دهنش را باز کرده و جیغ می کشد.مامی! مامی ! مامی! اشک از گوشه ی چشمش مثل رودخانه نیاگارا جاری است. پدرش هرچی سعی می کند آرامش کند فایده ندارد. مردم کم کم توی اتوبوس کلافه می شوند. شوخی که نیست. ده دقیقه است که مدام زر می زند، لا ینقطع. همین طور که نگاهش می کنم با خودم فکر می کنم که چرا مردم فکر می کنند که بچه موجود دل نشینی است؟ صدای جیغش با مف و عن دماغ قاطی شده و همه ی پنج سالگی اش را فریاد می زند. پنج سال دیگر توی مدرسه معلمش را دیوانه می کند، توی پانزده سالگی توی ماشین بکارتش را در حال ماری جوانا کشیدن به باد می دهد، پنج سال بعد هم یک توله مثل خودش پس می اندازد که دقیقا نمی داند پدرش کدوم خری بوده… شاید هم جنده بشود و یا کارمند سوپر مارکت یا بشود مثل من یا مثل این زنیکه که کنار دستم دارد با عصبانیت ناخن هایش را می جود. از همه ی این آدمهای تو اتوبوس چند نفرشان واقعا زندگی را دوست دارند؟ چند نفرشان بود و نبودشان فرق می کند؟ نگاه می کنم به صورتهای خسته شان ، دخترک هنوز دارد با نهایت توان جیغ می زند. دلم می خواهد از پدرش بپرسم بهتر نبود از کاندوم استفاده می کردی؟ از اتوبوس چند ایستگاه جلو تر پیاده می شوم.
***
مادرم باز سوغاتی فرستاده، پسته و زعفران و زرشک و چند تا خرت و پرت دیگر. آخر من چقدر پسته بخورم، زرشک! آلبوم عکس بچگی هام هم هست. می نشینم کف زمین و به عکس ها خیره می شوم . عکس من است با کله کچل و یک لپ گنده که نشسته ام روی لگن و با دو تا دندون توی دهنم خیلی روشنفکرانه لبخند می زنم. پدرم پشت عکس ها را تاریخ گذاشته ،آخ پدر بهتر نبود بجای این کارها از کاندوم استفاده می کردی؟ راستی به سر اون بچه ی تپل و شاد چی اومد؟ از آن سالها چقدر گذشته، با خودم فکر می کنم اگر یک تکه آهن هم بودم تا حالا زنگ زده بود. آلبوم را ورق می زنم. آخ مادرم چقدر جوان بوده، راستی کی انقدر پیر شد…آخ .. آخ اون پستونک قرمزی که وقتی از دهانم گرفتند عر زدم.الان هم که دارم عر می زنم. تند تند پسته می خورم و اشک می ریزم و با صدای بلند عر می زنم و طعم شوری اشک با پسته قاطی می شود. همه ی زندگی ام به عر زدن گذشت که…صفحه ی آخر آلبوم مادرم یک خط یاد داشت نوشته:» عزیزم، بگذار و بگذر» دلم می خواهد پاهایم را بکوبم به زمین و هوار بکشم مامی !
***
صبح منتظر اتوبوس وایسادم. پیر مردی که هم سن و سال خداست با سرعت یک مورچه اسبی فلج ،عصا زنان در پیاده رو به سمت خیابان می رود. سرعت حرکتش آنقدر کند است که تقریبا به نظر می آید ثابت ایستاده ، با هر قدمی که بر می دارد مفاصلش چرق چرق صدا می دهد و درد توی شیار های صورتش عمیق می شود. همین هیری ویری عصایش از دستش می افتد و خر بیار و باقالی بار کن می شود. پیرمرد سعی می کند دولا شود اما نمی تواند، کمرش همان وسط راه خشک شده . مردم شتابان و بی تفاوت رد می شوند. میرم طرفش و عصا را از روی زمین بر می دارم و کمک می کنم که راست شود. می پرسم خوبید؟ با حالت گنگی تشکر می کند و راه می افتد. با خودم فکر می کنم اگر پدرش از کاندوم استفاده می کرد الان انقدر زجر نمی کشید.
***
پای تلفن خبر می دهد که سقط جنین کرده ، توی گوشی داد می کشم: آه! آفرین!!! چه کار خوبی کردی! مکثی می کند : مستی؟ یا داری من رو مسخره می کنی؟ میخوام توضیح بدم اما توضیحش کار سختی است. برای اینکه مردم به زندگی اعتقاد راسخی دارند. به اعتقاد من اما بی رو در واسی زندگی چیز گهی است، اول و وسط و آخرش یکی از یکی گه تر است. البته لای این گه گاهی تکه های شکلات هم هست ،اما به دردسرش نمی ارزد.برای همین هم همیشه فکر می کنم آدمهایی که عین سنده بچه پس می اندازند یا خیلی شوت هستند یا خیلی بی شرف. از اون بد تر اینکه فکر می کنند با دو تا پوشک و یک پستونک و یک مهد کودک خوشبختی بچه شان را تامین کرده اند و یادشون میره که اون بچه از پنج سالگی باید زر بزند تا پنجاه سالگی و نقرس و آلزایمر بگیرد و حتی نتواند دولا شود عصاش را از روی زمین بر دارد و آخرش هم تالاپی بیفتد بمیرد.
میخواهم همه ی این ها را بهش بگم ، در مورد دختر بچه توی اتوبوس و یا عکس بچگی های خودم سر لگن در حال ریدن و قضیه اون پیرمرده.اما بجاش می گویم: سعی کن از کاندوم استفاده کنی! عصبانی می شود. صدایش می لرزد و می گوید یعنی چی؟ این حرف یعنی چی!؟ نمی تونم توضیح بدهم. می گوید تو همون بهتر که بنویسی! و گوشی را می گذارد. من هم این رو می نویسم و تقدیم می کنم به کودکش که هرگز به دنیا نیامد تا یادش باشد چیز زیادی را از دست نداده است.
آتی گفت:
مثل همیشه عالی بود ویولتا!
h.k گفت:
واقعا! رندگی گهی هست که تک و توک تیکه شکلات توش پیدا میشه! خوب گفتی!
گذری گفت:
عالی… عالی… عالی!
کیف کردم!
حقیقتاً لذت بردم بسیار
دستت درد نکنه عیــــــــــــــن خودمی 🙂
حیف که تجربه نشون میده آدمهایی که به این سطح از درک و فهم و شعور رسیده باشند بسیار بسیار اندکند و برای همین است که نسل تخمی بشر بر نمی افتد! ملت همچنان به جد و جهد فراوان، دست اندرکار توله پس انداختنند.
به هرحال دیدن آدمهای عمیقاً فهمیده ای مثل تو یه اپسیلن لبخند رو لب آدمیزاد می آورد 🙂
مرسی بابت این نوشته ی بسیار خوبت
مرسی
رايا گفت:
دارم سعي ميكنم ديدمو به زندگي عوض كنم كارمو سخت نكن ويولتا 😦 ميترسم از روزي كه فك كنم هميشه خودمو گول زدم…
سبو گفت:
ژان پل سارتر جايي گفته بود تا زماني که… در جهان حاکم است آوردن بچه جنايت است اما خوب گاهي کاندوم سوراخ است يا پاره مي شود يا کاندوم دم دست نيست يا به هر دليلي يا خريتي مي خواي بدون کاندم بکني بع يا حتي با طف ات تفاهم ندارييد سر داشتن و نداشتن . بلاخره يکي مي ايد بعش فکر مي کني يکي خيلي تنهاست خيلي وابسته هست و هزار دليل ديگر و دومي هم که شايد دقلو اومد. مشکل کاندو نيست خانوم دکتر صد ها سال پيش که کاندوم نبود و يا مردم بدلايل مذهبي کاندوم استفاده نمي کردند جمعيت جهان اين قدر نبود و مردم شايد خوشبخت تر بودند.
اما يک توصيه من و تو مي تونيم کاندوم استفاده کنيم بگذار هر کسي خودش تصميم اش را بگيرد نمي شود به مردم ديکته کرد که چه کار کنند.
در ضمن يک مقاله بنويس در مورد روش هاي جلو گيري . کاندوم يکي اش
کاپیتان بابک گفت:
ژان پل ساتر گفت: تا زمتنی که ….. چی در جهان حاکم است؟
خیلی به خودم زور آوردم که اینو نگم، ولی نشد. شما یه خرده مشنگ نیستین؟
عزیز برادر این حرفا چیه شما می نویسی؟ کاندوم سوراخ است….بگذار هر کسی خودش تصمیم بگیرد…..و پیشنهاد شاهکار که یک مقاله در مورد روش جلوگیری نوشته شود؟؟!! یعنی واقعا فکر کردین خواننده ها به چنین مقاله ای نیاز دارن؟
البته حق داری بیای بمن بد و بیراه بگی، هر چی بگی حقمه چون فضولی کردم. بعضی وقتا آدم مجبور میشه بگه WTF
با پوزش از جناب madox
نرگس گفت:
تو اگه اینجوری فکر می کنی به خاطر اینه که کوچک موندی، چون ارتباط خودت رو با ذره ذره این هستی و ارتباط ذره ذره هستی رو با خودت درک نکردی. وگرنه قشنگی زندگی و روشنی دنیا رو میدیدی. اونوقته که نه تنها حاضری سرنوشت یک نفر رو به دوش بکشی، بلکه مثه موسی حاضری سرنوشت یک قوم رو هم بپذیری!
نسوان گفت:
سرنوشت یک نفر رو به دوش بکشم ؟؟من حتی تنبون خودمم نمی تونم بالا بکشم. شما هم نمی تونید موسی جان. به نخی بندی! سه دقیقه دیگر معلوم نیست هستی یا نیستی.حالا اصلا گیریم منم مثل شما موسی شدم و به دوش کشیدم. شاید اونی که بدنیا میاد نخواد من سرنوشتشو به دوش بکشم!اون وقت چی؟
نیما گفت:
اگر بخواد چی ؟ و تو قبل از اینکه بهش فرصت بدی خفش کرده باشی چی ؟
نسوان گفت:
اول این که من گفتم «کاندوم» در درجه اول. یعنی نطفه ای ایجاد نشود که من خفه اش کنم.
دوم اینکه اگر هم نطفه ای ایجاد شد ، من بین خفه کردن خودم و خفه کردن اون بدون شک اون رو خفه می کنم.این قانون دنیاست!
همون طور که اگر پزشک بین نجات جان مادر وجنین مجبور به انتخاب باشد جان مادر را نجات می دهد. کدوم احمقی مادر را می کشد که بچه «شاید» بخواهد زندگی کند؟؟؟؟
بنا براین اگر به دنیا آوردن یک بچه سلامت» روحی و آرامش و آسایش» انسانی را به مخاطره بندازد مسلما من طرفدار سقط جنین هستم.
Jack Morrison گفت:
یعنی با این چندتا پست اخرت رسما دارم روانیت می شم ویولتا!
یه بطر شراب17 ساله شیراز دارم ….اهل تنها خوری نیستم …و دلم برنمی داره با کسی بخورمش!
طلبه شدم با هم بزنیمش بعد تو ادای موسی رو در بیار منم می شم محمد ! تو بار هستی رو به دوش بکش و با ذره های نور خداوندی لاس بزن منم زن صیغه می کنم و ایه می گم در جمال و کمال و وجنات شتر!
نسوان گفت:
پایه ام بدخیم، جک!
شراب از تو، کاندوم از من.
پنیر و شکلاتش رو هم من جور می کنم…
تو فقط عصای موسی رو یادت نره.
Jack Morrison گفت:
یعنی با این چندتا پست اخرت رسما دارم روانیت می شم لولیتا!
یه بطر شراب17 ساله شیراز دارم ….اهل تنها خوری نیستم …و دلم برنمی داره با کسی بخورمش!
طلبه شدم با هم بزنیمش بعد تو ادای موسی رو در بیار منم می شم محمد ! تو بار هستی رو به دوش بکش و با ذره های نور خداوندی لاس بزن منم زن صیغه می کنم و ایه می گم در جمال و کمال و وجنات شتر!
کاپیتان بابک گفت:
یعنی فقط این جواب هات منو کشته خواهر جون!! برو که دارمت تا اون ناف جهنم
مریم گفت:
چرا امروز صبح که من اولین تکون های بچمو تو شکمم حس کردم این مطلبو نوشتی؟
کاظمی گفت:
شما خودت رو ناراحت نکن. تجربه مادر شدن و مادری کردن با هیچ چیز تو این دنیا قابل مقایسه نیست.
نسوان گفت:
آخ خانم کاظمی ما اگر شما رو تو این وبلاگ نداشتیم چقدر بد می شد.کاشکی یک چند تا پست هم در مورد روشهای شوهر داری و طرز طبخ شیر برنج و سیسمونی نوزاد و روش های گره زدن روسری برای خواهرها بنویسید. جدی من همین جا اعلام می کنم که در صفحه اصلی بلاگ درج خواهد شد.
smit گفت:
نسوان جان شما تو پست وبلاگتون کلی تز روشن فکری دادید ! بعد اینجا به فردی که عقایدش با شما تفاوت داره توهین می کنید.که همین رفتار شما نشون می ده که خودتون هم به عقاید و گفته هاتون اعتقاد ندارید!
کاظمی گفت:
smit
جدی نگیرید. من عادت کردم به اینکه یه خط بنویسم و کامنت پشت کامنت از الطاف دوستان روشنفکر مستفیض بشم.
نسوان گفت:
باز ما حرف زدیم شد توهین؟؟ ما که تا دهنمون رو باز می کنیم که به شما توهین میشه! خوبه خانم کاظمی از اولیا الله نیستند، کثیرالتوهین تشریف دارید چقدر ماشالله!
زن ایرانی گفت:
ولی خدا رو شکر این چیزا که شما رو از میدون به در نمی کنه خانم کاظمی ! من از شما یاد ناظم های چادری مدرسه میوفتم شما سیبیل هم دارین؟
کاظمی گفت:
زن ایرانی
یعنی الان من گفتم مادر شدن احساس خوبیه شما یاد ناظم مدرسه افتادید اونم از نوع چادریش که سیبیل هم داره؟؟؟؟؟؟؟ جل الخالق چه قوه تخیلی!
نهال گفت:
این خانوم گفت مادر شدن تجربهٔ منحصر به فردیه. مادر شدن اصلا چه ربطی به شو هر و شیربرنج و بقیه چیزای بیربطی که شما پشت سر هم ردیف کردین داره؟اصلا مگه کسی که مادر میشه لزوماً شو هر داره؟ اون یکیم معلوم نیست چرا یاد ناظم مدرسه افتاده. کمتر مهمل بگید دیگه باباجان
شهاب گفت:
نهال
اینجا من رو میشناسند میدونند منظور من مادر شدن بدون شوهر کردن نیست به خاطر همین جرم بزرگ هم مورد توجه دوستان قرار میگیرم.
شهاب گفت:
این شهاب منم کاظمی. از یه کامپیوتر دیگه داشتم کامنت میذاشتم اسم یکی دیگه اومد اینجا
نسوان گفت:
و ناگهان الت تناسلی دراز شما هویدا شد خانم کاظمی! بچه ها فکر می کردند فقط قضیه سبیله اما نگو قضیه دراز تر از این حرفهاس!
sima گفت:
نسوان جان، خدا وکیلی میشه یه پست بنویسی، که چه جوری میشه همسر داری کرد، یعنی چی کار کنن هم مرد و هم زن که رابطشون بهتر بشه. نه اینکه قر بزنی، از کمبود هایی که احساس میکردی بگو ( تا حالا خیلی گفتی) ولی از کمبودهای خودت هم میتونی بگی، اینکه چی کار میتونستی بکنی و نکردی؟
شاید اینجوری روابط بهتر بشه.
ناتانائیل گفت:
این چه فرمایشیه خانم
ایشون و کمبود شخصی؟ اشتباه؟ کوتاهی؟
ایشون اگرم میفرماید اشتباه داشتم به اندازه ی موهای سرت تعارف و شکسته نفسی میکنن
احتمالا اشتباهات خودشو مهربونی صداقت خدمت به وطن یک رنگی و صداقت میدونه مثل همون مثال که میگه «بشکنه این دست که نمک نداره»
نهال گفت:
عزیز جان شما همون قدر از بیفرهنگی و فقدان شعور رنج میبرید که کسی که فکر میکنه هدف زندگی زن شوهر کردن و بچه داریه و اگر نکرد میشه دختر ترشیدهٔ یا فاحشه
نهال گفت:
ببخشید مخاطب سیما بود
sima گفت:
نهال جان با شعور، تو که انقدر با فهمی، از کجای حرف من اینو برداشت کردی؟ اینکه کسی ازدواج بکنه و بخواد خوشبخت باشه ، و همسرش هم خوشبخت باشه، کار بدی؟ یعنی اگه تو ازدواجت موفق باشی، یعنی احمقی؟ با این حرفات نشون دادی که خیلی با شعوری، آیکیو. آخه تو از کجا فهمیدی من بی فرهنگم؟ بی فرهنگ توئی که دهان گندتو باز میکنی و چرتو پرت میگی.
هدف زندگی کی شوهر کردن؟ آخه احمق، ازدواج قسمتی از زندگی که اگر موفق باشه، میتون کمکت کنه تو بقیهٔ قسمتای زندگیت هم موفق باشی، یعنی اگر تو خونه آرامش داشته باشی، راحتتر روی کار و درست تمرکز میکنی.
کی گفت کسی که شوهر نکنه، میشه ترشیده. خداییش خیلی احمقی.
نهال گفت:
@سیما : :)))) شرمندم من فک کردم این کامنت شما قسمتی از مسخره کردن خانوم کاظمی بود
آخه خداییش متن کامنت یک کم طنز میزد 🙂 مثکه طنز نبود، ولی واقعا جدی این جمله رو گفتی که بگو چه جوری میشه همسر داری کرد؟
من باورم نمیشه اما اگه جدی گفتی من شرمندم ایشالا که همسر داری یاد بگیرید.
@کاظمی،
مثکه من اشتباهی پریدم وسعت یه دعوای ادامه دار
DarkEvil گفت:
هه هه ه هه ه ه ه هه ههه هه
واای واااااااااااااااااااااااااااااای وویییییی
ترکیدم.
خوب برجکشو زدی … دمت هات
گردو گفت:
خانم کاظمی!
اون بحث قبلی هنوز برای من جالبه ولی تو این محیط نمیشه دنبال کرد.
کاظمی گفت:
گردو
من حرفی ندارم هر جا شما بگید بحث میکنیم.
مشفا گفت:
اگر می خواهی روحت را تکه تکه کنی، سراغ فرزند بریدن از جسمت ( بیا همان بچه دار شدن) باش.
وگرنه در احادیث آمده که کاندوم به کار بر و بعد تقوی پیشه کن!
نیما گفت:
حالا نمیشه اول تقوی پیشه کنی که دیگه پول کاندوم هم ندی؟
میثم گفت:
من اون شکلات ها رو خوردم و عجیب بهم مزه داده ، به طوریکه حاضرم دستم رو تا آرنج توی لجن فرو ببرم و به دنبالش بگردم و وقتی پیداش کردم از خوردنش لذت ببرم…
نسوان گفت:
من این دیدگاه را بسیار می پسندم و به شما درود می فرستم.امیدوارم فرزند شما هم همین نظر را در مورد زندگی داشته باشد. وگرنه یک کم کار مشکل می شه
آرش گفت:
موافق نیستم ؛ چون با طبیعت سازگار نیست. به همین سادگی.
* در ضمن ما قدغن نداریم. راحت تر از اونی هستیم که به نظر میاد. من یکم بد قلق هستم و بد اخلاق اما زندگی رو اونقدرها هم سخت نکردیم.
زن ایرانی گفت:
اگه آدم میخواست با طبیعت سازگار باشد الان داشت توی غار زندگی می کرد !!!
آرش گفت:
ساخت خونه که با طبیعت انسان منافات نداره ؛ انسان فقط تکنیک رو درش قاطی کرده ؛ وگرنه در اصل همون غارِ. فعالیتهای طبیعی انسان از سه میلیون سال پیش تا به امروز دستخوش تغییرات چندانی نشده.
گردو گفت:
آرش!
فکر کنم مهمترین فرق انسان با حیوانات کار کردن و خلق کردن یا همون تولید کردن باشه. نتیجه کار بشر هم تغییر طبیعته چون کار بر روی مواد اولیه ای انجلم میشه که از طبیعت گرفته میشه.
فرق غار با خونه هم در اینه که غار در طبیعت وجود داشته ولی خونه بدست بشر و با تغییر مواد خامی که از طبیعت برداشته ساخته شده.
sunshine گفت:
اآرش@
لبته به همین سادگی که شما می فرمایید هم نیست.
قبل از اینکه یکی دیگه رو وارد این زندگی کنیم باید برای این 2 سوال جواب داشته باشیم:
1- آیا جایگاه ثابت و محکمی از نظر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی داریم که مسولیت سرپرستی یکی دیگه رو به عهده بگیریم؟ فقط مساله بوجود آوردن نیست چون تولید مثل که کاری نداره ، داستان تازه از بعد از تولد شروع میشه و مساله اینجاست که چه آینده ای در انتظار فرزندمون خواهد بود؟
2- جدای بوجود آوردن یکی دیگه، واقعا فلسفه زندگی چیه؟
از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کسی نیز به گوشم نشنود کین آمدن و رفتن از بهر چه بود
sunshine گفت:
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کسی نیز به گوشم نشنود
کین آمدن و رفتن از بهر چه بود
آرش گفت:
با نظر شما در مورد یک موافقم 100%.
در مورد 2 هم فلسفه ای وجود نداره ؛ خیلی ساده است ؛ یک انفجار صورت گرفته ، طی چند ساعت هیدروژن بوجود اومده ؛ بعدش شرایط فراهم شده ؛ از ترکیب ذرات هیدروژن با هم هلیوم بدست اومده، بعد چندصد میلیون سال هیچ اتفاقی نیوفتاده و فقط گسترش پیدا کرده ؛ بعد از اون آروم آروم عناصر دیگه شکل گرفتن به همراه سیارات و کرات مختلف ، بعدش خورشید و زمین و ماه ، بعد آب و بعد میکرو ارگانیسمها و تک سلولی ها و چند سلولی ها ، آبزیان و دو زیستان و پستاندران و صد هزار سال قبل هموساپینس پیدا شده که پدر انسان امروزیه تا به امروز ، اصلا و ابدا هیچ فلسفه ای پشتش نیست؛ همه و همه اتفاق بوده و بی نظمی. زندگی هیچ فلسفه ای نداره.
آتئیست گفت:
البته این هنوز مشخص نیست اولین بار یه موجود زنده چطور از مواد شیمیایی بوجود اومده و شاید جواب این سوال دریچه ای به آینده ای متفاوت باشه
sunshine گفت:
یعنی به نظر شما زندگی هورتی پورتیه، بدون اینکه هیچ منطقی پشت آفرینش باشه؟؟؟
من بااینکه هیچ جوابی نتونستم برای این سوال پیدا کنم(اصلا نمیدونم که آیا این سوال جوابی داره یا نه)، این نظر شما رو قبول ندارم. اصلا چرا از بین اون همه احتمالی که برای بوجود آومدن یک تخم وجود داشت من باید بوجود می اومدم؟ خیلی علاقمندم که یکی بتونه جواب منو بده، هر چند که نمیدونم که آیا این سوال هم جوابی داره یا نه؟
محمدرضا گفت:
این جور یاس و پوچی فلسفی و پریشان نویسی ها اثر متقابل غم غربت و دانشجو بودن و زمستان است. هر کدام از این بلاها به تنهایی برای به مرز جنون رسیدن و افسردگی کافی است. آبجو و ودکا کمتر مصرف کن بجاش شراب سفید بنوش، هم برای اعصاب خوب است و هم مناسب این فصل. وقت کردی برو پیک نیک و از زندگی لذت ببر.
این قافله عمر عجب میگذرد/دریاب دمی که با طرب میگذرد/ساقی غم فردای حریفان چه خوری/پیش آر پیاله را که شب میگذرد
smit گفت:
+++++++++++
فرنود گفت:
اسم شما ورژن کوتاه اسمیت هستش یا اشمیت؟
اگه اسمیت بود یه دونه اچ آخر اسمت کم داری
اگه اشمیت باشه یه سی اچ بعد اس اول اسمت بالام جام!
نسوان گفت:
شراب سفید میخورم ترش می کنم دکتر جان!
pauline گفت:
شراب سرخ بخور!! !! !!
محمدرضا گفت:
@ pauline
شراب قرمز مخصوص فصل گرم است، چون طبیعت سرد دارد. به همین علت با گوشت قرمز که طبع گرم دارد باید شراب قرمز خورد که تعادل مزاجی بدن حفظ بشه و با ماهی که طبیعت سرد دارد باید شراب سفید مصرف کرد. الان نیمکره جنوبی زمستون است، شراب قرمز زیاد نمیچسبه.
محمدرضا گفت:
خوب بجاش برندی نوش جان کن همون اثر را دارد. نظر شخصی من سه گانه کنیاک و سیگار و شکلات تلخ است. اگر یه همپیاله نازنین هم به این ترکیب اضافه بشه زمین هیچ کم از بهشت نداره.
آرش گفت:
آقای دکتر ما همه را امتحان کردیم ؛ همین اسمیرینف خودمون با آیس بهتر از همه بود ، هم زود میگیره هم دیر ول می کنه.به خاطر همین اون وسطها فرصت زیاد برای انجام کارهای مربوطه دارید.کلا هم معتقدیم زمین هیچ کم از بهشت نداره که هیچ ؛ خیلی هم بهتر از بهشته.
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
محمدرضا گفت:
عمرا اگه تو بهشت از این خبرها باشه 🙂
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
شین گفت:
آقا ما همینطور داریم استفاده میکنیم. مرسی
Neda گفت:
میبخشید که بیربطهٖ,پیرو صحبت هما این خبر را اینجا گذاشتم.
مسئولان قضایی گلستان در نشست مطبوعاتی با اهالی رسانه به مناسبت هفته قوه قضاییه، پرده از جنایاتی برداشتند که علیه یک پزشک زن و یک دختر در یک منطقه روستایی و یکی از شهرهای استان رخ داده است.
قضیه از این قرار بوده که پزشک جوان، مجرد و متعهدی که به انگیزه خدمت به مردم محروم در یکی از روستای گلستان در امر پزشک خانواده خدمت می کرد از سوی چهار نفر مورد تعرض قرار می گیرد.
http://qeshmdaily.com/vdcf.0d0iw6dc0giaw.html
زن ایرانی گفت:
بهشت به ضرب الکل و دود…البته
محمدرضا گفت:
ته ته ته اش اینه که یه جور شرابهایی هست تو بهشت که کیفیتش بالاتر از حد متوسط است:
سوره واقعه:
(18) بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ
با كوزه هاى بى دسته و لوله و كوزه هاى با دسته و لوله و با جامى از شرابى روان
(19) لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ
بهشتيان سر درد نكشند از آشاميدن آن و نه بيهوش شوند
آرش گفت:
دکتر، سردرد و بیهوشی خب خیلی خوبه که نداره ؛ گلاب به روتون تگری چی؟ آیه ای ؛ حدیثی ،چیزی در مورد تگری زدن نداره؟
محمدرضا گفت:
در بهشت، شراب هایی مختلفی با مزههای گوناگون موجود است و هر گروهی، پاداش اعمال خویش را از این جهت نیز دریافت میدارند.
قرآن، این شراب ها را با عنوان«شراب طهور» مطرح نموده و خصوصیت و مزهی آنها را، زلال و شفّاف، کافور، زنجبیل، سلسبیل، رحیق مختوم و تسنیم معرفی کرده است.
شراب طهور را قرآن به عنوان یک نوشیدنی پاک و پاک کننده و نعمت بزرگ بهشتی معرفی کرده(سورهدهر،آیات6و21) فرشتگان این شراب را با قدحها و پیمانههای لبریز، در حالی که فراوان و زلال و شفّاف است، گرد افراد میچرخانند و پیوسته حرکت میکنند.
دربارهی نوشیدنی«ابرار»:«یشرَبُون مِن کأس کانَ مِزاجُها کافُوراً».(سورهی دهر ،آیه 6)
نیکان، از جامی نوش جان می کنند که شراب آن با« کافور» که خوش بو و خنک است، آمیخته است.
در آیه دیگری، این شراب طهور، با تعبیر:«کانَ مزاجُها زَنجَبیلاً».(سورهی دهر ،آیات 17و18) آن را آمیخته با«زنجبیل» که مزهی تند مخصوص و لذت بخشی دارد، معرفی کرده است.
آیهی دیگر، این شراب طهور و نوشیدنی لذّت بخش را که به صورت چشمه ای جریان دارد و فراوانی آن از جام و ظرفها فراتر است با تعبیر«سلسبیل» نام میبرد.(سوره دهر، آیات 17و18) که هم لذیذ و لذّت بخش است و هم به راحتی و آسانی در دهان و حلق جریان مییابد.
دربارهی مزهی برترین شراب بهشتی که قرآن آن را با توصیف«مِزاجُه مِن تَسنِیم».(سوره مطففین ، آیهی 27) مطرح کرده، علاوه بر این که این شراب ناب و خالص و مخصوص است، نام گذاری آن بدین خاطر است که این شراب به صورت چشمهساری از بالا به پایین سرازیر میگردد
موضوع جالب در مورد«شرابهای بهشتی» تناسب آنها با نوع اعمالی است که اهل ایمان در قلمرو وظایف دینی خویش انجام دادهاند، در این باره مطالب و احادیث فراوانی وجود دارد که از باب نمونه چند مورد آن را مطالعه میکنیم:
1. پیامبر اسلام(ص) فرموده:«یا علی مَن تَرَکَ الخَمَر لِلّهِ، سَقاهُ اللّهَ مِن الرَّحیقِ المَختُومِ».
هرکس، به خاطر خدا از شراب و می گساری خودداری کند، خداوند او را از شراب زلال و سربستهی بهشتی سیراب می کند.
2. امام سجاد(ع) فرموده:«مَن سَقی مؤمناً مِن ظَماءٍ، سَقاهُ مِن الرَّحیقِ المَختُومِ».
هر کس مؤمن تشنهای را سیراب کند، خداوند از رحیق مختوم او را سیراب میسازد.
3. در حدیث دیگری آمده:«مَن صامَ لِلّه فی یومٍ صائِفً، سَقاهُ مِنَ الظَماءِ مِنَ الرَّحیق المِختوُمِ».
کسی که در روز گرم تابستان روزه بگیرد، خداوند از تشنگی قیامت او را با رحیق مختوم سیراب میگرداند..
آرش گفت:
آقا دمت گرم ، نرم افزار قرآنی داری؟
من پای ثابت منبر شما میشم ؛ بگو کدوم مسجد بیام؟
من بچه بودم یکبار در تابستان روزه کله گنجشکی گرفتم ؛ حالا تو حلقوم ما هم رحیق مختوم می ریزن؟ یکمی ترسیدم راستش، رحیق مختوم.
من خیلی دلم میخواد ببینم الان محمد بن ذکریای رازی تو بهشت چی داره می زنه ؛ اون موقع که کسی چیزی نداشت اون عرق سگی داشت. الان با اون امکانات بهشتی ببین چی کار می کنه.
یک کتاب شیمی آلی هست ماله «موریسون و بوید» اونجا میگه اگه به یک شیمیدان بگن که تو یک جزیره تنها می مونی و فقط ده تا ترکیب شیمیایی می تونی با خودت داشته باشی ؛ اون موقع قطعا الکل یکی از اونهاست.
tabassom گفت:
ببخشید! شما دکتر چی هستید؟
Just as a matter of curiosity
DarkEvil گفت:
@ محمدرضا
بکنید و بدهید ولی راجع به دین حرف نزنید
(دربهشت)توان بدنی انسان درکامیابی از زنان به اندازه صد نفر می گردد. کتاب کنزالعمال، جلد14، ص 468
بهترین چیزهایی که مردم در دنیا و آخرت از آنها لذّت میبرند، لذت آمیزش و بهره برداری از زنان میباشد. (کتاب وسائل، جلد14، ص 468)
پیامبراکرم(ص): همانا بهشتیان به چیزی بیشتراز نکاح اشتها ندارند و لذت نمیبرند. (کتاب لثالی، ص 503)
حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مؤمن بخرامد و چون به نزد مؤمن می آید با پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدامشان ، خستگی و ملال حاصل نمی گردد. هرمؤمنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریّه صحبت میدارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کُرسیها تکیه زدهاند و بایکدیگر صحبت میدارند. (بحارالانوار،ج 8، ص 157، ح 98)
بیشتر نهر های بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) میرویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفید روی و سفید پوش نشستهاند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. (بحارالانوار،ج۸،ص۱۹۶)
دوشیزگان با چنان صدایی می خوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیدهاند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی) تغنی میکنند. (بحارالانوارص۱۲۷)
هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است. از جماع با هر یک ازآن حوریان لذّت صد مرد را می یابد که هریک چهل سال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسّر نشده باشد. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)
پس آن مؤمن با قوّت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتاد سال طول می کشد. مؤمن متحیّر می باشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه می کند از شدّت نور و صفا، روی خود را درآن مشاهده می نماید. پس دراین حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اوّلی است. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)
هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آنکه خداوند غنیّ ، پانصد حوری به او عطا میفرماید که با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز میباشد که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون میباشند. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)
تموم احکام اسلام فقط به درد کمر به پایین می خوره.
شما وقتی می ری بهشت هم فقط از همین خبرهاس
لعنت به عرب و نفرین به هر چی عرب صفته که صد بار بدتر از اون اعراب بی همه چیزن
نیما گفت:
اینا همون ابسولوت خودمونه دیگه.
nas گفت:
nas گفت:
تبلیغ کاندوم. به طرز عجیبی شبیه این پست هست بخصوص قسمت اولش. فکر کنم از رو این پست ساختنش
فرنود گفت:
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
madox گفت:
راستش خیلی دوست دارم کامنت بذارم ولی هر بار که کامنتا رو می خونم منصرف می شم. فقط خواستم بگم که می خونم نوشته هاتونو.
موفق باشین.
نسوان گفت:
مدوکس عزیزم ، منم همیشه می خونمت و نوشته هات رو دوست دارم.برای همین هم لینکت کردم. من کامنت گذار خوبی نیستم اما تو اگر دوست داری کامنت بگذاری برام بنویس و من رو از نظرت محروم نکن . به کامنتای بقیه چی کار داری؟؟؟
.
آرش گفت:
@ نسوان
وقتی در مورد نوع نوشتن و خطر ابتذال میگم ؛ دلیلش همینه.امیدوارم که منظورم رو گرفته باشی. پستها و کامنتها رو با هم مقایسه کنی ، متوجه میشی.مارادونا رو نکش.
نسوان گفت:
جگر طلا…. دارمت !
هم تو رو هم مدوکس رو و هم همتون رو…
اما این استدلال عین همون استدلال عمه بلقیس بود که می گفت مادر، تنها تو کوچه نرو که بهت متلک نندازن!
ببین ارش،
منم می دونم که متلک میندازن اما چاره اش این نیست که من از خونه بیرون نرم….
به جای این حرفها…
من و تو و اون و اون یکی و مدوکس باید دست همو بگیریم و نزاریم سیل حماقت اونها دستهای ما رو از هم جدا کن
ما بی شمار نیستیم اما ما همیشه در برابر سیل از هم دور افتادیم و کمتر از اونی که هستیم نشون دادیم
فایتر گفت:
نه بابا !!! دیدی امپراطوری ات داره منقرض میشه، دستور اتحاد صادر می کنی!!!
هه هه
کور خوندی عفریته ی آشغال حرامزاده
شوماخر گفت:
فعلن که امپراطوری ما به کوری چشم شما روز به روز قوی تر میشه… یک روزی با همه ی سیاهی و پلیدی که برای این مردم به ارمغان اوردید گورتون رو گم خواهید کرد. روزی که خرد جای اباطیل رو می گیره و نور جای تاریکی رو
GO TO HELL, WHERE U BELONG TO
فایتر گفت:
نه بابا جوجه مفنگی
من سیاهی به ارمغان آوردم
یا تو با اون سرانگشت های نجس ات کثافت هرزه
دهن من رو بیش از ین باز نکن منافق دو رو
بی همه چیز کثافت
نور که بیاد که ریشه ات به باد میره کثافت هرزه
اتفاقا خوب آرزویی کردی، امیدوارم نور بیاد و دست لجن و هرزه ات رو رو کنه نجس
Jack Morrison گفت:
موافقتم.
madox گفت:
فضای کامنت های وبلاگ تون خیلی دلگیره. افسرده می شم. می فهمم که چرا وضع مملکتمون اینه. تو این چند ماهی که می آم تو این وبلاگ می بینم که هیچ کی رو هیچ کی تاثیر نمی ذاره. حتی این دعواها واسه بعضی ها بازیه. حال می کنن به جون هم بیفتن یا چند نفرو به جون هم بندازن. گفت و گویی توش نمی بینم.
اول این که بودن چنین جایی که همه بیان نظرشونو بگن و بزنن تو سر و کله ی هم باز بهتر از نبودشه، اما شما خانوم های گرداننده، می تونین جهت بدین به صحبت ها. می تونین حتی بحث آزاد بذارین ولی قوانینی درج کنین که توش محور بحث مشخص باشه و کسی که از خطش خارج شد نظرش حذف می شه. کسی هم که توهین کنه، نظرش حذف می شه. قانون مندی و احترام به دیگری گذاشتن رو باید از جایی یاد بگیریم. به نظر من با چنین رویه یی به بهانه ی آزادی خیلی خرابکاری های بیشتری خواهد شد اگه حکومت عوض بشه.
در مورد وبلاگ خودم: به نظرت من کامنت گذار خوبی نیستم، دلیل قابل قبولیه؟
الدنگ گفت:
زندگی دراساس وبنیاد خود بیمعنی وهجواست ودرعمق خود یک تراژدی بیشر نیست. تنها چیزی که آنرا شایسته ادامه وتحمل میکند عشق است ودراینجا منظورم عشق بمعنای وسیع کلمه است. البته این نظریه که زندگی را خیام واربدون مبداء ومعنی وفرجام میانگارد بهمان درجه تحمل آنرا بمراتب سخت تر ودردناکتر مینماید. جالب است که نویسده که پوچی وتهی بودن زندگی را تا حد یک کیش وباور تخطی ناپذیرارتقاء میدهد درعین حال زمانیکه با پیرمردی روبرومیشود که گویی دربَرِبحرفنا عصا زنان وبا سرعتی لاک پشت گونه قدم میزند ودراین حیص و بیص عصا ازدستش میافتد نویسنده به کمک وی میشتابد:
«پیرمرد سعی می کند دولا شود اما نمی تواند، کمرش همان وسط راه خشک شده . مردم شتابان و بی تفاوت
رد میشوند. میرم طرفش و عصا را از روی زمین بر می دارم و کمک می کنم که راست شود. می پرسم خوبید؟ با
حالت گنگی تشکر می کند و راه می افتد.»
چه انگیزه ای باعث شد که نویسنده به کمک آن پیرمرد برود؟ احترام بود، عشق بود؟ وآیا ایندو احساس مرز مشترکی دارند؟ اصولاً چه انگیزه ای باعث میشود که ویولتا دست به نوشتن میبرد؟ عشق است، نیازاست، احترام به زندگی است ویا نیازبه متعلق بودن است حتی درفضای مجازی با خوانندگان ناآشنا؟ وآیا وجوه مشترکی میان این عواطف میتوان دید؟ واین مشاهدات آنچه را در اول این نوشته مبنی بربی معنی وهجوبودن زندگی عنوان کردم با علامت سوال مواجه میکند؟!
نرگس گفت:
@نسوان
آره تو به یه مو بندی! ولی از ما مطمئن باش که نیستیم. زیادی فکر کردی به عمق همه چی رسیدی. در حالی که حرفات کفی بیش نیست.
نسوان گفت:
عجب! برگزیدگان اعماق معرفت و گوهر های یگانه ی اقیانوس وجود و رها شدگان از چرخه ی هست و نیست میان وبلاگ این غرقه در بحر و کف را می خوانند !
عجب افتخاری !
اهل آبادی گفت:
اسم نیاگارا رو که آوردید یاد یک فیلم کوتاه از نجات آدمی که در دهانه آبشار گیر کرده بود افتادم. نکته ای که به ذهنم رسید این بود که علاوه بر هلی کوپتر و تیم امداد و نجات آبشار، شاید ده ها نفر در اون صحنه حاضر بودند و شاهد تلاش افراد برای نجات همنوعشون. به این ها اضافه کن میلیون ها نفری که پای تلویزیون به این صحنه نگاه می کردند. راستش را بخواهی چون گهگاه صحنه های دلخراش واقعی را از بعضی شبکه ها دیده بودم فکر می کردم این یکی هم منجر به مرگ خواهد شد. حالا من یک سوال از شما دارم و آن اینکه آیا می شود با عبارت های این کامنت شما، ده ها شاهد آن ماجرا در محل و همچنین بیننده های این برنامه که «جای شان امن» بود را برای تماشای انسانی در آستانۀ سقوط به مسخره گرفت؟ به نظر شما کسانی که وبلاگ یک آدم «غرقه در بحر و کف» را می خوانند «لزوماً» باید از چه طیف و یا تیپ و طبقه ای باشند؟
نسوان گفت:
آها !پس نشستین اینجا رو نگاه می کنین که من کی دستم ول میشه و از صخره می افتم؟ بابا گلی به گوشه جمالتون… اما خداییش خیلی بیکارین. یک به صد شرط می بندم که با همه ی بد حالیم حالم از همتون» سر جمع » بهتره! بیخود داری وقتتو تلف می کنی ! من نمی افتم، یا اگه بیفتم هم به انتخاب خودم افتادم.تو که وایسادی افتادن منو نگاه کنی خیلی بیشتر درخور ترحمی! چون انقدر زندگیت خالی بوده که هیچ کار بهتری جز نگاه کردن من نداشتی!
اهل آبادی گفت:
اون جمله های بالا رو گفتم که اینقد زیر هر کامنتی ننویسی اگه شما عقل کلین و رستگار شدین و برگزیدۀ اعماق معرفت و گوهر یگانۀ اقیانوس وجود هستین، به اینجا نیاین…… چیکار به انگیزۀ وبلاگ خوندن مردم داری ؟! بعید می دونم حتی یک نفر ( حتی اونایی که فحش های اسیدی می دن و آرزوهای بد برات می کنن) دلشون بخواد بیفتی، همونطور که حتم دارم هیچ یک از بیننده های اون برنامه همچین آرزویی از دلشون نگذشت.
فکر کن شاید ما هم طرف تو باشیم. یا علاقه مند به سرنوشتت.
اما اینکه چرا به این سرعت احتمال چنین ذهنیتی رو در آدم میدی و توهین می کنی ……………….خیلی تلخ شدی اینروزا.
نسوان گفت:
دوست پسرم رفته و من هیچ حال خوشی ندارم.
یا بقول جری لوییس
عمه ام مرده و من خیلی غمگینم!
حالا تو میگی تلخ شدی؟
عامووووو ولم بکنا!
اهل آبادی گفت:
امیدوارم هر چه زودتر یک عمۀ جدید و خوش تیپ و البته دائمی که دلخواهت باشه پیدا کنی.
چون از ما کاری بر نمیاد همین کنارا وای میسیم تا جلوی دست و پا نباشیم.
گیتی گفت:
بعید می دونم اون » جای امن » وجود داشته باشه..
مگه اینکه مثل کبک سرمون رو کرده باشیم توی برف !!
تماشاچی ها معمولا از قشر» بسیار قضاوت کننده » و » بسیار راه خیر و شر مشخص کننده » هستند…
لذت زندگی و آویزان بودن به اون با همه ی غرغر کردن ها و نق زدن ها یک چیز دیگه است…
این زندگیه، بازی اصلی … جایگاه تماشاچی توهم زندگی است، حتی گاهی تا پایان عمر!!
آدم ها با هم فرق دارند دیگه، مگه نه ؟؟
الدنگ گفت:
نمیدانم چرا در کامنت نرگس صدای هیس هیس یک مار زنگی میاد؟ چرا صحبت شما اینقدر زهرآگین است خواهر؟
عادل گفت:
شاید با این تئوری موافق نباشم که زندگی گهی است همراه با تکه های شکلات؛ ولی اونقدر زندگی رو سخت و له کننده میدونم و اونقدر معتقدم که ما خیلی شانس آوردیم که الآن اینیم، که اصلاً حاضر نیستیم یکی دیگه رو به این مخمصه دعوت کنم؛ اصلاً مطمئن نیستم که اون هم شانس من رو بیاره …..اصلاً مطمئن نیستم که اون هم از زندگیش بتونه راضی باشه و اصلاً مطمئن نیستم که برای چی اومدیم …. مطمئنم که اگه مادر و پدرم میدونستند من این میشم و اینجوری باهاشون تا میکنم قطعاً از به دنیا آوردن من منصرف میشدند ……
لذا من هم آمادگی عضویت در جنبش «از کاندوم استفاده کنید!» را دارم …..
خوشحال گفت:
این رو نگاه کنید حالش رو ببرید، زندگی می کنه این:
یکی گفت:
طرف بازیگره
مقایسه کنید با تلویزیون و سینما ده سال پیش. گام به گام تابوها رو می شکنند. یک زمانی من خودم وقتی سریالهای جمهوری اسلامی رو می دیدم، فحش می دادم که چرا انقدر دارند القا می کنند که دخترهای ایرانی تشنه شوهرند. امروز ببین وقاهت به کجا رسیده. نگاه نکن که ظاهرا مجری داره مخالفت نشون می ده. واقعیت اینه که دارند قبه این مسئله رو تو رسانه ملی از بین می برند
خوشحال گفت:
این رو نگاه کنید حالش رو ببرید، زندگی می کنه این:
پhttp://www.youtube.com/watch?v=kD-1m81DvRs&feature=player_embeddedپپپپپ
mehdi گفت:
این دیدگاهت بسیار شبیه دیدگاههای شوپنهاوره
کتاب «در باب حکمت زندگی» اونو بخون تا بفهمی
خوش باشی فیلسوفک 🙂
بهنام رها گفت:
با سه تا زن خوش ميگذره، تنوعه، سرگرميه، زياد كار خاصي نميكنم، وقتم پره!!!!!!!
به مجري هم ميگه خانومي – شك نكنين بعد از برنامه به مجري هم پيشنهاد ازدواج ميده :)))
كاش باباش از كاندوم اسپرم كش استفاده كرده بود
خدايي خيلي توپه اين صدا و سيما
ا میرزا گفت:
کاش بابای لئون هم از کاندون اونم از نوع خار دارش استفاده میکرد
ا میرزا گفت:
کاش بابای لئون هم از کاندوم اونم از نوع خار دارش استفاده میکرد
نسوان گفت:
آی گفتی……دلم براش تنگ شده
we could have had it all!
tabassom گفت:
زدی تو هدف! چند هفته است که این آهنگ و آهنگ Set fire to the rain رو مدام گوش میکنم و بدجوری شرح حاله…
she rocks…
گیتی گفت:
من هم صدای این آبجی Adele رو دوست دارم ناجور..
ویدیوکلیپش رو دیدی؟؟ آی خوبه… میشکنی ، خرد میکنی و اینا و اونا…
نسوان گفت:
میمیرم برا صداش… گیتی
خرزهره گفت:
Check Grenade by Bruno Mars
Check the lyrics also
nader گفت:
واقعاً مزخرفه این برونو مارس، آخه یعنی که چی؟!؟ هی هم رو خریتش تاکید می کنه
گیتی گفت:
خرزهره جان… صداش معمولیه به نظرمن.. شبیه این صدا هم زیاده…
اما میگم که اصلا no woman no cry ، در همون مفهوم و معنای مورد اشاره ی شما نه مفهوم مورد اشاره ی باب مارلی… هوم ؟؟ نظرت چیه ؟؟ 🙂
من فکر می کنم آسمون هامون رو چه زن و چه مرد خودمون رنگ می پاشیم …معمولا البته !!
ا میرزا گفت:
تیپ شما دردشون درد بی دردیه
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
نسوان گفت:
از نظر شما همه ی درد آدم باید درد نان باشد؟ بقیه درد ها درد نیست؟ باید حتما گدا باشیم تا شما ما رو داخل آدم حساب کنید؟
آبی گفت:
خوب بستگی داره روی این نان که اسمش زندگی است شما چه بگذاری/ اگر گه بگذاری معلوم است که ساندویچ گهی میخوری اگر مربا بگذاری خوشمزه تر است.
ا میرزا گفت:
بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات مصیبت و عذاب کشیده ، بهترین دلیلش هم این است که در بین تمام آنها فقط او می تواند بخندد . نیچه
یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا مشغول کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم ( دعوی بی معنیت را سوختم)
زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
امین گفت:
یک کتابی هست به نام سه شنبه ها با موری یا (Tuesdays with Morrie) بهت پیشنهاد می کنم اگر تا حالا نخوندی حتما بگیر و بخونشش با توجه به بندی که در مورد پیرمرد نوشتی فکر می کنم نخونده باشی
این احساسی که داری فکر نکنم برای کسی نا اشنا باشه همه در برهه ای از زمان به چنین نقطه ای می رسن یا فکر می کنن که رسیدن چرا که کسی که به این نتیجه برسه که نبودن بهتر از بودن نیازی ب کاندوم نداره یک تیغ اصلاح صورت اون رو نیست می کنه
من با سهراب سپهری بیشتر موافقم :
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
…
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
…
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
گاهی بهتره به جای این دنبال هدف زندگی ، فلسفه افرینش باشیم ، دنیال این که چرا این طور شد ، به جای این که بپرسیم چرا از کاندوم استفاده نکردند و نکردیم ، در این نقطه که هستیم درست زندگی کنیم این طور که دوست داریم زندگی کنیم وگرنه به جای کاندوم جدید خدمات پزشکی برای خود کشی ارایه می دن و نیاز به کاندوم رو مرتفع می سازه
قبل از این که مثل اون پیرمرد به سن خدا برسیم و به سرعت مورچه در حال عبور باشیم از زندگی استفادمون رو کرده باشیم
اگر از پیرمرد می پرسیدی که درد مفاصلت که چرق چرق صدا می خوره بیشتر یا عمری که رفت حسرتش باقی موند یقین جوابش مورد دوم. بر عکس اون چیزی که می گی هر چقدر که سن بالا تر می ره اشتیاق به زندگی بیشتر می شه و شادی برای عدم استفاده از کاندوم بزرگ تر
Printemps گفت:
++
masti گفت:
salam viol,,sam kojast?? peydash nis chera
نسوان گفت:
پیش من که نیست ….بود همین دور و برا به گمونم. داشت با هما کل کل می کرد
Sam گفت:
من اینجام. حاضر.
گیتی گفت:
من موافقم…صد در صد !!
بارها هم گفتم…. زاد و ولد نکنید…ایها الناس نکنید اینکارو !! چه کاریه آخه ، اینهمه کارهای خوب خوب هست توی این دنیا !! 🙂
خیلی بچه دوست دارید ، اینهمه بچه هست یکیش رو بزرگ کنید و دوستش داشته باشید… نه آسمون زمین میاد نه زمین میره به آسمون؛ نه نسلتون منقرض میشه ، نه اسمتون از چرخه ی هستی محو…
اما ویولتا ، یک خانمی این بالا صحبت حس تکون خوردن جنین در شکمش کرد، نمی دونم این چه هوسی است که من دارم، از کجا اومده…
فقط هم هوس حس اون موجود زنده در درون خودم رو دارم ها، نه به دنیا آوردنش رو.. کاشکی تا من زنده ام دیجیتالی اش هم بیاد به بازار این هوس ما فروکش کنه…
فقط به عنوان زن دلم می خواد بدونم چه جوریه ، چه حسیه ، سیم های وجودت به کجای طبیعت وصل میشه وقتی یک موجود زنده درونت هست و حرکت می کنه… کنجکاوی محض فقط !!
اما ساختن و هدایت یک موجود زنده اونهم هوشمند ، در این فضای بقول خیام » نه آمدنی نه بدنی نه رفتنی » هرگز !!
نسوان گفت:
گیتی جان
چون بار دومی است که این رو می نویسی من بعنوان یک مادر شهید که تا حال چندین فقره جنین را به عالم نیستی فرستاده تو رو دراین تجربه سهیم می کنم. اگر چه تجربه قابل انتقال نیست… اما ببین مادر…
از لحظه ای که اون بچه شکل می گیره تو شروع می کنی به عوض شدن … به مادر شدن ؛ به محتاط شدن…
تمام حواست میره به حفاظت اون نطفه و همه ی هورمونهات در همون جهت ترشح میشه. می چسبی مثل سوسک کف زمین و تکون نمی خوری که مبادا آسیبی بهش برسه. اولویت وجودت میشه حفظ اون چند تا سلول. از شخصیتت تقریبا هیچ چی به جا نمی مونه جز وسیله ای برای زایش.
حاضری ( به معنی واقعی کلمه) همه ی دنیا نابود بشه ، من جمله خودت ولی اون بچه سالم به دنیا بیاد…
واقعا حال معجزه آور و شگفتی است. معجزه ی هورمون و تنازع بقا. قوی ترین حسی که تو زندگی تجربه میتونی بکنی.
یک چیزی تو مایه های جنونه….
بعد از این که تجربش کردی دیگه مثل قبلش نمیشی….مثل خوندن مثنوی میمونه!
اما به هر حال من به هیچ احدی توصیه اش نمی کنم.
گیتی گفت:
ویولتا…
مادر شدن با اونهمه تغییرات فیزیکی و شیمیایی حتما تجربه ی بی بدیلی است و منحصر به فرد…. همه ی مادرها هم چه به دنیا آوردن چه به دنیا نیاوردن در یک موضوع اتفاق نظر دارند که » آدم سگ بشه مادر نشه » !!!
حالا البته این سگ شدنش من رو بیشتر ترغیب می کنه آبجی، از علاقه ی من به سگ سانان خبر داری…
ولی خوب چون یک جو عقل دارم هنوز از علاقه ام به سگ سانان چشم پوشی کردم و خودم رو به هر در و دیواری کوبیدم که مادر شهید نباشم و موفق بودم که از روبرو شدن با فلسفه ی حتمی شهادت پیشگیری کنم…
اما آبجی…من منظورم وقتی است که تکون می خوره مثل ماهی… فک کن !!
یک موجود زنده در درون تو تکون می خوره ومشت میزنه و اعلام موجودیت می کنه به شکل انسانی…خیلی عجیب باید باشه حسش… اصلا دیوونه میشم وقتی بهش فکر می کنم !!
کلا فلسفه ی حیات برام میره زیر سوال، به همون قبله ! 🙂
tabassom گفت:
ویل عزیز! فکر کنم نیازی نیست برای بار چندم بگم که خیلی خدایی! و اما اون شکلات وسط یه چیزی با این تفسیری که تو میکنی فکر میکنی اصلا قابل نگاه کردن باشه چه برسه به خوردن؟ من بچه ندارم و فعلا هم قصدش رو ندارم اما از دیدن و همبازی شدن با بچهها حتا گریان لذت میبرم. شاید جز اندک چیزایی باشن تو این دنیا که پاکی و زیبایی واقعی رو میشه بیپرده ازشون حس کرد، دست کم برای من! معلم زبان فرانسهام خانم سی و هشت سالهایه که یه دختر دوستداشتنی هشت ساله داره، نمیدونه پدرش کیه! براش اصلا مهم هم نیست، مهم اینه که میخواسته بچه داشته باشه! یه فرانسوی تیپیکال… مرتب هم به من توصیه میکنه تا جوونم از یه دوست پسری که جوون و باهوش و خوشقیافه است حامله بشم بدون اینکه بهش بگم…..هاها ها! از قضا دوست پسر محترم همه این ویژگیها رو داشت در حد بسیار خوب. اما دوست فرانسوی من یادش میره که این جور آدمها دهقبضه کارشون محکمکاری میکنن… کاندوم که هیچ، صد جور دیگه هم حواسشون جمع میکنن که مبادا اتفاقی بیفته…
MAT گفت:
Screaming Of the unborn!!!!
خرزهره گفت:
به به !
ماشین نفرت به کار افتاد. این دفعه از آدم بزرگها رفت سمت بچه ها. فکر کنم بعدش نوبت پسر بچه های ایرونی باشه.
آرش گفت:
++++
پسر بچه رو خوب اومدی.
نسوان گفت:
من معذرت میخوام. اما لازمه روشن کنم که شخصا تنها چیزی که هنوز و هنوز توی زندگیم دوست دارم همون چیزی است که خداوند نزد مرد ها به امانت گذاشته.مرد ایرانی یا فرنگی… اگر بداند و بتواند درست به کارش بگیرد نفرت که هرگز، به نظر من معجزه ی حیات را در دست دارد. من هیچ عناد ونفرتی با هیچ کجای مردی اش ندارم که هیچ … دوست دارم نگاش کنم ، لمسش کنم ، حسش کنم ، بر انگیخته اش کنم ،بلندش کنم ، باهاش بازی بازی کنم… و فتبارک الله احسن الخالقین…
شوماخر گفت:
حالا چرا اینو باید اینجا بنویسی؟ بعضی وقتها فکر میکنم تودوست داشتی کتک بخوری …نه؟
منفور گفت:
اگر قبل از نوشتن ، این کامنت شما رو خونده بودم ،کیر پرستی را نیز به مشخصات شما اضافه میکردم .
این بار که در حالت آرمانی بود باید طول ،عرض و قطرشو ماکت بگیرم به صورت تری دایمیشن بهت اطلاع بدم 🙂
مرغایی که استفاده کردند و زدن به تنو بدنشون به خصوص در زمینه ی قطر بینهایت بینهایت کف بُر و راضی بودند.
فایتر گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پدر بزرگ یدالله باقر زاده گفت:
تو برای خودت خیلی بیجا میکنی آقا جان
ماکت گرزت را بفرست برای جد و آبادت
مگر من مرده باشم که شما از این غلط های بیجا بکنی
گردو گفت:
اگه فرض کنیم دلبستگیت به دنیا فقط بخاطر همین یک چیز هم باشه که با این غلظت ازش اسم میبری بازم باید از بابا ومامانت متشکر باشی که کاندوم استفاده نکردند.
تازه اگه قرار بود از زمان پدر اون پیرمرده مردم به حرف تو گوش میکردند الان از نسل بشر فقط همون جندتا قبیله ای مونده بودند که این اواخر تازه کشف شدند و اصلا دیگه نوبت به باباهای من و تو هم نمیرسید.
اینه که باید گفت برو آبجی این دام بر مرغ دگر نه
ژیان گفت:
تازه الآن دارم علت «اصلی» پیشنهاد اون طرح برای نصب در میدان شهر ساری رو می فهمم.
Jack Morrison گفت:
حتی با اسم مجازی هم انقدر رک و راست بودن سخته…بازم دمت داغ.
همسادا گفت:
نسوان تو دلت خونه
چشات همرنگ بارونه
می بینم که بدجوری بوی حاجی آقای صادق هدایت رو می دی .
این عادل هم چه موقعه ای این آهنگ و خونده ها
وی کــــــــــــــــــــــود هو ایت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآل 🙂
همسادا گفت:
نسوان تو دلت خونه
چشات همرنگ بارونه
می بینم که بدجوری بوی حاجی آقای صادق هدایت رو می دی .
این عادل هم چه موقعه ای این آهنگ و خونده ها
وی کــــــــــــــــــــــود هو هد ایت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآل 🙂
نسوان گفت:
آره می بینی؟
هیشکی گفت:
موافقم امیدوارم خودت به نوشته ات پایبند بوده باشی و بقول معری این جنایت رو در حق کسی مرتکب نشده باشی
نسوان گفت:
اوووففف…من به عدد موههای سرت بچه کشتم که مرتکب اون جنایت نشم. برا همین مرتکب این یکی جنایت شدم..به هر حال کلا از هر ور بری یک ورش باد میده شما سخت نگیر
هیشکی گفت:
هییییییییییییییییی چی بگم کاش به تعداد موهای سر من کاندوم می خریدی
ALI گفت:
تو این شونصد روزی که نبودم نمی دانم ذائقه من عوض شده یا سبک نوشتن ویولتا
نوشته های قبلی را هم دارم رندم مرور می کنم تا شیب این منحنی سینوسی رو کم کنه
از لولیتا و به خصوص بریجیتا بیشتر فکر منو مشغول کرده
–
نسوان گفت:
تو همون موقع هم همیشه به من منفی میدادی…من خوب یادمه! چطور یادت نیست؟؟؟
منفور گفت:
دو سال گذشت
پرده ی اول)
ویولتا در این مدت هر دو روز یک بار احساس شدیدی پیدا میکند که دنیا جای گوهی است
او در این روزها یا سکس میکند یا پسته میخورد یا وی بی میخورد یا زرشک میمکد یا خودش را مثل آدامس گرما خورده به یک مرد لندهور میچسباند به همان مردانی که همه یک شکل یک رنگ و قهوه ایی متمایل به گوه هستند .
اما به هر حال گریه پای ثابت برنامه است.
پرده ی دوم)
او زندگی را عالم را دنیا را همه چیز را بی معنا بی هدف بی برنامه و مزخرف میداند
او قانون هاوکینگز را بدون مقدمه و موخره از وسط نصفه خوانده او شاید داوکینگز را هم بشناسد و لابد داروین را هم مثل هاوکینگز خوانده … بنابر این :
به انسان هایی که ازدواج کرده اند میخندد
به آنان که کودکی را در آغوش گرفته اند طعنه میزند
او از همه چیز از همه کس از همه جا متنفر است
هرکه مثل او فکر نکند کودن است و مستحق خنده و طعنه .. .
در پنج سالگی اینی در ده سالگی آنی و در پانزده سالگی اونی پس بنابر این همه احمقید
از قیاسش خنده آمد خلق را / کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
اما به هر حال ا او دانای کل است . او ملتوس وار چیزهایی را میداند که دیگران نمیدانند او به شهود عِلمی دست یافته .
او میتواند به همه بخندد او یقین متقن و ایقان است .
پرده ی سوم)
مثل او کم است مثل او نایاب است او اکسیر است او کیمیاست او ویولتاست
او تنفر دارد، اما اسلحه ندارد گلوله ندارد، و اگر اسلحه و گلوله دارد اما جواز شلیک ندارد
وگرنه او نیز مثل پزشک احمدی(لولیتا) فرمان قتل صادر میکرد و سرنگ های لبریز از هوا را به آن هایی که کاندوم ندارند تزریق میکرد نام او و شناسه ی کاربری او ویولتا است اما روحش در تسخیر لولیتاست .!!!
آیا ویولتا لولیتایی است که تنها بعضی از مواقع ویولتاست و یا لولیتا ویولتایی است که همیشه لولیتاست؟!
پرده ی بیجا؟)
زیر چشمهایش کمی گود رفته در شکمش نیز کمی فربهی چربی و افتادگی مشاهده میشود
……(بگذریم این قسمش به ما سنه نه)……
… …… ……. ……. …………. …….
پرده ی چهارم)
ویولتا از پدر انتقاد میکند چرا کاندوم استفاده نکردی؟
چرا مرا به این دنیا هدایت کردی ؟
چرا مرا از ناممکن به ممکن تبدیل کردی ؟
چرا از ایمیج به متریال هدایتم کردی ؟
ویولتا از همه طلبکار است
از پدر ، از جامعه ، از مردم، از کهن الگو، از باورها، از فکرها، از تنوع …
نیروی محرکه فکر ویولتا فاشیستی است ،او به یک ظرف به یک نوشیدنی و به یک فکر اعتقاد ایمان و باور دارد و این ظرف و نوشیدنی و فکر برای او به مذهب و آئین تبدیل شده . بنابر این او نیز یک مومن مذهبی است . مثل یک کاتولیک دو آتشه ، مثل یک اپوس دئی و مذهب او بی مذهبی و قانون او بی قانونی و رسالت او بی رسالتی و بی مسئولیتی است.
پرده ی پنجم)
او طلبکار است یک طلبکار مغموم همه گویا به او چک داده اند و چکهایشان را پاس نکرده اند او مانده و انبوهی چک پاس نشده .
او همه را مسئول میداند
همه وظایفی داشته اند انسانی و آرمانی
حتی مگس و عنکبوت اطاق او نیز باید وظیفه و مسئولیت داشته باشند
همه و همه باید کاری میکردند که از انجام آن سر باز زده اند.
یک فرشته ی مهربان که در بین آدم آهنی ها به پیر مردها کمک میکند
پیر مردهایی که از او تشکر نمیکنند و به او لبخند سپاس هدیه نمیدهند . (مردها همه گوه هستند چه جوان و چه پیر !!!)
پرده ی …شِشُم)
چه کسی اجازه دارد به ویولتا بگوید ، تو نیز وظایفی داشتی و از انجام آن ها سر باز زده ایی؟
چه کسی است تا به پزشک ویولتا بگوید دنیا خانه ی خاله نیست.
چه کسی است تا به او بگوید تو راوی و دانای کل داستان نیستی و ما همگی بخشی از داستانیم.
چه کسی باید به ویولتا بگوید اگر پدر استفاده از کاندوم را فراموش کرد و اگر در این خانه واقعاً راحت نیستی، اگر روی علف ها به جای بوی جوپ و بروت تنها بوی تاپاله ها را احساس میکنی …. میتوانی چمدانت را ببندی و به خانه ی دیگری بروی .
چه کسی اجازه دارد سر ویولتا فریاد بزند یا کشیده محکمی زیر گوشش بخواباند و بگوید ، تو دیگر بزرگ شده ایی .
چه کسی باید به پزشک ویولتا یاد آوری کند که … … …
… … …. …. …. …. …. چه کسی؟!
فایتر گفت:
++++++++++++
++++++++++++++++++++++
++++++++++++++++++++++++++++++++++
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
مستعار گفت:
راستش آمدم نظر بگذارم که دیدم وه! چه خبر!
حوصله خواندم نظرها را نداشم!اما چشمم خورد به این نظر حضرت منفور(ع)! دمش گرم!
هرچی که باید میگفتم و نمیگفتم رو گفت!
++++++++!
زمین گفت:
+++
ناتانائیل گفت:
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی
تابیخبر بمیرد در درد خود پرستی
منفور گفتنیو خیلی کامل گفت اما بیچاره آدم خودپرست و مدعی که بیخبر مثل مرده متحرک ذره ذره به آغوش مرگ میرود با این توهم که اصرار عشق و مستی را استاد بوده
+++++++++
tara گفت:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
sally گفت:
چه کسی است تا به او بگوید تو راوی و دانای کل داستان نیستی و ما همگی بخشی از داستانیم.
نرگس گفت:
@منفور
++++++++
ALI گفت:
ویولتای عزیز
من تو این کاروانسرا مهمانم و فقط به اندازه کوپن خودم اظهار نظر می کنم
خودت هم خوب می دانی بالای صدتا کامنت در کمتر از یک روز نشان از جذابیت موضوع دارد
خودم هم خوب می دانم که خیلی چیزها از اینجا یاد گرفته ام
ممنون که می نویسید
پدر بزرگ یدالله باقر زاده گفت:
@ویولتا جانم
وفا به وعده نكرد از هزار يك آري
هزار وعده خوبان يكي وفا نـكند
شما که میگویی کیر پرستی به پیرمرها نیز کمک میکنی , به عصایشان توجه داری تو را به ابوالفضل عباس قسمت میدهم کمی کوس و تکیلا به منه پیر مرد بده تا محبتت ثابت شود. به شرافت خلبانیم سوگند تو را به عرش بالا و آسمان هفتم میرسانم.
... گفت:
حاج خانم ویولتا
بچه مثل همون تیکه های شکلات توی یه من گهه تو فقط عر و عن دماغ بچه را دیدی فکر میکنی همینه وجود بچه به زندگی ادم رنگ میده بهت انگیزه میده تا خودت ول نکنی و افسرده بشی چون میببینی دو تا چشم نگران بهت زل زده و دهن کوچولوشو برات باز کرده تا بهش غذا بدب و آینده شو بسازی تو با خنده هاش می خندی و با هاش تو شهر بازی کودکی خودت را دوباره تجربه میکنی تو بت نوازش کودکت خودت را نوازش میکنی و وقتی اون عروسک باربی را که تو بچگی ات دوست داشتی داشته باشی اما بزرگتر هات نخریدن را یراش می خری خودت ترمیم میشی انگار اونو برای خودت هفت هشت ساله ات خریردی بعله عزیزم ما به خاطر شادی خودمون بچه دار میشیم به همین خودخواهی و همونطور که هیچکس از ما و پدر و مادرمون نپرسید که دوست داری متولد بشی یا نه ما هم از بچه مون برای تولدش اجازه نمی گیریم فقط میاریمش و اونوقت تا بی نهایت دوستش داریم و وجودش خیلی از خلا های عاطفی مون را پر میکنه تو هم اگر الان یک کوچولویی داشتی که دستهای کوچولوش را توی دستت میگرفتیو با هم تو سیدنی قدم میزدید آنقدر نگران دهانه ی رحمت نبودی که نوازش بشه نمیگم بچه جای اونو میگیره اما یک معجزه ای میکنه که خیلی چیزا رو به تخمدون چپت هم حساب نمیکنی چون میدونی کار مهم تری تو این دنیا داری و وقتی برای افسرده شدن و فلسفه بافی درباره ی زندگی گهههههههههههههه نداری.
من طرفدار کاندوم های سوراخم.
نسوان گفت:
من بچه نداشتم اما سگ داشتم! وقتی یک سگ میتونه به زندگی ادم لطف صفا بده خوب بچه 100 برابر میده اما ایا من حق دارم برای لطف زندگی خودم یکی رو بیارم این دنیا؟؟؟
ليلی گفت:
ويولتا چند تا بچه ديدی که از متولد شدن خودشون پشيمون باشن؟ (البته نه بچه های بزرگسال!)
نسوان گفت:
khob masale ineke bacheha bozorg mishan,,,ta abad ke bache nmimoonan!
... گفت:
تو سگ را نمی تونی با بچه مقایسه کنی منم هر دو را داشتم و تفاوتش زیاده در ضمن … کدوم حق؟ کدوم عدالت؟ ما خیلی همه چیزمون براساس اخلاقیات و وجدان و رعایت بوده که این یکی باشه؟؟؟؟ تمام تلاش بشر در زندگی برای فرار از رنج و رسیدن به لذته حالا هر کس با روش خودش . البته همه بچه دوست ندارن و این منطق را من بیشتر می پسندم . گور بابای حق و ناحق . این دنیا چیش بر اساس عدالت و حق بوده که این دومی اش باشه . من کاری را کی کنم که دوست دارم و کاری را که دوست ندارم نککنم.
نسوان گفت:
یعنی اگه یک زن رو همراه رفقات تو توی یک بیابون ببینی و «دوست داشته باشی» لختش کنی و به لذت برسی، بهش تجاوز می کنی دیگه؟؟ .کدوم حق؟ کدوم عدالت!؟
... گفت:
ببین مسائل را قاطی نکن حق و عدالتی که من از اون صحبت میکنم دادن حیات به یک موجود دیگه است نه جنایت هایی که آدم ها در حق هم میکنند این دو تا برابر نیست تو هم با تمام اخ و تفی که به این زندگی میکنی لحظاتی هم هست که داری باهاش حال میکنی وقتی سکس داری و قتی مست میکنی حالا میگی برای اینکه اون گندو قورتش بدی اما به هر حال داری از رنج فرار میکنی و این کا رو با لذت میکنی من نمی خوام وارد بازی کلمات بشم من و تو چه خوشمون بیاد چه نیاد حیات لاجرم وجود خواهد داشت شاید فکر کنی خیلی به عمق رسیدی که در زندگی به جز پوچی چیزی نمیبینی اما بسیارند آدم هایی که در این لحظه دارن با زندگی حال میکنن . همه ی رنج اون و نکبتش در یک لحظه که عشق را با همه ی وجودتون حس کنی برات کوچیک و بی مقدار میشه و اون معنی که توش پیدا نمیشد خودش را نشون میده و فکر میکنی با همه ی گند بدونش به این یک لحظه می ارزید.
کاپیتان بابک گفت:
اول اولای این وبلاگ بود که فقط خودت می نوشتی، یه پسر 5.5 ساله بود که از پلیس می تر سوندیش…..چی شد؟ اونا نوشتۀ یکی دیگه از نسوان بود؟
زمین گفت:
تو به هرکی ناراحته میگی هرررری
منم بهت میگم اگر ناراحتی هررررری
naghle ghol گفت:
تجاوز را امری نكوهيده ميدانم اما تاكنون ده ها دختر را با وعده ی ازدواج …..!
سكس با زن شوهردار را كاری كثيف ميدانم اما چه كنم كه زن همسايه مون زيباست!
با صيغه مخالفم اما محض رضای خدا ماهی دو سه زن بدبخت و بيچاره را صيغه ميكنم!
دزدی را امری زشت و ناپسند ميدانم اما چه كنم كه اين چندر غاز حقوق، كفاف زندگی را نميدهد!
آدم دروغگو را تحمل نميكنم اما اما يه روده راست تو شكمم نيست!
از مردای بددل خوشم نمياد اما خودم كم مونده به همسرم جي پی اس وصل كنم!
از آدم های رشوه گير متنفرم اما خودم چپ و راست خلق الله! را سر كيسه ميكنم!
از كسانی كه از موقعيت شغلی شون سوء استفاده می كنند بيزارم اما تا زن مستاجرمون باهام رفيق نشد قرار دادشون رو تمديد نكردم!
رابطه دختر و پسر را خالی از اشكال ميدانم البته تا زمانی كه كسی سر وقت دختر خودم نياد!
از تملق و چاپلوسی بدم مياد اما واسه دو هزار تومان حقوق بيشتر، زيرآب عالم و آدم را ميزنم!
اينترنت و ماهواره را مخل بنيان خانواده ميدانم اما خودم ماهی چهل گيگ فيلم پورن دانلود ميكنم و از مشتريان پر و پا قرص ايكس ايكس ال هستم!
جمهوری اسلامی را ناقض آزادی معرفی ميكنم اما خوب ميدونم كه اين نظام واسه من ايده آل ترين نظام دنياست!
جلوی در و همسايه از مضرات مشروب خوری ميگويم حال آن كه شيوازی تگری در يخچال، مرا به سوی خود فرا ميخواند!
سقط جنين را خلاف مشيت الهی ميدانم اما خدا وكيلی، الله! جواب پدر فاطی خانم را ميدهد!؟
http://gameron.wordpress.com/2011/06/20/3749/
ببعی گفت:
همونطوری که با زیادی سفید دیدن زندگی مشکل دارم، زیادی سیاه دیدنش هم زیاد منطقی نیست به نظرم
هیشکی گفت:
نمیدونم چرا ما آدمها خودمون رو اینقدر گول می زنیم این متن از دید اون بچه بدبختی نوشته شده که بی اجازه آوردیمش دنیا برفرض که شما شاهزاده هم باشی بخدا این دنیا مزخرف تر از اونه که کسی رو بهش دعوت کنیم مرده خاک کردن رو دیدید با چه خشونتی لباس مرده رو می کشن و می شورن و میکنندش زیر گل من همیشه فکر میکنم مادرها اگر خیلی عاطفه دارن این لحظه رو برای بچه شون تصور کنن نه عاطفه ای در کار نیست همه کارهای ما آدمهای پست برای خودمون و لذت خودمونه حتی مادر شدن خود من هیچ لزومی نمی بینم روز مادر بخاطر تولدم و رنجهایی که مامانم کشیده ازش تشکر کنم برعکس ناراحتیم و این حس که هیچ وقت برای تولدم نمی بخشمش تو اون روز صدبرابره چقدر بدبختیم که برای شکلات دست خودمون که هیچی دست یه بیچاره دیگه رو تا آرنج میکنیم تو کثافت تازه اگه شکلاتی در کار باشه!
ویدا گفت:
تو چرا دوباره اینطوری شدی؟!….. تو اون تیپ مودب و با شخصیت ات جا تنگ بود؟…. نتونستی اون تیپ رو تحمل کنی؟!….
مینا گفت:
من ماهها است که اینجا رو می خونمو می گذرم!!!!ولی این بار تجربه شخصیمو می گم!!!عین شما فکر می کردمو بچمو سقط کردم!!!!خیلی هم بی عاطفه و بی خیال هستم !ولی بعد از اون کار روحم از دیدن یه زن حا مله (مخصوصا اگه 6 هفتگی باشه چون من تو هفته ششم حا ملگی این کارو کردم/)ویران میشه از کاری که کرده ام!!عادت دارم به اینکه از گذشته بگذرم و افسوس کارهای انجام داده و ابلهانه و کارهای انجام نداده و بخردانه را نخورم!!!ولی می گم یا ایتها النسوان اگر حامله شدید قبل از اینکه فکر کنید ایا توانایی بدنیا اوردنشو دارید فکر کنید ایا ظرفیت از بین بردنشو دارید!!!!اصلا قبل از اینکه تو bedroom بیفتید به اهوو اوه و همه چی یادتون بره به هر دوتاش فکر کنید !من خیلی کم گریه می کنم خیلی کم!!!ولی هر وقت صحبت
حاملگی میشه گریه می کنم!!مثل الان!!بعد 1000سال که یه نظر دادم چقدر لوس و جلف شد!!!معذرت می خوام
tara گفت:
++++++
tara گفت:
man nazaret ro doost dashtam, jelf o loos ham nabood, vagheii bood…
DarkEvil گفت:
very very hot!
DarkEvil گفت:
@یونجه
برو بچه برو جق خودتو بزن که از دهن افتاد … هرررررررررررررررررررری
ليلی گفت:
اعصاب نداريا ! حالا چرا از اين همه زدی تو کار آفرينش؟!
Maman Khanoom گفت:
In che tarz harf zadade Basse dige, bayad be tamame mardom elam koni cheghadr bi fargangi … adam az khoondane comment haye adamyi mesle to khejalat mikeshe bi aberooyi ta che had
Maman Khanoom گفت:
in baraye Yonje bood ke hey miad inja fohsh mide
/\ گفت:
ويولتا در مورد كاندوم حق با شماست. اگه كسي ميدونه از پس پدري و مادري بر نمياد (يا حتي نمي دونه كه از پسش بر مياد يا نمياد) اصلا بچه دار شدن ظلمه.
ولي اينكه كسي آرزو كنه كاش بوجود نميومدم يا كاش پدرم اون لحظه كاندوم داشت براي من يه چيزي در حد غر غره و باورش نمي كنم. آدما اين امكان رو دارن كه خودشونو از بين ببرن ولي حتي اگه جهان رو جاي فوق العاده مزخرفي بدونن هم بودن رو به نبودن ترجيح ميدن.
شما ممكنه آدماي مريض يا رنجور يا بدبخت رو كه ببينيد حس كنيد اگه اينا هيچ وقت به دنيا نميومدن واسه خودشون بهتر بود ولي اونا اگه مثل شما فكر مي كردن و نبودن رو بهتر ميدونستن يجوري خودشونو خلاص مي كردن. اصلا يه دليلي كه باعث ميشه مردم نخوان وضعيت بد خودشون رو تغيير بدن اضظرابيه كه فكر به شكست خوردن و در نهايت مردن بهشون وارد مي كنه. يعني عملا خيلي از مردم در بدبختي زندگي مي كنن كه فقط باشن.
اگه اعتقادات مذهبي خاصي ندارين لطفا نگيد اگه آدم از اول نباشه فرق داره با اينكه بعدا بميره چون هر دو حالت كاملا يكسان هستن.
tara گفت:
besiar movafegh booodam, barikalla ghoro ghor ro kheili khoob oomadi.
newcomer گفت:
گر آمدنم به من بدي نامدمي
ور نيز شدن به من بدي كي شدمي
به آن نبدي كه اندر اين دير خراب
نه آمدمي نه بدمي نه شدمي
ناشناس گفت:
to Violetta
ناشناس گفت:
من موندم این متنی که نوشتید چیه؟ کمدی موقعیته یعنی یکی به شوخی خودش رو مرکز دنیا فرض کرده بعد گفته چون من حالم خرابه دنیام خرابه ، یا چون من نتونستم بچه مو نگه دارم همه بچه ها بدبختند یا چون من بدبختم همه بچه ها برای بدبخیب بدنیا میان؟ یا نه اصلا شوخی نیست یکی جدی جدی اینقدر خودشیفته س که فقط خودشو میبینه که حتی به عقلش هم نمیرسه که خودش اوضاعش بیریخته فکر میکنه همه چیز اینحوریه یا فکر میکنه همه دنیا ساخته شده تا خرابی حالشو تایید کنن که ثابت بشه راست میگه؟
tara گفت:
afarin
هما گفت:
یک کم اینجا واسه خودم قر بزنم
اول اینکه……ویولتا خدا لعنتت کنه
اما بعد
بنظر تو …. یک پدر وقتی سر کارش مشکل دارد ایا حق دارد عصبانیتش را به خانه اورد ؟ که خانه خانه اوست ؟
یک رییس حکومت حق دارد روزی که خلقش سگی است زندانیان را بکشد یا اعدام کند چون مملکت مال اوست و او رییس است ؟
یک وبلاگ نویس چطور ؟ حق دارد در خانه اش …ناامیدی و سیاهی را بسوی خوانندگانش پرت کند ..چون حالش خوش نیست ؟
من به درد و دلخوری تو احترام میگذارم چرا که منهم روزهای پر درد کم نداشتم ….. مثل همه .. اما تو داری در روزهای بد یک جملاتی را می نویسی که خیلی سیاه است …. و شاید دل تو را خنک کند اما ایا این درست است ؟
اصلا یک چیز دیگر
تو بیست سال پیش همین نظرات و دیدگاه های امروز را داشتی؟ بیست سال دیگر نظراتت مثل امروز است ؟
کی بود می گفت خط نکشیم ؟ مرز نگذاریم ؟ کی بود می گفت چیزی قطعی نیست ؟ اگر همین تو یکماه پیش از من میشنیدی که
به اعتقاد من اما بی رو در واسی زندگی چیز گهی است، اول و وسط و آخرش یکی از یکی گه تر است. البته لای این گه گاهی تکه های شکلات هم هست ،اما به دردسرش نمی ارزد.برای همین هم همیشه فکر می کنم آدمهایی که عین سنده بچه پس می اندازند یا خیلی شوت هستند یا خیلی بی شرف
چه می گفتی ؟ اصلا شش ماه دیگر خودت درمورد گفته های بالا چه نظری خواهی داشت ؟
من انقدر دیده ام که بفهمم ادمها روزهای بد و خوب دارند ….. و همچنین می فهمم که اینجا خانه توست و سوای اینها میدانی دوستت دارم
اما ایا بنظر خودت تو هنوز به همان درخت دانش میان حیاط اندرونی تکیه داری ؟
پی نوشت
بجای این حرفها میشد نصیحت های مادربزرگانه کرد اما نه من بلدم و نه تو محتاج نصیحت مثل منی …پس فقط گفتم کمی قر بزنم ….. چه میشه کرد پیرها قر هم نزنند که می برند می گذارندشان خانه سالمندان …
همین ….(اخر نفهمیدیم قر درسته یا غر ؟)
هما گفت:
یه موضوع بی ربط
امروز سالگرد رفتن ندا بود ….یادش گرامی
پی نوشت
گویی هزار سال از ان روزها دور شدیم بس که فراموش کردیم …بس که بی حس شدیم
راستی چی شد اینجوری شد ؟
نسوان گفت:
هما جان، این لینک رو دوباره بخون.بر خلاف نظرت باید بگم که آره من بیست سال پیش هم همین نظر رو داشتم.این هم اثباتش. در مورد بیست سال دیگه هم هیچ نظری ندارم. قضیه هم به حال بد و خوب من ربط نداره گلم. من اساسا با زاد و ولد و زندگی مشکل دارم. اینجا هم خونه ی همه ی ماست تو هم خوبه که نظرت رو بدی. بیشتر ادمها هم نظر تو رو دارن. چه اشکالی داره من هم نظرم رو بگم؟ مگه من میام وقتی شما روز مادر جشن میگیرید مداخله کنم یا ریشخندتون کنم؟ همه وقتی یکی بچه دار میشه بهش تبریک میگن بزار یکی هم جور دیگه ای فکر کنه.. می بینی که ادمهای دیگه ای هم هستن که مثل ما فکر می کنند!
والله منم نفهمیدم قر بود یا غر ننه
newcomer گفت:
وبلاگ با خونه فرق داره ، خونه مال تمام كساني است كه توش زندگي مي كنن ولي وبلاگ شخصيه و خواننده هم حق انتخاب داره ، مي تونه اگه خوشش نمياد اون وبلاگ رو نخونه .
درضمن قر همونه كه موقع رقصيدن انجام ميدن اونيكه شما ميگيد غرغركردن و غرولند و ايناست
nas گفت:
بابا این دوختر نادونی کرد از رو یه تیزر تبلیغاتی یه فانتزی زد و کردش پست. شما کوتاه بیایین. مگه بچه دار شدن بحث کاندومه؟ اون که یارو بی هوا بچه دار میشد مال عصر حجره. الان رنگ چشم بچتم بهت میگن و تا چند وقت دیگه اصلا اتنخابش میکنی. حالا این فرزند احساس کول بودن کرد و خواست گفته باشه چیزی ناگفته.
نسوان گفت:
ادم زنده وکیل وصی نمی خواد ، میخواد؟
شهرام گفت:
نسوان جان تو به prozac بیشتر از کاندوم احتیاج داری، داری کس خل میشی کمکم خواهر
Judith گفت:
عالی عالی و عالی بود…
مرد عامی می خواهد فرزندان ، نسلش را نگه دارند، حرفی نیست اما باید دید آیا فرزندان خودش را نگه می دارند؟
بیچاره مادرم که زن پدرم است، بیچاره پدرم که بابای من است، بیچاره من که به دنیا آمدم.
هیچ مرد و زنی فرزندی به دنیا نیاوردند مگر برای لذت خویش اگر کسی قیافه ای جز این گرفت به وقاحتش تف بینداز.
جملات از دوست شاعر و فیلسوفم سندباد نجفی
ناشناس گفت:
khob kheili rast migi vali ye kam mo`adab tar rast begoo khob, masalan sare lagan ridanet chiye??
نسرین گفت:
تو چرا خودکشی نمیکنی. باور کن همه شرایطو داری.
DarkEvil گفت:
به این فکر کن که اگه آدم و حوا ،
جلوی خودشون رو می گرفتن یا کاندوم مصرف می کردن ،
اون وقت ما همچنان داشتیم توی عالم زر تاتی تاتی می کردیم و
شاد بودیم .
.
.
یه جورایی میشه همه ی تقصیرا رو گردن اونا انداخت !
رزخاردار گفت:
ویولتا عاشقتمم
به نظر من بی نظیری و فوق العاده می نویسی
این حس که بعضی ها فقط می خوان یک موجود دیگه رو به این دنیا بیارن برای حفظ نسلشون حالمو بهم میزنه
اگر راست می گن و فکر می کنند می تونند یک ادم به این دنیا تحویل بدن برن بقول گیتی یک بچه بی پدر و مادر که خیلی هم تو این دنیا ی قشنگشون زیاد به فرزندی قبول کنند
حیف که این جماعت فقط ادعا دارند
سمیه گفت:
البته ما مستثنی هستیم ما نتیجه ارتش بیست میلیونی هستیم!!!!!!!!!
کاپیتان بابک گفت:
ویولتا. خدائی که نمیدونم تو کدوم جهنم دره ای افتاده، بگم چی کارت نکنه. بازم گل کاشتی. منو به این فکر انداختی که کاش بابام موقع سانفرانسیسکو رفتن، از کاندوم استفاده کرده بود. با اینکه اون وقتا کاندوم ماندوم نداشتن
حال گیری هم که می کنی، بازم با حاله. برای آخرین دفعه ازت تشکر می کنم که گوشه های طبیعت پیچیده خودت و ما رو قلم می زنی. وقتی حفره دلت تیر می کشه، توی تاریکی بهتر می نویسی، این طبیعیه. با همۀ اینها، دلم میخاد یه شازده پسر گل، صد تا بهتر از لیون، به تورت بخوره – یا به تورت بندازه – که شنگول باشی دوست من
گفته بودی؟ ..زندگی زیباست / زندگی آتشگهی دیرینه پا بر جاست / گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
همۀ کامنت ها را نخوندم. اگه چیزی تکراری بود، پوزش
سما گفت:
کلی حال کردم محشر بود
افریقای غربی گفت:
واقعا با موجودات عجیبی طرفیم
واقعا اینو میگم
نمیخوام به نظرات یا اعتقادات افراد اهانت کنم یا به کسی توهین کنم
ولی واسم جالبه
چرندیاتی که بعضیا خوششون میاد میان میگم خوشمون اومده
طرف میگه قربونت برم عجیجم که خوشت اومده
اون یکی میگه بیا بخولمت گوگولی چون خوشم اومده
اون یکی میگه بیا منو بخور شوشول من
حالم بد شد
گفتم که بدونی
تازه حرفاتم چرت و پرت محضن
وقتی تو شرایط عادی نیستی مجبور نیستی بنویسی!
مجبوری؟؟
siavash گفت:
man emrooz baraye avalin bar omadam to in blogeh shoma.
sharmande ke finglish minevisam vali font farsi nadaram
az sob sare kar daram neveshtehato mikhonam
bebein cheghad zendegi gohe ke sare kar mishinam inaro mikhonam
na inke begam neveshtehat badan, man zendegim gohe :))
ta shab bebinam chanta dgaro mitonam bekhonam
khaileee doseshon daram
az condom ham estefade mikonam LOL
Foad Ghaeni گفت:
خیلی، خیلی، خیلی لایک. من این بلاگو با گودر میخونم، اینقد از این پست خوشم اومد که گفتم یه لایک گودر کمه و باید بیام مراتب تحسینمو زیر خود پستت بنویسم. واقعا مرسی، احساس کردم یکی از زبون من حرف زده.
شازده کوچولو گفت:
بعضی وقتا که گه بودن زندگی تو دهنم بیشتره دوس دارم تمومش کنم. زن و زندگی ومادر و پدر و جوونی و هرچی که ساختم ول کنم و برم از روی یه پل بلند بپرم. اما یه حسی دارم که نمی ذاره بپرم و مدام بهم میگه که بهتر میشه و باز ادامه میدم تا بهتر بشه وباز یه روزی به همون نقطه میرسم و این حرص به بهتر شدن و تجربه کردن یه حس خوب هیچ وقت نمی ذاره این سیکلو بشکنم و قبل از اینکه به فلاکت «عصا افتادگی» برسم خودم با خیال راحت تمومش کنم
ترسو ام
ریسک نمی کنم
P گفت:
حالا کاندوم سوراخ بوده یا هر چی ما اجبارا اومدیم. حالا بذارین خودمون تصمیم بگیریم بذارین آینده و علائق خودمونو دنبال کنیم. جامعه و حکومت که بابامونو در آوردن شما یه ذره جاده خدا بدین ما یه خاکی بریزیم به سرمون
سرتونین گفت:
:)))))))))
میدونی خیلی داری شرمیگی، ولی دهنتوووووووو سرویس خیلی قلمت قویییییه خاااااانم دکتر!
آخه اگه بابات کاندوم میذاشت الان من این پستا رو نمیخوندم و نمیگفتم تووووووووووو رووووووحت ویولتا تو چقده خوب مینویسی..اینا تعریف هستا!