چند وقتی است که دختری پاکستانی آمده میز بغل من توی دفتر کار می نشیند.از وجناتش پیداست که از آن مسلمان های دو آتشه است، حجابش کامل است و روسری اش به دقت دور صورتش سیاهش که مثل زغال است را قاب گرفته. از زشت رویی چیزی است که دیدارش کفاره دارد ، اگر بخواهم تصویر کنم می شود شبیه عفریته های سوار چوب جارو توی کتابهای دوران بچگی مان با همان دماغ استخوانی دراز . آهان یک خال گوشتی بزرگ سیاه بالای لبش دارد
از وقتی این دختر خانم کنار دست من نشسته زندگی کاری من دچار اختلال شده است. وقت اذان ظهر ایشان صدای لب تاپ را بلند می کند و آوای ملکوتی اذان توی دفتر می پیچد و همزمان من هم به خودم می پیچم. با خودم فکر می کنم این همه راه آمده ام که دیگر این صدا را نشنوم، حالا از بخت بد این زنک مانند فرستاده ی خدا و شاید هم شیطان توی بلاد کفر بغل گوشم اذان مغرب به افق کالیفرنیا پخش می کند. بعد هی از نفرت پر و خالی می شوم. موقع هایی که حواسش نیست بهش خیره می شوم . به انگشتهای سیاه و لاغرش که تند تند روی کی برد تایپ می کند ، به حجاب سفت و سختش ، از خودم می پرسم این زن ، با همه ی این زشتی چه چیزی را دارد از نامحرم می پوشاند؟ سگ هم توی روی این نگاه نمی کند، مگر حجاب برای محافظت زن نیست؟ این یکی را خدا خودش با قفل ایمنی آفریده. چی توی آن مغز معیوبش می گذرد؟ نمی بیند اینهمه حوری و پری با دامن کوتاه و موههای رها اینجا ریخته اند کسی هم کاری به کارشان ندارد؟
طرفهای عصر، هر روز موبایلش زنگ می خورد. بعد شروع می کند نیم ساعت به زبان خودشان پای تلفن با صدای بلند حرف زدن .حرف زدنش می رود روی اعصابم ، زبانشان جویده جویده است و توش پر از صداهای گ گدیبریپلتمکیگدگلتتک است .این پاکستان هم کشور گهی است. مردمش هم گه هستند، اصلا طالبان و تروریسم و همه ی این کوفت و زهرمار از پاکستان شروع شد. وقتی موبایلش زنگ می زند رسما من تعطیل می شوم. مغزم از کار می افتد .بعد او چیز میزش را جمع می کند و می رود. معمولا خداحافظی نمی کند چون علاوه بر همه ی اینها بی ادب هم هست.از آن بی ادبی هایی که آدم را به بی ادبی متقابل وا می دارد. من هم که معمولا با همه سلام و علیک دارم، این یکی را به تخمدانم می گیرم و از کنارش می گذرم. او هم همین کار را با من و با همه می کند.
نتیجه گیری اخلاقی:این داستان هیچ نتیجه گیری اخلاقی ندارد. اگر این زن از یک قبیله آفریقایی آمده بود و پستان هایش را بیرون می گذاشت و از توی دماغش سیخ رد کرده بود و هر روز وسط آفیس رقص مومبا می کرد من این جا اینها را نمی نوشتم. باورش سخت است ولی من آدم فضولی نیستم. از آشنایی با فرهنگ های جدید هم لذت می برم. پس چه مرگم شده ؟ به من چه مربوط که حجاب دارد، که زشت است؟این همه نفرت از کجا می جوشد ؟فکر کنم وقتی به زور مجبورم کردند که آن مقنعه ی کوفتی رابپوشم و یا توی صف قران خواندند و زنهای چادر به سر با نگاه تهدید آمیز ارشادم کردند باید یک جای وجودم زخم برداشته باشد. وقتی توی تک تک کارهایم دخالت کردند، با قیافه حق به جانب یک مشت اراجیف که اسب را هم می خنداند توی مغزم کردند، برای دنیا و آخرتم برنامه ریختند، عشق و موسیقی و رقص و رنگ و همه چیزهای خوب دنیا را ازم گرفتند زخم روحم عمیق و عمیق تر شد.وقتی به اسم اسلام نفس کشیدن را از ما گرفتند، غارت کردند، مخالفین را کشتند این زخم انقدر عمیق شد که دیگر جوش نخورد. و اگر این اسلام نیست، من چیز دیگری به نام اسلام نمی شناسم چون همه ی این کارها رو به نام اسلام عزیز با من کردند. آری ، اسلام عزیز به من زخمی عمیق زده است…حالا هر چیزی که نشانه ای از دین درش باشد مثل نمکی است که روی این زخم ریخته می شود.می سوزاند و هوار روحم را در می آورد. دخترک تقصیری ندارد، من زخمی ام.
bahar گفت:
من شخصا وقتی دختر محجبهای، مخصوصا ایرانی، رو اینجا میبینم ناخودآگاه از قضاوتش میترسم، با حضورش سختم میشه و سعی میکنم هرچه زودتر از اون محیط فرار کنم! احساس میکنم الان میاد به من تذکر میده: «خانم گل! این لباست مناسب نیست!» قصه فقط قصه نفرت نیست، عمیقتر از اینهاست متاسفانه.
در مورد شما دخترک تقصیر دارد البته! حق بلند کردن صدای اذان\موسیقی\هرچی رو توی دفتری که توش کس دیگهای هست و کار میکند را، بدون اجازه او، ندارد!
گمنامیان گفت:
بانو،
درکت می کنم که دلت خون است، اما ای کاش ننویسید پاکستان کشور گهی است،
این نحوه سخن گفتن شایسته نیست.
با جمع عظیمی از همنوعان درست نیست چنین سخن بگویید.
و اما می خواستم این را بگویم:
می دانی که چقدر از اسلام متنفرم،
اما یادمان باشد که مشکل ما مسلمانان نیستند، آنها مانند بیماری هستند که به ویروس یک بیماری دچار شده اند، آن ویروس و آن بیماری، اسمش اسلام است.
ما نباید از بیمار بدمان بیاید، ما باید از بیماری بیزار شویم.
بیماری بیچاره که گناهی ندارد.
قربانت
گمنامیان
نسوان گفت:
گمنام جان، قسمت اول نوشته تراوشات چرکی یک ذهن زخمی است. در نتیجه گیری اخلاقی نوشته ام که دلیل اصلی چیست . من هم معتقدم که مشکل مسلمانان نیستند حتی اسلام هم نیست..مشکل زخمی است که من ازاین ایدئولوژی خورده ام،
فنی گفت:
@ گمنامیان
شما بهتر از من میدانی که هر دو کشور پاکستان و بنگلادش زمانی از هند جدا شدند و اعلام استقلال کردند اما این تنها کشور پاکستان است که هنوز در منجلاب متعفن و خون آلود خرافات و افراط گرایی غوطه ور است. چرا؟ …نه هند و نه بنگلادش به اندازۀ کشوری که بنا به شواهد تاریخی، خود را بدلیل ادعای نزدیکی بیشتر به اسلام، «پاکستان» نامید کثیف نیستند. بسیاری از لابراتوارهای زیر پله ای تولید شیشه و کریستال در همین پاکستان قرار دارند. یک خوی پلید و رذیلانه، پشتوانۀ قرائت های من درآوردی آنها از همه چیز، منجمله دین است که در کنار انتظارات بشدت حق به جانب و طلبکارانه، آنها را آمادۀ آدمکشی براحتی آب خوردن می کند. آدم های خاصی هستند.
صهبا گفت:
از یک جنده مثل این نسوان فقط یک کونی مثل گمنامیان میتونه دفاع کنه…برید کون خودتون رو جر بدید هیچ گهی نمیتونید بخورید همینه که هست روز بروز نفوذ اسلام بیشترهم میشه..تونس و لیبی رو که یادتون نرفته آشغالا
PRINCE گفت:
اگه یه ذره لات تر ازین بودی، شاید رئیس جمهور میشدی
بابک گفت:
+ 🙂
بنت الهما گفت:
بابا prince!!! رییس جمهور چرا؟! دوستمون در حد خود مقام حضرتش (مد ظله العالی) استعداد دارن. کم لطفی کردی 🙂
PRINCE گفت:
اها! یادم رفت!
مگه جنده و کونی چه شونه، مرتیکه ساندیس کِش؟
تجاوز به عنف کردند؟ قتل نفس کردند؟ دزدی و اختلاس کردند؟
نسوان گفت:
نه عزیزم، بهترین دفاع رو از من خود تو می کنی… با این ادبیات والا و این منطق و استدلال و ادب درخور، تو خود نمونه ی کامل یک مسلمان هستی.
لیلا گفت:
+++++++++++++ نسوان چه عالی گفتی.
PRINCE گفت:
++
صهبا گفت:
همینه که هست فعلا که زیر مایید
PRINCE گفت:
و شما ها هم که حالیتون نیستک ه خودتون زیر کی هستید.
نسوان گفت:
البته .. دقیقا مشکل همینه … تو رو به اون خداتون از تو ما بکشین بیرون!
بابک گفت:
++++++++++++++++++++
یکی گفت:
میدونی صهبا!! اصلآ مهم نیست که تو کی هستی ! یه آدم که نه اینوری نه اونوری فقط نشسته و به همه بد و بیراه میگه یا یه مسلمون دوآتیشه که دربست مغزش رو تعطیل کرده در راه رضای رهبر! هر چی که هستی ترحم برانگیزی! همون زخم همیشه چرکین جامعه هستی همون که بازار تاریک جهالت و سود جویی به خاطر نادانیش هرگز کساد نمیشه! بگذریم… شاید تو هم یه روز بزرگ بشی
بنت الهما گفت:
+++++++++++
پرتقال بنفش گفت:
من یه دوست پسر پاکستانی دارم که خیلی هم خوبه! عقاید خودشو داره ، اما واقعا اینجوری نیست! واقعا اینجوری نیست! نه خودش و نا خانواده اش که تو پاکستان زندگی میکنن.
من هم مثل شما خیلی از اسلام متنفر بودم….. ولی از وقتی در این بلاد کفر (اتفاقا) زندگی میکنم و یه دوست پسر دارم که مسلمونه (اتفاقا) و اینکه دینش رو هم خیلی دوست داره ، باعث شد که این حالت تدافعی رو در برابر اسلام رفع کنم.
هیچ وقت یادم نمیره که در اولین برخوردم بهش گفتم » تو یه مسلمونی و من باهات حرف نمی زنم…. من از مسلمون ها متنفرم»…………..به مرور که باهاش حرف زدم ، دیدم که نه ! مسلمونی ربطی به اسلام نداره ، ربط به فرهنگ کشورها داره. الان من هم دینم رو دوست دارم ، شاید نماز نخونم و خیلی کارهایه اسلام رو نکنم ، اما دیگه در برابر این دین شمشیر هم نمی کشم.
دقیقا می فهمم که چی میگی.
هليا گفت:
منم از دين و مذهب زخم خوردم
همين اسلام عزيز و قانون هاش مثل زنجير افتاده به روح و جسمم
اما نميدونم چرا مثل شما با بد دهني و يا فحاشي زخمم مداوا نميشه
ببخشيد رك گفتم
Sping گفت:
حالا اونطرف عربارو بگو تازه يادشون افتاده بايد به دامن اسلام برگردن .مسلمونا تا به كل كهكشان راه شيری نرينن رضايت نميدن
PRINCE گفت:
والا اینها تا نسل موجودات هوشمند رو از کهکشان منقرض نکنن، دست ور دار نیستند.
به قول خود قران! ، مرضی در قلبشان هست …
stare گفت:
daghighannnnnn!
گلابی گفت:
درکت میکنم . اما 1 درصد اگر این اسلام به کل راست بود . ما باختیم یا این دختره ؟
ناشناس گفت:
باز خوبه خودت به خودت میگی گلابی. چی بگم جواب این حرفت رو؟
خیام گفت:
ای کاش که جای آرمیدن بودی
يا اين ره دور را رسيدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه اميد بر دمیدن بودی
PRINCE گفت:
«…ما 1 درصد اگر این اسلام به کل راست بود . ما باختیم یا این دختره ؟»
اشاره و کپی برداری از احادیث مربوط به پیامبر اسلام…
من اسلام شناس نیستم، اما همین قدر را می فهمم که رذالت و پلیدی موجود هر چه که هست، در بهترین حالت، ربطی به اسلام موعود زمان پیامبر اسلام، ندارد.و در بدترین حالت هم گذاشتن این چیزی که اسلام میخوانندش، در حکم امضایی پای دنیای افرینش از افریننده ای بنام خدا، بعید است
marmooz گفت:
شما چرا به این فکر نمی کنی اگر 1% یعضی فرقه ها راست باشند و موش موجود مقدسی باشه چی؟!
می خواهید برای اینکه جانب احتیاط رو نگه داریم یه کمی هم به گاوها و موشها احترام بذاریم!؟
این سفسطه های اسلام گرایان برای دور نشدن به شک افتادگان از جمعشون تکراری شده رفیق
بنت الهما گفت:
++++++++
هما گفت:
++++
زیبا بود …..
و باور می کنی اگر بگویم من نیز زخمی ام ؟
زخمی از *خودستایان که تکیه بر اریکه ها زده اند،
کتاب خدا را چنان میخوانند که سود ایشان است.
انان که طیلسان زهد پوشیده اند و تک پیرهنان را پیرهن بر تن میدرند.
انان که دستار بر سر نهاده اند و سر از گردن خداترسان می اندازند
و انان که اب بر مردمان می بندند و مردمان را اب از لبه تیغ میدهند
این نیست انچه ما می گفتیم …
اینان سپاه از می ارایند و دیوار غرور می افرازند و کوشک خودپرستی می سازند و انبانشان را از انباشتن پایانی نیست *
Sping گفت:
_
كتاب خدا كلن به سود ايشان نوشته شده
او هم براي كوشك نشيني رفته بود، منتها بختيار نبود
نميدونم بازم بيضايي حاضره چنين چيزي رو بنويسه؟
هما گفت:
لولیتای عزیز
پیشنهاد می کنم متن کامل نامه ی دهم نوریزاد رو بخون …..
من که هنوز در بهت مطالبش بسر می برم ….
جدا ما داریم به کجا میریم ؟
بابک گفت:
سلام بانو. کجا میشه این متن رو پیدا کرد، آدرس دارین؟
هما گفت:
کاپیتان
منظورت نامه دهم نوریزاده ؟ من در بالاترین خوندم ولی شما با یک سرچ معمولی می تونی پیداش کنی
البته می تونم ادرس بذارم منتها چون میره در اسپم و تا سه ساعت دیگه نسوان نمیان اینه که اگه پیدا نکردی بگو بذارم تا نسوان اومدن ازادش کنند
بابک گفت:
مرسی. تو بالاترین پیدا کردم
Sping گفت:
از عقيدش متنفرم،اما دمش گرم كه پاش وايساده
ايكاش ما قرتيا اينجوري پاي عقيدمون ميمونديم
اونوقت ديگه هيچ مسلموني راحت به دنيا نميريد
ناشناس گفت:
در دانشگاه بی سی آی نی یک دخترخوشگل لبنانی درس می خوند و مثلا با حجاب بود! فقط یک مقنعه مشکی سرش کرده بود که تمام قرص صورتش را کیپ می گرفت ! بعد یک شلوار لی تنگ می پوشید که ک… خوشگل و بزرگش توش خفت می افتاد و گوشت هایش «فر» می خورد!! آنقدر که ک.. او هوس انگیز بود مال هیچ دختر دیگری نبود! و این بخاطر حجابش بود!
Sping گفت:
كس فقط كساي لبنان،گوشتي سفيد قدبلند لوند و دلربا…قبل از تايلند لبنان بكشخونه آسيا بود ميگفتن عروس خاورميانه. كاباره و دانسينگاي بغل مديترانه. دختراي جنوب لبنان دختراي ضاحيه… اوهم… هوم
حيف كه عرباي شيعه ريدن به لبنان
ميگم كه مسلمونا تمام دنيارو تا به گوه نكشن رضايت نميدن
ناشناس گفت:
این هم هدیه ای بتو دوست عزیز از لبنان!
بابک گفت:
ای بابا. اهلن و سهلن. این اسلام عجب محصولات مرغوبی تو لبنان ببار میاره. نمیذرن به درس و مشقمون برسیم والا.
منو باش که فکر میکردم هر کجا شهر مسلمانانست / از گه و گند بود آکنده
زهی خیال باطل
بابک گفت:
الحق که این ورژن اسلام خیلی خوبه
فقط موندم کجای قرآن از این بی ناموسی ها میشه پیدا کرد؟ اسغفرالله. خنده، رقص، شادی، زنهای بی حجاب. پاک آبروی اسلامو بردن
هما گفت:
کاپیتان جان
کم لطفی نکن دیگه …کجای قران گفته شادی و رقص و خنده ممنوع ؟ بابا حتی واسه حجاب هم قران اونقدر سفت و سخت نگفته … یک پیشنهاد داده که زنان پیامبر خودشونو بپوشونن
عزیز ..قران با حرفای دوزاری اخوندا که دوست دارن همیشه روضه و محرم و گریه باشه فرق داره .. اونم واسه اینکه نون شون از گریه و روضه مردم درمیاد برای اینکه شادی مردم اونا رو از نون خوردن میندازه
چرا اخوندا اینقدر با موسیقی بدند ؟ درحالیکه یک خط قران درمورد تحریم موسیقی نیست ؟
چون اخوند از این راه گریه و اشک و عزبده و زنجموره و مزخرف گفتن درمورد کربلا …نان میخوره
این ربطی به قران و خدا نداره
گیتی گفت:
در مورد پیشنهاد !!! قرآن در مورد حجاب اون پایین آیات شریفه ی مربوطه رو گذاشتم …
البته با اجازه ی کسانیکه خوب قرآن رو خوانده اند !!
قرآن بخوانید…..قرآن بخوانید….باشد که رستگار شوید !!
ناشناس گفت:
پشت بندش هم اینو داشته باش!
نسوان گفت:
اینجا چه خبره؟ این بی ناموسها کین؟؟ زیر پست من قر میدن؟؟هایفا رو هم که آوردین… الله اکبر.. نانسی عجرم رو هم یهو بیارین کاباره راه بندازیم..یا حبیبی!
ناشناس گفت:
و می خواستم عملا به شما نشان دهم شناخت شما از اسلام نا کافی است! قرایت های مختلفی از آن وجود دارد و متاسفانه یبس ترین قرائت نصیب ما شد!عرب ها از ما ایرانیا خیلی زرنگترند! اونا ما رو بخاط افراط گرایی در مذهب مسخره می کنند! می گن بابا “محمد” بچه محل ما بوده حالا شما از اون سر دنیا اومدین اسلام را به ما بشناسونین! شما ها کاسه داغتر از آش شدین! !
در سفری کوتاه که به لبنان داشتم دیدم که در زیر سیطره حزب الله, بیلبورد های تبلیغاتی یک زن لخت که کرست تریومف پوشیده به اندازه یک اتوبوس دو طبقه! همه جا را پر کرده! از راننده تور پرسیدم پس حزب الله لبنان که از ما خر مقدس تر می نمایند کجایند تا امر به معروف و نهی از منکر کنند؟! راننده خندید و گفت این کلاه ها فقط سر ایرانی ها می ره
گیتی گفت:
این حوری پری ها همونا نیستند که به بخش مسیحی نشین لبنان پناه بردند ؟؟؟
آبجی اینا فقط نمونه است ، نمونه ی همون چیزمیزایی که قراره توی بهشت ، سهمیه ی بهشتیان باشه و از همون دم در تحویل بگیرند…..
تازه نمونه ی غلمان هم هست توی همون اندوه لبنان کشت مارا !!
خلاصه با این دید به قضیه نگاه کنید باشد که رستگار شوید !! 🙂
Sping گفت:
دمت هات ناشناس ،يه شات به ياد دوست دختر بيشرفم كه عرب بود
به قول اون قرمساق فرج الله سلحشور:جانان من اندوه لبنان كشت ما را 🙂
قرتموم شد لولي به دل نگيرعزيز آمارتو دارم با اين چيزا فاز نميگيري 🙂
بچه ها من رفتم بخوابم دلوسگا چرو
ناشناس گفت:
می نوش که عمر جاودانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست
شومبول گفت:
کونشو میگه
گیتی گفت:
@ کسانیکه ایمان آورده اید و ظاهرا قرآن را آیه به آیه خوانده اید
جهت تنویر فقط !! 🙂 🙂 🙂
مهمترین ایه در مورد حجاب که بهش استناد میشه (آیه 31 سوره نور ) :
و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء، و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون (31)».
به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فرو خوابانند و دامنهای خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، سرپوشهای خویش بر گریبانها بزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران، یا پدر شوهران، یا پسران، یا پسر شوهران، یا برادران، یا برادر زادگان، یا خواهرزادگان، یا زنان، یا مملوکانشان، یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند، یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا بر کامجوئی از زنان توانا نیستند) و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود. ای گروه مؤمنان همگی به سوی خداوند توبه برید، باشد که رستگار شوید.
———————
اما در مورد در مورد حجاب کلکسیون زنان پیغمبر وزنان در راه و غیره و ذلک:
آیه 59 سوره احزاب :« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد.
همایون گفت:
خوب معمولا هما جان زیر چنین کامنتهایی همواره غایب هستند و با امام زمان محشورند!!!
کاظمی گفت:
خب حالا که چی؟! مگه کسی گفته حجاب غیر اینه؟
اول اینکه بحث حچاب و پوشش چیزی نیست که فقط مربوط به اسلام باشه. این فیلمهای قدیمی تر همین اروپاییها رو ببینید خانمها فقط روسری ندارند و گرنه تمام بدنشون پوشیده است.
دوم اینکه تو همین دو تا آیه ایی که نوشتی خودش گفته که این دستورات برای زنان مومن هست. حالا یکی که مومن نیست خب مخاطب این آیاتم نیست دیگه.
هما گفت:
خوبه حالا عربیش رو هم گذاشتی …قل للمومنات …. به زنان مومن بگو ……….
بعد تو چطور از این حجاب اجباری رو تفسیر کردی جزو همون عجایبی است که ….. بگذریم ….
تو اگر* زن مومن* هستی… خدا بهت میگه از اینا خودتو بپوشون …… ایا این یعنی هر زنی باید حجاب کنه ؟
شما میفرمایید این یعنی یا روسری یا توسری ؟
🙂
پی نوشت … جناب همایون
در مطلب قبلی من پاسخ شما را دادم و جتی بابت تاخیر ناشی از گرفتاری عذر خواستم …که هست
اما ظاهرا باید در پاسخ دادن به کسانی که شور را جای شعور نشانده اند تجدید نظر کنم
همایون گفت:
«به کسانی که شور را جای شعور نشانده اند تجدید نظر کنم»
خوب البته سرکار خانم هما، بنده این توهین شما را نپذیرفتم! می توانید آن را بردارید ببیرید منزل با خانواده نوش جان کنید!
گویند بودا از شهری به شهر دیگر می رفت و با مردم صحبت میکرد. پیش از اینکه به یکی از این شهرها وارد شود، مردم شهر به استقبال بودا آمدند و برای او هدیه و شیرینی آوردند. بودا هدیه و شیرینی را نپذیرفت. گفت: ببرید به خانه هاتان و با خانواده قسمت کنید. مدتی بعد بودا از آن شهر رفت و به شهری دیگر رسید. در این شهر چون بزرگان و قدرتمندان شهر از نفوذ کلام جادویی بودا وحشت داشتند به دم دروازه های شهر آمدند تا مانع ورود بودا به آن شهر شوند. آنان به بودا سنگ و زباله و لجن پرتاب کردند و به او ناسزا گفتند. بودا گفت: پیش از اینجا من در شهر مجاور بودم. مردمان آنجا برای من هدیه و شیرینی آوردند. من نپذیرفتم. گفتم به خانه هاتان ببرید و همراه خانواده نوش جان کنید. اکنون هم توهینها و ناسزاهای شما را نمی پذیرم. به خانه هاتان ببرید و با خانواده تان قسمت کنید!!!
من پاسخ شما را در مطلب قبل خواندم اما هیچ ارتباط معقول و منطقی میان پاسخ شما با موارد مطرح شده نیافتم. اگر اطلاق لفظ «بی شعور» از جانب شما به من، باعث میشود که احساس بهتری پیدا کنید، به این نحو طفره رفتن پاسخ گویید. اما باز هم تکرار میکنم: من توهین شما را نمی پذیرم! با خانواده تان قسمت کنید!
گیتی گفت:
آهان !!! 🙂
ظاهرا آیات شریفه بانوان مومنه رو به شور و جنبش واداشت !!
عرض کنم خدمت منور مومنات
1- نکته ی اصلی موضوع پیشنهاد بود…مومنات محترم که با اسلام عزیز آشنا هستند دستورات صریح قرآن رو به پیشنهاد تعبیر کردند که حاشا و کلا ملاحظه می کنید که خیلی هم سفت و سخت است….
——————-
2- مومنات عزیز که قرآن رو خوانده اند آیه به آیه به عنوان دستور زندگی ، بر آنها واجب است که وقتی فکت میارند امانت رو رعایت کنند…می بینید که یک پپشنهاد برای زنان پیامبر اسلام نبوده !!
——————-
3- ای مومنات عزیز… تکلیف زنانی که در سرزمین های اسلامی یا سرزمین های فتح شده بوسیله ی سربازان اسلام زندگی می کنند چیست ؟؟
احتمالا باید علاوه بر پیشنهاد خواندن قرآن ، به شما پیشنهاد خواندن تاریخ اسلام رو هم بدهم…
—————–
4- ای مومنات ، تکلیف زنانی ( و مردانی ) که در سرزمین های اسلامی متولد شده و از بدو تولد ایمان آورنده محسوب می شوند چیست…
حکم ارتداد براساس ایات قران و حدیث و توسط همان فقه نجات دهنده ی مورد نظر شما ، در تمام سرزمین های اسلامی ساری و جاری است …و ایا چه بر سر بانوانی که نخواهند جزومومنات باشند میاورد
آیا باید تقیه کنند و حجاب داشته باشند که حد نخورند ؟؟
آیا باید تقیه کنند و حجاب نداشته باشند و حد بخورند؟؟
آیا باید تقیه نکنند و خونشان از شیر مادر حلال تر شود و مباح و….. زندگی شیرین شود ؟؟؟!!!
یک کمی پیچیده است نه ؟؟ خوب اشکالی نداره ای مومنات !!
——————
5- ای مومنات
در سرزمین حجاز ( عربستان فعلی ) ، که قوانین اسلام به شکل دقیق اجرا می شود ظاهرا ، حتی بانوان اروپایی که در آنجا سکنی گزیده اند مجبور به پوشیدن » عبا » هستند، در غیر اینصورت توسط پلیس های مخصوص هدایت می شوند همچین ناجور !!…( مگر بعضی بنادر خاص مثل جده به شکل محدود ظاهرا )
گرچه مومنات عزیز در پاریس می تونند برن توی گونی و اعتراض هم می کنند که وا مصیبتا آزادی ، دموکراسی ، و برادران مومن صندوق های مالی کمک درست می کنند که مومنات همچنان در گونی باقی بمانند و جریمه پرداخت کنند تا آنجایی که می توانند و راه داره !! …
اما راستش برای من هنوز مشخص نشده این مدینه ی فاضله ی اسلام آیا مکه است یا پاریس ؟؟ قدرت خدا !!
خلاصه موندیم حیرون !! این اسلام با مومنات چه کرده که حقایق را به هر شکلی مخدوش می کنند فقط برای …
برای چی ؟؟ شاید اسلام عزیز !! بعله !!
کاظمی گفت:
یعنی واقعا اینقدر سخته فهمیدن اینا!!!
تو خود ایمان آوردن به خدا و پیغمبرش نمیتونی کسی رو مجبور کنی چه برسه به حجاب داشتنش. اینکه یکی تو خانواده مسلمان به دنیا میاد یا اینکه توی کشوری زندگی میکنه که مسلمونها گرفتنش هیچ تعهدی رو برای اون آدم نه برای مسلمونی ایجاد میکنه نه برای حجاب.
گیتی گفت:
🙂 … می بینم داری عصبانی میشی کم کم !!
صبور باش…البته این شروعشه معمولا، بعد واکنش های مومنین و مومنات تندتر هم میشه….
من تمام این راه ها رو با اون یکی بانوی مومنه در طی عمر این وبلاگ رفتم….با شما تکرارش نمی کنم عزیزم !!
آخرش میرسه به پیچوندن و عقیده قلبی و ایمان شخصی و من برداشتم از اسلام اینه و به من چه تمام دنیای اسلام چی میگن و این حرفها !!
انگار نه انگار که دین اسلام از بدو پیدایش و ظهورش توسط پیامبر اون به تمام امورات مردم کار داشت و از وقتی در مدینه به قدرت رسید هم که وا مصیبتا…
مگه ی اسوه ی شما کسی غیر از حضرت محمد است خدای نکرده ؟؟؟
ولی خوب حالا شما لطف کن جواب کامنت پایین من رو بده اگه می دونی که خوب بفهمم !!!
راستی…. حالا که انقدر شما می دونی…تکلیف این قطعه ی گوش نواز مورد علاقه ی من رو هم در قرآن مشخص کن….
دینی که هیچ اجباری در اون نیست » وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه » چرا داره ؟؟!!!
این دین یک بخش سیاسی بشدت قوی داره….حالا به نظرت خیلی سخته ؟؟ یا آسونه ؟؟
کاظمی گفت:
میبینم که دوباره غیب گویی جنابعالی شروع شد. 😀
بنده نه عصبانیم و نه به این راحتی ها عصبانی میشم. خیالت تخت
اون کامنت پایین که اصلا جواب دادن نداره. هزار و یک دلیل واضح و روشن براش هست از جمله مسلمونهای احمق, حکومتهای دست نشانده؛ حکومتهایی که فقط دنبال پر کردن جیبهاشون بودند، قدرتهای خارجی و و و ….
در مورد اون آیه هم بنده یه بار گفتم هنوز خیلی اطلاعاتم کافی نیست ولی شما که حالا اینقدر دانایی و اینقدر اهل فضل و کمالات یه بار رفتی ببینی این آیه مال کی بوده در مورد کیا بوده یا هویجوری هی بلغورش مکنی؟!؟! رفتی کل آیه رو بخونی بفهمی اصلا منظور آیه چیه هی میپرونیش این وسط؟؟؟
آین آیه مربوط به مشرکان مکه بوده که بعد از اونهمه آزاری که به مسلمونها رسوندند حالا خدا میگه برید باهاشون بجنگید. چه ربطی به تو داره آخه!!
اینم یه کم توضیح بده ببینم چی میگی؟ «انگار نه انگار که دین اسلام از بدو پیدایش و ظهورش توسط پیامبر اون به تمام امورات مردم کار داشت و از وقتی در مدینه به قدرت رسید هم که وا مصیبتا»
گیتی گفت:
@ کاظمی
کاملا از وجناتتون و واژه ها تون مشخصه در چه حالی هستید….
(( بلغور می کنی و خیالت تخت و می پرونیش این وسط و چه ربطی به تو داره آخه ….))
کلا ادبیات فاخر شما به شکل عجیبی تغییر کرد که البته برای من عجیب نیست !!
حداقل یک کم صبر می کردی !! 🙂
گفتم که تکرارش نمی کنم … فقط این ایه و پس و پیشش نیست….خیلی هست …
خدای عزووجل خیلی آیه های عجیب غریب نازل کرده به پیامبر اسلام…
انگار نه اینکه اون خدا ازلی ابدی است و آگاه به تمام اعصار و زمان ها…گویی خدای 1400 سال پیش بوده !!
ببین عزیزم….من مسوول توضیح دادن و ثابت کردن بدیهیات به شما نیستم ، عمر و جونم رو که از سر راه نیاوردم …. هر دم از این باغ…
بخصوص وقتی برخورد شما و نوع گفتارتون اینگونه است ، واقعا شرمنده ام که دیگه اعصابم یاری نمی کنه…چندین بار به این شیوه مخ ما تیلیت ( ترید ) شده اینجا ….
در همین حد هم به عنوان شهروند اندرونی هر زمان لازم ببینم اشاره ای خواهم کرد در حد تنویر فقط !!!!!!
مطالعه کن خانم کاظمی ….
مطالعه کن به جای لیچار بار من کردن…..
مطالعه کن بدون جانبداری و در نظر گرفتن اونچه که الان بهش اعتقاد راسخ داری…..
و بعد بدون جانبداری بهش فکر کن…..زیاد….زیاد….زیاد فکر کن !!
این فقط یک پیشنهاد دوستانه است…..
خدا بندگان مومنه رو به راه راست هدایت می کنه !!
واقعا فرصت نکردم لینک اون پست ها ی جنجالی رو پیدا کنم …شاید روز تعطیل نشستم و پیدا کردم، شاید نه !!
کاظمی گفت:
عجب عجب!!! 😀
از اینهمه تنویر افکار عمومی واقعا تشکر میکنم.
گیتی گفت:
لبخند ملیحی داری !!…قابل شما رو نداشت…
چنین دیگی چنین چغندری هم می طلبه، نه بیشتر ….شک نکن !!
همایون گفت:
با اجازه گیتی خانم و صاحبخونه ها! دوست عزیز آقا یا خانم کاظمی! تلاش بی وقفه ای که جهت نفهمیدن موضوعی به این واضحی می نمایید، حقیقتا قابل ستایشه!!!
گیتی گفت:
یک چیزی هم بگم و بدوم بروم دنبال زندگی….
قبل از اینکه مومنات بخوان بیان و روشنگری کنند و بگن که » خوب حالا که چی !!!! » یا » خوب حالا عربیش رو هم گذاشتی !!!» ( که همانا قرآن به زبان عربی است )…
با توجه به اینکه اسلام عزیز آخرین و کاملترین و بهترین و انسان سازترین دین الهی است …لطف کنند بگن در حال حاضر این مدینه ی فاضله ی اسلام که قوانین و دستورات اون به شکل کامل و بدون نقص اجرا میشه کجاست ؟؟
حتما بعد از اینهمه فتح و فتوح و خون و خونریزی و انسان سازی و اینهمه مومن و مومنه و اینا و اونا یک جایی باید باشه دیگه…نه ؟؟ 🙂
CK گفت:
@GITI
جمله آخرت دیگه خیلی خنده دار بود!!! مطالعه کنه که چی بشه؟؟؟
مطالعه کنه که بفهمه آخرش قراره خاک بشه و کرمها تو دماغش وول میخورن؟!!
مطالعه کنه که بفهمه قانون دنیا قانون جنگل و معمولا (آماری) قوی پیروزه و …
نه تو بگو؟ آخرش چی؟ مطالعه چیه…. برو حالشو ببر چشم بگردونی خاک شدیم رفتیم پی کارش.
حرفا میزنی گیتی هاا
گیتی گفت:
🙂 🙂 🙂
CK ، خوب البته این هم حرفیه… اینکه اگه این یک دم عمر را غنیمت نشمریم بزودی با هفت هزارسالگان سر به سریم اصلا فلسفه ی زندگی شخصی خودمه….
ولی خوب برای اینکه بشه از اون یک دم عمر لذت برد باید اینجور مواقع این توصیه ها رو کرد دیگه ، نه ؟؟!!!
CK گفت:
نه دیگه :)) جوری که تو توصیه میکنی یعنی هنوز شک داری آخرش چی میشه… وگرنه بیخیال میشدی… تو دقیقا مثل آخوندها رفتار میکنی و میخوای روشنگری کنی و بگی فلان چیز غلطه فلان چیز درسته. وقتی قانون قانون جنگله و ضعیف باید برای راحتی قوی کار کنه و هر دوشون در آخر محکوم به عدم، هیچ حقیقتی وجود نداره که میگی مطالعه کن. کامنتهات و بحثهات با آرش یا هما برام عجیبه. شاید هم میخواهی خودت رو از شک خلاص کنی، نمیدونم…. خوش باشی خانوم 🙂
گیتی گفت:
ربطش به آخوند و آخوندیسم نمی دونم چیه….
آخوند توصیه میکنه که مرجع های مشخص مورد تایید خودش خونده بشه….
مطالعه کن یعنی ببین بقیه ی آدم ها چی میگن… تا شاید از این فضا دربیای و بتونی دیگران رو بهتر بفهمی یا بهتر بتونی باهاشون زندگی کنی و ارتباط برقرار کنی…..
من هم نظر خودم رو میگم در هر موضوعی و هر موردی…. اصرار ندارم، اما ازش دفاع می کنم///
تفاوت تفکر عامیانه یا دیگر انواع همینه….
هی میگیم شک نداریم ، بعد از دسترنج دیگران برای بهتر زندگی کردن و لذت بردن از همون یک دم استفاده ی بهینه می کنیم…. این میشه زندگی انگلی…
انسان یک وظایفی هم داره در قبال حضورش در جوامع انسانی… » انسان دشواری وظیفه است »
حتی خیام هم با رباعیاتش همین کار رو کرده….
همین یک جو آزادی آسایش و ارامشی که احتمالا شما داری برای لذت بردن از اون یک دم، نتیجه ی تلاش دیگران است… اگرنه فرصتی پیدا نمی کردی برای استفاده از اون یک دم…
بعله من امیدوارم به زندگی بهترو با کیفیت بیشتر…
به نظر من بهتره هر کسی سهم خودش رو بپردازه !!
شما هم خوش باشی در تمام اون دم و بازدم ها !! 🙂
CK گفت:
از دسترنج دیگران برای بهتر زندگی کردن و لذت بردن از همون یک دم استفاده ی بهینه می کنیم…. این میشه زندگی انگلی…
انسان یک وظایفی هم داره در قبال حضورش در جوامع انسانی… ” انسان دشواری وظیفه است ”@
دقیقا درست گفتی… باید از دسترنج زندگی دیگران استفاده کنی. اینکه میگی انسان وظایفی در قبال اجتماع بشری دارد رو اصلا قبول ندارم. باید بگی انسان ضعیف وظیفه دارد به انسان قوی خدمت کند همون طور که از قدیم بردهها برای فرعونها اهرام رو ساختن و الان در چین بردهها برای روسای کارخانهها شبانه روز فقط برای یک وعده غذا کار میکنند. گیتی جان عمر و جون انسان تکرار ناپذیر هست و وقتی یک کودک آفریقایی میمیرد تو با خدمت به کودک افغانی نمیتوانی مرگ و نیستی اون کودک آفریقایی رو جبران کنی. اینکه صد ساله دیگه همه انسانها خوشبخت زندگی کنند جبران زندگی انسانهایی که در طول تاریخ زجر کشیدند نمیشود چون عمر و زندگی هر انسان تکرار ناپذیر هست. مگر اینکه فکر کنی خون انسانهای صد ساله دیگه از قبلیها رنگینتره و اگر مردم تو آفریقا صد ساله دیگه گرسنگی نکشند جبران گرسنگی الان میشود?!
ه احتمالا شما داری برای لذت بردن از اون یک دم، نتیجه ی تلاش دیگران است… اگرنه فرصتی پیدا نمی کردی برای استفاده از اون یک دم@
باز هم درست میگی، اگر الان من دارم با آرامش زندگی میکنم چون فعلا تو دسته قویها قرار دارم و برای باقیموندن تو این دسته هر کاری خواهم کرد. نکته اصلی که گفتم بهش اعتقاد نداری این هست که آخرش همگی به خاک تبدیل میشویم و مثل اینکه باور نداری…
حتی خیام هم با رباعیاتش همین کار رو کرده….@
اون یکی از پیامبرش میگه تو هم دلیلت خیامه؟!! عزیز جون خیّام هم رفت پی کارش :))
گیتی گفت:
تو هم مخ ما رو گرفتی به کار ها !! 🙂
قربونت فلسفی اش نکن دیگه….
من گفتم دلیلم خیامه ؟؟ یا حافظ یا گوته یا خدا یا خانم کاظمی !!! 🙂 عمرا !!
من فقط از خیام بخاطر پاتیل شرابش و حال کردنش با دنیا و رباعیاتش و دیدش خوشم میاد …و عمل می کنم کمی تا قسمتی…
راستش رو بخوای از دید من این یک چرخه است با بازیگران و اجزا مختلف، خیلی فرقی بین من و اون آمیب و اون حشره و اون درخت نیست….
ولی خوب انسان وقتی یاد گرفت غرایزش رو کنترل کنه و به خدمت بگیره تونست قانون رو تغییر بده….قانون جاری و ساری در این چرخه رو…. تمدن انسانی شکل گرفت…
حالا در این چرخه ی جدید اونی قویتره که بیشتر می دونه… بیشتر خونده ، بیشتر دیده بیشتر فسفر سوزونده ، بیشتر فکر کرده ، از جوانب مختلف دیده….
هر چی بیشتر بدونی ، بیشتر و بهتر می تونی خودت و اون گروهی که با تو زندگی می کنند و علایق و منافع مشترک با تو دارند رو بکشی بالاتر….
یکی از این گروه ها می تونه هموطن های تو باشه….مثلا….
یا هر چیزی که برای تو مهم تره ….
اینکه آخرش همه خاک میشیم قبول…اما خارج از حرفهای یوهایوهایی ….
من برام مهمه که توی این چرخه چکاره هستم….
نه…من نمیرم توی دسته ی قویترها….خودم دسته ی قوی ها رو می سازم، یعنی دلم اینجوری می خواد، چون نمی خوام دم و بازدم من دست اونها باشه و هر موقع خواستن قطعش کنند… چند بار می خوای مخلوق باشی ؟؟؟
اینجوری لذتم از دم و بازدم بیشتره حتی اگه دو ساعت دیگه بدونم می گذارن منو توی قبر !!
تفاوت گونه های انسانی است شاید !!!
حالا بیخیال دیگه…من رفتم….ولی حال کردم باهات خیلی !!
ناشناس گفت:
شما قلم خوبی دارید ولی فرق بین دفترچه روانکاوی و وبلاگ را نمی دانید! بگذارید قلمتان بر عرصه کاغذ بتازد و هرچه در ذهن دارید از گل و بلیبل و پروانه و حتی فحش خارومادر تخلیه کنید بعد یک هفته صبر کنید و دوباره آن را دوباره نویسی کنید تا شایسته چاپ شود. اولی دفترچه روانکاوی و دومی مطلب وبلاگ شما خواهد بود.
نسوان گفت:
برعکس فرقش رو می دونیم. اما ما تو وبلاگ مسایل روانی مون رو می نویسیم. تو دفتر مسایل شایسته چاپ. برای همینه که یک کمی خلیم. شما به دل نگیرید
ناشناس گفت:
مثل این است که چلوکباب را بجای بشقاب چینی ,بزاری توی خاک انداز و بزاری جلوی مردم! و به آن هم افتخار کنی ! یا اینکه مجبور شوی مثل نوشته ات در مورد خزعلی به بهانه تراشی و تته پته بیافتی و بگویی دستم بجای حرف «ز» اشتباهی به حرف «ر» خورد!می بینی آن مهندس چشم سبز تو چه کار بزرگی در خود شکستن کرد؟! تو تحصیلکرده حاضر نیستی این بای پاس رفتاری ساده را که دهها نفر به تو گوشزد کرده اند لحاظ کنی که بابا «با ادب باش تا بزرگ شوی»! در مورد پاکستانی ها هم شعر پروین اعتصامی ستاره آسمان «ادب» را بخوان
یک روز سیر طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بد بویی!!
نگارین گفت:
+!
بابک گفت:
سیر یکروز طعنه زد به پیاز / فکر می کنم درسته
madox گفت:
می فهمم.
ما مثل اون آدم هایی هستیم که صورت مون تو آتیش سوخته و حالا هم حتی با دیدن آتیش پوستمون جلز و ولز می کنه. دست خودمون نیست.
Sping گفت:
+
احساس سوختن به تماشا نميشود
آتش بگير تا بفهمي چه ميكشم
PRINCE گفت:
+.
فهیمه گفت:
کاشکی فقط زخم خورده بودیم ….خیلی عمیق تر از زخمه
تابان گفت:
به منابع انسانی بگو این صدای اذان دهنتو صاف کرده باهاش میرن جدی حرف میزنن
sardam گفت:
اون اذان از دهان انسان در نمیاد آخه که.
ناشناس گفت:
عرب ها از ما ایرانیا خیلی زرنگترند! اونا ما رو بخاط افراط گرایی در مذهب مسخره می کنند! می گن بابا «محمد» بچه محل ما بوده حالا شما از اون سر دنیا اومدین اسلام را به ما بشناسونین! شما ها کاسه داغتر از آش شدین!
لي لي خنگه گفت:
++++++++
ناشناس گفت:
در سفری کوتاه که به لبنان داشتم دیدم که در زیر سیطره حزب الله, بیلبورد های تبلیغاتی یک زن لخت که کرست تریومف پوشیده به اندازه یک اتوبوس دو طبقه! همه جا را پر کرده! از راننده تور پرسیدم پس حزب الله لبنان که از ما خر مقدس تر می نمایند کجایند تا امر به معروف و نهی از منکر کنند؟! راننده خندید و گفت این کلاه ها فقط سر ایرانی ها می ره!
لي لي خنگه گفت:
++++
ناشناس گفت:
یا حبیبی ! فقط خواستم بدونی که در جهان اسلام چه خبره!
گیتی گفت:
لولیتا جان…
تقصیر دخترک نیست..باهات موافقم…. اون طفلک مسخ شده…
ماهیت این دین همین است….
اینها همه از برکات اسلام است…..
قرآن بخوانید….قرآن بخوانید و تاریخ اسلام….. تا هم بدانید و هم رستگار شوید !!
نکته ای که برای من جالبه قرقره ی هزارباره ی مظلوم جلوه دادن این ایدئولوژی
و نمایش دروغین » آی از این دین سواستفاده کردن » راه انداختن است توسط دوستداران این ایدئولوژی عزیز !!
برای تنویر !! افکار عمومی …
حداقل بارها و بارها و بارها در همین وبلاگ و در پست های مختلف به اسلام عزیز پرداخته شده با کامنت های 400 تایی …
در اغلب موارد وقتی بحث منطقی و موضوعی و بررسی دقیق حالا یا بررسی نص صریح قران یا تاریخی شده در اینمورد اغلب هواداران » احترام به عقیده ی شخصی » یا پاسخی نداشتند و غایب یا در انتهای گفتگو وقتی منطق یاریشون نمی کرد و گیر می افتادند شروع به فحاشی می کردند که » به امام فحش دادی ؟؟؟!! »
حالا بیا ثابت کن نه….به امام فحش ندادم …من اصلا فحش ندادم…داستان هویجوری بوده به ابالفضل !!!!!
این دین دو تا مرجع مشخص داره….کتاب و سنت پیغمبر……
با هیچ توجیه و حرفهای دموکرات منشانه هم نمیشه اصول و ماهیت این دین رو یک شکل دیگه جلوه داد…
الان فرصت نداره لینک اون پست هایی که به دین و با حضور منتقدان و طرفداران اون رونق گرفت رو می گذاشتم….
گویی مثل تاریخ اسلام فراموش کردیم چی به چی بود و چی به چی شد !!! که این شد !!
صهبا گفت:
گیتی جون شما سواد خواندن نوشتنت میلنگه معلوم نیست اصلا دیپلم داری یا نه حالا میای بحث موضوعی و فلسفی در مورد اسلام میکنی؟ بخواب بابا
hana گفت:
شاهد از غيب رسيد گيتي جان!نمونه يک مسلمان مغالطه کار
گیتی گفت:
آه ه ه ه ه…ای صهبا جون !! …
» صهبای یقین درکش و از دیر گمان خیز….از خواب گران خواب گران خواب گران خیز….از خواب گران خیز » … بعله !!
برادر صهبا…البته که من نمی تونم به سلیسی شما واژگان فارسی رو بکار ببرم…
بخصوص نوع دفاعتون در کامنت هایی که برای دیگر دوستان قلمی کردید خیلی تاثیرگذار بود..
خوبه ..همینه … تو خودت اثبات حرفهای منی !!
فراموش هم نکن من صحبتی از بحث فلسفی در مورد دین نکردم چون شدنی نیست !! فلسفه در دنیای دیگری سیر می کنه…
صحبتی از خودم هم نکردم !! گفتم لینک بحث ها در این مورد رو پیدا می کنم می گذارم !!
ضمن اینکه اوا خاک عالم ، یکی از معجزات فرعی اسلام مگه » امی » بودن پیامبر اسلام نیست ؟؟!!!
دیدی حالا ؟؟ استغفرالله الان به پیغمبر توهین کردی ؟؟؟ 🙂
راستی اگه منظورت قرقره است ، اصلش خرخره است نه غرغره و نه قرقره… اما چون صوت است به هر دو شکل من دیدم که استفاده شده، گرچه در لغت نامه خرخره وغرغره است !! … وای که چقدر به اسلام ربط داشت…خرخره می جوه این گفتگو در باب ادیان !! به همون قبله !!
Parvaaz گفت:
@ گیتی
++++++
PRINCE گفت:
++++
آرش گفت:
++++ توصیفت در مورد پاکستانیه ؛ نظرت راجع به پاکستان ؛ صحبت کردن تلفنی روزانه با کراچی و احمد آباد ؛ و زبان گر گری گرو.
بختیار گفت:
آخ آخ… نسوان اشتباه نکن… اگه همکلاسیهای سومالیایی منو ببینی نظرت نسبت به پاکستان عوض میشه…مطمئن باش
خرزهره گفت:
حالا خوبه طرف تو پاکستانیه. روبرو من یه پسر فیلیپینیه. روزی ۴۵ بار آروغ می زنه.
یه لیوان آب که می خوره در جا رسیدش رو می ده.
Nader گفت:
:)) خیلی باحال تفسیر کردی استاد
خرزهره گفت:
به علاقمندان فرهنگ و تمدن لبنان:
رفتید دبی حتما یه سر برید به کافه رستورانی به اسم کاسپار.
یه کم گرونه ولی جون میده برای گفتگوی تمدنها
آرش گفت:
هاها من رفتم.يكي هم پايين هتل روتانا البستان هست.يه شب نانسي عجرم هم اومده بود. عجب گفتگويي بود.
بابک گفت:
از نتیجه گیری ات خیلی خوشم اومد که از ته دل بود و درد و زخم توش خوابیده
از این حجاب (اجباری) کثافت بشدت متنفرم. وقتی رقاصه های عرب را می بینم، که اون بالا گذاشتن، یا مجریان برنامه ها با موی زیبا گرد صورتشان، داغم تازه تر میشه، تیر میکشه. این حجاب توهین محض است به هفتاد هشتاد میلیون جمعیت ایران. احساس خفت و ضعف می کنم. کاش زن ایرانی را وقتی آزاد بود ندیده بودم:-(
صورتش سیاهش = صورت سیاهش
تخمدانم می میگرم = تخمدانم نمی گیرم
این دخترک زشتخو و زشت رو را یا با لنگه کفش بزن تو سرش، یا بی شوخی به HR کمپانی تون رسما شکایت کن که صدای اذانش مزاحم است. جدایی دین از همه جیز اینجا خیلی وقت پیش حل شده
ناشناس گفت:
این پست رو برای وبلاگ خودم نوشته بودم ولی زنم نذاشت اونجا بذارم.منم با اجازه تو میذارمش اینجا:
دیرینگ….دیرینگ….دیرینگ
– الو بفرمایید
– الو خودتی؟ ترکید..
– کی ترکید؟ چی ترکید؟
– ترکید بابا. ترکید.ناجورم ترکید…
– جونم به لبم رسید. جون بکن بگو چی چی ترکید.نصفه عمر شدم
– سپاه ترکید!
– راست میگی؟ یعنی اونقدر خورد که ترکید؟
– نه بابا. انبار مهماتش ترکید.
– اه ه ه ه ه راست میگی؟ کسی هم چیزی شد؟
– کسی که مردم خوشحال بشن نه. ولی یک مشت سرباز وجوجه سپاهی به درجه رفیع شهادت رسیدند!
– یعنی به گا نرفتن؟
– یه چیزی توی همین مایه ها. نمیدونی چه دودی اینجا رو پوشونده!
– عجب. دودش تو چشم کی رفته؟
– چشم ما ملت که نشستیم دلار نفتمون رو تبدیل به بمب کنن و ما و خودشون و دیگران رو به گا بدن.فعلن من برم یک سروگوشی آب بدم باز باهات تماس میگیرم.
سرتونین گفت:
این پست واقعا به دل نشست چون درد مشترک خیلی از ایرانیهای این روزگار هست.
حالا اگه این آدم های با فکر منجمد و فسیل شده کار خودشون رو بکنند و حرفی نیست بد بختی اینجاست که رسالت این آدما هدایت انسانهای کوردل به بهشتی هست که تنها امیال جنسی و غریزی انسانها رو هدف گرفته! این انسانهای خدایی نمی تونند ساکت یکجا بشینند به کسی کاری نداشته باشند باید حتما ابراز وجود کنند!
Shayan گفت:
رفتي امريكا ولي هنوز حس ناسيوناليستي ايرانيت را كنار نذاشتي ، اين همه توهين و تحقير
خرزهره گفت:
حس ناسیونالیستی با ریسیسم فرق داره. حالا اگر شما حس ناسیونالیستی رو گذاشتی کنار یه داستان دیگه است.
بانو گفت:
خانم متمدن !!! با همه متن موافقم!!! اما شمای متمدن یکی دو بار دیگه متنت رو بخون !!! ببین به چه راحتی به یه کشور «گه» لقب دادی!!! یه قسمتی از تمدن هم اینه که ما ایرانیها این نژادپرستی احمقانه مون رو بگذاریم کنار! برو بچرخ، پاکستانی هایی می بینی که از 100 تای من و تو سرتر اند!!!
در ضمن از خارجی ها هم بپرسی (حداقل من ار آلمانی ها شنیدم) زبان ما هم پر از خخخخششخش خش شخش است!!!
آلمانی ها نه سلام می کنند و نه خداحافظی !!! هر روز دارم همکارهام رو می بینم !!! اما اگر همین ها کنارت بودند، هرگز این حرف رو نمی زدی که اینا بی ادبند!! (هر چند من می گم!!!) و این مشکل یه ملت ایرانیه که از اول تو کله ما کردند که مرز شرق به اونورمون وحشی اند !!!
PRINCE گفت:
ببین، برو یک دو تا ازین تظاهرات های، مومنین دبش این دیار پاکان رو ببین.
صحنه های به یادماندنی از نحوه شعار دادن و گوسفند وار عربده زدن و خشونت حیوانی رو ملاحظه می فرمایید که حتی در برنامه مستند حیات وحش بی بی سی هم پیدا نمیکنید…
goldeneverstand گفت:
به جان خودم آلمانی ها هم سلام می کنند هم خداحافظ. لال بشم اگه دروغ بگم. اگر هم نه سلام می کردند نه خداحافظ بنده به شخصه تو روشون می گفتم بی ادبند. بله.
kobjoon گفت:
منم همکار پاکستانی دارم و وقتی رفتار بی ادبانشون رو می بينم ميشم يه فاشيست تمام عيار … يه روزی فکر ميکردم اگه اسلام رو اينطور با توپ و تشر بهمون ياد نمی دادن و در حقيقت اون همه دروغ و مرز برامون نمی ساختن شايد کم کم تو خلوت خودمون باهاش کنار می اومديم ولی راستش اين سالهای اخير ديگه نمی تونم اصلا باهاش کنار بيام يعنی ديگه ذره ای روحانيت درش نمی بينم …ولی مساله اينه که وقتی يه بار تو بچگی تو گوشت اذان خوندن یعنی چه بخوای چه نخوای هر روز و هر لحظه تو ترازوی قضاوت الله هستی و گريزی نداری …
صهبا گفت:
عزیزم تو زخمی نیستی فقط کست میخاره چون یخورده جنده شدی…آدم زشت باشه بهتر از اینه که خودش هم ندونه از این دنیا کیر کی رو میخواد
PRINCE گفت:
توضیح:
ترول ( در انگلیسی: troll ) به معنی به دام انداختن، ماهی گرفتن، فریفتن یا طعمه قرار دادن است . در گفتمان محاورهٔ اینترنت اصطلاحاً به افرادی گفته میشود که سعی در جلب نظر و ایجاد تشنج با بیان مطالب محرک و توهینآمیز میکنند. ترول معمولاً پیامهایی ارسال میکند که در پاسخ به پرسشی عادی و یا به طور فیالبداهه حاوی مطالبی ناراحتکننده یا توهینآمیز است. در حالی که در یک جمع اینترنتی کاربرانی با حسن نیت بحثی را دنبال میکنند، کابران ترول به کار خود مشغولند.
PRINCE گفت:
+
ناشناس گفت:
این برای کامنت بالایی نسوان بود
ناشناس گفت:
آخخخخخخخخ گفتی! وحشی تربن و بی تمدن ترین موجودات بشریتند این پاکی های کثافت…البته سومالیایی ها هم اعجوبه هایی ان ولی باز به پای پاکی ها نمیرسن.بهترین راه اینه که جلوی چشمش یه بار اســـــــاســـــی برینی لای قرآن با هموا گه های وسطش بدی برات تلاوت کنه!
nazoo گفت:
یعنی چی که تقصیر خودش نیست و مسخ شده و …
Cell گفت:
bad past(childhood) experience is never going to be erased easily
nazoo گفت:
یعنی چی که تقصیر خودش نیست و مسخ شده و … مگه ماها هم تو همین خراب شده درس نخوندیم؟ مقنعه سر نکردیم؟ از اتش جهنم و … نترسیدیم؟
nazoo گفت:
اخه ادمیزاد باید عقلش رو هم به کار بندازه.
من هم نمیخوام فاشیست باشم.اما وقتی شدت حجابم معیاری شد برای موجه بودنم و وقتی مجبور شدم اون مقنعه کوفتی رو سر کنم و تو خیابون قوز کنم و خجالت بکشم از اینکه بزنم تو دهن کثافت هایی که به من دست درازی کردن و من میدونستم حجاب زنهای اونها از من هم کاملتره … من هم فاشیست شدم.
رگبار گفت:
وای خدای من !
این همه تنفر و نفرت ؟ اون هم این جوری بی پایه و اساس ؟ به خاطر صفی که می ایستادی و قرانی که مجبور بودی گوش بدی . زنهایی چادری؟
راستش توقع این نوشته پر نفرت رو این جا نداشتم . از اتو توقع نداشتم . کلیه دلایلت سطحی بودند و غیر قابل بحث .
دومان گفت:
آقا
حالا بحث دین و مصب به کنار
ولی خداوکیلیش
الله وکیلیش
کنار اومدن با این پاکستانیا
به روح امام سخته.
اصن نچسب و هرتکی ان
اصن شما وقتی اسم پاکستان می شنوین، ذره ای از درک چیزی بنام فرهنگ به ذهنتون خطور می کنه؟
به روح نقی نباشه
به جون تقی
مشکل این بشر اسلام نیس.
اسلام فقط باعث شده انگاره های کج ایشون از هستی و جهان تقویت بشه، والا ایشون جنسشون خرابه اصن.
شومبول گفت:
یا نق !
شومبول گفت:
صهبا
————–
صهبا : از یک جنده مثل این نسوان فقط یک کونی مثل گمنامیان میتونه دفاع کنه…برید کون خودتون رو جر بدید هیچ گهی نمیتونید بخورید همینه که هست روز بروز نفوذ اسلام بیشترهم میشه..تونس و لیبی رو که یادتون نرفته آشغالا
صهبا : همینه که هست فعلا که زیر مایید
صهبا : گیتی جون شما سواد خواندن نوشتنت میلنگه معلوم نیست اصلا دیپلم داری یا نه حالا میای بحث موضوعی و فلسفی در مورد اسلام میکنی؟ بخواب بابا
صهبا : عزیزم تو زخمی نیستی فقط کست میخاره چون یخورده جنده شدی…آدم زشت باشه بهتر از اینه که خودش هم ندونه از این دنیا کیر کی رو میخواد
مشکلات
ذهنی – جنسی – روانی – عقده – کم خوابی
تخصص ها
فلسفه کس شناسی – جنده شناسی – کون شناسی – تخصص پوست و مو ( پشم و خایه ) – چهره شناسی
نتیجه گیری : لاشی — ان آقا
PRINCE گفت:
conclusion received ,approved, confirmed.
please proceed accordingly.
آدم ناراحت گفت:
آفرين ، بالاخره يه کامنت خلاقانه !
ليلی گفت:
از آدمهايی که نميخوان مذهبشونو تو چار ديواری خونه خودشون نگه دارن حالم به هم ميخوره.
لي لي خنگه گفت:
I read your post Loulita, so what?
لي لي خنگه گفت:
من پست تو رو خوندم ولي خوب که چي؟ من يک هفته تو سال 1997 کراچي بودم و چيزي که خيلي کم ديدم زن با حجاب (البته بيشتر با حجابها برقع زده بودن) و چيزي که زياد ديدم زن هايي بودن که مشروبات الکلي رو تو هتل ها و رستوران ها بطر بطر مي زدن به بدن!
حتي مثل آمريکاي وامونده و اروپا کارت شناسايي هم نمي خواستن و منهم که 17 ساله بودم با دوستان ايراني و پاکستاني صفا کردم اساسي! جاي رفقا خالي! هتلهاشون هتل بود الکل ها شون هم الکل! يامي!
نسوان گفت:
لی لی جونم.. این نوشته در مورد پاکستان نیست.. در مورد حس من نسبت به مسلمون هاست… و زخمی که در روحم خورده… که چی ؟ که هیچی
اما تو غیبت داری… نبینم دیگه بری و پیدات نشه .. دهه..!
لي لي خنگه گفت:
منم دلم براتون تنگ شده بود! خيلي تو محل کار سرم شلوغ بود و سفر کاري داشتم! ولي بايد سر فرصت بشينم همه پست هاتونو بخونم! xxx
لي لي خنگه گفت:
من اين حس رو نسبت به متعصبين ساير مذاهب هم دارم، يه دوست کاتوليک آمريکايي داشتم که مادرش دور از چشم يه دونه پسرش به من زنگ مي زد يا ايميل مي داد دکه به من تروريست بودن ايراني ها و مسلمونها رو ياداوري کنه منم يه بار مفصل با گلاب شستشوش دادم که ديگه زر زيادي نزنه، اين زن فقط آمريکا رو ديده بود حتي هيچ دوست مسلمون يا ايراني نداشت! کاتوليک مومن = گاو (البته بدون فوايدش)
يهودي هاي ارتدکس هم بسيار گهن! با اون عقايد مزخرفشون، يکيش در مورد نحوه سکس مقدسشون که آخر جوکه ومن خيلي باهاش حال مي کنم!
ضمنا» مثل مسلمونها هر چي مومن تر، هرزه تر! يه بار يکي از اين اولترا ارتدکس ها از صندلي عقب اتوبوس پهلوي بنده رو طوري نوازش داد که من فورا» احساس بودن در وطن بهم دست داد!
SHASKHILO گفت:
اينارو داري براي كي تعريف ميكني لي لي جون؟
لوليتا تا حالا نه كاتوليك ديده و نه ارتدوكس و نه آمريكايي
اين حرفا فايده نداره بايد خودش بياد خارج از كشور تا ديدش باز بشه و دست از اين جهالت و تعصب احمقانش برداره.
کاظمی گفت:
سرکار متمدن به جای اینهمه آسمون ریسمون بافتن برو یک کلمه بهش بگو صدای اذانش رو بلند نکنه با تلفن هم بلند صحبت نکنه. اینکه اون اداب معاشرت بلد نیست چه ربطی به اسلام داره؟
کنار دفتری که من توش کار مکینم یه دفتر دیگه هست که یه دکتر استرالیایی توش کار مکیرد. این آقا در هفته 3-4 ساعت میامد دفترش از اول تا آخر هم در اتاقش باز بود و بلند بلند با تلفن صحبت میکرد مسلمون هم نبود. همین الانم چند تا چینی با من هم اتاقند هم بلند بلند با هم حرف میزنند هم با تلفن و موبایل بلند با هم حرف میزنند. این استرالیاییها هم بینیشون رو که میخواند پاک کنند با بلند ترین صدای ممکن این کار رو میکنند که حال آدم رو به هم میزنه. اینا چه ربطی به مسلمون بودن یا نبودن داره؟
میخوای به اسلام بد و بیراه بگی بهانه بهتر پیدا کن.
نسوان گفت:
کاظمی جونم.. منم که نوشتم.. الکی دارم بهش گیر میدم برای اینکه مسلمونه.. خودم که دارم میگم… شما اومدی حرف خودم رو به خودم می زنی؟ عزیز دلم؟ به جاش ببین شما با اون اسلام چه بلایی سرم آوردین که پاک اینجوری شدم ، رفت.
آره خانم کاظمی.. راستی ما خیلی به شما ارادت داریم. جدی میگم. باحالی. خوشم اومده ازت.
کاظمی گفت:
میدونم شماها از دکتر شریعتی خوشتون نمیاد ولی یه جمله ایی داره که به نظر من خیلی درسته. شنیدید حتما. «الهی عقیده ام را از عقده ام مصون دار».
من قبول دارم که این حکومت با کارهاش ملت رو روانی کرده ولی ما مثلا آدمهای بالغی هستیم. نمیشه که چون دلمون از این حکومت پره بر طبل رسوایی یه بدبخت پاکستانی که خودش معلوم نیست تا حالا چقدر بدبختی و بیچارگی کشیده بکوبیم و هر چی میتونیم به قیافه اش (که خودش هیچ نقشی توش نداشته) و کشورش و دینش و … بد و بیراه بگیم.
می بینی که توی کامنتها چند تای دیگه هم اومدند لعن و نفرینشون رو نثار پاکستانیها کردند. درسته که میگی به خاطر رفتارهایی که باهات شده اینجوری مینویسی ولی باور کن هر کدوم ما مسولیم در مقابل عواقب نفرتی که گسترشش میدیم.
شما با رفتارهای حکومت مشکل داری خب بیا اونا رو بنویس با قسمتهایی از اسلام که ریشه این رفتارها بودند مشکل داری خب بیا بنویس. ولی این تن بمیره اینقدر کیلو کیلو همه مسلمونا و همه پاکستانیا و همه … رو از دم تیغت نگذرون.
در مورد اون خط آخرت هم راستش نمیدونم داری من رو مسخره میکنی یا واقعا جدی میگی. اگه جدیه که باعث خوشحالیه.
Parvaaz گفت:
به هویت برمیگرده. وقتی یه عده `پاک` از هندوستان جدا میشند چونکه فقط مسلمون هستند میرن کشور پاکستان درست میکنند اون وقت هویتشون از این اسلام عزیز میشه و میشن سپاه پاسداران اسلام. حتا عربستان هم چنین وضعی نداره که پاکستان داره. یه عده هندی مسلمون شده که بوی تعفن شون دنیا رو برداشته. ۲ نکتهٔ دیگه
۱- بهش نگی ایرانی هستی ها، بدبخت میشی.
۲- اگه آفیس اینقدر شمبل است که میشه توش اذان پخش کنه تو هم همون موقع آهنگ `سرزمین من خسته خسته از جفأئی ` رو پخش کن، حالی میده.
سید مجیب گفت:
سلام
با اینکه یک ماهی و خرده ایست که غربت نشین شدم اما کم و بیش دارم آدمهای ایرانی مختلفی رو با مسائل مخلتف می بینم. نظری می خواستم بذارم اما وقتی بعضی مطالب توی قسمت نظرات رو دیدم… .
فقط اینو بگم که شما رفتین مجلسی که سفره دارش آقاییست که درسته 1400سال پیش جونشو برای معشوقش داد و حالا هم حواسش ب…، کاشکی اون خانوم می گفتن که برکت سفره بوده که…
... گفت:
یا سید مجیب
دیدگاه متفاوتی رو دربارهٔ مسالهٔ متفاوتی بازگو کردی….من خواستم چیزی ننویسم ولی…درسته که اون رفته بود مجلسی که سفره دارش آقای بود که ۱۴۰۰ سال پیش جونشو واسه معشوقش داد ولی…
ای کاش میشد که…ولی…
پاکستانی گفت:
ما در پاکستان در کشور خودمون فرهنگ های دیگر را بخوبی تحمل میکنیم،
اما شما ایرانی های بی هویت حتی در آمریکا هم بخیل هستید و تحمل فرهنگهای دیگر را ندارید
حالا یک سوال
آمریکاییها برای شما بیشتر احترام قایل هستند یا برای ما ؟
اگر گفتید برای ایرانیها ….. پس دروغگو هم تشریف دارید
sharareh گفت:
آمریکاییها برای ایرانیها احترام بیشتری قائلند.
شما در پاکستان فرهنگهای دیگر رو تحمل میکنید؟ جلق الخالق. شما احتمالا اهل شمال پاکستان هستی برادر وگرنه جنوب رو من خوب میشناسم.
لي لي خنگه گفت:
@ پاکستاني: من نظر آمريکايي ها رو در مورد شما نمي دونم ولي در مورد انگليسي ها مي دونم که Pakiبراشون يه فحش محسوب مي شه، متاسفم! من اينجوري فکر نمي کنم ولي واقعيته!
پرتقال بنفش گفت:
من یه دوست پسر پاکستانی دارم که خیلی هم خوبه! عقاید خودشو داره ، اما واقعا اینجوری نیست! واقعا اینجوری نیست! نه خودش و نا خانواده اش که تو پاکستان زندگی میکنن.
من هم مثل شما خیلی از اسلام متنفر بودم….. ولی از وقتی در این بلاد کفر (اتفاقا) زندگی میکنم و یه دوست پسر دارم که مسلمونه (اتفاقا) و اینکه دینش رو هم خیلی دوست داره ، باعث شد که این حالت تدافعی رو در برابر اسلام رفع کنم.
هیچ وقت یادم نمیره که در اولین برخوردم بهش گفتم ” تو یه مسلمونی و من باهات حرف نمی زنم…. من از مسلمون ها متنفرم”…………..به مرور که باهاش حرف زدم ، دیدم که نه ! مسلمونی ربطی به اسلام نداره ، ربط به فرهنگ کشورها داره. الان من هم دینم رو دوست دارم ، شاید نماز نخونم و خیلی کارهایه اسلام رو نکنم ، اما دیگه در برابر این دین شمشیر هم نمی کشم.
دقیقا می فهمم که چی میگی.
پی نوشت: دوست عزیز ما بی هویت نیستیم ،همونطور که تو نیستی
در ضمن ،من هر روز بیشتر از دیروز عاشق دوست پسر پاکستنیم میشم.
رو به همه شما ایرانی ها ی عزیز هم باید بگم که در این مدت که در بلاد کفر با ایرانی ها بودم ، حالم از ایرانی بودن خودم به هم خورد….با همه ی اینها معتقدم هر انسانی رو باید منحصرا قضاوت کرد.
nobody گفت:
نسوان تا حالا همیشه از نوشته های اینجا لذت برده بودم ولی این یکی بدجور بوی نژاد پرستی میداد. حالمو بد کرد.
دوستدار مولانا گفت:
«دخترک تقصیری ندارد، من زخمی ام»
«از آدمهايی که نميخوان مذهبشونو تو چار ديواری خونه خودشون نگه دارن حالم به هم ميخوره.»
لولیتا جان اول نوشتت خیلی با بد بینی اومدی جلو ولی خوشم میاد آخر سر توی نتیجه گیری همیشه حرف حق رو میزنی. مرسی از قلم خوشگلت
فرناز گفت:
مدتهاست این وبلاگو میخونم
ولی این یکی انقدر درد من بود که نتونستم کامنت نزارم و ازت به خاطر روایت زجر عمیقی که ما میکشیم تشکر نکنم
پاینده باشی
نسوان گفت:
جگرت را
دوست گفت:
نسوان جان طرز نوسته هات رو خیلی دوست دارم اگه وقت کردی این صفحه رو بخون و اندر حکایت رانندگی ما ایرینی ها یه متن بنویس
دوست گفت:
http://1doost.com/Post-6458.htm
وحید گفت:
وجود افراد مثل این دختر زیاد هم بد نیست..باعث میشود غربیها تعالیم اسلام بهتر شناسند..همه که مثل تو ازاینجا نرفته اند تا اسلام را از پیش بشناسند..وبدانند چقدر مزخرفست..
یک ایرانی که در پاکستان زندگی میکند گفت:
چقدر این نوشته مثل نوشته های غالب ایرانی جماعتی بود!!! پر از تنفر و نژادپرستی کثیف و خود از دماغ فیل افتاده بینی
القاعده و طالبان محصول آمریکان نه پاکستانیها. ضمن اینکه حساب دولت مفسد پاکستان رو از مردم مهربانش جدا کنید. کاری که ما ایرانیها هم از مردم جهان میخوایم که بکنن. پاکستانهیا در مجموع آدمهای مهربانی هستند و تحمل و سادگی خاص خودشون رو دارند که ما ایرانیها اصلن نداریم. ایرانیها و پاکستانیها هر دو قربانی سیاستهای غلط دولتمردانشانند
شما که فکر میکنی خیلی چیزی هستی، خودت متنت رو یه بار دیگه بخوون. هیچ زخم و هیچ تنفری این مدل انگ زدن به مردمان کشور دیگری، اونهم مردمانی که بنظر میرسه کمترین شناختی از اونها ندارید، رو نمیده. بیشتر بنظر میرسه یک عقده ی بزرگ حقارت رو خواستید کمی بگشایید
کاش روزی برسه که فارغ از این کوته بینی ها و کوته نظری ها تو دنیا زندگی کنیم
sardam گفت:
۱۸۰ تا کشور توی دنیا، شما چرا رفتی پاکستان زندگی میکنی مومن. البته به من ربطی ندارهها هوینجوری کنجکاوی و فضولی و اینا.عقلت کم بود رفتی پاکستان؟
کاظمی گفت:
+++
لي لي خنگه گفت:
@يک ايراني:
اسم کشور پاکستان هم زائيده نفرته! وفتي در 1947 از هند جدا شدن چون هندي ها رو نجس و خودشون رو پاک مي دونستن اسم کشور رو گذاشتن پاکستان! من يک هفته کراچي بودم و با يک عده اپاکستاني دوست داشتني برخورد کردم ولي درسته که» يه بز گر گله رو گر ميکنه «!
sahar گفت:
@لولیتا
میدونم نارضایتی از پست قبل که بریجیتا نوشته بود این سوژه رو برات فراهم کرد.
ولی اصولا فک میکنم دلیل نا رضایتی از اون پست محتواش نبود بلکه نوعی بهانه گیری و ابراز دلتنگی برای نوشتههای ویولیتا بود.
خود شیفته جان این طرز توصیفت از ظاهر اون خانوم خودتو زیر سوال برد.دست پاچه بودی که چه جوری اون آتیشی رو که توی پست قبل روشن شده بود شعله ورترش کنی ولی از اونجایی که تو همیشه دچار افراط و تفریط هستی هر دفعه از یه طرف بوم میفتی.
بوی متعفن نژاد پرستی از متنی که توی قرن ۲۱ نوشته میشه و نگارنده ادعا بالا بردن آگاهی داره!
نسوان گفت:
شما که همه چی رو به هم پیوند زدید.. از دلتنگی برای ویولتا و پست قبل بریجیتا و نژاد پرستی بنده.( راستی مگه پاکستانی ها یک نژاد دیگه هستن؟ من نمی دونستم)..
حالا….
فقط این وسط اگر اجازه بدید باید بگم که من هیچ نارضایتی از پست قبلی بریجیتا نداشته و ندارم.
باقیش همون که شما می فرمایید
sahar گفت:
گلم(به قول خودت)! منظور نا رضایتی اهالی اندرونی و کامنت گذارها بود.اعتراضاتی که به متن شد سوژه یه متن جدید رو فراهم کرد.
اما جداً دلیل اون طرز نوشتن و توصیف چی میتونه باشه به جز خود شیفتگی ملی ما ایرانی ها؟؟؟واقعا نمیدونم به چی مینازیم!!!
ولی اینو میدونم که تو هیچ وقت درست نمیشی!
نسوان گفت:
سحر جان ، نا امید نشو. ان الله لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرین
sahar گفت:
درستش اینه : إِنَّهُ لَا يَيْأَس مِنْ رَوْح اللَّه إِلَّا الْقَوْم الْكَافِرُونَ
هر چی خوندم دیدم از لحاظ گرامر زبان مشکل داره!!گفتم درستشو واست پیدا کنم!
نسوان گفت:
ای ول مرسی منم دیدم یجاش می لنگه ..
دمت گرم
sharareh گفت:
آره، الله میلنگید.
نسوان گفت:
😉
حامد گفت:
من می گویم این رفتارها از خود-حق-بینی است. ربطی هم به نوع مذهب ندارد. حتی ربطی به لامذهبی هم ندارد. هرکس که فکر کند خودش یا قبیله اش حق مطلق هستند و به بقیه به چشم منحرف نگاه کند، سعی می کند به خاطر بقیه هم که شده نظر خودش را به آنها هم هدیه کند. جالب اینکه حتی همین خود-حق-بینی در نوشته شما هم هست! گاهی وقتها «از ماست که بر ماست»!
حسین گفت:
جنابعالی خیلی آدم نژاد پرستی تشریف دارید. خوبه که جای مسئولین دانشگاه نیستی یا آفیسر ویزا یا خدا وگرنه یه لحظه نمیگذاشتی دختر بدبخت زنده بمونه. برو پیش یه روانپزشک آدم بیمار. چند ساله امریکا زندگی میکنی؟. یه کم از آمریکاییها یاد بگیر که به عقاید و کشورهای دیگر احترام بگذاری.
SHASKHILO گفت:
كی ؟اين آمريكا زندگی ميكنه؟ نوع نوشتن تابلوئه غلط كرده هركی گفته اين آمريكا زندگی ميكنه
ويزا و اقامت بهش نميدن بهش فشار اومده شوهرشم كه زده در كونش و اينو از خونه انداخته بيرون
اگر راست ميگه چندتا از خيابان های ايالت محل زندگيشو اسم ببره
این نیز بگذرد گفت:
نظر منو ازاد کنین لطفا (اگه ازادی بیان برای من هم هست)
SHASKHILO گفت:
مجبوری موقع پريود بودن وبلاگو آپديت كنی؟
simorete گفت:
خون که چیز مقّدسی بود تو اسلام برادر. بذار بریزه موقع آپدیت.
Oh! My God!!!! N گفت:
چندین سال پیش, قتیکه تازه اومده بودم اینجا, از طرف شرکت کاریابی به یه بانک هندی فرستاده شدم برای یه دوره قرارداد موقت.
قبلآ شنیده بودم که این هندیها خیلی حرف میزنند و … ولی خوب تا بحال باهاشون از نزدیک کار نکرده بودم.
حالا اینجا دفتر مرکزی این بانک تو آمریکای شمالی… فکرشو نمیکردم که اینقدر وضع خراب بشه…
خلاصه روز اول رفتم اونجا.
وقتیکه برام توضیح دادند که کارم چیه , خندم گرفت (آخه اون تنبلها بخاطر اینکه یه وظیفه کوچیک به کاراشون اضافه نشه, رییسشون رو مجاب کرده بودند که یه کمک قردادی بگیرند….)
خلاصه منم با کلی دبده و دبکده(?!) شروع به کار کردم. بعد از یکساعت کار متوجه شدم که همشو میتونم تو یه روز انجام بدم!!! مونده بودم اینا چرا منو برای دو هفته خواستند!!!
رفتم پیش ارشدم و غیر مستقیم متوجهد شدم که اون همه کاری که باید انجام بدم!!!
خوب عقل سلیم میگه که بابا تو پول لازم داری, اینها که بهت دارند میدند, پس چرا ترک بازی در بیارم و….(باعرض پوزش از ترکها)
خلاصه شروع کردم به مطالعه و خوندن پرونده ها!!! هر از گهی همکارا میومدند و یه حال و احوالی رد و بدل میشد..
پرونده ها همه وضعیت مالی افراد متمول که برای گرفتن وامهای میلیونی مدارک ارایه داده بودند…
بعد از یکساعت ناهاری یخم باز شد شروع کردم به بازدید از جاهای مختلف به بهونه دستشویی و قهوه , آب یا هر چیز دیگه…
این دفتر تو یکی از طبقات بالای برجهای مرکز شهر. اتاقها همه با شیشه یا پارتیشن کوتاه مجزا شده بودند.
در حین کار ناچار شدم که چند باری به اینور اونور برم و یه سری سوال بکنم! اما هر جا که میرفتم همه در حال صحبت با تلفن یا همکار بغل دستیش بود…
جالب اینکه خجالت مجالت هم خبری نبود! از رییس بزرگ که خودشو مثل این هنرپیشه های هندی میگرفت و یا معاونش که یه خانم بود مثل این رقاصه های نسل جدیدشون متجدد و آخر آرایش برای جلب توجه!
اوایل روز زیاد توجه نکردم ولی آخرای روز دیگه داشت کفرم در میومد! زنیکه معاون داشت یکساعت ونیم با یکی دیگه بلند بلند با پررویی حرف میزد و فیلم هندی بزبون اصلی تعریف میکرد! تا یه تلفن تموم میشد زنگ میزد به بعدی!!!
خلاصه روز تموم شد و من خوشحال که احتمالآ این قضیه اتفاقی…
فردا صبح سر وقت رفتم و کارم رو شروع کردم! خوندن پرونده ها و وقت گذرونی… اما یواش یواش دیگه کنترولم داشتم از دست میدادم که یه چیزی بهشون بگم! همشون راست راست میرفتند و وقت میکشتند…
خستتون نکنم
روز سوم سر ظهر زنگ زدم به شرکتی که منو فرستاده بود و گفتم یکی دیگر رو پیدا کنید و جای من بفرستید….
اون کارو از دست دادم و ازون شرکت اخراج ولی خوشحال بودم که اونهمه گشاد رو در یکجا به اسم دفتر مرکزی یک بانک هندی در امریکای شمالی تحمل نمیکنم!
هنوزم وقتی تو خیابون راه میرم و میبینم این هندی پاکستانی که دارند یکبند پشت رول تاکسیشون ور میزنند, حتی وقتی مسافر پشتشون نشسته, حالم بهم میخوره و بد میشه…
واقعآ که…
Saman گفت:
Nesvan Jan
charey kaar ineh ke vaghti gooresho gom mikoneh va mireh WC …ye livan ghahve berizi to laptopesh
Nader گفت:
بوی تجربه میاد اساسی :))
Saman گفت:
Age nesvan pesar bood migoftam beshaash to laptopesh… vali khob sharte adab ro be ja avordam 😀
محسن گفت:
این نوشته مثال خوبی است که چرا دموکراسی تا مدتها نمی تونه در ابران پا بگیره. که یک ایرانی در یک کشور دموکراتیک زندگی می کنه اما اساسی ترین اصل دموکراسی (تحمل متقابل و احترام متقابل) رو نتونسته یاد بگیره – و ضددموکراسی ترین حرفها رو بر زبان می آره.
ناشناس گفت:
+++++ همین خانوم که بخودش حق می ده از الفاظ آنچنانی استفاده کند 7 تا از کانت های منو و تعداد دیگری از دیگران پاک کرده است و مدعی دموکراسی هم هست.
Nader گفت:
آقا جوا اخلاق بد رو باید تذکر داد دیگه، این که همه خفه خون بگیرن خود طرف نمی فهمه که باید اصلاح کنه رفتار زشتش رو … در مورد تحمل متقابل و احترام همین اجنبی ها هم شاید تو روی طرف بهش چیزی نگن، ولی پشت سرش جد و آبادش رو یکی می کنن و کم کم کاری می کنن تا اون فرد منزوی بشه و به رفار زشتش پی ببره
این نیز بگذرد گفت:
اخلاق رو به کسی تذکر میدن که خودش ندونه. نه به کسی که جانماز اب کشیدنش توی بحث تئوری اخلاق وبلاگ رو جر داده.
نیک نگار گفت:
نوشته های این وبلاگ رو از طریق گودر دنبال میکنم؛ به عبارت دیگر از جمله طرفداران خاموش نسوان هستم. اومدم بگم نوشته های شما بسیار واقعی و قابل لمس هستند. خیلی از ما اونها رو تجربه کردیم و با تمام وجود حس میکنیم.
متشکرم
به نوشتن ادامه دهید
نفیسه گفت:
منم شکارم از دست هم آفیسی پاکستانی ام و صدای اذان لب تابش و اون شوهر حال به هم زن ایکبیریش که جواب سلام منو نمیده
articka گفت:
سلام
یک پاپوشی بارش درست کن ی چوبی تو کسش بکن از محله کار بندازنش بیرون بره هامون جهنمی که ازش اماده
هزارمین حاشیه گفت:
کس خل، اگه اون کسش رو می دید که دیگه باش مشکل نداشت…مشکل اینه که کس این خانم رو هیچ کس نمی بینه 😉
هزارمین حاشیه گفت:
اون بی ادبهههه لااقل تو ادب داشته باش… از نظر اون شاید شما دارای همه اون ویژگی ها که گفتی باشی…
Oh! My God!!!! N گفت:
چندین سال پیش, وقتیکه تازه اومده بودم اینجا, از طرف شرکت کاریابی به یه بانک هندی فرستاده شدم برای یه دوره قرارداد موقت.
قبلآ شنیده بودم که این هندیها خیلی حرف میزنند و … ولی خوب تا بحال باهاشون از نزدیک کار نکرده بودم.
حالا اینجا دفتر مرکزی این بانک تو آمریکای شمالی… فکرشو نمیکردم که اینقدر وضع خراب بشه…
خلاصه روز اول رفتم اونجا.
وقتیکه برام توضیح دادند که کارم چیه , خندم گرفت (آخه اون تنبلها بخاطر اینکه یه وظیفه کوچیک به کاراشون اضافه نشه, رییسشون رو مجاب کرده بودند که یه کمک قردادی بگیرند….)
خلاصه منم با کلی دبده و دبکده(?!) شروع به کار کردم. بعد از یکساعت کار متوجه شدم که همشو میتونم تو یه روز انجام بدم!!! مونده بودم اینا چرا منو برای دو هفته خواستند!!!
رفتم پیش ارشدم و غیر مستقیم متوجهد شدم که اون همه کاری که باید انجام بدم!!!
خوب عقل سلیم میگه که بابا تو پول لازم داری, اینها که بهت دارند میدند, پس چرا ترک بازی در بیارم و….(باعرض پوزش از ترکها)
خلاصه شروع کردم به مطالعه و خوندن پرونده ها!!! هر از گهی همکارا میومدند و یه حال و احوالی رد و بدل میشد..
پرونده ها همه وضعیت مالی افراد متمول که برای گرفتن وامهای میلیونی مدارک ارایه داده بودند…
بعد از یکساعت ناهاری یخم باز شد شروع کردم به بازدید از جاهای مختلف به بهونه دستشویی و قهوه , آب یا هر چیز دیگه…
این دفتر تو یکی از طبقات بالای برجهای مرکز شهر. اتاقها همه با شیشه یا پارتیشن کوتاه مجزا شده بودند.
در حین کار ناچار شدم که چند باری به اینور اونور برم و یه سری سوال بکنم! اما هر جا که میرفتم همه در حال صحبت با تلفن یا همکار بغل دستیش بود…
جالب اینکه خجالت مجالت هم خبری نبود! از رییس بزرگ که خودشو مثل این هنرپیشه های هندی میگرفت و یا معاونش که یه خانم بود مثل این رقاصه های نسل جدیدشون متجدد و آخر آرایش برای جلب توجه!
اوایل روز زیاد توجه نکردم ولی آخرای روز دیگه داشت کفرم در میومد! زنیکه معاون داشت یکساعت ونیم با یکی دیگه بلند بلند با پررویی حرف میزد و فیلم هندی بزبون اصلی تعریف میکرد! تا یه تلفن تموم میشد زنگ میزد به بعدی!!!
خلاصه روز تموم شد و من خوشحال که احتمالآ این قضیه اتفاقی…
فردا صبح سر وقت رفتم و کارم رو شروع کردم! خوندن پرونده ها و وقت گذرونی… اما یواش یواش دیگه کنترولم داشتم از دست میدادم که یه چیزی بهشون بگم! همشون راست راست میرفتند و وقت میکشتند…
خستتون نکنم
روز سوم سر ظهر زنگ زدم به شرکتی که منو فرستاده بود و گفتم یکی دیگر رو پیدا کنید و جای من بفرستید….
اون کارو از دست دادم و ازون شرکت اخراج ولی خوشحال بودم که اونهمه گشاد رو در یکجا به اسم دفتر مرکزی یک بانک هندی در امریکای شمالی تحمل نمیکنم!
هنوزم وقتی تو خیابون راه میرم و میبینم این هندی پاکستانی که دارند یکبند پشت رول تاکسیشون ور میزنند, حتی وقتی مسافر پشتشون نشسته, حالم بهم میخوره و بد میشه…
واقعآ که…
Damound گفت:
حتما کارشون طوری بود که باید با تلفن حرف بزنند. هندیها همه یا اپراتور تلفن هستند یا متخصص آی تی یا راننده تاکسی.
Oh! My God!!!! N گفت:
جوک میگیها! یعنی تو نمیتونی بفهمی که یکی که با client داره صحبت میکنه یا داره ۱.۵ ساعت جوک و دری وری میگه یا اونطرف که کارمندهای جزء داشتن یواشکی پچ پچ میکردند, اونم نه فقط ۵ دقیقه بلکه۴۵ دقیقه ! دیگه مشتری نمیتونه باشه!!!
بابا گفتم که اونجا
head office بود نه یه call centre!!!
Ich Dish گفت:
ایرانیها هم در آلمان راننده تاکسی هستند. ور کمتر از پاکستانیها نمیزنند.
آرش گفت:
باهاش رفيق شو ميبردت رستوران «كراچي دربار» بهت ناهار ميده يك درهم, آب معدني يك درهم,غذايي هم كه اينها ميخورن يك درهم, مگه مغز ميمونه آخه.
لي لي خنگه گفت:
من بهترين غذاها رو تو بهترين هتلها و رستورانهاي کراچي خوردم يک روپيه هم از جيبم خرج نکردم تازه همه کساني که ما رو به نوبت مهمون مي کردن کساني بودن که چون چند دوره هاي کوتاه مدت رو تو سازمان مديريت صنعتي به سرپرستي عمه من ديده بودن، اينقدر دوستانه و مهربانه از ما پذيرايي مي کردن که انگار من بهشون خدمت کرده بودم! جدا» دست ايراني ها رو تو اجنبي پرستي از پشت بسته بودن!
آرش گفت:
ولمون کن جون لیلی ؛ کدوم بهترین غذا ؛ مثل اینکه از نظر مزاجی مثل هندیها و پاکستانی ها هستیها.
من حالم بهم می خوره برای یک دقیقه هم تو رستوراناشون باشم. تا به حال هم یک پاکستانی درست و حسابی ندیدم.
Iranian Race گفت:
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2011/11/111113_l42_vid_ir_genetic.shtml
محمد گفت:
خب، فکر کنم که … البته مطمئنم که …
نه، بذار اینجوری شروع کنم. آره بهتره از نزدیکی های پایان شروع کنم.
نفرت معنی سنگین و مبهمی را با خودش حمل میکنه. سخته که بشه ازش حقیقت را دریافت کرد. چه خوبه که رهایی را با اون همراه کرده و لذت و سبکی آزادی را چشید.
…
بعدا شاید بگم که از شروع چطوری به اینجا رسیدم.
وب گذر گفت:
فی الواقع چه میکنه این اسلام عزیز! یاد وبلاگ برادر قدیانی افتادم! خیلی به هم شبیه هسنید: بی منطق، متکی به ادبیات روزمره(همون عوامانه) و خود مطلق بین. فکر میکنم اسلام عزیز به کسی سیخ فرو نمیکنه، خود مطلق بینیه که گاهی به شکل دین و گاهی به شکل بی دینی یه سیخی میزنه که صداش 50 سال بعد درمیاد!
البته من فقط یک وب گذرم و 4 تا پست و 50 – 60 تا کامنت رو خوندم، ممکنه نظرم دقیق نباشه.
سوری گفت:
بحث هایی که مطرح می کنی را دوست دارم اما توهین به هیچ فرد و جامعه ای را نه
د رمورد پاکستانی ها خیلی بد حرف زدی
اما این جمله ات را دوست د اشتم
دخترک تقصیری ندارد، من زخمی ام گرچه نمیدونم اگه دخترک زیبا بود ، باز هم وکنشهات همین بود ؟
سالومه گفت:
س
من می فهمم چی میگی و بهت حق میدم چون خودم هم احساس مشابهی دارم. خیلی جالبه که هر چی زشت تر هستند، روسریشون رو سفت تر میبندند 🙂
برات آرزوی موفقیت دارم.
اژدها گفت:
قیصر از سنگلج میرود
این نوشته مرا به یادِ کایزر (قیصر) سوزه در «مظنونهایِ همیشگی» انداخت. همان جنایتکارِ افسانهای که تا پایان ماجرا در نقش چلاقی بیدستوپا همه را میفریبد. میگویم چرا. قیصر سوزه قاچاقکشی خرده پاست و اگر رقیبهایِ تجاری به زنش تجاوز نمیکردند و پیش چشمانش پسرش را نمیکشتند، همان میماند که بود: قاچاقکشی خرده پا در شهری کوچک که سر به کارِ خود داشت؛ شکم فربه میکرد؛ با زنها میخوابید؛ فرزندانش را به دانشگاه میفرستاد و برایشان پیشههایِ آبرودار فراهم میکرد و یک روز میان خروپف میمرد. کلید جانیِ افسانهای شدنِ قیصر سوزه زخمِ روح اوست: زخم که میخورد آتش خشم و نفرت در او بیدار میشود. البته قیصر خود داستانِ خود را میگوید. آیا قیصر سوزه واقعا زخم خورده است که چنین شده است، یا زخم روح خوردن تلقین او به خود برایِ پوشاندنِ علتِ اصلی جنایتهایش است؟ نمیدانیم و هرگز نخواهیم دانست.
به جایِ قیصر سوزه بگذارید لولیتا سیفونوف و قصه را باز بخوانید: لولیتا سیفونوف پزشکی خردهپاست و اگر جمهوریِ اسلامی به حقوق او تجاوز نمیکرد، همان میماند که بود: پزشکی خردهپا در شهری کوچک که سر به کارِ خود داشت؛ چروک صورت اضافه میکرد؛ با مردها میخوابید و یک روز میان خرِ اسمیرنوف و پفِ گریگوس میمرد… البته لولیتا خود داستانِ خود را میگوید. آیا لولیتا سیفونوف واقعا زخم خورده است که چنین شده است، یا زخم روح خوردن تلقین او به خود برایِ پوشاندنِ علتِ اصلیِ رفتار اوست؟ نمیدانیم و هرگز نخواهیم دانست.
به گمانِ من قیصر سوزه شخصیتی به مراتب اخلاقیتر است چون نفرت خود از بعضی انسانها را به نفرت از مفاهیم حواله نمیدهد مبادا به او بگویند بیفرهنگِ وحشی. نفرت از اسلام همانقدر بیمعنا است که نفرت از لیبرالیسم یا مردمسالاری یا اوپانیشادها. انسانها رفتار میکنند، مفاهیم نه. چه میشد اگر آن شهامت که گاهی بیمحابا چاشنیِ نوشتههایِ شما میشود در این هم بود؟ قبلاً گفتهاید که دستتان میرسید از کشتن ابا نداشتید. درست گفتید. دستتان برسد از کشتن دخترک پاکستانی ابا نخواهید داشت، چون از او، از شخص او، از قیافهِ زشتش، رفتارِ نابهنجارش و همه آن چیزها که در خود دارد متنفرید.
روانشناسانی چون پنهبیکر معتقدند نوشتن شفابخشِ زخمهاست. البته نوشتن در خلوت، نه در وبلاگی که پیشکارِ اعظم، نخودک هرآش و سینهچاکِ مفتون دارد که باورها و تحلیلهایِ آن کس که به اعترافِ خود زخم خورده است و بالطبع در تعادل نیست را بر طبق حلواحلوا میکنند. در ایالاتِ متحده زندگی میکنید، جایی که یاری خواستن از روانکاوِ حرفهای نه تنها شرمآور نیست، بلکه هنجار است، حتی اگر منزلت اجتماعیِ ایران را نداشته باشید.
EhSAN گفت:
این همه تایپ کردی تو دو خط میتونستی بگی، کسی که از اسلام و یا از دینی متنفره باید روانی باشه .که این حرف بی پایت هم انقدر بی منطق هست که نخوایم صبحتی بکنیم. داستان هم که برعکس برداشت کردی..این تنفر ازقوانین و پیامد و اثرات اسلامیست که نا خود آگاه باعث تنفر از شخص و انسانی دیگر شده و نویسنده دچار عذاب وجدان از این حالته .
اژدها گفت:
جناب آقایِ احسان،
از حسنِ نظرِ شما سپاسگزارم. به ضرسِ قاطع با این کمترین در این نکته همداستان هستید که زخمهایِ روحِ لطیفِ بلاگچرخانِ ما را میشود با راهکارهایی مؤثرتر از نگارش در تعلیقِ طلاق درمان کرد. برایِ مثال، گرچه ممکن است باور آن دشوار باشد، ولی در گوشهگوشهیِ ایالات متحده رواندرمانگرانی حتی مونث هستند که میتوانند به زبان زیبایِ فارسی صحبت کنند و گره از کار بستهیِ سیفونوفِ دوست داشتنیِ ما باز کنند. امیدوارم شما نیز چون این کمترین این مبارزِ خستگی ناپذیرِ راهِ آزادی را تحریض کنید با ایشان تماس حاصل فرمایند، باشد که دردهایِ روحِ زیبایشان که سفّاکانِ جمهوری اسلامی درهم شکستهاند تسکین یابد.
از اینکه سیفونوف و دیگر یارانِ همرزمشان فرصتِ همصحبتی با خوبانی اندیشمند و فرهیختگانی سترگ چون شما را فراهم آوردهاند مسرورم و امیدوارم بتوانم از سرچشمهیِ جوشانِ معرفتِ شما و دیگر شناسهها درسِ ادب بیاموزم و رواداری و دقت در خواندن و نوشتن را تمرین کنم.
باز هم از اینکه لطف فرمودید و این کمترین را مخاطبِ تحلیل دقیق، رسا و شیوایِ خود قرار دادید، کمالِ امتنان دارم.
کوروش گفت:
این داستان حجاب ،
همه رو هم توی اون مو میبینند .مگه معتقدن اون جای ناموسیشون توی موهاشون هست .؟؟!
من سخت توی این قضیه موندم که خیلی از اینها بقیه جاهای بدن را آدم حساب نمیکنند ( از نظر حفظ حجاب) به جز موها .بعضی وقتها چنان شلوارهای چسبناکی میپوشند که … .. بر شیطون لعنت .
چند بار برای خودم اتفاق افتاده که طرف برای اینکه دفعتا روسریش را بپوشونه زده جاهای دیگش رو ناکار کرده بد جور .
یکی از دوستان تعریف میکرد یک بار یک جایی -فکر کنم توی دهات بوده – یک زنه برای اینکه سرش رو بپوشونه از دامنش استفاده کرد تا حدی که رنگ شورت طرف را دیده بود.
ممنون میشم اگر فلسفه این مو رو کسی میدونه بگه .
tara گفت:
این نوشته اینقدر سرشار از کوته فکری خودبزرگ بینی و نادانی بود که هرچی بگم کم گفتم
الدنگ - پاسخ به صهبا گفت:
سعی میکنم با ادبیات وزبان مورد علاقه ی جنابعالی به کامنت شما پاسخ بدهم.
والکیرِحضرت العباس فی الکُسِ اُم الصهبا والفُرَجَ اُم الحضرت المحمد وآل محمد. یک صلوات بلند ختم کنید. مادر قحبه خجالت هم خوب چیزی هست مردیکه ی الدنگ. والسلام نامه تمام.
ٍ
یکی گفت:
درضمن به نظرم این داستانها هیچ ربطی به دین نداره من هیچ اعتقادی به هیچ دینی ندارم ولی فکر میکنم که این داستانها همش به خاطر ذهنیت غلط مدیای امریکایی در مورد اسلام هست. اگه تو همون امریکا هم یه کم بگردی یه چیزهایی میبینی که حتا تو اسلام نمونش رو ندیدی! اگر ما از سیاست دینی زخم خوردیم به اون دختر بیچاره پاکستانی چه ربطی داره! احتمالا تو هیچی از پیچیدگی زندگی اون دختر نمیدونی.نمیدونی که اگه روسری نذاره از خانوادش طرد میشه یا اینکه اگه دوست پسر داشته باشه کشته میشه یا … نمیدونی که همین بدخلقیش واسه اینه که تو یه جایی زندگی میکنه که همه به چشم یه مجرم بهش نگاه میکنن و با همه فرق داره، تو مدرسه همه مسخرش کردن نه بخاطر روسریش به خاطر رنگ پوستش، یا اینکه وقتی که میخواست کار پیدا کنه چون مسلمونه باهاش یه جور دیگه برخورد میشه! این اتفاقیه که هر روز برای همه ماها هم میافته به عنوان یه خارجی! چون ایرانی هستیم یه جور دیگه قضاوت مون میکنن! حتما تو امریکا واست بارها پیش اومده که به خاطر ایرانی بودنت مورد توهین یا بازجویی و بازرسی قرار بگیری! حتما از یه صفی به خاطر ایرانی بودنت بیرون کشیدنت تا ازت یه سوالهای ویژه بپرسن! در حالی که اگه به صد زبونه زنده دنیا هم بهشون حالی کنی که ایرانیها تروریست نیستن باز هم اونها به ما به چشم یک خلافکار نگاه میکنن! حالا چرا خود ما هم همون راه غلط رو در پیش بگیریم!
میدونی اینها همش به خاطر اینه که امروز تو دنیای غرب مسلمونا اخ!! هستند!! چیزی که شاید پنجاه سال پیش اصلآ برای کسی مهم هم نبود! به نظر من اون دختر یه قربانی هست! قربانی خرافات و جهل فکر کنم که به جای نفرت ازش بهتره که دلت براش بسوزه! اینجوری شاید بتونی صدای اذانش رو تحمل کنی! ولی من اگه بجات بودم از فردا بهش سلام میکردم و باهاش حرف میزدم شاید که تمام اینها فقط تصوراتت باشه و اون آدم اصلآ آدم بدی نباشه فقط یه کم خجالتیه!
SHASKHILO گفت:
عزيز مسئله مهم اينه كه خانم اصلا آمريكا زندگي نميكنه اگر آمريكا بود كه ديدگاهش اينجوري مثل بسيجيا تند و احمقانه نميشد. به جاي اينكه مدام بهش توضيح بديد اگر ميتونيد ويزاشو اوكي كنيد بزاريد بياد اينطرف و كمي درباره دنياي مدرن مطلب ياد بگيره
50 ساله گفت:
سلام دوستان عزیز . با عرض معذرت از تاخیر فاز بنده : کامنت من برای پست قبلی میباشد . ببخشید .و اما آقا امید 5 . چرا امید 5؟ چرا امید 6 نه؟ ای پسر با هرکه درافتادی بیافت ولی حق نداری به آبجی همای ما از گل نازکتر بگی . حالیت شد؟
50 ساله گفت:
و اما بابک خان یا بقولی کاپیتان : اولا سلام دوما بنظر من در دنیا هیچ چیزی آنقدر مقدس نیست که قابل نقد نباشد. ولی نقد با فحش دادن تفاوت داره و من احساس میکنم شما این دو را از هم تفکیک نیکی
50 ساله گفت:
نیکیآخر جمله همون نمکینی خودمونه
کاپیتان بابک گفت:
چون شما تاخیر فاز داری، جواب نمیدم. همونجا برای بانو هما مفصل نوشتم
حالا این نیکیا بود یا نمکینی؟
نسوان گفت:
بابک آدم دوست داره لپ تو رو بکشه… کاپیتان
😉
Sping گفت:
نسوان وبلاگ خوبي داره ، با كامنت هايي كه خيلي از اونا ميتونه نوشته تير اول باشه. اما نميدونم چرا هروقت ويولتا غيبت طولاني مدت داره اين لوليتا گندميزنه به همه چيز بسكه ذهنيت ايدولوژيك داره و اصرار داره همه مثل خودش و لايف استيل لوليتارو داشته باشن. چند نفر مذهبي بدتر از خودشم شروع ميكنن به گرفتن پاچه خلق الناسدرست مثل گشت ارشاد.{خدا پدر كاظمي رو بيامرزه سگش به بعضي از غير مذهبيا شرافت داره}.در يك هفته گذشته به غير از موضوعات سطحي و احمقانه مذهبي چه صحبتي مطرح شده؟ خسته نميشيد؟
به نظرم بين امثال احسان همايون بابك و لوليتا از يك طرف و مبارز و بسيجي ها و امثال قدياني هيچ فرق و تفاوتي نيست. همشون دست به دست هم كمر همت بستن تا به تنها فرصت انسان براي لذت بردن از زندگي برينين.بسيجي اينكارارو ميكنه سواد نداره دنيارو نديده شماها چرا ؟؟؟
به قول اون نويسنده كيان
كجايي ويولتا دارن گند ميزنن به وبلاگت
نسوان گفت:
اینجا فقط وبلاگ ویولتا نیست. نسوان اسم جمع است و معنی و مفهوم آن این است که نویسندگان مختلف اینجا می نویسند. محض مزید اطلاع به عرض رسید.
لولیتا-گندکار اعظم
کاپیتان بابک گفت:
نسوان وبلاگ خوبی داره 🙂
pour some water on it to cool it off
کاپیتان بابک گفت:
سطحی و احمقانه؟
نه، خسته نمی شیم. چون این مذهب یا دست اندر کارانش 5 میلیون ایرانی را آوارۀ ژاپن و پاکستان و ترکیه و آمریکا….. کرده. خون 69 میلیون نفر راهم داخل ایران ریخته تو شیشه
شما همون sping هستی که اون بالا نوشتی؟
«حالا اونطرف عربارو بگو تازه يادشون افتاده بايد به دامن اسلام برگردن .مسلمونا تا به كل كهكشان راه شيری نرينن رضايت نميدن»
کاپیتان بابک گفت:
@ بانو هما
من رقض و خنده و شادی را شوخی کردم. همین طور قربون صدقه رفتن اون نازنین لبنانی را. این بی ناموسی ها به من پیرمرد برازنده نیست. باید متوجه می شدید
بیزینس آخوند ها راهم کم و بیش میدونم که گریه و شیون را برای دیگران چرا دوست دارند. ولی……
اگر بحث قرآن پیش بیاد، بیشتر از دویست آیه سراغ دارم که مفهومش خیلی بد تر از اینه که بگه شادی و رقص قدغن و حرام است . خیلی خیلی بد تر. اصلا بنظر من چون قرآن را خود محمد بن عبدالله (با دستیاری سلمان فارسی) نوشته، بخوبی مشخص است که این الله، یک مرد شهوتران وعقده ای و جنایتکار عرب است. بکشید، بکشید، بکشید…..اینم شد خدا؟ منِ بنده از حرفهای این الله خجالت می کشم، بخدا که اسم شیطون بیچاره بد در رفته. صد رحمت به شیطون و هیتلر و خمینی
این سخن بگذار تا وقت دگر
هما گفت:
کاپیتان عزیز
اولین خطی که برات نوشتم این بود که من نمیخوام تورو مسلمون کنم … اصلا کاری ندارم عقیده ات چیه . هرچی هست محترمه …تو میگی قران رو سلمان نوشته ؟ باشه ..سلمان نوشته …
قران خودش می تونه از خودش دفاع کنه و مسلم نیاز به دفاع یکی مثل من بیسواد رو نداره ….
حرف من تنها یک چیز بود و اون اینکه احترام هم رو حفظ کنیم .
تو اگه به حقیقت عقیده داری ..من به عقیده ات احترام بذارم و نگم هرچی دزده طرفداره حقیقته ؟؟؟ ببین چقدر این جمله ازارت خواهد داد ؟ مسلم تو حتما دلیلی داشتی که حقیقت رو عقیده ات کردی .پس ناسزا گفتن من به عقیده تو ..کار ناپسندی است
و برای من هم همینه …
واصلا چه دلیلی داره ناسزا گفتن و توهین کردن ؟ اونم در اینجا که همه تقریبا به یک شکل زخم خورده ایم ؟ تو سرزمینت غصب شده و من هم ….. …یا اصلا چه دلیلی داره در مورد درستی عقیده یکدیگر بحث کردن ؟ مگه ما قاضی هستیم یا قراره ما رو در گور هم خاک کنند ؟( راستش صبح هم که هول شدم و جواب یکی رو در این مورد دادم بعلت عادت غلطی بود که مدتهاست سعی در ترکش دارم و ظاهرا هنوز خوب ترک نشده ….) لذا اینکه اصرار دارم بر توهین نکردن به هر عقیده ای از این روست که ناسزا گفتن به *هرعقیده ای * از ضعف معرفت و دانش ناشی میشود و جز کینه افزودن حاصل دیگری نخواهد داشت کاپیتان
کاپیتان بابک گفت:
اگه شما بگی هر چی دزده طرفدار حقیقته، این گفته اصلا منو آزار نخواهد داد. هر وقت دلت خواست بگو
ولی خب، منکه تو پست قبلی بشما گفتم اون صفات امام ها و پیغمبر اسلام را که فکر می کنم دارند، برای اینکه شما و خانم کاظمی و الباقی….آزرده نشین، دیگه بزبون نمیارم
حالا بازم شما گیر دادی به ناسزا و توهین. کدوم ناسزا و توهین؟ جدی می پرسم. من بازم توهین کردم و خودم خبر ندارم؟
هما گفت:
نه کاپیتان عزیز توهین نکردی ..منم در ادامه بحث قبل … توضیح واضحات دادم
اما حرف من این نیست که شما ناراحت میشی یا نمیشی از دزد گفتن من به معتقدین به حقیقت …حرف من اینه اصلا چرا باید به هر عقیده ای ناسزا گفت ؟
برداشت شخصی نکن عزیز اما معمولا کسی فحش و ناسزا میگه که دستش خالیه از منطق … خالیه از حرف درست .. من میگم اصلا دلیلی بر نادرست حرف زدن نیست ؟ وقتی من عقیده تورو محترم میدونم (هرچی که باشه ) و تو هم عقیده منو پس چرا به عقاید هم فحش بدیم ؟
بگذریم از این بحث
راستی کاپیتان این کشور همشیره شما چرا اینقدر دوچرخه داره ؟ در یک سفر یک هفته ای سه بار من با دوچرخه تصادف کردم ؟ از زمین و اسمان چرخ میجوشه
کاپیتان بابک گفت:
@ بانو هما. به قول ما ترکای عرب اللهمَ بیر بیر
بینی و بین الله، اگه من مثلا به مسیح اعتقاد داشتم و شما خدای نکرده بمن می گفتی مسیح گِی بود، برای همین زن نگرفت، ککم نمی گزید. همین طور بودا یا خدا یا بابای خدا یا بیگ بنگ. اگه به زن و بچه یا پدر و مادر من بد و بیراه میگفتی، ازت می رنجیدم
بنا بر این روش زیست، (که من بهش معتقدم 🙂 الف-خودم فکر نمی کنم هیچوقت توهینی به امام و پیغمبر کرده باشم. و ب- اگر کرده باشم، بقول گاریچینا » دتز مای بیزینس»
فکر می کنم یکبار، اون اول اولا که شما با لنگه کفش سراغ کلۀ ناچیزاین حقیرِ سراپا تقصیر اومده بودی این ها را خدمتت عرض کرده باشم.
با تمام اینها، نمیدونم چی شد، شاید از ارادت صادقانه بود که چند روز پیش بدعوت شما برای «ما» شدن لبیک گفتم و سر عهدم خواهم ایستاد
دویم اینکه من عاشق دوچرخه سوارهای هلند شدم. مرد و زن، پیر و جوان چقدر راحت و شاد و سرافراز با این دوچرخه هایشان، حکمرانی می کنند. مرگ بر آنان که آزادی را از بشریت دریغ می کنند. (ره)
@ بانو کاظمی: 🙂
@ بانو گیتی. دم شما از گرمی گذشته، از شدت حرارت به مرحلۀ ذوب آتشفشانی رسیده
شدیدا احساس هم ذاتی با شما میکنم و چنانچه شواهد امور حاکی است، به تک تک گفته هایتان باورمندم
سختی کار اینجاست که ما عقیده ای جز به حقیقت و آزادی نداریم، که نقد پذیر باشد.
که به قول سرکار کاظمی، اقلا به گفتۀ خود عمل کنیم!؟ ای ایهالناس شاهد باشید. وقتی ما به گفتۀمان عمل می کنیم (آزادی سخن) باورمندان دین و مذهب آزرده خاطر می شوند، و این مقصود ما نیست، بهیچوجه
کاپیتان بابک گفت:
از «مرگ بر آنان که آزادی را از بشریت دریغ می کنند. (ره) » منظورم جیم اسلامی بود
کاظمی گفت:
ممنون کاپیتان.
کاپیتان بابک گفت:
جواب بالا
گیتی گفت:
در حد تنویر !! 🙂
با عذرخواهی فراوان از ورود به این گفتگو بدون اجازه…اما شرمنده ام که مرا عهدی است با جانان که نگذارم اون انرژی که اینجا صرف شد برای ایجاد راحتی و آزادی در بیان نظر به راحتی از بین بره….
برای بار هزارم و برای جلوگیری از وادار کردن دیگران به سکوت و نگفتن عقیده و نظر وبه شکل کلی » کشتن آزادی بیان » عرض می کنم فقط…
به شکل عمومی اگر شما در مورد یک شخص و زندگی خصوصی یک فرد و شیوه ی زندگی یک فرد ( که معروف نیست بعنوان یک شخصیت اجتماعی یا تاریخی یا مذهبی یا…یا …یا ) ابراز نظر، ابراز عقیده کنید در حکم شکستن حریم شخصی است و نادرست و غیرقانونی….
اما اگر در مورد یک نوع عقیده ، یک نوع سبک، یک نوع شیوه ی زندگی ، یک نوع ایدئولوژی و اشخاصی که مبلغان ، تولیدکنندگان ، نشرکنندگان اون بوده اند.، ابراز نظر و عقیده کنید در حکم نقد است و بیان آن آزاد است ( در دنیای آزاد البته ) ….
این میشه » آزادی بیان » که خیلی ها بخاطرش جان و زندگی و آینده شون رو فدا کردند که باشه ….
اصولا بهانه ها برای کشتن آزادی بیان و حبس فکر و اندیشه و حبس انسان فراوان است….
یکروز توهین به عقیده…..
یکروز تشویش اذهان عمومی….
یکروز مصلحت…
یکروز ….
اینکه توهین چیست هم نسبی است …
گاهی وقتی یک واقعیت تاریخی بیان میشه مثلا فلان شخصیت تاریخی » دزد بوده و آدمکش »
برای کسانیکه هویجوری اون آدم رو دوست دارند به این دلیل که خوب دوست دارند دیگه و پایه ی زدگی خودشون رو بر اساس اعتقاد به ایدوئولوژی اون آدم بنیان گذاشتند …حکم توهین پیدا می کنه چون ریشه های اتصالات خودشون به لرزه می افته…
اما خوب برای دیگری که به شکل یک » واقعیت تاریخی » بهش نگاه می کنه فقط یک واقعیت است یا اصلا یک نظر تلقی میشه که می تونه درست باشه یا نادرست….
نمیشه با یک حرف ساده و بی پشتوانه » که به عقاید دیگران توهین نکنید » جلوی آزادی بیان رو گرفت… اول باید توهین رو تعریف کرد بعد !!!
اگر در طول تاریخ انسان ها حرف نمی زدند با این بهانه های ساده، الان دنیا هنوز در سیاهترین دوره های خفقان و کشتار بخاطر عقیده به سر می برد….
آزادی بیان و صداهای مختلف و نظرات متفاوت جلوی قدرتمند شدن بی دلیل عقاید مختلف و سواستفاده از اون رو می گیره…
یادمون نره که خیلی از انسان ها جان عزیزشون رو بر سر این راه گذاشتند…
که مردم بتونن حرف بزنند بی ترس از قضاوت و صدور حکم !!
و من الله التوفیق و اینا !!!
کاظمی گفت:
سرکارآزادی بیان! اقلا یه چیزی بگو که خودت بهش عمل کنی!
گیتی گفت:
من سرکار نیستم کاظمی جون…. شما چطور ؟؟
من به چی عمل نکردم ؟؟ چی میگی اصلا معلوم هست ؟؟ خوندی چیزی که من نوشتم ؟؟
متوجه منظورم شدی ؟؟ پوینت رو گرفتی ؟؟
شما از حرف زدن من ناراحتی ؟؟ متاسفانه کاریش نمیشه کرد…انسان ناطق است !!!
امیدوارم حالت بهتر بشه …
کاظمی گفت:
یادت نیست! یه بار من گفتم «صد جور دموکراسی و انتخاب آزاد و کوفت و زهر مار» و «اکثریتی که به راحتی احمق میشوند» چقدر بهت برخورده بود؟
گیتی گفت:
یادم نیست….اما بعید می دونم شما رو بخاطر این حرف عجیب وادار به سکوت کرده باشم…
احتمالا باهات حرف زدم از موضع مخالف با نظر شما….بعد هم خسته شدم و رفتم !!!
خیلی دستت باز نیست در این جور موارد کاظمی جان ، چون اینجا من حتی کسانی رو که فحش و ناسزاو دری وری های ناموسی دادن به شخص من، خفه نکردم….
باهاشون حرف زدم ، بعد هم خسته شدم و رفتم !! 🙂
کاظمی گفت:
خب ما هم که کار دیگه ایی نمیکنیم. 5 تا میاند توهین میکنند ما به یکیشون میگیم توهین نکن خوبیت نداره. دوباره 6 تا دیگه میاند توهین میکنند ما به یکی دیگه شون میگیم پدر جان توهین نکن و ….. کار دیگه ایی که نمیکنیم. البته همیشه ممکنه این اتفاق نیفته. بعضیها ممکنه عکس العملهای شدید تری داشته باشند.
فعلا حوصله بحث ندارم. باشه حالا تا بعد
گیتی گفت:
حوصله ی بحث ندارید ؟؟؟!! 🙂
باشه اشکالی نداره… خیلی هم خوبه راستش رو بخوای….
اما کاظمی جون ، میگم پوینت رو نگرفتی برای همینه….
بخون چی نوشتم درباره ی ازادی بیان….
ابراز نظر در مورد یک عقیده توهین محسوب نمیشه….
توهین شخصی مبحثش جداست از ابراز نظر در مورد یک دیدگاه ، یک عقیده ، یک دین ، یک ایدئولوژی ، یک سیاست …
مثلا یک کارتونیست ، یک هنرمند می تونه سوژه اش هر چیزی باشه…
خانم مرکل ، یا پیامبر اسلام ، یا خمینی ، یا جنتی، یا هیتلر ، یا مادر ترزا …. اما نمی تونه سوژه اش رو خانم کاظمی انتخاب کنه بدون اجازه ی خانم کاظمی !!!
فرق اینها رو متوجهید ایا ؟؟؟
سرم رو می زنم به دیوار ها….چرا نمی خونی آخه !! استغفرالله !!!
کاظمی گفت:
اذیت میکنی ها!!!!
این رو مینویسم و امیدوارم که بتونم بعدش برم بخوابم.
یه چیزی رو به من جواب بده. توی همین غرب آزاد میشه کاریکاتور در مورد هولوکاست کشید و هولوکاست رو مسخره کرد؟ میشه رفت تو تلویزیون و بد وبیراه گفت به کسانی که معتقدند که هولوکاست اتفاق افتاده؟
گیتی گفت:
البته که شما دوست داری میون تمام پیغمبرها جرجیس رو انتخاب کنی….
یعنی آزادی بیان انقدر موضوع ناراحت کننده ای است که باید به هر دری زد ؟؟
نمی دونم چی بگم واقعا…. این اصرار شما برای کتمان واقعیت چیه …..
اما برای موضوعی که مطرح کردی الان چیزی که به نظرم میرسه رو مطرح می کنم تا بعد که دقیق یک پرس و جویی بکنم و دقیق تر بگم…
اولا که هیچ کس نمی تونه مدعی بشه که همه چیز کامل و پرفکت است…
جامعه ی بشری روزبه روز شاید داره سعی می کنه خطاها رو کمتر کنه و تصحیح ، شاید به همین دلیل گروه های مدافع حقوق بشر داریم که به شکل جدا از دولت ها فعالیت می کنند….
رسانه های ازاد و روزنامه نگاران ازاد داریم به عنوان چشم و گوش مراقب جامعه….
هولوکاست یک جنایت بشری بوده…. با تعداد زیادی شاهد زنده….
نفی اون یا شوخی کردن با اون شاید باعث بشه زشتی اون عمل پنهان بمونه و یا نسل بعد نفهمند نژادپرستی چه عواقبی و چه خطراتی برای جامعه ی انسانی می تونه داشته باشه….
اما راستش مطمئن نیستم برخورد با این موضوع قانونی باشه، هست ؟؟ شما اطلاع دقیق داری ؟؟….
بیشتر چیزی که توی ذهنمه اینه که فشار افکار عمومی که از این واقعه زخمی هستند باعث طرد شدن افرادی میشه که به این موضوع پرداختند…
حالا باز دقیق می پرسم ..چون الان نمی دونم… چند نفری که یادمه به نظرم از ادامه ی فعالیت با شرکت ها یا کمپانی های خصوصی اخراج شدند…
مثل این می مونه که من بیام راجع به واقعه ی کشتار » بنی قریظه » توسط سپاه اسلام و با حضور پیامبر اسلام حرف بزنم….شما هم بیای نفی اش کنی بگی نه !! اینجوری نبوده !! اصلا و ابدا… یک مقایسه ی تطبیقی بکن حالا تا بعد !!!
گیتی گفت:
یک نگاه گذرا کردم…
ظاهرا فقط در این کشورها جرم نلقی میشه….
لهستان، فرانسه ، آلمان ، اطریش ، چک ، اسلواکی ، لیتوانی ، بلژیک ، رومانی ، اسرائیل و سوییس….
قانون همینه دیگه….در خود امریکا هم ایالات مختلف قوانین مختلف دارند در مورد یک موضوع واحد…
دموکراسی و مردم سالاری یک جور دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت است …اما ظاهرا بی عیب تر و بی خطرتر از سایر نظام هاست…
و در همین نظام باز هم آزادی بیان به شکل مطلوبی وجود داره …. البته بدون در نظر گرفتن جرجیس !!
کاپیتان بابک گفت:
واکنش بالا
کاظمی گفت:
من اول بگم که بحث من اینجا اینکه تو غرب آزادی بیان هست یا نیست یا کمه یا زیاده و…. نیست.
این چیزی که شما اسمش رو میذاری جرجیس رو من اینجوری میفهمم که هرجامعه ای بر حسب پیشینه تاریخی خودش, شرایط اجتماعی خودش یه حساسیتهایی داره.
اگه میخواییم تو یه جایی زندگی کنیم که همه آرامش داشته باشیم نباید اون حساسیتها رو با به کار بردن الفاظی که اهانت آمیز هستند تحریک کنیم. میتونیم بشینیم ساعتها در مورد موارد اختلاف بحث کنیم ولی وقتی هر کدوم از طرفین شروع کرد به بد وبیراه گفتن به چیزایی که برای اون یکی ارزشمنده معلوم نیست عاقبت کار به کجا کشیده بشه.
گیتی گفت:
@ کاظمی…
خانم کاظمی…با علم به اینکه شاید بدونم شما چه می گویید و منظورتون چیه اما متاسفم که بگم دیدگاهتون خام و خالی از نکته سنجی و پیش بینی ها و در نظر گرفتن اون بلایایی است که همین حرفها به سر ما آورد و باعث کشتار و از دم تیغ گذروندن خیل عظیمی از دگراندیشان شد ….
ظاهرا مجبورم دوباره حرفهام رو تکرار کنم ، در واقع کپی کنم….
1- وجود و بیان و بیان و بیان نظرات متفاوت و عقاید متفاوت جلوی قدرت گرفتن یک عقیده و افراطی شدن اون و سواستفاده رو می گیره ….همون چیزی که آسایش و آرامش رو الان از ما سلب کرده یعنی افراط در ازادی یک نوع عقیده و خفقان برای دیگر اندیشه ها و عقاید…
2- توهین را تعریف کنید…
چون اگر به این بی در و پیکری باشه من هم می تونم این نگاه شما به نظر خودم نسبت به آزادی بیان و یا مخالفت شما در ابراز عقیده ام در مورد دین و یا هر چیز دیگه ای رو تعبیر به توهین به کنم !!
به همین راحتی و به همین سادگی …
اینها هم عقیده ی منه…می خوام با صدای بلند بیان کنم…چرا توهین می کنید ؟؟؟؟!!!!!
در مورد جرجیس هم مقایسه تون خیلی عجیب بود….حرفی ندارم بزنم… چون منطق حرف شما قابل درک نیست متاسفانه…. ظاهرا شما خونهایی که در ایران ریخته شد و هولوکاست و نسل کشی اسلامی رو نمی بینید یا نمی خواهید ببینید !!
بهتون پیشنهاد می کنم کمی زاویه ی دید رو باز کنید ، همین الان بخاطر عدم وجود آزادی بیان و افراطی شدن یک عقیده…..اگر روزی روزگاری در این مملکت اوضاع برگرده می خوام ببینم چه کسی جرات می کنه در ملا عام از اسلام حرف بزنه یا حتی نماز بخونه…. هان ؟؟
حداقل تا یک مدتی کسی این جرات رو نخواهد داشت… درست میگم یا نه ؟؟
شما همین رو می خواین ؟؟؟ یک کشتار دیگه اینبار در جهت دیگه ؟؟
این به نظر شما تعادل است ؟؟ فکر می کنی با این مدل برخورد شما عاقبت کار به کجا خواهد کشید ؟؟
مردم باید حرف بزنند… اگر حرف بزنند همدیگر رو نمی کشند….یاد بگیرند که حرف بزنند یاد بگیرند ارام ارام گفتگو را….
کمی به حرفهای من فکر کنید به جای جواب دادن فقط، همیشه ساده ترین راه بهترین راه نیست !!
پایان پیام !!!
گیتی گفت:
@ کاپیتان بابک
اول که درود فراوان بر کاپیتان عزیز…
دوم هم که من همچنان پا می کوبم روی عرشه ی کشتی
سوم اینکه با اجازتون یک کمی برم مرخصی !! 🙂 …
دارم تلف میشم انقدر حرف زدم به همون قبله !! خودم هم خط و ربط خودم رو گم کردم اونقدر گفتم و نشد !! والله !!
کاظمی گفت:
حوصله بحث ندارم گیتی!
شما هی به خدا و پیر و پیغمبر فحش بدید, مخالفانتون هم هی به عقاید شما فحش بدند. ببینم کجا رو میگیرد.
گیتی گفت:
کاظمی….
چه لحن زیبایی، چه منطقی…. !! آفرین آفرین….
باز نخوندی چی نوشتم…گفتم فکر کن نگفتم دوباره بحث کن که حالا حوصله اش رو داری یا نداری !!!
واقعا متاسفم برای خیلی چیزها !! گرچه زیاد دیدیم بار اولمون نیست …موفق باشی !!!!
کاظمی گفت:
جنابعالی ظاهرا خودت هم نمیدونی داری از چی دفاع میکنی!!!
جمله من تو کامنت قبل :»شما هی به خدا و پیر و پیغمبر فحش بدید, مخالفانتون هم هی به عقاید شما فحش بدند.» اتفاقا منطق من نیست. من که میگم نباید به عقیده ایی فحش داد. این منطق شماست که معتقدی برای حفظ آزادی بیان!!!! همه باید آزاد باشند به عقاید هم هر لیچاری خواستند بار کنند.
برای بار آخر هم میگم اینکه کسی عقیده ایی رو نقد کنه و باهاش مخالف باشه و مخالفتش رو باهاش بیان کنه فرق داره با اینکه به اون عقیده توهین کنه. خیلی پیچیده است نه!!!
گیتی گفت:
بعله بعله…شما ماشاالله علامه ی دهرهستید و بنده فقط نمی فهمم نه چی میگم نه از چی دارم دفاع می کنم….خوبه ..نتیجه گیری خوبی بود…
شما دوتا جمله رو هی تکرار می کنی ظاهرا گمان شق القمر کردن به ذهنتون متبادر شده… موضوع گفتگو در طی امروز باز شد و باید قاعدتا به چیزهای دیگری هم فکر کنی…خم رنگرزی که نیست ، انسان است …انسان…انسان ارزشمند !!
اگر کسی آمد و گفت فلان شخصیت تاریخی ( که می تونه مذهبی هم باشه ) دزد بود یا آدمکش بود این توهین محسوب نمیشه ( حالا چه درست چه نادرست )…همین رو اگر متوجه بشید نصف راه رو رفتید !!
متاسفم که بگم دیگه وقتم رو تلف نمی کنم، این آخرین کامنت است…
و من الله التوفیق !!
Mohsen گفت:
مديران محترم سايت نسوان
نوشته «و این اسلام عزیز…» نوشته لوليتا مصداق ترويج نژادپرستي و نفرت عليه ملت پاكستان محسوب مي شود. خواهشمند است به ديليت كردن اين نوشته اقدام فرماييد. در صورت عدم اقدام كافي ترجمه انگليسي اين نوشته براي
wordpress.com
ارسال خواهد شد.
اگر در خارج ايران آرامشي داريم … وظيفه همه ماست كه اجازه ندهيم خارج ايران هم بدست افراط گراياني چون لوليتا كه ايران را نابود كردند تخريب شود.
هما گفت:
جناب همایون
من اگه بخوام بشما بگم * بیشعور* از خود کلمه استفاده می کنم نه انچه نوشته شد ..چون حداقل اینجا بخاطر مجازی بودنش می بینید که راحت میشود فحش داد و فحش شنید و خجالت هم نکشید
اما جنس ان جمله که شما نفهمیدید و سریع فکر کردید اینجا هم باید با دعوا و فحش به خانواده کار خویش پی گیرید از این جنس نبود
ترجمه ان جمله برای راحت فهم کردن شما بدین گونه است :
بحث کردن زمانی ارزش و اموزنده است که طرفین بدون پیش داوری و حرص و احساسات به بحث بنشینند . بحث کردن در جایی زیباست که سخن از جنس تعقل باشد
وگرنه هر بیسواد بی دانشی فحش دادن و متلک گفتن و سفسطه کردن را بلد است اما اینکه فایده این نوع بحث کردن چیست ..من نمیدانم
آفرودیت گفت:
سلام نسوان جان.بعد از خواندن متن بسیار با شما همذات پنداری کردم.باید زن باشی و در این مرز «پر گه هر» زندگی کرده باشی تا مفهوم زخم خوردن را بدانی… گویا بعضی از دوستان عزیزاز درک کنه مطلب عاجز مانده و در ابتدای راه سر از ترکستان(بخوانید صحرای حجاز) در آورده اند و توضیحات آخر متن هم قانعشان نکرده… میدانم که گرگ باران دیده ای و به دل نمیگیری… ویک گله: چه نازیبا تعبیر مردانه ی «به تخمم!» را زنانه کردی! خوب است بدانی بر خلاف آقایان که هر مقوله ی زشت و پلشتی را به ک… و تخمشان حواله میدهند (که البته بی ارتباط هم نیست)،ما بند بند بدن زیبایمان را دوست میداریم و خوش نداریم هیچ احدی حتی شما دوست گرامی با کپی برداری ناشیانه از ادبیات مردانه تخمدانمان را بی ناموسی کنید 🙂 {محض مزاح فقط}
خرک دار گفت:
بالا برید پایین بیایید، تشخیص اکثریت قریب به اتفاق پاکستانیها از حیوانات کار بیار مشکلیست. حالا بیایید و به من بگید نژادپرست و از این مزخرفات.
خرک دار گفت:
بسیار = بیار
دانشمند گفت:
شما که خودتون رو تا کالیفرنیا رسوندید تحمل آدمهای مختلف رو هم تمرین کنید. زشتی ِ نوشته ی شما اینه که اینقدر از یک آدم ِ دیگه که آزارهای کوچیکی به شما میرسونه اینقدر نفرت دارید، چون زشته؟ چون صورتش رنگ زغاله؟ میفهمید این حرف چه قدر نژاد پرستانه است؟شما ناخودآگاه از رنگ پوست و نوع پوشش و قیافه ی یک آدم ِ دیگه نفرت دارید. این خیلی زشت تره.
اینکه اذان پخش میکنه، خیلی کار احمقانه ای میکنه. خیلی مودب و خیلی معقول میتونی مستقیم بهش بگید که آزمایشگاه یا محل کار یا هر مکان ِ عمومی ای جای بروز ِ عقاید شخصی نیست و صدای اذان شما رو ناراحت میکنه و لطفا پخشش نکنید. خیلی محترمانه بگید که لطفا تلفن های شخصی خودتون رو تو یک مکان ِ خلوت بزنید. این اخلاق متاسفانه مردم شرقی هستش که اگه از یک مسئله ای ناراحت میشند به خود شخص مستقیم و محترمانه نمیگند و ساکت میمونند و خودشون رو ناراحت میکنند. در حالی که همون اول کار اگه ابراز نارضایتی کنید مسئله خیلی آسون حل میشه.
این خیلی زشته که نحوه ی حرف زدن یک ملت ِ دیگه رو مسخره میکنید. این واقعا زشته که شما خیلی راحت و با دل ِ شاد میگید این مردم پاکستان همه گه هستند. خیلی افتضاحه این طرز بیان.
من میتونم حرفت رو یک طور دیگه بزنم که اینقدر politically wrong نباشه: میتونی بگی پاکستان کشوری است با دویست میلیون جمعیت که درصد بسیار بالایی مسلمان سنت گرا هستند، وضعیت بهداشت و آموزشهای اولیه بسیار اسف باره، کنترل جمعیت ، آموزش و زیرساختهای اجتماعی جوابگو نیست ولی، بگی کل ِ مردم یک مملکت گه تشریف دارن، ضایع است، سه کردی !
این مردمی که با شما همذات پنداری پیدا کردن از خود ِ شما هم ترسناکتر هستن.
ناشناس گفت:
آری دوست من, اینکار از حرکات آن پاکستانی بسی زشت تر است. تحقیر آدم ها بخاطر چیز هایی که خود آنها تقصیری در پدید آمدنشان ندارند کار درستی نیست. نمی گویم از کسی بدتان نیاید, بلکه می گویم از او اگر خوشتان نمی آید از او دوری کنید ولی تحقیر نکنید.
نسوان گفت:
توصیف کردن کسی که ازش اسمی برده نشده و روحش هم از این ماجرا خبر ندارد اسمش تحقیر نیست. تحقیر یعنی توی روی کسی بایستی و موجب احساس حقارت درش بشی. یا لا اقل من اینجور فکر می کنم
ناشناس گفت:
نسوان گرامی شما «نام» برده اید و اتفاقا یک نام عام برده اید که بسیلر بدتر است شما یک مجموعه اشخاص را به نام»پاکستانی ها» راتحقیر کرده اید. نمی گویم پاکستانی ها خوب هستند . خ.د من هم مایل با معاشرت با آنها نیستم ولی تحقیر چیز دیگری است. تحقیر جهت منفی دارد و تخریبی است .دیگر اینکه حتی اگر نام هم نمی بردید و مثلا می نوشتید آقای ایکس مرد «گهی» بود باز این از نظر حامل مشکل اساسی دارد.ادب روان کننده افکار است و آنرا روغن کاری می کند ولی بی ادبی ممکن است در کوتاه مدت شما را تخلیه کند و راحت شوید ولی کم کم شما را عصبی می سازد چ.ن با آرامش هم ساز نیست. بهترین کار این است که در خفا هر چه خواستید بگویید ولی در اجتماع مودب باشید.
ania گفت:
این پست واقعا عالی بود… حرف دل من و خیلی از من ها…
مهندسه گفت:
سلام دختر
دقیقاً این پاکستانی ها همشون گهن. هندی ها خیلی با اینها فرق دارن. من چند تا همکلاسی پاکستانی داشتم داغون بودن. عاشق احمدی نژاد بودن. بهمون می گفتند باید مفتخر باشیم که دومین کشوری هستیم که توی خاورمیانه بمب اتم داریم. می گفتن شما حالیتون نیست مردمتون حالیشون نیست احمدی نژاد مرد خداست.
اما نفرتم از اون روزی از اینا زیاد شد که یه دختر چینی نه چندان خشگل، عاشق یکیشون شد که از قضا پسر خوش تیپی بود. پسره خوب توقعش بالاتر بود. اما رفت پیش امامشون. اونم بهش گفت اگه این دخترو از خودت برونی فرصت مسلمون کردن یک آدمو از دست دادی. باهاش عقد موقت کن و مسلمونش کن بعدش ازش جدا شو. اونم همین کارو کرد. بدبختی به دختر سیمای قشنگی از اسلامو نشون داد. بهش نگفته بود اگه مسلمون شه نمی تونه دیگه برگرده از دین. از حقوق زن در اسلام هیچی بهش نگفت. ما هر چی سعی کردیم دختره رو روشن کنیم اون اصلا باور نمی کرد. فقط به پسر اعتقاد داشت. داشتان این شد که وقتی این دو تا با هم خیلی خوش بودن و دختره چینی می رفت خونه اون پسر پاکستانی میموند، همه پسر پاکستانی ها کم کم شروع کردن به حسادت. و اینجوری میومدن به ما می گفتن که داستان اینه که دختره مسلمون شه که فلانی بره بهشت. به بهشت رفتن فلانی حسادت کردن و به دوست دختر داشتنش.
بعدها که پر رو تر شده بودن به ماها گیر می دادن که چرا حجاب نداریم. ما دیگه سلام علیک رو باهاشون قطع کردیم. که رفتن گیر دادن به یکی از پسر ایرونی های دانشگاه که تو غیرت نداری. اگه یک دختری از کشور ما بیاد و بی حجاب باشه ما می کشتیمش. پسر ایرونی هم بهشون گفته بوده من که وحشی نیستم. این داستان جلو چشم یه عالمه آدم از کشورهای مختلف اتفاق افتاد.
می گم گهن، واقعاً هستن دیگه. پر رو ان. دروغ گو ان. وحشی ان.
مهندسه گفت:
منم از پاکستانی ها متنفرم . اما من می دونم چرا.
دلیلش اینه که اونها چیزهای مزخرفی رو که ما هم تو فرهنگمون داریم و بدن ، اونها به شکل بدی دارن. مثال:
هرجا در اقلیت محض باشن نشون می دن که انسانهایی نرم خو ، مهربان و با خدا و انسان دوستند. وقتی به اروپا میان دائم تقاضا دارند که حقوق بیشتری داشته باشند. ان تقاضا ها رو با عنوان آزادی ، حقوق بشر ، آزادی مذاهب عنوان می کنند. یعنی به مفاهیمی متوسل می شن که از خود غربی ها یاد گرفتند اما خودشون بهش اعتقاد ندارند. اما وقتی که در اکثریت باشند توجهی به این مسائل ندارند. کما اینکه مسیحییان و یهودیان که سهله ، حتی فرقه های متفاوت اسلامی هم در کشورشان آرامش و آزادی ندارند. تو کشور خودشون دو تا قوم کنار هم نمی تونند زندگی کنند. همش بمب، همش ترور. قبیله ها به زنان هم دیگه تجاوز می کنند. وقتی می خواهند صلح کنند یک دختر از قبیله مغلوب می بخشند به قبیله پیروز.
اما وقتی میان اروپا، می خوان اجازه داشته باشند تمام مراسم خودشونو اجرا کنند. همه جا مسجد بزنند. تو یه محله اگه تعدادشون زیاد بشه می خوان الکل و موارد غیر اسلامی رو محدود کنند حتی اگر خلاف قوانین اون کشور باشه.
و اینها رو تحت عنوان آزادی مذهب می زنند.
رو بهشون بدی میان بهت می گن: مگه ایرانی نیستی؟ مگه مسلمون نیستی؟ روسریت کو؟ تو محل زندگی ما (آلمان)یک مدت صدای اذان رو بلند می کردند وسط ظهر. بهشون اخطار دادن چون همه عاصی شده بودند.
تو شهر کلن آلمان می خواستن روبروی کتدرال اعظم کلن ؛ دم؛ که چندین صده عمر داره یک مسجد بسازن با مناره های بلند تر از اون! تو قلب یک کشور مسیحی می خواستن پک و پز یک کلیسای جند صد ساله رو بزنن. یکی نیست بگه شما که مسیحی ها رو مثله می کردین اگه می خواستن همچین کاری کنن تو اسلام آباد.
با اینا میشه با چه زبانی حرف زد؟ اینها دروغ گو اند… ریا کارندو صداقت و خلوص در وجودشان نیست…