از مرز مکزیک رد شدیم، این اولین بار بود که برای خروج از یک کشور و ورود به کشور دیگر فقط یک دقیقه وقت صرف کرده بودم. شاید هم به همین خاطر بود که تفاوتها زیاد به نظر میامد.
از کشوری بدون تاریخ پا گذاشته بودیم به کشوری با قدمت مایاها. از کشوری که به هیچ نژاد خاصی تعلق نداشت، وارد خاکی شده بوده ایم که قومهای مختلف در آن ادعای برتری و مالکیت داشتند.
و عجیب که در هردوی این کشورها » ثروتمند ترینها » حضور داشتند. در اولی ثروتمندهای قانونی و در دومی ثروتمندهای غیرقانونی، بزرگترینهای مافیای مواد مخدر.
تی خوانا، شهر مرزی است. سان دیگو هم شهر مرزی است. هیچ شباهتی بین ایندو شهر وجود ندارد. ظاهر یکی غرق در رفاه است، ظاهر دیگری غرق در تقلای به دست آوردن لمقه نانی. بی اغراق سر هر چهارراهی دستفروشی، گلفروشی، شعبده بازی وجود دارد. بازارهای توریستی محلی برای تیغ زدن توریست است. خودشان میگویند، اینجا محل «چانه زدن » است، چانه بزن.
همیشه فکر میکردم مرزها، خطهای فرضی ساخته دست بشرند. عبور از این مرز تجربه خوبی بود. گذشتن از این مرز، فقط گذار از یک خط نبود. گذار از مجموعه قوانینی بود که با همه بدنامیش به علت حمایت از نظام سرمایه داری، برای شهروندانش رفاه به ارمغان آورده بود. گذار از فرهنگ «تابعیت از قانون» به فرهنگ «خرید مجری قانون» بود. گذار از سیستم جامع حمایت شهروندی به سیستم حمایت خانوادگی و قومی بود….
ess گفت:
++++
هما گفت:
ویولتا …رضوان اله تعالی علیه …. همیشه مرزها را شوخی می پنداشت و اینقدر اینرا گفت تا ریغ رحمت را سرکشید و از خاک بر افلاک شد …خدایش بیامرزاد …هرچند جایش سبز اما فکر نمی کردم کسی که مرزها را شوخی می پندارد ..اینقدر لوس باشد که وقتی واقعیت ، با گوشه ای از فضا و مرز مجازیش برخورد کند ، امنیتش را از دست رفته ببیند و راه رفتن پیش گیرد …..
اما ضمن اینکه متن بسیار زیبا اما بشدت کوتاهی بود (که میشد بیشتر به موضوعی چنین زیبا پرداخت و یکدفعه کات نکرد ) باید گفت حالا سوال اینست که
تو میخواهی ساکن تی خوانا باشی یا سن دیگو ؟
ساکن شهر قانون یا شهر دور زدن قانون ؟
ساکن ساحل امن یا دریای مواج و طوفانی ؟
و دامنه این انتخاب فقط مختص علایق شخصی هرکس است یا باید خیلی چیزها را مد نظر قرار دهد ؟ که همان بحث ماندن در وطن و سختی و ساختن بهتر است یا رفتن به شهر امن و بیرون کشیدن رخت خویش از ورطه ؟
و اصلا چرا باید چنین جبری وجود داشته باشد که من این طرف مرز دنیا بیایم و مجبور باشم عمری رنج بکشم و دیگری انسوی مرز و در امنیت بدنیا بیاید و راحت تر زندگی کند ؟
یاد محسن نامجو بخیر که خواند
اینو میگن جبر جغرافیایی …..
نسوان گفت:
همای عزیز
کاملا قبول دارم که میشد خیلی بهتر به این موضوع پرداخت. اینجا وجود » ویولتا » را طلب میکرد تا این مطلب رو خوب ساخته و پرداخته کنه، تحمل کنید تا راه بیفتم.
در مورد انتخاب مکان زندگی، ترجیح میدهم در شهر قانون به دنیا آمده باشم، ترجیح میدهم در شهری که دارای سیستم حمایت اجتماعی است بزرگ شده باشم، اما وقتی پای وطنم به میان میاید هرگز نمیتوانم با همین قاطعیت اظهار نظر کنم.
این جبر جغرافیایی، وزنه سنگینی است.
سامانتا
هما گفت:
ویولتا که میاد … اون هر چند وقت یکبار باید یک بادی به کله اش بخوره …. ولی به بازگشتنش شکی ندارم چون ادمهایی مثل ویولتا به نوشتن و خلق کردن زنده اند و انرژی می گیرند ….. فقط مشکل اینه روحشون یکمی لطیف و مامانیست و در چارچوب یک قالب بصورت مداوم و هرروزه نمی گنجند
اما جدای از این چه ویول زود بیاد چه دیر … شما جای خودت رو داری و به تحمل ما برای راه افتادن نیازی نداری که ما راه افتادن رو از اینجا که ساخته توست یاد گرفتیم ….پس بقول عزیزان راننده کامیون …. برو دارمت لوتی
PRINCE گفت:
ویولتا به نوشتن معتاد هست، ولی نه به خوانده شدن درددلهایش.
محتملترین سناریو، در نظر من، اینه که حداقل یه چند ماهی، نوشته هایش را فقط با دفترچه خاطرات شخصی اش قسمت بکنه.
متاسفانه ، خیلی محتمل هست که دیگر نوشته هایی با رُک گویی و صراحتی که از قبل ازش داشتیم، رو دیگر نبینیم. رک بگم، اگرمن جای او بودم، دیگه درین وبلاگ نمی نوشتم.(به همان دلیلی که ویولتا راحت نیست که در برابر پدربزرگش،مَستر بیت ، کند.)
خودم گفت:
یک سوال فنی: مگر نه اینکه این وبلاگ نسوان «مطلقه» معلقه است؟ و مگر نه اینکه طبق اسناد موجود در چند پست قبل از این پست سامانتا شوور کرده؟
پس چطوره که هنوزداره اینجا مینویسه؟ مگه این اندرونی قانون نداره؟
فنی گفت:
نه. نداره. قانون مانون نداره.
این وبلاگ، مکزیک وبلاگهاست.
مگه اسماشونو نمی بینین:
ویولتا دِسِلا، لولیتا لوپز، سامانتا سانچز
نسوان گفت:
حتما میدانی که پایه گذاری این وبلاگ با من و ویولتا بوده است، روزی که این نام انتخاب شد، من هم مطلقه بودم. به عنوان پایه گذار اینجا این حق را همیشه برای خودم محفوظ میدانم که بنویسم…. حتی اگر مزدوجه شده باشم. هر چه باشد حق آب و گل از مهمترین و بدیهی ترین حقوق بشری است و اون زمانی که من اینجا بودم و مینوشتم، شما نبودی که بخوانی!!
سامانتا
ساقی ب گفت:
🙂 ++++
PRINCE گفت:
پس بالاخره دوباره از جات برخاستی، سامانتا ؟
بهت تبریک میگم.
1.یک شکست، تا جایی که ما رو نکشه، ضامن قویتر شدن ماست.
2.انسان، موجودی نسیانگر و ناکامل هست.پس عجوزه سرنوشت، اشتباه و شکست رو به نافش، بسته است وانسان را در این میان، گناهی نیست.
3.شکست خوردن گناه نیست.اجتناب ناپذیر هست.مثل خیس شدن در اب.مهم امید و دوباره بلند شدن ماست.
شومبول گفت:
شکست!
سهراب گفت:
کیرهای آمریکایی دیگه جواب نمیدن تیم جنده ها رفته مکزیک کس بده؟
مکزیکی گفت:
سلام منو به مامانت و خواهرات برسون، کی تشریف میاران اینورا در خدمتشون باشیم؟
ویدا گفت:
ای بابا… سامانتا جان……
قانون!.. حقوق شهروندی!….الان یک عده پیداشون می شه می یان و می گن: به ما چه که یک عده قانون دارن؛ شعور دارن! می دونن شهروند و حمایت از حقوق شهروندی و احترام گذاشتن به حقوق دیگران یعنی چی! می گن: کاسه کوزتون رو جمع کنید بذارید ما اینجا برینیم و روش قلط (قلت؟ غلت؟) بخوریم! آخه شما که تو سرزمین قانونمدار زندگی می کنید دیگه چی کار به کار ما دارید که روی چه گهی داریم قلط می خوریم!…
راستش حیف و حیف که هنوز بسیار مردامان شرافتمندی دارن تو اون سرزمین زندگی می کنن و خیلی سخته که بخواهی درمقابل حقوق اونها ساکت بشینی… وگرنه باید اینها رو به حال خودشون ول کنی… محمود برینه اینها هم تو اون گه با خوشحالی دست و پا بزنن! چون تجربه نشون داده که میخ آهنین نرود در سنگ! و واقعا سزاوار حقوق جنگل هستن نه حقوق شهروندی !
آرش گفت:
ها ها ؛ دختر خوب
اولا که قطعا و یقینا منی که در ایران زندگی می کنم خیلی بیشتر از تو و امثال تو که دارید در جای دیگه زندگی می کنید حق نسبت به ایران دارم ؛ نسبت به سیستم سیاسیش ؛ اقتصادیش ؛ اجتماعیش و فرهنگیش و….. شماها هم عمدتا در آفساید به سر می برید ؛ و اگر امروز نیم متر تو آفساید هستید فردا میشه 70 سانت و پس فردا 80 و 90 وو…..
ثانیا این بحثی که سامانتا می کنه با اون اراجیفی که تو سرهم می کنی هر دفعه راجع به روش ریدن آمریکاییها یا روش طبخ ماهی دودی توسط آمریکاییها فرق داره ؛ دختر جان اینجا بحث سیستم داره مطرح میشه نه روش زندگی و خلقیات فردی یا اینکه ختنه کردن خوبه یا بد.
شما در توهم مبارزه برای حقوق مردمان شرافتمند ایران بسر میبری ؛ اما اصلا نمی دونی تو ایران چه خبره ؛ نمیدونی یارانه ها کی واریز میشه و بنزین سهمیه بندی کی داده میشه ؛ نمی دونی گازسوز کردن خودرو چقدر هزینه داره و نمی دونی کرایه تاکسی و مترو و اتوبوس چنده ؛ نمیدونی در چه ساعاتی از روز مترو و اتوبوس شلوغه و محدوده زوج و فرد کجاست ؛ نمی دونی شهریه دانشگاه چنده ؛ نمیدونی وام خرید خودرو ؛ تعمیرات خونه ؛ خرید کالا ؛ ازدواج و وامهای دیگه رو چطوری میشه گرفت و چند نفر روزانه به بانکها مراجعه می کنند برای این نوع وامها؛ نمی دونی کتابهای درسی مدارس حاوی چه مطالبی هست ؛ نمی دونی ساعت کار ادارات چند تا چنده ؛ نمی دونی مالیات و عوارض شهرداری چیه و….. خیلی چیزهای دیگه رو نمی دونی و میخوای از حقوق ملت دفاع کنی. اما همه اینها رو در مورد جایی که داری درش زندگی می کنی میدونی ؛ حتی خیلی بیشتر ؛ بذار ما به فکر ایران باشیم و شما هم فکرپسرهای آمریکایی .
ویدا گفت:
اولا اشتباه گرفتی! ایران جنگل نیست که با به دورش شاشیدن .. برای خودت محدوده و قلمرو تعیین کنی… و هر کس که پاسپورت ایرانی داشته باشه… ایران وطنش هست و هر وقت هم بخواد می تونه بر گرده ایران! امیدوارم متوجه شده باشی که دوران زندگی قبیله ای خیلی وقت تموم شده و همونطور که سامانتا گفت سیستم موفق سیستم دفاع از سیستم حقوق شهروندی هست نه دفاع از سیستم دفاع از قبیله!
و در ضمن اگه ما از ایران دور هستیم… حداقل مثل شما به ایران نمی رینیم!….
و می دونم صدبار این رو بهت توضیح دادم ولی یکبار دیگه بهت می گم…. آقا جان… تو سیستم دموکرات و آزادی انسان هست که به قانون سوار هست… این انسان هست که قانون رو تعیین می کنه … این قانون نیست که سیستم رو تعریف می کنه… اگه قانون بخواد روابط و انسانیت رو تعیین کنه می شه دیکتاتوری!… پس این شعور انسانی هست که داره سیستم دموکرات رو تعریف می کنه! حالا فهمیدی چرا از شعور مردم اینجا حرف می زنم؟… آره آقا جان… تا وقتی کسایی مثل شما با ظاهر متمدن ولی افکار عهد پاره سنگی وجود دارن که فکر می کنن زن ابزار خوش گذرانی اونها هست و تو یک رابطه فقط به فکر ارضای جنسی خودشون هستن و فکر نمی کنن که یک زن هم باید ارضا بشه… پس تو 50 سالگی تازه یادشون می افته باید برن دنبال یک زن 18 ساله! … سیستم دفاع از حقوق شهروندی براشون خیلی خیلی زود هست!
و در ضمن تا وقتیکه نمی دونی من کی هستیم و چی کار می کنم و… سنگین تری که حرف نزنی که من چی می دونم و چی نمی دونم!!!
و در ضمن اینکه من با کی رفت و آمد می کنیم… پسر بازی می کنم یا نمی کنم… به خودم مربوط هست… امیدوارم حداقل روزی بیاد که بفهمی محدوده شخصی مردم یعنی چی!!!!
sahar گفت:
@ ویدا
خوبه فهمیدیم شما استاد به هم وصل کردن چند تا موضوع کاملا نا مربوط به هم هستید.خیلی وقتا از متنها استنباطی رو که خودت دوس داری میکنی.چن وقت پیش هم یه بیانیه دادی در مورد همجنس بازها و حقوق پایمال شدشون توی ایران که اصلا ربطی به متن نداشت.
در ضمن ما از پیشینه و خدمات درخشان شما اطلاع نداریم و اینجا ویدا هستید با نظراتی که میگذارید.
در پایان مطمئن باش خیلیها اینجا هستن که مثلا آدمهای مهمی(!) هستن ولی چیزی نمیگن…..
ویدا گفت:
سحر جان…
وقتی که تو جریان بحث نیستی… پس بهتر اول بدونی چه خبره بعد قضاوت کنی!… این بحث یهو از زیر همین نوشته شروع نشده که فکر می کنی چند تا بحث نامربوط به هم وصل شده… از چند تا پست قبلتر شروع شده…. روشن شد؟!
و در مورد بحث همجنسگرا ها هم …خوب که خود نویسنده داستان اصلی تو وبلاگ کاپیتان بابک اعتراف کرده که خودش تو اون ماجرا نبوده و ساخته و پرداخته ذهن ایشون بودش!!.. و چون ماجرا فقط به افراد این وبلاگ بر نمی گرده.. پس بهتره ماجرا رو فعلا الکی کش ندیدم… تا بعد که بحث در مورد همجنسگراها شد اونوقت در موردش بحث می کنیم که این قصه ها در مورد «بارها و کلابهای همجنسگراها» حرف مفت هست اش و بس!…. و منطق شما هم درست مثل این می مونه که کسی در مورد واقعه کربلا یک عالمه قصه سر هم کنه… و وقتی بگی اصلا موقعیت کربلا اونطوری که شما داری وصف می کنی نیست… بگه منظور من آزادگی حسین و یارانش بود… حالا موقعیت کربلا اونطوری که من می گم باشه یا نه مهم نیست!….
و در مورد پیشینه افراد… دقیقا حرف من هم همین بود…. اینجا من فقط «آی. دی» ویدا هستم… پس روی حرفهای من بحث کنید… الکی با قضاوت کردن مردم به جاده خاکی نزنید…
و در مورد اینکه بسیار افراد مهمی اینجا هستن اصلا شکی درش نیست… مخصوصا ساندیس خورها!
آرش گفت:
@ویدا
من نفهمیدم که اینهایی که گفتی رو من چه زمانی گفتم:
«آره آقا جان… تا وقتی کسایی مثل شما با ظاهر متمدن ولی افکار عهد پاره سنگی وجود دارن که فکر می کنن زن ابزار خوش گذرانی اونها هست و تو یک رابطه فقط به فکر ارضای جنسی خودشون هستن و فکر نمی کنن که یک زن هم باید ارضا بشه… پس تو 50 سالگی تازه یادشون می افته باید برن دنبال یک زن 18 ساله!»
و اصلا نفهمیدم اینها چه ربطی به حرفی که من زدم داشت !!!! (اونهم عهد پارینه سنگی است نه پاره سنگی)
محدوده شخصی تا وقتی که شخصیه ؛ خب شخصیه ؛ وقتی عمومیش کردی دیگه عمومیه ، دقیقا مثل توالت. یعنی ممکنه هرکسی توش بشاشه یا خدای نکرده پی پی کنه.
بازهم میگم :
هرکسی که در ایران زندگی میکنه اولویت داره در مورد نحوه اداره ایران نظر بده.
در ضمن برات متاسفم که با اینکه در آمریکا زندگی می کنی اما اندازه یک روستایی که در دهستانهای دور افتاده ایران زندگی می کنه نمی فهمی.
در آخر هم برای اینکه از ایران رفتی و دیگه به ایران نمی رینی متشکرم.
ویدا گفت:
نمی دونم چند پست قبل بود که در جواب ویولتا که گفته بود اینجا (البته منظور ایشون استرالیا بود) یک مرد 50-60 ساله نمی ره سراغ یک دختر 18-19 ساله ولی مرد ایرانی چون تو سن 18-19 سالگی نتونسته با یک دختر 18-19 ساله ارتباط داشته باشه عقده ای شده…. دوست داره با یک دختر 18-19 ساله رابطه برقرار کنه….
و شما در جواب ایشون فرموده بودید…. که یک مرد از یک رابطه فقط سکس می خواد و به طبع سکس با یک دختر 18-19 ساله با سکس با یک دختر 40 ساله یکی نیست…
و من در جواب شما گفتم… فقط یک مرد با دید مردسالارانه چنین افکاری داره… چون به زن به چشم ابزار نگاه می کنه و براش مهم نیست که تو این رابطه اون دختر چقدر از رابطه و سکس لذت خواهد بود و فقط به فکر لذت خودش هست.. و به برای اکثریت آقایون 50-60 ساله مشخص که نمی تونه از عهده یک دختر 18-19 ساله بر بیاد… ولی مردهای جهان سوم می رن گیر می دن به دخترهای کم سن و سال… در صورتیکه مردهای کشورهای غربی که دید مرد سالارانه ندارن و به حقوق زنها احترام می ذارن اغلب دنبال افرادی مثل خودشون می گردن…. یک مردی که «سکس درایو» بالایی نداره یا قدرت بدنی بالایی نداره دو قدم می ره نفس اش در نمی یاد.. نمی ره به یک دختر سکسی گیر بده!
و شما در جواب این این گفته من.. آمپر سوزوندید (به شک خیلی فجیع ) و من واقعا نمی دونم چرا بهتون بر خورد!!! و در پاسخ فرمودید… به شما ربطی نداره که مردم تو آمریکا چی کار می کنن چی کا نمی کنن چطور می رینن … چطور نمی رینن!!!… و من اینطوری برداشت کردم که برای شما قبول چنین چیزی خیلی سنگین هست که …به حقوق زنها احترام بذارید و در یک رابطه فقط به فکر لذت جنسی خودتون نباشید و زن رو به عنوان ابزار نمی بینن…. …. و دوست دارید که همچنان به قانون جنگل… قدرت بدنی قوی تر و پیروزتر و… ادامه بدید….
حالا یادتون اومد این حرفها رو کجا زدید؟!… و کی فکر کردید که اگه تو آمریکا به حقوق افراد احترام گذاشته می شه به شما ربطی نداره و شما دوست دارید به روش خودتون زندگی کنید؟…. و در ضمن اگه این حرفها یادتون نمی اومد چطور شد که یادتون افتاد باید در پاسخ به کامنت من کامنت بنویسید؟!
و در مورد حریم شخصی وقتی نمی دونی تعریف حریم شهصی یعنی چی… من چطور به شما بگم که داری در مورد حریم شخصی مردم نظر می دی…. این حرفی که زدی… دقیقا مثل فرهنگ دوران دانشجویی من بود که تو دانشگاه همه ملت دوست دختر دوست پسر داشتن ولی جرات نداشتن به خانواده اشون بگن…. چون خانواده ها فکر می کردن دونستن این مساله یعنی اینکه بچه اشون به اونها اجازه داده اونها هم در مورد زندگی بچه اشون تصمیم بگیرن.. شما مثل اینکه هنوز به اون قانون اعتقاد داری!!!! اگه در مورد دوست دختر یا دوست پسر کسی یا روابط کسی پیزی دونستی پس احازه اظهار نظر هم داری…
یه دو روز دیگه هم لابد می ری بالا منبر که آی ملت! بیایید ملت عقب افتاده ایران نمی تونن دوست دختر… دوست پسر بودن رو قبول کنن!!! من نمی تونم بچه ام رو تو ایران بزرگ کنم چون اگه خواست دوست دختر یا دوست پسر بگیره ملت در زندگی اش دخالت خواهند کرد!
آرش گفت:
چون داری میزنی تو جاده خاکی ؛ بیشتر باهات بحث نمی کنم ؛ فقط به دلیل اینکه داری دروغ میگی ؛ جوابی رو که داده بودم کپی می کنم:
«…نکته بعدی اینه که اگر یک مرد از رابطه با یک زن فقط دنبال سکس هست ؛ خب مسلمه که دختر 20 ساله بهتر از 40 سالست…»
دو کلمه «اگر» و » فقط» رو به دلیل این آوردم که امثال تو بهونه گیری نکنن ؛ ولی خب فارسی یادت رفته دیگه.
آرش گفت:
» در اولی ثروتمندهای قانونی و در دومی ثروتمندهای غیرقانونی »
به نظرت قانونی که اجازه بده یک نفر و فقط یک نفر 56 میلیارد دلار سرمایه داشته باشته ؛ قانون خوبیه؟
ارتباطی بین این 56 میلیارد و اون دویدن دنبال لقمه نان وجود داره ؟
این مرزها بوده و هست و خواهد بود ؛ اتفاقا خود سرمایه داری دلیل وجود این مرزهاست ؛ این مرزها حتی درون خود کالیفرنیا هم هست ؛ اینها مرز بین ثروت و فقر ؛ رفاه و محرومیت ؛ امنیت و نا امنی و….
اگر به سرمایه داری اعتقاد داری – دارم – باید این مرزها رو هم بپذیری.
نسوان گفت:
آرش جان،
اینکه سرمایه داری خوبه یا نه، بحثی است که خیلی گنده تر از من نتوانسته اند راجع بهش نظر بدن. اما از تجربه خودم برایت میگویم.
تا آنجا که من میدانم قیمت یک شانه تخم مرغ در ایران به نه هزار تومان رسید و ظرف یک سال گذشته از هزار و خرده ای به این قیمت رسیده است. در اینجا قیمت تخم مرغ ( 12 عددی) حدود دو دلار است، اگر ارگانیک باشد حدود چهار دلار. و ظرف دو سال گذشته حدود 10 الی 20 سنت افزایش قیمت داشته است.
مثال دیگر،اگر در ایران بخواهی بروی کافی شاپ و قهوه بخوری، ارزانترین قهوه حدود چهار یا پنج هزار تومان است. در اینجا ارزانترین قهوه مربوط به استار باکس است با قیمتی حدود 1.5 دلار. به علاوه هر چقدر که دلت خواست میتوانی میز را اشغال کنی و کسی حق نداره بهت با کلام یا چشم و ابرو بهفماند که باید میز را ترک کنی.
از آن طرف قضیه، پایه حقوق در کالیفرنیا ساعتی حدود 10 دلار است، در ایران حدود ساعتی 2.500 تومان.
اتفاقا این بار داشتم فکر میکردم، که کدام بهتر است. اینکه تعداد زیادی افراد صاحب سرمایه های کوچک، مجبور باشند به خاطر هزینه های سربار، کالا با به قیمت بالاتری به مردم بفروشند و در نتیجه تعداد کمتری توانایی خرید داشته باشند و این چرخه معیوب همینطور بچرخد.
یا تعداد کمتری خیلی پولدارتر بتوانند با سرمایه بیشتر و تولید بیشتر، هزینه های سربار را به نحوی کاهش دهند که کالا با قیمت خیلی کمتری به دست مصرف کننده برسد.
البته من در اروپا زندگی نکرده ام، نمیدانم سیستم آنجا چطور است. و از طرفی میدانم که اقتصاد ایران بیمار است و شاید اصولا مقایسه یک بیمار با غیر بیمار کار اشتباهی است.
راستی تا یادم نرفته این را هم بگویم که به نظرم جدی ترین مشکل اینجا، بحث درمان وبیمه های درمانی است.
گردو گفت:
نسوان!
اشکال بحثت در اینه که به عنوان دو نظام متفاوت به آنها نگاه میکنی. مگه مکزیک و یا جمهوری اسلامی نظام سوسیالیستی یا غیر سرمایه داری هستند.
اگه به اون سؤال آرش توجه میکردی پاسخ مناسب تری میدادی.»ارتباطی بین این 56 میلیارد و اون دویدن دنبال لقمه نان وجود داره ؟»
همه صحبت سر اینه.
درسته که تقصیر اصلی گردن خود مردم هر کشوری هست، ولی این هم درست نیست که هرکشوری با استناد به اینکه هرکی باید به فکر منافع کشور خودش باشه بقیه دنیا رو بچاپه.
نسوان گفت:
از متن آرش چنین برداشتی نکردم.
ولی بیشتر فکر میکنم قبل از اینکه ارتباطی باشه بین ثروتمندترین آمریکا و » دنبال لقمه نانی دویدن»، ارتباطی هست بین ثروتمندترین مکزیک از طریق مافیای مواد مخدر به این ثروت رسیده است و فقر عمومی.
نمونه خیلی واضحش این که، مکزیک میتواند درآمد سرشاری از توریست داشته باشد، اما به دلیل نا امنی که درگیریهای گروههای مختلف مافیایی به وجود آورده اند، مکزیک به عنوان یک کشور غیر امن برای سفر شناخته شده است.
مثال خیلی زنده ترش این که، من قبل از اینکه نبودن رفاه عمومی در جامعه ایران را با ثروتمندهای آمریکایی مرتبط بدانم، با آن سه هزار ملیارد اختلاس و به پرونده تقلب در یکی از کارخانه های ماشین سازی مرتبط میدانم.
آرش گفت:
اختلاس مشکل اقتصاد ایران نیست ؛ همونطور که گفتی اقتصاد ایران بیماره ؛ سه بیماری اصلی داره:
1- اقتصاد ایران دولتی است
2- اقتصاد ایران سیاسی است
3- اقتصاد ایران نفتی است
تمام مشکلات دیگری که ملاحظه می فرمایید فقط علائم این سه بیماریست مانند تورم و اختلاس و…
آرش گفت:
تو یک دفعه بحث رو عوض کردی و حرفهایی زدی که هر کدومش مبحثی جداگانست.
اول اینکه سرمایه داری سیستمیست که نشون داده با تمام کاستیهایی که داره در حال حاضر بدیل و آلترناتیوی براش متصور نیستیم و و هیچ سیستمی نتونسته ثابت کنه که از سرمایه داری بهتره.
دوم اینکه بحث مقایسه قدرت خرید مصرف کننده گان آمریکایی با مصرف کنندگان ایرانی که اصولا اظهر من الشمس است ؛ نیازی به این مثالها نداره(حداقل برای من نداره).
آمریکا بزرگترین و پیشرفته ترین سیستم کشاورزی دنیا رو داره و طبیعتا به مدد همین سیستم قیمت مواد غذایی در آمریکا پایینه، اما چون حرف مکزیک رو زدی حالا گوش کن:
(مکزیک جزو اولین کشورهایی بود که تحت فشارهای شدید آمریکا طرح تعدیل ساختاری را به اجرا در آورد ؛ در تابستان 1993 مکزیک کشوری بود که همه کارها رو درست انجام داده بود ؛ بودجه را متوازن کرده بود ؛ بیش از 1000 شرکت دولتی رو خصوصی کرده بود؛ شاخ برگ مقررات تجاری را زده بود و… کارلوس سالیناس رئیس جمهور وقت مکزیک در آن زمان یک قهرمان ملی بود و عکسش روی جلد تمام مجلات ، تولید ناخالص ملی رشدی بیش از 10 درصد داشت و مکزیکها خودشون رو سعادتمندترین مردمان دنیا می دونستند ؛ کشوری که با سرعتی باور نکردنی رو به گسترش بود , سرمایه های آمریکایی به مکزیک سرازیر می شد و کارخانه ها کار می کرد و…..
تا اینکه باز هم تحت فشار آمریکا، مکزیک به پیمان نفتا پیوست و به تجارت آزاد با آمریکا و کانادا تن داد.ظرف شش ماه پانصد هزار کشاورز شغل خود را ازدست دادند و تخمین زده می شد که دویست و پنجاه هزار نفر دیگر هم به آنان به پیوندند ؛ پس از امضای معاهده نفتا کشاورزان مکزیکی توان رقابت با کشاورزان آمریکایی را نداشتند ، میوه و مواذ غذایی ارزان در سایه تجارت آزاد و بدون تعرفه از ایالات متحده سرازیر گشته بود و آرام آرام کالاهای دیگر نیز به این جمع پیوستند کارخانه های تازه خصوصی شده یکی پس از دیگری تعطیل شده و تا ژانویه 1995 30% از قدرت خرید مردم کاسته شد ، باور نکردنی بود ظرف یکسال کشور مکزیک ورشکست شده بود.سالیناس باز هم روی جلد مجلات بود اما اینبار متهم اصلی بود و….. مردمان از کار بیکار شده به تجارت مواد مخدر و قاچاق انسان و کارهای خلاف دیگه که داشت کم کم از مکزیک بیرون میرفت روی آوردند و دوباره تجارتهای کثیف شغل اول مکزیکیها شد ؛ همه آنچه که طی 15 سال در مکزیک بدست آمده بود در کمتر از یکسال ازدست رفت ؛ اما از آنسو تجار آمریکایی بازاری پرجمعیت و بزرگ رو برای کالاهای خودشون پیدا کرده بودند و هنوز هم مکزیک از اصلی ترین شرکای تجاری آمریکاست ….)
* برگرفته از کتاب آینده سرمایه داری – نوشته پروفسور لستر تارو استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد
HAGH گفت:
elaaaaahi bemiri jendeye kesaaaafat
jezzze jegar bezani
harzeye ashghal
tavalode arezoo janete?
7 nov?
ke sag shodi ointor bimahali mikoni?
bashe, mohem ni, oon vaght ke barge roozegar bargasht behet migam jenabe mohandes A.M.
rahgozar گفت:
نکتهای که اینجا به نظر میرسه، جایگاه مذهب و سنت در سیر تکامل این دو جامعه هست، جامعه سنتی و مذهب زده به شدت کاتولیک مکزیک همیشه زمینه استفاده ابزاری از مذهب رو برای تعدادی از افراد مهیا میکنه،
اما در جامعه نسبتاً مترقی از نظر اجتماعی ایالات متحده که بهای بسیار گزافی طی ۳۰۰ سال تاریخش برای رسیدن به این نقطه پرداخت کرده، حرف اول رو خلاقیت، ابتکار و نو آوری میزنه. ملاک در این جامعه که پیرو تئوری تولید کن تا مصرف کنی و مصرف کن تا تولید کنی، خصوصیات بیان شده هست، مذهب در اکثر موارد موردی در چهار چوب شخصی است که نباید به سیاست گزاریهای کلان دخالت داشته باشه. قوانین تقریباً شفاف و حاصل برسیهای عمیق از تجروبیات کشورهای اروپأی است.
به شکل کلی منظورم اینه که در یک طرف مرز با مردمی طرفی که حقوق اجتماعی و فردی خودشون رو میشناسند، بابتش راه میفتن میرن » وال استریت» رو اشغال میکنن و قانون مدنی این اجاز رو به دولت نمیده تا با وحشیگری با معترضان بر خورد کنه اما در آن سوی مرز با مردمی ساده دل، خوش نیت که مذهب ازشون گوسفندهای بی اراده ساخته که منتظرند تا مسیح از بالای صلیب براشون شق القمر کنه،
مشکل مکزیک گریبان گیر اکثر کشورهای سنتی و مذهبی هست، از آنسو اصولی که در کشورهای مترقی حاکم هست کما بیش مشترک هستند.
HAGH گفت:
«..این گناهه؟؟خودم میدونم بد عادتش کردم…چون اگه غیر از این بود نباید برای مسافرت باخانوادمم ازش اجازه بگیرم و اونم اجازه نده!!!!»
hehehe!!!!!!
joje jende koooooooor khooondi
to mano bad aaadat kardi?????
elahi bemiram k enghadr mano ghargh dar anvaare mohabatet kardi o hala man toro az haghe mosalamet-didare khanevadat!!!!!- daram mahroomet mikonam!!!!!
(icone geryeye hozzzar be hale to!!!!!!)
khar gir avordi maro martike!!!!!!!
koskeshe dayyyyossssss e nane jende,
khodeti o khanevadat o jadddo aaabadet…………
PRINCE گفت:
معنی:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز میکنند. ترول معمولاً پیامهایی ارسال میکند که در پاسخ به پرسشی عادی و یا به طور فیالبداهه حاوی مطالبی ناراحتکننده یا توهینآمیز است. در حالی که در یک جمع اینترنتی کاربرانی با حسن نیت بحثی را دنبال میکنند، کابران ترول به کار خود مشغولند.
HAGH گفت:
«چرا خودمُ گول بزنم؟مستر آدمیه که اخلاقِ بد خیلی زیاد داره…که همشونم تو خانوادشون ارثیِ…ولی من بخاطرِاینکه دوستش دارم باهمش کناراومدم…اما اینجور وقتا دیگه به لبم میرسه…»
dayyyyyooose sag pedare tokhme zenazadeh,
to dari mano tahamol mikoni??????
to????
gohe fazelab
hala adam shodi?
gorbeye past fetrate dozde motejavez,
man akhlaghe badam ersiye??????
sag to roohe khanevadat rid…..
bad bakhte koskeshe dorogh gooo to khanevadato khodetam dooos nadari,
mesle inke zer haee ke poshte sareshoon zadi ro faramoosh kardi gohe moteaffffen?????
PRINCE گفت:
تفسیر:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز میکنند. ترول معمولاً پیامهایی ارسال میکند که در پاسخ به پرسشی عادی و یا به طور فیالبداهه حاوی مطالبی ناراحتکننده یا توهینآمیز است. در حالی که در یک جمع اینترنتی کاربرانی با حسن نیت بحثی را دنبال میکنند، کابران ترول به کار خود مشغولند.
HAGH گفت:
«هزار بار نوشتم…نوشتم و نوشتم و نوشتم…از خوبیهاش نمیتونم بنویسم…هرچی بدیه اومده جلو چشمم.انگار بدیهاش تو اینجور مواقع خودشونُ بیشتر جلوه میدن!اما باز دلم نیومد…دستمُ گذاشتم رو backspace و همه رو پاک کردم…»
korrrrre khare dayyyosss,
az badi haye man????
man ye ayeneye tamam nama hastam az to
zashti o badi har chi mibini, peykar o heykale karihe khodeto
ke estefragh mikonam rooot
man mesle oon azaye haramsarye nekbatet , tamalogheto nemigam
to ye bad bakhte oghde ii hasti k faghat mikhay chaploosit ro konan o tamalogheto began,
inghadr badbakhti k hatta haeri, BE TARAFET BAAAJ BEDI, O TAHTE SOOO ESTEFADASHOON GHARAR BEGIRI,
AMA BAZ TAMALOGHETO BEGAN!!!!!
KHAK BAR SARE ASHGHALET KONAN BADBAKHT e geda
to ye geda hasti
ye gedaye avizooon
gedaye har goone mohabati, hatta be gheimate bad kardane digaran
to ye efriteye salite ii
manam mirinam to heykale khodet o khanevadeye haroom zadat
heyf ke faghat yekam dir tasmim gereftam be ridan
ama beshin o tamasha kon hala!!!!!
hehe!!!
PRINCE گفت:
ترجمه:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز میکنند. ترول معمولاً پیامهایی ارسال میکند که در پاسخ به پرسشی عادی و یا به طور فیالبداهه حاوی مطالبی ناراحتکننده یا توهینآمیز است. در حالی که در یک جمع اینترنتی کاربرانی با حسن نیت بحثی را دنبال میکنند، کابران ترول به کار خود مشغولند.
پانته ا گفت:
@prince
++++
HAGH گفت:
از چی بگم که خالی بشم؟از کدوم یکی از کارام بگم که بخاطرِ مستر ازشون گذشتم ولی اون نمیبینه اینارو…ازکدوم یکی از رفتاراش بگم که از دستشون عاصیم ولی بخاطرِ دوست داشتنم تحمل کردم…از کدوم حرفا بگم که هروقت بهش گفتم گفت تو بچه ای!فعلا متوجه نیستی که اینجور چیزا برات مهمه!!»»
az hich chi!!!!
lozoomi nadare chake dahanto va koni,
chon harfe HESAB JAVAB NADAREH.
TO AZ HICH KODOOM AZ KARAT NAGZASHTI BE KHATERE MAN,
SHAYAD MASALAN AGE MAHI HEZAR BAR HARZEGI O CHESH CHEROONI MIKARDI, IN BAR SHODE BASHE, 999 TA!!!!
vaghean cheshm gire!!!!
toro khode begoo!!!!! injoori too delet nagah dari az ghosse mimiri!!!!
1000 dafe ro kardi 999 bar, be khatere mr!!!!!
aaaaah khodaaaaaaye man!!!!!!!
bas kon jaaa keshe dayyyose nane jende…….
elahi khahare koochiketo jelo cheshmet begaan, natooni kari koni
zajret modam \\
barat arezoooye tooole omre baaa ZELLLLAT TAR daram.
PRINCE گفت:
توضیح:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز میکنند. ترول معمولاً پیامهایی ارسال میکند که در پاسخ به پرسشی عادی و یا به طور فیالبداهه حاوی مطالبی ناراحتکننده یا توهینآمیز است. در حالی که در یک جمع اینترنتی کاربرانی با حسن نیت بحثی را دنبال میکنند، کابران ترول به کار خود مشغولند.
ALI گفت:
مرسی چراغی که مدتی خاموش بود شروع به تابیدن کرده
+
کورش گفت:
آبجی هما ،گیتی ، برسین که دعوا شده بد جوری . این حق نمیدونم سر چی آب و روغن قاطی کرده داره سر سیلندر میترکونه
یکی جلوشو بگیره
کورش گفت:
HAGH
هليا28ساله گفت:
سامانتاي عزيزم سلام
دنبال فرصتي ميگشتم تا از رشته نوشته هاي شما درباره طلاق تشكر كنم و از كامنت هاي خوب اون. دسترسيم به نت محدوده .
ميدوني كه هم خونه داري و هم شوهر داري و هم بچه داري و هم اين روزهاي من كه ….
كمتر فرصت بود ،خوندم و خوندم و …
گفتني هام بمونه براي بعد… البته اگر با لب دمساز خود …
دوستدارت هليا28ساله-ايران
اشکان گفت:
برای تمام آنهائی که دم میزنند ایرانیهای داخل حق بیشتری نسبت به ایرانیهای خارج دارند
» خونه نشینی فاطی از بی تنبونیشِ «. وقتی با مشی ترویج رشوه، درامد زایی به هر قیمت، خود فروشی و دگر فروشی، رانت خواری، حمایت از ابلهانی مثل رئیس جمهور محبوبتون احمدی نژاد جامعه رو به انحطاط و نابودی سوق میدید، باید کسانی مهاجرت کنند تا حفاظت بشه از فرهنگ و تاریخی که شما به قیمت گرفتن یه پروژه مثل یه لیوان آب خوردن میفروشیدش، امثال خاوری هم از این زرت و زورتها زیاد میکردند، و تا در ایران بودند آویزون قبای آقا بودند، اما وقتی دستا رو شد معلوم شد که حضرات ویلاهای آنچنانی در کانادا دارند
پس بهتره خفه شید و زر نزنید چون که بیشتر این ایرانیهای مقیم خارج اگر از شما بیشتر تاوان نفهمی شما رو نداده باشند کمتر هم نداده اند، و تعدادیشون اگر بر خلاف میل باطنیشون در خارج زندگی میکنند به خاطر وجود آدم فروشهای کثیفی مثل شماست که حاضرند به قیمت کمترین چیزها صندلی از زیر پای محکومان حاکمان ایران که سرشون بالای دار هست بکشند.
آرش گفت:
ایرادی نداره ؛ شما نگران نباش ؛ مالیاتت رو بده که دولت متبوعت برای حمله به ایران هزینه های زیادی رو پیش رو داره ؛ بقیه اش خودش درست میشه.
جنگ رو هم لایو از لارج اسکرین های وسط میادین شهرتون نگاه کن ؛ ببین که وطن فروشهای داخل ایران چطوری میمیرن.
بعدش هم که همه چیز درست شد ؛ برگرد بیا و هزینه هایی که دادی رو بستون.
PRINCE گفت:
«ببین که وطن فروشهای داخل ایران چطوری میمیرن….»
اه !
تو تنها وطن فروش داخل کشور نیستی.اولین کشته ایشان نیز نخواهی بود.
ایا به عمد، تلفات دامنه دار منتج از ناکارایی این سیستم بدخیم موجود رو، فراموش میکنی؟
نوشتن که بلدی.پس به تبع ان خواندن را هم بلدی.
گیرم که ندیدی و نشنیدی، اما ایا نخوانده ای ؟!
-ان همه تلفات دو سه سال اول انقلاب؟ ان دادگاههای خیابانی را ؟ تفنگ بازی ان اقا بر لب پشتبام را ؟
-ان همه تلفات اضافی این مردم برای ادامه خوان نعمتِ جنگ و تداوم حزبی و قبیله ای اقا را؟
-32 سال، درامد این مملکت در کجاها که صرف نشد، نمیبینی ان گردن کلفت سید حسن را؟
-از 76 تا 84، این همه زندانی و فراری و هزینه برای اصلاح این عجوزه دادیم-و البته که همیشه جای دادن هزینه بیشتر هم هست اما برای چه؟- و در نهایت انتخاب مجلس هفتم بود و وعده خداوند به عباد صالح ایشان!
-ان 8 سال را گفتید، چیزی نبود. که برای مهار این تنه استبداد چند هزار ساله، دو دهه چه هست؟-بگذریم که دو دهه در قرن اول هجری با دودهه در قرن بیست و یک یا ان سرعت پیشرفت بشر، یک کمی فرق دارد- پس گفتید که ما ملت ،رای دادیم به ان میمون و خلاصه که مال بد بیخ ریش ملت بد هست.
پس 6 سال را هم گذاشتید روش.
– الان پس از دهها هزار کشته در جنگ و هزارها کشته در زندان و صدها کشته در خیابان و میلیونها قربانی فساد و تبعیض و فقر و ملا خور شدن 400 میلیارد دلار درامد نفتی این چند ساله و تشدید شکافهای قومی و میل روزافزون ترکها وعربها و .. برای تجزیه ایران و چه وچه و چه…..، شرمنده دیگه!
این نظام و اصلاحش-با این خط مشی 14 سال اخیر-به اندازه دو تا انقلاب و 4 تا حمله نظامی محدود، برای این ملت هزینه داشته و من فکر میکنم این ملت ، لیاقتش هر چه باشد، بهتر از وضعیت فعلی است.
بارها در جواب کسان گفته ای که اینها که شما گویید، اصلا مساله روز جامعه ایرانی نیست که ان بلا را بر سرش اوده اند که فرد ایرانی به تکه نانی که از دست دیگری، با زرنگی کِش رفته، راضی باشد.
ارش!، وقاحت هم حدی داشته باشد، ضرر نمیکنی اقا جان.
این ملت که طبق نظر شما و امام امت، لیاقت همین سیستم را دارند که این سیستم از سرشان هم زیاد هست.و البته که خداوند در و تخته را مَچ کرده و همه چیزمان به همه چیزمان می یاد.
حرص و وقاحت ان اقا نسبت به این ملت و وقاحت شما در توجیه و تئوری پردازی جهل و حماقت موجود را.
-شرمنده.برای منِ طبقه متوسطِ مرحوم که توان انچنان ته بندی و قالتاق بازی در مناقصه های شفاف!- و نگو که اینکاره نیستی. جفتمون خوب میدونیم که در سیستم فعلی چه کسانی توان مانور دادن را دارند-، را ندارم، با این همه هزینه ای که بابت اصلاح این عروس عفریته داده ام، توجیه پذیر نیست که سرکار با کارت اقامت فلان جا در ایران مشغول پروژه سازی باشید و ان اقا هم تو سر ما بزند و لابد ما باید شکر گزار وطن پرستها باشیم .
PRINCE گفت:
پاراگراف اخر برداشت من بود از پرسونای ارش با مختصاتی که درین چند ماه از رفتار مجازی سرکار، بدست من امده است.
اگر باز هم فکر میکنی زیاده پرخاشگرانه و غیر منصفانه است، حداقل ایرادی که بهت وارد است این است که چرا در رفتاری که سوء برداشت ، ناظرین را در پی دارد، اینقدر اصرار داری؟ (با فرض اینکه که غالب این ناظرین-تا انجا که من برداشت کردم، غالب ایشان- غیر منصفانه بهت میتازند.)
آرش گفت:
من نمی تونم چون ناظرین سوء برداشت دارند رفتارم رو عوض کنم ؛ حتی شاید سوء برداشت هم نداشته باشند. به هر حال قبلا هم گفتم I am what I am.
prince گفت:
این کامنت خطاب به محمد رضا هم بود.
کجاست انکه پارسال میگفت، دست نگه دارید سبزها.
یک چند ماهی شلوغ نکنید تا ابها از اسیاب بیافتد و حکومت از لاک دفاعی خود خارج شود و چه و چه و چه که در نهایت این حکومت رفتار حسابگرانه و عقلانی نشان بدهد و شروع به مذاکره و چانه زنی با مخالفان بکند.
هیچ وقت یادم نمیره عاشورای پارسال رو.که هنوز عصر نشده و تعداد کشته هایمان روشن نشده بود، مقالات اقایان بهنود و سحابی(؟) را در شبکه خواندم که ابراز نگرانی کرده بودند از روش خشونت بار! سبزها.
ان یکی میگفت که بعد ازین اقا، ازین معتدلتر ما نداریم که مصباح فلان هست و تمساح چنان.
این یکی از عجوزه خشونت میگفت که سرش را به دیوار نکوفته ایم و چه….
خوب! ماها گذشت و جنبش خاموش یود، کجاست ان رفتار عاقلانه حکومت که روایتگر ان بودید؟
مگر اینکه این 3 بیلیون دلار اخیر یا ان کانتینر توقیفی در ترکیه، بویی از عقل را دربر داشته باشند؟
انگار که رفتاری که این حکومت در رابطه با «امت ایران» داشته، بویی از
آرش گفت:
اینجاست که من میگم شما ها در توهم بسر می برید :
«خوب! ماها گذشت و جنبش خاموش یود» ؛ جنیش خاموش بود یعنی اینکه بر اساس یک استراتژی ؛ زمانی که جنبش زنده و در تکاپو بود ترجیح داد که خاموش باشه ؛ اما در اینجا جنبش مرد و خاموشش کردند.
در ضمن سه بیلیون نبوده ؛ کل داستان 2700 میلیارد تومان بوده ؛ که از این 2700 میلیارد ؛ 1800 میلیاردش LC جعلی و بدون پشتوانه بوده ؛ یعنی دقیقا نصف اونی که شما میگید ؛ از این 1800 میلیارد هم چیزیش خارج نشده ؛ عمدتا در خرید کارخانجات از سازمان خصوصی سازی و این اواخر هم تاسیس بانک آریا استفاده شده. اون کانتینر داستانش با این فرق می کرده. FYI
آرش گفت:
@ Prince
با اینکه تند نوشتی ؛ اما من خوشحالم، فقط اینکه ماشاالله خودت ؛ مدعی العموم ؛ هیات منصفه ؛ قاضی و مجری حکم هستی.
من حتی یک روز در طول زندگیم ؛ به اصلاحات در ایران اعتقاد نداشتم ؛ حتی یک رای به هیچ اصلاح طلبی ندادم ؛ حتی یکبار یکی از سخنرانیهای خاتمی رو کامل گوش نکردم ؛ نمی دونم بر چه اساسی در مورد اون هشت سال و این شش سال و اون بیست سال و… من رو مقصر می دونی.
اما گفتی » وقاحت من در توجیه و تئوری پردازی جهل و حماقت موجود» ؛ کی و کجا؟ من تئوری پردازی جهل کردم؟ من در پاره ای از موارد از سیاستهای اقتصادی – صرفا اقتصادی و نه مباحث ایدئولوژیک – دفاع کردم. صحبتم هم همیشه این بوده که آزادی بدون پیشرفت اقتصادی پشیزی ارزش نداره ؛ میشه نهایتا جایی مانند هندوستان.
در مورد پاراگراف آخر هم حرفی ندارم بزنم ؛ شما درست می فرمایید. اما فقط امید وار نباش که یک روزی در این دنیا سیستمی حاکم بشه که از هر کس به اندازه توانش کار بکشه و به هر کس به اندازه نیازش بده ؛ تا بوده و بوده دنیا رو قالتاقها و ته بند ها و چند پاسپورتی ها گردوندند و خواهند گردوند.
* نمونه اش همین آقای خاوری ؛ کثیف تر از دولت احمدی ؛ دولت آقای هارپره ؛ که دزد تابلو داری مانند خاوری رو حتی برای یک روز پذیرفته ؛ البته می دونی که قالتاقها همه جا هستند.
Sam گفت:
نمیدونم چرا احساس میکنم بنفشه مون سرحال نیست. میشه یکی زحمت بکشه این شعر مشیری را بهش برسونه. مرسی.
ما را تمام لذت هستی به جستجوست
در پشت چارچرخه ای فرسوده
کسی خطی نوشته بود:
» من گشته ام، نبود!
تو دیگر نگرد،
نیست! »
این آیه ملال
در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت
چشمم برای این همه سرگشتگی گریست…
چون دوست در برابر خود می نشاندمش
تا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمش
در جستجوی آبی حیات؟
در بیکران این ظلمات آیا؟
در آرزوی رحم؟ عدالت؟
دنبال عشق؟
دوست؟
…
ما نیز گشته ایم!
و آن شیخ نیز با چراغ همی گشت…
آیا تو نیز چون او » انسانت آرزوست؟ »
گر خسته ای بمان و گر خواستی بدان؛
ما را تمام لذت هستی به جستجوست
پویندگی تمامی معنای زندگیست
هرگز
» نگرد، نیست »
سزاوار مرد نیست!
» فریدون مشیری «
هما گفت:
++
ژیان گفت:
@ Sam
اگه توی خبرا خونده باشی، همین تازگیا یه قایق که منم توش بودم نزدیک خونۀ ویول اینا خورد به صخره. من رفته بودم که هم ببینمش، هم راضیش کنم دوباره بنویسه. نشد. نرسیدیم. برگردوندند ما رو. شاید قسمت نبود. اینم یه شعر نوی منتشر نشده از یکی از شعرای معاصر که اسمش یادم نیست ولی میگن رفیق همین آقا مشیری بوده.
من هم چون تو به جستجوی اویم سام
به جستجوی آنی که بنفشه اش می نامی
و من اخترش می خوانم
گو اینکه نه اختر ست و نه بنفشه
او « مژگان» من است، میدانی؟
قایقی ساختم با چراغی در دست
دل سپرده، زدم به دریاها
با من اما بودند همسفران
که پیِ گشتن آنچیزی که نبود
همسفر قایق من بودند
لذت همۀ ما بود یکی
گشتن و یافتن گشده مان
آمدیم به همان نزدیکی، همه چیز آرام بود
دلمان تند تپید، استرالیا نزدیک بود
ناگاه وزید بادی و طوفان شد
قایقم شد واژگون، رویایم ویران شد
عده ای غرق شدند
عده ای ماندند اما چو من
گشتیم اسیر عسس و داروغۀ آن دیار
هر چه از اختر خود پرسیدم
جز درشتی از آنان نشنیدم
بیدرنگ دیپورت شدم
و اکنون که این خامه به کاغذ می لغزد
باورم نمی شود
من را که تمام لذت هستی ام به جستجو بود
پویندگی تمام معنی زندگی ام بود
این گشتن و نرسیدن سزاوار من نبود.
Sam گفت:
دست مریزاد، نه بابا این شاعره واقعا شاعره. عالی بود. میدم با خط خوش پشت خاورم بنویسند.
کاظمی گفت:
یه کامنت بی ربط. ببینید آش چقدر شوره که بی بی سی هم صداش در اومده:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111103_u02_ag_iran_israel.shtml
کاظمی گفت:
این لینکه دیگه مال سایت بی بی سی فارسیه. جای نا آشنایی نیست که بترسید آزادش کنید.
prince گفت:
————————————-توجه————————————
—————————————————————————-
@نسوان و هما، گیتی، ویدا ، محمد رضا ، ببعی ، یلدا، 50 ساله، مدونا، شومبول (از همه رقم)، ارش کمانگیر، سام ، بالتازار، مرمرین، پشمالو، لیلی خنگه ، لیلی ، سرتونین ، لونا، مهدی ، شوماخر، خرزهره،
علاف، عادل، نور اپی نفرین، ساقی ب، شین شین ، شیما ، مریم ج، زن ایرانی، اشنا، مصطفی،شادی، ژیان، بارباپاپا ف هلیا ، پرتگاه و…
نیاز به همفکریتان در موضوعی احساس می شود، باشد که روشنگر تاریکی باشد.
در متن بالا مجادله ای بر سر موضوعی مطرح، در گرفت.
من معتقدم که
*جنبش سبز، حداقل در بعد اصلاح طلبانه ان، پس از 14 سال اخیر ،با اطمینان قابل توجهی، به جایی نرسیده
*معتقدم که سیستم فعلی حداقل پیش نیازهای اصلاح را ندارد.
*در حال حاضر الترناتیو مورد توافق و موثری در خارج یا داخل دیده نمی شه.
نظر شما در مورد بحثهای مطرح شده و حمله احتمالی به ایران چیست؟
(توضیح:در شرایط فعلی بعید است اما غیر ممکن نیست که بحث گزینه نظامی در برابر ایران بالفعل شود
از ان بعید تر ، حمله نظامی به قصد تغییر رژیم هست.بلکه بیشتر این حمله من باب وقفه موقتی پیشرفت تکنولوژیک ایران در راستای صنایع اتمی با کاربردهای نظامی، مطرح است
ازان بعیدتر انست است که فکر کنیم غرب منتظر اذن ما برای حمله است!)
rahgozar گفت:
متاسفانه هر گونه حمله از جانب نیروهای خارجی در این مقطع به بعلت نبود التر ناتیو و جایگزین دقیقاً مثل حمله نیروهای متحدین به عراق در سال ۱۹۹۰ خواهد بود و این مجال را به حاکمان نظام مذهبی خواهد داد تا دست به تسویه حسابهای داخلی بزنند که مشابه آن را در اعدامهای سال ۱۳۶۷ بعد از عملیات مرصاد شاهد بودیم.
نباید از نظر دور داشت که ایالات متحده حتی قادر نخواهد بود تا مثل عراق یا افغانستان نیروهایش را در ایران مستقر کند، و حمله هر چه که باشد محدود و مقطعی خواهد بود، سپس هرج و مرج پس از حمله این امکان را به نظام اسلامی خواهد داد که مثل صدام پس از حمله سال ۱۹۹۰ دست به تصفیه حسابهای خونین در جهت یک دست سازی نظام بزند و به شکلی کاملا محتمل جمهوریت نظام را حذف کند و نظام ولایت مطلقه فقیه را جایگزین سازد.از منظر دیگر میتوان به جرأت گفت که نظام اسلامی به شدت خواهان چنین حملهای هست، فراموش نکنید که خمینی به صراحت گفت که این نظام با خون این جوانان باقی میماند، بقای این نظام در حملهای از جانب نیروهای خارجی به شکل محدود امکان پذیر است، و چنین حملهای زوال نظام را به تاخیر خواهد انداخت.
تاثیرات مثبت چنین حملهای زمانی میتواند تاثیرات منفی آن را توجیه کند که آلترناتیوی قوی برای جایگزینی نظام وجود داشته باشد، پس اولین مرحله قأعدتا باید سرمایه گذاری روی شخصیت یا جریانی قابل قبول از دید مردم و سپس تشکیل دولت در تبعید و نهایتا جایگزین کردن آن جریان بجای نظام موجود باشد.
ونداد گفت:
آقا این کلمه آلترنیتیو کی وارد ادبیات سیاسی ما کرد؟؟!!
ناشناس گفت:
پرنس عزیز
منادیان جنگ همیشه در تاریخ ما جز منفورترین ها بوده و هستند . در همین تاریخ معاصر ، خمینی با علم به اینکه میدونست چندماهی بیشتر زنده نیست قبول کرد جنگی رو که شروع کرده و دوست داره ادامه بده اما توانش رو نداره ..خاتمه بده و خود رو از بلندای شان به حضیض بدنامی بکشه .امریکا هم اینقدر احمق نیست جنگی رو شروع کنه که هدفش تنها یکسری تاسیسات مثلا اتمی ما باشه که اگر… خدا نیاورد … چنین کند ، با دست خود بقای این حکومت را برای سی ساله دیگر تضمین کرده است
از طرفی ایران نه موقعیت استراتژیک افغانستان را دارد و نه جمعیت کم و بیسواد و نفت زیاد عراق را ..پس دلیلی ندارد همان جنگ ها را در ایران هم پیاده کند
ما باید خود ناجی روزگار خود باشیم
هما گفت:
اسمم یادم رفت چرا
شومبول گفت:
prince عزیز ؛ کار ما نیست
50 گفت:
سلام هما جان : میتونم بپرسم چند سالته ؟ وقتی کامنت های تو رو با دیگران مقایسه میکنم تو خیلی آدم پخته ای بنظر میایی . از وقتی ویولتا رفته دیگه آدم رغبتی به کامنت گذاشتن هم نداره .
جوات يساري گفت:
😯 ASTAGHFEROLLAHHh …what does it meant?! …:mad:
امید 5 گفت:
جوات جان لباس جشن عروسی را بده بدوزند. مثل اینکه اگه این وبلاگ به صاحباش نفعی نرسوند. دست بعضی ها را به جاهائی داره بند میکنه. ولی قبل از همه میزان مهریه باید مشخص بشه.
مهندس جوات گفت:
بِ قول نَنجونِمون
كوزه گر بالاخره افتاد تو كوزه
«پنجاه» PLS B4 aslوِرمِنه تا بررسي هاي اوليه توسط «ژاورعالي مقام»و اقمار مربوطه انجام بشه
اميد جون خوشم مياد كِ هميشه تك خالو مياي وسط سيبل بِ قول بروبكس
اي وَل بِ ولت وَوَلي بِ وولت اون اخلاق كولت واسه اون اندامه خوبت واسه اون ماشينو پولِت
4كرتيم اُميدآقا ،
جوات يساري گفت:
1…2…3
IN THE NAME OF GOD
NOW GO TO STICK OUT ONE’S Neck
AzMaYeEsh…shsSsH mIKONIM
aGHA MA HANOOZ Levitim
yA
free?!
❓
جوات يساري گفت:
EVA….مامانم اينآ… پس دوباره آزاد شدم!! :MRGREEN:
آقا خيلي ممنون
سر فرصت خدمت ميرسم
مملكته به مولا !!؟ 😦
سالي چندبار باس بريم حبس اونم فقط به خاطر حق گويي
اوستاكريم شكر 😆
جوات يساري گفت:
من فكر ميكنم ويولتا شوهر كرده … الان بهتون ميگم چرا؟!
تمام اين دامبولي{..بوق…}ـك بازياشونم در همين راستل هستش
يه متني رو دارم آماده ميكنم تا به صورت نيمه مستند و شبه مستند با كنار هم قرار دادن چندتايي از شواهد و قرائن بتونيم دراين زمينه گمانه زني هاي نيمه علمي داشته باشيم.
هي گفتي شوهر اخه پيفه اِلو بِله آخرشم رفتي شوهر كردي غلط كردي
ويولتا خاك هردوعالم تو سرت كِ رفتي شوهر كردي
جوات يساری گفت:
😕 من نوشتم ،ويرايش كردم، سيو كردم ،كله پاچه ی صبحونه رو زدم به تنو بدن و اومدم نوشته رو پابليش كنم اما متن مديريت جديد كِ مخالف بودند رو ديدم
بنده هم كِ آخر تمدن و كلاس و احترام بِ حقوق ديگران 😎
بنابراين از انتشار منصرف شدم
…. ولی حيف شدا ،پرونده بِ تمام معنا زرد و توپی بود 😉
جوات 😐
نسوان گفت:
آقایان جوات، امید، …
لطفا در مورد کسی که تصمیم به سکوت گرفته است، و در متنی که ایشان ننوشته است، تسویه حسابهای شخصی نفرمایید. گو اینکه به نظرم ازدواج کردن یا نکردن ویولتا اصولا ارتباطی نه بنده دارد و نه به شما.
من سعی میکنم به حقوق انسانها احترام بگذارم، جزئی از این احترام این خواهد بود که در خانه ای که متعلق به بنده است، اجازه ندهم مهمانی پشت سر فردی که حضور ندارد، صحبت کند.
توجه بفرمایید که در صورت تکرار برخودتان، تا آنجا که بتوانم از انتشار آنها جلوگیری میکنم.
سامانتا
جوات گفت:
@نوعروس اندروني
اول اينكه :بادا بادا مبارك بادا ،تبريك ميگم خدمتتون بابت ازدواج و جشن بزرگونه گل بِ گلستونه و اينا و اونا
دوم : فكر كنم تا حالا غازهاي درياچه هاي آبخازيا هم متوجه شدند كِ بنده چقدر بسيار زياد بِ ويولتاي عزيز ارادت دارم.
اينهمه مدت هم كِ اينجا تـِلپيم در درجه ي اول بِ عشق ويولتا و رفقا بوده. بنابر اين باهاشون يُخده شوخي كرديم. مَگه ايشون مالو منال نداشته ي آقامو خورده كِ بخوام تصفيه مصفيه حساب شخصي كنم ؟!!
شومام اگر ميخواي بدتر از داكتر لوليتا كامنت پاك كني پاك كن …نه اينكه تا حالا با اطلاع قبلي پاك ميكردي …..!!!
بِ هر حال خدمت تازه عروسي كِ شما باشي عرض كنم ، ازدواج ويولا شايد بِ شما ربط نداشته باشه اما بي برو برگشت بِ من ربط داره و باري ديگر از همين تريبون اعلام ميكنم :
» ويول خاك تو سرت اگر بري شوهر كني …همه رو در بِ در كني» ::lol:
جوات
امید 5 گفت:
با سلام به خانم دکتر عصبانی
حالا خانم جان اینقدر طرف دوستت رو نگیر . بقول جوات ما که بخیل نیستیم. حالا بعد از مدتها توی این اندرونی تون میخواد بساط عروسی راه بیفته و نسوان مطلقه (هم از نوع نویسندش و هم از نوع کامنت گذارش) میخواد بشه : نسوان مزدوجه معلقه. حالا شما اومدی به این دو تا طفل معصوم امید و جوات گیر دادی؟
راستی خدا زبونم را گاز بگیره شرمنده ولی از قدیم گفتن : اون که به نریده بود کلاغ ….دریده بود. آخه نه شما ها تا حالا اصلا حرفای ما رو پاک نکردید ، حالا تو تصمیم گرفتی بعد از ویولتا و لولیتا دست به عمل پاک کردن بزنی؟ خانم دکتر خیلی دیر رسیدی قبل از تو هزار بار این کارها را کردن و جواب نداد.
در ضمن تا اونجا که من میدونم این ویولتا خانم تصمیم به سکوت نگرفته . همین پست قبلی اومده بود اینجا برای کسی داشت کلی پر چانگی میکرد. باورت نمی شه برو نگاه بکن. حالا تو شدی وکیل وصی اون و اعلام سکوت میدی؟
سوماً نه آخه خودتون پشت سر ملت اینجا تخمه نمیشکنید و هزار تا حرف در میارید؟ خانم دکتر مزدوجه چطوره برای همه می تونید صفحه بگذارید ولی همینکه که به خودتون چیزی گفته میشه بهتون بر میخوره؟
آدم اول یک سوزن به خودش میزنه بعد یک جوالدوز به بقیه.
سرتونین گفت:
ما به عشق ویولتا اومدیم اینجا حالا گذاشته رفته!
حالا شوهر کردنش چه ربطی به ننوشتنش داره،مگه زن شوهردارنباید بنویسه؟اگه واقعا اینگونه هست این همه فمینیست میمینیست میکردی این بود؟!
شایدم نوشتنش با شوهر کردنش ارتباط داشته باشه!
افسردگی گرفتم به مولا.. برای تسلای خاطر بازماندگان هم که شده بیا بنویس!البته حتما به اذن شوهر باشه خدایی نکرده بی ناموسی نشه..
ا
وحید گفت:
در مورد مقایسه ایرانیان داخل وخارج …وبحث های مربوطه.. وقتی اتفاقی در کوچه خیابان می افتد ..این داخلیها هستند فیلم بردار کنند..همه دنیا ببیند….کار ازین سخت تر؟ دیگر چه توقع دارید؟…نکند انتظار دارید اتفاق افتاد باید رفت جلو به بد بخت کمک کرد؟…اینقدر از ما داخلیم ایراد نگیرید…
امید 5 گفت:
با سلام به خانم دکتر عصبانی
حالا خانم جان اینقدر طرف دوستت رو نگیر . بقول جوات ما که بخیل نیستیم. حالا بعد از مدتها توی این اندرونی تون میخواد بساط عروسی راه بیفته و نسوان مطلقه (هم از نوع نویسندش و هم از نوع کامنت گذارش) میخواد بشه : نسوان مزدوجه معلقه. حالا شما اومدی به این دو تا طفل معصوم امید و جوات گیر دادی؟
راستی خدا زبونم را گاز بگیره شرمنده ولی از قدیم گفتن : اون که به نریده بود کلاغ ….دریده بود. آخه نه شما ها تا حالا اصلا حرفای ما رو پاک نکردید ، حالا تو تصمیم گرفتی بعد از ویولتا و لولیتا دست به عمل پاک کردن بزنی؟ خانم دکتر خیلی دیر رسیدی قبل از تو هزار بار این کارها را کردن و جواب نداد…
در ضمن تا اونجا که من میدونم این ویولتا خانم تصمیم به سکوت نگرفته . همین پست قبلی اومده بود اینجا برای کسی داشت کلی پر چانگی میکرد. باورت نمی شه برو نگاه بکن. حالا تو شدی وکیل وصی اون و اعلام سکوت میدی؟
سوماً نه آخه خودتون پشت سر ملت اینجا تخمه نمیشکنید و هزار تا حرف در میارید؟ خانم دکتر مزدوجه چطوره برای همه می تونید صفحه بگذارید ولی همینکه که به خودتون چیزی گفته میشه بهتون بر میخوره؟
آدم اول یک سوزن به خودش میزنه بعد یک جوالدوز به بقیه.
Julian Paul Assange گفت:
در اين زمانه عزيزم شوهر كجا بود ………………………………………………………………………………………………………………………………………………….{گل سرخ} برا عروس خانما سامانتا و هما جان عزيزام بهتون تبريك ميگم و بوس بوس {گل}
هما گفت:
سامانتای عزیز
من باب تجربه و نه از باب نصیحت …که من بودم و دیدم و شما شاید نه
عزیز من ، ما اینجا با کسانی که برای جلب توجه و ابراز عقده های جنسی شان با چهل اسم کامنت میگذارند پاسخ نمی دهیم . چرا که تجربه ثابت کرده ایشان فحش خوردن را توجه ارزیابی کرده و ارضا میشوند . حالا چرا بجای رفتن پیش دکتر ، خود را به درو دیوار می کوبند بحثی است جدا .
هروقت هم بیشتر از کوپنشان حرف زندند ، مگس کش را برادشته و توی سرشان میزنیم و کامنت شان را حذف می کنیم
به همین راحتی ….
شان ویولتا برکسی پوشیده نیست که تو بخوای این رو در قالب کامنتی بما بفهمونی …اما اگه سعی داری به سوسک حمام شعور یاد بدی که خب این کاری است عبث
پس جدا ممنون میشم برای حفظ ارامش انچه خودت ساختی و ما میهمانش هستیم از بذل توجه به کسانیکه شعور برایشان واژه ای ناشنیده است خوداری کنی ….
بااحترام
نسوان گفت:
اطاعت بانو همای عزیز
شومبول گفت:
آدم اگه خر نباشه دیگه شوهر نمیشه