امروز روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است.  من هرگز  قربانی خشونت خانگی نبوده ام .من نمی خواهم اینجا از خشونت  عریان بنویسم،خشونت برای من این روزها مفهوم بسیار گسترده تری دارد. می خواهم از خشونتی بگویم که در نگاه ما پنهان است:

خشونت یعنی دیدن  زن در حد یک کالا

 خشونت یعنی فروختنش با مهریه به مالکیت  یک مرد و از او توقع  همبستری داشتن

 خشونت یعنی پوشاندن زن  در  روبنده و روسری  از دید نامحرم تا  مبادا موجب گمراهی مردها فراهم شود

خشونت یعنی دختری که تا وقتی در خانه ی پدر است  بدون اجازه ی پدر و جد پدری حق نفس کشیدن ندارد.

خشونت یعنی زنی که  بدون اذن شوهر اجازه ی خروج از خانه و حتی رفتن به خانه ی  همان پدر را ندارد.

خشونت یعنی گرفتن حق کار کردن ، حق حضانت فرزند، حق تحصیل ، حق خروج از کشور از یک زن .

خشونت یعنی پذیرش  زن تنها در نقش همسر و مادر  و وصله ی ناجور شمردن هرکس که در این تعاریف نمی گنجد .

خشونت یعنی تصویر کردن  زن  یا به شکل فرشته و معشوق و مظهر لطافت و یا  جادوگر و مادر فولاد زره و فاحشه و بدکاره.

خشونت یعنی گفتن: دکترهای  زن سواد ندارند،  زنها همه رانندگی شان بد است، زنها همه دنبال شوهرند، زنهای با سواد حتما بی ریخت هستند

خشونت یعنی زن را در حد عروسک دیدن و تحقیر کردن زنهای چاق یا  زنهای تنها، خشونت یعنی  گفتن کلمه ی ترشیده

خشونت یعنی مانکن هایی که از فرط لاغری در حال مرگ هستند

خشونت یعنی دماغ های عمل کرده و لب های کلاژن زده و پیشانی های بوتاکس خورده . 

خشونت یعنی  پستان های سیلیکونی ؛ یعنی  مردن زیر تیغ لیپوساکشن، یعنی  زنهایی که توی آینه به خودشان نگاه می کنند و خود را با تصاویر فتوشاپ شده مقایسه می کنند و رنج می کشند.

خشونت یعنی فیلم پورنو ، یعنی سکس مقعدی ، یعنی هم بستر شدن با یک زن بدون مغازله

خشونت نگاهی است که در آن  مردان تا هفتاد سالگی آرزوی دختر هجده ساله دارند  و شعور و درک و محبت  یک زن جایی در محاسباتشان ندارد.

خشونت به زنان یعنی هر نوع نگاهی که در آن زن همه چیز می تواند باشد به جز انسان با همه ی خصوصیات انسانی اش .

پی نوشت:

خشونتی که من شخصا در این وبلاگ تجربه کردم  باعث شد  تا با عمق  نگاه تحقیر آمیز و خشن  جامعه نسبت به  زن آشنا شوم. شاید برای آنکه این وبلاگ با نام  نسوان شناخته شد ، به خودم این حق را می دهم تا اینجا اعلام کنم که در این فضای مجازی  ما قربانی خشونتی شدیم که فقط و فقط به خاطر جنسیتمان بر ما روا شد ، خشونت های عریان مثل «فاحشه و هرجایی «خطاب شدن. خشونت در قالب تحقیر ، مثل»  شما را چه به این حرفها بروید .. بدهید یا قرمه سبزی تان را بپزید». خشونت هایی که زن بودن ما را هدف  می گرفت مثل» وقتی پریود هستید ننویسید «و با اشاره به واقعیت های فیزیولوژی زنانه می خواستند ما را سر جای خود بنشانند. خشونت ها بی شرمانه  مثل «پیشنهاد صیغه و همخوابگی «که هنوز هم برایمان ارسال می شود، خشونت ها ی رذیلانه مثل یاد آوری مکرر سن و سال نویسندگان در هر مناسبتی برای یاد آوری این نکته که ما کالاهایی از رده خارج هستیم  و قص علی هذا.بطور قطع هیچ کدام از این آزارها اگر نویسندگان این وبلاگ زن نبودند اصلا محلی از اعراب نداشت. حال خودتان قضاوت کنید که جامعه ای که در سطح چند خط نوشته در یک وبلاگ، نگاهی این چنین خشن و پر نفرت به زن دارد  در  واقعیت با زنانش چگونه رفتار خواهد کرد.