnoon misham rahe tamasi ba shoma dashte basham baraye karhaye bishtar
Mansour گفت:
I really liked your thoughts. You are very realistic about human nature, relationships and politics. Keep up with good work. As a man I am proud of such Iranian women.
شهاب- از مالزی گفت:
شما فوق العاده هستین- من بهتون افتخار میکنم. خیلی از نوشته هاتون لذت بردم. بینش شما قابل ستایش هست و براتون آرزوی موفقیت میکنم
Ami گفت:
دمتون گرم. من تازه افتادم تو این وبلاگ و تو این دو روزه خوندم اکثر مطالبش رو.
نمیدونم، چه میشه کرد، من هم بارها مثل شما فکر کردم، اما ظاهراً واقعیت اینکه از اینجا مونده و از اونجا رونده شدیم.
شاید هم قانونش اینطور بود که، هرچی گذشت و آدمهایی مثل ما بیشتر دیدند و یاد گرفتند و فهمیدند، بد تر و سخت تر شد.
یک زمانی نمیدونستیم، نمیفهمیدیم، و به خاطره همون ندونستن و نفهمیدن خدایی داشتیم. فرنگ رو از روی بوی صابون داو تجسم میکردیم. آدامس لاو ایز و تخم مرغ شانسی میگرفتیم و عشق میکردیم. آیا بهتر نبود؟ باور کن که راحت تر بودیم.
حالا نه خدایی داری، نه خونه و خاکی. هر کدوم یک گوشهای افتادیم خارج از اون فرهنگ و کشور. فکر کردیم که بیشتر بخونیم، تا شاید یاد بگیریم. دکترا بگیریم تا آدم بشیم. عزت نفس پیدا کنیم. اما جویندهٔ عاطفه شدیم. دلتنگ اون خاک شدیم. و حالا گریه و خنده رو هم قاطی کردیم، و رنجی که میکشیم رو گاهی نمیتونیم توصیف کنیم.
شاید باید مثل اون داستان «پرندگان میروند در پرو میمیرند» – رومن گاری – با لگدی همین بازماندهٔ جان مارا هم بستانند!
«مرد خم شد و لبهای او را بوسید. احساس میکرد که زیر سینهاش دو پرندهی گرفتار را به بند کشیده است. ناگهان آشفته و دگرگون شد. آمیزهای از ننگ و خشم. اما با سرشت خود چه میتوانست بکند؟ کودکان را دیده بود که روی ماسه ها، به جستجوی پرندگانی که هنوز جان داشتند، میدویدند تا جان آنها را با یک ضرب لگد بگیرند. چندتایی از آنها را زده بود، اما اینک خود او بود که به ندای این ظرافت آزرده تسلیم میشود و میخواست تا بازماندهی جان او را بستاند» – پرندگان میروند در پرو میمیرند/ رومن گاری/ ابوالحسن نجفی/ کتاب زمان/ 1352
يوزپلنگيدن هستم گفت:
اومممممممم،بيا بخورمت
مهران گفت:
هممممم خیلی وقت بود با یه بلاگ انقدر حال نکرده بودم. دمتون گرم ولی به قول فرنگی ها technically speaking متن های وبلاگ انقدر یه دستن که به نظر می رسه نویسنده یه نفره نه چند نفر.
این متن خودکشی رو الان خوندم و کیف کردم. باشه سر فرصت (یه کوچولو قبل از آخرالزمان) تا به عنوان یه آدم با تجربه یه موخره براش بنویسم.
امیر گفت:
About 1400 year ago a illusioned pervert robber plunderous man called himself a prophet from imaginiary fod(sattan) and with this pretext did everything that he wanted and inflincted humanity badly even now we are suffering from living in a islamic state piss be upon mohammad there is no dog but allah and moo is its popo!
Nothing to kill or die for and no religion too
ناشناس گفت:
اول جاده ساوه 2 تا داروسازیه که من تو یکیش کار می کنم و کارمندای اون یکیشو می شناسم.تو این همه زن خری که اینجا هست .پیدا کردن ویولتا کار سختی نیست(این تعریف بود ها )
نسوان گفت:
دوست من بدلایلی که خودت می دونی تمام جزئیات مربوط به نگارندگان تغییر داده شده. زمان ها و مکانها واقعی نیست البته کل ماجرا ها تخیلی نیست. در ضمن توی جاده ساوه باز هم داروسازی هست. بگرد پیدا می کنی . ولی تو باید تولید دارو باشی. نه؟!
shaghayegh گفت:
salam, oon axe balaye weblog kheili ba-ese dardesare, har ki mibine fekr mikone che khabare, be man rabti nadasht, vali emrooz mikhastam linketoono bezaram to facebook, be khatere in ax nemishe. eshkaali nadare bedoone zekre manba copy, pastesh konam?
نسوان گفت:
azizam dar morede in ax nazar sanji shod va be ettefaghe aara mokhatebin behesh raay dadan, ine ke fe’lan inja mimoone. amma ba zekre manba› hatman matalebe maro mitooni harja khastyn bezarin. mamnoon az lotfet.
فرزانه گفت:
سلام
مدتی weblog مورچه سرگردان نمایش داده نمی شه
شما از آدرس جدیدش خبر دارید؟
فرزانه
يالغوز گفت:
از خودتان انرژي مثبت و اينها در ميكنيد 🙂
sisi گفت:
basalam chera barkhy afrad beh jayeh biveh az kalameh miveh estefadeh mikonand …..
hamid56 گفت:
salam va mamnon az sayteton man emroz az to balatarin kashfeton kardam vaghean aali hastin
می می1 گفت:
شما خوشبختید چون آزادید-
من از اینجا به دوستم که از تمام وجودم دوستش دارم سلام میگم و به امید آزادی هر دوی ما در عرصه زندگی و رسیدن به هم هستم .
دوستت دارم می می 2
jasem گفت:
المتشکرات الافزون ! یا بانیان الوبیون .
هذا فی خوش خوشان المفتون ! فی رجل المجنون!
بقول ابوسعید المحشون :
کلون و بعدون و بحثون و جعلون ! من شوة هذا رجل من قوة !!!
قبلون متشکرات از وبتون !
جاسم ایکس لارژ !
parastooyemohajer گفت:
ممنونم که مرا به اندرونی خود راه دادید .به من هم سری بزنید ….. خوشحال می شوم .
http://www.38th.wordpress.com
وحیت گفت:
ببخشید شماها با استکبار همکاری میکنید یا استکبار با شما همکاری میکنه ؟
کیشوند گفت:
من یکی از دوستام که بچه رامسره وبلاگو بهم معرفی کرد منم اومدم دیدم گفتم یه نظر هم بدم که اگه دوستم ببینه حال کنه بگه ایول
خواهشن بزارین خیلی وقت باشه ببینه
مرسی موفق باشین
محمود گفت:
سلام و ممنون از تمام مطالب بسیار عالی بود امیدوارم به وبلاگم سر زده و نظرتون را بگذارید متشکرم
مهدی پارسایی گفت:
سلام
بسیار متأسفم برای این همه به ظاهر مردانی که برای فمینیستهای تابلویی مثل شما پیغام آفرین صدآفرین هزار و سیصد آفرین میگذارن … و لابد در پیغامهاي خصوصی براتون مینویسند که تنهان و دوست دارن عاشق شما بشن … آخه عکسی که روی صفحه اول این تارعنکبوت کثیفتون گذاشتین انقدر کثیف هست که جنبنده هر احمقی رو به جنبش در بیاره و از گیر کردن توی این تار کثیف کمال لذت رو ببره … اینا انقدر بدبختن که نمیفهمن شما فمینیستها مردهای ایرانو که شب و روزشون رو برای آسایش زنهاشون یکی کردن «اصغر» خطاب میکنید که یعنی کوچکتر و يعنی خرتر و اونوقت عاشق یک خیکی خصیصه هرزه کوتوله میشید که فقط بلده چجوری شبها نازتون کنه و زیر صدای بارون براتون تو دهنتون عارقی بزنه که بوی شراب میده که اونوقت همچین آشغالی میشه شاهزاده شما …
اینو نوشتم که بدونید هنوز در ایران مردهایی زنده اند که عاشق زنهاشونن و بلدن صادقانه عاشقی کنن … همون مردهایی که از سبیلشون خون میچکه و شکم هرزه هایی رو که به زنشون نگاه چپ کنن سفره میکنن … همون مردهایی که اکبرن نه اصغر … همون مردایی که اگه اسمشون اصغرم باشه بازم مردن و با غیرت فقط اسمشون اصغره که دمشون گرم
امیدوارم انقدر آدم باشید که این رو هم بذارید همه ببینن و بخونن و مثل کرمهای کثیف پاکش نکنید تا فقط به به و چه چها باقی بمونه
جواد گفت:
داش مهدی پارسایی علیک سلام
بسیار متاسفم برای یه به ظاهر مردی که اینجوری قاط زده. اگه کسی کامنت تو رو از آخر بخونه با اون خون هایی که از سیبیل محترم در حال بارش هست فکر می کنه که احتمالا اول عریضه طویله که مرقوم فرمودید یه چیزی تو این مایه هاست که » ما با زن جماعت هم دهن نمی شیم » که متاسفانه شروع مردانه و آتشین شما با شعایر لوطی منشانه و جرات مرام تراوش شده از روح غیرت مدار شما در تناقض هست …جیگر.. خون خودت رو کثیف نکن حالا.
من نمی دونم دیگه کی می خوایم یاد بگیریم که بابا هر کسی می تونه اونجوری که دلش می خواد فکر کنه ، حرف بزنه و عمل کنه مادام که حقوق شخص دیگه ای ضایع نشه.
مشتی ! یکی داره یه جایی حرف های دلش رو می زنه ، حالا یا واسه خودش یا واسه اونایی که فکر می کنه مثل خودش فکر می کنن. تا اونجا هم که من دیدم کارت دعوت واسه کسی نفرستادن. یا خوشت می آد می خونی و حال می کنی یا بدت می آد و لطف می کنی ترافیک انتقال دیتا رو به نفع سایر غیرتمندان و بی غیرتان کم می کنی. اگر جایی هم به نظرت غلط می آد بگو ما هم به اتفاق این جماعت نسوان همگی یاد می گیریم.
این حکایت عکس رو من نفهمیدم چی بود. عفو بفرمایید. چه کنم ؟ جواد هستم و بضاعت فکری محدود. ولی تا اونجا که می دونم برای جنباندن جنبنده احمق هایی مثل من اینقدر منبع و ماخذ اعم از سمعی، بصری ، مکتوب ، منقول ، غیر منقول ،آنالوگ ، دیجیتال، زنده ، پخش مجدد، منظم ، نا منظم توام با دسترسی ترتیبی یا تصادفی و…هست که نیازی به این عکس نباشه.
آره عمو جون. بنده هم عاشق همسرم هستم. البته شکم کسی رو سفره نمیکنم. شیرزنان ایرانی خودشون خوب می تونن از حقشون دفاع کنه. اگه یه جایی هم یه کوچولو کم بیارن ما مثل کوه دوشادوششون واستادیم. در ضمن از سبیل من خون نمی چکه ( چون همیشه سه تیغه که هیچ شش تیغه می کنم ) . شما هم توهم زده نشو. احتمالا هوا گرم بوده خون دماغ شدی جیگر .
حالا این وسط هم چهارتا زن فمینیست پیدا شد که مردها رو اصغر صدا کردند با چهار تا مرد الدنگی که زن ها رو ضعیفه صدا می کنن یر به یر می شه. شما خودش رو ناراحت نکن حالا.
مهدی پارسایی گفت:
سلام
بسیار متأسفم برای این همه به ظاهر مردانی که برای فمینیستهای تابلویی مثل شما پیغام آفرین صدآفرین هزار و سیصد آفرین میگذارن … و لابد در پیغامهاي خصوصی براتون مینویسند که تنهان و دوست دارن عاشق شما بشن … آخه عکسی که روی صفحه اول این تارعنکبوت کثیفتون گذاشتین انقدر کثیف هست که جنبنده هر احمقی رو به جنبش در بیاره و از گیر کردن توی این تار کثیف کمال لذت رو ببره … اینا انقدر بدبختن که نمیفهمن شما فمینیستها مردهای ایرانو که شب و روزشون رو برای آسایش زنهاشون یکی کردن “اصغر” خطاب میکنید که یعنی کوچکتر و يعنی خرتر و اونوقت عاشق یک خیکی خصیصه هرزه کوتوله میشید که فقط بلده چجوری شبها نازتون کنه و زیر صدای بارون براتون تو دهنتون عارقی بزنه که بوی شراب میده که اونوقت همچین آشغالی میشه شاهزاده شما …
اینو نوشتم که بدونید هنوز در ایران مردهایی زنده اند که عاشق زنهاشونن و بلدن صادقانه عاشقی کنن … همون مردهایی که از سبیلشون خون میچکه و شکم هرزه هایی رو که به زنشون نگاه چپ کنن سفره میکنن … همون مردهایی که اکبرن نه اصغر … همون مردایی که اگه اسمشون اصغرم باشه بازم مردن و با غیرت فقط اسمشون اصغره که دمشون گرم
امیدوارم انقدر آدم باشید که این رو هم بذارید همه ببینن و بخونن و مثل کرمهای کثیف پاکش نکنید تا فقط به به و چه چها باقی بمونه
ahmad گفت:
@ مهدی پارسایی :باهات موافقم. چقدر مردای احمقی پیدا میشن. هیچی قشنگتر از عشقه ی مرد به زنش نیست، اینجور فمینیستها جاشون همون کشوری خارج باشه بهتره.
@نقی: ببین با پاچه خاری و …لیسی کسی بهت پا نمیده! مرد باش و بدون که زن ناموس مرده و مردهم ناموس زن اینکه رو ناموست حساس باشی نه تنها بد نیست که قشنگ هم هست.
architect گفت:
بسیار زیبا بود و امید وارم که همیشه اینگونه باشید مهدی جانم:)
داریوش گفت:
عالی بود مهدی
رسوا گفت:
درود.
عزیز دلم، نظر می دی بده، کسی نمیگه نده، ولی ئیگه توهین نکن.
وقتی یکی نظرتو محترم می شمره و اجازه می ده هر فولان و شعری که می خواي رو بلغور کنی و مرد تا درجه ی شعور خودت پایین بیاری، تو هم آدم باش و بذار همه حرفشونو بزنن.
توهین نکن.
شاد باشی.
لولوچه گفت:
سلامی از لولو زار:
مواظب باشین لولو سر وقت این ممه های اون بالاییه نیاد!
آخه بدجور ممه ها رو لولو میبره!
ناشناس گفت:
thanks for your comments . you are wonderful.
نقی گفت:
خجالت آوره آقای مهدی خان پارسایی
واقعا یعنی اینکه ما مثل وحشی ها زندگی کنیم یا حیوونها که از ماده شون مراقبت میکنن اینقدر افتخار آمیزه !؟
کی میخوایم یاد بگیریم که به هم احترام بگذاریم ؟ به یه زن به خاطر انسان بودنش یا یک مرد صرفا به خاطر انسان بودنش . کی میخوایم آدمها رو آزاد بگذاریم که اون چیزی رو که میخوان فکر کنن ! کی میخوایم آدمها رو اونجوری که هستن قبول کنیم ؟
یه کم فکر کن برادر من ! غیرت داشتن خوبه ولی حتما تعریف من وشما از غیرت هزاران کیلومتر با هم فرق میکنه !
من به آزادی همه آدمها احترام میگذارم چه مرد و چه زن ! الان یک ماهه که من مطالب این دوستان رو میخونم و اینقدر جالبه که بیشتر وقتها بهشون حسودیم میشه ! بله حسودی ! من دستی در قلم دارم ولی این مطالب اینقدر خوبه از همه نظر که من اول صبح به جای چک کردن ایمیلم این وبلاگ رو باز میکنم !
در ضمن ادب هم چیز بدی نیست و اگر اون عکس برای شما مشکلاتی ایجاد کرده دلیل نمیشه اونو به همه تعمیم بدی !
زیاده جسارت است . نقی
ahmad2 گفت:
@ مهدی پارسایی :باهات موافقم. چقدر مردای احمقی پیدا میشن. هیچی قشنگتر از عشقه ی مرد به زنش نیست، اینجور فمینیستها جاشون همون کشوری خارج باشه بهتره.
@نقی: ببین با پاچه خاری و …لیسی کسی بهت پا نمیده! مرد باش و بدون که زن ناموس مرده و مردهم ناموس زن اینکه رو ناموست حساس باشی نه تنها بد نیست که قشنگ هم هست.
خودم گفت:
افتخار می کنم به وجود نویسندگانی به اندازه شما واقعی. نویسندگی دان، فارسی دان، تاریخ دان، حقوق بشر دان، سیاست دان و … و زن. گاهی به تئوری ام مبنی بر خردمندتر بودن زنان سرزمینم نسبت به مردان آن شک می کردم ولی از این پس هرگز.
داریوش گفت:
متاسفم برات تقی کاش میفهمیدی آزادی یعنی چی. فکر میکنی این لاشی ها اعتقادی به آزادی دارند اگر داشتند وقتی صحبت از مرد ایرانی مکنند این همه لیچار بار مردهای ایرانی نمیکردند.اینها فمنیست فاشیست هستند
گل آقای غربی گفت:
چند وقتی با این ان کبوت( ببخشید یادم رفته ان را با عینی مینوسند) نوشت شما حال میکنم منظورم از نوشته هاشه ونوشتهای قشنگی داره نه این که خیلی قشنگ ولی خوب چونکه از آن قدیم به پنجره بی پرده خونه قدیمیمون علاقه داشتم و دارم و میبنم که قلم شما هم بی پرده است به این علاقه پیدا کردم. و در آخر امیدوارم که بی پرده به دنیا نیامده باشی!
خودم گفت:
لطفا بروید به این آدرس ، ناشناس باشید ،یک راز درمورد خودتان بنویسید.رازهای دیگران را بخوانید و با این کار تابوهاي غیرمنطقی و غیر اخلاقی را بشکنید.
maghznameh.persianblog.ir
كلوخ گفت:
درود بر شما …طنز زيبايي در نوشته هايتان است كه در عين ملاحت گزنده هم هست!
کدئین گفت:
دعاتون میکنیم؛ مؤید باشین انشالله
جوون ساده روستایی گفت:
برای روز وباگ یکی از وبلاگهای منتخب من بودید
http://arash.reyabad.com/1389/06/09/به-مناسبت-روز-جهانی-وبلاگنویسی/
mattie گفت:
به مهدی پارسایی : دهن کثیفت را که بوی گند تحجر می دهد ببند . همین .
داریوش گفت:
تحجر بهتره تا جنسیت پرستی احمقانه
مري گفت:
عجيب حرفاتون آدم به خودش مياره! دارم سعي ميكنم حد و مرزها رو بشكنم!ديگه اجازه ندم كسي چپ دستيمو تغيير بده
ممنون از اين همه حرف زيبا
mohajeratbecanada گفت:
قشنگ می نویسید…
راستش میمونم گاهی که داستانه یا خاطره یا چی!
اما، دوست دارم وبلاگتون رو 🙂
پرتقال بنفش گفت:
به قول این مسلمان ها زنده باشین………منم مسلمونم
اینجا رو دوست دارم
Kaveh گفت:
سلام موفق
bikhial گفت:
in hame dava baraye chie????????????????
یـــک محـــــــمــد گفت:
راستی شما در کدام کشور اجنبی هستید ؟
منم مدتی ترکیه بودم و البته بعضی دیگر از ممالک کفر
خوشحالمان کنید و به ما سر بزنید و ضمنا لینکمان کنید.
منتظر هستیم
یـــــــــــــک مـــحـــــــــــــــــــمـــــــــــــــــد گفت:
سلام
کجایی
؟
نیستی ؟
فردا شب منتظرم باش
یه خواننده محترم گفت:
وووووو چقدر طول کشید بیام پایین تا برسم به اینجا که چی ؟
که بتونم چند خط بنویسم برای صاحب این وبلاگ ،
من کوتاه و پر فایده میگم و میرم
وقتی چند تا از این به اصطلاح تارنوشتا رو خوندم دیدم انگار راست راسی برای بالا اومدن و توی دشبرد نشونی پیدا کردن یه چیزایی داره به قانون تبدیل میشه
فقط کافیه :
*یه عکس خفن سکــــــسی در وبلاگتون بگذارید و توضیح بدید که چی شد و چرا این عکس و این حرفا…………که خداییش عکستون خوب هیکلی داره
*در مورد ماجرای اخیر بنویسید و کلی به دولت بدو بیراه بگید از علاقتون به رنگ سبز ..
*طنز بنویسید و به ریش عالم و آدم بخندید
*در پست هاتون و بهتر اینکه در عنوان پست هاتون از واژهای ممنوعه مثل ک..و..ن ک و … استفاده کنید….که شاید اینجوری یکم هم سبک میشید
* به کله گنده های سایر ییی گیر بدهید یا انتقاد کنید یا تعریف. انتقاد کنید, اونجوری درباره ی شما خواهند نوشت و کلی کلاس لارج بودن خواهند گذاشت! یا تعریف کنید که از شما تشکر خواهد کرد
و در آخر هم اگه خواستید افه حرفه ای بیایین: یک آموزش برای بهترین وبلاگ نویس شدن بنویسید!
موفق باشید(اینو می خواستم زیر مطلب تلخ مثل.. بگذارم که فیلتر شد و خلاصه نشد)
شیطان گفت:
و…درآخرین روز شما شیطان را خواهيد دید که شما بر بالهایش بسوی بهشت میبرد…وبرای او فرقی نمی کند….سکینه….اختر….یا زهرا…..زیرا همه نسل انسان از ازل تا ابد…..افریده شده توسط شیطان هستند…..پس….شیطان را دوست بدارید….که شیطان نشانده راه درست به شما نا اگاهان می باشد….
امیر - وبلاگ نویس گفت:
بسیار نیکو
هدفم از نگارش این کامنت این است که بگویم کارتون خیلــــــــــــــی خوب و مفیده
این وبلاگ برای نسل های جدید پیام اعتماد بنفس و ابراز وجود داره.
به امید روزی که همه ی بانوان ایرانی از حقوق خود با خبر باشند و برای ابراز وجود مجبور به هیچ کار نخواسته ای نباشند
یک لحظه ، حتا یک لحظه از راهی که انتخاب کردید برای نوشتن پشیمان و دلسرد نشوید. در هر باغچه ای علف هرز وجود دارد
پایدار باشیم
نوید گفت:
درود بر نسوان محترمه
چرا بر سر در وب لاگتون عکس تکی گذاشتین ؟
افسانه سیزیف گفت:
خیلی خوب مینویسید …. میخونمتون همیشه.
f4r4z گفت:
سلام .
به قدری زیبا و با جزییات مینویسید که هر بار که متن تازه ای میبینم کیف میکنم.
ای کاش که زبان شما را مردم ما در ایران هم داشته باشند و اگر دارند به حرف بیایند.
امیدوارم که همچنان به نوشتن ادامه بدید.
وبگاه من بیشتر درباره کامپوتر است ولی گذاشتم که …همینجوری …
درود بر شما
shamoorti گفت:
dameto0n garm ,eyvall be har chi shir zan iro0ni bahal va jaso0re ke aghayedesho0no bayan mikonan.kheily hal kardam ba weblogeto0n ,paydar va piro0z bashid.
ملودی گفت:
دوست دارم
علی گفت:
واقعا محشرید- اینکه در این دنیا جیز مهمی وجود ندارد قبول دارم
reza گفت:
@ مهدی پارسایی :باهات موافقم. چقدر مردای احمقی پیدا میشن. هیچی قشنگتر از عشقه ی مرد به زنش نیست، اینجور فمینیستها جاشون همون کشوری خارج باشه بهتره.
@نقی: ببین با پاچه خاری و …لیسی کسی بهت پا نمیده! مرد باش و بدون که زن ناموس مرده و مردهم ناموس زن اینکه رو ناموست حساس باشی نه تنها بد نیست که قشنگ هم هست.
گاه نویس گفت:
بله ….
مجيد گفت:
اي بابا! اينجوري كه خيلي سخته، يه مرامي، اعتقاداتي چيزي اعلام كنين تا بتونيم بهش حمله كنيم، نه اينطوري كه مثل ماهي ليز ميخورين و از دست در ميرين.
sara گفت:
salam
kheili aali bood!
mamnoon
احميد گفت:
سلام
با اين متن قسم به سيبتان موافق نيستم چرا كه بر اساس روايت تحريف شده تورات از داستان آفرينش است،مطابق قرآن آدم ابتدا معرفت را از خدا آموخت وسپس خدا به ملايك دستور داد بر اين آدم عالم سجده كنند كه ابليس سجده نكرد ضمنا مطابق نقل قرآن ادم وحوا با هم از ميوه ممنوعه خوردند نه اينكه اول حوا بخورد بعد به ادم بدهد…
شادی گفت:
روایت تحریف شده از تورات !!!!!!!!
چرا هیچ وقت به تحریف قرآن فکر نمی کنید یعنی امکان نداره ؟
فرزاد گفت:
سلام شادی جون
خیلی حال کردم با نظرت راست میگی… به نظر من که قرآن پر از تحریفه….
شانی گفت:
مدتیه که دنبال یهجایی می گردم که بشه راخت نوشت و مبادله ارا کرد،امیدوارم درست پیداش کرده باشم.
من به هیچ دینی و خدایی اعتقاد ندارم یعنی خارجی بخام بگم آته هستم.
از مرد حماعت بدم میاد قفط یکیشون رو تو این دنیا قابل اعتماد می دونم ،نه شوهرم نیست چون اتفاقا به این یکی اصلا اعتماد ندارم.
ایران هم نیستم.
اهل شعر و این حرفام. آرومم نمیکنه دیگه ولی یه جورایی خوبه.
پروین گفت:
با درود های فراوان باید از دوست عزیزم تشکر کنم که مرا با شما آشنا کرد.عالیست و از زبان همه ما میگویید . بسیار راحت و به زبان مردمی و ساده که برای همه قابل فهم و درک و همزمان چیزی جز واقعیات نیست که عمری با حفظ سنت های پوسیده قرون وسطایی حقیقت گویی را به نام آبرو به ما معرفی کرده بودند و دهان همه ما را مهر و موم کرده بودند. جانا سخن از زبان ما میگویی و بگو زیرا باید این زنجیر های قید و بند های بیمورد و بی اصل و اصول و ارزش را شکست و انسانیت را جایگزین آنها کرد. موفق و پاینده باشید.
گلناز گفت:
سلام
دست به قلم توانا
لذت بردم از خواندن تک تک پستهات، و رشک بردم به قلم نابات.
امیدوارم همیشه دست به قلم و مانا باشی.
halookhan گفت:
با سلام به نسوان معظمه محترمه
از این بابت که پورتال جامع هویج های ایران را لایق افزودن به پیوندهای خویش دانستید بسیار متشکریم ما نیز شما را بیفزودیم.
مطلب «ناموس چیست یا….» شما بهانه پست جدید ما شد که امیدورام خوشتان بیاید.
یک زن که لزوما فمینیست نیست گفت:
چقدر ذهن بیمار هست در جامعه ما. گاهی فراموش میکنم. آفرین بر شما که تحمل پذیرفتن و حفظ
کوته نظری بعضی از شهروندان رو دارید.
چه غوغایی بشه اگر روزی تو این مملکت دموکراسی برقرار بشه. چه بهایی باید بپردازیم برای داشتن
جامعه ای سالم با افکار سالم ونگاهی که عمقش فراتر ازعمق کره چشمه و ذهنی که مستقیما از چشم به آلت تناسلی دستور نمیده .
ای کاش به لعنت فرستادن وعواقبش اعتقادی داشنم.و ای کاش میشد آرزو کرد.آرزوی کوری جسمی برای اونهایی که تا تاریخ بودنشون رو این خاک کور دل هستن.
Hamid گفت:
besyar aali, man ra be doran bachegi va javaniam bordid, ketabha. az filmha va seryalha ham begim
Mona گفت:
من تقریبا مطمئن هستم که نویسنده این وبلاگ یکمرد است که سعی در زنانه نویسی دارد .
بی نام و نشان گفت:
کاملا موافقم. فقط نمیدونم چه عیبی داشت اگه میگفتن ما مرد هستیم. اینم جمعی دروغ گوی از خانواده ایرانیان.
لااقل می گفتین مهم نیست و اصلا اشاره نمیکردید. تا کی دروغ و فریب.
مطمین هستم به نصف نوشته هاتون هم اعتقاد ندارید.
Mona گفت:
+++++
Hamid گفت:
che ahamiati dare? shoma az matlab lezat bebar ya nabar
سپهر سبز گفت:
بسیار زیبا می نویسید.
دوستان من هر روز در فیس بوک بمن سر میزنند، تا مطالب جدید مرا بخوانند و من هم هر روز به اینجا سر می زنم تا دلنوشته های شما را بخوانم.
از جمله زیر در مطلب بالا خوشم آمد.
«لینک کردن ما و ذکر مطالب بدون ذکر ماخذ آزاد می باشد!»
هر جا هستید موفق و پیروز باشید
سپهر سبز
Mas گفت:
Hello dear ladies
Since last year at least once a week I’am here to read and think about your point of views regarding different matters .I like how you ladies handle your web site
. I wish you the best , long life ,love and prosperity.
Best regards
فضولباشی گفت:
مطالبی که مینوسید روان و جالبه . اما همیشه یک تم روانشناختی مردونه داره . نوع نگارش و تقرب شما به موضوعات مخصوصا اونجاهائی که زمینه های سکسولوژی داره بیشتر به سمت پورن گرایش داره. برداشت من بعنوان کسی که سالها کار مشاوره و راهنمادی انجام داده این هست که شما مرد با استعدادی در زمینه هزله نگاری هستید. بد نیست فقط ایرادش اینه که همیشه باید در تاریکی و گمنامی بمونید.
بریجیتا گفت:
ببخشید از وقتی این ویولتا رفته کلید ایمیل رو هم برده ؟ ما چند فروند ایمیل جهت تبریکات فایقه برای سرکار لولیتا و تعدادی دیگر * انچه تو خوانی و نه من * فرستادیم که جوابی نگرفتیم
خواهر لولیتا اگر کلید هست یک نگاه و یک جواب از شما ما را کفایت است
داوود خان گفت:
دست گلتون درد نكنه، بي زحمت يه سري هم به ما بزنيد
مسعود گفت:
سلام من مسعودم از يزد اهل سكس بي رو درواسي برم از سكس بگيد يا به ميلم ارسال كنيد من 27 سالم دوستار سكس با ايميل و تلي هستم ميشه كمي از بدنتان برايم بگيد ممنمونم ومرصي بوس بوس بوس
یکی مثل تو گفت:
و من الله توفیق!
اپسی گفت:
خیلی شیرین زبانی است سخنانتان
وب سایت کنید کمک خواستین ما هستیم
درکنارتان
شاید هم پشت سرتان
muna گفت:
2 saat paye websitetoon boodam
hamid گفت:
yeki az weblogaaye movafaghe faarsi hastid . tebrik migam behetoon
پريا گفت:
از زن بودنم ميترسم
حسن کچل گفت:
کاری ندارم به اینا که نوشتی. ولی خیلی خوشگلی .. آخییی
http://en.gravatar.com/nesvan
polofosol گفت:
راستش من موندم كه 3روح تو يك بدنيد يا 3نفرو 1 روح هستيد خلاصه كه نفهميديم چرا تمام مطالب رو انگاريكي نوشته !
Negari گفت:
بهار سال پیش بود قبل از اینکه بلاگفا آدرستون رو حذف کنه، کشفتون کردم…..
خیلی نوشته های فوقث العاده تون رو دوست داشتم …و دارم
لطفا ادامه بدین. همیشه آدمایی هستن که نمیتونن پرواز دیگران رو ببینن…بهتره به پرواز و اوج فکر کنین، نه به حرفای این آدما.
خوشحالم دوباره پیداتون کردم…هرچند با سختی میام تو سایت و نوشته ها رو میخونم…امااااا
خیلی دوستتون دارم…خیلی
یه سوال فنی….من ایمیلم رو به اشتراک گذاشتم…فقط ارسال پست جدیدتون به من خبر داده میشه یا میتونم متنتون رو تو میلم بخونم؟؟؟؟
پرویز گفت:
به مهدی پارسائی و احمد،
البته در اینکه بعضیها جای تخمها و مغزشون عوض شده و با تخماشون فکر میکنند شکی نیست، به همین دلیل بعضیها که البته خیلی ادعای مردانگی شون میشه با دیدن یه عکس اینقد تحریک میشن، و صد البته وقتی تنها میرن از خونه بیرون نقش خروس رو بازی میکنن ولی وقتی با همسر، دوست دختر و یا نامزدشون میرن بیرون نقش سگ محافظ رو بازی میکنن.
شادی گفت:
خیلی باحالی آقا پرویز فکر نمی کنم تاحالا کسی ایجوری جوابشونو داده باشه ایول .
امیر گفت:
سلام
امروز اتفاقی این سایت دیدم وجالب بود برام مرسی و خسته نباشید
mehdi گفت:
salam lotfan agar momkene ye karikonin ma betinim neveshtehatino bezarim to facebook, vaghean hkeyli heyfe en matalebe ziba ro hame natonan azashon motale beshan basepase faravan az matalebe zibaton
mehdi گفت:
bebahkshid taze didam link mishe
ممل گفت:
وبلاگ خوبی دارید . فقط خواهش می کنم توضیح بدید که این دختره ی جیگر تو بنر بالای سایت کدومتون هستید ؟ ویولتا ، سامانتا یا لولیتا آخه می دونید ؛ خیلی خوشگله آدم نیگاش میکنه یه جوری میشه !
داموس الملک گفت:
با ممل جون موافقم .
عکس بالای سایت حرف نداره . پیرو صحبت های ممل ، می خواستم خواهش کنم رنگ سوتین رو هم بگین که بهتر بتونیم تصورش کنیم !
vi گفت:
صفحه شما را دوست دارم صادق ومردانه می نویسید برای همین هم برای اقایان قدیمی کمی سنکینه موفق باشید .
san=mam گفت:
معمولا ستایش از یک زن
که «می فهمه»
از زیباترین لحظات زندگی بشری محسوب می شه.
یعنی صد ریشتر بالاتر از ارگاسم
چون وقتی از یک چیزی که اصولا فقط ازش انتظار انحنای فیزیکی داری، خرق عادت می بینی. حرکت به انتهای فرا.
بعنوان یک مرد
ستایشتون می کنم.
از اولین پیشنهادهای من هستید که با دیگران (بویژه دختران جوان هشتاد سیلندر ساخت وطن) برای خوندن مطرح می کنم.
دومان
هارای دومانلی داغلار، هارای
بي نام و نشان گفت:
درود بر دوستان مجازي
يه موضوع جالب يهتون پيشنهاد ميکنم چالش خوبيه
روي سايت مراجع عظام تقليد که بريد
رساله هاي عمليه و توضيح المسايل دارند .
خيلي جالبه بدونيد احکامي که وجود داره به زبان عربي و فارسي با هم متفاوت و گاهي متضاده
مثلا در بخش عربي احکام : براي عقد دوشيزگان اجازه پدر لازيم نيست اما در بخش فارسي همين حکم اجازه پدر را واجب مي داند . خيلي جالبه .
zan گفت:
zan dar shah-nameh
http://balatarin.com/permlink/2011/3/8/2403634
یه دسته گل ! گفت:
من نمیدونم سرکاریم یا سرکارین ! هر چه هست خیلی باحالین .
یه دسته گل ! گفت:
من نمی دونم سرکاریم یا سرکارین ! ولی هر چی هست خیلی باحالین .
فریاد بی صدا... گفت:
عالی بود…
شاهرخ گفت:
Like
😉
مهران گفت:
متن هاتون رو خیلی دوست دارم
ehsan گفت:
دلمون لک زده واسه یه زره ( زره با ز خیلی ریزه دیگه) روراستی و بی شیله پیله بودن مردم. یکمشو دیدم اینجا حالشو بردم. زیبا بود نت هاتون. مخصوصاً اون اگزیستانسیالیسم و پستان . خوش باشید.
ehsan گفت:
حالا میگی یارو آقاهه اومده خونده و بایدم کیف کنه، اما خیلی باحال بود اون: اگزییستانسیالیسم و پستان. ایول. دمتون گرم….
حاج صفر گفت:
یا الله ( گفتم شابد نا محرمی باشد ، فرصتی بنماید رویی بگیرد)
برخی از مکتوباتتان را همی خواندمدی و حالی بردمدی و تبسمی بر لب نشاندمدی
باشد که همیشه بر سوار مراد نشسته و بر قلم طنز برانید.
maryam گفت:
aaali minevisid! emkan nadare mard bashid chon hich mardi tu donya enqad az zananegi nemidune!
آرش پیمان گفت:
خیلی هوشمندانه طنازانه و چند …انه دیگر می نویسید بی تعارف . باشد روزی شما را در وطن ملاقات کنم که آرزو بر جوانان عیب نیست هر چند نه من جوانم نه آرزو ! به من ایمیل بزنید دوست دارم مطالبتان را بخوانم فیل شناسی در تاریکی فوق العاده بود همچون سایر مطالبتان امیدوارم این سبک نوشتن را تبدیل به نوعی ژانر ادبی کنید شما سه یار دبستانی می توانید .
koorosh_ariyan@yahoo.com گفت:
salam, in shere ghasam be sibo man az sitetun copy kardam tu face book gozashtam, goftak ke halal bashe, moshtagham bedunam shaeresh ki bude.? be har surat koli mersiiiiiiiiiiiiiiiiiiii,
مهدی گفت:
خیلی وبلاگ خون نیستم… اما وبلاگ شما رو با ولع هرچه تموم میخونم…
کامنت نویس نیستم… اما نتونستم ابراز تشکر نکنم به خاطر لذتی که از خوندن بیشتر نوشته هات بردم…
خیلی خیلی نکات ظریف داره وبلاگت…
هیچ کدومشونو نصفه رها نکردم…
خوب و خوش و سلامت باشین…
پی اس : این کامنتو یه جای نامربوط گذاشته بودم… الان عینا کپی پیست کردم جای بهتر
مهران گفت:
نوشته هاتون براستی زیبا هستند
فروهر گفت:
سلام ….این متن رو از وبسایت دکتر خزعلی انتخاب کردم .. اگه دوست داشتین تو صفحه اصلیتون قرار بدین ..جالبه
من« دوشیزه مکرمه» هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.
من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم
من «والده مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی 20 آگهی تسلیت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند
من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند
من «زوجه» هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دخترشش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان ، بدهد
من «سرپرست خانوار» هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.
من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.
من «مجید» هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.
من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.
من «بی بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.
من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند.
من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.
من «زنیکه» هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.
من «مامانی» هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم.
من «ننه» هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم… به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.
من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند.
من «بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.
من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و…» هستم.
من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، «سلیطه» هستم.
من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ «دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و…» هستم. دامادم به من «وروره جادو» می گوید.
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفی صدا می زند.
من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم.
مادرم مرا به خان روستا «کنیز» شما معرفی می کند..
من کیستم؟
بيتا گفت:
سلام
ميشه ياهوتون رو چك كنيد؟
backslash گفت:
خیلی وبلاگتون باحاله………..
بترکونین که ما هم بترکیم
خیلی قشنگ مینویسین
پاینده باشی(زنده باشی!)
غربي گفت:
طنز تلخ تو نوشته هاتون موج ميزنه
امير گفت:
عزيزي که در مورد معني تار کلي دري وري به فرهنگستان نثار فرمودن:
عزيز دل برادر، فرهنگستان ممکنه رييسش دولتي باشه ولي کارشناساش بر خلاف شما کار با واژهنامه رو بلدند
تار معني پارسي شبکه است!
اسماعيل گفت:
سلام
يكي اون بالا تو نظرات ، در مورد عاشق شدن حرف زد
من دچار تخيل (با توهم فرق داره ) عاشق بودن شدم
خوشحال ميشم منو از اين تخيل نجات بديد
siamak گفت:
سلام بر اختر و سكينه و زهرا ،
ما از اتفاق روزگار در اداره مشغول وب گردي بوديم كه به شما لينك خورديم و همكار خانم ما كه زير صندلي ما دنبال قلمش ميگشت يكهويي نظرش بر اين تصوير افتاد . 3 ساعت دليل و برهان آورديم كه اين سايت پورنو نيست و ما هم اينكاره نيستيم تا باور كرد . خودش را نشانديم جلوي مانيتور تا مطالبتان را خواند … حالا ميگه نكته شي ميل هستي و ما خبر نداشتيم !
ما هم كه اصولاً اهل شفاف سازي هستيم همچنان مشغول آوردن برهان براي اثبات همان و انكار همين هستيم . خلاصه اينكه امروز ما را از كار و زندگي و امور ارباب رجوع انداختيد . ميدانيد كه در اين اداره ها كه يكي در ميان مردم را بر ميدارند و دوباره ميگذارند بايد با تمام توان شفاف بود . خلاصه اينكه پيشنهاد ميكنم كه به خانمي كه سردر نشسته بگوييد يك چادر- چاقچوري ، روسري ، حداقل شال دو طرف بازي بيندازد روي خودش كه شرش ما را نگيرد و دعاي تعجيل امام زمان روحانيوني كه به اتاقتان ميايند هم مقبول بيافتد .
عکس گفت:
سلام .میشه ازخودتون یه کلیپ .عکس همراه صدا بذارین. حتما میدونین چرا.
خوندن این همه افکار بدون احساس صدا و قیافه کمی کم کیفیت هست. در کل بگم اگه صدا و تصویرتون تو ذهن باشه آدم دقیقا میتونه با تصور خودتون اونارو بخونه و عمق حرفهاتون بیشتر و نتیجه و تاثیر هم بیشتر .
اما من زیاد تو وبلاگها سر نمیزنم. وبلاگ شما را هم برادرم نشونم داد. لطفا ایمیل بهم بدین. اگه ویدیو نشد . نهایتا یه عکس که میشه. ممنون
منیره گفت:
جالبه من اون همه نوشته خوندم اصلا حس نکردم که چند نفر مختلف نوشتنش. ای ول به این وحدت کلمه 🙂
بابک گفت:
هالا دستم اومد ابن پستاب روشنفکریتون چیه جریانش
زندگی به این سادگیا که شما مرفهین بی درد احساس میکنین نست خانم محترم
کوشی گفت:
با درود
هر چند که مطالبتان را جسته و گریخته در وب گردیهایم خوانده بودم، اما تا به امروز آشنای تارنمای شما نبودم. تکرار مکررات نمیکنم که در ستایشتان گفتنیها گفته شده و فقط میگویم که من را نیز مشتری هر روزهٔ تراوشات قلمی خود کردید. آنچه که شایستهٔ نقد میدانم اما، نظرات ابراز شده از طرف برخی مراجعین است که گویی از همه کس و همه چیز طلبکارند. برای جلوگیری از هر سوع تفاهمی بگویم که:
۱- بنده مرد هستم و بسیاری از اوقات از یدک کشیدن نام مرد با همهٔ آنچه که وجه مشترک من با تمامی همجنسانم تلقی میشود خجالت میکشم. گمان نمیکنم که اگر زمانی خواستم با دیگران از زشتیها یا زیبایها بگویم نیازی به تغییر رنگ یا جنس یا هر چیز دیگری باشد که هر چقدر به هنر خود در مخفی کردن عقایدم غره باشم، از هنر دیگری در خواندن دست من بیخبرم
۲- افسوس که میبینم هنوز هم هستند کسانی که با ضرب المثل : یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری به همان اندازه اشنا هستند که جناب خر با یاسین. اشاره در اینجا به کسانیست که غیرتشان میجوشد و میخروشد از اینکه زنان به گفتار بی پرده برخاسته اند، و واژه فمینیست را چون ناسزا بکار میبرند. براستی اگر این(ناا) «مردان» فقط یکروز خود را محکوم به اطاعت از قوانین دست ساخته خود میدانستند در روز واپسین هنوز هم بدان معتقد میماندند؟
۳- بگمانم شیوه گردانندگان تارنما در بیجواب گذاشتن برخی نظرات خود هنر بزرگیست و کاملا بجا. از دیدن انسانهایی که نام مرد بر خود گذشته اند و تک تک سلولهای مغزشان از اسپرمهای مترشح از آنان از زمان بلوغ به بعد تشکیل یافته مشمٔز میشوم. هیکلی لوطی وار و هیولا منش که از پایین به بالا عورتی بیش نیست و هدف زندگیش در حفظ خود و لذت خود از طریق مالاخود کردن سوژه لذت رسانی یگانه مشغله فکریش. بوی این مردار اما زننده تر از انست که بتوان در پشت عقاید و فلسفه بافیهای اجق وجق پنهانش کرد.
به انتظار کارهای دیگر از شما نسوان عزیز مینشینم و برایتان آرزوی بهروزی و شادکامی دارم
Ali گفت:
باید سنت ها را شکست و از نو ساخت سنتی که بر اساس احترام به انسان باشد و نفرت و قتل و ارتداد و کشتار در آن نباشد. آمین یا رب العالمین.صلوات یادت نره
نوید گفت:
تل بدم؟
Armin گفت:
Salam, Man moddate kami hast ke weblogetun ro didam, vaghti matalebetun ro khoondam motavajeh shodam ke eynan hamoon harfa va nazariyate hamsare man ro darid ke moddate 2sale az ham joda shodim, va kheyli alaghmandam ke zendegim ro bahatun dar miyoon bezaram va az nazaratetun bahremand besham, momkene befarmaeid ke chetor mishe betore shakhsi baratun Pm nevesht
Mamnoon
فرح آریا گفت:
هر تلاشی که درمورد زنان صورت بگیرد قابل قدردانی است. درود بر همه زنانی که در آگاهی دیگر زنان میکوشند- راهتان مدام
ناشناس گفت:
دوستتون دارم افكارتون رو دوست دارم جهان بينيتون رودوست دارم وجودتون رودوست دارم هميشه بنويسيد كه نوشتهاتون رودوست دارم/ محمود
حسابدار گفت:
بعضی وقتا از تعادل خارج میشید ولی در کل خوب مینویسید و من مرتب نوشته های شما رو میخونم
موفق باشید
ذره گفت:
سلام
یک ماهی میشه با وبلاگتون آشنا شدم و کلی طرفدارتونم و از وبلاگم براتون لینک دادم اما یک خواهش دارم یا یک پیشنهاد: به نظر من عکس بالای وبلاگ مناسب نیست. منظورم اینه که معمولا تصویری که مردا اززن دارند همینه که شما گذاشتید ( البته این تازه خیلی خوبشه) نمی شه یک عکسی بزارین که جنبه سکس را تداعی نکنه!
نمیشه یک زن را با افکار و احساسش مثل یک انسان تصور کرد-نمیگم یک فرشته یا مریم مقدس یا فاطی کماندو می گم یک انسان معمولی..
solmaz گفت:
Payande bashid azizan, montazere posthaye jadidetoon hastam.
محسن گفت:
سلام بر هر سه نسوان مطلقه و معلقه. من با خواندن متن بالا احساس رسالتم اساسی گل کرد و عزم جدی کردم که هر سه ی شما عزیزان دل انگیز را از حالت تعطیل و تعلیق خارج کنم. می توانیم از گفتمان آغاز کنیم و به مصداق هرچه پیش آید خوش آید کار را به پیش ببریم، تا ببینیم طالعمان چیست و بر پیشانی هایمان چه حک شده؟ این دوست غربتی شما (که سالهاست مقیم آلمان است) مایل است با شما آشنا شود و اگر همگی یا بخشی از شما سه تفنگدار در برلین تشریف دارید، چه مسرتی بالاتر از دیدارتان و نوشیدن یک فنجان کاپوچینو در یکی از کافه های شهر و افتتاح باب آشنایی، شاید بختتان یار شد و سرزمین های بایرتان به برکت بارش بی امان این غربت نشین دوباره سرسبز و مصفا گردید، که جفاست سرزمینی را بایر گذاشتن و به دست آزموده ای آنها را احیاء و دایر نکردن، که تک تک سلول های آن بخش بایر در فردای قیامت از شما و نیز از من که توان آبیاریشان را داشتم شکوه ها خواهند کرد و چه شکوه ها و گلایه هایی واردی هم خواهند فرمود. باری دوستان ندیده، من یالغوز اما خوش تیپ و ورزشکار که در پایتخت آلمانات ساکنم و در اینجا کار می کنم و چند سالی است که متارکه کرده ام و از قضای روزگار دستی در قلم و طنازی (اشتباه نشود منظور طنزپردازی است) دارم و به زبان آلمانی نیز مسلطم. بدینوسیله رسما از هر سه ی شما دعوت می کنم که به درخواست حقیر مبنی بر پذیرش سنت حسنه ی صیغه پاسخ مثبت ارائه فرمایید تا ضمن انجام امور خیر به گفتمان های اساسی در هر بابی که مایلید از فمینیسم گرفته تا به حق یا ناحق بودن ایده ی پلورالیسستی و غیره بپردازیم، تا چنته هایمان را بیازماییم و در جدالی نابرابر (سه بر یک) ببینیم چنته ی فکری و عملی کداممان پر تر است (گرچه معتقدم اینجانب در زمینه ی عمل از هم اکنون بازنده ی این میدان خواهم بود). بی شک ضرر نخواهید کرد. در ضمن بالاغیرتا ای میل ما را فقط خودتان سه تا داشته باشید و به اغیار ندهید، چون کمر ما نیز توش و توانی دارد و چون نمی تواند به سیل درخواست هایی که بعمل خواهند پاسخ مثبت دهد و بنایش نیز بر نشکاند دل مردم است شرمنده خواهد شد. قربان یو، یور برادر این ایسلام، محسن آقای گل.
سهراب گفت:
قلم قشنگی دارید.
بهاره مهاجری گفت:
از قلم زیبایتان لذت بردم ..همیشه پاینده و سبز باشید
محسن گفت:
سلامی گرم بر معلقات عزیز،
گرامیان آیا شما را نیاموخته اند که هر سلامی را علیکی باید و مرقومات شریفات را پاسخ لازم؟ اگر آری پس التفات فرموده پاسخ کامنت پیشین اینجانب را بدهید و اگر از هراس باختن در عرصه های نامبرده شده در ای میل قبلی، از دادن پاسخ سر بر می تابید، جای نگرانی نیست که اینجانب هر آنچه دارد را در طبق اخلاص برایتان فراهم ساخته و قصدش رقابت با شما نازنینان نیست، بلکه بیشتر در پی تقویت شماست! محسن از برلین
فرشته گفت:
تبریک میگویم. نوشته هایتان تاثیر گذارند بهمین دلیل است که مورد هجوم هرزه مغزها قرار دارید. صبور باشید و به تکامل فکر کنید
شاد و پیروز باشید
ناشناس گفت:
Violetta ruzet mobarakkkkkkkkkkkkkkkkkkk
kkkk
victor گفت:
تبریک میگم
نحوه نگارش و بیان نوشته عالیبوددر حالی که مطالب مفیدی رو در کنارش ارائه می کنید
ناشناس گفت:
salam,
mikhastam az shoma khahesh konam ke ya aan axe moharrek ra az balaye safheye blogetoon bardarid va ya jomleye arezootoon baraye zohoor ro. chera ke in2 ba ham be nazare man sazegar nistand.
ghasdam khodaye nakarde tohin nist ama be nazaram kasi ke hadafash ya hadeaghal arezooyash zohoore ishan bashad laaghal kari nemikonad ke ishan khosheshan nayayad.
lazem be zekr ast ke shoma matlab ra khatab be khodetan tasavor nakond. bande hatta khodam ham mokhatabe khodam hastam, va osoolan in comment ra be har ensani ke chenin jomle iee (ke shoma arezoo kardid) tosiye mikonam ke bekhanad va ghadri ta’amol konad.
movafagh bashid.
ناشناس گفت:
سلام
متاسفم چقدرکوتاه ببین شدیدای مردم
مرسی ازلوگوی وبلاگ زیباست میدونی چراچون عادت شکنی کردی منم بسیجی بودم اماعادت شکنی کردم میدونی چراچون فهمیدم من فراترازاین عرب هاهستم وچرابایدبه اسم دین تن به هرکاری بدم اری سال 88سالی بودکه همه رابیدارکردزنده بادشماکه مثل من وامثال من هنجارشکنی میکنیدومبارزه
منم الان 25 ساله هستم دنباله یک همسرمطلغقه هستم میدونی چراچون میخوام خودموبشناسم اری ازفسادخسته شدم این مملکت کاری کرده که به دنبال ناموس مردم باشندهمه دنباله فیلم های سکسی یاهرجاوقت بشه خودارضایی ومالیدن به زن مردم اری این است اسلامی که فقط اجازه سکس راازادگذاشته منم هم یک کثافتی بودم مثل همه امابیدارشدم ومیخوام ازدواج کنم اماهرچه در می اورم خرج زندگی خانواده میشه بخاطرهمین دنباله یک زن مطللعقه هستم حداقل میفهمه اززندگی ومثل دختراخیره سرنیست ومیتونه باتجربیاتش کمک کنه تاموفق بشم اری دنبال همچین کسی هستم دوستان هرکه میخواهدبگویددرخدمتم ومشخصات بدم اری بخداخودم تواین نظام تا88جان دادم وازشماملت معذرت میخوام ببخشید
ازدوستان هرکه میتواندکمک کندبگه جبران میکنم خوشحال میشم
کاپیتان بابک گفت:
بسیجی سابق. درود به شرف و انسانیت شما. با مردم باشی بهتره
Ario گفت:
سلام
آدرس ایمیلی توی سایت پیدا نکردم که این پیغام رو بفرستم، ترجیح میدادم ایمیل بشه تا جنبه شخصی تر و خصوص تری داشته باشه، مطالب قشنگی دارید و مشتری دائمشون هستم. این وبلاگ رو http://moteahel.blogspot.com/ تازه راه انداختم و با الهام از وبلاگ قشنگت اسمش رو گذاشتم «مردان متأهلۀ متعهده» هر چند تو این عالم دراندشت اینترنت میشه این کارارو هم نکرد اما رعایت بعضی چیزها لازمه.
موفق باشید
Ahoura گفت:
تارنمای جالبی دارید…
Sassan گفت:
faghat khastam begam ke dar zabane English yek loght estefadeh meshavad
be nahve zir
paw wow ke be maniyeh conferance sorkhpoosthaye Amrica mebashad
mary گفت:
SALAM omidvaram hamishe shad va movafagh bashid mikhastam begam khili dosetun daram gahi hes mikonam neveshtehaye khodame az dele mane asheghe nevisandegi hastam va enja jaee ke ashegheshammmm merciiiiiii
مهسا گفت:
سلام به همتون
خوندن وبلاگتون شده برام یه سرگرمی
طنزای تلخی از واقعیت های درون ماها و جامعمون
امیدوارم دلسرد نشید به خاطر بعضی حرفا و چیزا و نوشته هاتون رو فقط برای دفتر خاطراتتون نگه ندارید!
به سلامتی همتون!
سودا گفت:
اگه دوست داشتید سری هم به وبلاگ من بزنید
somaye-zare.persianblog.ir
Cialis bestellen گفت:
Good article! Keep it up!
یلدا گفت:
درود بر شجاعتت
من همه پستهات رو خوندم و اول صبح که بیدار میشم میخونم
ضمنا من با ویولتا همکارم
(:
baran گفت:
سلام اگه ممکنه این متن رو به نمایش بگذارید
ده دقیقه، بدون درد و خونریزی
من سرجمع ده تا رفیق دارم که به حمد و قوه الهی هشتتای آنها دیگر ایران نیستند… مازیار هم یکی از این هشت نفر است که یک سال پیش به یک جای دور مهاجرت کرد… بعد هم سر ِ یک سال مجددا فیلاش یاد هندوستان کرد و دست زن و بچههایش را گرفت تا برای تعطیلات کریسمس، برود ایران… و رفت… گویا همانطور که ده ساعت در صندلی هواپیما فرو رفته بوده و از فرط بیکاری کفبر شده بوده، پیش خودش فکر کرده حالا که به لطف خدا دو تا بچه خوب و سالم دارد و حوصله بچه دیگر را هم ندارد، بیاید و توی همین سفر ایران سر ِ خطوط انتقال اسپ.رمش را ببندد تا از این به بعد پول اضافی برای بادکنکهای شب جمعه ندهد… بعد هم در همان ارتفاع چهل هزار پایی، تصمیماش را به سمع همسرش رسانده و اوکی را گرفته و خلاصه همه چیز ردیف… از اینجا به بعد را مازیار تعریف کرده:
***
رسیدیم ایران و کوهی از آدم به استقبالمان آمد و ما را بردند خانه… شب را خانه پدری خوابیدیم… صبح دور میز صبحانه نشستیم… بچههایم به قصد تخریب خانه، شیطانی میکردند و به هیج صراطی مستقیم نمیشدند و روی اعصاب پدرم رژه میرفتند… همان وسط با احتیاط از پدرم پرسیدم که نظرش با بستن لولههای انتقال فلان چیست؟ پدرم هم گویا فکر کرده که اگر این دو تا بچه بیشتر بشوند، احتمالا بار بعد با تانک از روی خانه عبور میکنند… فلذا پدرم استقبال شدیدی با تعطیل کردن خط تولیدم کرد… بعد هم همان وسط صبحانه به زور و ضرب از روی سفره بلندم کرد تا من را ببرد بیمارستان و کار را یکسره کند… هر چقدر هم التماسش کردم که لااقل بگذارد چائی را تا ته بخورم، موافقت نکرد…
***
بیمارستان شلوغ است… از در و دیوار پلاکارد آویزان کردهاند در مدح بستن لولههای انتقال فلان… زندگی بهتر، بچه کمتر… زندگی بهتر، اصلا بدون ِبچه… کریستف کلمب: اگر من لولههایم را نمیبستم، آمریکا را کشف نمیکردم… ادیسون: موفقیتم در کشف برق را مرهون پدر و مادرم هستم و صد البته دکتر لولهبندم… کاملا قانع شدم که بستن لولهها کار خردمندانهای است… نوبتمان شد… رفتیم داخل اتاق… دکتر پشتش به سمت ما بود و فقط از آن پشت، نوک سبیلهایش را میدیدم که مثل آنتن خاور زده بود بیرون… همانطوری سوال کرد: اسمت؟ … مازیار فلانی.. دکتر هم گفت ساعت شش عصر بیا مطبم فلان جا تا ببندمشان… بعد هم حاضر نشد هیچ سوال دیگری را جواب بدهد… البته ما هم با توجه به ابعاد شدید سبیلش، سوال زیادی نپرسیدیم…
***
راس ساعت شش، فیس تو فیس منشی دکتر بودیم… حدود ده نفر آدم ِ دول به دست جلویمان بودند… یک کاغذ بزرگ هم روی دیوار بود به این مضمون: بستن لوله، ده دقیقه، بدون درد و خونریزی توسط دکتر فلانی، فوقتخصص لوله و اینها… این کاغذ کلی قوت قلب میداد… هر کس که داخل میرفت، بعد از ده دقیقه میآمد بیرون… بدون مشاهده درد در چهره آنها… نوبت من شد… رضایتنامه و وصیتنامه را پر کردم و رفتم توی اتاق… یک اتاق بزرگ که انگاری همین ده دقیقه قبل چهل تا گاو را در آنجا ذبح کرده باشند و رودههاشان را بیرون کشیدهاند… بس که همه جا خون و کثافت بود… بعد هم دکتر آمد… ماسک زده بود ولی سبیلهایش مثل همان آنتن خاور که رویشان چادر بکشند، ماسک را به میرون هل میداد… بعد هم گفت که بخواب… خلع لباسم کرد و یک پارچه سبز رویم کشید که وسط آن به قاعده یک در ِ قابلمه باز بود و قرار بود که “ماجرا” از آنجا بیرون باشد… اعتراف میکنم که ترسیده بودم و دائم سعی میکردم تا آن نوشته بیرون را در ذهنم مرور کنم: ده دقیقه، بدون درد و خونریزی… بعد هم نفهمیدم چطور شد که دکتر کله طرف را با کش بست و چنان با زور آن را به بالا کشید و به یقهام گره داد که انگاری مسابقه طناب کشی بود… همانجا بود که مفهوم پاپیون کردن را فهمیدم… چون واقعا آن دو توپ مورد نظر، دقیقا کنار سیبک گلویم بودند… تحت همان فشار گفتم که آقای دکتر من میترسم (منظورم این بود که غلط کردم)… دکتر هم گفت عیب ندارم، رستم هم که اینجا بیاید میترسد (منظورش این بود که ری.دی دیگه)… بعد هم یک جوک لوس گفت و خودش مثل دیو شروع به خندیدن کرد و وسط همان خندیدن یک آمپول بیحسی را درست مثل دارت کوبید وسط توپ سمت راست… بعد هم دنیا سیاه شد، دکتر سیاه شد، سبیل دکتر سیاهتر شد… من هم کل مچ دستم را تا ته توی حلقم کردم… بعدهم دکتر پرسید درد داره؟… من بنفش شده بودم… دو دقیقه بعد هم شروع کرد قیچی کردن پوسته توپها و دو تا لوله را کشید بیرون و گذاشت لای قیچی… بعد هم گفت امتحان میکنیم (انگاری که میکروفون دستش است) و با قیچی کمی زور به خطوط انتقال آورد… دوباره از درد بنفش شدم… دکتر هم گفت: اوپس… هنوز بیحس نشده و خندید…خلاصه اینکه بعد از چهل پنج دقیقه کارش را تمام کرد… من آدمی مرده بودم…
***
نصف شب با درد بیدار شدم… درد در حد تیم ملی… در حد درد زایمان… در حد جدائی روح از بدن ( ونه نادر از سیمین)… بعد هر رفتم دستشوئی… همه چیز به رنگ بادمجان شده بود… توپها به اندازه گلابی…فردایش به دکتر زنگ زدیم… سبیل خاوری گفت که خوب میشه… تحمل کن درد رو که به شب جمعهاش میارزه… سه روز با درد و فحش گذشت… ولی بهتر نشد… رفتیم یک دکتر دیگر… تا که پکیجمان را دید، گفت که عفونت کرده… سبیل خاوری به علاوه خطوط انتقال فلان، هفت هشت ده تا خط انتقال چیزهای دیگر را هم قطع کرده… مثل همین پیمانکارهای آب که حین حفاری، لوله گاز و تلفن و برق را هم شرحه شرحه میکنند… بعد هم آنتیبیوتیک و ده روز استراحت مطلق و اینها…
***
مسافرت زهرمارمان شد… کل مهمانیهای خاندان مالیده شد و ماجرا را به هر کس (از ده ساله تا ۱۰۰ ساله) که میگفتیم، خیلی نرم بهمان میگفت: ای بابا، چرا به من یه ندایی ندادی؟…انگاری همه در کارلوله بستن بودند… از ایران برگشتیم… رفتیم یک دکتر دیگر که چکمان کند… دکتر هم گفت که این روشی که سبیل خاوری شما را مقطوعالنسل کرده، مربوط به دوره “مائو” بوده که چینیها را شکنجهوار، ابتر میکردهاند… من هم جهت آبروداری گفتم رفتهام کلمبیا و عمل کردهام تا خداینکرده نکته منفی وارد پرونده میهنمان نشود…
***
خلاصه… از چند روز پیش که رفیقمان ماجرا را اینطوری از پشت اس.کایپ تعریف کرده، من توان نگاه کردن به هیچ گلابی یا بادمجانی را ندارم… آدم سبیل کلفت هم که میبینم، دردم میآید… اصولا با دست بردن در کار خدا هم مشکل پیدا کردهام… از مائو هم حالم به هم میخورد… شما هم نکنید این کار را… اگر هم میخواهید بکنید، لااقل دکتر بیسبیل پیدا کنید…
بوسه های شرجی گفت:
سلام
از آشنایی با شما سه تفنگدار خوشبختم .
داوودحضرتی گفت:
ازسلاحتان خوب استفاده می کنید از عنوانتان هم.اگرچه پشت این وبلاگ بی شک مرد هم خوابیده ولی مرد و زن مهم نیست وقتی همه کنار هم در صف آزادی باشیم. فقط در ادبیاتتان عناوینی مثل اجنبی و دیدگاه غربی- شرقی وتوهمات رایج این آقایان را دیدم که برخلاف مرام شما آزادیخواهان است. دقتتان را بیشتر کنید دودقیقهتا صبح مانده.
Leila Hashemian گفت:
ghodrate bayane besiar ghavi va dar eine haal tanz amize shoma va afkare azad andishanehee ke darid jaye tahsin dareh…….movafagh bashid.
ali گفت:
mishe be omide didare shomaha basham ???
kheili khoobe !!!
like
^~*
hadi گفت:
salam nesvan aziz.man taze ba blogetoon ashena shodam.posthaye ghadimitar ro ham khoondam zehne pooyaee darid fek konam khate fekriman ham yeki bashad vali ba khandanetan ghame donya roo saram kharab mishe.ye kam taravaravat ra ham dakhele neveshtehayetan konid.
muzica populara گفت:
I conceive you’ve got mentioned some really fascinating details , appreciate it for the post.
میفا گفت:
یه سوال: غیر از سه نفر ویولتا، سامانتا و لولیتا کس دیگه ای هم می نویسه؟ چه جوری هست جریان؟
مرسی.
امید گفت:
نوشتهها رو دوست دارم.
3faidash گفت:
mn hichvaqt hsele web khndan nadashtm .
in awalin bare az khondan khaste nmishmo ta tah mikhonm !
to 1post khondam goftin k nabeqe on doctor ha arshadi ha o lisansi han k miran …vli b nzram in qalm va in enshaye sadeye zibaye shivaye shma arzeshesh kam az ona nist !
و من الله توفیق
www photolikes گفت:
First off I want to say superb blog! I had a quick question which I’d like to ask if you don’t mind. I was interested to know how you center yourself and clear your mind before writing. I have had a hard time clearing my thoughts in getting my thoughts out there. I truly do take pleasure in writing however it just seems like the first 10 to 15 minutes are wasted simply just trying to figure out how to begin. Any suggestions or hints? Thanks!
کیستم؟ گفت:
وجودتون بهتر از نبودتونه قطعا…
کیستم؟ گفت:
:دی
بابا الان خیلی تعریف بود این که :دی
فیروزه مزارعی گفت:
سلام عزیزان نسوان
از آشنایی با شما بسیار مسرورم. اولین بار چند روز قبل یکی از نوشته های شما را که آقای هومن خلعتبری در فیس بوک گذاشته بود خواندم و با کنجکاوی و لذت فراوان ساعتها دلتنگی ها و غمها و شادی هایتان را دوره کردم . همه شما را دوست دارم . من هم یک بانوی ایرانی هستم دور از وطن. یک دورگه آلمانی -ایرانی . شما را درک کردم . حس کردم و تحسین کردم. خوشحالم که بدون سانسور می نویسید . احساسات پاک زیباست . کاش یاد بگیریم که در روابط با انسانها بیشتر خودمان باشیم و کمتر نقش بازی کنیم. استقبال از دلنوشته های شما نشان دهنده تعداد زیاد انسانهایی است که به آزاد اندیشی احترام می گذارند. بی احترامی افراد نا آگاه را به دل نگیرید . کم کم فرا می گیرند که قضاوت نکنند و به عقاید یکدیگر احترام بگزارند حتی اگر بر خلاف ذهنیاتشان باشد.
مومو گفت:
امیدوارم که این میلی که اینجا گذاشتید رو زود به زود چک کنید 🙂
غلام همه نسوان
Ali گفت:
دو هووی قمی را ببینید چقدر هم خوشحالند اینها.
سیاوش گفت:
زن من . ناموس من . غیرت من. تعصب من . مسواک من. ماشین من. من من من من راست میگی خیلی قشنگه مرد عاشق زنش باشه وازاون قشنگتر اینکه همزمان به زنهای قشنگ دیگه نگاه کنه چون حقشه,
سالاری هیچ چیزش خوب نیست نه زنونش نه مردونش. من سالهاست سیبیلم رو زدم نه به خاطر اینکه ازش خون نچکه نه آخه همسرم دوست داره میگه وقتی منو میبوسی سیبیلات اذیتم میکنه ولی شما آزادی خون بکش به سیبیلات بزار بقیه هم آزاد باشن
مومو گفت:
نسوان عزیز مرسی بابت لینک… بوس بهتون :*
واقعا ممنونم…
نسوان گفت:
خواهش می شود عزیز
ببخشید بابت تاخیر.
بوس
مومو گفت:
:))) بزرگوارید
MATRIX گفت:
اون دوتا دیدگاه بالا
منو نگران میکنه
توصیه میکنم اگه ایران تشریف دارید
به هیچ عنوان ادرس واطلاعات شخصی تون
رو به کسی ندید
در ضمن بهتر بود از اسمای زیبای ایرانی برا خوتون استفاده میکردید
تا این اسامی یاجوج و ماجوج
MATRIX گفت:
یادمه اونوقتا که میرفتم مسافرت فضایی
یه بار یه چیزی مثل برق از
ذهن مریض احوالم رد شد دقت که کردم
دیدم اونو یه بار دیگم دیدم بیشتر که فکر کردم یادم
اومد توی یه فیلم دیدم فیلمشو یادم نیس
ولی واقعا فکر نمیکنید که عشق و دوس داشتن و
محبت ورزیدن به جنس مخالف فریبیه که زندگی
واسمون مثل یه دام پهن کرده؟؟ واسه چی؟؟
واسه جلوگیری از انقراض نسل بشر!!!!!
من مدتهاس به این فکر میکنم
که براستی درک ما از واقعیت چیه؟
اون چیزایی که ما سالها شایدم قرنهاس
بش میگیم واقعیت براستی چه قدر به حقیقت نزدیکه
وقتی فروید میگه یکی از نشانه های دوس داشتن
داشتن میل جنسی نسبت به طرف مقابله
خیلی ها باش مخالف بودن
در حالیکه قرنها قبل از فروید
ارتباط جنسی جزو مقدس ترین اعمال
بشر به حساب میومد
البته من معتقدم عشق رابطه جنسی رو
تحت الشعاع قرار میده
ولی هنوز خودمم درمورد رابطه دقیق بین مثلا
توی این داستان دوس داشتن و میل جنسی
افتابه ایه نتونستم خیلی به نتیجه برسم شایم
راهو دارم اشتباه میرم
نمیدونم
goldeneverstand گفت:
پیام خصوصی: نسوان عزیز. به نظرم متوجه شده ای که یکی از کاربران مدام و مدام و مدام دارد به همه ی خواننده ها و کامنت گذاران توهین می کند. به نظرم دیگر بس است. هرچه بقیه اعتراض کردند باز هم دارد ادامه می دهد. تو خوب متوجه شده ای که همه ی کاربران بارها به ستوه آمده اند. خواهش می کنم این کامنت های سرشار از توهین را که فقط از یک آدم روانی بر می آید تائید نکن. چرا این وبلاگ جولانگاهی برای این افراد روانی باشد تا عقده های خود را بر سر دیگران خالی کنند؟
شاهِد گفت:
از خوندنِ متنهایی که می نویسید لذت می برم، اکثراً تلخ، همیشه بی پرده و در نهایت با تلنگری بر ذهن یا جای دیگه! از انبوهِ نظرها پس از هر متن واقعاً در حیرتم، کمتر وبلاگِ شخصی به این پر مخاطبی دیدم (شایدم من خیل وبلاگ خون نیستم). به هرحال من و همسرم مدتیست ساکنِ سیدنی شدیم ولی جالب اینجاست که با وبلاگِ شما از طریقِ یکی از دوستانِ ساکنِ آمریکا آشنا شدم. شما گردانندگان و اکثرِ نظر دهندگان این وبلاگ خود تشکیل یک جماعتِ جالب داده اید، می خواستم ببینم این جماعت گردهمایی خارج از فضای وب هم دارند یا خیر؟
نسوان گفت:
ممنون از لطف شما. خیر. بدلایل امنیتی آشنایی ما به فضای مجازی خلاصه می شود.
جیم گفت:
سلام
سخت ست همیشه نوشتن برای کسانی که .. (سخت است نوشتن همیشه…)
آنچه مرا مدتهاست برای خواندن اینجا نگاه داشته، این خروج هرچند ذهنی از قیود است، یعنی وجه مشترک من و این وبلاگ در این است که یک خط هایی را بشکنیم ( شاید برای آنکه بعدش ببینیم چه می شود!) و البته وجه افتراق مان هم این است که من یک موجود مذکر 24-25 ساله ی مذهبی با یک من ریش (لطفا کلمه پشم را بهش نچسبانید دچار چندش می شوم) (در بعضی دیگر از منابع واحد سنجش مقدار ریش را قبضه عنوان کرده ند که نمیدانم یعنی چه! مگر سلاح است؟) هستم که باز حداقل در ظاهر پای بند به یک چیزهایی در مسلمانی ها هستم. ( ..) .
اتفاق این است که هیچ وقت خودم را (به معنایی دیگر نوشته هایم را) در معرض نقد و نظر نگذاشته ام به چند دلیل یک اینکه نه به خودم، اما به دیگرانی، توهین خیلی دیده م، و ترس از توهین شنفتن مرا بر حذر می داشت( می دارد) دو اینکه هیچ وقت آنقدر خودم را محکم ندیدم که بنشینم و بنویسم و نقد هایش را بخوانم.
(چه اینکه اولین کتاب م را که در دست ناشر برای چاپ است و هنوز بیرون نیامده هم، وقتی یکی از دوستان در جواب ایمیلم بعد از خوانش نظر داده بود، یک هو کلی ناراحت شدم!) {1-از پرانتز بودن خسته شدیم رفت روی آکلاد- 2- اینها که نوشتم خیلی ربطی به دلیل آمدن و نوشتنم در پیام بر ندارد، دلیلش را بعد می گویم، اینها صرفا واکنش مثبتی به جمله ی آخر نوشته ی شما در صدر این صفحه است}
به هر روی می خواهم بگویم خواندن نسوان ، مدت ها برایم لذت بخش ( چه لذتی نمی دانم! شاید اینکه یک نفر دستم بگیرد و به کمک حس درونی دیوارشکنی و پا به تاریکی های مَرُو بیاید و نشانم بدهد آنچه نباید آنطرفها دید، چه خوب چه بد) بود و هست، فقط اینکه از زمانی که نوشته های میهمان آمده اند انگار هدف ، جدای از نوشتن برای نفس نوشتن، شده است غر زدن، یا چیزی در همین مایه ها! یعنی آدمهایی انگار یک تریبون گیر آورده اند برای نوشتن چیزهایی که خیلی ارزش خواندن ندارند
دلاری که شده 2400 تومن برای من هم آنقدر فشار آورده که رسما نتوانم ازدواج کنم( دیروز خانواده ی دختری که به نظر خیلی مناسب بود جواب منفی شان را رسما دادند!) بیکاری که دامن ش را روی ما کشیده(اسمایلی گزیدن میانه انگشت شست/شصت/شصت/شثت/… و اشاره) یا هر کوفت دیگری. همه ی حرفم این ست که وبلاگ نسوان، چندی ست دیگر آن اتفاق سابق را برای آدم رقم نمی زند، آن نگاه از زاویه دیگر به موضوعی مگو، آن حس رضایت بخش بعد از خواندن اغلب پست ها دیگر نیست. این وسط چیزی ست که آدمی مثل من را هم می گزد تا بیایم و بنشینم و اعتراض برایتان بنویسم.
یک زمانی فکر می کردم (یا شاید هم توی مرحوم خدابیامرز گودر نوشته باشم) که بهشت جایی است که همه ی آدمهایی که وبلاگ هایشان را دوست داری کنار هم هستن و می نشینی با همه شان آنقدر که دوست داری حرف می زنی و می شنوی، بعد هایش سعی کردم این اتفاق را برای خودم رقم بزنم، تجربه ساعت ها کافه نشستن یا حرم امام رضا(ع) نشستن با چند نویسنده معروف و دست اول کتاب و وبلاگ ، تجربه ی خوبی بود، اما بعد ها نظرم عوض شد به اینکه هر چیزی را باید در کانتکس خودش تعریف کرد. نویسنده های وبلاگ ها پشت مانیتور بهتر هستند تا رو به رو، کتاب در دست بهتر است از نویسنده کنار دست؛ برای همین ( جدای از اینکه شماها کجای دنیا ممکن است باشید و من کجا و امکان وقوعی ش چطور خواهد بود) خیلی وقت است تمایل به همنشینی و گپ و گفت را در خودم سرکوب کرده م( باید ببینم از کجا سر بر می آورد!) .
و آن نکته ی آخر که مرا مجبور کرد از فیلتر شکن استفاده کنم (کاری که سعی م بر این بوده نکنم) این است که چهار پست اخیر شما در گوگل ریدر دیگر کامل نیست، بر خلاف سابق که همه ی متن را کامل می خواندم جدیدا انگار فقط لید گونه ای از مطالب می آید و ظاهر شاید باقی ش در ادامه مطلب می رود. این را بررسی کنید لطفا و اصلاح. همین.
mobin1980 گفت:
مدت زیادی نیست که مطالب شما را می خوانم . بسیار زیبا و فریبنده می نویسید.تاثیر خلوص و سادگی مطالب جهت درک غیر قابل انکار است .پاینده باشی. یک قدم به صبح مانده
مینو گفت:
salam
پیغامم رو دیدید میل فرستادم؟
با همین ایمیل..نمیدونم دیدید یا دوست ندارید جواب بدید
ممنون میشم جوابم رو بدید؟