آقای «ک » چند سالی خارجه زندگی کرده بود و پیراهن های پیر گاردین می پوشید وسط هر جمله اش دو تا اصطلاح اسپانیش می انداخت. یک بار برای کاری مسیر تهران – کرج را با هم رانندگی کردیم. تمام راه از بدی های ایرانی ها می گفت و اینکه ما چقدر مردم قانون گریزی هستیم ، همزمان سبقت های خرکی می گرفت و سرعت غیر مجاز می رفت ، سر دوراهی چالوس هم که رسیدیم شیشه را داد پایین و یک مشت پوست پرتغال رو تالاپی پرت کرد وسط جاده و گفت آره خلاصه؛ ما هرچی به سرمون بیاد حقمونه !
این روزها انگار بعد از دعا به جان رهبری، هیچ چیز به اندازه ی فحش دادن به مردم نقل محافل نیست.این که ما مردم بی فرهنگی هستیم و دست تو دماغ می کنیم وسگ ها را می کشیم بر هیچ کس پوشیده نیست و مدام باید گفته شود.گویا یکی از ابزار اساسی برقراری ارتباط با جماعت ایرانی اصلا فحش دادن به آنهاست. کافی است توی یک میهمانی پای خود را روی پایتان بیاندازید و در حالیکه دارید هسته ی انگورتان را تف می کنید تاکید کنید » ما ایرونی ها اصلا ذاتا وحشی و خشن هستیم «. سعی کنید که حتما از لفظ ما استفاده کنید تا شنوندگان حالت دفاعی به خودشان نگیرند و با شما احساس هم دردی کنند.یک راه دیگرش هم این است که بگویید » ایرانی ها؟ همه که مثل من و شما نیستند! ایرانی ها اصلا ذاتا وحشی و خشن هستن» سعی کنید کلمه» ایرانی ها» را جوری بگویید که انگار شما نسل اندر نسل فرانسوی یا سوئدی الاصل هستید.اینجوری علاوه بر اینکه به ایرانی جماعت فحش داده اید می توانید برای مخاطب و خودتان تمایز و برتری خاص قایل شوید.
این بحث به سرعت وارد فاز جدیدی می شود ومعمولا یک نفر که دوست دارد ساز مخالف کوک کند از آن سر مجلس خواهد گفت» بنده با شما موافق نیستم، شما اگر در نظر بگیرید که در طول تاریخ چه مصایبی کشیده ایم هرگز این برداشت را نمی کردید. » بعد این فرد مزاحم میکروفون را از شما می گیرد وبالای منبر رفته و با یک سری بحث های تاریخی و تحلیلی ثابت می کند که دلیل پفیوزی مردم ما حمله ی مغول ها در عهد تیرکمان به ایران بوده و این بلاهایی که سر ما آمده سر هرکی می اومد الان مثل ما شده بود.
در اینجا شما نباید کوتاه بیایید، استدلال کنید و بگید که » ما اگر مردم کون گشاد و پدر سوخته ای نبودیم مغولها مارا چپاول نمی کردند،هر بلایی سر ما اومده تقصیر خودمون بوده » سعی کنید همین طور که بحث بالا می گیرد هی صفت های جدیدی را به مردم نسبت بدهید و لحن تان تند تر شود. استفاده از کلمه هایی مثل الدنگ، بی پدرمادر ، دست به خشتک مال، آدم فروش توصیه می شود.
معمولا بعد از این بحث وارد فاز اصلی اش می شود. سعی کنید که ابتکار عمل را به دست بگیرید و خودتان با ظرافت قضیه ی مرغ و تخم مرغ را پیش بکشید. برای این کار بهتر است سر خود را تکان بدهید و با لحنی هوشمند و پر تاسف بگویید» راستش من نمی دونم، ما از بس مردم ترسویی بودیم این بلاها سرمان آمد یا از بس بلا سرمون آمد این جورترسیدیم؟» انواع سوالات را با همین الگو تکرار کنید. مثلا بگید» ما از بس نادان بودیم این حکومت بر ما حاکم شد یا چون همواره حکومت های مزدور بر ما حاکم شده اند مردم نادان نگاه داشته شده اند؟» خلاصه یک در میان لنگ مرغ را بکشید وسط و یا از تخمش مایه بگذارید.
در پایان این بحث هم مثل بقیه ی بحث ها به هیچ جا نخواهد رسید. خودتان را نگران نکنید. مشکلات مردم ایران هم حل نخواهد شد. در عوض مردم گیج می شوند و سوال اصلی هرگز مطرح نخواهد شد.هیچ کس وسط بحث شیرین مرغ و تخم مرغ نمی پرسد که خوب راه حل چیست؟ از کجا باید شروع کنیم ؟هیچ کس هم مجبور نمی شوداز خودش مایه بگذارد و در عمل برای اصلاح این وضع کاری بکند. هیچ کس هم به این نتیجه نخواهد رسید که شاید بهتر آن باشد که هر کدام از ما از خودش شروع کند.از آن بالا تر، هیچ کس به این توجه نخواهد کرد که شما اون وسط مسط ها پوست پرتغال تان را از شیشه بیرون انداخته اید. .